جمع بندی عدالت خدا در هدایت انسان ها

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عدالت خدا در هدایت انسان ها

كسى ك تو يه كشور مسيحى ب دنيا مياد ب ناچار دينش مسيحى وما دينمون إسلام خدا چگونه عدالت رو بر قرار ميكنه

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد عامل

[TD][/TD]

[="Book Antiqua"][="Black"]


بسم الله الرحمن الرحیم



با عرض سلام و احترام

مقدمه1؛ بین جبر و تاثیر تفاوت زیادی وجود دارد؛ به طوری که اگر انسان مجبور باشد، تنها در همان مسیری که برایش مشخص شده است، حرکت خواهد کرد و مسلما قادر به تغییر مسیر و سرنوشت خود نخواهد بود اما اگر انسان متاثر از چیزی باشد، قادر خواهد بود در مقابل آن عامل ایستادگی کند و با اختیار خود راه دیگری را برگزیند و البته احتمال هم دارد که از آن عامل متاثر شده و همنوا با آن، عمل کند.

مقدمه2؛ تقلید گاهی بدون علم و آگاهی است و گاهی به پشتوانه علم و آگاهی صورت می پذیرد. تقلید بدون علم یا همان تقلید کورکورانه هم از نظر عقل مذموم است و هم در قرآن از آن نهی شده است: «بَلْ قالُوا إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى‏ أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى‏ آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ»؛ بلكه آنها مى ‏گويند: «ما نياكان خود را بر آئينى يافتيم، و ما نيز به پيروى آنان هدايت يافته‏ ايم.»(1) چنین پیروی انسان را به گمراهی می کشاند. اما اگر انسان بر مبنای علم به حقانیت منبع پیروی خود، تقلید کند، چنین تقلیدی مذموم نیست؛ همانطور که ما علم اجمالی داریم که دکتر چندین سال درس پزشکی خوانده و طبابت کرده و اگر نسخه ای را برای درمان ما تجویز کند، بدون اینکه بدانیم این داروها چه خاصیتی دارند، مصرف می کنیم و این تقلید بر اساس علم اجمالی ما به درستی کار دکتر است.

پی نوشت:
1. زخرف: 22.

[/]

[="Book Antiqua"][="Black"]
مقدمه3؛ انسان مجموعه ای از قوا را در اختیار دارد؛ قوایی مانند عقل، وجدان، فطرت و اختیار. از سوی دیگر این قوا در هنگام عملکرد، از مواد خارجی استفاده می کنند؛ موادی مانند محیط، تربیت و ... در این میان حس حقیقت جویی انسان سبب می شود عقل هر چیزی را نپذیرد و برخی تاثیرات خارجی را پذیرفته و برخی را رد کند. به عبارت دیگر اختیار انسان که بر مبنای عقل و ادراک او عمل می کند، به عنوان آخرین جزء علت تامه عمل کرده و تصمیم نهایی را همو می گیرد.

مقدمه4؛ جبری بودن اعتقاد پیامدهایی دارد که یکی از خطرناک ترین آنها رفع تکلیف است. انسان که هیچ تکلیفی بر خود نبیند، هر کاری را مباح خواهد دانست. بر این اساس خود را موظف به پاسخگویی اعمال خویش نمی بیند؛ چراکه از نظر او هر کاری که انجام داده است، بر اساس جبر بوده و محیط پیرامونی، وی را به اینجا رسانده است.

[/]

[=book antiqua]
با توجه به مقدمه اول، اگر انسان تحت تاثیر جبر محیطی قرار داشته باشد، قاعدتا نباید قادر به تغییر مسیر خود باشد، در حالی که بسیاری از انسانها در گذشته و حال حاضر بوده و هستند که مسیر زندگی خود و اعتقادات خویش را تغییر می دهند، این تغییرات گاهی باعث هدایت فرد شده و گاهی نیز سبب ضلالت او می گردد. برای این تغییر نمونه های زیادی وجود دارد که قرآن نیز به برخی از آنها اشاره می کند.

در مورد نمونه های هدایت شده، قرآن جریان آسیه همسر فرعون و حضرت مریم را مطرح می کند(1) و برای نمونه های گمراه شده به همسران حضرت نوح و لوت مثال می زند.(2) در این مثالها حضرت آسیه در یک شرایط محیطی کاملا فاسد(نه یک محیط معمولی) زندگی کرده اما با انتخاب خود، عاقبت به خیر می شود. همسران حضرت نوع و لوت هم در یک شرایط مطلوب و تحت تربیت پیامبران الهی زندگی می کردند اما با اختیار خود، خلاف جهت محیط خانواده عمل کرده و عاقبت به شر شدند. علاوه بر اینکه هم در غرب و هم در کشورهای شرقی تغییر دین را ملاحظه می کنیم.

