منبع حدیث «انا یمانی» (برای جواب دادن به یک غیر شیعه)

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
منبع حدیث «انا یمانی» (برای جواب دادن به یک غیر شیعه)

سلام. من حدیث من یمانی هستم رو توی یک گروه گذاشتم که اونجا یک مسلمان اندونزیایی سنی بود. اون ادعا کرده که این حدیث ضعیفه چون تو کتاب صحیح بخاری نیست. البته هم من و هم اون تصمیم گرفتیم بحث رو ادامه ندیم.
ولی برای پاسخ دادن به خودم و برای پاسخ دادن به کسی که احتمالا سنی است ولی به واقع دنبال جواب میگردد لطفا کمکم کنید.
در ضمن راهنمایی کنید که در برخورد با افرادی که اگه بخواین توضیح میدم چطور رفتار کنم که هم وظیفه ام رو انجام داده باشم و هم باعث جدل نشم و خدای نکرده به اتحاد ضربه ای نزنم که دینی به گردنمون باشه.
تشکر

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد صدرا

با سلام و عرض ادب

1) هرچند خبر «انا یمانی»،‌[1] در منابع اهل سنت ذکر نشده است؛ اما باید توجه داشت که انتشار چنین خبری از سوی کاربران در فضای مجازی در راستای حمایت از مسلمانان مظلوم یمن و مقابله ی با ظالم می باشد.

قرآن کریم در رابطه با وحدت قلوب مؤمنین می فرماید:«وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ يُطِيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ»؛[2] مردان و زنان باايمان، ولىّ (و يار و ياور) يكديگرند امر به معروف، و نهى از منكر مى‏ كنند نماز را برپا مى ‏دارند و زكات را مى‏ پردازند و خدا و رسولش را اطاعت مى‏ كنند بزودى خدا آنان را مورد رحمت خويش قرار مى ‏دهد خداوند توانا و حكيم است!

افتخار شیعه آن است که در مکتبی تربیت شده است که فریاد رسی به مظلوم در سر لوحه ی عملی آن قرار دارد؛ همچنان که پيامبر اکرم صلی الله علیه وآله به روايت امام صادق علیه السلام فرمودند:«مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ‏ فَلَيْسَ‏ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ‏ رَجُلًا يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ»؛[3]كسى كه بامداد برخيزد بى‏آنكه به فكر سر و سامان دادن به كارهاى مسلمانان باشد، مسلمان نيست. و كسى كه فرياد «مسلمانان به دادم برسيد!» را از كسى بشنود و اجابت نكند مسلمان نمی باشد.

2) در کتاب صحیح بخاری روایاتی وجود دارد که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ایمان مردم یمن را ستوده اند که چند روایت بیان می شود:

الف: «عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وآله وَسَلَّمَ: «أَتَاكُمْ أَهْلُ اليَمَنِ، هُمْ أَرَقُّ أَفْئِدَةً وَأَلْيَنُ قُلُوبًا، الإِيمَانُ يَمَانٍ وَالحِكْمَةُ يَمَانِيَةٌ، وَالفَخْرُ وَالخُيَلاَءُ فِي أَصْحَابِ الإِبِلِ، وَالسَّكِينَةُ وَالوَقَارُ فِي أَهْلِ الغَنَمِ... »؛[4] ابو هریره از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله روایت می کند که حضرت فرمودند: اهل یمن به نزدتان آمد در حالی که آنان رقیق القلب ترین و نرم دل ترین مردمانند. ایمان یمنی و حکمت یمنی است و فخر فروشی و خود بزرگ بینی و تکبر در یاران شتر است...

ب:«عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، أَنَّ النَّبِيَّ صلی الله علیه وآله و سلم قَالَ: «الإِيمَانُ يَمَانٍ، وَالفِتْنَةُ هَا هُنَا، هَا هُنَا يَطْلُعُ قَرْنُ الشَّيْطَانِ»؛[5] ایمان یمنی( از یمن می باشد) و فتنه(از) اینجاست، اینجا شاخ شیطان طلوع می کند.

ج:«عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وآله وَسَلَّمَ، قَالَ: «أَتَاكُمْ أَهْلُ اليَمَنِ، أَضْعَفُ قُلُوبًا، وَأَرَقُّ أَفْئِدَةً، الفِقْهُ يَمَانٍ وَالحِكْمَةُ يَمَانِيَةٌ»
؛[6] اهل یمن به نزدتان آمد در حالی که آنان رقیق القلب ترین و نرم دل ترین مردمانند. فقه و فهم دین، یمنی و حکمت یمنی است.

