جمع بندی علت نکشتن عمرو عاص توسط حضرت علی (ع)
تبهای اولیه
با سلام
چرا حضرت علی در جنگ صفین وقتیعمر عاص خود را برهنه کرد او را نکشت؟(مثلا اگر یک مجرم هم این کار را مقابل یکپلیس با حیا بکند به راحتی از محلکه فرار میکند !!!) فقط ببینید اوچه ظلم هایی که به مسلمانان نکرد(توجه کنید که اینجا جرم عمومی بوده و وقتی گفت که قران ها را بر نیزه کنید بزرگترین خیانت را به اسلام و مسلمانان کرد و مجازات او حد اقل مرگ است).لطفا نگویید که اگر او نبود ده ها نفر ماننداو وجود داشتند مثل این می ماند که ما سردسته یک باند خلاف کار را زنده بگزاریم بهبهانه این که مانند او زیاد هستند و اگر او نباشد یکی دیگر میاید!!!
با توجه به مطالب بالا این فعل از علی ع از نظر عقلیو قوانین اسلام چه طور توجیه میشود؟
با سلام
چرا حضرت علی در جنگ صفین وقتیعمر عاص خود را برهنه کرد او را نکشت؟(مثلا اگر یک مجرم هم این کار را مقابل یکپلیس با حیا بکند به راحتی از محلکه فرار میکند !!!) فقط ببینید اوچه ظلم هایی که به مسلمانان نکرد(توجه کنید که اینجا جرم عمومی بوده و وقتی گفت که قران ها را بر نیزه کنید بزرگترین خیانت را به اسلام و مسلمانان کرد و مجازات او حد اقل مرگ است).لطفا نگویید که اگر او نبود ده ها نفر ماننداو وجود داشتند مثل این می ماند که ما سردسته یک باند خلاف کار را زنده بگزاریم بهبهانه این که مانند او زیاد هستند و اگر او نباشد یکی دیگر میاید!!!
با توجه به مطالب بالا این فعل از علی ع از نظر عقلیو قوانین اسلام چه طور توجیه میشود؟
با عرض سلام و ادب
در اين رابطه چند نكته را بايد در نظر گرفت:
1. اصل تقدم ارزشها؛ به طور كلى در طول تاريخ دو روىكرد همواره با يكديگر در تضاد و چالش بوده است: اخلاق سودپرستانه و منفعت طلبانه و اخلاق ارزشگرا. اخلاق منفعت طلبانه، اهميتى براى اصول و ارزشها قائل نيست و در رسيدن به اهداف خود، هر وسيله اى را استخدام مىكند و به عبارت ديگر به «عقلانيت ابزارى» روى آورده است. چنين روىكردى بسيار خطرناك است و بشريت را به سمت نابودى ارزشهاى اخلاقى سوق مىدهد. بنابراين اگر در مواردى با استفاده از آن، مىتوان به نتايجى گذرا دست يافت؛ ولى در دراز مدت به انهدام ارزشها و فضايل اخلاقى مى انجامد و فرهنگ و تمدن بشرى را سخت آلوده و آسيب پذير مىسازد. چيزى كه پيامبران و اولياى الهى هماره از آن پاسدارى نموده و در موارد بسيارى، طعم تلخ شكست ظاهرى را چشيده اند - كه با اين شكست، پيروزى مهمترى را كسب نموده و تعاليمى آموزنده و جاويدان به يادگار نهاده اند - همين رعايت ارزشهاى والاى انسانى، كرامت، بزرگوارى و... است.
پيامبر اكرم(ص) و حضرت على(ع) دو نمونه برجسته از اين روىكرد مىباشند و شاگردان مكتب ايشان نيز چنين بوده اند؛ مثلاً وقتى عبيداللَّه بن زياد به كوفه آمد يكى از دوستان مسلم بن عقيل به نام «هانى بن عروه» - كه از رجال مشهور شهر بود - عبيداللَّه را به ميهمانى دعوت نمود و به مسلم خبر داد كه مىتواند در خانه او مخفى شود و عبيداللَّه را به قتل برساند؛ ليكن «مسلم» از انجام اين عمل سرباز زد و گفت: اين نوعى حقه و حيله در برابر مهمان است كه از نظر اسلام شيوهاى مطرود مىباشد.
نمونه هايى از اينگونه موارد در تاريخ بسيار نقل شده است و اينها خود بهترين گواه بر عظمت اخلاقى بنى هاشم است و اين در حالى است كه اگر كسى از امويان چنين فرصتى مىيافت، لحظه اى در حذف رقيب درنگ نمى كرد؛ زيرا عقلانيت ابزارى به هيچ ارزشى اصالت نمى دهد. به نظر ما اين حركت اميرالمؤمنين(ع) عالى ترين درس انسانيت، شرافت، نجابت و حيا است و عظمت آن اگر بيشتر از شجاعت آن حضرت نباشد كمتر از آن نيست؛ اما صد افسوس اهميت ارزشها حتى در ميان مدعيان تشيع علوى نيز رنگ باخته است و آنان درست با عينك عقلانيت ابزارى به تحليل پديده هاى تاريخى مىپردازند. آرى! اين خود برگ زرين ديگرى از دفتر افتخارات حضرت على(ع) است كه در اوج قدرت و توانايى با بدترين دشمن خود اينگونه برخورد مىكند و درس وفادارى به ارزشها را به جهانيان مىآموزد.