پی نوشت ها:
1. تحریم: 11و12.
2. تحریم: 10.

[="Book Antiqua"][="Black"]
ثانیا؛ اگر دین معلول جبر محیطی باشد، تمام جوامع باید یکسان باشند و مخالف دین رسمی در آن جوامع و کشورها وجود نداشته باشد، در حالی که هر جامعه ای متضمن برخی به عنوان اقلیت است که مخالف با دین و اعتقاد رسمی هستند. علاوه بر اینکه ترویج دین و اعتقاد توسط حکومت ها و جوامع دلیل بر امکان تغییر است و آنها امید دارند مردم دیگر کشورها را متقاعد به پیروی از خود کنند.

ثالثا؛ اگر جبر محیط حرف اول و آخر را می زد، فرستادن پیامبران الهی امری لغو و بیهوده بود. در حالی که خداوند برای هدایت انسان ها رسولانی را فرستاد و همین ارسال رسل باعث تغییراتی در اجتماعات مختلف شد و گروهی به این پیامبران پیوستند.

بنابراین جبر محیط صحیح نیست بلکه تاثیر محیط صحیح است و انسان هم مسلما از محیط خود تاثیرپذیری دارد، اما این تاثیرپذیری در حد نفی اختیار نیست و در عین حال انسان می تواند عقیده ای خلاف اطرافیان خود داشته باشد و این مطلب مصادیق متعددی دارد که برخی از آنها ذکر شد. به تعبیر دیگر، شکل گیری اعتقاد معلول علت های متعددی است که یکی از علت های ناقصه برای اعتقاد انسان به چیزی، تاثیرات محیطی است، همانطور که وراثت و ژنتیک علت ناقصه برای مسیر انسان است و این اختیار است که به عنوان علت متمم به این موارد ضمیمه شده و نتیجه نهایی را شکل می دهد.

[/]

