جمع بندی چرا اسیر شدن زن در جنگ باید در حکم طلاق باشه؟

تب‌های اولیه

106 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

M A H D I;777085 نوشت:
منم نافی این نیستم که قرآن برای تمام دورانها برنامه داره ولی اینجا یک نفر قرآن شناس لازم داریم که بگن آیا فلان حکم قرآن حکم کلی هست یا حکم جزئی . این حکم در چه واقعه ای و چه شرایطی توسط خداوند نازل شده .
احکام استثنایی در تمام جوامع مدنی موجوده که شرایط خاصی رو شامل میشه .
عقل تا زمانی که با قرآن متضاد نباشه قابل قبوله . (البته باید قرآن رو بشناسیم تا ببینیم حکممون واقعا خلاف قرآن هست یا نه !)
یک مثال :
در قرآن تمام انسانها با هم برابرند . منطق قرآن بر آزادی انسانها در زندگیست .انتخاب دین رو هم خداوند برای انسانها آزاد گذاشته ولی کسانی که خداوند رو انتخاب کنند به خوشی میرسند کسانی که سمت غیر خدا برند ، بدبخت میشن .
در همین اسلام احکام برده داری مطرح میشه که ظاهرن با منطق قرآن در تضاده و از بند کشیدن انسانها صحبت میشه .
در همین 1 موضوع دو حکم متفاوت وجود داره . هر دو عقلی هستند . دومی در ظاهر خلاف قران هست ولی در باطن پاسخی به شرایط اون دوران و سامان دادن به وضعیت نابسامان اسیران جنگی و غلامان بود.
در زمان موجود مسئله ی گرفتن برده و اسیر مطرح نیست پس اون حکم استثنایی عملا از بین میره !
فکر میکنم استنباط شما از لایتغیر بودن احکام اسلامی حداقل اون طوری که در تاریخ ، احکام مختلف صادر شدند از ائمه و پیامبر اکرم (ص) تناقض داره .

احکام کلی اسلام اینا هستند :
مردم آزادند در انتخاب - ضرر رساند به دیگران ممنوع است - هرکس هر انتخابی انجام بدهد ناگزیر باید نتیجه اش را هم بپذیرد - نزاع و درگیری و آزار رساندن به دیگران حرام است و خیلی از حرفهای خوشگل دیگه :ok:


دو آیه:

وَ اللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَکُمْ عَلي‏ بَعْضٍ فِي الرِّزْقِ فَمَا الَّذينَ فُضِّلُوا بِرَادِّي رِزْقِهِمْ عَلي‏ ما مَلَکَتْ أَيْمانُهُمْ فَهُمْ فيهِ سَواءٌ أَ فَبِنِعْمَةِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ


و

لا إِکْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقي‏ لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ

در تضاد با هم نیستن. یکی در مورد دین صحبت می کنه، یکی در مورد برده داری. در مورد اسلام رحمانی فکر می کنم نظر کارشناس بحث روشن هست. پیشنهاد می کنمخ در تاپیک مجزایی با ایشون گفت و گو کنید و نتیجه رو برای ادامه بحث اینجا اعلام کنید.

و طاها;777089 نوشت:
خوب اصلا از نظر من نیاز زن نمیتواند دلیل باشد بلکه خنده دار است

ضمن احترام ، در همون پست اول که از شما خوندم کاملاً مشخص بود که چه نگاه خشکی به مسائل دارید

و طاها;776947 نوشت:
شما گندم و گربه پرورش میدهید و مالک انها میشوید. بچه نیز حاصل نطفه و زحمت مرد است پس مالک اوست
یعنی در تفکر اسلامی گندم ، گربه و فرزند (یک انسان) هر سه کالا به حساب میایند؟!

و طاها;776947 نوشت:
ایا رابطه زوری ظلم است؟
بنا به قانون مالکیت خیر
پس از نگاه شما اگر مردی مسلمان به قصد همبستری با زنی که مالک شده برود درحالیکه زن رضایت نداشته و در زیر دست و پای آن مرد داد و فریاد میکند ، چنین تصویری ، زیبا ، عادلانه و صحیح است و شما با آن موافق هستید؟

و طاها;776947 نوشت:
به همین خاطر است که حتی زن ازاد باید تمکین کند و اما دیگران ان را نوعی تجاوز میدانند.
در ازدواج شما ولایت دارید و حکم و انتخاب شما اولویت دارد
یعنی اگر زنی بیمار شده باشد و رابطهء جنسی برایش دشوار باشد اما مرد طبق قانون مالکیت با او همبستر شود در حالیکه زن آزار می بیند ، از نظر شما صحیح است؟

و طاها;776947 نوشت:
زندگی باید بر پایه عشق باشد اما قانون حرف اول و اخر است
مبنا یعنی پایه و اساس. اگر بنا و اساس بر عشق است ، چطور قانون حرف اول و آخر را میزند؟! اگر هم قانون حرف اول و آخر را در زندگی یک مسلمان میزند ، پس چرا پیامبر(ص) فرمده اند: انی بعثت لاتمّم مکارم الاخلاق ؟

و طاها;776947 نوشت:
کسی که کافر حربی است حق زندگی ندارد. و سرپرستی و ولایت او به دست مسلمانان است
پس چرا امام علی(ع) مالکیت شهربانو را به دست مسلمانان ندادند و فرمودند شأن ایشان باید رعایت شود؟

و طاها;776947 نوشت:
اگر خدا و دین را کنار بگذاریم و حق و باطل را در نظر نگیریم. اگر این قانون را جهانی و دوطرفه بدانیم ان کسی که بیشتر مخالف باشد خوی تجاوزگری بیشتری دارد اما ان کس که تجاوز گر نباشد و به خودش مطمئن باشد نگران شکنجه و اسارت و بردگی نیست
این توجیه شما به هیچ وجه درست نیست. مثل اینکه کشوری قانون وضع کند که اگر کسی وارد خانهء دیگری شد ، باید تمام اعضای خانواده متجاوز زنده زنده در آتش سوزانده شوند! بعد هم بگوییم خب هر کسی که ناراحته نره دزدی!

با این توجیه که دزدی عملی نادرست است که نمیتوان مجازات ناعادلانه رو موجه کرد برادر

آورورا;777100 نوشت:
دو آیه:

وَ اللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَکُمْ عَلي‏ بَعْضٍ فِي الرِّزْقِ فَمَا الَّذينَ فُضِّلُوا بِرَادِّي رِزْقِهِمْ عَلي‏ ما مَلَکَتْ أَيْمانُهُمْ فَهُمْ فيهِ سَواءٌ أَ فَبِنِعْمَةِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ
و

لا إِکْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقي‏ لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ

در تضاد با هم نیستن. یکی در مورد دین صحبت می کنه، یکی در مورد برده داری. در مورد اسلام رحمانی فکر می کنم نظر کارشناس بحث روشن هست. پیشنهاد می کنمخ در تاپیک مجزایی با ایشون گفت و گو کنید و نتیجه رو برای ادامه بحث اینجا اعلام کنید.


آیه ی اول متوجه نشدم کجای در رابطه با برده داری هست اینم ترجمش : و خدا برخى از شما را در بهره برى از روزى، بر برخى دیگر برترى بخشیده است، پس کسانى که برترى داده شده اند، حاضر نیستند روزىِ خود و امکان بهره بردارىِ آزادانه از آن را در اختیار بردگان خود قرار دهند تا در آن باهم برابر باشند. این برترى، نعمتى الهى است، آیا نعمت خدا را انکار مى کنند ؟
تنها چیزی که فهمیدم از این آیه مهربانی و نیکی با بردگان بود در راستای هدف اصلی اسلام که همون آزادی و برابری انسانهاست . بردگی مد نظر اسلام خیلی نزدیکتر هست به آزادی نسبت به بردگی در سایر فرهنگها.
منظور من اصلا اسلام رحمانی نیست ! منظور من احکام ثانویه است . در دوران جاهلیت برده داری حکمی ثانویه بوده ولی در حال حاضر کاربرد نداره . احکام استثنایی که بنده عرض کردم در اثر اضطرار و سختی تحمیل شدند .
همون طور که گفته شد . اسلام برای تمام زمانها برنامه داره و یک دین تاریخ گذشته نیست چون بر اساس فطرت انسانه و فطرت انسان در تمام عصر ها یکسان است .

Reza-D;777101 نوشت:
ضمن احترام ، در همون پست اول که از شما خوندم کاملاً مشخص بود که چه نگاه خشکی به مسائل دارید

جناب رضا

بله چنین به نظر میرسد.
اما شما باید یک چرخی در نظریات فلاسفه
و دانشمندان علوم تجربی بزنید
کاملا متوجه میشوید این نگاه خشک
به معنای غیرعلمی و غیرمنطقی نیست.

گفتید

یعنی در تفکر اسلامی گندم ، گربه و فرزند (یک انسان) هر سه کالا به حساب میایند؟!

جواب شما احساسی است. شما توجه کنید که دلیل ما برای اثبات مالکیت و اولویت بود.
کافر گویند نجس است ایا این حکم تفکر اسلامی نیست؟
گویند کافر حربی همچون کالا بی ارزش است کمی در متون قرانی و روایی جستجو کنید بهتر درک میکنید.

پس از نگاه شما اگر مردی مسلمان به قصد همبستری با زنی که مالک شده برود درحالیکه زن رضایت نداشته و در زیر دست و پای آن مرد داد و فریاد میکند ، چنین تصویری ، زیبا ، عادلانه و صحیح است و شما با آن موافق هستید؟

زن ازاد باید از شوهرش تمکین کند میدانید یعنی چه؟ به نظر شما اینجا دلبخواهی است؟ فکر میکنید چرا میگویند زنان مسلمان از سوی شوهرانشان مورد تجاوز قرار میگیرند؟
یعنی اگر زنی بیمار شده باشد و رابطهء جنسی برایش دشوار باشد اما مرد طبق قانون مالکیت با او همبستر شود در حالیکه زن آزار می بیند ، از نظر شما صحیح است؟

بیماران زیادی ازار میبینند ایا صحیح است؟ خدا کجاست؟
بسیاری بدهکارند پرداخت بدهی سخت و دشوار است ایا صحیح است؟
شما مالکیت بر برده را قبول کرده اید یا خیر؟

مبنا یعنی پایه و اساس. اگر بنا و اساس بر عشق است ، چطور قانون حرف اول و آخر را میزند؟! اگر هم قانون حرف اول و آخر را در زندگی یک مسلمان میزند ، پس چرا پیامبر(ص) فرمده اند: انی بعثت لاتمّم مکارم الاخلاق ؟

شما بفرمایید چرا پیامبری که میفرماید لاتمم مکارم الاخلاق
قرانی از سوی خدا می اورد که برده داری را تایید میکند گردن کفار را میزند انها را رجس و نجس میخواند و چند همسری و ارث و ....

اگر ازدواج بر پایه عشق بود نامش ازدواج سفید بود.

پس چرا امام علی(ع) مالکیت شهربانو را به دست مسلمانان ندادند و فرمودند شأن ایشان باید رعایت شود؟

این را بگذارید برای بعد چون ان قدر سوال و شبهه میتوان مطرح کرد که ....

این توجیه شما به هیچ وجه درست نیست. مثل اینکه کشوری قانون وضع کند که اگر کسی وارد خانهء دیگری شد ، باید تمام اعضای خانواده متجاوز زنده زنده در آتش سوزانده شوند! بعد هم بگوییم خب هر کسی که ناراحته نره دزدی!

