جمع بندی هدف و کمال حیوانات چیست؟

تب‌های اولیه

116 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

حبیبه;927977 نوشت:
حضرتعالی تا چیزی را مشاهده نکنید و به وزان آزمایش در نیابید باور نمی کنید،بنابراین نمی توانید بگوئید شاید در جای دیگری

موجوداتی دیگر باشند و انسانهایی که در خدمت آن موجوداتند.


با عرض سلام
من کجا گفتم شاید در جای دیگری موجوداتی باشند و انسانهایی که در خدمت آن موجوداتند؟ لطفا مشخصا آدرس بدهید. اگر من چنین مطلبی را گفته باشم پوزش میخواهم. حتما اشتباه شده. اگر هم نگفته باشم احتمال میدهم برداشت شما از گفته های من اشتباه بوده. در هر صورت پاسخ شما تعیین کننده است.
این عبارت هم که میفرمایید " حضرتعالی تا چیزی را مشاهده نکنید و به وزان آزمایش در نیابید باور نمی کنید " درست نیست. اگر جایی هم چنین حرفی زده ام لطفا بفرمایید. سوال من خیلی ساده است و من نمیدانم چرا پاسخ دادن به آن اینقدر دشوار می نماید؟ سوال این است: چگونه بپذیرم جهانی با این عظمت که حتی به اندازه قطره ای از دریا از آن شناخت ندارم، برای انسان خلق شده و انسان یکه تاز حیات هوشمند در آن است؟ در مثالی که در پست قبلی برای شما زدم سعی کردم به سادگی این موضوع را توضیح بدهم که ندانستن یک مطلب دلیل نفی آن نمیشود یعنی اینکه عدم علم به جهان اطراف از حیث وجود موحودات هوشمند دلیل رد آن و اثبات خلق جهان برای انسان نمیشود. آیا این عبارت درست است یا خیر؟ اگر درست نیست بفرمایید چرا درست نیست و ادله خود را برای اینکه جهان برای انسان خلق شده ارائه بفرمایید و اگر درست است اذعان بفرمایید که هیچ دلیلی برای اثبات اینکه جهان برای انسان خلق شده ندارید و تنها به آیه قرآن استناد میفرمایید.

حبیبه;927977 نوشت:
باور اینکه خداوند طبیعت را برای انسان خلق کرد فرع اعتقاد به خلق جهان توسط خداست،بارها واژه ی "خلق" را در فرمایشاتتان دیدم آیا شما به خلقت جهان معتقدید؟

اگر این سؤال را پاسخ بفرمائید مسئله حل می شود.


بله در حال حاضر به خلقت جهان معتقدم. حالا بفرمایید چگونه مسئله حل می شود؟
حبیبه;927977 نوشت:
قوانین فلسفی مانند قوانین ریاضی است و بیانگر "واقع"

قوانین فلسفی ای که اشاره میفرمایید چگونه اثبات میکنند جهان برای انسان خلق شده؟

باسمه العلیم

سلام علیکم

چالشگر;928109 نوشت:
با عرض سلام
من کجا گفتم شاید در جای دیگری موجوداتی باشند و انسانهایی که در خدمت آن موجوداتند؟ لطفا مشخصا آدرس بدهید. اگر من چنین مطلبی را گفته باشم پوزش میخواهم. حتما اشتباه شده. اگر هم نگفته باشم احتمال میدهم برداشت شما از گفته های من اشتباه بوده. در هر صورت پاسخ شما تعیین کننده است.

این سؤال که در پستهای قبل مطرح فرمودید چنین برداشتی را به ذهن حقیر متبادر نمود:

چالشگر;927842 نوشت:
ا چه اطمینانی میتوانید بیان کنید که این فقط انسان است که سایر موجودات را به خدمت گرفته؟

چالشگر;928109 نوشت:
ین عبارت هم که میفرمایید " حضرتعالی تا چیزی را مشاهده نکنید و به وزان آزمایش در نیابید باور نمی کنید " درست نیست. اگر جایی هم چنین حرفی زده ام لطفا بفرمایید.

مورد فوق را هم به این دلیل مطرح نمودم که حضرتعالی برای موضوع مورد بحث به دنبال دلیل علمی می گردید و به همین دلیل بنده کرارا متذکر شدم موضوع مورد بحث از

حیطه ی علوم تجربی خارج است و شما سکوت فرمودید،می توانستید بفرمائید دلیل علمی نمی خواهم.

چالشگر;928109 نوشت:
سوال من خیلی ساده است و من نمیدانم چرا پاسخ دادن به آن اینقدر دشوار می نماید؟ سوال این است: چگونه بپذیرم جهانی با این عظمت که حتی به اندازه قطره ای از دریا از آن شناخت ندارم، برای انسان خلق شده و انسان یکه تاز حیات هوشمند در آن است؟

این دو تلازمی با هم ندارند،یعنی اینکه انسان تنها موجود هوشمند در کیهانی با این عظمت باشد اصلا مورد بحث ما نیست.

با این مقدمه ی ذهنی که بنده از سخنان شما مبنی بر داشتن دلایل علمی بر "خلقت جهان برای انسان" داشتم عرض کردم سخن قران را با چرخشی هرمنوتیکی

باز بینی کنید و تذکری ضمنی هم دادم که همه ی ماجرا این نیست و موضوع فراتر از آن است.

چالشگر;928109 نوشت:
یعنی اینکه عدم علم به جهان اطراف از حیث وجود موحودات هوشمند دلیل رد آن و اثبات خلق جهان برای انسان نمیشود. آیا این عبارت درست است یا خیر؟ اگر درست نیست بفرمایید چرا درست نیست و ادله خود را برای اینکه جهان برای انسان خلق شده ارائه بفرمایید و اگر درست است

عرض کردم موضوع اصلا این نیست.

چالشگر;928109 نوشت:
اذعان بفرمایید که هیچ دلیلی برای اثبات اینکه جهان برای انسان خلق شده ندارید و تنها به آیه قرآن استناد میفرمایید.

مسلم است که سندیت کلام الهی برای ما از همه چیز بیشتر است اما دلایل فلسفی نیز دارد.

چالشگر;928109 نوشت:
بله در حال حاضر به خلقت جهان معتقدم. حالا بفرمایید چگونه مسئله حل می شود؟

بسیار خوب،پس در رأس خلقت باید خالقی باشد درست است؟

چالشگر;928109 نوشت:
قوانین فلسفی ای که اشاره میفرمایید چگونه اثبات میکنند جهان برای انسان خلق شده؟

ورود به این بحث منوط به پاسخ سؤال قبل است،و اینکه حضرتعالی فلسفه ی اسلامی بالاخص نظام فلسفی حکمت متعالیه را قبول داشته و یا حداقل

ابتدائا ردّ نکنید و راجع به آن تأمل بفرمائید.

در غیر اینصورت بی فایده خواهد بود.

باسمه الحق

سلام علیکم

hessam78;927979 نوشت:
کار فلسفه ماورا این است که در را نگاه میکند درباره یخچال صحبت میکند!

اگر اعتقاد شما این است و سخنان ما را لاطائلات می دانید چرا بحث را پی گیری فرمودید؟

شرط عقل این است که وقتی از ابتدا می دانید بحث بیهوده و از اساس پرت و پلا گویی است از ورود به آن اجتناب کنید!

با عرض سلام

حبیبه;928199 نوشت:
این سؤال که در پستهای قبل مطرح فرمودید چنین برداشتی را به ذهن حقیر متبادر نمود

خوشحالم که سوء برداشت برطرف شده

حبیبه;928199 نوشت:
مورد فوق را هم به این دلیل مطرح نمودم که حضرتعالی برای موضوع مورد بحث به دنبال دلیل علمی می گردید و به همین دلیل بنده کرارا متذکر شدم موضوع مورد بحث از

حیطه ی علوم تجربی خارج است و شما سکوت فرمودید،می توانستید بفرمائید دلیل علمی نمی خواهم.


من نمیدانم منظور شما از دلیل علمی چیست. اگربرداشت شما از سوال من این است که "با فرمول ثابت کنید جهان برای انسان خلق شده"، باید عرض کنم نه! منظور من این نیست. من ملاک پذیرش را منطقی بودن میدانم و اگر شما دلیل منطقی برای این ادعا که جهان برای انسان خلق شده بیاورید من حتما خواهم پذیرفت.
حبیبه;928199 نوشت:
تذکری ضمنی هم دادم که همه ی ماجرا این نیست و موضوع فراتر از آن است

بسیار عالی.....خوب لطفا توضیح دهید ماجرا چیست؟

حبیبه;928199 نوشت:
بسیار خوب،پس در رأس خلقت باید خالقی باشد درست است؟

بله درست است. لطفا ادامه بدهید.

حبیبه;928199 نوشت:
ورود به این بحث منوط به پاسخ سؤال قبل است،و اینکه حضرتعالی فلسفه ی اسلامی بالاخص نظام فلسفی حکمت متعالیه را قبول داشته و یا حداقل

ابتدائا ردّ نکنید و راجع به آن تأمل بفرمائید.

در غیر اینصورت بی فایده خواهد بود.


سوال قبلتان را پاسخ دادم. اما مشروط بودن ادامه بحث به پذیرش فلسفه اسلامی و نظام فلسفی حکمت متعالیه را نمی پذیرم ولی حتما حاضرم در مورد آن فکر کنم. شما فرض کنید با فردی دارید در این مورد بحث میکنید که نه تحصیلات حوزوی دارد و نه از فلسفه اسلامی چیزی میداند. فردی که میخواهد در مورد اسلام مطالعه کند و به صورت اتفاقی به این ادعا برخورده که خداوند جهان را برای انسان خلق کرده، و حالا این فرد میخواهد بداند چه دلیل این ادعا چیست؟ علاوه بر این، فلسفه اسلامی در طول تاریخ اسلام تدوین شده است و علمای اسلامی هریک مطلبی بر آن افزوده اند ولی این آیه در زمان پیامبر اسلام نازل شده است. اگر شما قبل از تدوین فلسفه اسلامی به شکلی که هست زندگی میکردید و کسی این سوال را از شما می پرسید، چگونه به وی جواب می دادید؟
با تشکر

حبیبه;928200 نوشت:
اگر اعتقاد شما این است و سخنان ما را لاطائلات می دانید چرا بحث را پی گیری فرمودید؟

سلام
چنین جسارتی به شما نکردم عرض کردم خاصیت فلسفه دینی از نظر من اینست

حبیبه;928200 نوشت:
شرط عقل این است که وقتی از ابتدا می دانید بحث بیهوده و از اساس پرت و پلا گویی است از ورود به آن اجتناب کنید!

خب من نمیدونم شما اساس آتئیستی رو سودمند می دونید؟و مبرا از بیهودگی؟

حبیبه;928199 نوشت:
فلسفه ی اسلامی بالاخص نظام فلسفی حکمت متعالیه

واقعا عجیبه که ایشون رو فیلسوف بنامیم!
ایشون فقط یک دلیل تراش است و بس!صراحتا گفته لعنت به فلسفه ای که در برابر نص صریح قرآن قرار بگیره!
باز صد رحمت به ابن سینا که در جایی میگه از لحاظ منطقی و فلسفی نمیتونم بپذیرم چون قول نبی صادق و مصدق است می پذیرم!
باز هم تشکر از فرمایشات زیباتون@};-

باسمه العلیم

سلام علیکم

چالشگر;928285 نوشت:
من ملاک پذیرش را منطقی بودن میدانم و اگر شما دلیل منطقی برای این ادعا که جهان برای انسان خلق شده بیاورید من حتما خواهم پذیرفت.

"ملاک پذیرش را منطقی بودن می دانم" خودش تعبیری "منطقی "نیست،چرا که جمله ای مبهم است و می توان از آن تفاسیر متعددی بر مبنای سیستمهای گوناگون فکریِ

موجود به دست داد،هر مکتبی عقاید خویش را منطقی و به عبارتی مطابق با واقع می انگارد و همه ی تخاصمات و مباحثات علمی و فلسفی هم بر همین

مبناست،در نتیجه شاید آنچه از نظر من منطقی است از دیدگاه شما یاوه باشد و یا بالعکس.

به هر حال حداقل سود این نوع مباحثات این است که می توانیم از نقطه نظرات دیگران با خبر شویم و شاید کمی از لاک حق پنداری خویش بیرون بیائیم

و به این فکر کنیم که این چه حقی است که همه طالب آن و صد البته مدعی آنند!

چالشگر;928285 نوشت:
اما مشروط بودن ادامه بحث به پذیرش فلسفه اسلامی و نظام فلسفی حکمت متعالیه را نمی پذیرم ولی حتما حاضرم در مورد آن فکر کنم

متشکرم در همین حدّ هم مطلوب است و البته بنده نیز به فرمایشات حضرتعالی فکر کردم.

چالشگر;928285 نوشت:
شما فرض کنید با فردی دارید در این مورد بحث میکنید که نه تحصیلات حوزوی دارد و نه از فلسفه اسلامی چیزی میداند. فردی که میخواهد در مورد اسلام مطالعه کند و به صورت اتفاقی به این ادعا برخورده که خداوند جهان را برای انسان خلق کرده، و حالا این فرد میخواهد بداند چه دلیل این ادعا چیست؟

عرایضم در پست اول،با رویکرد فوق بود.

چالشگر;928285 نوشت:
علاوه بر این، فلسفه اسلامی در طول تاریخ اسلام تدوین شده است و علمای اسلامی هریک مطلبی بر آن افزوده اند ولی این آیه در زمان پیامبر اسلام نازل شده است. اگر شما قبل از تدوین فلسفه اسلامی به شکلی که هست زندگی میکردید و کسی این سوال را از شما می پرسید، چگونه به وی جواب می دادید؟

به رسول خدا صلی الله علیه و اله ارجاعش می دادم،اکنون نیز همان کار را می کردم اگر حضرتعالی منابع درون دینی را می پذیرفتید

ولی مشکل اینجاست که خود شما بحثهایی فرادینی می خواهید این مطالبه با بحثهای علوم تجربی جور در نمی آید چون فراتر از موضوع این علوم است

بنابراین تنها چاره ای که باقی می ماند رویکرد فلسفی و عقلی به موضوع است که باز هم گویا مورد پذیرش شما نیست.

حال خود بفرمائید چه باید کرد؟

باسمه العلیم

چالشگر;928285 نوشت:
نقل قول نوشته اصلی توسط حبیبه نمایش پست ها
بسیار خوب،پس در رأس خلقت باید خالقی باشد درست است؟

چالشگر;928285 نوشت:
بله درست است. لطفا ادامه بدهید.

لطفا تا پایان مطالب نقل قول نفرمائید تا بحث فلسفی آن به نتیجه برسد،متشکرم

ابتدا و به عنوان مقدمه ذکر یک موضوع ضروری می نماید و البته در پستهای قبل هم دو مرتبه تکرار نمودم اما از آنجایی که آوردن آن ضروری بحث است

و ارجاع حضرتعالی به مباحث پیشین شاید موجب از دست دادن سر رشته ی مطالب شود باز هم تکرار می کنم:

بحث غایت انگاری و هدفمندی خداوند به دو صورت مطرح می گردد:

1-از جنبه ی فاعلی

2-از جنبه ی قابلی یا خلقی

صورت اول پرسش این است که هدف خدا از آفرینش جهان چیست؟

صورت دوم سؤال این است که غایت،مقصد و هدف آفرینش چیست؟

به دنبال غایت گشتن برای توجیه هدف فعل خداوند لغو و بی معناست بله غلط و اشتباه است و هرگونه غایتی که در خلقت فرض شود غرض زائد

بر ذات خداوند و از حضرتش نفی می شود،در نتیجه همه ی اغراض به خلق بر می گردد نه به خالق.

