متن خطبه بدون نقطه علی ابن ابیطالب (علیه السلام)

تب‌های اولیه

18 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
متن خطبه بدون نقطه علی ابن ابیطالب (علیه السلام)

الحَمدُ لِلّهِ أَهلِ الحَمدِ ومَأواهُ، ولَهُ أَوكَدُ الحَمدِ وأَحلاهُ، وأسعَدُ الحَمدِ وأسراهُ، وأكرَمُ الحَمدِ وأولاهُ.


الواحِدُ الأحَدُ الصمَدُ، لا والِدَ لَهُ ولا وَلَدَ.


سَلَّطَ المُلوكَ وأعداها، وأهلَكَ العُداةَ وأدحاها، وأوصَلَ المَكارِمَ وأسراها، وسَمَكَ السَماءَ وعَلاّها، وسَطَحَ المِهادَ وطَحاها، ووَطَّدَها ودَحاها، ومَدَّها وسَوّاها، ومَهَّدَها ووَطّاها، وأعطاكُم ماءَها ومَرعاها، وأحكَمَ عَدَدَ الاُمَمِ وأحصاها، وعَدَّلَ الأعلامَ وأرساها.


الإلهُ الأوَّلُ لا مُعادِلَ لَهُ، ولا رادَّ لِحُكمِهِ، لا إلهَ إلاّ هُوَ، المَلِكُ السلامُ، المُصَوِّرُ العَلاّمُ، الحاكِمُ الوَدودُ، المُطَهِّرُ الطاهِرُ، المَحمودُ أمرُهُ، المَعمورُ حَرَمُهُ، المَأمولُ كَرَمُهُ.


عَلَّمَكُم كَلامَهُ، وأراكُم أعلامَهُ، وحَصَّلَ لَكُم أحكامَهُ، وحَلَّلَ حَلالَهُ، وحَرَّمَ حَرامَهُ.


وحَمَّلَ مُحَمَّداً(ص) الرِسالَةَ، رَسولَهُ المُكَرَّمَ المُسَدَّدَ، الطُهرَ المُطَهَّرَ.


أسعَدَاللّهُ الاُمَّةَ لِعُلُوِّ مَحَلَّهِ، وسُمُوِّ سُؤدُدِهِ، وسَدادِ أمرِهِ، وكَمالِ مُرادِهِ. أطهَرُ وُلدِآدَمَ مَولوداً، وأسطَعُهُم سُعوداً، وأطوَلُهُم عَموداً، وأرواهُم عوداً، وأصَحُّهُم عُهوداً، وأكرَمُهُم مُرداً وكُهولاً.


صَلاةُ اللّهِ لَهُ ول‏آلِهِ الأطهارِ مُسَلَّمَةً مُكَرَّرَةً مَعدودَةً، و ِل‏آلِ وُدَّهِمُ الكِرامِ مُحَصَّلَّةً مُرَدَّدَةً ما دامَ لِلسَماءِ أمر مَرسوم وحَدّ مَعلوم.


أرسَلَهُ رَحمَةً لَكُم، وطَهارَةً ِلأعمالِكُم، وهُدوءَ دارِكُم ودُحورَ، عارِكُم وصَلاحَ أحوالِكُم، وطاعَةً لِلّهِ ورُسُلِهِ، وعِصمَةً لَكُم ورَحمَةً.


اِسمَعوا لَهُ وراعوا أمرَهُ، وحَلِّلوا ما حَلَّلَ، وحَرِّموا ما حَرَّمَ، واعمِدوا - رَحِمَكُمُ اللّهُ - لِدَوامِ العَمَلِ، وادحَروا الحِرصَ، واعدِموا الكَسَلَ، وادروا السَلامَةَ وحِراسَةَ المُلكِ ورَوعَها، وهَلَعَ الصُدورِ وحُلولَ كَلِّها وهَمِّها.


هَلَكَ واللّهِ أهلُ الإصرارِ، وما وَلَدَ والِد لِلإسرارِ، كَم مُؤَمِّلٍ أمَّلَ ما أهلَكَهُ، وكَم مالٍ وسِلاحٍ أعَدَّ صارَ لِلأعداءِ عُدَّةً وعُمدَةً.


اَللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ ودَوامُهُ، والمُلكُ وكُمالُهُ، لا إلهَ إلاّ هُوَ، وَسِعَ كُلَّ حِلمٍ حِلمُهُ، وسَدَّدَ كُلَّ حُكمٍ حُكمُهُ، وحَدَرَ كُلَّ عِلمٍ عِلمُهُ.


عَصَمَكُم ولَوّاكُم، ودَوامَ السلامَةِ أولاكُم، ولِلطاعَةِ سَدَّدَكُم، ولِلإسلامِ هَداكُم، ورَحِمَكُم وسَمِعَ دُعاءَكُم، وطَهَّرَ أعمالَكُم، وأصلَحَ أحوالَكُم.


وأسألُهُ لَكُم دَوامَ السَلامَةِ، وكَمالَ السَعادَةِ، وال‏آلاءَ الدارَّةَ، والأحوالَ السارَّةَ، والحَمدُ لِلّهِ وَحدَهُ

منبع: تبیان.

با تشکر از مطلب زیبایی که درج فرموده اید . جهت اطلاع به عرض می رسانم در قرن چهارم بویژه در کتابهای ثعالبی و نوشته های صاحب بن عباد به نثر و شعر هایی برمی خوریم که واقعا بی نظیرند و علاوه بر ،نامه های بی نقطه ،انواع نثر ها و شعر هایی حیرت انگیز را می توان دید . نثرهای با یک نقطه ،یا دونقطه یا بدون یک کلمه خاص در این دوره واقعا زیباست . شاید این خطبه از آن امام علی علیه السلام نباشد چرا که در دوران آل بویه ما شاهد نثر های بالاتری ا زحیث فنی ،در زبان عربی نسبت به این خطبه هستیم .

نکته جالب در مورد این خطبه بدون نقطه این است که خط كوفي در ابتدا بدون نقطه و اعراب بود اما در سال 69 هجري قمري ابوالاسود دوئلي از شاگردان حضرت علي براين خط اعراب نهاد و ديگري به نام نصر بن عاصم نقطه گذاري كرد.و می دانیم که علی در سال 40 هجری قمری کشته شد. یعنی 29 سال قبل از افزودن نقطه به خط کوفی!!!

زنده ی بیدار;5031 نوشت:
نکته جالب در مورد این خطبه بدون نقطه این است که خط كوفي در ابتدا بدون نقطه و اعراب بود اما در سال 69 هجري قمري ابوالاسود دوئلي از شاگردان حضرت علي براين خط اعراب نهاد و ديگري به نام نصر بن عاصم نقطه گذاري كرد.و می دانیم که علی در سال 40 هجری قمری کشته شد. یعنی 29 سال قبل از افزودن نقطه به خط کوفی!!!

اگر این جوریه پس چرا بقیه خطبه های نهج البلاغه نقطه دارد؟؟؟

گمنام;5034 نوشت:
اگر این جوریه پس چرا بقیه خطبه های نهج البلاغه نقطه دارد؟؟؟

مطلب در این است که هیچ یک از خطبه های نهج البلاغه را به بی نقطگی نمی شناسند. یعنی در آن روزگار اگر هم وجهی ادبی برای خطبه های نهج البلاغه قائل بوده اند همان فصاحت و بلاغت آنها بوده است.
می توان تصور کرد که این خطبه ایراد شده باشد ولی ده ها سال بعد و پس از افزودن نقطه به خط کوفی به بی نقطگی آن پی برده باشند. ولی در این صورت هنگام ایراد خطبه بدلیل فقدان نقطه در خط کوفی و عدم تاثیر خاص فصاحتی و بلاغتی در زمان بی نقطگی خط کوفی بر شنوندگان و حضار کسی وجهی ادبی برای آن قائل نبوده است و آن را کاری سترگ و عجیب نمی پنداشته اند.

