ضررهای دوست پسر داشتن (دختر نوح با بدان بنشست....)

تب‌های اولیه

117 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

کنجکاو بی گناه;680231 نوشت:
سلام
ببخشید من الان فرض کنید بیست و پنج سالمه
از پونزده سالگی مثلا کارای خلاف زیادی میکنم و از هجده سالگی ادم پاکی میشم و دور همه گناها رو خط میکشم
ایا باید در جلسه خواستگاری بگم که من فلان گناه کبیره رو میکردم و اصلا دین نداشتم ؟؟؟
ایا این حق خانمه که بدونه ؟

در مورد بخش اخرتون هم من حتی اگه بدونم فلانی هرزه بوده و توبه کرده و ادم پاکی شده حاضرم ازدواج کنم باهاش !!!
شاید مشکلی چیزی دارم یا خیلی مثبت فکر میکنم اما این عقیده منه

با سلام:

خير لازم نيست بگوييد،ما داريم راجع به فرض سؤال ابتداي تاپيك صحبت مي كنيم.

شما مي توايند چنين شرايطي را قبول كنيد،من نگفتم ازدواج نكنيد
عرض كردم شما بايد بدانيد، بعد ديگه حق انتخاب با شماست.

م.ح.;680183 نوشت:
سلام چه راحت حرفش رو تایید میکنید؟
به نظرم چه به ازدواج ختم بشه و چه نشه مشکلات خودش رو داره.
چون وقتی این رابطه ها به ازدواج هم ختم میشه بعدش شک و تردید نسبت به هم شروع میشه.
بعدش که این رابطه عاطفی شدیدی که قبل ازواج بیش اومده بود فروکش کرد عیب هایی که قبلا از همدیگه نمیدیدن رو میبینن و هزاران مشکل دیگه...

اگه انتخاب از همون اول عقلانی باشه چی؟مثلا فرض کنین من الان به سنی رسیدم که دیگه مثل قبل با احساسم تصمیم نمیگیرم.از یه خانمی توی دانشگاه یا سر کار خوشم میاد.به ایشون پیشنهاد میدم قبل از خواستگاری اول با هم اشنا بشیم و حرف بزنیم.بعد از یه مدت اشنایی میفهمیم که مناسب هم هستیم.در این مدت شناخت رابطمون دوستی اسمش هست.بعدش تصمیم میگریم رابطه دوستی را بیشتر کنیم.تا موقعیتمون بهتر بشه.ولی میدونیم که انتخابمون درست بوده و در صورتیکه بخاییم ازدواج کنیم همدیگه را انتخاب میکنیم نه کس دیگه.(شاید بگین از کجا معلوم ولت نکنه؟ ج:توی دوران نامزدی یا حتی عقد هم از این احتمالات ول کردن وجود داره.چه فرقی میکنه)ازینجا به بعد رابطه دوست دختر و پسری میشه....دراخر اینکه من نگفتم موافقم چون این داستان احتمالش خیلی کمه همین روند پیش بره.دومن همونجور که میگن هر چیزی برای خودت نمیخای برای دیگران هم نخاه...منم این موضوع را برای خواهرم نمیخام.در نتیجه هیچ وقت با خواهر یا دختر کسی دوست نمیشم.و اون که میگین ممکنه بدبینی بشه.یه نگاه به جامعه بندازین.کسایی که زناشونو با هزار جور ارایش و.... میارن بیرون فکر میکنی براشون فرقی میکنه همسرشون قبلن با کسی بوده!یا کسی نگاهشون کنه!تازه شاید ازین فکر لذت هم ببرن.

monji-sec;679771 نوشت:
دوستان درصد نادری هستند مثه بنده که یک نفر رو نه دوست دختر بلکه عشق دارم! و واقعا به دختر دیگه ای نگاه نمیکنم! بسمه! و 2 سالم هس باهمیم! منتها تازه دارم میرم دانشگاه شرایط ازدواج ایشالا همین سالا جور میشه لااقل نامزد کنیم!
و همیشه اینجور نیست ک طرف قصدش چیز دیگه ای باشه...اون زمان ک بنده از ایشون خوشم اومد هردو 17 ساله بودیم و شما باشین میگین بچس عشق کیلو چنده! ولی 2 ساله بی هیچ زدو خوردی با همیم!