جمع بندي پرسش: آيا كسي كه در كشور مسلمان يا مسيحي است به ناچار همان دين را انتخاب خواهد كرد؟ در اين صورت عدالت خداوند چگونه خواهد بود؟ پاسخ: مقدمه1؛ بین جبر و تاثیر تفاوت زیادی وجود دارد؛ به طوری که اگر انسان مجبور باشد، تنها در همان مسیری که برایش مشخص شده است، حرکت خواهد کرد و مسلما قادر به تغییر مسیر و سرنوشت خود نخواهد بود اما اگر انسان متاثر از چیزی باشد، قادر خواهد بود در مقابل آن عامل ایستادگی کند و با اختیار خود راه دیگری را برگزیند و البته احتمال هم دارد که از آن عامل متاثر شده و همنوا با آن، عمل کند. مقدمه2؛ تقلید گاهی بدون علم و آگاهی است و گاهی به پشتوانه علم و آگاهی صورت می پذیرد. تقلید بدون علم یا همان تقلید کورکورانه هم از نظر عقل مذموم است و هم در قرآن از آن نهی شده است: «بَلْ قالُوا إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى‏ أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى‏ آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ»؛ بلكه آنها مى ‏گويند: «ما نياكان خود را بر آئينى يافتيم، و ما نيز به پيروى آنان هدايت يافته‏ ايم.»(1) چنین پیروی انسان را به گمراهی می کشاند. اما اگر انسان بر مبنای علم به حقانیت منبع پیروی خود، تقلید کند، چنین تقلیدی مذموم نیست؛ همانطور که ما علم اجمالی داریم که دکتر چندین سال درس پزشکی خوانده و طبابت کرده و اگر نسخه ای را برای درمان ما تجویز کند، بدون اینکه بدانیم این داروها چه خاصیتی دارند، مصرف می کنیم و این تقلید بر اساس علم اجمالی ما به درستی کار دکتر است. مقدمه3؛ انسان مجموعه ای از قوا را در اختیار دارد؛ قوایی مانند عقل، وجدان، فطرت و اختیار. از سوی دیگر این قوا در هنگام عملکرد، از مواد خارجی استفاده می کنند؛ موادی مانند محیط، تربیت و ... در این میان حس حقیقت جویی انسان سبب می شود عقل هر چیزی را نپذیرد و برخی تاثیرات خارجی را پذیرفته و برخی را رد کند. به عبارت دیگر اختیار انسان که بر مبنای عقل و ادراک او عمل می کند، به عنوان آخرین جزء علت تامه عمل کرده و تصمیم نهایی را همو می گیرد. مقدمه4؛ جبری بودن اعتقاد پیامدهایی دارد که یکی از خطرناک ترین آنها رفع تکلیف است. انسان که هیچ تکلیفی بر خود نبیند، هر کاری را مباح خواهد دانست. بر این اساس خود را موظف به پاسخگویی اعمال خویش نمی بیند؛ چراکه از نظر او هر کاری که انجام داده است، بر اساس جبر بوده و محیط پیرامونی، وی را به اینجا رسانده است. با توجه به مقدمه اول، اگر انسان تحت تاثیر جبر محیطی قرار داشته باشد، قاعدتا نباید قادر به تغییر مسیر خود باشد، در حالی که بسیاری از انسانها در گذشته و حال حاضر بوده و هستند که مسیر زندگی خود و اعتقادات خویش را تغییر می دهند، این تغییرات گاهی باعث هدایت فرد شده و گاهی نیز سبب ضلالت او می گردد. برای این تغییر نمونه های زیادی وجود دارد که قرآن نیز به برخی از آنها اشاره می کند. در مورد نمونه های هدایت شده، قرآن جریان آسیه همسر فرعون و حضرت مریم را مطرح می کند(2) و برای نمونه های گمراه شده به همسران حضرت نوح و لوط مثال می زند.(3) در این مثالها حضرت آسیه در یک شرایط محیطی کاملا فاسد(نه یک محیط معمولی) زندگی کرده اما با انتخاب خود، عاقبت به خیر می شود. همسران حضرت نوع و لوط(عليهما السلام) هم در یک شرایط مطلوب و تحت تربیت پیامبران الهی زندگی می کردند اما با اختیار خود، خلاف جهت محیط خانواده عمل کرده و عاقبت به شر شدند. علاوه بر اینکه هم در غرب و هم در کشورهای شرقی تغییر دین را ملاحظه می کنیم. ثانیا؛ اگر دین معلول جبر محیطی باشد، تمام جوامع باید یکسان باشند و مخالف دین رسمی در آن جوامع و کشورها وجود نداشته باشد، در حالی که هر جامعه ای متضمن برخی به عنوان اقلیت است که مخالف با دین و اعتقاد رسمی هستند. علاوه بر اینکه ترویج دین و اعتقاد توسط حکومت ها و جوامع دلیل بر امکان تغییر است و آنها امید دارند مردم دیگر کشورها را متقاعد به پیروی از خود کنند. ثالثا؛ اگر جبر محیط حرف اول و آخر را می زد، فرستادن پیامبران الهی امری لغو و بیهوده بود. در حالی که خداوند برای هدایت انسان ها رسولانی را فرستاد و همین ارسال رسل باعث تغییراتی در اجتماعات مختلف شد و گروهی به این پیامبران پیوستند. بنابراین جبر محیط صحیح نیست بلکه تاثیر محیط صحیح است و انسان هم مسلما از محیط خود تاثیرپذیری دارد، اما این تاثیرپذیری در حد نفی اختیار نیست و در عین حال انسان می تواند عقیده ای خلاف اطرافیان خود داشته باشد و این مطلب مصادیق متعددی دارد که برخی از آنها ذکر شد. به تعبیر دیگر، شکل گیری اعتقاد معلول علت های متعددی است که یکی از علت های ناقصه برای اعتقاد انسان به چیزی، تاثیرات محیطی است، همانطور که وراثت و ژنتیک علت ناقصه برای مسیر انسان است و این اختیار است که به عنوان علت متمم به این موارد ضمیمه شده و نتیجه نهایی را شکل می دهد. نهايتا با منتفي شدن جبر و اثبات تاثير محيط، عدالت خداوند نيز موجه مي شود؛ به طوري كه محيط به عنوان علت ناقصه بوده و اختيار انسان منتفي نمي شود و بر اساس ميزان تاثير محيط، عدالت نيز جاري خواهد شد. پی نوشت ها: 1. زخرف: 22. 2. تحریم: 11و12. 3. تحریم: 10.
موضوع قفل شده است