در روش های روحانی توصیه به تقوا شده اما در مورد روش های جسمانی بنده چیزی نشنیده ام ، لطفا بگویید برای فعال سازی چشم دل از چه روش های جسمانی باید بهره برد
سلام علیکم
لطفا مقصودتان را از روشهای جسمانی روشنتر بیان کنید
در عرفان اسلامی جسم به عنوان مرکب و ابزار کارهای روحی، مورد ملاحظه و تأکید است
مثلا ابنعربی در رسالة الانوار میگوید کسی که میخواهد چله بگیرد، باید قبل از آن، نزد طبیب برود تا طبیب مزاجش را مشخص کند و بر طبق آن مزاج اکل و شرب تناول کند
در این زمینه، کتاب منحاز و مجزایی نگارش نشده؛ اما به صورت جسته گریخته در آثار عارفان اشارههایی شده است
از جمله در کتاب الخلوة و رسالة الانوار از ابن عربی؛
نفحة الروح و تحفة الفتوح از جناب جندی؛
در برخی آثار علاء الدولة سمنانی؛
همچنین در کتاب مرصاد العباد نوشته رازی نیز اشارههایی شده است.
و نشستن اربعينات را شرائط و آداب بسى است، امّا آنچ مهمترست هشت شرط است كه اگر يك شرط ازين شرائط بخلل باشد مقصود كلى بحصول دشوار پيوندد.
اوّل تنها در خانه خالى نشستن است روى بقبله آورده مربّع، دستها بر روى ران نهاده، غسل كرده به نيّت غسل مرده، و خلوتخانه را لحد خويش شمرده، و از آنجا جز به وضو و حاجت و نماز بيرون نيايد. و خانه بايد كه تاريك بود و كوچك و پرده بر روى در فروكرده، تا هيچ روشنى و آواز درنيايد، تا حواس از كار فروافتد- از ديدن و شنودن و گفتن و رفتن، تا روح چون مشغول حواس و محسوسات نباشد با عالم غيب پردازد، و نيز حجبى و آفاتى كه روح را از دريچههاى حواس پنجگانه درآمده است چون حواس از كار فروافتد. بتصرّف ذكر و نفى خواطر محو گردد، و آن نوع حجاب نيز بنشيند، و روح را با غيب انس پديد آيد، و انس او از خلق منتفى شود.
دوم پيوسته بر وضو بودن است، تا مسلح باشد و شيطان برو ظفر نيابد، كه «الوضوء سلاح المؤمن».
سيم مداومت نمودن بر كلمه «لا إله الّا اللّه» است چنانك فرمود «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ» اشارت بدوام ذكرست.
چهارم مداومت بر نفى خاطرست، بايد كه هر خاطر كه آيد از نيك و بد جمله به «لا إله» نفى مىكند، بدان معنى كه گويد هيچچيز نمىخواهم الّا خداى، اشارت «وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ» بنفى خاطر ست. و به حقيقت هر خاطر كه درآيد نقشى از ان بر صحيفه دل پديد آيد يا نيك يا بد، آن جمله شاغل دل باشد از قبول نقوش غيب، تا آينه دل از جمله نقوش پاك و صافى نگردد پذيراى نقوش غيبى و علوم لدنّى نشود، و قابل انوار مشاهدات و مكاشفات
روحانى نيايد.
پنجم دوام صوم است، بايد كه پيوسته روزه دارد، كه روزه را در قطع تعلقات بشرى و خمود صفات حيوانى و بهيمى خاصيّتى عظيم است كه «الصوم لى و انا اجزى به».
ششم دوام سكوت است، بايد كه با هيچكس سخن نگويد مگر با شيخ كه واقعه بر راى او عرضه دارد بقدر ضرورت، باقى «من صمت نجا» برخواند، و بغير ذكر زفان نجنباند.
هفتم مراقبت دل شيخ كردن است، بايد كه پيوسته دل با دل شيخ دارد و از دل شيخ مدد مىطلبد، كه فتوحات غيبى و نسيم نفحات الطاف ربّانى ابتدا از دريچه دل شيخ بدل مريد رسد. زيراك مريد اول حجب بسيار دارد، و توجه بحضرت عزّت بشرط نتواند كرد كه او خو كرده عالم شهادت است، چون پيوند ارادت محكم بود توجّه او بدل شيخ آسان دست دهد.
