با سلام :جناب آقای عقیل نکاتی را بیان داشتند که بیان توضیحاتی ضروری است.
«عقیل» اگر شیعه صحت وقوع این داستان را بپذیرد،بنیان تمامی اعتقاداتش ویران خواهد شد! در این حدیث علی بن ابی طالب رضی الله عنه رسما صحت حدیث مشهور (انبیاء ارث نمی گذارند) رادر حضور جمعی از اصحاب می پذیرد، و به این ترتیب تمامی داستان سرایی های شیعه در مورد فدک و ظلمی که بر اهل بیت در این باب رفت به افسانه هایی مضحک تبدیل می شود.
جواب : 1-اینکه شیعه به کتب اهل سنت استناد می کند از باب این نیست که شیعه این کتب وروایات آن را از صدر تا ذیل قبول داشته باشد ،بلکه آنچه منطبق بر اصول مااست می پذیریم و آنچه مخالف آن است رد می کنیم .این امری مسلّم است. استدلال ما به کتاب بخاری و مسلم از باب الزام خصم است چون این کتب طبق اعتقاد شما اصح کتب بعد از قرآن است نه طبق نظر ما، لذا منطق بحث حکم می کند از منابعی که مورد قبول شمااست استفاده کنیم و این از باب الزام خصم است ،که یکی از اصول مناظره است. بله در روایاتی را که شیعه نقل نموده ودر منابع عامه نیز موجود است و جزو مشترکات است بحثی وجود ندارد . بنابراین جناب آقای عقیل :خیال خام است که بخواهید با کتاب مسلم بن حجاج قشیری نیشابوری بنیان عقائد شیعه را متزلزل کنید و این کاری بس خنده دار است. 2-بحث عدم ارث از پیامبر«صلی الله علیه وآله» امری است که مخالف نص قرآن است و راوی این حدیث دروغین نیز جز ابوبکر (صدیق!!!!!!!!!!) نبوده است و پارۀ تن پیامبر «صلی الله علیه وآله»حضرت صدیقۀ طاهره «سلام الله علیها»همان که اذیت کردن او اذیت نمودن پیامبر است و رضایت او موجب رضایت پیامبر است با این امر به مخالفت پرداخت وبا خطبه غراء خود دروغ بودن ادعای ابوبکر را ثابت نمود ند.
علاوه بر این که عمر بن خطّاب با باز گرداندن فدك «طبق این نقل »به امام على «عليه السلام »و عبّاس، در عمل اين حديث را تكذيب نموده است. «عمر امام على «عليه السلام» و عبّاس را مخاطب قرار داد و گفت: سپس تو و اين همراهت با هم، نزد من آمديد در حالى كه كار شما يكى بود و گفتيد: فدك را به ما بده و من گفتم: اگر بخواهيد به شما مىدهم، امّا با اين شرط كه با خدا عهد كنيد كه درباره فدك همان كارى را انجام دهيد كه رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله انجام مىداد؛ و شما نيز آن را به اين شرط گرفتيد؛ آيا چنين نيست ،گفتند: آرى» .
«عقیل » ب. در حدیث علی و عباس جهت پذیرش مسئولیت زمین های بنی النضیر به حاکمی مراجعه کرده اند که ازنظر شیعه کافر است و بدترین ظلمها را به اهل بیت واسلام نموده و همسر علی و دختر رسول الله صلی الله علیه و سلم را به قتل رسانده است و به حکم او نیز گردن می گذارند!
