پژوهشی در رابطه با شادترین مردم جهان و شادی از نظر اسلام مبین

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
پژوهشی در رابطه با شادترین مردم جهان و شادی از نظر اسلام مبین

مجله اقتصادى "فوربس" مردم ‌10 کشور جهان را به عنوان شادترين ساکنان اين کره خاکى اعلام کرد.

يکى از معيارهاى انتخاب اين ‌10 کشور به عنوان شادترين کشورها در جهان، ميزان توليد ناخالص داخلى در اين کشورها بوده است. کارشناسان مجله اقتصادى "فوربس" طى تحقيقات خود اعلام کردند که ساکنان 10 کشور جهان، جزو شادترين و خوشحال‌ترين مردم روى کره زمين به شمار رفته و با توجه به بحران اقتصادى رو به رشدى که جهان را در بر گرفته، مردم اين ‌10 کشور باز هم شاد هستند.


بنابر گزارش رسمى مجله "فوربس"، کشورهاى دانمارک، فنلاند و هلند در صدر اين ليست قرار داشته و پس از آن سوئد، ايرلند، کانادا، سوئيس، نيوزلند، نروژ و بلژيک به ترتيب در رده‌هاى بعدى قرار دارند.

اين در حاليست که بر اساس گزارش مجله فوربس، ميزان رضايتمندى مردم از زندگى در دانمارک 90.1 درصد، فنلاند 85.9 درصد، هلند 85.1 درصد، سوئد 82.7 درصد، ايرلند 81.1 درصد،‌ کانادا ‌78 درصد ، سوئيس 77.4 درصد، نيوزلند 76.7 درصد، نروژ 76.5 درصد و در بلژيک 76.3 درصد است.

گفتنى است، يکى از معيارهاى انتخاب اين ‌10 کشور به عنوان شادترين کشورها در جهان، ميزان توليد ناخالص داخلى در اين کشورها بوده است، چرا که به عنوان مثال دانمارک با داشتن ‌68 هزار دلار توليد ناخالص داخلى در سال ‌2009 ميلادى به عنوان اولين کشور در صدر قرار گرفته است. يکى ديگر از معيارها، ميزان ساعت کارى در هفته است، به طورى که در کشورهاى اسکانديناوى مردم کمتر از ‌37 ساعت در هفته کار مى‌کنند، ولى در کشورهايى نظير چين مردم بيش از ‌47 ساعت در هفته کار مى‌کنند، اما همچنان از زندگى مى‌نالند و از نوع زندگى خود ناراضى هستند.

علاوه بر اين، ميزان نرخ بيکارى در کشورهايى نظير دانمارک دو درصد، در نروژ 2.6 درصد و در هلند 4.5 درصد است اما اين ميزان بر اساس اعلام وزارت کار آمريکا در اين کشور هم اکنون ‌9 درصد تخمين زده شده است. به همين دليل گفته مى‌شود که اين ‌10 کشور جزو بهترين و شادترين مناطق روزى زمين به شمار مى‌روند و ميزان طول عمر مردم در اين ‌10 کشورها ، ‌85 تا ‌90 سال است.

. دانمارک "Denmark"

ميزان رضايتمندى مردم از زندگى: 90.1
خشنودى پيش بينى شده با زندگى آينده: 92.3
ميزان توليد ناخالص داخلى در سال 2009: $68,362
نرخ بيکارى: 2%

کشور پادشاهى دانمارک در صدر اين گزارش قرار دارد و بر اساس پژوهش هاى انجام شده، شادترين مردم دنيا در دانمارک زندگى مى کنند. دانمارک در حدود 5.5 ميليون نفر جمعيت دارد و درصد فقر در اين کشور بسيار ناچيز است. براحتى ميتوان فهميد که چرا دانمارک شادترين مردم جهان را دارد چرا که سطح آموزش و پرورش در اين کشور بسيار بالاست. مدارس از کيفيت بالاى آموزشى برخوردارند و ميزان شهريه مدارس خصوصى با توان مالى مردم سازگار است و مردم اين کشور هم از درآمد خوبى برخودار هستند. دانمارک با کشورهاى آلمان، سوئد و نروژ هم مرز است. متوسط عمر افراد در حدود 78 سال ميباشد. در آمد سرانه مردم دانمارک 34.600 دلار در سال است. دانمارک از دموکراسى، برابرى اجتماعى و محيط صلح آميزى برخوردار و کشورى شکوفا و آباد است.



2. فنلاند "Finland"

ميزان رضايتمندى مردم از زندگى: 85.9
خشنودى پيش بينى شده با زندگى آينده: 88.0
ميزان توليد ناخالص داخلى در سال 2009: $55,344
نرخ بيکارى: 6.4%

از نظر روحيه شاد و سطح زندگى مردم فنلاند در رده دوم جهان قرار دارند. داراى 5.200.000 نفر جمعيت است و متوسط طول عمر افراد 79 سال و درآمد سرانه مردم اين کشور 30.900 دلار است. داراى مرز مشترک با سوئد، روسيه، استونيا و نروژ ميباشد. اين کشور از نظر استاندارد هاى بهداشت و پزشکى و آسايش مردم در سطح بسيار بالايى قرار دارد و فقر در اين کشور تقريبا قابل ذکر نيست.



3. هلند "Holland"

ميزان رضايتمندى مردم از زندگى: 85.1
خشنودى پيش بينى شده با زندگى آينده: 88.2
ميزان توليد ناخالص داخلى در سال 2009: $55,453
نرخ بيکارى: 4.5%

هلندى ها نيز سومين رده از اين ليست را به خود اختصاص داده اند. حکومت هلند پادشاهى مشروطه‌است که در آن شاه يا ملکه نقشى در سياست ندارد و تنها نماد ملى است. هلند در واقع يک دلتاى سرسبز است که رودخانه‌هايى چون راين از ميان آن مى‌گذرد. از اين رو هلند کوه ندارد و ارتفاع بلندترين تپه در جنوب اين کشور ۳۲۲ متر بيشتر نيست.



4. سوئد "Sweden"

ميزان رضايتمندى مردم از زندگى: 82.7
خشنودى پيش بينى شده با زندگى آينده: 85.6
ميزان توليد ناخالص داخلى در سال 2009: $54,908
نرخ بيکارى: 6.4%

مردم سوئد چهارمين کشور شاد و سرزنده جهان هستند. داراى 9 ميليون جمعيت و متوسط طول عمر 81 سال و درآمد سرانه افراد اين کشور 28.900 دلار ميباشد. اين کشور ماليات بسيار بالايى از شهروندان خود دريافت ميکند اما در عوض يکى از بهترين سيستم هاى سلامتى و بهداشت در اروپا را داراست. مزاياى دريافتى و کار و شرايط مناسب آن خنده بر لبان شهروندان سوئدى ميآورد. مردم اين کشور براستى از آزاديها و حقوق قانونى برخوردارند. مردم عادى اين کشور در صورت تمايل ميتوانند نامه هاى رسمى نخست وزير را ببينند! سوئد با کشورهاى دانمارک، نروژ و فنلاند هم مرز است.



5. ايرلند "Ireland"

ميزان رضايتمندى مردم از زندگى: 81.1
خشنودى پيش بينى شده با زندگى آينده: 91.4
ميزان توليد ناخالص داخلى در سال 2009: $63,788
نرخ بيکارى: 6.2%

ايرلندى ها پنجمين کشور شاد جهان هستند. ايرلند با 4 ميليون جمعيت و متوسط عمر 78 سال و درآمد سرانه 41.000 دلار در سال و اقتصاد کاملا باز و سيستم آموزشى بسيار بالا و سطح زندگى قابل مقايسه با استانداردهاى اروپايى، توانسته است که آسايش و آرامش و شادى را به مردم کشورش به ارمغان بياورد. مشکل مسکن وجود ندارد و درجه فقر و بيکارى بسيار پائين است. متوسط طول عمر افراد 80 سال و در آمد سرانه مردم اين کشور 35.700 دلار ميباشد.


6. کانادا "Canada"

ميزان رضايتمندى مردم از زندگى: 78.0
خشنودى پيش بينى شده با زندگى آينده: 87.3
ميزان توليد ناخالص داخلى در سال 2009: $46,799
نرخ بيکارى: 6.1%

کانادايى ها در رده ششم قرار دارند و داراى 33 ميليون جمعيت و متوسط عمر 80 سال و درآمد سرانه 34.000 دلار که خود نشان از آرامش و آسايش است. کانادا داراى سيستم بهداشت و پزشکى فوق العاده بالايى ميباشد و درصد جرائم در اين کشور بسيار پائين است. کانادا از نظر استاندارد زندگى در رده 3 کشور بالاى رده بندى جهانى قرار دارد.



7. سوئيس "Switzerland"

ميزان رضايتمندى مردم از زندگى: 77.4
خشنودى پيش بينى شده با زندگى آينده: 80.9
ميزان توليد ناخالص داخلى در سال 2009: $65,563
نرخ بيکارى: 3%

کشور آرام و زيباى سوئيس در رده هفتم جدول شادترين مردم جهان قزار دارد. داراى 7.5 ميليون جمعيت است و متوسط طول عمر در اين کشور در حدود 81 سال ميباشد. نرخ جرائم در سوئيس بسيار پائين است و کشور از زير بناى محکم اقتصادى برخوردار است. در آمد سرانه مردم اين کشور 32.300 دلار است. مرکز صليب سرخ جهانى در اين کشور قرار گرفته است. فعاليت هاى ورزشى از جمله اسکى و قايقرانى نقش بسزايى در زندگى روزمره مردم اين کشور دارد. معدل بودجه سلامتى براى هر نفر در اين کشور در سال 3.445 دلار است. داراى مرز مشترک با آلمان، فرانسه، ايتاليا و اتريش ميباشد.



8. نيوزيلند "New Zealand"

ميزان رضايتمندى مردم از زندگى: 76.7
خشنودى پيش بينى شده با زندگى آينده: 85.5
ميزان توليد ناخالص داخلى در سال 2009 Wacko 30,556
نرخ بيکارى: 4%

نيوزيلند يا زلاندنو کشورى در جنوب غربى اقيانوس آرام است و در رده هشتم اين رده بندى قرار دارد. نيوزيلند فاصله زيادى با ديگر خشکى‌هاى کره زمين دارد، بطوريکه استراليا نزديکترين همسايه اين سرزمين در دو هزار کيلومترى آن قرار دارد. نرخ بارورى در نيوزيلند به نسبت کشورهاى توسعه يافته بسيار بالا است.

هر زن نيوزيلندى به ‌طور ميانگين ۲/۲ فرزند را در طول عمر خود به‌ دنيا مى‌آورد. اميد به زندگى هر کودک دختر ۸۱/۹ سال و هر پسر ۷۷/۹ سال است.


9. نروژ "Norway"


ميزان رضايتمندى مردم از زندگى: 76.5
خشنودى پيش بينى شده با زندگى آينده: 84.3
ميزان توليد ناخالص داخلى در سال 2009: $98,822
نرخ بيکارى: 2.6%


نروژ هم نهمين کشور انتخابى در اين مجموعه مى‌باشد. مساحت نروژ ١٥٥/٣٨٥ کيلومتر مربع است. ۹۴/۲ درصد خاک کشور، زمين قابل کشت است. نروژ ٥٤٤/٢ کيلومتر مرز مشترک با همسايگان خود دارد. با فنلاند ۷۲۹ کيلومتر، با سوئد ٦١٩/١ کيلومتر و با روسيه ۱۹۶ کيلومتر. اين کشور يکى از بهترين و مرغوب‌ترين چاه‌هاى نفت دنيا را در اختيار دارد. همين‌طور به علت اينکه نروژ را دريا احاطه کرده، يکى از چرخه‌هاى اقتصاد اين کشور را آبزيان دريايى تشکيل داده‌اند.
لازم به ذکر است که نروژ 3 نوع ماهى دارد که در هيچ جاى دنيا يافت نمى شود. در بيشتر مناطق شمالى نروژ معمولا شش ماه شب است و شش ماه روز است. اکثر مناطق شمالى نروژ معمولا 9 ماه در سال بارش برف و باران را به همراه دارد.


10. بلژيک "Belgium"

ميزان رضايتمندى مردم از زندگى: 76.3
خشنودى پيش بينى شده با زندگى آينده: 75.5
ميزان توليد ناخالص داخلى در سال 2009: $49,888
نرخ بيکارى: 6.5%

پادشاهى بلژيک، دهمين انتخاب اين رده بندى کشورى است در غرب اروپا. پايتخت آن بروکسل است. در شمال با هلند، در شرق با آلمان، در جنوب شرقى با لوکزامبورگ، در جنوب با فرانسه و از شمال غربى با درياى شمال مجاور است. بلژيک يکى از مهم ترين و اصلى ترين اعضاء اتحاديه اروپا به شمار مى‌رود. زندگى فرهنگى بلژيک به تمرکز بين هر اقليت گرايش دارد.

