فلسفه ی همراه بردن اهل‌بيت توسط امام حسين عليه‌ السّلام

تب‌های اولیه

23 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فلسفه ی همراه بردن اهل‌بيت توسط امام حسين عليه‌ السّلام

با سلام

اگر امام حسین یقین داشت که در کربلا به شهادت می رسند، چرا زن و فرزندان خود را با خود از مکه خارج کرد؟

آیا امام حسین (ع) به زنان و فرزندان نیز گفتند که ما داریم به قصد نبرد با یزید از مکه خارج میشویم؟

یعنی آیا همه می دانستند که قرار است چه اتفاقاتی برای شان بیفتد؟

پیشاپیش از پاسخ کارشناس محترم سپاسگزارم

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد شعیب

[TD][/TD]

با سلام خدمت شما دوست گرامی

همراه بردن امام حسین(علیه السلام) زن و فرزند را به کربلا از جمله مسائلی است که برای افراد مختلفی سوال پیش می آید از جمله آن افراد ابن عباس است که از صحابه پیامبر و یاران امام علی و امام حسین و معاصر امام حسین(علیه السلام) بودند ابن عباس به امام حسین(علیه السلام) عرضه داشت: «پسرعموجان! به سراغ کوفیان مرو، همانا آنان گروه فریب‌کار هستند ... و اگر از روی ناچاری به کوفه می‌روی، زنان و کودکان را به همراه مبر که ایمن نیستم از این‌که انتقام‌جویانه تو را همچون عثمان بن عفان، در حالی بکشند که زنان و کودکانت نظاره‌گر تو باشند»(طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج ‏5، ص 383 – 384، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق.)

که امام جوابی به او فرمود که در ادامه در ضمن ادله به آن می پردازیم. اقدام امام حسین (علیه السلام)در به همراه بردن اهلبیت خود چند دلیل می تواند داشته باشد که هر کدام از این ادله به تنهایی کافی است که امام حسین(علیه السلام) این کار را انجام دهد:

ادامه دارد...

ادامه...

در جامعه ای که یزید شراب خوار بوزینه باز قمار باز خود را خلیفه پیامبر معرفی کرده بود و مردم هم به او به عنوان امیر المومنین و خلیفه رسول خدا سلام می دادند !! امام حسین می خواهد این جامعه را زنده کند. جامعه ای که بنا بر قرائن و شواهد یزید کمر به از بین بردن اسلام و برگرداندن آن به جاهلیت و اعرابی گری بسته بود. امام حسین (علیه السلام)چگونه باید این جامعه را زنده کند و آنها را هدایت کند ؟؟

یک طراحی حساب شده الهی می خواهد که دین زنده شود (این طراحی الهی را در ادامه در علت ... توضیح خواهیم داد) اگر امام حسین(علیه السلام) بخواهد همه این امت را زنده کند به گونه ای که دین از بین نرود باید حتی به فکر زده کردن شام نیز باشد شام جایی است که نه تنها محبت اهلبیت را ندارند بلکه بغض اهلبیت را سالیان در دل آنها کاشته اند. حتی اگر امام حسین با شمشیر می توانست شام را تسخیر کند عوض کردن دل و روان این مردم که 60 سال بر علیه امام علی (علیه السلام) حرف شنیده اند و لعن کرده اند کار مشکلی بود و شاید ناشدنی بود.

جامعه آن روز اسلام دارای چند منطقه اساسی بود مدینه مکه بصره ایران کوفه و شام . امام حسین(علیه السلام) برای همه این ها باید برنامه می داشت.از جانب ایران نگرانی نبود به خاطر موالات اهلبیت. اما امام (علیه السلام) با خروج خود از مدینه مردم مدینه را متوجه کرد که با نظام حاکمه اموی مشکل دارد و با آنها بیعت نمی کند . امام چهار ماه در مکه ماند و با سران قبایل اسلامی و کسانی که به حج آمده بودند گفتگو می کرد و آنها را به قیام فرا می خواند اما همین که همه آمدند به مکه ، امام حسین(علیه السلام) در روز هشتم ذی حجه از مکه خارج شد و به همه فهماند که امام حسین(علیه السلام) به وضعیت موجود و حتی حج تحثت حاکمیت یزید اعتراض دارد برای همین به سمت کوفه حرکت فرمودند و مسیر اصلی را انتخاب کردند تا کاروان هایی که از حج برمی گردند را هدایت کنند.

ادامه دارد...

ضرب المثل;999114 نوشت:
با سلام

اگر امام حسین یقین داشت که در کربلا به شهادت می رسند، چرا زن و فرزندان خود را با خود از مکه خارج کرد؟

آیا امام حسین (ع) به زنان و فرزندان نیز گفتند که ما داریم به قصد نبرد با یزید از مکه خارج میشویم؟

یعنی آیا همه می دانستند که قرار است چه اتفاقاتی برای شان بیفتد؟

پیشاپیش از پاسخ کارشناس محترم سپاسگزارم

سلام و عرض ادب و احترام

اگر امام حسین (ع) بدون خانواده به سمت کوفه حرکت می کرد

امویان می توانستند به مردم بگویند ،

دلیل قتل ایشان ، خروج علیه حاکم وقت است

اما کسی که قصد خروج علیه حاکم داشته باشد ، با زن و فرزند به میدان نبرد نمی رود!

اینجا دروغ امویان
و افراد دیگری که قیام امام برای امر به معروف و نهی از منکر را
به قیام به سیف تعبیر کردند
وامام حسین (ع) را وسیله رسیدن خود به حکومت و قدرت قرار دادند ،
آشکار شد

امام(ع) برای اتمام حجت با امویان آن زمان و تشنگان قدرت کنونی
که برای پیشبرد اهداف خود ، قیام عاشورا را بازیچه سیاست های خود کردند

خطبه ای ایراد کردند

و در آن سوال کردند ،
آیا من برای جنگ با شما خروج کردم ، یا شما برای جنگ با من آمدید؟

اینجا امام (ع) نشان دادند که حرکت ایشان به سوی کوفه برای جنگ نبوده بلکه برای امر به معروف و نهی از منکر بوده

و نبرد عاشورا دفاع امام و یاران از خود بوده ، نه خروج علیه حاکم و سر کشی و ستمگری

همانگونه که امام علی (ع) علیه عثمان خروج نکرد
و حتی در برابر خروج کنندگان علیه عثمان که آشکارا ظلم می کرد ،
حسنین را برای دفاع از عثمان فرستاد

«إِنّى لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلا بَطَرًا وَلا مُفْسِدًا وَلا ظالِمًا وَإِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فى أُمَّةِ جَدّى، أُريدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهى عَنِ الْمُنْكَرِ وَأَسيرَ بِسيرَةِجَدّى وَأَبى عَلِىِّ بْنِ أَبيطالِب»؛
من از روى خود خواهى و خوشگذرانى و يا براى فساد و ستمگرى قيام نكردم،
من
فقط براى اصلاح در امّت جدّم از وطن خارج شدم.
مى خواهم امر به معروف و نهى از منكر كنم و به سيره و روش جدّم و پدرم على بن ابيطالب عمل كنم.(مقتل خوارزمي، ج 1، ص 188)

و به این صورت یزید و دیگر تشنگان قدرت رسوا شدند!

در پناه حق تعالی

شروحیل;999239 نوشت:
سلام و عرض ادب و احترام
اگر امام حسین (ع) بدون خانواده به سمت کوفه حرکت می کرد
امویان می توانستند به مردم بگویند ،
دلیل قتل ایشان ، خروج علیه حاکم وقت است
اما کسی که قصد خروج علیه حاکم داشته باشد ، با زن و فرزند به میدان نبرد نمی رود!
اینجا دروغ امویان
و افراد دیگری که قیام امام برای امر به معروف و نهی از منکر را
به قیام به سیف تعبیر کردند
وامام حسین (ع) را وسیله رسیدن خود به حکومت و قدرت قرار دادند ،
آشکار شد
امام(ع) برای اتمام حجت با امویان آن زمان و تشنگان قدرت کنونی
که برای پیشبرد اهداف خود ، قیام عاشورا را بازیچه سیاست های خود کردند
خطبه ای ایراد کردند
و در آن سوال کردند ،
آیا من برای جنگ با شما خروج کردم ، یا شما برای جنگ با من آمدید؟
اینجا امام (ع) نشان دادند که حرکت ایشان به سوی کوفه برای جنگ نبوده بلکه برای امر به معروف و نهی از منکر بوده
و نبرد عاشورا دفاع امام و یاران از خود بوده ، نه خروج علیه حاکم و سر کشی و ستمگری
همانگونه که امام علی (ع) علیه عثمان خروج نکرد
و حتی در برابر خروج کنندگان علیه عثمان که آشکارا ظلم می کرد ،
حسنین را برای دفاع از عثمان فرستاد
«إِنّى لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلا بَطَرًا وَلا مُفْسِدًا وَلا ظالِمًا وَإِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فى أُمَّةِ جَدّى، أُريدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهى عَنِ الْمُنْكَرِ وَأَسيرَ بِسيرَةِجَدّى وَأَبى عَلِىِّ بْنِ أَبيطالِب»؛
من از روى خود خواهى و خوشگذرانى و يا براى فساد و ستمگرى قيام نكردم،
من فقط براى اصلاح در امّت جدّم از وطن خارج شدم.
مى خواهم امر به معروف و نهى از منكر كنم و به سيره و روش جدّم و پدرم على بن ابيطالب عمل كنم.(مقتل خوارزمي، ج 1، ص 188)
و به این صورت یزید و دیگر تشنگان قدرت رسوا شدند!
در پناه حق تعالی

با سلام
اگر خاطر شریفتان باشد در تاپیک http://www.askdin.com/showthread.php?t=63402 جواب شما را در این موضوع که آیا امام برای حکومت قیام کرد یا نه دادم و اگر طالب حق باشد یک بار بحث برای او کافی است. (در آن تاپیک سخنی از جانب شما باقی نمانده بود)
به نظرم به جای این که همه تاپیک ها را محلی برای پردازش این نظریه رد شده خودتان بنمایید در یک موضع جانانه و دقیق به این موضوع بپردازید(یک تاپیک مشخص) و اگر دلیل از قرائن و شواهد دارید بیاورید و الا ادله طرف مقابل را بپذیرید. این که شما بدون دلی و با تقطیع برخی از وقایع تاریخی و سخنان اهلبیت به اشاعه نظریات غیر واقع خود بپردازید اصلا کار درستی نیست .
بنده جواب به این پست شما را به همان بحث های قبلی ارجاع می دهم.

شعیب;999394 نوشت:

با سلام
اگر خاطر شریفتان باشد در تاپیک http://www.askdin.com/showthread.php?t=63402 جواب شما را در این موضوع که آیا امام برای حکومت قیام کرد یا نه دادم و اگر طالب حق باشد یک بار بحث برای او کافی است. (در آن تاپیک سخنی از جانب شما باقی نمانده بود)
به نظرم به جای این که همه تاپیک ها را محلی برای پردازش این نظریه رد شده خودتان بنمایید در یک موضع جانانه و دقیق به این موضوع بپردازید(یک تاپیک مشخص) و اگر دلیل از قرائن و شواهد دارید بیاورید و الا ادله طرف مقابل را بپذیرید. این که شما بدون دلی و با تقطیع برخی از وقایع تاریخی و سخنان اهلبیت به اشاعه نظریات غیر واقع خود بپردازید اصلا کار درستی نیست .
بنده جواب به این پست شما را به همان بحث های قبلی ارجاع می دهم.

سلام و عرض ادب

برادر گرامی

این خود نامه ای است که شما آوردید

و همانا من براى سركشى و خود پسندی و تكبر و فساد كردن و ظلم نمودن خارج نشدم .

و به تحقیق كه من برای اصلاح و درست كردن در میان امت جدم به پا خواستم
و می خواهم به نیكی سفارش و از بدی نهی كنم
و مطابق سيره جدم رسول خدا و پدرم على بن ابى طالب عليهم السّلام رفتار می نمایم.

پس هر كس كه مرا به جهت اينكه حق ميگويم قبول كند
همانا خداوند به حق سزاوارتر است

و كسى كه دست رد بسينه من بگذارد
من صبر می كنم
تا خدا كه بهترين حكم‏كنندگان است بين من و آن قوم داورى نمايد.

امام کجا گفتند که اگر دست رد به سینه ام بزنند ،
من ان ها را به زور و با تخریب اموال عمومی و کشت و کشتار
از حکومت خلع میکنم؟؟؟؟

شما در همان تاپیک هم مسائل را تغییر مسیر دادید و همین سخنان امام را تفسیر به رای کردید

خود امیر مومنان حسنین را برای دفاع از عثمان فرستاد

در حالی عثمان آشکارا ظلم می کرد

و بر خلاف سنت رسول خدا حکم می کرد

و اگر سیره ائمه این بود

امام علی (ع) در ان حال یاران فراوان برای قیام به سیف داشت

و باید به کمک حسنین

علناً برای براندازی عثمان تلاش می کرد

نه دفاع از عثمان!!!!

شروحیل;999465 نوشت:
سلام و عرض ادب

برادر گرامی

این خود نامه ای است که شما آوردید


با سلام خدمت شما دوست گرامی
اگر مراجعه ای بفرمایید حول این نامه نیز در همان تاپیک بحث کردیم و به سوالاتی که این جا مطرح کردید آنجا نیز پاسخ دادیم
برای این که صدق این ادعا ثابت شود از همان تاپیک نقل قول می کنم و جواب شما را می دهم.
البته در همان تاپیک هم پیشنهاد کردم برای این که در همه تاپیک ها متاثر از یان مبنای خود نظری بدهید و روی آن بحث کنید یک برای حک و اصلاح نظریه تان تاپیکی ایجاد کنید (سوال جدید) تا به صورت مستوفی و استدلال ی به نظر شما پرداخته شود.
همان طور که می دانید درباره این که آیا امام حسین قصد حکومت داشته اند یا نه سه نظر وجود دارد که هر گروه برای نظر خود ادله ای مطرح می کنند که اتفاقا به جا و سزاوار است که در تاپیکی روی این موضوع بحث و گفتگو شود ولی اگر شما بخواهید در هر تاپیکی که درباره قیام امام حسین (ع) و حواشی آن بحث می شود طبق مبانی خود(غیر مشهور) بحث کنید انی می شود خروج از موضوع و بحث بر روی مبادی، که این نیز شایسته نیست که همه تاپیک ها گرفتار یک بحث مبنایی شوند. پس بهتر است یک تاپیک مخصوص این بحث احداث بفرمایید که اگر توفیق بود تاپیک را بنده و یا هر کدام از کارشناسان به حق مطلب خواهند رساند.

شروحیل;999465 نوشت:
امام کجا گفتند که اگر دست رد به سینه ام بزنند ،
من ان ها را به زور و با تخریب اموال عمومی و کشت و کشتار
از حکومت خلع میکنم؟؟؟؟

این پست ها از تاپیک http://www.askdin.com/showthread.php?t=63402 نقل قول شده است
شروحیل;993659 نوشت:
کسی که قیام به سیف می کند ، وقتی دست رد به سینه اش می زنند ، سکوت نمی کند !!!!!

شعیب;993685 نوشت:
بردار محترم، دست رد زدن گاهی کنار گذاشتن است که صبر بر ا« خانه نشینی است و گاهی دست رد گذاشتن به لشکر کشی و کشتن ولی خداست که صبر بر آن همان است که امام در آخرین لحظات عمر خود آن را بیان فرمودند : «صبراً على قضائك يا رب لا اله سواك يا غياث المستغيثين‏(2) مالى رب سواك و لا معبود غيرك صبراً على حكمك يا غياث من لا غياث له يا دائماً لا نفاذله، يا محيى الموتى، يا قائماً على كل نفس بما كسبت، احكم بينى و بينهم و انت خيرا الحاكمين.»

و قرینه این سخن ادامه فرمایش امام حسین (ع) است که فرمود: حتّي يقضي الله بيني و بين القوم بالحق، و هو خير الحاكمين. یعنی اگر شهید هم شدم خدا در روز قیامت بین من و این افراد قضاوت خواهد کرد.

شعیب;993685 نوشت:
بردار محترم، دست رد زدن گاهی کنار گذاشتن است که صبر بر ا« خانه نشینی است و گاهی دست رد گذاشتن به لشکر کشی و کشتن ولی خداست که صبر بر آن همان است که امام در آخرین لحظات عمر خود آن را بیان فرمودند : «صبراً على قضائك يا رب لا اله سواك يا غياث المستغيثين‏(2) مالى رب سواك و لا معبود غيرك صبراً على حكمك يا غياث من لا غياث له يا دائماً لا نفاذله، يا محيى الموتى، يا قائماً على كل نفس بما كسبت، احكم بينى و بينهم و انت خيرا الحاكمين.»

و قرینه این سخن ادامه فرمایش امام حسین (ع) است که فرمود: حتّي يقضي الله بيني و بين القوم بالحق، و هو خير الحاكمين. یعنی اگر شهید هم شدم خدا در روز قیامت بین من و این افراد قضاوت خواهد کرد.


شروحیل;993659 نوشت:
امام هدف قیام خود را امر به معروف و نهی از منکر معرفی می کند!!!!
کجای این نامه هدف امام قیام به سیف و تشکیل حکومت بیان شده است؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شعیب;993685 نوشت:
مراتب امر به معروف و نهی از منکر را بر شمرید.
روشن است امر به معروف از روی گردانی از معصیت کار شرو می شود تا نهی زبانی و نهی عملی و گرفتن و بستن و کشتن. آیا غیر از این است؟؟
آیا امام حسین می خواست برود یزید را نصیحت کند که دست از سگ بازی و یوز بازی بردار و قمار نکن و شراب نخور؟؟؟!!

خیلی عجیب است که گاهی انسان برای به کرسی نشاندن مطلب نا درستش تا کجا ها پیش می رود؟؟

آیا " خروج برای اصلاح جد گرامی شان" (خرجت لطلب اصلاح امت جدی) جز با قیام به سیف سازگار است آیا امام حسین می خواست یک فرد (یزید) را امر به معروف کند و یا می خواست یک امت را اصلاح کند ؟؟
چرا کلام امام را تحریف می کنید؟ بحث بحث خروج است بحث قیام است .

آن حضرت در مقام ديگرى فرموده است:«أَللّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ ما كانَ مِنّا تَنافُسًا فى سِلْطان وَلاَاِلْتماسًا مَنْ فُضُولِ الْحُطامِ وَلكِنَّ لِنَرُدَّ الْمَعالِمَ مِنْ دينِكَ وَنَظْهِرَ الاِْصْلاحَ فى بِلادِكَ وَيَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مَنْ عِبادِكَ ويُعْمَلَ بِفَرائِضِكَ وَسُنَنِكَ وَأَحْكامِكَ.»«بار خدايا! تو مىدانى كه آنچه از ما اظهار شده براى رقابت در قدرت و دستيابى به كالاى دنيا نبوده، بلكه هدف ما اين است كه نشانه هاى دينت را به جاى خود برگردانيم و بلادت را اصلاح نماييم، تا ستمديدگان از بندگانت امنيّت يابند و به واجبات و سنّتها و دستورهاى دينت عمل شود.»در اين سخن هم چند نكته قابل توجّه است:1 ـ برگرداندن نشانه و علائم دين به جاى اصلى خود،2 ـ اصلاحات در همه شهرها،3 ـ ايجاد امنيّت براى مردم،4 ـ فراهم ساختن زمينه عمل به واجبات و مستحبّات و احكام الهى.

آیا این ها جز به قیام به سیف محقق می شود؟؟

اما حتی در برخورد با دشمن هدف خود را رهبری بر جامعه مسلمین اعلام می کند :

در برخورد با سپاه حرّ بن يزيد رياحى فرمود:«أَيُّهَا النّاسُ فَإِنَّكُمْ إِنْ تَتَّقُوااللهَ وَتَعْرِفُوا الْحَقَّ لاَِهْلِهِ يَكُنْ أَرْضى للهِ وَنَحْنُ أَهْلُ بَيْتِ مُحَمَّد(صلى الله عليه وآله وسلم) أَوْلى بِوِلايَةِ هذا الاَْمْرِ مِنْ هؤُلاءِ الْمُدَّعينَ ما لَيْسَ لَهُمْ وَالسّائرينَ بِالْجَوْرِ وَالْعُدْوانِ.»«اى مردم اگر شما از خدا بترسيد و حقّ را براى اهلش بشناسيد، اين كار بهتر موجب خشنودى خداوند خواهد بود.
و ما اهل بيت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)، به ولايت و رهبرى، از اين مدّعيانِ نالايق و عاملان جور و تجاوز، شايسته تريم .»

و نيز در مقام ديگر فرمود:«إِنّا أَحَقُّ بِذلِكَ الْحَقِّ الْمُسْتَحَقِّ عَلَيْنا مِمَّنْ تَوَلاّهُ.»«ما اهل بيت به حكومت و زمامدارى ـ نسبت به كسانى كه آن را تصرّف كرده اند ـ سزاوارتريم.»از اين دو بخش از سخن امام(عليه السلام) نيز به وضوح استفاده مىشود كه آن حضرت خود را شايسته رهبرى و زمامدارى بر مردم مىداند، نه يزيد فاسد و دستگاه جائر او را.
بنابراين، هدف امام حسين(عليه السلام) در اين قيام ، تحقّقِ كاملِ حقّ بوده است.
امورى كه آن حضرت به عنوان فلسفه قيامش به آنها اشاره مىكند، از قبيل: اصلاح امّت، امر به معروف و نهى از منكر، تحقّق سيره پيامبر و على، برگرداندن علائم و نشانه هاى دين به جاى خود، اصلاحات در شهرها، امنيّت اجتماعى، فراهم ساختن زمينه اجراى احكام، همه و همه اين امور، زمانى قابل تحقّق و اجراست كه ولايت و حكومت در مجرا و مسير اصلىاش قرار گيرد و به دست امام(عليه السلام)بيفتد; لذا فرمود: «ما اهل بيت شايسته اين مقاميم نه متصرّفانِ متجاوز و جائر».
پس هدف نهايى آن حضرت، تشكيل حكومت اسلامى بر اساس سيره پيامبر و على بوده است; كه در پرتو آن، احكام الهى اجرا مىشود و نشانه هاى دين آشكار و شهرها اصلاح و امنيّت پابرجا و امر به معروف و نهى از منكر انجام، و سيره و سنّت پيامبر و على متحقّق، و در نتيجه كار امّت اصلاح مى گردد.

آیا زیارت نامه امام حسین را نمی خوانید:
وَاَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ بَلَّغْتَ وَنَصَحْتَ وَوَفَیْتَ وَاَوْفَیْتَ * وَجاهَدْتَ فی سَبیلِ اللّهِ وَمَضَیْتَ لِلَّذی کُنْتَ عَلَیْهِ شَهیداً وَمُسْتَشْهَداً وَشاهِداً وَمَشْهُوداً

امام حسین در راه خدا جهاد کرد و شهید شد چرا انکار می کنید؟؟

این قدر این مطلب "امام برای تشکیل حکومت به طرف کوفه حرکت کردند " واضح و روشن است که انکار ان آن انکار بدیهیات است.

لطفا بدیهیات را انکار نکنید (و اگر سعی در انکار دارید تاپیک جداگانه برای آن باز کنید که ادامه بحث خروج از موضوع است)


شروحیل;999465 نوشت:
خود امیر مومنان حسنین را برای دفاع از عثمان فرستاد
در حالی عثمان آشکارا ظلم می کرد
و بر خلاف سنت رسول خدا حکم می کرد
و اگر سیره ائمه این بود
امام علی (ع) در ان حال یاران فراوان برای قیام به سیف داشت
و باید به کمک حسنین علناً برای براندازی عثمان تلاش می کرد
نه دفاع از عثمان!!!!

معصوم عاقل است بلکه در دائره امکانی رئیس عقلاست در کارها سبک و سنگین می کند امور را می سنجد کاری نمی کند که به ضرر امامت و اسلام و جامعه اسلامی تمام شود بلکه کاری را انجام می دهد که مطابق عقل و منتفع به حال امامت و اسلام و جامعه اسلامی است. دفاع امام علی(ع) از عثمان ، مشورت دادن به خلیفه اول و دوم نیز در همین راستا است.
معصوم می سنجد که آیا به لحاظ عقلی (علم ظاهر نه علم غیب) این حرکت درست است یا نه ؟؟ آنگاه آن را انجام می دهد اگر امام حسن (ع) حکومت تشکیل می دهد علیه معویه حرکت می کند و جهاد با سیف می کند چون عاقلانه ترین کار همین بوده است و اگر صلح هم می کند چون در زمانی که امام بی یار و یاور می ماند عاقلانه ترین کار همین است.
اگر امام حسین از مدینه خارج می شوند و در حرم امن الهی قرار می گیرند چون عاقلانه ترین راه است و وقتی دعوت کوفیان را می بینند برای تشکیل حکومت حرکت می کنند چون عاقلانه ترین راه است و اگر در کربلا به دلیل پیمان شکنی کوفیان و کم بودن یار تنها می مانند شهادت را بر صلح ترجیح می دهند چون عاقلانه ترین کار در زمان امام حسین آن کار بود. و الا اگر مطابق مبنای شما می خواست عمل کند خب باید از حکومت وقت پی روی می کرد و گوشه امنی را بر می گزید و عافیت طلبانه به اصلاح نفس می پرداخت!! که هرگز این کار را نکرد.

باز هم تاکید می کنم شما باید برای مبانی خود تاپیک جدیدی احداث کنید تا بشود به صورت مستوفی روی آن بحث کرد چرا که ادله نظر موافق شما نیز قابل بررسی و نظر است.
این عقیده شما (نظر امام حسین (ع) بر عدم تشکیل حکومت) یک سری پیش فرض هایی دارد که آنها نیز به صورت استقلالی قابل بحث و نقض و ابرام است.

شعیب;999512 نوشت:

شهادت را بر صلح ترجیح می دهند

سلام و عرض ادب

این تاپیک در مورد فلسفه همراه بردن خانواده توسط ایشان است

وفلسفه این بود که ایشان نشان دهند به دنبال جنگ نیستند و ایشان شروع کننده جنگ نبو ده اند

چرا که کسی که قصد جنگ

یا به زعم شما کشتن خودش را دارد

خانواده اش را همراه خودش نمی برد!!!

ایشان مرگ را بر صلح ترجیح ندادند

مرگ را بر ذلت ترجیح دادند

کسی به ایشان پیشنهاد صلح نداد که ایشان بپذیرند یا نپذیرند

تنها راه ایشان پذیرش بیعت بود ، نه پذیرش صلح

اتفاقا خود امام پیشنهاد صلح دادند اما توسط طرف مقابل پذیرفته نشد ( پیشنهاد بازگشت به مکه یا رفتن به جایی دیگر بدون بیعت )

در پناه حق تعالی

شروحیل;999531 نوشت:
سلام و عرض ادب
این تاپیک در مورد فلسفه همراه بردن خانواده توسط ایشان است
وفلسفه این بود که ایشان نشان دهند به دنبال جنگ نیستند و ایشان شروع کننده جنگ نبو ده اند
چرا که کسی که قصد جنگ
یا به زعم شما کشتن خودش را دارد
خانواده اش را همراه خودش نمی برد!!!
ایشان مرگ را بر صلح ترجیح ندادند
مرگ را بر ذلت ترجیح دادند
کسی به ایشان پیشنهاد صلح نداد که ایشان بپذیرند یا نپذیرن
تنها راه ایشان پذیرش بیعت بود ، نه پذیرش صلح
اتفاقا خود امام پیشنهاد صلح دادند اما توسط طرف مقابل پذیرفته نشد ( پیشنهاد بازگشت به مکه یا رفتن به جایی دیگر بدون بیعت )
در پناه حق تعالی

با سلام
ادله مختلف و انگیزه های متعدد امام از بردن اهلبیتشان به همراه خود را در پست ابتدایی مطرح کردم که هر کدام از آنها به نحوی درست و به جا است .
آنچه که شما عنوان می کنید بارها عرض کردم که دچار مشکل است و در یک تاپیک جداگانه باید مورد بررسی قرار بگیرد چرا که هر چه ما ادله مختلف بیاوریم شما از جای دیگری شروع به بحث می کنید(فرار از مطلب) که نتیجه عملی نمی دهد که پیشنهاد کردم که تاپیک جداگانه ای احداث بفرمایید

ادامه..


1- انگیزه امنیتی:

سید بن طاووس می‌گوید:
«از مواردی که ممکن است سبب همراهی زنان اهل بیت(ع) تلقی شود این است که اگر امام حسین(ع) زنان و فرزندان خود را در مدینه و یا جایی غیر از آن، می‌گذاشت، احتمال می‌رفت که یزید بن معاویه زن و فرزند امام را دستگیر کرده و سپس عواقب شوم و رفتارهای زننده‌ای پیش می‌آمد که امام حسین(ع) را از جهاد و شهادت باز می‌داشت» (اللهوف على قتلى الطفوف ص 84.)

توضیح:
ائمه اطهار (علیهم السلام)از طرف خدا مامور بودند در امور روزمره خود با علم عادی (غیر از علم غیب) رفتار نمایند برای همین می بینیم برای اطلاع از وفاداری کوفیان به نامه خود مسلم را به سوی آنها می فرستد و وقتی که نامه مسلم به آن حضرت می رسد به سوی کوفه حرکت می کنند. امام(علیه السلام) بر اساس همین علم ظاهری که مامور به آن بودند وظیفه خود را قیام و خروج از مدینه و مکه دیدند و از آنجا که بنی امیه در تمام قسمت های کشور اسلامی آن روز والیان و نیرو های نظامی داشت امام جای امنی برای خانواده خود ندیدند و صلاح را بر این دیدند که زن و فرزند را به همراه خود ببرند چرا که اگر حکومت بنی امیه می دیدند که امام حسین(علیه السلام) خانواده خود را در مدینه و یا مکه بی سرپرست رها کرده آنها را دستگیر می کرد و آنها را وسیله ای برای برگشت امام حسین(علیه السلام) از قیام خود و انصراف آن حضرت قرار می داد. و این باعث می شد که قیام حضرت نا تمام باقی بماند و هیچ کدام از ثمرات یک قیام اصولی بر آن مترتب نشود. در این صورت امام را به خاطر در بند بودن خانواده شان بر می گرداندند و یا از او بیعت می گرفتند و یا او را به صورت مخفی می کشتند و قیام امام(علیه السلام) بی اثر می ماند .(فاضل استرآبادی، محمد، عاشورا؛ انگیزه، شیوه و بازتاب، ص 234 – 235، قم، مؤسسه شیعه‌شناسی، چاپ اول، 1391ش.)

از طرفی امام(علیه السلام) بنا بر علم ظاهری خود(که مامور به آن بود) به دعوت از کوفیان و پیرو هزاران نامه و بیعت نامه آنها به سوی کوفه برای برقراری حکومت می رفتند و کسی که همچنین حرکتی دارد شایسته است خانواده خود را به همراه ببرد تا در محل حکومت جدید خود خانواده را نگهداری کند نه این که آنها را در مکه و مدینه بی معین و ناصر رها کند.

ادامه دارد....

ادامه...

اما کوفه وضعیتش عجیب است این مردم که به عنوان لشگرگاه حکومت اسلامی در آنجا شهر تشکیل داده اند و از همه جا دور هم جمع شده اند رفتار های ضد و نقیض بسیاری از خود نشان می دادند در دوران امام علی(علیه السلام) باعث قضایای صفین شدند . در زمان امام حسن(علیه السلام) اول با او بیعت کردند و بعد او را تنها گذاشتند و از همه بدتر از همه این که نامه به امام حسین(علیه السلام) نوشتند و عهد شکستند امام حسین(علیه السلام) حتی با حضور خود در کوفه و حکومت نمی توانست آنها را عوض کند .وجود مقدس امام حسین (علیه السلام) تا کربلا قسمت عمده جهان اسلام را با نامه ها ، گردهمایی ها، خطبه ها ، خروج خود از مکه و مدینه و... زنده کردند و پیام خود را به آنها رساندند و با شهادت حضرت این ماموریت به ظاهر از طرف امام حسین تمام شد .
اما سر حضرت کوفه را آنچنان بیدار کرد که در کمتر زمانی 400 هزار فدایی از همین شهر خفته برای امام حسین(علیه السلام) به عنوان توابین به پا خواستند .
اما منطقه شام چگونه باید زنده می شد اگر کار به اینجا ختم می شد قیام امام ابتر و ناقص بود اما خدا این چنین فدیه و قربانی بزرگی را برای کار کوچکی قرار نمی دهد! دشمنان اهلبیت(علیهم السلام) به دست خود و ناخواسته پیام اباعبد الله(علیه السلام) را با اسرات و به همراه بردن خاندان امام حسین(علیه السلام) تا قلب شام و در دل کاخ یزید بردند تا جایی که همسر یزید متحول می شود درباریان بعضا شمشیر می کشند به سمت یزید حمله می کنند مردم شام با خطبه امام زین العابدین می فهمند که 60 سال به آنها دروغ گفته بودند که علی(علیه السلام)کافر است به آنها دروغ گفته اند که امام حسین خارجی است و ... تا جایی که یزید مجبور می شود بگوید مخالف قتل امام حسین(علیه السلام) بوده است !!
اهلبیت امام حسین (علیه السلام) تمام کننده قیام امام حسین و به ثمر رساننده آن بودند تا جایی که چند سال طول نکشید که قیام هایی علیه بنی امیه موجب سقوط آنها در خود شام شد و این شجره ملعونه خبیثه از پا در آمد و اسلام زنده شد و از زیر یوغ استکبار صفتان اولاد ابوسفیان خارج شد.

اهلبیت امام حسین که خاندان کرامت و عظمت هستند به این امر راضی بودند و در طول مسیر بارها این وفاداری را به امام حسین(علیه السلام) اعلام کردند تا آنجا که می بینیم امام حسین در روز عاشورا شهادت می دهد که خانواده ای بهتر از خانواده او نبوده و آنها را می ستاید.
حضرت زینب به عنوان فرد تاثیر گذار کاروان اسارت اهلبیت امام حسین(علیه السلام) در کنار امام زین العابدین(علیه السلام) بارها از زبان امام حسین و حضرت علی(ع) و حضرت زهرا ماجرای کربلا و به اسارت رفتن خود را شنیده بودند وبه آن راضی بودند.

ادامه دارد...

ادامه..


2- اهلبیت امام حسین در قیام نقش داشتند.
قیام امام حسین (علیه السلام) یک قیام همه جانبه و فراگیرد و تاریخ ساز است. امام حسین(علیه السلام) قرار است که جامعه اسلامی را که بعد از پیامبر دچار بدعت ها و اضمحلال و در آستانه فرو پاشی قرار گرفته است را اصلاح کند : اما در وصیت نامه خود هنگام خروج از مدینه به برادرشان محمد بن حنفیه هدف قیام خود را اصلاح امت جدشان معرفی می کنند:
«إِنّى لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلا بَطَرًا وَلا مُفْسِدًا وَلا ظالِمًا وَإِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فى أُمَّةِ جَدّى، أُريدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهى عَنِ الْمُنْكَرِ وَأَسيرَ بِسيرَةِجَدّى وَأَبى عَلِىِّ بْنِ أَبيطالِب»؛ من از روى خود خواهى و خوشگذرانى و يا براى فساد و ستمگرى قيام نكردم، من فقط براى اصلاح در امّت جدّم از وطن خارج شدم. مى خواهم امر به معروف و نهى از منكر كنم و به سيره و روش جدّم و پدرم على بن ابيطالب عمل كنم.(مقتل خوارزمي، ج 1، ص 188)

امت اسلامی آن روز گرفتار بدعت های فراوانی شده بود که هر روز وخیم تر از قبل می شد امام حسین(علیه السلام) در نامه خود به مردم بصره می نویسد: «الا و ان البدعة قد احیت و ان السنة قد احییت» (تاریخ طبرى، ج 4، ص 265-266.) و مهمترین بدعت آن روزگار این بود که مردم به خلیفه بودن یزید رضایت داده بودند و آنقدر در جامعه بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) بر علیه اهلبیت (علیهم السلام)تبلیغ سوء کرده بودند که در زمان معاویه در شام علنا به امام علی(علیه السلام) لعن می فرستادند و امام علی(علیه السلام) و فرزندان او را خارج از دین می خواندند.

ادامه دارد....

ادامه...

3. پذیرش مصلحت و اراده الهی
تمام کسانى که همراهی اهل‌بیت امام حسین(علیه السلام) را با ایشان برخلاف مصلحت تشخیص دادند؛ با حساب و منطق مادی خودشان به این تشخیص رسیده بودند، اما حضرتشان پاسخی می‌داد که از جنبه دیگری به ماجرا پرداخته و جنبه معنوى مطلب را بیان می‌کرد:
ایشان اطرافیانش را با این سخن خطاب قرار داد: در عالم رؤیا جدّم به من فرمود: «انَّ اللهَ شاءَ انْ یَراکَ قَتیلاً»؛ «خدا می‌خواهد تو را کشته ببیند». گفتند: پس اگر این‌طور است، چرا خانواده را همراهتان می‌برید؟ که پاسخ شنیدند: این را هم جدّم فرمود: «انَّ اللهَ شاءَ انْ یَراهُنَّ سَبایا»؛ «خدا می‌خواهد آنان را در لباس اسارت ببیند» (سید بن طاووس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 65، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1348ش.
مشیّت و یا اراده خدا در خود قرآن در دو مورد به کار می‌رود که یکى را اصطلاحاً «اراده تکوینى» و دیگرى را «اراده تشریعى» می‌گویند. اراده تکوینى؛ یعنى قضا و قدر الهى که اگر چیزى قضا و قدر حتمى الهى به آن تعلّق گرفت، معنایش این است که در مقابل آن دیگر کارى نمی‌شود کرد.
معناى اراده تشریعى این است که خدا این‌طور راضى است، و این‌چنین می‌خواهد. پس خدا خواسته است که امام حسین(علیه السلام) شهید باشد، و خانواده او اسیر باشند؛ یعنى‏ رضاى حق تعالی در مصلحت است و مصلحت؛ یعنى جهت کمال فرد و بشریّت؛ لذا این‌طور نبود که وقتى از ایشان می‌پرسیدند چرا زنان و فرزندان را می‌برید، بفرماید اصلاً من در این قضیه بی‌اختیارم، بلکه به این صورت می‌شنیدند که با الهامى که از عالم معنا به من شده است، من چنین تشخیص داده‌ام که مصلحت در این است و این کارى است که من از روى اختیار انجام می‌دهم، ولى براساس آن چیزى که آن‌را مصلحت تشخیص می‌دهم؛ از این‌رو هرکس این جواب امام حسین(علیه السلام) را می‌شنید، دیگر چیزى نمی‌گفت.(مطهری، مرتضی، مجموعه‏ آثار، ج ‏17، ص 395 – 396، تهران، صدرا.)


4. انگیزه مذهبی

از آن‌جا که محتوای قیام امام(ع)، مذهبی و مقدس است، همراه آوردن خانواده، از نظر آثار مذهبی، بسیار سودمند و مؤثر بود؛ زیرا عرفان و محبتی که در دل اهل‌بیت امام(ع)، نسبت به خداوند بود، برای همراهانِ دیگر امام، بسیار درس‌آموز و کارگشا بود و نمونه‌های آن‌را در سخنان زینب(س) می‌توان یافت. وقتی ابن زیاد بعد از شهادت و اسیری خاندان امام، می‌گوید: اوضاع را چگونه دیده‌اید؟ زینب(س) در جواب او می‌گوید: «ما رَأَیْتُ إِلَّا جَمیلا» (اللهوف على قتلى الطفوف، ص 160.) «از خدا جز زیبایی (خیر و محبت) ندیده‌ام». زینب آن‌قدر با خدای خود نزدیک و آشناست که اطمینان دارد مصیبت‌های وارده پایان کار نیست. بلکه افق‌های روشنی در پشت این وقایع نهفته است. زینب به ابن زیاد فهماند آنچه ناگوار است از ناحیه دشمنان خدا است و از ناحیه خدا جز سعادت و نیک‌بختی به انسان نمی‌رسد و به استقبال شهادت و اسیری رفتن، همانند رفتن به مهمانی دوست و نزدیک شدن به او است. امام(ع) با آوردن حضرت زینب(س) به همراه خود، به همه زنان و مردان جهان آموخت که یک مؤمن و خداشناس، از نظر روابط قلبی و پیوند درونی با خدای خویش، باید چنین باشد. اگر امام(علیه السلام) خانواده‌اش را به همراه نمی‌آورد، صفحات تاریخ از این نمونه‌های درخشان خالی می‌ماند.(فاضل استرآبادی، محمد، عاشورا؛ انگیزه، شیوه و بازتاب، ص 234 – 235، قم، مؤسسه شیعه‌شناسی، چاپ اول، 1391ش.)

ادامه دارد...

السلام علیک یا اباعبدالله
با سلام خدمت همه دوستان گرامی
به علت سفر زیارتی اربعین حسینی تا اطلاع ثانوی قادر به پاسخگویی نمی باشم

با سلام خدمت همه دوستان گرامی
دوستانی که در باره این تاپیک فرمایشی دارند بفرمایند تا جمع بندی کنیم.

شعیب;999512 نوشت:

شهادت را بر صلح ترجیح می دهند

سلام و عرض ادب

این نظر شماست !

طبق نقل قول های خود شما ، امام شهادت را بر ذلت ترجیح داد ، نه بر صلح !

امام پس از اثبات بی وفایی کوفیان ، به دنبال صلح و جلوگیری از جنگ بود ، نه خودکشی!

خود امام به حر گفتند :

اگر بر سر عهد و پیمان خود هستید من به شهر شما می آیم
و اگر آمدنم را ناخوش می دارید، من باز گردم.

ما اهل بیت(ع) نسبت به مدّعیانی که ادّعای حقّی را می کنند که مربوط به آنها نیست و رفتارشان با شما بر اساس عدالت نیست و در حقّ شما جفا روا می دارند، سزاوارتر به ولایت بر شما هستیم. اگر شما برای ما چنین حقّی را قائل نیستید و تمایلی به اطاعت از ما ندارید و نامه های شما با گفتارتان و آراءتان یکی نیست، من از همین جا باز خواهم گشت.

اگر طبق گفته شما اهل بیت امام (ع) به دلیل عدم امنیت در مدینه با امام همراه شده بودند و امام قصد جنگ علیه حاکم وقت داشت

امام درخواست اجازه بازگشت به مدینه نمی کرد!

اگر نظر امام بر صلح نبود و طبق نظر شما امام برای جنگ قیام کرده بود !

همان ابتدا با لشکر اندک حر می جنگید و ان ها را شکست می داد ! نه این که در خواست صلح و بازگشت به مدینه دهد!

شروحیل;999531 نوشت:
سلام و عرض ادب

این تاپیک در مورد فلسفه همراه بردن خانواده توسط ایشان است

وفلسفه این بود که ایشان نشان دهند به دنبال جنگ نیستند و ایشان شروع کننده جنگ نبو ده اند

چرا که کسی که قصد جنگ

یا به زعم شما کشتن خودش را دارد

خانواده اش را همراه خودش نمی برد!!!


اگر دقت بفرمایید در همان پست ابتدایی جواب این جملات شما داده شده است.
کسی که قصد تشکیل حکومت دارد هیچگاه خاندان خود را بدون مرد جنگی در معرض دشمن خود قرار نمی دهد
به نظرم این حرف های شما تکرار مکررات و تکرار مدعاست و هیچ دلیلی ذکر نمی کنید فقط تکرار ...تکرار ...تکرار

شروحیل;999531 نوشت:
ایشان مرگ را بر صلح ترجیح ندادند

مرگ را بر ذلت ترجیح دادند


صلح با یزید عین ذلت بود موقعیت امام حسین با امام حسن متفاوت بود امام حسن صلح را برگزید چون طرف مقابل ایشان معاویه ای بود که ظاهر را رعایت می کرد ولی یزید قید همه ظواهر و بواطن دین را زده بود و می خواست از امام بیعت بگیرد.

شروحیل;999531 نوشت:
کسی به ایشان پیشنهاد صلح نداد که ایشان بپذیرند یا نپذیرند
تنها راه ایشان پذیرش بیعت بود ، نه پذیرش صلح
اتفاقا خود امام پیشنهاد صلح دادند اما توسط طرف مقابل پذیرفته نشد ( پیشنهاد بازگشت به مکه یا رفتن به جایی دیگر بدون بیعت )

امام عاقلانه ترین راه را انتخاب کرد؛ وقتی که یک کسی که می خواهد حکومت تشکیل دهد می بیند یار ندارد ترک مبارزه می کند و درخواست مراجعت می نماید حال یک وقت طرف مقابل او معویه است که با سیاست است می فهمد که باید به امام حسن اجازه مراجعت بدهد یک وقت فردی مانند یزید است و بی سیاست و می خواهد از امام بیعت بگیرد که امام بیعت را عین ذلت می دیدند و شهادت را بر بیعت ترجیح دادند .

بلاخره باید بپذیریم که امام وقتی که به سمت کوفه حرکت می کند (با علم باطنی که به بی وفایی مردم کوفه دارند) قصد تشکیل حکومت دارند اصلا ائمه همه دنبال حکومت بوده اند امام علی (ع) حکومت تشکیل داد امام حسن حرکت کرد برای تعمیم حکومتش امام حسین قیام کرد برای تشکیل حکومت و بقیه ائمه همه در صدد تشکیل حکومت بودند ولی شرایط مهیا نبود و اگر مهیا می شد بدون شک حکومت تشکیل می دادند :
خداوند از صفات اهل ایمان که قوت می یابند این را بیان می کند:
الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ ۗ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ.

پس حکومت بایسته است برای اهل ایمان چه برسد برای امام اهل ایمان.

شروحیل;1003066 نوشت:
سلام و عرض ادب

این نظر شماست !

طبق نقل قول های خود شما ، امام شهادت را بر ذلت ترجیح داد ، نه بر صلح !

امام پس از اثبات بی وفایی کوفیان ، به دنبال صلح و جلوگیری از جنگ بود ، نه خودکشی!

خود امام به حر گفتند :

اگر بر سر عهد و پیمان خود هستید من به شهر شما می آیم
و اگر آمدنم را ناخوش می دارید، من باز گردم.

ما اهل بیت(ع) نسبت به مدّعیانی که ادّعای حقّی را می کنند که مربوط به آنها نیست و رفتارشان با شما بر اساس عدالت نیست و در حقّ شما جفا روا می دارند، سزاوارتر به ولایت بر شما هستیم. اگر شما برای ما چنین حقّی را قائل نیستید و تمایلی به اطاعت از ما ندارید و نامه های شما با گفتارتان و آراءتان یکی نیست، من از همین جا باز خواهم گشت.

اگر طبق گفته شما اهل بیت امام (ع) به دلیل عدم امنیت در مدینه با امام همراه شده بودند و امام قصد جنگ علیه حاکم وقت داشت

امام درخواست اجازه بازگشت به مدینه نمی کرد!

اگر نظر امام بر صلح نبود و طبق نظر شما امام برای جنگ قیام کرده بود !

همان ابتدا با لشکر اندک حر می جنگید و ان ها را شکست می داد ! نه این که در خواست صلح و بازگشت به مدینه دهد!

این ها را هم بارهای بار پاسخ داده ام و تکرار آن را تضییع وقت می دانم
باز می گویم اگر می خواهید در این موضوع به نتیجه برسید یک تاپیک درمورد مبنای فکری تان تاسیس کنید تا در ان جا به صورت مستوفی بحث کنیم.

شعیب;1003114 نوشت:

صلح با یزید عین ذلت بود موقعیت امام حسین با امام حسن متفاوت بود امام حسن صلح را برگزید چون طرف مقابل ایشان معاویه ای بود که ظاهر را رعایت می کرد ولی یزید قید همه ظواهر و بواطن دین را زده بود و می خواست از امام بیعت بگیرد.

سلام و عرض ادب

برادر گرامی

مشکل شما این است که فرق بیعت با صلح را نمی دانید

یا خودتان را به ندانستن می زنید !

امام حسن (ع) با معاویه بیعت نکرد!

بلکه فقط با ایشان صلح کرد

یعنی پذیرفت که با او نجنگد!

در ضمن معاویه نیز بسیاری از ظواهر و بواطن را رعایت نمی کرد

عدم رعایت عدالت ، تجمل گرایی ، اسراف و تبذیر و ... از مواردی بود که معاویه علنا انجام می داد


امام حسین (ع) نیز پس از اینکه دید دعوت کوفیان دروغی بیش نبوده

پذیرفت که با یزید صلح کند و به مکه یا مدینه برگردد !
این را نمی توانید سلیقه ای رد کنید
این کلام صریح امام است !

((... اگر آمدنم را ناخوش می دارید، من باز گردم.))

پس امام حسین (ع) شهادت را بر صلح ترجیح نداد !

بر ننگ بیعت ترجیح داد!

سیره تمام ائمه از ابتدا صلح بوده است

تا زمان قیام قائم!

در مواردی که درگیری فیزیکی پیش آمده

ائمه شروع کننده جنگ نبوده اند

بلکه فقط دفاع کرده اند!

چرا که سیره ایشان صلح بوده

نه انقلاب همراه با کشتار عوام و متفاوت اندیشان ، ترور ، تخریب اموال عمومی و ...!

موردی که می توان به ان اشاره کرد
همراه بردن خانواده با نیت مهاجرت به جمع افرادی بود که ظاهرا ولایت امام را پذیرفته اند
و نشان دادن این موضوع که امام برای پذیرش ولایت به سمت کوفه رفته اند

نه با هدف جنگ و کشتار و...

چرا که کسی که هدفش جنگ و کشتار است
با خانواده راهی میدان نبرد نمی شود

و شخصی که نیروی کافی برای حمایت از خانواده خود ندارد
اصلا اقدام به جنگ نمی کند و شروع کننده جنگ نخواهد بود مگر بالاجبار!

شروحیل;1003116 نوشت:
سلام و عرض ادب
برادر گرامی
مشکل شما این است که فرق بیعت با صلح را نمی دانید
یا خودتان را به ندانستن می زنید !
امام حسن (ع) با معاویه بیعت نکرد!
بلکه فقط با ایشان صلح کرد
یعنی پذیرفت که با او نجنگد!
در ضمن معاویه نیز بسیاری از ظواهر و بواطن را رعایت نمی کرد
عدم رعایت عدالت ، تجمل گرایی ، اسراف و تبذیر و ... از مواردی بود که معاویه علنا انجام می داد

سلام
برای معاویه صلح با امام حسن (حتی بدون بیعت) یک پیروزی بزرگ تلقی می شد و اگر از امام حسن بیعت هم طلب می کردند بعید نبود که امام حسن (ع) از روی اجبار آن را می پذیرفتند همان طور که امام علی(ع) پذیرفتند. (از باب تقیه) و برای یزید یک گام بالا تر مطرح بود صلح کفایت نمی کرد ایشان از امام حسین (ع) بیعت هم می خواستند که امام حسین (ع) بر خلاف امام حسن (به خاطر متفاوت بودن شرایط معاویه و یزید) با ایشان بیعت نکرد و با خون خود باعث نابودی بنی امیه و زنده شدن اسلام شد (این شرایط برای امام حسن محیا نبود و اگر می ایستادند تا کشته شوند ثمری برای اسلام نداشت)

شروحیل;1003116 نوشت:
امام حسین (ع) نیز پس از اینکه دید دعوت کوفیان دروغی بیش نبوده
پذیرفت که با یزید صلح کند و به مکه یا مدینه برگردد !
این را نمی توانید سلیقه ای رد کنید
این کلام صریح امام است !
((... اگر آمدنم را ناخوش می دارید، من باز گردم.))
پس امام حسین (ع) شهادت را بر صلح ترجیح نداد !
بر ننگ بیعت ترجیح داد!
سیره تمام ائمه از ابتدا صلح بوده است
تا زمان قیام قائم!
در مواردی که درگیری فیزیکی پیش آمده
ائمه شروع کننده جنگ نبوده اند
بلکه فقط دفاع کرده اند!
چرا که سیره ایشان صلح بوده
نه انقلاب همراه با کشتار عوام و متفاوت اندیشان ، ترور ، تخریب اموال عمومی و ...!
موردی که می توان به ان اشاره کرد
همراه بردن خانواده با نیت مهاجرت به جمع افرادی بود که ظاهرا ولایت امام را پذیرفته اند
و نشان دادن این موضوع که امام برای پذیرش ولایت به سمت کوفه رفته اند
نه با هدف جنگ و کشتار و...
چرا که کسی که هدفش جنگ و کشتار است
با خانواده راهی میدان نبرد نمی شود
و شخصی که نیروی کافی برای حمایت از خانواده خود ندارد
اصلا اقدام به جنگ نمی کند و شروع کننده جنگ نخواهد بود مگر بالاجبار!

شعیب;1003115 نوشت:
این ها را هم بارهای بار پاسخ داده ام و تکرار آن را تضییع وقت می دانم
باز می گویم اگر می خواهید در این موضوع به نتیجه برسید یک تاپیک درمورد مبنای فکری تان تاسیس کنید تا در ان جا به صورت مستوفی بحث کنیم.

.سوال:
اگر امام حسین یقین داشت که در کربلا به شهادت می رسند، چرا زن و فرزندان خود را با خود از مکه خارج کرد؟
آیا امام حسین (علیه السلام) به زنان و فرزندان نیز گفتند که ما داریم به قصد نبرد با یزید از مکه خارج می شویم؟
یعنی آیا همه می دانستند که قرار است چه اتفاقاتی برای شان بیافتد؟

جواب:
همراه بردن امام حسین(علیه السلام) زن و فرزند را به کربلا از جمله مسائلی است که برای افراد مختلفی سوال پیش می آید از جمله آن افراد ابن عباس است که از صحابه پیامبر و یاران امام علی (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) بودند ابن عباس به امام حسین(علیه السلام) عرضه داشت: «پسرعموجان! به سراغ کوفیان مرو، همانا آنان گروه فریبکار هستند ... و اگر از روی ناچاری به کوفه می‌ روی، زنان و کودکان را به همراه مبر که ایمن نیستم از این‌که انتقام‌ جویانه تو را همچون عثمان بن عفان، در حالی بکشند که زنان و کودکانت نظاره‌گر تو باشند»(1)

که امام جوابی به او فرمود که در ادامه در ضمن ادله به آن می پردازیم. اقدام امام حسین (علیه السلام) در به همراه بردن اهلبیت خود چند دلیل می تواند داشته باشد که هر کدام از این ادله به تنهایی کافی است که امام حسین(علیه السلام) این کار را انجام دهد:

1- انگیزه امنیتی:

سید بن طاووس می‌گوید:
«از مواردی که ممکن است سبب همراهی زنان اهل بیت(علیه السلام) تلقی شود این است که اگر امام حسین(علیه السلام) زنان و فرزندان خود را در مدینه و یا جایی غیر از آن، می‌گذاشت، احتمال می‌رفت که یزید بن معاویه زن و فرزند امام را دستگیر کرده و سپس عواقب شوم و رفتارهای زننده‌ای پیش می‌آمد که امام حسین(ع) را از جهاد و شهادت باز می‌داشت» (2)

توضیح:
ائمه اطهار (علیهم السلام)از طرف خدا مامور بودند در امور روزمره خود با علم عادی (غیر از علم غیب) رفتار نمایند برای همین می بینیم برای اطلاع از وفاداری کوفیان به نامه خود مسلم را به سوی آنها می فرستد و وقتی که نامه مسلم به آن حضرت می رسد به سوی کوفه حرکت می کنند. امام (علیه السلام) بر اساس همین علم ظاهری که مامور به آن بودند وظیفه خود را قیام و خروج از مدینه و مکه دیدند و از آنجا که بنی امیه در تمام قسمت های کشور اسلامی آن روز والیان و نیرو های نظامی داشت امام جای امنی برای خانواده خود ندیدند و صلاح را بر این دیدند که زن و فرزند را به همراه خود ببرند چرا که اگر حکومت بنی امیه می دیدند که امام حسین(علیه السلام) خانواده خود را در مدینه و یا مکه بی سرپرست رها کرده آنها را دستگیر می کرد و آنها را وسیله ای برای برگشت امام حسین(علیه السلام) از قیام خود و انصراف آن حضرت قرار می داد. و این باعث می شد که قیام حضرت ناتمام باقی بماند و هیچ کدام از ثمرات یک قیام اصولی بر آن مترتب نشود. در این صورت امام را به خاطر در بند بودن خانواده شان بر می گرداندند و یا از او بیعت می گرفتند و یا او را به صورت مخفی می کشتند و قیام امام(علیه السلام) بی اثر می ماند .(3)

از طرفی امام(علیه السلام) بنا بر علم ظاهری خود(که مامور به آن بود) به دعوت از کوفیان و پیرو هزاران نامه و بیعت نامه آنها به سوی کوفه برای برقراری حکومت می رفتند و کسی که همچنین حرکتی دارد شایسته است خانواده خود را به همراه ببرد تا در محل حکومت جدید خود، خانواده را نگهداری کند نه این که آنها را در مکه و مدینه بی معین و ناصر رها کند.

2- اهلبیت امام حسین در قیام نقش داشتند.
قیام امام حسین (علیه السلام) یک قیام همه جانبه و فراگیرد و تاریخ ساز است. امام حسین(علیه السلام) قرار است که جامعه اسلامی را که بعد از پیامبر دچار بدعت ها و اضمحلال و در آستانه فرو پاشی قرار گرفته است را اصلاح کند : اما در وصیت نامه خود هنگام خروج از مدینه به برادرشان محمد بن حنفیه هدف قیام خود را اصلاح امت جدشان معرفی می کنند:
«إِنّى لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلا بَطَرًا وَلا مُفْسِدًا وَلا ظالِمًا وَإِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فى أُمَّةِ جَدّى، أُريدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهى عَنِ الْمُنْكَرِ وَأَسيرَ بِسيرَةِجَدّى وَأَبى عَلِىِّ بْنِ أَبيطالِب»؛ من از روى خود خواهى و خوشگذرانى و يا براى فساد و ستمگرى قيام نكردم، من فقط براى اصلاح در امّت جدّم از وطن خارج شدم. مى خواهم امر به معروف و نهى از منكر كنم و به سيره و روش جدّم و پدرم على بن ابيطالب عمل كنم.(4)

امت اسلامی آن روز گرفتار بدعت های فراوانی شده بود که هر روز وخیم تر از قبل می شد امام حسین(علیه السلام) در نامه خود به مردم بصره می نویسد: «الا و ان البدعة قد احیت و ان السنة قد امیتت» (5) و مهمترین بدعت آن روزگار این بود که مردم به خلیفه بودن یزید رضایت داده بودند و آنقدر در جامعه بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) بر علیه اهلبیت (علیهم السلام)تبلیغ سوء کرده بودند که در زمان معاویه در شام علنا به امام علی(علیه السلام) لعن می فرستادند و امام علی(علیه السلام) و فرزندان او را خارج از دین می خواندند.

در جامعه ای که یزید شراب خوار، بوزینه باز، قمار باز، خود را خلیفه پیامبر معرفی کرده بود و مردم هم به او به عنوان امیر المومنین و خلیفه رسول خدا سلام می دادند!! امام حسین(علیه السلام) می خواهد این جامعه را زنده کند. جامعه ای که بنا بر قرائن و شواهد یزید کمر به از بین بردن اسلام و برگرداندن آن به جاهلیت و اعرابی گری بسته بود. امام حسین (علیه السلام)چگونه باید این جامعه را زنده کند و آنها را هدایت کند ؟؟

یک طراحی حساب شده الهی می خواهد که دین زنده شود (این طراحی الهی را در ادامه توضیح خواهیم داد) اگر امام حسین(علیه السلام) بخواهد همه این امت را زنده کند به گونه ای که دین از بین نرود باید حتی به فکر زده کردن شام نیز باشد شام جایی است که نه تنها محبت اهلبیت(علیهم السلام) را ندارند بلکه بغض اهلبیت را سالیان در دل آنها کاشته اند. حتی اگر امام حسین(علیه السلام) با شمشیر می توانست شام را تسخیر کند عوض کردن دل و روان این مردم که 60 سال بر علیه امام علی (علیه السلام) حرف شنیده اند و لعن کرده اند کار مشکلی بود و شاید ناشدنی بود.

جامعه آن روز اسلام دارای چند منطقه اساسی بود مدینه مکه بصره ایران کوفه و شام . امام حسین(علیه السلام) برای همه این ها باید برنامه می داشت.از جانب ایران نگرانی نبود به خاطر موالات اهلبیت(علیهم السلام) . اما امام (علیه السلام) با خروج خود از مدینه مردم مدینه را متوجه کرد که با نظام حاکمه اموی مشکل دارد و با آنها بیعت نمی کند . امام چهار ماه در مکه ماند و با سران قبایل اسلامی و کسانی که به حج آمده بودند گفتگو می کرد و آنها را به قیام فرا می خواند اما همین که همه آمدند به مکه ، امام حسین(علیه السلام) در روز هشتم ذی حجه از مکه خارج شد و به همه فهماند که امام حسین(علیه السلام) به وضعیت موجود و حتی حج تحت حاکمیت یزید اعتراض دارد برای همین به سمت کوفه حرکت فرمودند و مسیر اصلی را انتخاب کردند تا کاروان هایی که از حج برمی گردند را هدایت کنند.

اما کوفه وضعیتش عجیب است این مردم که به عنوان لشگرگاه حکومت اسلامی در آنجا شهر تشکیل داده اند و از همه جا دور هم جمع شده اند رفتار های ضد و نقیض بسیاری از خود نشان می دادند در دوران امام علی(علیه السلام) باعث قضایای صفین شدند . در زمان امام حسن(علیه السلام) اول با او بیعت کردند و بعد او را تنها گذاشتند و از همه بدتر از همه این که نامه به امام حسین(علیه السلام) نوشتند و عهد شکستند امام حسین(علیه السلام) حتی با حضور خود در کوفه و حکومت نمی توانست آنها را عوض کند .وجود مقدس امام حسین (علیه السلام) تا کربلا قسمت عمده جهان اسلام را با نامه ها ، گردهمایی ها، خطبه ها ، خروج خود از مکه و مدینه و... زنده کردند و پیام خود را به آنها رساندند و با شهادت حضرت این ماموریت به ظاهر از طرف امام حسین(علیه السلام) تمام شد .
اما سر مقدس حضرت کوفه را آنچنان بیدار کرد که در کمتر زمانی 4000 هزارفدایی از همین شهر خفته برای امام حسین(علیه السلام) به عنوان توابین به پا خواستند .
اما منطقه شام چگونه باید زنده می شد اگر کار به اینجا ختم می شد قیام امام ابتر و ناقص بود اما خدا این چنین فدیه و قربانی بزرگی را برای کار کوچکی قرار نمی دهد! دشمنان اهلبیت(علیهم السلام) به دست خود و ناخواسته پیام اباعبد الله(علیه السلام) را با اسارت و به همراه بردن خاندان امام حسین(علیه السلام) تا قلب شام و در دل کاخ یزید بردند و مردم شام با خطبه امام زین العابدین(علیه السلام) می فهمند که 60 سال به آنها دروغ گفته بودند که علی(علیه السلام) نعوذ بالله کافر است به آنها دروغ گفته اند که امام حسین (علیه السلام) خارجی است و ... تا جایی که یزید مجبور می شود بگوید مخالف قتل امام حسین(علیه السلام) بوده است !!
اهلبیت امام حسین (علیه السلام) تمام کننده قیام امام حسین(علیه السلام) و به ثمر رساننده آن بودند تا جایی که چند سال طول نکشید که قیام هایی علیه بنی امیه موجب سقوط آنها در خود شام شد و این شجره ملعونه خبیثه از پا در آمد و اسلام زنده شد و از زیر یوغ استکبار صفتان اولاد ابوسفیان خارج شد.

اهلبیت امام حسین(علیه السلام) که خاندان کرامت و عظمت هستند به این امر راضی بودند و در طول مسیر بارها این وفاداری را به امام حسین(علیه السلام) اعلام کردند تا آنجا که می بینیم امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا شهادت می دهد که خانواده ای بهتر از خانواده او نبوده و آنها را می ستاید.
حضرت زینب(سلام الله علیها) به عنوان فرد تاثیر گذار کاروان اسارت اهلبیت امام حسین(علیه السلام) در کنار امام زین العابدین(علیه السلام) بارها از زبان امام حسین و حضرت علی(علیهما السلام) و حضرت زهرا(سلام الله علیها) ماجرای کربلا و به اسارت رفتن خود را شنیده بودند و به آن راضی بودند.

3. پذیرش مصلحت و اراده الهی
تمام کسانى که همراهی اهلبیت امام حسین(علیه السلام) را با ایشان برخلاف مصلحت تشخیص دادند؛ با حساب و منطق مادی خودشان به این تشخیص رسیده بودند، اما حضرتشان پاسخی می‌داد که از جنبه دیگری به ماجرا پرداخته و جنبه معنوى مطلب را بیان می‌کرد:
ایشان اطرافیانش را با این سخن خطاب قرار داد: در عالم رؤیا جدّم به من فرمود: «انَّ اللهَ شاءَ انْ یَراکَ قَتیلاً»؛ «خدا می‌خواهد تو را کشته ببیند». گفتند: پس اگر این‌طور است، چرا خانواده را همراهتان می‌برید؟ که پاسخ شنیدند: این را هم جدّم فرمود: «انَّ اللهَ شاءَ انْ یَراهُنَّ سَبایا»؛ «خدا می‌خواهد آنان را در لباس اسارت ببیند» (6)
مشیّت و یا اراده خدا در خود قرآن در دو مورد به کار می‌رود که یکى را اصطلاحاً «اراده تکوینى» و دیگرى را «اراده تشریعى» می‌گویند. اراده تکوینى؛ یعنى قضا و قدر الهى که اگر چیزى قضا و قدر حتمى الهى به آن تعلّق گرفت، معنایش این است که در مقابل آن دیگر کارى نمی‌شود کرد.
معناى اراده تشریعى این است که خدا این‌ طور راضى است، و این‌ چنین می‌خواهد. پس خدا خواسته است که امام حسین(علیه السلام) شهید باشد، و خانواده او اسیر باشند؛ یعنى‏ رضاى حق تعالی در مصلحت است و مصلحت؛ یعنى جهت کمال فرد و بشریّت؛ لذا این‌طور نبود که وقتى از ایشان می‌پرسیدند چرا زنان و فرزندان را می‌برید، بفرماید اصلاً من در این قضیه بی‌اختیارم، بلکه به این صورت می‌ شنیدند که با الهامى که از عالم معنا به من شده است، من چنین تشخیص داده‌ام که مصلحت در این است و این کارى است که من از روى اختیار انجام می‌دهم، ولى براساس آن چیزى که آن‌را مصلحت تشخیص می‌دهم؛ از این‌رو هرکس این جواب امام حسین(علیه السلام) را می‌شنید، دیگر چیزى نمی‌گفت.(7)

4. انگیزه مذهبی
از آن‌جا که محتوای قیام امام(علیه السلام)، مذهبی و مقدس است، همراه آوردن خانواده، از نظر آثار مذهبی، بسیار سودمند و مؤثر بود؛ زیرا عرفان و محبتی که در دل اهل‌بیت امام(علیه السلام)، نسبت به خداوند بود، برای همراهانِ دیگر امام، بسیار درس‌آموز و کارگشا بود و نمونه‌های آن‌ را در سخنان زینب(سلام الله علیها) می‌توان یافت. وقتی ابن زیاد بعد از شهادت و اسیری خاندان امام، می‌گوید: اوضاع را چگونه دیده‌اید؟ زینب(سلام الله علیها) در جواب او می‌گوید: «ما رَأَیْتُ إِلَّا جَمیلا» (8) «از خدا جز زیبایی (خیر و محبت) ندیده‌ام». زینب آن‌ قدر با خدای خود نزدیک و آشناست که اطمینان دارد مصیبت‌ های وارده پایان کار نیست. بلکه افق‌ های روشنی در پشت این وقایع نهفته است. زینب(سلام الله علیها) به ابن زیاد فهماند آنچه ناگوار است از ناحیه دشمنان خدا است و از ناحیه خدا جز سعادت و نیک‌بختی به انسان نمی‌رسد و به استقبال شهادت و اسیری رفتن، همانند رفتن به مهمانی دوست و نزدیک شدن به او است. امام(علیه السلام) با آوردن حضرت زینب(سلام الله علیها) به همراه خود، به همه زنان و مردان جهان آموخت که یک مؤمن و خداشناس، از نظر روابط قلبی و پیوند درونی با خدای خویش، باید چنین باشد. اگر امام(علیه السلام) خانواده‌اش را به همراه نمی‌آورد، صفحات تاریخ از این نمونه‌های درخشان خالی می‌ماند.(9)

پی نوشت ها:
1- طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق،ج ‏5، ص 383 – 384.
2- سید بن طاووس، اللهوف على قتلى الطفوف، انتشارات جهان، ص 84.
3- فاضل استرآبادی، محمد، عاشورا؛ انگیزه، شیوه و بازتاب، قم، مؤسسه شیعه‌شناسی، چاپ اول، 1391ش، ص 234 – 235.
4- مجلسی، بحارالانوار، اسلامیه، ج 44، ص 329-330.
5- طبری، تاریخ طبرى، ج 4، دار التراث، ص 265-266.
6- سید بن طاووس، اللهوف فی قتلی الطفوف، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1348ش، ص 65.
7- مطهری، مرتضی، مجموعه‏ آثار، ج ‏17، ص 395 – 396، تهران، صدرا.
8- سید بن طاووس، اللهوف على قتلى الطفوف،جهان، ص 160.
9- فاضل استرآبادی، محمد، عاشورا؛ انگیزه، شیوه و بازتاب، قم، مؤسسه شیعه‌شناسی، چاپ اول، 1391ش، ص 234 – 235