علل بی مهری عارفان به عقل
تبهای اولیه
باسمه تعالی
ابن عربی وشاگردانش با نقد دیدگاه اهل نظر در باب عقل نسبت به هم افقی عقل ،شریعت وشهود اصرار دارند وبرآنند که عقل می توتند پا به پای شهود به طورهای فوق عقل سفرکند وبه فهم حقایق حاصل کشف بار ییابد از این رو اگر نکوهشی از عقل در کلام ایشان یافت می شود می توان ان را بریکی از محمل های زیر حمل کرد:
1- عقل فکری نه عقل الهی :
عقل قوه قابل است که درک احکام وقضایای کلی را بر عهده دارداما محتوای ادراکی که به این قوه ارائه می شود گاهی از سوی فکر وگاهی از سوی خداوند است از این رو آنگاه که این عقل قابل آن چرا که فکر برایش فراهم کرده است ادراک می کند عقل ناظر یا عقل فکری است وآنگاه که از عالم اله به او معارفی افاضه می شود عقلی الهی است این عقل الهی که معارف وهبی را از حق تعالی می پذیرد ومنور به نور ایمان است عقلی اصیل است وآن چه سزاوار نام عقل برآن است همین عقل الهی منور به نور ایمان است که توانایی ادراک تمامی اطوار را دارد از این رو باید گفت اگر محدودیتی در کار عقل هست نه مربوط به عقل وهبی الهی است بلکه حاصل تعقل عقل نظری فکری است عقل نظری فکری که از مدد الهی بی بهره ومستقل است توان ادراک طور مکاشفه ها راندارد اما همین عقل آنگاه که منور به نور هدایت ایمانی شود به درک بالاترین مراتب واطوار ارتقا می یابد براین اساس عقل قادر خواهد بود پس از آنکه انسان به مدد کشف وشهود به مراتب بالای علم حضوری دست یافت درباره داده های این علم حضوری استدلال ورزی می کند وفهمی عقلانی وپیرو آن استدلال هایی مبتنی برعقل از این شهود ها ومکاشفه ها می یابد
ادامه دارد.......