با این توجیه که دزدی عملی نادرست است که نمیتوان مجازات ناعادلانه رو موجه کرد برادر

میگویند باید میان جرم و جزا تناسب باشد.
جرم انها این است اولا ارزش خدایی ندارند چون کافرند.
دوما ارزش انسانی ندارند چون تجاوزکارند.
جزای انها مملوک شدن است. و مالک برای انها تصمیم میگیرد.
شما اگر بگویید مالک حق ندارد بدون رضایت با او نزدیکی کند
سخنی است که با مالکیت در تقابل است.
اما جای بحث دارد....

M A H D I;777108 نوشت:
آیه ی اول متوجه نشدم کجای در رابطه با برده داری هست اینم ترجمش : و خدا برخى از شما را در بهره برى از روزى، بر برخى دیگر برترى بخشیده است، پس کسانى که برترى داده شده اند، حاضر نیستند روزىِ خود و امکان بهره بردارىِ آزادانه از آن را در اختیار بردگان خود قرار دهند تا در آن باهم برابر باشند. این برترى، نعمتى الهى است، آیا نعمت خدا را انکار مى کنند ؟
تنها چیزی که فهمیدم از این آیه مهربانی و نیکی با بردگان بود در راستای هدف اصلی اسلام که همون آزادی و برابری انسانهاست . بردگی مد نظر اسلام خیلی نزدیکتر هست به آزادی نسبت به بردگی در سایر فرهنگها.
منظور من اصلا اسلام رحمانی نیست ! منظور من احکام ثانویه است . در دوران جاهلیت برده داری حکمی ثانویه بوده ولی در حال حاضر کاربرد نداره . احکام استثنایی که بنده عرض کردم در اثر اضطرار و سختی تحمیل شدند .
همون طور که گفته شد . اسلام برای تمام زمانها برنامه داره و یک دین تاریخ گذشته نیست چون بر اساس فطرت انسانه و فطرت انسان در تمام عصر ها یکسان است .

موضوع بحث منظور آیه نبود، بلکه تناقض بین دو آیه بود که من تناقضی بین این دو نمی بینم. صحبت راجع به برده داری به طور عمومی به این تاپیک مربوط نمی شه و نیاز به گفت و گو در این مورد نیست.

اگر حکمی تنها بر اساس این که عقلگریز یا عقلناسازگاره حکم ثانویه تلقی بشه، در این صورت دلیلی نداریم برای این که تعیین کعبه به عنوان قبله، تک همسری زنان، روزه، ممنوعیت جنگ در ماههای حرام و امثالهم احکامی ثانویه نیستن. خلاصتا، من چیزی به نام اسلام در دیدگاه شما نمی بینم.

M A H D I;776966 نوشت:
من تبریک میگم . شما علاوه بر اینکه نصف ارتشتون رو به دلیل نگاهتون به اسرا از دست دادید، عده ی قابل توجهی رو هم به دلیل خدمت به دشمنی که برای کشتنشون هزینه کرده بودند ، از دست دادید .

بحث کرامت یک زنه!
که حفاظت از اون وظیفه هر مردیه!

M A H D I;776966 نوشت:
شما علاوه بر اینکه نصف ارتشتون رو به دلیل نگاهتون به اسرا از دست دادید، عده ی قابل توجهی رو هم به دلیل خدمت به دشمنی که برای کشتنشون هزینه کرده بودند ، از دست دادید .


متوجه ربطش نشدم!
قرار نیست یه ارتش رو برای این کار بگماریم!
اصلا این کار می تونه بعد از جنگ انجام بشه ... !!

M A H D I;776966 نوشت:
خوب فکر کنم جنگ بعدی باید تک نفره بجنگید

خیر‍!

محبت انسان هارو جذب می کنه ...

شاید دفه بعد ارتشم دوبرابر شد!

صدیق;776974 نوشت:
بنابراین نه بحث اجبار در ایمان اوردن است نه بحث محکوم کردن به خاطر دفاع از شهر، وطن و خانه.


خوب پس بحث دقیقا چیه؟؟؟‌ فلسفه این کار چیه؟؟؟

اول فرمودید فلسفه این حکم اینه که زمینه هدایت ایجاد بشه! ( فرمودید در غیر این صورت زمینه هدایت رو از دست میدن )

خب زمینه هدایت به زور داره ایجاد میشه دیگه!

وگرنه کسی که برای نابودی اسلام وارد میدان جنگ میشه دیگه هدایت حالیش نیست که!

صدیق;776981 نوشت:
جلوگیری از زمینه ایجاد فساد در جامعه با باقی ماندن زنان اسیر غیر مسلمان که ازدواج نکردند و کنیز نیز نیستند.

اگه زن و شوهر با هم اسیر بشن باهاشون چیکار میکنن؟؟؟

برده هستن یا آزاده؟؟

این درسته که اگه یه برده و یه کنیز با هم ازدواج کنن صاحبشون می تونه همچنان با کنیز رابطه جنسی داشته باشه؟؟؟!!!

خب اگه درسته!

این می تونه مصداقی برای همین سوره نسا آیه 24 باشه؟؟؟

Reza-D;777101 نوشت:
پس از نگاه شما اگر مردی مسلمان به قصد همبستری با زنی که مالک شده برود درحالیکه زن رضایت نداشته و در زیر دست و پای آن مرد داد و فریاد میکند ، چنین تصویری ، زیبا ، عادلانه و صحیح است و شما با آن موافق هستید؟

و طاها;777113 نوشت:
زن ازاد باید از شوهرش تمکین کند میدانید یعنی چه؟ به نظر شما اینجا دلبخواهی است؟ فکر میکنید چرا میگویند زنان مسلمان از سوی شوهرانشان مورد تجاوز قرار میگیرند؟

جناب طاها!

هر چقدر سعی می کنم که از این مکالمه استنباط نکنم زن کالاس نمی تونم!

اسلامی که من میشناسم بعیده از این نظرا داشته باشه

MJR;777124 نوشت:
بحث کرامت یک زنه!
که حفاظت از اون وظیفه هر مردیه!

یک موضوع داره مغفول واقع میشه به نظرم . اونم اینه که با همه ی شرایطی که در جنگ هست . ما داریم در مورد دشمن حرف میزنیم . یکم کفار دارن مظلوم نشون داده میشن !
MJR;777124 نوشت:
متوجه ربطش نشدم!
قرار نیست یه ارتش رو برای این کار بگماریم!
اصلا این کار می تونه بعد از جنگ انجام بشه ... !!

ربطش در خدمت برای دشمنی هست که اگه اتفاق برعکس میشد اونجا جنایات بدی در حق ارتش شما انجام میدادن . ارتش شما با اون وضع چطور زیر بار این خدما میرفتند ؟
خوب ترکتون میکردن یا زیرابتون رو میزدند تا رئیس جدید با باورهای جدید بییاد روی کار و شما حذف میشدید .

MJR;777124 نوشت:
خیر‍!

محبت انسان هارو جذب می کنه ...

شاید دفه بعد ارتشم دوبرابر شد!


منظورتون اعراب جاهلی هست دیگه درسته ! محبت ! دوبرابر !
موفق باشید :ok:

MJR;777133 نوشت:
جناب طاها!

هر چقدر سعی می کنم که از این مکالمه استنباط نکنم زن کالاس نمی تونم!

اسلامی که من میشناسم بعیده از این نظرا داشته باشه

بله شما باید کالا را تعریف کنید.
ما برده مسلمان هم داریم اما ارزش بدن او قیمت گذاری میشود . اگر یک برده سالم باشد یا نخبه باشد میتواند میلیاردی قیمت گذاری شود.
اما همین مسلمان اگر ازاد باشد قیمت گذاری نمیشود و مثلا دیه مشخصی دارد...
هضم این مسائل ان قدر سخت است که
عده ای خدا را منکر میشوند
عده ای قران و اسلام
و عده ای قران را تحریف شده و احادیث را جعلی میدانند
و عده ای با تحلیل های خاص مسئله را حل و فصل میکنند.
انسان امروزی خیلی چیزها را به هم ربط میدهد اما روی همه ی اینها میتوان چرا گذاشت
ان قدر چرا گذاشت که شاید فیلسوفی و دانشمندی نتیجه بگیرد قانون علیت ساخته ذهن ماست که اینطور هم شده است.
ان قدر که همه چیز را با فیزیک و تکامل توضیح میدهند
ان قدر که کلمات ارزشی و معنوی مثل کرامت انسانی و روح و ... رنگ میبازد...

و طاها;777113 نوشت:
بله چنین به نظر میرسد.
اما شما باید یک چرخی در نظریات فلاسفه
و دانشمندان علوم تجربی بزنید
کاملا متوجه میشوید این نگاه خشک
به معنای غیرعلمی و غیرمنطقی نیست
قانون میگوید اگر اتوموبیلی از چراغ قرمز رد شد باید جریمه شود (مثلاً جریمه نقدی)
اما پلیس راهنمایی سر چهارراه ایستاده که اتوموبیلی میرسد پشت چراغ قرمز ولی راننده به پلیس میگوید: آقا بچه م تصادف کرده باید برسونمش بیمارستان
اینجا پلیس نه تنها مانع نمیشود ، بلکه جلوی اتوموبیل های دیگر را هم میگیرد ، با اینکه چراغ برای اونها سبز است
کار این پلیس نه غیرعلمی هست و نه دلیلی بر اینکه از قانون سر در نمی آورد
از آن طرف کار قانون هم اشتباه نیست چون قانون باید کلیت موضوع را تبیین کند ، نه اینکه بیاید بنویسد اگر کسی بچه اش مریض بود چه کنید
علمای دین هم که به مباحث شرعی و قانونی میپردازند قرار نیست بیایند و آنجا اخلاق را هم تعریف کنند چون اینجا بحث احکام و قانون است
اخلاق در جای دیگری تبیین شده و در کنار احکام قرار میگیرد تا نتیجه مطلوب حاصل شود

و طاها;777113 نوشت:
جواب شما احساسی است. شما توجه کنید که دلیل ما برای اثبات مالکیت و اولویت بود
بله متوجه هستم. اما آیا نباید این مالکیت تفکیک بشود؟ مالکیت پدر بر فرزند یا مالکیت زن بر شوهر تعریف دیگری دارد جدای از تعریف مالکیت بر گربه و گندم!

و طاها;777113 نوشت:
گویند کافر حربی همچون کالا بی ارزش است کمی در متون قرانی و روایی جستجو کنید بهتر درک میکنید
پس چرا گفته میشود به آنها ظلم نکنید؟ چرا باید غذای خود را با آنها قسمت کنیم؟ و...... آیا منظور این است که به کالا ظلم نشود؟!

