جمع بندی منظور از این آیه در قرآن: «مستضعفان وارثان زمین اند»
تبهای اولیه
باسلام
ایه ای در قران داریم به این مضمون:همانا در زبور نوشتیم که بندگان صالح من وارثان زمینند.
و همچنین این ایه:مستضعفان زمین وارثان زمین اند.
خوب بندگان صالح که از دنیا میروند و وارث بهشت هستند ولی زمین به اونها نمیرسد.
منظور خدا چیه؟
کارشناس بحث : مجید
[quote=تالیا;268111]باسلام
ایه ای در قران داریم به این مضمون:همانا در زبور نوشتیم که بندگان صالح من وارثان زمینند.
و همچنین این ایه:مستضعفان زمین وارثان زمین اند.
خوب بندگان صالح که از دنیا میروند و وارث بهشت هستند ولی زمین به اونها نمیرسد.
منظور خدا چیه؟
کارشناس بحث : مجید [/quote]
با صلوات بر محمد وآل محمد
برای این که به منظور این ایات شریفه پی ببرید بنده اکتفا می کنم به روایاتی که در ذیل آیه 5 سوره قصص آمده است.«1»
در معانى الاخبار به سند خود از محمد بن سنان، از مفضل بن عمر، روايت كرده كه گفت: از امام صادق (ع) شنيدم، مىفرمود: رسول خدا (ص) نگاهى به على و حسن و حسين (ع) كرد و گريست و فرمود: شما بعد از من مستضعف خواهيد شد، مفضل مىگويد عرضه داشتم معناى اين كلام رسول خدا (ص) چيست؟ فرمود: معنايش اين است كه: بعد از من شما اماميد، چون خداوند عز و جل مىفرمايد:" وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ". پس اين آيه تا روز قيامت در باره ما جريان دارد و اين پيشوايى تا روز قيامت در ما جارى است «2».
مؤلف: در اين كه آيه مذكور در باره ائمه اهل بيت (ع) است، روايات بسيارى از طريق شيعه رسيده است، و از اين روايت برمىآيد كه همه روايات اين باب از قبيل جرى و تطبيق مصداق بر كلى است.
و در نهج البلاغه فرموده: دنيا بعد از همه سركشىهايش سرانجام زير بار ما خواهد رفت و رو به ما خواهد نمود همانند شترى كه در آغاز بچه خود را شير نمىدهد و لگدپرانى مىكند و سرانجام به وى ميل و عطوفت مىكند آن گاه اين آيه را تلاوت فرمود:" وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ" «3».
__________________________________________________
(1)ترجمه الميزان، ج16، ص: 18
(2) معانى الاخبار، ص 79.
(3) نهج البلاغه صبحى الصالح، ص 506.
[quote=تالیا;268111]باسلام
ایه ای در قران داریم به این مضمون:همانا در زبور نوشتیم که بندگان صالح من وارثان زمینند.
و همچنین این ایه:مستضعفان زمین وارثان زمین اند.
خوب بندگان صالح که از دنیا میروند و وارث بهشت هستند ولی زمین به اونها نمیرسد.
منظور خدا چیه؟
کارشناس بحث : مجید [/quote]
با صلولت بر محمدوآل محمد
در ادامه بحث گذشته به نکته دیگر اشاره کنیم و از تفسیر نمونه کمک بگیریم تا ان شا الله مطلب روشن گردد:
در اين دو آيه خداوند پرده از روى اراده و مشيت خود در مورد مستضعفان برداشته و پنج امر را در اين زمينه بيان مىكند كه با هم پيوند و ارتباط نزديك دارند.
نخست اينكه ما مىخواهيم آنها را مشمول نعمتهاى خود كنيم (وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ ...).
ديگر اينكه ما مىخواهيم آنها را پيشوايان نمائيم (نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً).
سوم اينكه ما مىخواهيم آنها را وارثان حكومت جباران قرار دهيم (وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ).
چهارم اينكه ما حكومت قوى و پا بر جا به آنها مىدهيم (وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ).
و بالآخره پنجم اينكه آنچه را دشمنانشان از آن بيم داشتند و تمام نيروهاى خود را بر ضد آن بسيج كرده بودند به آنها نشان دهيم (وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ).