هرمسئله ای پیش میاد ب هم میگیم و کاملا صادقیم!(کاملا تست کردم بارها و بارها و بارها طی 2 سال باررررررررررها) عاشقانه همدیگرو هم دوست داریم! و من بعد تجربه تلخ با 3 دختر ایشون رو یافتم و همسر شایسته زندگیم میبینم!
همیشه نیت توی کار ها مهمه..........

ماشالا دهه هفتادیا چه فعالن.یاده اون حرفی که از یه دهه شصتی
(خدا بیامرزش مجرد از دنیا رفت)افتادم که میگفت.بچه که بودیم بزرگترامون ازدواج میکردن.الان که بزرگ شدیم میریم عروسیه کوچیکترامون...ما همسن شما بودیم دست چپ و راستمونم بلد نبودیم Smile

mohsen1990;680424 نوشت:
ماشالا دهه هفتادیا چه فعالن.یاده اون حرفی که از یه دهه شصتی
(خدا بیامرزش مجرد از دنیا رفت)افتادم که میگفت.بچه که بودیم بزرگترامون ازدواج میکردن.الان که بزرگ شدیم میریم عروسیه کوچیکترامون...ما همسن شما بودیم دست چپ و راستمونم بلد نبودیم :)

نمیدونم چرا اکثر دهه 60 این مشکلو دارن و با بقیه ک ازدواج میکنن مشکل دارن و 60 درصد دهه شصتیا هنوزم مجردن! و خصوصیت بارزشونم مشکل پسندی و سخت گیریه!خودشونم نمیدونن چیکار میخان کنن برای ایندشون! ببخشید قصد توهین ندارما کلی میگم....حالا اقایون هیچ ولی یک خانوم متولد دهه 60 دیگه رفته رفته داره پا به سن میذاره برا ازدواج ولی هنوزم میگه زوده!(با چشمام دیدم)
اون خانوم 35 سالگی بچه دار بشه موقع ازدواج بچش نزدیک 60 سالشه!(ایران امید به زندگی 65 ساله)و تفاوت نسلی اوجه!و هزاران مشکل دیگر به خاطر همین عدم درک بین نسلی....
سن بلوغ اومده پایین بنده 13 14 سالگی به بلوغ جنسی رسیدم(فک کنم ارثیه) تا 16 سالگی پشت سرش فکری اومد الانم داره کامل میشه! خب از 13 سالگی صبر کنم تا 25 سالگی بع بعد ازدواج کنم؟
مگه خوده قران و پیامبر نگفته فاصله بلوغ جنسی با ازدواج زیاد نشه؟
و خلاصه جامعه پیشرفت کرده با غذا ها و افکارو و و ....دست به دست هم میدن ک میبینید یک بچه 1 ساله گوشی لمسی میدی با دست شیششو لمس میکنه انگار میدونه لمسیه!
اما انصافا دهه 60 هم از لحاظ دینی عقاید محکم تری دارن ...هم از لحاظ اخلاقی خیلی بچه های با مرامین:Cheshmak:

تنهای وحشی;680113 نوشت:

من میتونم سوالی از شما بپرسم راجب این دختری که باهاش دوستید؟

بهم جواب منطقی میدید؟


بله بپرسید

من با دوست پسرم ازدواج كردم خداروشكر خيلي هم راضي هستم اگه نيت ازدواج باشه هيچ ايرادي نداره شناختتون ميره بالا

[="Tahoma"][="DarkSlateBlue"]

monji-sec;680433 نوشت:
نمیدونم چرا اکثر دهه 60 این مشکلو دارن و با بقیه ک ازدواج میکنن مشکل دارن و 60 درصد دهه شصتیا هنوزم مجردن! و خصوصیت بارزشونم مشکل پسندی و سخت گیریه!خودشونم نمیدونن چیکار میخان کنن برای ایندشون! ببخشید قصد توهین ندارما کلی میگم....حالا اقایون هیچ ولی یک خانوم متولد دهه 60 دیگه رفته رفته داره پا به سن میذاره برا ازدواج ولی هنوزم میگه زوده!(با چشمام دیدم)
اون خانوم 35 سالگی بچه دار بشه موقع ازدواج بچش نزدیک 60 سالشه!(ایران امید به زندگی 65 ساله)و تفاوت نسلی اوجه!و هزاران مشکل دیگر به خاطر همین عدم درک بین نسلی....
سن بلوغ اومده پایین بنده 13 14 سالگی به بلوغ جنسی رسیدم(فک کنم ارثیه) تا 16 سالگی پشت سرش فکری اومد الانم داره کامل میشه! خب از 13 سالگی صبر کنم تا 25 سالگی بع بعد ازدواج کنم؟
مگه خوده قران و پیامبر نگفته فاصله بلوغ جنسی با ازدواج زیاد نشه؟
و خلاصه جامعه پیشرفت کرده با غذا ها و افکارو و و ....دست به دست هم میدن ک میبینید یک بچه 1 ساله گوشی لمسی میدی با دست شیششو لمس میکنه انگار میدونه لمسیه!
اما انصافا دهه 60 هم از لحاظ دینی عقاید محکم تری دارن ...هم از لحاظ اخلاقی خیلی بچه های با مرامین:Cheshmak:

شانس آوردید گفتید اکثر اگه کلی همه رو می گفتید احتمالاً شهید امروز اسکدین شما بودید:khandeh!: چون من قبلاً تو وبلاگی سر این قضیه که یکی همچه نسبتی به دهه شصتیاداد، خونریزی مجازی براه انداختم از این سر پرشین بگیرید تا ته تهای میهن بلاگ!!:khandeh!:

بگذریم!
هیچوقت هیچوقت با دیدن یه چیزی شنیدن یه چیزی سریع یه قانون درنیارید به اکثریت بچسبونید... درمورد مسایل انسانی استقرا گرفتن خیلی صحیح نیست.

یه مثال بزنم از کسایی که همین دهه شصتی به قول شما سختگیر بودن
بعضیاشون(میشناسمشون) اینقد آُسون گرفتن و تنها موندن که آخرش داشتن تکیه گاهاشون رو از دست میدادن
یکیشون زد به عالم بیخیالی و گفت ازدواج برام زوده
یکیشون از جماعت مردان پوشالی منزجر شد
یکیشون همرنگ جماعت شد و سخت گیری کرد

خیلی راحت نمیشه گفت چرا دهه شصتیا فلان و بهمان شدن

هیچکس با خوشبختی دیگران مشکلی نداره اما همه اول خوشبختی خودشونو میخوان بعد خوشبختی دیگران رو
و دهه شصتیا سخت پسند و آسون پسندشون بیشتر مظلوم واقع شدن
چون تو دوره گذار افتادن به تعبیر من
نه میتونستن حیاهای افراطی نسل قبلشون رو به طور کامل محو کنند(چون اختلاف زمانی شون به اندازه کافی زیاد نبود)
نه میتونستن با اون حیاها زندگی موفقی بسازن(چون بهرحال مقتضیات زمانیشون تغییر کرده بود)

خلاصه ای ملغمه ای شده حال و هوای دهه شصتیا که این تحلیل فقط یه چشمه شه:Ghamgin:[/]

ملورين;680534 نوشت:
من با دوست پسرم ازدواج كردم خداروشكر خيلي هم راضي هستم اگه نيت ازدواج باشه هيچ ايرادي نداره شناختتون ميره بالا

به نام خدا

با سلام:

رضايت يك مفهوم دروني است كه براي هر كس معنايي دارد

نوع انديشه انسان،نگاهش به زندگي و توقعش از حيات،همينطور

استنباطش از ازدواج و ميزان تعهدش به دين و رابطه اش با خدا

همه ي اينها باعث مي شود احساس رضايت در انسانهاي مختلف

تفاوتهاي فاحشي داشته باشند.

براي انسان متشرعي كه تابع قوانين شرع است

نگاه خدا و محبت او و رضايت او برايش از هر چيز

مهمتر است،داشتن حريم در برابر نا محرم دستور خداست

(ولا متخذي أخدان)اين اصل است.

رضايتي كه شما از آن حرف مي زنيد،طبق ديدگاه و انتظارات خودتان

از زندگي است و نمي تواند ملاك خوبي براي تعريف رضايت يا احتمالا

احساس خوشبختي در زندگي باشد،و داشتن .......را توجيه كند.