2. دقت در تحليل رويدادها؛ اين سخن كه اشكال كنندگان چنين فرض كرده اند كه همه مسائل و مشكلات در گرو وجود شخصى به نام عمر و عاص است، بسيار سطحى انديشى در تحليل مسائل تاريخى است. به راستى چه دليلى وجود دارد كه اگر عمر و عاص كشته مىشد، همه فتنه ها مى خوابيد و هيچ يك از حوادث و رويدادهاى تلخ و ناگوار بعدى پديد نمى آمد؟ اين برداشت نوعى قهرمان سازى خيالى است. البته نقش وجود عمرو عاص در دستگاه معاويه حايز اهميت بود؛ ليكن هر چه بوده، او نيز يك عنصر در يك مجموعه پيچيده و سازمان يافته و داراى قدرت نظامى بزرگ بوده است. در مقابل نيز سربازان و لشكريان امام على(ع) بزرگترين بلاى جان آن حضرت بوده اند، حتى اگر از علم امامت آن حضرت هم صرف نظر كنيم، با نگرش و بررسى حوادث تاريخى مى بينيم كه هيچ دليلى وجود ندارد كه كشته شدن عمر و عاص و يا حتى معاويه به منزله خاموش شدن تمام فتنه ها بود.
با سلام و احترام به کارشناس گرامی
1. اصل تقدم ارزشها؛ به طور كلى در طول تاريخ دو روىكرد همواره با يكديگر در تضاد و چالش بوده است: اخلاق سودپرستانه و منفعت طلبانه و اخلاق ارزشگرا. اخلاق منفعت طلبانه، اهميتى براى اصول و ارزشها قائل نيست و در رسيدن به اهداف خود، هر وسيله اى را استخدام مىكند و به عبارت ديگر به «عقلانيت ابزارى» روى آورده است. چنين روىكردى بسيار خطرناك است و بشريت را به سمت نابودى ارزشهاى اخلاقى سوق مىدهد. بنابراين اگر در مواردى با استفاده از آن، مىتوان به نتايجى گذرا دست يافت؛ ولى در دراز مدت به انهدام ارزشها و فضايل اخلاقى مى انجامد و فرهنگ و تمدن بشرى را سخت آلوده و آسيب پذير مىسازد. چيزى كه پيامبران و اولياى الهى هماره از آن پاسدارى نموده و در موارد بسيارى، طعم تلخ شكست ظاهرى را چشيده اند - كه با اين شكست، پيروزى مهمترى را كسب نموده و تعاليمى آموزنده و جاويدان به يادگار نهاده اند - همين رعايت ارزشهاى والاى انسانى، كرامت، بزرگوارى و... است.
ببینید اخلاق ارزشگرا اینجا نباید بکار برده شود چرا؟ چون شخص وقتی میتواند از اخلاقیات استفاده کند که فقط خودش مظلوم واقع شده ولی وقتی جرم عمومی باشد مساله فرق میکند و به هیچوجه نمیشود از اخلاقیات صحبت کرد مگر این که همه مظلومان راضی باشند که در اینجا(به نیزه کردن قران ها) همه مسلمانان به شدت مظلوم واقع شدند و حتی اثار ان تا به امروز نیز ادامه دارد
حتی اسلام نیز نیرنگ در جنگ ها را نه تنها مباه دانسته بلکه واجب نیز میداند! این که مسلم چه عملی انجام داده به خودش مربوط است معصیت کرده یا نکرده به خود و خدایش مربوط است ما داریم در مورد قوانین صحبت میکنیم نه اعمال اشخاص
2-خیر این ساده اندیشی نیست ساده اندیشی نادیده گرفتن یا کم اثر دانستن عمروعاص به خاطر حضرت علی است
با سلام و احترام به کارشناس گرامیببینید اخلاق ارزشگرا اینجا نباید بکار برده شود چرا؟ چون شخص وقتی میتواند از اخلاقیات استفاده کند که فقط خودش مظلوم واقع شده ولی وقتی جرم عمومی باشد مساله فرق میکند و به هیچوجه نمیشود از اخلاقیات صحبت کرد مگر این که همه مظلومان راضی باشند که در اینجا(به نیزه کردن قران ها) همه مسلمانان به شدت مظلوم واقع شدند و حتی اثار ان تا به امروز نیز ادامه دارد
حتی اسلام نیز نیرنگ در جنگ ها را نه تنها مباه دانسته بلکه واجب نیز میداند! این که مسلم چه عملی انجام داده به خودش مربوط است معصیت کرده یا نکرده به خود و خدایش مربوط است ما داریم در مورد قوانین صحبت میکنیم نه اعمال اشخاص2-خیر این ساده اندیشی نیست ساده اندیشی نادیده گرفتن یا کم اثر دانستن عمروعاص به خاطر حضرت علی است
با سلام
مورخان نوشتهاند: در جنگ صفين آن گاه که شدت نبرد و فشار جنگ ، عرصه را بر شاميان تنگ ساخته بود ، آتش افروزان براى ساکت کردن ديگران ناچار شدند خود نيز به ميدان گام نهند تا زبان مخالفان را كوتاه سازند.
در همین راستا عمروعاص وارد میدان نبرد شد و امام علی براو حمله کرد.
در مورد شرکت او در جنگ تن به تن با امام علی (ع) گفتهاند:
او دشمنى داشت به نام حارث بن نصر كه گرچه هر دو شاگرد يك مكتب بودند،
اما بدخواه يكديگر به شمار مي رفتند.
حارث از عمرو انتقاد كرد كه چرا وى در مبارزه با على شركت نميكند و تنها شعار ميدهد!
انتقاد او ميان سپاه شام منتشر شد و عمرو ناچار گرديد براى يك بار هم كه شده، در ميدان نبرد با امام روبه رو شود. وقتى با امام مواجه شد، حضرت به او مهلت نداد و با فشار نيزه او را نقش زمين كرد.
عمرو كه از جوانمردى امام آگاه بود، فوراً با كشف عورت، حضرت را از تعقيب خود منصرف كرد و امام چشم خود را فرو بست و از او روى برگردانيد.(1)
چون حیا و عفت حضرت اجازه نمی داد به عورت دیگران نگاه کند، که گویای اهتمام حضرت به امور ارزشی و اخلاقی است.