چنين است لطف عنايت پروردگار در مورد" مستضعفين"،
اما آنها كيانند؟و چه اوصافى دارند؟
1- حكومت جهانى مستضعفان
گفتيم آيات فوق، هرگز سخن از يك برنامه موضعى و خصوصى مربوط به بنى اسرائيل نمىگويد، بلكه بيانگر يك قانون كلى است براى همه اعصار و قرون و همه اقوام و جمعيتها، مىگويد:" ما اراده داريم كه بر مستضعفان منت بگذاريم و آنها را پيشوايان و وارثان حكومت روى زمين قرار دهيم".
اين بشارتى است در زمينه پيروزى حق بر باطل و ايمان بر كفر.
اين بشارتى است براى همه انسانهاى آزاده و خواهان حكومت عدل و داد و برچيده شدن بساط ظلم و جور.
نمونهاى از تحقق اين مشيت الهى، حكومت بنى اسرائيل و زوال حكومت فرعونيان بود.
و نمونه كاملترش حكومت پيامبر اسلام ص و يارانش بعد از ظهور اسلام بود، حكومت پا برهنهها و تهىدستان با ايمان و مظلومان پاكدل كه پيوسته از سوى فراعنه زمان خود مورد تحقير و استهزاء بودند، و تحت فشار و ظلم و ستم قرار داشتند.
سرانجام خدا به دست همين گروه دروازه قصرهاى كسراها و قيصرها را گشود و آنها را از تخت قدرت بزير آورد و بينى مستكبران را به خاك ماليد.
و نمونه" گستردهتر" آن ظهور حكومت حق و عدالت در تمام كره زمين بوسيله" مهدى" (ارواحنا له الفداء) است.
اين آيات از جمله آياتى است كه به روشنى بشارت ظهور چنين حكومتى را مىدهد، لذا در روايات اسلامى مىخوانيم كه ائمه اهل بيت ع در تفسير اين آيه اشاره به اين ظهور بزرگ كردهاند. در نهج البلاغه از على ع چنين آمده است:
«لتعطفن الدنيا علينا بعد شماسها عظف الضروس على ولدها و تلى عقيب ذلك و نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ ..؛
دنيا پس از چموشى و سركشى- همچون شترى كه از دادن شير به دوشندهاش خوددارى مىكند و براى بچهاش نگه مىدارد- به ما روى مىآورد ... سپس آيه" وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ" را تلاوت فرمود». «1».
و در حديث ديگرى از همان امام بزرگوار ع مىخوانيم كه در تفسير آيه فوق فرمود:
«هم آل محمد (ص) يبعث اللَّه مهديهم بعد جهدهم، فيعزهم و يذل عدوهم؛ اين گروه آل محمد ص هستند، خداوند مهدى آنها را بعد از زحمت و فشارى كه بر آنان وارد مىشود برمىانگيزد و به آنها عزت مىدهد و دشمنانشان را ذليل و خوار مىكند.».«2».
و در حديثى از امام زين العابدين على بن الحسين ع مىخوانيم:
«و الذى بعث محمدا بالحق بشيرا و نذيرا، ان الأبرار منا اهل البيت و شيعتهم بمنزلة موسى و شيعته، و ان عدونا و اشياعهم بمنزلة فرعون و اشياعه ؛سوگند به كسى كه محمد ص را به حق بشارت دهنده و بيم دهنده قرار داد كه نيكان از ما اهل البيت و پيروان آنها بمنزله موسى و پيروان او هستند، و دشمنان ما و پيروان آنها بمنزله فرعون و پيروان او مىباشند" (سرانجام ما پيروز مىشويم و آنها نابود مىشوند و حكومت حق و عدالت از آن ما خواهد بود)». «3».
البته حكومت جهانى مهدى ع در آخر كار هرگز مانع از حكومتهاى اسلامى در مقياسهاى محدودتر پيش از آن از طرف مستضعفان بر ضد مستكبران نخواهد بود، و هر زمان شرائط آن را فراهم سازند وعده حتمى و مشيت الهى دربارهآنها تحقق خواهد يافت و اين پيروزى نصيبشان مىشود.