و طاها;777113 نوشت:
زن ازاد باید از شوهرش تمکین کند میدانید یعنی چه؟ به نظر شما اینجا دلبخواهی است؟ فکر میکنید چرا میگویند زنان مسلمان از سوی شوهرانشان مورد تجاوز قرار میگیرند؟
بله میدانم یعنی چه ، اما اینها برای تبیین کلی حق و حقوق هستن ، نه برای سوء استفاده
کجای حرف من صحبت از دلبخواهی بود؟!
بله ، وقتی زن سالم و بی عذر است اگر تمکین نکند مرتکب گناه شده ، اما مردی که حتی در شرایط ناتوانی از همسرش انتظار تمکین داشته باشد ، از نظر من هیچ چیزی از اسلام را نفهمیده

و طاها;777113 نوشت:
بیماران زیادی ازار میبینند ایا صحیح است؟ خدا کجاست؟
بسیاری بدهکارند پرداخت بدهی سخت و دشوار است ایا صحیح است؟
قیاس شما مع الفارق است
شما دارید قوانین تکوینی را با قوانین تشریعی مقایسه میکنید!
اگر دلیل شما را دلیل صحیحی بدانیم باید بگوییم پس بریده شدن سر امام حسین(ع) هم خواست خدا بوده و شمر صرفاً وسیله ای برای اجرای آن بوده!
مگر اینکه بفرماییئ در این موضوع مسلمانان نقش بلایای طبیعی را بازی میکنند! :Nishkhand:

و طاها;777113 نوشت:
شما بفرمایید چرا پیامبری که میفرماید لاتمم مکارم الاخلاق
قرانی از سوی خدا می اورد که برده داری را تایید میکند گردن کفار را میزند انها را رجس و نجس میخواند و چند همسری و ارث و ....
برادر عزیزم ، مگر من گفتم شرع و احکام را کلاً ببوسیم و بذاریم کنار؟!
حرف این است که تمام نکاتی که فرمودید ، اگر به تنهایی به کار گرفته شوند نه تنها مفید نیستند بلکه می توانند مضر هم باشند
شرع و احکام از ارکان اسلام است. قبول
اما تمام آن نیست بلکه یک رکن است. شما باید ارکان دیگر را هم مد نظر قرار بدهید ، از جمله اخلاق. بلکه اخلاق گاهی بالاتر از شرع است
شما به بنده بفرمایید چرا پیامبر(ص) فرمودید:
إنِّي‌ تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتِي‌ أهْلَ بَيْتِي‌. مَا إنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي‌ أبَداًآیا غیر از این است که اجرای قوانین ، آموزگار میخواهد؟ روش اجرای قوانین اسلام میشود همان اخلاق

و طاها;777113 نوشت:
اگر ازدواج بر پایه عشق بود نامش ازدواج سفید بود
با اسمش کاری نداریم ، اما مبنای اصلی ازدواج عشق است. باور نمیکنید؟ پاسخش را از قرآن بشنوید:
هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ
ومن آياته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا اليها و جعل بينکم موده و رحمه

بفرمایید این مطالب قرآنی ، احکام است یا اخلاق؟ از تعبد سرچشمه میگیرد یا از عشق؟

و طاها;777113 نوشت:
شما مالکیت بر برده را قبول کرده اید یا خیر؟

و طاها;777113 نوشت:
اگر بگویید مالک حق ندارد بدون رضایت با او نزدیکی کند سخنی است که با مالکیت در تقابل است
ببینید برادر ، من متوجه موضوع هستم و مضرات آزاد کردن اسرا و یا دلیل تنبیهات را میدانم. اینکه این افراد باید زندانی شوند یا به کار گرفته شوند یا به عنوان کنیز و برده به تملک مسلمانان درآیند را هم قبول دارم. اما فقط برای کار ، نه برای استفاده جنسی. قبول دارم که باید به سختی تنبیه شوند اما به هیچ وجه نمی پذیرم که انسان نیستند و ارزش انسانی ندارند

بذارید مثالی برای شما بزنم. اگر قبول کنیم که افراد کافر انسان نیستند و حکم کالا دارند ، خب چرا همانطور که اگر معدنی پیدا کنیم به آنجا میرویم تا منابع آن را استخراج کنیم و از آنها استفاده کنیم ، به سرزمین های کفر حمله نکنیم و این کالاها را به مالکیت خود (بردگی) نگیریم؟

آورورا;777120 نوشت:
موضوع بحث منظور آیه نبود، بلکه تناقض بین دو آیه بود که من تناقضی بین این دو نمی بینم. صحبت راجع به برده داری به طور عمومی به این تاپیک مربوط نمی شه و نیاز به گفت و گو در این مورد نیست.

منم موافقم تناقضی نیست ! یکی در مورد رعایت انصاف با بردگان هست و دیگری در مورد سختی و تکلف نداشتن دین اسلام . دو موضوع متفاوت که تناقضی هم با هم ندارن!

آورورا;777120 نوشت:
اگر حکمی تنها بر اساس این که عقلگریز یا عقلناسازگاره حکم ثانویه تلقی بشه، در این صورت دلیلی نداریم برای این که تعیین کعبه به عنوان قبله، تک همسری زنان، روزه، ممنوعیت جنگ در ماههای حرام و امثالهم احکامی ثانویه نیستن. خلاصتا، من چیزی به نام اسلام در دیدگاه شما نمی بینم.

من کارشناس حکم شناس نیستم رشته ی من حقوقه ولی همین قدر میدونم که احکام ثانویه بر اثر اضطرار و عس و حرج شکل گرفتن و استثنا هستند . استثنائات طبق قوانین خودمون قابل تعمیم به عموم نیست .
تعیین قبله یا تک همسری و روزه و غیره آیا جزو احکام اولیه هستند یا جزو احکام ثانویه (بعد از سختی و اضطرار وضع شدند ) در حیطه ی تخصص علمای اسلام و مراجع تقلید هست .

تعریفتون از احکام ثانویه مشکل دار هست .:ok:

بله این احکام یا امضایی هستن یا به پیغمبر تحمیل شده ن.

Reza-D;777151 نوشت:
قانون میگوید اگر اتوموبیلی از چراغ قرمز رد شد باید جریمه شود (مثلاً جریمه نقدی)
اما پلیس راهنمایی سر چهارراه ایستاده که اتوموبیلی میرسد پشت چراغ قرمز ولی راننده به پلیس میگوید: آقا بچه م تصادف کرده باید برسونمش بیمارستان
اینجا پلیس نه تنها مانع نمیشود ، بلکه جلوی اتوموبیل های دیگر را هم میگیرد ، با اینکه چراغ برای اونها سبز است
کار این پلیس نه غیرعلمی هست و نه دلیلی بر اینکه از قانون سر در نمی آورد
از آن طرف کار قانون هم اشتباه نیست چون قانون باید کلیت موضوع را تبیین کند ، نه اینکه بیاید بنویسد اگر کسی بچه اش مریض بود چه کنید
علمای دین هم که به مباحث شرعی و قانونی میپردازند قرار نیست بیایند و آنجا اخلاق را هم تعریف کنند چون اینجا بحث احکام و قانون است
اخلاق در جای دیگری تبیین شده و در کنار احکام قرار میگیرد تا نتیجه مطلوب حاصل شود

بله متوجه هستم. اما آیا نباید این مالکیت تفکیک بشود؟ مالکیت پدر بر فرزند یا مالکیت زن بر شوهر تعریف دیگری دارد جدای از تعریف مالکیت بر گربه و گندم!

پس چرا گفته میشود به آنها ظلم نکنید؟ چرا باید غذای خود را با آنها قسمت کنیم؟ و...... آیا منظور این است که به کالا ظلم نشود؟!

بله میدانم یعنی چه ، اما اینها برای تبیین کلی حق و حقوق هستن ، نه برای سوء استفاده
کجای حرف من صحبت از دلبخواهی بود؟!
بله ، وقتی زن سالم و بی عذر است اگر تمکین نکند مرتکب گناه شده ، اما مردی که حتی در شرایط ناتوانی از همسرش انتظار تمکین داشته باشد ، از نظر من هیچ چیزی از اسلام را نفهمیده

قیاس شما مع الفارق است
شما دارید قوانین تکوینی را با قوانین تشریعی مقایسه میکنید!
اگر دلیل شما را دلیل صحیحی بدانیم باید بگوییم پس بریده شدن سر امام حسین(ع) هم خواست خدا بوده و شمر صرفاً وسیله ای برای اجرای آن بوده!
مگر اینکه بفرماییئ در این موضوع مسلمانان نقش بلایای طبیعی را بازی میکنند! :Nishkhand:

برادر عزیزم ، مگر من گفتم شرع و احکام را کلاً ببوسیم و بذاریم کنار؟!
حرف این است که تمام نکاتی که فرمودید ، اگر به تنهایی به کار گرفته شوند نه تنها مفید نیستند بلکه می توانند مضر هم باشند
شرع و احکام از ارکان اسلام است. قبول
اما تمام آن نیست بلکه یک رکن است. شما باید ارکان دیگر را هم مد نظر قرار بدهید ، از جمله اخلاق. بلکه اخلاق گاهی بالاتر از شرع است
شما به بنده بفرمایید چرا پیامبر(ص) فرمودید:
إنِّي‌ تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتِي‌ أهْلَ بَيْتِي‌. مَا إنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي‌ أبَداًآیا غیر از این است که اجرای قوانین ، آموزگار میخواهد؟ روش اجرای قوانین اسلام میشود همان اخلاق

با اسمش کاری نداریم ، اما مبنای اصلی ازدواج عشق است. باور نمیکنید؟ پاسخش را از قرآن بشنوید:
هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ
ومن آياته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا اليها و جعل بينکم موده و رحمه

بفرمایید این مطالب قرآنی ، احکام است یا اخلاق؟ از تعبد سرچشمه میگیرد یا از عشق؟

ببینید برادر ، من متوجه موضوع هستم و مضرات آزاد کردن اسرا و یا دلیل تنبیهات را میدانم. اینکه این افراد باید زندانی شوند یا به کار گرفته شوند یا به عنوان کنیز و برده به تملک مسلمانان درآیند را هم قبول دارم. اما فقط برای کار ، نه برای استفاده جنسی. قبول دارم که باید به سختی تنبیه شوند اما به هیچ وجه نمی پذیرم که انسان نیستند و ارزش انسانی ندارند

بذارید مثالی برای شما بزنم. اگر قبول کنیم که افراد کافر انسان نیستند و حکم کالا دارند ، خب چرا همانطور که اگر معدنی پیدا کنیم به آنجا میرویم تا منابع آن را استخراج کنیم و از آنها استفاده کنیم ، به سرزمین های کفر حمله نکنیم و این کالاها را به مالکیت خود (بردگی) نگیریم؟

ممنون از توضیحاتتان
فعلا فرصت پاسخ تفصیلی ندارم تا جایی که بتوانم پاسخ میدهم.
اما فعلا
برخی افراد خیلی از قران و دین مایه میگذارند
میخواهم از شما و هر کس این پست را میخواند بفرمایند
از نگاه شرع اسلام
ایا شرط استمتاع از کنیز رضایت اوست؟ با مدرک و سند.
دوما زن ازادی را فرض کنید که میتواند تمکین کند یعنی سالم است اما حوصله ندارد. اصولا زمانهای زیادی است که این اتفاق برای زن رخ میدهد اما اگر مرد بخواهد زن باید مثل یک چوب خشک هم که شده تمکین کند. حالا ممکن است بگوییم اگر تمکین نکرد چه کنیم؟
میگوییم به قران مراجعه میکنیم
قران یک ایه دارد که فرض میگیریم برای زن ناشزه است چه زن ازاد و چه کنیز.
در این ایه چه میفرماید؟
اگر یک زن برده یا ازاد تمکین نمیکند ابتدا
فعظوهن
واهجروهن فی المضاجع
واضربوهن
اگر کنیزی قصد تمکین نداشت ابتدا با موعظه و سخن
بعد نوعی بی محلی
و در اخر نوعی تنبیه
حالا فرض کنید زن ازاد و کنیز با هیچ کدام از این روشها تمکین نکرد
چه کار باید کرد؟ نظر اسلام چیست؟

به این چند سوال فکر کنید و هر کس پاسخش را مستندا یافت نقل بگیرد.

