مطالبی در باره کورش کبیر

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مطالبی در باره کورش کبیر

[=&quot]من در طول مدت عمر خود هر آرزويي كه داشتم برآورده شد ، دست به هر كاري كه زدم پيروز شدم . دوستان و يارانم از تدبير من برخوردار بودند . دشمنانم جملگي فرمانم را با رقبت گردن نهادند . قبل از من وطنم سرزمين كوچك و گمنامي بود كه هر سال مورد تاخت و تاز و تجاوز قرار ميگرفت و حالا درآستانه مرگ من ، آنرا بزرگترين و مقتدرترين و شريف ترين كشور آسيا به دست شما ميسپارم . من به خاطر ندارم در هيچ جهادي براي عزت ، سربلندي و كسب افتخار براي ايران زمين مغلوب شده باشم . جمله آرزوهايم برآورده شد و سير زمان پيوسته به كام من بود . اما از آنجا كه از شكست در هراس بودم ، خود را از خودپسندي و غرور بر حذر داشتم . حتي در پيروزيهاي بزرگ خود ، پا از اعتدال بيرون ننهادم . حال كه مرگ من نزديك است خود را بسي خوشبخت ميدانم زيرا[/][=&quot] : فرزنداني كه خداوند بر من عطا فرمود همگي سالم و در عين حال عاقل هستند و وطنم ايران از همه جهات مقتدر و باشكوه مي باشد و آيندگان مرا مردي خوشبخت و كامياب خواهند شمرد . من پيوسته معتقد هستم كه روح انسان پس از خروج از كالبد خاكي ، محو و فناپذير نمي گردد . مرگ چيزي است شبيه به خواب . در مرگ است كه روح انسان به ابديت مي پيوندد و چون از قيد و علايق آزاد ميگردد به آتيه تسلط پيدا ميكند و هميشه ناظر اعمال ما خواهد بود پس اگر چنين بود كه من انديشيدم به آنچه كه گفتم عمل كنيد و بدانيد كه من هميشه ناظر شما خواهم بود ، اما اگر اين چنين نبود آنگاه ازخداي بزرگ بترسيد كه در بقاي او هيچ ترديدي نيست و پيوسته شاهد و ناظر اعمال ماست . از كژي و ناروايي بترسيد .اگر اعمال شما پاك و منطبق بر عدالت بود قدرت شما رونق خواهد يافت ، ولي اگر ظلم و ستم روا داريد و در اجراي عدالت تسامح ورزيد ، ديري نمي انجامد كه ارزش شما در نظر ديگران از بين خواهد رفت و خوار و ذليل و زبون خواهيد شد . من عمر خود را در ياري به مردم سپري كردم . نيكي به ديگران در من خوشدلي و آسايش فراهم مي ساخت و از همه شادي هاي عالم برايم لذت بخش تر بود . ديگر بس است ، پس از مرگ بدنم را مومياي نكنيد و در طلا و زيور آلات و يا امثال آن نپوشانيد . زودتر آنرا در آغوش خاك پاك ايران قرار دهيد تا ذره ذره هاي بدنم خاك ايران را تشكيل دهد . چه افتخاري براي انسان بالاتراز اينكه بدنش در خاكي مثل ايران دفن شود..... .

[/]

ممنون خیلی قشنگ بود .فک کنم کوروش کبیر اسمش توی قران هست«ذوالقرنین»
البته برخی میگن منظور از اسکندر مقدونیه برخی هم میگن کورش کبیره ولی به احتمال خیلی خیلی زیاد منظور کوروش هست.چون کورش بسیار برتر از اسکندر مقدونی بود

با تشکر از دوستان عزیز امیر احمدی و رکسانا

در اینکه ذو القرنین که در قرآن مجید آمده، از نظر تاریخى چه کسى بوده ، بر کدام یک از مردان معروف تاریخ منطبق مى‏شود؟ در میان علما گفتگو بسیار است، نظریات مختلفى در این زمینه ابراز شده که مهم ترین آن ها به شرح زیر است.