جواب : 1-ما خلفا را کافر فقهی نمی دانیم .والا باید آنها مسلمان نباشند در حالی که اینگونه نبوده است .بلکه آنها راغاصب و ظالم در حق اهل بیت «علیهم السلام» می دانیم.لذا کفر آنها اعتقادی است. علاوه بر این که این چه قضاوتی بوده: «جِئْتُمَانِي لِأَقْضِيَ بَيْنَكُمَا وَلَاوَاللَّهِ لَا أَقْضِي بَيْنَكُمَا بِغَيْرِ ذَلِكَ حَتَّى تَقُومَالسَّاعَةُ فَإِنْ عَجَزْتُمَا عَنْهَا فَرُدَّاهَا إِلَيَّ»؟!!!. آیا او نشنیده بود که پیامبر«صلی الله علیه وآله» فرمود :علي با حق است وحق با علي است ،آیا او حدیث ثقلین را نشنیده بود ؟!آیا امام علی «علیه السلام» طالب امر باطلی بوده است؟!چرا او به حق حکم نکرد؟
ابن ابى الحديد در اين مورد مى نويسد: «اين حديث آشكارا نشان مى دهد كه على عليه السلام و عبّاس آمدهاند تا ارثشان را طلب كنند، نه ولايت و حكومت را، و اين موضوع از مشكلات است. چرا كه ابوبكر در همان ابتداى كار موضوع را از ريشه بريد و نزد عبّاس و على «عليه السلام» و ديگران تأكيد كرد كه پيامبر «صلى اللَّه عليه وآله» هيچ ارثى نگذاشته، و عمر نيز او را در اين ماجرا كمك كرد. پس چگونه ممكن است عبّاس و على «عليه السلام» بعد از وفات ابوبكر بازگشته باشند و براى موضوعى كه تمام شده و اميدى به دستيابى آن نيست، تلاش كنند؟! مگر آن كه بگوييم: على «عليه السلام» و عبّاس گمان كردهاند كه شايد عمر حكم ابوبكر را در اين ماجرا نقض كند كه اين نيز بعيد است، زيرا على «عليه السلام» و عبّاس در ماجراى گرفتن فدك، عمر را به همدستى با ابوبكر متّهم مىكردند. مگر نمىبينيد كه عمر مىگويد: «من و ابوبكر را به ظلم و خيانت متّهم كرديد»، بنا بر اين چطور ممكن است كه آن دو گمان كرده باشند كه شايد عمر حكم ابوبكر را نقض كند و ارث آن دو را بدهد؟!». «شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد: 16/ 229 و 230».
«عقیل » ج. در حدیث علی رضی الله عنه که به ادعای شیعه امام معصوم است با عموی خوددر مدیریت اموال بنی النضیر(مسئله ای دنیوی و مالی) اختلاف دارد و این اختلاف به حدی شدید است که عمویش او را دروغگو و خائن و گنهکار می خواند! جواب: اولا:این مطلب دروغی آشکار است لذا نَوَوى مى نويسد كه قاضى عياض از مازرى اين گونه نقل مى كند: «ظاهر اين ماجرا شايسته عبّاس نيست، و هيهات كه حتّى برخى از اين اوصاف در «على عليه السلام» باشد. وى مى افزايد: اگر راهى براى تأويل آن نيابيم ناگزيريم كه راويان آن را دروغگو بدانيم. در ادامه مىگويد: و اين باعث شده كه برخى از محدّثين آن الفاظ حديث را از نسخه خود حذف كرده اند.شرح صحيح مسلم: 12/ 59 حديث 1757، باب حكم فىء از كتاب الجهاد والسير. لذا بخاری که در چند جا این داستان را ذکر می کند سخنی از این دشنام به میان نمی آورد و محدثین دیگر نیز نیاورده اند به جز اندکی ،و کار جناب مسلم نیز موجب زحمت شارحین شده به نحوی که عینی و ابن حجر«که شارح صحیح بخاری اند» یک مطلب را با عباراتی شبیه به هم در توجیه زیادی داستان آورده اند .
ثانیا: مگر هر کسی که معصوم بود باید از حق خود محروم باشد و هر کسی به خود اجازه دهد به مال آنها تعدی کند؟! ودر صورت تعدی آنها حق استیفای حق خود را نداشته باشند.؟!