3) در خبری که در منابع شیعی و سنی در مورد اسلام اهل یمن آمده می خوانیم: براء بن عازب روایت می کند: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم خالد بن وليد را براى دعوت مردم يمن بدان سوى اعزام كرد. براء مى‏ گويد: ما نه ماه(در برخی نقلهای دیگر شش ماه) در آنجا اقامت كرديم، اما كسى اسلام را نپذيرفت. پس از آن رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم على بن ابى طالب عليهما السلام را فرستاد. زمانى كه امام به يمن رسيد و نامه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را براى قبيله هَمْدان‏ خواند، همگى مسلمان شدند. امام ضمن نامه‏ اى، خبر اسلام هَمْدانيان را به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نوشت و آن حضرت سه بار فرمودند: السلام‏ على‏ هَمْدان‏. «فَلَمَّا قَرَأَ كِتَابَهُ كَبَّرَ جَالِسًا، ثُمَّ سَجَدَ فَقَالَ: «السَّلَامُ عَلَى هَمْدَانَ» ثَلَاثًا ...»،[7]که در این روایت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بر اهل یمن سلام فرستاده اند.

موفق باشید.


[/HR] [1] . اصول ستة عشر، عده ای از علمای قرن سوم، ‌مؤسسه دارالحدیث:«جعفر بن محمّد بن شریح در کتاب خود می نویسد: روزی رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله از اسب‌ها در نزد عیینة بن حصین بن حذیفه بدر سان می دید. رسول خدا به او فرمودند: من اسب‏‌ شناس‏‌ترم از تو. عیینة گفت: من مرد شناس ‌ترم از تو. پیامبر فرمود: چطور؟ گفت: بهترین مردان آنانند که تیغ بر دوش نهند و نیزه‏‌ ها را بر شانه اسب‌ هاشان گذارند و اینان مردم نجدند. پیامبر فرمود: «کَذَبْتَ؛ إِنَّ خَیْرَ الرِّجَالِ أَهْلُ الْیَمَنِ، وَ الْإِیمَانُ یَمَانٍ، وَ أَنَا یَمَانِیٌّ، وَ أَکْثَرُ قَبَائِل دُخُولِ الْجَنَّةِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَذْحِج‏»‏ دروغ گفتى، بهترین مردان مردم یمن باشند؛ ایمان یمانى است و من هم یمانی ‌ام و بیشترین گروهی که روز قیامت به بهشت روند مذحج (قبیله ای یمنی که مالک اشتر از آن قبیله بود) باشند».

[2] . التوبة، 71.

[3] . الكافي (ط - الإسلامية)،‌الکلینی، ج‏2 ؛ ص164.

[4] . صحيح البخاري، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي، کتاب المغازی، باب قدوم الاشعریین و اهل الیمن، ح:2387، دار طوق النجاة.

[5] . همان، حدیث: 4389.

[6] . همان،حدیث:4390.

[7] . مسند الروياني، أبو بكر محمد بن هارون الرُّوياني (المتوفى: 307هـ)، ح:304، مؤسسة قرطبة – القاهرة؛ السنن الكبرى، أحمد بن الحسين بن علي بن موسى الخُسْرَوْجِردي الخراساني، أبو بكر البيهقي (المتوفى: 458هـ)،ح:3932، دار الكتب العلمية، بيروت – لبنان و... «عَنِ الْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ قَالَ: بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وآله وَسَلَّمَ خَالِدَ بْنَ الْوَلِيدِ إِلَى الْيَمَنِ يَدْعُوهُمْ إِلَى الِإِسْلَامِ، فَكُنْتُ فِيمَنْ سَارَ مَعَهُ، فَأَقَامَ عَلَيْهِمْ تِسْعَةَ أَشْهُرٍ لَا يُجِيبُونَهُ إِلَى شَيْءٍ، فَبَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ فِي أَثَرِهِ، وَأَمَرَهُ أَنْ يَقْفِلَ خَالِدُ بْنُ الْوَلِيدِ وَمَنْ مَعَهُ، فَإِنْ أَرَادَ أَحَدٌ مِمَّنَ كَانَ مَعَ خَالِدِ بْنِ الْوَلِيدِ أَنْ يُعَقِّبَ مَعَهُ تَرَكَهُ، قَالَ الْبَرَاءُ: فَكُنْتُ مِمَّنْ عَقَّبَ مَعَ عَلِيٍّ إِلَى أَوَائِلِ أَهْلِ الْيَمَنِ، فَجَمَعُوا لَهُ، قَالَ: فَصَلَّى بِنَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ الْفَجْرَ، فَلَمَّا فَرَغَ صَفَّنَا صَفًّا وَاحِدًا ثُمَّ تَقَدْمَ بَيْنَ أَيْدِينَا، فَحَمِدَ اللَّهَ وَأثْنَى عَلَيْهِ، ثُمَّ قَرَأَ عَلَيْهِمْ كِتَابَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وآله وَسَلَّمَ، فَأَسْلَمَتْ هَمْدَانُ كُلُّهَا فِي يَوْمٍ وَاحِدٍ، فَكَتَبَ بِذَلِكَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَلَمَّا قَرَأَ كِتَابَهُ كَبَّرَ جَالِسًا، ثُمَّ سَجَدَ فَقَالَ: «السَّلَامُ عَلَى هَمْدَانَ» ثَلَاثًا فَتَتَابَعَ أَهْلُ الْيَمَنِ عَلَى الِإِسْلَامِ».