اول: بعضى معتقدند او کسى جز" اسکندر مقدونى" نیست. بعضى او را به نام اسکندر ذو القرنین مى‏خوانند، معتقدند که او بعد از مرگ پدرش بر کشورهاى روم و مغرب و مصر تسلط یافت، شهر اسکندریه را بنا نمود، سپس شام و بیت المقدس را در زیر سیطره خود گرفت، از آن جا به ارمنستان رفت، عراق و ایران را فتح کرد، سپس قصد" هند" و" چین" نمود و از آن جا به خراسان بازگشت . شهرهاى فراوانى بنا نهاد، به عراق آمد و بعد از آن در شهر" زور" بیمار شد و از دنیا رفت، ، جسد او را به اسکندریه بردند و در آن جا دفن نمودند (1)

دوم: ذو القرنین یکى از پادشاهان" یمن" بوده (پادشاهان یمن به نام" تبع" خوانده مى‏شدند که جمع آن" تبابعه" است.)(2)
طبق این نظریه ، سدى را که ذو القرنین ساخته، همان سد معروف" مارب" در یمن است.

سوم: بعضی از مورخان بر این باورند که ذوالقرنین یکی از پادشاهان چین به نام "شین هوانک تی" بود که دیوار چین را بنا نهاده، تا جلو هجوم مغول را بگیرد. طول این دیوار سه هزار کیلومتر و عرض آن نه متر و ارتفاعش پانزده متر است که همه با سنگ چیده شده، در سال 264 قبل از میلاد شروع و پس از ده و یا بیست سال خاتمه یافته است.(3)

نظریه دیگر همان است که دانشمند معروف اسلامى" ابو الکلام آزاد" وزیر فرهنگ کشور هند ، در کتاب محققانه‏اى که در این زمینه نگاشته ، مطرح کرده و نظر داده که ذو القرنین همان" کورش کبیر" پادشاه هخامنشى است.(4)

نظریه اول و دوم و سوم قابل قبول نیستند. زیرا با مشخصاتی که قرآن از ذوالقرنین و کارهای او داده مطابقت ندارند.

اسکندر مقدونى فردی کافر و ظالم و خونریز بوده است، به علاوه سد معروفى نساخته که با سد توصیف شده در قرآن مطابقت داشته باشد.

اما" سد مارب" که توسط پادشاه حمیری یمن ساخته شده ، با هیچ یک از صفاتى که قرآن براى سد ذو القرنین ذکر کرده است، تطبیق نمى‏کند، زیرا سد ذو القرنین طبق گفته قرآن از آهن و مس ساخته شده بود، براى جلوگیرى از هجوم اقوام وحشى بوده، در حالى که سد مارب از مصالح معمولى، و به منظور جمع‏آورى آب و جلوگیرى از طغیان سیلاب ها ساخته شده بود، که شرح آن را قرآن در سوره" سبا" بیان کرده است.
پادشاه چین هم اگر موحد و مومن و خدمتگزار خلق بوده ، سدی که ساخته، یعنی دیوار چین با سد ذو القرنین مطابقت ندارد، زیرا سد ذوالقرنین بین دو رشته کوه و در یک تنگه بوده که هر کدام خود به منزله سدی بوده اند . با ساخته شدن آن سد، راه ارتباطی دو طرف و راه هجوم اقوام وحشی بسته شده ، در حالی که دیوار چین بین دو رشته کوه و در یک تنگه نیست و در آن آهن هم به کار نرفته است.

از قرآن مجید به خوبى استفاده مى‏شود که ذو القرنین داراى صفات ممتازى بود:
- خداوند اسباب پیروزی ها را در اختیار او قرار داد.
- او سه لشگرکشى مهم داشت:
نخست به غرب، سپس به شرق و سرانجام به منطقه‏اى که در آن جا یک تنگه کوهستانى وجود داشته، در هر یک از این سفرها با اقوامى برخورد کرد که شرح صفات آن ها در تفسیر آمده است.
- او مرد مؤمن و موحد و مهربانى بود، از طریق عدل و داد منحرف نمى‏شد، به همین جهت مشمول لطف خاص پروردگار بود. او یار نیکوکاران و دشمن ظالمان و ستمگران بود، به مال و ثروت دنیا علاقه‏اى نداشت.او هم به خدا ایمان داشت و هم به روز رستاخیز. او سازنده یکى از مهم ترین و نیرومندترین سدها است، سدى که در آن به جاى آجر و سنگ از آهن و مس استفاده شد ( اگر مصالح دیگر در ساختمان آن نیز به کار رفته باشد ،تحت الشعاع این فلزات بود) و هدف او از ساختن این سد، کمک به گروهى مستضعف در مقابل ظلم و ستم قوم یاجوج و ماجوج بوده است. او کسى بوده که قبل از نزول قرآن نامش در میان جمعى از مردم شهرت داشت. قریش یا یهود از پیغمبر درباره او سؤال کردند، چنان که قرآن مى‏گوید:« یَسْئَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ:" از تو در باره ذو القرنین سؤال مى‏کنند».

