بله استاد گرامی بنده هم کاملا نظر شما را قبول دارم و به خاطر همین است که عقل را مقدم می دانم زیرا معصومین علیهم السلام ما اعمال و رفتار و گفتارشان بر پایه عقل است
ولی می توان بین احساس و عقل ، عقل را انتخاب کرد که اگر عاقلانه انتخاب کنیم احساس هم آنرا به مرور قبول خواهد کرد چونکه احساس تحت سیطره عقل قرار دارد
سلام
با احترام ، کاملاً غلط است!
ممنون میشوم عقل و احساس را برایم تعریف کنید برادران عزیزم
گاهي عمل فوتباليست محبوب براي مريدان كشش ايجاد مي كند چون مثلا او فلان كاپاشن را مي پوشه مريدان هم مي پسندند
یعنی شما قبول ندارید که معصومین علیهم السلام اعمال و رفتار و گفتارشان عقلانی بود؟؟!! با شناختی که نسبت به شما دارم بعید می دانم . می دانم منظورتان از این نقل قول چیز دیگریست ولی اگر شخصی فقط همین پست شما را ببیند جور دیگری تصور خواهد کرد.
درباره نقل قول دوم : بعد از خواندن مطلب شما و توجه به نقل قول دومی که از بنده کردید متوجه شدم که اشتباه می کردم و حالا تصحیح می کنم اگر باز هم ایرادی دیدید خوشحال می شوم راهنمایی کنید:ok::
ولی می توان بین احساس و عقل ، عقل را انتخاب کرد که اگر عاقلانه انتخاب کنیم احتمالا احساس هم آنرا به مرور قبول خواهد کرد و می توان احساس را تحت سیطره عقل قرار داد
ممنون میشوم عقل و احساس را برایم تعریف کنید برادران عزیزم
برای عقل تعریف خاصی نمی توانم ارائه بدم مگر اینکه بخوایم تعریف فلسفی و عرفانی عقل رو بیان کنیم که مرادمان در اینجا نیست .ولی درکل می توان گفت عمل عقلانی یعنی عملی که نفسانی و شیطانی نباشد و بنا بر دلیل و برهان درست باشد و احساس هم اگر عامیانه عرض کنم یعنی همون خوشم میاد یا نمیاد ، دلم میخاد یا نمیخاد ، دوست دارم یا ندارم و....
بضاعت من همین بود. حالا شما بفرمایید.
سلام این چیزی که شما می گویید را نمی توان به آن صورت تنوع طلبی دانست . این حس به خاطر این است که شما مجردید . چون مجردید دلتون زن می خواد . چون دلتون زن می خواد هر کی رو که می بینید فکر می کنید به دردتان می خورد . آدم تشنه هرجا آب دید دلش می خواهد . منظورم فقط تشنگی جنسی نیست بلکه تشنگی روانی هم هست. من خودم در ماه رمضان وقتی روزه می گرفتم بعضی اوقات خیلی تشنم می شد . باورتان نمی شه که دوست داشتم آب جوب بخورم . همه چیز را شکل آب می دیدم . اگر چشم خود را همانطور که گفتید کنترل می کنید نگران نباشید . این حس ها تا حدی طبیعی ست . فقط یک چیزی بگم . چادری بودن را خیلی ملاک قرار ندهید . نمی گم ملاک نیست ولی یکی از ملاک هاست . من خانم های چادری بی سواد و بداخلاق و بی شعور هم دیده ام . الان آیا دوست دارید همسرتان چادری باشه ولی بد اخلاق باشه ؟نمی گم همه ی چادری ها بد اخلاق اند اما تصور نکنید هرکس چادر می پوشد دیگر کارش درست است . اگر شرایطش را دارید بروید ازدواج کنید البته با انتخابی عاقلانه . این چیزی که می گویید حل خواهد شد .
اگر شخصی فقط همین پست شما را ببیند جور دیگری تصور خواهد کرد
وظیفه من نیست که تصورات غلط دیگران را تغییر بدهم برادر
کسی که صرفاً با خواندن یک پست و بدون در نظر گرفتن سایر موارد ، دیگری را قضاوت کند ، اصلاً نظرش اهمیتی ندارد
می توان احساس را تحت سیطره عقل قرار داد
احسنت به شما. اصلاً تمام کارهای ما احساسی است ، تمامش بلا استثناء :ok:
از ساده ترین کار که غذا خوردن است ، روی احساس است تا بزرگترینش که رسیدن به خداست
شما تا حالا دیده اید که کسی بگوید:
طبق نظریات علمی در حال حاضر میزان قند خون من پایین آمده ، آب بدنم کم شده که برای بافت ها و ادامه حیات مضر است ، همچنین توان و انرژی بدنم طبق فرمول فلان به پایین تر از حد نساب رسیده و نیاز به مقداری مس و روی ، کمی کلسیم ، کمی مایعات ، مقداری آهن و.... پیدا کرده ام پس باید بروم غذا بخورم؟! :Nishkhand:
خیر برادر ، تنها چیزی که طرف میگوید این است:
گشنم شده باید برم غذا بخورمیعنی مبنای حرکت احساس است. خب پس کار عقل در اینجا چیست؟
اینکه شما باید غذای حلال و طیب بخورید. حلال یعنی حق دیگران نباشد و برای شما ضرر و زیانی نداشته باشد و تاثیر منفی در عملکرد بدن شما ایجاد نکند. طیب یعنی از مواد تمیز و مفید برای بدنِ شما ساخته شده باشد نه اینکه صرفاً شکمتان را پر کند. عقل وظیفه اش تفکیک احساسات است ، نه اینکه عقل و احساس دو چیز متفاوت باشند. شما ازدواج میکنید چون نیاز عاطفی به جنس مخالف دارید ، نیاز جنسی به او دارید ، که هر دوی این مجموع نیازها (عاطفی و جنسی) از احساس شما سرچشمه میگیرد. عقل فقط تنظیم میکند که چطور باید از این احساس های درستی که خداوند در شما قرار داده استفاده کنید
پس برادر ، اگر از همان مثال غذا استفاده کنیم و غذا را مصداقی از احساس در نظر بگیریم ، اصلاً خنده دار میشود که بگوئیم:
کدام یک را انتخاب کنم؟ عقل را یا غذا را !!! :Gig:
چون هیچ عقل سالمی نمیگوید غذا نخور. سؤال درست این است که بپرسیم:
احتراما و جسارتا این را قبول ندارم.:Gol:
برادر از توضیحات شما خیلی ممنونم .استفاده کردم.