__________________________________________________
(1) نهج البلاغه كلمات قصار شماره 209.
(2)" غيبت شيخ طوسى" طبق نقل تفسير نور الثقلين ج 4 ص 110.
(3)" مجمع البيان" ذيل آيه مورد بحث.
2-" مستضعفان" و" مستكبران" كيانند؟
مىدانيم واژه" مستضعف" از ماده" ضعف" است، اما چون به باب استفعال برده شده به معنى كسى است كه او را به ضعف كشاندهاند و در بند و زنجير كردهاند.
به تعبير ديگر" مستضعف" كسى نيست كه ضعيف و ناتوان و فاقد قدرت و نيرو باشد، مستضعف كسى است كه نيروهاى بالفعل و بالقوة دارد، اما از ناحيه ظالمان و جباران سخت در فشار قرار گرفته، ولى با اين حال در برابر بند و زنجير كه بر دست و پاى او نهادهاند ساكت و تسليم نيست، پيوسته تلاش مىكند، تا زنجيرها را بشكند و آزاد شود، دست جباران و ستمگران را كوتاه سازد و آئين حق و عدالت را برپا كند.
خداوند به چنين گروهى وعده يارى و حكومت در زمين داده است، نه افراد بىدست و پا و جبان و ترسو كه حتى حاضر نيستند فريادى بكشند، تا چه رسد به اينكه پا در ميدان مبارزه بگذارند و قربانى دهند.
بنى اسرائيل نيز آن روز توانستند وارث حكومت فرعونيان شوند كه گرد رهبر خود موسى ع را گرفتند، نيروهاى خود را بسيج كردند و همه صف واحدى را تشكيل دادند، بقاياى ايمانى كه از جدشان ابراهيم به ارث برده بودند با دعوت موسى ع تكميل و خرافات را از فكر خود زدودند و آماده قيام شدند.
البته" مستضعف" انواع و اقسامى دارد مستضعف" فكرى" و" فرهنگى" مستضعف" اقتصادى" مستضعف" اخلاقى" و مستضعف" سياسى" و آنچه بيشتر قرآن روى آن تكيه كرده است مستضعفين سياسى و اخلاقى است.
بدون شك جباران مستكبر براى تحكيم پايههاى سياست جابرانه خود قبل از هر چيز سعى مىكنند قربانيان خود را به استضعاف فكرى و فرهنگى بكشانند. سپس به استضعاف اقتصادى، تا قدرت و توانى براى آنها باقى نماند، تا فكر قيام و گرفتن زمام حكومت را در دست و در مغز خود نپرورانند.
در قرآن مجيد در پنج مورد سخن از" مستضعفين" به ميان آمده كه عموما سخن از مؤمنانى مىگويد كه تحت فشار جباران قرار داشتند.
در يك جا مؤمنان را دعوت به مبارزه و جهاد در راه خدا و مستضعفين با ايمان كرده مىگويد:" چرا در راه خدا، و در راه مردان و زنان و كودكانى كه تضعيف شدهاند پيكار نمىكنيد؟ همان افراد ستمديدهاى كه مىگويند: خدايا! ما را از اين شهر (مكه) كه اهلش ستمگرند بيرون بر، و براى ما از طرف خودت سرپرستى قرار ده، و براى ما از سوى خودت ياورى تعيين فرما" (نساء- 75).
تنها در يك مورد سخن از كسانى به ميان مىآورد كه ظالمند و همكارى با كافران دارند و ادعاى مستضعف بودن مىكنند و قرآن ادعاى آنها را نفى كرده، مىگويد:" شما مىتوانستيد با هجرت كردن از منطقه كفر و فساد از چنگال آنها رهايى يابيد، اما چون چنين نكرديد جايگاه شما دوزخ است" (مضمون آيه 97- نساء).
ولى به هر حال قرآن همه جا به حمايت از مستضعفان برخاسته و از آنها به نيكى ياد كرده است و آنها را مؤمنان تحت فشار مىشمارد، مؤمنانى مجاهد و تلاشگر كه مشمول لطف خدا هستند.