ثالثا:اگر واقعا اینگونه بوده باشد عباس که معصوم نبوده «همچنان که وی در زمان جاهلیت تا داستان فتح مکه اهل ربا بوده است .وأخرج أبو داود والترمذي وصححه والنسائي وابن ماجة وابن أبي حاتم والبيهقي في سننه عن عمرو بن الأحوص انه شهد حجة الوداع مع رسول الله صلى الله عليه وسلم فقال الا ان كل ربا في الجاهلية موضوع ،لكم رؤس أموالكم، لا تظلمون ولا تظلمون ،وأول ربا موضوع ربا العباس؛در المثور،ج1ص367و...».
حال اگر او این سخنان را گفته باشداز جهت تعصبات شخصی خود بوده است .جالب این است که شما یک نظری به مناقب امام علی «علیه السلام» در صحیح مسلم و بخاری بنمائید و بعد قضاوت کنید.
باب: في فضائل أهل بيت النبي «صلى الله عليه وسلم» 1- عن عَائِشَة: خَرَجَ النَّبِيُّ «صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ» غَدَاةً وَعَلَيْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ مِنْ شَعْرٍ أَسْوَدَ فَجَاءَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ جَاءَ الْحُسَيْنُ فَدَخَلَ مَعَهُ ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَأَدْخَلَهَا ثُمَّ جَاءَ عَلِيٌّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ قَالَ «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا».که پیامبر اکرم«صلی الله علیه وآله» مصادیق آیۀ تطهیر را بیان می فرمایند که علی «علیه السلام» یکی از آن افراد است.
باب: لا يحب علياً إلا مؤمن ولا يبغضه إلا منافق 2-عَنْ زِرٍّ قَالَ :قَالَ :عَلِيٌّ وَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ إِنَّهُ لَعَهْدُ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَيَّ: أَنْ لَا يُحِبَّنِي إِلَّا مُؤْمِنٌ وَلَا يُبْغِضَنِي إِلَّا مُنَافِقٌ.
حال با این روایات دشمنی عباس با امام علی«علیه السلام» چه ضرری به آن حضرت می زند؟! طبق این روایات هر کس عداوت و دشمنی با آن حضرت داشته باشد دشمن خدا ورسول اواست واین امر نشانۀ نفاق اوست.
«عقیل » د. در حدیث علی و عباس تایید می کنند که عمر و ابوبکر راستگو و درستکار وتابع حق بوده اند و تصور آنان در مورد عمر و ابوبکر غلط بوده است!(درپایان حدیث عمر از آنان می پرسد که آیا آنچه گفتم درست است؟ و آن دو تاییدمی کنند)! قبول این حدیث یعنی نابودی اعتقادات بی اساس شیعه، و برای اهلسنت این حدیث هیچ نکته عجیب و مشکل سازی ندارد، جز کلمات گنهکار و دروغگوو خائنی که عمر به خود و ابوبکر نسبت می دهد و می گوید که این تصور علی وعباس بوده است. جواب: 1-شما از کجای حدیث این استفاده را نموید که امام علی «علیه السلام»عمر را راستگو دانسته است؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 2-اعتقادات شیعه بسی استوار تر از آن است که با اشکالاتی که چون بال مگس اندتکان بخورد . 3-در رابطه به فقرۀ آخر « فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًاآثِمًا غَادِرًا خَائِنًا وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُ لَصَادِقٌ بَارٌّرَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ ثُمَّ تُوُفِّيَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِيُّرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَوَلِيُّ أَبِيبَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِي كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا وَاللَّهُيَعْلَمُ إِنِّي لَصَادِقٌ بَارٌّ رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ فَوَلِيتُهَا». نیز مي گوییم: 1-امام علی «علیه السلام» راستگو است.زیرا كه او نفس پیامبر «صلی الله علیه وآله» و از اوست. 2-امام علی «علیه السلام» همواره با حق بوده و حق نیز همواره با او بوده واز او جدانمی شود.وآن حضرت ملاک تشخیص حق از باطل بوده اند. 3-نظر حضرت در مورد شیخین این بوده که آنها:دروغگو،گناهکار،حیله گر،وخائن ،بوده اند. 4- این امر آنقدر آشکار بوده که خلیفه ثانی از آن خبر می دهد و می گوید نظر شما در مورد ما این بوده ولی خدا می داند که اینگونه نیست؟!یعنی این اعتقاد شما در مورد ما بوده است . 5-اقرار خلیفه ثانی و ثبت جریان در کتاب صحیح شما و راستگویی امیر المؤمنین «علیه السلام» همه نشان می دهد که شیخین به این اوصاف رذیله متصف بوده اند. و مادر مورد این حدیث این قسمت را می پذیریم.