خوب نظر بنده هم همین است و من هم عرض نکردم کلا احساس را کنار بگذاریم . همان مثال غذای شما که
: گشنم شده باید برم غذا بخورم
نباید رفت و خدای ناکرده گوش حرام پیدا کرد و خورد که چرا؟؟چون گشنم شد. بلکه باید
اینکه شما باید غذای حلال و طیب بخورید
پس بخورید ولی هر چیزی را نخورید. اول حلال بعد گشنم هست و غذا بخورم.
پس عقل مقدم بر احساس و مهم تر از احساس است . پس باید احساس خود را عقلانی کنیم و هر چه پیش آید خوش آید نباشد که مشکل پیش می آید.
به نظر می آید نظر هر دوی ما یکی است ولی نمی دونم چرا توافقی صورت نمیگیره :Gig:
نظرات دمای بالای 40 درجه ای ها را هم دوست دارم بخوانم (برادر گرامی Reza-D) و دیگر کاربرانی که متن را می خوانند
به قول جناب خان فتات :Nishkhand: :Gol:
ادامهء همین پست را بخوان برادر
براي افراد كه واقعا از نظر عقلي و عاطفي به ائمه ارادت دارند خود همين توصيه هاشون مي تواند جذابيت از ديد فرد ايجاد كنه يعني نگرش ديني و فطري مؤثر خواهد بود در گزينش. ان فدر براي او كشش هم خواهد داشت
استاد گرامی بنده هم کاملا نظر شما را قبول دارم و به خاطر همین است که عقل را مقدم می دانم زیرا معصومین علیهم السلام ما اعمال و رفتار و گفتارشان بر پایه عقل است و آنها عقل کل هستند
همین تمایل به پیروی از یک عمل ائمه(ع) بخاطر ارادت و علاقه به آنها ، خودش مصداقی از احساس است! :ok:
که استاد "حامی" نیز به آن اشاره کردند. اما از مصادیق جهت دهی صحیح احساس ، توسط عقل هم هست
پس در همین جا نیز این عاطفه و احساس است که استارت کار را زده است و عقل فقط آن را جهت داده و هدایت کرده
گاهي عمل فوتباليست محبوب براي مريدان كشش ايجاد مي كند چون مثلا او فلان كاپاشن را مي پوشه مريدان هم مي پسندند
البته میدانم مثال زدید استاد گرامی و خودتان هم گفتید برای نزدیک تر شدن به ذهن. من هم نمی خواهم خود مثال را نقد کنم ، اما با استفاده از همین مثال ، توضیحی عرض میکنم بله اگر فوتبالیست مورد علاقه من فلان پیراهن را بپوشد من هم چون او را دوست دارم این کار را میکنم ، اما 3 نکته وجود دارد:
1 - خود روانشناسان این کار را عکس العملی از روی احساس کاذب می دانند و غیر عقلانی!
یعنی کار عقلانی این است که من یا کار را برای خوب بودن خود کار انجام بدهم (نه چون فلانی انجام داده)
یا اگر قرار است بخاطر کسی انجام بدهم ، بخاطر اطمینان از درستکار بودنِ آن شخص باشد ، که باز هم میشود توجه به درستی خود عمل
بنا بر این زمانی کار من صحیح است که بگویم فلان کار را از فلانی تقلید کردم چون میدانم کار درستی است
نه اینکه بگویم فلان کار را از فلانی تقلید کردم چون دوستش دارم
گر چه ائمه برای همین دوست داشتن هم به ما توجه خواهند کرد ، اما بدون شک اصل چیزی که از ما میخواهند ، درک عمل است ، نه صرفاً تقلید از روی احساس
2 - بله ، من میروم و کاپشنی که فلان فوتبالیست پوشیده را از سر علاقه به او میپوشم. اما سایز خودم را میپوشم نه سایز او را!
حتی افرادی که فلان خواننده یا فوتبالیست را می پرستند ، باز هم نمیروند کاپشن سایز او را بخرند. یعنی لااقل در همین حد به تفاوت خواست خود با آن فوتبالیست توجه میکنند
3 - کاپشنی که مثال زدید ، چیزی است که ظاهر ما را شبیه به شخص مورد علاقه ما میکند. چرا که ما میخواهیم با این عمل نشان بدهیم که میخواهیم شبیه به او باشیم. اما شما تقریباً هیچکسی را پیدا نمیکنید که بگوید چون فلان هنرپیشه را دوست دارم و او رفته زن چشم آبی گرفته ، من هم میروم زن چشم آبی میگیرم!! ممکن است کاپشنی شبیه به او بپوشم ، مدل مویم را مثل او بزنم و..... اما غذایی را میخورم که خودم دوست دارم و زنی را میگیرم که خودم دوست دارم و ماشیتی را سوار میشوم که خودم دوس دارم
لذا مثالی که شما زدید به نظر من مع الفارق است چون اگر بخواهیم مثال را با موضوع تطبیق بدهیم ، معنایش این میشود که چون همسر پیامبر(ص) مثلاً قدشان بلند بوده پس من هم باید بروم زنی بگیرم که قدش بلند باشد!!