و طاها;777162 نوشت:
به این چند سوال فکر کنید و هر کس پاسخش را مستندا یافت نقل بگیرد.
اتفاقاً بنده هم بخاطر بیماری همسرم الان راهی بیمارستان هستم تا نوبت بگیرم
برای ما هم دعا بفرمایید

بحث اسناد را بعداً بهش میپردازیم. اما دوست عزیز ، عرض شد باید تمام اینها را کنار اخلاق دید. قانون و حکم میگوید زن باید مثل چوب خشک اطاعت کند ، اما این قانون و حکم به تنهایی برای زندگی کافی نیست و حرف بنده هم همین است. به نظرم این آیه قرآن و حکم مربوط به آن سر دراز دارد و ماجرا خیلی عمیق تر از پذیرش یا عدم پذیرش یک حکم است. خدا به من قدرت تشخیص روشنایی از تاریکی را عنایت بفرماید

فعلاً یاعلی(ع)

Reza-D;777171 نوشت:
اتفاقاً بنده هم بخاطر بیماری همسرم الان راهی بیمارستان هستم تا نوبت بگیرم
برای ما هم دعا بفرمایید

بحث اسناد را بعداً بهش میپردازیم. اما دوست عزیز ، عرض شد باید تمام اینها را کنار اخلاق دید. قانون و حکم میگوید زن باید مثل چوب خشک اطاعت کند ، اما این قانون و حکم به تنهایی برای زندگی کافی نیست و حرف بنده هم همین است. به نظرم این آیه قرآن و حکم مربوط به آن سر دراز دارد و ماجرا خیلی عمیق تر از پذیرش یا عدم پذیرش یک حکم است. خدا به من قدرت تشخیص روشنایی از تاریکی را عنایت بفرماید

فعلاً یاعلی(ع)

خداوند ما و شما را هدایت کند و به همسر شما سلامتی بدهد.

من منکر اخلاق نیستم. اما فرض من جایی است که اخلاق رعایت نمیشود و میخواهیم ببینیم قانون عقل و شرع چه میگوید؟
بالاخره در صورت عدم تمکین چه باید کرد؟
منتظرم ببینم خوانندگان چه میگویند..

..http://behdokht.ir/%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D8%B9%D8%AF%D9%85-%D8%AA%D9%85%DA%A9%DB%8C%D9%86/

نظر خوانندگان فراموش نشود

http://womeninthefrontline.persianblog.ir/post/35/

و این هم

اللهم صل علی محمد و آل محمد

M A H D I;777147 نوشت:
ربطش در خدمت برای دشمنی هست که اگه اتفاق برعکس میشد اونجا جنایات بدی در حق ارتش شما انجام میدادن

خب باشه!

من برای شما کوروش کبیر رو مثال میزنم!

کوروش در عمر خودش سه فتح بزرگ کرد! ( فتح امپراطوری ماد و لیدیه و بابل )

با اینکه در اون زمان رسم جهان این بود که پادشاه شکست خورده به بدترین شکل زجر کش میشد!

ولی کوروش هیچ کدوم از سه پادشاه ( استیاگ و کرزوس و نبونعید ) رو نکشت! و تنها به تبعید اون ها بسنده کرد و حتی در تبعیدم زندگی پادشاهانه ای براشون ساخت!

به قول شما شاید اگه کوروش در یکی از جنگها شکست میخورد اون پادشاه از این کارا نمی کرد!

البته محمد (ص) هم در جنگ ها رفتار انسان دوستانه داشت!

البته فقط محمد و علی (ع)!

بقیه خلفا نه!

M A H D I;777147 نوشت:
ارتش شما با اون وضع چطور زیر بار این خدما میرفتند ؟

با کدوم وضع؟

M A H D I;777147 نوشت:
منظورتون اعراب جاهلی هست دیگه درسته ! محبت ! دوبرابر !
موفق باشید

اوووووه!

به این نکته توجه نکرده بودم!

و طاها;777162 نوشت:
دوما زن ازادی را فرض کنید که میتواند تمکین کند یعنی سالم است اما حوصله ندارد. اصولا زمانهای زیادی است که این اتفاق برای زن رخ میدهد اما اگر مرد بخواهد زن باید مثل یک چوب خشک هم که شده تمکین کند

من مجردم و تجربه چنین چیزی رو ندارم!

و دقیقا نمی دونم چه فضا و جوی در چنین لحظه ای حاکمه!

ولی به نظر من توی مثالی که شما زدید اگه زن و شوهر واقعا عاشقه هم باشن و زن تمکین نکنه به دلیل اینکه حوصله نداره! شوهر می تونه درک کنه! اگه واقعا زنشو دوست داره می تونه مراعاتشو کنه!

ولی اگه شوهر در هر شرایطی انتظار تمکین داشته باشه به نظرم فقط واسه شهوت ازدواج کرده و هدف دیگه ای نداشته!

و طاها;777162 نوشت:
دوما زن ازادی را فرض کنید که میتواند تمکین کند یعنی سالم است اما حوصله ندارد.

خب اینجا از نظر جسمی سالمه ولی از نظر روحی سالم نیست!

و طاها;777162 نوشت:
ایا شرط استمتاع از کنیز رضایت اوست؟

خب قطعا خیر!
بستگی به صاحب کنیز داره که تا چه حد وجدان داشته باشه!
وگرنه کسی که همسر داره!
ببخشید همسران!
می تونه کنیزان رو برای شوهرانشون باکره نگهداره!
یا فقط در صورت رضایت خودشون باهاشون رابطه جنسی داشته باشه!
چه ایرادی داره؟

و طاها;777162 نوشت:
اگر تمکین نکرد چه کنیم؟

به نظرم به خیلی چیزا بستگی داره!

مثلا اگه این عدم تمکین ممتد باشه باید فرمایش قرآن رو اجرا کنیم ( همون آیه ای که آوردید ( نسا 34 ) )

ولی با یکی دو بار عدم تمکین میشه کنار اومد!

Reza-D;777171 نوشت:
اتفاقاً بنده هم بخاطر بیماری همسرم الان راهی بیمارستان هستم تا نوبت بگیرم
برای ما هم دعا بفرمایید

[h=3]یا مَنِ إسمهُ دَواء و ذِکرِهُ شِفاء[/h]
خدا به همسرتون سلامتی بده ...

MJR;777256 نوشت:
من مجردم و تجربه چنین چیزی رو ندارم!

و دقیقا نمی دونم چه فضا و جوی در چنین لحظه ای حاکمه!

ولی به نظر من توی مثالی که شما زدید اگه زن و شوهر واقعا عاشقه هم باشن و زن تمکین نکنه به دلیل اینکه حوصله نداره! شوهر می تونه درک کنه! اگه واقعا زنشو دوست داره می تونه مراعاتشو کنه!

ولی اگه شوهر در هر شرایطی انتظار تمکین داشته باشه به نظرم فقط واسه شهوت ازدواج کرده و هدف دیگه ای نداشته!

خب اینجا از نظر جسمی سالمه ولی از نظر روحی سالم نیست!

خب قطعا خیر!
بستگی به صاحب کنیز داره که تا چه حد وجدان داشته باشه!
وگرنه کسی که همسر داره!
ببخشید همسران!
می تونه کنیزان رو برای شوهرانشون باکره نگهداره!
یا فقط در صورت رضایت خودشون باهاشون رابطه جنسی داشته باشه!
چه ایرادی داره؟

به نظرم به خیلی چیزا بستگی داره!

مثلا اگه این عدم تمکین ممتد باشه باید فرمایش قرآن رو اجرا کنیم ( همون آیه ای که آوردید ( نسا 34 ) )

ولی با یکی دو بار عدم تمکین میشه کنار اومد!

چند نکته رو باید متذکر بشم
در مثال مناقشه نیست. شما اگر به دو لینکی که گذاشتم مراجعه کنید کاملا درک میکنید چه میخواهم بگویم.
کنیزی که حاضر به رابطه نیست را در کنار زن ازادی بگذارید که حاضر به رابطه نیست.
حکم خدا چیست؟
شما نظر شرع را با استناد به نظر مراجع یا قران یا روایت پیجویی کنید.
مثلا ما میدانیم قران میفرماید فعظوهن واهجروهن و اضربوهن
لکن اگر زن باز تمکین نکرد؟ ایا مراد از ضرب یعنی رابطه زوری؟
اگر مرد دادخواست عدم تمکین به دادگاه بدهد چه میشود؟ ایا مرد حق رابطه زوری دارد یا مجبور است طلاق بدهد یا تا اخر عمر باید قید رابطه را بزند؟
مقصودم پاسخ و تحلیل شخصی خوانندگان نبود.
شما تحلیل شخصی دارید
من میخواهم خواننده نظر شرع را مستندا بیان کند نسبت به سوالاتی که طرح شد...
اگر شرع رابطه زوری به این معنا را درباره زن ازاد و کنیز پذیرفت دیگر کسی نمیتواند با زبان شرع بگوید
ایا رابطه زوری ظلم نیست؟ ایا شرعی است؟
اسلامی که من میشناختم اینگونه نیست
و مانند این جملات را نمیتواند به راحتی بر زبان بیاورد
و این مسئله قابل هضم خواهد شد یا حل خواهد شد.

پس در صورت عدم تمکین رابطه زوری شرعی است یا خیر؟ و ...

MJR;777233 نوشت:
البته فقط محمد و علی (ع)!

بقیه خلفا نه!


مرسی من شخصا باهاتون موافقم .

MJR;777233 نوشت:
با کدوم وضع؟

خودتون بعدش اشاره کردید که اعراب متعصب لج باز یک دنده و .... .

موفق و پیروز باشید :Gol:

[=microsoft sans serif]

MJR;776909 نوشت:
شما از کجا کشف کردید که با کرامت انسانی در تضاد نیست!؟

باسلام
اصل بر نبودن است.
نبودن، ادعا نیست، وجود داشتن یک چیز یا یک وصف، نیاز به اثبات دارد.
من وقتی میگویم در فلان منطقه کسی نیست، نیازی به اثبات ندارم.
ولی کسی که ادعا میکند در آنجا کسی وجود دارد، باید این ادعایش را اثبات کند.

[=microsoft sans serif]

MJR;776912 نوشت:
اگه بخواد ازدواج کنه رضایت قلبیش در نظر گرفته میشه؟؟؟
یا باید با یه مردی که مسلمان ها تعیین می کنن ازدواج کنه؟

پاسخ به این سوال با کارشناس فقه است.

[=microsoft sans serif]

MJR;776918 نوشت:
می پذیرم!
منطقیه!
ولی بازم جدا کردن یه زن و شوهر از هم قابل هضم نیست!

نه جنگ، جای بروز احساسات است و نه سنجش احکام شرعی با احساسات، کار درستی است.

[=microsoft sans serif]

آورورا;776983 نوشت:
مغلطه «تو نیز چنینی». به هیچ وجه اینطور نیست. این اعمال تنها در بین مسلمانان رواج داره. سایر ملل اون رو محکوم می کنن.
طبق کنوانسیون ژنو:

باسلام
این کنوانسیون در سال 1951 م در مورد وضعیت پناهندگان است.
خب، قبل از این تاریخ، حتما میدانید مدعیان و سردمداران حقوق بشر چه میکردند و چه جنایاتی را انجام میدادند.
در جنگهای صلیبی، در بمباران های هسته ای، در جنگ جهانی اول و دوم.
خیلی راه دور نرویم، همین قرن اخیر،
وقتی در جنگ بوسنی، آن فجایع روی میداد؟
وقتی در زندان گوانتونامو افراد را بدون محاکمه و با بدترین وضعیت بازداشت میکنند(که اوباما با شعار تعطیلی این زندان رأی جمع میکرد) این کنوانسیون کجا بود؟
این سوالها و صدها و صدها سوال دیگه، نشون از چیز دیگه ای داره.