«عقیل» ه. و بالاخره توضیح آن کلمات: با دقت در داستان حدیث می توان بسادگیدریافت چرا عمر چنین کلماتی را بکار می برد. وقتی در ابتدای گفتگو عباس بنعبدالمطلب رضی الله عنه در حضور بزرگان اصحاب برادرزاده اش علی رضی اللهعنه را دروغگو و خائن و گنهکار می خواند، و چنین کلمات شدیدی را بخاطراختلافات مالی با او بکار می برد، عمر رضی الله عنه با اسلوب عتاب و توبیخپاسخ آنان را می دهد و به نوعی به عباس می گوید: همانگونه که اکنون بدلیلاختلاف با علی او را گنهکار و خائن و دروغگو می دانی، زمانی که با خلیفهاول و من بر سر این مسئله اختلاف پیدا کردی چنین تصوری نسبت به ما نیزداشتی و ما را نیز شایسته چنین صفاتی می د انستی. به همین دلیل است که عمرعینا الفاظ عباس را بکار می برد تا بنوعی او را بدلیل استفاده از چنینکلماتی مورد شماتت قرار دهد. طبعا دوستان شیعه باید پاسخ این سوال رابدهند...«جواب بقیه متن در بالا آمده که از ذکر آن خود داری نمودم». جواب: تفسیر عوام پسندی نمودی ولی دقت نکردی که عمر مخاطبش تنها عباس نبوده بلکه مخاطب امام علی «علیه السلام» و عباس بوده اند «فَرَأَيْتُمَاهُ»و می گوید شما دو نفر این اعتقاد را در حق من و ابو بکر می دانستید .وبا همین عدم توجه این تفسیرت نقش بر زمین می شود.لذا شما حالا حالا ها باید زحمت بکشید چون با این شبهات آبکی چطور می خواهید عقائد شیعه را متزلزل کنید البته تمام پستهای نیمه کاره که خواستید شیعه را به چالش بکشید ولی خود به چالش کشیده شدید و نیمه کاره رها کردیدموجود است .البته من پشت کار شما و جسارت شما را تحسین می کنم .موفق باشید.
با سلام :جناب آقای عقیل نکاتی را بیان داشتند که بیان توضیحاتی ضروری است.
«عقیل» اگر شیعه صحت وقوع این داستان را بپذیرد،بنیان تمامی اعتقاداتش ویران خواهد شد! در این حدیث علی بن ابی طالب رضی الله عنه رسما صحت حدیث مشهور (انبیاء ارث نمی گذارند) رادر حضور جمعی از اصحاب می پذیرد، و به این ترتیب تمامی داستان سرایی های شیعه در مورد فدک و ظلمی که بر اهل بیت در این باب رفت به افسانه هایی مضحک تبدیل می شود.
جواب :
1-اینکه شیعه به کتب اهل سنت استناد می کند از باب این نیست که شیعه این کتب وروایات آن را از صدر تا ذیل قبول داشته باشد ،بلکه آنچه منطبق بر اصول مااست می پذیریم و آنچه مخالف آن است رد می کنیم .این امری مسلّم است.
استدلال ما به کتاب بخاری و مسلم از باب الزام خصم است چون این کتب طبق اعتقاد شما اصح کتب بعد از قرآن است نه طبق نظر ما، لذا منطق بحث حکم می کند از منابعی که مورد قبول شمااست استفاده کنیم و این از باب الزام خصم است ،که یکی از اصول مناظره است.