در نتیجه به نظر من آن تقلیدی از ائمه(ع) زیباست این است که در راه و روش از آنها پیروی کنیم نه در سلایق
مثلاً ائمه(ع) لباس رنگ روشن میپوشیدند و لباسشان تمیز بوده. این چیزی است که تقلید آن طبیعی است
ولی قرار نیست چون فلان امام رنگ سبز را می پسندیده ، من هم بروم رنگ سبز بپوشم! شاید من از رنگ سبز خوشم نیاید و رنگ زرد را بپسندم
به نظر من احساسات و تمایلات تقلیدپذیر نیست استاد "حامی"عزیز
به نظر می آید نظر هر دوی ما یکی است ولی نمی دونم چرا توافقی صورت نمیگیره
دلیلش در این قسمت از صحبت شماست:
پس عقل مقدم بر احساس و مهم تر از احساس است
شما عقل و احساس را در تقابل با هم قرار میدهید و سعی در این دارید که بفهمید کدامیک بر دیگری مقدم است ، در حالیکه اصلاً کار این دو شبیه به هم نیست که یکی بر دیگری مقدم باشد. عقل و احساس هر کدام کار خودش را انجام میدهد
مثالی میزنم:
شما برای حرکت ماشین به چرخ نیاز دارید. چرخ را در نظر بگیرید: (زندگی)
حال به چیزی نیاز دارید تا به چرخهای شما قدرت بدهد. نام آن قدرت میشود موتور (احساس)
اما اگر چرخ ها بدون هیچ جهت گیری ، این قدرت را بگیرند و همینطور بی هدف رو به جلو حرکت کنند ، تصادف ایجاد میشود (گناه یا اشتباه)
لذا شما به وسیله ای نیاز دارید که چرخ های شما را به مسیر درست هدایت کند تا به مقصد برسید. نام این وسیله فرمان است (عقل)پس موتور میشود احساس و فرمان میشود عقل
حالا یک سؤال. در یک اتوموبیل ، موتور مقدم است یا فرمان؟!
نمیشود گفت چون هر کدام باید سر جای خودش باشد و وظیفه خودش را انجام بدهد
در نتیجه در کلیتِ موضوع ، بنده و شما توافق داریم و هر دوی ما عقل را معادل فرمان می دانیم ، اما اختلاف ما در این است که:
شما احساس را معادل چرخ میگیرید ،که در نتیجه با فرمان (عقل) در تقابل قرار میگیرد. لذا باید یکی را بر دیگری مقدم کنید که انتخاب درست فرمان است
ولی من احساس را معادل موتور میگیرم که به چرخ ها قدرت حرکت میدهد. لذا در تقابل با فرمان نیست که بخواهم آنها را به هم تقدم و تاخر بدهم. بلکه مکمل هم هستند
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی
در ابتدا از زحمات و تلاش های شما و همکارانتان صمیمانه تشکر می کنم و از اینکه وقت گرانبهای خود را برای ما می گذارید به شخصه از شما ممنونم. دست مریزاد
و اما استاد عزیز به لطف خدا و خدارا شکر بنده مدت ها هست(شاید چند سال) که به چهره نامحرم (حتی زن دایی ها و دختر دایی ها و دختر عمه ها و...) نگاه نمی کنم مگر اتفاقی و یا به اجبار و لغزش و خدا را شکر خیلی کم و معدود دفعات . این را ننوشتم تا خود را بستایم بلکه من هیچم ولی گفتم شاید در مطلب اصلی بنده در جواب شما تاثیرگذار باشد.
استاد عزیز بنده از وقتی که دغدغه ازدواج پیدا کردم وقتی در خیابان یا مکانی قرار می گیرم و خانم چادری و محجبه ای از کنار بنده رد می شود میلی به او پیدا می کنم(منظور بنده میل جنسی نیست و نگاه بنده هم به صورت و اندامش نیست بلکه میلم به عنوان همسر است که مثلا بَه بَه ای کاش خانم من ایشان بود و یا مثل ایشان بود) و باز مثلا 200 متر جلوتر اگر باز هم همین شرایط پیش بیاید باز هم بَه بَه ای کاش ... و همینطور ادامه دارد.
استاد گرامی آیا خدای ناکرده بنده تنوع طلب هستم ؟؟ آیا این حالت عادیست یا غیر عادی؟؟ آیا بعد از ازدواج درست می شود یا خیر؟؟
ببخشید که مصدع اوقات شریف می شوم .
سلام علیکم و رحمه الله
یک مثال عرض می کنم خدمتتان ، انشالله که مفید واقع گردد.
وقتی که آدم روزه میگیره و در یک محیطی هستش که انواع نوشیدنیها و خوراکی و غذاهای متنوع و خوش آب و رنگ را می بینه، همش پیش خودش میگه اگر الآن روزه نبودم، یک دلی از عزا در می آوردم.....و به قول معروف هر چیزی رو که میبینه هوس میکنه و پیش خودش میگه ای کاش الآن روزه نبودم یا اینکه بعد از افطار حسابی از اینا میخورم...مثلا بستنی مکه میبینه...میگه....و 100متر جلوتر که مثلا هنووانه میبینه باز میگه...(البته این وصف حال امثال بنده هست ....وگرنه قطعا بسیاری از شما عزیزان آنچنان طالب رضایت یار هستید که اصلا این چیزا را عار میدونید...بگذریم)
حالا می رسیم به زمان افطار...یا بعد از ماه مبارک رمضان....آیا آن وضعیت و حال و هوای روزه داری هنوز وجود داره؟
بله؟
خیر؟
پاسخ هر دو گزینه میتونه باشه....
باز یک مثال میزنم....خیلیها هستند (مخصوصا آقایان :Nishkhand:) که وقتی روزهای تعطیل در منزل حضور به هم می رسانند و یا غروب که از محل کار به خانه برمیگردند، فکر میکنند که اصولا باید مرتب فک مبارک و دهان کار کند، و اصلا کاری ندارند که آیا گرسنه هستند؟ آیا تشنه هستند؟ آیا بدنشان به قند نیاز دارد؟.....فقط تمام مدت در حال رفت و آمد بین مبل و یخچال و تو کابینت و ...هستند...
یک سری دیگر هم که حداقلند خیر اینطور نیستند...فقط در حد نیاز و روی برنامه می خورند.
بنابراین...این که فردی در موقع مجردی این حس و حال داره خیلی هم طبیعیه....مگر همان افراد وارسته که طالب رضایت خدا هستند....
ولی اگر هم فردی چنین باشد، معلوم نیست که بعد از ازدواج جزء کدوم دسته از افراد باشد، مدام پای یخچال؟؟؟؟یا خوردن فقط در موقع ضرورت!
والسلام:Gol:
مثلا ممکن است شخصی بدون هیچ حسی فقط روزه بگیرد چون دینش فرموده. من به این دلیل که شما بلا استثناء درج کردید مخالفم چونکه ممکن است استثنائی وجود داشته باشد هر چند یک مورد.
شما عقل و احساس را در تقابل با هم قرار میدهید و سعی در این دارید که بفهمید کدامیک بر دیگری مقدم است ، در حالیکه اصلاً کار این دو شبیه به هم نیست که یکی بر دیگری مقدم باشد. عقل و احساس هر کدام کار خودش را انجام میدهد
منظور بنده از مقدم اینست که احساس را باید کنترل کرد و اولویت را به عقل داد . شما باید ابتدا دیندار و خوش اخلاق بودن طرف مقابل را پیدا کنید و مطمئن شوید بعد به دنبال ظاهر و دلنشین شدن بی افتید که اگر خدای نکرده برعکس باشد آنوقت به قول معروف ممکن است کور و کر شویم(خودم را عرض می کنم جسارت به شما نشود عزیز) و دیگر توجهی به دینداری و اخلاق طرف نکنیم. ولی درکل نظر شما را قبول دارم یعنی اول احساس(احساس اینکه من دوست دارم ازدواج کنم) و بعد عقل و احساس(احساس اینکه من از طرف مقابل خوشم می آید) را با هم به کار گرفت.
به نظر متوجه تفاوت بین خودم و شما شدم که البته تفاوت نیست:
شما می فرمایید که اول باید احساس به ازدواج در انسان شکل بگیرد و بعد عاقلانه و باز هم به همراه احساس دلنشین بودن شخصی را انتخاب کند درست؟؟؟
من حالت بالا را کاملا قبول دارم می دانید چرا اینطور حس می کنید که من دارم مخالف نظر شما متنی قرار می دهم؟؟ چونکه من قسمت آبی رنگ متن بالا را قبول دارم ولی در عرایض خودم از آنجا شروع نمی کنم بلکه از قسمت نارنجی منظورم را می رسانم و ادامه می دهم . مثل اینکه شما در رختکن قبل از بازی با بازیکنان صحبت می کنید و من با شروع بازی در زمین هستم.:ok:
مثلا ممکن است شخصی بدون هیچ حسی فقط روزه بگیرد چون دینش فرموده
کاملاً درست است. خب چرا باید به حرف این دین گوش کند؟
منظور بنده از مقدم اینست که احساس را باید کنترل کرد و اولویت را به عقل داد . شما باید ابتدا دیندار و خوش اخلاق بودن طرف مقابل را پیدا کنید و مطمئن شوید بعد به دنبال ظاهر و دلنشین شدن بی افتید که اگر خدای نکرده برعکس باشد آنوقت به قول معروف ممکن است کور و کر شویم(خودم را عرض می کنم جسارت به شما نشود عزیز) و دیگر توجهی به دینداری و اخلاق طرف نکنیم. ولی درکل نظر شما را قبول دارم یعنی اول احساس(احساس اینکه من دوست دارم ازدواج کنم) و بعد عقل و احساس(احساس اینکه من از طرف مقابل خوشم می آید) را با هم به کار گرفت
خب پس با این گفتگوها مشخص شد نظرمان بیشتر به یکدیگر نزدیک است و با توضیحات خوبی که میدهید راه را برای توضیح من هموار میکنید
عاقلانه و باز هم به همراه احساس دلنشین بودن شخصی را انتخاب کند
فکر میکنم اختلاف نظر ما در همین بخش نارنجی رنگ باشد که البته الان نارنجی نیست :Nishkhand:
شما در این باره فرمودید:
منظور بنده از مقدم اینست که احساس را باید کنترل کرد و اولویت را به عقل داد . شما باید ابتدا دیندار و خوش اخلاق بودن طرف مقابل را پیدا کنید و مطمئن شوید بعد به دنبال ظاهر و دلنشین شدن بی افتید
خب من با همین که گفتید مخالفم. اگر همین بخش را توضیح بیشتری بفرمائید ، عرض خواهم کرد که از چه بابت مخالف هستم
کاملاً درست است. خب چرا باید به حرف این دین گوش کند؟
از روی تقلید. از پدر و مادر مسلمان به دنیا آمده ، آنها روزه می گیرند و او هم می گیرد. در کل برادر شما درج کردید "بلا استثناء" و من با این مشکل دارم ولی اگر می نوشتید اکثریت می توانستم قبول کنم چونکه ممکن هست فقط حتی یک مورد وجود داشته باشد .
خب من با همین که گفتید مخالفم. اگر همین بخش را توضیح بیشتری بفرمائید ، عرض خواهم کرد که از چه بابت مخالف هستم
مخالفت شما را پذیرایم :ok:
آنچه از دینم آموختم و دینم بر اساس آموزه های پیامبر صلی الله و علیه وآله و سلم است و او غیر از وحی عمل نمی کند" الا وحی یوحی" (نجم 4) " و وحی از جانب خداست پس اگر تاکید می شود دینداری و اخلاق پس اولویت با عقل است نه دوست داشتن من . اگر بفرمایید که خوب ، احساس هم در این مسائل دین هویدا است بله حرف شما صحیح است و بنده هم قبل تر منظورم را رساندم که احساس را می توان عقلانی کرد . اگر فقط به دوست داشتن من باشد معلوم نیست که به خیر ختم شود ولی اگر در مسائل احساسی هم بر اساس معیار های دینم جلو بروم قطعا به هدف نزدیکتر می شوم هر چند واجب نیست ولی برایم بهتر هست گرچه نپسندم.