دلیلش هم این است که هدفمندی برای رسیدن از نقص به کمال است و خداوند کمال مطلق است و هر حرکت کمالی که فرض شود در حقیقت به سوی اوست.

باسمه العلیم

چالشگر;928285 نوشت:
بله درست است. لطفا ادامه بدهید.

فرمودید که می پذیرید در رأس خلقت خالقی است که مخلوقات را پدید آورده است

در فلسفه ثابت است که باید بین خداوند که واحد من جمیع جهات است و مخلوقات متکثر عالم سنخیت باشد به لحاظ قاعده ی فلسفیِ

"وجوب سنخیت بین علت و معلول" در حالیکه از جهت اشاره شده:"وحدت خدا و کثرت موجودات"چنین سنخیتی نیست و امکان ندارد

مگر با عنایت به وجود واسطه که در حکمت این واسطه،نفس انسان کامل است که دارای دو وجهه و جهت است که از یک جنبه با جهت

وحدت ذات باریتعالی سنخیت داشته باشد و از طرف دیگر با موجودات و مخلوقات متکثر.

ادامه دارد.....

باسمه العلیم

حبیبه;928477 نوشت:
مگر با عنایت به وجود واسطه که در حکمت این واسطه،نفس انسان کامل است که دارای دو وجهه و جهت است که از یک جنبه با جهت

وحدت ذات باریتعالی سنخیت داشته باشد و از طرف دیگر با موجودات و مخلوقات متکثر.

به عبارت دیگر واسطه ی فیض بین خالق و مخلوقات باشد و تجلی این واسطه(انسان کامل) و مصداق عینی و کامل آن نفس مقدس پیامبر صلی الله علیه و آله

است.

بدین ترتیب و حتی از نظر برخی فلاسفه انسان کامل نه تنها در سلسله ی غایی خلقت قرار دارد بلکه در سلسله ی علل

فاعلی نیز قرار می گیرد یعنی بدون وجود او خلقت دیگر موجودات منتفی است.

این نگرش فلسفی و زاویه ی دیگری از خلقت برای انسان است در این نگرش انسان از منظر رتبه ی وجودی مقدم بر سایر

موجودات و نیز به لحاظ وجودی،محیط بر آنها و آنها محاط اویند(این هم یک وجه دیگر تسخیر عالم توسط انسان).

باسمه العلیم

حبیبه;928506 نوشت:
در این نگرش انسان از منظر رتبه ی وجودی مقدم بر سایر

موجودات و نیز به لحاظ وجودی محیط بر آنها و آنها محاط اویند(این هم یک وجه دیگر تسخیر عالم توسط انسان).

حقیقت وجود انسان کامل در سلسله ی علل فاعلی،علت برای حقایق وجودی مادون خویش است لذا وجود انسان اصل

و وجود سایر موجودات فرع بر آنست در حقیقت انسان کامل علت وجود موجودات و موجودات طفیل وجود اویند.

باسمه العلیم

سلام علیکم

hessam78;928300 نوشت:
عرض کردم خاصیت فلسفه دینی از نظر من اینست

هر نظری بر مبنایی استوار است حتی خود فلاسفه ی بزرگ و مطرح جهان نیز آرائشان بر مبانی

و قواعد و اصول فلسفی استوار است،بنابراین سخن شما مبنی بر اینکه "این نظر من است"

هیچ وجهی ندارد.

hessam78;928300 نوشت:
خب من نمیدونم شما اساس آتئیستی رو سودمند می دونید؟و مبرا از بیهودگی؟

متوجه سؤالتان نشدم.

hessam78;928300 نوشت:
واقعا عجیبه که ایشون رو فیلسوف بنامیم!

این هم نظر شخصی است؟!

hessam78;928300 نوشت:
ایشون فقط یک دلیل تراش است و بس!

چقدر به آثار ایشان تسلط دارید؟

چنین ادعایی را حتی منتقدین فلسفه ی ایشان هم اظهار نکرده اند!

hessam78;928300 نوشت:
باز صد رحمت به ابن سینا که در جایی میگه از لحاظ منطقی و فلسفی نمیتونم بپذیرم چون قول نبی صادق و مصدق است می پذیرم!

اولا سخن ابن سینا به این شکل نیست بلکه مضمون کلام او این است که نمی توانم معاد جسمانی را با قواعد فلسفی اثبات کنم اما به لحاظ تعبد نسبت به قران

می پذیرم!

بین سخن وی و کلام شما تفاوت زیادی در حدّ تحریف معنوی و لفظی متن سخن ابن سیناست،که البته حتما سهوا رخ داده است

در این گونه موارد بهتر است سخن بزرگان را نقل به مضمون بفرمائید تا مورد خدشه و ایراد خوانندگان مطالبتان قرار نگیرید،به لحاظ علمی هم

به امانتداری نزدیک تر است.

hessam78;928300 نوشت:
باز هم تشکر از فرمایشات زیباتون

من هم از شرکت شما در بحث و نقدهای خوبتان بسیار متشکرم.

حبیبه;928508 نوشت:
هر نظری بر مبنایی استوار است حتی خود فلاسفه ی بزرگ و مطرح جهان نیز آرائشان بر مبانی

و قواعد و اصول فلسفی استوار است،بنابراین سخن شما مبنی بر اینکه "این نظر من است"

هیچ وجهی ندارد.


سلام حبیبه خانوم!
نظری بدون مبنی وجود داره؟
مبنی نظر من نظرات هیوم و راسل هستش!

حبیبه;928508 نوشت:
متوجه سؤالتان نشدم.

فرمودید که اگر مبانی اسلام را بیهوده میدانید چرا در بحث شرکت کردم
بنده هم عرض کردم شما مگر مبانی آتئیست را بیهوده نمیدانید؟

حبیبه;928508 نوشت:
این هم نظر شخصی است؟!

فیلسوف همانطور که میدانید در برابر سوفیست قرار دارد
در بین اهالی خدا باوران و خدا ناباوران یک گروه سوفیست هستن منکر این نیستید که؟
یا باید خداناباوران فیلسوف نباشند یا خداباوران!

حبیبه;928508 نوشت:
چقدر به آثار ایشان تسلط دارید؟

کمی اسفار با توضیحات حسن زاده
و بیشتر فصوص الحکم را خوانده ام که پدر این فرد بود در جملاتش

حبیبه;928508 نوشت:
چنین ادعایی را حتی منتقدین فلسفه ی ایشان هم اظهار نکرده اند!

در برابر فلسفه دینی کرده اند بعد شما میگویید نکرده اند؟
همین الان بنده هم در مقام منتقد کردم
http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/4518/4525/32530/%D8%AE%D8%B1%D8%AF%D9%87-%DA%AF%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%B1-%D8%AD%DA%A9%D9%85%D8%AA-%D9%85%D8%AA%D8%B9%D8%A7%D9%84%DB%8C%D9%87-%D9%88-%D9%85%D9%86%D8%AA%D9%82%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%B5%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%AA%D8%A3%D9%84%D9%91%D9%87%DB%8C%D9%86
از سایت حوزه در باره منتقدان

حبیبه;928508 نوشت:
اولا سخن ابن سینا به این شکل نیست بلکه مضمون کلام او این است که نمی توانم معاد جسمانی را با قواعد فلسفی اثبات کنم اما به لحاظ تعبد نسبت به قران

می پذیرم!


حبیبه خانوم!
جان من ایراد بنی اسرائیلی میگیرید ها
از لحاظ فلسفی نمیتونم بپذیرم
با از لحاظ فلسفی نمیتونم اثبات کنم چه فرقی داره از نظر شما؟
بنابراين‌ ديگر معاد جسماني‌ تصوّر ندارد، و لذا در «شفا» تصريح‌ ميكند بر اينكه‌: ما دليلي‌ عقلي‌ بر معاد جسماني‌ نداريم‌، و از نقطۀ نظر برهان‌ نمي‌توانيم‌ إقامۀ دليل‌ كنيم‌، ولي‌ چون‌ رسول‌ صادق‌ مصدَّق‌ خبر داده‌ است‌، از نقطۀ نظر شرع‌ مسلّم‌ است‌
http://motaghin.com/fa_booksPage_2335.aspx?gid=2259

حبیبه;928508 نوشت:
بین سخن وی و کلام شما تفاوت زیادی در حدّ تحریف معنوی و لفظی متن سخن ابن سیناست

حیف که نذاشتین از سخنان کنایه ای استفاده کنم!
آخه جوری میفرمایید تفاوت زیاد! انگار شق القمر کردم!
اینکه نمیتونم ثابت کنم از نظر فلسفی با اینکه نمیتونم بپذیرم از طریق فلسفی تفاوت زززززززززززییییییاااااد است؟

حبیبه;928508 نوشت:
در این گونه موارد بهتر است سخن بزرگان را نقل به مضمون بفرمائید تا مورد خدشه و ایراد خوانندگان مطالبتان قرار نگیرید،به لحاظ علمی هم

به امانتداری نزدیک تر است.


نقل به مضمون هم کردم!حالا نمیدونم تفاوت فاحش اون با جمله نقل قول من چیه!
کسی که اثبات نکرده بعد میپذیره؟
از لحاظ فلسفی میگه براش دلیلی ندارم اگه قرآن نبود میپذیرفت؟خیر دیگه
حبیبه;928508 نوشت:
من هم از شرکت شما در بحث و نقدهای خوبتان بسیار متشکرم.

ممنونم از لطفتون!
ولی طبق قرآن فکر نکنم به نقد هایی که در برابر اون میشه بشه گفت خوب
با مباهته و خدعه و تخریب و تقیه و دفع افسد با فاسد و.... کلا به هر نحو ممکن نقد رو باید بد جلوه داد ها!
اشتباه میکنم در این زمینه؟

برای روشن تر شدن مسله به چند نکته اشاره می شود :
۱. خداوند متعال وجودی کامل و غنی است، در او نقصی نیست تا با انجام چیزی آن نقص را برطرف سازد.
۲. آفرینش نوعی احسان و فیض از جانب خدا نسبت به موجودات ممکن است. چنین آفرینشی «حسن ذاتی» دارد و اقدام به چنین فعلی که ذاتاً پسندیده است، جز این که خود فعل، زیبا باشد، ‌به چیز دیگر نیاز ندارد. بنابراین، اگر هر موجودی که ممکن بود آفریده شود، آفریده نمی‌شد، جای پرسش داشت که چرا خداوند متعال با این که می‌توانست موجودی را بیافریند و به کمال مطلوب خود برساند، این کار پسندیده را انجام نداده است. به عبارت دیگر نیافریدن ریزترین موجود و بی‌اهمیت‌ترین آن ـ از نظر ما ـ ملازم با بخل خداوند و امساک او از فیض است که این امر از ساحت او به دور می‌باشد.[۱] ۳. یکی از صفات خداوند، حکیم بودن ایشان است. حکیم به معنای کسی است که از اسرار و حکمت‌ها، آگاه است و یا حکیم به معنای کسی است که براساس حکمت و درایت کار می‌کند و چون این صفت متکی به علم و قدرت خداوند است، افعال خداوند همیشه به صورتی تحقق می‌یابد که دارای مصلحت است، یعنی بیشترین کمال و خیر بر آنها مترتب گردد. براین اساس همه موجودات جهان دارای مصلحت و فایده می‌باشند.
۴. دانش بشری نقص ذاتی دارد. به این معنا که انسان با همه تلاش‌ها و پیشرفت‌های علمی که داشته، هنوز با مجهولات بسیاری مواجه است، حتی دانشمندان از شناخت کامل انسان و همه اعضا و جوارح او و فایده‌های او عاجزند، به طوری که دانشمندانی کتاب‌هایی با عنوان «انسان موجودی ناشناخته» نوشته‌اند.
براین اساس چنانچه به فایده موجودی در جهان آفرینش نرسیدیم، شایسته نیست که بگوییم فایده ندارد، بلکه باید گفت: ما فایده این موجود را نفهمیده ایم.

هدف از آفرینش جهان و موجودات
از نکات پیشین و مطالعه‌ اجمالی در جهان آفرینش، ما را از این حقیقت آگاه می‌سازد که سراسر جهان، مهد تکامل و پرورش موجود است و تکامل هر موجودی به خاطر تکامل موجود بالاتری انجام می‌گیرد.
مثلاً تابش اشعه گرم و حرارت آفتاب بر صفحه دریاها و اقیانوس‌ها، بخشی از آب‌های دریا را به صورت بخار به آسمان می فرستد، باد آنها را به نقاط خشک می‌برد و پس از فعل و انفعالاتی قطرات زلال باران از آنها به زمین می‌ریزد و زمین با گرفتن جانی تازه با جنبش آرام خود اسرار درونی خود را بیرون ریخته و دشت و صحرا به صورت مخملی سبز رنگ در می‌آید.
مانند همین آب دریاها، هر موجودی از جمادات و نباتات و حیوانات، با برنامه‌ مخصوصی به سوی کمال می‌شتابند و همه موجودات جهان به شیوه خاصی به سوی کمال حرکت می‌کنند. با این تفاوت که موجودات بی‌جان، به صورت طبیعی و جبری به کمال خود می‌رسند، در حالی که اراده حکیمانه خداوند درباره موجودی مانند انسان بر این تعلق گرفته است که با اختیارو آزادی راه کمال را طی کند.[۲] حاصل آن که هر موجودی در جهان، کمال خاص خود را دارد و به سوی آن حرکت می‌کند، گرچه ما در بسیاری موارد از درک آن عاجزیم.