زنده ی بیدار;5038 نوشت:
مطلب در این است که هیچ یک از خطبه های نهج البلاغه را به بی نقطگی نمی شناسند. یعنی در آن روزگار اگر هم وجهی ادبی برای خطبه های نهج البلاغه قائل بوده اند همان فصاحت و بلاغت آنها بوده است.
می توان تصور کرد که این خطبه ایراد شده باشد ولی ده ها سال بعد و پس از افزودن نقطه به خط کوفی به بی نقطگی آن پی برده باشند. ولی در این صورت هنگام ایراد خطبه بدلیل فقدان نقطه در خط کوفی و عدم تاثیر خاص فصاحتی و بلاغتی در زمان بی نقطگی خط کوفی بر شنوندگان و حضار کسی وجهی ادبی برای آن قائل نبوده است و آن را کاری سترگ و عجیب نمی پنداشته اند.

سلام

در خصوص این مطلب توجه به چند نکته اهمیت دارد:

اولاً در برابر آنهمه فضائل و مناقب امیر بیان علی (ع) که از لحاظ عددی خارج از شمارش و از نظر ارزش و مکانت در والاترین درجه و خارج از اندیشۀ بشر عادی است و همۀ این کرامات و مقامات از طریق قرآن و روایات نبوی و اهل بیت (ع)، بنقل از شیعه و سنی، موافق و مخالف و حتی غیر مسلمانان، تأیید و نقل شده است، موضوع مطروحه در پایین ترین مرتبۀ آنهاست. و علی (ع) بدون این قبیل کرامات ادبی و گفتاری، همان انسان کامل، امیرالمؤمنین، یدالله، قدرت الله، حجة الله، فاتح خیبر، ضربته افضل من عبادة سبعین سنه و ... است.

ثانیاً این مطلب که؛ نقطه در زمان صدور این خطبه از سوی علی (ع) وجود نداشته، فلذا برای مردم آن زمان امری تعجب آور نبوده، از اصل توانائی و کرامت علی (ع) در بیان چنین خطبه ای بدون نقطه نمی کاهد. چرا که مهم اینست که اقدام حضرت امیر به خطابت چنین خطبه ای، از سوی ایشان عالمانه و با آگاهی به چنین پدیده ای (نقطه) صورت گرفته (با توجه به علم لدنی حضرت) و برای آیندگان واجد ویژگی خاص و منحصر بفردی از لحاظ ظاهری و باطنی کلام است.

وانگهی اگر مطلب جناب کاوه را به دقت بنگریم "در قرن چهارم بویژه در کتابهای ثعالبی و نوشته های صاحب بن عباد به نثر و شعر هایی برمی خوریم که واقعا بی نظیرند و علاوه بر ،نامه های بی نقطه ،انواع نثر ها و شعر هایی حیرت انگیز را می توان دید . نثرهای با یک نقطه ،یا دونقطه یا بدون یک کلمه خاص در این دوره واقعا زیباست" حاوی چند نکته است:

اینکه به فرض اینکه نثر ها و شعرهایی بدون نقطه از سوی صاحبان سخن گفته شده اما در بررسی و مقایسه کلام حضرت امیر (ع) با دیگر سخنوران، از نظر ارزش محتوایی کلام و از لحاظ صناعت و بلاغت، جای دقت و تأمل و حرف و سخن فراوان است.

علاوه بر اینکه توانائی دیگر سخنوران در خلق آثاری در حد کلام امیر و یا هم سنگ آن، ما را به معرفتی قرآنی که برای برخی "هنوز در حد شبهه باقی مانده" رهنمون می کند، و آن عبارت از "تحدی و دعوت به مقابله" است. به تأیید اکثر سخنوران و سخن سنجان کلام امیر (ع) مابین کلام خالق و مخلوق است. به فرض اینکه افرادی قادر بوده اند کلامی همچون علی (ع) ایراد کنند، از آنجائیکه با این همه توانائی و تبحر و البته عطش ...، هنوز بعد از 1400 سال و اندی، کسی و یا کسانی نتوانسته اند کلامی هم سنگ قرآن و حتی نزدیک به آن بیاورند، حقیقت آیۀ تحدی و دعوت به مقابله، را بیش از پیش بر ما روشن می سازد.

پس در هر صورت چه این سخن منتسب به حضرت باشد و یا نباشد و چه دیگرانی هم چنین آثاری خلق کرده باشند و یا نکرده باشند و چه نقطه در آن زمان بوده یا نبوده و یا در زمانی موجب تحیر افراد بوده یا نبوده، در تمام این صورتها، خدشه ای به کرامات و مقام والای امیرالمؤمنین علی (ع) وارد نمی سازد.

موفق باشید ...

جناب صدیق:
1- اول آنکه کمی از این کلی گویی دست بکشید. تمنا دارم. بحث بر سر بی نقطه بودن خط عربی در آن دوران است. در متون اولیه ای که این خطبه در آن نقل شده است و فعلا به آنها دسترسی ندارم و از حافظه نقل می کنم علی ظاهرا برای مجاب ساختن فرد یا افراد مخالف آگاهانه و علم به آگاهی افراد مخالف به ارزش نقطه در خط عربی!! به ایراد این خطبه پرداخت. بنابراین به جای آن همه سخنان کلی و گاه بی ربط و یدالله و خیرالله و قدرت الله به بررسی و چند و چون مطالبی که گفتم بپرداز.
2- تا به مسئله اشکال داوری در مسئله تحدی بدرستی پاسخ داده نشده است مطرح کردن دوباره مسئله تحدی و اشکالات آن را به روی مبارک نیاوردن بیشتر به تکرار قصه ای فکاهی شباهت دارد.
موفق باشید

زنده ی بیدار;5031 نوشت:
نکته جالب در مورد این خطبه بدون نقطه این است که خط كوفي در ابتدا بدون نقطه و اعراب بود اما در سال 69 هجري قمري ابوالاسود دوئلي از شاگردان حضرت علي براين خط اعراب نهاد و ديگري به نام نصر بن عاصم نقطه گذاري كرد.و می دانیم که علی در سال 40 هجری قمری کشته شد. یعنی 29 سال قبل از افزودن نقطه به خط کوفی!!!

سلام
یه سوال دارم ایا در اون موقع (حتی قبل از مولا علی)این حروف بوده اند یا نه؟
ف ق
بعد سوال دیگه کلماتی مانند فقه وجود داشته یا نه؟اصلا فرق بین ف و ق را چه طور قایل می شدند؟

mahdi;5111 نوشت:
سلام
یه سوال دارم ایا در اون موقع (حتی قبل از مولا علی)این حروف بوده اند یا نه؟
ف ق
بعد سوال دیگه کلماتی مانند فقه وجود داشته یا نه؟اصلا فرق بین ف و ق را چه طور قایل می شدند؟

دوست عزیز
اصوات این حروف بوده است. یعنی صدای ق صدای ب صدای ث و ..
ولی شکل مکتوب این اصوات به گونه ای بوده است که حروفی که ما اکنون به نام نقطه دار می شناسیم فاقد نقطه بوده اند.
همچنین برای ملموس تر شدن بحث توجه شما را به یک فرد بی سواد جلب می کنم. فرد بیسواد خیلی خوب صحبت می کند ولی شکل مکتوب آنچه را بر زبان می آورد نمی داند.

سخنی درباره خط کوفی و خط نسخ : خط کوفی همان است که گوشه دار و درشت است و بیشتر به کار حک شدن روی اشیاءسخت مانند سنگ و آجر و غیره می آید و اما خط نسخ دارای حروف مدور و نازکی است و در تند نوشتن و بخصوص برای نوشتن بر روی پاپیروس بکار می رفته است . خط کوفی علی رغم دشواری فراوان ،رواجی تمام داشت و تقریبا تمام قرآنهائی که در سده های اول اسلام نوشته شده بهمین خط بوده است . در عصر عباسی جنبه رسمی و کتیبه ای و تزئینی خط کوفی گسترش بیشتری یافت تا سرانجام با شکل های پیچ در پیچ و ناخوانائی که یافت تنها برای تزیین بناها بکار برده شد . اما در مورد خط نسخ که از آغاز اسلام در کنار خط کوفی دیده می شود سخنان فراوانی گفته شده است . ظاهرا اولین اثر ازآن سال 22 قمری باشد.در ادامه ، برای اولین بار روی سکه ها ی قرن اول و نیز برخی پاپیروس های آن زمان به آثاری از نقطه گذاری بر می خوریم . اما این موضوع باعث نمی شود بگوییم در دوران های پیش از اسلام با نقطه گذاری آشنا نبوده اند . د رمورد دو حرف « ق » و « ف» در قرن اول و دوم مساله نقطه گذاری چندان دقیق نبود و معمولا برای ق یک نقطه میگذاشتند و ف اصلا نقطه نداشت . در خط یهودی و خط سریانی ما با نقطه هایی قرمز رنگ آشنا می شویم که به جای اعراب و حرکات کلمه به کار برده می شدند و شاید به همین علت و برخی علل جزئی دیگر بود که گروهی خط عربی را از « استرانجلو » ماخوذ می دانستند . به هر حال ما با در کنار هم قرار دادن دو مطلب یکی خط نسخ و پیدایش آن در سال 22 قمری ودیگر الگو گیری خط عربی از خطوط یهود و سریانی به این نکته متمایل می شویم که شاید در سالهایی که امیر المومنین این خطبه را فرموده باشد نقطه گذاری ،باب شده باشد . اما اینکه این خطبه از حیث ادبی جایی ندارد،ادعایی نیست که به راحتی بتوان آنرا پذیرفت ،چه آنکه ،گرچه این خط نقطه گذاری نداشته اما با کلمه های دارای نقطه که آشنا بودند و این خطبه درواقع از این جهت یک اثر زیبای ادبی بوده است که در عین حال ،که معنی و فحوای دلچسبی دارد از بسیاری از حروف استفاده نکرده است . شاید بعدها در ضبط این خطبه به جای اینکه بگویند خطبه ای که بعضی از حروف خاص را ندارد گفته اند از حروف نقطه دار بهره نبرده است . در نهایت کندو کاو درباره این خطبه نیاز به بررسی دقیق کلمه به کلمه و موقعیت زبانی آن – که آیا این واژه های بکار رفته در این خطبه در ان زمان متداول بوده است ویا اصلا این نوع ترکیب بندی ها پذیرفتنی و جالب بوده است – دارد . بهترین شخص برای دانستن این مطلب ،پژوهشگر نهج البلاغه است که هم به کتاب نهج البلاغه و هم به تاریخ قرن اول و چهارم تسلط کافی داشته باشد و نیز درعلم زبانشناسی زبده باشد . . اینکه فرموده اید خط کوفی نقطه نداشت ،کمی مشکل است چراکه در این صورت واقعا این خط قابلیت خواندن خود را از دست خواهد داد . مثلا حروف « ت ،ث ،ب ،ج،ح،خ،ف،ق،ذ،ض،ظ » را درنبود نقطه چگونه می توان تشخیص داد که مثلا سبعین است یا تسعین . پس باید گفت اگر نقطه نبوده به جایش مشخصه دیگری بوده که بتوانند حروف را از هم متمایز کنند . البته نقطه گذاری شایع نبود و لذا این مشکل در ابتدا برای قرائت های مختلف افتاد . و همین اشتباهات باعث پیدایش و استفاده کامل از نقطه گذاری شد . بنده در استدلال کلمه شاید را آوردم تا بگویم که به این مساله یقین ندارم نه اینکه اصلا قبول ندارم .

زنده ی بیدار;5097 نوشت:
جناب صدیق:
1- اول آنکه کمی از این کلی گویی دست بکشید. تمنا دارم. بحث بر سر بی نقطه بودن خط عربی در آن دوران است. در متون اولیه ای که این خطبه در آن نقل شده است و فعلا به آنها دسترسی ندارم و از حافظه نقل می کنم علی ظاهرا برای مجاب ساختن فرد یا افراد مخالف آگاهانه و علم به آگاهی افراد مخالف به ارزش نقطه در خط عربی!! به ایراد این خطبه پرداخت. بنابراین به جای آن همه سخنان کلی و گاه بی ربط و یدالله و خیرالله و قدرت الله به بررسی و چند و چون مطالبی که گفتم بپرداز.
2- تا به مسئله اشکال داوری در مسئله تحدی بدرستی پاسخ داده نشده است مطرح کردن دوباره مسئله تحدی و اشکالات آن را به روی مبارک نیاوردن بیشتر به تکرار قصه ای فکاهی شباهت دارد.
موفق باشید

دوست عزیز

از آنجائیکه وجه اشکال شما حول محور مطروحه، بر اهل نظر مخفی نیست، پاسخ بنده به سؤال شما داخل در موضوع بوده و پاسخ، دقیقاً منطبق بر اشکال وارده است. و البته اینگونه ادبیات مجادله ای نظیر "از این کلی گویی دست بکشید"، "به جای آن همه سخنان کلی و گاه بی ربط و یدالله و خیرالله و قدرت الله"، "مطرح کردن دوباره مسئله تحدی" "اشکالات آن را به روی مبارک نیاوردن" و "بیشتر به تکرار قصه ای فکاهی شباهت دارد." و از این قبیل اظهارات ... شگرد شما در همۀ مباحث است و معمولاً آنجائی که در مباحثۀ علمی کم می آورید اینگونه می شوید.

بگذریم که در بحث تحدی نیز دقیقاً به سؤال شما در بحث "داوری تحدی" در کنار نظرات و شبهات شما، بنده و کارشناسان محترم پاسخ های مشخص و روشنی دادیم و صرف قانع نشدن شما دلیل بر ناکافی یا مکفی نبودن و یا خارج از سبیل منطق نیست.

علاوه بر آنکه چنانکه در جای خویش گفته ایم: صفحات مربوط به "تحدی" در فضای سایت باز است و کاربران محترم می توانند به مباحث مربوطه مراجعه و در خصوص بحث، قضاوت کنند و در صورت وجود اشکال، یا نکتۀ مبهم و یا سؤال جدیدی حول موضوع تحدی، در تایپیکی مستقل طرح تا توسط کارشناسان محترم پاسخ مناسب داده شود.


البته با توجه به ارتباطی که به مدد الهی از بحث مذکور، بعنوان دلیلی دیگر بر اثبات "تحدی و مقابلۀ قرآن" استخراج شد، نوع مواجهۀ شما و بکارگیری این ادبیات؟؟؟، در پست اخیرتان دور از پیش بینی نبود.

موفق باشید ... :roz:

زنده ی بیدار;5031 نوشت:
نکته جالب در مورد این خطبه بدون نقطه این است که خط كوفي در ابتدا بدون نقطه و اعراب بود اما در سال 69 هجري قمري ابوالاسود دوئلي از شاگردان حضرت علي براين خط اعراب نهاد و ديگري به نام نصر بن عاصم نقطه گذاري كرد.و می دانیم که علی در سال 40 هجری قمری کشته شد. یعنی 29 سال قبل از افزودن نقطه به خط کوفی!!!

با سلام خدمت دوستان

برادر عزیز این که حضرت علی(ع)خطبه بدون نقطه فرموده اند این نیست که حروف را بدون نقطه بیان کرده اند که جناب عالی ایراد بگیرید که ان زمان حروفات نقطه داشتند یا نداشتند یادر رسم الخط عربی نقطه می گذاشتند یا نقطه نمی گذاشتند

حرف سر این مسایه و وجه امتیاز خطبه مولا علی(ع) این است که ایشان در خطبه از حروف نقطه داری استفاده نکرده اند یعنی از حرفی مثل (ث.چ.پ.ت.ن.....)استفاده نکرده اند می توانید خطبه را دوباره بخوانید

خوب این بحث کجا وحرف شما کجا که در ان زمان خط عربی بی نقطه بود یا با نقطه خوب گیرم که این طور باشد
ایا باز اشکالی به خطبه وارد است؟
در این خطبه از حروفات بی نقطه استفاده شده است ........دقت کنید!!!!

طاها;5206 نوشت:
با سلام خدمت دوستان

برادر عزیز این که حضرت علی(ع)خطبه بدون نقطه فرموده اند این نیست که حروف را بدون نقطه بیان کرده اند که جناب عالی ایراد بگیرید که ان زمان حروفات نقطه داشتند یا نداشتند یادر رسم الخط عربی نقطه می گذاشتند یا نقطه نمی گذاشتند

حرف سر این مسایه و وجه امتیاز خطبه مولا علی(ع) این است که ایشان در خطبه از حروف نقطه داری استفاده نکرده اند یعنی از حرفی مثل (ث.چ.پ.ت.ن.....)استفاده نکرده اند می توانید خطبه را دوباره بخوانید

خوب این بحث کجا وحرف شما کجا که در ان زمان خط عربی بی نقطه بود یا با نقطه خوب گیرم که این طور باشد
ایا باز اشکالی به خطبه وارد است؟
در این خطبه از حروفات بی نقطه استفاده شده است ........دقت کنید!!!!


دوست عزیز من کی گفتم که علی حروف را بی نقطه ادا کرده اند؟ اصلا این حرف یعنی چه؟
مگر من نمی دانم که در این خطبه از حروف بدون نقطه استفاده شده است؟
سخن بر سر این است که وجه غرابت و عجیب بودن و شگفتی این خطبه در آن زمان بدلیل ناشناخته بودن حروفی که در کتابت آنها در آینده از نقطه استفاده خواهد شد ناشناخته بوده است و بنابراین کسی آن را حاوی وجه خاصی نمی دانسته است.
برای این که قضیه باز هم ملموستر شود به فردی که اصلا سواد خواندن و نوشتن نداشته باشد بگویید که علی خطبه ای ایراد کرده است که در آن از حروف بی نقطه استفاده شده است. فکر می کنید آن فرد از این بیان شما چه درکی خواهد داشت؟ هیچ
آیا می داند که این کار چه کار سترگی است؟ اصلا
بنابراین افراد معاصر علی نیز درکی از این وجه خطبه نخواهند داشت و حداکثر آن را خطبه ای معمولی خواهند یافت.
ولی می توان وجهی دیگر برای آن در نظر گرفت. به این صورت:
افراد سخن شناس پس از بررسی متوجه شوند که این خطبه فقط با 17 یا 18 حرف الفبا تالیف شده است ( یعنی پس از کسر یک سری از حروف مفقود در این خطبه که در آینده(دقت شود) قرار است نقطه دار شوند.). از این رو وجه شگفتی این خطبه این خواهد شد که صرفا تقریبا با نصف حروف الفبای عربی تالیف شده است. ولی همان سخن دانان نیز نمی دانسته اند که چرا این دسته خاص از حروف در خطبه نیامده اند. اگر عمرشان کفاف می داده است بعد از ابداع نقطه در خط کوفی به راز عدم حضور این حروف در آن خطبه پی می برده اند. یعنی آن ویژگی مشترک این حروف که باعث شده است در آن خطبه نیایند. بنابراین افراد معاصر علی اگر دقت می کرده اند حداکثر این خطبه را از این جهت که با تعداد محدودی از حروف الفبا تالیف شده است شگفت می دانسته اند نه به خاطر بی نقطه بودن آن که قرار است در آینده معلوم شود.

ولی این در صورتی است که شان صدور این روایت را نادیده بگیریم. اگر دقت کنید گفتم که ظاهرا در جلسه ای سخن از توان علی در سخن سرایی می شود و مخالفینی توان ایشان را منکر می شوند( چون از حافظه نقل می کنم ممکن است در جزییات واقعی روایت تغییری روی داده باشد). سخن به این می رسد که می گویند کسی می تواند خطبه ای بگوید که فاقد حروف نقطه دار باشد؟ یعنی به زعم آنان کاری غیر ممکن.
و علی بر منبر میرود و این خطبه را می خواند. عمده اشکال من بر سر همین پیش زمینه این خطبه است. چنین داستانی با واقعیتهای تاریخی نمی خواند.

صدیق;5123 نوشت:

اینگونه ادبیات مجادله ای نظیر "از این کلی گویی دست بکشید"، "به جای آن همه سخنان کلی و گاه بی ربط و یدالله و خیرالله و قدرت الله"، "مطرح کردن دوباره مسئله تحدی" "اشکالات آن را به روی مبارک نیاوردن" و "بیشتر به تکرار قصه ای فکاهی شباهت دارد." و از این قبیل اظهارات ... شگرد شما در همۀ مباحث است و معمولاً آنجائی که در مباحثۀ علمی کم می آورید اینگونه می شوید.

اگر با گفتن چنین سخنانی احساس برتری علمی! به شما دست می دهد و قلبتان تسکین می یابد اشکالی ندارد. به هر حال ادخال سرور در قلب مومن عمل پسندیده ای است و من چنین می کنم.
و خوانندگان منصف را به فحش نامه حضرتعالیدر انتهای این پست حوالت می دهم تا از بی ادبان ادب بیاموزند.
برای این که بدانید چقدر بی ربط نوشته اید و بدانید که به جای تامل و یافتن پاسخ صحیح مدام در پی ضربه زدن هستی پاسخ مرا به جناب طاها بخوان.
صدیق;5123 نوشت:

بگذریم که در بحث تحدی نیز دقیقاً به سؤال شما در بحث "داوری تحدی" در کنار نظرات و شبهات شما، بنده و کارشناسان محترم پاسخ های مشخص و روشنی دادیم و صرف قانع نشدن شما دلیل بر ناکافی یا مکفی نبودن و یا خارج از سبیل منطق نیست.


و ایضا صرف روشن و محکم و متقن خواندن پاسخ خود الزاما به این معنی نیست که آن پاسخها روشن و محکم ومتقن بوده اند.

صدیق;5123 نوشت:

بکارگیری این ادبیات؟؟؟،

کدام ادبیات؟
این ادبیات:

صدیق;4986 نوشت:

1- تکرار و پافشاری بی مورد بر عقیدۀ خود
2- جدل غیر احسن
3-تایپیک های حاشیه ای و انحراف آمیز و همراه توهین
4-مباحث از سیر معمولی خود در جهت طرح و بررسی علمی موضوع تحدی قرآن خارج است
5-و صرفاً به گفتمانی ابتدائی و شخصی و جدل آمیز،
6-عدم پذیرش و اصرار و تکرار بی مورد
7-خروج برخی کاربران محترم (؟؟؟؟؟؟؟) از حاشیه
8-مخالفت و عنادشان با حقایق دینی و قرآنی و حقیقت وحی ریشه دار است
9- با اکسیژن شبهه تنفس می کنند
10- انتظار پذیرش هیچ دلیل و حجت عقلی و شرعی نمی رود

دوستان عزیز این بحث خوب پی گیری شد . و نکاتی برای همه آشکار شد . امیدوارم که همگی در مباحث علمی موفق باشید . درخواست این حقیر این است که پس از بازکاوی یک بحث و بدست آوردن نکات علمی ،دیگر به سخنان حاشیه ای نپردازیم و با تمام انرژی و توانمان برای ،کندوکاو در دیگر بحثهای علمی وارد شویم .
سرفرازی و فیروزمندی شما را خواهانم .

زنده ی بیدار;5114 نوشت:
دوست عزیز
اصوات این حروف بوده است. یعنی صدای ق صدای ب صدای ث و ..
ولی شکل مکتوب این اصوات به گونه ای بوده است که حروفی که ما اکنون به نام نقطه دار می شناسیم فاقد نقطه بوده اند.
همچنین برای ملموس تر شدن بحث توجه شما را به یک فرد بی سواد جلب می کنم. فرد بیسواد خیلی خوب صحبت می کند ولی شکل مکتوب آنچه را بر زبان می آورد نمی داند.

احسنت به نویسنده این خطبه که حتی قبل از اینکه این اصوات به صورت نکته دار که الان ما می شناسیم نوشته بشه، می دونسته که این اصوات در آینده به شکل نقطه دار نوشته خواهد شد و از آن اصوات استفاده نکرده !!!!


حتما شما هم در مورد خطبه ی بدون نقطه یا خطبه ی بدون الف حضرت علی شنیده اید .
اما ایا واقعیت دارد یا تلاشی است دروغین برای بالا بردن مرتبه حضرت علی...
این خطبه ها خطبه هایی اند که از خارج از نهج البلاغه نقل شده اند. اگر مشتاق واقعیت هستید باید دقت داشته باشید که در زیر سه خطبه منسوب به حضرت وجود دارد که همه انها با هم متفاوت اند(2و3 بسیار به هم شبیه اند دقت کنید) وهمچنین در بعضی قبل از خطبه داستان هایی نقل میشود که هیچ سندی ندارند وغیر منطقی اند.

بی نقطه

[=Arabic Transparent]شماره 1
اَلْحَمْدُ لِلّهِ الْمَلِکِ الْمَحْمودِ الْمالِکِ الْوَدودِ، مُصَوِّرِ کُلِّ مَوْلودٍ وَ مَآلِ کُلِّ مَطْرودٍ

ساطِحِ الْمِهادِ وَ مُوَطِّدِ الْاَطْوادِ وَ مُرْسِلِ الْاَمْطارِ وَ مُسَهِّلِ الْاَوْطارِ، عالِمِ الْاَسْرارِ وَ مُدْرِکِها وَ مُدَمِّرِ الاَمْلاکِ وَ مُهْلِکِها وَ مُکَوِّرِ الدُّهورِ وَ مُکَرِّرِها وَ مُورِدِ الْاُمورِ وَ مُصْدِرِها، عَمَّ سَماحُهُ وَ کَمُلَ رُکامُهُ وَ هَمَلَ وَ طاوَعَ السُّؤالَ وَ الْاَمَلَ وَ اَوْسَعَ الرَّمَلَ وَ اَرْمَلَ
اَحمَدُهُ حَمْداً مَمْدوداً مَداهُ وَ اُوَحِّدُهُ کَما وَحَّدَ الاَوّاهُ، وَ هُوَ اللهُ لا اِلهَ لِلاُمَمِ سِواهُ وَ لا صادِعَ لِما عَدَّلَهُ وَ سَوّاهُ

اَرْسَلَ مُحَمَّداً عَلَماً لِلْاِسْلامِ وَ اِماماً لِلْحُکّامِ، مُسَدِّداً لِلرَّعاعِ وَ مُعَطِّلَ اَحْکامِ وَدٍّ وَ سُواعٍ، اَعْلَمَ وَ عَلَّمَ وَ حَکَمَ وَ اَحْکَمَ وَ اَصَّلَ الْاُصولَ وَ مَهَّدَ وَ اَکَّدَ الوُعودَ وَ اَوْعَدَ، اَوْصَلَ اللهَ لَهَ الاِکْرامَ وَ اَوْدَعَ روحَهَ السَّلامَ وَ رَحِمَ آلَهُ وَ اَهْلَهُ الْکِرامَ، مالَمَعَ رِئآلٌ وَ مَلَعَ رالٌ وَ طَلَعَ هِلالَ وَ سُمِعَ اِهْلالٌ

اِعْمَلوا -رَعاکُمُ اللهُ- اَصْلَحَ الْاَعْمالِ وَ اسْلُکوا مَسالِکَ الْحَلالِ وَ اطرَحوا الْحَرامَ وَ دَعوهُ وَ اسمَعوا اَمرَ اللهِ وَ عوهُ وَ صِلوا الْاَرْحامَ وَ راعوها وَ عاصوا الْاَهْواءَ وَ اَردَعوها وَ صاهِروا اَهْلَ الصَّلاحِ وَ الْوَرَعِ وَ صارِموا رَهْطَ اللَّهْوِ وَ الطَّمَعِ وَ مُصاهِرُکُمْ اَطْهَرُ الْاَحْرارِ مولِداً وَ اَسْراهُمْ سؤدُداً وَ اَحْلاهُمْ مَورِداً وَ ها؛ هُوَ اَمَّکُمْ وَ حَلَّ حَرَمَکُمْ مُملِکاً عَروسَکُم المُکَرَّمَةَ وَ ماهَرَ لَها کَما مَهَرَ رَسولُ اللهِ اُمَّ سَلَمَةَ وَ هُوَ اَکْرَمُ صِهْرٍ اَوْدَعَ الْاَوْلادَ وَ مَلَکَ ما اَرادَ وَ ما سَها مُمَلِّکُهُ وَ لا وَهِمَ وَ لا وُکِسَ مُلاحِمُهُ وَ لا وُصِمَ. اَسْئَلُ اللهَ لَکُم اِحمادَ وِصالِهِ وَ دَوامَ اِسْعادِهِ وَ اَلْهَمَ کُلّاً اِصْلاحَ حالِهِ وَ الْاِعْدادَ لِمَآلِهِ وَ مَعادِهِ، وَ لَهُ الْحَمْدُ السَّرْمَدُ وَ الْمَدْحُ لِرَسولِهِ اَحْمَدَ.
[=Times New Roman]ترجمه :
سپاس از آن خداوندی است که پادشاهی ستوده و مالکی پر مهر، صورت گر هر مولود و پناهگاه هر مطرودی است. گستراننده بستر زمین و استوار کننده کوهها و فروفرستنده بارانها و آسان کننده نیازها (و آرزوها) است.
دانا و آگاه به همه رازها و درهم کوبنده پادشاهان و نابودکننده آنهاست. در هم پیچنده (:و پایان بخش) روزگاران و برگرداننده آنهاست. اوست که هر چیز را وارد دَور می نماید و از دور خارجش می گرداند. عطایش همه چیز را فراگرفته و ابرِ سخایش کمال یافته و فروباریده و خواسته ها و آرزو(های بندگان) را برآورده است. و (به حکمتش) ریگزارها را گسترد و به ریگ آراست[=Times New Roman].
ستایش می کنم او را، ستایشی که امتدادش بلند (:و بی انتها) است؛ و یگانه اش می شمارم بدان گونه که (پیامبرِ) پر تضرّع و ابتهال یگانه اش می شمرد. و اوست خداوندی که امّتها را خدائی جز او نیست. آنچه که او استوار و مرتّب نمود کسی نیست که درهم ریزد[=Times New Roman].
محمّد را – به عنوان نشانه هدایت اسلام و پیشوای زمام داران (:و پیشوایان)، و اصلاح گر توده ها و تعطیل کننده احکام (:و رسوم بتهایی چون) وَدّ و سُواع – فرستاد. او (نیز تعالیم رسالت را) ابلاغ نمود و تعلیم فرمود (هر حکمی که لازم به بیان بود بدان) حکم نمود و (مبانی را) محکم ساخت؛ و اصول اساسی را پایه گذارد و زمینها(ی عملی اش را) مهیّا ساخت، و بر وعده ها(ی بشارت) تأکید ورزید و انذار و بیم داد[=Times New Roman].
خداوند اِکرام (خویش) را برای او پیوسته سازد و سلام (:و درود) را ملازم روانش گرداند، و آل و اهل بیت بزرگوارش را رحمت عطا کند، تا وقتی که کواکب می درخشد و بچه شتر مرغ می دود و ماه طلوع می کند و بانگی به گوش می رسد[=Times New Roman].
خداوند حفظتان کند. شایسته ترین اعمال را انجام دهید، و به مسیرهای حلال روید، و حرام را کنار افکنید و ترک گویید، به فرمان خدا گوش فرا دهید آن را به خاطر بسپارید و پیوند با خویشان را محکم نمایید، و مراعاتشان نمایید، و با هوسها مخالفت ورزید، و آنها را از خود دور کنید[=Times New Roman].
با اهل درستی و تقوا وصلت نمایید و از اهل لهو و آز ببُرید. این کسی که در پی وصلت با شماست از پاکزاده ترین آزادگان و شریفترین آنان، و شیرین (:و محبوبترین) آنان در (تبار و) خواست گاه[=Times New Roman].
آگاه باشید؛ که او اینک آهنگ شما را نموده، به حریم شما وارد گشته تا عروس گرامی (از تبار) شما را بگیرد و مهریّه اش را همان مهری قرار می دهد که رسول خدا، برای (همسرش) امّ سلمه قرار داده است، با اینکه این بزرگوار یهترین دامادی بود که فرزندانی را به ودیعه نهاد و آنچه را که خواست بدست آورد (و کسی از وصلتش امتناع نمی کرد). و هر که به او همسر داد، دچار سهو و اشتباه نشد و بر آن که با او پیوند نمود خرده ای گرفته نشد و خسارتی ندید.
از خداوند برایتان مسئلت می کنم که پیوندتان را ستوده گرداند و امدادش را به شما مداوم کند و به هر یک را آن چه مایه صلاح کار و آمادگی برای سرانجام و معادِ اوست الهام نماید.
و ستایش همیشگی مخصوص آن ذات (یکتا)ست و مدح و ثنا از آنِ رسول او احمد.

http://www.nooreaseman.com/forum93/thread26320.html

شماره 2

الحَمدُ لِلّهِ أَهلِ الحَمدِ ومَأواهُ، ولَهُ أَوكَدُ الحَمدِ وأَحلاهُ، وأسعَدُ الحَمدِ وأسراهُ، وأكرَمُ الحَمدِ وأولاهُ.
الواحِدُ الأحَدُ الصمَدُ، لا والِدَ لَهُ ولا وَلَدَ.
سَلَّطَ المُلوكَ وأعداها، وأهلَكَ العُداةَ وأدحاها، وأوصَلَ المَكارِمَ وأسراها، وسَمَكَ السَماءَ وعَلاّها، وسَطَحَ المِهادَ وطَحاها، ووَطَّدَها ودَحاها، ومَدَّها وسَوّاها، ومَهَّدَها ووَطّاها، وأعطاكُم ماءَها ومَرعاها، وأحكَمَ عَدَدَ الاُمَمِ وأحصاها، وعَدَّلَ الأعلامَ وأرساها.
الإلهُ الأوَّلُ لا مُعادِلَ لَهُ، ولا رادَّ لِحُكمِهِ، لا إلهَ إلاّ هُوَ، المَلِكُ السلامُ، المُصَوِّرُ العَلاّمُ، الحاكِمُ الوَدودُ، المُطَهِّرُ الطاهِرُ، المَحمودُ أمرُهُ، المَعمورُ حَرَمُهُ، المَأمولُ كَرَمُهُ.
عَلَّمَكُم كَلامَهُ، وأراكُم أعلامَهُ، وحَصَّلَ لَكُم أحكامَهُ، وحَلَّلَ حَلالَهُ، وحَرَّمَ حَرامَهُ.
وحَمَّلَ مُحَمَّداً(ص) الرِسالَةَ، رَسولَهُ المُكَرَّمَ المُسَدَّدَ، الطُهرَ المُطَهَّرَ.
أسعَدَاللّهُ الاُمَّةَ لِعُلُوِّ مَحَلَّهِ، وسُمُوِّ سُؤدُدِهِ، وسَدادِ أمرِهِ، وكَمالِ مُرادِهِ. أطهَرُ وُلدِآدَمَ مَولوداً، وأسطَعُهُم سُعوداً، وأطوَلُهُم عَموداً، وأرواهُم عوداً، وأصَحُّهُم عُهوداً، وأكرَمُهُم مُرداً وكُهولاً.
صَلاةُ اللّهِ لَهُ ولآلِهِ الأطهارِ مُسَلَّمَةً مُكَرَّرَةً مَعدودَةً، و ِلآلِ وُدَّهِمُ الكِرامِ مُحَصَّلَّةً مُرَدَّدَةً ما دامَ لِلسَماءِ أمر مَرسوم وحَدّ مَعلوم.
أرسَلَهُ رَحمَةً لَكُم، وطَهارَةً ِلأعمالِكُم، وهُدوءَ دارِكُم ودُحورَ، عارِكُم وصَلاحَ أحوالِكُم، وطاعَةً لِلّهِ ورُسُلِهِ، وعِصمَةً لَكُم ورَحمَةً.
اِسمَعوا لَهُ وراعوا أمرَهُ، وحَلِّلوا ما حَلَّلَ، وحَرِّموا ما حَرَّمَ، واعمِدوا - رَحِمَكُمُ اللّهُ - لِدَوامِ العَمَلِ، وادحَروا الحِرصَ، واعدِموا الكَسَلَ، وادروا السَلامَةَ وحِراسَةَ المُلكِ ورَوعَها، وهَلَعَ الصُدورِ وحُلولَ كَلِّها وهَمِّها.
هَلَكَ واللّهِ أهلُ الإصرارِ، وما وَلَدَ والِد لِلإسرارِ، كَم مُؤَمِّلٍ أمَّلَ ما أهلَكَهُ، وكَم مالٍ وسِلاحٍ أعَدَّ صارَ لِلأعداءِ عُدَّةً وعُمدَةً.
اَللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ ودَوامُهُ، والمُلكُ وكُمالُهُ، لا إلهَ إلاّ هُوَ، وَسِعَ كُلَّ حِلمٍ حِلمُهُ، وسَدَّدَ كُلَّ حُكمٍ حُكمُهُ، وحَدَرَ كُلَّ عِلمٍ عِلمُهُ.
عَصَمَكُم ولَوّاكُم، ودَوامَ السلامَةِ أولاكُم، ولِلطاعَةِ سَدَّدَكُم، ولِلإسلامِ هَداكُم، ورَحِمَكُم وسَمِعَ دُعاءَكُم، وطَهَّرَ أعمالَكُم، وأصلَحَ أحوالَكُم.
وأسألُهُ لَكُم دَوامَ السَلامَةِ، وكَمالَ السَعادَةِ، والآلاءَ الدارَّةَ، والأحوالَ السارَّةَ، والحَمدُ لِلّهِ وَحدَهُ.

لازم به تذکر است نقطههايى که بر روى«ة»مىآيد،چون در حال«وقف»خوانده نمىشود،لذا حرف«ة» نقطهدار محسوب نمىگردد.اين خطبه نيز از مراتب علمى و فکرى مولاى متقيان حکايت دارد،که بدون تامل،پس از صحبت اصحاب به ايراد آن پرداخته،و در مورد توحيد و نبوت و صفات الهى،و سنت و سيره رسول خدا صلى الله عليه و آله مىباشد،و جامعه اسلامى را به تبعيت از آن حضرت و خود سازى دعوت مىفرمايند.

ترجمه خطبه :

ستایش مخصوص خدایی است که سزاوار ستایش و مآل آن است. از آنِ اوست رساترین ستایش و شیرین ترین آن و سعادت بخش ترین ستایش و سخاوت بار ترین و شریف ترین آن و پاک ترین ستایش و بلند ترین آن و ممتاز ترین ستایش و سزاوارترین آن.

یگانه و یکتای بی نیازی که همه نیازمندان و گرفتاران آهنگ او نمایند. نه پدری دارد و نه فرزندی. شاهان را به حکمت و آزمون مسلّط ساخت وبه تاختن واداشت.

و ستمکاران و متجاوزان راهلاکت نمود و کنارشان افکند. و سجایای بلند را به خلایق رسانید و شرافت بخشید. و آسمان را بالا برد و بلند گردانید. بستر زمین را گشود و گسترش داد و محکم نمود و گسترده ساخت. آن را امتداد داد و هموار کرد و برای زندگی آماده و مهیّا فرمود. آب و مرتعش را به شما ارزانی داشت. تعداد اقوام را برای زندگی آماده و مهیّا فرمود. آب و مرتعش را به شما ارزانی داشت. تعداد اقوام را برای زندگی در آن به درستی. و حکمت مقرّر فرمود و بر شماریکایک آنان احاطه یافت. و نشانه های بلند هدایت مقرّر فرمود و آنها را بر افراشته و استوار ساخت.

معبود نخستین که نه او را هم طرازی است و نه حکمش را مانعی. خدایی نیست جز او، که پادشاه است و مایۀ سلامت، صورتگر است و دانا، فرمانروا و مهربان، پاک و بی آلایش. فرمانش ستوده است و حریم کویش آباد به توجّه پرستندگان و نیازمندان است و سخایش مورد امید.

کلامش را به شما آموخت و نشانه هایش را به شما نمایاند. و احکامش را برایتان دست یافتنی نمود. آنچه روا بود حلال و آنچه در خور ممنوعیت بود، حرام شمرد.

بار رسالت را بر دوش محمّدصلّی الله علیه و آله افکند. همان رسول گرامی که بدو سروری و درستی در گفتار و کردار و رفتار ارزانی شده، پاک و پیراسته است.

خداوند این امّت را به خاطر برتریِ مقام و بلندیِ شرف و استواری دین او و کامل بودنِ آرمانش سعادت بخشید. او بی آلایش ترین فردِ از آدمیان در هنگامه ولادت و فروزنده ترین ستاره یمن و سعادت است. او بلند پایه ترین آنان در نیاکان است و زیباترین آنها در نسل و شاخسار. و درست پیمان ترین و کریم ترین آنان است در نوجوانی و بزرگسالی.

درود خداوند از آن او و خاندان پاکش باد، درودی خالص و پی در پی و مکرّر برای آنان و برای دوست داران بزرگوارشان، درودی ماندگار و پیوسته، برای همیشه تا وقتی که برای آسمان حکمی مرقوم است و نقشی مقرّر.

او فرستاد تا تا برایتان رحمتی باشد و مایه پاکیزگی اعمالتان و آرامش سرای زندگی شما و بر طرف شدن نقاط ننگ و شرم آور کارتان. و تا مایه صلاح حالتان باشد و اطاعت شما از خدا و رسولانش و موجب حفظ شما و رحمتی بس بزرگ و فراگیر.

از او فرمان برید و بر دستورش مواظبت ورزید. آنچه را حلال دانست، حلال و هر چه را حرام داشت حرام بشمارید. خدایتان رحمت کند؛ آهنگ کوششی پیوسته نمایید و آزمندی را از خود برانید و تنبلی را وا نهید. رسم سلامت و حفظ حاکمیّت و بالندگی آن را و آنچه را که موجب دغدغه سینه ها و تشویش دلها و روی کردِ درماندگی و پریشانی به سوی به آنهاست.

http://www.adinehferdows.com/showdata.aspx?dataid=24
http://www.askdin.com/showthread.php?t=1505

پی نوشت:
نهج السعادة فى مستدرک نهج البلاغه ج 1 ص 100 تا 103 خ 21
بحار الانوار ج 9 ط قديم به نقل از سفينة البحار ج 1 ص 397
تاريخ عماد زاده ج امير المؤمنين ص 438
شماره 3

الحَمدُ لِلّهِ أهلِ الحَمدِ وَ أحلاهُ، وَ أسعَدُ الحَمدِ وَ أسراهُ، وَ أکرَمُ الحَمدِ وَ أولاهُ.
الواحدُ الاحدُ الأحَدُ الصَّمَدُ، لا والِدَ لَهُ وَ لا وَلَدَ.
سَلَّطَ المُلوکَ وَ أعداها، وَ أهلَکَ العُداةَ وَ أدحاها، وَ أوصَلَ المَکارِمَ وَ أسراها، وَ سَمَکَ السَّماءَ وَ عَلّاها، وَ سَطَحَ المِهادَ وَ طَحاها، وَ وَطَّدَها وَ دَحاها، وَ مَدَّها وَ سَوّاها، وَ مَهَّدَها وَ وَطّاها، وَ أعطاکُم ماءَها وَ مَرعاها، وَ أحکَمَ عَدَدَ الاُمَمِ وَ أحصاها، وَ عَدَّلَ الأعلامَ وَ أرساها.
الاِلاهُ الأوَّلُ لا مُعادِلَ لَهُ، وَلا رادَّ لِحُکمِهِ، لا إلهَ إلّا هُوَ، المَلِکُ السَّلام، المُصَوِّرُ العَلامُ، الحاکِمُ الوَدودُ، المُطَهِّرُ الطّاهِرُ، المَحمودُ أمرُهُ، المَعمورُ حَرَمُهُ، المَأمولُ کَرَمُهُ.
عَلَّمَکُم کَلامَهُ، وَ أراکُم أعلامَهُ، وَ حَصَّلَ لَکُم أحکامَهُ، وَ حَلَّلَ حَلالَهُ، وَ حَرَّمَ حَرامَهُ.
وَ حَمَّلَ مُحَمَّداً (صَلَّ اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) الرِّسالَةَ، وَ رَسولَهُ المُکَرَّمَ المُسَدَّدَ، ألطُّهرَ المُطَهَّر.
أسعَدَ اللهُ الاُمَّةَ لِعُلُوِّ مَحَلِّهِ، وَ سُمُوِّ سُؤدُدِهِ، وَ سَدادِ أمرِهِ، وَ کَمالِ مُرادِهِ. أطهَرُ وُلدِ آدَمَ مَولوداً، وَ أسطَعُهُم سُعوداً، وَ أطوَلُهُم عَموداً، وَ أرواهُم عوداً، وَ أصَحُّهُم عُهوداً، وَ أکرَمُهُم مُرداً وَ کُهولاً.
صَلاةُ اللهِ لَهُ لِآلِهِ الأطهارِ مُسَلَّمَةً مُکَرَّرَةً مَعدودَةً، وَ لِآلِ وُدِّهِمُ الکِرامِ مُحَصَّلَةً مُرَدَّدَةً ما دامَ لِالسَّماءِ أمرٌ مَرسومٌ وَ حَدٌّ مَعلومٌ.
أرسَلَهُ رَحمَةً لَکُم، وَ طَهارَةً لِأعمالِکُم، وَ هُدوءَ دارِکُم وَ دُحورَ، عارِکُم وَ صَلاحَ أحوالِکُم، وَ طاعَةً لِلّهِ وَ رُسُلِهِ، وَ عِصمَةً لَکُم وَ رَحمَةً.
اِسمَعوا لَهُ وَ راعوا أمرَهُ، حَلِّلوا ما حَلَّلَ، وَ حَرِّموا ما حَرَّمَ، وَ اعمِدوا – رَحِمَکُمُ اللهُ – لِدَوامِ العَمَلِ، وَ ادحَروا الحِرصَ، وَ اعدِموا الکَسَلَ، وَ ادروا السَّلامَةَ وَ حِراسَةَ مُلکِ وَ رَوعَها، وَ هَلَعَ الصُّدورِ وَ حُلولَ کَلِّها وَ هَمِّها[=Times New Roman].
هَلَکَ وَ اللهِ أهلُ الاِصرارِ، وَ ما وَلَدَ والِدٌ لِلاِسرارِ، کَم مُؤَمِّلٍ أمَّلَ ما أهلَکَهُ، وَ کَم مالٍ وَ سِلاحٍ أعَدَّ صارَ لِلأعداءِ عُدَّةً وَ عُمدَةً.
اَللّهُمَّ لَکَ الحَمدُ وَ دَوامُهُ، وَ المُلکُ وَ کَمالُهُ، لااِلهَ إلّا هُوَ، وَسِعَ کُلَّ حِلمٍ حِلمُهُ، وَ سَدَّدَ کُلُّ حُکمٍ حُکمُهُ، وَ حَدَرَ کُلَّ عِلمٍ عِلمُهُ.
عَصَمَکُمُ وَ لَوّاکُم، وَ دَوامَ السَّلامَةِ أولاکُم، وَ لِلطّاعَةِ سَدَّدَکُم، وَ لِلاِسلامِ هَداکُم، وَ رَحِمَکُم وَ سَمِعَ دُعاءَکُم، وَ طَهَّرَ أعمالَکُم، وَ أصلَحَ أحوالَکُم.
وَ أسألُهُ لَکُم دَوامَ السَّلامَةِ، وَ کَمالَ السَّعادَةِ، وَ الآلاءَ الدّارَةَ، وَ الاَحوالَ السّارَّةَ، وَ الحَمدُ لِلّهِ وَحدَهُ.
ترجمه خطبه :
ستایش مخصوص خدایی است که سزاوار ستایش و مآل آن است. از آنِ اوست رساترین ستایش و شیرین ترین آن و سعادت بخش ترین ستایش و سخاوت بار ترین(و شریف ترین) آن و پاک ترین ستایش و بلند ترین آن و ممتاز ترین ستایش و سزاوارترین آن.
یگانه و یکتای بی نیاز(ی که همه نیازمندان و گرفتاران آهنگ او نمایند). نه پدری دارد و نه فرزندی.
شاهان را (به حکمت و آزمون) مسلّط ساخت وبه تاختن واداشت. و ستمکاران (و متجاوزان) را هلاکت نمود و کنارشان افکند. و سجایای بلند را (به خلایق) رسانید و شرافت بخشید. و آسمان را بالا برد و بلند گردانید. بستر زمین را گشود و گسترش داد و محکم نمود و گسترده ساخت. آن را امتداد داد و هموار کرد و (برای زندگی) آماده و مهیّا فرمود. آب و مرتعش را به شما ارزانی داشت. تعداد اقوام را (برای زندگی) آماده و مهیّا فرمود. آب و مرتعش را به شما ارزانی داشت. تعداد اقوام را (برای زندگی در آن) به درستی. (و حکمت) مقرّر فرمود و بر شمار (یکایک) آنان احاطه یافت. و نشانه های بلند (هدایت) مقرّر فرمود و آنها را بر افراشته و استوار ساخت.
معبود نخستین که نه او را هم طرازی است و نه حکمش را مانعی. خدایی نیست جز او، که پادشاه است و (مایۀ) سلامت، صورتگر است و دانا، فرمانروا و مهربان، پاک و بی آلایش. فرمانش ستوده است و حریم کویش آباد (به توجّه پرستندگان و نیازمندان) است و سخایش مورد امید[=Times New Roman].
کلامش را به شما آموخت و نشانه هایش را به شما نمایاند. و احکامش را برایتان دست یافتنی نمود. آنچه روا بود حلال و آنچه در خور ممنوعیت بود، حرام شمرد[=Times New Roman].
بار رسالت را بر دوش محمّد(صلّی الله علیه و آله) افکند. (همان) رسول گرامی که بدو سروری و درستی (در گفتار و کردار و رفتار) ارزانی شده، پاک و پیراسته است[=Times New Roman].
خداوند این امّت را به خاطر برتریِ مقام و بلندیِ شرف و استواری دین او و کامل بودنِ آرمانش سعادت بخشید. او بی آلایش ترین فردِ از آدمیان در هنگامه ولادت و فروزنده ترین ستاره یمن و سعادت است. او بلند پایه ترین آنان (در نیاکان) است و زیباترین آنها در (نسل و) شاخسار. و درست پیمان ترین و کریم ترین آنان است در نوجوانی و بزرگسالی.
درود خداوند از آن او و خاندان پاکش باد، درودی خالص و پی در پی و مکرّر (برای آنان) و برای دوست داران بزرگوارشان، درودی ماندگار و پیوسته، (برای همیشه:) تا وقتی که برای آسمان حکمی مرقوم است و نقشی مقرّر[=Times New Roman].
او فرستاد تا تا برایتان رحمتی باشد و مایه پاکیزگی اعمالتان و آرامش سرای (زندگی) شما و بر طرف شدن نقاط ننگ (: و شرم آور کار)تان. و تا مایه صلاح حالتان باشد و اطاعت شما از خدا و رسولانش و موجب حفظ شما و رحمتی (بس بزرگ و فراگیر[=Times New Roman]).
از او فرمان برید و بر دستورش مواظبت ورزید. آنچه را حلال دانست، حلال و هر چه را حرام داشت حرام بشمارید. خدایتان رحمت کند؛ آهنگ کوششی پیوسته نمایید و آزمندی را از خود برانید و تنبلی را وا نهید. رسم سلامت و حفظ حاکمیّت و بالندگی آن را – و آنچه را که موجب دغدغه سینه ها (:و تشویش دلها) و روی کردِ درماندگی و پریشانی به سوی به آنهاست – بشناسید[=Times New Roman].

http://www.missagh.org/emam_character/without_noghteh.htm
منابع:
[=Times New Roman]نهج السّعادة، به نقل از کتاب «مجموعة ادبیة» تألیف محی الدّین محمد بن عبد القاهر بن الموصلی الشهروزی
کتاب ناقل بخش آغازین خطبه
[=Times New Roman](1-مناقب آل ابی طالب (ابن شهر آشوب
2-الصراط المستقیم
3-نهج الایمان (زین الدّین علی بن یوسف بن جبر)
4-بحار الانوار
5-منهاج البراعة

کاملا مشخص است که این خطبه ها با خطبه های نهج البلاغه هیچ وجه تشابهی ندارند و این که سه بیان مختلف از ان وجود دارد این احتمال که فرد یا افرادی جداگانه هر کدام از این خطبه ها را گفته یا تغییر و وشاخ و برگ داده باشند تقویت می شود....
حال تصمیم با شماست.

موضوع قفل شده است