تشکر از پاسخ شما.

اما اینکه پیامبر فرمودند من یمانی هستم چطور تفسیر میشه؟
آخه اون شخص تاکید می کردند که پیامبر مکی بوده.
همونطور که شما ایرانی هستید.
البته یکی از دوستانم مطلبی نوشتند که ادعا می کرد که اجداد پیامبر و حضرت ابراهیم علیهم السلام قبیله ای از جنوب عربستان که همان یمن ایت بوده اند. اما ایشان باز هم گفتند که حدیث گفته است که پیامبر و نه گفته است که اجداد پیامبر.
البته برای من پذیرفتنی است که وقتی شخصی بگوید من فلان جایی همستم شاید منظورش این باشد که اصالتا آن جایی است. ولی ایشون نمی دونم چرا نمی خواستند بپذیرند!!!
آیا در ادبیات عرب این جوری هست که کسی که می گوید من یمنی هستم منظورش این باشد که اصالتا یمنی است؟

مریم مامان عباس;707754 نوشت:
اما اینکه پیامبر فرمودند من یمانی هستم چطور تفسیر میشه؟
آخه اون شخص تاکید می کردند که پیامبر مکی بوده.
همونطور که شما ایرانی هستید.
البته یکی از دوستانم مطلبی نوشتند که ادعا می کرد که اجداد پیامبر و حضرت ابراهیم علیهم السلام قبیله ای از جنوب عربستان که همان یمن ایت بوده اند. اما ایشان باز هم گفتند که حدیث گفته است که پیامبر و نه گفته است که اجداد پیامبر.
البته برای من پذیرفتنی است که وقتی شخصی بگوید من فلان جایی همستم شاید منظورش این باشد که اصالتا آن جایی است. ولی ایشون نمی دونم چرا نمی خواستند بپذیرند!!!
آیا در ادبیات عرب این جوری هست که کسی که می گوید من یمنی هستم منظورش این باشد که اصالتا یمنی است؟

با سلام و عرض ادب

بنابراین که این سخن را حضرت فرموده باشند؛ شاید بتوان چنین گفت که چنین انتسابی از باب تشریف و شرافت بخشیدن به اهل یمن بوده باشد، به اینکه اهل یمن آن زمان دارای ایمانی بوده اند که حضرت برای بیان نمودن درجه ی ایمان آنها می فرمایند: من یمانی هستم؛ یعنی مردم یمن برادران ایمانی من هستند، که چنین امری خود مشوقی برای بالا بردن درجه ی ایمان مخاطبین آن خواهد بود.


همچنان که در فقره ی ایمان یمانی است؛ حکمت یمانی است، نیز مشخص است که شرافت ایمان و حکمت بواسطه ی یمن نمی باشد؛ بلکه نسبت به عکس می باشد که شرافت هر فرد و قومی بواسطه ی ایمانشان می باشد؛ ولی برای بیان مبالغه اینگونه استعمال شده است.


موفق باشید.

یعنی چنین کاربردی در ادبیات آن روز عربستان قابل درک برای همه یا اکثریت بوده است؟

موضوع قفل شده است