3- روش عمومى مستكبران تاريخ
نه تنها فرعون بود كه براى اسارت بنى اسرائيل مردان آنها را مىكشت، و زنانشان را براى خدمتكارى زنده نگه مىداشت، كه در طول تاريخ همه جباران چنين بودند و با هر وسيله نيروهاى فعال را از كار مىانداختند.
آنجا كه نمىتوانستند مردان را بكشند مردانگى را مىكشتند، و با پخش وسائل فساد، مواد مخدر، توسعه فحشاء و بىبندبارى جنسى، گسترش شراب و قمار، و انواع سرگرميهاى ناسالم، روح شهامت و سلحشورى و ايمان را در آنها خفه مىكردند، تا بتوانند با خيالى آسوده به حكومت خودكامه خويش ادامه دهند.
اما پيامبران الهى مخصوصا پيامبر اسلام ص سعى داشتند نيروهاى خفته جوانان را بيدار و آزاد سازند، و حتى به زنان درس مردانگى بياموزند، و آنها را در صف مردان، در برابر مستكبران قرار دهند.
شواهد اين دو برنامه در تاريخ گذشته و امروز در همه كشورهاى اسلامى به خوبى نمايان است كه نيازى به ذكر آن نمىبينيم.(1)
.....................................................
1-تفسير نمونه، ج16، صص: 16-22
باسلام
ایه ی بعدی البته به مضمون:اگر کسی فکر میکند خداوند در دنیا و اخرت یاریش نخواهد کرد خویشتن را باریسمانی از اسمان بیاویزد و انرا ببرد ببیند این حیله خشمش را پایین میاورد.
خوب تفسیر کنید این ایه رو یعنی چی؟
[quote=تالیا;271560]باسلام
ایه ی بعدی البته به مضمون:اگر کسی فکر میکند خداوند در دنیا و اخرت یاریش نخواهد کرد خویشتن را باریسمانی از اسمان بیاویزد و انرا ببرد ببیند این حیله خشمش را پایین میاورد.
خوب تفسیر کنید این ایه رو یعنی چی؟
[/quote]
با صلوات برمحمد وآل محمد
اگر لطف بفر مایید واصل آیه را با آدرس بفرمایید چون باید اصل آیه رادید بعد به تفسیر آن اشاره کرد .
اگر چه بنده ماده حبل را جستجو کردم ولی این آیه که شما آورده اید پیدا نکردم.
وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (103)
ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ ما ثُقِفُوا إِلاَّ بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ (112)
قالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى (66)
فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِيَّهُمْ وَ قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ (44)
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ (16)
في جيدِها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ (5
اگر لطف بفر مایید واصل آیه را با آدرس بفرمایید
به نام او
"مَن كَانَ يَظُنُّ أَن لَّن يَنصُرَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ فَلْيَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاء ثُمَّ لِيَقْطَعْ فَلْيَنظُرْ هَلْ يُذْهِبَنَّ كَيْدُهُ مَا يَغِيظُ (حج 15)"
خوب تفسیر کنید این ایه رو یعنی چی؟
علاوه بر همه تفاسیر ممکن بنده نکته ای که شاید آیه به طور تلویحی به آن اشاره دارد عرض می کنم:
بعضا می توان با حس ترس خشم را برطرف کرد و بالعکس با خشم ترس را برطرف نمود. یک کاربرد این مساله در اهوال قیامت می تواند باشد که با دیدن وقایع ترسناک (نمونه: مواجهه با صاخه که وجودی دارای فریاد ترسناک است) می توان با داشتن حس خشم (نسبت به ظالمین یا غاصبین حق ائمه یا ...) از ترس کشنده آن روز فرار کرد.
و خدا داناتر است.
به نام او
"مَن كَانَ يَظُنُّ أَن لَّن يَنصُرَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ فَلْيَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاء ثُمَّ لِيَقْطَعْ فَلْيَنظُرْ هَلْ يُذْهِبَنَّ كَيْدُهُ مَا يَغِيظُ (حج 15)"
[quote=aminj;271632]به نام او
"مَن كَانَ يَظُنُّ أَن لَّن يَنصُرَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ فَلْيَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاء ثُمَّ لِيَقْطَعْ فَلْيَنظُرْ هَلْ يُذْهِبَنَّ كَيْدُهُ مَا يَغِيظُ (حج 15)"[/quote]
با صلوات بر محمد وآل محمد
با سلام ودرود بر ره روان راه نبی اکرم (ص)این آیه ای که انتخاب شده است با جنایاتی که آمریکا وصهیونیست انجام داده اند مناسبت دارد ،و باید به آنها بگوییم«قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكم؛ بگو: در كينه خويش بميريد»
و اینک تفسیر این آیه شریفه را از منظر تفسیر نمونه خدمت شما عرضه می دارم ،امید وارم خداوند از همه ما به نحو احسن بپذیرد:
1)مَنْ كانَ يَظُنُّ أَنْ لَنْ يَنْصُرَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ فَلْيَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّماءِ ثُمَّ لْيَقْطَعْ فَلْيَنْظُرْ هَلْ يُذْهِبَنَّ كَيْدُهُ ما يَغِيظُ (15) وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ آياتٍ بَيِّناتٍ وَ أَنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يُرِيدُ (16)
ترجمه:
15- هر كس گمان مىكند كه خدا پيامبرش را در دنيا و آخرت يارى نخواهد كرد (و از اين نظر عصبانى است هر كارى از دستش ساخته است بكند) ريسمانى به سقف خانه خود بياويزد و خود را از آن آويزان نمايد و نفس خود را قطع كند! (و تا لب پرتگاه مرگ پيش رود) ببيند آيا اين كار خشم او را فرو مىنشاند؟! 16- اينگونه ما قرآن را به صورت آيات روشن نازل كرديم و خداوند هر كس را بخواهد هدايت مىكند.
شان نزول:
بعضى از مفسران در شان نزول نخستين آيه از آيات فوق چنين نقل كردهاند:
گروهى از قبيله" بنى اسد" و" بنى غطفان" كه با پيامبر اسلام ص پيمان بسته بودند گفتند ما مىترسيم خدا سرانجام محمد ص را يارى نكند و در نتيجه رابطه ما با هم پيمانهايمان از يهود قطع شود و آنها به ما مواد غذايى ندهند، آيه فوق نازل شد و به آنها اخطار كرد و آنها را سخت مذمت نمود.
بعضى ديگر گفتهاند گروهى از مسلمانان به خاطر شدت غضب بر كفار، براى پيروى پيغمبر ص بيقرارى و بيتابى مىكردند و مىگفتند: چرا وعده خدا در اين زمينه تحقق نمىيابد؟ آيه نازل شد و آنها را بر اين بى صبرى ملامت كرد «1».
تفسير:
رستاخيز پايان همه اختلافات
از آنجا كه در آيات گذشته سخن از گروه ضعيف الايمان بود در آيات مورد بحث نيز چهره ديگرى از آنها را ترسيم كرده مىگويد:" كسى كه گمان مىكند خدا پيامبرش را در دنيا و آخرت يارى نخواهد كرد، و در خشم و غيظ فرو رفته هر كارى از دستش ساخته است انجام دهد، ريسمانى به سقف خانه خود بياويزد و خود را از آن آويزان كند، و نفس خود را قطع نمايد و تا سر حد مرگ پيش رود ببيند آيا اين كار خشم او را فرو مىنشاند" (مَنْ كانَ يَظُنُّ أَنْ لَنْ يَنْصُرَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ فَلْيَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّماءِ ثُمَّ لْيَقْطَعْ فَلْيَنْظُرْ هَلْ يُذْهِبَنَّ كَيْدُهُ ما يَغِيظُ).
__________________________________________________
(1)" ابو الفتوح رازى" و همچنين" فخر رازى" ذيل آيات مورد بحث.
اين تفسير را گروه كثيرى از مفسران برگزيده، يا به عنوان يك احتمال قابل ملاحظه ذكر كردهاند «1».
طبق اين تفسير ضمير" لَنْ يَنْصُرَهُ اللَّهُ" به پيامبر ص باز مىگردد، و" سماء" به معنى سقف خانه است (چون" سماء" به هر چيزى كه در جهت فوق قرار داشته باشد اطلاق مىگردد) و جمله" ليقطع" به معنى خفقان و قطع نفس و پيش رفتن تا سر حد مرگ است.
