واجب و حرام دو قانون والای الهی

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

- پيامبر خدا ( صلى الله عليه وآله ) : نخستين چيزى از دين ، كه خدا بر مردم واجب كرد و آخرين چيزى كه باقى مى ماند ، نماز است .
- نخستين چيزى كه خدا بر امتم واجب كرد ، نمازهاى پنجگانه است .
- ابن اثير : نخستين دستور اسلام كه خداوند مقرر كرد ، پس از اقرار به يگانگى خداوند و دورى از بتها ، نماز بود . هنگامى كه نماز بر پيامبر واجب شد ، جبرييل نزد او در بالاى شهر مكه آمد وبرايش پاشنه پا را در گوشه اى از دره بر زمين كوبيد ، چشمه اى جوشيد و جبرييل پيش روى پيامبر وضو گرفت ، تا چگونگى طهارت براى نماز را نشان دهد . پس پيامبر همچون او وضو گرفت . سپس جبرييل برخاست و با آن [ وضو ] نماز خواند و پيامبر هم با او نماز گزارد .
- ابن شهر آشوب : در مدتى كه پيامبر در مكه بود ، هيچ عبادتى تشريع نشد مگر طهارت و نماز كه بر او ، واجب و براى امت ، سنت ( مستحب مؤكد ) بود . پس از معراج و در سال نهم بعثت ، نمازهاى پنجگانه واجب شد . هنگامى كه پيامبر به مدينه هجرت كرد ، در شعبان سال دوم هجرت ، روزه واجب گشت ، قبله تغيير كرد و زكات فطريه و نماز عيد نيز واجب شد
- فريضه نماز جمعه در سال نخست هجرت جايگزين نماز ظهر شده بود
- سپس زكات دارايى ها واجب شد . پس از آن حج و عمره و حلال و حرام و منع و اجازه و استحباب و كراهت و نيز جهاد و ولايت امير مؤمنان مقرر شد .
- هنگامى كه پيامبر سى و هفت ساله شد ، خواب مى ديد ، كسى او را فرستاده خدا خطاب مى كند ، اما نمى توانست بپذيرد . مدتى طولانى اين چنين سپرى شد تا روزى در ميان كوهها ، هنگام شبانى گله ابو طالب ، نگاهش به شخصى افتاد كه او را فرستاده خدا خطاب مى كرد . از او پرسيد : كيستى ؟ گفت : من جبرييل هستم . خداوند مرا به سويت روانه كرده تا تو را فرستاده خود قرار دهد . پس پيامبر خديجه را از موضوع آگاه كرد . خديجه گفت : اى محمد . اميدوارم كه اين گونه باشد . سپس جبرييل بر پيامبر نازل شد و براى او آبى از آسمان آورد و به او وضو و ركوع و سجود را آموخت و آن گاه كه پيامبر چهل ساله شد ، چگونگى نماز را بدون وقتهاى آن به او ياد داد . پس پيامبر در هر وقت ، نمازهاى دو ركعتى مى خواند .
- جبرييل پيام خداوند را به پيامبر رساند . . . سپس جبرييل نزد پيامبر مى آمد و جز با اجازه اش به او نزديك نمى شد . روزى نزد پيامبر در بالاى مكه آمد ، پاشنه پايش را در گوشه اى از دره به زمين كوبيد . چشمه اى جوشيد . جبرييل وضو ساخت و پيامبر طهارت گرفت و نماز ظهر را خواند و آن نخستين نمازى بود كه خداوند واجب كرد . 1

پی نوشت :
1 - الصلاة في الكتاب والسنة - آیت الله ری شهری

- ابو مالك اشجعى از پدرش : نماز ، نخستين چيزى بود كه پيامبر به افراد تازه مسلمان ، مى آموخت .
- پيامبر خدا ( صلى الله عليه وآله )
- هنگام فرستادن معاذ به يمن
- فرمود : تو بر كسانى وارد مى شوى كه اهل كتابند . پس بايد نخستين چيزى كه آنان را بدان مى خوانى ، بندگى خداوند باشد . سپس هنگامى كه خدا را شناختند ، آگاهشان كن كه خداوند پنج نماز در شبانه روز بر ايشان واجب كرده است . 1