ولی به نظر من باید ایران رو اول حساب بکنند چون الکی باز ترین و الکی خوش ترین مردم دنیا رو داره

به نام خدا
با عرض سلام وتشکر از deleteبزرگوار
در رابطه با کلام hadihama1360 قضاوت باشما
اما عنوان تاپیک را برای تحقیق و شرکت کاربران
شادی از نگاه اسلام
تغییر دادم باشد که در این زمینه دوستان با مطالب دقیق و پر محتوا یاری نمایند
متشکرم

غم و شادي از ديدگاه اسلام


شکي نيست که در دنيايي که ما زندگي مي کنيم، غم و شادي، عجين يکديگرند. بسياري از دوره هاي زندگي ما به خوشي و شادابي مي‌گذرد و برخي ديگر آن به غم و اندوه.
اما اگر بخواهيم از ديد اسلام، قرآن و روايات به شادي و نشاط و غم و اندوه، نگاهي کنيم، بايد آن را به دو قسمت تقسيم کنيم. يک دسته از شادي‌هاي ما در پي امور دنيوي به وجود مي‌آيد و دسته ديگر به دنبال امور اخروي. درباره غم و اندوه هم مساله همين طور است. مثلا وقتي به خاطر خدا به کسي کمک مي‌کنيم، از نظر روحي نشاط و انبساط خاطر پيدا مي‌کنيم. اين يک نشاط اخروي است.

گاهي هم خداوند به ما فرزند و يا خانه و يا وسيله‌اي عنايت مي‌کند و موجبات شادي ما فراهم مي‌شود، که در يک ديد کلي اين هم مي شود شادي دنيوي. (البته اينکه چه کاري دنيوي و چه کاري اخروي است، مساله دقيقي است که فعلا در صدد بيان آن نيستيم)

يعني زهد اين است که بر آنچه از دست مي‌دهي (از امور دنيوي) تاسف نخوري و بر آنچه به تو مي‌رسد (از امور دنيوي) شادمان نشوي

در روايات ما آمده است که درباره رزهد از اميرالمومني عليه السلام سوال شد، حضرت فرمودند، زهد بين دو کلمه از قرآن کريم است و آنهم اين است: ليکلا تاسوا علي ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم.[1] يعني زهد اين است که بر آنچه از دست مي‌دهي (از امور دنيوي) تاسف نخوري و بر آنچه به تو مي‌رسد (از امور دنيوي) شادمان نشوي. [2]

اميرالمومني عليه السلام هم بعد اخروي و روحاني غم و شادي را در اين روايت بيان مي‌فرمايند که:
رُوِيَ عَنْ عَليٍّ عليه السلام قال:
اَكْثِرْ سُرُورَكَ عَلَي مَا قَدَّمْتَ مِنَ الْخَيْرِ وَ حُزْنَكَ عَلي مَا فَاتَ‌ مِنْهُ[3].
روايت از اميرالمؤمنين صلوات الله عليه منقول است که حضرت فرمودند: شادي و خوشحالي خود را نسبت به كارهاي خيري كه (براي آخرت خود) پيش فرستاده­اي زياد كن و غم و اندوهت را هم نسبت به كارهاي خيري كه انجام نداده­اي فزونی ببخش.

حضرت در اين روايت مشخص مي­نمایند كه خوشحالي و ناراحتي روحي ما در اين دنيا باید نسبت به چه چيزي باشد. حضرت مي­فرمايند: خوشحالي­ات را زياد كن نسبت به آن كارهاي خيري كه انجام داده­اي و در مقابل اندوهت را زياد كن براي كارهاي خيري كه از دستت بر مي­آمده ولي انجام نداده­اي. دنبال اين نباش كه وقتی امور مادي به دستت مي­رسد خوشحال شوي و وقتی از دستت مي­رود يا به دستت نمي­آيد اندوهگين شوي.

چرا؟ براي اينكه اينها براي تو نمي­ماند. هر چه باشد مي­گذاري و مي­روي. تو بايد نسبت به آن چيزهايي را كه همراه خودت مي­بري و تا آخر همراه تو هست و از تو جدا شدني نيست شاد شوي يا اندوهگين شوي. نه اینکه وقتی به پول و امور دنيايي رسیدی خوشحال شوي؛ چون اینها جاودانه نيست. براي كار خيرت خوشحال شو از این جهت كه خدا به من توفيق داد اين كار خير را انجام دادم تا ذخيره آخرتم باشد. از طرف ديگر از اين ناراحت باش كه كار خير از دستم بر مي­آمده ولي آن را انجام ندادم. اينها براي تو جاودانه است.

علي عليه السلام در این روایت می­فرماید خوشحالي زيادت برای كارهاي خيرت باشد و ناراحتي و اندوهت براي كارهای خيری که از دستت بر مي­آمد ولی نكردي.

در يك روايتي داريم كه يكي از اسماء قيامت روز حسرت «يَوْمُ الحَسرَة‌« است. در روايت دارد به اين كه در روز قيامت هم گناهكار حسرت مي­خورد هم نیکوکار. هر دو حسرت می­خورند.
گناهكار اگر حسرت بخورد جا دارد چون گناه كرده و در نتیجه امروز به اين مصيبت دچار شده است. امّا نيكوكار چرا حسرت مي­خورد؟ مگر او در دنیا كار خوب نكرده بود؟ او براي اين حسرت مي­خورد كه چرا کار نیک كم كردم. اي كاش بيشتر كار خير كرده بودم. اگر مي­دانستم امروز همچنين اثر و بُردی دارد، هرچه از دستم بر مي­آمد كار نيك مي­كردم . لذا علي عليه السلام در این روایت می­فرماید خوشحالي زيادت برای كارهاي خيرت باشد و ناراحتي و اندوهت براي كارهای خيری که از دستت بر مي­آمد ولی نكردي. منبع:
[1]. حديد، 23.
[2]. وسائل الشيعه ج19، ص 16.
[3] . غررالحكم صفحه145، روايت 2631

تهيه: محمد حسين امين - گروه حوزه علميه تبيان

شادی... لذت... تفریح
پدید آورنده : احمد حاجی ده آبادی ، صفحه 29

آیا فقه با مصادیق شادی و تحرک، همچون رقص، آواز و ترانه، موسیقی و تفریح آزاد زن و مرد و نظایر آن مخالف است؟

در پاسخ به این سوءال، می توان هم از دیدگاه فقه به عنوان بخشی از تعالیم دین اسلام پاسخ داد و هم می توان از دیدگاهی وسیع تر، این مسئله را در همه اجزای دین، اعم از احکام (فقه) و غیر آن پاسخ داد و از منظر اخیر، می توان به نکات زیر اشاره کرد:
1. مطلوبیت شادی و شاد کردن در اسلام