هشتم ترك اعتراض است هم بر خداى هم بر شيخ، ترك اعتراض بر خداى چنانك بهرچ از غيب بدو فرستد از قبض و بسط و رنج و راحت و صحت و سقم و گشايش و فروبستگى راضى باشد، و تسليم كند، و روى از حق نگرداند، و ثابت باشد
سوال دیگرم این است که با توجه به اینکه در بسیاری موارد برای تقویت نفس تاکید و توصیه به دین داری میشود در حالی که ساحران و جادوگران بعید است از راه دین داری به این قدرت ها دست یافته باشند ، آیا چشم دل از آن گونه موارد است که با روش های دیگری غیر از تقوا و دین داری هم به دست می آید یا این مورد فقط با دین داری و تقوا به دست می آید ؟
سوال دیگرم این است که با توجه به اینکه در بسیاری موارد برای تقویت نفس تاکید و توصیه به دین داری میشود در حالی که ساحران و جادوگران بعید است از راه دین داری به این قدرت ها دست یافته باشند ، آیا چشم دل از آن گونه موارد است که با روش های دیگری غیر از تقوا و دین داری هم به دست می آید یا این مورد فقط با دین داری و تقوا به دست می آید ؟
سلام:با اجازه استاد حافظ: تجربیات خودم را بگم:
من دنبال روشی برای باز کردن چشم سوم بودم و تحقیق کردم: کلا 2 روش پیدا کردم 1. روش اسلامی 2. روش غیر اسلامی
روش اسلامی که توضیح دادند ولی روش غیر اسلامی: این روش هم خوداش 2 نوع هست: روش1: توسط یوگا هست روش2: توسط یکسری حرکات هست
در روش یوگا باید مانترا بگی مثل ذکر می ماند ! یک حرف های عجیبی را باید از ته گلو بگی مثلا هووووووووووووووم : یکم ترسناک بنظر میرسه:) کلا هندو ها خیلی به چشم سوم اعتقاد دارند: توی فیلم های هندی اگر دیده باشید : زنهایی که ازدواج می کنند ببین 2 تا ابروشان یک نقطه ایجاد میکنند که مکان چشم سوم هست ! چون اعتقاد دارند چشم سوم بهشان توی زندگی کمک می کند: مثلا میگند اگر چشم سوم آدم فعال باشه میتونی باطن انسان ها بخونی مثلا طرف دروغگو باشه میفهمی ! کلا کسی نمیتونه توی زندگی سر آدم کلاه بزارد ! در ضمن این روش ها خودشان ریاضت زیاد دارند : یعنی شما نباید اخلاق بد داشته باشی! یعنی نباید حسود-دروغگو -ریاکار و.. باشی تا چشم سوم ات فعال بشه توسط ان تمرین ها ! کلا این روش با قدرت درون ات هست ولی روش اسلامی گمان کنم بهتر و مطمئن تر هست ! چون بعضی میگند با فعال کردن چشم سوم شان با روش های هندو ها و.. موجودات غیر ارگانیک یا ماورایی دیدند و....
کلا من خودم چشم سوم را ول کردم چون شاید هر کس ظرفیت این کار ها نداشته باشد مثلا شب شاید ادم خواب ببیند برای یکی از بستگانش اتفاق بد بیفته یا یکسری الهامات به ادم بشه: کلا شاید زندگی انسان زهر بشه و استرس آدم بالا بره و....
یکسری حرکات هستند برای تحریک و فعال شدن چشم سوم استفاده می شوند: مثل نگاه کردن به شمع و...
نمیدانم میتونم اینجا توضیح بدم یا نه: اگر اطلاعات بیشتری میخواهید باید یکم خرج کنید چون این روشی که من گفتم برای شخصی هست که توی اینترنت سایت داره و روش های ابداعی خوداش را میفروشه با قیمت ناچیزی:اگر خواستید ادرس سایت اش را برایتان به خصوصی تان بفرستم و خودتان توی سایت اش را نگاه کنید : در مورد چشم سوم توضیح داده و.......
به نظر خود شما بهترین راه تحریک و فعال سازی چشم دل که حالا میگن توسط غده ی پینه آل انجام میشه چیه ؟ چون حتی بنده افسردگی دارم و فکر میکنم اگه بتونم این غده رو بیشتر فعال کنم باعث میشه سرتونین بیشتری تولید بشه در نتیجه هم چشم دل خواهم داشت هم اینکه شاد تر خواهم بود ، نظر شما چیه ؟
به نظر خود شما بهترین راه تحریک و فعال سازی چشم دل که حالا میگن توسط غده ی پینه آل انجام میشه چیه ؟ چون حتی بنده افسردگی دارم و فکر میکنم اگه بتونم این غده رو بیشتر فعال کنم باعث میشه سرتونین بیشتری تولید بشه در نتیجه هم چشم دل خواهم داشت هم اینکه شاد تر خواهم بود ، نظر شما چیه ؟
ببین دوست عزیز: باید ببینی هدف ات از فعال کردن چشم سوم چی هست؟ اگر برای درمان افسردگی بخوای شاید به درد بخوره شاید هم به درد نخوره این روش ها: چون فعال کردن چشم سوم الکی نیست و حتی توی این روشی که گفتم کسانی بودند که این روش ها را انجام دادند ولی جواب نگرفتند ! چون روح قوی ای ادم باید داشته باشد ! شاید شما این روش ها را انجام بدی ولی جواب نگیری و افسردگی ات بدتره بشه ! من متخصص و روانشناس نیستم که بتونم راهنمایی تان بکنم: منتظر راهنمایی اساتید باشید
سپاس
[="Tahoma"][="Blue"]سلام وقت بخیر
کسی که چشم سوم داره خیلی مسایل رو باید به جون بخره..
یک خانمی بودند که چشم سومشون فعال بود، در محل کارش دید که فرزندنش داره در آتش میسوزه..
سریع رفت سمت خونه ولی فرزندش از بین رفته بود، بنده خدا از اون به بعد دیوانه شد...
چون هیچ کاری از دستش بر نیومد...[/]
به نظر خود شما بهترین راه تحریک و فعال سازی چشم دل که حالا میگن توسط غده ی پینه آل انجام میشه چیه ؟ چون حتی بنده افسردگی دارم و فکر میکنم اگه بتونم این غده رو بیشتر فعال کنم باعث میشه سرتونین بیشتری تولید بشه در نتیجه هم چشم دل خواهم داشت هم اینکه شاد تر خواهم بود ، نظر شما چیه ؟
افسردگی از بین نمیره مثل سایه انسان همراهشه و گاهی بزرگ و گاها هم کوچیک میشه. باید کنترلش کنی اونم با کنترل ذهن و افکار و تلاش و ...
ریاضت و این موارد به نظرم راه درست نیست و معجزه ی اسلام هم کتاب بود و تفکر و همش در آیات میاد آیا اندیشه نمیکنید؟ تدبر نمی کنید؟
من شیخ رجبعلی خیاط و شناخت دارم که فقط با یه لحظه گناه نکردن به اون مقام رسید نه با ریاضت.