پی نوشت :
1 -
الصلاة في الكتاب والسنة - آیت الله ری شهری

هشام بن حکم از امام صادق(ع) پرسيد:

چرا نماز واجب شد، در حالي که هم وقت مي گيرد و هم انسان را به زحمت مي اندازد؟

امام فرمود:

«پيامبراني آمدند و مردم را به آيين خود دعوت نمودند. عده اي هم دين آنان را پذيرفتند، امّا با مرگ آن پيامبران، نام و دين و ياد آن‌ها از ميان رفت. خداوند اراده فرمود که اسلام و نام پيامبر اسلام(ص) زنده بماند و اين از طريق نماز امکان پذير است»
غلامعلي نعيم آبادي، نماز زيباترين الگويپرستش، ص 35، به نقل از علل الشرايع، ج 2، ص 10.

يعني علاوه بر آن که نماز عبادت پروردگار است، موجب طراوت مکتب و احياي دين هم هست هم چنين نماز رابطه بنده با خداست و طبيعي است که بنده آن امری را به جا مي آورد که خواسته خداوند و معبود اوست و اصولاهدف اصلي از خلقت انسان بندگي است و نماز بهترين شيوه اظهار بندگي است. شکل نماز هم قشنگ است، هم معارف بلند اسلامي در آن وجود دارد، هم تسبيح و تقديس لفظي است و هم تقديس عملي مي‌باشد. رکوع و سجود و تسبيح و تحميد و دعا و تکبير و سلام و خلاصه همة زيبايي ها در نماز است.

اگر نماز به طور صحيح و کامل با حفظ شرايط و آداب خوانده شود، جلوي بسياري از مفاسد اجتماعي را مي گيرد: «إنّ الصلاة تنهي عن الفحشاء والمنکر و لذکرالله اکبر عنکبوت (29) آية 45.

به یک معنا دستورات الهی (واجب و حرام) به دو قسم تقسیم می گردند :

[=Microsoft Sans Serif]قسم اول مربوط به تنظیم روابط بین عبد با مولا و بنده با خداست . مانند نماز و روزه .

[=Microsoft Sans Serif]قسم دوم از دستورات الهی مربوط به تنظیم روابط و آداب معاشرت بین انسان ها به خصوص در جامعه ی اسلامی می باشد . بیشتر دستورات الهی از این قسم است . اما به تنهایی موجب سعادت نمی شود . باید قسم اول هم از سوی فرد مسلمان می بایست رعایت شود . مانند آداب تجارت و .. . :Gol:

و من الله التوفیق

سلام
ممنون از مطالب مفید اساتید محترم

سؤالی داشتم.
آیا این درست است که شخصی انجام اعمال مستحب را برای خودش واجب کند؟
واجب به این معنی که خود را ملزم بداند که حتی در صورتی که حال عبادت نداشت باز هم اعمال مستحب را انجام بدهد؟
(یعنی مثل اعمال واجب با این دسته از اعمال برخورد کند)
آیا این درست است که اعمال مستحب را تنها زمانی باید انجام داد که حال عبادت هم وجود دارد؟

مـــریم;139393 نوشت:
سؤالی داشتم. آیا این درست است که شخصی انجام اعمال مستحب را برای خودش واجب کند؟ واجب به این معنی که خود را ملزم بداند که حتی در صورتی که حال عبادت نداشت باز هم اعمال مستحب را انجام بدهد؟ (یعنی مثل اعمال واجب با این دسته از اعمال برخورد کند) آیا این درست است که اعمال مستحب را تنها زمانی باید انجام داد که حال عبادت هم وجود دارد؟

واجب تراشی ممنوع است مسئله ی تقید به انجام مستحبات هم منوط به وجود نشاط و این که موجب سستی در انجام واجب نشود به همین خاطر در احادیث حضرات معصومین سلام الله علیهم به انجام واجب تأکید شده و قریب به مضمون فرموده اند هرگاه عمل مستحبی کسی را از انجام فرائض باز می دارد آن عمل مستحبی را واگذارد و به اتیان واجب اکتفا کند .

و من الله التوفیق

ممنون از شما.
شخصی این سؤال را از بنده پرسید که من وقتی خودم را مقید به انجام مستحبات می کنم ، حتی اگر همیشه با نشاط انجام ندهم این استمرار در من نشاط به وجود می آورد.
اما زمانی که انجام این اعمال را مشروط به وجود نشاط کنم ، روز به روز نسبت به انجام آن سست تر می شوم.