در تبیین جایگاه شادی در اسلام، باید گفت که اصل شاد زیستن در اسلام، مورد پذیرش، بلکه تأکید است. امام علی علیه السلام می فرماید: «شادی، انبساط خاطر و نشاط می آورد و غم، گرفتگی خاطر و دل گیری1 و نیز فرمود: «کسی که شادیش کم باشد، آسایش او در مردن باشد.2
امام صادق علیه السلام می فرماید: «هر که به چهره برادر خود لبخند زند، آن لبخند برای او حسنه ای باشد3 به همین جهت است که شاد کردن برادر مومن، امری است مستحب و شوخی کردن با دیگران، عملی مجاز به شمار می رود. در تاریخ آمده است که روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و حضرت علی علیه السلام خرما می خوردند. پیامبر صلی الله علیه وآله، هسته های خرما را جلوی حضرت علی علیه السلام می گذاشت؛ پس از مدتی، وقتی هسته های زیادی جلوی حضرت علی علیه السلام جمع شد، پیامبر صلی الله علیه وآله به او فرمود: یا علی! شما خیلی پرخوری و حضرت علی علیه السلام در پاسخ گفتند: پر خور کسی است که خرما را با هسته اش می خورد.
در روایتی چنین آمده است: «در بهشت خانه ای است به نام خانه شادی و تنها کسی که یتیمان و بچه ها را خوشحال کند، به آن داخل می شود».
اسلام برای فراهم شدن زمینه های شاد زیستن مؤمنان، به ابزارهای آن توجه زیادی کرده است؛ به عنوان مثال، بوی خوش که عامل مهم شادمانی است، از سنت های رسول خدا صلی الله علیه وآله است. امام صادق علیه السلام می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه وآله برای بوی خوش، بیشتر از خوراک خرج می کرد.
همچنین پوشیدن لباس سفید در اسلام مورد تأکید قرار گرفته است؛ چون رنگ روشن، به ویژه سفید، شادی آفرین است و شاید از این جهت است که پوشیدن لباس سفید، به ویژه در حال نماز، سفارش شده است.
توصیه به نظافت، سیر و سفر، شرکت در مجالس شادی، مثل مجالس عروسی و اطعام دادن در هنگام ازدواج و تولد فرزند و بازگشت از حج و تأکید بر صله ارحام و دید و بازدید و دست دادن (مصافحه) با مؤمنان، همه از لوازم و زمینه های یک اجتماع شاد و پر تحرک است و تأکید بر این امور از سوی اسلام، گواه بر اهمیت دادن دین اسلام به مقوله شادی و سرور است.
2. فقه و شادی

گرچه شاد بودن و شاد کردن، به خودی خود، مباح است و مورد تأکید است، اما فقه برای این دو، ضابطه دارد و نمی توان برای رسیدن به آن، از هر وسیله ای استفاده کرد. از این رو، باید وسیله شادی از نظر شرعی حرام نباشد. حرام بودن یا نبودن، مسئله ای است که در چهارچوب هدف مندی خلقت و دین قابل تفسیر و معنایابی است. از آن جا که دین، انسان و خلقت را هدف مند می داند، از این جهت، هر چه به این هدف مندی آسیب رساند و آدمی را از دست یابی به کمال مورد نظر خلقت باز دارد، در هر قالبی که باشد، ممنوع و مذموم است و در قالب غم یا شادی بودن، در این خصوص تأثیرگذار نخواهد بود. گناهان این نقش را دارند که انسان را در دست یابی به هدف مورد نظر در حیات انسانی، باز می دارند. بنابراین، نمی توان به بهانه شاد شدن و شاد کردن دیگران، از غیبت، تهمت و دروغ بهره جست. به همین جهت است که پیامبر صلی الله علیه وآله در اندرزی به ابوذر می فرماید: «آدمی (گاه) در جمعی برای خنداندن آنان سخنی می گوید و به سبب آن، در جهنمی به فاصله آسمان تا زمین سقوط می کند».4 بنابراین، نمی توان با شادی هایی که مفاسدی بزرگ تر در پی دارند، سرگرم شد؛ هر چند خود شادی به حسب طبع آدمی، مطبوع و مطلوب انسان است.
در نتیجه، گرچه انجام برخی اعمال باعث شادی می شوند، اما در اسلام نهی شده اند. شراب خواری، ارتباط زن و مرد در خارج از چارچوب مورد پذیرش اسلام، موسیقی و ترانه های مبتذل، نمایش و دیدن فیلم ها و عکس هایی که شهوت جنسی را در انسان تحریک می کنند، نمونه هایی از این امورند. نقش این عوامل در مفسده انگیزی، گاهی روشن و آشکار و گاهی از فهم بشر بیرون است.
بدیهی است که می توان با دروغ، غیبت و تهمت، لحظاتی را شاد بود؛ ولی دشمنی ها، کدورت ها، بی اعتمادی ها، هتک حرمت ها و آبروریزی های پس از این اعمال، باعث می شوند تا روابط اجتماعی میان افراد سالم نباشد. پیامبر صلی الله علیه وآله می فرماید: «غیبت، خورش سگان جهنم است». تشبیه ظریفی در این حدیث صورت گرفته است؛ تشبیه غیبت، به خورش. خورش، چیزی است که انسان را در کنار سفره نگه می دارد. اگر داخل سفره نان خالی باشد، انسان مدت کمی کنار سفره، برای غذا خوردن درنگ می کند؛ اما اگر در کنار نان، غذاهای دیگر باشد، انسان یقیناً مدت بیشتری را برای صرف غذا درنگ می کند. حال در این روایت، غیبت به خورش تشبیه شده است؛ زیرا معمولاً آن چه باعث می شود گفت وگوی افراد به طول انجامد، غیبت کردن و غیبت شنیدن است.
به هر حال، آن دسته از مصادیق شادی که در اسلام نهی شده است، فلسفه خاصی دارد. این حکمت ها و فلسفه ها را علم هم ثابت کرده است و می توان برای آنها شاهد علمی اقامه کرد و به فرض هم که برخی آنها را علم کشف نکرده باشد، چون از چشمه سار وحی به دست آمده است، یقیناً می دانیم که حق و حقیقت هستند؛ برای مثال، اختلاط زنان و مردان نامحرم و رقص با هم، آثار مخربی به دنبال دارد. سست شدن روابط زن و شوهر و رابطه با بیگانه، خارج شدن روابط پسر و دختر از حد نیاز و ضرورت و کشیده شدن به مفاسد اخلاقی، بخشی از این آثار مخرب است.
همچنین در مورد ترانه و موسیقی، می توان به سخن امام خمینی در چهل حدیث اشاره کرد وی می گوید: اولین قدم در راه خودسازی و تهذیب نفس، عزم و اراده است و بعد از قول استادش آیة الله شاه آبادی نقل می کند که گوش دادن به غنا، عزم و اراده انسان را سست می کند.
3. نگاه متعالی دین به شادی

گرچه از نظر فقهی شادی امری مجاز است، اما با بررسی تعالیم دین اسلام، می توان گفت که دین، نگاهی متعالی به شادی دارد؛ زیرا نگاه دین به شادی، نگاهی هدف مند است و بر اساس آن، شادی برای خدا و شاد کردن برای خدا، ارزش دارد؛ چون هدف خلقت و کمال آن در الهی شدن همه چیز است و این امر، در سایه کمال آدمی است و شادی نیز در همین راستا، باید به تعالی برسد.
انسان برای شادی دنیوی خلق نشده است. از این رو، سرمایه ای که خداوند متعال به آدمی داده، یعنی عمر انسان، نباید به بهانه های مختلف تلف شود. ارسطو گفته است: «انسان، برای خوردن خلق نشده است و انسان، برای خوردن نیست؛ بلکه خوردن، برای انسان است. حال می توان گفت: انسان، برای شادی خلق نشده است؛ بلکه شادی برای انسان است؛ یعنی باید از شادی تا مقداری که برای ما مفید است - مثل رفع خستگی و ایجاد رابطه با دیگران - بهره جست؛ نه این که تمام عمر را در شادی به سر برد.
از سوی دیگر، گرچه شادی عملی مجاز است، اما تعالیم اخلاقی دین مقرر می دارند که شادی نباید باعث از بین رفتن وقار و ابهت انسان و یا باعث مردن دل و روح آدمی شود.
امام علی علیه السلام می فرماید: «وقار خود را در برابر خوشمزگی ها و حکایت های مضحک و یاوه ها و هرزه گویی ها حفظ کنید».5
پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «زنهار از خنده زیاد که دل را می میراند. خنده زیاد، ایمان را محو می کند».6
از نگاهی دیگر، از نظر اسلام، بهترین شادی، شادی معنوی است. این شادی، اثر دیدن مناظر زیبا و شنیدن لطیفه ها نیست؛ بلکه بر اثر اطاعت پروردگار حاصل می شود. امام علی علیه السلام می فرماید: «شادی مومن آن گاه است که پروردگارش را اطاعت کند و اندوهش وقتی است که گناه کند».7
انسان وقتی به سراغ گناه می رود که در خود میل و رغبت آن را می بیند و از انجام آن لذت می برد. گرچه گناه لذت دارد، اما این لذّت، لذتی حیوانی است و چه بسا لذت هایی که در زمانی کوتاه از بین رفته، اما به دنبال خود نکبت و بدبختی همیشگی به ارمغان آورده است. گناه، گرچه لذت دارد، اما ترک آن نیز برای کسی که آشنای با حیات انسانی و به کمال خود مشتاق باشد، لذت بخش است؛ خصوصاً آن گاه که لذت جویی انسان، با ترک لذت های ممنوع همراه شود که در این صورت، انسان را به لذت هایی پایدار، اصیل، ماندگار و ابدی نائل می سازد. در صورتی که انسان لذت ترک گناه را بچشد و درک کند، دیگر لذت گناه برای او جلوه ای نخواهد داشت.
پی نوشت:

1. ری شهری، میزان الحکمه، ج 6، ص 2449.
2. همان.
3. همان، ج 7، ص 3225.
4. همان، ص 3229.
5. همان.
6. همان، ص 3227.
7. آمدی، غررالحکم، ج 5، ص 2449.
پرسمان :: فروردین 1385، شماره 43

مهارت های شاد زیستن در زندگی

شادزیستن چیست؟


انسان موجودی شادی خواه و لذت طلب است. هرگز داشتن مال و اموال، نشانه خوشبختی و بی نوایی و فقر نشانه بدبختی نیست. اگر چنین بود ثروتمندان باید شادترین و فقرا بدبخت ترین افراد باشند، در حالی که همیشه چنین نیست. تمام شورها، شوق ها و لذایذ بهشت زندگی منتظر کسانی است که با تلاش و تفکر و مقاومت، خود را به این بهشت می‌رسانند.
بهشت در نزدیکی ماست ولی فقط برای کسانی متجلی می‌شود که دلشان ناب و بی غش باشد. این افراد دلیر و امیدوار زندگی می‌کنند تا همیشه شاد و بانشاط باشند و از زندگی بهره مند شوند، درست است که گفته اند: «زندگی به یک شب تار می‌ماند، باید چراغ خود را به دست خود بیفروزیم و زندگی خود را روشن کنیم.»
آیا دقت کرده اید وقتی که احساس خوبی درباره خود دارید، دیگران هم بهتر از همیشه به نظر می‌رسند؟ جهان بازتاب و عکس العمل رفتار خود ماست، وقتی از خودمان بیزاریم از همه بیزاریم و وقتی به همین که هستیم عشق می‌ورزیم، تمام جهان در نظرمان دوست داشتنی است.
بهتر است افکار شاد و سلامت داشته باشیم و سلامتی را حق انسانی و شایسته خود بدانیم. با خود ملایم باشیم و خانواده خود را بپذیریم.
دوست بداریم و بدانیم که یکی از کلیدهای شادی و خرسندی تمرکز ذهن بر لحظه حال است. این لحظه تنها زمانی است که در اختیار داریم و از لحظه بهتر چیزی بسازیم که آن شادی است.
آبراهام لینکلن گفته: «اغلب مردم تقریباً به همان اندازه شاد هستند که انتظارش را دارند».
شاد بودن می‌تواند یکی از بزرگ‌ترین مبارزات ما در زندگی باشد. برای شاد بودن باید بر افکار شاد تمرکز کنیم.
لازمه شاد زیستن جست وجوی زیبایی ها و خوبی هاست. همه چیز در دست ماست.
به گفته کازانتراکس: «قلم و کاغذ و رنگ در اختیار شماست. بهشت را نقاشی کنید، بعد وارد آن شوید».
در میان ما ایرانی ها جمله «این نیز بگذرد» رایج است. ما هرگز نمی دانیم که در آینده چه شادی ها، ثروت ها و نعمت هایی در انتظارمان است. پس لحظه حال را غنیمت بدانیم و نهایت استفاده را از آن ببریم.


شیوه های کسب احساس شادمانی در زندگی

۱ ) هرگز از پرسش کردن باز نمانیم:

هرگاه از انجام کاری دلزده و خسته شدیم از خودمان بپرسیم چگونه می‌توانیم کارهایمان را بهتر، سریع‌تر، ساده تر، آسان تر و سرگرم کننده تر انجام دهیم تا به هدف نهایی برسیم!

۲) احساس ناامیدی را از خودمان دور کنیم:

اگر در مسیر زندگی امید خود را از دست دادیم مأیوس نشویم و هرگز فکر نکنیم راهی را که پیش گرفته ایم، آخرین راه است. پیوسته به دنبال راه های دیگر باشیم چرا که: «عاقبت جوینده یابنده است».

۳) ضعف های خودمان را بپذیریم:

واقعیت این است که هر کس ضعف هایی دارد، به جای فروماندن در ضعف های خود و گرفتار شدن در دام یأس و ناامیدی، بکوشیم انتقادپذیر بوده و بر ضعف هایمان غلبه کنیم و به دنبال راهکار باشیم.

۴) نقاط قوت خود را تقویت کنیم:

انسان مجموعه ای از استعدادهای گوناگون است که می‌تواند با شناسایی و رشد و پرورش آن به کمال برسد. با کشف توانایی های خودمان و پرداختن به کارهای مثبتی که علا قه داریم ، بیشترین لذت را از زندگی مان ببریم.

۵) از مطلق گرایی دوری کنیم:

ما در گستره ای از نسبیت ها زندگی می‌کنیم. تلاش کنیم از هر چیزی به نسبتی که می‌توانیم بهره گیریم. هیچ کس برای همیشه نمی تواند قهرمان شود. پس ما بیشترین تلاش را انجام دهیم و از نتیجه به دست آمده خرسند باشیم، خواه پیروز شویم یا نشویم.

۶) با خودمان صادق و روراست باشیم:

صادق نبودن با خود، آسیب رسان تر از احترام نگذاشتن به خود است. مواردی را که با خودمان روراست نبوده ایم بنویسیم و راه صادق بودن را با بررسی خطاهای خود بیابیم. تابلویی از صداقت باشیم و درس صادق بودن را به فرزندانمان نیز بیاموزیم.

۷) بیشتر به زندگی برسیم:

گلی را در باغچه یا گلدان بکاریم و آن را به زندگی مان تشبیه کنیم، همان طور که شاداب ماندن گل به رسیدگی و پرورش نیاز دارد، زندگی خود و خانواده مان هم به مراقبت، تقویت، پرورش و... نیاز دارد.

۸) درگذشته زندگی نکنیم:

اجازه بدهیم غبار گذشته از شانه هایمان فرو ریزد، هراندازه در تیرگی گذشته گام برداریم از روشنایی آینده دورتر خواهیم شد. فروماندن در گذشته، فروماندن در سیاهی است. باید گذشته را به پرسش کشید، ناپاکی هایش را گرفت و زنگارهایش را زدود و از آن به مثابه عنصری برای پی ریختن آینده و شادمانه زیستن در حال بهره گرفت.
خیام می‌گوید:
گر یک نفست ز زندگانی گذرد
مگذار که جز به شادمانی گذرد

۹) در حال شنا کنیم:

در گذشته زندگی کردن و افسوس خوردن، دردی را دوا نمی کند، بلکه باید از گذشته و ناکامی های آن درس گرفت و بنای موفقیت را در زمان حال پی ریزی کرد تا آینده ای روشن پیش روی داشته باشیم. در آینده نیز زندگی نکنیم، زیرا ممکن است ما را به رویاهایی که شاید به وقوع نپیوندند، دلخوش کند و از واقعیت دور سازد. زندگی در زمان حال باعث می‌شود که علا وه بر واقع بینی از موفقیت هایی که داریم بیشترین و بهترین استفاده و لذت را ببریم.
هر گاه در زمان حال زندگی کنیم ترس را از ذهن خود دور می‌سازیم. چون ترس مقوله ای است مربوط به حوادث آینده. تجربه ثابت کرده است، کسانی که در زمان حال زندگی می‌کنند، مشکلا ت گذشته آن‌ها راخموده و منفعل نمی سازد.

۱۰) روی مواردی که کنترل داریم متمرکز شویم:

وقتمان را روی مسائلی که در حد کنترل ما نیست سپری نکنیم. بر آن چه می‌توانیم کنترل کنیم مانند کمک کردن، سپاسگزاری کردن، کارکردن، خواندن، خندیدن و مانند این ها متمرکز شویم.

۱۱) همچون کوه استوار باشیم:

به حقوق فردی و اجتماعی خود آگاهی پیدا کنیم و برای دستیابی به آن‌ها کوشا باشیم. تلا ش ما میزان دستیابی به حقوقمان را مشخص می‌کند. در ناملایمات زندگی، خود را نبازیم، از آن‌ها درس بگیریم، بدانیم که شکست مقدمه پیروزیست، مشروط بر آن که علت یابی نمايیم.

۱۲) یادگیری را فراموش نکنیم:

مغز ماهیچه ای مانند سایر ماهیچه هاست. اگر مغزمان را با یادگیری و اندیشیدن ورز ندهیم، ورزیده نمی شود. برای پرورش مغز بهتر است آن را با فعال کردن از طریق یادگیری، درگیر نمايیم.

۱۳) در کمک کردن به دیگران پیشقدم باشیم:

کمک به همنوع از وظیفه های مهم هر انسانی است. کمک کردن به دیگران این احساس را در فرد به وجود می‌آورد که او فرد با ارزشی است و می‌تواند به زندگی دیگران معنی ببخشد. همچنین وقتی می‌بینیم که توانسته ایم گره ای از کار دیگران بگشايیم، در درون خود احساس شادمانی و شعف می‌کنیم.

۱۴) گذشت داشته باشیم:

همانگونه که لطف و مهربانی خداوند شامل حال بندگانش می‌شود چه خوب است ما نیز از خطاها و اشتباه‌هاي دیگران چشم پوشی کرده و راه آشتی را هموار سازیم تا ضمن خوشحال کردن آن‌ها، خودمان نیز با دور ریختن کینه ها به آرامش درونی دست یابیم.

حافظ می‌گوید:
دلی با غم بسر بردن جهان یکسرنمی ارزد
به می‌بفروش دلق ما، کزین بهتر نمی ارزد
حال چند توصیه پیشنهاد می‌شود: فکر کردن غیر از غصه خوردن است، غصه خوردن هیچ دردی را دوا نمی کند و فایده ای ندارد. در حالی که بر اثر فکر کردن راه هایی برای رفع نگرانی ها پیدا می‌شود.
هیچ مشکلی تا ابد باقی نمی ماند. پس برای رفع یا فراموشی مشکل پیشقدم شویم.
زمانی که ناراحت هستیم بد نیست محیط را ترک کرده و کمی پیاده روی کنیم.
حرکت و ورزش اثر نشاط آوری دارد. اگر زمان ناراحتی چند متر را با سرعت بدویم، خواهیم دید که حالت ناراحتی کاهش می‌یابد.
به نکات مثبت واقعه (پیشامد ناخوشایند) نیز فکر کنیم.
غم و افسردگی مسری است وقتی قیافه ما اندوهناک است، دیگران هم افسرده و ناراحت می‌شوند، همین طور وقتی شاد باشیم چهره دیگران شاد می‌شود. پس هنگام ناراحتی بهتر است جمع را ترک نموده و قدم بزنیم.
هنگام روبه رو شدن با وقایع ناگوار نیز با تسلط بر محیط تلاش نمايیم شادی از دست رفته را دوباره به محفل وجودمان دعوت نمايیم.
گذشته هرگز مساوی آینده نیست، هر چند که با ناملا یمات روبرو شده ایم، می‌توانیم فکر کنیم که دوران بدبختی به پایان رسیده و خوشبختی از فردا شروع می‌شود.
راز شاد زیستن، انجام دادن آن چه دوست داریم نیست. دوست داشتن آن چیزی است که انجام می‌دهیم.

یکی از موضوعات چالش برانگیز امروز بشر که بر ابعاد مختلف تفکر بشر سایه انداخته، شادی است. شادی یا خوشحالی انسان، حداقل برای تفکر امروز غرب مبتنی بر "انسان محوری" موضوع بسیار مهم، هدف یا هدف گونه ای است.