بنابراین می توان گفت ذو القرنین همان کوروش است (5)

.براى توضیح بیش تر به کتاب" ذو القرنین یا کورش کبیر" و همچنین" فرهنگ قصص قرآن" مراجعه شود.

1.کامل ابن اثیر ،ج 1 ،ص 282 - 289، بيروت، دار صادر .
2. المیزان، ج 13 ،ص 414.
3. ترجمه المیزان، ج 13، ص 526.
4..تفسیر نمونه، ج‏12، ص 587.
5. .تفسیر نمونه، همان

[=&quot]فرزندم هرگز آفریدگار هستی را از یاد مبر . زیرا که جهان آفرین همواره نه تنها هنگام سرافرازی و نیک بختی بلکه در هنگام نیاز و تنگی شایسته ستایش است . همچنین در رفتار با دوستان چه در تنگی و چه در گشایش و فراخی نباید آنها را فراموش نمود . همان سان که هر کسی برای بر آوردن نیازهای خانواده خود کوشا است - پادشاه هم باید نیازهای مردمان و کشورش را پیش بینی نماید و همواره در برابر پیشامدهای ناگهانی آمادگی و پس انداز داشته باشد تا در آن هنگام ناتوان نماند فرمانروایان برای تلاش در راه آبادانی کشور و فراهم کردن آسایش و آسودگی برای مردم هستند نه مردم برای افزایش و گسترش دارایی برای فرمانروایان . آنجا که در نهاد هر کس همواره منش نیک و منش بد در ستیز است بکوش تا منش نیک در درونت فزاینده شود و منش بد کاهنده باشد . زیرا که بهترین هستی از آن نیک اندیشان است . هرگز آنچه را که به درستی نمیدانی و نتوانی به کسی نوید مده که از مژده دادن تو ناامید شوند . با شکست خوردگان با مدارا رفتار کن آنگونه که هرگز به جان و هستی شکست خوردگان دست درازی نشود . سپاهیان باید از مهربانی تو خشنود باشند تا دوستی آنها همراه با مهر آمیخته باشد نه آنکه از ترس تو را فرمانبرند . همیشه باید فرماندهان پیش از آفند و پدافند با یکدیگر همپرسی داشته باشند و رای زنی کنند تا با اندیشه نیک بهترین راه را برگزینند و هرگز نباید خودخواهی و خودسری را به خود راه دهی . ( لازم به ذکر من شخصا سند تاریخی این وصیت نامه را ندیده ام و این متن را در چند سایت تاریخی مشاهده نمودم ولی از آنجایی که متن آن دقیقا خصوصیات پادشاهان گذشته را نشان میدهد و تناقضی ندارد آنرا در اینجا ذکر کردم[/][=&quot] ) .

[/]

[=&quot] [/]


[=&quot]کوروش پس از تاسیس یک حکومت بزرگ، شامل ممالک متمدن و نیرومند شرق نزدیک و میانه، و تامین حیثیت و افتخاری بزرگ برای خود و اعقاب خویش، در سال 520 قبل از میلاد پس از 70 سال عمر در کمال عزت و نیکنامی درگذشت. تقریبا" تمام مورخان و سیاحان و خاورشناسان از این مرد به نیکی یاد کرده اند[/][=&quot].[/]


[=&quot]
هرودوت کوروش را پدری مهربان و رئوف می داند که برای رفاه مردم کار می کرد. وی می نویسد : "کوروش پادشاهی بود ساده، جفا کش، بسیار عالی همت، شجاع و در فنون جنگ ماهر، که ایالت کوچک فارس را یک مملکت بزرگ نمود. مهربان بود و با رعایا سلکوک مشفقانه و پدرانه می نمود. بخشنده، خوشمزاج و مودب بود و از حالت رعیت آگاهی داشت."[/]


[=&quot]در جایی دیگر او را آقای تمام آسیا می خواند و می نویسد : "هنگام پادشاهی کوروش و کمبوجیه قانونی راجع به باج و مالیات وضع نگردیده بود، بلکه مردمان هدایا می آوردند. تحمیل باج و مالیات در زمان داریوش معمول گردید، لذا پارسیان می گفتند که داریوش تاجر، کمبوجیه آقا و کوروش پدر بود. اولین را به آن جهت که سود طلب بود، دومین را چون سختگیر و با نخوت بود و سومین (کوروش) را به واسطه اینکه ملایم و رئوف بود و همیشه خیر و خوبی ملت را هدف قرار می داد، پدر می خواندند[/][=&quot]."[/]


[=&quot]گزنفون می نویسد : "او سطوت و رعب خود را در تمام روی زمین انتشار داد، بطوری که همه را مات و مبهوت ساخت. حتی یکنفر هم جرات نداشت که از حکم او سرپیچی کند و نیز توانست دل مردمان را طوری برخود کند که همه میخواستند جز اراده او، کسی بر آنها حکومت نکند[/][=&quot]."[/]


[=&quot]همین مورخ در مطلبی دیگر می آورد که[/][=&quot] : "کوروش خوش قیافه، خوش اندام، جوینده دانش، بلند همت، با محبت و رحیم بود. شداید و رنج ها را متحمل می شد و حاضر بود با مشکلات مقابله کند ... کوروش دوست عالم انسانیت و طالب حکمت و قوی الاراده، راست و درست بود ... باید اذعان نمود که کوروش تنها یک فاتح چیره دست نبود، بلکه رهبری خردمند و واقع بین بود و برای ملت خود پدری مهربان و گرانمایه به شمار می رفت[/]

[=&quot]ریچار فرای معتقد است که : "یک صفت دوران حکومت کوروش همانا اشتیاق به فراخوی ها و سنت های مردم فرودست و فرمانبر شاهنشاهی و سپاسداری دین و رسم های ایشان و میل به آفریدن یک شاهنشاهی آمیخته و بی تعصب بود. صفت دیگرش ادامه سازمانها و سنت های شاهان گذشته یعنی مادها بود. با این تفاوت که فقط کوروش جانشین استیاک گشته بود. چرا که بیگانگان شاهنشاهی هخامنشیان را همان شاهنشاهی مادی و پارسی می دانستند[/][=&quot]."[/]


[=&quot]همچنین خاورشناسان بسیار دیگری راجع به کوروش نظر داده اند که بیان همه آنها خارج از حوصله این مطلب است. در اینجا به یک نکته مهم می پردازیم و آن اینکه مولانا ابولکلام آزاد، ضمن تفسیر چند آیه از سوره کهف معتقد است که ذولقرنین در آیات قرآنی اشاره به همان کوروش هخامنشی است[/][=&quot].[/]


[=&quot]نکته جالب دیگر آنکه در آرامگاه کوروش کبیر این عبارت نوشته شده است : "ای انسان هر که باشی و از هر کجا که بیایی، زیرا که می دانم خواهی آمد، من کوروش هستم که برای پارسیان این دولت وسیع را بنا کردم. پس بدین مشتی خاک که تن من را می پوشاند رشک مبر[/][=&quot][/]


[=&quot]پلوتارک از دیگر مورخین در این باره می نویسد که : "اسکندر پس از حمله و خواند این جملات بسیار متاثر شد و چون دید که درب آرامگاه کوروش را گشوده اند و تمام اشیاء گرانبهایی را که با او دفن شده است ربوده اند، دستور داد تا مرتکب را بکشند[/][=&quot]

[/]

امیر احمدی;73183 نوشت:
"ای انسان هر که باشی و از هر کجا که بیایی، زیرا که می دانم خواهی آمد، من کوروش هستم که برای پارسیان این دولت وسیع را بنا کردم. پس بدین مشتی خاک که تن من را می پوشاند رشک مبر


:geryeh::geryeh::geryeh:
افسوس که پس از اسکندر، باز هم بر این مشتی خاک رشک بردند و سدی ساختند جهت تامین نان ما!!!

رکسانا;73154 نوشت:
ممنون خیلی قشنگ بود .فک کنم کوروش کبیر اسمش توی قران هست«ذوالقرنین»
البته برخی میگن منظور از اسکندر مقدونیه برخی هم میگن کورش کبیره ولی به احتمال خیلی خیلی زیاد منظور کوروش هست.چون کورش بسیار برتر از اسکندر مقدونی بود



کوروش ذوالقرنین نیستتتتتت

73161 نوشت:

بنابراین می توان گفت ذو القرنین همان کوروش است (5)

5. .تفسیر نمونه، همان

[=Century Gothic]با سلام
و تشکر
لازم دیدم مطلبی را عنوان کنم


[=Century Gothic]

[=Century Gothic]
[=Century Gothic]متن پاسخ دفتر آیت الله مکارم شیرازی :
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]با اهداء سلام و تحیت بارها گفته ایم آنچه در تفسیر نمونه آمده نظریه ابوالکلام آزاد است که به عنوان یک تفسیر ذکر شده ومساله بت پرستی کوروش از نظر تاریخی ثابت نیست ، همگان می توانند آن تفسیر را به عنوان یک نظریه ذکر کنند ولی مسلما جنبه قطعیت ندارد.
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]پاسخ دفتر آیت الله صافی گلپایگانی :
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]با توجه به این نکات به نظر موضوع تا حد زیادی روشن شده است و بسیاری از علاقه مندان به کوروش که صرفا به جهت استناد مطلق به تفسیر نمونه و المیزان و بدون در نظر گرفتن تئوری بودن این ادعا ، آنرا حکم شرعی و قطعی می دانستند ، دیگر بهانه ای برای ادامه ی این شیوه استدلال نخواهند داشت.
[=Century Gothic]

امیر احمدی;73145 نوشت:
[=&quot]من در طول مدت عمر خود هر آرزويي كه داشتم برآورده شد ، دست به هر كاري كه زدم پيروز شدم . دوستان و يارانم از تدبير من برخوردار بودند . دشمنانم جملگي فرمانم را با رقبت گردن نهادند . قبل از من وطنم سرزمين كوچك و گمنامي بود كه هر سال مورد تاخت و تاز و تجاوز قرار ميگرفت و حالا درآستانه مرگ من ، آنرا بزرگترين و مقتدرترين و شريف ترين كشور آسيا به دست شما ميسپارم . من به خاطر ندارم در هيچ جهادي براي عزت ، سربلندي و كسب افتخار براي ايران زمين مغلوب شده باشم . جمله آرزوهايم برآورده شد و سير زمان پيوسته به كام من بود . اما از آنجا كه از شكست در هراس بودم ، خود را از خودپسندي و غرور بر حذر داشتم . حتي در پيروزيهاي بزرگ خود ، پا از اعتدال بيرون ننهادم . حال كه مرگ من نزديك است خود را بسي خوشبخت ميدانم زيرا[=&quot] : فرزنداني كه خداوند بر من عطا فرمود همگي سالم و در عين حال عاقل هستند و وطنم ايران از همه جهات مقتدر و باشكوه مي باشد و آيندگان مرا مردي خوشبخت و كامياب خواهند شمرد . من پيوسته معتقد هستم كه روح انسان پس از خروج از كالبد خاكي ، محو و فناپذير نمي گردد . مرگ چيزي است شبيه به خواب . در مرگ است كه روح انسان به ابديت مي پيوندد و چون از قيد و علايق آزاد ميگردد به آتيه تسلط پيدا ميكند و هميشه ناظر اعمال ما خواهد بود پس اگر چنين بود كه من انديشيدم به آنچه كه گفتم عمل كنيد و بدانيد كه من هميشه ناظر شما خواهم بود ، اما اگر اين چنين نبود آنگاه ازخداي بزرگ بترسيد كه در بقاي او هيچ ترديدي نيست و پيوسته شاهد و ناظر اعمال ماست . از كژي و ناروايي بترسيد .اگر اعمال شما پاك و منطبق بر عدالت بود قدرت شما رونق خواهد يافت ، ولي اگر ظلم و ستم روا داريد و در اجراي عدالت تسامح ورزيد ، ديري نمي انجامد كه ارزش شما در نظر ديگران از بين خواهد رفت و خوار و ذليل و زبون خواهيد شد . من عمر خود را در ياري به مردم سپري كردم . نيكي به ديگران در من خوشدلي و آسايش فراهم مي ساخت و از همه شادي هاي عالم برايم لذت بخش تر بود . ديگر بس است ، پس از مرگ بدنم را مومياي نكنيد و در طلا و زيور آلات و يا امثال آن نپوشانيد . زودتر آنرا در آغوش خاك پاك ايران قرار دهيد تا ذره ذره هاي بدنم خاك ايران را تشكيل دهد . چه افتخاري براي انسان بالاتراز اينكه بدنش در خاكي مثل ايران دفن شود..... .

[=Century Gothic]با سلام
دقت داشته باشید!!
آیا جای سوال برای شما نمی ماند که پادشاهی با ان عظمت تاریخی که خیلیها مدعی ان هستند در مورد وصیت نامه او هیچ سندی وجود ندارد!!؟
[=Century Gothic]هیچ گونه مدرکی در مورد وصیت نامه کوروش بزرگ وجود ندارد .
در هیچ کتابی و از زبان هیچ نویسنده ای نمیتوان کلمه وصیت کوروش بزرگ دید یا شنید….

برای آگاهی بیشتر

[=Century Gothic]http://www.tarikhema.ir

موضوع قفل شده است