بله در روایاتی را که شیعه نقل نموده ودر منابع عامه نیز موجود است و جزو مشترکات است بحثی وجود ندارد .
بنابراین جناب آقای عقیل :خیال خام است که بخواهید با کتاب مسلم بن حجاج قشیری نیشابوری بنیان عقائد شیعه را متزلزل کنید و این کاری بس خنده دار است.
2-بحث عدم ارث از پیامبر«صلی الله علیه وآله» امری است که مخالف نص قرآن است و راوی این حدیث دروغین نیز جز ابوبکر (صدیق!!!!!!!!!!) نبوده است و پارۀ تن پیامبر «صلی الله علیه وآله»حضرت صدیقۀ طاهره «سلام الله علیها»همان که اذیت کردن او اذیت نمودن پیامبر است و رضایت او موجب رضایت پیامبر است با این امر به مخالفت پرداخت وبا خطبه غراء خود دروغ بودن ادعای ابوبکر را ثابت نمود ند.
علاوه بر این که عمر بن خطّاب با باز گرداندن فدك «طبق این نقل »به امام على «عليه السلام »و عبّاس، در عمل اين حديث را تكذيب نموده است.
«عمر امام على «عليه السلام» و عبّاس را مخاطب قرار داد و گفت: سپس تو و اين همراهت با هم، نزد من آمديد در حالى كه كار شما يكى بود و گفتيد: فدك را به ما بده و من گفتم: اگر بخواهيد به شما مىدهم، امّا با اين شرط كه با خدا عهد كنيد كه درباره فدك همان كارى را انجام دهيد كه رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله انجام مىداد؛ و شما نيز آن را به اين شرط گرفتيد؛ آيا چنين نيست ،گفتند: آرى» .
«عقیل »
ب. در حدیث علی و عباس جهت پذیرش مسئولیت زمین های بنی النضیر به حاکمی مراجعه کرده اند که ازنظر شیعه کافر است و بدترین ظلمها را به اهل بیت واسلام نموده و همسر علی و دختر رسول الله صلی الله علیه و سلم را به قتل رسانده است و به حکم او نیز گردن می گذارند!
جواب :
1-ما خلفا را کافر فقهی نمی دانیم .والا باید آنها مسلمان نباشند در حالی که اینگونه نبوده است .بلکه آنها راغاصب و ظالم در حق اهل بیت «علیهم السلام» می دانیم.لذا کفر آنها اعتقادی است.
علاوه بر این که این چه قضاوتی بوده: «جِئْتُمَانِي لِأَقْضِيَ بَيْنَكُمَا وَلَاوَاللَّهِ لَا أَقْضِي بَيْنَكُمَا بِغَيْرِ ذَلِكَ حَتَّى تَقُومَالسَّاعَةُ فَإِنْ عَجَزْتُمَا عَنْهَا فَرُدَّاهَا إِلَيَّ»؟!!!.
آیا او نشنیده بود که پیامبر«صلی الله علیه وآله» فرمود :علي با حق است وحق با علي است ،آیا او حدیث ثقلین را نشنیده بود ؟!آیا امام علی «علیه السلام» طالب امر باطلی بوده است؟!چرا او به حق حکم نکرد؟
ابن ابى الحديد در اين مورد مى نويسد:
«اين حديث آشكارا نشان مى دهد كه على عليه السلام و عبّاس آمدهاند تا ارثشان را طلب كنند، نه ولايت و حكومت را، و اين موضوع از مشكلات است. چرا كه ابوبكر در همان ابتداى كار موضوع را از ريشه بريد و نزد عبّاس و على «عليه السلام» و ديگران تأكيد كرد كه پيامبر «صلى اللَّه عليه وآله» هيچ ارثى نگذاشته، و عمر نيز او را در اين ماجرا كمك كرد.