دینم فرمود خمس واجب است هر چند ممکن است بعضی پرداخت آنرا ضرر قلمداد کنند ولی قطعا برای همان شخص هم فایده دارد هر چند حس خوبی نسبت به آن نداشته باشد.
در خدمتم.
سلام
با بنده خدايي بحث مي كردم. گفتم براساس تحقيقات فلان امر ثابت شده است
گفت من قانع نمي شوم
گفتم: خب شايد شما قانع نشويد كه دو دوتا چهارتا ميشه اين مشكل از بنده نيست كه شما در بديهات شك مي كنيد
از روی تقلید. از پدر و مادر مسلمان به دنیا آمده ، آنها روزه می گیرند و او هم می گیرد
دینم فرمود خمس واجب است هر چند ممکن است بعضی پرداخت آنرا ضرر قلمداد کنند
امام علی(ع)
بعضی خدا را برای ترس از جهنم اطاعت میکنند ، این روش ترسوهاست
بعضی خدا را بخاطر بهشت اطاعت میکنند ، این روش تجار است
بعضی خدا را از روی عشق به او اطاعت میکنند ، این روش پارسایان است
ابتدای تمام اعمال ما احساس است برادر
سه مور بالا را نگاه کنید ، هر سه احساس هستند
اما از منظر دیگری هم بررسی میکنم. میفرمائید از روی تقلید از پدر و مادر
خب چرا از پدر و مادر تقلید میکنیم؟ غیر از این است که چون آنها را دوست داریم؟ خب باز هم شد احساس
میفرمائید طرف دادن خمس را زیان میداند. خب چرا؟ غیر از این است که دلیلش حس مال دوستی است؟
چه منافاتی با صحبت من دارد برادر؟
پیامبر(ص) از کجا خدا را شناخته؟ جز این است که احساس کرده خالقی دارد؟ بعد او را جستجو کرده تا نهایتاً او را یافته
باز هم ابتدای امر با احساس آغاز شده است
و سلام گرامی :Gol:
نمی خواهم عرض کنم فرمایش شما حتما اشتباه است ولی چون یقین ندارم که تمام کار های ما احساسی است نمی توانم آنرا قبول کنم تا اینکه به یقین برسم پس باز هم با احترام به نظر شما می خواهم نه تایید کنم و نه تکذیب.
چه منافاتی با صحبت من دارد برادر؟
آن قسمت را چون شما توضیح بیشتر خواستید بنده درج کردم وگرنه شما ارادت به اهل بیت علیهم السلام :hamdel:دارید و اهل علم و دانشید.
پیامبر(ص) از کجا خدا را شناخته؟ جز این است که احساس کرده خالقی دارد؟ بعد او را جستجو کرده تا نهایتاً او را یافته
باز هم ابتدای امر با احساس آغاز شده است
به نظرم این بخش را در انجمن کلام و عقاید تاپیک کنید بهتر است و ان شاءالله به جواب های خوبی می رسید و شاید بنده هم استفاده کردم.
با احترام ، کاملاً غلط است!
ممنون میشوم عقل و احساس را برایم تعریف کنید برادران عزیزم قیاس مع الفارق است! :ok:
علیک سلام برادر:Gol:
یعنی شما قبول ندارید که معصومین علیهم السلام اعمال و رفتار و گفتارشان عقلانی بود؟؟!! با شناختی که نسبت به شما دارم بعید می دانم . می دانم منظورتان از این نقل قول چیز دیگریست ولی اگر شخصی فقط همین پست شما را ببیند جور دیگری تصور خواهد کرد.
درباره نقل قول دوم : بعد از خواندن مطلب شما و توجه به نقل قول دومی که از بنده کردید متوجه شدم که اشتباه می کردم و حالا تصحیح می کنم اگر باز هم ایرادی دیدید خوشحال می شوم راهنمایی کنید:ok::
ولی می توان بین احساس و عقل ، عقل را انتخاب کرد که اگر عاقلانه انتخاب کنیم احتمالا احساس هم آنرا به مرور قبول خواهد کرد و می توان احساس را تحت سیطره عقل قرار داد
برای عقل تعریف خاصی نمی توانم ارائه بدم مگر اینکه بخوایم تعریف فلسفی و عرفانی عقل رو بیان کنیم که مرادمان در اینجا نیست .ولی درکل می توان گفت عمل عقلانی یعنی عملی که نفسانی و شیطانی نباشد و بنا بر دلیل و برهان درست باشد و احساس هم اگر عامیانه عرض کنم یعنی همون خوشم میاد یا نمیاد ، دلم میخاد یا نمیخاد ، دوست دارم یا ندارم و....
بضاعت من همین بود. حالا شما بفرمایید.
سلام این چیزی که شما می گویید را نمی توان به آن صورت تنوع طلبی دانست . این حس به خاطر این است که شما مجردید . چون مجردید دلتون زن می خواد . چون دلتون زن می خواد هر کی رو که می بینید فکر می کنید به دردتان می خورد . آدم تشنه هرجا آب دید دلش می خواهد . منظورم فقط تشنگی جنسی نیست بلکه تشنگی روانی هم هست. من خودم در ماه رمضان وقتی روزه می گرفتم بعضی اوقات خیلی تشنم می شد . باورتان نمی شه که دوست داشتم آب جوب بخورم . همه چیز را شکل آب می دیدم . اگر چشم خود را همانطور که گفتید کنترل می کنید نگران نباشید . این حس ها تا حدی طبیعی ست . فقط یک چیزی بگم . چادری بودن را خیلی ملاک قرار ندهید . نمی گم ملاک نیست ولی یکی از ملاک هاست . من خانم های چادری بی سواد و بداخلاق و بی شعور هم دیده ام . الان آیا دوست دارید همسرتان چادری باشه ولی بد اخلاق باشه ؟نمی گم همه ی چادری ها بد اخلاق اند اما تصور نکنید هرکس چادر می پوشد دیگر کارش درست است . اگر شرایطش را دارید بروید ازدواج کنید البته با انتخابی عاقلانه . این چیزی که می گویید حل خواهد شد .
