"زكات" در لغت به معناي "نماء - زيادتي" و "پاكي" آمده است، ديگر معاني هم به اين دو معني برمي گردد. "زاء و كاف و حرف عله - يا - از حروف اصلي اين كلمه اند كه بر نماء و زيادتي دلالت ميكند، به معناي پاك شدن هم گفته شده است . بعضي گفته اند: زكات مال را به اين مناسبت زكات ميگويند كه در آن اميد به افزايش مال است، يعني زيادتي و نمو مال . برخي نيز گفته اند: زكات را از اين رو زكات ميگويند كه باعث پاكي مال (و قرب صاحب آن به خدا ميباشد.) دليل بر اين مطلب آيه شريفه "خذ من اموالهم صدقة تطهرهم و تزكيهم بها(1) از اموال آنان صدقه بگير تا به وسيله آن آنان را پاك ساخته و پرورش دهي" ميباشد. پس اصل در همه آنچه كه بيان شد به اين دو معني يعني "زيادتي" و "پاك شدن"(2) برمي گردد." كتاب معجم مقاييس اللغة در لغت "زكي" مينويسد: [1] توبه (9)103/
[2] معجم مقاييس اللغة 17/3
راغب در مفردات ميگويد: "اصل زكات همان زيادتي است كه از بركت خداوند - متعال - حاصل ميگردد; گفته ميشود: "زكا الزرع يزكو" يعني در زراعت زيادتي و بركت پديد آمد."(1) در نهج البلاغه نيز جمله اي آمده كه از واژه "زكاء" نمو استفاده ميشود بدين مضمون : "المال تنقصه النفقة و العلم يزكو علي الانفاق (2) مال با هزينه كردن كم آيد و دانش با پراكنده شدن بيفزايد". از نمونه آياتي كه لفظ "زكات" در آنها ظهور در "پاك شدن" دارد اين آيات است : "ذلكم ازكي لكم و اطهر(3) عمل به دستورات الهي براي زدودن آلودگي شما مفيدتر است ." و آيه : "فلينظر ايها ازكي طعاما(4) پس بايد بنگرد كدامين نفر غذاي بهتري دارند." و آيه : "قد افلح من زكاها(5) هر كه نفس خود را پاك كرد رستگار شد." و آيه : "فلا تزكوا انفسكم هو اعلن بمن اتقي"(6)(7) به معناي نسبت دادن ميآيد. خودستائي نكنيد كه او پرهيزگاران را بهتر ميشناسد." تزكيه از باب تفعيل زكات اصطلاحي در فقه ممكن است از يكي از اين دو معني گرفته شده باشد; [1] مفردات راغب 218/
[2] نهج البلاغه فيض 1155/، لح 496/، حكمت 147
[3] بقره (2) 232/
[4] كهف (18) 19/
[5] الشمس (91) 9/
[6] النجم (53) 32/
[7] يعني هنگامي كه "زكي" ثلاثي مجرد به باب تفعيل برده شود و عين الفعل آن مشدد گردد "زكي، يزكي، تزكية" ميشود. بر اين پايه آيه شريفه "فلا تزكوا انفسكم" معني آن اين ميشود كه پاكي را بر خود مبنديد، خودستايي نكنيد. (مقرر)
زيرا به سبب پرداخت زكات هم مال زيادت و بركت پيدا ميكند و هم موجب پاك شدن مال و صاحب مال ميگردد، ولكن آنچه با سخن خداوند - متعال - در آيه شريفه "خذ من اموالهم صدقة تطهرهم و تزكيهم بها"(1) و لذا چون مقصود از زكات دادن پاك شدن صاحب مال است در مقام اداء آن قصد قربت شرط گرديده، و اين خود از امتيازات اقتصاد اسلامي است كه به واجبات مالي رنگ عبادت و قرب به سوي حق تعالي داده شده است . و اين نكته اي است شايان توجه . اما در اصطلاح فقها: "زكات اندازه و مقدار مشخصي از مال است كه اخراج آن از مال با شرايط ويژه خود خواسته شده است ." يا "زكات يك حق مالي است كه در وجوب آن نصاب (2) مخصوص معتبر گرديده است ." يا "زكات صدقه اي است كه اصالتا متعلق به نصاب مخصوصي است ." و تعريفهاي ديگري از اين قبيل كه براي آن گفته شده است
[1] توبه (9) 103
[2] "نصاب" اندازه اي از مال را گويند كه شارع آن را به عنوان علامت و معياري نصب كرده كه هر وقت مال به آن مقدار رسيد زكات در آن واجب ميشود. (مقرر) تناسب دارد معناي دوم يعني پاك شدن است .
امام علی (علیه السلام): غایَةُ الْعَدْلِ أنْ یَعْدِلَ الْمَرْءُ في نَفْسِهِ. نهایت عدالت آن است که آدمی با خودش به عدالت رفتار کند.
behaving fairly towards oneself is the highest point of justice.
غررالحکم و دررالکلم، ح 6368
انسان چگونه می تواند با خودش به عدالت رفتار کند؟
با سلام
درفرهنگ دینی نقطه مقابل عدالت ظلم معرفی شده است. اگر مصداقها ونمونه هایی که برای ظلم به نفس معرفی شده (مثل گناه و ...) که همگی به نوعی تجاوز از حدود می باشند، کنارگذاشته شود و انسان در زندگی از حدود شرعی و عرفی خود خارج نشود ،رعایت عدالت را در حق خودش داشته . پس در نتیجه اگر انسان حدود شرعی وعرفی خود را بشناسد و تعدی وتجاوز نسبت به آن حدود نداشته باشد ، قطعا عدالت را در حق خودش رعایت کرده است.
مفهوم دقیق این حدیث چیست؟ و چگونه می توان آن را در جامعه اسلامی کاربردی کرد؟
ساختار دين اسلام بر اساس پاكيزگي و بهداشت بنا نهاده شده است. شايد رايجترين حديث پيامبر اعظم (ص) در اين زمينه، حديث «النظافة من الإيمان» باشد. پيامبر اسلام تأكيد فراواني بر اين امر داشت تا آنجا كه فرمود:
بُني الإسلام علي النظافة؛
خداوند، اسلام را بر پايه پاكيزگي بنا نهاده است.
جامعه پيشرفته اسلامي، جامعهاي است كه در آن امور بهداشتي به گونه فراگير و گسترده نهادينه شده است. مواردي چون بهداشت فردي ـ دهان، دندان، پوست، صورت و مو ـ پاكيزگي محيط زيست، بهداشت فضا، برخورداري از هواي سالم، رعايت مسايل جنسي و... در آموزههاي اسلامي به فراواني به چشم ميخورد. بدين ترتيب، مسائلي كه در حال حاضر از جمله شاخصهاي سلامتي و توسعه است، در آموزههاي اوليه اسلام بهعنوان اصولي ترديدناپذير و اساسي بيان شده است.
اسلام، زندگي آكنده از درد و رنج، خستگي، اندوه و بيماري را نميپسندد و حتي طولاني شدن هرگونه بيماري بهويژه بيماريهاي درمانناپذير را از بزرگترين بلاها ميداند. امام علي (ع) ميفرمايد:
همانا در بيماري، پاداشي نيست. از بزرگترين بلاها، بيماري پيوسته است.
پيامبر اعظم (ص) ميفرمايد:
در نظر ما، عافيت، سلامتي و تندرستي، دوست داشتنيتر است.
براي شكلگيري جامعهاي شاداب و تندرست، به دولتمردان و مردمان سفارش شده است به اين امور توجه كنند:
ـ وجود پزشكان ماهر و متخصص به ميزان نياز؛
ـ تربيت و آموزش دانشجويان پزشكي؛
ـ برخورد انساني با بيماران نيازمند؛
ـ برنامهريزي براي توزيع درآمد و امكانات با هدف ايجاد توان درمان مناسب براي همه مردم؛
ـ بالا بردن سطح آگاهيهاي عمومي پزشكي و بهداشتي مردم؛
ـ انجام جراحيهاي مناسب و اهداي اعضاي سالم مردگان؛
ـ امتياز قوانين اختصاصي درمان به پزشكان.
ـ راههاي افزايش عمر طولاني و پرهيز از عوامل زيانبار براي انسان.
امام سجاد(ع) ميفرمايد:
إذا قام القائم، أذهب الله عن كلّ مؤمن العاهة و ردّ إليه قوّته؛
زماني كه قائم قيام كند، خداوند، بيماري را از هر مؤمني ميبرد و نيرويش را به او برميگرداند.
در اين موارد ـ پوشاك، بهداشت، مسكن ـ برنامه امام زمان(عج) همان برنامه پيامبر اسلام است:
المهديّ يقفوا أثري، لا يُخطئ؛
مهدي روش من را دنبال ميكند و هرگز از روش من بيرون نميرود.