عبدالفتاح عبدالمقصود كه يك نويسنده سنى مذهب است، در زمينة انصراف امام از كشتن عمروعاص می نويسد : «امام حاضر نشد دستهاى خود را به خون پيادة بى سلاح افتادهاى بيالايد و از روى كرامت و عفت او را رها كرد» .(2)
بنابراين جوانمردی ، بزرگوارى، عفت چشم و مراعات اخلاق ابرمرد تاريخ اميرمؤمنان علی (ع) ایشان را از قتل عمروعاص منصرف ساخت؛ دشمنى كه در نهايت ذلت از برابر رقيبش فرار كرد و حاضر شد با كمال بدبختى، شرمگاه خود را عريان سازد. اين عمل به مراتب از كشتن او تاريخسازتر است.
اين پندار كه اگر عمروعاص كشته مي شد، حوادث تلخ بعدى به وجود نمىآمد، درست نيست ، زيرا گرچه روباه مكّاری بود، اما دهها نفر همانند عمروعاص كنار معاويه بودند.
معاویه هم مانند دیگر مکاران و ستمگران تاریخ اگر چنان مسیری را پیمود، به جهت حب جاه و دنیا طلبی بود.
در ماجراى سقيفة بنى ساعده كه سرچشمه انحراف از مسير اسلام و امامت است و منجر به غصب خلافت اميرمؤمنان (ع) شد، عمروعاص هيچ گونه نقشى نداشت، بلكه نقش اساسى را دیگرانی داشتند که حب جاه و رياست و در يك كلام حب دنيا آنان را بازى داده بود و بدن مطهر پيامبر را رها كردند و براى چند روز زندگى دنيا ، آخرت خود را به باد دادند. دنيا طلبى بود که مردم كوفه را در عين این که شناخت كاملی از امام حسين(ع) داشتند، عليه آن امام كشاند و همه مي دانيم كه عمروعاص در اين ماجرا نقشى نداشت.
پس اين طور نيست اگر عمروعاص كشته مي شد، امام به پيروزى مي رسيد و هيچ خاطرة تلخى به وجود نمى آمد.
پينوشتها:
1ـ شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج6، ص 313؛ سيد حسن امين، اعيان الشيعه، ج2، ص 276؛ جعفر سبحاني، فروغ ولايت ، ص 571؛ بحارالأنوار ، ج 32، ص 512.
2ـ امام علي بن ابي طالب، ج4، ص 399.
با سلام
بن مایه سخنان شما بسیار ساده است اخوی!:ok:
با یه سرچ کوچیک در نت جوابتان را پیدا میکردید
بنظر بنده شما اول امیرالمومنین علی ع را بشناسید بعد خود به دلیل نکشتن عمروعاصپی خواهید برد
عزیزان من دلیل منطقی بیارید لطفا.....
این کار حضرت علی چه خیری داشته..؟ برای خودش خیر داشته یا برای مسلمونا..؟ اگه برای خودش خیر داشته با توجه به اینکه میدونیم این کارش به ضرر مسلمونا واقع شده چرا خودشو به مسلمونا ترجیح داده..؟ وظیفه امام فقط رستگاری خودش نیست...اصلی ترین وظیفش علت هدایت مسلمانان واقع شدنه...
اصلا سخنان من ساده و سخیف جوابتان چیست?
جوابتان را داده ایم
عزیزان من دلیل منطقی بیارید لطفا.....
این کار حضرت علی چه خیری داشته..؟ برای خودش خیر داشته یا برای مسلمونا..؟ اگه برای خودش خیر داشته با توجه به اینکه میدونیم این کارش به ضرر مسلمونا واقع شده چرا خودشو به مسلمونا ترجیح داده..؟ وظیفه امام فقط رستگاری خودش نیست...اصلی ترین وظیفش علت هدایت مسلمانان واقع شدنه...
با سلام
شاید برای اهل خرد این جوابی باشد :Sham:
بنده ذکر کردم که اگر دوستان وظایف و عملکرد امامان را بدانند دیگر نیازی به توضیح نیست
بعد ازبازگشت ازجنگ صفین امیرالمومنین ع گفتگوی با مردی دارد که خواندن ان خالی از لطف نیست
در بين راه مردى از اهل كوفه پرسيد: (1)
يا اميرالمؤ منينع !
آيا آمد ما به شام و جنگيدن با اهل شام و معاويه به قضا و قدر الهى بود يا نه ؟
على عليه السلام فرمود:
اى شيخ !قسم به آن خدايى كه دانه را شكافت ، هر قدمى كه برداشتيم و هر تپه اى را كه بالا رفتيم و پايين آمديم و قضا و قدر خداى تعالى بود.:Sham::Sham:
مرد كوفى پرسيد: يا اميرالمؤ منين !پس ثواب و اجراى در اين صورت براى ما متصور نيست ؟
اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود:
چرا!اينگونه نيست كه مى گويى . بلكه خداوند اجرى عظيم و پاداشى جزيل براى پيمودن كوه و دره ، و رفتن از كوفه تا صفين و برگشتن به پاس خدمات استوارى و مجاهدت و اطاعت و فرمانبردارى از امام خويش به شما عنايت مى كند.
اى شيخ !شايد گمان مى كردى اين صعود و نزول و جنگ و جهاد ما به قضاى حتمى و قدر لازم انجام شد.
مرد كوفى گفت : يا اميرالمؤ منين ، همچنان كه مى گويى ، ظن و گمان من است .
على عليه السلام فرمود:
چنين نيست ، اگر به قضاى حتمى و قدر لازم باشد ثواب و عقاب و كيفر و پاداش معنى ندارد و وعده وعيد الهى لغو باشد و هيچ مجرمى نبايد ملامت شود و هيچ محسنى نبايد مورد تحسين واقع شود!