سلام ، بنده فکر میکردم اگه چشم سومم فعال بشه حتما خیلی انسان خوبی هستم پیش خدا ولی الان فهمیدم اینطور نیست ، چون حدیثی از امام صادق خوندم که شخصی پیش ایشون میاد و با اینکه کافر بوده طرف چشمش باز بوده ولی وقتی مسلمان میشه چشمش بسته میشه ، حضرت میگن این برای اینه که تو قبلا ثواب اعمالت رو در دنیا میگرفتی واسه همین مکاشفه داشتی ولی الان چون ثوابت رو در آخرت میگیری دیگه مکاشفه نداری .
سؤال:
از نظر عارفان مسلمان، جسم و تکنیکهای جسمانی در فعالسازی نیروهای فوق بشریِ انسان –مثل باز شدن چشم دل- چه نقشی دارد؟
آیا عارفان مسلمان برای فعالسازی نیروهای فوق بشریِ انسان به تکنیکهای جسمانی نیز اعتنایی داشتهاند؟
پاسخ:
قبل از هر سخن باید گفت کمتر تکنیک جسمانی محض را میتوان یافت که بدون قوای روحانی تنها از جهت جسمانیت مثمر ثمرات روحانی باشد؛ بلکه اکثر تکنیکهای جسمانی، به همراه کنشهای روحانی، نتیجه بخش میباشند.
برای پاسخ به پرسش فوق لازم است ابتدا به جایگاه جسم در تشکیل نفس انسانی بپردازیم:
جایگاه جسم در نزد عارفان مسلمان:
عارفان برآنند، روح هر انسان، در نفس کل (لوح محفوظ) به صورت مندمج محقق است. هنگامی که بدن و مزاج انسانی در رحم مادر شکل گرفت، قابلیت دمیدن روح در او ایجاد شده، نفس ناطقه جزئیه –یعنی نفس هر انسان- متولد میگردد. پس همه نفوس در خلقِ از نفس واحد،[1] مشترک اند؛ اما در قوابل که همان مزاج و ابدانِ هر نفس جزئیه در رحم مادر است، متمایز میباشند. بدین صورت میتوان نتیجه گرفت، اختلاف نفوس انسانی، ابدان منحصر به هر یک میباشد. به هر میزان، قابلیت ابدان و تعدیل مزاج در ابدان قوی باشد، به همان میزان، بیشتر از نفخ روح الهی منتفع میشوند و نفس جزئیة قویتری متکوّن میگردد
بنابراین، صاحب چنین نفس جزئیهای، دارای قوای قویتر و استعدادهای بالاتر است[2] و چنین قابلیتی متأثر از تسویة اجسام این نفوس و اعتدال اخلاط آنها میباشد.[3]
ابنعربی در این عبارت، به خوبی بیان نموده که وجود اختلاف در نفوس جزئیة انسانی، تا حدودی، بر اثر قابلیت محل –ابدان و کیفیت اختلاط مزاج عنصری- است: «لذلک اختلفت ارواح الناس. فروح طیبة لجسد طیب، ما أشرکت قط و لا کانت محلا لسفساف الأخلاق، کأرواح الأنبیاء و الأولیاء و الملائکة. و روح خبیث لجسد خبیث، لم تزل مشرکة، محلا لسفساف الأخلاق».[4] لازم به ذکر است، وجود اختلاف در ارتقاء وجودی نفوس جزئی انسانی، تماماً معلول تسویه اجساد و اعتدال مزاج عنصری قوابل آنها نمیباشد؛ بلکه، نحوه تدبیر نفوس نیز در این امر دخیل است.[5]
نتیجه آن که بدن رکن لازمی در تشکیل نفس انسان است بطوری که فقدان یا نقصان آن در تکوّن و چگونگیِ نفس انسانی دخیل و تأثیرگذار است. پس نه تنها تحفظ بر اعتدال مزاج عنصری –جسمی- در بقاء نفس و بارورسازی استعدادهای آن مؤثر است بلکه در اصل پیدایش آن نیز تأثیر بسزا خواهد داشت.
لازمه مبنای فوق و پاسخ اصلی به پرسش:
اگر چه عارفان در قالب آثاری مستقل، به تکنیکهای جسمانی که نتیجه آن به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم، به فعلیت رساندن ظرفیتها و قوای روحانی انسان است نپرداختهاند اما میتوان با توجه به مبنای انسانشناسانهی آنان و نقش جسم در تکون نفس انسانی، به برخی الزامات این مبنا پی برد؛ هر چند خود آنان نیز به صورت پراکنده به برخی از این لوازم اشاره کردهاند.
به طور کلی میتوان گفت هر تکنیک یا عملکردی که در حفظ و یا ارتقاء اعتدال مزاج عنصری دخیل باشد، تا آنجا که به اعتدال مزاج روحانی ضربهای وارد نکند امری مورد اعتنا و ضروریست؛ زیرا، به یقین، موجب تعدیل قوای روحانی و در نتیجه، به فعلیت رساندن نیرویهای بالقوه آن میگردد؛ چرا که جایگاه جسم در نفس انسانی، جایگاه مَرْکب یا ابزاری است که هر چه کاملتر باشد، مزاج روحانی مرغوبتری در دامن آن پرورده خواهد شد.
در زیر به سه مورد از این امور پرداخته میشود:
۱- اولین عامل مؤثر در مزاج عنصری، تغذیه مطلوب و مناسب است؛ از این رو، برخی محققان به کسانی که قصد ورود به سیر و سلوک را دارند توصیه میکنند پیش از هر اقدامی کیفیت مزاج خود را در نزد طبیب حاذق مشخص کنند تا بر اساس نوع مزاجشان، نسخهای برای تغذیه خویش دریافت کنند.
پس یکی از مهمترین تکنیکهای جسمانی به منظور بارورسازی استعدادهای نهفته معنوی، نوع تغذیه انسان به تناسب مزاج عنصری هر شخص است.
لازم به ذکر است تکنیکهای جسمانی به منظور بارورسازی استعدادهای نهفته معنوی، بدون توجه به تعاملات روحی، نتیجهبخش نخواهد بود.
در همین راستا، روزه گرفتن نمونهای از این موارد است؛ زیرا اگرچه امساک و نخوردن در تعدیل مزاج عنصری و اصلاح بدن نقش بسزا دارد و از این جهت، در تعدیل مزاج روحانی و بارورسازی استعدادهای انسان مؤثر است در عین حال، نفس امساک به جهت روحی نیز، تأثیرات مستقیمی در تقویت قوای روحانی انسان دارد. پس در برخی تکنیکها به سختی میتوان این دو جهت –جهت بدنی و روحی- را از یکدیگر تفکیک کرد.
۲- یکی دیگر از تکنیکهای جسمانی به هدف فعالسازی نیروهای فوق بشری، در کنار امور روحانی، ورزش است. از آنجا که ورزش جسمی، تأثیرات عمدهای در حفظ و ارتقای تعادل مزاج عنصری انسان دارد و از رهگذر این اعتدال مزاج، مزاج روحانی بارور میشود، میتوان از ورزش به عنوان عاملی غیر مستقیم در بارورسازی استعدادهای درونی انسان یاد کرد.
عارفان مسلمان نیز در مواردی بر ضرورت این عامل تأکید کردهاند؛ برای نمونه، عبدالرزاق کاشانی عدم ریاضت بدنی را عاملی برای زوال ریاضتهای قلبی دانسته است (فیصیر عدم الریاضة البدنیة سببا لزوال الریاضة القلبیة).[6]
نکته گفتنی آن که از آن جا که ریاضت بدنی، به منظور تحصیل ریاضت قلبی و روحانی است، مطلوبیت ذاتی و مستقل نداشته بلکه تا اندازهای که در ریاضتهای قلبی دخیل باشد مطلوب است.[7] در یک جمله میتوان گفت ورزش بدنی هدف نیست بلکه وسیله است.
۳- از دیگر افعال بدنی که در به فعلیت رساندن استعدادهای روحی مؤثر است، سفر کردن است.
سفر اگر چه امری بدنی و مادی است ولی دربرگیرنده فوائد روحی بسیاری برای نفس آدمی است؛ از این رو، برخی عارفان مسلمان، ضمن ضروری دانستن آن در سیر و سلوک معنوی،[8] در کتب خویش ابوابی را به فوائد سفر، اقسام سفر و فضیلت سفر اختصاص دادهاند.[9]
نتیجه:
با توجه به مبنای انسانشناسانه عارفان مبنی بر ارتباط وثیق و دو طرفه روح و بدن و تشکیل نفس آدمی از بدن و روح؛ میتوان هر گونه امری که به بهسازی و قوام و تعدیل مزاج عنصری (جسمانی) انسان کمک کند را از اموری دانست که در سایه آن میتوان به بارورسازی استعدادهای نهفته و فوق مادیِ روح آدمی نائل شد. با این نگرش، اموری از قبیل، تغذیه متناسب با مزاج هر فرد، ورزش و مسافرت، در زمرهی فعالیتهای بدنیایی قرار میگیرند که ما را به این هدف نزدیک ميسازند.
منابع [1] . «خلقکم من نفس واحدة» (نساء، 1؛ أعراف، 189؛ زمر، 6). [2] . «لهذا قلنا إن النسيان في الإنسان أمر طبيعي يقتضيه المزاج كما إن التذكر أمر طبيعي أيضا في هذا المزاج الخاص و كذلك جميع القوي التي تنسب إلى الإنسان أ لا تراه يقل فعل هذه القوي في أشخاص و يكثر في أشخاص» (محييالدينبنعربي (بیتا). الفتوحاتالمکية، بیروت: دارالصادر. ج1، ص 663).
[3] . «إن هذه النفوس الإنسانية نتيجة عن هذه الأجسام العنصرية و متولدة عنها فإنها ما ظهرت إلا بعد تسوية هذه الأجسام و اعتدال أخلاطها فهي للنفوس المنفوخة فيها من الروح المضاف إليه تعالى» (همان، ص 663)
[4] . محييالدينبنعربي، الفتوحات المکية، ج1، ص 275؛ همچنين: «... فلهذا تفاضلت النفوس لتفاضل الأمزجة فتري نفسا سريعة القبول للفضائل و العلوم و نفسا أخري في الضد منها و بينهما متوسطات» (همان، ج1، ص 663)؛ همچنين: «و للهياکل أثر في النفوس بحسب أمزجتها في أصل ظهورها عند تعيينها فمنهم الذکي و البليد بحسب مزاج الهيکل» (همان، ج3، ص 554).
[5] . «فللنفوس الأثر في الهياکل بحکم التدبير ... فالأمر عجيب بينهما فکل واحد منهما مؤثر فيمن هو مؤثر فيه» (همان، ص 554).
[6]. کاشانی، عبدالرزاق (۱۳۸۰). مجموعه رسائل و مصنفات. تصحیح مجید هادیزاده. چ دوم. تهران: میراث مکتوب. ص ۷۰۵.
[7]. همانجا.
[8]. الحسنی، ابوالعباس (۱۴۱۹ق). البحر المدید. تصحیح احمد عبدالله قرشی رسلان. قاهره: نشر دکتر حسن عباس زکی. ج۲. ص ۴۴۱.
[9]. فیض کاشانی، ملامحسن (۱۴۱۷ق). المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء. تصحیح علی اکبر غفاری. چ چهارم. قم: موسسه انتشارات اسلامی جامعه مدرسین. ج۴. ص ۴۱.
غزالی، ابوحامد محمد (بیتا). احیاء علوم الدین. تصحیح عبدالرحیم بن حسین حافظ عراقی. بیروت: دارالکتب العربی. ج۶. ص ۹۶.
[/TD]
بسم الله الرحمن الرحیم
به من بیاموز;1007533 نوشت:
سلام علیکم
لطفا مقصودتان را از روشهای جسمانی روشنتر بیان کنید
در عرفان اسلامی جسم به عنوان مرکب و ابزار کارهای روحی، مورد ملاحظه و تأکید است
مثلا ابنعربی در رسالة الانوار میگوید کسی که میخواهد چله بگیرد، باید قبل از آن، نزد طبیب برود تا طبیب مزاجش را مشخص کند و بر طبق آن مزاج اکل و شرب تناول کند
در این زمینه، کتاب منحاز و مجزایی نگارش نشده؛ اما به صورت جسته گریخته در آثار عارفان اشارههایی شده است
از جمله در کتاب الخلوة و رسالة الانوار از ابن عربی؛
نفحة الروح و تحفة الفتوح از جناب جندی؛
در برخی آثار علاء الدولة سمنانی؛
همچنین در کتاب مرصاد العباد نوشته رازی نیز اشارههایی شده است.
به عنوان نمونه در کتاب مرصاد العباد آمده:
و نشستن اربعينات را شرائط و آداب بسى است، امّا آنچ مهمترست هشت شرط است كه اگر يك شرط ازين شرائط بخلل باشد مقصود كلى بحصول دشوار پيوندد.
اوّل تنها در خانه خالى نشستن است روى بقبله آورده مربّع، دستها بر روى ران نهاده، غسل كرده به نيّت غسل مرده، و خلوتخانه را لحد خويش شمرده، و از آنجا جز به وضو و حاجت و نماز بيرون نيايد. و خانه بايد كه تاريك بود و كوچك و پرده بر روى در فروكرده، تا هيچ روشنى و آواز درنيايد، تا حواس از كار فروافتد- از ديدن و شنودن و گفتن و رفتن، تا روح چون مشغول حواس و محسوسات نباشد با عالم غيب پردازد، و نيز حجبى و آفاتى كه روح را از دريچههاى حواس پنجگانه درآمده است چون حواس از كار فروافتد. بتصرّف ذكر و نفى خواطر محو گردد، و آن نوع حجاب نيز بنشيند، و روح را با غيب انس پديد آيد، و انس او از خلق منتفى شود.
دوم پيوسته بر وضو بودن است، تا مسلح باشد و شيطان برو ظفر نيابد، كه «الوضوء سلاح المؤمن».
سيم مداومت نمودن بر كلمه «لا إله الّا اللّه» است چنانك فرمود «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ» اشارت بدوام ذكرست.
چهارم مداومت بر نفى خاطرست، بايد كه هر خاطر كه آيد از نيك و بد جمله به «لا إله» نفى مىكند، بدان معنى كه گويد هيچچيز نمىخواهم الّا خداى، اشارت «وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ» بنفى خاطر ست. و به حقيقت هر خاطر كه درآيد نقشى از ان بر صحيفه دل پديد آيد يا نيك يا بد، آن جمله شاغل دل باشد از قبول نقوش غيب، تا آينه دل از جمله نقوش پاك و صافى نگردد پذيراى نقوش غيبى و علوم لدنّى نشود، و قابل انوار مشاهدات و مكاشفات
روحانى نيايد.
پنجم دوام صوم است، بايد كه پيوسته روزه دارد، كه روزه را در قطع تعلقات بشرى و خمود صفات حيوانى و بهيمى خاصيّتى عظيم است كه «الصوم لى و انا اجزى به».
ششم دوام سكوت است، بايد كه با هيچكس سخن نگويد مگر با شيخ كه واقعه بر راى او عرضه دارد بقدر ضرورت، باقى «من صمت نجا» برخواند، و بغير ذكر زفان نجنباند.
هفتم مراقبت دل شيخ كردن است، بايد كه پيوسته دل با دل شيخ دارد و از دل شيخ مدد مىطلبد، كه فتوحات غيبى و نسيم نفحات الطاف ربّانى ابتدا از دريچه دل شيخ بدل مريد رسد. زيراك مريد اول حجب بسيار دارد، و توجه بحضرت عزّت بشرط نتواند كرد كه او خو كرده عالم شهادت است، چون پيوند ارادت محكم بود توجّه او بدل شيخ آسان دست دهد.
هشتم ترك اعتراض است هم بر خداى هم بر شيخ، ترك اعتراض بر خداى چنانك بهرچ از غيب بدو فرستد از قبض و بسط و رنج و راحت و صحت و سقم و گشايش و فروبستگى راضى باشد، و تسليم كند، و روى از حق نگرداند، و ثابت باشد
سلام ، شیخ کیه ؟
سلام
مقصود از شیخ، استاد سیر و سلوک است.
سوال دیگرم این است که با توجه به اینکه در بسیاری موارد برای تقویت نفس تاکید و توصیه به دین داری میشود در حالی که ساحران و جادوگران بعید است از راه دین داری به این قدرت ها دست یافته باشند ، آیا چشم دل از آن گونه موارد است که با روش های دیگری غیر از تقوا و دین داری هم به دست می آید یا این مورد فقط با دین داری و تقوا به دست می آید ؟
سلام:با اجازه استاد حافظ: تجربیات خودم را بگم:
من دنبال روشی برای باز کردن چشم سوم بودم و تحقیق کردم: کلا 2 روش پیدا کردم 1. روش اسلامی 2. روش غیر اسلامی
روش اسلامی که توضیح دادند ولی روش غیر اسلامی: این روش هم خوداش 2 نوع هست: روش1: توسط یوگا هست روش2: توسط یکسری حرکات هست
در روش یوگا باید مانترا بگی مثل ذکر می ماند ! یک حرف های عجیبی را باید از ته گلو بگی مثلا هووووووووووووووم : یکم ترسناک بنظر میرسه:) کلا هندو ها خیلی به چشم سوم اعتقاد دارند: توی فیلم های هندی اگر دیده باشید : زنهایی که ازدواج می کنند ببین 2 تا ابروشان یک نقطه ایجاد میکنند که مکان چشم سوم هست ! چون اعتقاد دارند چشم سوم بهشان توی زندگی کمک می کند: مثلا میگند اگر چشم سوم آدم فعال باشه میتونی باطن انسان ها بخونی مثلا طرف دروغگو باشه میفهمی ! کلا کسی نمیتونه توی زندگی سر آدم کلاه بزارد ! در ضمن این روش ها خودشان ریاضت زیاد دارند : یعنی شما نباید اخلاق بد داشته باشی! یعنی نباید حسود-دروغگو -ریاکار و.. باشی تا چشم سوم ات فعال بشه توسط ان تمرین ها ! کلا این روش با قدرت درون ات هست ولی روش اسلامی گمان کنم بهتر و مطمئن تر هست ! چون بعضی میگند با فعال کردن چشم سوم شان با روش های هندو ها و.. موجودات غیر ارگانیک یا ماورایی دیدند و....
کلا من خودم چشم سوم را ول کردم چون شاید هر کس ظرفیت این کار ها نداشته باشد مثلا شب شاید ادم خواب ببیند برای یکی از بستگانش اتفاق بد بیفته یا یکسری الهامات به ادم بشه: کلا شاید زندگی انسان زهر بشه و استرس آدم بالا بره و....
این حرکات چه هستند ؟
یکسری حرکات هستند برای تحریک و فعال شدن چشم سوم استفاده می شوند: مثل نگاه کردن به شمع و...
نمیدانم میتونم اینجا توضیح بدم یا نه: اگر اطلاعات بیشتری میخواهید باید یکم خرج کنید چون این روشی که من گفتم برای شخصی هست که توی اینترنت سایت داره و روش های ابداعی خوداش را میفروشه با قیمت ناچیزی:اگر خواستید ادرس سایت اش را برایتان به خصوصی تان بفرستم و خودتان توی سایت اش را نگاه کنید : در مورد چشم سوم توضیح داده و.......
به نظر خود شما بهترین راه تحریک و فعال سازی چشم دل که حالا میگن توسط غده ی پینه آل انجام میشه چیه ؟ چون حتی بنده افسردگی دارم و فکر میکنم اگه بتونم این غده رو بیشتر فعال کنم باعث میشه سرتونین بیشتری تولید بشه در نتیجه هم چشم دل خواهم داشت هم اینکه شاد تر خواهم بود ، نظر شما چیه ؟
ببین دوست عزیز: باید ببینی هدف ات از فعال کردن چشم سوم چی هست؟ اگر برای درمان افسردگی بخوای شاید به درد بخوره شاید هم به درد نخوره این روش ها: چون فعال کردن چشم سوم الکی نیست و حتی توی این روشی که گفتم کسانی بودند که این روش ها را انجام دادند ولی جواب نگرفتند ! چون روح قوی ای ادم باید داشته باشد ! شاید شما این روش ها را انجام بدی ولی جواب نگیری و افسردگی ات بدتره بشه ! من متخصص و روانشناس نیستم که بتونم راهنمایی تان بکنم: منتظر راهنمایی اساتید باشید
سپاس
[="Tahoma"][="Blue"]سلام وقت بخیر
کسی که چشم سوم داره خیلی مسایل رو باید به جون بخره..
یک خانمی بودند که چشم سومشون فعال بود، در محل کارش دید که فرزندنش داره در آتش میسوزه..
سریع رفت سمت خونه ولی فرزندش از بین رفته بود، بنده خدا از اون به بعد دیوانه شد...
چون هیچ کاری از دستش بر نیومد...[/]
افسردگی از بین نمیره مثل سایه انسان همراهشه و گاهی بزرگ و گاها هم کوچیک میشه. باید کنترلش کنی اونم با کنترل ذهن و افکار و تلاش و ...
ریاضت و این موارد به نظرم راه درست نیست و معجزه ی اسلام هم کتاب بود و تفکر و همش در آیات میاد آیا اندیشه نمیکنید؟ تدبر نمی کنید؟
من شیخ رجبعلی خیاط و شناخت دارم که فقط با یه لحظه گناه نکردن به اون مقام رسید نه با ریاضت.
با سلام
تقوا به معنای عام، به معنای پرهیزگاری و خودداری است
اینان [مرتاضان] از راه پرهیز از بسیاری از خواهشهای نفسانی و جلوگیری از امیال به این قدرتها میرسند
قطعا، در کار آنها افراط و تفریطهای فراوانی هست که در سایه آن، متحمل خسارتهایی میشوند
اما دین، فراتر از هدف مرتاضان را، با شیب ملایم، برای انسانها توصیه میکند.
سلام ، بنده فکر میکردم اگه چشم سومم فعال بشه حتما خیلی انسان خوبی هستم پیش خدا ولی الان فهمیدم اینطور نیست ، چون حدیثی از امام صادق خوندم که شخصی پیش ایشون میاد و با اینکه کافر بوده طرف چشمش باز بوده ولی وقتی مسلمان میشه چشمش بسته میشه ، حضرت میگن این برای اینه که تو قبلا ثواب اعمالت رو در دنیا میگرفتی واسه همین مکاشفه داشتی ولی الان چون ثوابت رو در آخرت میگیری دیگه مکاشفه نداری .
بسم الله الرحمن الرحیم
سؤال:
از نظر عارفان مسلمان، جسم و تکنیکهای جسمانی در فعالسازی نیروهای فوق بشریِ انسان –مثل باز شدن چشم دل- چه نقشی دارد؟
آیا عارفان مسلمان برای فعالسازی نیروهای فوق بشریِ انسان به تکنیکهای جسمانی نیز اعتنایی داشتهاند؟
پاسخ:
قبل از هر سخن باید گفت کمتر تکنیک جسمانی محض را میتوان یافت که بدون قوای روحانی تنها از جهت جسمانیت مثمر ثمرات روحانی باشد؛ بلکه اکثر تکنیکهای جسمانی، به همراه کنشهای روحانی، نتیجه بخش میباشند.
برای پاسخ به پرسش فوق لازم است ابتدا به جایگاه جسم در تشکیل نفس انسانی بپردازیم:
جایگاه جسم در نزد عارفان مسلمان:
عارفان برآنند، روح هر انسان، در نفس کل (لوح محفوظ) به صورت مندمج محقق است. هنگامی که بدن و مزاج انسانی در رحم مادر شکل گرفت، قابلیت دمیدن روح در او ایجاد شده، نفس ناطقه جزئیه –یعنی نفس هر انسان- متولد میگردد. پس همه نفوس در خلقِ از نفس واحد،[1] مشترک اند؛ اما در قوابل که همان مزاج و ابدانِ هر نفس جزئیه در رحم مادر است، متمایز میباشند. بدین صورت میتوان نتیجه گرفت، اختلاف نفوس انسانی، ابدان منحصر به هر یک میباشد. به هر میزان، قابلیت ابدان و تعدیل مزاج در ابدان قوی باشد، به همان میزان، بیشتر از نفخ روح الهی منتفع میشوند و نفس جزئیة قویتری متکوّن میگردد
بنابراین، صاحب چنین نفس جزئیهای، دارای قوای قویتر و استعدادهای بالاتر است[2] و چنین قابلیتی متأثر از تسویة اجسام این نفوس و اعتدال اخلاط آنها میباشد.[3]
ابنعربی در این عبارت، به خوبی بیان نموده که وجود اختلاف در نفوس جزئیة انسانی، تا حدودی، بر اثر قابلیت محل –ابدان و کیفیت اختلاط مزاج عنصری- است: «لذلک اختلفت ارواح الناس. فروح طیبة لجسد طیب، ما أشرکت قط و لا کانت محلا لسفساف الأخلاق، کأرواح الأنبیاء و الأولیاء و الملائکة. و روح خبیث لجسد خبیث، لم تزل مشرکة، محلا لسفساف الأخلاق».[4] لازم به ذکر است، وجود اختلاف در ارتقاء وجودی نفوس جزئی انسانی، تماماً معلول تسویه اجساد و اعتدال مزاج عنصری قوابل آنها نمیباشد؛ بلکه، نحوه تدبیر نفوس نیز در این امر دخیل است.[5]
نتیجه آن که بدن رکن لازمی در تشکیل نفس انسان است بطوری که فقدان یا نقصان آن در تکوّن و چگونگیِ نفس انسانی دخیل و تأثیرگذار است. پس نه تنها تحفظ بر اعتدال مزاج عنصری –جسمی- در بقاء نفس و بارورسازی استعدادهای آن مؤثر است بلکه در اصل پیدایش آن نیز تأثیر بسزا خواهد داشت.
لازمه مبنای فوق و پاسخ اصلی به پرسش:
اگر چه عارفان در قالب آثاری مستقل، به تکنیکهای جسمانی که نتیجه آن به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم، به فعلیت رساندن ظرفیتها و قوای روحانی انسان است نپرداختهاند اما میتوان با توجه به مبنای انسانشناسانهی آنان و نقش جسم در تکون نفس انسانی، به برخی الزامات این مبنا پی برد؛ هر چند خود آنان نیز به صورت پراکنده به برخی از این لوازم اشاره کردهاند.
به طور کلی میتوان گفت هر تکنیک یا عملکردی که در حفظ و یا ارتقاء اعتدال مزاج عنصری دخیل باشد، تا آنجا که به اعتدال مزاج روحانی ضربهای وارد نکند امری مورد اعتنا و ضروریست؛ زیرا، به یقین، موجب تعدیل قوای روحانی و در نتیجه، به فعلیت رساندن نیرویهای بالقوه آن میگردد؛ چرا که جایگاه جسم در نفس انسانی، جایگاه مَرْکب یا ابزاری است که هر چه کاملتر باشد، مزاج روحانی مرغوبتری در دامن آن پرورده خواهد شد.
در زیر به سه مورد از این امور پرداخته میشود:
۱- اولین عامل مؤثر در مزاج عنصری، تغذیه مطلوب و مناسب است؛ از این رو، برخی محققان به کسانی که قصد ورود به سیر و سلوک را دارند توصیه میکنند پیش از هر اقدامی کیفیت مزاج خود را در نزد طبیب حاذق مشخص کنند تا بر اساس نوع مزاجشان، نسخهای برای تغذیه خویش دریافت کنند.
پس یکی از مهمترین تکنیکهای جسمانی به منظور بارورسازی استعدادهای نهفته معنوی، نوع تغذیه انسان به تناسب مزاج عنصری هر شخص است.
لازم به ذکر است تکنیکهای جسمانی به منظور بارورسازی استعدادهای نهفته معنوی، بدون توجه به تعاملات روحی، نتیجهبخش نخواهد بود.
در همین راستا، روزه گرفتن نمونهای از این موارد است؛ زیرا اگرچه امساک و نخوردن در تعدیل مزاج عنصری و اصلاح بدن نقش بسزا دارد و از این جهت، در تعدیل مزاج روحانی و بارورسازی استعدادهای انسان مؤثر است در عین حال، نفس امساک به جهت روحی نیز، تأثیرات مستقیمی در تقویت قوای روحانی انسان دارد. پس در برخی تکنیکها به سختی میتوان این دو جهت –جهت بدنی و روحی- را از یکدیگر تفکیک کرد.
۲- یکی دیگر از تکنیکهای جسمانی به هدف فعالسازی نیروهای فوق بشری، در کنار امور روحانی، ورزش است. از آنجا که ورزش جسمی، تأثیرات عمدهای در حفظ و ارتقای تعادل مزاج عنصری انسان دارد و از رهگذر این اعتدال مزاج، مزاج روحانی بارور میشود، میتوان از ورزش به عنوان عاملی غیر مستقیم در بارورسازی استعدادهای درونی انسان یاد کرد.
عارفان مسلمان نیز در مواردی بر ضرورت این عامل تأکید کردهاند؛ برای نمونه، عبدالرزاق کاشانی عدم ریاضت بدنی را عاملی برای زوال ریاضتهای قلبی دانسته است (فیصیر عدم الریاضة البدنیة سببا لزوال الریاضة القلبیة).[6]
نکته گفتنی آن که از آن جا که ریاضت بدنی، به منظور تحصیل ریاضت قلبی و روحانی است، مطلوبیت ذاتی و مستقل نداشته بلکه تا اندازهای که در ریاضتهای قلبی دخیل باشد مطلوب است.[7] در یک جمله میتوان گفت ورزش بدنی هدف نیست بلکه وسیله است.
۳- از دیگر افعال بدنی که در به فعلیت رساندن استعدادهای روحی مؤثر است، سفر کردن است.
سفر اگر چه امری بدنی و مادی است ولی دربرگیرنده فوائد روحی بسیاری برای نفس آدمی است؛ از این رو، برخی عارفان مسلمان، ضمن ضروری دانستن آن در سیر و سلوک معنوی،[8] در کتب خویش ابوابی را به فوائد سفر، اقسام سفر و فضیلت سفر اختصاص دادهاند.[9]
نتیجه:
با توجه به مبنای انسانشناسانه عارفان مبنی بر ارتباط وثیق و دو طرفه روح و بدن و تشکیل نفس آدمی از بدن و روح؛ میتوان هر گونه امری که به بهسازی و قوام و تعدیل مزاج عنصری (جسمانی) انسان کمک کند را از اموری دانست که در سایه آن میتوان به بارورسازی استعدادهای نهفته و فوق مادیِ روح آدمی نائل شد. با این نگرش، اموری از قبیل، تغذیه متناسب با مزاج هر فرد، ورزش و مسافرت، در زمرهی فعالیتهای بدنیایی قرار میگیرند که ما را به این هدف نزدیک ميسازند.
منابع
[1] . «خلقکم من نفس واحدة» (نساء، 1؛ أعراف، 189؛ زمر، 6).
[2] . «لهذا قلنا إن النسيان في الإنسان أمر طبيعي يقتضيه المزاج كما إن التذكر أمر طبيعي أيضا في هذا المزاج الخاص و كذلك جميع القوي التي تنسب إلى الإنسان أ لا تراه يقل فعل هذه القوي في أشخاص و يكثر في أشخاص» (محييالدينبنعربي (بیتا). الفتوحاتالمکية، بیروت: دارالصادر. ج1، ص 663).
[3] . «إن هذه النفوس الإنسانية نتيجة عن هذه الأجسام العنصرية و متولدة عنها فإنها ما ظهرت إلا بعد تسوية هذه الأجسام و اعتدال أخلاطها فهي للنفوس المنفوخة فيها من الروح المضاف إليه تعالى» (همان، ص 663)
[4] . محييالدينبنعربي، الفتوحات المکية، ج1، ص 275؛ همچنين: «... فلهذا تفاضلت النفوس لتفاضل الأمزجة فتري نفسا سريعة القبول للفضائل و العلوم و نفسا أخري في الضد منها و بينهما متوسطات» (همان، ج1، ص 663)؛ همچنين: «و للهياکل أثر في النفوس بحسب أمزجتها في أصل ظهورها عند تعيينها فمنهم الذکي و البليد بحسب مزاج الهيکل» (همان، ج3، ص 554).
[5] . «فللنفوس الأثر في الهياکل بحکم التدبير ... فالأمر عجيب بينهما فکل واحد منهما مؤثر فيمن هو مؤثر فيه» (همان، ص 554).
[6]. کاشانی، عبدالرزاق (۱۳۸۰). مجموعه رسائل و مصنفات. تصحیح مجید هادیزاده. چ دوم. تهران: میراث مکتوب. ص ۷۰۵.
[7]. همانجا.
[8]. الحسنی، ابوالعباس (۱۴۱۹ق). البحر المدید. تصحیح احمد عبدالله قرشی رسلان. قاهره: نشر دکتر حسن عباس زکی. ج۲. ص ۴۴۱.
[9]. فیض کاشانی، ملامحسن (۱۴۱۷ق). المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء. تصحیح علی اکبر غفاری. چ چهارم. قم: موسسه انتشارات اسلامی جامعه مدرسین. ج۴. ص ۴۱.
غزالی، ابوحامد محمد (بیتا). احیاء علوم الدین. تصحیح عبدالرحیم بن حسین حافظ عراقی. بیروت: دارالکتب العربی. ج۶. ص ۹۶.