و در جاي ديگر ميفرمايد:
ثمّ يكون في آخر اُمّتي خليفـة يَحثي المال حَثْياً، لا يعدُّه عدّاً و ذلك حين يضرب الإسلام بِجِرانه؛
در پايان روزگار امت من، خليفهاي ميآيد كه چون سيل بخشش ميكند و آن را نميشمارد و آن هنگامي است كه اسلام با تمام جنبههايش اجرا ميشود.
حفظ آبروي مردم بويژه مومنان، از ارزش والايي در پيشگاه الهي برخوردار است. مطابق روايت: “المومن اعظم حرمه من الكعبه”(1) احترام مومن از احترام كعبه نيز بالاتر است. حفظ آبروي مومن بقدري اهميت دارد كه خداوند در پارهاي اوقات، خطاهاي انسان مومن را از ملائكه نيز پوشيده ميدارد. البته اين هنگامي است كه ما حدود الهي را شناخته و حقوق او را رعايت كنيم، تا پيش او وجيه و آبرومند شويم، آنگاه او آبروي ما را پيش فرشتهها هم حفظ ميكند. اگر يك وقتي پاي ما لغزيد، نميگذارد آن ملائكه هم بفهمند! چه رسد به ديگران، حتي وجود مبارك پيامبر اعظم؛ چه آنكه در روايت آمده است: وجود مبارك رسول گرامي(ص) نقل ميكند كه من به خداي سبحان عرض كردم در قيامت، بررسي اعمال امت مرا به من واگذار كن كه اگر در بين آنها كساني بودند، لغزشي داشتند، آبروي من پيش انبياي ديگر نرود. “ان علينا حسابهم”(غاشيه/26)، جواب آمد: “من اعمال برخي از اينها را خودم به عهده ميگيرم، بررسي ميكنم كه حتي تو هم متوجه نشوي! كه اگر اينها لغزشي داشتند، آبروي اينها پيش تو هم نرود”(2.)
اينها همه نشان از اهميت و ارزش بالاي آبرو و حرمت مومن، بعنوان خليفه خدا در زمين دارد. عزت و حرمت مومن از جانب حق تعالي به او عنايت شده است: “لقد كرمنا بني آدم”(اسرا/70) و همين امر سبب ارزش والاي آن است، از اين رو تعدي به آبروي ديگران جزء گناهان كبيره محسوب شده و از طرف خداوند وعده عذاب اليم داده شده است. در آيات قرآن ربا بعنوان جنگ و محاربه با خدا و پيامبر تعبير شده است، اما با اين حال در روايت نبوي آمده: “ربا هفتاد و سه قسم است ... و بدتر از همه رباها، تجاوز به آبروي مسلمان است”(3.)
در آموزههاي اسلامي، حقوق بشر و حق الناس تنها در جسم و جسد و اموال او خلاصه نميشود و حفظ آبرو در كنار حفظ مال و جان داراي اهميت است. پيامبر اكرم(ص) ميفرمايند: “همه چيز مسلمان، از مال، آبرو و خونش بر مسلمان ديگر حرام است و حتي ميتوان در برخي موارد از مال و جان گذشت تا آبرو و حيثيت مومني حفظ شود”(4) و نيز از حضرت علي (ع) روايت شده: “مال خود را به كسي كه براي تو از آبرويش (مايه) گذاشته است، ارزاني دار، زيرا هيچ چيز با بخشيدن آبرو برابري نكند”(5.) اميرمومنان (ع) مقدار پنج وسق (حدود پنج بار) خرما براي مردي فرستاد. آن مرد شخصي آبرومند بود و از كسي تقاضاي كمك نميكرد، شخصي در آنجا بود به حضرت گفت: “آن مرد كه تقاضاي كمك نكرد، چرا براي او خرما فرستادي؟ به علاوه يك وسق براي او كافي بود. حضرت به او فرمود: “خداوند امثال تو را در جامعه ما زياد نكند، من ميدهم، تو بخل ميورزي، اگر من آنچه را كه مورد حاجت او است، پس از درخواست او به او بدهم، چيزي به او ندادهام، بلكه قيمت آبرويي را كه به من داده، به او دادهام. اگر صبر كنم تا او درخواست كند، در حقيقت او را وادار كردهام كه آبرويش را به من بدهد، آن رويي را كه در هنگام عبادت و پرستش خداي خود و خداي من، به خاك ميسايد.