گفت : يا اميرالمؤ منين ، بيشتر بيان كن تا بدانم .
حضرت فرمود:
ان الله امر تخييرا و نهى تحذيرا و كلف يسيرا، يعص مغلوبا ولم يكلف تعنتا، لم يرسل الانبيا عبثا، ولم ينزل الكتب لعبا.
اى شيخ ، خداى بزرگ به انسان اختيار و اراده داده و بر هيچ امر و نهيى اجبار نكرده است ، هيچ كسى در اطاعت مكره و در معصيت ملزم نيست وگرنه ارسال رسل بازيچه و انزال كتب بيهوده بود.
مرد كوفى چون اين جواب را از اميرالمؤ منين عليه السلام شنيد، شاد و خندان شد و اشعارى در مدح و ثناى آن حضرت سرود، كه مطلع آن چنين است :
align: center [TR] [TD="colspan: 2"] انت الامام الذى نرجوا بطاعته [/TD] [TD] [/TD] [/TR] [TR] [TD] [/TD] [TD="colspan: 2"] يوم النشور من الرحمن رضوانا[/TD] [/TR]
يا على !تو آن امام هستى كه به سبب اطاعت و متابعت او آرزوى بهشت رضوان از خداى تعالى داريم .
1-نهج البلاغه ، كلمات قصار /78.
سلام
جوابتان چیست?
جواب استاد مقداد + نکتهای که جناب رضا اشاره کرد یعنی "شناخت امیرالمومنین علیه السلام"
برای شناخت آن حضرت میتوانید سیره ایشان و همچنین سیره پیامبراکرم صلّی الله علیه و آله را مطالعه کنید.
پیشنهاد بنده مطالعه کتابهای:
نهج البلاغه
سیری در سیره نبوی ، سیری در سیره ائمه اطهار ، جاذبه و دافعه علی عليهالسلام از شهید مطهری رحمة الله علیه
*****
الهی چه دور است از وادی توحید کسی که نفهمید «فَوْقَ كُلِّ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ» (یوسف/76)
****
بر نیزه کردن قران ها بعد از کشف عورت عمروعاص اتفاق افتاد حالا ایا قبل از ان هم عمروعاص زخمی به مسلمانان زده بود؟؟چرا باز هم زد در پنجمین روز جنگ که رود فرات به تصرف سپاه امام درآمده بود عمروعاص برای بازپس گیری رود خدعه ای به کار برد:او تعدادی از سپاهیان شام را در میان سپاهیان امام نفوذ داد تا در بین آن ها شایعه کنند که سپاهیان شام می خواهند نیمه های شب مسیر رود را به سمت اردوگاه سپاه امام تغییر داده و تمامی آنان را غرق کنند بسیاری از سپاهیان زودباور امام با شنیدن صدایی شبیه به صدای کلنگ از سوی اردوگاه سپاه شام این دروغ ها را باور کرده از اردوگاه گریختند و نظم سپاه امام در هم ریخت و تلاش های مالک اشتر و چند تن دیگر از یاران امام مبنی بر بازگرداندن سربازان به اردوگاه بی نتیجه ماند.در حالی که تمام این مدت سپاهیان مشغول طبل زدن بودند و این صداها هم مربوط به طبل زدن آن ها بود و با این خدعه عمروعاص هم فرات را از دست سپاهیان امام درآورد و هم نظم آن ها را به هم زد.
ببینید اخلاق ارزشگرا اینجا نباید بکار برده شود چرا؟ چون شخص وقتی میتواند از اخلاقیات استفاده کند که فقط خودش مظلوم واقع شده ولی وقتی جرم عمومی باشد مساله فرق میکند و به هیچوجه نمیشود از اخلاقیات صحبت کرد مگر این که همه مظلومان راضی باشند که در اینجا(خدعه فرات) همه مسلمانان به شدت مظلوم واقع شدند زیرا این بی نظمی در سپاه باعث کشته شدن افراد سپاه میشود و عمرو عاص باید کشته شود مگر این که تمام مسلمانان راضی باشند
شما به ما بگویید حد تفرقه میان سپاهیان اسلام چیست؟چیست؟
این که عمروعاص عورت خود را کشف کرد بیشتر به توهین به طرف مقابل میماند تا تحقیر
و حتی اگر تحقیر هم شده باشد برای جرمی که مرتکب شده بسیار کم است
سوال من انیجاست با وجود اینکه او باعث تفرقه و در نهایت کشته شدن سربازان سپاه شده بود ایا حد او کشف عورت است؟:khaneh:
او بعد از این نیز دوباره زهر خود را با بر نیزه کردن قران ها میریزد! و باز هم بر مسلمانان ظلمی دگر!
سوال من انیجاست با وجود اینکه او باعث تفرقه و در نهایت کشته شدن سربازان سپاه شده بود ایا حد او کشف عورت است؟:khaneh:
ا
با سلام
جناب دانش ترازوی عقل شما بشریست عزیز برادر !!درک وجود و رفتار علی ع در ترازوی عقل بشری نمیگنجد!
قطعا این سوال شما ,!سوال بی محتوا ی است!
علی ع بهتر از هر کسی واقف بر عمل کرد خود به دستورات خداوند بود
چرا که امیرالمومنین علی ع خود قرآن ناطق است او بهتر از هر کسی می دانست که چه باید کرد
یا علی ع
من کارشناس نیستم ولی میدونم اون حضرت علی:doa(5):من میشناسم ازطرف خدا آمده ومعصوم است وگناهی ندارد
درضمن همین حضرت اش پرسیدند:ایاموجوداتی غیراز مانیزهستند؟
فرمودند:بله.موجوداتی دراسمان هاهستند ولی بدانید که شما اشرف مخلوقاتید.