بعلاوه، این حکم مربوط به حالت جنگ و زمان صدور آن نیز 14 قرن پیش است. نه قرن 20 و 21 که کنوانسیون ژنو را بخواهیم با ان مقایسه کنیم.
در آن زمان که بدترین برخورد با اسیران میشد، این حکم در نوع خودش خیلی هم انسانی بود.
هیچ بعید نیست اگر قرار بر این باشد که چنین جنگهایی بین اسلام و کافران روی بدهد حکمی که خداوند توسط ولی خودش(عچ) کاملا با این حکم متفاوت باشد.

صدیق;777352 نوشت:
[=microsoft sans serif]
باسلام
این کنوانسیون در سال 1951 م در مورد وضعیت پناهندگان است.
خب، قبل از این تاریخ، حتما میدانید مدعیان و سردمداران حقوق بشر چه میکردند و چه جنایاتی را انجام میدادند.
در جنگهای صلیبی، در بمباران های هسته ای، در جنگ جهانی اول و دوم.
خیلی راه دور نرویم، همین قرن اخیر،
وقتی در جنگ بوسنی، آن فجایع روی میداد؟
وقتی در زندان گوانتونامو افراد را بدون محاکمه و با بدترین وضعیت بازداشت میکنند(که اوباما با شعار تعطیلی این زندان رأی جمع میکرد) این کنوانسیون کجا بود؟
این سوالها و صدها و صدها سوال دیگه، نشون از چیز دیگه ای داره.

بعلاوه، این حکم مربوط به حالت جنگ و زمان صدور آن نیز 14 قرن پیش است. نه قرن 20 و 21 که کنوانسیون ژنو را بخواهیم با ان مقایسه کنیم.
در آن زمان که بدترین برخورد با اسیران میشد، این حکم در نوع خودش خیلی هم انسانی بود.
هیچ بعید نیست اگر قرار بر این باشد که چنین جنگهایی بین اسلام و کافران روی بدهد حکمی که خداوند توسط ولی خودش(عچ) کاملا با این حکم متفاوت باشد.


چون در طول تاریخ جنایاتی علیه بشریت انجام شده، فرد مسلمان مجوز پیدا می کنه با اسرای جنگی سکس کنه؟ فکر می کنم اولین قدم ما در یه بحث سالم می تونه این باشه که دست از مغلطه بردارید، وگرنه وقت اعضا می تونه صرف کار ارزشمندتری بشه.

[=microsoft sans serif]

Reza-D;777050 نوشت:
استاد گرامی میفرمایند اگر به زن اجازهء رفع نیاز جنسی ، و بطور خاص از طریق ازدواج داده نشود ظالمانه است
خب برادر عزیز ، اگر انجام ندادن یک کار ظالمانه است ، شما دیگه نمیتونید بگید خدا اگر دلش خواست لطف میکنه اگر نخواست لطف نمیکنه ، چون طبق گفته خودتون انجام ندادن این کار ، یعنی اجازه ندادن به مردان اسیر برای رفع نیاز جنسی ، صرفاً "عدم لطف" نیست ، بلکه عین ظلم است

باسلام
دوست عزیز
مشکل اصلی اینجاست که بخواهیم با بحثهای فلسفه احکام، نگاه کنکاشی داشته باشیم.
اگر به تاپیکهای معدودی که بنده در مورد فلسفه احکام بیان کرده ام برخورد کرده باشید، می بینید که بحث از فلسفه احکام، بحثی اقناعی است نه استدلالی. بنابراین، وقتی اقناعی و خطابی بود، دیگر جای چون و چرا ندارد.
به نظرم این بحثها بیشتر وقت انسان را تلف میکند.
اگر انسان یک دین را پذیرفت و اصول آنرا بر اساس مبانی عقلانی و استدلال عقلی دید، دیگر جای چون و چرا در جزئیات وجود ندارد.
نه اینکه تفکر در این بخشها ممنوع باشد، خیر، مشکل در محدودیت قوای عقلی ماست.
عقل ما از شناخت جزئیات محروم است و فهم فلسفه دقیق احکام و به عبارت بهتر، مصلحت ومفسده واقعی نهفته در متعلق احکام،(اگر خودمتعلق نیز مصلحت و مفسده مختص به خود داشته باشد) تنها به بیان شارع ممکن است.

با توجه به این نکته
بنده با صدای رسا اعلام میکنم که بحث از نیاز و ارضای نیاز و ... همگی، فلسفه هایی است که علمای دین برای تبیین احکام و توجیه آنها انجام داده اند.
قصد ایشان فقط همین بوده است.
بنابراین بحث از جزئیات و نقص ها و نقض ها، بحث بی ثمری است و جز جدال مذموم چیزی در آن نیست.
دایره احکام، دایره تعبد است نه تعقل.
تعقل مربوط به اصول دین است نه فروع دین.

[=microsoft sans serif]

Reza-D;777050 نوشت:
5 - در بخش اول برای اینکه پاسخ دوستمون رو بدید ، میفرمایید زن به شوهر برگردانده نمیشود چون زمینه هدایت رو از دست میدهد
اما در جای دیگه میفرمایید موضوع هدایت زنان نیست!
بالاخره هدایت زنان جزء اهداف هست یا نیست؟!

ظاهرا این قسمت را با دقت نخواندید.
بخش اول، تمرکز بحث(و فلسفه این حکم) بر سر ایجاد زمینه هدایت بود.
بخش دوم، در پاسخ این شبهه که "این کار با اختیاری بودن ایمان ناسازگار است" بود که عرض شد، بحث هدایت و ایمان آوردن نیست و با توجه به سوال، پاسخ نیز مشخص میشود مربوط به اجبار در هدایت است.
بنابراین این دو وحدت موضوع ندارند.
در اولی، اثبات "زمینه هدایت" است.
در دومی، نفی "هدایت اجباری".

[=microsoft sans serif]

آورورا;777360 نوشت:
چون در طول تاریخ جنایاتی علیه بشریت انجام شده، فرد مسلمان مجوز پیدا می کنه با اسرای جنگی سکس کنه؟ فکر می کنم اولین قدم ما در یه بحث سالم می تونه این باشه که دست از مغلطه بردارید، وگرنه وقت اعضا می تونه صرف کار ارزشمندتری بشه.

واقعا!
بنده مغالطه کردم یا ؟
وقتی شما حکم مربوط به 14 قرن پیش که شرایط اجرایش در همان زمان است را با کنوانسیون نیم بند(که بیشتر بر روی کاغذ انجام میشود) مقایسه میکنید، اون وقت من مغلطه کردم!؟

صدیق;777367 نوشت:
[=microsoft sans serif]
واقعا!
بنده مغالطه کردم یا ؟
وقتی شما حکم مربوط به 14 قرن پیش که شرایط اجرایش در همان زمان است را با کنوانسیون نیم بند(که بیشتر بر روی کاغذ انجام میشود) مقایسه میکنید، اون وقت من مغلطه کردم!؟

بنده می پذیرم که شرایط اجرای این حکم مربوط به چهارده قرن پیش هست. ایضا این که ما برای مرزبندی رفتار بشر متمدن نیاز به مراجعه به سیره مشتمل بر راهکارهایی که در نوع زندگی باستانی کاربرد داشته نداریم. ما، وجدانا به این مرحله رسیدیم که می تونیم جنایات جنگی رو از مسائل غیرحقوقی تمیز بدیم. این پیشرفت بزرگیه. البته، به عمل زسوندن این تشخیص راهکارهای مجزایی می طلبه. اما این ایجاب نمی کنه که ما "یه قدم به عقب برداریم" و این پیشرفت رو نادیده بگیریم.

[=microsoft sans serif]

MJR;777126 نوشت:
اول فرمودید فلسفه این حکم اینه که زمینه هدایت ایجاد بشه! ( فرمودید در غیر این صورت زمینه هدایت رو از دست میدن )

خب زمینه هدایت به زور داره ایجاد میشه دیگه!

وگرنه کسی که برای نابودی اسلام وارد میدان جنگ میشه دیگه هدایت حالیش نیست که!


سلام
دوست عزیز
دو مسئله را باید تفکیک کرد.
یکی اینکه یک اتفاقی روی داده. جنگی اتفاق افتاده و زن یا زنانی که مهاجم بودند دستگیر و اسیر شدند.
دیگری اینکه حالا با این زنان چه برخوردی داشته باشیم.

اینکه ما اینها را دستگیر کردیم و اسارت با هدایت سازگار نیست، درصورتی اشکال بود که ما میخواستیم انها حتما و اجبارا هدایت شوند. خیر ما چنین قصدی نداریم. انها دستگیر شده اند، حالا اگر در جامعه اسلامی چه به صورت کنیز و چه به صورت زن یک مسلمان، زمینه هدایت را بیابند که چه بهتر وگرنه مشکلی در کار نیست، آنها اسیرند و میخواهند ایمان بیاورند یا نیاورند.

MJR;777126 نوشت:
خب زمینه هدایت به زور داره ایجاد میشه دیگه!

در جامعه فاسد یا کافر نیز زمینه هدایت به زور ایجاد میشود ولی هیچکدام اختیار فرد در ایمان و کفر را از بین نمیرد.

MJR;777126 نوشت:
وگرنه کسی که برای نابودی اسلام وارد میدان جنگ میشه دیگه هدایت حالیش نیست که!

اولا: تمام افرادی که به جنگ می آیند، از نظر نیت و انگیزه درونی به یک اندازه نیستند.
چه بسا جنگجویانی که به انگیزه غنائم یا با توهم و ایدئولوژی سطحی وارد جنگ شوند و با عوض شدن شرایط، قصد و انگیزه سابق را از دست بدهند.
ثانیا: برفرض، این حکم شما کلیت داشته باشد، خب نشود.
اگر شد که بهتر وگرنه خیلی مهم نیست. این اقتضای جنگ است که اگر شکست بخوری یا کشته میشود یا اسیر.
در جنگ حلوا خیرات نمیکنند.

[=microsoft sans serif]

M A H D I;777157 نوشت:
من کارشناس حکم شناس نیستم رشته ی من حقوقه ولی همین قدر میدونم که احکام ثانویه بر اثر اضطرار و عس و حرج شکل گرفتن و استثنا هستند . استثنائات طبق قوانین خودمون قابل تعمیم به عموم نیست .

احکام ثانویه، به احکامی گفته میشود که به خاطر وجود برخی از عناوین جلوی حکم اولیه گرفته میشود.
مثلا حکم اولیه در مورد روزه، وجوب روزه در ماه رمضان است ولی اگر این روزه، ضرر داشته باشد(به تشخیص خود فرد، تشخیص عقلائی) در این صورت، این ضرر داشتن، جلوی وجوب روزه را برای این فرد میگیرد.
عناوین چندین گانه ای برای حکم ثانوی گفته شده است که برخی از انها عبارتند از:
عناوینی چون اضطرار، ضرر، اضرار به دیگران، عسر و حرج، تقیه، مقدمه واجب و حرام، قاعده اهم و مهم در موارد تزاحم، نذر، عهد و قسم و...

هر موقع چنین عناوینی ایجاد شد، جلوی حکم ثانوی گرفته میشود.

M A H D I;777157 نوشت:
تعیین قبله یا تک همسری و روزه و غیره آیا جزو احکام اولیه هستند یا جزو احکام ثانویه (بعد از سختی و اضطرار وضع شدند ) در حیطه ی تخصص علمای اسلام و مراجع تقلید هست .

حکم ثانوی حکم جدیدی نیست بلکه در حقیقت عناوینی است که جلوی حکم اولیه را میگیرد.
مثلا در مورد تعیین قبله، حکم اولیه این است که برای نماز یا مواردی که نیاز به تشخیص قبله دارد، باید قبله را دقیقا شناخت.( بر اساس وسایل تعیین قبله یا از طریق وضعیت اجرام سماوی و...) ولی اگر در موردی انسان توان شناخت را نداشت، حکم ثانوی این است که به خاطر عروض عسر و حرج، حکم ثانوی می آید و این لزوم شناخت قبله جهت صحت آن عمل را کنار میگذارد.


[=microsoft sans serif]

آورورا;777373 نوشت:
بنده می پذیرم که شرایط اجرای این حکم مربوط به چهارده قرن پیش هست. ایضا این که ما برای مرزبندی رفتار بشر متمدن نیاز به مراجعه به سیره مشتمل بر راهکارهایی که در نوع زندگی باستانی کاربرد داشته نداریم. ما، وجدانا به این مرحله رسیدیم که می تونیم جنایات جنگی رو از مسائل غیرحقوقی تمیز بدیم. این پیشرفت بزرگیه. البته، به عمل زسوندن این تشخیص راهکارهای مجزایی می طلبه. اما این ایجاب نمی کنه که ما "یه قدم به عقب برداریم" و این پیشرفت رو نادیده بگیریم.

من هم قبول دارم.
به همین جهت در این مسئله، چهار احتمال میدهم.
اول: این حکم، حکمی دائمی باشدو هیچ عنوان ثانوی و حکومتی در مقابلش نباشد.
دوم: این حکم، مربوط به زمان خاصی باشد و حکم جایگزین متناسب با زمان و مکان جدید توسط ولی حق آورده شود.
سوم: این حکم، دائمی است، ولی عنوان ثانویه ای مانند عسر وحرج یا ضرر یا ... جلوی اجرای انرا بگیرد.
چهارم: این حکم، دائمی است ولی عنوان مصلحت حکومتی، جلوی اجرای آنرا بگیرد.

هیچ کدام از این احتمالات به صورت قطعی قابل رد کردن نیست.
البته در اینجا بحث فقهی و اجتهادی جایی ندارد و احتمالات بیان شده صرفا در حد احتمال است.

صدیق;777381 نوشت:
البته در اینجا بحث فقهی و اجتهادی جایی ندارد و احتمالات بیان شده صرفا در حد احتمال است

البته اگر بفرماییدکه نظر قاطبه فقهای شیعه در این رابطه چه نظری دارند ، این بحث اجتهادی هم به بحث قطعا کمک میکند. بخصوص که به تکرار بحث مقایسه احکام 14 قرن قبل با احکام قرن 21 میفرمایید. بالاخره شما که وقعی برای دست آوردهای انسان مدرن امروزی همانند میثاق نامه جهانی حقوق بشر و ...نمی نهید، مشخص کنید که آیا اسلام برای قرن 21 در رابطه با موضوع این حکم ، جرح و تعدیلی شده است ؟ یا حکم مسلیمن کنونی همان است که در صدر اسلام بوده ولی بسیار برتر از مرامنامه هایی چون اعلامیه جهانی حقوق بشر است.

اینکه مستند به آیات قرآن این حکم جز احکام اسلام است و حکم اسرای زن لااقل در صدر اسلام، بارها عملا هم اجرا شده است که شکی نیست. در اینصورت شاید بحث بر چرایی این حکم بخصوص از طرف دینمداران، بحث بیهوده ای باشد. بالاخره کسی که مسلمان است ، ظاهرا اجازه احتجاج و حجت طلبی در احکام دین ندارد و نهایت اجازه ای که دارد این است که سعی کند صرفا در پی ادله ای باشد که بر وفق این حکم است آن هم فقط برای اقناع بیشترش. و به هر نحو او تسلیم این حکم و سایر احکام دین باید باشد.. و اجازه تفکر در این زمینه تنها اگر همسوی احکام دین باشد مجاز است.

به هر حال مسلمان مومن بخصوص غیرمجتهد به جز توصیه به تعقل در قبول اصول دین (که البته طبق نظر علمای دین قطعا منجر به صحه گذاشتن عقل بر اصول دین است)، در باقی مسائل دین و خصوصا احکام دین اگر اصلا فکر نکند بسیار سنگین تر است. وقتی که قانع هم نشد باید به آن گردن نهد چه جای تفکر! و البته در زندگی عملی مسلمان این احکام دین است که جاری است و بخصوص زندگی اجتماعی و ارتباط با انسانها وحقوقشان را احکام دین تعیین میکند ونه اصول دین .

صدیق;777381 نوشت:
[=microsoft sans serif]
من هم قبول دارم.
به همین جهت در این مسئله، چهار احتمال میدهم.
اول: این حکم، حکمی دائمی باشدو هیچ عنوان ثانوی و حکومتی در مقابلش نباشد.
دوم: این حکم، مربوط به زمان خاصی باشد و حکم جایگزین متناسب با زمان و مکان جدید توسط ولی حق آورده شود.
سوم: این حکم، دائمی است، ولی عنوان ثانویه ای مانند عسر وحرج یا ضرر یا ... جلوی اجرای انرا بگیرد.
چهارم: این حکم، دائمی است ولی عنوان مصلحت حکومتی، جلوی اجرای آنرا بگیرد.

هیچ کدام از این احتمالات به صورت قطعی قابل رد کردن نیست.
البته در اینجا بحث فقهی و اجتهادی جایی ندارد و احتمالات بیان شده صرفا در حد احتمال است.


سلام و عرض ادب
تمام شد استاد ، حرف ما چند نفری که با این حکم بطور کلی (نه با تمام آن) مخالف هستیم دقیقاً همین هست برادر
یا لااقل حرف من یکی همین است

چند وقت پیش در تاپیک دیگری همین بحث پیش آمده بود و من سؤال هایی شبیه به این تاپیک رو پرسیده بودم که نهایتاً کارشناس محترم اون تاپیک هم همین پاسخ شما در چند پست قبل رو فرمودند. اینکه باید تعبداً بپذیریم

و در آنجا بنده به ایشان هم عرض کردم که اینکه تعبداً نمی پذیرم نه به این دلیل است که بین دستورات الهی تفکیک قائل شوم و فقط مورد پسندهای خود را بپذیرم. بلکه علت آن است که گمان میکنم این حکم به همان صحتی که در صدر اسلام بیان شده ، به ما نرسیده. یعنی یا تمام آن و یا لااقل بخشی از آندستخوش تحریف و یا اشتباه در برداشت شده. حالا هم که خود شما به عنوان یک کارشناس همین مطلب را در بخشی از فرمایشتان که نقل قول کردم فرمودید

نکتهء جالب و عجیب برای من این هست که شما 4 احتمال را مطرح می فرمائید و به احتمال نزدیک به یقین ، کارشناسان دیگر دینی هم این 4 احتمال و یا بیشتر از آن را قبول دارند. یعنی اینکه در پاسخ به بنده و سایر دوستانی که چنین پرسشی دارند ، میشود به همین 4 احتمال پرداخت. اما عجیب و بس عجیب اینکه هر وقت با یک کارشناس دینی در این مورد بحث میشود ، بلافاصله پاسخ ها را بر مبنای

"قطعیت احتمال اول" تنظیم میکند!!! یعنی برای مخاطب این تصور پیش می آید که مبنای قطعی موضوع مورد بحث ، حالت اول است و لاغیر و در این مورد بین تمام فقها و مفسرین اجماع و تواتر حکم فرماست

اگر 4 احتمال (یا شاید هم بیشتر) وجود دارد و به قول شما هیچ کدام هم قابل رد کردن نیست ، به چه دلیل کارشناسان محترم ، با این پیش فرض که دلایل 2 و 3 و 4 رد شدهء قطعی هستند وارد بحث میشوند؟! مثلاً وقتی می پرسیم که چرا باید در این حکم ،فلان حالت پیش بیاید ، تقریباً هیچ کارشناسی نمیگوید:

ممکن است حالت مورد نظر شما برای زمان خاص باشد (احتمال دوم)

یا نمیگوید:
احکام ثانویه میتوانند جلوی آن را بگیرند (احتمال سوم)

یا نمیگوید:
مصلحت حکومتی میتواند جلوی آن را بگیرد (احتمال چهارم)

بلکه تقریباً تمام کارشناسان پاسخ میدهند:

این حکم خداست و چون و چرا ندارد و شما باید تعبداً بپذیری (احتمال اول)

و عجیب تر اینکه حتی در زمان طرح احتمال اول به عنوان پاسخ قطعی! ، هیچ اشاره ای نمیکنند که:

البته این یک احتمال است و احتمالات دیگری نیز وجود دارد

و مخاطب بیچاره هم با این خیال که این پاسخ ، پاسخ قطعی و تنها احتمال ممکن است ، باید ساعت ها بحث کند و تا اینکه کار بخواهد به جایی برسد که متنی مثل فرمایش شما از زبان کارشناسان خارج شود ، بسی خون به دل مخاطب میرود و بسی باید زیر لفظی بدهد تا کارشناسان محترم بپذیرند و بفرمایند که:

بله ، ممکن است این حکم آنگونه که ظاهر امر مینماید نباشد

دوستان به این توجه داشته باشند هیچ نص و دلیل قطعی مبنی بر نسخ کامل برده داری وجود ندارد.
بلکه تنها به این دلیل این حکم اجرا نمیشود
چون واجب نیست که اسرا را برده کنیم
و چون واجب نیست و امر مولا وجود ندارد
برده گیری را باید سبک و سنگین کرد.
یعنی اگر فرض کنیم کفار با ما بجنگند و فرض کنیم اجازه امام لازم نباشد
باید سبک و سنگین کرد که از این روش استفاده کنیم یا خیر؟
پس هیچ کس نمیتواند ادعا کند برده داری با حفظ شرایطش ممنوع و حرام است.

حال سوال مهم بعد از پذیرش پست پیشین این است
چرا برده داری مجاز شد؟
و سوال جستار
چرا اسیر شدن یا برده شدن در حکم طلاق است؟
پاسخ کلی به مسئله مالکیت و ولایت بر میگردد و ...
که میتوان با تفکر حکمت ها را به دست اورد حکمت عقلی یا نقلی
که سعی کردم تا حدودی این مسئله را برای خواننده روشن کنم.

[=microsoft sans serif]

manmehdiam;777555 نوشت:
البته اگر بفرماییدکه نظر قاطبه فقهای شیعه در این رابطه چه نظری دارند ، این بحث اجتهادی هم به بحث قطعا کمک میکند. بخصوص که به تکرار بحث مقایسه احکام 14 قرن قبل با احکام قرن 21 میفرمایید. بالاخره شما که وقعی برای دست آوردهای انسان مدرن امروزی همانند میثاق نامه جهانی حقوق بشر و ...نمی نهید، مشخص کنید که آیا اسلام برای قرن 21 در رابطه با موضوع این حکم ، جرح و تعدیلی شده است ؟ یا حکم مسلیمن کنونی همان است که در صدر اسلام بوده ولی بسیار برتر از مرامنامه هایی چون اعلامیه جهانی حقوق بشر است.

باسلام
نظر فقهی را بنده نباید پاسخ بدهم.
بعلاوه، توجه یا عدم توجه بنده به دستاورهای انسان مدرن امروزی اصلا مهم نیست. این کنوانسیون مانند هر عهدنامه بشری دیگر، قراردادی است که انسانها بدان رسیده اند. دغدغه بنده این بود که دستاورد یک قرن اخیر بشر را با دستورات 14 قرن قبل مقایسه نکنیم که این مقایسه، مغالطه است.
اینکه امروز ما به همان احکامی که در صدر اسلام و در طول حیات امامان علیهم السلام ملتزم هستیم، به خاطر ادله ای است که فعلا در دسترس ماست(و البته چاره ای هم جز تبعیت از آنها نیست) حال اگر، عنوان ثانوی یا مصلحت عامه اجتماعی جلوی آنرا بگیرد یا اینکه در واقع، آن حکم مربوط به زمانی خاص بوده و در این زمان حکمی دیگر باشد که به دست ما نرسیده است، مسئله ای دیگر است.

manmehdiam;777555 نوشت:
به هر حال مسلمان مومن بخصوص غیرمجتهد به جز توصیه به تعقل در قبول اصول دین (که البته طبق نظر علمای دین قطعا منجر به صحه گذاشتن عقل بر اصول دین است)، در باقی مسائل دین و خصوصا احکام دین اگر اصلا فکر نکند بسیار سنگین تر است. وقتی که قانع هم نشد باید به آن گردن نهد چه جای تفکر! و البته در زندگی عملی مسلمان این احکام دین است که جاری است و بخصوص زندگی اجتماعی و ارتباط با انسانها وحقوقشان را احکام دین تعیین میکند ونه اصول دین .

هر مرام و مسلکی چنین است.
کلیاتی دارد و جزئیاتی.
تازه خیلی دقیق باشد، کلیاتش عقلی و قابل درک عقلی است ولی جزئیاتش، خیر.
به همین دلیل، در جزئیات و فروع از ما تعبد خواسته شده ولی در اصول، تقلید کافی نیست.

[=microsoft sans serif]

Reza-D;777571 نوشت:
و در آنجا بنده به ایشان هم عرض کردم که اینکه تعبداً نمی پذیرم نه به این دلیل است که بین دستورات الهی تفکیک قائل شوم و فقط مورد پسندهای خود را بپذیرم. بلکه علت آن است که گمان میکنم این حکم به همان صحتی که در صدر اسلام بیان شده ، به ما نرسیده. یعنی یا تمام آن و یا لااقل بخشی از آندستخوش تحریف و یا اشتباه در برداشت شده. حالا هم که خود شما به عنوان یک کارشناس همین مطلب را در بخشی از فرمایشتان که نقل قول کردم فرمودید

باسلام
دوست عزیز
این احتمال و امثال آن، صرفا برای توضیح است وگرنه اینکه این حکم عوض شده و حکم درست به ما نرسیده، صرفا در حد احتمال باقی میماند وگرنه اگر شرایط آن زمان دوباره پیش بیاید، همان حکم باقی است و تنها به خاطر عنوان ثانوی یا با حکم حکومتی میتوان جلوی آنرا گرفت.
هر موقع ما توانستیم از احکام واقعی اطلاع بیابیم، ان موقع میتوان حکم اولی را تغییر یافته بدانیم.

Reza-D;777571 نوشت:
نکتهء جالب و عجیب برای من این هست که شما 4 احتمال را مطرح می فرمائید و به احتمال نزدیک به یقین ، کارشناسان دیگر دینی هم این 4 احتمال و یا بیشتر از آن را قبول دارند. یعنی اینکه در پاسخ به بنده و سایر دوستانی که چنین پرسشی دارند ، میشود به همین 4 احتمال پرداخت. اما عجیب و بس عجیب اینکه هر وقت با یک کارشناس دینی در این مورد بحث میشود ، بلافاصله پاسخ ها را بر مبنای "قطعیت احتمال اول"تنظیم میکند!!! یعنی برای مخاطب این تصور پیش می آید که مبنای قطعی موضوع مورد بحث ، حالت اول است و لاغیر و در این مورد بین تمام فقها و مفسرین اجماع و تواتر حکم فرماست

به خاطر اینکه
-احکام شرعی تنها بر اساس ادله نقلی اثبات میشود.
-ما که دسترسی به غیب و اطلاع از احکام واقعی نداریم.

بنابراین چند راه بیشتر نداریم:
یا به این بهانه که به حکم واقعی دسترسی نداریم، هیچ حکمی را قبول نکنیم: اینکه چیزی جز کنار گذاردن بخش اعظمی از دین نیست و توجیه و بهانه ما نیز، حجت و عذری موجه برایمان نخواهد بود.
یا به این دلیل که احتمال دارد حکم عوض شده با شد، دنبال خواسته خود برویم و هر چه که خودمان میپسندیم به عنوان حکم شرعی(ظاهری) قرار بدهیم: این هم نادرست است و معذّر نخواهد بود.
یا به احکامی که بر اساس ادله نقلی فعلا به همان مفاد ادله نقلی پایبند باشیم.

تنها راه سوم باقی میماند.
البته راه سوم، میگوید که حکم ظاهری همان است که از ادله به دست می آید ولی اگر عنوان ثانوی ای در کار باشد، یا به خاطر مصلحت و مفسده نوعی برخلاف این حکم اولی باشد، در آن صورت، تا زمانی که ان عنوان باقی است، جلوی حکم اولی گرفته میشود.

[=microsoft sans serif]

Reza-D;777571 نوشت:
اگر 4 احتمال (یا شاید هم بیشتر) وجود دارد و به قول شما هیچ کدام هم قابل رد کردن نیست ، به چه دلیل کارشناسان محترم ، با این پیش فرض که دلایل 2 و 3 و 4 رد شدهء قطعی هستند وارد بحث میشوند؟! مثلاً وقتی می پرسیم که چرا باید در این حکم ،فلان حالت پیش بیاید ، تقریباً هیچ کارشناسی نمیگوید:
ممکن است حالت مورد نظر شما برای زمان خاص باشد (احتمال دوم)

یا نمیگوید:
احکام ثانویه میتوانند جلوی آن را بگیرند (احتمال سوم)

یا نمیگوید:
مصلحت حکومتی میتواند جلوی آن را بگیرد (احتمال چهارم)

احتمال سوم و چهارم که نیاز به گفتن ندارد. چون عروض عنوان ثانوی یا ملاک حکم حکومتی مسئله یا کلی است و نیاز به آن نیست که در تک تک موارد بیان شود. البته از انجا که این حکم، حکمی اجتماعی است نه فردی، بنابراین تشخیص آن با حاکم است نه تک تک افراد.

احتمال دوم نیز اگر بخواهیم در حد احتمال نگاهش کنیم، از ظاهری بودن احکام قابل فهم است. یعنی همین که گفته میشود این حکم، حکم ظاهری است، نشان از ان دارد که فعلا ما از ادله چنین می فهمیم، هرچند ممکن است حکم واقعی چیز دیگری باشد. ولی چون ادله این حکم، همین را نشان میدهد و خداوند با ادله قطعی، تعبد به همین ادله را پذیرفته و مجزی دانسته است، پس به مفاد همین ادله قناعت میکنیم.

بنابراین، از باب این که راهی برای شناخت حکم واقعی نداریم فعلا بر اساس مفاد ادله سیر میکنیم. البته اگر حاکم تشخیص داد که عنوان ثانوی یا ملاک حکم حکومتی وجود دارد جلوی این حکم گرفته میشود.
مانند حکم کافر حربی که در دوره حاضر به خاطر مصلحت نوعی یا عروض عنوان ثانوی قابل اجرا نیست.

توجه به این نکته ضروریه که نمی شه همزمان ادعا کرد یک حکم به این زمان تعلق داره، و به خاطر این که در دوره دیگه ای نوشته شده از مقایسه ش با احکام امروزی خودداری کرد - نمیشه هم خدا رو داشت هم خرمل رو.

ظاهرا سه دیدگاه مطرح شده:

عقلانی بودن حکم، که توافقی روش حاصل نشد. احتمالا دو نظریه دیگه به همین دلیل طرح شدن:
تعطیل عقل در حسن و قبح تمام اعمال.
تعلق حکم به زمان خاصی.

عدم تعطیل عقل در حسن و قبح اعمال به دلایلی که حتما میدونید روشن هست. میمونه دلیل سوم که جای تامل بیشتری داره.

آورورا;777673 نوشت:
توجه به این نکته ضروریه که نمی شه همزمان ادعا کرد یک حکم به این زمان تعلق داره، و به خاطر این که در دوره دیگه ای نوشته شده از مقایسه ش با احکام امروزی خودداری کرد - نمیشه هم خدا رو داشت هم خرمل رو.

ظاهرا سه دیدگاه مطرح شده:

عقلانی بودن حکم، که توافقی روش حاصل نشد. احتمالا دو نظریه دیگه به همین دلیل طرح شدن:
تعطیل عقل در حسن و قبح تمام اعمال.
تعلق حکم به زمان خاصی.

عدم تعطیل عقل در حسن و قبح اعمال به دلایلی که حتما میدونید روشن هست. میمونه دلیل سوم که جای تامل بیشتری داره.

سلام
شما اگر اکنون استفتا کنید یا به کتب فقهی مراجعه کنید متوجه خواهید شد این حکم اگر شرایطش فراهم باشد شرعی است.
یادم هست یک سایت معتبر در این مورد از دیدگاه فقهی پاسخ روشنی داده بود اما طولی نکشید که پاسخ برداشته شد.
لذابه این راحتی ها نمیتوان ثابت کرد این حکم متعلق به زمان خاصی است.
بلکه تمام شواهد بر علیه این است. و هیچ دلیل قطعی بر نسخ ان وجود ندارد.
اکنون در این مسئله کاربران مسلمان دو دیدگاه مطرح میکنند
برده داری متعلق به زمان خاصی بود و نسخ شد.
برده داری شرایط خاصی دارد که با تحقق ان شرایط برده داری مجاز است و محدود به زمان گذشته نیست.
اما علما خود میدانند که هیچ دلیلی بر نسخ نداریم.
پس نهایتا میتوان گفت شرایط برده داری به گونه ای است که اجرا نمیشود.
اما حکم برده داری با شرایط خاص خودش باقی میماند.

manmehdiam;777555 نوشت:
به هر حال مسلمان مومن بخصوص غیرمجتهد به جز توصیه به تعقل در قبول اصول دین (که البته طبق نظر علمای دین قطعا منجر به صحه گذاشتن عقل بر اصول دین است)، در باقی مسائل دین و خصوصا احکام دین اگر اصلا فکر نکند بسیار سنگین تر است.

کسانی که می اندیشند با کسانی که نمی اندیشند برابر نیستن!

اندیشیدن هدیه ای از جانب خداوند به انسانه!

اگه عقاید خودمونو متفکرانه نپذیریم! بهش میگن عقیده دیکته شده!

عقیده دیکته شده راحت فرو می پاشه!