متاسفانه بعضا شاهد هستيم كه در جامعه اسلامي، به اين مهم چندان توجهي نميشود. گاهي مشاهده ميشود كه بعضي افراد براي لگد كردن سهوي كفشي به اين خاطر كه حقالناسي بر گردنشان نماند، از صاحب كفش تقاضاي عفو ميكنند، اما به راحتي آبروي ديگران را لگدمال ميكنند و اصلا احساس گناه نميكنند. به عنوان نمونه، در يك هيات مذهبي و در جمعي كه متشرع به آداب ديني هستند، شخصي بعد از تلاوت قرآن بدون توجه و التفات، قرآن را روي زمين ميگذارد، در اين حال شخصي كه داعيه احترام به كلام خدا و كتاب وحي دارد، با لحني توهينآميز و عباراتي سخيف، شخص خاطي را مورد عتاب قرار داده و قرآن را از روي زمين بر ميدارد و آن شخص را در ميان جمع، تحقير ميكند و به خيال خود با آن رفتار، از ساحت قرآن دفاع نموده است، در حالي كه روح مومني را آزرده و آبروي وي را خدشهدار كرده است و متوجه نيست كه اگر قرآن داراي مقام و منزلت است، آبروي مومن نيز ارزشي والا دارد. اميد است افراد جامعه با عنايت به جايگاه والاي مومن و ارزش و اهميت بالاي حفظ آبروي مومن، بيش از پيش نسبت به اين مهم اهتمام ورزند.
پينوشتها در دفتر روزنامه موجود است.
مهدي عامري
[FONT=microsoft sans serif]اگر درعمرت دو روز مهلت يافتى، يك روزش را به فراگرفتن ادب و تربيت اختصاص بده تا روز مرگت، از آن كمك بگيرى.
[FONT=microsoft sans serif]فروع کافی ج8ص150
بسم الله تعالی
نقل قول از استاد سینا: [FONT=Microsoft Sans Serif]خیلی وقتها وقتی با واژه ی ادب روبرو میشیم فکر می کنیم منظور از ادب داشتن ،فقط اینه که یه سری آداب ظاهری را در ارتباط با دیگران رعایت کنیم در صورتی که معنای ادب بسیار گسترده تر از این می باشد هر چند که خود این معنا هم یکی از مصادیق ادب است اما تنها مصداق نیست.ادب در واقع به معنای، نگاه داشتن و رعایت شرایط هر چیز است. حالتی در شخص که او را از کارهای زشت باز می دارد و فرد باادب ، آن است که ظاهر و باطن او، به محاسن اخلاق آراسته باشد. اخلاقش با گفته های او برابر و نیات او با اعمال او موافق باشد. در واقع ادب، پایه تمام محاسن اخلاقی است.مرحوم علامه طباطبائي معتقد است «ادب، ظرافت در عمل است». بنابراين عمل انسان وقتي ظريف و زيبا جلوه ميکند که از نظر شرع مقدّس اسلام منع نشده باشد.
بنابراین ادب، هيئت زيباي انجام اعمال است که همگي ناشي از اخلاق راسخه در روح آدمي است. از اين رو ميتوان نتيجه گرفت که، رابطۀ بين ادب و اخلاق، رابطۀ علي و معلولي است و ادب معلول اخلاق است.در واقع در این روایت امر به ادب یعنی امر به متخلق شدن به اخلاق الهی.
ضمن اینکه خیلی از مواقع به دلیل اهمیت یه دستور اخلاقی معصوم با بیان اینگونه الفاظ قابل اهمیت بودن آن را به ما می فهماند بنابراین مهم بودن وقابل اهمیت بودن این عنوان دلیلی بر عدم اهمیت دستورات دیگر نیست در واقع اثبات شیءنفی ما عدا نمی کند.
با سلام وصلوات بر محمد وآل محمد و تبریک ایام الله دهه ی فجر و با درود بر شما دوستان askdin روایتی از امام علی (ع)در کلمات قصار دیدم گفتم خدمتتان عرض کنم. [FONT=Arial Black]حضرت در حکمت 63 می فر مایند:«فوت الحاجة اهون من طلبها الی غیر اهلها ؛از دست رفتن حاجت ونیاز ،آسان تر است از طلبیدن آن از نا اهلان. » زیرا مهم تر از بر آورده شدن نیاز ،عزت و شخصیتو آبروی نیاز مند است .امام در حکمت 338می فرمایند:«ماءوجهک جامد یقطره السؤال،فانظر عند من تقطره؛آبروی تو بسته (ومحفوظ)است که در خواست آن را می چکاند .بنگر آن را نزد چه کسی می ریزی.» تو گر زر بخواهی ز یاران بخواه ز نا اهل ،هر گز تو چیزی مخواه یا سعدی می گوید : [FONT=Arial Black]هرچه از دونان به منت خواستی در تن افزودی واز جان کاستی :Gol::Gol::Gol::Gol::Gol: