جمع بندی چرا یک سالک نباید مکاشفات و روحیاتش را با کسی درمیان بگذارد؟

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا یک سالک نباید مکاشفات و روحیاتش را با کسی درمیان بگذارد؟

با سلام
چرا یک سالک درباره مکاشفات و روحیاتش نباید با کسی درمیان بگذارد ؟

با چه کسانی مجاز هست در میان بگذارد ؟

با نام الله


کارشناس بحث: استاد نسیم رحمت

victoryone;489926 نوشت:
چرا یک سالک درباره مکاشفات و روحیاتش نباید با کسی درمیان بگذارد ؟ با چه کسانی مجاز هست در میان بگذارد ؟

سلام و عرض ادب؛
قبل از پاسخ به نکته ای در خصوص اصل مکاشفه توجه فرمائید :
مکاشفه، از مقدمات مشاهده و شهود باطن و ملکوت یا بُعد غیر مادی است و بر اساس برخی آیات و روایات، امری ممکن و شدنی است.
هنگامی که انسان بر هوای نفس خود مسلط شود و از غفلت بیدار و هشیا رگردد و با شناخت و معرفت نفس خویش، حجاب ها و موانع تقرّب به خدا را کنار زند و با تمسک به حقیقت «إنّی مهاجر إلی ربّی»،(1) از خود به سوی مولا و ربّ مهاجرت کند، می تواند ماورای حجاب عالم را کشف نماید و بُعد باطنی و ملکوتی را مشاهده کند.
از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده که خداوند فرمود:
بنده من به چیزی محبوب تر از انجام واجبات و ترک گناهان و محرمات، نسبت به من اظهار دوستی نکرد. با نمازهای نافله به محبت من دست می یابد. در آن صورت من نیز او را دوست می دارم. پس هنگامی که او را دوست خود برگزیدم، قدرت شنوایی او می شوم، آن گاه که می شنود؛ بینایی او می گردم، آن گاه که می بیند؛ زبان او می شوم، آن گاه که سخن می گوید؛ دست او می گردم، آن گاه که ضربه می زند. پای او می شوم، آن گاه که راه می رود. هنگامی که به درگاه من دعا کند، اجابت می کنم. اگر از من درخواست کند، به او می دهم. (2)
روشن است که رسیدن به این مقصود، نيازمند تلاش پيگير و مجاهده و جهاد مداوم با نفس است.
افزون بر آن، داشتن مکاشفه، امر مهمّي نيست. آنچه مهم و توصیه پيشوايان شيعي است، مبارزه با شيطان دروني و بيروني و نيل به قله رفيع تزكيه نفس جهت رسيدن به رضوان الهي است.
علاوه بر آن که در بسیاری از موارد ما گمان می کنیم به مقامی رسیده ایم و مثلا مکاشفه ای رخ داده، در حالی که چنین نیست.
حال د رمقام پاسخ به این سوال که :
چرا نباید سالک مکاشفات و روحیاتش را با کسی درمیان بگذارد ؟، می گوییم:
آن چه منع شده طرح و نقل مباحث برای افراد غیر متخصص است و دلیل آن هم این است که :
هر که را اسرار حق آموختند / مُهر کردند و دهانش دوختند
البته برای تشخیص این که آیا واقعا مکاشفه ای هست یا نه ، فقط مجاز است با اساتید فن موضوع را طرح کرده و درستی آن را آزمود.

پی نوشت ها:
1. عنکبوت (29) آیه 26.
2. ثقة الاسلام كلينى، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1365 هجرى شمسى، ج 2، ص 352. ‌

victoryone;489926 نوشت:
با سلام چرا یک سالک درباره مکاشفات و روحیاتش نباید با کسی درمیان بگذارد ؟ با چه کسانی مجاز هست در میان بگذارد ؟
ببینید با یک مثال سعی میکنم روشن بکنم این قضیه را. شما وقتی که وضوء ندارید میتوانید بگویید "الله" و اشکالی هم ندارد ولی وقتی بنویسید " الله" دیگر نمیتوانید بدون وضوء به آن دست بزنید وقتی لفظ جلاله "الله" از حالت صوت به صورت مکتوب درامد اثر عوض میشود و وقتی اثر عوض شد حکم هم عوض میشود.وقتی مکاشفه سالک درون سینه خودش باقی بماند اثرش قوی تر خواهد بود.وقتی که از سینه او خارج شد و در سینه نااهل قرار گرفت اثرش و حکمش عوض میشود.برای اطلاعات بیشتر به تفسیر سوره یس آیت الله وحید خراسانی مراجعه کنید

victoryone;489926 نوشت:
با سلام
چرا یک سالک درباره مکاشفات و روحیاتش نباید با کسی درمیان بگذارد ؟

خواجه حافظ شیرازی درباره ایراد کار حلّاج این بیت را گفته:

[=arial black]گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند

[=arial black]جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد

خیلی ها به آن مقام نرسیده اند و نمیفهمند. دانشمندان زیادی بر دار رفته اند دلیلش همین بود.

اصلاً چه دلیلی برای گفتن این مکاشفات وجود داره؟

victoryone;489926 نوشت:
چرا یک سالک درباره مکاشفات و روحیاتش نباید با کسی درمیان بگذارد ؟

به نام الله
علتش این میتونه باشه که خدایی نکرده با افشای این اسرار سالک احساس غرور نکند...یا احساس این که بتری داره...البته بقیه میتونند حس و اتفاقاتی که واسه سالک میوفته رو بازگو کنند ولی خودش نمیتونه

پرسش :
چرا نباید سالک مکاشفات و روحیاتش را با کسی درمیان بگذارد ؟


پاسخ :
قبل از پاسخ به نکته ای در خصوص اصل مکاشفه توجه فرمائید :
مکاشفه، از مقدمات مشاهده و شهود باطن و ملکوت یا بُعد غیر مادی است و بر اساس برخی آیات و روایات، امری ممکن و شدنی است.
هنگامی که انسان بر هوای نفس خود مسلط شود و از غفلت بیدار و هشیا رگردد و با شناخت و معرفت نفس خویش، حجاب ها و موانع تقرّب به خدا را کنار زند و با تمسک به حقیقت «إنّی مهاجر إلی ربّی»،(1) از خود به سوی مولا و ربّ مهاجرت کند، می تواند ماورای حجاب عالم را کشف نماید و بُعد باطنی و ملکوتی را مشاهده کند.

از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده که خداوند فرمود:
بنده من به چیزی محبوب تر از انجام واجبات و ترک گناهان و محرمات، نسبت به من اظهار دوستی نکرد. با نمازهای نافله به محبت من دست می یابد. در آن صورت من نیز او را دوست می دارم. پس هنگامی که او را دوست خود برگزیدم، قدرت شنوایی او می شوم، آن گاه که می شنود؛ بینایی او می گردم، آن گاه که می بیند؛ زبان او می شوم، آن گاه که سخن می گوید؛ دست او می گردم، آن گاه که ضربه می زند. پای او می شوم، آن گاه که راه می رود. هنگامی که به درگاه من دعا کند، اجابت می کنم. اگر از من درخواست کند، به او می دهم. (2)

روشن است که رسیدن به این مقصود، نيازمند تلاش پيگير و مجاهده و جهاد مداوم با نفس است.
افزون بر آن، داشتن مکاشفه، امر مهمّي نيست. آنچه مهم و توصیه پيشوايان شيعي است، مبارزه با شيطان دروني و بيروني و نيل به قله رفيع تزكيه نفس جهت رسيدن به رضوان الهي است.
علاوه بر آن که در بسیاری از موارد ما گمان می کنیم به مقامی رسیده ایم و مثلا مکاشفه ای رخ داده، در حالی که چنین نیست.
حال در مقام پاسخ به این سوال که :
چرا نباید سالک مکاشفات و روحیاتش را با کسی درمیان بگذارد ؟، می گوییم:
آن چه منع شده طرح و نقل مباحث برای افراد غیر متخصص است و دلیل آن هم این است که :
هر که را اسرار حق آموختند / مُهر کردند و دهانش دوختند
البته برای تشخیص این که آیا واقعا مکاشفه ای هست یا نه ، فقط مجاز است با اساتید فن موضوع را طرح کرده و درستی آن را آزمود.

پی نوشت ها:
1. عنکبوت (29) آیه 26.
2. ثقة الاسلام كلينى، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1365 هجرى شمسى، ج 2، ص 352. ‌

موضوع قفل شده است