جمع بندی مخاطب معجزات (به خصوص معجزات قران) علما هستند یا مردم؟

تب‌های اولیه

54 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

به نام یزدان بخشاینده بخشایشگر
مردم عالم! یا عالم مردمی! یا کلا چیزی شبیه اینها!
خورشیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییید!
آخرین بازمانده‌های خدا رو هم به من بدهید تا دیگر خداوند هیچ انبازی نداشته باشد! جز مجسمه‌های سنگی که باید تبدیل به مواد لازم برای زندگی بشریت شود!
واییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییيي!

[="Tahoma"]

هارب;423326 نوشت:

سلام خدمت شما
به خاطر پاسختون خیلی ممنونم.
ببینید من هم مراجعه مستقیم نخواستم ولی مواردی رو که شما و دیگر دوستان گفتند هیچ کدام اطمینان اور نبود حداقل برای بنده.شما یک راه حل بدید به من با همین شیوه که میگین.در مورد کورش و زلزله هم اگر من خودم تخصصی نداشته باشم و در این مورد هم اختلاف باشد بین متخصصین همچنان در شک میمانم.ولی این مسئله که دربارش حرف میزنیم مسئله ای نیست که بشه با شک باهاش رفتار کرد!من الان نماز و روزم هم بر اساس همون بخش اخریست که شما گفتید.همش دلیست!!به قول شما وجدانی نه عقلانی.و راستش رو هم بخواین خیلی میترسم.چون فکر نمیکنم این نوع ایمان دوام زیادی بیاره و کم میارم...به خصوص با محیط زندگی و اطرافیانی که میبینم روز یه روز دارن اسلامو میزارن کنار!...

با سلام و درود

این گونه نیست که انسان یا در حالت یقین صد در صد باشد و یا در حالت شک پنجاه پنجاه.

بالاخره کسی که به دنبال حقیقت است قرائن و شواهدی می یابد که او را از حالت شک پنجاه درصدی بیرون آورد ـ ولو به یقین و اطمینان هم نرسد.

توجه داشته باشید که قرار نیست یکمرتبه به اطمینان یا یقین رسید بلکه قرار است قرائن و شواهد را جمع آوری کنیم و با توجه به آن طرفی که قرائن بر صدقش بیشتر است برویم.

ایمان دارای مراتب و مراحل است، کسی که دارای مراتب عالی ایمان است، مؤمن است؛ و کسی که در مراتب پائینی از ایمان قرار دارد نیز مؤمن است و باید تلاش کند تا به مراتب محکمتر و قویتری از باور و ایمان برسد.

مؤمنین عادی، سیر ایمانشان همین گونه است، یعنی در ابتدا از مراتب کمتری برخوردار بوده و سپس به مراتب عادلی دست یافته اند.

خلاصه عرائض بنده این است با توجه به قرائن و شواهد می توان از حالت شک پنجاه درصد بیرون آمد و به حقیقت راه یافت. پس از آن بایستی با تلاش در این راه در ارتقاء و تقویت آن کوشید.

البته قبول داریم سخت است ولی شدنی و ارزشمند است.

«وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»؛ و آنها كه در راه ما (با خلوص نيّت) جهاد كنند، قطعاً به راه ‏هاى خود، هدايتشان خواهيم كرد. (عنکبوت، 69)

[="Tahoma"]مخاطب معجزات قرآن

پرسش1:
آن طور که به نظر می آید مخاطب معجزات، مردم عادی نیستند و در واقع علماء هستند، چون علماء توانایی فهم درستی یک معجزه را دارند مثلا فرق سحر و معجزه حضرت موسی را ساحران فهمیدند نه مردم عادی.
در مورد قرآن هم همین طوراست، یعنی استاد بلاغت شاید بتواند اعجاز بلاغی قرآن را درک کند.
اساتیدی هستند که این اعجاز را انکار می کنند و در برابر تحدی قرآن، مواردی را می آورند، و عده ای دیگر از اساتید آن را نمی پذیرند و می گویند این پاسخ درستی به تحدی نیست.
سوال: با این وضع مردم باید گوش به حرف علما بکنند و اگر این علما دروغ بگویند مردم چاره ای برای فهم حقیقت ندارند؟ از طرفی مردم عادی از کجا بفهمند کدام دسته از این علما درست می گویند؟

پاسخ:
با سلام و درود
در این زمینه چند نکته عرض می شود:
1. اعجاز قرآن منحصر به اعجاز بلاغی نیست و ابعاد مختلفی دارد، و هر کس از هر جنبه ای اطمینان به معجزه بودن آن پیدا کند، کفایت می کند؛ لذا منحصر در یک بُعد خاص نیست.
2. اعجاز قرآن برای مردم عصر نزول، ثابت شده بوده، و از آن ها نیز نسل به نسل و برای دیگران نقل شده، که می تواند ایجاد اطمینان کند.
3. ائتلاف همه عالمان و دانشمندان بر دروغ، صحیح نیست و معقول و منطقی هم به نظر نمی رسد.
4. تاریخ ثابت کرده که تشکیک هایی که در این زمینه شده، پس از مدتی تضغیف و کم رنگ شده است. و این نشان از این است که حقیقت، به مردم عادی هم منتقل می شده است.
5. درست است که مردم عادی این علم را ندارند ولی با مراجعه به افراد عالم و معتمد، که آن افراد هم به بزرگان و اساتید خود مرتبط هستند، از حقیقت آگاه می شوند.
بنابر این، مردم عادی با مراجعه به عالمانی که اطمینان به آن ها دارند، و نیز با قرائن صدق که می یابند، به این اطمینان می رسند. افزون بر این که اعجاز قرآن منحصر به بُعد خاصی نیست و هر بُعدی از آن موجب اطمینان شود، کفایت می کند.

پرسش2:
هم ائتلاف دانشمندان مسلمان را داریم و هم ائتلاف غیر مسلمانها!

پاسخ:
بالاخره این گونه نیست که همه بر یک نظر نادرست ائتلاف کرده باشند بلکه نظرات مخالف هم مطرح است و هر کس می تواند با مراجعه به عالمانی که مورد اطمینانش هستند، از نظرات آگاهی پیدا کند.
لذا همین که نظرات مختلف مطرح است معنایش این است که ائتلاف بر دروغ نیست.

پرسش3:
عالم مورد اطمینان را من چه طور پیدا کنم؟ اصلا در مورد چنین مسئله ی بزرگی چه طور می شود آنقدر به کسی اعتماد کرد؟این ضعف نیست در حکمت الهی که شیوه ای را انتخاب کرده که برای همه و فرد فرد انسانها ایجاد اطمینان نمی کند؟

پاسخ:
مانند سایر موارد که ما ابتدا به افراد نزدیک و در دسترس مراجعه می کنیم، سپس تا حدودی نسبت به آن موضوع آگاهی هایی به دست می آوریم و افراد عالم تری را می شناسیم و ...، تا این که به جایی می رسیم که تقریبا به اطمینان می رسیم.
این خیلی عادی است و ما در همه مسائل و موضوعات، چنین عمل می کنیم.
در ثانی، قرار نیست همه چیز را از یک نفر و چشم بسته قبول کنیم. مراجعه به افراد عالم و آگاه و نیز با جمع آوری قرائن و شواهد بر صدق، می توان به اطمینان رسید.
مطلب دیگر این که این عیب نیست. این روش عادی و معمولی است و همه عقلاء در امورات خود همین گونه عمل می کنند تا به اطمینان برسند.

پرسش4:
من که فیزیک خواندم چه طور اطمینان پیدا کنم؟ (مواردی از معجزات علمی قرآن شنیدم ولی هیچ کدام قانع کننده نبود)

پاسخ:
لازم نیست در رشته های قرآنی تخصص داشته باشیم. کما این که مثلا در مورد فلان بیماری که دچار می شویم هیچ اطلاعاتی نداریم ولی با مراجعه به پزشک عمومی و سپس از طریق او با مراجعه به متخصص و فوق تخصص و ...، پس از مدتی آگاهی های نسبتا خوبی به دست می آوریم.
این هم مانند همان موارد است. لذا یک متخصص علم فیزیک هم می تواند با مطالعه نظرات و استدلال های دیگران و با توجه به شخصیت های علمی و نظر عالمان مشهور و ...، به قرائنی از صدق برسد که برای او اطمینان آور باشد.
اعجاز علمی قرآن نیز یکی از ابعاد معجزه بودن قرآن است و می تواند کسی در این زمینه به وثوق نرسیده باشد ولی از جهت ابعاد دیگر مثل فصاحت و بلاغت و ...، و نیز با توجه به شخصیت آورنده قرآن (پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله) و ...، به حد نصابی از وثوق و اطمینان برسد.

پرسش5:
من یک آدم معمولی، کسی را نمی شناسم، چه طور به یک نفر تا این حد اعتماد کنم؟ ممکن دچار شقاوت ابدی بشوم. از کجا بدانم عالمان طرفدار اسلام راست می گویند یا غیر آنها؟!

پاسخ:
از ما در حد توانمان انتظار است، لذا اگر کسی بر اساس معیارهای صحیح و در حد توانش تلاش کند، اگر به اشتباه هم برود، معذور است و دچار شقاوت ابدی و ... نمی شود.
راهی که جلو ما است، رجوع به متخصص و عالم است. افزون بر آن با تجمیع قرائن و شواهد می توان به اطمینان رسید. اگر هم اشتباه رفته باشیم، معذور هستیم چون ما با توجه به امکان و شرائطی که داشته ایم عمل کرده ایم و بیش از توان ما از ما نمی خواهند.

پرسش6:
آیا خدا مانع انجام تحدی می شود یا این که اصلا انسان نمی تواند مانند قرآن بیاورد؟

پاسخ:
«قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهيراً»؛ بگو: اگر انسانها و پريان (جن و انس) اتفاق كنند كه همانند اين قرآن را بياورند، همانند آن را نخواهند آورد هر چند يكديگر را (در اين كار) كمك كنند.(1)
تفاوت افق علم الهی با افق علم انسان، این اقتضاء را دارد که کلام الهی هم با کلام انسان تفاوت اساسی داشته باشد.
قرآن از جنس و سنخ کلام الهی است و انسان نمی تواند چنین کلامی بیاورد.
لذا این آیه شریفه، إخبار است از این که انسان ـ بما هو انسان ـ عاجز است از آوردن مثل قرآن.

پرسش7:
نمونه هایی مثل فرقان الحق در اینترنت هست. ولی من که صرف و نحو بلد نیستم از کجا بدانم آیا این جمله ها اشکالات عربی دارد یا نه؟
از طرفی در خود اینترنت بعضا دیده می شود اشکالات صرف و نحوی خود قرآن را می نویسند که چون صرف و نحو بلد نیستم نمی توانم قضاوت کنم.

پاسخ:
کسانی که در این زمینه داوری کرده و نظر می دهند، کارشناسان و متخصصان ادبیات عرب هستند. و تا کنون و طبق نظر اهل فن، مواردی که به عنوان مشابه قرآن ساخته شده، مشابه که نیست بلکه اصلا قابل قیاس با قرآن نیست.
مطلبی دیگر؛ قرآن همان طور که از لفظش پیدا است، قرائت شدنی است لذا خواندن و قرائت آن مهم و اصل است لذا کتابت قرآن و اعراب گذاری و ... در مراتب بعد قرار دارند و اگر ایرادی هم در کتابت و ... باشد، ارتباطی با اصل قرآن ندارد.
قرآن کنونی که به روایت حفص از عاصم است، همان قرآنی است که از طرف خداوند توسط فرشته الهی بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، نازل شده، و از همان صدر اسلام تاکنون، نسل به نسل، و به صورت متواتر، بین مسلمانان شایع بوده است.

پرسش8:
به نظر من معجزه یعنی یک چیز روشن مثل شق القمر.
نمی شود ما از یه نامسلمان خارجی انتظار داشته باشیم که برود صرف و نحو عربی و علوم بلاغت یاد بگیرد تا اعجاز قرآن را درک کند.

پاسخ:
اگر هر موضوعی معجزه وار و آن هم به صورت واضح و آشکار ثابت می شد، میزان ایمان، چگونه امتحان می شد؟
ایمان، خودش یک امتحان است لذا اگر همه امور، خیلی واضح و روشن بود، دیگر ایمان، یک امتحان نبود.
لذا این که نسبت به غیر عرب و غیر مسلمان، چرا باز هم اعجاز بلاغی و فصاحت و ... الفاظ قرآن مطرح است، نمی دانیم، ولی شاید برای سنجش میزان ایمان، و امتحان انسان ها باشد؛ رشد ایمان در همین است.

پرسش9:
این انتظار زیادی از خدا نیست. کما این که ابراهیم پیامبر هم که از بزرگ ‌ترین انبیا بود از خدا خواسته بود برای این که قلبش آرام شود این کار را بکند لذا رفت چهارتا پرنده کوبید قاطی کرد گذاشت سر چهارتا کوه و آنها دوباره کامل شدند.

پاسخ:
بله، برای خدا کاری ندارد ولی قرار است بندگان، در راه رسیدن به کمال، امتحان شوند و میزان ایمان آن ها سنحیده شود.
خداوند ایمانی را می خواهد که با اعتماد بر گفته او باشد، ایمانی که با اعتماد بر گفته و وعده های خداوند نیست بلکه پس از دیدن معجزه ای است که هر کس با دیدن آن ایمان می آورد، دیگر آن ارزش را ندارد.
در مورد ماجرای حضرت ابراهیم علیه السلام باید عرض کرد که ایشان پیامبر خدا بوده و مشکل استدلالی که نداشته اند بلکه از خداى تعالى درخواست ديدن زنده نمودن را كرده، نه بيان استدلالى.
به بیان دیگر؛ حضرت ابراهيم درخواست روشن شدن حقيقت كرده اما از راه بيان عملى، يعنى نشان دادن؛ نه بيان علمى به احتجاج و استدلال.
مطلب دیگر؛ درخواست حضرت ابراهيم علیه السلام با توجه به ظاهر آیه، از كيفيت و چگونگی احيا و زنده كردن است، نه اصل احيای اموات.(2)

پرسش10:
اگر با معجزات محسوس ایمان دیگر آن ارزش را ندارد پس ماجرای معجزات انبیا چه بوده؟

پاسخ:
در آن زمان هم معجزات، قطع آور نبوده و راه توجیه داشته اند لذا کسانی که نمی خواستند ایمان بیاورند، نمی پذیرفتند، همان طور که معجزه شق القمر را سحر و جادو و قرآن را شعر و ... می دانستند.
در ثانی معجزه آورن توسط پیامبران، برای تقویت احتمال و باورمندی مخاطبان بوده است تا افراد بیشتری ایمان بیاورند، لذا ایمانی که ما می آوریم ارزشش بیش از ایمانی است که آن افراد می آوردند.
آن ها بادیدن معجزه ایمان می آوردند و ما با شنیدن، ایمان آورده ایم.
به این روایت توجه فرمایید:
«أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَالَ لَهُ يَا عَلِيُّ وَ اعْلَمْ أَنَّ أَعْجَبَ النَّاسِ إِيمَاناً وَ أَعْظَمَهُمْ يَقِيناً قَوْمٌ يَكُونُونَ فِي آخِرِ الزَّمَانِ لَمْ يَلْحَقُوا النَّبِيَّ وَ حَجَبَتْهُمُ الْحُجَّةُ فَآمَنُوا بِسَوَادٍ عَلَى بَيَاض‏»
رسول خدا صلی الله علیه وآله، در وصیت و سفارشی به حضرت علی علیه السلام، فرمودند: ای علی! بدان که عجیب ترین مردم از نظر ایمانی و عظیم ترین ایشان در یقین (به خداوند و نشانه های او) گروهی در آخر الزمان هستند که پیامبر را ندیده اند و حجت خدا نیز از ایشان غایب شده است، اما آنان هم چنان به سیاهی بر روی سپیدی ایمان دارند (یعنی ایمانشان به واسطه ی نوشته های سیاه بر کاغذ های سفیدی است که از پیشینیان به یادگار دارند).(3)

پرسش11:
با این حساب اصلا نیازی به اوردن معجزه نبوده و نیست! استناد به معجزه یک عمل عقلانی ست برای تشخیص صدق ادعا. کار کسانی که بدون برهان عقلی ادعای دیگران را می پذیرند درست است؟! همین قرآن چه قدر انسانهایی را که پیروی کور کورانه می کردند سرزنش کرده؟!

پاسخ:
این بدون برهان و تبعیت کورکورانه نیست، زیرا ما به اطمینان آن ها که عمل نمی کنیم، ما با اطلاع و آگاهی از شرائط و موقعیت آن زمان و معجزاتی که واقع شده است، و اطمینان آور بودن آن معجزات، و نیز با تجمیع قرائن و شواهد دیگر، به اطمینان می رسیم.
لذا هم وقوع معجزه لازم بوده تا ما از آن مطلع شده و با تجمیع قرائن، به آن ها اطمینان حاصل کنیم؛ و هم این که ما به اطمینانی که برای خودمان حاصل شده است عمل می کنیم؛ و این تبعیت کورکورانه و چشم بسته نیست.

پرسش12:
حجیت اسلام متوقف بر صدق مدعای پیامبر اسلام است و اثبات نبوت راهی جز معجزه ندارد. معجزه هم مخاطبش علماء هستند و من چگونه فرد مورد اطمینانی پیدا کنم و همه اعتقاداتم را به او استوار کنم.
توقع داشتم برای اثبات حقانیت اسلام راه روشنی باشد که شک را از دل انسان بیرون ببرد.

پاسخ:
بله، نبوت با معجزه ثابت می شود ولی لازم نیست برای اثبات معجزه، رجوع مستقیم داشته باشیم؛ بلکه مراجعه به نقل های تاریخی و ... که معتبر هستند نیز موجب حصول اطمینان می شود.
به عنوان مثال کسی معتقد به کوروش است در حالی که نه او را دیده و نه اصلا مدارک و اسناد مربوط به آن را کشف و بررسی کرده است. او نیز از همین طریق مراجعه به اقوال و نظرات و جمع آوری قرائن و شواهد، به این باور رسیده است.
همه امور زندگی ما به همین منوال است مثلا زلزله ای در آن نقطه جهان افتاده و ما نه آن را حس کرده ایم و نه مدارک زمین شناسی وقوع زلزله را بررسی کرده ایم و نه ...، ولی با توجه به نقل دیگران و وجود قرائن و شواهد، اطمینان حاصل کرده و باور می کنیم.
مطلب دیگر این که با مراجعه به اقوال و نظرات و جمع آوری قرائن و شواهد، قرار نیست به ایمان کامل دست پیدا کنیم، بلکه قرار است این ها قرینه ای باشند برای اطمینان و اعتماد ما.
ایمان دو دو تا چهار تا نیست بلکه بر اساس وجدان ثابت می شود، و پس از ایمان نیز حق خودش را نشان می دهد، لذا کسی که به دنبال حقیقت است، در یک مرتبه باقی نمی ماند و بر ایمانش افزوده می شود.

پرسش13:
شما با همین شیوه که می گویید، به من یک راه حل بدهید. در هر موردی اگر من خودم تخصصی نداشته باشم و بین متخصصین هم اختلاف باشد، همچنان در شک می مانم.
من الآن نماز و روزه ام هم بر اساس دل و وجدانی است نه عقلانی. خیلی می ترسم. چون فکر نمی کنم این نوع ایمان دوام زیادی بیاورد به خصوص با محیط زندگی و اطرافیانی که می بینم روز به روز دارند اسلام را کنار می گذارند.

پاسخ:
این گونه نیست که انسان یا در حالت یقین صد در صد باشد و یا در حالت شک پنجاه پنجاه.
بالاخره کسی که به دنبال حقیقت است قرائن و شواهدی می یابد که او را از حالت شک پنجاه درصدی بیرون آورد ـ ولو به یقین و اطمینان هم نرسد.
توجه داشته باشید که قرار نیست یکمرتبه به اطمینان یا یقین رسید بلکه قرار است قرائن و شواهد را جمع آوری کنیم و با توجه به آن ها به طرفی که قرائن بر صدقش بیشتر است برویم.
ایمان دارای مراتب و مراحل است، کسی که دارای مراتب عالی ایمان است، مؤمن است؛ و کسی که در مراتب پائینی از ایمان قرار دارد نیز مؤمن است و باید تلاش کند تا به مراتب محکمتر و قویتری از باور و ایمان برسد.
مؤمنین عادی، سیر ایمانشان همین گونه است، یعنی در ابتدا از مراتب کمتری برخوردار بوده و سپس به مراتب عادلی دست یافته اند.
خلاصه عرائض بنده این است با توجه به قرائن و شواهد می توان از حالت شک پنجاه درصد بیرون آمد و به حقیقت راه یافت. پس از آن بایستی با تلاش در این راه در ارتقاء و تقویت آن کوشید.
البته قبول داریم سخت است ولی شدنی و ارزشمند است.
«وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»؛ و آنها كه در راه ما (با خلوص نيّت) جهاد كنند، قطعاً به راه ‏هاى خود، هدايتشان خواهيم كرد.(4)

__________

  1. اسراء، 88.
  2. ر.ک: ترجمه الميزان، ج ‏2، ص 561.
  3. كمال الدين و تمام النعمة، ج ‏1، ص 288؛ من لا يحضره الفقيه، ج ‏4، ص 366.
  4. عنکبوت، 69.
موضوع قفل شده است