احتمالات مختلف ديگرى نيز در تفسير اين آيه داده شده است كه ذكر همه آنها لزومى ندارد ولى از ميان آنها دو تفسير قابل ملاحظه است:
1- منظور از" سماء" همان" آسمان" است، يعنى:" اينگونه اشخاصى كه تصور مىكنند خدا پيامبرش را يارى نخواهد كرد به آسمان بروند، و طنابى به آن آويزان كنند، و خود را در ميان زمين و آسمان به دار كشند تا نفسشان بريده شود (يا طنابى را كه به آن آويزان شدهاند قطع كنند تا از همانجا سقوط نمايند) ببينند آيا اين كار خشمشان را فرو مىنشاند"؟!
2- ضمير مذكور، به خود اين اشخاص باز گردد (نه پيامبر ص) يعنى:
" كسانى كه فكر مىكنند خدا آنها را يارى نمىكند، و روزيشان بر اثر ايمان آوردن قطع مىگردد، هر كارى از دستشان ساخته است انجام دهند، به آسمان بروند خود را با ريسمانى آويزان نمايند سپس اين ريسمان را قطع كرده تا سقوط كنند، آيا اين كارها خشمشان را فرو مىنشاند"؟.
مطلب قابل توجه اين كه تمام اين تفسيرها به يك نكته روانى در ارتباط با افراد كم حوصله و عصبانى و ضعيف الايمان اشاره مىكند كه آنها وقتى كارشان ظاهرا به بن بست مىرسد فورا دستپاچه مىشوند و تصميمهاى جنون آميز مىگيرند:
__________________________________________________
(1) به تفسيرهاى" مجمع البيان"،" تبيان"،" الميزان"،" فخر رازى"،" ابو الفتوح رازى"،" تفسير صافى"، و" قرطبى" ذيل آيه مورد بحث مراجعه شود.
گاه مشت بر در و ديوار مىكوبند.
گاه مىخواهند زمين را بشكافند و زير آن پنهان شوند.
و سر انجام براى خاموش كردن آتش خشم خويش تصميم به انتحار و خود- كشى مىگيرند، در حالى كه هيچ يك از اين اعمال جنون آميز مشكل آنها را حل نمىكند، اگر كمى خونسرد باشند، صبر و حوصله به خرج دهند و با نيروى ايمان به خدا و اعتماد به نفس و شكيبايى و استقامت به جنگ مشكلات بر خيزند حل آن قطعا ممكن است.
آيه بعد اشاره به يك جمع بندى در آيات گذشته كرده مىگويد:" اينگونه ما قرآن را به صورت آيات بينات و نشانههاى روشن نازل كرديم" (وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ آياتٍ بَيِّناتٍ).
دلائلى براى معاد و رستاخيز هم چون بررسى دوران جنينى انسان، و رشد گياهان، و زنده شدن زمينهاى مرده، كه همگان را به مساله معاد آشنا مىسازد و دلائلى هم چون بى خاصيت بودن بتها، و سر انجام كار كسانى كه دين را وسيله جلب منافع مادى قرار مىدهند.
ولى با اين همه، داشتن دلائل روشن به تنهايى كافى نيست بلكه آمادگى پذيرش حق نيز لازم است، به همين دليل در پايان آيه مىگويد:" و خداوند هر كس را بخواهد هدايت مىكند" (وَ أَنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يُرِيدُ).
بارها گفتهايم كه خواست خدا بى حساب نيست، او حكيم است و همه كارهايش داراى حساب، هر كس كه در راه او به مجاهده بر خيزد، و از اعماق جان خواستار هدايت باشد، خدا او را به وسيله آيات بيناتش راهنمايى مىكند «1».
__________________________________________________
(1) در تركيب جمله" أَنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يُرِيدُ" معروف اين است كه مبتداى محذوفى دارد و تقدير چنين است الامر أَنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يُرِيدُ. اين احتمال نيز وجود دارد كه ان (به فتح) به معنى ان (به كسر) بوده باشد، و محذوفى در كار نيست.
.....................................................................
2)در تفسیر نور نکاتی آمده که جالب به نظر می رسد که ذیلا عنوان می گردد:
..............................................................
(1)تفسير نور(10جلدى)، ج6، ص: 26
پست جمع بندی
پرسش:
آیه ای در قرآن کریم داریم با این مضمون:« همانا در زبور نوشتیم که بندگان صالح من وارثان زمینند.» و هم چنین این آیه که می فرماید:« مستضعفان زمین وارثان زمین اند.» خوب بندگان صالح که از دنیا می روند و وارث بهشت هستند و زمین به آنها نمی رسد. پس منظور خدا چیست؟
پاسخ:
آیه اول: سوره انبیاء آیه 105:« وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ؛ و همانا ما پس از تورات در زبور نوشتيم كه: زمين را بندگان شايسته ما به ميراث مى برند.»
تفسیر:
در آيات گذشته به قسمتى از پاداش هاى اخروى مؤمنان صالح اشاره شد در آيه مورد بحث به يكى از روشن ترين پاداش هاى دنيوى آنها كه حكومت روى زمين" است با بيان شيوايى اشاره كرده مى گويد:" در" زبور" بعد از" ذكر" چنين نوشتيم كه سرانجام بندگان صالح من وارث (حكومت) زمين خواهند شد" (وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ).
" ارض" به مجموع كره زمين گفته مى شود و سراسر جهان را شامل مى گردد مگر اين كه قرينه خاصى در كار باشد، گرچه بعضى احتمال داده اند كه مراد وارث شدن سراسر زمين در قيامت است، ولى ظاهر كلمه" ارض" هنگامى كه بطور مطلق گفته مى شود، زمين اين جهان است.
واژه" ارث" همان گونه كه سابقا هم اشاره كرده ايم به معنى چيزى است كه بدون معامله و دادوستد به كسى انتقال مى يابد، و گاهى در قرآن كريم" ارث" به تسلط و پيروزى يك قوم صالح بر قوم ناصالح و در اختيار گرفتن مواهب و امكانات آنها گفته شده است، چنان كه در آيه 137 سوره اعراف در باره بنى اسرائيل و پيروزيشان بر فرعونيان چنين مى خوانيم: وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا:" ما شرق و غرب زمين را به ارث به آن قوم مستضعف داديم" .
سؤال ديگرى كه در اينجا باقى مى ماند اين است كه بندگان صالح خدا (عِبادِيَ الصَّالِحُونَ) كيانند؟
با توجه به اضافه شدن بندگان به خدا، مساله ايمان و توحيد آنها روشن مى شود، و با توجه به كلمه" صالحون" كه معنى گسترده و وسيعى دارد، همه شايستگي ها به ذهن مى آيد: شايستگى از نظر عمل و تقوا، شايستگى از نظر علم و آگاهى، شايستگى از نظر قدرت و قوت، و شايستگى از نظر تدبير و نظم و درك اجتماعى.
هنگامى بندگان با ايمان اين شايستگي ها را براى خود فراهم سازند، خداوند نيز كمك و يارى مى كند تا آنها بينى مستكبران را به خاك بمالند، دست هاى آلوده شان را از حكومت زمين كوتاه كنند، و وارث ميراث هاى آنها گردند.
بنا بر اين تنها" مستضعف بودن" دليل بر پيروزى بر دشمنان و حكومت روى زمين نخواهد بود، بلكه از يك سو ايمان لازم است و از سوى ديگر كسب شايستگي ها، و مستضعفان جهان ما دام كه اين دو اصل را زنده نكنند به حكومت روى زمين نخواهند رسيد.
در بعضى از روايات صريحا اين آيه تفسير به ياران مهدى ع شده است:چنان كه در مجمع البيان ذيل همين آيه از امام باقر ع چنين مى خوانيم:« هم اصحاب المهدى فى آخر الزمان؛ بندگان صالحى را كه خداوند در اين آيه به عنوان وارثان زمين ياد مى كند ياران مهدى ع در آخر الزمان هستند.»
در تفسير قمى نيز در ذيل اين آيه چنين آمده است:« أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ، قال القائم و اصحابه؛ منظور از اين كه زمين را بندگان صالح خدا به ارث مى برند مهدى قائم ع و ياران او هستند.»