بنابراین مطالعات و تحقیقات بسیار زیادی هم در این مورد انجام شده. و این مفهوم با تیغ تفکر و تجربه، بارها تشریح کردند. به همین دلیل برخورد ها و اپروچ های متفاوتی برای اون وجود داره و چیزی که در ادامه میخوام بگم تنها یکی از دیدگاه های قوی رایج هست.

یکی از دیدگاه های رایج برای شناخت پدیدۀ افسردگی، دیدگاه شناختی به این پدیده است. دیدگاه های شناختی از توانمند ترین دیدگاه های علم روانشناسی هستند. در این دیدگاه به بیان ساده، وقوع اتفاقاتی غیرقابل پیش بینی و خارج از کنترل ما، می تونه عامل شناختی افسردگی باشه. (جناب حامی میتونن بیشتر در این مورد و آزمایشات معروف اون توضیح بدن)

تلاطم های زندگی؛ اتفاقات غیرقابل کنترل، عدم توانایی شما برای برنامه ریزی برای آینده، میتونه شما رو افسرده کنه. از سنین جوانی در ایران این مسائل رو باهاش درگیر هستیم. جوانی که امروز معاف از سربازی هست، فردا قانون عوض میشه و معاف نیست. امروز میگن باید کنکور بدی، فردا میگن لازم نیست. امروز میتونه رشته مورد علاقه رو ادامه بده فردا نمیتونه، امروز یک برنامه برای شغل آینده داره فردا نقشه هاش نقشی بر آب بوده. امروز میتونه یک خونه بخره و زندگی تشکیل بده فردا دیگه نمی تونه و .....

سوال اینجاست که آیا دین میتونه راهگشا باشه؟
و
آیا اسلام در بین ادیان دیگه برنامه متفاوتی داره؟

در جواب سوال اول باید گفت، که بله تحقیقات مختلف نشون داده که ایمان، تقریبا از انواع مختلف اون میتونه شادی ایجاد کنه.
احتمالا وقتی کسی به نظارت و کنترل نیرویی ماورایی ایمان داره؛ و در نتیجه اون نظمی بیشتر از اون چیزی که در ظاهر دیده میشه رو برای جهان متصور هست، اتفاقات غیر قابل پیش بینی دنیای اطرافش رو بی نظم و تصادفی نمی بینه و در چارچوب نظمی بزرگتر می بینه.

اما در جواب سوال دوم، و اینکه فراتر از ایمان به وجود قدرت ماورایی، آیا اسلام طرح مشخص تری دارد یا نه؟

باید به فلسفه و حاصل تفکر فیلسوفان مسلمان از اسلام مراجعه کنیم و یکی از جدیدترین الگوها، الگوی پیشنهادی "حیات معقول" علامه جعفرییست.

گرچه این الگو ابعاد مختلفی داره، اما چند ویژگی اون منطبق بر حل بحران های شناختی بشر، منجر به افسردگی است.

علامه حیات معقول رو پیروز شدن انسان با کمک شکوفایی اختیار بر عوامل جبری و جبرنمای طبیعی می دونن. انسانی که بتونه با کمک آزادی و اختیار خودش بر جبر و چارچوب های غیرقابل انعطاف اجتماعی غلبه کنه؛ هرگز مقهور این اتفاقات نیست. و وقتی مغلوب این اتفاقات نباشه، تاثیرپذیری چندانی هم از اونها نداره.
جوانی که آزادی و اختیار خودش رو شکوفا کرده؛ دیگه درگیر مسائل اجتماعی و فراز و نشیب های اون نیست. فی المثل برای کسب علم مغلوب قوانین اجتماعی دانشگاه و کنکور ... نیست که با تغییر اونها برنامه هاش به هم بریزه.

برای باز شدن ماجرا بذارید مثالی بزنم.
اگر عقل بشر برق و چراغ رو اختراع نمیکرد، ما مقهر ساعات شبانه روز بودیم. اگر این نظم بین شب و روز وجود نداشت و مثلا ناگهان شب می اومد و بدون اینکه قابل پیشبینی باشه ناگهان صبح، قطعا بشر دچار مشکل بود. اما امروز که عقل بشر بر جبر طبیعی روز و شب غلبه کرده، شما هرگز نگران طولانی شدن و کوتاه شدن روز و شب های سال نیستید! و بر خلاف اجداد ما که این تغییرات بر زندگی اونها موثر بود امروز چندان بر زندگی ما موثر نیست.

اما جنبه زیبای دیگری از الگوی حیات معقول علامه، که انطباق زیادی با پژوهش های امروز برای ایجاد شادی در بشر داره، توجه به دیگران هست.
علامه در سیر رسیدن به تکامل به گردیدن و گرداندن توجه خاص دارند. از دید ایشون انسان در این الگو نمیتونه نسبت به دیگران بی تفاوت باشه.
مطالعات تجربی امروز نشون میدن که همین توجه به دیگران و کمک به دیگران عامل مهمی در ایجاد شادی یا happiness هست. (این مطالعات اخیرا در ژورنال بسیار معتبر science منتشر شد)

در انتها به این مسئله توجه داشته باشید که آنچه گفتیم فقط از یک دیدگاه بود و در دیدگاه های دیگر نسبت به شادی و افسردگی هم تفکرات اسلامی قابل بررسی هستند.

=====================================================

امروز چیزی در خور و شایسته که بتوان تعلیم و تربیت اسلامی دانست در مدارس و دانشگاه های ما هنوز وجود ندارد. کسی نیست که معتقد باشد چند واحد بینش اسلامی و تاریخ اسلامی کسی را تربیت اسلامی میکند!
شادی به معنی واقعی شناختی آن نه فیزیولوژیک و هرمونی آن، احتیاج به تغییر شناخت و معرفت دارد. هرگاه تربیت حقیقتا در کنار تعلیم قرار گرفت و افراد تربیت اسلامی شدند، می توان عملا شادی اسلامی را دید.