(استادرائفی پوردریکی ازسخنرانی هایشان گفتند)خودتون میتونیدتحقیق بکنید میفهمید که استاد برچه اساس این حدیث روخوندند
درضمن شما درجواب این پست من بگیدای این فرد دچار اشتباه میشود؟؟؟؟!!!!!!:Gig:
با سلام
جناب دانش ترازوی عقل شما بشریست عزیز برادر !!درک وجود و رفتار علی ع در ترازوی عقل بشری نمیگنجد!
قطعا این سوال شما ,!سوال بی محتوا ی است!
علی ع بهتر از هر کسی واقف بر عمل کرد خود به دستورات خداوند بود
چرا که امیرالمومنین علی ع خود قرآن ناطق است او بهتر از هر کسی می دانست که چه باید کرد
یا علی ع
با سلام
جناب رضا این حرف شما مغالطه فرار از بحث است
رفتار علی ع جز احکام اسلامی نیست درست است؟
و انجام احکام دینی دیگر نیازی به عقل فرابشری ندارد! بفرمایید معیار شما برای انجام احکام چیست؟بشریست یا فوق بشری؟قوانین اسلام به صورت ثبت شده و کامل(به اعتقاد شما) وجود دارند و اجرای ان هم برای هر شخصی ممکن است
پس تحلیل اعمال یک شخص هم نیازی به عقل فرابشری ندارد چه ان شخص معصوم باشد(از نظر شما) چه نباشد
من کارشناس نیستم ولی میدونم اون حضرت علیمن میشناسم ازطرف خدا آمده ومعصوم است وگناهی ندارد
درضمن همین حضرت اش پرسیدند:ایاموجوداتی غیراز مانیزهستند؟
فرمودند:بله.موجوداتی دراسمان هاهستند ولی بدانید که شما اشرف مخلوقاتید.
(استادرائفی پوردریکی ازسخنرانی هایشان گفتند)خودتون میتونیدتحقیق بکنید میفهمید که استاد برچه اساس این حدیث روخوندند
درضمن شما درجواب این پست من بگیدای این فرد دچار اشتباه میشود؟؟؟؟!!!!!!
مشکل شما اینجاست از نگاه درون دینی به قضیه مینگرید . ولی از دیدگاه برون دینی یا حتی اهل سنت معصومیت ندارند
با سلام
کسانی که با ادیبات دینی آشنا هستند، حتما اسم«لوح محفوظ» و «لوح محو و اثبات» رو شنیدید.
توضیح اینکه هر چیزی سر انجامی داره، حال یکبار صحبت از سر انجامی است که بسته به شرایط داره ، قطعی نیست، «لوح محو و اثبات» مشتمل علم به این سر انجام هاست.
یکبار کسی آخر چیزی رو دیده و داره در موردش صحبت می کنه، این علم قطعی است . علم الهی مطلق هست لذا به سر انجام قطعی اشیاء علم داره، « لوح محفوظ مشتمل» این علم است.
به هر دو علم، علم غیب گفته می شه.
فقط با این تفاوت که علم اول مختص خداست. ولی ائمه و بزرگان به قسم دوم،آنهم به اذن الهی علم دارند.
به عبارت دیگه ، علم ائمه، به «لوح محو و اثبات» است.
گفتیم این علم بسته به شرایط داره، ممکننه با تغییر شرایط تغییر کنه،
از سویی ائمه هم در انجام تکالیف الهی، موظف به استفاده از علم غیب نبودند.
کشتن عمرو و عاص در آن حالت کشف عورت کار متناسب با عظمت شخصیتی ایشان نبود. حضرت کسی را بکشد که در نهایت ذلت در حال فرار است و کشف عورت هم نموده است، این نحو کشتن، کار سخیفی است، و عظمت شخصیتی حضرت، اجازه کار سخیف به او نمی دهد، علی عالی است.
دوما حضرت موظف نبوده طبق علم غیب خود با دشمن بجنگد. این جنگ فقط جنگ علی نیست، بلکه ورطه ای برای آزمایش بندگان خداست، تا یاران واقعی حضرت ازانبوه مدعیان موجود در لشگر ایشان شناخت شود. در نتیجه ادامه این جنگ است که خطر خوارج مشخص می شود، مالک اشتر از امثال اشعث شناخته می شوند. اهمیت امامت مشخص می شود. خدا عالم را برای امتحان انسان ها، و متمایز کردن افراد شاخص خلق کرده، و امام نیز در همین راستا باید حرکت کند.
ثالثا علم امام چنانچه عنوان شد، علم به لوح «محو و اثبات» است و چنانچه عنوان شد، علم این لوح وابسته با شرایط است. ممکن است امام احتمال تغییر شرایط را می داده، یا حتی شرایط نسبت به آنچه امام به آن علم داشته تغییر نموده.
با توجه به آنچه گفته شد لزوم کشتن عمرو عاص در آن حال امری ضروری نیست:Sham:.
با سلام
خیر جناب سید ممد ایراد استدلال شما ان جاست که تعریف درستی از عمل سخیف و عمل عالی یا کامل ندارید حرف من این بودکه بعد از تفرقه افکنی عمروعاص در سپاه اسلام که باعث کشته شدن سربازان شده میباید در کسوت مجری حد را اجرا کند و حال انکه امکان چنین عملی را صد در. صد داشتند و میبایست او را به قتل برساند (به علت این که جرم عمومی است)این موضوع مانند پلیسی است که میخواهد مانند حضرت علی کامل باشد ولی اگر مجرم چنین کاری را بکند او ازگرفتن مجرم بازمیماند ثانیا احکام اسلامی هم اجازه چنین کاری را نمیدهد
خوب واضح است که عمل درست و کامل در اینجا گرفتن مجرم است
و عمل سخیف و نادرست رها کردن مجرم است
با سلام
خیر جناب سید ممد ایراد استدلال شما ان جاست که تعریف درستی از عمل سخیف و عمل عالی یا کامل ندارید حرف من این بودکه بعد از تفرقه افکنی عمروعاص در سپاه اسلام که باعث کشته شدن سربازان شده میباید در کسوت مجری حد را اجرا کند و حال انکه امکان چنین عملی را صد در. صد داشتند و میبایست او را به قتل برساند (به علت این که جرم عمومی است)این موضوع مانند پلیسی است که میخواهد مانند حضرت علی کامل باشد ولی اگر مجرم چنین کاری را بکند او ازگرفتن مجرم بازمیماند ثانیا احکام اسلامی هم اجازه چنین کاری را نمیدهد
خوب واضح است که عمل درست و کامل در اینجا گرفتن مجرم است
و عمل سخیف و نادرست رها کردن مجرم است
همون براش بس بود که ازترس اون کاروکرد
شنیدم که معویه خیلی مسخرش میکرد درضمن اینطوری ماهیت عمروعاص هم مشخص شن که یه مسلمون واقعی نیست
ولی اگه مردم میدیدندکه حضرت علی اونوکشته ازاونجایی که عمروعاص خیلی مردم روفریب داده باعث ایجادشک وشبهه میشد.
دیگهمن درهمین حدمیدونم اگه میخوای بیشترروشن شه بروتحقیق کن
یامهدی:doa(3):
با سلام
جناب رضا این حرف شما مغالطه فرار از بحث است
رفتار علی ع جز احکام اسلامی نیست درست است؟
و انجام احکام دینی دیگر نیازی به عقل فرابشری ندارد! بفرمایید معیار شما برای انجام احکام چیست؟بشریست یا فوق بشری؟قوانین اسلام به صورت ثبت شده و کامل(به اعتقاد شما) وجود دارند و اجرای ان هم برای هر شخصی ممکن است
پس تحلیل اعمال یک شخص هم نیازی به عقل فرابشری ندارد چه ان شخص معصوم باشد(از نظر شما) چه نباشد
با سلام
جناب دانش مثل اینکه شما متوجه سخنان بنده نمی شوید ؟
وقتی میگویم امیر المومنین ع خود قرآن ناطق است باید متوجه شوید جایگاه علی ع کجا قرار دارد!
شما دارید به کسی خورده میگیرد !که خود احکام را از بر است !
جال شما اصلا دقت ندارید به این موضوع !
امام در روي زمين خليفه خداست و معدن لطف و كرامت است و لطف ائمه شامل تمام موجودات است بنابراين دشمنان ائمه نيز از اين لطف برخوردار بودند، لطف و كرامت ائمه شامل حال عموم انسانها بود لذا به دشمنان خود نيز رحم میکردند
:Ealam:شاید جا داشته باشد در مورد عقاید شما کمی بیشتر بدانیم تا راحت تر بشود باشما سخن گفت !,:Sham::Sham:
رعایت اصول اخلاقی و انسانی در برابر دشمنان موضوعی است که امام علی(ع)، به آن اهتمام ویژه داشت، به گونهای که حتی در برابر دشمنان در حال نبرد نیز از اخلاق اسلامی روی نگردانده است.
آنحضرت پیوسته به نیروهای تحت امرش نیز سفارش میکرد تا به اخلاق اسلامی پایبند باشند. این مسئله چه در رفتار و چه در عملکرد حضرتش فراوان قابل مشاهده است.
بخشی از فرمان امام علی(ع) به نیروهایش در برخورد با دشمنان در این روایت موجود است:
«نَصْرٌ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ وَ حَدَّثَنِی رَجُلٌ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ عَنْ أَبِیهِ: أَنَّ عَلِیّاً (ع) کَانَ یَأْمُرُنَا فِی کُلِّ مَوْطِنٍ لَقِیَنَا مَعَهُ عَدُوَّهُ یَقُولُ: «لَا تُقَاتِلُوا الْقَوْمَ حَتَّى یَبْدَءُوکُمْ فَإِنَّکُمْ بِحَمْدِ اللَّهِ عَلَى حُجَّةٍ وَ تَرْکُکُمْ إِیَّاهُمْ حَتَّى یَبْدَءُوکُمْ حُجَّةٌ أُخْرَى لَکُمْ عَلَیْهِمْ فَإِذَا قَاتَلْتُمُوهُمْ فَهَزَمْتُمُوهُمْ فَلَا تَقْتُلُوا مُدْبِراً وَ لَا تُجْهِزُوا عَلَى جَرِیحٍ وَ لَا تَکْشِفُوا عَوْرَةً وَ لَا تُمَثِّلُوا بِقَتِیلٍ فَإِذَا وَصَلْتُمْ إِلَى رِحَالِ الْقَوْمِ فَلَا تَهْتِکُوا سِتْراً وَ لَا تَدْخُلُوا دَاراً إِلَّا بِإِذْنِی وَ لَا تَأْخُذُوا شَیْئاً مِنْ أَمْوَالِهِمْ إِلَّا مَا وَجَدْتُمْ فِی عَسْکَرِهِمْ وَ لَا تُهَیِّجُوا امْرَأَةً بِأَذًى وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَکُمْ وَ تَنَاوَلْنَ أُمَرَاءَکُمْ وَ صُلَحَاءَکُمْ فَإِنَّهُنَّ ضِعَافُ الْقُوَى وَ الْأَنْفُسِ وَ الْعُقُولِ وَ لَقَدْ کُنَّا وَ إِنَّا لَنُؤْمَرُ بِالْکَفِّ عَنْهُنَّ وَ إِنَّهُنَّ لَمُشْرِکَاتٌ وَ إِنْ کَانَ الرَّجُلُ لَیَتَنَاوَلُ المَرْأَةَ فِی الْجَاهِلِیَّةِ بِالْهِرَاوَةِ أَوِ الْحَدِیدِ فَیُعَیَّرُ بِهَا عَقِبُهُ مِنْ بَعْدِهِ»؛1
دستور آنحضرت به لشکرش، قبل از برخورد با هر دشمنی، چنین بود:
تا دشمن با شما آغاز به جنگ نکرد، شما با ایشان نجنگید؛ زیرا شما بحمد اللَّه بر علیه دشمنتان دلیل و حجت دارید، و این هم که آنان آغازگر جنگ باشند، نه شما، دلیل دیگرى بر ضرر آنها خواهد بود.
اگر جنگیدید و دشمن را شکست دادید، فراریها را نکشید و به زخمیها آسیب نرسانید، عورتى را برهنه نسازید و کشتهاى را مثله نکنید، اگر به قرارگاه دشمن وارد شدید پردهاى را مدرید، و جز به فرمان من به خانهاى وارد نشوید و چیزى از اموال ایشان را جز آنچه در میادین جنگ باشد برندارید، به هیچ زنى آزار و گزندى نرسانید، اگرچه به ناموس شما دشنام دهند و فرماندهان و نیکان شما را نیز مشمول دشنام خود سازند؛ زیرا چنین زنانی ضعیف، کمتحمل و کمخرد میباشند، و ما مأمور بودیم (در زمان رسول خدا) آن زمان که آنان زنان مشرکى بودند نیز از آزار رساندن به ایشان خوددارى کنیم.
در روزگار جاهلى هم اگر مردى زنى را با چماقى یا پاره آهنى مىزد تا بر او دست یابد پس از وى (حتى) بازماندگان آن مرد به سبب چنان رفتار (ناهنجارى که از او سر زده بود) سرزنش مىشدند.
امام (ع) در این عبارات چند اصل مهم اخلاقی را به پیروانش سفارش میکند:
1. پیشقدم نشدن در جنگ و نبرد با دشمن
2. نکشتن زخمىها و مجروحان لشکر شکست خورده
3. جلوگیری نکردن از دسترسی دشمن به آب
4. آسیب نرساندن به غیر نظامیان
5. متعرض نشدن به زنان
6. پردهدرى نکردن نسبت به مردان
7. بدون اجازه صاحب خانه، وارد منزل کسی نشدن و چیزى از اموال آنها برنداشتن.
[/HR] 1. نصر بن مزاحم، وقعة صفین، النص، محقق، مصحح، هارون، عبد السلام محمد، ص 203- 204، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ دوم، 1404 ق؛ ابن میثم، میثم بن علی، شرح نهج البلاغة، ترجمه، عطایی، محمدرضا، روحانی، حبیب، ج 7، ص 83- 87، بنیاد پژوهشهای اسلامی، مشهد، چاپ یکم، 1385ش.
:Narahat az::Narahat az::Narahat az:
جالبه که حتی وهابیون لعنت الله هم واقف به احکام اسلامی و شیعه هستند و شما باز میگوید مرغ په پاه دارد
ناصر العمر، از مفتیهای سرشناس عربستان سعودی گفت:
اگر نیروهای مجاهد در عراق و شام گرفتار شیعیان شدند، بهتر است برای رهایی از آنان (شیعیان) کشف عورت کنند، زیرا "عمروعاص" این کار را جلوی پیشوای شیعیان "علی" علیه السلام انجام داد و جان خود را نجات داد.
وی خطاب به تروریستهائی که در سوریه و عراق علیه دولتهای این دو کشور شورش کردهاند تأکید کرد: "بر شما رزمندگان مجاهد واجب است که جلوی رافضیها کشف عورت کنید تا بتوانید جان خود را نجات دهید."
با سلام
حال انکه امکان چنین عملی را صد در. صد داشتند و میبایست او را به قتل برساند (به علت این که جرم عمومی است)
شما از کجای احکام اسلامی نتیجه گرفته اید که علی (ع )باید صد درصد عمروعاص را میکشت
میشود کمی از دانسته های خود در این مورد با استناد به قرآن و احکام اسلامی با مدرک و سند عنوان کنید که ما فیض ببریم
.
.
..
سلام به نظر من در تاریخ از این نوع در زمان پیامبر(ص) هم اتفاق افتاده که فکر کنم جز دستور خدا چیزی نبوده است.کتاب قضاوتهای حضرت علی را بخوان بسیار مفید خواهد بود
من ا... التوفیق
با سلام
خیر جناب سید ممد ایراد استدلال شما ان جاست که تعریف درستی از عمل سخیف و عمل عالی یا کامل ندارید حرف من این بودکه بعد از تفرقه افکنی عمروعاص در سپاه اسلام که باعث کشته شدن سربازان شده میباید در کسوت مجری حد را اجرا کند و حال انکه امکان چنین عملی را صد در. صد داشتند و میبایست او را به قتل برساند (به علت این که جرم عمومی است)این موضوع مانند پلیسی است که میخواهد مانند حضرت علی کامل باشد ولی اگر مجرم چنین کاری را بکند او ازگرفتن مجرم بازمیماند ثانیا احکام اسلامی هم اجازه چنین کاری را نمیدهد
خوب واضح است که عمل درست و کامل در اینجا گرفتن مجرم است
و عمل سخیف و نادرست رها کردن مجرم است
با سلام
پر واضح و مشخصه که قواعد نبرد در معرکه با قواعد تعقیب و گریز «متهم» یا «مجرم» متفاوت است.
شما در معرکه نبرد، اخلاقا نمی توانید؛
شروع کننده جنگ باشید.
فراری ها رو تعقیب کنید.
سر زده وارد خانه کسی بشید.
و....
در یک جنگ می توان بدون استفاده از موارد فوق پیروز شد،جوانمردانه نبرد کرد. دشمن رو در روی ایستاده، توان محاسبه عملکرد دشمن هست.
لکن در تعقیب و گریز چنین نیست. پلیس باید متهم را بگیرد.حدود اخلاقی باید در این مورد به حکم عقل سلیم متفاوت باشد.
کشتن عمرو عاص در معرکه نبرد در آن حال، حرام نبود، سخیف بود. رسالات امیر المومنین علی (ع) فقط گسترش واجبات و ترک محرمات در جامعه اسلامی نبود. رسالت او به عنوان خلیفه رسول الله گسترش اخلاق در جامعه مسلمین است. چنانچه رسول اکرم(ص) فرمودند:«انّی بعثت لاتتم مکارم الاخلاق»، «من برای اتمام و اکمال مکارم اخلاق مبعوث شده ام». حضرت در معرکه نبرد، اخلاق نبرد با یک فراری ذلیل را یاد داده است.
پرسش:
چرا حضرت علی(ع) در جنگ صفین وقتی عمرو عاص خود را برهنه کرد او را نکشت؟
پاسخ:
در اين رابطه چند نكته را بايد در نظر گرفت:
1. اصل تقدم ارزشها؛ به طور كلى در طول تاريخ دو روىكرد همواره با يكديگر در تضاد و چالش بوده است: اخلاق سودپرستانه و منفعت طلبانه و اخلاق ارزشگرا. اخلاق منفعت طلبانه، اهميتى براى اصول و ارزشها قائل نيست و در رسيدن به اهداف خود، هر وسيله اى را استخدام مىكند و به عبارت ديگر به «عقلانيت ابزارى» روى آورده است. چنين روىكردى بسيار خطرناك است و بشريت را به سمت نابودى ارزشهاى اخلاقى سوق مىدهد. بنابراين اگر در مواردى با استفاده از آن، مىتوان به نتايجى گذرا دست يافت؛ ولى در دراز مدت به انهدام ارزشها و فضايل اخلاقى مى انجامد و فرهنگ و تمدن بشرى را سخت آلوده و آسيب پذير مىسازد. چيزى كه پيامبران و اولياى الهى هماره از آن پاسدارى نموده و در موارد بسيارى، طعم تلخ شكست ظاهرى را چشيده اند - كه با اين شكست، پيروزى مهمترى را كسب نموده و تعاليمى آموزنده و جاويدان به يادگار نهاده اند - همين رعايت ارزشهاى والاى انسانى، كرامت، بزرگوارى و... است.
پيامبر اكرم(ص) و حضرت على(ع) دو نمونه برجسته از اين روىكرد مىباشند و شاگردان مكتب ايشان نيز چنين بوده اند؛ مثلاً وقتى عبيداللَّه بن زياد به كوفه آمد يكى از دوستان مسلم بن عقيل به نام «هانى بن عروه» - كه از رجال مشهور شهر بود - عبيداللَّه را به ميهمانى دعوت نمود و به مسلم خبر داد كه مىتواند در خانه او مخفى شود و عبيداللَّه را به قتل برساند؛ ليكن «مسلم» از انجام اين عمل سرباز زد و گفت: اين نوعى حقه و حيله در برابر مهمان است كه از نظر اسلام شيوه اى مطرود مىباشد.(1)
نمونه هايى از اينگونه موارد در تاريخ بسيار نقل شده است و اينها خود بهترين گواه بر عظمت اخلاقى بنى هاشم است و اين در حالى است كه اگر كسى از امويان چنين فرصتى مىيافت، لحظه اى در حذف رقيب درنگ نمى كرد؛ زيرا عقلانيت ابزارى به هيچ ارزشى اصالت نمى دهد. به نظر ما اين حركت اميرالمؤمنين(ع) عالى ترين درس انسانيت، شرافت، نجابت و حيا است و عظمت آن اگر بيشتر از شجاعت آن حضرت نباشد كمتر از آن نيست؛ اما صد افسوس اهميت ارزشها حتى در ميان مدعيان تشيع علوى نيز رنگ باخته است و آنان درست با عينك عقلانيت ابزارى به تحليل پديده هاى تاريخى مىپردازند. آرى! اين خود برگ زرين ديگرى از دفتر افتخارات حضرت على(ع) است كه در اوج قدرت و توانايى با بدترين دشمن خود اينگونه برخورد مىكند و درس وفادارى به ارزشها را به جهانيان مىآموزد.
2. دقت در تحليل رويدادها؛ اين سخن كه اشكال كنندگان چنين فرض كرده اند كه همه مسائل و مشكلات در گرو وجود شخصى به نام عمرو عاص است، بسيار سطحى انديشى در تحليل مسائل تاريخى است. به راستى چه دليلى وجود دارد كه اگر عمرو عاص كشته مىشد، همه فتنه ها مى خوابيد و هيچ يك از حوادث و رويدادهاى تلخ و ناگوار بعدى پديد نمى آمد؟
اين برداشت نوعى قهرمان سازى خيالى است. البته نقش وجود عمرو عاص در دستگاه معاويه حايز اهميت بود؛ ليكن هر چه بوده، او نيز يك عنصر در يك مجموعه پيچيده و سازمان يافته و داراى قدرت نظامى بزرگ بوده است. در مقابل نيز سربازان و لشكريان امام على(ع) بزرگترين بلاى جان آن حضرت بوده اند، حتى اگر از علم امامت آن حضرت هم صرف نظر كنيم، با نگرش و بررسى حوادث تاريخى مى بينيم كه هيچ دليلى وجود ندارد كه كشته شدن عمرو عاص و يا حتى معاويه به منزله خاموش شدن تمام فتنه ها بود.
پی نوشت:
(1). بَلاذُری، انسابالاشراف، ج2، ص337؛ طبری، تاریخ طبری، ج5، ص363.