آیا همه چیز به خاطر انسان آفریده شده است؟
از متون اسلامی برداشت می‌شود که عالم ماده، مقدمه پیدایش انسان یا موجودی شبیه انسان است. آیات قرآن به صراحت بازگو می‌کند که آسمان و زمین مقدمه‌ای برای آفرینش و امتحان انسان می‌باشد: «و هو الذی خلق السموات و الارض فی سته ایام و کان عرشه علی الماء لیبلوکم ایکم احسن عملا»؛[۳] او کسی است که آسمانها و زمین را در شش روز (= شش دوران) آفرید؛ و عرش (حکومت) او بر آب قرار داشت؛ (به خاطر این آفرید) تا شما را بیازماید که کدام یک عملتان بهتر است.
از این آیه استفاده می‌شود که ایجاد جهان ماده که یک ایجاد تدریجی است مقدمه‌ای است برای پیدایش یک موجودی که به تدریج تکامل پیدا می‌کند و قابل انحطاط و ترقی است.
افزون بر آسمان و زمین، در آیات متعددی آمده است که بسیاری از موجودات و امور جاری در آسمان و زمین، مانند شب و روز برای انسان آفریده شده است.
آیات شریفه قرآن فواید موجودات را برای انسان دو گونه می‌دانند:
۱. برخی از این موجودات مستقیم مورد بهره ‌برداری انسان قرار می‌گیرند: ۱. آیات ۵ ـ ۱۸ سوره نحل (سوره نعمت‌ها) به برخی از این نعمت‌ها اشاره کرده است.
نکته شایان ذکر آن است که بسیاری از موجوداتی که به تصور ما برای ما سودی ندارند، فواید فراوانی به انسانها می رسانند؛ منتها گاه ما از آن بی‌خبریم. مثلاً تا چندی پیش مردم، «مار» را حیوانی خطرناک می‌پنداشتند، ولی در حال حاضر از «زهر مار» گرفته تا پوست آن در درمان انواع بیماری‌ها کاربرد دارد یا مثلاً مگس که بسیاری آن را حیوانی کثیف می‌دانند؛ در حالی که فوایدی از جمله گردافشانی، تبدیل و تجزیه عناصر فاسد شدنی، دفع عوامل بیماری وبا و… دارد.
برخی از موجودات نیز با فسیل شدن و تبدیل به نفت، مواد معدنی و… به انسانها بهره فراوانی می‌رسانند.
۲. افزون بر این نگاه مادی به اشیاء و موجودات، قرآن کریم، نگاهی الهی و عمیق نیز به آنها دارد و همه موجودات جهان را نشانه‌ای از عظمت و سترگی خالق آنها دانسته و انسان را به نگرش جامع و عمیق به موجودات فرا می‌خواند تا انسان با دقت در آنها، معرفت فطری و شناخت حضوری خود را نسبت به خالق خویش شکوفایی دهد؛[۴] «و ما ذرَأ لکم فی الارض مختلفا الوانه، انّ فی ذلک لآیهً لقومٍ یذکّرون؛[۵] (علاوه بر این) مخلوقاتی را که در زمین به رنگ‌های گوناگون آفریده نیز مسخر ساخت؛ در این، نشانه ی روشنی است برای گروهی که متذکّر می‌شوند.»
حاصل آن که اثبات فایده رسانی مادی همه موجودات جهان به انسان هر چند مشکل ولی غیرممکن نیست. اما در این که از همه موجودات می‌توان درس خداشناسی، ‌معادشناسی و… گرفت، امری بدیهی است و به نظر می‌رسد همین نکته دراثبات فلسفه آفرینش موجودات برای انسان، افزون بر هدفی که آفرینش آنها برای خودشان دارد، کافی باشد.

پی نوشت ها:
[۱] . سبحانی، جعفر، پرسشها و پاسخها، قم، موسسه سید الشهداء، چاپ اول، ۱۳۶۹، ص ۹۰.
[۲] . مکارم شیرازی، ناصر و سبحانی، جعفر،‌ پرسشها و پاسخهای مذهبی، قم، نسل جوان، چاپ پانزدهم، ۱۳۷۰، ج ۱، ص ۱۰۰.
[۳] . هود/ ۷۰.
[۴] . مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن، قم، انتشارات در راه حق، چاپ اول، ۱۳۶۷، ص ۲۵۰.
[۵] . نحل/ ۱۳.

باسمه العلیم

سلام علیکم

hessam78;928558 نوشت:
سلام حبیبه خانوم!
نظری بدون مبنی وجود داره؟
مبنی نظر من نظرات هیوم و راسل هستش!

شما فرمودید:

hessam78;927979 نوشت:
بقول دوستی کار فلسفه ماورا این است که در را نگاه میکند درباره یخچال صحبت میکند!

مقصودتان از "دوستی"هیوم و راسل بود؟!

hessam78;928558 نوشت:
فرمودید که اگر مبانی اسلام را بیهوده میدانید چرا در بحث شرکت کردم
بنده هم عرض کردم شما مگر مبانی آتئیست را بیهوده نمیدانید؟

عرض نکرد مبانی اسلام را بیهوده می دانید،عرضم این بود که اگر دلایل فلسفی را بیهوده گویی و دلیل تراشی و پرت و پلا گویی می دانید چرا در بحث شرکت می کنید؟

امّا آتئیست: مبنای آن را جهل به عوالم ماوراء و محدود بودن افق دید و محصور شدن در امور محسوس می دانم،البته رشته ی آتیست سر دراز دارد

و در واقع ایسمی نوظهور نیست بلکه ریشه ای به قدمت تاریخ دارد. در صدر اسلام اعراب جاهلی نیز آتیست بودند کسانی که قران کریم اعتقاد آنها را از زبان خودشان نقل می فرماید:

"وَ قَالُوا مَا هِیَ إِلا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوت وَ نحْیَا وَ مَا یهْلِکُنَا إِلا الدَّهْرُ وَ مَا لهَُم بِذَلِک مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلا یَظنُّونَ"

و کافران گفتند که زندگی ما جز همین نشأه دنیا و مرگ و حیات طبیعت نیست و جز دهر و طبیعت کسی ما را نمی‌میراند.

و این سخن نه از روی علم و دلیل بلکه از روی جهل و وهم و خیال می‌گویند.

hessam78;928558 نوشت:
فیلسوف همانطور که میدانید در برابر سوفیست قرار دارد
در بین اهالی خدا باوران و خدا ناباوران یک گروه سوفیست هستن منکر این نیستید که؟

اگر منظورتان شک گرایی مطلق است خیر در بین خداباوران نمی تواند وجود داشته باشد

اما اگر مقصودتان شک گرایی محدود و مبتنی بر محدودیت معرفت بشر در بعضی حیطه های معرفتی است شاید با بعضی مکاتب فکری

و در بعضی موارد منطبق باشد،اشاره ی شما به کدامیک است و اختصاصا در بین خداباوران به چه گروهی اشاره دارید؟

hessam78;928558 نوشت:
فیلسوف همانطور که میدانید در برابر سوفیست قرار دارد
در بین اهالی خدا باوران و خدا ناباوران یک گروه سوفیست هستن منکر این نیستید که؟
یا باید خداناباوران فیلسوف نباشند یا خداباوران!

بعضی خداناباوران و بعضی خداباوران سوفیست هستند

در نتیجه خداباوران فیلسوف نیستند!!!!!!!

این چه نوع استدلالی است؟

hessam78;928558 نوشت:
کمی اسفار با توضیحات حسن زاده

نقد یک مکتب فکری با کمی مطالعه آنهم بدون دانستن مقدمات و مبانی فلسفه؟!!!!!!

hessam78;928558 نوشت:
و بیشتر فصوص الحکم را خوانده ام که پدر این فرد بود در جملاتش

موضوع فصوص الحکم عرفان نظری است نه فلسفه!

مکتب فکری ملاصدرا مبتنی بر فوصوص الحکم یا عرفان ابن عربی نیست بلکه در بعضی موارد از آن تأثیر پذیرفته است

و در نتیجه شما نمی توانید با خواندن قسمتی از یک کتاب که تازه آنهم باید زیر نظر یک استاد متبحر در عرفان نظری می خواندید یک مکتب فلسفی را ردّ کنید!!!!

hessam78;928558 نوشت:
در برابر فلسفه دینی کرده اند بعد شما میگویید نکرده اند؟
همین الان بنده هم در مقام منتقد کردم
http://www.hawzah.net/fa/Magazine/Vi...87%DB%8C%D9%86
از سایت حوزه در باره منتقدان

منبعی که رفرنس دادید نقد فلسفه ی دینی نیست!

hessam78;928558 نوشت:
حبیبه خانوم!
جان من ایراد بنی اسرائیلی میگیرید ها

ایراد بنی اسرائیلی نمی گیرم،جنس اینگونه مباحثات اینگونه است که باید دقیق باشد.

hessam78;928558 نوشت:
از لحاظ فلسفی نمیتونم بپذیرم
با از لحاظ فلسفی نمیتونم اثبات کنم چه فرقی داره از نظر شما؟

عدم توانایی اثبات چیزی با قواعد یک علم فرقی با عدم پذیرش آن ندارد؟

اگر ندارد چرا ابن سینا به معاد جسمانی اذعان نمود؟

اینکه نمی توانم اثبات کنم یعنی علم من نمی تواند حقیقت فلان مسئله را در یابد،مسئله آنقدر در اوج است که دست علم من از آن کوتاه است

لذا قواعد علمیم را می گذارم کنار و اصل مسئله ای را که در محدوده ی علم من نمی گنجد می پذیرم به لحاظ اینکه اطمینان دارم سخن حق گزاف نیست.

hessam78;928558 نوشت:
حیف که نذاشتین از سخنان کنایه ای استفاده کنم!
آخه جوری میفرمایید تفاوت زیاد! انگار شق القمر کردم!
اینکه نمیتونم ثابت کنم از نظر فلسفی با اینکه نمیتونم بپذیرم از طریق فلسفی تفاوت زززززززززززییییییاااااد است؟

پاسخ دادم.

hessam78;928558 نوشت:
ممنونم از لطفتون!
ولی طبق قرآن فکر نکنم به نقد هایی که در برابر اون میشه بشه گفت خوب
با مباهته و خدعه و تخریب و تقیه و دفع افسد با فاسد و.... کلا به هر نحو ممکن نقد رو باید بد جلوه داد ها!
اشتباه میکنم در این زمینه؟

" ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدين "

(ای رسول ما خلق را) به حکمت (و برهان) و موعظه نیکو به راه خدایت دعوت کن و با بهترین طریق با اهل جدل مناظره کن (وظیفه تو بیش از این نیست)

که البته خدای تو (عاقبت حال) کسانی را که از راه او گمراه شده و آنان را که هدایت یافته‌اند بهتر می‌داند.

حبیبه;928768 نوشت:
مقصودتان از "دوستی"هیوم و راسل بود؟!

سلام مجدد
والا متوجه نمیشم!
مگه هر حرفی که میزنم باید راسل گفته باشه آخه
در مورد فلسفه ماورا گفتم

حبیبه;928768 نوشت:
عرض نکرد مبانی اسلام را بیهوده می دانید،عرضم این بود که اگر دلایل فلسفی را بیهوده گویی و دلیل تراشی و پرت و پلا گویی می دانید چرا در بحث شرکت می کنید؟

آخه نمیدونم از کی تا حالا فلسفه اسلامی کل فلسفه شده!
من میگم فلسفه اسلامی را قبول ندارم

حبیبه;928768 نوشت:
امّا آتئیست: مبنای آن را جهل به عوالم ماوراء و محدود بودن افق دید و محصور شدن در امور محسوس می دانم

صد البته همینطور است!
از انسانی که 100 متری خودش را نمیبیند میگوند که 1000 متری را دیده و از دنیای دیگه خبر آورده

حبیبه;928768 نوشت:
در واقع ایسمی نوظهور نیست بلکه ریشه ای به قدمت تاریخ دارد. در صدر اسلام اعراب جاهلی نیز آتیست بودند کسانی که قران کریم اعتقاد آنها را از زبان خودشان نقل می فرماید:

من بعید میدانم اعراب جاهلی بوده باشند!

حبیبه;928768 نوشت:
و کافران گفتند که زندگی ما جز همین نشأه دنیا و مرگ و حیات طبیعت نیست و جز دهر و طبیعت کسی ما را نمی‌میراند.

همه کافران که معتقد به فنا نیستن

حبیبه;928768 نوشت:
و این سخن نه از روی علم و دلیل بلکه از روی جهل و وهم و خیال می‌گویند.

خب خدای عزیز زیاد جاهل و متوهم و چهار پا خطاب میکنه ! که از لطف زیادش است

حبیبه;928768 نوشت:
اگر منظورتان شک گرایی مطلق است خیر در بین خداباوران نمی تواند وجود داشته باشد

اما اگر مقصودتان شک گرایی محدود و مبتنی بر محدودیت معرفت بشر در بعضی حیطه های معرفتی است شاید با بعضی مکاتب فکری

و در بعضی موارد منطبق باشد،اشاره ی شما به کدامیک است و اختصاصا در بین خداباوران به چه گروهی اشاره دارید؟


خانوم حبیبه
خیلی نگاهتون برام عجیبه! کسی که میگه دو دوتا میشه 4 تا یکی دیگه میگه دو دو تا نمیشه 4 تا
هر کودوم از دو گروه دلائلی میارن! مسلما یکی از این دو گروه در اشتباه هستش و داره سفسطه میکنه دیگه! هر دو گروه که دلیلشون عقلی نیست!

حبیبه;928768 نوشت:
بعضی خداناباوران و بعضی خداباوران سوفیست هستند

در نتیجه خداباوران فیلسوف نیستند!!!!!!!

این چه نوع استدلالی است؟


یا خدا
چجوری اینو برداشت کردین؟
من گفتم یکی از این دو گروه سوفیست هستن!بعد می فرمایید من گفتم خداباوران فیلسوف نیستن؟
بالاخره شما قبول ندارید یک گروه در اشتباه هستش مگه!هر دوتا درست نیستن که

حبیبه;928768 نوشت:
نقد یک مکتب فکری با کمی مطالعه آنهم بدون دانستن مقدمات و مبانی فلسفه؟!!!!!!

من موندم!
شما مبانی فلسفه مسیحیت کاتولیک پروتستان یهودی گاو پرستی و زئوسی رو میشینید همه رو مطالعه میکنید؟

حبیبه;928768 نوشت:
موضوع فصوص الحکم عرفان نظری است نه فلسفه!

مکتب فکری ملاصدرا مبتنی بر فوصوص الحکم یا عرفان ابن عربی نیست بلکه در بعضی موارد از آن تأثیر پذیرفته است

و در نتیجه شما نمی توانید با خواندن قسمتی از یک کتاب که تازه آنهم باید زیر نظر یک استاد متبحر در عرفان نظری می خواندید یک مکتب فلسفی را ردّ کنید!!!!


آخه شما زیر نظر استاد متبحر در فلسفه کانت هگل و دکارت و و و و میشینید ی عمر وقت صرف میکنید بعد ردش میکنید؟
اصل اسلام که توحید هست هسته اش از همانجاست

حبیبه;928768 نوشت:
منبعی که رفرنس دادید نقد فلسفه ی دینی نیست!

فرمودید منتقدانی وجود ندارد در برابر فلسفه صدرایی قرار دادم که دارد! فلسفه دینی و فلسفه اشراق و مشا و ارسطویی بحثمون نبود که!
حبیبه;928768 نوشت:
ایراد بنی اسرائیلی نمی گیرم،جنس اینگونه مباحثات اینگونه است که باید دقیق باشد.

خب دقیق برسی کنید

حبیبه;928768 نوشت:
عدم توانایی اثبات چیزی با قواعد یک علم فرقی با عدم پذیرش آن ندارد؟

وقتی شما نتونید با قواعد یک علم چیزی رو ثابت کنید بعد با همون علم اون چیز رو میپذیرید؟
شما میگویید از طریف فلسفه و دلیل عقلی پذیرفته؟
حبیبه;928768 نوشت:
اگر ندارد چرا ابن سینا به معاد جسمانی اذعان نمود؟

خب گفت که به علت اینکه گفته پیامبر راستگو هست پذیرفتم!من جایی گفتم ابن سینا نپذیرفت که این سوالو میپرسید؟

حبیبه;928768 نوشت:
اینکه نمی توانم اثبات کنم یعنی علم من نمی تواند حقیقت فلان مسئله را در یابد،مسئله آنقدر در اوج است که دست علم من از آن کوتاه است

خانوم حبیبه ی سوال دارم از شما
اگر قرآن و پیامبر نبود ابن سینا چنین چیزی را می پذیرفت؟ از لحاظ فلسفی نپذیرفته که!وقتی چیزی رو نتونسته از طریق فلسفی ثابت کنه بعد میگه از طریق فلسفی می پذیرم؟

حبیبه;928768 نوشت:
لذا قواعد علمیم را می گذارم کنار و اصل مسئله ای را که در محدوده ی علم من نمی گنجد می پذیرم

خب معنی این جمله شما جز این است که از لحاظ فلسفی نپذیرفته؟

حبیبه;928768 نوشت:
ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدين "

(ای رسول ما خلق را) به حکمت (و برهان) و موعظه نیکو به راه خدایت دعوت کن و با بهترین طریق با اهل جدل مناظره کن (وظیفه تو بیش از این نیست)

که البته خدای تو (عاقبت حال) کسانی را که از راه او گمراه شده و آنان را که هدایت یافته‌اند بهتر می‌داند.


[SPOILER]ی سوال داشتم شما که فلسفه خوندین ممنون میشم جوابمو بدین!
علت عمل بد من در نهایت کیه؟![/SPOILER]

با عرض سلام

حبیبه;928465 نوشت:
"ملاک پذیرش را منطقی بودن می دانم" خودش تعبیری "منطقی "نیست،چرا که جمله ای مبهم است و می توان از آن تفاسیر متعددی بر مبنای سیستمهای گوناگون فکریِ

موجود به دست داد،هر مکتبی عقاید خویش را منطقی و به عبارتی مطابق با واقع می انگارد و همه ی تخاصمات و مباحثات علمی و فلسفی هم بر همین

مبناست،در نتیجه شاید آنچه از نظر من منطقی است از دیدگاه شما یاوه باشد و یا بالعکس.


اتفاقا برعکس این ملاک کاملا منطقی است و تنها راه موجود است. تفکر، انتخاب و قدرت تصمیم گیری از جمله خصوصیاتی هستند که به واسطه آنها خود شما میفرمایید جهان برای انسان خلق شده. مگر میشود کسی خود قدرت تفکر، انتخاب و تصمیم گیری داشته باشد و بعد با منطق دیگران تصمیم بگیرد؟ شما وقتی در مواجهه با دو دیدگاه مختلف از یک موضوع فلسفی، علمی، اجتماعی قرار بگیرید چه میکنید؟ ابتدا آنها را مطالعه می کنید و با داده های موجود در مغزتان بعنوان ریفرنس های خود مقایسه می کنید و بعد از انجام آنالیز های لازم احتمالا یکی را می پذیرید.
روی دیگر سکه این است: اگر ملاک پذیرش برای شما منطقی بودن نیست، پس چه میتواند باشد؟

حبیبه;928465 نوشت:
به رسول خدا صلی الله علیه و اله ارجاعش می دادم

سوال من را دقت نکردید. من چنین فرضی را مطرح نکردم که شما در زمان پیامبر اسلام می زیسته اید. من عرض کردم اگر شما قبل از تدوین این فلسفه ها زندگی میکردید.......منظورم هم در حالت کلی شخص شما نیست. منظورم پاسخی است که معتقدین به خلق جهان برای انسان در ادوار مختلف پس از پیامبر اسلام میتوانستند بدهند.

حبیبه;928473 نوشت:
لطفا تا پایان مطالب نقل قول نفرمائید تا بحث فلسفی آن به نتیجه برسد،متشکرم

با توجه به گذشت دو روز، پیش فرض من این است گه بحث شما کامل شده. بنا بر این اقدام به نقل قول می کنم.
حبیبه;928477 نوشت:
در حکمت این واسطه،نفس انسان کامل است که دارای دو وجهه و جهت است که از یک جنبه با جهت

وحدت ذات باریتعالی سنخیت داشته باشد و از طرف دیگر با موجودات و مخلوقات متکثر.


(با این پیش فرض که تمام مقدماتی که برای رسیدن به این موضوع مطرح فرمودید درست باشد)، چگونه میتوانید ثابت کنید که این واسطه انسان یا همان انسان کامل است؟ مگر شما تمام مخلوقات خداوند در سراسر جهان هستی را میشناسید؟ اساسا اصل سوال بنده همین است. تمام صغری و کبری های فلسفی و تمام فلاسفه ووو همگی مسافران موقت گوشه ای بی مقدار از جهان هستی هستند که در بهترین شرایط شناختی نسبی نسبت به محیط محدود اطراف خود دارند. در فلسفه اسلامی تعمیم شناخت جهان از جزء (کزه زمین) به کل (تمام کائنات) چگونه انجام میشود؟ در همین فلسفه، خلق جهان بی نهایت برای چند هزار سال زندگی انسان در روی کره ای بی مقدار چگونه توجیه می شود؟

حبیبه;928506 نوشت:
بدین ترتیب و حتی از نظر برخی فلاسفه انسان کامل نه تنها در سلسله ی غایی خلقت قرار دارد بلکه در سلسله ی علل

فاعلی نیز قرار می گیرد یعنی بدون وجود او خلقت دیگر موجودات منتفی است.

این نگرش فلسفی و زاویه ی دیگری از خلقت برای انسان است در این نگرش انسان از منظر رتبه ی وجودی مقدم بر سایر

موجودات و نیز به لحاظ وجودی،محیط بر آنها و آنها محاط اویند(این هم یک وجه دیگر تسخیر عالم توسط انسان).


دلیل این ادعا چیست؟

با تشکر

حبیبه;928507 نوشت:
در حقیقت انسان کامل علت وجود موجودات و موجودات طفیل وجود اویند.

علت وجود موجوداتی که صد ها هزار سال پیش از (|انسان کامل) در روی زمین می زیسته اند و نسلشان هم منقرض شده همین انسان کامل است؟ علت ستارگان و سایر اجرام آسمانی که میلیونها سال پیش از بین رفته اند چه؟

حیوان ها خیلی خوبن بخصوص سگ وفاداره ارزشش از خیلی آدمابیشتره :>

باسمه الولیّ

hessam78;928812 نوشت:
مگه هر حرفی که میزنم باید راسل گفته باشه آخه
در مورد فلسفه ماورا گفتم

hessam78;928558 نوشت:
نظری بدون مبنی وجود داره؟
مبنی نظر من نظرات هیوم و راسل هستش!

hessam78;928812 نوشت:
من میگم فلسفه اسلامی را قبول ندارم

طبیعی است وقتی اسلام را قبول نداشته باشید متعلقاتش را نیز قبول ندارید.

hessam78;928812 نوشت:
از انسانی که 100 متری خودش را نمیبیند میگوند که 1000 متری را دیده و از دنیای دیگه خبر آورده

لازمه ی آن نوع دیدن حواسی است که آتئیستها از آن محرومند،یا ایمان به غیب است که از آن هم محرومند.و این محرومیت ناشی از جهل آنهاست.

hessam78;928812 نوشت:
یا خدا
چجوری اینو برداشت کردین؟
من گفتم یکی از این دو گروه سوفیست هستن!بعد می فرمایید من گفتم خداباوران فیلسوف نیستن؟

hessam78;928558 نوشت:
در بین اهالی خدا باوران و خدا ناباوران یک گروه سوفیست هستن منکر این نیستید که؟
یا باید خداناباوران فیلسوف نباشند یا خداباوران!

hessam78;927979 نوشت:
بقول دوستی کار فلسفه ماورا این است که در را نگاه میکند درباره یخچال صحبت میکند!

hessam78;928812 نوشت:
من میگم فلسفه اسلامی را قبول ندارم

hessam78;928812 نوشت:
من موندم!
شما مبانی فلسفه مسیحیت کاتولیک پروتستان یهودی گاو پرستی و زئوسی رو میشینید همه رو مطالعه میکنید؟

اینها فلسفه نیستند یک گاو پرست فیلسوف نیست و مکتب فلسفی خاص ندارد اگر داشت و ناقدی قرار بود آن را به روش علمی نقد کند

حتما قواعدی از آن را ذکر می کرد و بعد با قواعد خودش آن را نقد می کرد،نقد شما روشمند نیست، عنایت بفرمائید:

hessam78;928812 نوشت:
من میگم فلسفه اسلامی را قبول ندارم

hessam78;927979 نوشت:
بقول دوستی کار فلسفه ماورا این است که در را نگاه میکند درباره یخچال صحبت میکند!

hessam78;928300 نوشت:
واقعا عجیبه که ایشون رو فیلسوف بنامیم!
ایشون فقط یک دلیل تراش است و بس!

hessam78;928812 نوشت:
آخه شما زیر نظر استاد متبحر در فلسفه کانت هگل و دکارت و و و و میشینید ی عمر وقت صرف میکنید بعد ردش میکنید؟
اصل اسلام که توحید هست هسته اش از همانجاست

پس لطفا نفرمائید که با خواندن کمی فصوص فهمیدم فلسفه ی اسلامی و حکمت متعالیه کشک است!

از همان ابتدا می فرمودید از آنجایی که اسلام را نمی پذیرم مکاتب فلسفی آن را هم نمی پذیرم،این را می فرمودید اینقدر بحث به درازا نمی کشید.

hessam78;928812 نوشت:
فرمودید منتقدانی وجود ندارد در برابر فلسفه صدرایی قرار دادم که دارد! فلسفه دینی و فلسفه اشراق و مشا و ارسطویی بحثمون نبود که!

hessam78;928300 نوشت:
واقعا عجیبه که ایشون رو فیلسوف بنامیم!
ایشون فقط یک دلیل تراش است و بس!

حبیبه;928508 نوشت:
چنین ادعایی را حتی منتقدین فلسفه ی ایشان هم اظهار نکرده اند!

hessam78;928812 نوشت:
وقتی شما نتونید با قواعد یک علم چیزی رو ثابت کنید بعد با همون علم اون چیز رو میپذیرید؟

با همان علم ردّش هم نمی کنم،ابن سینا هم اینکار را نکرد.

hessam78;928812 نوشت:
شما میگویید از طریف فلسفه و دلیل عقلی پذیرفته؟

حبیبه;928768 نوشت:
اینکه نمی توانم اثبات کنم یعنی علم من نمی تواند حقیقت فلان مسئله را در یابد،مسئله آنقدر در اوج است که دست علم من از آن کوتاه است

لذا قواعد علمیم را می گذارم کنار و اصل مسئله ای را که در محدوده ی علم من نمی گنجد می پذیرم به لحاظ اینکه اطمینان دارم سخن حق گزاف نیست.

ضمن اینکه به خاطر داشته باشید مسئله فقط در مورد معاد جسمانی است نه اصل معاد.

باسمه الولیّ

سلام علیکم

چالشگر;928815 نوشت:
اتفاقا برعکس این ملاک کاملا منطقی است

شما فرمودید:

چالشگر;928285 نوشت:
من ملاک پذیرش را منطقی بودن میدانم

و اکنون می فرمائید منطقی بودن، ملاکی منطقی است،خب این تعریف به دور شد.

اما توضیحات بعدتان در روشن شدن مقصود کافی و قابل پذیرش است:

چالشگر;928815 نوشت:
تفکر، انتخاب و قدرت تصمیم گیری از جمله خصوصیاتی هستند که به واسطه آنها خود شما میفرمایید جهان برای انسان خلق شده. مگر میشود کسی خود قدرت تفکر، انتخاب و تصمیم گیری داشته باشد و بعد با منطق دیگران تصمیم بگیرد؟ شما وقتی در مواجهه با دو دیدگاه مختلف از یک موضوع فلسفی، علمی، اجتماعی قرار بگیرید چه میکنید؟ ابتدا آنها را مطالعه می کنید و با داده های موجود در مغزتان بعنوان ریفرنس های خود مقایسه می کنید و بعد از انجام آنالیز های لازم احتمالا یکی را می پذیرید.

چالشگر;928815 نوشت:
سوال من را دقت نکردید. من چنین فرضی را مطرح نکردم که شما در زمان پیامبر اسلام می زیسته اید. من عرض کردم اگر شما قبل از تدوین این فلسفه ها زندگی میکردید.......منظورم هم در حالت کلی شخص شما نیست. منظورم پاسخی است که معتقدین به خلق جهان برای انسان در ادوار مختلف پس از پیامبر اسلام میتوانستند بدهند.

فلسفه حاصل تفکر و اندیشه ی عقلانی متفکرین در ادوار مختلف بوده و مخاطبین خودش را هم داشته است.

عامه ی مردم سرو کاری با دلایل عقلی ندارند و معمولا دین را از طریق تجربه ی دینی می پذیرند و سؤالی هم در این مورد برایشان پیش نمی آید

سطح تفکرات پرسشگر و نوع نگاه پاسخگو است که نحوه ی پاسخ را شکل می دهد بنابراین نمی توان برای همه نسخه ای واحد پیچید.

باسمه الولیّ

چالشگر;928821 نوشت:
(با این پیش فرض که تمام مقدماتی که برای رسیدن به این موضوع مطرح فرمودید درست باشد)، چگونه میتوانید ثابت کنید که این واسطه انسان یا همان انسان کامل است؟ مگر شما تمام مخلوقات خداوند در سراسر جهان هستی را میشناسید؟ اساسا اصل سوال بنده همین است. تمام صغری و کبری های فلسفی و تمام فلاسفه ووو همگی مسافران موقت گوشه ای بی مقدار از جهان هستی هستند که در بهترین شرایط شناختی نسبی نسبت به محیط محدود اطراف خود دارند. در فلسفه اسلامی تعمیم شناخت جهان از جزء (کزه زمین) به کل (تمام کائنات) چگونه انجام میشود؟ در همین فلسفه، خلق جهان بی نهایت برای چند هزار سال زندگی انسان در روی کره ای بی مقدار چگونه توجیه می شود؟

وقتی می گوئیم "انسان کامل" مقصود رتبه ی وجودی اوست،اولین صادر از حق متعال،حال شما هر خواستید نام گذاری کنید:"اولین تجلی،اولین صادر،اولین مخلوق اولین معلول و مانند آن.

باسمه الولیّ

چالشگر;928823 نوشت:
دلیل این ادعا چیست؟

سلسله ی علل در طول یکدیگر قرار دارند نه در عرض هم و هر علتی معلول علت مافوق خویش است.

[="Times New Roman"]سلام عزیزان

بنده خودمم واقعا نمیتونم قبول کنم انسان اینقدر به خودش مغرور و از خود راضی بشه که همه کائنات و جاندران رو طفیل پای خودش بدونه؟

آخه حیوانات چرا باید زندگیشون بخاطر انسان باشه؟ درسته حیوانات اهلی برای انسان سود میرسونن اما اونها هم زندگی خودشونو دارن.همه حیوانت هم در اخرت محشور میشن و حساب و کتاب در حد خودشون دارند.
وگرنه اگر بخاطر انسان بود که زندگیشون هم باید منحصر به همین کره زمین باید باشه.
منم نمیتونم قبول کنم دین واقعا همچین نگرشی به انسان داره.
تازه ما فقط بخضی از حیوانات رو میشناسیم که به تسخیر انسان در اومدن.این همه حیوانات عجیب و غریب از اعماق اقیانوس ها وجود دارند .این همه حیواناتی که نسلشون میلیونها سال پیش منقرض شدن.
اون موقع انسان کجا بود اگه بگیم حیوان بخاطر انسان خلق شده و طفیل پای انسانه؟
همه این حرفها و ادعاها هم ماله خواص فلاسفه و عرفا هستن.کدام آیه یا روایت صریحا میگه همه چیز طفیل پای انسانه؟

حبیبه;928927 نوشت:
طبیعی است وقتی اسلام را قبول نداشته باشید متعلقاتش را نیز قبول ندارید.

