جمع بندی نیازمند راهنمایی پیرامون سیر مطالعاتی دراخلاق و عرفان

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نیازمند راهنمایی پیرامون سیر مطالعاتی دراخلاق و عرفان

باسلام و دعای خیر
هفت ماهی میشه که با فوت پدر و دیدن غسل و کفن او روی سکوی غسالخانه،یکباره از خواب غفلت بیدار شده و با خواندن کتاب پرواز روح سیدحسن ابطحی با وادی سیر و سلوک و تهدیب و تزکیه نفس آشنا شدم.زبانم قاصر از اینه که حال و روزم رو شرح بدم.همین رو بگم که آواره و دربدر شدم.از آنجا که مرحوم پدرم جزء دراویش گنابادی بود در خصوص این گروه و مسلک مطالعه کردم اما ایراداتی مشاهده کردم.در خصوص آثار سید حسن ابطحی تحقیق کردم با هجوم اهل فن به ادعاهای ایشان مواجه شدم.از طرفی تو این دوره استاد دستگیر بسیار کمیاب و گمنامه،فقط باید در حسرت لطف خدا سوخت.با توجه به اینکه در اصفهان زندگی میکنم خواهشم اینه که بفرمایید :
1-چه راهنماییهای اساسی و اصولی دارید واسه کسی که 41 سالشه و تازه فهمیده بیخود معطله،چه خاکی تو سرم بریزم؟
2-طبیعیه که در این مسیر باید آگاه بود و سواد داشت،واسه کسی که تو این زمینه سواد کمی داره و میخواد از صفر شروع کنم و در موضوع عرفان نظری اطلاعات کسب کنم چه پیشنهاداتی دارید؟یک الگوی مطالعاتی میخوام با رعایت پیشنیازها و ملزومات آن.از آسان به مشکل،از سبک به سنگین،از ابتدایی تا پیشرفته.مثلا بگید از اعتقادات شروع کن با این منابع،بعد به فلسفه و کلام با این منابع برو تا در نهایت به عرفان نظری و عملی برسی.
3-از همان تاریخ شروع بیداری به نماز و نافله شب،ذکر و فکر مدام و ادعیه و زیارات،قرائت قرآن و . . . . بسیار اهمیت داده وبا کمال میل و اشتیاق به عباداتم سر وسامان دادم اما فکر میکنم هنوز دارای سامان مطلوب نیست.
نیاز به راهنمایی جامع دارم.اگه روشنم کنید شما را از دعای سحر فراموش نخواهم کرد.

کارشناس بحث : استاد

kiyan1971;283130 نوشت:
باسلام و دعای خیر
هفت ماهی میشه که با فوت پدر و دیدن غسل و کفن او روی سکوی غسالخانه،یکباره از خواب غفلت بیدار شده و با خواندن کتاب پرواز روح سیدحسن ابطحی با وادی سیر و سلوک و تهدیب و تزکیه نفس آشنا شدم.زبانم قاصر از اینه که حال و روزم رو شرح بدم.همین رو بگم که آواره و دربدر شدم.از آنجا که مرحوم پدرم جزء دراویش گنابادی بود در خصوص این گروه و مسلک مطالعه کردم اما ایراداتی مشاهده کردم.در خصوص آثار سید حسن ابطحی تحقیق کردم با هجوم اهل فن به ادعاهای ایشان مواجه شدم.از طرفی تو این دوره استاد دستگیر بسیار کمیاب و گمنامه،فقط باید در حسرت لطف خدا سوخت.با توجه به اینکه در اصفهان زندگی میکنم خواهشم اینه که بفرمایید :
1-چه راهنماییهای اساسی و اصولی دارید واسه کسی که 41 سالشه و تازه فهمیده بیخود معطله،چه خاکی تو سرم بریزم؟
2-طبیعیه که در این مسیر باید آگاه بود و سواد داشت،واسه کسی که تو این زمینه سواد کمی داره و میخواد از صفر شروع کنم و در موضوع عرفان نظری اطلاعات کسب کنم چه پیشنهاداتی دارید؟یک الگوی مطالعاتی میخوام با رعایت پیشنیازها و ملزومات آن.از آسان به مشکل،از سبک به سنگین،از ابتدایی تا پیشرفته.مثلا بگید از اعتقادات شروع کن با این منابع،بعد به فلسفه و کلام با این منابع برو تا در نهایت به عرفان نظری و عملی برسی.
3-از همان تاریخ شروع بیداری به نماز و نافله شب،ذکر و فکر مدام و ادعیه و زیارات،قرائت قرآن و . . . . بسیار اهمیت داده وبا کمال میل و اشتیاق به عباداتم سر وسامان دادم اما فکر میکنم هنوز دارای سامان مطلوب نیست.
نیاز به راهنمایی جامع دارم.اگه روشنم کنید شما را از دعای سحر فراموش نخواهم کرد.

کارشناس بحث : استاد


با عرض سلام و تسلیت خدمت شما
همه نعمات از جانب حق تعالی جای شکر دارد،اما نعمت هدایت خاصه از جانب پروردگار شکر و سپاسی ویژه را طلب می کند،چه اینکه نصیب هر کسی نمی شود.
چه زیبا سروده است ابوسعید ابوالخیر:
بازآ بازآ هر آنچه هستی بازآ / گر کافر و گبر و بت‌پرستی بازآ
این درگه ما درگه نومیدی نیست/صد بار اگر توبه شکستی بازآ
این راهی است که باید رفت،حال چه خود برویم و چه ما را ببرند؛اما این کجا با اشتیاق و معرفت در این مسیر پرواز کنیم و آن کجا که ما را از تمام تعلقات و جهالت ها، کنده و به زور ببرند!!!
امید آنکه مردانه وارد این راه شوید که اگر (ثم استقاموا- سپس استقامت کردند)آئینه راهتان باشد،(تتنزل علیهم الملائکه- فرشتگان را بر آننان نازل می کنیم)نصیبتان خواهد شد. یعنی موید به تأییدات الهی خواهید شد.
در جواب سوالات شما نکاتی خدمتتان عرض می شود:
1-برنامه اصلیتان بر انجام واجبات و ترک محرمات الهی باشد،از افراط و تفریط در امور دیگر پرهیز کنید که آفت جانتان خواهد شد.
2-طریقه دراویش و آثار آقای ابطحی مورد تأیید علماء ربانی نیست.
3-همانگونه که خودتان به درستی فرمودید،اولین قدم اصلاح و بازنگری در اعتقادات است، برای این منظور کتب زیر از آسان به سخت معرفی می شوند:
الف)کتابهای توحید و معاد و نبوت و عدل و امامت از شهید سید عبد الحسین دستغیب رحمة الله علیه.
ب)همین عنوان کتابها از شهید استاد مطهری رحمة الله علیه.
ج)کتاب آموزش عقاید اثر آیت الله محمد تقی مصباح یزدی.

ادامه دارد . . . . .

4-در مورد ذکر هم که فرموید،باید عرض کنم:
در اصطلاح علماي اخلاق، ما يك ذكر داريم و يك ورد.
وِرد عبارت است از ذكر لفظى كه بر زبان جارى مى‏شود و"ذكر" عبارت از توجّه به معنى با مرور به قلب يا بدون آن. بدين جهت اصل معناى ذكر در لغت به معناى" ياد بودن و ياد كردن" است، مثل اين كه توجه داشته باشد كه خداوند حاضر و ناظر است گرچه زبانش گويا به چيزي نباشد صرفا خود توجه ذكر است. و چون ورد، ذكر مي آورد ما به ورد هم ذكر اطلاق مي كنيم.
اگر ورد همراه ذكر باشد در اثر بخشي تمام و كامل است؛ ولي اگر فقط لقلقه زبان باشد بدون توجه به معنا، اثر آن ناچيز است.
در هر حال عادت به گفتن ذكر هر چند بدون توجه به معناي آن، از عادت به بسياري از كارها بهتر است؛ ولي اگر با توجه گفته شود مسلما تأثير بيشتري خواهد داشت.
خداوند در قرآن مي فرمايد:
"يا ايّها الّذين آمنوا اذْكروا اللَّه ذكراً كثيراً؛ (1) اي مؤمنان! خدا را زياد ياد كنيد".
علي عليه السلام فرمود: "ذكر اللَّه شيمة المتّقين؛ (2) همواره عادت متّقيان ذكر گفتن است".
باز مي فرمايد: «لِسَانُ الْبَرِّ مُسْتَهْتِرٌ بِدَوَامِ الذِّكْر؛ (3) زبان نيكو كار شيفته به بدوام ذكر است».
بالاترين مرتبه، توجه هميشگي به خداوند و خدا را ناظر بر خود در هر كاري ديدن است.
براي اين كه انسان به مراتب بالاي ذكر دست يابد، ابتدا سعي كند كه به معاني ذكر توجه كند، سپس دلش را با زبانش هماهنگ كند، يعني هنگامي كه مي‏گويد: لا اله الاّ اللَّه دلش را نيز با اين حقيقت همراه سازد.
لذا حضور در ذكر به مثابه روح است، و ذكر بى حضور چون بدن بى روح است.
جناب علامه حسن زادۀ آملي مي فرمايد:«لفظ را به زبان بياد آورد كه در ذكر لسانى‏ حظ ديگر است و زبان نيز بى‏بهره نماند. و تكرار بايد كرد كه ذكر در آغاز انس آورد و انس در انجام ذكر. و تكرار سبب ملكه مى‏گردد، و ملكه ملك مى‏شود، مثل اين كه برگ توت ابريشم‏ مى‏شود به قول عارف ذو المجد مجدود بن آدم سنائى غزنوى:
تو فرشته شوى ار جهد كنى از پى آنك / برگ توت است كه گشته است به تدريج اطلس (4)
در جاي ديگر مي فرمايد: «البته زبان هم بايد از ذكر الله بهره اى داشته باشد، چنانكه سمع را هم از شنيدن حقائق و معارف حظى است و بصر هم براى خود حظى دارد، ولى عمده همانست كه گفته ايم». (5)
يعني اصل بر ذكر قلبي است؛ ولي زبان هم بايد ذاكر باشد تا بي بهره از ياد خدا نباشد.

در مورد دیگر مستحبات هم به مقتضای حال خود عمل کنید و مراقب افراط و تفریطی که ذکر شد، باشید.

سوالی هست در خدمتم.

پي نوشت:
1. احزاب (33) آيه 41.
2. محمد محمدي ري شهري، ميزان الحكمة، عنوان 1330، حديث 6345، انتشارات دار الحديث، قم،1381.
3. عبد الواحد تميمى آمدى، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم‏،دفتر تبليغات‏، قم‏، 1366 ش‏، ص189.
4. حسن حسن زاده آملى‏، هزار و يك كلمه، ج‏3، ص 404، چ3، بوستان كتاب‏، قم‏، 1381ش.
5. حسن حسن زاده آملى‏، ولايت تكوينى‏، قيام‏، قم‏، 1387ش، ص16.

موضوع قفل شده است