کسی که صرفاً با خواندن یک پست و بدون در نظر گرفتن سایر موارد ، دیگری را قضاوت کند ، اصلاً نظرش اهمیتی ندارد
احسنت به شما. اصلاً تمام کارهای ما احساسی است ، تمامش بلا استثناء :ok:
از ساده ترین کار که غذا خوردن است ، روی احساس است تا بزرگترینش که رسیدن به خداست شما تا حالا دیده اید که کسی بگوید:
طبق نظریات علمی در حال حاضر میزان قند خون من پایین آمده ، آب بدنم کم شده که برای بافت ها و ادامه حیات مضر است ، همچنین توان و انرژی بدنم طبق فرمول فلان به پایین تر از حد نساب رسیده و نیاز به مقداری مس و روی ، کمی کلسیم ، کمی مایعات ، مقداری آهن و.... پیدا کرده ام پس باید بروم غذا بخورم؟! :Nishkhand:
خیر برادر ، تنها چیزی که طرف میگوید این است:
گشنم شده باید برم غذا بخورم یعنی مبنای حرکت احساس است. خب پس کار عقل در اینجا چیست؟اینکه شما باید غذای حلال و طیب بخورید. حلال یعنی حق دیگران نباشد و برای شما ضرر و زیانی نداشته باشد و تاثیر منفی در عملکرد بدن شما ایجاد نکند. طیب یعنی از مواد تمیز و مفید برای بدنِ شما ساخته شده باشد نه اینکه صرفاً شکمتان را پر کند. عقل وظیفه اش تفکیک احساسات است ، نه اینکه عقل و احساس دو چیز متفاوت باشند. شما ازدواج میکنید چون نیاز عاطفی به جنس مخالف دارید ، نیاز جنسی به او دارید ، که هر دوی این مجموع نیازها (عاطفی و جنسی) از احساس شما سرچشمه میگیرد. عقل فقط تنظیم میکند که چطور باید از این احساس های درستی که خداوند در شما قرار داده استفاده کنید
پس برادر ، اگر از همان مثال غذا استفاده کنیم و غذا را مصداقی از احساس در نظر بگیریم ، اصلاً خنده دار میشود که بگوئیم:
کدام یک را انتخاب کنم؟ عقل را یا غذا را !!! :Gig:چون هیچ عقل سالمی نمیگوید غذا نخور. سؤال درست این است که بپرسیم:
کدام غذا را باید بخورم؟احتراما و جسارتا این را قبول ندارم.:Gol:
برادر از توضیحات شما خیلی ممنونم .استفاده کردم.
خوب نظر بنده هم همین است و من هم عرض نکردم کلا احساس را کنار بگذاریم . همان مثال غذای شما که
نباید رفت و خدای ناکرده گوش حرام پیدا کرد و خورد که چرا؟؟چون گشنم شد. بلکه باید
پس بخورید ولی هر چیزی را نخورید. اول حلال بعد گشنم هست و غذا بخورم.
پس عقل مقدم بر احساس و مهم تر از احساس است . پس باید احساس خود را عقلانی کنیم و هر چه پیش آید خوش آید نباشد که مشکل پیش می آید.
به نظر می آید نظر هر دوی ما یکی است ولی نمی دونم چرا توافقی صورت نمیگیره :Gig:
ادامهء همین پست را بخوان برادر
همین تمایل به پیروی از یک عمل ائمه(ع) بخاطر ارادت و علاقه به آنها ، خودش مصداقی از احساس است! :ok:
که استاد "حامی" نیز به آن اشاره کردند. اما از مصادیق جهت دهی صحیح احساس ، توسط عقل هم هست
پس در همین جا نیز این عاطفه و احساس است که استارت کار را زده است و عقل فقط آن را جهت داده و هدایت کرده البته میدانم مثال زدید استاد گرامی و خودتان هم گفتید برای نزدیک تر شدن به ذهن. من هم نمی خواهم خود مثال را نقد کنم ، اما با استفاده از همین مثال ، توضیحی عرض میکنم بله اگر فوتبالیست مورد علاقه من فلان پیراهن را بپوشد من هم چون او را دوست دارم این کار را میکنم ، اما 3 نکته وجود دارد:
1 - خود روانشناسان این کار را عکس العملی از روی احساس کاذب می دانند و غیر عقلانی!
یعنی کار عقلانی این است که من یا کار را برای خوب بودن خود کار انجام بدهم (نه چون فلانی انجام داده)
یا اگر قرار است بخاطر کسی انجام بدهم ، بخاطر اطمینان از درستکار بودنِ آن شخص باشد ، که باز هم میشود توجه به درستی خود عمل
بنا بر این زمانی کار من صحیح است که بگویم فلان کار را از فلانی تقلید کردم چون میدانم کار درستی است
نه اینکه بگویم فلان کار را از فلانی تقلید کردم چون دوستش دارم
گر چه ائمه برای همین دوست داشتن هم به ما توجه خواهند کرد ، اما بدون شک اصل چیزی که از ما میخواهند ، درک عمل است ، نه صرفاً تقلید از روی احساس
2 - بله ، من میروم و کاپشنی که فلان فوتبالیست پوشیده را از سر علاقه به او میپوشم. اما سایز خودم را میپوشم نه سایز او را!