سلیم;139404 نوشت:
هرگاه عمل مستحبی کسی را از انجام فرائض باز می دارد آن عمل مستحبی را واگذارد و به اتیان واجب اکتفا کند .

اگر به انجام واجب ضرری نزند و تنها مشکل عدم وجود نشاط معنوی باشد چه؟

مـــریم;139405 نوشت:
اگر به انجام واجب ضرری نزند و تنها مشکل عدم وجود نشاط معنوی باشد چه؟

عدم وجود نشاط معنوی خود ضرر است و به مرور نشاط انجام واجب از انسان سلب می شود کما این که موارد متعددی از افراد را می شناسیم که به علت توجه بیش از حد نشاط به مستحبات آخر الامر واجبات خود را ترک نموده اند نه نشاط انجام واجب دارند و نه نشاط انجام مستحب .

و من الله التوفیق

سپاس فراوان.

اما منظورم از عدم وجود نشاط ، در مورد مستحبات بود.
یعنی اگر انجام مستحبات ، ضرری به واجبات نزند ، اما شخص برای انجامشان (مستحبات) حال معنوی لازم را نداشته باشد ، بهتر است انجام بدهد یا نه؟

مـــریم;139419 نوشت:
اما منظورم از عدم وجود نشاط ، در مورد مستحبات بود. یعنی اگر انجام مستحبات ، ضرری به واجبات نزند ، اما شخص برای انجامشان (مستحبات) حال معنوی لازم را نداشته باشد ، بهتر است انجام بدهد یا نه؟

حال معنوی لازم را ندارد می خواهد مستحب را انجام بدهد ترکش بهتر است یا عمل مستحبی سبک تری را انجام بدهد چیزی را بر خود واجب نکند اگر لازم بود خدای متعال واجب می فرمود تمام امتیازات و پاداش ها زیر چتر انجام واجب و ترک حرام است اگر از قبل مستحبات هم چیزی عاید شخص شود به برکت انجام واجب و ترک حرام است . سیره ی بزرگان از عرفا هم ترک بوده است مانند این که بارها مشاهده شده آیت الله العظمی بهجت و برخی بزرگان دیگر در جلسه ختم قرآن به اندازه نشاط خود قرآن خوانده اند بیش از آن را بر خود واجب نکرده اند .

و من الله التوفیق

مـــریم;139419 نوشت:
سپاس فراوان.
اما منظورم از عدم وجود نشاط ، در مورد مستحبات بود.
یعنی اگر انجام مستحبات ، ضرری به واجبات نزند ، اما شخص برای انجامشان (مستحبات) حال معنوی لازم را نداشته باشد ، بهتر است انجام بدهد یا نه؟

ظرفیت
به نظر بنده حقیر می رسد که جواب این سوال بستگی دارد به فرد و شرائط موجود و آن عمل مستحبی که انجام می دهد.
به طور عموم به چنین سوال هایی اینگونه جواب می دهند:
برای اینکه افراط در عبادت نشده باشد و بیش از ظرفیت فرد نباشد، برای انجام اعمال مستحبی سعی کنید وقتی حال معنوی دارید، اقدام نمایید و در غیر این صورت اصراری به انجام آن نداشته باشید.

و از طرفی هم مواردی هست که فرد کسل روحی،معنوی نیست و خستگی جسمی دارد که در این صورت انجام اعمال مستحبی موجب تنبیه نفس اماره و تمرین نفس لوامه است و رشد و جهاد در راه خدا.
1- گاه عمل برای فرد طاقت فرساست،گاه سبک و ساده.
2- گاه فرد انگیزه کاملی برای انجام آن عمل دارد و فلسفه آن را می داند و گاه نه.
3- آن عمل موجب اذیت اطرافیان می گردد و یا نه.
4- آن عمل مزاحم اعمال ارجح است یا نه.
و ...
اما می توانم به جرات بیان کنم که :
در این موضوع ملاک ظرفیت فرد است که آیا در حال حاضر یا در آینده به این ظرفیت لطمه می خورد یا نه؟

موضوع قفل شده است