سلام خدمت شما
من نمیدونم چرا تغییر برداشت انجام میدین حبیبه خانوم
گفتید اگر فلسفه اسلامی را قبول ندارم چرا در بحث شرکت کردم
گفتم شما هم مکتب و فلسه آتئیستی را قبول ندارید که!
الان طبیعی هست که متعلقاتش رو هم قبول نداشته باشم به کجای بحث ارتباط داره نمیدونم والا
همچنین مورد بعدی!
من گفتم یک گروه از دو دسته سفسطه میکنن و جاهل هستن!
در این که شکی نیست!
گفتم از نظر من گروه دین دار در اشتباه هستن و این مورد عکسش برای شما وجود داره که مارو جاهل میدونید! این طبیعیه!چون یکی از ما داره اشتباه میکنه!
حبیبه;928768 نوشت:
بعضی خداناباوران و بعضی خداباوران سوفیست هستند

در نتیجه خداباوران فیلسوف نیستند!!!!!!!

این چه نوع استدلالی است؟


شما این متن رو قرار دادین گفتین با این دو مقدمه من نتیجه گرفتم که خداباوران فیلسوف نیستن!
من گفتم خیر!نتیجه من این است که یکی از این دو گروه در اشتباه هستن!
و از نظر من خداباوران در اشتباه هستن!(که استنتاج حاصل از این مقدمات نیست) و جملات منو واسه خودتون با برداشت خودتون ربط میدین!


حبیبه;928927 نوشت:
لازمه ی آن نوع دیدن حواسی است که آتئیستها از آن محرومند،یا ایمان به غیب است که از آن هم محرومند.و این محرومیت ناشی از جهل آنهاست

حبیبه;928927 نوشت:
با همان علم ردّش هم نمی کنم،ابن سینا هم اینکار را نکرد.

من گفتم انکار کرد؟از لحاظ فلسفه نمیتونم بپذیرم معنیش چیه؟
شما یک سلسله برداشت هایی رو از جمله من میکنید که اصلا منظورم نیست بعد اونا رو رد میکنید
من گفتم از لحاظ فلسفی نپذیرفت شما میگویید من گفتم رد کرد
فقط همین ی مورد رو بگین من کجا گفتم ابن سینا رد کرد! این موضوع روخیلی ممنون میشم

حبیبه;928927 نوشت:
ضمن اینکه به خاطر داشته باشید مسئله فقط در مورد معاد جسمانی است نه اصل معاد.

اصلا صحبتما بر روی معاد جسمی یا معاد بود؟
من یک نقل به مضمون کردم گفتم صد رحمت به ابن سینا که گفت از طریق فلسفی نمیتونم بپذیرم حالا بقول خودتون دقیق شدین از جمله من اینو در آوردین که ابن سینا رد کرد معاد رو؟

حبیبه;928933 نوشت:
سلسله ی علل در طول یکدیگر قرار دارند نه در عرض هم و هر علتی معلول علت مافوق خویش است.

عمل بد من علت نهایی اون کیه؟
عمل بد من معلول من هستش و بس که میشه خود به خودی بودن عمل بد این رو قبول دارید؟
یا اینکه عمل بد من معلول من و من اینگونه عامل معلول و مخلوق خدا؟

حیات;928935 نوشت:
بنده خودمم واقعا نمیتونم قبول کنم انسان اینقدر به خودش مغرور و از خود راضی بشه که همه کائنات و جاندران رو طفیل پای خودش بدونه؟

در راستای مطالب شما در این بخش یاد یک متنی افتادم که جالبه

حسام;928927 نوشت:
فرمودید منتقدانی وجود ندارد در برابر فلسفه صدرایی قرار دادم که دارد! فلسفه دینی و فلسفه اشراق و مشا و ارسطویی بحثمون نبود که!

حسام;928927 نوشت:
واقعا عجیبه که ایشون رو فیلسوف بنامیم!
ایشون فقط یک دلیل تراش است و بس!

حبیبه;928927 نوشت:
چنین ادعایی را حتی منتقدین فلسفه ی ایشان هم اظهار نکرده اند!

یک نمونه از ایراد های بنی اسرائیلی شما!
حکمت متعالیه ملاصدرا برهانی نیست،ادعای برهان است-دکتر یحیی یثربی استاد فلسفه
http://www.ebnearabi.com/7733/%d8%ad%da%a9%d9%85%d8%aa-%d9%85%d8%aa%d8%b9%d8%a7%d9%84%db%8c%d9%87-%d8%a8%d8%b1%d9%87%d8%a7%d9%86%db%8c-%d9%86%db%8c%d8%b3%d8%aa-%db%8c%d8%ad%db%8c%db%8c-%db%8c%d8%ab%d8%b1%d8%a8%db%8c.html
متنی که از نظر می گذرانید، حاصل گفتگوی ما با دکتر یحیی یثربی استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی است. دکتر یثربی آثار متعددی را در نقد فلسفه و عرفان نگاشته است که از جمله آنها کتاب نقد حکمت متعالیه ملاصدرا است. وی در گفتگو با سمات بسیار صریح به نقد فلسفه اسلامی و بويژه حکمت متعالیه ملاصدرا می پردازد.
***
به قول معروف، ما به کسی که یک برهان در اسفار پیدا کند جایزه می دهیم! بابا! ادعای برهان که برهان نمی شود!

دیگه انشاءلله قبول دارید دقیق شدن اینگونه نیست؟!
ـــــــــــــــــــــــــــ
مورد دیگر هم این بود در مورد فلسفه و عرفان نظری!ماشالله اسلام هزاران تا انشعاب داره همه هم بر حق!بگذریم
در این زمینه هم افرادی هستن به عنوان مثال
[h=1]کل فلسفه ملاصدرا برای جا انداختن نظریه وحدت وجود است – سید قاسم علی احمدی
http://www.ebnearabi.com/7856/%d9%81%d9%84%d8%b3%d9%81%d9%87-%d9%85%d9%84%d8%a7%d8%b5%d8%af%d8%b1%d8%a7-%d9%86%d8%b8%d8%b1%db%8c%d9%87-%d9%88%d8%ad%d8%af%d8%aa-%d9%88%d8%ac%d9%88%d8%af-%d8%b9%d9%84%db%8c-%d8%a7%d8%ad%d9%85%d8%af.html
[/h]

نوشته اصلی توسط حیات
بنده خودمم واقعا نمیتونم قبول کنم انسان اینقدر به خودش مغرور و از خود راضی بشه که همه کائنات و جاندران رو طفیل پای خودش بدونه؟

hessam78;928940 نوشت:
در راستای مطالب شما در این بخش یاد یک متنی افتادم که جالبه

با سلام .
شگفت آور است که دوستان چنین تصور نموده اند !!!
مگر در این کلام الهی دقت نکرده اند که فرمود :
«و لقد کرمنا بنی آدم و حملنا فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلنا هم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا؛ (1) فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آن ها را در خشکی و دریا بر مرکب مراد سوار کردیم، و از غذاهای لذیذ و پاکیزه آن ها را روزی دادیم و آنان را بر بسیاری از مخلوقات خود برتری بخشیدیم».
خداوند با اشاره به فرایند خلقت انسان با یک تعبیر پر معنا ی بر خود در این خلقت تبریک گفت و فرمود: «... ثمّ أنشأناه خلقاً آخر فتبارک الله أحسن الخالقین».
سخن امیرمؤمنان(ع) در این باره را دقت نمایید که فرمود:
«أتزعم أنّک جرمٌ صغیرٌ وفیکَ انطوى العالم الأکبر
آیا گمان کرده‌ای که موجود ناچیز هستی! در حالی که عالم بزرگ در وجود تو تعبیه شده است».
پی‌نوشت‌ها:
1. اسراء (17)آیه 70.

باسمه الولی

با سلام و احترام به محضر شما

hessam78;928939 نوشت:
گفتید اگر فلسفه اسلامی را قبول ندارم چرا در بحث شرکت کردم

بهتر است این بحث بی ثمر را رها کنیم.بنده اشتباه کردم و بابت آن متأسفم.

hessam78;928939 نوشت:
شما این متن رو قرار دادین گفتین با این دو مقدمه من نتیجه گرفتم که خداباوران فیلسوف نیستن!
من گفتم خیر!نتیجه من این است که یکی از این دو گروه در اشتباه هستن!
و از نظر من خداباوران در اشتباه هستن!(که استنتاج حاصل از این مقدمات نیست) و جملات منو واسه خودتون با برداشت خودتون ربط میدین!

متأسفم و از محضرتان عذرخواه.

hessam78;928939 نوشت:
من گفتم انکار کرد؟از لحاظ فلسفه نمیتونم بپذیرم معنیش چیه؟
شما یک سلسله برداشت هایی رو از جمله من میکنید که اصلا منظورم نیست بعد اونا رو رد میکنید
من گفتم از لحاظ فلسفی نپذیرفت شما میگویید من گفتم رد کرد
فقط همین ی مورد رو بگین من کجا گفتم ابن سینا رد کرد! این موضوع روخیلی ممنون میشم

باز هم عذر می خواهم.

hessam78;928939 نوشت:
اصلا صحبتما بر روی معاد جسمی یا معاد بود؟
من یک نقل به مضمون کردم گفتم صد رحمت به ابن سینا که گفت از طریق فلسفی نمیتونم بپذیرم حالا بقول خودتون دقیق شدین از جمله من اینو در آوردین که ابن سینا رد کرد معاد رو؟

بنده را عفو بفرمائید.

hessam78;928939 نوشت:
عمل بد من علت نهایی اون کیه؟
عمل بد من معلول من هستش و بس که میشه خود به خودی بودن عمل بد این رو قبول دارید؟
یا اینکه عمل بد من معلول من و من اینگونه عامل معلول و مخلوق خدا؟

این یک مطلب دیگر است.

بحث با جناب چالشگر بر سر سلسله علل وجودی است.

موضوعی که شما مطرح می کنید مربوط به افعال اختیاری است.

باسمه العلیّ الکبیر

hessam78;928950 نوشت:
یک نمونه از ایراد های بنی اسرائیلی شما!
حکمت متعالیه ملاصدرا برهانی نیست،ادعای برهان است-دکتر یحیی یثربی استاد فلسفه
http://www.ebnearabi.com/7733/%d8%ad...%a8%db%8c.html
متنی که از نظر می گذرانید، حاصل گفتگوی ما با دکتر یحیی یثربی استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی است. دکتر یثربی آثار متعددی را در نقد فلسفه و عرفان نگاشته است که از جمله آنها کتاب نقد حکمت متعالیه ملاصدرا است. وی در گفتگو با سمات بسیار صریح به نقد فلسفه اسلامی و بويژه حکمت متعالیه ملاصدرا می پردازد.
***
به قول معروف، ما به کسی که یک برهان در اسفار پیدا کند جایزه می دهیم! بابا! ادعای برهان که برهان نمی شود!

دیگه انشاءلله قبول دارید دقیق شدن اینگونه نیست؟!
ـــــــــــــــــــــــــ ــ
مورد دیگر هم این بود در مورد فلسفه و عرفان نظری!ماشالله اسلام هزاران تا انشعاب داره همه هم بر حق!بگذریم
در این زمینه هم افرادی هستن به عنوان مثال
کل فلسفه ملاصدرا برای جا انداختن نظریه وحدت وجود است – سید قاسم علی احمدیl

عرض من این نبود که هیچ خدشه ای به فلسفه ی ملاصدرا وارد نیست جناب حسام!

بلکه عرضم این بود که اگر نقدی دارید برهانی و علمی باشد نه کلی گویی.

سخن بنده این بود:

حبیبه;928927 نوشت:
نقد شما روشمند نیست

لینکهایی را که رفرنس دادید نقد روشمند است و پاسخ علمی دارد.

حبیبه;928978 نوشت:
متأسفم و از محضرتان عذرخواه.

سلام
حبیبه خانوم شما جای استاد ما!
اگر جایی کدورت خاطر و دلخوری پیش اومد من عذر خواهی میکنم!

حبیبه;928978 نوشت:
موضوعی که شما مطرح می کنید مربوط به افعال اختیاری است.

خب اینو از طریقه فلسفه اسلامی اگه خواستین دلیلشو بهم بگین
یا منِ اینگونه فاعل رو خدا ساخته!که دیگه مجازات بر من معنی نداره
یا اینکه خود به خودی از من عمل صورت میگیره!
این رو ی سوال حساب کنید !نقد هم نیست

حبیبه;928982 نوشت:
عرض من این نبود که هیچ خدشه ای به فلسفه ی ملاصدرا وارد نیست جناب حسام!
بلکه عرضم این بود که اگر نقدی دارید برهانی و علمی باشد نه کلی گویی.
سخن بنده این بود:

حبیبه;928982 نوشت:
نقد شما روشمند نیست
لینکهایی را که رفرنس دادید نقد روشمند است و پاسخ علمی دارد.

خب من گفتم دلیل تراش هست شما فرمودین منتقدین هم چنین حرفایی نزدن من گفتم خیر زدن و قرار دادم
اصلا این ها موارد مهمی نیستند که دربارش بخواد صحبت شه
اصلا من نقدی ندارم به فلاسفه خدا باور!
فقط میرم بلافاصله نگاه میکنم موضوع شر و جبر و اختیار رو چطور توضیح دادن!برای من منطقی بود میپذیرم نبود دیگه کلن نمیپذیرم! اصلا من کاری به بزرگی اسم ندارم میخواد ابن سینا باشه میخواد دکارت باشه میخواد هگل باشه میخواد حضرت محمد ص باشه میخواد اصلا اهل کلام باشه!
در مورد مسئله شر که پیام هاتون رو تو اون تاپیک خوندم و نه تنها شما بلکه 10 تا تاپیکی که من در مورد شر هم باز کردم و از هر کارشناسی هم میپرسم برام قانع کننده نبود
اگه دلخور نیستین!ممنون میشم نظرتون رو در این مورد بدونم اگه نه که بازم ممنون وقت ارشمندتون رو صرف کردین

صادق;928956 نوشت:
شگفت آور است که دوستان چنین تصور نموده اند !!!

سلام استاد عزیز
برای من هم شگفت آوره خب
صادق;928956 نوشت:
فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آن ها را در خشکی و دریا بر مرکب مراد سوار کردیم، و از غذاهای لذیذ و پاکیزه آن ها را روزی دادیم و آنان را بر بسیاری از مخلوقات خود برتری بخشیدیم».

نهنگ تو دریاست! غذای لذیذ رو هم که حیوانات میخورن احساس لذت رو میشه با امواج مغز برسی کرد یک ویژگی تفکر و کلا مغز برای ما طبق انتخاب طبیعی مهم بوده و به این روز در اومده!(که اونم بر فرض اینکه خدا داده میشه گفت)
صادق;928956 نوشت:
خداوند با اشاره به فرایند خلقت انسان با یک تعبیر پر معنا

کاملا ضد علم استاد کجاش پر معنا هست! چون فرمودین میگم مربوط به این تاپیک هم نیست
14) سپس آن نطفه را لخته خونى ساختیم، آن گاه آن لخته خون را به صورت پاره گوشتى ] که گویى [ جویده شده درآوردیم; پس آن قطعه گوشت را استخوان هایى چند ساختیم، آن گاه استخوان ها را با گوشت پوشاندیم، سپس آن را آفریده اى دیگر ساختیم ( به او حقیقت انسانى بخشیدیم ). پس خداوند که بهترین آفرینندگان است پرخیر و برکت است.
یک توصیف نادرست علمی دیگه پر معنا نیست!جنین شناسی لانگمن خیلی بهتر عمیق تر و دقیق تر حرف زده!

صادق;928956 نوشت:
فتبارک الله أحسن الخالقین

آخه این چه خدایی هستش که به خودش آفرین میگه!
آخه از خلقت انسان تغییری در وی به وجود اومده کار نشدنی کرده کاری که انجامش با انجام ندادنش براش فرقی داره کرده که میگه آفرین!