اگه یه کافر جلومون سبز بشه و دستورات دین مارو به مضحکه بگیره و عقایدمون رو زیر سوال ببره! ما در پاسخ بهش چی میگیم؟؟!!

ما که هیچ وقت در چنین مواردی تفکر نکردیم! و به دنبال پاسخ نبودیم در چنین موقعیتی پاسخی جز سکوت نداریم!

و این به نظرم اصلا خوب نیست! آدم باید تا جایی که ممکنه تفکر کنه!

شخصی در مزرعه ای یک جوجه داشت! و هر روز به مزرعه می رفت و به جوجه آب و دانه میداد! و جوجه تا زمانی که تبدیل به یک مرغ بزرگ شد ( بدون تفکر! ) تسلیم صدای ماشین صاحب خویش بود! و هربار که صدای ماشین صاحبش رو می شنید به سمتش می دوید و صاحب هم به او آب و دانه میداد!

تا اینکه یک روز صاحب با ماشین آمد, مرغ به سمت ماشین دوید!

صاحب از ماشین پیاده شد و سر مرغ رو از جا کند ... !!

البته قبول دارم که خیلی از مسائل دینی جای تفکر ندارن ولی این طورم نباید باشه که هرچیزی رو جوابشو ندونیم بگیم نباید توش تفکر کرد!

MJR;777742 نوشت:
کسانی که می اندیشند با کسانی که نمی اندیشند برابر نیستن!

ولی همانگونه که کارشناسان محترم هم تبیین فرمودند در احکام تعبد داریم و تفکر و تعقل جایگاهی ندارد. لاجرم در محدوده احکام جاری آن حکم قرآنی که شما به آن اشاره فرمودید در حد شعار میماند

MJR;777742 نوشت:
عقیده دیکته شده راحت فرو می پاشه!

بله ولی در مقام اجرای احکام اولا تعبد داریم نه تعقل و ثانیا زور حاکم شرع هم کمک میکند که در مقام اجرا همان باشد که شرع گفته! نیاز هم نیست که من مصادیقش را عرض کنم ..خودتان میدانید

MJR;777742 نوشت:
اگه یه کافر جلومون سبز بشه و دستورات دین مارو به مضحکه بگیره و عقایدمون رو زیر سوال ببره! ما در پاسخ بهش چی میگیم؟؟!!

MJR;777742 نوشت:
البته قبول دارم که خیلی از مسائل دینی جای تفکر ندارن

MJR;777742 نوشت:
ولی

"ولی" دیگر جایگاهی ندارد بزرگوار. شما یا مجموعه دین اسلام را که یک پکیج است میپذیرید یا نمیپذیرید.
وقتی که پذیرفتید همان اسلامی که قبولش کرده اید میگوید در احکام شما فقط تعبد دارید....جای بحث ندارد

اشاره:
اگر پدری فرزندش را بکشد، قصاص میشود؟
در این باب اگر در روایات جستجو کنید حکمت هایی خواهید یافت که با مسئله مالکیت در ارتباط است.

صدیق;775724 نوشت:
حال در مورد زن اسیر شده و برخورد با او، سه فرض یا به عبارتی چهار فرض وجود دارد:
فرض اول: آن زن را یا اصلا اسیر نکنیم و یا اگر اسیر کردیم به محیط کفر خود بازگردانیم.
فرض دوم: او را باز نگردانیم ولی اجازه ازدواج نیز به او ندهیم.
فرض سوم: از نو ازدواج کنند یا طبق احکام کنیز با او برخورد شود.

فرض اول، قابل اجراء نیست. وقتی فرض بحث ما در مورد اسیران جنگی است، جنگ در اسلام نیز به منظور بر هم زدن محیط کفر و ایجاد زمینه برای مسلمان شدن کافران سابق است.(چه به اختیار خود اسلام می اورند و چه شرایط ذمه را میپذیرند). حال اگر اسیری گرفته شود و دوباره به محیط کفر بازگردانده شود، زمینه اسلام آوردن از او گرفته میشود. و این خلاف حکمت جنگ در اسلام و خلاف اصول تربیتی اسلام است.

فرض دوم، نیز نادرست است؛ زیرا زن نیازهایی دارد که با ازدواج انها را برطرف میکند. بنابراین اجازه ازدواج دوباره ندادن به آنان ظالمانه است.

پس تنها فرض سوم باقی میماند. و آن این است که یا به ازدواج مسلمانی درآید و یا کنیز شود و همانند کنیزها با او رفتار شود.‏[1]

[1] . تفسیر نمونه، ج3، ص332-334

پاسخ به سوالات با ارائه فرضهای ممکنو خیلی دوست دارم در جواب دادن. خیلی خوبن. مثلا در اینجا مثل اینکه کسی به من فحش داد دو فرض اینجا داریم یا به او تجاوز کنم یا او را بکشم پس فقط راه اول یا دوم را داریم.
محدود کردن فرضها خیلی خوبه.

[=microsoft sans serif]

MJR;777742 نوشت:
کسانی که می اندیشند با کسانی که نمی اندیشند برابر نیستن!

باسلام
بله این کلام درست است ولی در صورتی که مسیر را اشتباه نرویم و ابزار شناخت مناسب را به کار بگیریم.
مثلا در آزمایش خاک، جای تعقل نیست، بلکه باید از شیوه تجربی و حسی استفاده کرد.
حال اگر بگوییم، خیر باید تعقل کرد، سوالهای بی پاسخی باقی می ماند که ما آنها را خودمان اثبات نکرده ایم بلکه به عنوان اصل موضوعه پذیرفته ایم.
سوالهای شناختاری، تجربی، عقلی در همین ازمایش ساده ای که انجام میدهیم.
فلسفه خیلی از احکام را ما نمی دانیم.
همانطور که فلسفه تعمیم قوانین موضوعه را هم نمیدانیم.
مثلا در قوانین راهنمایی و رانندگی، چراغ راهنما برای سهولت در رفت و امد است.
برای اینکه در رفت و امد ماشینها و انسانها، با یکدیگر برخوردی نداشته باشند.
حال اگر نصف شب بود یا موقعی که کاملا مسیر خلوت است و ماشینی در حال حرکت نیست، شما باز هم حق رد شدن از چراغ قرمز را ندارید. حال اگر رد شدید و مامور شما را جریمه کرد، نمیتوانید بگویید چرا جریمه ام کرده ای.
هرچند فلسفه این حکم را ندانید.
یا حتی بالاتر،اگر ما فلسفه وعلت قانون گذاری در یک مجلس یا نهادی را متوجه نشویم و یا حتی آن فلسفه های اعلامی را قبول نداشته باشیم، به خاطر اینکه در آن کشور زندگی یازیر نظر آن نهاد کار میکنیم ناچاریم به آن قوانین تن بدهیم و تعقل و تفکر در تک تک آن قوانین راه ندارد.

MJR;777742 نوشت:
اندیشیدن هدیه ای از جانب خداوند به انسانه!

اگه عقاید خودمونو متفکرانه نپذیریم! بهش میگن عقیده دیکته شده!


مشکلی ندارد، عقیده دیکته شده بشود.
همانطور که در زندگی روزمره خودمان چنین میکنیم.

[=microsoft sans serif]

MJR;777742 نوشت:
عقیده دیکته شده راحت فرو می پاشه!

[=microsoft sans serif]فروپاشیدن یا نپاشیدن یک عقیده جزیی، وابسته به بنیانهای و مبانی ای است که این امر جزئی بر آن مبتنی شده است.
[=microsoft sans serif]
MJR;777742 نوشت:
اگه یه کافر جلومون سبز بشه و دستورات دین مارو به مضحکه بگیره و عقایدمون رو زیر سوال ببره! ما در پاسخ بهش چی میگیم؟؟!!
ما که هیچ وقت در چنین مواردی تفکر نکردیم! و به دنبال پاسخ نبودیم در چنین موقعیتی پاسخی جز سکوت نداریم!

و این به نظرم اصلا خوب نیست! آدم باید تا جایی که ممکنه تفکر کنه!

[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]اگه با من برخورد کنه، میگم مشکل تو این هست که فکر میکنی همه چیز رو باید با عقل بفهمی.
[=microsoft sans serif]اون وقت پاسخهای نقضی زیادی که انسان در زندگی روزمره ومادی خودش با اونها روبرو هست و بدون اینکه تفکر یا تعقلی داشته باشه اونها رو قبول میکنه براش میزنم.
[=microsoft sans serif]در مرحله آخر هم مبادی و اصول دین خودم رو براش توضیح میدهم.

[=microsoft sans serif]

MJR;777742 نوشت:
شخصی در مزرعه ای یک جوجه داشت! و هر روز به مزرعه می رفت و به جوجه آب و دانه میداد! و جوجه تا زمانی که تبدیل به یک مرغ بزرگ شد ( بدون تفکر! ) تسلیم صدای ماشین صاحب خویش بود! و هربار که صدای ماشین صاحبش رو می شنید به سمتش می دوید و صاحب هم به او آب و دانه میداد!

[=microsoft sans serif]تا اینکه یک روز صاحب با ماشین آمد, مرغ به سمت ماشین دوید!

[=microsoft sans serif]صاحب از ماشین پیاده شد و سر مرغ رو از جا کند ... !!


[=microsoft sans serif]؟:Gig:

[=microsoft sans serif]

فروز;777911 نوشت:
پاسخ به سوالات با ارائه فرضهای ممکنو خیلی دوست دارم در جواب دادن. خیلی خوبن. مثلا در اینجا مثل اینکه کسی به من فحش داد دو فرض اینجا داریم یا به او تجاوز کنم یا او را بکشم پس فقط راه اول یا دوم را داریم.
محدود کردن فرضها خیلی خوبه.

باسلام
خیلی خوشحالم که شما این شیوه را دوست دارید.

فروز;777911 نوشت:
مثلا در اینجا مثل اینکه کسی به من فحش داد دو فرض اینجا داریم یا به او تجاوز کنم یا او را بکشم پس فقط راه اول یا دوم را داریم.
محدود کردن فرضها خیلی خوبه.

البته فرضهای عقلی دیگه ای هم هست.
اینکه آزادش کنیم هر کاری دوست داشت انجام بدهد.
شمشیر به دستش بدهیم تا دوباره با ما بجنگه.
شمشیر به دستش بدیم تا خودکشی کنه.
خودمون بکشیمش.
!
دوست عزیز
در تخیل که زندگی نمیکنیم.
درعالم واقعی، جنگی روی داده.
در این جنگ و طبق آداب و روسم و شیوه آن زمان، کسانی که اسیر میشدند برده و کنیز میشدند.
خب توقع دارید، اسلام به مسلمانها بگه، هر کسی را اسیر کردید، آزادش کنید بره خونه خودش و دوباره فردا تجدید قوا کنه و برگرده.
وقت این احتمال غیرعقلایی است، راه های دیگر را باید انتخاب کنیم.
بکشیمش، مجبورش کنیم خودکشی کنه،(اگر زن هست) کنیزش کنیم، با اون ازدواج کنیم یا بدون شوهر بگذاریمش.
دو فرض اول که هر عاقلی میپذیره که غیر انسانیه.
فرض آخر هم باعث رواج فساد خواهد شد(که توضیحش گذشت)
فقط فرض ازدواج و کنیزی میماند.
البته همانطور که بارها وبارها گفته ام اینها توجیه های ماست و میتواند کاملا متفاوت با اون مصلحتی واقعی در ورای این حکم باشه.

موفق باشید.

موضوع قفل شده است