به نظر من شادی یک چیز است ورفاه وآسایش یک چیز دیگر.نه هرکس در رفاه وامکانات مادی است الزاما شاد است ونه هرکس از نظر مادی در مضیقه باشد الزاما غمگین.به علاوه شادی های ظاهری مثل رقص وآواز حتی اگر مباح هم بود شادی پایدار وعمیق باطنی و واقعی نمی آورد.بیشتر ما امتحان کرده ایم.
من نظر سنجی های دیگری را ازهمین موسسات غربی دیده ام که معیار شادی را چیزهای دیگری مثلا میزان ارتباطات سالم اجتماعی دانسته اند.شادی باید اولا در روح انسان جریان داشته باشد وعمقی باشد نه سطحی .ثانیا تقریبا دایمی باشد نه موقت که با هر مشکلی فرد تا سر حد مرگ ناراحت شود! ثالثا توقع شادی مطلق چه ازنظر مقدار وچه زمان نباید داشت چون چنین امری در این جهان غیر ممکن است.خصوصیت این جهان حضور توام غم وشادی است.توقع مطلق داشتن خودش سبب اندوه است.
پس با این خصوصیات گفته شده مادیات نمی تواند باعث شادی شود.چون مرتبا در حال نوسان است واگر انسان برای شادی به آن تکیه کند مرتبا در ناراحتی است نه شادی ! به علاوه خواسته های انسان سیری ناپذیر است.
اگر معیار شاذی رفاه مادی باشد هرگز به آن حد کمال مطلوب نمی رسد لذا هرگز شاد نیست.
برای شادبودن دایم باید به یک امر پایدارتکیه کرد وبا آنچه عرض شد آن امر پایدار الزاما باید غیر مادی باشد.
حتی روابط اجتماعی خوب که سبب شادی روح شود نیز نمی تواند قابل اتکا باشد چون ممکن است انسان زمانی مجبور به تنهایی شود.
بهترین شادی دوستی با خدا است در بعد فکری وروحی قناعت ورضایت به رضای خدا بزرگترین عامل رضایت از زندگی ودر نتیجه شادی است .در بعد عملی هم اگر هر چه خداوند به انجام آن دستور داده انجام دهیم واز هر چه او نخواسته پرهیز کنیم قطعا منجر به شادی وخوشبختی ماخواهد شد.چون او تنها کسی است که ما را آفریده ومی داند ما با چه چیزهایی خوشبخت وخوشحال خواهیم شد.هر گناهی منجر به ضرر و زیانی است وهر ثوابی شادی آور است.
تحقیقات موسسات غربی تک بعدی است وبا اهداف خاصی طرح ریزی واعلام می شود. مثلا این تحقیق صرفا رفاه مادی را بررسی کرده اما اسم آن را بررسی شادی گذاشته !در حالیکه خود دانشمندان غربی اذعان دارند که این دو با هم متفاوتند.

جوادی;163697 نوشت:
به نظر من شادی یک چیز است ورفاه وآسایش یک چیز دیگر.نه هرکس در رفاه وامکانات مادی است الزاما شاد است ونه هرکس از نظر مادی در مضیقه باشد الزاما غمگین.به علاوه شادی های ظاهری مثل رقص وآواز حتی اگر مباح هم بود شادی پایدار وعمیق باطنی و واقعی نمی آورد.بیشتر ما امتحان کرده ایم.
من نظر سنجی های دیگری را ازهمین موسسات غربی دیده ام که معیار شادی را چیزهای دیگری مثلا میزان ارتباطات سالم اجتماعی دانسته اند.شادی باید اولا در روح انسان جریان داشته باشد وعمقی باشد نه سطحی .ثانیا تقریبا دایمی باشد نه موقت که با هر مشکلی فرد تا سر حد مرگ ناراحت شود! ثالثا توقع شادی مطلق چه ازنظر مقدار وچه زمان نباید داشت چون چنین امری در این جهان غیر ممکن است.خصوصیت این جهان حضور توام غم وشادی است.توقع مطلق داشتن خودش سبب اندوه است.
پس با این خصوصیات گفته شده مادیات نمی تواند باعث شادی شود.چون مرتبا در حال نوسان است واگر انسان برای شادی به آن تکیه کند مرتبا در ناراحتی است نه شادی ! به علاوه خواسته های انسان سیری ناپذیر است.
اگر معیار شاذی رفاه مادی باشد هرگز به آن حد کمال مطلوب نمی رسد لذا هرگز شاد نیست.
برای شادبودن دایم باید به یک امر پایدارتکیه کرد وبا آنچه عرض شد آن امر پایدار الزاما باید غیر مادی باشد.
حتی روابط اجتماعی خوب که سبب شادی روح شود نیز نمی تواند قابل اتکا باشد چون ممکن است انسان زمانی مجبور به تنهایی شود.
بهترین شادی دوستی با خدا است در بعد فکری وروحی قناعت ورضایت به رضای خدا بزرگترین عامل رضایت از زندگی ودر نتیجه شادی است .در بعد عملی هم اگر هر چه خداوند به انجام آن دستور داده انجام دهیم واز هر چه او نخواسته پرهیز کنیم قطعا منجر به شادی وخوشبختی ماخواهد شد.چون او تنها کسی است که ما را آفریده ومی داند ما با چه چیزهایی خوشبخت وخوشحال خواهیم شد.هر گناهی منجر به ضرر و زیانی است وهر ثوابی شادی آور است.
تحقیقات موسسات غربی تک بعدی است وبا اهداف خاصی طرح ریزی واعلام می شود. مثلا این تحقیق صرفا رفاه مادی را بررسی کرده اما اسم آن را بررسی شادی گذاشته !در حالیکه خود دانشمندان غربی اذعان دارند که این دو با هم متفاوتند.

اما خوب چیزی که هست اینه که اون کشورهای نامبرده اکثرا باورهای مذهبی ما رو ندارند و باورهای خودشون رو دارند و البته در زندگی بسیار موفق هستند و شاد زندگی میکنند یه مساله ای هم که هست اینه که الان امروزه در کشور ما درصد امید به زندگی خیلی پایین اومده و خیلی از مردم ناراحتی های روحی و روانی زیادی دارند خوب یه سوال پیش میاد چرا اونها که مسلمان نیستند کمتر مشکلات ما رو دارند ؟ جواب در اینجاست که شاید ما مسلمان واقعی نیستیم ما اسممون مسلمانه ولی اسلام واقعی در اونجاست انقدر با هم صادق بودند درست کار کردند با غیرت و حلالواری کشورشون رو آباد کردند و مشکلات اقتصادیشون به مراتب از ما کمتر هستش در نتیجه کمتر هم دچار افسردگی میشن و زندگیشون شیرینتر میشه و کشوری شاد و اباد دارند

همین مردم ما تا صد سال پیش آدمهای شادی بوده اند. به نظر من علت این است که هنوز مبتلا به تمدن غرب نشده بودند! هر ملتی اهداف خاص خودش را دارد که وقتی به آنها دست می یابد تا حدودی راضی می شود. اهداف آنها نه مناسب مردم ماست که با رسیدن به آنها رضایت ما تا مین شود نه حتی همان اهداف در میان مردم ما به طرز صحیح که روش آنهاست پیاده شده ومی شود که ما را حداقل به طور نسبی راضی کند.مثلا در فرهنگ ما مردم با صله رحم ودید وبازدید شاد می شوند اما آپارتمان نشینی یا تلویزیون یا هزار چیز دیگر که ره آورد غرب است ما را از این دلخوشی ساده محروم کرده ! فرهنگ غربی آمده اما اولا ناقص آمده ثانیا به درد ما نمی خورد .