حتی افرادی که فلان خواننده یا فوتبالیست را می پرستند ، باز هم نمیروند کاپشن سایز او را بخرند. یعنی لااقل در همین حد به تفاوت خواست خود با آن فوتبالیست توجه میکنند
3 - کاپشنی که مثال زدید ، چیزی است که ظاهر ما را شبیه به شخص مورد علاقه ما میکند. چرا که ما میخواهیم با این عمل نشان بدهیم که میخواهیم شبیه به او باشیم. اما شما تقریباً هیچکسی را پیدا نمیکنید که بگوید چون فلان هنرپیشه را دوست دارم و او رفته زن چشم آبی گرفته ، من هم میروم زن چشم آبی میگیرم!! ممکن است کاپشنی شبیه به او بپوشم ، مدل مویم را مثل او بزنم و..... اما غذایی را میخورم که خودم دوست دارم و زنی را میگیرم که خودم دوست دارم و ماشیتی را سوار میشوم که خودم دوس دارم
در نتیجه به نظر من آن تقلیدی از ائمه(ع) زیباست این است که در راه و روش از آنها پیروی کنیم نه در سلایقلذا مثالی که شما زدید به نظر من مع الفارق است چون اگر بخواهیم مثال را با موضوع تطبیق بدهیم ، معنایش این میشود که چون همسر پیامبر(ص) مثلاً قدشان بلند بوده پس من هم باید بروم زنی بگیرم که قدش بلند باشد!!
مثلاً ائمه(ع) لباس رنگ روشن میپوشیدند و لباسشان تمیز بوده. این چیزی است که تقلید آن طبیعی است
ولی قرار نیست چون فلان امام رنگ سبز را می پسندیده ، من هم بروم رنگ سبز بپوشم! شاید من از رنگ سبز خوشم نیاید و رنگ زرد را بپسندم
به نظر من احساسات و تمایلات تقلیدپذیر نیست استاد "حامی" عزیز
شما برای حرکت ماشین به چرخ نیاز دارید. چرخ را در نظر بگیرید: (زندگی)
حال به چیزی نیاز دارید تا به چرخهای شما قدرت بدهد. نام آن قدرت میشود موتور (احساس)
اما اگر چرخ ها بدون هیچ جهت گیری ، این قدرت را بگیرند و همینطور بی هدف رو به جلو حرکت کنند ، تصادف ایجاد میشود (گناه یا اشتباه)
لذا شما به وسیله ای نیاز دارید که چرخ های شما را به مسیر درست هدایت کند تا به مقصد برسید. نام این وسیله فرمان است (عقل) پس موتور میشود احساس و فرمان میشود عقل
حالا یک سؤال. در یک اتوموبیل ، موتور مقدم است یا فرمان؟!
نمیشود گفت چون هر کدام باید سر جای خودش باشد و وظیفه خودش را انجام بدهد
در نتیجه در کلیتِ موضوع ، بنده و شما توافق داریم و هر دوی ما عقل را معادل فرمان می دانیم ، اما اختلاف ما در این است که:
شما احساس را معادل چرخ میگیرید ،که در نتیجه با فرمان (عقل) در تقابل قرار میگیرد. لذا باید یکی را بر دیگری مقدم کنید که انتخاب درست فرمان استولی من احساس را معادل موتور میگیرم که به چرخ ها قدرت حرکت میدهد. لذا در تقابل با فرمان نیست که بخواهم آنها را به هم تقدم و تاخر بدهم. بلکه مکمل هم هستند
سلام علیکم و رحمه الله
یک مثال عرض می کنم خدمتتان ، انشالله که مفید واقع گردد.
وقتی که آدم روزه میگیره و در یک محیطی هستش که انواع نوشیدنیها و خوراکی و غذاهای متنوع و خوش آب و رنگ را می بینه، همش پیش خودش میگه اگر الآن روزه نبودم، یک دلی از عزا در می آوردم.....و به قول معروف هر چیزی رو که میبینه هوس میکنه و پیش خودش میگه ای کاش الآن روزه نبودم یا اینکه بعد از افطار حسابی از اینا میخورم...مثلا بستنی مکه میبینه...میگه....و 100متر جلوتر که مثلا هنووانه میبینه باز میگه...(البته این وصف حال امثال بنده هست ....وگرنه قطعا بسیاری از شما عزیزان آنچنان طالب رضایت یار هستید که اصلا این چیزا را عار میدونید...بگذریم)
حالا می رسیم به زمان افطار...یا بعد از ماه مبارک رمضان....آیا آن وضعیت و حال و هوای روزه داری هنوز وجود داره؟
بله؟
خیر؟
پاسخ هر دو گزینه میتونه باشه....
باز یک مثال میزنم....خیلیها هستند (مخصوصا آقایان :Nishkhand:) که وقتی روزهای تعطیل در منزل حضور به هم می رسانند و یا غروب که از محل کار به خانه برمیگردند، فکر میکنند که اصولا باید مرتب فک مبارک و دهان کار کند، و اصلا کاری ندارند که آیا گرسنه هستند؟ آیا تشنه هستند؟ آیا بدنشان به قند نیاز دارد؟.....فقط تمام مدت در حال رفت و آمد بین مبل و یخچال و تو کابینت و ...هستند...
یک سری دیگر هم که حداقلند خیر اینطور نیستند...فقط در حد نیاز و روی برنامه می خورند.
بنابراین...این که فردی در موقع مجردی این حس و حال داره خیلی هم طبیعیه....مگر همان افراد وارسته که طالب رضایت خدا هستند....
ولی اگر هم فردی چنین باشد، معلوم نیست که بعد از ازدواج جزء کدوم دسته از افراد باشد، مدام پای یخچال؟؟؟؟یا خوردن فقط در موقع ضرورت!
والسلام:Gol:
و باز هم سلام گرامی:Gol:
مثلا ممکن است شخصی بدون هیچ حسی فقط روزه بگیرد چون دینش فرموده. من به این دلیل که شما بلا استثناء درج کردید مخالفم چونکه ممکن است استثنائی وجود داشته باشد هر چند یک مورد.