بنا بر اين در هر زمان و در هر جا بندگان صالح خدا قيام كنند، پيروز و موفق خواهند بود و سرانجام وارث زمين و حكومت آن خواهند شد.
علاوه بر روايات فوق كه در خصوص تفسير اين آيه وارد شده روايات بسيار زيادى كه بالغ به حد تواتر است از طرق شيعه و اهل تسنن در مورد مهدى ع از پيامبر گرامى اسلام ص و هم چنين از" ائمه اهل بيت" ع نقل شده كه همه آنها دلالت بر اين دارد سرانجام حكومت جهان به دست صالحان خواهد افتاد، و مردى از خاندان پيامبر ص قيام مى كند و زمين را پر از عدل و داد مى سازد آن چنان كه از ظلم و جور پر شده باشد.
از جمله اين حديث معروف است كه در اكثر منابع اسلامى از پيامبر ص نقل شده:« لو لم يبق من الدنيا الا يوم، لطول اللَّه ذلك اليوم، حتى يبعث رجلا (صالحا) من أهل بيتي يملأ الارض عدلا و قسطا كما ملئت ظلما و جورا؛ اگر از عمر جهان جز يك روز نماند، خداوند آن روز را آن قدر طولانى مى كند تا مرد صالحى را از خاندان من برانگيزد كه صفحه زمين را پر از عدل و داد كند همان گونه كه از ظلم و جور پر شده است.» اين حديث با همين تعبير يا مختصر تفاوتى در بسيارى از كتب شيعه و اهل سنت آمده است .(1)
آیه دوّم: سوره قصص آیه5:« وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ؛و ما مى خواستيم به آنان كه در آن سرزمين به ناتوانى و زبونى گرفته شده بودند، نعمت هاى باارزش دهيم، و آنان را پيشوايان مردم و وارثان [اموال، ثروتها و سرزمين هاى فرعونيان] گردانيم.»
در اين آيه خداوند پرده از روى اراده و مشيت خود در مورد مستضعفان برداشته و سه امر را در اين زمينه بيان مى كند كه با هم پيوند و ارتباط نزديك دارند.
نخست اين كه ما مى خواهيم آنها را مشمول نعمت هاى خود كنيم (وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ ...).
ديگر اين كه ما مى خواهيم آنها را پيشوايان نمائيم (نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً).
سوم اين كه ما مى خواهيم آنها را وارثان حكومت جباران قرار دهيم (وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ)و این چنين است لطف عنايت پروردگار در مورد" مستضعفين.
حكومت جهانى مستضعفان
گفتيم آيات فوق، هرگز سخن از يك برنامه موضعى و خصوصى مربوط به بنى اسرائيل نمى گويد، بلكه بيانگر يك قانون كلى است براى همه اعصار و قرون و همه اقوام و جمعيت هاست و مى گويد:" ما اراده داريم كه بر مستضعفان منت بگذاريم و آنها را پيشوايان و وارثان حكومت روى زمين قرار دهيم".
اين بشارتى است در زمينه پيروزى حق بر باطل و ايمان بر كفر.
اين بشارتى است براى همه انسان هاى آزاده و خواهان حكومت عدل و داد و برچيده شدن بساط ظلم و جور.
نمونه اى از تحقق اين مشيت الهى، حكومت بنى اسرائيل و زوال حكومت فرعونيان بود.
و نمونه كاملترش حكومت پيامبر اسلام ص و يارانش بعد از ظهور اسلام بود، حكومت پا برهنه ها و تهیدستان با ايمان و مظلومان پاكدل كه پيوسته از سوى فراعنه زمان خود مورد تحقير و استهزاء بودند، و تحت فشار و ظلم و ستم قرار داشتند.
سرانجام خدا به دست همين گروه دروازه قصرهاى كسراها و قيصرها را گشود و آنها را از تخت قدرت بزير آورد و بينى مستكبران را به خاك ماليد. و نمونه" گسترده تر" آن ظهور حكومت حق و عدالت در تمام كره زمين بوسيله" مهدى" (ارواحنا له الفداء) است.(2)
پی نوشت با تلخیص از
1- تفسير نمونه، ج13، ص: 520
2- تفسير نمونه، ج16، ص: 16