پس چگونه ممكن است عبّاس و على «عليه السلام» بعد از وفات ابوبكر بازگشته باشند و براى موضوعى كه تمام شده و اميدى به دستيابى آن نيست، تلاش كنند؟!
مگر آن كه بگوييم: على «عليه السلام» و عبّاس گمان كردهاند كه شايد عمر حكم ابوبكر را در اين ماجرا نقض كند كه اين نيز بعيد است، زيرا على «عليه السلام» و عبّاس در ماجراى گرفتن فدك، عمر را به همدستى با ابوبكر متّهم مىكردند.
مگر نمىبينيد كه عمر مىگويد: «من و ابوبكر را به ظلم و خيانت متّهم كرديد»، بنا بر اين چطور ممكن است كه آن دو گمان كرده باشند كه شايد عمر حكم ابوبكر را نقض كند و ارث آن دو را بدهد؟!».
«شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد: 16/ 229 و 230».
«عقیل »
ج. در حدیث علی رضی الله عنه که به ادعای شیعه امام معصوم است با عموی خوددر مدیریت اموال بنی النضیر(مسئله ای دنیوی و مالی) اختلاف دارد و این اختلاف به حدی شدید است که عمویش او را دروغگو و خائن و گنهکار می خواند!
جواب:
اولا:این مطلب دروغی آشکار است لذا نَوَوى مى نويسد كه قاضى عياض از مازرى اين گونه نقل مى كند:
«ظاهر اين ماجرا شايسته عبّاس نيست، و هيهات كه حتّى برخى از اين اوصاف در «على عليه السلام» باشد.
وى مى افزايد: اگر راهى براى تأويل آن نيابيم ناگزيريم كه راويان آن را دروغگو بدانيم.
در ادامه مىگويد: و اين باعث شده كه برخى از محدّثين آن الفاظ حديث را از نسخه خود حذف كرده اند.شرح صحيح مسلم: 12/ 59 حديث 1757، باب حكم فىء از كتاب الجهاد والسير.
لذا بخاری که در چند جا این داستان را ذکر می کند سخنی از این دشنام به میان نمی آورد و محدثین دیگر نیز نیاورده اند به جز اندکی ،و کار جناب مسلم نیز موجب زحمت شارحین شده به نحوی که عینی و ابن حجر«که شارح صحیح بخاری اند» یک مطلب را با عباراتی شبیه به هم در توجیه زیادی داستان آورده اند .
ثانیا: مگر هر کسی که معصوم بود باید از حق خود محروم باشد و هر کسی به خود اجازه دهد به مال آنها تعدی کند؟! ودر صورت تعدی آنها حق استیفای حق خود را نداشته باشند.؟!
ثالثا:اگر واقعا اینگونه بوده باشد عباس که معصوم نبوده «همچنان که وی در زمان جاهلیت تا داستان فتح مکه اهل ربا بوده است .وأخرج أبو داود والترمذي وصححه والنسائي وابن ماجة وابن أبي حاتم والبيهقي في سننه عن عمرو بن الأحوص انه شهد حجة الوداع مع رسول الله صلى الله عليه وسلم فقال الا ان كل ربا في الجاهلية موضوع ،لكم رؤس أموالكم، لا تظلمون ولا تظلمون ،وأول ربا موضوع ربا العباس؛در المثور،ج1ص367و...».
حال اگر او این سخنان را گفته باشداز جهت تعصبات شخصی خود بوده است .جالب این است که شما یک نظری به مناقب امام علی «علیه السلام» در صحیح مسلم و بخاری بنمائید و بعد قضاوت کنید.
صحیح بخاری :
1-قالَ«صلی الله علیه وسلم» لِعَلِيٍّ: أَنْتَ مِنِّي وَأَنَا مِنْكَ.
2-«بَاب مَنَاقِبِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ الْقُرَشِيِّ الْهَاشِمِيِّ أَبِي الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ»
وَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لِعَلِيٍّ أَنْتَ مِنِّي وَأَنَا مِنْكَ وَقَالَ عُمَرُ تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ عَنْهُ رَاضٍ.
3- حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ حَدَّثَنَا حَاتِمُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنْ يَزِيدَ بْنِ أَبِي عُبَيْدٍ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْأَكْوَعِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ كَانَ عَلِيٌّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ تَخَلَّفَ عَنْ النَّبِيِّ «صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ» فِي خَيْبَرَ وَكَانَ بِهِ رَمَدٌ فَقَالَ أَنَا أَتَخَلَّفُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ «صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ »فَخَرَجَ عَلِيٌّ فَلَحِقَ بِالنَّبِيِّ «صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ» فَلَمَّا كَانَ مَسَاءُ اللَّيْلَةِ الَّتِي فَتَحَهَا فِي صَبَاحِهَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ «صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ» لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ أَوْ قَالَ لَيَأْخُذَنَّ غَدًا رَجُلٌ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَوْ قَالَ يُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يَفْتَحُ اللَّهُ عَلَيْهِ فَإِذَا نَحْنُ بِعَلِيٍّ وَمَا نَرْجُوهُ فَقَالُوا هَذَا عَلِيٌّ فَأَعْطَاهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَفَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِ.
4- حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ حَدَّثَنَا يَحْيَى عَنْ شُعْبَةَ عَنْ الْحَكَمِ عَنْ مُصْعَبِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ أَبِيهِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ خَرَجَ إِلَى تَبُوكَ وَاسْتَخْلَفَ عَلِيًّا فَقَالَ أَتُخَلِّفُنِي فِي الصِّبْيَانِ وَالنِّسَاءِ قَالَ أَلَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَيْسَ نَبِيٌّ بَعْدِي ..
صحیح مسلم:
باب: في فضائل أهل بيت النبي «صلى الله عليه وسلم»
1- عن عَائِشَة: خَرَجَ النَّبِيُّ «صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ» غَدَاةً وَعَلَيْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ مِنْ شَعْرٍ أَسْوَدَ فَجَاءَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ جَاءَ الْحُسَيْنُ فَدَخَلَ مَعَهُ ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَأَدْخَلَهَا ثُمَّ جَاءَ عَلِيٌّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ قَالَ «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا».که پیامبر اکرم«صلی الله علیه وآله» مصادیق آیۀ تطهیر را بیان می فرمایند که علی «علیه السلام» یکی از آن افراد است.
باب: لا يحب علياً إلا مؤمن ولا يبغضه إلا منافق
2-عَنْ زِرٍّ قَالَ :قَالَ :عَلِيٌّ وَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ إِنَّهُ لَعَهْدُ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَيَّ: أَنْ لَا يُحِبَّنِي إِلَّا مُؤْمِنٌ وَلَا يُبْغِضَنِي إِلَّا مُنَافِقٌ.
حال با این روایات دشمنی عباس با امام علی«علیه السلام» چه ضرری به آن حضرت می زند؟! طبق این روایات هر کس عداوت و دشمنی با آن حضرت داشته باشد دشمن خدا ورسول اواست واین امر نشانۀ نفاق اوست.
«عقیل »
د. در حدیث علی و عباس تایید می کنند که عمر و ابوبکر راستگو و درستکار و تابع حق بوده اند و تصور آنان در مورد عمر و ابوبکر غلط بوده است!(در پایان حدیث عمر از آنان می پرسد که آیا آنچه گفتم درست است؟ و آن دو تایید می کنند)! قبول این حدیث یعنی نابودی اعتقادات بی اساس شیعه، و برای اهل سنت این حدیث هیچ نکته عجیب و مشکل سازی ندارد، جز کلمات گنهکار و دروغگو و خائنی که عمر به خود و ابوبکر نسبت می دهد و می گوید که این تصور علی و عباس بوده است.