منظور بنده از مقدم اینست که احساس را باید کنترل کرد و اولویت را به عقل داد . شما باید ابتدا دیندار و خوش اخلاق بودن طرف مقابل را پیدا کنید و مطمئن شوید بعد به دنبال ظاهر و دلنشین شدن بی افتید که اگر خدای نکرده برعکس باشد آنوقت به قول معروف ممکن است کور و کر شویم(خودم را عرض می کنم جسارت به شما نشود عزیز) و دیگر توجهی به دینداری و اخلاق طرف نکنیم. ولی درکل نظر شما را قبول دارم یعنی اول احساس(احساس اینکه من دوست دارم ازدواج کنم) و بعد عقل و احساس(احساس اینکه من از طرف مقابل خوشم می آید) را با هم به کار گرفت.
به نظر متوجه تفاوت بین خودم و شما شدم که البته تفاوت نیست:
شما می فرمایید که اول باید احساس به ازدواج در انسان شکل بگیرد و بعد عاقلانه و باز هم به همراه احساس دلنشین بودن شخصی را انتخاب کند درست؟؟؟
من حالت بالا را کاملا قبول دارم می دانید چرا اینطور حس می کنید که من دارم مخالف نظر شما متنی قرار می دهم؟؟ چونکه من قسمت آبی رنگ متن بالا را قبول دارم ولی در عرایض خودم از آنجا شروع نمی کنم بلکه از قسمت نارنجی منظورم را می رسانم و ادامه می دهم . مثل اینکه شما در رختکن قبل از بازی با بازیکنان صحبت می کنید و من با شروع بازی در زمین هستم.:ok:
سلام برادر
کاملاً درست است. خب چرا باید به حرف این دین گوش کند؟ خب پس با این گفتگوها مشخص شد نظرمان بیشتر به یکدیگر نزدیک است و با توضیحات خوبی که میدهید راه را برای توضیح من هموار میکنید
فکر میکنم اختلاف نظر ما در همین بخش نارنجی رنگ باشد که البته الان نارنجی نیست :Nishkhand:
شما در این باره فرمودید:
خب من با همین که گفتید مخالفم. اگر همین بخش را توضیح بیشتری بفرمائید ، عرض خواهم کرد که از چه بابت مخالف هستم
و باز هم سلام :Gol:
از روی تقلید. از پدر و مادر مسلمان به دنیا آمده ، آنها روزه می گیرند و او هم می گیرد. در کل برادر شما درج کردید "بلا استثناء" و من با این مشکل دارم ولی اگر می نوشتید اکثریت می توانستم قبول کنم چونکه ممکن هست فقط حتی یک مورد وجود داشته باشد .
مخالفت شما را پذیرایم :ok:
آنچه از دینم آموختم و دینم بر اساس آموزه های پیامبر صلی الله و علیه وآله و سلم است و او غیر از وحی عمل نمی کند" الا وحی یوحی" (نجم 4) " و وحی از جانب خداست پس اگر تاکید می شود دینداری و اخلاق پس اولویت با عقل است نه دوست داشتن من . اگر بفرمایید که خوب ، احساس هم در این مسائل دین هویدا است بله حرف شما صحیح است و بنده هم قبل تر منظورم را رساندم که احساس را می توان عقلانی کرد . اگر فقط به دوست داشتن من باشد معلوم نیست که به خیر ختم شود ولی اگر در مسائل احساسی هم بر اساس معیار های دینم جلو بروم قطعا به هدف نزدیکتر می شوم هر چند واجب نیست ولی برایم بهتر هست گرچه نپسندم.
دینم فرمود خمس واجب است هر چند ممکن است بعضی پرداخت آنرا ضرر قلمداد کنند ولی قطعا برای همان شخص هم فایده دارد هر چند حس خوبی نسبت به آن نداشته باشد.
در خدمتم.
سلام
با بنده خدايي بحث مي كردم. گفتم براساس تحقيقات فلان امر ثابت شده است
گفت من قانع نمي شوم
گفتم: خب شايد شما قانع نشويد كه دو دوتا چهارتا ميشه اين مشكل از بنده نيست كه شما در بديهات شك مي كنيد
امام علی(ع)
بعضی خدا را برای ترس از جهنم اطاعت میکنند ، این روش ترسوهاست
بعضی خدا را بخاطر بهشت اطاعت میکنند ، این روش تجار است
بعضی خدا را از روی عشق به او اطاعت میکنند ، این روش پارسایان است
ابتدای تمام اعمال ما احساس است برادر
سه مور بالا را نگاه کنید ، هر سه احساس هستند
اما از منظر دیگری هم بررسی میکنم. میفرمائید از روی تقلید از پدر و مادر
خب چرا از پدر و مادر تقلید میکنیم؟ غیر از این است که چون آنها را دوست داریم؟ خب باز هم شد احساس
میفرمائید طرف دادن خمس را زیان میداند. خب چرا؟ غیر از این است که دلیلش حس مال دوستی است؟
باید دید کدام درست میگویند :khandeh!:
البته بنده خاک پای شما هم هستم ، آن بحثش جداست
پیامبر(ص) از کجا خدا را شناخته؟ جز این است که احساس کرده خالقی دارد؟ بعد او را جستجو کرده تا نهایتاً او را یافته
باز هم ابتدای امر با احساس آغاز شده است
و سلام گرامی :Gol:
نمی خواهم عرض کنم فرمایش شما حتما اشتباه است ولی چون یقین ندارم که تمام کار های ما احساسی است نمی توانم آنرا قبول کنم تا اینکه به یقین برسم پس باز هم با احترام به نظر شما می خواهم نه تایید کنم و نه تکذیب.
آن قسمت را چون شما توضیح بیشتر خواستید بنده درج کردم وگرنه شما ارادت به اهل بیت علیهم السلام :hamdel:دارید و اهل علم و دانشید.
به نظرم این بخش را در انجمن کلام و عقاید تاپیک کنید بهتر است و ان شاءالله به جواب های خوبی می رسید و شاید بنده هم استفاده کردم.