صادق;928956 نوشت:
«أتزعم أنّک جرمٌ صغیرٌ وفیکَ انطوى العالم الأکبر
آیا گمان کرده‌ای که موجود ناچیز هستی! در حالی که عالم بزرگ در وجود تو تعبیه شده است».

هیچکس نگفت انسان ناچیزه در مقابل این حرف که جهان برای ماست میگیم انسان ناچیز تر از اونه که جهان برای اون باشه!
حتی تو قرآنم هست«أَ هُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمْ مَنْ خَلَقْنا إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِنْ طينٍ لازِب‏»(صافات-11)
آيا آفرينش آنان سخت‏تر و دشوارتر است يا آنچه [مانند فرشتگان، آسمان‏ها، زمين، كوه‏ها و...] آفريده‏ايم؟ [به يقين آفرينش آنان كارى ناچيز است چون‏] ما آنان را از گِلى چسبنده آفريده‏ايم‏.

[=Times New Roman]

صادق;928956 نوشت:
شگفت آور است که دوستان چنین تصور نموده اند !!!
مگر در این کلام الهی دقت نکرده اند که فرمود :
«و لقد کرمنا بنی آدم و حملنا فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلنا هم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا؛ (1) فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آن ها را در خشکی و دریا بر مرکب مراد سوار کردیم، و از غذاهای لذیذ و پاکیزه آن ها را روزی دادیم و آنان را بر بسیاری از مخلوقات خود برتری بخشیدیم».
خداوند با اشاره به فرایند خلقت انسان با یک تعبیر پر معنا ی بر خود در این خلقت تبریک گفت و فرمود: «... ثمّ أنشأناه خلقاً آخر فتبارک الله أحسن الخالقین».
سخن امیرمؤمنان(ع) در این باره را دقت نمایید که فرمود:
«أتزعم أنّک جرمٌ صغیرٌ وفیکَ انطوى العالم الأکبر
آیا گمان کرده‌ای که موجود ناچیز هستی! در حالی که عالم بزرگ در وجود تو تعبیه شده است».

سلام جناب صادق
این آیه و حدیث دلالت میکنه که انسان نسبت به مخلوقات دیگر کاملتره و قدرت تعقل و اخلاق احساس بیشتری داره.
حتی حیوانات هم همگی در یک مرتبه نیستند.و برخی کاملتر و با شعورتر نسبت به دیگری هستند مثلا دلفین فیل آهو شامپانزه و حتی گاو و ..
با این وجود این چه ربطی به این داره که موجود ضعیفتر و کم احساس تر طفیل پای قویتر بشه؟

باسمه الواسع

با سلام و احترام

hessam78;928998 نوشت:
در مورد مسئله شر که پیام هاتون رو تو اون تاپیک خوندم و نه تنها شما بلکه 10 تا تاپیکی که من در مورد شر هم باز کردم و از هر کارشناسی هم میپرسم برام قانع کننده نبود
اگه دلخور نیستین!ممنون میشم نظرتون رو در این مورد بدونم اگه نه که بازم ممنون وقت ارشمندتون رو صرف کردین

به هیچ وجه،دلیلی برای کدورت وجود ندارد قصدم این بود که به مباحث اصلی باز گردیم که حضرتعالی هم با بزرگواری پذیرفتید و از این بابت متشکرم.

اگر موافق باشید یک موضوع جدید ایجاد بفرمائید تا در محضر اساتید گرامی راجع آن گفتگو کنیم.

با عرض سلام

حبیبه;928929 نوشت:
اما توضیحات بعدتان در روشن شدن مقصود کافی و قابل پذیرش است:

نوشته اصلی توسط چالشگر
تفکر، انتخاب و قدرت تصمیم گیری از جمله خصوصیاتی هستند که به واسطه آنها خود شما میفرمایید جهان برای انسان خلق شده. مگر میشود کسی خود قدرت تفکر، انتخاب و تصمیم گیری داشته باشد و بعد با منطق دیگران تصمیم بگیرد؟ شما وقتی در مواجهه با دو دیدگاه مختلف از یک موضوع فلسفی، علمی، اجتماعی قرار بگیرید چه میکنید؟ ابتدا آنها را مطالعه می کنید و با داده های موجود در مغزتان بعنوان ریفرنس های خود مقایسه می کنید و بعد از انجام آنالیز های لازم احتمالا یکی را می پذیرید.


بسیار عالی. پس در این مورد هم عقیده ایم که نهایتا هرکس با ملاکهای منطقی خودش به قضاوت در مورد مطالب مختلف می نشیند.
حبیبه;928929 نوشت:
عامه ی مردم سرو کاری با دلایل عقلی ندارند و معمولا دین را از طریق تجربه ی دینی می پذیرند و سؤالی هم در این مورد برایشان پیش نمی آید

سطح تفکرات پرسشگر و نوع نگاه پاسخگو است که نحوه ی پاسخ را شکل می دهد بنابراین نمی توان برای همه نسخه ای واحد پیچید.


این پاسخ مناسبی برای سوال من نیست. تفاوت زیادی بین این که بعد از پیامبر اسلام چگونه به این سوال پاسخ می شد داد و اینکه عامه مردم چگونه فکر می کنند ، وجود دارد. یا این سوال قبل از توجیهات فلسفی فلاسفه در قرون بعدی پاسخی داشته یا نداشته. اگر داشته بفرمایید پاسخش چه بوده و اگر نداشته بفرمایید که نداشته.

حبیبه;928932 نوشت:
وقتی می گوئیم "انسان کامل" مقصود رتبه ی وجودی اوست،اولین صادر از حق متعال،حال شما هر خواستید نام گذاری کنید:"اولین تجلی،اولین صادر،اولین مخلوق اولین معلول و مانند آن.

به من حق بدهید که کمی گیج بشوم! مگر اولین مخلوق خداوند انسان بوده؟ اگر چنین بوده پس آن روایت امام صادق که شما نقل فرمودید که قبل از این انسان و قبل از این جهان .......... چه میگوید؟ لطفا بیشتر توضیح بدهید.

hessam78;928940 نوشت:
در راستای مطالب شما در این بخش یاد یک متنی افتادم که جالبه

hessam78;928950 نوشت:
یک نمونه از ایراد های بنی اسرائیلی شما!
حکمت متعالیه ملاصدرا برهانی نیست،ادعای برهان است-دکتر یحیی یثربی استاد فلسفه
http://www.ebnearabi.com/7733/%d8%ad...%a8%db%8c.html
متنی که از نظر می گذرانید، حاصل گفتگوی ما با دکتر یحیی یثربی استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی است. دکتر یثربی آثار متعددی را در نقد فلسفه و عرفان نگاشته است که از جمله آنها کتاب نقد حکمت متعالیه ملاصدرا است. وی در گفتگو با سمات بسیار صریح به نقد فلسفه اسلامی و بويژه حکمت متعالیه ملاصدرا می پردازد.
***
به قول معروف، ما به کسی که یک برهان در اسفار پیدا کند جایزه می دهیم! بابا! ادعای برهان که برهان نمی شود!

دیگه انشاءلله قبول دارید دقیق شدن اینگونه نیست؟!
ـــــــــــــــــــــــــ ــ
مورد دیگر هم این بود در مورد فلسفه و عرفان نظری!ماشالله اسلام هزاران تا انشعاب داره همه هم بر حق!بگذریم
در این زمینه هم افرادی هستن به عنوان مثال
کل فلسفه ملاصدرا برای جا انداختن نظریه وحدت وجود است – سید قاسم علی احمدی
http://www.ebnearabi.com/7856/%d9%81...%85%d8%af.html

سلام علیکم

اول اینکه فلسفه مانند علوم درجه اولی (من فرض مثال پزشکی) نیست که یک روش درمانی با پیدا شدن روشی بهتر به دور ریخته شود . در فلسفه هر نظری که بر آن ردی برهانی می آید به دور ریخته نشده و کنار گذاشته نمیشود چون ماهیت و روش و غایتش متفاوت است فلسفه اندیشه اندیشه هاست . از اندیشه هاست که خلقت اندیشه های دیگر شکل میگیرد حتی اگر آن اندیشه فلسفی نباشد و حاصل از یک خطای ذهنی باشد یا تفلسفی پرخطا , با همین اندازه که از جنس اندیشه است کافی است که آن را بعنوان یک اندیشه محترم بدانند و حفظش کرده و بارها به آن رجوع و تحلیل و استنتاج کنند .

با این توضیح فرمایش دکتر یثربی , اولا یک بشارت تولدی دیگر است به نفس فلسفه و ثانیا یک بشارت تبعی بر فلسفه ملاصدرا . ان شاء الله نقدهایشان با توفیق همراه باشد

ثانیا در مورد مطلبی که از قول سید قاسم علی احمدی نوشته اند بحث قابل طرحی با شما نداریم ولی ذکر دو نکته لازم است و آن اینکه باید در مورد منابعی که به آن رجوع و استناد میشود دقت کرد این سایت شرط امانت داری را در نقل قولهایش رعایت نمیکند و اگر منابعتان وبسایتی است سعی کنید وبسایت رسمی خود افراد مراجعه نمائید . ثانیا ولا تَقْفُ ما لَیسَ لک به علم اِنَّ السَّمْعَ والْبَصَرَ والفُؤاد کُلُّ اولئکَ کانَ عَنْهُ مَسْئُولا

حبیبه;929028 نوشت:
باسمه الواسع

با سلام و احترام

......

اگر موافق باشید یک موضوع جدید ایجاد بفرمائید تا در محضر اساتید گرامی راجع آن گفتگو کنیم.

حبیبه;929028 نوشت:
باسمه الواسع

با سلام و احترام

........

اگر موافق باشید یک موضوع جدید ایجاد بفرمائید تا در محضر اساتید گرامی راجع آن گفتگو کنیم.

با سلام و آروزی قبولی اعمال همه دوستان در این ماه پر برکت .
پیشنهادی بسیار خوبی است بخصوص این که دوستان بدلیل نداشتن حرف مناسب این موضوع بجث را به نا کجا آباد کشیده اند
واحیانا برخی فرمایشات شان کمی تا قسمتی دور از مقام علمی آنها ست .
گویا فراموش شده قرار است آدم زاده ها خلیفه خدا در زمین باشد دقت نمایید :
بر اساس آموزه‌های متعالی قرآن کریم:‌«انّی جاعلٌ فی الارض خلیفه؛(1) روی زمین جانشین قرار می‌دهم» انسان خلیفه خداوند است.
بر اساس مبانی عرفانی و آموزه‌های معنوی (که درباره ظهور اسماء الهی در عالم و آدم بحث می‌کند) خلافت تعبیر دیگری از مظهریت از اسماء و صفات الهی است،‌زیرا خلافت الهی نه به مفهوم جانشینی بله به معنای مظهریت انسان از اسماء و صفات حق است، زیرا خداوندی که محیط بر همة هستی و عالم بر همه چیز است،‌از هیچ جا و از هیچ نشئه و نشئه و عوالم و جود غایب نیست، تا خلیفه جای او را بیگرد و جانشین او گردد.
بنابراین مراد از خلافت الهی این است که انسان مظهر اسماء و صفات خداوند و آیت و آیینه وجود او در عالم است و صفات متعالی خدا در وجود او تجلی و ظهور یافته، مثلاً مظهر رحمت و علم و علم و حکمت خداوند است.
وقتی این اسماء در کسی تجلی کند و مظهر اسماء الهی بشود، اهل رحمت و علم و علم و حکمت می‌شود و در همه شؤون زندگی حکیمانه و عالمانه و رحیمانه عمل می‌کند. رحمت و حکمت و دانش از وجود او در همه جا فیضان می‌کند و مردم از او بهره‌مند می‌شوند.
وقتی خداوند دارای صفات کمالی مانند علم و قدرت و رحمت و اراده است، موجود و مخلوقی مانند انسان نیز دارای همان صفات الهی در مرتبه پایین‌تر باشد.
در این حال شخص مظهر اسماء و صفات الهی شده، اسماء الهی در او ظهور و تجلی یافته است.
بنابر این یکی از آثار و اهداف ظهور اسماء الهی در انسان این است که مظهر هر اسمی بشود و به اذن الهی طبق همان اسم در عالم عمل کند و آن را متجلی سازد و کارهای او رنگ خدایی پیدا کند،‌نیز تمام گفتار و رفتار او در همه شئون زندگی، خدایی شود.
قرآن کریم جمله زیبایی در این باره دارد:
«صبغة الله ومَنْ أحسنُ‌مِنَ اللهِ صبغةً؛(2) رنگ خدایی،‌و چه رنگی از رنگ خدایی بهتر است؟».
رنگ خدا گرچه بسترهای گسترده‌ای دارد، ولی یکی از اموری که جزء صبغة الله محسوب می‌شود، ظهور صفات الهی در وجود انسان‌های پاک است که او را مظهر رحمت و رأفت و حکمت و مانند آن می‌نماید.
پی‌نوشت‌ها:
1. بقره (2) آیه 30.
2. همان، آیه 138.

باسمه البصیر

با سلام و احترام

چالشگر;929054 نوشت:
نهایتا هرکس با ملاکهای منطقی خودش به قضاوت در مورد مطالب مختلف می نشیند.

البته ملاک ارزشیابی صدق و کذب قضایا در این نوع مباحث، باید بر اساس مبانی متقن بنا شده باشد،در هر موضوعی و در مباحث هر علمی هم همینگونه است.

چالشگر;929054 نوشت:
این پاسخ مناسبی برای سوال من نیست. تفاوت زیادی بین این که بعد از پیامبر اسلام چگونه به این سوال پاسخ می شد داد و اینکه عامه مردم چگونه فکر می کنند ، وجود دارد. یا این سوال قبل از توجیهات فلسفی فلاسفه در قرون بعدی پاسخی داشته یا نداشته. اگر داشته بفرمایید پاسخش چه بوده و اگر نداشته بفرمایید که نداشته.

پاسخ باید متناسب با سطح علمی مخاطب باشد،فرض کنید همین سؤال شما را یک فرد عامی بپرسد و یا یک شخص عالم،نحوه ی پاسخ به هر دو یکی است؟

لازمه ی پاسخ به قسمت آبی رنگ سؤالتان،فحص و جستجو و تحقیق بیشتر است نمی توان به طور قطع پاسخ داد.

باید دید آیا چنین سؤالی و یا مشابه آن در تاریخ ثبت شده است یا خیر؟

آیا از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام چنین سؤالی پرسیده شده یا خیر؟

اصلا این جنس سؤالات در عالم اسلام سابقه ی تاریخی دارد یا سؤالات نویی است؟

به هر حال قابل بررسی است.

باسمه العلیم

چالشگر;929057 نوشت:
به من حق بدهید که کمی گیج بشوم! مگر اولین مخلوق خداوند انسان بوده؟ اگر چنین بوده پس آن روایت امام صادق که شما نقل فرمودید که قبل از این انسان و قبل از این جهان .......... چه میگوید؟ لطفا بیشتر توضیح بدهید.

مقصود اولیّت ذاتی و رتبی است،حقیقت وجود انسان کامل(مصداقا نبی اکرم صلی الله علیه و آله)نسبت به سایر مخلوقات اولیّت ذاتی و رتبی دارد.

قال رسول الله صلی الله علیه و آله:"اول ما خلق الله نوری"اولین چیزی که خداوند آفرید نور وجود من بود.

با عرض سلام

حبیبه;929317 نوشت:
البته ملاک ارزشیابی صدق و کذب قضایا در این نوع مباحث، باید بر اساس مبانی متقن بنا شده باشد،در هر موضوعی و در مباحث هر علمی هم همینگونه است.

ببینید، ما انسان ها برای ارزیابی داده هایی که از بیرون به ما میرسد، مرجع و ریفرنس واحد و مشترکی نداریم. حتی در بهترین شرایط، انسان های هم کیش و هم مسلک هم در بسیاری از این ارزش گذاری های درونی و مراجع ارزیابی، با هم متفاوتند و علت اختلافات عقیدتی در افراد هم مسلک نیز از همین جا ناشی میشود و هیچ (دماسنجی) برای اندازه گیری اندازه این ارزش ها در افراد مختلف وحود ندارد. بنا براین، مبانی متقنی هم که شما به آن اشاره میفرمایید دارای وزن های متفاوت در افراد متفاوت هستند.
اگر حداقل با کلیات این مطلب موافقید اجازه بدهید این مطلب را در همینجا ختم کنیم تا به بقیه موضوعات بپردازیم.
حبیبه;929317 نوشت:
لازمه ی پاسخ به قسمت آبی رنگ سؤالتان،فحص و جستجو و تحقیق بیشتر است نمی توان به طور قطع پاسخ داد.

باید دید آیا چنین سؤالی و یا مشابه آن در تاریخ ثبت شده است یا خیر؟

آیا از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام چنین سؤالی پرسیده شده یا خیر؟

اصلا این جنس سؤالات در عالم اسلام سابقه ی تاریخی دارد یا سؤالات نویی است؟

به هر حال قابل بررسی است.


نیازی به بررسی اینکه چه کسی در چه دوره ای و از چه کسی این سوال را پرسیده نیست. اینکه خداوند جهان را برای انسان آفریده یا یک تعبیر و تفسیر از آیه قرآن است یا دقیقا معنای آیه قرآن است. (من نمیدانم). اگر تعبیر و تفسیر باشد میتواند درست باشد و میتواند غلط باشد و جای بحث دارد. اگر هم معنی دقیق آیه همین باشد، با توجه به اینکه این قرآن برای تمام ادوار زندگی انسان ها نازل شده، باید به صورت باالقوه قابل درک برای تمام انسان ها در تمام ادوار باشد. یعنی اینکه به صورت باالقوه پاسخ این سوال، چه کسی آنرا پرسیده باشد و چه نپرسیده باشد باید وجود داشته باشد. علاوه بر این، با توجه به اینکه در این آیه اشاره به انسان و جهان میشود و هر دوی اینها مادی هستند و استفاده انسان از جهان هم استفاده ای مادی ست، بنا بر این پاسخ هم ظاهرا باید پاسخی از همین جنس باشد نه پاسخی فلسفی.
حبیبه;929318 نوشت:
مقصود اولیّت ذاتی و رتبی است،حقیقت وجود انسان کامل(مصداقا نبی اکرم صلی الله علیه و آله)نسبت به سایر مخلوقات اولیّت ذاتی و رتبی دارد.

قال رسول الله صلی الله علیه و آله:"اول ما خلق الله نوری"اولین چیزی که خداوند آفرید نور وجود من بود.


خوب این که به نوعی همان نقطه اول بجث است. این گفته پیامبر و آن آیه فرآن هردو اشاره به مطالبی دارند که، اگر بخواهم خیلی راحت عرض کنم، قابل توجیه نیستند. باز متاسفانه باز می گردیم به همان نقطه اول....انسان بدون بایاس یا تعصب یا علاقه مذهبی، نه تنها نمیتواند این مطالب را قبول کند، بلکه تکرار بدون دفاع و پشتوانه عقلی این مطالب حتی ممکن است باعث گریز و دور تر شدن او از دین و مذهب گردد.

باسمه البصیر

سلام علیکم

چالشگر;929401 نوشت:
با توجه به اینکه در این آیه اشاره به انسان و جهان میشود و هر دوی اینها مادی هستند

نکته همینجاست!

انسان یک موجود صرفا مادی نیست تا بهره مندیش از خلقت صرفا مادی باشد.

چالشگر;929401 نوشت:
استفاده انسان از جهان هم استفاده ای مادی ست، بنا بر این پاسخ هم ظاهرا باید پاسخی از همین جنس باشد نه پاسخی فلسفی.

یعنی چگونه باید پاسخ داد؟

اگر مبنای حضرتعالی این باشد که پاسخ فلسفی و نیز دینی برای این سؤال نمی خواهم همان می شود که قبلا عرض کردم شما به دنبال پاسخی در حیطه ی علوم تجربی

هستید،پاسخ سؤال از حکمت آفرینش جهان.خودتان بگوئید آیا علوم تجربی یا مادی عهده دار پاسخ به چنین سؤالاتی است؟

باسمه العلیّ

چالشگر;929401 نوشت:
خوب این که به نوعی همان نقطه اول بجث است. این گفته پیامبر و آن آیه فرآن هردو اشاره به مطالبی دارند که، اگر بخواهم خیلی راحت عرض کنم، قابل توجیه نیستند. باز متاسفانه باز می گردیم به همان نقطه اول....انسان بدون بایاس یا تعصب یا علاقه مذهبی، نه تنها نمیتواند این مطالب را قبول کند، بلکه تکرار بدون دفاع و پشتوانه عقلی این مطالب حتی ممکن است باعث گریز و دور تر شدن او از دین و مذهب گردد.

ما قصد توجیه نداریم و ایمان به خداوند و کلام او نیز نامش تعصب نیست،پشتوانه ی عقلی و فلسفی مسئله را هم عرض نمودم مگر اینکه عقل مورد نظر حضرتعالی عقل تجربی باشد

که به تعبیر حضرتعالی بر می گردیم سر خانه ی اول!!!!

چالشگر;925783 نوشت:
مانند سوال قبل، آیا در این مورد هم استدلالی وجود دارد یا صرفا یک شعار دینی است؟ در جهانی زندگی میکنیم که میلیارد ها کهکشان و در هر کهکشان میلیارد ها ستاره و سیاره و سایر اجرام دیگر آسمانی در آن وجود دارند و تعداد بسیار زیادی هم بوجود آمده و از بین رفته اند و احتمالا اجرام دیگری در آینده بوجود خواهند آمد. ابعاد جهان شناخته شده آنقدر گسترده است که زمین ما چیزی بیشتر از دانه ای شن در یک صحرای بزرگ دیده نمیشود و تمام عمر نسل انسان چیزی کمتر از یک ثانیه در یک ماه میباشد.من چگونه به عقل خود بباورانم که همه چیز برای نسل انسان خلق شده؟


با سلام .
در ابتدا باید چند نکته اشاره شود :
1- آموزه های دینی در این باب خود محکم ترین دلیل است چرا از آن دلایل وحیانی به شعار دینی تعبیر نموده اید ؟!!
2- کمیت ها وکیفت های طبعی و مادی ملاک برتر نیست .
مگر حقیقت انسان موجود زمینی است که کوچک بودن زمین را در برابر کهکشان ها مستمسک قرارداد ه اید ؟
مگر جسه بدنی انسان که مقیم و ساکن کره خاکی است هدف خلقت هستی تلقی شده این گونه نقد نمایید ؟ !!
3- انسان موجو د ناشناخته است اول باید اورا خوب شناخت آنگاه وارد این بحث شد که آیا می تواند هدف وغایت خلقت باشد یانه ؟
آیا می دانید که انسان خلیفه الهی در زمین است و خلیفه به معنای مظهر اسمایی الهی است ؟
چه این که خلیفه در حکم مستخلف عنه است و چون حضرت ظاهر :
لیس کمثله شی . است پس جناب مظهر نیز چنین باید باشد و گرنه خلیفه نخواهد بود .
4- عقل سلیم و وحی مدار به آسانی این حقیقت را می پزیرد که آنچه در آموزه های وحیانی آمده ممکن است گرچه توان درکش برای عقل کمی دشوار تلقی گردد .
5- از این گذشته همه این حقایق برای انسان کامل مطرح است اگر انسان کامل شناخته شود آنگاه معلوم خواهد شد که عقل چگونه در پذریش این واقعیت متاع است ، چنان که حکمای الهی که عقلای بزرگ تاریخ بشر اند این حقایق را نه تنها اذعان نموده بلکه برای آن دلایل فلسفی متعدد ارایه نموده اند .
با توجه به نکته های یاد شده حال باید گفت :
این مساله ثابت شده است که هر یک از اسماء و صفات الهی، چه آنها که به ذات بر می گردند و به مقتضای بساطت وجود واجب تعالی عین ذات او می باشند مانند صفاتی چون علم، قدرت ، قیومیت، مالکیت و حاکمیت خداوند و چه آنها که به فعل منسوبند و اصطلاحاً به صفات فعل اشتهار دارند مثل ربوبیت، رازقیت، خالقیت و اراده و رحمت پروردگار ، جملگی صفات ثبوتیه ای هستند که خدای بزرگ از طریق آنها بی وقفه فیض رسانی می کند که در این میان خالقیت او اقتضا دارد که پیوسته و لاینقطع خلق نماید و دست به آفرینشی تازه بزند که : «خداوند در هر روز در شأن و کاری است».[1] مطلب دیگری که در این جا قابل توجه می باشد این است که از آنجایی که خداوند حکیم است و از شخص حکیم کار بیهوده و عبث صادر نمی شود، نظام آفرینش نظامی است هدفمند که در راستای اهداف عالیه ذات باری تعالی بنیان نهاده شده و در آن اثری از اعوجاج و آشفتگی پیدا نیست و ذرات عالم با زبان بی زبانی می گویند: نیست در دایره یک نقطه خلاف از کم و بیش که من این مسأله بی چون و چرا می بینیم مطابق نص آیات قرآنی، خالق موجودات، اشیاء و پدیده ها را نه باطل آفرید و نه بازیچه، بلکه محور و اساس آفرینش او بر مبنای حق استوار گشته است که در این نظام احسن ، حتی کوچکترین اجزاء آن اهداف و مقاصد بلند و ارزشمندی را تعقیب می نمایند و هیچ یک از آنها معطل و بی کار نمی باشند که: در این پرده یک رشته بی کار نیست سر رشته بر ما پدیدار نیست البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که علت غایی و هدف نهایی خلقت کائنات و پیدایش موجودات، انسان بوده است به عبارتی شفاف تر خداوند عالم را آفرید تا آدم را بیافریند چرا که او احسن المخلوقین است چنانچه خدایش احسن الخالقین ، و از کارگاه هستی موجودی چون او بیرون نیامده است. در حدیث قدسی آمده است که فرمود: «ای پسر آدم همه چیز را برای تو آفریدم و تو را برای خودم».[2] حال با طرح این موضوعات وارد مبحث اصلی شده، می گوییم: هدف از خلقت انسان هر چه که باشد نتیجه اش به خود او بر می گردد نه به خداوند که او غنی مطلق است و ممکنات از جمله انسان محتاج اویند «ای مردم! شما نیازمند به خدایید، تنها خداوند است که بی نیاز و شایسته ی هرگونه حمد و ستایش است»[3] . «موسی به بنی اسرائیل گفت: اگر شما و همه مردم روی زمین کافر شوید به خدا زیانی نمی رسد چراکه او بی نیاز و ستوده است».[4] علی (ع) در خطبه معروف همام می فرماید: «خداوند سبحان هنگام آفرینش خلق از طاعت و بندگیشان بی نیاز و از معصیت و نافرمانی آنها ایمن بود، زیرا معصیت گناهکاران او را زیان ندارد و طاعت فرمانبرداران سودی به او نمی رساند[5] (بلکه غرض از امر به طاعت و نهی از معصیت سود بردن بندگان است). درباره هدف آفرینش انسان در آیات قرآن بیانات مختلفی آمده است که در حقیقت هر کدام به یکی از ابعاد این هدف اشاره می نمایند، از جمله: «من جن و انس را نیافریدم مگر اینکه مرا پرستش کنند»[6] و در جای دیگر می خوانیم: «آن خدایی که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید تا کدامین بهتر عمل می کنید».[7] (یعنی آزمایشی آمیخته تا پرورش و در نتیجه تکامل ، و در موردی دیگر آمده است: «ولی مردم همواره مختلفند مگر آنچه پروردگارت رحم کند و برای همین (پذیرش رحمت و در سایه آن تکامل ، آنها را آفرید)»[8]. همانگونه که ملاحظه می شود همه این خطوط به یک نقطه منتهی می شود و آن پرورش و هدایت و تکامل انسانهاست از این جا معلوم می شود که: غایة الغایات و هدف نهایی آفرینش انسان، رسیدن به کمال و سعادت و دست یازیدن به والاترین کرامت ها و ارزش های انسانی است که این همه در پرتو شناخت و معرفت و عبودیت و بندگی آگاهانه به پیشگاه ذات احدیت میسور و ممکن خواهد بود که: «بندگی خدا گوهر گران بهایی است که باطن آن ربوبیت است»[9] که هر کس به آن دست یافت سلطنت بر همه ما سوی الله کند. در روایتی از امام صادق (ع) می خوانیم: که امام حسین (ع) در برابر اصحابش آمد و چنین فرمود: «خداوند بزرگ بندگان را نیافریده مگر به خاطر اینکه او را بشناسند ، هنگامی که او را بشناسند، عبادتش می کنند و هنگامی که بندگی او کنند از بندگی غیر او بی نیاز شوند».[10]

[/HR] [1] "کل یوم هو فی شأن"، الرحمن، آیه 29 [2] یابن آدم خلقت الاشیاء لأجلک و خلقتک لأجلی" ، المنهج القوی ، ج 5، ص 516 – علم الیقین، ج 1، ص 381 [3] "یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید" ، فاطر، آیه 15. [4] "و قال موسی ان تکفروا انتم و من فی الارض جمیعاً فإن الله لغنی حمید" ، ابراهیم ، آیه 8. [5] ]اما بعد ، فإن الله سبحانه و تعالی خلق الخلق حین خلقهم غنیاً عن طاعتهم ، آمناً من معصیتهم ، لأنه لاتضره معصیة من عصاه ، و لاتنفعه طاعة من أطاعه[ نهج البلاغه فیض، ص 11 خطبه همام. [6] ]و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون[ ذاریات ، آیه 56. [7] ]الذی خلق الموت و الحیاة لیبلوکم ایکم احسن عملاً[ ملک، آیه 2. [8] "و لایزالون مختلفین الا من رحم ربک ولذالک خلقهم"، هود، 118و 119. [9] "العبودیة جوهرة کنهها الربوبیة"، مصباح الشریعة در حقیقت عبودیت. [10] "ان الله عزوجل ما خلق العباد الا لیعرفوه، فإذا عرفوه عبدوه، فإذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عبادة من سواه" علل الشرائع صدوق ، طبق نقل المیزان، ج 18، ص 423.

صادق;929482 نوشت:
پیوسته و لاینقطع خلق نماید

سلام
در اصول فلسفه شایدم سفسطه و روش رئالیسم گفته شده که
با وجود علت تامه معلول بی درنگ وجود پیدا میکند
شناساگر علت تامه اینست که با وجودش معلول ضرورت میابد(بدون درنگ و تاخیر)
خداوند علت تامه است پس سیر معلول های بعد آن بی درنگ و بلافاصله وجود داشته اند از زمانی که خدا بوده!
پس عبارت خلق مینماید و اینکه زمانی را متصور شویم که موجودی نبوده و بگویم خدا هست و کسی نیست با خود فلسفه اسلامی متعارض است
صادق;929482 نوشت:
شخص حکیم کار بیهوده

خدا از خلقت هدفی داشته؟غرضی داشته؟
خلق کردن یا نکردن تغییری در خدا به وجود می آورد؟
یا اینکه نیازی داشته و خلق کرده یا بیهوده

صادق;929482 نوشت:
اگر شما و همه مردم روی زمین کافر شوید به خدا زیانی نمی رسد چراکه
چرا که بنظر وجود ندارد!

با عرض سلام

حبیبه;929477 نوشت:
نکته همینجاست!

انسان یک موجود صرفا مادی نیست تا بهره مندیش از خلقت صرفا مادی باشد.


شما می فرمایید انسان دو بعد دارد، مادی و معنوی، غیر مادی، الهی یا هر نام دیگری که بر آن بگذاریم. بسیار خوب....در پاسخ به سوال بنده شما میفرمایید نکته این است که انسان تماما مادی نیست. آیا منظورتان این است که خداوند جهان مادی را برای بعد غیرمادی انسان آفریده؟ اگر اینطور است بفرمایید بهره مندی بعد غیرمادی انسان از تمام کائنات مادی چگونه است؟
حبیبه;929477 نوشت:
یعنی چگونه باید پاسخ داد؟

سوال بسیار خوبی است. فقط اگر بفرمایید تمام جهان و کهکشان ها و آنچه در گذشته بوده و الان وجود ندارد و.... چگونه برای انسان خلق شده اند و چه تاثیری بر حیات انسان و یا حتی بر بعد غیر مادی انسان که خودتان به آن اشاره فرموده بودید دارد، برای من کفایت می کند.

حبیبه;929477 نوشت:
شما به دنبال پاسخی در حیطه ی علوم تجربی

هستید،پاسخ سؤال از حکمت آفرینش جهان.خودتان بگوئید آیا علوم تجربی یا مادی عهده دار پاسخ به چنین سؤالاتی است؟


نه اشتباه نکنید. من فقط دنبال یک پاسخ فانع کننده هستم. مگر اعتقاد به خالق اعتقادی صرفا در چهار چوب علوم تجربی است؟ نه! دلایل عقلی و منطقی ایجاب می کند که به خالقی برای جهان اعتقاد داشته باشم. الان هم به دنبال همان دلایل عقلی و منطقی هستم که خلق حهان برای انسان اعتقاد پیدا کنم.

با عرض سلام

صادق;929482 نوشت:
کمیت ها وکیفت های طبعی و مادی ملاک برتر نیست .
مگر حقیقت انسان موجود زمینی است که کوچک بودن زمین را در برابر کهکشان ها مستمسک قرارداد ه اید ؟
مگر جسه بدنی انسان که مقیم و ساکن کره خاکی است هدف خلقت هستی تلقی شده این گونه نقد نمایید ؟ !!

از خانم حبیبه سوال کردم، از شما هم می پرسم: جنبه مادی انسان را صرف نظر کنید. چگونه تمام کائنات برای جنبه معنوی انسان خلق شده است؟ در ضمن بنده نقد نمی کنم. سوال می کنم.
صادق;929482 نوشت:
انسان موجو د ناشناخته است اول باید اورا خوب شناخت آنگاه وارد این بحث شد که آیا می تواند هدف وغایت خلقت باشد یانه ؟

اگر قرار باشد شناخت انسان مقدم بر بحث و بررسی هدف و غایت خلقت قرار گیرد، پس هیچگاه نباید به بحث در مورد هدف و غایت خلقت پرداخت چون به فرمایش شما انسان کماکان ناشناخته است و شناخت او مقدم بر شناخت هدف خلقت است.
صادق;929482 نوشت:
عقل سلیم و وحی مدار به آسانی این حقیقت را می پزیرد که آنچه در آموزه های وحیانی آمده ممکن است گرچه توان درکش برای عقل کمی دشوار تلقی گردد .

بزرگوار، اگر من هم عقل سلیم داشتم که می شدم مثل شما!! قطعا عقل من نه آنطور که شما میفرمایید سلیم است و نه وحی مدار. به همین دلیل هم سوال می کنم!

نوشته اصلی توسط صادق
پیوسته و لاینقطع خلق نماید

سلام
در اصول فلسفه شایدم سفسطه و روش رئالیسم گفته شده که
با وجود علت تامه معلول بی درنگ وجود پیدا میکند
شناساگر علت تامه اینست که با وجودش معلول ضرورت میابد(بدون درنگ و تاخیر)
خداوند علت تامه است پس سیر معلول های بعد آن بی درنگ و بلافاصله وجود داشته اند از زمانی که خدا بوده!
پس عبارت خلق مینماید و اینکه زمانی را متصور شویم که موجودی نبوده و بگویم خدا هست و کسی نیست با خود فلسفه اسلامی متعارض است ./

با سلام .
تعارضی در کار نیست دقت نمایید بی تردید حق تعالی علت تامه آفرینش است
ولی علل میانه و علت مباشر و قابلیت قابل برای دریافت فیض هستی نیز لازم است .

نوشته اصلی توسط صادق
شخص حکیم کار بیهوده

خدا از خلقت هدفی داشته؟غرضی داشته؟
خلق کردن یا نکردن تغییری در خدا به وجود می آورد؟
یا اینکه نیازی داشته و خلق کرده یا بیهوده .

العیاذ بالله خداوند حکیم بیهوده خلق نمی نمایید در اسم حکیم دقت ننمودید
مشکل اصلی در پرسش آن است که هدفمندی را با نیازمندی به نتیجه کار، یکسان دانسته ؛تصور ما از انجام کارها ، به دست آوردن سود یا رفع نیاز است ؛ زیرا ما انسان ها موجوداتی محدود و ناقص هستیم و همواره اعمال ما به یکی از این دو امر برمی گردد . به همین خاطر تصور می کنیم هرکاری که از هر فاعلی سر بزند، باید به منظور رفع نیاز او باشد و یا برای به دست آوردن سودی ( البته به دست آوردن سود ، حاکی از وجود نوعی نیاز و میل به بر طرف کردن آن است) این قاعده را حتی در مورد خداوند نیز جاری می کنیم ؛ در حالی که خداوند موجود نامحدود ، کامل و بی نیاز مطلق است .
هدف انسان در کارهایش، رسیدن به کمال و سود یا رفع نقص است؛ مثلاً غذا می‏خورد تا رفع گرسنگی کند. لباس می‏پوشد تا خود را از سرما و گرما حفظ کند. ازدواج می‏کند برای ارضای نیازی که احساس می‏کند ، اما خداوند، هیچ نقصی ندارد که با افعالش، قصد رفع آن را داشته باشد و هیچ کمالی را فاقد نیست، تا به کمال رسیدن برای او فرض شود. بلکه افعال او از منشایی غیر از رفع نقص و برطرف کردن نیاز صادر می گردد .
افعال خداوند شبیه به افعال انسان­ها نیست. ویژگی های یاد شده کارهای انسان به هیچ وجه در فعل خداوند وجود ندارد. غایت و هدف افعال خداوند رسیدن به کمال و به تعبیر پرسشگر محترم داشتن نیاز به آن کار نیست و خدا برای برطرف کردن نیاز افاضه فیض نمی کند ، زیرا ذات مقدس الهی کامل مطلق است و نقص ندارد تا بخواهد از طریق فعل خود آن را برطرف سازد، بلکه غایت افعال الهی به مخلوقات او باز می‌گردد. جهت کمال ‌بخشی مخلوقات است.از این رو مولوی در مقام بیان هدف خدا در خلقت می گوید :
من نکردم خلق تا سودی کنم بلکه تا بر بندگان جودی کنم (1)
بنابر این افعال خداوند غایتمند و هدفدار است، ولی این هدف و نتیجه به مخلوقات باز می‌گردد؛ بنابر این حکما می‌گویند که غایت و هدف در کارهای خداوند، هدف فعل است، نه هدف و غایت فاعل ، یعنی هدف برای فعل او است، ‌نه برای خود او، زیرا ذات خداوند، کامل مطلق و غنی است و هدف و نتیجه‌ای را برای خود طلب نمی‌کند.
در مباحث فلسفة اسلامی، بحث های دقیقی درباره نحوه فاعلیت خداوند مطرح است که تفصیل آن را در منبع ذیل ملاحظه فرمایید(2) .
در واقع خدایی اوست که اقتضای آفرینش دارد؛ زیرا «آفریدن» به معنای ایجاد کردن است . هر وجودی خیر است و لازمه فیاض(بخشنده) بودن خداوند، عطا کردن او است: «و ما کان عطاء ربک محظورا؛ عطای پروردگارت منع نشده است»، (3)
هر چیزی که اقتضای وجود و هستی داشته یا امکان وجود داشتن آن باشد ، فیض وجود از خدا دریافت می کند .خداوند بخل در وجود و هستی دادن ندارد ، تا موجودی که امکان وجود آن است ، وجود را دریافت نکند.
جهان هستی با تمام نظم و زیبایی هایش نمادی از لطف، مهربانی، علم، قدرت، حکمت و... خداست ،به طوری که بدون آفرینش، صفات جمال و جلال خدا مخفی و پنهان می ماند . هر «بود»ی ، «نمود»ی دارد؛ نمی شود فیاض باشد ، اما فیضی نداشته باشد ، همان گونه که نمی تواند نور باشد اما روشنایی نداشته باشد و رحمت باشد. اما بخشش نداشته باشد!
بنابراین از همین جا می توان نتیجه گرفت که خلقت جهان و از جمله انسان نتیجه صفات خداوند است ؛ در واقع هدف یا همان علت غایی در افعال الهی همان علت فاعلی و اقتضای خداوندی خود اوست. خداوند فیض و بخشش دارد و لازمه آن این است که هر چه امکان وجود دارد ، فیض و هستی خداوند را دریافت کند . چون قابلیت وجود برای جهان هستی وجود داشت ، خداوند آن را آفرید؛ بنابراین جهان هستی ، نشان دهنده و نتیجه صفات خداوند است.
خداوند از آن جا که "علم" و "قدرت" و "فضل" و "جود" بی نهایت دارد ، جهان و انسان را آفریده ، چون لازمه این صفات آن است که اولا جهان را بیافریند . ثانیا هر چیزی را که به زیبایی و شکوه آن می افزاید ، در این مجموعه قرار دهد ، بدون آن که به این خلق و آفرینش نیازی داشته باشد .بنابراین هدف مندی خدا نباید به معنای نیازمندی او تلقی شود .
مفسر حکیم علامه طباطبایی ضمن تحلیل مبسوط گفته است :
«آنچه ما را وا می دارد که از راز آفرینش و غرض خلقت جویا شویم، این است که ما چنان که مشاهده می‌کنیم کارهای اجتماعی و عقلانی خود را برای به دست آوردن اهداف و آرمان‌هایی انجام می‌دهیم که طبعاً مناسب کار بوده و به درد ما بخورد، مثلاً ما می‌خوریم برای این که سیر شویم؛ می‌آشامیم برای این که سیراب گردیم؛ می‌پوشیم برای این که از سرما و گرما مصون بمانیم؛ خانه می‌سازیم تا در آن با آرامش زندگی نماییم؛ سخن می‌گوییم برای این که آنچه در نهادمان هست بفهمانیم و... هرگز انسان بلکه هر صاحب شعوری در کارهایی که با شعور و اراده انجام می‌دهد، از انگیزه و هدف خالی نبوده و کاری که هیچ نفع ندارد، انجام نخواهد داد. همین مشاهده اهداف در اعمال ارادی خودمان و قیاس حال هر فاعل علمی دیگر به حال خودمان می‌باشد که ما را وادار به این پرسش می‌کند که: انگیزه و هدف خدای جهان (که مصداق فاعل علمی است) از خلقت چه بوده و راز آفرینش چیست؟
از بررسی مجموع کارهای‌مان به طور کلی این نتیجه را می‌توان گرفت که انگیزه عمل در کارهای اختیاری، اثر مناسبی است که در نتیجة عمل قرار گرفته و هم ‌مرز عمل و فعل می‌باشد . کمالی است که نقص انجام دهنده عمل را رفع نموده و او را تکمیل می‌کند.
بنابر این موضوع «غرض و هدف» رابطه‌ای با فعل دارد که حرکت فعلی را تبدیل به سکون و آرامش می‌کند . رابطه‌ای با فاعل دارد که نقص وجودی وی را تبدیل به کمال می‌نماید.
طبق بحث‌های برهانی که از صفات آفریدگار جهان شده، ذات پاک خدا جز کمال محض نبوده و هیچ گونه نقض و حاجتی در وی راه ندارد. پس نسبت به فعل خدای جهان می‌توان فرض غَرَض و هدف نمود...
اگر مقصود این است که هدف فعل خداوند چیست و متوجه چه غایت و نتیجه‌ای است، پاسخ این است:
سؤال نسبت به خالق هستی اصلاً قابل طرح نیست، چون او از هر گونه نقصی و نیاز منزه است . هدف و غرض خاص برای آن ذات متعالی قابل فرض نیست، اما نسبت به خود هستی باید گفت: هدف این جهانِ ناقص، جهان کامل و کامل‌تری است، یعنی جهان پهناور آفرینش از کوچک‌ترین ذره بی‌مقدارش گرفته تا بزرگ‌ترین مجموعه، از اجرام ثابت و سیار و کهکشان‌های شگفت‌انگیز وی به واسطه ارتباط حقیقی که همه با هم دارند، واحد بزرگی را تشکیل می‌دهد. همه با همه هویت و واقعیت و شئون خود در تغییر و تحوّل بوده ؛ یک حرکت کلی و عمومی را به وجود می‌آورد . متوجه غَرَض و آرمانی بوده و رهسپار به سوی مقصدی است که طبق نظریة قطعی با رسیدن به مرز مشترک وی، هدف و غرض نامبرده جایگزین این حرکت شده و این جهان گذرانِ پرغوغا تبدیل به جهانی ثابت و آرام خواهد گردید.
راز آفرینش و این که خدا برای چه غرض و هدفی جهان را خلق کرده، در جایی تحقق و معنا پیدا می‌کند که فعل یا تنها فعل نقصی داشته باشد که با غرض رفع شود، بنابر این اگر فعلی یعنی آفریده‌ای فرض شود که هیچ گونه نقیصة قابل رفع نداشته باشد، مانند مجردات عقلی، غرضی به این معنى که گفته شد، نخواهد داشت؛ بلی فلاسفه به واسطه تجزیه و تحلیل دقیق‌تری به دست آورده‌اند که غرض فعل در حقیقت کمال فعل و غرض فاعل است، نهایت این که فعل گاهی تدریجی و کمال آن در آخر به آن ملحق می‌شود و گاهی دفعی است. در هر صورت هدف خداوند از آفرینش جهان ذات خودش می‌باشد و غرض فعلش که این جهان ناقص باشد، جهان کامل‌تری است.(4)

پی‌نوشت‌ها:
1.مثنوی معنوی ،دفتر دوم، ص255 ،نشر اقبال ،تهران، 1377 ش.
2. مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج 2، ص 106 ـ 108.
3. اسراء (17) آیه‏ 20.
4. سید محمد حسین طباطبایی، معنویت تشیع، ص 95،نشر تشیع، قم،1385 ش.

نوشته اصلی توسط صادق
اگر شما و همه مردم روی زمین کافر شوید به خدا زیانی نمی رسد چراکه

چرا که بنظر وجود ندارد!

موضوع قفل شده است