حبيبه;680248 نوشت:
با سلام:

اين يك بحث ديگري است و راههاي زيادي دارد.

به جواب این سوال در همین زمینه نیاز داریم. لطفا جواب را بفرمایید و مقداری از آن راه کار ها را بفرمایید

حبيبه;680562 نوشت:
به نام خدا

با سلام:

رضايت يك مفهوم دروني است كه براي هر كس معنايي دارد

نوع انديشه انسان،نگاهش به زندگي و توقعش از حيات،همينطور

استنباطش از ازدواج و ميزان تعهدش به دين و رابطه اش با خدا

همه ي اينها باعث مي شود احساس رضايت در انسانهاي مختلف

تفاوتهاي فاحشي داشته باشند.

براي انسان متشرعي كه تابع قوانين شرع است

نگاه خدا و محبت او و رضايت او برايش از هر چيز

مهمتر است،داشتن حريم در برابر نا محرم دستور خداست

(ولا متخذي أخدان)اين اصل است.

رضايتي كه شما از آن حرف مي زنيد،طبق ديدگاه و انتظارات خودتان

از زندگي است و نمي تواند ملاك خوبي براي تعريف رضايت يا احتمالا

احساس خوشبختي در زندگي باشد،و داشتن .......را توجيه كند.

ان شاء الله خداوند با بخشش خود راضی می شود.
ولی چیزی که در مورد این شخص شاید باید مقداری بیشتر دقت می شد این است که ملاک های ایشان ار زضایت چیستند و چقدر میتوانند بقیه را راضی کنند. و اینکه چند مدت است که ازدواج کرده اند و ...

ملورين;680534 نوشت:
من با دوست پسرم ازدواج كردم خداروشكر خيلي هم راضي هستم اگه نيت ازدواج باشه هيچ ايرادي نداره شناختتون ميره بالا

ملاک های شما از رضایت چیستند؟
ملاک های شوهرتان چی ؟

ان شاء الله که در آینده نیز خوشبخت زندگی کنید ولی اگر ویژگی هایی مثل احساس اهمیت و حسادت به شوهرتان دارید و نمیخواهید معشوقه های دیگر داشته باشد یا حتی کسی جز شما حتی لحظه ای در قلبش رفت و آمد نکند حتما برنامه ریزی کنید و از اینجا به بعد را با احتیاط بیشتری پیش ببرید.
اگر هم نه و این چیز ها بریتان مهم نیست ، خدا را شکر که خوشبختید و ان شاء الله مشکل خاصی پیش نمی آید.

حبيبه;679766 نوشت:
حكم خدا؟

حكم خدا اين است كه با عفيفات مؤمنات ازدواج كنيد

حكم خدا اين است كه الطيبين للطيبات

حكم خدا اين است كه از خضراء دمن پرهيز كنيد(سبزه اي كه روي سرگين روييده)زن زيبا با تربيت بد

حكم خدا اين است كه يحفظن من فروجهن(اي پيامبر به زنان مؤمن بگو پاكدامني پيشه كنند)

حالا هيچ كدام از اين شرايط نيست،نبوده،خانم توبه كرده،خيلي خب حق همسرش چه؟

شما مي دانيد بعضي از عيوب در ازدواج حتي باعث فسخ يك طرفه مي شود،شايد اين قانونا

از آن موارد نباشد اما وجدانا هست.

در عالم واقع هم همينطور است كدام مرد با تمام آنچه سؤال شده بود مي تواند چنين چيزي را

قبول كند؟


قانونا نیست ولی وجدانا هست ؟
قانون را از کجا در آورده اند ؟

بهتر نیست شما زیاد نگران خیانت نباشید ؟ نگران وجدان نباشید ؟
چرا که وعده خداست که به افراد پاکدامن چه زن و چه مرد خداوند کسی با دامن آلوده اختصاص نمی دهد.
خودمان را نگه داریم و از خدا مسئلت کنیم. این راه درست نیست ؟

kavoshgar02;680574 نوشت:
قانونا نیست ولی وجدانا هست ؟
قانون را از کجا در آورده اند ؟

بهتر نیست شما زیاد نگران خیانت نباشید ؟ نگران وجدان نباشید ؟
چرا که وعده خداست که به افراد پاکدامن چه زن و چه مرد خداوند کسی با دامن آلوده اختصاص نمی دهد.
خودمان را نگه داریم و از خدا مسئلت کنیم. این راه درست نیست ؟

با سلام:

نگران؟

عادت ندارم كه در جدل شركت كنم.

حبيبه;680588 نوشت:
با سلام:

نگران؟

عادت ندارم كه در جدل شركت كنم.

بله . اگر تشخیص میدهید که این جریان جدل است ، لازم نیست ادامه بدهید.
در پناه حق موفق باشید.

ملورين;680534 نوشت:
من با دوست پسرم ازدواج كردم خداروشكر خيلي هم راضي هستم اگه نيت ازدواج باشه هيچ ايرادي نداره شناختتون ميره بالا

سلام آبجی.....
خوشحالم که خوشبختی و همیشه زندگیتون توام با موفقیت در کنار هم باشه....
دوستان عزیز ایشون راضیه و کسی ک از زندگیش راضیه نظر دیگران و رضایتشون براش مهم نیست و نیاز نیست ک تو دل بنده خدارو خالی کنید....
دقت داشته باشین دوران نامزدیم کمتر از دوست دختر پسر نیستا>؟فقط این دوران بدون اطلاع خانواده ممکنه به ضرر دختر باشه ک خدا گفته قبل ازدواج با هم نباشین!
حالا ممکنه گاهی به ازدواج ختم شه ک دوران نامزدی حساب میشه و مشکلی پیش نمیاد ریسک کرده ایشون و به خداروشکر نجات پیدا کرده
:hamdel:

mkhahande313;680540 نوشت:

شانس آوردید گفتید اکثر اگه کلی همه رو می گفتید احتمالاً شهید امروز اسکدین شما بودید:khandeh!: چون من قبلاً تو وبلاگی سر این قضیه که یکی همچه نسبتی به دهه شصتیاداد، خونریزی مجازی براه انداختم از این سر پرشین بگیرید تا ته تهای میهن بلاگ!!:khandeh!:

بگذریم!
هیچوقت هیچوقت با دیدن یه چیزی شنیدن یه چیزی سریع یه قانون درنیارید به اکثریت بچسبونید... درمورد مسایل انسانی استقرا گرفتن خیلی صحیح نیست.

یه مثال بزنم از کسایی که همین دهه شصتی به قول شما سختگیر بودن
بعضیاشون(میشناسمشون) اینقد آُسون گرفتن و تنها موندن که آخرش داشتن تکیه گاهاشون رو از دست میدادن
یکیشون زد به عالم بیخیالی و گفت ازدواج برام زوده
یکیشون از جماعت مردان پوشالی منزجر شد
یکیشون همرنگ جماعت شد و سخت گیری کرد

خیلی راحت نمیشه گفت چرا دهه شصتیا فلان و بهمان شدن

هیچکس با خوشبختی دیگران مشکلی نداره اما همه اول خوشبختی خودشونو میخوان بعد خوشبختی دیگران رو
و دهه شصتیا سخت پسند و آسون پسندشون بیشتر مظلوم واقع شدن
چون تو دوره گذار افتادن به تعبیر من
نه میتونستن حیاهای افراطی نسل قبلشون رو به طور کامل محو کنند(چون اختلاف زمانی شون به اندازه کافی زیاد نبود)
نه میتونستن با اون حیاها زندگی موفقی بسازن(چون بهرحال مقتضیات زمانیشون تغییر کرده بود)

خلاصه ای ملغمه ای شده حال و هوای دهه شصتیا که این تحلیل فقط یه چشمه شه:Ghamgin:

درود بله حق با شماست و اگه جسارت کردم عذر میخوام:hamdel:
و دهه هفتادیا خیلی بهشون خوش گذشته و الان تو بهترین شرایطن از لحاظ سنی تو جامعه........
دیگه الان تو خونه میگی دوست دختر دارم نمیگن غلط کردی بیوفتن دنبالت!میگن اسمش چیه؟

موضوع قفل شده است