جواب:
1-شما از کجای حدیث این استفاده را نموید که امام علی «علیه السلام»عمر را راستگو دانسته است؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
2-اعتقادات شیعه بسی استوار تر از آن است که با اشکالاتی که چون بال مگس اندتکان بخورد .
3-در رابطه به فقرۀ آخر « فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُ لَصَادِقٌ بَارٌّ رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ ثُمَّ تُوُفِّيَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَوَلِيُّ أَبِي بَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِي كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنِّي لَصَادِقٌ بَارٌّ رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ فَوَلِيتُهَا ».
نیز مي گوییم:
1-امام علی «علیه السلام» راستگو است.زیرا كه او نفس پیامبر «صلی الله علیه وآله» و از اوست.
2-امام علی «علیه السلام» همواره با حق بوده و حق نیز همواره با او بوده واز او جدانمی شود.وآن حضرت ملاک تشخیص حق از باطل بوده اند.
3-نظر حضرت در مورد شیخین این بوده که آنها:دروغگو،گناهکار،حیله گر،وخائن ،بوده اند.
4- این امر آنقدر آشکار بوده که خلیفه ثانی از آن خبر می دهد و می گوید نظر شما در مورد ما این بوده ولی خدا می داند که اینگونه نیست؟!یعنی این اعتقاد شما در مورد ما بوده است .
5-اقرار خلیفه ثانی و ثبت جریان در کتاب صحیح شما و راستگویی امیر المؤمنین «علیه السلام» همه نشان می دهد که شیخین به این اوصاف رذیله متصف بوده اند.
و مادر مورد این حدیث این قسمت را می پذیریم.
«عقیل»
ه. و بالاخره توضیح آن کلمات: با دقت در داستان حدیث می توان بسادگیدریافت چرا عمر چنین کلماتی را بکار می برد. وقتی در ابتدای گفتگو عباس بنعبدالمطلب رضی الله عنه در حضور بزرگان اصحاب برادرزاده اش علی رضی اللهعنه را دروغگو و خائن و گنهکار می خواند، و چنین کلمات شدیدی را بخاطراختلافات مالی با او بکار می برد، عمر رضی الله عنه با اسلوب عتاب و توبیخپاسخ آنان را می دهد و به نوعی به عباس می گوید: همانگونه که اکنون بدلیلاختلاف با علی او را گنهکار و خائن و دروغگو می دانی، زمانی که با خلیفهاول و من بر سر این مسئله اختلاف پیدا کردی چنین تصوری نسبت به ما نیزداشتی و ما را نیز شایسته چنین صفاتی می د انستی. به همین دلیل است که عمرعینا الفاظ عباس را بکار می برد تا بنوعی او را بدلیل استفاده از چنینکلماتی مورد شماتت قرار دهد. طبعا دوستان شیعه باید پاسخ این سوال رابدهند...«جواب بقیه متن در بالا آمده که از ذکر آن خود داری نمودم».
جواب:
تفسیر عوام پسندی نمودی ولی دقت نکردی که عمر مخاطبش تنها عباس نبوده بلکه مخاطب امام علی «علیه السلام» و عباس بوده اند «فَرَأَيْتُمَاهُ»و می گوید شما دو نفر این اعتقاد را در حق من و ابو بکر می دانستید .وبا همین عدم توجه این تفسیرت نقش بر زمین می شود.لذا شما حالا حالا ها باید زحمت بکشید چون با این شبهات آبکی چطور می خواهید عقائد شیعه را متزلزل کنید البته تمام پستهای نیمه کاره که خواستید شیعه را به چالش بکشید ولی خود به چالش کشیده شدید و نیمه کاره رها کردیدموجود است .البته من پشت کار شما و جسارت شما را تحسین می کنم .موفق باشید.
« أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ»
یونس/35
آيا كسى كه هدايت به حق مىكند براى پيروى شايسته تر است يا آن كس كه خود هدايت نمىشود مگر هدايتش كنند، شما را چه مىشود.
:Sham::Sham::Sham::Sham::Sham: