فاروق و صدیق القاب کیست؟؟؟

تب‌های اولیه

166 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[=Arial Black]اعوذبالله من الشیطان الرجیم

[=Arial Black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=Arial Black]السلام علیک یا امیر المومنین(ع)

[=Arial Black]السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی(عج)

[=Arial Black]سلام علیکم جمیعا

[=Arial Black]من خیلی عذر می خواهم....خیلی عذر می خواهم اما:

[=Arial Black]بحث با عقلا جایز است

نقل قول:

[=Arial Black]حضرت عیسی(ع) مسیح به سرعت در حال دویدن بود گویی که از شیری فرار می کند در بین راه کسی او را می بیند و به او می گوید که خیر است از برای چه اینچنین می دوی؟ حضرت عیسی(ع) جوابش نداد و باز می دوید . آن مرد نیز دنبال او دوید و از او خواست که برای رضای خدا بایست و به او جواب دهد . حضرت مسیح(ع) پاسخ می دهد که از (......)فرار می کند . آن مرد می گوید: که تو آن مسیحی نیستی که کور و کر را شفا می دهی ، تو آن نیستی که سرَ غیب و اسم اعظم می دانی و آن را بر مرده می خوانی زنده می شود ،بر مرغ گلی می دمی و او زنده می شود ؟
[=Arial Black]حضرت عیسی(ع) پاسخ می دهد بله که من همانم . آن مرد می پرسد که ازکه می ترسی که فرار می کنی؟ حضرت عیسی(ع) پاسخ می دهد که با سرَ غیب و اسم اعظم همه ی آن کارها را انجام دادم. اما با تمام مهربانی خود هزاران بار آن را بر(......)خواندم و درمان نشد .
[=Arial Black]آن مرد باز می پرسد: که چرا دفعات قبل چنان شد و اثر کرد و این دفعه اثر نکرد ، هر دوی اینها رنج و عذابی است ؟

[=Arial Black]حضرت مسیح(ع) پاسخ می دهد که : رنج حماقت قهر خداوند است ، اما رنج کوری و کری ابتلا و آزمایشی برای انسان است. ابتلا موجب می شود که رحمت خداوند به جوش آید واز گناهان در گذرد اما (......ی) رنجی که موجب صدمه به انسان می شود

[=Arial Black]الله اکبر

[=Arial Black]گفتیم که:

sayedali;281571 نوشت:
[=arial black]ثانياً : روايتي كه اين مطلب را براي ابوبكر ثابت مي‌كند ، از ديدگاه خود اهل سنت و به اعتراف بزرگان آن‌ها ، جعلي و دروغ است .


sayedali;281571 نوشت:


sayedali;281571 نوشت:

[=arial black]مجمع الزوائد - الهيثمي - ج 9 - ص 47 – 48 . فتح الباري - ابن حجر - ج 13 - ص 413 .

[=Arial Black]ببین عزیز جان...من گفتم اون دسته از روایت هایی که در کتب شما هست ....که می گوید ابی بکر نعوذ بالله صدیق است

[=Arial Black]این مشکل را دارد:

[=Arial Black]از ديدگاه خود اهل سنت و به اعتراف بزرگان آن‌ها ، جعلي و دروغ است

[=Arial Black]دوتا مثال هم زدیم:

[=Arial Black][=Arial Black]مجمع الزوائد - الهيثمي - ج 9 - ص 47 – 48 . فتح الباري - ابن حجر - ج 13 - ص 413

sayedali;281573 نوشت:

[=arial black]ضعف سند روايت نزول آيه در حق أبي بكر :

[=arial black]خود علماي اهل سنت اين روايت را تضعيف كرده‌اند .

[=arial black]هيثمي ، عالم مشهور اهل سنت بعد از نقل روايت طولاني به نقل از امير المؤمنين عليه السلام در فضائل ابوبكر ، مي گويد :

[=arial black]وعن أسيد بن صفوان صاحب رسول الله صلى الله عليه وسلم قال لما توفى أبو بكر سجى بثوب فارتجت المدينة بالبكاء ودهش كيوم قبض رسول الله صلى الله عليه وسلم وجاء علي بن أبي طالب مسترجعا مسرعا وهو يقول اليوم انقطعت خلافة النبوة ... فسماك الله في كتابه صديقا فقال والذي جاء بالصدق محمد صلى الله عليه وسلم وصدق به أبو بكر ... رواه البزار وفيه عمر ابن إبراهيم وهو كذاب .

[=arial black]مجمع الزوائد - الهيثمي - ج 9 - ص 47 – 48 .

[=arial black]هنگامي كه ابوبكر از دنيا رفت ، او را با پارچه‌اي پوشاندند ، مدينه از گريه مردمان به لرزش افتاد ‌؛ همانند روزي كه پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) از دنيا رفته بود . علي بن أبي طالب (عليه السلام) در حالي كه «انا لله وإنا اليه راجعون» را بر زبان داشت ، ب

[=arial black]ا سرعت آمد و فرمود : امروز خلافت پيامبر قطع شد ... خداوند تو را در كتابش صديق ناميد و فرمود‌: مراد از «جاء بالصدق» رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و مراد از «صدق به» ابوبكر است .

[=arial black]اين روايت را بزاز نقل كرده است و در سند آن عمر بن ابراهيم است كه او بسيار دروغگو است .

[=arial black]و ابن حجر عسقلاني در اين باره مي گويد :

[=arial black]ومن طريق لين إلى علي بن أبي طالب الذي جاء بالصدق محمد صلى الله عليه وسلم والذي صدق به أبو بكر .

[=arial black]فتح الباري - ابن حجر - ج 13 - ص 413 .

[=arial black]از طريق علي بن أبي طالب (عليه السلام) با سندي[=arial black] كه قابل احتجاج نيست ، نقل شده است كه مراد از « الذي جاء بالصدق» رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و مراد از «الذي صدق به» ابوبكر است .

[=Arial Black]تصویر پیدا شده از جانب شما:

[=arial black]خود علماي اهل سنت اين روايت را تضعيف كرده‌اند .

[=arial black]هيثمي ، عالم مشهور اهل سنت بعد از نقل روايت طولاني به نقل از امير المؤمنين عليه السلام در فضائل ابوبكر ، مي گويد :

[=arial black]وعن أسيد بن صفوان صاحب رسول الله صلى الله عليه وسلم قال لما توفى أبو بكر سجى بثوب فارتجت المدينة بالبكاء ودهش كيوم قبض رسول الله صلى الله عليه وسلم وجاء علي بن أبي طالب مسترجعا مسرعا وهو يقول اليوم انقطعت خلافة النبوة ... فسماك الله في كتابه صديقا فقال والذي جاء بالصدق محمد صلى الله عليه وسلم وصدق به أبو بكر ... رواه البزار وفيه عمر ابن إبراهيم وهو كذاب .

[=arial black]مجمع الزوائد - الهيثمي - ج 9 - ص 47 – 48 .

[=arial black]هنگامي كه ابوبكر از دنيا رفت ، او را با پارچه‌اي پوشاندند ، مدينه از گريه مردمان به لرزش افتاد ‌؛ همانند روزي كه پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) از دنيا رفته بود . علي بن أبي طالب (عليه السلام) در حالي كه «انا لله وإنا اليه راجعون» را بر زبان داشت ، ب

[=arial black]ا سرعت آمد و فرمود : امروز خلافت پيامبر قطع شد ... خداوند تو را در كتابش صديق ناميد و فرمود‌: مراد از «جاء بالصدق» رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و مراد از «صدق به» ابوبكر است .

[=arial black]اين روايت را بزاز نقل كرده است و در سند آن عمر بن ابراهيم است كه او بسيار دروغگو است .

[=Arial Black]حالا معنی این رویات هم موجود است........این روایت نعوذ بالله دارد از زبان حضرت امیر(ع) نقل می کند و نسبت می دهد به حضرت امیر(ع) که نعوذ بالله حضرت امیر(ع) گفته که ابوبکر صدیق است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

[=Arial Black]روایت هم ضعیف است

[=Arial Black]این که شما اهل سنت مدعی هستید که امام علی(ع) خودش گفته ابوبکر صدیق است ..ما هم گفتیم روایت این ادعای اهل سنت است که ضعیف است

[=Arial Black]پس نظر حضرت امیر(ع) نسبت به ابوبکر این نیست که می گویید حضرت علی (ع)نعوذ بالله می گوید او صدیق است

[=Arial Black]نظر حضرت امیر(ع) در صحیح بخاری آمده است که ابوبکر را کذاب و غادر می داند:

ohfreedom;282471 نوشت:
با سلام خدمت دوستان عزیز...

ohfreedom;282471 نوشت:

دیدید که دوست شما در منبع مجمع الزوائد ومنبع الفوائد به جد اعتقاد دارد که استناد من اشتباه است.

ایشان چونان که ملاحظه می فرمائید مشخصات کتاب را نوشته اند و تاکید کرده اند در این نسخه مذکور در صفحات 48-47 وجود دارد.

ایشان به نسخه الکتریکی این کتاب استناد کرده اند و بنده اصل صفحات را اینجا اسکن می کنم.

قضاوت با شما که کدام یک می تواند قابل اعتمادتر باشد.

این صفحه اول این کتاب:

خوب این هم صحفه 47-48 که دوست عزیز به اون استناد کردند، به شماره صفحه در تصویر دقت شود!!! یعنی حدیثی که ایشان فرمودند:

اما می خواهم توجه شما رو به نکته ای جالب معطوف کنم.

برادر عزیز ما گفتند که در کتابی که در اختیار دارند حدیث من در ص 73 و حدیث مورد بحث ایشان در صفحه47 حدیث مذکور وجود دارد.

خوب بنده هم 34 صفحه به عقب برگشتم و حدیث مورد نظر این بنده خدا را (با همان موضوعیت) پیدا کردم که در آن لقب صدیق را به حضرت علی -رض- نسبت می دهند.

اما وقتی در صفحه بعد انتهای روایت را نگاه می کنیم می بینیم که نویسنده آن را ضعیف دانسته!

قضاوت با شماست...

جالب اینکه در بررسی بیشتر همین کتابی که دوست شیعه شما آن را نماد تفاوت و رد نظرات اهل سنت در بین هم دانسته است.

در ص 17 همین کتاب روایتی دیگر آورده و به صورت واضح بر آن ثقه گذاشته است که ابوبکر -رض- صدیق است!!!

حال برادر من خود اعتراف کنید که منبع من صحیح تر است یا منبع شما؟

در حالی که هر دو به یک منبع استناد کردیم.

دوست دارم با عدالت علوی مخصوص خود جواب دهید...

این را جواب بدهید تا در مورد منبع دوم هم صحبت نمایم...

با تشکر

[=Arial Black]دوستان شیعه یه بار دیگه مراجعه کنید به ادرس های بالا،این اقا می گه به ادرس ما مراجعه کرده است...نقل کلامش رو در زیر اورده ام ...

[=Arial Black]قضاوت با عقل سلیم

ohfreedom;282471 نوشت:

خوب این هم صحفه 47-48 که دوست عزیز به اون استناد کردند، به شماره صفحه در تصویر دقت شود!!! یعنی حدیثی که ایشان فرمودند:

sayedali;282482 نوشت:
اعوذبالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا امیر المومنین(ع)

السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی(عج)

سلام علیکم جمیعا

من خیلی عذر می خواهم....خیلی عذر می خواهم اما:

بحث با عقلا جایز است

الله اکبر

گفتیم که:

ببین عزیز جان...من گفتم اون دسته از روایت هایی که در کتب شما هست ....که می گوید ابی بکر نعوذ بالله صدیق است

این مشکل را دارد:

از ديدگاه خود اهل سنت و به اعتراف بزرگان آن‌ها ، جعلي و دروغ است

دوتا مثال هم زدیم:

مجمع الزوائد - الهيثمي - ج 9 - ص 47 – 48 . فتح الباري - ابن حجر - ج 13 - ص 413

تصویر پیدا شده از جانب شما:

خود علماي اهل سنت اين روايت را تضعيف كرده‌اند .

هيثمي ، عالم مشهور اهل سنت بعد از نقل روايت طولاني به نقل از امير المؤمنين عليه السلام در فضائل ابوبكر ، مي گويد :

وعن أسيد بن صفوان صاحب رسول الله صلى الله عليه وسلم قال لما توفى أبو بكر سجى بثوب فارتجت المدينة بالبكاء ودهش كيوم قبض رسول الله صلى الله عليه وسلم وجاء علي بن أبي طالب مسترجعا مسرعا وهو يقول اليوم انقطعت خلافة النبوة ... فسماك الله في كتابه صديقا فقال والذي جاء بالصدق محمد صلى الله عليه وسلم وصدق به أبو بكر ... رواه البزار وفيه عمر ابن إبراهيم وهو كذاب .

مجمع الزوائد - الهيثمي - ج 9 - ص 47 – 48 .

هنگامي كه ابوبكر از دنيا رفت ، او را با پارچه‌اي پوشاندند ، مدينه از گريه مردمان به لرزش افتاد ‌؛ همانند روزي كه پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) از دنيا رفته بود . علي بن أبي طالب (عليه السلام) در حالي كه «انا لله وإنا اليه راجعون» را بر زبان داشت ، ب

ا سرعت آمد و فرمود : امروز خلافت پيامبر قطع شد ... خداوند تو را در كتابش صديق ناميد و فرمود‌: مراد از «جاء بالصدق» رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و مراد از «صدق به» ابوبكر است .

اين روايت را بزاز نقل كرده است و در سند آن عمر بن ابراهيم است كه او بسيار دروغگو است .

حالا معنی این رویات هم موجود است........این روایت نعوذ بالله دارد از زبان حضرت امیر(ع) نقل می کند و نسبت می دهد به حضرت امیر(ع) که نعوذ بالله حضرت امیر(ع) گفته که ابوبکر صدیق است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

روایت هم ضعیف است

این که شما اهل سنت مدعی هستید که امام علی(ع) خودش گفته ابوبکر صدیق است ..ما هم گفتیم روایت این ادعای اهل سنت است که ضعیف است

پس نظر حضرت امیر(ع) نسبت به ابوبکر این نیست که می گویید حضرت علی (ع)نعوذ بالله می گوید او صدیق است

نظر حضرت امیر(ع) در صحیح بخاری آمده است که ابوبکر را کذاب و غادر می داند:

دوستان شیعه یه بار دیگه مراجعه کنید به ادرس های بالا،این اقا می گه به ادرس ما مراجعه کرده است...نقل کلامش رو در زیر اورده ام ...

قضاوت با عقل سلیم

[/center]

واقعا نمی دانم به قومی که دوست دارد در گمراهی خود بماند چه بگویم.
اگر کلامی حرف بزنم می گویند توهین کرده و از سایت همچون دوستان دیگرم اخراج می شوم.
اگر آرام باشم چنان می تازید که زبان شرم پیش شما کم می آورد...
ولی باز با این حال شما را برادر خطاب کرده و با مهربانی می گویم:
سبحان الله سبحان الله سبحان الله...

دوست عزیز من.
استناد کردید به مجمع الزوائد - الهيثمي - ج 9 - ص 47 – 48 .
استناد این روایت چونان که شما می دانید و من می دانم و همه می دانند ضعیف است.
اما آیا این روایت همان روایت مورد بحث ما است که در آن حضرت محمد به ابوبکر -رض- لقب صدیق را می دهد؟؟؟
خودتان قبول دارید که این روایت روایتی دیگر و از بابی دیگر و در کلامی دیگر است.
شما تکه هایی را که بسیار به نفعتا است به طور نسبی و نه دقیق ترجمه کردید.
بارها گفته ایم روایات را کامل و دقیق ترجمه کنید و بعد قضاوت کنید.
پس اگر علم؛ توانایی و یا وقت ترجمه کردن را ندارید اعلام کنید تا شخصا این کار را انجام دهم نه اینکه تکه ای ترجمه ی بی سر و تهه ای را از اینترنت برداشته و آن را کپی می کنید
آخر اگر حرفم ناحق است بگوئید؟؟؟
شما می گوئد زبانم لال حضرت علی -رض-، ابوبکر را کذاب و دروغ گو و ظالم و... خوانده، من اصل متن را برای شما آوردم که حدود یک و نیم صفحه است. اگر زحمت ترجمه می دادید حرفتان را پس می گرفتید. اگر هم علم این کار را ندارید شجاعانه بگوئید تا خودم ترجمه کنم. کلام به کلام و بعد شمشیر بکشید.

همواره هم این را یاد داشته باشید که برای اهل سنت مهم صحیحین است، برای ما مهم نیست که در کتب دیگر چه آمده، اما باز با این حال تمامی آنها را نقد می کنیم که نگویند ناتوانند.

بنده به عنوان یک عرب، یک شیعه هدایت شده که الان 4 سال است دانسته ام حقیقت کجاست سر و تن و دل و جان را در این راه گذاشته ام.
والله که اگر ذره ای به این موضوع شک داشتم استغفار می کردم.

در پایان از شما می خواهم متن موجود در مجمع الزوائد - الهيثمي - ج 9 - ص 47 – 48 . را به صورت کامل ترجمه کرده و در اینجا قرار دهید و بعد خودتان قضاوت کنید این موضوع چه ربطی به بحث ما دارد و در کجای آن قرار می گیرد و نتیجه چیست؟
و باز هم تاکید می کنم اگر نمی توانید در جمع اعلام کنید تا من خودم این کار را کنم.
اگر می بینید در ترجمه پیش دستی نمی کنم از ترس تهمت به تحریف است و بس

و اما در مورد روایت دوم مورد استناد شما:
فتح الباري - ابن حجر - ج 13 - ص 413 .

متن تصویر این صفحه را که اتفاقا از نسخ قدیمی آن است قرار می دهم.
خودتان قضاوت کنید آیا در آن کلامی از حضرت علی-رض-، ابوبکر-رض- صدیق و... آمده است یا خیر؟

شاید بگوئید که امکان دارد چاپ نسخ متفاوت باشد...
به چشم،این صفحه اول کتاب مورد استناد من.
حال اگر کتاب شما فرقی دارد بگوئید تا من از همان نسخه بیاورم.

شبهه اهل تشیع(کمی خنده دار است) !!

[="arial black"][="red"]شما می گوئید: اعتراف علمای اهل سنت بر جعلی بودن این دو لقب برای ابوبكر و عمر!!!
از طرف دیگر بسیاری از علمای اهل سنت اعتراف كرده‌اند كه این دو لقب، شایسته ابوبكر و عمر نیست و حدیث آن جعلی است . ابن جوزی، عالم معروف اهل سنت در كتاب الموضوعات می‌نویسد:
عن أبى الدرداء عن النبی صلى الله علیه وسلم قال: «رأیت لیلة أسرى بى فی العرش فرايت خضراء فیها مكتوب بنور أبیض: لا إله إلا الله محمد رسول الله أبو بكر الصدیق عمر الفاروق».
أبی درداء از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم نقل می‌كند كه آن حضرت فرمود: در شب معراج دیدم كه در عرش خداوند بر لوحی سبز با نور سفید نوشته شده بود « خدایی جز خدای یكتا نیست، محمد صلی الله علیه وآله وسلم رسول او است، ابوبكر صدیق و عمر فاروق است.»
بعد در نقد روایت می‌نویسد:
هذا حدیث لا یصحّ، والمتّهم به عمر بن إسماعیل قال یحیى: لیس بشئ كذّاب، دجال، سوء، خبیث، وقال النسائی والدارقطنی: متروك الحدیث .
الموضوعات، ابن جوزی، ج1، ص 327 .
این حدیث صحیح نیست و كسی كه به آن متهم است عمر بن اسماعیل است . یحیی بن معین در باره او گفته است: سخن او ارزش ندارد، دروغ‌گو است، آدمی بد و خبیث است . نسائی و دارقطنی گفته‌اند: حدیث او متروك است .
و در جای دیگر می نویسد:
هذا باطل موضوع وعلى بن جمیل كان یضع الحدیث ... .
الموضوعات، ابن جوزی، ج1، ص 336 .
این روایت باطل و ساختگی است و علی بن جمیل حدیث جعل می كرده است
و در جای سوم می‌گوید:
هذا حدیث لا یصح عن رسول الله صلى الله علیه وسلم . وأبو بكر الصوفى ومحمد بن مجیب كذابان، قاله یحیى بن معین .
الموضوعات، ج1،‌ ص337 .
این حدیث از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم صحیح نیست ؛ زیرا ابوبكر صوفی و محمد بن مجیب هر دو دروغگو هستند، این سخن را یحیی بن معین گفته است .
هیثمی نیز بعد از نقل روایت می نویسد:
رواه الطبرانی وفیه على بن جمیل الرقى وهو ضعیف .
مجمع الزوائد،‌ الهیثمی،‌ ج9، ص58 .
این روایت را طبرانی نقل كرده و در سند آن علی بن جمیل رقی است و او ضعیف است .
و متقی هندی بعد از نقل آن می‌گوید:
وفیه محمد بن عامر كذّاب
كنز العمال، ج13، ص236 .
ابن عساكر آن را نقل كرده و در سند آن محمد بن عامر، دروغگو است .
ابن حبان بعد از نقل دو روایت در این باره،‌ می‌نویسد:
وهذان خبران باطلان موضوعان لا شكّ فیه، وله مثل هذا، أشیاء كثیرة یطول الكتاب بذكرها .
كتاب المجروحین،‌ج ج2،‌ ص116.
شكی نیست كه این دو روایت باطل و ساختگی است . روایات بسیاری همانند آن وجود دارد كه با ذكر همه آن‌ها كتاب ما طولانی خواهد شد .
ابن حجر عسقلانی و شمس الدین ذهبی نیز بعد نقل روایت می‌گویند:
هذا باطل، والمتهم به حسین .
میزان الاعتدال، ذهبی، ج1،‌ ص540 و لسان المیزان، ابن حجر، ج2، ص295 .
این روایت باطل است و متهم به آن حسین است .
و ابن كثیر دمشقی سلفی نیز در این باره می‌گوید:
فإنّه حدیث ضعیف فی إسناده من تكلم فیه ولا یخلو من نكارة، والله أعلم .
البدایة والنهایة، ج7،‌ ص230 .
این حدیث ضعیفی است و در سند آن كسی است كه در باره او سخن‌ها گفته شده و سخن او از منكرات خالی نیست .
و جواب ما به این شبهه بچه گانه!!!
ایشون یک روایت را نقل کرده و به طرق مختلف رد علمای ما را بر آن حدیث عنوان کرده و نتیجه گرفته که این اعترافات بر این منظور است که علما معتقد بودند که ابوبکر، صدیق نیست و عمر، فاروق نیست!!!![/]
[/]

[="purple"]اما پاسخ ما به این شبهه:
تا به حال از این خنده دارتر جکی نشنیده بودم!! بی نهایت دلیل محکمی بود!!!
1-آقای مثلا استاد!!! تا به امروز نفهمیده بودی که اهل سنت اهل غلو نیستند!! نفهمیده بودی که ما اگر چیزی غیر قابل درک و مخالف قرآن گفته بشه و راویانش هم مجروح باشند. قبول نمیکنیم!
2- منظور علما از رد کردن روایت رد کردن صدیق بودن ابوبکر یا فاروق بودن عمر نبوده!
3-آقای مدعی در آخر ترجمه روایت کلمه"است" را از خود اضافه کردند!
4-دلیل موضوع بودن روایت هم این است که ما متفقیم که بر عرش فقط لا اله الاالله و محمد رسول الله نوشته شده و بس... و روایت مذکور نیز راویانش اکثرا متهم به کذب هستند!
5-و روایتی به شکل زیر هم آمده که بر روی عرش .....
مكتوب لا إله إلا الله محمد رسول الله أبو بكر الصديق عمر الفاروق عثمان الشهيد علي الرضي
که این روایت هم موضوع خوانده شده و راویش محمد بن عامر بوده که او کذاب است!
کنز العمال ج13ص213 و ابن عساكر (39/297)
7- نخستين كس (از مردان بعد از نبی صلي الله عليه وسلم)كه نماز گزارده است ابو بكر صديق بوده است.
و مردى به بلال گفت: چه كسى سبقت و پيشى گرفت؟ گفت: محمد صلي الله عليه وسلم, گفت: چه كسى نماز گزارد؟
گفت: ابو بكر.
آن مرد گفت: مقصودم در مورد سواركارى است، بلال گفت: مقصود من در كار خير بود. الطبقات الكبرى/ ج 3،ص:149
8-میپرسم:اگر شخص جاعلی روایت دروغینی را به حضرت علی(رض)نسبت دهد.و علما با عالم بودن بر موضوع بودنش روایت را جعلی بنامند.. آیا میتوان بر این اساس ذمی بر حضرت علی(رض)ثابت کرد؟ آن هم در صورتی که راویان روایت، کذاب و جعال باشند؟
9-از این دست روایات موضوع در مناقب علی(رض)هم روایت شده.ابن جوزی(رح)در کتابش(الموضوعات)
حدود10روایت را به عنوان مثال ذکر کرده!! و این روایات ساخته جاعلین جرحی بر شخصی ثابت نمیکند.
به عنوان مثال این روایت را ببینید:
( أوحى إلىَّ فى علىًّ ثلاث: أنه سيد المسلمين و إمام المتقين وقائد الغر المحجلين ) رواه الحاكم في المستدرك ج3ص138. ( موضوع ) وقال الذهبي: أحسبه موضوعاً من بعض الشيعة الغلاة وإنما هذه صفات رسول الله صلى الله عليه وسلم لا صفات على بن أبى طالب.جامع الاحادیث القدسیه ص59
آیا ما میتوانیم طبق این روایت بگوییم علی رضي الله عنه امام المتقین نیست و ذهبی و حاکم هم میگویند که این صفت برای حضرت علی رضي الله عنه ثابت نیست و دروغ است؟؟
[/]

[=Arial Black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

[=Arial Black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=Arial Black]السلام علیک یا محمد مصطفی(ص)

[=Arial Black]السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س)

[=Arial Black]السلام علیک یا امیر المومنین علی بن ابی طالب (ع)

ohfreedom;282550 نوشت:
و اما در مورد روایت دوم مورد استناد شما:
فتح الباري - ابن حجر - ج 13 - ص 413 .

متن تصویر این صفحه را که اتفاقا از نسخ قدیمی آن است قرار می دهم.
خودتان قضاوت کنید آیا در آن کلامی از حضرت علی-رض-، ابوبکر-رض- صدیق و... آمده است یا خیر؟

شاید بگوئید که امکان دارد چاپ نسخ متفاوت باشد...
به چشم،این صفحه اول کتاب مورد استناد من.
حال اگر کتاب شما فرقی دارد بگوئید تا من از همان نسخه بیاورم.

[=Arial Black]واقعن من نمی دانم ....شما با کدام منطق می نویسید.....بار ها نوشته شد....دوباره می اورم...خلط موضوع نکن!!!!

[=Arial Black]ابن حجر می گوید:

[=arial black]از طريق علي بن أبي طالب (عليه السلام) با سندي[=arial black] كه قابل احتجاج نيست ، نقل شده است كه مراد از « الذي جاء بالصدق» رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و مراد از «الذي صدق به» ابوبكر است

[=Arial Black]در کتاب فتح الباری-ج13-صفحه413
[=Arial Black]این هم تصویر:

[=Arial Black]این هم مشخصات کتاب:

[=Arial Black]فتح الباري
[=Arial Black]شرح
[=Arial Black]صحيح البخاري
[=Arial Black]للامام الحافظ
[=Arial Black]شهاب الدين ابن حجر العسقلاني(وفات : 852)

[=Arial Black]رحمه الله تعالى

[=Arial Black]الثالث عشر

[=Arial Black]دار المعرفة
[=Arial Black]للطباعة والنشر
[=Arial Black]بيروت - لبنان

[=Arial Black]توضیح مجدد:

[=arial black]ابن حجر عسقلاني در اين باره مي گويد :

[=arial black]ومن طريق لين إلى علي بن أبي طالب الذي جاء بالصدق محمد صلى الله عليه وسلم والذي صدق به أبو بكر .

[=arial black]فتح الباري - ابن حجر - ج 13 - ص 413 .

[=arial black]از طريق علي بن أبي طالب (عليه السلام) با سندي[=arial black] كه قابل احتجاج نيست ، نقل شده است كه مراد از « الذي جاء بالصدق» رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و مراد از «الذي صدق به» ابوبكر است

[=Arial Black]خلط موضوع می کنید و فکر می کنید همه مثل شما منطق دارند....

[=Arial Black]در مورد روایت در کتاب مجمع الزوائد هیثمی :این که می گویند حضرت علی(ع) گفته ابوبکر صدیق است...این رویات ضعیف است...
[=Arial Black]در مورد روایت در کتاب فتح الباری عسقلانی هم در بالا توضیح دادیم:من دارم خیلی واضح می اوردم...شما واقعن چه پیش خود فکر کردید:

[=arial black]ومن طريق لين إلى علي بن أبي طالب الذي جاء بالصدق محمد صلى الله عليه وسلم والذي صدق به أبو بكر .

[=arial black]فتح الباري - ابن حجر - ج 13 - ص 413 .

[=arial black]ترجمه:

[=arial black]از طريق علي بن أبي طالب (عليه السلام) با سندي[=arial black] كه قابل احتجاج نيست ، نقل شده است كه مراد از « الذي جاء بالصدق» رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و مراد از «الذي صدق به» ابوبكر است

[=Arial Black]نظر حقیقی حضرت امیر(ع) نسبت به این افراد در صحیح مسلم:

sayedali;281574 نوشت:

[=arial]امام[=arial black] علي عليه السلام ،‌ ابوبكر را كاذب و غادر مي‌داند :

[=arial black]نظر حقيقي امير المؤمنين عليه السلام در باره ابوبكر و عمر همان است كه در صحيح مسلم آمده است ؛ آن‌جا كه به نقل از خليفه دوم مي‌نويسد :
[=arial black]قَالَ فَلَمَّا تُوُفِّىَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- قَالَ أَبُو بَكْرٍ أَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِيرَاثَكَ مِنَ ابْنِ أَخِيكَ وَيَطْلُبُ هَذَا مِيرَاثَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- « مَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ ». فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا ... ثُمَّ تُوُفِّىَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- وَوَلِىُّ أَبِى بَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِى كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا ... .
[=arial black]صحيح مسلم ، ج 5 ، ص 157 ، كتاب الجهاد ، باب حكم الفئ .
[=arial black]پس از وفات رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) ابوبكر گفت : من جانشين رسول خدا هستم ،‌ شما دو نفر (عباس و علي(ع) ) آمديد و تو اي عباس ميراث برادر زاده‌ات را درخواست كردي و تو اي علي(ع) ميراث فاطمه(س) دختر پيامبر(ص) را .
[=arial black]ابوبكر گفت : رسول خدا(ص) فرموده است : ما چيزي به ارث نمي‌گذاريم ، آن‌چه مي‌ماند صدقه است و شما او را دروغگو ، گناه‌كار ، حيله‌گر و خيانت‌كار معرفي كرديد ...
[=arial black]پس از مرگ ابوبكر ،‌ من جانشين پيامبر و ابوبكر شدم و باز شما دو نفر مرا خائن ، دروغگو و گناهكار خوانديد .

[=Arial Black]لذا دوستان متوجه باشید که این سنی دارد مغلطه می کند.........
[=Arial Black]
[=Arial Black]شما هنوز جواب سوالات من و دوستانم رو در این تایپیک نداید
[=Arial Black]
http://www.askdin.com/thread23535.html

[=Arial Black]چرا نهج البلاغه رو تحریف کردی؟چرا ؟جواب بده ببینم بی حیا؟

http://www.askdin.com/post282420-100.html

[=Arial Black]در حالی که شیعه رو در این پست ها متهم به تحریف کردی؟تو ایمان داری؟واقعن من نمی دونم چرا اهل سنت جلوی تو رو نمی گیرند؟
[=Arial Black]
[=Arial Black]

http://www.askdin.com/post280033-128.html

http://www.askdin.com/post280057-130.html

sayedali;282607 نوشت:
[=Arial Black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

[=Arial Black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=Arial Black]السلام علیک یا محمد مصطفی(ص)

[=Arial Black]السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س)

[=Arial Black]السلام علیک یا امیر المومنین علی بن ابی طالب (ع)

[=Arial Black]واقعن من نمی دانم ....شما با کدام منطق می نویسید.....بار ها نوشته شد....دوباره می اورم...خلط موضوع نکن!!!!

[=Arial Black]ابن حجر می گوید:

[=arial black]از طريق علي بن أبي طالب (عليه السلام) با سندي[=arial black] كه قابل احتجاج نيست ، نقل شده است كه مراد از « الذي جاء بالصدق» رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و مراد از «الذي صدق به» ابوبكر است

[=Arial Black]در کتاب فتح الباری-ج13-صفحه413
[=Arial Black]این هم تصویر:

[=Arial Black]این هم مشخصات کتاب:

[=Arial Black]فتح الباري
[=Arial Black]شرح
[=Arial Black]صحيح البخاري
[=Arial Black]للامام الحافظ
[=Arial Black]شهاب الدين ابن حجر العسقلاني(وفات : 852)

[=Arial Black]رحمه الله تعالى

[=Arial Black]الثالث عشر

[=Arial Black]دار المعرفة
[=Arial Black]للطباعة والنشر
[=Arial Black]بيروت - لبنان

[=Arial Black]توضیح مجدد:

[=arial black]ابن حجر عسقلاني در اين باره مي گويد :

[=arial black]ومن طريق لين إلى علي بن أبي طالب الذي جاء بالصدق محمد صلى الله عليه وسلم والذي صدق به أبو بكر .

[=arial black]فتح الباري - ابن حجر - ج 13 - ص 413 .

[=arial black]از طريق علي بن أبي طالب (عليه السلام) با سندي[=arial black] كه قابل احتجاج نيست ، نقل شده است كه مراد از « الذي جاء بالصدق» رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و مراد از «الذي صدق به» ابوبكر است

[=Arial Black]خلط موضوع می کنید و فکر می کنید همه مثل شما منطق دارند....

[=Arial Black]در مورد روایت در کتاب مجمع الزوائد هیثمی :این که می گویند حضرت علی(ع) گفته ابوبکر صدیق است...این رویات ضعیف است...
[=Arial Black]در مورد روایت در کتاب فتح الباری عسقلانی هم در بالا توضیح دادیم:من دارم خیلی واضح می اوردم...شما واقعن چه پیش خود فکر کردید:

[=arial black]ومن طريق لين إلى علي بن أبي طالب الذي جاء بالصدق محمد صلى الله عليه وسلم والذي صدق به أبو بكر .

[=arial black]فتح الباري - ابن حجر - ج 13 - ص 413 .

[=arial black]ترجمه:

[=arial black]از طريق علي بن أبي طالب (عليه السلام) با سندي[=arial black] كه قابل احتجاج نيست ، نقل شده است كه مراد از « الذي جاء بالصدق» رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و مراد از «الذي صدق به» ابوبكر است

[=Arial Black]نظر حقیقی حضرت امیر(ع) نسبت به این افراد در صحیح مسلم:

[=Arial Black]لذا دوستان متوجه باشید که این سنی دارد مغلطه می کند.........
[=Arial Black]
[=Arial Black]شما هنوز جواب سوالات من و دوستانم رو در این تایپیک نداید
[=Arial Black]
http://www.askdin.com/thread23535.html

[="Red"]چرا نهج البلاغه رو تحریف کردی؟چرا ؟جواب بده ببینم بی حیا؟
[/]

http://www.askdin.com/post282420-100.html

[=Arial Black]در حالی که شیعه رو در این پست ها متهم به تحریف کردی؟تو ایمان داری؟واقعن من نمی دونم چرا اهل سنت جلوی تو رو نمی گیرند؟
[=Arial Black]
[=Arial Black]

http://www.askdin.com/post280033-128.html

http://www.askdin.com/post280057-130.html

با سلام خدمت دوست بزرگوار من
دوست شیعه ای که ای این چند روز ادبیاتش چندان به اهل علویه شبیه نبود.

[="red"]برادر بزرگواری که من شما را عزیز خواندم و شما من را بی حیا!!!
[/]
دوست عزیزی که ادعای علی واری دارید و اما متاسفانه زبانم از محضر خداوند در برابر کردار شما شرم دارد.

[="Lime"]باز هم سلام.
[/]

[="Plum"]برای من همین بس که دوستانی پیام می دهند و حلالیت می خواهند.
همین بس که دوستانی پیامی برای معذرت خواهی و عذر خواهی می دهند.
همین بس که هر چند مدتی یک بار نفری را یکتا پرست و موحد می کنم، در همین سایت.
[/]

[="Red"]حال شما بگو اساتیدت ملعون و خودت بی حیایی!
[/]
[="Arial Black"]بگو اشکالی ندارد حلالت باد چون شیر مادر.
[="red"][="Arial Black"]اما به یاد داشته باش که عزت را خدا به انسان می دهند و همان الله است که انسان را ذلیل می کند. که والله قسم جز این نباشد.[/]

[="red"]به من می گوئید بی حیا چرا نهج البلاغه را تحریف کردی؟
جوری سخن می گوئید که انگار من ناشر آن هستم؛ چرا نمی روید از آیت الله مکارم شیرازی که به نهج البلاغه سایت او توصل کردید و در آن این موضوع را نیافتید بپرسید؟ شک دارید که جواب شما را بدهد؟؟؟
چرا آن چیزی که لایق ما نیست و الله می داند لایق کیست را به ما نسبت می دهید؟
[/]

و اما منابع شما
دیدید که به همان منبعی که شما استناد کردید رجوع کردم
به همان قلم شخص و همان چاپ...
من در اینجا لینک دانلود این کتاب را می گذارم.

خودتان بررسی کنید و مرد باشید و بگوئید در فتح الباری ج13 ص 413 نوشته شده است.

[="red"]دوستان هر کس ادعا دارد پیرو حضرت علی است مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ج 9 ص47-48 و ص17 را بخواند و بگوید چه دیده است.
من این دو منبع را اینجا قرار دادم.
[/]

http://www.archive.org/download/waq73921/09_73929.pdf

http://www.archive.org/download/waq2021/13_2034.pdf

[="Arial Black"][="red"]من سنی ملعون و کافر و بی حیا و بی شرم و از خدا بی خبر می گویم که:
مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ج 9 ص 17 صدیق بودن ابوبکر را تصدیق کرده
مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ج 9 ص 47-48 که دوستان می گوید تکذیب ابوبکر است اصلا در این باب نیسن.
ح الباری ج13 ص 413: من می گویم حرفی در این صفحه از ابوبکر زده نشده است.[/]

[="Arial Black"][="red"]و این دوست شیعه، علی اعمال، خدا دوست، خوش اخلاق و با ادب و یکتا پرست شما می گوید:
در هر دوی این آدرس ها لقب صدیق ابوبکر تکذیب شد.[/]

من شما را قسم دادم که بخوانید و جواب دهید.

[="red"]واقعا از منطق اندک این قوم در شگفتم.
واقعا دوست من چند سال دارید؟
تحصیلات شما چیست؟
شغل گرامی چیست؟[/]

[="YellowGreen"]چرا می ترسید با من تماس بگیرید؟
[/]

آیا جز این است که حق را به من می دهید و غرورتان نمی گذارد جلوی دوستان خود کم بیاورید؟

به من گفتید که چرا اهل سنت اجازه صحبت به من می دهند؟
اولا که اهل سنت از قومی سانسور پرور نیستند.
دوما که من افتخار اهل سنت در منطقه خود هستم.
سوما که شما هرچقدر تند بروی و فاحشی کنید و تهمت ببندید حلالتان باد. چه کنیم که ما اهل سنت اخلاقی علی وار داریم و آن حضرت به ما ادب و تربیت یاد داده و چون با آن حضرت هم پیمانیم هرگز فحاشی ونخواهیم کرد.

باز هم قضاوت با شما باد...

سلام علیکم به همه دوستان گرامی حاضر در تاپیک
بنده به علت اینکه در تاپیک های دیگر مشغول بودم از این تاپیک غافل ماندم ، الان که مراجعه کردم و صفحات را مطالعه کردم مطالبی را یاداشت نمودم که انشاءالله در پستهای آتی به آن می پردازم اما قبل از شروع بحث علمی خدمت جنابohfreedomعرض کنم که شما فرموده اید

ohfreedom;282631 نوشت:
سوما که شما هرچقدر تند بروی و فاحشی کنید و تهمت ببندید حلالتان باد. چه کنیم که ما اهل سنت اخلاقی علی وار داریم

ظاهرا پستهای قبلی خودتان را مطالعه نکرده اید برای نمونه به بعضی از اهانتهای شما و دیگر دوستانتان اشاره می کنم

muhammad1;279517 نوشت:
تا به حال از این خنده دارتر جکی نشنیده بودم!! بی نهایت دلیل محکمی بود!!! 1-آقای مثلا استاد!!! تا به امروز نفهمیده بودی که اهل سنت اهل غلو نیستند!! نفهمیده بودی که ما اگر چیزی غیر قابل درک و مخالف قرآن گفته بشه و راویانش هم مجروح باشند. قبول نمیکنیم!

ohfreedom;279569 نوشت:
شمایی که آغاز کلامتان با الله نیست توقعی جز این هم نیست که بی اساس سخن بگوئید

muhammad1;279592 نوشت:
.
muhammad1;279592 نوشت:
شما لطفا تعریف صدیق و علم صرف و نحوتان را به رخ من نکشید

hagh;281682 نوشت:
یک شگرد و حیله عجیب شیعه این است اگر ما آنها را در یک شبهه رسوا کنیم و دروغشان را نشان دهیم با خونسردی و بدون شرم و خجالت می گویند: پس حالا این شبهه دیگر را جواب بده> اما عرق شرم بر پیشانی آنها نمی شیند که چرا دروغ گفتند؟!!

hagh;281682 نوشت:
شبهه دوم را جواب دهیم و باز رسوایشان کنیم و حیله آنها را آشکار نماییم پس بدون شرم، جواب شبهه سومی را از ما می خواهند و کسی از عوام شیعه، دانایان خود را شماتت نمی کند که آخر چرا جملات بریده بریده از کتب اهل سنت را به نمایش میگذارید؟ و آخر کار آبروی خود را میبرید؟!

.
hagh;281682 نوشت:
ای نادانان چرا فعل ماضی را به حال ترجمه کردید؟؟

چیزی که شیعه از درک آن عاجز است و تا عینک غلو را از چشم خود برندارد همچنان از درک آن عاجز خواهد ماند این است که علی و فاطمه معصوم نبودند آیا ندیدید در همین مجلس عباس عموی علی چگونه با عصبانیت علی را با کلماتی نا مناسب وصف می کند؟!!

hagh;281682 نوشت:
خب حالا پیدا نکند! اما این چه بیماری است که حرفهای عباس در مورد علی را نمی بیند اما در همان حدیث حرفهای سوالی عمر برعلیه خودش را می بیند؟!

hagh;281819 نوشت:
ما ذکر کرده ایم جواب شما خیلی وقت پبش توسط وهابی ها داده شده است!!چرا نمی یای جواب بدی!! تا به حال از این خنده دارتر جکی نشنیده بودم!! بی نهایت دلیل محکمی بود!!!

hagh;281819 نوشت:
آقای مثلا استاد!!! تا به امروز نفهمیده بودی که اهل سنت اهل غلو نیستند!! نفهمیده بودی که ما اگر چیزی غیر قابل درک و مخالف قرآن گفته بشه و راویانش هم مجروح باشند. قبول نمیکنیم!

ohfreedom;282544 نوشت:
واقعا نمی دانم به قومی که دوست دارد در گمراهی خود بماند چه بگویم. اگر کلامی حرف بزنم می گویند توهین کرده و از سایت همچون دوستان دیگرم اخراج می شوم.

ohfreedom;282565 نوشت:
شبهه اهل تشیع(کمی خنده دار است) !!

ohfreedom;282631 نوشت:
دوست شیعه ای که ای این چند روز ادبیاتش چندان به اهل علویه شبیه نبود. برادر بزرگواری که من شما را عزیز خواندم و شما من را بی حیا!!!

ohfreedom;282631 نوشت:
واقعا از منطق اندک این قوم در شگفتم. واقعا دوست من چند سال دارید؟ تحصیلات شما چیست؟ شغل گرامی چیست؟ چرا می ترسید با من تماس بگیرید؟ آیا جز این است که حق را به من می دهید و غرورتان نمی گذارد جلوی دوستان خود کم بیاورید؟

حال بینید چقدر شما ودوستانتان به شیعه اهانت کرده اند و مسولین سایت صبوری پیشه نموده اند
البته جواب تمام حرفهایی علمی شما را خواهم داد ولی اینکه ادعا کرده اید شما و دوستانتان در بحث اهانت و بی ادبی ننموده اید جای بسی تاسف است

ohfreedom;279509 نوشت:
مثلاً در تفاسير شيعه آمده كه علي (رضي الله عنه) فرمود: «مراد از «والذى جاء بالصدق» رسول خداست و مراد از «صدّق به» أبوبكر صدّيق است كه او را تصديق نمود» تفسير مجمع البيان، شيخ طبرسى، ذيل همان آيه.

من مثل شما نمی گویم که دروغ گفته اید و حیله گری کرده اید
ولی یک نفر مفسر نقلهای مختلف را می نوسید و بعد نظر خودش را بیان می کند ومعمولا نظرهای مختلف را با لفظ قیل می آورد و نظر خودش را با قال
در تفسیر مجمع البیان هم چنین آمده توجه کنید
«وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ» اختلف في المعنى به
نظر اول : فقيل الذي جاء بالصدق محمد ص جاء بالقرآن و صدق به المؤمنون فهو حجتهم في الدنيا و الآخرة عن ابن زيد و قتادة و مقاتل و احتجوا بقوله «أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»
نظر دوم : و قيل الذي جاء بالصدق و هو القرآن جبرائيل (ع) و صدق به محمد ص تلقاه بالقبول عن السدي
نظر سوم : و قيل الذي جاء بالصدق و هو قول لا إله إلا الله هو محمد ص و صدق به هو أيضا و بلغه إلى الخلق عن ابن عباس قال و لو كان المصدق به غيره لقال و الذي صدق به و هذا أقوى الأقوال
قول چهارم : و قيل الذي جاء بالصدق رسول الله ص و صدق به أبو بكر عن أبي العالية و الكلبي
و قيل الذي جاء بالصدق الأنبياء و صدق به أتباعهم عن عطاء و الربيع و على هذا فيكون الذي للجنس
(1)
دقت بفرمایید ایشان قولهای مختلف را بیان می کند و قول صحیح از نظر خودشان را نیز می گوید و به عنوان چهارمین می گوید بعضی گفته اند که منظور ابابکر است
پس نظر ایشان نیست بلکه نظر بعضی ها را فرموده ونظر خودشان را قبلا آورده است
1.مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏8، ص: 777

- این هم سند کتاب تفسیر البیان که گفته بودید این روایت در آن وجود ندارد.
اندازه اين تصوير تغيير داده شده است براي نمايش اندازه واقعي كليك نماييد .

این تصویری است که شما گذاشته اید خط قرمزی که شما کشیده اید نوشته وقیل الذی جا باصدق رسول الله و صدق به ابوبکر
چند کلمه قبل را دقت کنید نوشته 0وهذااقوی الاقوال که به نظر قبلی بر می گردد
به نظر شما اگر کسی در بحثی چند قول را مطرح کند بعد نظر خود را بگوید همه اقوال را قبول دارد

muhammad1;279517 نوشت:
نخستين كس (از مردان بعد از نبی صلي الله عليه وسلم)كه نماز گزارده است ابو بكر صديق بوده است. و مردى به بلال گفت: چه كسى سبقت و پيشى گرفت؟ گفت: محمد صلي الله عليه وسلم, گفت: چه كسى نماز گزارد؟ گفت: ابو بكر. آن مرد گفت: مقصودم در مورد سواركارى است، بلال گفت: مقصود من در كار خير بود. الطبقات الكبرى/ ج 3،ص:149

اولا: بنده چنین چیزی در طبقات الکبری ندیدیم ، من مثل شما ، طرف مقابل را به دروغگویی و حیله گری متهم نمی کنم ، ممکن است چاپها با هم فرق داشته باشد ،چاپی که دست شما است بفرمایید کدام چاپ است تا ملاحظه شود یا اینکه قسمتی از متن عربی آن را بگذارید تا اینکه سرچ کنیم و بعد به کتاب اصلی رجوع کنیم
ثانیا: کتاب طبقات از اهل سنت است و طبیعی است در بحث شما نمی توانید به کتابهای اهل سنت ارجاع دهید اگر بنا بود ما سخنان ابن سعد را قبول داشته باشیم که دیگر با شما بحثی نداشتیم
شما باید به کتابی که نزد ما معتبر است استناد کنید ونزد ما قران و روایتی که اطمینان حاصل شود از طرف معصوم صادر شده معتبر است

muhammad1;279518 نوشت:
قال رسول الله، صلى الله عليه وسلم، إن الله جعل الحق على لسان عمر وقلبه وهو الفاروق به بين الحق والباطل. محمد صلي الله عليه وسلم فرمود: خداوند حق را بر زبان و دل عمر نهاده است و او فاروق است، و خداوند به وسيله او ميان حق و باطل را فرق گذارده است. طبقات الکبری ابن سعد ج3ص270 اسد الغابه ج2ص318 تاریخ دمشق ج44ص51

همانطور که قبلا عرض شد بر فرض اینکه این مطلب در کتاب فوق باشد مورد تایید ما نیست

muhammad1;279518 نوشت:
و این روایت: ابوعمرو قال، قلت لعائشة من سمى عمر الفاروق قالت: النبي، عليه السلام. واقدى از ابو حزره يعقوب بن مجاهد، از محمد بن ابراهيم، از ابو عمرو ذكوان نقل مى كند كه مى گفته است به عايشه گفتم: چه كسى به عمر لقب فاروق را داده است؟ گفت: پيامبر صلي الله عليه وسلم. تاریخ طبری ج3ص267 طبقات الکبری ابن سعدج3ص271 اسد الغابه ج2ص318 تاریخ دمشق ج44ص50

همان جواب قبل


البته قابل ذکر است اینکه ما به این کتابها استناد کنیم فرق دارد تا اینکه شما استناد کنید چون ما به این جهت که اینان هم مذهبی هاشما هستند وشما قبول دارید استناد می کنیم ولی استناد شما به این کتابها برای ما قابل قبول نمی باشد

hagh;281682 نوشت:
شبهه دوم را جواب دهیم و باز رسوایشان کنیم و حیله آنها را آشکار نماییم پس بدون شرم، جواب شبهه سومی را از ما می خواهند و کسی از عوام شیعه، دانایان خود را شماتت نمی کند که آخر چرا جملات بریده بریده از کتب اهل سنت را به نمایش میگذارید؟ و آخر کار آبروی خود را میبرید؟
hagh;281682 نوشت:
!

hagh;281682 نوشت:
توجه کنید که عباس و علی این الفاظ به عمر نگفتند! بلکه حرف های عمر را در مجموع تایید کردند یعنی قبول کردند که نظر عمر از اول هم درباره فدک درست
این دو مطلب را در جواب شبهه ای که (عمر به حضرت علی گفته یا علی شما و عباس من وابابکر را دروغگو و خائن و ... می دانید) داده اید و با آوردن همه حدیث خواسته اید عنوان کنید که شیعه این حدیث را قیچی کرده و همه حدیث را نیاورده و بعد از اهانت های زیادی از جمله
.
hagh;281682 نوشت:
ای نادانان چرا فعل ماضی را به حال ترجمه کردید؟؟

خواسته اید حرف خود را به کرسی بنشانید

امام برادر گرامی

ما صحیح بخاری ومسلم و .. قبول نداریم که همه این حدیث را قبول کنیم ، ما می گوییم شما که بخاری ومسلم را قبول دارید
همه این حدیث مورد تایید ما نیست ، اینکه عباس به حضرت علی علیه السلام چنین چیزی گفته باشد مورد قبول ما نیست چون بخاری نقل کرده است وهمین که بخاری نقل کرده است معلوم می شود ارزشی از جانب ما ندارد
ولی شما که بخاری را قبول دارید بخاری آورده که عمر چنین چیزی به علی علیه السلام گفته است
باز می گوییم همه حدیث مورد تایید ما نیست ، حتی این جمله هم اگر می خواستیم قائده فقهی برآن بار کنیم مورد تایید ما نبود چون بخاری ومسلم آورده اند ولی می گوییم شما که بخاری را قبول دارید اینچینن گفته است
عبارت طولانی حدیث اشکال ما را مرتفع نمی کند اشکال سر جایش است
و ان این است که عمر به حضرت علی علیه السلام گفته تو و عمویت عباس من و ابابکر را خائن و دروغگو و.... می دانستید


ohfreedom;279657 نوشت:
در تصدیق این امر همین بس که همان همین آقای قزوینی شما بارها در شبکه ولایت بارها می گوید ابوبکر صدیق!

hagh;281682 نوشت:
> حالا ای مسلمانان! آیا دیدید کار شیعه را که اول داستان را بریده و آخرش را هم بریده تا بحث علمی کند؟!!! بعد در ترجمه، فعل ماضی را با زمان حال ترجمه کرده تا القآء کند که تا هنوز هم علی و عباس، عمر را دروغگو میدانند!!! حالا بیاییم و شرح این روایت را ببینیم! حضرت عمر از دعوای عباس و علی و از روش آن دو درباره مسئله فدک و از رفتار عباس و علی عصبانی شدند و انسان در حالت غضب حرفهای میزند و کارهای می کند که در حالت عادی نه نمی گوید و نه می کند! حضرت موسی در حالت غضب، کلام الله را بر زمین کوبید و مو و ریش یک پیغمبر دیگر را به ناحق کشید و او را به زمین زد حالا بیاییم از این کوه بسازیم! آری شیعه همیشه همیگونه عمل می کند و خجالت هم نمی کشد. حضرت عمر عین حرفهای عباس را که خطاب به علی گفته بود، تکرار کرد که نوعی کنایه است که شما از اول درباره این مال، از این حرفها میزدید! در مورد من و ابوبکر هم میگفتید! عصبانیت عمر از این بود که حالا که فدک را به شما دادم چرا دعوایتان پایان نمی یاید! توجه کنید که عباس و علی این الفاظ به عمر نگفتند! بلکه حرف های عمر را در مجموع تایید کردند یعنی قبول کردند که نظر عمر از اول هم درباره فدک درست بود. این به این میماند که من دوستی را نصحیت کنم که این ماشین را نخر و او بخرد بعدش به پیش من بیاید و شکایت کند که ماشین این و آن عیب را دارد و من به او بگویم تو از اول مرا خر و دروغگو تصور میکردی؟ و نصیحت مرا قبول نکردی!

hagh;281682 نوشت:
حالا برای محققین شیعه متن کامل حدیث مورد بحث را به عربی از همان مصدری که شبهه گر شیعه، نیمه روایت کرده را ، بطور کامل مینویسم: روى مسلم في صحيحه عن ‏ ‏الزهري ‏ ‏أنّ ‏ ‏مالك بن أوس ‏‏حدثه قال: أرسل إلي ‏ ‏عمر بن الخطاب ‏ ‏فجئته حين تعالى النهار قال فوجدته في بيته جالسا على سرير ‏ ‏مفضيا ‏ ‏إلى ‏ ‏رماله ‏ ‏متكئا على وسادة من ‏ ‏أدم ‏، ‏فقال لي : ‏يا ‏ ‏مال ‏، ‏إنه قد ‏ ‏دف ‏ ‏أهل أبيات من قومك وقد أمرت فيهم ‏ ‏برضخ ‏ ‏فخذه فاقسمه بينهم قال قلت لو أمرت بهذا غيري قال خذه ‏ ‏يا ‏ ‏مال ‏ ‏قال فجاء ‏ ‏يرفا ‏ ‏، فقال: هل لك يا أمير المؤمنين في ‏عثمان ‏ ‏وعبد الرحمن بن عوف ‏ ‏والزبير ‏ ‏وسعد ‏ ‏فقال ‏عمر: ‏نعم فأذن لهم فدخلوا ثم جاء فقال: هل لك في ‏‏عباس ‏ ‏وعلي ‏ ‏، قال: نعم ، فأذن لهما فقال عباس: يا أمير المؤمنين اقض بيني وبين هذا الكاذب الآثم الغادر الخائن ، فقال القوم أجل يا أمير المؤمنين فاقض بينهم وأرحهم ‏ ، ‏فقال ‏‏مالك بن أوس: ‏يخيل إلي أنهم قد كانوا قدموهم لذلك. فقال ‏عمر ‏: اتئد ‏أنشدكم بالله الذي بإذنه تقوم السماء والأرض أتعلمون أن رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏قال ‏ ‏لا نورث ما تركنا صدقة قالوا نعم ثم أقبل على ‏ ‏العباس ‏ ‏وعلي ‏‏فقال: أنشدكما بالله الذي بإذنه تقوم السماء والأرض أتعلمان أنّ رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏قال: لا نورث ما تركناه صدقة ، قالا: نعم ، فقال عمر: ‏إنّ الله جل وعز كان خص رسوله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏بخاصة لم يخصص بها أحدا غيره قال ‏{‏ما ‏ ‏أفاء ‏ ‏الله على رسوله من أهل القرى فلله وللرسول} ‏ما أدري هل قرأ الآية التي قبلها أم لا ‏ ‏، قال: فقسم رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏بينكم أموال ‏ ‏بني النضير ‏ ‏، فوالله ما ‏ ‏استأثر ‏ ‏عليكم ولا أخذها دونكم حتى بقي هذا المال فكان رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏يأخذ منه نفقة سنة ثم يجعل ما بقي ‏ ‏أسوة المال ‏ ‏ثم قال أنشدكم بالله الذي بإذنه تقوم السماء والأرض أتعلمون ذلك قالوا نعم ثم نشد ‏ ‏عباسا ‏ ‏وعليا ‏ ‏بمثل ما نشد به القوم أتعلمان ذلك قالا نعم قال فلما توفي رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏قال ‏‏أبو بكر ‏: ‏أنا ولي رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏، ‏فجئتما تطلب ميراثك من ابن أخيك ويطلب هذا ميراث امرأته من أبيها ، فقال‏ ‏أبو بكر: ‏قال رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ (‏ما نورث ما تركناه صدقة) فرأيتماه كاذباً آثماً غادراً خائناً والله يعلم إنه لصادق بار راشد تابع للحق ، ثم توفي ‏‏أبو بكر ‏‏وأنا ولي رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏‏وولي ‏‏أبي بكر ‏‏فرأيتماني كاذباً آثماً غادراً خائناً والله يعلم إني لصادق بار راشد تابع للحق ، فوليتها ثم جئتني أنت وهذا وأنتما جميع وأمركما واحد، فقلتما ادفعها إلينا ، فقلت: إن شئتم دفعتها إليكما على أن عليكما عهد الله أن تعملا فيها بالذي كان يعمل رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏فأخذتماها بذلك ، قال: أكذلك؟ قالا: نعم ، قال: ثم جئتماني لأقضي بينكما ، ولا والله لا أقضي بينكما بغير ذلك حتى تقوم الساعة فإن عجزتما عنها فرداها إلي

برای اینکه بیشتر مطلب باز شود ابتدا ترجمه و بعد اصل روایت را که شما منظورتان است اورده ام و بعد قطعه قطعه می اورم که ببینید اصل موضوع را عوض نمی کند

hagh;281682 نوشت:
أرسل إلي ‏ ‏عمر بن الخطاب ‏ ‏فجئته حين تعالى النهار قال فوجدته في بيته جالسا على سرير ‏ ‏مفضيا ‏ ‏إلى ‏ ‏رماله ‏ ‏متكئا على وسادة من ‏ ‏أدم ‏، ‏فقال لي : ‏يا ‏ ‏مال ‏، ‏إنه قد ‏ ‏دف ‏ ‏أهل أبيات من قومك وقد أمرت فيهم ‏ ‏برضخ ‏ ‏فخذه فاقسمه بينهم قال قلت لو أمرت بهذا غيري قال خذه ‏ ‏يا ‏ ‏مال ‏ ‏قال فجاء ‏ ‏يرفا ‏ ‏، فقال: هل لك يا أمير المؤمنين في ‏عثمان ‏ ‏وعبد الرحمن بن عوف ‏ ‏والزبير ‏ ‏وسعد ‏ ‏فقال ‏عمر: ‏نعم فأذن لهم فدخلوا ثم جاء فقال: هل لك في ‏‏عباس ‏ ‏وعلي ‏ ‏، قال: نعم ، فأذن لهما

تا اینجا که بحثی نیست فقط گفته چه کسانی پیش عمرامدند
hagh;281682 نوشت:
فقال عباس: يا أمير المؤمنين اقض بيني وبين هذا الكاذب الآثم الغادر الخائن ، فقال القوم أجل يا أمير المؤمنين فاقض بينهم وأرحهم ‏ ، ‏فقال ‏‏مالك بن أوس: ‏يخيل إلي أنهم قد كانوا قدموهم لذلك.

اینجا عباس به عمر می گوید یا امیرالمومین قضاوت بکن بین من و این کاذب اثم غادر خائن
اگر منظر عباس از این جملات حضرت علی علیه السلام باشد می گوییم بخاری و هر کس این ها رانقل کرده دروغ می گوید و عباس هیچ وقت چنین جسارتی به حضرت علی علیه السلام نمی کرد

hagh;281682 نوشت:
فقال ‏عمر ‏: اتئد ‏أنشدكم بالله الذي بإذنه تقوم السماء والأرض أتعلمون أن رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏قال ‏ ‏لا نورث ما تركنا صدقة قالوا نعم ثم أقبل على ‏ ‏العباس ‏ ‏وعلي ‏‏فقال: أنشدكما بالله الذي بإذنه تقوم السماء والأرض أتعلمان أنّ رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏قال: لا نورث ما تركناه صدقة ، قالا: نعم ، فقال عمر: ‏إنّ الله جل وعز كان خص رسوله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏بخاصة لم يخصص بها أحدا غيره قال ‏{‏ما ‏ ‏أفاء ‏ ‏الله على رسوله من أهل القرى فلله وللرسول} ‏ما أدري هل قرأ الآية التي قبلها أم لا ‏ ‏، قال: فقسم رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏بينكم أموال ‏ ‏بني النضير ‏ ‏، فوالله ما ‏ ‏استأثر ‏ ‏عليكم ولا أخذها دونكم حتى بقي هذا المال فكان رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏يأخذ منه نفقة سنة ثم يجعل ما بقي ‏ ‏أسوة المال ‏ ‏ثم قال أنشدكم بالله الذي بإذنه تقوم السماء والأرض أتعلمون ذلك قالوا نعم ثم نشد ‏ ‏عباسا ‏ ‏وعليا ‏ ‏بمثل ما نشد به القوم أتعلمان ذلك قالا نعم

[=tahoma]س عمر گفت :الله عزوجل به پیامبرش، ویژگی های داد که به احدی غیر از او نداد و الله فرمود:
مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ ُ
آنچه را خداوند از اهل این آبادیها به رسولش بازگرداند، آن مال خدا و رسول است.
راوی می گوید یادم نمی آید که آیا آیه ما قبلش را نیز تلاوت کرد یا نه.
عمر در ادامه گفت: پس رسول الله بین شما مال بنی نضیر را تقسیم کرد قسم به الله که کسی را بر شما در این مال مقدم نمی دانم و تا وقتیکه این مال هست آنرا از شما نمی گیرم و رسول الله از آن خرج یکسال را بر میداشت و باقی را به بیت المال میداد.
پس عمر گفت: آیا این را میدانید؟ گفتند بله.
پس عمر گفت :وقتی رسول الله
[=&quot]ص[/] وفات کرد ابوبکر گفت: من مسئول کارهای رسول الله[=&quot]ص[/] هستم، پس شما دو نفر (علی و عباس عموی پیامبر) آمده اید تا میراث پسر برادرت (رسول الله ) و (تو ای علی) میراث زنت از پدرش را، طلب کنید، پس ابوبکر از پیامبر [=&quot]ص[/]نقل کرده که پیامبر [=&quot]ص[/]فرمود؛ما انبیاء از خودمان ارث باقی نمیگذاریم جز صدقه.
[/]

در اینجا نیز انچه بخاری نقل کرده نمی تواند از نظر ما درست باشد چون ما به بخاری اعتماد نداریم و انچه بخاری گفته برای ما حجت نیست

hagh;281682 نوشت:
قال فلما توفي رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏قال ‏‏أبو بكر ‏: ‏أنا ولي رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏، ‏فجئتما تطلب ميراثك من ابن أخيك ويطلب هذا ميراث امرأته من أبيها ، فقال‏ ‏أبو بكر: ‏قال رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ (‏ما نورث ما تركناه صدقة) فرأيتماه كاذباً آثماً غادراً خائناً والله يعلم إنه لصادق بار راشد تابع للحق ، ثم توفي ‏‏أبو بكر ‏‏وأنا ولي رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏‏وولي ‏‏أبي بكر ‏‏فرأيتماني كاذباً آثماً غادراً خائناً والله يعلم إني لصادق بار راشد تابع للحق ، فوليتها ثم جئتني أنت وهذا وأنتما جميع وأمركما واحد، فقلتما ادفعها إلينا ، فقلت: إن شئتم دفعتها إليكما على أن عليكما عهد الله أن تعملا فيها بالذي كان يعمل رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏فأخذتماها بذلك ، قال: أكذلك؟ قالا: نعم ، قال: ثم جئتماني لأقضي بينكما ، ولا والله لا أقضي بينكما بغير ذلك حتى تقوم الساعة فإن عجزتما عنها فرداها إلي

اما عبارت اخری
این عبارت در صیحیح بخاری امده برای شما که صحیح بخاری را قبول دارید هم عبارتهای قبلی مورد قبول بوده و هم این عبارت
برای ما که بخاری را قبول نداریم عبارات قبلی ارزشی ندارد این عبارت هم برای ما ارزشی ندارد ولی حرف ما این است که شما چطور
ایا می توایند بگویید ما هم این حرف بخاری را قبول نداریم
بهر حال عمر در اینجا گفته ای علی تو عباس من و ابابکر را خائن می دانستید
از انجا که گفته ابابکر را خائن می دانستید و بعد از ابابکر من را خائن می دانستید
به این معنا است که
لااقل این دو نفرطبق گفته عمر ابابکر را تا اخر عمر خائن و .... می دانستند چون اگر در زمان ابابکر از این نظرشان بر می گشتند دیگر معنا نداشت که عمر را نیز خائن بدانند
توجه فرمودید که همه حدیث هم که نقل شود در اصل اشکال ما خلل وارد نمی کند

ضمن اینکه از دوستان تقاضا دارم ادبیات بحث علمی را رعایت کنند واز عبارات جدلی پرهیز کنند عرض می کنم که
شما می گویید طبق این روایت عباس العیاذ بلله علی علی السلام را خائن می دانسته
اگر چه این حرف را قبول نداریم ولی اگر درست باشد می توان نتیجه گرفت که رابطه عباس وعلی علیه السلام لااقل در ان زمان خوب نبوده است
ادامه حدیث می گوید علی علیه السلام و عباس ابابکر وعمر را خائن و ....می دانستند اگر این درست باشد می توان نتیجه گرفت که رابطه علی علیه السلام -و عباس با ابابکر وعمر خوب نبوده است
ایا این نتیجه گیری را قبول دارید
برای ما مشکلی درست نمی شود که بگوییم علی علیه السلام و عباس با هم رابطه خوبی نداشتند بر فرض درست بودن این روایت
اما ایا شما هم حاضرید تبعات این روایت را قبول کنید
یعنی قبول کنید رابطه حضرت علی علیه السلام را ابابکر وعمر خوب نبوده
نمی توانید بگویید بعدا خوب شده چون از این روایت استنباط می شود که لااقل تا اخر حیات ابابکر رابطه انها با هم خوب نبوده است

ohfreedom;282208 نوشت:
حدثنا موسى بن إسماعيل حدثنا أبو عوانة عن أبي بشر عن يوسف بن ماهك قال كان مروان على الحجاز استعمله معاوية فخطب فجعل يذكر يزيد بن معاوية لكي يبايع له بعد أبيه فقال له عبد الرحمن بن أبي بكر شيئا فقال خذوه فدخل بيت عائشة فلم يقدروا عليه فقال مروان أن هذا الذي انزل الله فيه والذي قال لوالديه أف لكما أتعدانني فقالت عائشة من وراء الحجاب ما انزل الله فينا شيئا من القرآن إلا أن الله انزل عذري . قال الرافضة : أم المؤمنين تعترف أن ( الله ) لم ينزل فينا شيء في القرآن الكريم إلا أنهُ انزل ( عذري ) قلتُ وهذا فيه تأصيل .

اینکه شما بگوید رافضه اشتباه فهمیده کار را درست نمی کند
جریان حدیث این است که
معاویه می خواست یزید را جانشین خودش کند
عبدالرحمن بن ابابکر اعتراض کرد معاویه گفت او را بگیرید به خانه عایشه فرار کرد
مروان گفت این همان کسی است که ایه قال لوالديه أف لكما أتعدانني درباره او نازل شده است
عایشه از پشت پرده گفت

اینجا نیز جانب انصاف را رعایت نکرده اید برادر ما انزل الله فينا شيئا من القرآن إلا أن الله انزل عذري هیچ ایه ای از قران درباره ما نازل نشده است مگر ایه عذر من
خوب دقت کنید تعصب را کنار بگذارید
هیچ یعنی چی
هیچ ایه ای درباره ما نازل نشده است یعنی چی
اگر عایشه منظور شما را داشت می گفت این ایه ای که مروان می گوید درباره ما نازل نشده است
ولی چنین نگفته پس برداشت شیعه درست است نه برداشت شما
اشتباه شما این است که فکر می کنید اگر همه حدیث نقل شود به نفع شما می شود ولی نه این طور نیست بلکه فرقی به حال شما نمی کند

ohfreedom;282631 نوشت:
اولا که اهل سنت از قومی سانسور پرور نیستند.

ما نمی گوییم شما اهل سانسور هستید ولی خودتان اگر دقت بفرمایید لااقل برایتان سوال پیش می اید که همان حدیث که بحثش را کردیم
این حدیث
قال فلما توفي رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏قال ‏‏أبو بكر ‏: ‏أنا ولي رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏، ‏فجئتما تطلب ميراثك من ابن أخيك ويطلب هذا ميراث امرأته من أبيها ، فقال‏ ‏أبو بكر: ‏قال رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ (‏ما نورث ما تركناه صدقة) فرأيتماه كاذباً آثماً غادراً خائناً
چرا مسلم کاذبا اثما غادرا خائنا را اورده
به جای این عبارت گفته کذا وکذا
اگر این اسمش سانسور نیست پس چیست حتما خلاصه نویسی
اگر سانسور است چرا وبه چه انگیزه ای بخاری حدیث را سانسور کرده است
یا
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]در مورد سمرة بن جندب، و خريد و فروش مشروبات و اظهار نارضايتى عمر بن الخطاب و نفرين كردن او را. مسلم با صراحت در كتاب بيع آورده ولى بخارى به جاى نام سمرة، كلمه «فلان» مى آورد.[/]
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]«بلغ عمر أن فلاناً باع خمراً، فقال: قاتل اللّه فلاناً .....ولى همين حديث در صحيح مسلم ذكر شده و عبارت آن «قاتل اللّه سمرة بن جندب» است ( صحيح بخارى، كتاب البيوع، ج 2، ص 27، ب 102، كتاب الانبياء ـ باب ما ذكر عن بنى اسرائيل ـ شماره 346. صحيح مسلم ج 3 ص 37 . كتاب البيوع ـ تحريم بيع الخمر والميتة (چاپخانه مصطفى البابى مصر).[/]

muhammad1;279517 نوشت:
-آقای مثلا استاد!!! تا به امروز نفهمیده بودی که اهل سنت اهل غلو نیستند!!

قصد منحرف کردن بحث را ندارم ولی شما تهمت می زنید و خود را تبرئه می کنید نمی توان ساکت ماند وباید جواب داد
اما شاید شما اهل غلو نباشید ولی نفی غلو از همه اهل سنت درست نیست چون در کتابهای اهل سنت احادیث و داستانها وافسانه های امده که اعلی درجه غلو است مثلا
اول : جناب عمر بن خطاب در مدينه مشغول خواندن خطبه نماز جمعه و آيات قرآن را مي خواند؛ يك دفعه سه مرتبه گفت: «يا ساري الجبل»، همه ماندند كه چه اتفاقي افتاده؛ بعد از نماز از او پرسيدند كه چه شد وسط خطبه اين چنين گفتي؟ گفت: در حين خطبه خواندن، يك نگاهي كردم به ملكوت زمين و زمان، ديدم لشكري كه براي فتح نهاوند فرستاديم، دشمنان از 4 طرف مي خواهند محاصره كنند و آنها را از بين ببرند، فرمانده شان آقاي ساري بود، او را صدا زدم كه بيائيد به طرف كوه و از يك طرف با دشمن بجنگيد، تا آنها از 4 طرف حمله نكنند؛ آنها هم آمدند به سمت كوه و جنگيدند. بعد از 3 ماه كه لشكر آمد به مدينه، سؤال كرديم كه آيا اين قضيه را شما هم ديديد؟ گفتند: بله، در فلان روز در بيابان نهاوند بوديم كه صداي آقاي عمر در فضا طنين انداز شد و همه لشكر هم صداي او را شنيدند و او از مدينه صدا زد: «يا ساري الجبل»، و اگر صداي عمر نبود، همه از بين رفته بوديم و اين پيروزي هم نصيب اسلام نمي شد.
اين قضيه، از قطعيات عقائد أهل سنت است؛ حتي ابن تيميه حراني، كه شيعه را بخاطر اينكه اميرالمؤمنين (عليه السلام) را، با خبر از حوادث آينده مي داند، مشرك و كافر مي داند، خودش اين قضيه را به عنوان يك امر مسلم، در كتاب دقائق التفسير، ج2، ص140 آورده است.1

دوم

: در تفسير فخر رازي چند مطلب زيبايي هست كه جالب است منبري ها براي خنداندن مردم، به جاي جوك از آن استفاده كنند، مي گويد:
رود نيل طغيان كرده بود و خانه هاي مردم داشت نابود مي شد. آمدند خدمت عمر بن خطاب كه اي خليفه رسول الله! به داد ما برس كه خانه هايمان رفت. جناب عمر بن خطاب گفت: يك سفالي براي من بياوريد؛ سريع براي او آوردند و با دست مباركش بر روي آن سفال نوشت:
ايها النيل! إن كنت تجري بأمرالله، فاجر؛ و إن كنت تجري بأمري فلا حاجة بنا إليك. اگر به امر خداوند جاري مي شوي، پس جاري شو و اگر به امر خودت جاري مي شوي، ما كاري نداريم هر كاري مي كني بكن. بعد از آن، اين رودخانه ديگر طغيان نكرد و مردم از طغيان رود نيل راحت شدند.2

سوم

: روزي در مدينه زلزله شديدي آمد و مردم ريختند بيرون و پناه آوردند به خليفه دوم، خليفه دوم شلاق خود را محكم بر زمين كوبيد و گفت: أسكني بإذن الله، فسكت. آرام باش به اذن خدا، زمين هم آرام شد؛ بعد از آن،‌ زمين مدينه ديگر زلزله نگرفت.
چهارم
:يكي از خانه هاي مدينه آتش گرفت و سرايت كرد به بخش أعظمي از خانه هاي مدينه. مردم مانده بودند حيران و سرگردان كه خانه ها آتش گرفته. عمر نوشت: فكتب عمر علي خزفة: يا نا أسكني بإذن الله، فألقوها في النار، فانطفأت في الحال.اي آتش به اذن خدا ساكن و خاموش شو، و آن را انداخت در آتش و آتش در همان لحظه ساكت و خاموش شد.4
اگر اینها غلو نیست پس چیست از این نمونه ها در کتابهای اهل سنت برای ابابکر و عمر و حتی دیگر بزرگانشان فراوان است شاید سند این روایات را رد کنید ولی اینکه بگوید در بین اهل سنت کسی غالی نیست حرف اشتباهی است چون این احادیث و افسانه ها در کتابهای اهل سنت امده
1.البداية و النهاية ابن كثير، ج7، ص97 - المغني ابن قدامه، ج10،‌ ص552 - تاريخ دمشق ابن عساكر، ج44، ص336 - تفسير فخر رازي، ‌ج21، ص87
2.
تفسير فخر رازي، ج21، ص88
3.تفسير فخر رازي، ج21، ص88
4.تفسير فخر رازي، ج21، ص88

برادر عزیز و گرامی و محترم اقای عماد
خدمتتان عرض کنم که اگر من الان جواب شما رو بدهم اخراج میشم.شما بهتر از من میدونید که در کتب شما چه غلو هایی امده.می خوای یه تاپیک با موضوع غلو بنویس تا جوابتونو بدم.

[="black"]سلام
جناب ohfreedom
ببخشید جواب دیر شد
بنده سرم شلوغ بود
اما جواب :
در مورد کشف الغمه که در تاپیک های پیش جواب شما را دادم
و امادر مورد صیحی بخاری که جواب شما رو در تاپیک های پشی دادم
ام در باره ی تفسیر مجمع البیان
جواب: ان صدق به ابوبکر بود و منظور ابوبکر صدیق که نیست شما اصلا صدیق در این جمله می بینید ؟
و اما منظور صاحب مجمع البیان:
در تفسير مجمع فرموده و قيل
يعني اين حرف اعتبار زيادي ندارد
در صورتي که در مورد قول قبلي فرموده که
هذا اقوي الاقوال

خود صاحب مجمع البيان
مي فرمايد قول قوي قول ديگري است و اين قول را هم برخي گفته اند که
مراد به صديق ابوبکر است اما من قبول ندارم
يعني خود صاحب مجمع البيان اين احتمال را گفته قبول ندارم
آن و قت چطور به ايشان نسبت مي دهيد همچين حرفي را ؟؟
خوب حالا مفهوم رسیده شد
ام در مورد تفسیر برهان اصلا وجود نداشت در چنین روایتی [/]

البته این جواب برای
اقای
ohfreedom
بود

[=Arial Black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

[=Arial Black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=Arial Black]السلام علیک یا محمد مصطفی(ص)

[=Arial Black]السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س)

[=Arial Black]السلام علیک یا امیر المومنین علی بن ابی طالب (ع)

[=Arial Black]سلام علیکم جمیعا

[=Arial Black]پاسخ موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر(عج)

[=Arial Black]نسبت به:

ohfreedom;279644 نوشت:
إنّه بايعنى القوم الّذين بايعوا أبا بكر الصدیق و عمر الفاروق و عثمان بن عفان، على ما بايعوهم عليه ، فلم يكن للشّاهد أن يختار ، و لا للغائب أن يردّ ، و إنّما الشّورى للمهاجرين و الأنصار . فإن اجتمعوا على رجل و سمّوه إماما كان ذلك للّه رضا ، فإن خرج عن أمرهم خارج بطعن أو بدعة ردّوه إلى ما خرج منه ، فإن أبى قاتلوه على اتّباعه غير سبيل المؤمنين ، و ولاّه اللّه ما تولّى .

و لعمرى يا معاوية لئن نظرت بعقلك دون هواك لتجدنّى أبرأ النّاس من دم عثمان ، و لتعلمنّ أنّى كنت فى عزلة عنه ، إلاّ أن تتجنّى ، فتجنّ ما بدا لك ، و السّلام . اقول : انّما احتجّ عليه السلام على القوم بالإجماع لاعتقادهم انّه لم يكن منصوصا عليه ، فلو احتجّ بالنص لم يقبل منه و لم يسلم له . و التجنّى دعوى الجناية ممن لم يفعلها ،

و باللّه التوفيق .

[=Arial Black]در نهج البلاغه هيچگاه حضرت علي عليه السلام به ابوبكر صديق نگفته است هرجا از او اسم برده، تنها به ذكر ابوبكر اكتفا كرده است.

[=Arial Black]پس جناب ohfreedom شما یا هر کس دیگر این نامه 6 را همان طور که سندش را هم قبلا قرار دادم بصورت تحریف شده ارائه دادید!!!!

[=Arial Black]و پاسخی هم در این باره به شیعیان ندادید که چرا چنین کاری کرده و متنی تحریف شده ارائه دادید؟

____________________________________


[=Arial Black]نسبت به:

ohfreedom;279657 نوشت:
در تصدیق این امر همین بس که همان همین آقای قزوینی شما بارها در شبکه ولایت بارها می گوید ابوبکر صدیق!

[=Arial Black]استاد قزويني جناب ابوبكر گفته است نه ابو بكر صديق و اين هم تهمت ديگر است. اما وقتي روايت را مي خواند براي اين كه روايت اهل سنت را كامل بخواند، چون لفظ صديق در آن روايات است روايت را به صورت كامل مي خواند.

اقا عماد شما که زحمت کشیدید مطالب بنده را قطعه قطعه نموده و اسخ دادید.شما که کتب ما رو قبول ندارید چرا از کتب ما روایت می آورید که فاروق و صدیق از القاب حضرت علی هستند؟
حضرت علی فضایل بی شمار و القاب زیادی دارند پس حضرت علی را چه نیاز به لقب فاروق و صدیق؟
در ضمن من جواب سید علی را دادم که روایت را کامل نیاورده بود.!!

hagh;282775 نوشت:
اقا عماد شما که زحمت کشیدید مطالب بنده را قطعه قطعه نموده و اسخ دادید.شما که کتب ما رو قبول ندارید چرا از کتب ما روایت می آورید که فاروق و صدیق از القاب حضرت علی هستند؟
حضرت علی فضایل بی شمار و القاب زیادی دارند پس حضرت علی را چه نیاز به لقب فاروق و صدیق؟
در ضمن من جواب سید علی را دادم که روایت را کامل نیاورده بود.!!

بسمه تعالی
بررسی :
پبامبر برای اثبات پبامبری خود که در قران امده است
در جریان مبادله از کتاب های ضد می اورد
واین گونه شیوه پیامبر است
حالا یک سوال ک ایا پیامبر کتاب های ان ها رو قبول داشته است؟؟

sayedali;282769 نوشت:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا محمد مصطفی(ص)

السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س)

السلام علیک یا امیر المومنین علی بن ابی طالب (ع)

سلام علیکم جمیعا

پاسخ موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر(عج)

نسبت به:

در نهج البلاغه هيچگاه حضرت علي عليه السلام به ابوبكر صديق نگفته است هرجا از او اسم برده، تنها به ذكر ابوبكر اكتفا كرده است.

پس جناب ohfreedom شما یا هر کس دیگر این نامه 6 را همان طور که سندش را هم قبلا قرار دادم بصورت تحریف شده ارائه دادید!!!!

و پاسخی هم در این باره به شیعیان ندادید که چرا چنین کاری کرده و متنی تحریف شده ارائه دادید؟

____________________________________


نسبت به:

استاد قزويني جناب ابوبكر گفته است نه ابو بكر صديق و اين هم تهمت ديگر است. اما وقتي روايت را مي خواند براي اين كه روايت اهل سنت را كامل بخواند، چون لفظ صديق در آن روايات است روايت را به صورت كامل مي خواند.

سخن سید علی کامل است
وبنده هر چی در نهج البلاغه گشتم که صدیق رو ببینم ندیدم
در چند نهج البلاغه
شاید منظور ایشون در شرح نهج البلاغه چنینی امده است

واقعا شما نمرد هستید براران که به اقای قزوینی چنینی ناروایی می دهید
در شبکه های دیگر شیعی که نگاه می کنید همه می گویند ابوبکر کذاب حالا این خوب است
یا این که بگویند جناب ابوبکر


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا محمد مصطفی(ص)

السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س)

السلام علیک یا امیر المومنین علی بن ابی طالب (ع)

hagh;282775 نوشت:
اقا عماد شما که زحمت کشیدید مطالب بنده را قطعه قطعه نموده و اسخ دادید.شما که کتب ما رو قبول ندارید چرا از کتب ما روایت می آورید که فاروق و صدیق از القاب حضرت علی هستند؟
حضرت علی فضایل بی شمار و القاب زیادی دارند پس حضرت علی را چه نیاز به لقب فاروق و صدیق؟
در ضمن من جواب سید علی را دادم که روایت را کامل نیاورده بود.!!


در مورد اول:

عزیز جان این منطق بحث هست...برای اثبات باید به کتاب طرف مقابل استناد شود...نه به کتب خودمون...این یکی از اصول است...مضافا این که به شما احترام می زاریم

حالا شما بگو ببینم ...ما اگر از کتب خودمان برای شما بیاوریم قبول می کنید؟

در مورد دوم:

کدام پست شما ؟می شود پستتان را بیاورید؟

درمورد کدام رویات؟کجا ناقص اورده شده است؟

این هارا می فرمایید؟

مجمع الزوائد - الهيثمي - ج 9 - ص 47 – 48
فتح الباري - ابن حجر - ج 13 - ص 413

روایتی که جناب سید علی زحمت کشیده و اوردند این بود:
قَالَ فَلَمَّا تُوُفِّىَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- قَالَ أَبُو بَكْرٍ أَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِيرَاثَكَ مِنَ ابْنِ أَخِيكَ وَيَطْلُبُ هَذَا مِيرَاثَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- « مَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ ». فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا ... ثُمَّ تُوُفِّىَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- وَوَلِىُّ أَبِى بَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِى كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا ... .
صحيح مسلم ، ج 5 ، ص 157 ، كتاب الجهاد ، باب حكم الفئ .
که این روایت کامل نبود و روایت کامل این است:
روى مسلم في صحيحه عن ‏ ‏الزهري ‏ ‏أنّ ‏ ‏مالك بن أوس ‏‏حدثه قال:
أرسل إلي ‏ ‏عمر بن الخطاب ‏ ‏فجئته حين تعالى النهار قال فوجدته في بيته جالسا على سرير ‏ ‏مفضيا ‏ ‏إلى ‏ ‏رماله ‏ ‏متكئا على وسادة من ‏ ‏أدم ‏، ‏فقال لي : ‏يا ‏ ‏مال ‏، ‏إنه قد ‏ ‏دف ‏ ‏أهل أبيات من قومك وقد أمرت فيهم ‏ ‏برضخ ‏ ‏فخذه فاقسمه بينهم قال قلت لو أمرت بهذا غيري قال خذه ‏ ‏يا ‏ ‏مال ‏ ‏قال فجاء ‏ ‏يرفا ‏ ‏، فقال: هل لك يا أمير المؤمنين في ‏عثمان ‏ ‏وعبد الرحمن بن عوف ‏ ‏والزبير ‏ ‏وسعد ‏ ‏فقال ‏عمر: ‏نعم فأذن لهم فدخلوا ثم جاء فقال: هل لك في ‏‏عباس ‏ ‏وعلي ‏ ‏، قال: نعم ، فأذن لهما فقال عباس: يا أمير المؤمنين اقض بيني وبين هذا الكاذب الآثم الغادر الخائن ، فقال القوم أجل يا أمير المؤمنين فاقض بينهم وأرحهم ‏ ، ‏فقال ‏‏مالك بن أوس: ‏يخيل إلي أنهم قد كانوا قدموهم لذلك.
فقال ‏عمر ‏: اتئد ‏أنشدكم بالله الذي بإذنه تقوم السماء والأرض أتعلمون أن رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏قال ‏ ‏لا نورث ما تركنا صدقة قالوا نعم ثم أقبل على ‏ ‏العباس ‏ ‏وعلي ‏‏فقال: أنشدكما بالله الذي بإذنه تقوم السماء والأرض أتعلمان أنّ رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏قال: لا نورث ما تركناه صدقة ، قالا: نعم ، فقال عمر: ‏إنّ الله جل وعز كان خص رسوله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏بخاصة لم يخصص بها أحدا غيره قال ‏{‏ما ‏ ‏أفاء ‏ ‏الله على رسوله من أهل القرى فلله وللرسول} ‏ما أدري هل قرأ الآية التي قبلها أم لا ‏ ‏، قال: فقسم رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏بينكم أموال ‏ ‏بني النضير ‏ ‏، فوالله ما ‏ ‏استأثر ‏ ‏عليكم ولا أخذها دونكم حتى بقي هذا المال فكان رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏يأخذ منه نفقة سنة ثم يجعل ما بقي ‏ ‏أسوة المال ‏ ‏ثم قال أنشدكم بالله الذي بإذنه تقوم السماء والأرض أتعلمون ذلك قالوا نعم ثم نشد ‏ ‏عباسا ‏ ‏وعليا ‏ ‏بمثل ما نشد به القوم أتعلمان ذلك قالا نعم قال فلما توفي رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏قال ‏‏أبو بكر ‏: ‏أنا ولي رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏، ‏فجئتما تطلب ميراثك من ابن أخيك ويطلب هذا ميراث امرأته من أبيها ، فقال‏ ‏أبو بكر: ‏قال رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ (‏ما نورث ما تركناه صدقة) فرأيتماه كاذباً آثماً غادراً خائناً والله يعلم إنه لصادق بار راشد تابع للحق ، ثم توفي ‏‏أبو بكر ‏‏وأنا ولي رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏‏وولي ‏‏أبي بكر ‏‏فرأيتماني كاذباً آثماً غادراً خائناً والله يعلم إني لصادق بار راشد تابع للحق ، فوليتها ثم جئتني أنت وهذا وأنتما جميع وأمركما واحد، فقلتما ادفعها إلينا ، فقلت: إن شئتم دفعتها إليكما على أن عليكما عهد الله أن تعملا فيها بالذي كان يعمل رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏فأخذتماها بذلك ، قال: أكذلك؟ قالا: نعم ، قال: ثم جئتماني لأقضي بينكما ، ولا والله لا أقضي بينكما بغير ذلك حتى تقوم الساعة فإن عجزتما عنها فرداها إلي

خوب منظورتون چیست
بر فرض این روایت هم غلط باشد
در سنن ابن ماجه که به صراحت امده است

[=arial black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

[=arial black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=arial black]السلام علیک یا محمد مصطفی(ص)

[=arial black]السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س)

[=arial black]السلام علیک یا امیر المومنین علی بن ابی طالب (ع)

hagh;282789 نوشت:
روایتی که جناب سید علی زحمت کشیده و اوردند این بود:
[=arial black]قَالَ فَلَمَّا تُوُفِّىَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- قَالَ أَبُو بَكْرٍ أَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِيرَاثَكَ مِنَ ابْنِ أَخِيكَ وَيَطْلُبُ هَذَا مِيرَاثَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- « مَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ ». فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا ... ثُمَّ تُوُفِّىَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- وَوَلِىُّ أَبِى بَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِى كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا ... .
[=arial black]صحيح مسلم ، ج 5 ، ص 157 ، كتاب الجهاد ، باب حكم الفئ .
که این روایت کامل نبود و روایت کامل این است:
روى مسلم في صحيحه عن ‏ ‏الزهري ‏ ‏أنّ ‏ ‏مالك بن أوس ‏‏حدثه قال:
أرسل إلي ‏ ‏عمر بن الخطاب ‏ ‏فجئته حين تعالى النهار قال فوجدته في بيته جالسا على سرير ‏ ‏مفضيا ‏ ‏إلى ‏ ‏رماله ‏ ‏متكئا على وسادة من ‏ ‏أدم ‏، ‏فقال لي : ‏يا ‏ ‏مال ‏، ‏إنه قد ‏ ‏دف ‏ ‏أهل أبيات من قومك وقد أمرت فيهم ‏ ‏برضخ ‏ ‏فخذه فاقسمه بينهم قال قلت لو أمرت بهذا غيري قال خذه ‏ ‏يا ‏ ‏مال ‏ ‏قال فجاء ‏ ‏يرفا ‏ ‏، فقال: هل لك يا أمير المؤمنين في ‏عثمان ‏ ‏وعبد الرحمن بن عوف ‏ ‏والزبير ‏ ‏وسعد ‏ ‏فقال ‏عمر: ‏نعم فأذن لهم فدخلوا ثم جاء فقال: هل لك في ‏‏عباس ‏ ‏وعلي ‏ ‏، قال: نعم ، فأذن لهما فقال عباس: يا أمير المؤمنين اقض بيني وبين هذا الكاذب الآثم الغادر الخائن ، فقال القوم أجل يا أمير المؤمنين فاقض بينهم وأرحهم ‏ ، ‏فقال ‏‏مالك بن أوس: ‏يخيل إلي أنهم قد كانوا قدموهم لذلك.
فقال ‏عمر ‏: اتئد ‏أنشدكم بالله الذي بإذنه تقوم السماء والأرض أتعلمون أن رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏قال ‏ ‏لا نورث ما تركنا صدقة قالوا نعم ثم أقبل على ‏ ‏العباس ‏ ‏وعلي ‏‏فقال: أنشدكما بالله الذي بإذنه تقوم السماء والأرض أتعلمان أنّ رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏قال: لا نورث ما تركناه صدقة ، قالا: نعم ، فقال عمر: ‏إنّ الله جل وعز كان خص رسوله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏بخاصة لم يخصص بها أحدا غيره قال ‏{‏ما ‏ ‏أفاء ‏ ‏الله على رسوله من أهل القرى فلله وللرسول} ‏ما أدري هل قرأ الآية التي قبلها أم لا ‏ ‏، قال: فقسم رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏بينكم أموال ‏ ‏بني النضير ‏ ‏، فوالله ما ‏ ‏استأثر ‏ ‏عليكم ولا أخذها دونكم حتى بقي هذا المال فكان رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏يأخذ منه نفقة سنة ثم يجعل ما بقي ‏ ‏أسوة المال ‏ ‏ثم قال أنشدكم بالله الذي بإذنه تقوم السماء والأرض أتعلمون ذلك قالوا نعم ثم نشد ‏ ‏عباسا ‏ ‏وعليا ‏ ‏بمثل ما نشد به القوم أتعلمان ذلك قالا نعم قال فلما توفي رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏قال ‏‏أبو بكر ‏: ‏أنا ولي رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏، ‏فجئتما تطلب ميراثك من ابن أخيك ويطلب هذا ميراث امرأته من أبيها ، فقال‏ ‏أبو بكر: ‏قال رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ (‏ما نورث ما تركناه صدقة) فرأيتماه كاذباً آثماً غادراً خائناً والله يعلم إنه لصادق بار راشد تابع للحق ، ثم توفي ‏‏أبو بكر ‏‏وأنا ولي رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏‏وولي ‏‏أبي بكر ‏‏فرأيتماني كاذباً آثماً غادراً خائناً والله يعلم إني لصادق بار راشد تابع للحق ، فوليتها ثم جئتني أنت وهذا وأنتما جميع وأمركما واحد، فقلتما ادفعها إلينا ، فقلت: إن شئتم دفعتها إليكما على أن عليكما عهد الله أن تعملا فيها بالذي كان يعمل رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏فأخذتماها بذلك ، قال: أكذلك؟ قالا: نعم ، قال: ثم جئتماني لأقضي بينكما ، ولا والله لا أقضي بينكما بغير ذلك حتى تقوم الساعة فإن عجزتما عنها فرداها إلي

[=arial black]جناب عماد جواب دادند:
[=Arial Black]
[=arial black]http://www.askdin.com/post282720-111.html
[=Arial Black]
[=Arial Black]http://www.askdin.com/post282722-112.html
[=Arial Black]
[=arial black]ببینید

[=arial black]در مقاله آمده است که نظر حقیقی امیر المومنین(ع) نسبت به این افراد این است:

[=arial]امام[=arial black] علي عليه السلام ،‌ ابوبكر را كاذب و غادر مي‌داند :

[=arial black]نظر حقيقي امير المؤمنين عليه السلام در باره ابوبكر و عمر همان است كه در صحيح مسلم آمده است ؛ آن‌جا كه به نقل از خليفه دوم مي‌نويسد :
[=arial black]قَالَ فَلَمَّا تُوُفِّىَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- قَالَ أَبُو بَكْرٍ أَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِيرَاثَكَ مِنَ ابْنِ أَخِيكَ وَيَطْلُبُ هَذَا مِيرَاثَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- « مَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ ». فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا ... ثُمَّ تُوُفِّىَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- وَوَلِىُّ أَبِى بَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِى كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا ... .
[=arial black]صحيح مسلم ، ج 5 ، ص 157 ، كتاب الجهاد ، باب حكم الفئ .
[=arial black]پس از وفات رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) ابوبكر گفت : من جانشين رسول خدا هستم ،‌ شما دو نفر (عباس و علي(ع) ) آمديد و تو اي عباس ميراث برادر زاده‌ات را درخواست كردي و تو اي علي(ع) ميراث فاطمه(س) دختر پيامبر(ص) را .
[=arial black]ابوبكر گفت : رسول خدا(ص) فرموده است : ما چيزي به ارث نمي‌گذاريم ، آن‌چه مي‌ماند صدقه است و شما او را دروغگو ، گناه‌كار ، حيله‌گر و خيانت‌كار معرفي كرديد ...
[=arial black]پس از مرگ ابوبكر ،‌ من جانشين پيامبر و ابوبكر شدم و باز شما دو نفر مرا خائن ، دروغگو و گناهكار خوانديد .

[=arial black]با اين حال چگونه مي‌شود كه امير المؤمنين عليه السلام در هنگام مرگ خليفه اول آمده باشد و آن سخنان را گفته باشد ؟

عماد;282637 نوشت:
سلام علیکم به همه دوستان گرامی حاضر در تاپیک
بنده به علت اینکه در تاپیک های دیگر مشغول بودم از این تاپیک غافل ماندم ، الان که مراجعه کردم و صفحات را مطالعه کردم مطالبی را یاداشت نمودم که انشاءالله در پستهای آتی به آن می پردازم اما قبل از شروع بحث علمی خدمت جنابohfreedomعرض کنم که شما فرموده اید

ظاهرا پستهای قبلی خودتان را مطالعه نکرده اید برای نمونه به بعضی از اهانتهای شما و دیگر دوستانتان اشاره می کنم

.

چیزی که شیعه از درک آن عاجز است و تا عینک غلو را از چشم خود برندارد همچنان از درک آن عاجز خواهد ماند این است که علی و فاطمه معصوم نبودند آیا ندیدید در همین مجلس عباس عموی علی چگونه با عصبانیت علی را با کلماتی نا مناسب وصف می کند؟!!

عماد;282640 نوشت:

من مثل شما نمی گویم که دروغ گفته اید و حیله گری کرده اید
ولی یک نفر مفسر نقلهای مختلف را می نوسید و بعد نظر خودش را بیان می کند ومعمولا نظرهای مختلف را با لفظ قیل می آورد و نظر خودش را با قال
در تفسیر مجمع البیان هم چنین آمده توجه کنید
«وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ» اختلف في المعنى به
نظر اول : فقيل الذي جاء بالصدق محمد ص جاء بالقرآن و صدق به المؤمنون فهو حجتهم في الدنيا و الآخرة عن ابن زيد و قتادة و مقاتل و احتجوا بقوله «أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»
نظر دوم : و قيل الذي جاء بالصدق و هو القرآن جبرائيل (ع) و صدق به محمد ص تلقاه بالقبول عن السدي
نظر سوم : و قيل الذي جاء بالصدق و هو قول لا إله إلا الله هو محمد ص و صدق به هو أيضا و بلغه إلى الخلق عن ابن عباس قال و لو كان المصدق به غيره لقال و الذي صدق به و هذا أقوى الأقوال
قول چهارم : و قيل الذي جاء بالصدق رسول الله ص و صدق به أبو بكر عن أبي العالية و الكلبي
و قيل الذي جاء بالصدق الأنبياء و صدق به أتباعهم عن عطاء و الربيع و على هذا فيكون الذي للجنس
(1)
دقت بفرمایید ایشان قولهای مختلف را بیان می کند و قول صحیح از نظر خودشان را نیز می گوید و به عنوان چهارمین می گوید بعضی گفته اند که منظور ابابکر است
پس نظر ایشان نیست بلکه نظر بعضی ها را فرموده ونظر خودشان را قبلا آورده است
1.مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏8، ص: 777

- این هم سند کتاب تفسیر البیان که گفته بودید این روایت در آن وجود ندارد.
اندازه اين تصوير تغيير داده شده است براي نمايش اندازه واقعي كليك نماييد .

این تصویری است که شما گذاشته اید خط قرمزی که شما کشیده اید نوشته وقیل الذی جا باصدق رسول الله و صدق به ابوبکر
چند کلمه قبل را دقت کنید نوشته 0وهذااقوی الاقوال که به نظر قبلی بر می گردد
به نظر شما اگر کسی در بحثی چند قول را مطرح کند بعد نظر خود را بگوید همه اقوال را قبول دارد

[="arial black"]دوست عزیز من، شایسته است که با منطق خودتان جوابتان را بدهم.
[/]

[="red"]در جایی سید علی عزیز گفتند:
ما که کتب شما رو قبول نداریم...کتاب اربعه خودمون رو قبول داریم و شما هم تمام روایت های بخاری و مسلم را صحیح می دانید...من می گم از منابع ما برای ما اثبات کن حرف بدی می زنم؟
[/]

[="red"][="deepskyblue"]و در جای دیگر همین دوست گرامی به ما فرمودند:
حالا شما به هر منبعی از استناد کنید ...این تناقض بین کتب شماست...به ما چه...بروید از علمای خودتان سوال کنید.[/]
[/]

[="magenta"]یا در جای دیگر باز همین دوست عزیز گفتند:
-مهم این است که آمده است، پس صحیح بوده که آمده!
[/]

[="darkred"]خوب دوست عزیز، طبق منطق شما که مورد تائید خوانندگان است (زیرا یا کلیک بر روی صلوات تشکر می کردند) و مورد تائید مدیران سایت است (زیرا اگر بد گفته بود نظر اسپم و حذف می شد، پس حالا که حذف نشده پس صحیح فرموده دوست گرامی) و حتی می توان گفت که اگر دوستان ما در مدیریت سایت از روحانیون و اهل حوزه هستند، پس این منطق دوست شما مورد تائید اهل روحانیون و اهل حوزه می باشد.[/]

[="royalblue"]پس من هم با منطق شما جوابتان را می دهم.
همان منطقی که همگی قبولش دارید و جایی برای رد کردنش ندارید.
[/]

[="arial black"]با این حساب پس باید بگوییم:
[/]
[="arial black"][="red"]دوستان مهم این است که معنی ابوبکر صدیق است در تفسیر مجمع البیان آمده است، و حتی نگارنده نگفته ضعیف است. طبیعی است که صدها برداشت می توان از [زمر/33] داشت و نگارنده صحیح ها را آورده، خوب حالا که نگارنده آورده پس حتما صحیح السند بوده که آورده.
پس مهم این است که نگارنده این را آورده و اگر تناقضی در نظرات مفسیرن شماست دیگر بروید و از خودشان بپرسید، این دیگر مشکل ما نیست.[/][/]

ammarshia;282767 نوشت:
[="black"]سلام
جناب ohfreedom
ببخشید جواب دیر شد
بنده سرم شلوغ بود
اما جواب :
در مورد کشف الغمه که در تاپیک های پیش جواب شما را دادم
و امادر مورد صیحی بخاری که جواب شما رو در تاپیک های پشی دادم
ام در باره ی تفسیر مجمع البیان
جواب: ان صدق به ابوبکر بود و منظور ابوبکر صدیق که نیست شما اصلا صدیق در این جمله می بینید ؟
و اما منظور صاحب مجمع البیان:
در تفسير مجمع فرموده و قيل
يعني اين حرف اعتبار زيادي ندارد
در صورتي که در مورد قول قبلي فرموده که
هذا اقوي الاقوال

خود صاحب مجمع البيان
مي فرمايد قول قوي قول ديگري است و اين قول را هم برخي گفته اند که
مراد به صديق ابوبکر است اما من قبول ندارم
يعني خود صاحب مجمع البيان اين احتمال را گفته قبول ندارم
آن و قت چطور به ايشان نسبت مي دهيد همچين حرفي را ؟؟
خوب حالا مفهوم رسیده شد
ام در مورد تفسیر برهان اصلا وجود نداشت در چنین روایتی

[/]

برادر بزرگوار من در صفحه گذشته برادر عماد در مورد قال و قیل سخنانی آورده که فکر می کنم بیشتر مورد استناد باشند

ammarshia;282782 نوشت:
بسمه تعالی
بررسی :
پبامبر برای اثبات پبامبری خود که در قران امده است
در جریان مبادله از کتاب های ضد می اورد
واین گونه شیوه پیامبر است
حالا یک سوال ک ایا پیامبر کتاب های ان ها رو قبول داشته است؟؟

معلوم است که قبول داشته
کتاب های دیگر هم از جانب خداست.
حضرات نوح-موسی-عیسی- ابراهیم -ع س ا- همگی دین و کتابشان مورد تائید اسلام است زیرا آنان پیامبران خدا هستند، حرف خودشان که نبوده، حالا شاید به مرور زمان تحریف شده باشد...

ohfreedom;282851 نوشت:
چیزی که شیعه از درک آن عاجز است و تا عینک غلو را از چشم خود برندارد همچنان از درک آن عاجز خواهد ماند این است که علی و فاطمه معصوم نبودند آیا ندیدید در همین مجلس عباس عموی علی چگونه با عصبانیت علی را با کلماتی نا مناسب وصف می کند؟!!

با سلام و عرض ادب
1- عصمت ائمه علیهم السلام امری عقلی و نقلی است، (که البته جای آن نیز در این تایپیک نیست)اما اینکه عصمت گروهی غلو باشد ملاک این سخن در چیست؟اگر این امر غلو است اجتهاد مطلق گروه کثیری از صحابه که فهم درستی از دین نداشتند و مصونینت بخشی به افعال آنها در زیر پرچم اجتهاد و تبعیت مطلق از سنت خلفا نشانه غلو نخواهد بود؟

2- اینکه عباس در نقلی به امام علیه السلام اهانت می کند نمی تواند دلیل بر عدم عصمت امام شود؛ بلکه این عمل به عکس نشانه انحراف عباس است.اینکه عده ای از صحابه در رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شک می کردند دلیل بر عدم رسالت آن حضرت خواهد بود؟
این قسمت از سخنان امام علی علیه السلام که در صحیح مسلم آمده و همچنین سخن عباس دو سال پیش در این تایپیک مورد بحث بود به آنجا مراجعه فرمائید.

http://www.askdin.com/thread6921-6.html#post40997

[=arial black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

[=arial black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=arial black]السلام علیک یا محمد مصطفی(ص)

[=arial black]السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س)

[=arial black]السلام علیک یا امیر المومنین علی بن ابی طالب (ع)

ohfreedom;282857 نوشت:

در جایی سید علی عزیز گفتند:
ما که کتب شما رو قبول نداریم...کتاب اربعه خودمون رو قبول داریم و شما هم تمام روایت های بخاری و مسلم را صحیح می دانید...من می گم از منابع ما برای ما اثبات کن حرف بدی می زنم؟

[=arial black].

[=arial black]ببین برادر جان

[=arial black]من برای اثبات ادعای خودم مدارکی رو از کتب شما ارائه می دهم....بعد شما برای اثبات ادعای خودت مدارکی را از کتب خودت به من نشون می دهی

[=arial black]تو برای اثبات ادعای خودت بایستی روایتی از کتب ما بیاری نه خودت.

[=arial black]من اگر برای شما از صحیح بخاری و صحیح مسلم می ارم

[=arial black]و می گم حجت هست برات

[=arial black]یعنی تمام روایت های این دو کتاب رو شما صحیح السند میدانید

[=arial black]پس اگر خلاف این کتاب شما(یعنی اهل سنت) حرف زنند یعنی کتب خودشون رو رد کردند

ohfreedom;282857 نوشت:

و در جای دیگر همین دوست گرامی به ما فرمودند:
حالا شما به هر منبعی از استناد کنید ...این تناقض بین کتب شماست...به ما چه...بروید از علمای خودتان سوال کنید.

[=arial black].

[=arial black]برادر عزیز...تو هم عزیز منی اما دقت داشته باش:

[=arial black]بحث سر آیه نبود؟

[=arial black]شما می گی ایه

[=arial black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

[=arial black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=arial black]وَ الَّذي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُون‏ . الزمر / 33 .
[=arial black]كسى كه سخن راست بياورد و كسى كه آن را تصديق كند ، آنان پرهيزگارانند ! .

[=arial black]در شان ابوبکر است

[=arial black]من اثبات کردم در شان ابوبکر نیست...از کتب شما...

[=arial black]یکی از دلائل این بود:
[=arial black]محمد بن اسماعلي بخاري به نقل از عايشه دختر ابوبكر مي‌نويسد :
[=arial black]مَا أَنْزَلَ اللَّهُفِينَا شَيْئًا مِنَ الْقُرْآنِ .
[=arial black]صحيح البخاري ، البخاري ، ج 6 ، ص 42 .
[=arial black]هيچ آيه‌اي از قرآن كريم در باره ما خاندان نازل نشده است .
[=arial black]طبق اين روايت كه در صحيح ترين كتاب‌ اهل سنت بعد از قرآن آمده است ، تمامي روايات ديگري كه در كتاب‌هاي اهل سنت ، مبني بر نزول آياتي از قرآن كريم در حق ابوبكر ، جعلي و در تعارض با اين روايت است .

[=arial black]پس اگر روایتی شما دال بر تایید حرف خود مبنی بر صدیق بودن ابی بکر پیدا کردید در تعارض با این رویات است و این روایت در تضاد خودشماست

ohfreedom;282857 نوشت:

یا در جای دیگر باز همین دوست عزیز گفتند:
-مهم این است که آمده است، پس صحیح بوده که آمده!

[=arial black].

[=arial black]عزیز من تو چرا حرف تو دهن من می اندازی....من اینجام که اینطوری می گی...من کجا گفتم پس صحیح بوده

[=arial black]مثلا یادتونه که:
[=arial black]من در یه پست دیگه ...که شما به منبع کتاب تاریخ طبری ایراد گرفتید...گفتم در الکامل هم آمده است

[=arial black]چاپ شما با چاپ ارائه شده از سوی ما فرق دارد

[=arial black]مهم این است که این روایت ها در این کتاب امده است ...مهم این است که امده...جواب شما چه است؟؟

[=arial black]حالامن که به شما چنین حرفی زدم مقصودم این است که عرض کردم:

[=arial black]مهم این است که چنین روایتی در کتب شما امده

[=arial black]جواب شما چه است
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]در ضمن در مورد اون حرف آخرتان:
[=Arial Black]

ohfreedom;282857 نوشت:
[=arial black]دوستان مهم این است که معنی ابوبکر صدیق است در تفسیر مجمع البیان آمده است، و حتی نگارنده نگفته ضعیف است. طبیعی است که صدها برداشت می توان از [زمر/33] داشت و نگارنده صحیح ها را آورده، خوب حالا که نگارنده آورده پس حتما صحیح السند بوده که آورده.
[=arial black]پس مهم این است که نگارنده این را آورده و اگر تناقضی در نظرات مفسیرن شماست دیگر بروید و از خودشان بپرسید، این دیگر مشکل ما نیست.

[=Arial Black]استاد عماد جواب شما رو دادند:
[=Arial Black]
http://www.askdin.com/post282640-109.html

عماد;282640 نوشت:

من مثل شما نمی گویم که دروغ گفته اید و حیله گری کرده اید
ولی یک نفر مفسر نقلهای مختلف را می نوسید و بعد نظر خودش را بیان می کند ومعمولا نظرهای مختلف را با لفظ قیل می آورد و نظر خودش را با قال
در تفسیر مجمع البیان هم چنین آمده توجه کنید
«وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ» اختلف في المعنى به
نظر اول : فقيل الذي جاء بالصدق محمد ص جاء بالقرآن و صدق به المؤمنون فهو حجتهم في الدنيا و الآخرة عن ابن زيد و قتادة و مقاتل و احتجوا بقوله «أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»
نظر دوم : و قيل الذي جاء بالصدق و هو القرآن جبرائيل (ع) و صدق به محمد ص تلقاه بالقبول عن السدي
نظر سوم : و قيل الذي جاء بالصدق و هو قول لا إله إلا الله هو محمد ص و صدق به هو أيضا و بلغه إلى الخلق عن ابن عباس قال و لو كان المصدق به غيره لقال و الذي صدق به و هذا أقوى الأقوال
قول چهارم : و قيل الذي جاء بالصدق رسول الله ص و صدق به أبو بكر عن أبي العالية و الكلبي
و قيل الذي جاء بالصدق الأنبياء و صدق به أتباعهم عن عطاء و الربيع و على هذا فيكون الذي للجنس (1)
دقت بفرمایید ایشان قولهای مختلف را بیان می کند و قول صحیح از نظر خودشان را نیز می گوید و به عنوان چهارمین می گوید بعضی گفته اند که منظور ابابکر است
پس نظر ایشان نیست بلکه نظر بعضی ها را فرموده ونظر خودشان را قبلا آورده است
1.مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏8، ص: 777

- این هم سند کتاب تفسیر البیان که گفته بودید این روایت در آن وجود ندارد.
اندازه اين تصوير تغيير داده شده است براي نمايش اندازه واقعي كليك نماييد .
این تصویری است که شما گذاشته اید خط قرمزی که شما کشیده اید نوشته وقیل الذی جا باصدق رسول الله و صدق به ابوبکر
چند کلمه قبل را دقت کنید نوشته 0وهذااقوی الاقوال که به نظر قبلی بر می گردد
به نظر شما اگر کسی در بحثی چند قول را مطرح کند بعد نظر خود را بگوید همه اقوال را قبول دارد

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا ابا صالح المهدی(عج)

ohfreedom;282948 نوشت:

اهل سنت احترام زیادی به این کتب قائل هستند.
اما اگر جایی خلاف اینها آمده این بدان معنی نیست که نویسنده صحیحین را رد کرده است.
در ثانی بگذارید مثالی بزنم.
فرض کنید...
فرض کنید مثلا علامه مجلسی در کتاب خود روایتی می آورد به این موضوع:
حضرت علی -ع- در یک روز در مسجد 500 رکعت نماز خواند.

خوب این حدیث فرضی اسلام والای حضرت را نشان می دهد، اما آیا صحیح است؟
طبیعی است که علامه مجلسی زیر آن می نویسد ضعیف زیرا سندیت ندارد، حتی اگر عقلیت داشته باشد.
حال که علامه مجلسی آن را رد کرده است باید بگوئیم که مثلا زبانم لال حضرت علی اهل نماز و عبادت نبوده است؟
این نشان می دهد که نگارنده متن صحیح را می خواهد و نه متن غلو دار را.
مثال بسیاری از اهل احادیث مورد بحث چنین است.
نویسنده می گوید حضرت علی، ابوبکر -رض- را صدیق نامید >>> ضعیف
آیا منظورش این است که ابوبکر صدیق نیست؟
یا اینکه از زبان علی این کلمات خارج نشده است؟

ببین بین اهل سنت این دو کتاب از پل جرح گذشته است و تمام روایت های آن دو را قبول دارند

بحث ما هم سر آیه بود:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم


وَ الَّذي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُون‏ . الزمر / 33 .
كسى كه سخن راست بياورد و كسى كه آن را تصديق كند ، آنان پرهيزگارانند ! .

شما اهل سنت معتقدید این آیه در شان خلیفه اول نازل شده است و از همه این ها گذشته ..این را نسبت به امام علی(ع) می دهید

که نعوذ بالله حضرت امیر(ع) گفته است این آیه در شان ابی بکر است؟

ما هم گفتیم این رویات مورد استناد شما دروغ است...حضرت امیر(ع) هیچ وقت اونها را صدیق نمی دانست و نظر حضرت امیر(ع) این بود که این دو نفر را دروغگو...گناه کار ...حیله گر ....خیانت کار می داند که این امر در صحیح مسلم امده است.

صحیح مسلم هم برای شما حجت حساب می شود...حالا چه طور می شود در صحیح مسلم چنین حرفی آمده است ..اما شما استنادمی کنید به کتب دیگر که نعوذ بالله حضرت علی(ع) گفته !!!!!!!چه طور می شود ؟

خلاصه:
اولاً : طبق روايت صحيح بخاري از قول عائشه كه هيچ آيه‌اي در قرآن كريم در حق ما نازل نشده است ؛ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِينَا شَيْئًا مِنَ الْقُرْآنِ . صحيح البخاري ، البخاري ، ج 6 ، ص 42 .
ثانياً : روايتي كه اين مطلب را براي ابوبكر ثابت مي‌كند ، از ديدگاه خود اهل سنت و به اعتراف بزرگان آن‌ها ، جعلي و دروغ است . مجمع الزوائد - الهيثمي - ج 9 - ص 47 – 48 . فتح الباري - ابن حجر - ج 13 - ص 413 .
ثالثاً : نظر حقيقي امير المؤمنين عليه السلام در باره ابوبكر و عمر همان است كه در صحيح مسلم آمده است كه آن حضرت آن دو نفر را دروغگو ، گناه‌كار ، حيله‌گر و خيانت‌كار مي‌داند (كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا) . صحيح مسلم ج 5 ص 157 كتاب الجهاد باب حكم الفئ .
رابعاً : روايات بسياري در كتاب‌هاي اهل سنت وجود دارد كه اثبات مي‌كند اين آيه از قرآن كريم در شأن امير المؤمنين عليه السلام نازل شده است . (الذي صدق به هو علي كرم الله تعالى وجهه ). تفسير الآلوسي - الآلوسي - ج 24 - ص 3 . الدر المنثور - جلال الدين السيوطي - ج 5 - ص 328 .

سلام
از همه ی کاربران محترم خواهشمندم فقط و فقط در مورد موضوع بحث کنند. صحبت های خارج از موضوع حذف خواهد شد.
ضمن اینکه به جهت انحراف تاپیک از بحث اصلی ، موقتا تا حضور کارشناس قفل خواهد شد .

hagh;282763 نوشت:
برادر عزیز و گرامی و محترم اقای عماد خدمتتان عرض کنم که اگر من الان جواب شما رو بدهم اخراج میشم.شما بهتر از من میدونید که در کتب شما چه غلو هایی امده.می خوای یه تاپیک با موضوع غلو بنویس تا جوابتونو بدم.

اولا: نه برادر در همین تاپیک پست 108اهانتهای شما ودوستانتان را به شیعه آورده ام ملاحظه بفرمایید ، و مظلوم نمایی نکنید
ثانیا : دوست شما گفت ما اهل سنت اهل غلو نیستیم وشیعه اهل غلو است ،بنده نیز در پست115مثالهایی آوردم که اهل بعضی از اهل سنت نیز اهل غلو است ، یعنی افت غلو دامان هر دو مذهب ر اگرفته اینکه ما شما را متهم کنیم و خود را تبرئه و شما ما را متهم کنید و خود را تبرئه بی انصافی است
البته باید حد و حدود غلو معلوم باشد که تاپیک مستقلی می طلبد

hagh;282775 نوشت:
اقا عماد شما که زحمت کشیدید مطالب بنده را قطعه قطعه نموده و اسخ دادید.شما که کتب ما رو قبول ندارید چرا از کتب ما روایت می آورید که فاروق و صدیق از القاب حضرت علی هستند؟

ما کتابهای شما را قبول نداریم مگر انچه که بین ما وشما مشترک باشد و یا اماره ای بر راست بودن مطلب موجود در کتاب شما باشد شیوه بحث این است که انسان با هر کسی بحث می کند باید به کتابهایی استناد کند که طرف مقابل قبول دارد
اگر من بگویم در اصول کافی چنین و چنان آمده شما قبول نمی کنید ولی اگر بگویم در صحیح بخاری چنین وچنان آمده شما قبول می کنید ، این به آن معنا نیست که من صحیح بخاری را قبول دارم بلکه چون شما قبول دارید به ان استناد کردم
hagh;282775 نوشت:
حضرت علی فضایل بی شمار و القاب زیادی دارند پس حضرت علی را چه نیاز به لقب فاروق و صدیق؟ در ضمن من جواب سید علی را دادم که روایت را کامل نیاورده بود.!!

فرمایش شما از یک حیث صحیح است و از یک حیث اشتباه
حیث صحیح : بله حضرت فضایل زیادی دارند که
بلغای دهر جملگی به عجز خود همه معترف
فصحای دهر جمگلی شده اند لال تو یا علی
ولی متاسفانه سیاست حاکم در زمان بر این شد که بر ای دیگران هم فضیلت تراشی شود تا مسلمانان آینده فکر کنند این دیگران هم چنین فضائلی داشته اند
حیث اشتباه: این درست است که شما چند کارخانه دارید من یکی از انها را بگیرم و بگویم شما که کارخانه زیاد دارید پس این یکی مال من

ohfreedom;282851 نوشت:
چیزی که شیعه از درک آن عاجز است و تا عینک غلو را از چشم خود برندارد همچنان از درک آن عاجز خواهد ماند این است که علی و فاطمه معصوم نبودند آیا ندیدید در همین مجلس عباس عموی علی چگونه با عصبانیت علی را با کلماتی نا مناسب وصف می کند؟!!

بله علی علیه اسلام و فاطمه سلام الله علیها معصوم بودند و این قابل اثبات از قران است که تاپیک مستقل می طلبد و این غلو نیست لذا قبلا گفتم که باید محدوده غلو مشخص شود
البته شما تمام صحابه را عملا معصوم می دانید اگر چه به زبان می آوردید
در مرود عباس نیز قبلا عرض در پست 111و 112 همین تاپیک عرض کردم که صحیح بخاری و مسلم مورد قبول ما نیست که این مطلب را قبول داشته باشیم استناد ما به بخاری ومسلم به جهت قبول شما است لطفا آن دو پست را دوباره بخوانید

مهم : مهم
دوستان این پست را حتما بخوانند وقضاوت کنند
ایشان در پست 87 سندی از تفسیر مجمع البیان آورده اند که در این تفسیر آمده صدیق ابابکر است
بنده در پست 109 جواب داده ام که همان کسی که شما گذاشته اید مشخص است که صاحب تفسیر قولهای مختلف را نوشته و نظر صحیح را معلوم کرده است ، و نظر صحیح جز این بوده که شما نوشته اید ، نظر صحیح قول قبلی بوده است (دوستان مراجعه کنند )
بعد ایشان در پست 129چون از جواب عاجز مانده اند گفته اند منطق شما نیز چنین است
بعد گفته اند

ohfreedom;282857 نوشت:
پس من هم با منطق شما جوابتان را می دهم. همان منطقی که همگی قبولش دارید و جایی برای رد کردنش ندارید.

ای کاش لااقل این اشتباه را قبول می کردید که ما ببینم در بحث صادق هستید ودنبال حقیقت نه اینکه بعد از معلوم شدن اشتباه تان به چکنم چکنم بیفتید
ohfreedom;282857 نوشت:
دوستان مهم این است که معنی ابوبکر صدیق است در تفسیر مجمع البیان آمده است، و حتی نگارنده نگفته ضعیف است. طبیعی است که صدها برداشت می توان از [زمر/33] داشت و نگارنده صحیح ها را آورده، خوب حالا که نگارنده آورده پس حتما صحیح السند بوده که آورده.
ohfreedom;282857 نوشت:
پس مهم این است که نگارنده این را آورده و اگر تناقضی در نظرات مفسیرن شماست دیگر بروید و از خودشان بپرسید، این دیگر مشکل ما نیست.

قبلا گفتم که ایشان با لفظ قیل این نظر را رد کرده است و نظر صحیح را نوشته است
اگر در یک کتاب شیعه آمده باشد بعد از پیامبر مسلمانان دو گروه شدند
((گروه اول کسانی که به غدیر استناد کردند را شیعه می گویند واین گروه بر حقند
گروه دوم کسانی که به سقیفه استناد کردند و به انها اهل سنت می گویند ))
شما می گویید همین که در کتاب شیعه گروه دوم آمده پس معلوم می شود قبول داشته است که برحقند
نه می گوید چنین گروهی هم هست ، درباره مطلب فوق الذکر نیز می گوید چنین نظری هم هستنه اینکه درست است
برادر لااقل این اشتباه را قبول می کردید که حسن ظن به بحث شما باشد

شما گفته اید که اگر کتابهای ما را قبول ندارید چرا به آن استناد می کنید
دوستمان جناب
ammarshiaگفته اند که
بسمه تعالی
بررسی :
پبامبر برای اثبات پبامبری خود که در قران امده است
در جریان مبادله از کتاب های ضد می اورد
واین گونه شیوه پیامبر است
حالا یک سوال ک ایا پیامبر کتاب های ان ها رو قبول داشته است؟؟
شما جواب داده اید

ohfreedom;282872 نوشت:
معلوم است که قبول داشته کتاب های دیگر هم از جانب خداست. حضرات نوح-موسی-عیسی- ابراهیم -ع س ا- همگی دین و کتابشان مورد تائید اسلام است زیرا آنان پیامبران خدا هستند، حرف خودشان که نبوده، حالا شاید به مرور زمان تحریف شده باشد...
حضرت کتابهای پیشین را قبول داشته اند ولی استنادشان به آن کتابها به کتابهای موجود در زمان پیامبر صلی الله علیه واله سلم بوده است نه کتاب تحریف نشده
چون اگر به کتاب تحریف نشده استناد می کردند ، مسیحیان که کتاب تحریف شده خود را قبول نداشتند وندیده بودند می گفتند این کتاب که شما به آن استناد می کنید ما قبول نداریم جون انها کتابهای تحریف شده را قبول داشتند .
و می دانید که کتاب موجود انجیل در آن زمان کتاب تحریف شده بوده نه کتاب اصلی به نص صریح قران
پس معنا ندارد که پیامبر صلی الله علیه واله وسلم به کتاب تحریف نشده استناد کند

جواب هایی که به دوستان دادم به دلایلی حذف شده و من دیگر هیچ دلیلی نمی بینم که بیشتر از این به بحث کنم.
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

ohfreedom;282941 نوشت:
خوب شما تاریخ طبری و تفسیر البیان ایشان را قبول ندارید. آخر مگر می شود تاریخ بزرگترین تاریخ نویس جهان اسلام و اولین تاریخ نویس اسلام قابل اعتماد نباشد؟

اولا: ایشان اولین مورخ نیست چون طبری متوفای 310هجری قمری است و قبل از وی تاریخهای زیادی نوشته شده بوده از جمله
1. عبد الملك بن هشام الحميرى المعافرى (م 218)، معروف به ابن هشام کتاب السيرة النبويه را نوشته است
2.احمد بن أبى يعقوب بن جعفر بن وهب واضح الكاتب العباسى المعروف باليعقوبى (م بعد 292) تاریخ یعقوبی را نوشته است
3. محمد بن سعد بن منيع الهاشمي البصري (م 230)، معرف به ابن سعد الطبقات الكبرى را نوشته است
4. ابو اسحاق ابراهيم بن محمد ثقفى كوفى (م 283) الغارات را نوشته است
5. محمد بن عمر الواقدي (م 207)، كتاب المغازی را نوشته است
ohfreedom;282941 نوشت:
مگر می شود به اولین تفسیر قرآن بی اعتنا بود و آن را فاقد اعتبار دانست؟؟؟

اگر بنا بود ما گفته های طبری را کامل قبول داشته باشیم که دیگر بحث شیعه وسنی معنا نداشت ، طبری سنی مذهب بوده ، انچه صحیح السند بیان کرده قبول داریم مابقی را نه
ایا شما هر چه در تاریخ و تفسیر وی آمده قبول دارید؟ مثلا پشیمانی ابابکر از اینکه به بیت حضرت زهرا سلام الله علیها جسارت کرده است که در تاریخ طبری هست قبول دارید (1)
1.تاريخ الأمم و الملوك ، أبو جعفر محمد بن جرير الطبري (م 310)، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم ، بيروت، دار التراث ، ط الثانية، 7 ج‏3،ص:430

اما بحث اصلی ما یعنی لقب فاروق و صدیق متعلق به چه کسی بوده است
که بین دوستان گتفتگوهای شد ، که به نظر کافی است و هر کس مطالب طرفین بحث را بخواند وقضاوت کند انشاءالله به حقیقت می رسد
اگر دوستی مطلب خاصی دارد که نیاز به بیان دارد و مربوط به این بحث است( بحث لقب فاروق وصدیق) پیام خصوصی بدهد تا تاپیک باز شود

مشکاة;282979 نوشت:
سلام
از همه ی کاربران محترم خواهشمندم فقط و فقط در مورد موضوع بحث کنند. صحبت های خارج از موضوع حذف خواهد شد.
ضمن اینکه به جهت انحراف تاپیک از بحث اصلی ، موقتا تا حضور کارشناس قفل خواهد شد .

با سلام دوست عزیز
چه جالب
فقط نمی دانم چرا اصولا حرف های کلیدی ما اهل سنت خارج از بحث تلقی می شود؟؟؟

دوستان اگر جواب را پیدا کردند یه نیمه خبری هم به ما بدهند

عماد;283030 نوشت:
اولا: نه برادر در همین تاپیک پست 108اهانتهای شما ودوستانتان را به شیعه آورده ام ملاحظه بفرمایید ، و مظلوم نمایی نکنید
ثانیا : دوست شما گفت ما اهل سنت اهل غلو نیستیم وشیعه اهل غلو است ،بنده نیز در پست115مثالهایی آوردم که اهل بعضی از اهل سنت نیز اهل غلو است ، یعنی افت غلو دامان هر دو مذهب ر اگرفته اینکه ما شما را متهم کنیم و خود را تبرئه و شما ما را متهم کنید و خود را تبرئه بی انصافی است

برادر گرامی من
الهی من فدای مظلومیت شما بشوم...
فقط نمی دانم درست در پست بعدی که من اهانت های بسیار رکیک هم مذهبان شما را آوردم کسی لام تا کام حرف نزد؟

اون زمان مظلومیت کجا رفت که ما را بی حیا و اهل علم ما رو ملعون نامیدید؟؟؟

این حق است؟

عماد;283040 نوشت:
مهم : مهم
دوستان این پست را حتما بخوانند وقضاوت کنند
ایشان در پست 87 سندی از تفسیر مجمع البیان آورده اند که در این تفسیر آمده صدیق ابابکر است
بنده در پست 109 جواب داده ام که همان کسی که شما گذاشته اید مشخص است که صاحب تفسیر قولهای مختلف را نوشته و نظر صحیح را معلوم کرده است ، و نظر صحیح جز این بوده که شما نوشته اید ، نظر صحیح قول قبلی بوده است (دوستان مراجعه کنند )
بعد ایشان در پست 129چون از جواب عاجز مانده اند گفته اند منطق شما نیز چنین است
بعد گفته اند

ای کاش لااقل این اشتباه را قبول می کردید که ما ببینم در بحث صادق هستید ودنبال حقیقت نه اینکه بعد از معلوم شدن اشتباه تان به چکنم چکنم بیفتید

قبلا گفتم که ایشان با لفظ قیل این نظر را رد کرده است و نظر صحیح را نوشته است
اگر در یک کتاب شیعه آمده باشد بعد از پیامبر مسلمانان دو گروه شدند
((گروه اول کسانی که به غدیر استناد کردند را شیعه می گویند واین گروه بر حقند
گروه دوم کسانی که به سقیفه استناد کردند و به انها اهل سنت می گویند ))
شما می گویید همین که در کتاب شیعه گروه دوم آمده پس معلوم می شود قبول داشته است که برحقند
نه می گوید چنین گروهی هم هست ، درباره مطلب فوق الذکر نیز می گوید چنین نظری هم هستنه اینکه درست است
برادر لااقل این اشتباه را قبول می کردید که حسن ظن به بحث شما باشد

کجای این تفسیر نوشته شده است: صدیق بودن ابوبکر کذب است؟؟؟
نشان دهید.
کجای معنای "قیل" یعنی یعنی رد کردن؟
اگر این چنین است که "قاقا لی لی" به معنی رد و بدل کردن میشود!!!
:Khandidan!::Kaf:

[quote=عمادحضرت کتابهای پیشین را قبول داشته اند ولی استنادشان به آن کتابها به کتابهای موجود در زمان پیامبر صلی الله علیه واله سلم بوده است نه کتاب تحریف نشده
چون اگر به کتاب تحریف نشده استناد می کردند ، مسیحیان که کتاب تحریف شده خود را قبول نداشتند وندیده بودند می گفتند این کتاب که شما به آن استناد می کنید ما قبول نداریم جون انها کتابهای تحریف شده را قبول داشتند .
و می دانید که کتاب موجود انجیل در آن زمان کتاب تحریف شده بوده نه کتاب اصلی به نص صریح قران
پس معنا ندارد که پیامبر صلی الله علیه واله وسلم به کتاب تحریف نشده استناد کند
[/color][/size][/font]

دوستان محترم هرکس متوجه منظور این برادر گرامی و تفاوت گفته های ایشان با بنده شد برای من هم توضیح دهد

عماد;283053 نوشت:
اولا: ایشان اولین مورخ نیست چون طبری متوفای 310هجری قمری است و قبل از وی تاریخهای زیادی نوشته شده بوده از جمله
1. عبد الملك بن هشام الحميرى المعافرى (م 218)، معروف به ابن هشام کتاب السيرة النبويه را نوشته است
2.احمد بن أبى يعقوب بن جعفر بن وهب واضح الكاتب العباسى المعروف باليعقوبى (م بعد 292) تاریخ یعقوبی را نوشته است
3. محمد بن سعد بن منيع الهاشمي البصري (م 230)، معرف به ابن سعد الطبقات الكبرى را نوشته است
4. ابو اسحاق ابراهيم بن محمد ثقفى كوفى (م 283) الغارات را نوشته است
5. محمد بن عمر الواقدي (م 207)، كتاب المغازی را نوشته است

اگر بنا بود ما گفته های طبری را کامل قبول داشته باشیم که دیگر بحث شیعه وسنی معنا نداشت ، طبری سنی مذهب بوده ، انچه صحیح السند بیان کرده قبول داریم مابقی را نه
ایا شما هر چه در تاریخ و تفسیر وی آمده قبول دارید؟ مثلا پشیمانی ابابکر از اینکه به بیت حضرت زهرا سلام الله علیها جسارت کرده است که در تاریخ طبری هست قبول دارید (1)
1.تاريخ الأمم و الملوك ، أبو جعفر محمد بن جرير الطبري (م 310)، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم ، بيروت، دار التراث ، ط الثانية، 7 ج‏3،ص:430


قیاس شما قیاس بنز است و پیکان... ببخشید ژیان...

شما روایت کامل بیاور تا ما بررسی کنیم و بگوئیم قبول داریم یا نه...

ohfreedom;282872 نوشت:
معلوم است که قبول داشته
کتاب های دیگر هم از جانب خداست.
حضرات نوح-موسی-عیسی- ابراهیم -ع س ا- همگی دین و کتابشان مورد تائید اسلام است زیرا آنان پیامبران خدا هستند، حرف خودشان که نبوده، حالا شاید به مرور زمان تحریف شده باشد...

یعنی کتاب های تحریف شده رو قبول داشته است
پس ما هم باید ان ها رو قبول کنیم دیگر؟؟؟؟؟؟؟

اما
در مورد قیل
خوب نگاه کیند خودتان :
و الذي جاء بالصدق و صدق به» اختلف في المعنى به [="red"]فقيل [/]الذي جاء بالصدق محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) جاء بالقرآن و صدق به المؤمنون فهو حجتهم في الدنيا و الآخرة عن ابن زيد و قتادة و مقاتل و احتجوا بقوله «أولئك هم المتقون» و [="red"]قيل[/] الذي جاء بالصدق و هو القرآن جبرائيل (عليه السلام) و صدق به محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) تلقاه بالقبول عن السدي و [="red"]قيل[/] الذي جاء بالصدق و هو قول لا إله إلا الله هو محمد (صلى الله عليه ) و الكلبي و [="red"]قيل[/] الذي جاء بالصدق الأنبياء و صدق به أتباعهم عن عطاء و الربيع و على هذا فيكون الذي للجنس كما في قول الشاعر:
حدود چهار تا قیل وجود دارد که قول های دیگران هستند

ammarshia;283163 نوشت:
یعنی کتاب های تحریف شده رو قبول داشته است
پس ما هم باید ان ها رو قبول کنیم دیگر؟؟؟؟؟؟؟

پروفسور جان من کجا گفتم کتاب تحریف شده؟
گفتم حضرت آن زمان این کتب را تکذیب نکرد.

در آخر گفتم: ممکن است این کتب به مرور زمان تحریف شوند.

این چه ربطی داره که شما استنباط کردید: پیامبر به کتب تحریف شده استناد کند؟

بابا منطق هم حد داره هااا
چرا الله دشمنان ما را از جنس سنگ دلان آفریده؟

در زمان مبعوث شدن پيامبر در تورات و انجيل تغييراتي داده شده بود که پيامبر اون تورات و انجيل مشهور در اون زمان رو به تمامي قبول نداشتند
اما تورات و انجيل واقعي رو قبول داشتند
که البته برخي از اون تورات و انجيل واقعي در لابلاي تورات و انجيل مشهور اون زمان هم موجود بوده است.
دوست عزیز سخن شما درست است پیامبر اصل ان ها رو قبول داشته است
اما منظور بنده این بود که در زمان مبعوث شدن و بعد از ان

ohfreedom;283131 نوشت:
فقط نمی دانم چرا اصولا حرف های کلیدی ما اهل سنت خارج از بحث تلقی می شود؟؟؟


سلام
اگر کمی منصف باشید و دقت کنید بنده فقط پست های شما را حذف نکرده ام!
ضمنا از این اعتراضات دوستان شیعه هم می کنند...

کاربران گرامی

بحث به درازا کشیده و به جدل تبدیل شده است ، گفتنی های مفید نیز از طرفین گفته شده است و ادامه فعالیت تاپیک خود بخود باعث منحرف شدن بحث می باشد .
موضوع قفل شده است