صراط یا صراط های مستقیم?

تب‌های اولیه

96 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[=georgia][=&quot]بسم الله الرحمن الرحیم[/]

[=&quot]سلام علیکم[/]

[=&quot]برادر عزیز , حقیقتا من نمی دانم که شما چرا دوست دارید در دین و شریعت واحد تفرقه ایجاد کنید , شما به آیاتی استدلال کردید که شان نزول آن را می دانستید ؟؟؟[/]
[=&quot]اگر شما در حقیقت شان نزول آیات را می دانستید هرگز به آنها استدلال نمی کردید , این مطلبی که در قرآن وجود دارد دارای شان نزول خاص است , یعنی این احکامی که در مورد قصاص و ... وجود دارد و در تورات هم موجود است برای یهودیان مورد استناد است. در حقیقت این آیه بیان کننده نوعی مجادله است[/].
[=&quot]مثالی برایتان می زنم , اگر مناظرات میان شیعه و سنی را مشاهده کرده باشید می بینید که شیعه به کتب اهل سنت استناد می کند , اما آیا هر آنچه که شیعه استناد می کند خودش هم قبول دارد ؟ و یا نه صرفا نوعی جدل در کلام است ؟[/]
[=&quot]خدمتتان هم عرض کردم , شریعتی بنام مسیحیت اصلا نباید به وجود می آمد , اما به دلیلی منافع دنیوی و اختلافات انشعاب نا حقی از اسلام به نام مسیحیت و یا یهودیت به وجود آمد.[/]

[/]
[=georgia][=&quot]یک نکته دیگر , طبق سوره اول قرآن مسیحیت و یهودیت (( والضالین و مغضوبین علیههم )) هستند. قرآن صراحتا آنان را گمراه خوانده آنوقت شما به دنبال راه های دیگر هستید؟[/][/]
[=georgia][=&quot]به شما بار قبل هم گفتم که (( ان دین عند الله الاسلام )) و (( الیوم اکملت لکم دینکم و... )) . شما چرا به این مطلب جواب ندادید. آیا شما می خواهید با راه و طریقی غیر از طریق اسلام کامل شده به خدا برسید ؟[/][/]
[=georgia]
[=&quot][/]
[/]
[=georgia][=&quot]مطلب بعدی : شما نگفتید که چگونه ما به شریعت مسیح و یا موسی دسترسی پیدا کنیم ؟ کدام انجیل را باید پذیرفت ؟ به کدام عمل کرد ؟ وقتی مسیحیان و یهودیان امروزی در مهم ترین بحث وجودی و اعتقادی یعنی توحید ایراد دارند , دیگر چه دلیلی بر صحت آنان وجود دارد ؟[/][/]
[=georgia]
[=&quot][/]
[/]

این حقیقت را بپذیرید که محمد ( ص ) ادامه دهنده و تکمیل کننده دین و شریعت عیسی ( ع ) است.

تکرار می کنم : اسلام کامل همان شریعت محمد ( ص ) است , مابقی من در آوردی و ناقص هستند.

اگر هم اعتقاد دارید که ناقص نیستند , منابع دسترسی به آن شریعت ها را بیاورید .

لطفا کمی عاقلانه و بدور از تعصب به قضیه نگاه کنید.

موفق باشید.

و من الله التوفیق


عبدالرسول;289304 نوشت:
برادر عزیز , حقیقتا من نمی دانم که شما چرا دوست دارید در دین و شریعت واحد تفرقه ایجاد کنید , شما به آیاتی استدلال کردید که شان نزول آن را می دانستید ؟؟؟

سلام علیکم.
ایجاد تفرقه؟!!! بنده غلط بکنم. اتفاقا بنده که تلاش می کنم تا همه ادیان را حق جلوه دهم تفرقه افکنم یا شما که فقط معتقدید خود دستید و همه غلط؟ به نظر شما کدام به تفرقه افکنی نزدیک تر است؟

عبدالرسول;289304 نوشت:
اگر شما در حقیقت شان نزول آیات را می دانستید هرگز به آنها استدلال نمی کردید , این مطلبی که در قرآن وجود دارد دارای شان نزول خاص است , یعنی این احکامی که در مورد قصاص و ... وجود دارد و در تورات هم موجود است برای یهودیان مورد استناد است. در حقیقت این آیه بیان کننده نوعی مجادله است. مثالی برایتان می زنم , اگر مناظرات میان شیعه و سنی را مشاهده کرده باشید می بینید که شیعه به کتب اهل سنت استناد می کند , اما آیا هر آنچه که شیعه استناد می کند خودش هم قبول دارد ؟ و یا نه صرفا نوعی جدل در کلام است ؟

چگونه است که الان که شان نزولشان را فهمیدم باز به آنها استناد می کنم؟ خیر دوست عزیز. بنده نسبت به تمامی مطالبی که در پست قبلتان آورده بودید اشراف کامل داشتم. باور ندارید به این لینک مراجعه بفرمایید. صفحات 4 و 5 و 6 - البته تاریخ آن را هم کنترل بفرمایید که شائبه ای برایتان نماند.
http://www.askdin.com/thread4245-6.html

عبدالرسول;289304 نوشت:
یک نکته دیگر , طبق سوره اول قرآن مسیحیت و یهودیت (( والضالین و مغضوبین علیههم )) هستند. قرآن صراحتا آنان را گمراه خوانده آنوقت شما به دنبال راه های دیگر هستید؟

آیات سوره مائده به لحاظ زمانی بعد از این آیات آمده است. در ضمن صراحتی که در این آیات وجود دارد به مراتب بیشتر از آیات سوره اول قرآن است. در ظاهر آیات اشاره ای به یهود و مسیحیت نشده ولی در ظاهر آیاتی که بنده ذکر کردم صریحا به آنها اشاره کرده است.

عبدالرسول;289304 نوشت:
به شما بار قبل هم گفتم که (( ان دین عند الله الاسلام )) و (( الیوم اکملت لکم دینکم و... )) . شما چرا به این مطلب جواب ندادید.

جواب دادم. اسلام یعنی تسلیم در برابر خداوند که همه پیامبران الهی به آن حکم می دادند و ناظر به همه شریعت های پیامبران استت از آدم تا خاتم. خواهش می کنم اسلام را درجه بندی و زمان بندی نکنید. در هر زمانی ( حتی پس از شریعت محمدی) حقیقت هر شریعتی برای هر فردی مکشوف شد موظف است که بر آن گردن نهد. حال می خواهد آن شریعت محمدی (ص) باشد یا شریعت موسی(ع).

عبدالرسول;289304 نوشت:
آیا شما می خواهید با راه و طریقی غیر از طریق اسلام کامل شده به خدا برسید ؟

خیر دوست عزیز. بنده چنین قصدی ندارم. بنده به پیامبری حضرت محمد (ص) ایمان دارم. مقتدای بنده هم علی (ع) است. بنده مسلمان شیعه هستم البته با قرائت عقلانی نه غالی و افراطی. بنده به هیچ وجه دین و آیین و شریعت خود را حق مطلق نمی دانم و معتقدم همه ادیان بهره ای از حقیقت برده اند.

عبدالرسول;289304 نوشت:
شما نگفتید که چگونه ما به شریعت مسیح و یا موسی دسترسی پیدا کنیم ؟ کدام انجیل را باید پذیرفت ؟ به کدام عمل کرد ؟

شما لازم نیست به شریعت آنها دست پیدا کنید. همان شریعتی که حقیقتش برایتان مکشوف گشته برای شما بس است. حال اگر قصد تحقیق در ادیان را دارید راه های فراوانی وجود دارد. راه برای تحقیق باز است. برای مسییحیان و یهودیان هم هرآنچه از شریعت موسی و عیسی به آنها رسیده می توانند به آن عمل کنند. مهم این نیست که چه اعتقادی داشته باشند مهم این است که با خود صادق باشند. خود را گول نزنند. در مقابل حقایقی که برای آنها خداوند مکشوف کرده عناد نورزند.

در مورد کامل بودن دین اسلام هم باید مسدله را متذکر شوم. بله بنده هم با نظر شما موافقم که دین اسلام دین کاملی است. منتها کامل بودن با جامع بودن فرق دارد. کامل است برای اهلش و امتش. ولی جامع نیست. بگذارید مثالی بزنم.
پیراهنی که شما می پوشید مسلما لباسی کامل است. چون آستین دارد. جیب دارد. دکمه دارد و ... . ولی آیا این پیراهن جامع است. یعنی بدرد کس دیگر می خورد. مسلما خیر.
میز غذاخوری اگر سالم باشد میز کاملی است ولی آیا می توان از آن به عنوان میز کامپیوتر استفاده کرد. مسلما خیر چون جامع نیست.

البته بنده در پست شماره 50 مطالب زیادی را مطرح کردم که پاسخ نگفتید. شما فقط کپی پیستی از تفاسیر قرآن ارایه دادید. همین.
و من الله توفیق

[="georgia"]بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

اما بعد :

( پیش از بیان این مطلب بسیار از شما عذر می خواهم ، اما قصد من بیان حقایق است ، بزرگواری بفرمایید ممنون می شوم. ))

اما در مورد اینکه گفتم شما قصد دارید در دین واحد که همانا اسلام است و جز این نیست ( با دلیلی قرآنی ) تفرقه ایجاد کنید از خود نگفتم ، دلیل قرآنی دارم :

[="blue"](( إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهِ سَرِيعُ الْحِسَابِ ))[/] آل عمران - 19

[="red"](( در حقيقت دين نزد خدا همان اسلام است و كسانى كه كتاب [آسمانى] به آنان داده شده با يكديگر به اختلاف نپرداختند مگر پس از آنكه علم براى آنان [حاصل] آمد آن هم به سابقه حسدى كه ميان آنان وجود داشت و هر كس به آيات خدا كفر ورزد پس [بداند] كه خدا زودشمار است ))[/]

آیات معانی بسیار زیبایی دارند که کمی تامل در آنها می تواند بسیاری از سخنان را برساند.[/]

شریعت عقلانی;289346 نوشت:
اتفاقا بنده که تلاش می کنم تا همه ادیان را حق جلوه دهم

[="georgia"]

پاسخ این سخن شما را قرآن به طور کامل داده است :
[="blue"]
(( وَقَالُواْ كُونُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُواْ قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ))[/] بقره - 135

[="red"](( و [اهل كتاب] گفتند يهودى يا مسيحى باشيد تا هدايت‏يابيد بگو نه بلكه [بر] آيين ابراهيم حق‏گرا [هستم] و وى از مشركان نبود ))[/]

این آیه دقیقا تمامی سخنان شما را نفی می کند. با مسیحی شدن و یا یهودی شدن نمی توان هدایت شد . با مسیحی و یا یهودی بودن نمی توان به هدف خلقت ( تقرب به ذات باری تعالی ) رسید.

اما آیه دیگری که پیروی از مسیحیت را نفی میکند :
[="blue"]
(( وَلَن تَرْضَى عَنكَ الْيَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِي جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ نَصِيرٍ ))[/] بقره - 120

[="red"](( و هرگز يهوديان و ترسايان از تو راضى نمى‏شوند مگر آنكه از كيش آنان پيروى كنى بگو در حقيقت تنها هدايت‏خداست كه هدايت [واقعى] است و چنانچه پس از آن علمى كه تو را حاصل شد باز از هوسهاى آنان پيروى كنى در برابر خدا سرور و ياورى نخواهى داشت ))[/]

از جمله آیات دیگر :

[="blue"](( كَيْفَ يَهْدِي اللّهُ قَوْمًا كَفَرُواْ بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُواْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ))[/]
[="red"]
(( چگونه خداوند قومى را كه بعد از ايمانشان كافر شدند هدايت مى‏كند با آنكه شهادت دادند كه اين رسول بر حق است و برايشان دلايل روشن آمد و خداوند قوم بيدادگر را هدايت نمى‏كند ))[/][/]

شریعت عقلانی;289346 نوشت:
تفرقه افکنم یا شما که فقط معتقدید خود دستید و همه غلط؟ به نظر شما کدام به تفرقه افکنی نزدیک تر است؟

[="georgia"]من نمی گویم که اسلام درست است ، بلکه این خداوند متعال است که می گوید که فقط باید به اسلام ایمان آورد و از آن پیروی کرد :

[="blue"](( وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ ))[/] آل عمران - 85
[="red"]
(( هر كه جز اسلام دينى [ديگر] جويد هرگز از وى پذيرفته نشود و وى در آخرت از زيانكاران است ))[/]

[="blue"](( هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ ))[/]

[="red"](( او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست فرستاد تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند هر چند مشركان خوش نداشته باشند ))[/]

پس برادر بزرگوار ، حداقل یکبار کامل قرآن را می خواندید تا ببینید که در مورد جامع ، کامل و مانع بودن شریعت محمد ( ص ) که در حقیقت ادامه دهنده و تمام کننده شریعت عیسی ( ع ) و موسی ( ع ) و سایر پیامبران است ، چه آیاتی وجود دارد و چه آیاتی در مورد نهی از اطاعت از یهودیت و مسیحیت و ... یافت می شود. خداوند در یکجا از قرآن مسیحیت و یهودیت را فرقه های جدای از اسلام می داند و اگر کمی در آیه زیر دقت کنیم حتی آنان را مشرک نیز می داند ( علاوه بر اینکه آنان از آیین حضرت ابراهیم علی نبینا و آله و علیه السلام نیز خارج شده اند. ) :

[="blue"](( قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ))[/] بقره - 135
[="red"]
(( بگو نه بلكه [بر] آيين ابراهيم حق‏گرا [هستم] و وى از مشركان نبود ))[/]

حالا شما از تقریب ادیان می گویید ؟ دینی به جز دین اسلام وجود ندارد و :

[="blue"](( فَإِنْ آمَنُواْ بِمِثْلِ مَا آمَنتُم بِهِ فَقَدِ اهْتَدَواْ وَّإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ))[/] بقره - 137

[="red"](( پس اگر آنان ( مقصود منحرفان از دین واحد یعنی همان اسلام )[هم] به آنچه شما بدان ايمان آورده‏ايد ( منظور تصدیق پیامبران پیشین و ایمان آوردن کامل به خاتم پیامبران ) ايمان آوردند قطعا هدايت‏شده‏اند ولى اگر روى برتافتند جز اين نيست كه سر ستيز [و جدايى ] دارند و به زودى خداوند [شر] آنان را از تو كفايت‏خواهد كرد كه او شنواى داناست ))[/]

لطفا دیگر از شریعتی که ساخته دست راهبان و خاخام ها است ( بنابر نص قرآن ) اینقدر دفاع نکنید. همه باید به پیامبران پیشین ایمان بیاورند ، اما این از نظر قرآن کافی نیست ، آنچه کافی است :

[="blue"](( وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ ))[/] سبا - 28

[="red"](( و ما تو را جز [به سمت] بشارتگر و هشداردهنده براى تمام مردم نفرستاديم ليكن بيشتر مردم نمى‏دانند ))[/][/]

شریعت عقلانی;289321 نوشت:
چگونه است که الان که شان نزولشان را فهمیدم باز به آنها استناد می کنم

[="Georgia"]والله قسم من هم نمی دانم :Gig: :Gig:

برایتان توضیح دادم که مسئله چه بوده و از چه بابی این آیات آمده است ،یکی از اهداف نزول این آیات را می توان اثبات حقانیت اسلام ( و در این آیات احکام الهی اسلام ) از کتب مسیحیت و یهودیت دانست ( همچون همان کاری که حضرت ابراهیم با بت پرستان کرد ، همان کاری که شیعیان با اهل سنت کرده و می کنند و خواهند کرد ، یعنی (( جدل )) و (( استفاده از مسلمات طرف مقابل برای اثبات عقیده خود )) .

از شما سوال میکنم :

[="Blue"](( قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِن كَانُوا يَنطِقُونَ ))[/] انبیا - 63

[="Red"](( گفت [نه] بلكه آن را اين [ بت ] بزرگترشان كرده است اگر سخن مى‏گويند از آنها بپرسيد ))[/]

آیا با مطالعه آیه بالا شما چنین نتیجه می گیرید که نعوذ بالله - العیاذ بالله - نستجیر بالله حضرت ابراهیم علیه السلام بت پرست بوده است ؟ آیا با توجه به استدلال شما غیر اینست که ابراهیم ( ع ) به توانایی بت بزرگ اقرار داشته است ( چون گفته : این کار را بت بزرگ کرده است : ((فعله)) ) ؟ ))

ما نمونه های دیگری از این جدل ها در قرآن داریم ، مثلا :

[="Blue"](( الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَآئِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ))[/] اعراف - 157

[="Red"](( همانان كه از اين فرستاده پيامبر درس نخوانده كه [نام] او را نزد خود در تورات و انجيل نوشته مى‏يابند پيروى مى‏كنند [همان پيامبرى كه] آنان را به كار پسنديده فرمان مى‏دهد و از كار ناپسند باز مى‏دارد و براى آنان چيزهاى پاكيزه را حلال و چيزهاى ناپاك را بر ايشان حرام مى‏گرداند و از [دوش] آنان قيد و بندهايى را كه بر ايشان بوده است برمى‏دارد پس كسانى كه به او ايمان آوردند و بزرگش داشتند و ياريش كردند و نورى را كه با او نازل شده است پيروى كردند آنان همان رستگارانند ))[/]

[="Blue"](( الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ وَإِنَّ فَرِيقًا مِّنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ))[/] بقره - 146

[="Red"](( كسانى كه به ايشان كتاب [آسمانى] داده‏ايم همان گونه كه پسران خود را مى‏شناسند او [=محمد] را مى‏شناسند و مسلما گروهى از ايشان حقيقت را نهفته مى‏دارند و خودشان [هم] مى‏دانند ))[/]

[="Blue"](( الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمُ الَّذِينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ ))[/] انعام - 20

[="Red"](( كسانى كه كتاب [آسمانى] به آنان داده‏ايم همان گونه كه پسران خود را مى‏شناسد او [=پيامبر] را مى‏شناسد كسانى كه به خود زيان زده‏اند ايمان نمى‏آورند ))[/]

امیدوارم که این مفاهیم را به خوبی درک کرده باشید.

شریعت عقلانی;289322 نوشت:
در ضمن صراحتی که در این آیات وجود دارد به مراتب بیشتر از آیات سوره اول قرآن است. در ظاهر آیات اشاره ای به یهود و مسیحیت نشده ولی در ظاهر آیاتی که بنده ذکر کردم صریحا به آنها اشاره کرده است.

[="Georgia"]پاسخ این سخنان شما در پست قبلی به تفضیل و فقط با استفاده از قرآن مجید آمده است.

شریعت عقلانی;289341 نوشت:
بنده به پیامبری حضرت محمد (ص) ایمان دارم. مقتدای بنده هم علی (ع) است. بنده مسلمان شیعه هستم البته با قرائت عقلانی نه غالی و افراطی.

[="Georgia"]در این مورد کاملا با شما هم عقیده ام. اما اگر براستی پیشوایتان علی علیه السلام است ، راه علی را برای رسیدن به خدا انتخاب کنید . چرا که راه علی ، راه محمد ( ص ) است و راه محمد راه خدای تبارک و تعالی.

شریعت عقلانی;289341 نوشت:
بنده به هیچ وجه دین و آیین و شریعت خود را حق مطلق نمی دانم و معتقدم همه ادیان بهره ای از حقیقت برده اند.

[="Georgia"]پس افسوس و صد افسوس بر شریعت عقلانی شما !!!

شاید شما راه اسلام محمدی که همانا تنها راه رسیدن به خدا است را حق مطلق ندانید ، اما بدانید که خداوند به اسلام محمد راضی است و آنرا راه هدایت می داند نه راه خاخام ها و راهبان.

محمد ( ص ) و عیسی ( ع ) و موسی ( ع ) همگی یک دین دارند و آن اسلام است ، خارجیان نامسلمان اند و ناحق.

شریعت عقلانی;289343 نوشت:
شما لازم نیست به شریعت آنها دست پیدا کنید. همان شریعتی که حقیقتش برایتان مکشوف گشته برای شما بس است.

[="Georgia"]مسلما همین است و غیر این نیست . مثل اینکه شما خودتان هم به ناحق بودن آن فرقه های انحرافی معتقد هستید ، فقط ....

شریعت عقلانی;289343 نوشت:
حال اگر قصد تحقیق در ادیان را دارید راه های فراوانی وجود دارد. راه برای تحقیق باز است.

[="Georgia"]اگر چنین نمی بود ، هر گز به این سایت نمی آمدم و به خود جرئت بحث کردن در مورد فرق دیگرو سایر مذاهب اسلامی نمی دادم. چرا که اعتقاد دارم :

[="Blue"](( فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ ))[/]

شریعت عقلانی;289345 نوشت:
در مورد کامل بودن دین اسلام هم باید مسدله را متذکر شوم. بله بنده هم با نظر شما موافقم که دین اسلام دین کاملی است. منتها کامل بودن با جامع بودن فرق دارد. کامل است برای اهلش و امتش. ولی جامع نیست.

[="Georgia"]البته باید متذکر شوم که بحث اصلی ما بر سر حقانیت است و نه جامعیت. اما خوب اگر کمی دقت داشته باشید به کافی بودن اسلام برای بشریت در پست قبلی و همین پست اشاراتی داشتم ، آیا وقتی خداوند می فرماید :

[="#0000ff"](( وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ ))[/]

شما چیزی جز جامعیت را متوجه می شوید ؟ وقتی خداوند می فرماید :

[="#0000ff"](( وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ ))[/]

شما چه چیزی به جز کفایت و همگانی بودن اسلام را می فهمید ؟

اما بگذارید کمی بیشتر وارد بحث شویم ( هر چند که با موضوع اصلی مفروق است ) :

از جمله ادله همگانی بودن اسلام به شکل خلاصه :

1 ) دين اسلام بر اساس فطرت انسان ها پايه گذارى شده و چون فطرت در همه انسان ها مشترك است ، پس اسلام همگانى است .

دلیل قرآنی :

[="#0000ff"](( فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ ))[/] روم - 30

[="Red"](( پس روى خود را با گرايش تمام به حق به سوى اين دين كن با همان سرشتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است آفرينش خداى تغييرپذير نيست اين است همان دين پايدار ولى بيشتر مردم نمى‏دانند ))[/]

2 ) دين كه همان مجموعه آيات الهى در قرآن است ، به «نور» ، «كتاب مبين » و «برهان » تعبیر شده است. اين نور براى همه افراد بشر لازم و مفيد است ; پس دين اسلام همگانى است.

تعابیر قرآن از دین :

[="Blue"](( يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيرًا مِّمَّا كُنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَعْفُو عَن كَثِيرٍ قَدْ جَاءكُم مِّنَ اللّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُّبِينٌ ))[/] مائده - 15

[="#0000ff"](( الَرَ تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ وَقُرْآنٍ مُّبِينٍ )) [/]حجر - 1

[="#0000ff"](( يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءكُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَأَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُّبِينًا ))[/] نسا - 174

اما دلایل قرآنی :

[="#0000ff"](( وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْبَشَرِ ))[/] مدثر - 31

[="Red"](( و اين [آيات] جز تذكارى براى بشر نيست ))[/]

[="Blue"](( وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ ))[/] قلم-52

[="Red"](( و حال آنكه [قرآن] جز تذكارى براى جهانيان نيست ))[/]

و به علاوه اسلام و دعوت آن اختصاصى به عصرى خاص و يا نژادى ويژه ندارد :

[="Blue"](( وَ مَآ أَرْسَلْنَـكَ إِلاَّ كَآفَّةً لِّلنَّاس ))[/] سبا - 28

3 ) قلمرو انذار پيامبر نيز همه افراد بشرهستند :

[="#0000ff"](( تَبَارَكَ الَّذِى نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَــلَمِينَ نَذِيرًا ))[/] فرقان - 1

[="#0000ff"] (( نَذِيرًا لِّلْبَشَرِ ))[/] مدثر - 36

4 ) دعوت و ترغيب دين از همه انسان ها به تدبّر و تفكر ، شاهد ديگرى بر جهانى بودن آن است :

[="#0000ff"] (( أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ ))[/] محمد -24

امیدوارم دریافته باشید که بر خلاف سخنان شما اسلام و معجزه جاوید آن همگانی و جامع هستند.

شریعت عقلانی;289346 نوشت:
البته بنده در پست شماره 50 مطالب زیادی را مطرح کردم که پاسخ نگفتید. شما فقط کپی پیستی از تفاسیر قرآن ارایه دادید. همین.

[="Georgia"]البته از لطف شما که از جمله آخرتان سرشار است ، ممنونم.

در مورد تفاسیر هم : برادر بزرگوار تمامی پلوراليسم شما مبتنی بر همان آیاتی بود که تفاسیرشان را خدمتتان عرض کردم.

در حقیقت بنده به مهم ترین موضوع بحث شما پرداختم.

موفق و موید باشید

و من الله التوفیق

[="georgia"]بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

اما در خصوص مهم ترین شبهه پلوراليسم که همان آیه 68 سوره مائده است :

فکر کنم پاسخ زیر یک پاسخ مناسب و ساده به این شبهه و شبهات همچون آن است.

كساني كه قائل به تكثر اديان هستند يكي از استدلال‌هاي آنها آيه فوق است و موضوع «پلوراليسم» را مطرح مي‌كنند. قبل از آن‌كه به تفسير آيه بپردازيم لازم است تعريفي از «پلوراليسم ديني» داشته باشيم.
پلوراليسم بدين معناست كه حقيقت و رستگاري منحصر در دينِ ويژه‌اي نبوده همه اديان بهره‌اي از حقيقت مطلق و غايت قصدي دارند؛ در نتيجه پيروي از برنامه‌هاي هر يك از آنها مي‌تواند ماية نجات و رستگاري انسان باشد. بر اين اساس نزاع حق و باطل از ميان اديان رخت بر بسته، خصومت‌ها و نزاع‌ها و مجادلات ديني، نيز جاي خود را به همدلي و همسويي مي‌دهند.[/][1]

«[="#0000ff"][="georgia"]قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لَسْتُمْ عَلي شَيْ‏ءٍ حَتَّي تُقِيمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَ لَيَزِيدَنَّ كَثِيراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْياناً وَ كُفْراً فَلا تَأْسَ عَلَي الْقَوْمِ الْكافِرِي[/][/]نَ»[2] [="georgia"]«بگو: اين اهل كتاب! شما هيچ آيتي صحيح ندانيد مگر اين‌كه تورات و انجيل و آنچه را از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده است بر پا داريد ولي آنچه بر تو از سوي پروردگارت نازل شده (نه تنها ماية بيداري آنها نمي‌گردد بلكه) بر طغيان و كفر بسياري از آنها مي‌افزايد. بنابراين از اين قوم كافر، (و مخالفت آنها) غمگين مباش.»

ابن عباس در شأن نزول اين آيه مي‌فرمايد: جماعتي از يهود نزد پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ آمدند و گفتند: اي پيامبر! آيا اقرار نداري كه تورات از جانب خداست؟ فرمود: اقرار دارم. آنها گفتند ما فقط به تورات ايمان داريم و به كتاب‌هاي ديگر ايمان نداريم از اين جهت، رو اين آيه نازل شد كه خداوند پيامر را امر مي‌كند كه يهود را مخاطب سازد كه شما به دين صحيح نيستيد مگر اين‌كه تورات و انجيل و قرآني كه بر همة مسلمانان نازل شده است مورد اقرار و اعتراف قرار دهيد.[3]

در هر دوره از تاريخ بشر، يك دين و شريعت الهي وجود داشته و دارد؛ روح و جوهر همة شرايع آسماني يك چيز بوده و آن عبارت است از: توحيد در ساحت عقيده، عمل، عبوديت، معاد و... سرانجام شرايع آسماني با شريعت اسلام پايان پذيرفت.

امّا اين‌كه تورات وانجيل در زمان و عصر خودشان همدوش حق بوده است، شك و شبهه‌اي نيست امّا كلام در آن است كه بعد از طلوع اسلام آيا مي‌توان آنها را شريعت كامل و در عرض دين مبين اسلام قرار داد؟ مسلماً جواب منفي است امّا مفسران در آيه فوق چند احتمال را ذكر كرده‌اند.
1. اين آيه اشاره به تورات و انجيل است كه دست نخورده و تحريف نشده باشد و آن كتاب اصيل كه از وحي الهي جوشيده و موارد اصولش در تمام كتب آسماني واحد است عمل به آنها موجب پرورش ايمان است و اين آيه قبل از نسخ تورات و انجيل را شامل مي‌شود[4] در حالي كه قرآن در چند مرتبه به تحريف شدن كتاب‌هاي پيشين اشاره مي‌كند در سورة نساء آية 46، سورة مائده، آية 130، سورة مائده، آية 41[/] [="georgia"][="#0000ff"]«يحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعدِ مَواضِعِهِ».
[/][/]

2[="georgia"]. در اين آيه شريفه نكته‌ايست که لازم است به آن پرداخته شود و آن اين‌كه آدمي در خلال كارهاي خود اين حقيقت را درك مي‌كند كه اگر بخواهد كاري از كارهاي سنگين را انجام دهد، لازم است كه به جايگاهي مُسْتَوي كه وي بر آن مسلط باشد تكيه كرد. به عنوان مثالي كسي كه چيز سنگيني را به دوش مي‌گيرد و قبلاً پاي خود را در زمين و جائي كه لغزشگاه نباشد قرار مي‌دهد چون مي‌داند اگر جز اين كند از عهده آن برنمي‌آيد.

اگر اين مطلب را در امور معنوي نيز راه بدهيم، نتيجه مي‌گيريم كه بيشتر افعال و كارهاي بزرگ محتاج به پايه و اساسي از معنويات و بنيادي از نفسانيات است. در جمله «لستم علي شييء» كنايه‌اي است از اين‌كه اهل كتاب جاي پاي محكمي كه بتوانند به آن تكيه كرده و تورات و انجيل و ساير كتب آسماني را بپا داشته و از انقراض آنها جلوگيري به عمل آورند؛ ندارند. و اين اشاره است به اين‌كه دين خدا و فرامين او بار بس سنگيني است كه آدمي به خودي خود از اقامه آن عاجز است مگر اين‌كه براساس ثابت، تكيه داشته باشد و گرنه كسي از روي هوي و هوس نفساني نمي‌تواند دين خدا را اقامه كند. پس معني آيه اين است: شما با اين‌كه فاقد جايگاهي هستيد كه براي اقامه ديني كه خدا برايتان فرستاد ناگزير از اعتماد بر آن هستيد و در عمل به دستوراتي كه در كتاب‌هاي آسمانيش گوشزد‌تان گرديد مانند: تقوي، توبه، چيزي را كه بر آن تكيه كنيد نداريد و شما سر در راه اطاعت خدا نداريد بلكه سرپيچ از حدود و خداونديد[5] به نظر مي‌رسد مراد از «شيء» در آيه، دين و آئين باشد يعني شما هيچ پايگاه ديني و مذهبي نداريد.[6]

همچنين از حرف «لو» و دو فعل ماضي «اقامو» و «لأُكلوا» اخبار از گذشته استفاده مي شود يعني اگر چنين مي‌كردند، چنين مي‌شد. در صورت شمول آن در عصر اسلام، بايد گفت: اقامه تورات و انجيل به معناي حفظ اصول و برپايي احكام، غير منسوخ آن است نه حفظ و عمل به بعضي و ترك بعضي ديگر.[7]

علاوه بر اين، آيات قبل از آن، نزول قرآن را موجب طغيان و كفر يهود مي‌داند و تأكيد مي‌كند كه بخشش گناهان اهل كتاب و ورود آنها به بهشت، تنها از راه گرويدن به اسلام ميسور خواهد بود.[8]

3. اهل كتاب ادعا مي کنند تورات و انجيل را قبول دارند، اگر در اين ادعا صادقند بايد بشارت‌هاي كتاب‌هاي مقدس درباره قرآن و پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ را بپذيرند و هنگامي كه آن بشارت‌ها را در كتاب قرآن ديدند سرفرود آورند كه كتاب قرآن، آخرين كتاب و كامل‌ترين و جامع‌ترين كتاب‌هاي آسماني است.[9]
از طرف ديگر آيات ديگري در قرآن وارد شده است که بر استقامت در دين اسلام و عدم گرايش به اديان ديگر دلالت دارد. قرآن يهود و نصاري را از گروه ايمان خارج مي‌داند و دستور مي‌دهد كه آنها را دوستان خود مگيريد و هركس از شما آنان را دوست خود بگيرد از آنان خواهد بود.[10] (سورة مائده،‌آية 51) (سورة مائده، آية 57) (سورة مائده، آية 54)

دسته ديگري از آيات، تعابيري مانند: «يا ايها الناس...» «يا بني آدم» همة انسان‌ها را مخاطب قرار مي‌دهد؛ كه اين اسلام و قرآن است كه انسان را به كمال سعادت مي‌رساند. (بقره، 168) (نساء، 174) (يونس، 108) (اعراف، 135)

و آياتي نيز به حقانيت اسلام و اظهار آن بر ساير اديان دلالت دارد. (توبه، 33) (فتح، 28) (صف، 9)
با اين وجود، يهود نمي‌تواند در اين زمان به دين خود باقي بماند دين يهود و نصاري در عصر خودشان حق بودند. استاد مطهري مي‌فرمايد: اگر گفته شود مراد از اسلام، خصوص دين ما نيست بلكه منظور تسليم شدن در درگاه خداست؛ پاسخ اين است كه البتّه اسلام همان تسليم است ولي حقيقت تسليم در هر زمان، شكلي داشته، و در اين زمان، شكل آن، دين گرانمايه‌اي است كه به دست پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ ظهور يافته و قهراً كلمه اسلام بر آن منطبق مي‌گردد و بس. و لازمه تسليم شدن پذيرفتن دستورهاي او است و روشن است همواره به آخرين دستورات خدا بايد عمل كرد و آخرين دستورات او همان چيزي است كه رسول خدا آورده است.[11]

در نتيجه آيه، هيچ دلالتي بر حقانيت دين يهود و مسيحيت و اسلام در يك زمان ندارد و حق در هر زماني يكي بيش نيست و آيه‌هاي ديگر قرآن نشان مي‌دهد كه تمام اديان و مردمان جهان موظف هستند از دين مبين اسلام پيروي كنند، مانند:[/] [="#0000ff"][="georgia"]«أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ»[/][/][12] ا[="georgia"]ين قرآن بر من وحي شده است تا شما و هركس را كه پيام قرآن به او برسد به آن بيم دهم، [/][="#0000ff"][="georgia"]«إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ»[/][/][13] [="georgia"]همانا دين نزد خداوند، اسلام است.[/] [="blue"][="georgia"]«وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْ‏آخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ»[/][/][14] [="georgia"]هر كسي غير از اسلام ديني بجويد هرگز از او پذيرفته نشود و او در جهان ديگر از جمله زيانكاران خواهد بود. و همچنين در قرآن شريف آمده است:[/]

[="red"][="georgia"]«ان الدين عند الله الاسلام»[/][/][15]

[="georgia"]دين واحد است و آن دين واحد، دين اسلام است.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. تفسير الميزان، علامه طباطبائي، ج 6، ذيل آيه.

2. تفسير نمونه، آيت‌الله مكارم شيرازي، ج 5، ذيل آيه.

3. مجمع‌البيان، طبرسي، ج 7، ذيل آيه.

4. تحليل و نقد پلوراليسم، رباني گلپايگاني، ص 30ـ20.

5. تفسير الميزان، ج2، ذيل آيه 19.[/]

[="georgia"]پاورقی :

[1] . رباني گلپايگاني، علي، تحليل و نقد پلوراليسم ديني، تهران، انديشه معاصر،‌ 1378، ج 1، ص 20.

[2] . مائده/ 68.

[3] . طبرسي، مجمع‌البيان، تهران، انتشارات فراهاني، چاپ اول، 1360، ج 7، ص 120.

[4] . طوسي، تبيان، بيروت، مكتبة اعلام الاسلامي، ‌چاپ اول، ج 3، ص 89.

[5] . طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، قم، بنياد فكري علامه، چ سوم، 1366، ج 6، ص 107.

[6] . هاشمي رفسنجاني، علي اکبر، تفسير راهنما، قم، انتشارات دفتر تبليغات، چ اول، 1374، ج 4،‌ ص 495.
[7] . قدردان قراملكي، محمد حسن، قرآن و پلوراليزم، تهران، انديشه جوان، چ اول، 1380، ص 188.

[8] . مائده/ 65.

[9] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، دارالكتب الاسلاميه، چ يازدهم، 1368، ج 5، ذيل آيه فوق.

[10] . خسروپناه، عبدالحسين، فصلنامه كتاب نقد و نظر، قم، پاييز 76، ش 4، ص 260.

[11] . مطهري، مرتضي، عدل الهي، انتشارات صدرا، ص 300.
[12] . انعام/ 19.

[13] . آل‌عمران/ 19.

[14] . آل‌عمران/ 85.

[15]. آل عمران/ 19.[/]

[="georgia"]منبع : سایت اندیشه قم

موفق باشید

و من الله التوفیق[/]

سلام مجدد خدمت شما جناب عبدالرسول؛
بنده اصلا انسان متعصبی نیستم که روی عقاید خود پافشاری کنم. حرف منطقی و عقلانی را هم براحتی می پذیرم. همه حرف های شما قبول. بنده مشکلی با مطالب شما ندارم. ولی بنده تفسیر 2 آیه از سوره مائده را از شما خواستم که در مطالبتان اشاره ای نکردید. آیات 47 و 48 سوره مائده.
چون این آیات جزو آخرین آیات نازل شده بر پیامبر هستند تفسیرشان برایم مهم است. از جدل صحبت کردید. خوب این تنها برای یهودیان که مخاطب آیه در شان نزول آن می باشند صدق می کند ولی در آیه 47 سوره مائده از مسیحیت سخن گفته شده. این مسئله برای من هنوز حل نشده.
اگر این دو مورد برایم حل شد بنده قبول خواهم کرد که در قرآن و شریعت محمدی تاییدی بر پلورالیسم وجود ندارد. بعد می رویم سراغ دلایل برون دینی و عقلی.
و من الله توفیق

عبدالرسول;289479 نوشت:
البته از لطف شما که از جمله آخرتان سرشار است ، ممنونم.

بنده از شما عذر خواهی می کنم. ممنون برای زحماتی که کشیدید.

[="georgia"]بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

شریعت عقلانی;289597 نوشت:
بنده اصلا انسان متعصبی نیستم که روی عقاید خود پافشاری کنم. حرف منطقی و عقلانی را هم براحتی می پذیرم. همه حرف های شما قبول. بنده مشکلی با مطالب شما ندارم.

از جنابعالی متشکر وممنون هستم و امیدوارم که حقانیت و کمال دین مبین اسلام بر شما واضح گشته باشد. واقعا هنگامی که پست های شما را می خوانم هزار مرتبه خدا را شکر می کنم که مخالفم با دیدی باز به بحث می پردازد.

شریعت عقلانی;289597 نوشت:
ولی بنده تفسیر 2 آیه از سوره مائده را از شما خواستم که در مطالبتان اشاره ای نکردید. آیات 47 و 48 سوره مائده.

برادر بزرگوارم , من در پست هایم به آنها اشاره کردم , منتهی دوباره بیان می کنم :

از آنجا که از ظاهر قضیه معلوم است , جنابعالی در مورد آیات دیگر بحثی ندارید و فقط این دو آیه باقی مانده است.

در مورد آیه 47 سوره مائده :

پس از اشاره به نزول انجیل در آیات گذشته ، در این آیه مى فرماید: ما به اهل انجیل دستور دادیم که به آنچه خدا در آن نازل کرده است ، داورى کنند.

(و لیحکم اهل الانجیل بما انزل الله فیه ).

شک نیست که منظور از جمله بالا این نیست که قرآن به پیروان مسیح (علیه السلام ) دستور مى دهد که هم اکنون باید به احکام انجیل عمل کنند، زیرا این سخن با سایر آیات قرآن و با اصل وجود قرآن که اعلام آئین جدید و نسخ آئین قدیم مى کند، سازگار نیست بلکه منظور این است ، که ما پس از نزول انجیل بر عیسى (علیه السلام ) به پیروان او دستور دادیم که به آن عمل کنند و طبق آن داورى
نمایند.
و در پایان آیه ، بار دیگر تاکید مى کند: کسانى که بر طبق حکم خدا داورى نکنند فاسقند.

(و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الفاسقون ).

قابل توجه اینکه در آیات اخیر، در یک مورد به چنین افراد اطلاق کافر و در مورد دیگر ظالم و در اینجا فاسق ، شده است ، ممکن است این تفاوت تعبیر به خاطر آن باشد که هر حکم داراى سه جنبه است ، از یک سو به قانونگزار (خداوند) منتهى مى شود، از سوى دیگر به مجریان قانون (شخص حاکم و قاضى ) و از سوى سوم به کسى که این حکم در حق او اجرا مى گردد (شخص ‍ محکوم ).

گویا هر یک از تعبیرات سه گانه فوق ، اشاره به یکى از این سه جنبه است ، زیرا کسى که بر خلاف حکم خداوند داورى مى کند، از یک طرف ، قانون الهى را زیر پا گذاشته و کفر ورزیده و از طرف دیگر به انسان بى گناهى ، ستم و ظلم کرده ، و از طرف سوم از مرز وظیفه و مسئولیت خود خارج شده و فاسق گردیده است (زیرا همانطور که در سابق گفتیم فسق به معنى بیرون رفتن از مرز بندگى و وظیفه است ).

امیدوارم که مطلب لازم را در خصوص آیه به شما رسانده باشم.

اما یک نکته دیگر :

انجیل عیسی (ع) بر اساس آنچه در قرآن آمده است، کتابی آسمانی است که مشتمل بر مطالبی است که به عیسی (ع) وحی شده است. ولی آنچه به نام انجیل امروز وجود دارد ـ کتاب هایی است که بعد از عیسی (ع) توسط دیگران نوشته شده و هیچیک انجیل عیسی (ع) نیست، هر چند ممکن است برخی مطالب آن از انجیل عیسی (ع) گرفته شده باشد. و همانطور که مسیحی شناسان اذعان دارند تشخیص مطالب انجیل عیسی (ع) یا گفته های وی از آنچه دیگران افزوده اند، بر اساس منابع مسیحی ممکن نیست و راهی جز مراجعه به قرآن که (مهیمن) بر کتاب های الهی است وجود ندارد.

به عبارت قلنا هم دقت کنید , باتوجه به سایر آیات قرآن که در پست های قبل آوردم , در انجیلی که خداوند بر عیسی ( ع ) نازل کرده دستور به تبعیت و پیروی از حضرت رسول ( ص ) داده شده است. در حقیقت عمل کردن اصلی به انجیل , همان ایمان آوردن به پیامبر اسلام است.

اما همانطور که می دانید راهبان انجیل را تحریف کرده و با استفاده از همین تحریفات مانع از گرویدن مردم به پیامبر شدند.

آیه 48 سوره مائده هم به طور اجمالی اما مناسب جواب داده شده است.

امیدوارم که با دیدی منصفانه به قضیه نگاه کنید , چنانکه تا الآن ثابت کرده اید.

شریعت عقلانی;289599 نوشت:
بنده از شما عذر خواهی می کنم. ممنون برای زحماتی که کشیدید.

خواهش میکنم که دیگر چنین نفرمایید.

بنده اصلا قصدی نداشتم , فقط خواستم حال و هوایمان عوض شود.

موفق وموید باشید

و من الله التوفیق[/]

سلام علیکم؛
1. ترجمه آیت الله مکارم شیرازی :
47 -به اهل انجيل ( پيروان مسيح ) گفتيمبايد به آنچه خداوند در آن نازل كرده حكم كنند و كسانى كه بر طبق آنچه خدا نازل كرده حكم نمى‏كنند فاسق هستند .
2. ترجمه از سایت شهید آوینی :
اهل انجيل ( پيروان مسيح) نيز بايد به آنچه خداوند در آن نازل كرده حكم كنند و كسانى كه بر طبق آنچه خدا نازل كرده حكم نمى‏كنند، فاسقند. (47)
3. ترجمه استاد حسین انصاریان :
و بايد اهل انجيل بر طبق آنچه خدا در آن نازل كرده داورى كنند ، و آنان كه بر طبق آنچه خدا نازل كرده داورى نكنند ، قطعاً بدكار و نافرمان‏اند.«47»
4. ترجمه از تفسیر المیزان :
و اهل انجيل بايد بر طبق آنچه خدا در اين كتاب نازل كرده حكم كنند و كسي كه حكم نكند بدانچه خدا نازل كرده او و همفكرانش فاسق و عصيان‏پيشه‏گانند ( 47) .
به ترجمه های آیه توجه کنید.
تنها ترجمه شماره 1 با بقیه ترجمه ها متفاوت است. تفاوتش در این است که کلمه ( گفتیم ) بدون اینکه در متن عربی آیه بدان اشاره شده باشد در ترجمه فارسی آورده شده است و اتفاقا اختلاف هم بر سر زمان حکمی است که قرآن صادر کرده است. واژه ( گفتیم ) زمان گذشته دارد و زمان کل متن آیه را گذشته میکند. به اعتقاد بنده در ترجمه این آیه توسط آیت الله مکارم شیرازی شرط امانت رعایت نشده و ایشان به جای ترجمه به تفسیر آن پرداخته است و به خاطر عدم هم خوانی آیه با آیات دیگر قرآن زمان آیه را گذشته کرده اند. گویا ایشان خود می دانستند که معنای ظاهری آیه دلالت بر حقانیت شریعت مسیحیت در زمان ظهور اسلام را دارد. معنای طاهری آیه صراحتا تاکید می کند که اهل انجیل در همین زمان باید به آنچه خدا نازل کرده حکم کنند.
حال آیه 48 سوره مائده :
مشکل بنده با شما بر سر این است که آیه از امت های گوناگون سخن به میان آورده که شما امت ها را فقط در چهارچوب زمانی منفک می کنید و می گویید در هر زمان در روی کره زمین فقط یک امت وجود دارد که خدا برای آن امت یک شریعت خاص را قرار داده است و همه مردم کره زمین موظفند که به آن بگروند و شریعتی غیر از آن شریعتی باطل و منسوخ شده است. در صورتی که بنده واژه امت را به شرایط فرهنگی و سیاسی و اجتماعی حاکم بر هر قوم در زمان ها و مکان های مختلف بسط می دهم. حتی ممکن است که دو قوم در یک زمان خاص و مکان های نزدیک به هم زندگی بکنند ولی شرایط فرهنگی و اجتماعی حاکم بر آن دو قوم یکسان نباشد. لذا هر یک امتی جداگانه دارد و خداوند برای آن ها شریعتی متفاوت از همدیگر قرار داده است.

عبدالرسول;289998 نوشت:
انجیل عیسی (ع) بر اساس آنچه در قرآن آمده است، کتابی آسمانی است که مشتمل بر مطالبی است که به عیسی (ع) وحی شده است. ولی آنچه به نام انجیل امروز وجود دارد ـ کتاب هایی است که بعد از عیسی (ع) توسط دیگران نوشته شده و هیچیک انجیل عیسی (ع) نیست، هر چند ممکن است برخی مطالب آن از انجیل عیسی (ع) گرفته شده باشد. و همانطور که مسیحی شناسان اذعان دارند تشخیص مطالب انجیل عیسی (ع) یا گفته های وی از آنچه دیگران افزوده اند، بر اساس منابع مسیحی ممکن نیست و راهی جز مراجعه به قرآن که (مهیمن) بر کتاب های الهی است وجود ندارد.

نکته بعدی که شما اشاره کردید در مورد تحریف کتاب های تورات و انجیل بود. این مسئله غیر از مراجعه به متن قرآن قابل اثبات نیست. البته قرآن از تحریف این کتاب ها سخن گفته ولی باید دید این تحریف اساسی است یا سطحی. باید مشخص شود که این تحریف دقیقا توسط چه کسانی و در چه زمانی صورت گرفته است؟ آیا در زمان نزول قرآن این کتاب ها تحریف شده بود یا قابل استناد بود؟ آیا بعد از نزول قران این تحریف صورت گرفته است؟ لازم به ذکر است اناجیل مختلفی که شامل سخنان حضرت عیسی است توسط حواریون و یاران ایشان پس از شهادت ایشان ( به اعتقاد مسیحیت ) یا غیبت ایشان ( به اعتقاد مسلمان ) جمع آوری شده است. به همین دلیل با یکدیگر متفاوت است. ولی دلیلی وجود ندارد که آنان با قصد و غرض این سخنان را عوض کرده باشند.

عبدالرسول;289998 نوشت:
امیدوارم که حقانیت و کمال دین مبین اسلام بر شما واضح گشته باشد

هنوز برای قضاوت زود است. بحث ادامه دارد.

عبدالرسول;289998 نوشت:
واقعا هنگامی که پست های شما را می خوانم هزار مرتبه خدا را شکر می کنم که مخالفم با دیدی باز به بحث می پردازد.

بنده هم از مباححثه با شما خوشحالم.

البته لزوما نیاز نیست در یک بحث حتما یک طرف بحث قانع شود. ممکن است در پایان اختلاف نظر باقی بماند. چیزی که این وسط از ارزش بالایی برخوردار است این است که طرفین جانب اخلاق را رعایت کنند. حرق منطقی را بپذیرند و متعصب نباشند و به عقاید یکدیگر احترام بگذارند. به هر حال بحث ما در مرحله اول هنوز به پایان نرسیده می توانیم بحث را در این مرحله ختم کنیم و وارد مباحث عقلانی و برون دینی شویم یا اینکه ادامه داده تا در مبحث قرآنی به نتیجه قابل قبولی برسیم. به هر حال بنده همه جوره در خدمتم.

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

ببینید برادر بزرگوار ، به نظر من مسئله کاملا از نظر قرآنی منتفی است . اما یک گریزی بر سخنان جنابعالی می زنم :

شریعت عقلانی;290284 نوشت:
تنها ترجمه شماره 1 با بقیه ترجمه ها متفاوت است. تفاوتش در این است که کلمه ( گفتیم ) بدون اینکه در متن عربی آیه بدان اشاره شده باشد در ترجمه فارسی آورده شده است و اتفاقا اختلاف هم بر سر زمان حکمی است که قرآن صادر کرده است. واژه ( گفتیم ) زمان گذشته دارد و زمان کل متن آیه را گذشته میکند. به اعتقاد بنده در ترجمه این آیه توسط آیت الله مکارم شیرازی شرط امانت رعایت نشده و ایشان به جای ترجمه به تفسیر آن پرداخته است و به خاطر عدم هم خوانی آیه با آیات دیگر قرآن زمان آیه را گذشته کرده اند.

بعد از این همه دلیل قرآنی وبیان شان نزول آیات و تشریح مفهوم جدل واقعا از شخصی همچون شما بعید است که چنین سخنی بزند. گاهی اوقات ترجمه با تفسیر های مختصر که معنای اصلی را می رسانند همراه است. این یک اصل کلی است. برای ترجمه بسیاری از آیات قرآن این کار لازم است. لذا نیاز نیست که چنین جبهه بگیرید ، درضمن بهتر می بود یک سخن مستدل و مستند می فرمودید ، لطفا آدرس بدهید تا دقیق بررسی شود .

شریعت عقلانی;290284 نوشت:
گویا ایشان خود می دانستند که معنای ظاهری آیه دلالت بر حقانیت شریعت مسیحیت در زمان ظهور اسلام را دارد. معنای طاهری آیه صراحتا تاکید می کند که اهل انجیل در همین زمان باید به آنچه خدا نازل کرده حکم کنند.

شایسته نیست در اینجا به شما متعصب ویا عناد ورز بگویم. برادر عزیز : از یک طرف می فرمایید که شان نزول آیات فوق را می دانم ( احاطه دارم ) از سوی دیگر چنین می فرمایید ؟

در پست های گذشته انحراف مسیحیت و یهودیت از اسلام را برایتان اثبات کردم ، شما هم قبول کردید ، حالا چرا فقط به دنبال قلم فرسایی هستید ؟ چیزی به اسم مسیحیت و یا یهودیت نباید به وجود می آمد ( برای بار ده یا یازدهم است که تکرار می کنم ) . حال به وجود آمده ، جماعتی از این قوم نزد پیامبر برای داوری آمدند ، خداوند نیز آیات را نازل کرد ، تا حقانیت پیامبر را بر مسیحیان و یا یهودیان ثابت کند. حالا اینهمه صغری کبری برای چیست ؟ حتی بنده برای راحتی فهم این مطلب شاهد قرآنی ( داستان حضرت ابراهیم ) را آوردم ، حالا چرا شما تعصب به خرج می دهید والله اعلم.

اما یک نکته جالب ، دوست عزیز شما که به آیات استناد کردید ، آیه بعدی را هم می خواندید ، (توضیح این مطلب را در آخر سخنانم می آورم )

شریعت عقلانی;290284 نوشت:
مشکل بنده با شما بر سر این است که آیه از امت های گوناگون سخن به میان آورده که شما امت ها را فقط در چهارچوب زمانی منفک می کنید و می گویید در هر زمان در روی کره زمین فقط یک امت وجود دارد که خدا برای آن امت یک شریعت خاص را قرار داده است و همه مردم کره زمین موظفند که به آن بگروند و شریعتی غیر از آن شریعتی باطل و منسوخ شده است. در صورتی که بنده واژه امت را به شرایط فرهنگی و سیاسی و اجتماعی حاکم بر هر قوم در زمان ها و مکان های مختلف بسط می دهم. حتی ممکن است که دو قوم در یک زمان خاص و مکان های نزدیک به هم زندگی بکنند ولی شرایط فرهنگی و اجتماعی حاکم بر آن دو قوم یکسان نباشد. لذا هر یک امتی جداگانه دارد و خداوند برای آن ها شریعتی متفاوت از همدیگر قرار داده است.

این مطالب شما همگی مربوط به بحث جامعیت قرآن کریم است. پاسخ مطالبتان در بحث جامعیت قرآن در پست 62 آمده است. در ضمن فکر کنم که شما پست بنده در مورد آیه 48 سوره مائده را مطالعه نکرده اید. اگر آنرا مطالعه کنید دیگر سخنان بالا را تکرار نخواهید کرد.

شریعت عقلانی;290287 نوشت:
نکته بعدی که شما اشاره کردید در مورد تحریف کتاب های تورات و انجیل بود. این مسئله غیر از مراجعه به متن قرآن قابل اثبات نیست.

از جمله بالا چنین استنباط می شود که شما به قرآن اعتماد ندارید ، چرا که اگر اعتقاد داشتید نباید مطلب کتابی را که 1400 سال است ، بدون هیچ گونه تحریف باقی مانده است را اینگونه ساده در نظر بگیرید. به هر حال این بخش از سخنتان هم با سخنان قبلیتان در تضاد ، تعارض و تناقض است.

شریعت عقلانی;290287 نوشت:
ولی باید دید این تحریف اساسی است یا سطحی. باید مشخص شود که این تحریف دقیقا توسط چه کسانی و در چه زمانی صورت گرفته است؟ آیا در زمان نزول قرآن این کتاب ها تحریف شده بود یا قابل استناد بود؟ آیا بعد از نزول قران این تحریف صورت گرفته است

منظور شما از تحریف اساسی و سطحی چیست ؟ آیا شما اعتقاد به تثلیث را سطحی می دانید ؟ آیا پسر خدا بودن با کل دین اسلام ( اکمل و اتم ادیان ) در تضاد نیست ؟ آیا اینها تحریف سطحی اند و یا نه تحریف پایه ای و خراب کننده تمامی اعتقادات مسیحیت امروز است ؟ هر چند که موضوع این تاپیک نقد مسیحیت نیست ، اما مسیحیان و یهودیان در مهم ترین مسئله اعتقادی یعنی توحید مشکل بزرگ و اساسی دارند ، آیا می شود به شریعتی رجوع کرد که اولا مشروع نیست و ثانیا چنین اعتقادات متزلزلی دارد ؟ آیا می توان با تورات هدایت شد ؟ وقتی خداوند صراحتا می فرماید :

[="#0000ff"](( وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ ))[/]

چرا شما به دنبال شریعتی نامشروع هستید ؟ آیا شما ترسیم یهودیت از خدا را می دانید ؟ آیا ( نعوذ بالله ) التماس های خدا را در تورات خوانده اید ؟

شریعت عقلانی;290287 نوشت:
لازم به ذکر است اناجیل مختلفی که شامل سخنان حضرت عیسی است توسط حواریون و یاران ایشان پس از شهادت ایشان ( به اعتقاد مسیحیت ) یا غیبت ایشان ( به اعتقاد مسلمان ) جمع آوری شده است. به همین دلیل با یکدیگر متفاوت است. ولی دلیلی وجود ندارد که آنان با قصد و غرض این سخنان را عوض کرده باشند.

اولا سخنان شما سند ندارد. ثانیا آیا اندیشه های یک حواری راه سعادت را می تواند تشکیل دهد ؟ آیا نوشته های یک حواری الهی است ؟

به فرض که سخنان شما درست باشد ، چرا اینهمه انجیل؟ آیا سخنان حضرت عیسی به حواری شماره یک با سخنان حضرت عیسی به حواری شماره 2 تفاوتی داشته است ؟

اما مطلب بعد ، آیا شما دوربین قرن پیما دارید که می فرمایید غرضی نبوده است ؟ اگر غرض نبوده پس چرا باید تعدد و تنوع اناجیل به وجود می آمد ؟چرا باید انجیل های موجود با انجیل های قدیمی و خطی تفاوت بکنند ؟

شریعت عقلانی;290288 نوشت:
هنوز برای قضاوت زود است. بحث ادامه دارد.

شما که فرمودید سخنان بنده در مورد جامعیت قرآن را قبول می کنید ، حالا چرا چنین می فرمایید ؟

من تا هر زمان که بخواهید می توانم با شما بحث کنم ، اما ما باید عقل خود را حکم کنیم. پراکنده گویی و شبهه پراکنی فقط موجب طولانی شدن بیجای بحث می شود

چند نکته دیگر :

1 ) آن آیاتی که شما به آنها استناد کردید ، شان نزول خاص دارد و مربوط به یک حکم فقهی است ، اگر آیات را به ترتیب هم بخوانید به نوعی توالی و مراحل فرستادن کتب آسمانی پی می برید .

2 ) بر فرض که بخواهیم سخنان شما در مورد آیات استناد شده را در همه امور تعمیم دهیم ،

خب دوست گرامی ، بازهم به نفع اسلام است.

یک مسیحی باید بداند که بعد از حضرت عیسی چه کند ، خوب به انجیل مراجعه می کند و می بیند که در آنجا مژده و بشارت آمدن احمد مصطفی آمده است ، و باید به او و رسالت و شریعتش ایمان بیاورد.

پس اگر بر فرض مثال تعبیر شما را بپذیریم در نهایت به لزوم و دستور ایمان به شریعت حضرت رسول می رسیم .

3 ) شما خوب است که ابتدای آیه 48 سوره مائده را نیز بخوانید :

[="blue"](( وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ ))[/]

(( و ما اين كتاب [=قرآن] را به حق به سوى تو فرو فرستاديم در حالى كه تصديق‏كننده كتابهاى پيشين و [="red"]حاكم بر آنهاست[/] ))

در حقیقت این قسمت از آیه خط بطلانی است بر تمام عقاید پلورالیسم.

البته فقط همین آیه نیست که رجحان قرآن را بر سایر کتب اثبات می کند ، اما نزدیک ترین آیه به بحث ما همین است.

4 ) وقتی من با آیات قرآن برای شما برخی مطالب را اثبات کردید ، خیلی راحت و بدون دردسر برای اینکه خود را هم به زحمت نیندازید با گفتن جمله ساده (( بنده همه صحبت های شما را دارم )) از پاسخگویی به بحث طفره رفتید. اما در حقیقت کار من را ساده کرده و کار خود را سخت کردید. چون از این به بعد به چیز هایی استناد می شود که آنها را پذیرفته اید.

5 ) با آنکه من حرف های وهابیون را قبول ندارم ، اما کلام یکی از آنها را خیلی زیبا می دانم. این آقا می گفت که اگر بخواهیم با تقطیع و برید مطالب و نگاه ظاهری به آیات پیش برویم ، شیطان پرستان خیلی راحت می توانند با استفاده از قرآن ، شیطان را یک موجود بسیار نیک جلوه دهند ، البته با استفاده از روش های قطع و برید مطالب. لذا از شما می خواهم که امور مسلم و جدی قرآن را مد نظر داشته باشید.

موفق باشید.

و من الله التوفیق

با سلام خدمت دوست عزیز
بگذارید مروری بر مباحثاتی که با هم داشتیم بکنم تا یک جمع بندی کرده باشم. اگر جایی اشتباه کردم متذکر شوید.
ایتدا بنده به آیات 43 تا 48 سوره مائده استناد کرده و پلورالیزم را استخراج کردم.
سپس جنابعالی تفسیرهای این آیات را از تفسیر نمونه و تفسیر المیزان آوردید و شان نزول آیات را به بنده یادآور شدید.
بعد از آن بنده گفتم که درست است که این آیات ناظر به واقعه ای خاص و حکمی خاص است ولی می شود از آن یک حکم کلیتری را برداشت کرد و آن را تعمیم گسترده تری داد.
سپس شما شواهدی از قرآن از آیاتی دیگر آوردید که قرآن و شریعت محمد (ص) حق و شریعت های دیگر از جمله مسیحیت و یهودیت را باطل عنوان می کرد.
بعد بنده خدمت شما عرض کردم که نظر جنابعالی را در مورد آیات 43 تا 46 سوره مائده را می پذیرم. فقط می ماند آیات 47 و 48. چراکه در شان نزول آیات اثری از مسیحیت و انجیلشان نبود. فقط ناظر به واقعه ای بود که عده ای یهودی به دیدار پیامبر رفتند. مسیحی ای بین آنها نبود. پس تفسیر این آیه 47 چه می تواند باشد؟
شما گفتید که منظور قرآن از اینکه اهل انجیل باید به کتاب خود عمل کنند زمان خودشان و تا قبل از ظهور اسلام بود.
بنده هم عرض کردم زمانی که آیه حاکم بر آن است زمان حال است نه گذشته. و ترجمه هایی مختلفی هم از قرآن آوردم که با ترجمه شما متفاوت بود و معنای ظاهری آیات چیز دیگری را نشان می دهد.
این از آیه 47.
در مورد آیه 48 :
لفطفا یک لینک معتبر به بنده نشان دهید که چنین ترجمه ای در آن باشد :

عبدالرسول;290398 نوشت:
(( و ما اين كتاب [=قرآن] را به حق به سوى تو فرو فرستاديم در حالى كه تصديق‏كننده كتابهاى پيشين و حاكم بر آنهاست ))

در ضمن بنده از پاسخ گویی به شما طفره نرفتم. بنده خدمتتان عرض کردم بدلیل اینکه آیات 43 تا 48 سوره مائده آخرین آیات نازل شده بر پیامبر است می تواند نسخ کننده خیلی از آیات پیشین باشد. و چون آخرین آیات است نسخ ناپذیر است. لذا اگر ما تفسیر درستی از این آیات داشته باشیم می توانیم مفهومی را که از آنها استنباط می گردد بر سایر آیات قرآن ترجیح دهیم. لذا تمام آیاتی که شما آوردید تحت تاثیر این آیات قرار خواهند گرفت. لذا باید ابتدا آیات دیگر را که شما آوردید فرض بر قبول می گرفتم تا تکلیف این آیات مشخص شود.
در ضمن بنده تنها به ظاهر آیات استناد نمی کنم بلکه گفتم از ظاهر آیات اینگونه برداشت می شود حال شما تفسیر آن را بفرمایید و از شما تفسیرشان را خواستم.
اگر غیر از این بر ینده و جنابعالی گذشت بفرمائید.
درمورد اینکه فرمودید که در انجیل بشارت به آمدن محمد داده است باید بیشتر تحقیق کنم. چون تا آنجا که بنده اطلاع دارم مسیحیان مسیح را منجی آخرالزمان می دانند. در ضمن با قبول این مسئله هم ممکن است آنان معتقد باشند که چنین پیامبری هنوز ظهور نکرده باشد و حقانیت پیامبر اسسلام برای آنها محرض نشده باشد.

چند لینک ترجمه آیه که در آن کلمه ( حاکم بر آنهاست در آن به چشم نمی خورد :
تفسیر نمونه :
http://www.andisheqom.com/Files/quranshenasi.php?idVeiw=29909&level=4&subid=29909
استاد انصاریان :
http://www.erfan.ir/farsi/quran/quran_proj/display/display.php#quran
یک لینک دیگر :
http://v-metal-goran.blogsky.com/category/cat-5/
شهید آوینی :
http://www.aviny.com/Quran/Farsi/chapters/QP005.aspx

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

مثل اینکه شما واقعا سخنان بنده را خوب متوجه نمی شوید ، از آیات 43 تا 48 سوره مائده یک سیر تدریجی ( همراه با شاهدان مسیحی و یهودی ) وجود دارد که در نهایت قرآن را مرجعیت دینی معرفی می کند. من یک پست کامل را به آیه 48 سوره مائده اختصاص دادم ، شما اصلا به آن نگاه هم نکردید ، برادر من چشم بسته نوشتن که هنر نیست ، یک نگاهی به ما تاخر خود نیز بیندازید ببینید که چه گذشته و بر چه منوال پیش می رود.

شریعت عقلانی;290410 نوشت:
بعد از آن بنده گفتم که درست است که این آیات ناظر به واقعه ای خاص و حکمی خاص است ولی می شود از آن یک حکم کلیتری را برداشت کرد و آن را تعمیم گسترده تری داد.

برادر بزرگوار در آیات استناد شده ، سبب نزول قضاوت میان یهودیان می باشد. خداوند کامل در دل خود آیات مطلب را بیان می کند. دلیل نمی شود ما از آن حکم کلی استباط کنیم. چرا ؟ چون که علت رجوع به کتب تحریف نشده تورات و انجیل مشخص شده ، و آنهم در مورد یک قضاوت برای صدور فرمان حد. آیا با توجه به استدلال شما می توان گفت که طبق آیات داستان حضرت ابراهیم ما می توانیم برای مرتفع کردن امور آنان را به بت بزرگ ارجاع دهیم ؟ آیا شما در اینجا حکم کلی را استباط می کنید ؟ مگر نه اینست که حضرت ابراهیم هم به توانایی بت بزرگ اقرار داشته و هم یک حکم کلی را به ما نشان می دهد ( البته با استفاده از استدلال شما ) : هر جا به مشکل برخود کردید آنرا به بت اعظم منسوب کنید.

واقعا این استدلال های شما خیلی سفیهانه و بدور از منطق است. عقلایی به مطلب بپردازید.

شریعت عقلانی;290410 نوشت:
فقط می ماند آیات 47 و 48. چراکه در شان نزول آیات اثری از مسیحیت و انجیلشان نبود. فقط ناظر به واقعه ای بود که عده ای یهودی به دیدار پیامبر رفتند. مسیحی ای بین آنها نبود. پس تفسیر این آیه 47 چه می تواند باشد؟

برادر بزرگوار شما چرا مسئله را اینقدر کش می دهید. خوب حداقل تفاسیر را مطالعه می کردید.

تفاسیر نه ، خوب حداقل یک نگاهی به آیات قبل و بعد می انداختید ، مسئله بیان شده دقیقا همان سخن من است ، تصدیق گذشتگان و تشریح راه خود. از شما می پرسم ( و یا شاید پرسیده باشم ) : چرا خداوند به پیامبر دستور می دهد که طبق آنچه که خدا ( نه حواریون ) نازل کرده میان آنان داوری کن ؟ چرا خداوند می فرماید طبق آنچه که بر تو از حق نازل کردیم داوری کن ؟

برادر من اصلا از همه اینها بگذریم ، شان نزول را کنار بگذاریم ( چون متاسفانه بر خلاف آنچه که فکر می کردم ، به دنبال حقیقت نیستید ، چند سوال را از اول بحث تا الآن مطرح می کنید و اصلا به پاسخ های من توجه نمی فرمایید.

چرا خداوند در همان آیه 47 سوره مائده می فرماید که (( باید داوری کنند )) ، چرا خود خدا حکم عمل به انجیل را صادر نمی کند ؟

دوست عزیز ، وقتی می گویم که این حکم فقط برای همان مسئله است و تعمیمی ندارد برای اینست که خود خداوند برای آن مورد آیه نازل می کند و دستورش هم کاملا واضح است ،

اگر قرار می بود این یک حکم کلی باشد ، از واژه (( و لیعمل ... )) استفاده می شد ، نه (( ولیحکم ... )).

به نظر من این دیگر ساده ترین و قابل فهم ترین پاسخ است.

شریعت عقلانی;290410 نوشت:
شما گفتید که منظور قرآن از اینکه اهل انجیل باید به کتاب خود عمل کنند زمان خودشان و تا قبل از ظهور اسلام بود. بنده هم عرض کردم زمانی که آیه حاکم بر آن است زمان حال است نه گذشته. و ترجمه هایی مختلفی هم از قرآن آوردم که با ترجمه شما متفاوت بود و معنای ظاهری آیات چیز دیگری را نشان می دهد.

عزیز من ، سرور گرامی ، چرا سخن خداوند را تحریف می کنید ؟ کجا خداوند گفته که (( اهل انجیل باید به کتاب خود عمل کنند ))؟ تحریف هم حدی دارد ، خداوند می فرماید (( باید حکم کنند ، داوری کنند )) خوب رای چه ؟ برای همان مسئله حد شرعی. این دیگر کلی گویی و بیهوده گویی ندارد.

اولا منبع خواستید : سایت پارس قرآن

ثانیا ، شما معنی حاکم را خوب متوجه نشده اید.

در اینجا حاکم به معنای اولی به تصرف است. یعنی بر آنها حکومت دارد ، آنچه که ناقص است را کامل می کند و آنچه که صحیح است را ادامه می دهد. و حاکم بودن قرآن بر کتب آسمانی دیگر چیزی است که بارها به آن اشاره شده است.

همینکه قرآن نقش اصلاح گر کتب دیگر را دارد نشاندهنده کمال و حقانیت آن است.

از این واضح تر چه می خواهید ؟

شریعت عقلانی;290410 نوشت:
ترجمه هایی مختلفی هم از قرآن آوردم که با ترجمه شما متفاوت بود و معنای ظاهری آیات چیز دیگری را نشان می دهد

ادعا چیزی است و اثبات آن چیز دیگر.

مطلب بعدی که زیاد روی آن تاکید می کنید این است که (( این آیات از جمله آیاتی هستند که در آخر عمر پیامبر نازل نشده اند. )) خوب چون شما از من منبع خواستید ، من هم در مورد این سخنتان از شما مصدر و منبعی مورد وثوق می خواهم.

شریعت عقلانی;290410 نوشت:
درمورد اینکه فرمودید که در انجیل بشارت به آمدن محمد داده است باید بیشتر تحقیق کنم. چون تا آنجا که بنده اطلاع دارم مسیحیان مسیح را منجی آخرالزمان می دانند. در ضمن با قبول این مسئله هم ممکن است آنان معتقد باشند که چنین پیامبری هنوز ظهور نکرده باشد و حقانیت پیامبر اسسلام برای آنها محرض نشده باشد.

متاسفم که خود را مقلد علی ( ع) می دانید ، اما هنوز به قرآن اعتماد ندارید.

جناب شریعت عقلانی موضع خودتان را بیان کنید.

نمی شود که هر کجا که به نفعتان بود سخن بگویید و بعد آنرا نقض کنید.

به ما بگویید که آیا به قرآن اعتقاد ، اعتماد دارید ؟

اگر نه که هیچ ، باید گونه ای دیگر با شما بحث کرد.

اگر آری که این دیگر چه سخنانی است.

خداوند همه مارا هدایت کند.

ومن الله التوفیق

عبدالرسول;290747 نوشت:
مثل اینکه شما واقعا سخنان بنده را خوب متوجه نمی شوید ، از آیات 43 تا 48 سوره مائده یک سیر تدریجی ( همراه با شاهدان مسیحی و یهودی ) وجود دارد که در نهایت قرآن را مرجعیت دینی معرفی می کند. من یک پست کامل را به آیه 48 سوره مائده اختصاص دادم ، شما اصلا به آن نگاه هم نکردید ، برادر من چشم بسته نوشتن که هنر نیست ، یک نگاهی به ما تاخر خود نیز بیندازید ببینید که چه گذشته و بر چه منوال پیش می رود.
نقل نوشته اصلی توسط : شریعت عقلانی : بعد از آن بنده گفتم که درست است که این آیات ناظر به واقعه ای خاص و حکمی خاص است ولی می شود از آن یک حکم کلیتری را برداشت کرد و آن را تعمیم گسترده تری داد.

البته منظور بنده آیات 43 تا 46 بود. ولی می توانم سخنم را بدیت شکل اصلاح کنم.
در واقع از این آیات حکم کلیتری نتیجه نمی شود بلکه برعکس از یک حکم کلی است که حکمی جزیی نتیجه می شود. پس خداوند بر اساس یک حکم کلی حکمی جزیی داد که همانا داوری کردن یهود بر اساس کتاب و شریعت خودشان است.

عبدالرسول;290747 نوشت:
آیا با توجه به استدلال شما می توان گفت که طبق آیات داستان حضرت ابراهیم ما می توانیم برای مرتفع کردن امور آنان را به بت بزرگ ارجاع دهیم ؟ آیا شما در اینجا حکم کلی را استباط می کنید ؟ مگر نه اینست که حضرت ابراهیم هم به توانایی بت بزرگ اقرار داشته و هم یک حکم کلی را به ما نشان می دهد ( البته با استفاده از استدلال شما ) : هر جا به مشکل برخود کردید آنرا به بت اعظم منسوب کنید.

به نظر شما ارجاع حضرت ابراهیم به بت اعظم را می توان با ارجاع خداوند به کتاب مقدس یهوریان و مسیحیان مقایسه کرد؟ چرا قیاس مع الفارق می فرمایید؟ زمانی که ابراهیم بت پرستان را به بت اعظم ارجاع داد خود معتقد بود که از آن بت پاسخی نخواهند شنید. ولی زمانی که خداوند اهل کتاب را به کتابشان ارجاع می دهد خود می گوید که در آن هدایت و نور است و خود پیامبر هم ایمان دارد که اگر بر اساس کتاب خودشان هم داوری کنند هدایت می یابند. آیا اینها با هم قابل مقایسه است؟!!! آیا پیامبر میخواسته با آنها جدل کند که ثابت شود در کتاب آنها هدایت و نور نیست یا می خواسته جدل کند که آنها بر اساس کتاب خودشان داوری نمی کنند؟ همین طور که خیلی از مسلمانان بر اساس کتاب خودشان عمل نمی کنند. آیا این دو جدل با هم قابل مقایسه است؟ خواهش می کنم کمی تامل کنید.

عبدالرسول;290747 نوشت:
چرا خداوند به پیامبر دستور می دهد که طبق آنچه که خدا ( نه حواریون ) نازل کرده میان آنان داوری کن ؟ چرا خداوند می فرماید طبق آنچه که بر تو از حق نازل کردیم داوری کن ؟

مسلما بنده هم نگفتم که تورات و انجیل را حواریون نازل کردند بلکه خدا نازل کرده و حواریون جمع آوری کردند. همانطور که قرآن را خدا نازل کرده و صحابه حضرت رسول جمع آوری کردند. منتها به تدبیر خلفای وقت قرآن از چندگانگی مصون ماند و یک قرائت از آن جمع آوری شد. آن هم به این دلیل بود که قدرت و حکومت داشتند ولی در زمان حضرت عیسی حکومت بر ضد ایشان بود برای همین جمع آوری انجیل به سختی انجام شد و حواریون نتوانستند انجیل واحدی را جمع آوری کنند.
به اعتقاد شما اگر آنچه خدا بر حضرت موسی و عیسی به حق نازل کرده موجود نمی بود و در آن زمان تحریف شده بود خداوند به آنها استناد می کرد؟ اگر این کتب تحریف اساسی شده بود چه دلیلی داشت که خداوند یهوذیان و مسیحیان را به آن کتاب ارجاع دهد؟

عبدالرسول;290747 نوشت:
اولا منبع خواستید : سایت پارس قرآن

البته منظور بنده ترجمه معتبر بود. خوب بود می گفتید ترجمه فولادوند یا خرمشاهی. چراکه در این سایت 3 ترجمه وجود دارد : فولادوند - خرمشاهی - مکارم شیرازی که هر 3 تا حدودی با هم متفاوتند.

عبدالرسول;290747 نوشت:
ثانیا ، شما معنی حاکم را خوب متوجه نشده اید. در اینجا حاکم به معنای اولی به تصرف است. یعنی بر آنها حکومت دارد ، آنچه که ناقص است را کامل می کند و آنچه که صحیح است را ادامه می دهد. و حاکم بودن قرآن بر کتب آسمانی دیگر چیزی است که بارها به آن اشاره شده است. همینکه قرآن نقش اصلاح گر کتب دیگر را دارد نشاندهنده کمال و حقانیت آن است. از این واضح تر چه می خواهید ؟

بنده معنی حاکم را می دانم. منتها گفتم در ترجمه های دیگر جمله ((حاکم بر آنها است)) وجود ندارد و آیت ا.. مکارم و استاد انصاریان به ((نگهبان و حافظ آن است )) ترجمه کرده اند. یعنی در این مسئله اختلاف است.

عبدالرسول;290747 نوشت:
ادعا چیزی است و اثبات آن چیز دیگر.

نمی دانم باید چه چیزی را اثبات کنم. در پست قبل توضیح کافی را دادم. در ترجمه آیه در واژه ((حاکم بر آنهاست)) اختلاف است. لینک ها را هم دادم. می توانید بروید و مطالعه بفرمایید.

عبدالرسول;290747 نوشت:
متاسفم که خود را مقلد علی ( ع) می دانید ، اما هنوز به قرآن اعتماد ندارید. جناب شریعت عقلانی موضع خودتان را بیان کنید. نمی شود که هر کجا که به نفعتان بود سخن بگویید و بعد آنرا نقض کنید. به ما بگویید که آیا به قرآن اعتقاد ، اعتماد دارید ؟ اگر نه که هیچ ، باید گونه ای دیگر با شما بحث کرد. اگر آری که این دیگر چه سخنانی است.

فکر می کنم در این مورد هم قبلا توضیح دادم. بحث اصلا اعتقاد بنده به حقانیت قرآن نیست. قبلا هم گقتم بنده به قرآن به عنوان کتابی که حضرت محمد (ص) از جانب خدا آورده ایمان دارم. بحث سر این نیست. بحث سر این است که آیا این حقیقت برای مسیحیان و یهودیان مکشوف گشته است؟ اگر آری موظفند به آن گردن نهند و اگر نکنند با خدا عناد ورزیده اند و اگر مکشوف نگشته موظفند بر اساس شریعت خود عمل کنند. حرف بنده این است. و البته موضوع تاپیک هم همین است نه اعتقاد شخص بنده حقیر.

عبدالرسول;290747 نوشت:
مطلب بعدی که زیاد روی آن تاکید می کنید این است که (( این آیات از جمله آیاتی هستند که در آخر عمر پیامبر نازل نشده اند. )) خوب چون شما از من منبع خواستید ، من هم در مورد این سخنتان از شما مصدر و منبعی مورد وثوق می خواهم.

البته در این خصوص روایات بسیار متنوعی داریم و در ترتیب نزولی قرآن هم علما و محققان قرآنی اختلاف نظر دارند. در این مورد وبلاگی را به شما معرفی می کنم که تحقیق مفصلی در این زمینه انجام داده است و در آخر هم لینکی را معرفی کرده که می توان جدول ترتیب نزولی قرآن کریم را بر اساس روایات مختلف و نظر محققان در این خصوص دانلود کرد. می توانید به آن رجوع کنید. البته بنده فایل را دانلود کردم اگر ایمیل دارید می توانم برایتان ارسال کنم.
لینک وبلاگ :
http://dr-sadegh-taghavi.blogfa.com/cat-19.aspx
البته فایل را در بخش پیوست پست آوردم.
[ATTACH]16563[/ATTACH]

عبدالرسول;290747 نوشت:
برادر من اصلا از همه اینها بگذریم ، شان نزول را کنار بگذاریم ( چون متاسفانه بر خلاف آنچه که فکر می کردم ، به دنبال حقیقت نیستید ، چند سوال را از اول بحث تا الآن مطرح می کنید و اصلا به پاسخ های من توجه نمی فرمایید. چرا خداوند در همان آیه 47 سوره مائده می فرماید که (( باید داوری کنند )) ، چرا خود خدا حکم عمل به انجیل را صادر نمی کند ؟ دوست عزیز ، وقتی می گویم که این حکم فقط برای همان مسئله است و تعمیمی ندارد برای اینست که خود خداوند برای آن مورد آیه نازل می کند و دستورش هم کاملا واضح است ، اگر قرار می بود این یک حکم کلی باشد ، از واژه (( و لیعمل ... )) استفاده می شد ، نه (( ولیحکم ... )). به نظر من این دیگر ساده ترین و قابل فهم ترین پاسخ است.

حقیقتا بنده در این مورد پاسخی ندارم. این مسئله بنده را به فکر فرو برد و لازم شد در این مورد بیشتر تحقیق کنم. تا روشن شدن قضیه فعلا می توانیم به بحث عقلانی بپردازیم.

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

شریعت عقلانی;290835 نوشت:
در واقع از این آیات حکم کلیتری نتیجه نمی شود بلکه برعکس از یک حکم کلی است که حکمی جزیی نتیجه می شود. پس خداوند بر اساس یک حکم کلی حکمی جزیی داد که همانا داوری کردن یهود بر اساس کتاب و شریعت خودشان است.

خب از اینکه متوجه اشتباه خود شدید و آنرا اصلاح کردید ممنونم. خب دوست گرامی باز هم باید شما را به شان نزول ارجاع دهم. دوست گرامی ، همانطور که قبلا هم گفتم این آیه صراحتا امر به داوری میکند و نه امر به عمل کردن. حال سوال می شود که به چه چیزی داوری و حکم کنند ؟ شما به ما بگویید که مسیحیان باید نسبت به چه چیزی داوری کنند ؟ باید در مورد چه موضوعی از کتاب خودشان قضاوت کنند ؟ آیا غیر اینست که طبق سایر آیات قرآن کریم باید به حقانیت پیامبر اکرم طبق مبانی کتب خودشان داوری کنند ؟

دوست گرامی از آیات معانی گسترده ای برداشت می شود ، یکی از آنها همین مطلب بالا است ، اما به هر شکلی به ماجرا نگاه کنیم فقط چنین دستگیرمان می شود : (( ای مسیحیان خودتان با توجه به کتابی که در دست دارید قضاوت ( داوری ) کنید که آیا حضرت محمد ( ص ) در تفکر عیسی بر حق هست یا نه ؟ ))

حال می خواهد به هر موضوعی متصل گردد. کل مطلب پیرامون یک جدل می گردد.

شریعت عقلانی;290837 نوشت:
به نظر شما ارجاع حضرت ابراهیم به بت اعظم را می توان با ارجاع خداوند به کتاب مقدس یهوریان و مسیحیان مقایسه کرد؟ چرا قیاس مع الفارق می فرمایید؟ زمانی که ابراهیم بت پرستان را به بت اعظم ارجاع داد خود معتقد بود که از آن بت پاسخی نخواهند شنید. ولی زمانی که خداوند اهل کتاب را به کتابشان ارجاع می دهد خود می گوید که در آن هدایت و نور است و خود پیامبر هم ایمان دارد که اگر بر اساس کتاب خودشان هم داوری کنند هدایت می یابند. آیا اینها با هم قابل مقایسه است؟!!!

اگر چنین مطلبی را بیان کردم به خاطر این بود که خودتان مفهوم جدل و استناد به مسلمات طرف مقابل را دریابید که چنین به نظر می رسد .

نکته جالبی بیان کردید : اگر مسیحیان با کتاب خود به داوری بنشینند هدایت می شوند ،

شریعت عقلانی;290837 نوشت:
خود پیامبر هم ایمان دارد که اگر بر اساس کتاب خودشان هم [="red"]داوری کنند [/]هدایت می یابند.

1) اگر کتاب مسیحیان حق است ، چرا خداوند به جای آنکه دستور دهد که مسیحیان به کتاب خود عمل کنند تا هدایت شوند ، دستور می دهد که [="#ff0000"]داوری کنند[/] تا هدایت شوند ؟

2 ) مگر در کتاب آنان چه چیزی وجود دارد که با داوری کردن ( [="#ff0000"]نه عمل کردن [/]) هدایت می شوند ؟

3 ) شما این آیه را با سخنان من مقایسه فرمایید :

(( الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَآئِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ )) اعراف - 157

[="red"][="black"]

شریعت عقلانی;290837 نوشت:
آیا پیامبر میخواسته با آنها جدل کند که ثابت شود در کتاب آنها هدایت و نور نیست یا می خواسته جدل کند که آنها بر اساس کتاب خودشان داوری نمی کنند؟

در کتاب مسیحیان نور وجود دارد ، اما آن نور نام مبارک احمد است. چنانکه جدیدا آن را یافته اند و کتمان می کنند.

مسیحیان باید به کتاب خود رجوع کنند و حقانیت پیامبر اسلام و ایمان به ایشان در آن بیایند ، قضاوت هم با خودشان.[/][/]

شریعت عقلانی;290840 نوشت:
مسلما بنده هم نگفتم که تورات و انجیل را حواریون نازل کردند بلکه خدا نازل کرده و حواریون جمع آوری کردند. همانطور که قرآن را خدا نازل کرده و صحابه حضرت رسول جمع آوری کردند. منتها به تدبیر خلفای وقت قرآن از چندگانگی مصون ماند و یک قرائت از آن جمع آوری شد. آن هم به این دلیل بود که قدرت و حکومت داشتند ولی در زمان حضرت عیسی حکومت بر ضد ایشان بود برای همین جمع آوری انجیل به سختی انجام شد و حواریون نتوانستند انجیل واحدی را جمع آوری کنند.

این داستانی که تعریف کردید را با منابع تاریخی مستند کنید .

تذکر :

شریعت عقلانی;290840 نوشت:
منتها به تدبیر خلفای وقت قرآن از چندگانگی مصون ماند

خود خداوند ضامن مصونیت قرآن شده است برادر من ، 1

اگر خلفا از قرآن نمی ترسیدند همانگونه که دستور به سوزاندن احادیث نبوی دادند ، به سوزاندن قرآن هم دستور می دادند ، کما اینکه اینکار را هم کردند ، اما ضمانت خداوند بر هر چیزی مقدم است. 2

شریعت عقلانی;290840 نوشت:
به اعتقاد شما اگر آنچه خدا بر حضرت موسی و عیسی به حق نازل کرده موجود نمی بود و در آن زمان تحریف شده بود خداوند به آنها استناد می کرد؟

استناد نکرد برادر من ، دستور به داوری طبق آن داد ، حالا داوری در مورد چه شما باید بگویید.

شریعت عقلانی;290840 نوشت:
اگر این کتب تحریف اساسی شده بود چه دلیلی داشت که خداوند یهوذیان و مسیحیان را به آن کتاب ارجاع دهد؟

خداوند چرا آنان را ارجاع داد ؟ آیا جز برای حکمیت آنهم برای اثبات حقانیت پیامبر اسلام بود ؟

شریعت عقلانی;290841 نوشت:
البته منظور بنده ترجمه معتبر بود. خوب بود می گفتید ترجمه فولادوند یا خرمشاهی. چراکه در این سایت 3 ترجمه وجود دارد : فولادوند - خرمشاهی - مکارم شیرازی که هر 3 تا حدودی با هم متفاوتند.

همانطور که فرمودید در ترجمه اساتید خرمشاهی و فولادوند (( حاکم بر آنهاست )) وجود دارد. این ترجمه ها معتبر و موثق هستند.

اما چرا چنین اختلافی در ترجمه کلمه (( مهیمن )) وجود دارد ؟

tahoorkotob.com/page.php?pid=2742

شریعت عقلانی;290843 نوشت:
نمی دانم باید چه چیزی را اثبات کنم. در پست قبل توضیح کافی را دادم. در ترجمه آیه در واژه ((حاکم بر آنهاست)) اختلاف است. لینک ها را هم دادم. می توانید بروید و مطالعه بفرمایید.

هم مراجعه کردم و هم مطالعه ،

اما مثل اینکه شما پست مرا خوب نمی خوانید.

ببینید من در ذیل کدام سخنتان پاسخ داده ام.

کدام ترجمه ای که ارائه دادم مخالف حق بود ، به من نشان دهید.

شریعت عقلانی;290846 نوشت:
فکر می کنم در این مورد هم قبلا توضیح دادم. بحث اصلا اعتقاد بنده به حقانیت قرآن نیست. قبلا هم گقتم بنده به قرآن به عنوان کتابی که حضرت محمد (ص) از جانب خدا آورده ایمان دارم. بحث سر این نیست. بحث سر این است که آیا این حقیقت برای مسیحیان و یهودیان مکشوف گشته است؟

اگر چنین است ، چرا می فرمایید :

((درمورد اینکه فرمودید که در انجیل بشارت به آمدن محمد داده است باید بیشتر تحقیق کنم.))

مگر در قرآن نیامده که نام پیامبر در انجیل آمده است ؟

اگر قرآن را از سوی خداوند می دانید ، دیگر چه نیازی به تحقیق دارید ؟ آیا شما اعتقاد دارید که خداوند غیر حق سخن گفته ( نعوذ بالله )) که نیاز به تحقیق باشد ؟

یک نمونه تصویری را به شما نشان می دهم :

www.parsine.com/.../یافتن-انجیل-حاوی-بشارت-آمدن-پیامبر-اسلام-عکس -

شریعت عقلانی;290846 نوشت:
اگر آری موظفند به آن گردن نهند و اگر نکنند با خدا عناد ورزیده اند و اگر مکشوف نگشته موظفند بر اساس شریعت خود عمل کنند. حرف بنده این است. و البته موضوع تاپیک هم همین است نه اعتقاد شخص بنده حقیر.

بعد از آنهمه آیاتی که در این مورد آوردم دیگر این سخنان شما محلی از اعراب ندارد .

شما که می فرمایید به الهی بودن قرآن یقین دارم :

خب ، طبق سخنان خداوند مسیحیان پیامبر را به درستی می شناختند ، اما به او ایمان نیاوردند ، حال اگر همان مسیحیان عناد بورزند مطابق سخن شما دشمنی با خدا کرده اند.

اما آنها دانستند و عمل نکردند.

موفق باشید

ومن الله التوفیق

سلام خدمت آقای عبدالرسول؛
1. بنده نگفتم ترجمه های شما ناحق و نامعتبر است. بنده عرض کردم اختلاف است.
2. بابت تحقیق پیرامون مهیمن ممنون.
3. البته که خدا قرآن را حفاظت کرد. ولی خدا که جسم نیست که مستقیم وارد عمل شود وسیله دارد.
4. در مورد خبر آمدن پیامبر اسلام در انجیل و تورات که در قرآم هم ذکر شده قبلا هم گفتم. برای آنانی که این حقیقت برایشان مکشوف شده که حضرت محمد(ص) همان کسی است که بشارتش داده شده موظفند که گردن نهند و اگر مکشوف نشده موظفند به همان ظریعت خودشان عمل کنند. حال این مسئله برای هر مسیحی فرق می کند و معیار تشخیص خود فرد است.
5. در مورد اینکه گفتم در مورد بشارت آمدن حضرت محمد در تورات و انجیل باید تحقیق کنم شما درست می فرمایید. در قرآن آمده و نیازی به تحقیق نیست.
در آخر در یک مورد بنده برای سخنان شما فعلا پاسخی نیافتم.و آنهم دستور قرآن برای داوری کردن است نه عمل کردن.
و من الله توفیق

ان شاء الله بعدا بحث عقلی و برون دینی را ادامه خواهیم داد. موفق باشید.

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

از اینکه با شما دوست گرامی مباحثه و مناظره ای داشتم بسیار خوشوقتم.

فقط فکر کنم که باید یک جمله تان را اصلاح کنید :

((اگر مکشوف نشده موظفند به همان ظریعت خودشان عمل کنند. حال این مسئله برای هر مسیحی فرق می کند و معیار تشخیص خود فرد است.))

دوست گرامی ! کسی که دنبال حقیقت باشد به آن دست پیدا می کند.

اما یک فرد باید قضایا را کشف کند. اگر واقعا هیچ نامی از اسلام محمدی به گوش یک مسیحی نخورده باشد ، تکلیفش جداست. اما همانطور که شما گفتید باید کسانی که رهبران مسیحیت در دوران پیامبر بودند ، به آن تن می دادند و این چندگانگی را به وجود نمی آوردند ، حال که به وجود آمده امیدواریم که خداوند همه انسان ها را هدایت کند.

اگر عمری باقی بود و شما هم حاضر بودید ، با زهم با یکدیگر بحث خواهیم کرد.

موفق و موید باشید.

در پناه حق

و من الله التوفیق

با سلام خدمت دوستان عزیز مخصوصا جناب عبدالرسول؛
از اینکه مدتی نتوانستم به این تاپیک سر بزنم و بحث را دنبال کنم عذرمی خواهم.
حال می رسیم به دلایل برون دینی و عقلی پلورالیزم.
به اعتقاد بنده این مبحث با مباحثی چون : عدالت خداوند، فلسفه دین، اثبات لزوم نبوت و مسایلی از این قبیل گره خورده و تفکیک ناپدیر است.
به عنوان مثال اگر قایل به پلورالیزم نباشیم و یک دین یا شریعت را حق بدانیم مسئله عدل الهی مطرح می شود که چرا خداوند برای فقط عده قلیلی از انسانهایی که خلق کرده دین حق را عرضه کرده و امکان رسیدن به کمال مطلوب را فراهم کرده است؟
در مبحث فلسفه دین و لزوم ارسال رسل هم اگر قایل به پلورالیزم نباشیم این سبهه مطرح می شود که چرا خداوند برای بخش کوچکی از کره خاکی پیامبر فرستاد؟ در تاریخ هیچکدام از مناطقی چون : قاره اقیانوسیه، آمریکای جنوبی-شمالی و مرکزی - بخش های زیادی از قاره آفریقا و اروپا و آسیای شرقی اثری از پیامبران الهی دیده نمی شود. یعنی اگر قایل به این باشیم که هدایت انسان جز با هدایت انسانهایی که از طرف خداوند آمده اند ( پیامبران ) پس خداوند عده کثیری از انسانها را هدایت نکرده است.
یکی از براهینی که فلاسفه بدان حکم کرده و لزوم ارسال رسل را مطرح می کنند برهان لطف است. این برهان هم با اشکالی که در بالا ذکر شد ساقط میشود. یعنی خداوند به خیلی از انسانها در طول تاریخ لطف نکرده است.
مسئله خالی ماندن زمین از حجت های الهی هم یکی از براهینی است که علمای مسلمان به آن حکم می کنند البته بیشتر برای لزوم وجود امام زمان (عج) که این هم با استدلال بالا در تعارض است.
البته مسئله پلورالیزم تنها به ادیان الهی برنمی گردد و هر دینی که حتی منتسب به خداوند هم نیست نظیر بودیسم را شامل میشود. یعنی اگر بخواهیم قایل به این باشیم که خداوند راه رسیدن به کمال مطلوب را برای همه به طور یکسان باز کرده و عدالت خداوند را منوظ به این مسئله بدانیم باید تکثر ادیان در خارج از چهارچوب ادیان الهی را هم بپذیریم و این مسئله را قبول کنیم که ادیان غیرالهی هم محلی از اعراب دارند و در حد خود بهره ای از حقیقت برده اند.
البته در جواب اشکال بالا بعضا به این مسئله ستدلال میکنند که خداوند 124000 پیامبر فرستاد و همه مناطق کره زمین در طول تاریخ حجتهای الهی را درک کرده اند حتی اگر ندانند که آن شخص حجت الهی است. ایشان استدلال می کنند ک خیلی از ما هم ممکن است امام زمان را در طول زندگی درک کرده باشیم بدون اینکه متوجه شده باشیم. لذا حجت های الهی بر همه انسانها حجت شده اند .
در جواب باید گفت که بنا به تعریف حجت های الهی، پیامبری که خداوند برای قومی می فرستد باید حجت بودنش و از طرف خداوند بودنش برای آن قوم محرض شود و آن قوم بدانند که این شخص حجت خدا بر آنهاست. اگر ندانند که دیگر حجت نمی شود. یعنی دیگر حجت بر آنها تمام نمی شود. البته حتی باقبول این مسئله هم باز اشکال وارد شده باقی است. چراکه ما می دانیم و معتقدیم پیامبر اسلام خاتم پیامبران است. پس پس از ظهوروی هیچ پیامبری نیامده و هیچ حجت الهی هم غیر از امامان ما در روی کره زمین وجود نداشته اند. حال اشکال باقی است یعنی پس از پیامبر و حتی در زمان وی تا به امروز چه کسی حجت الهی بر سایر انسانهای روی کره زمین بوده است؟

تاپیک های مرتبط که در آنجا بحث هایی را آغاز کردم ولی بی نتیجه رها شده است. ( متاسفانه )
http://www.askdin.com/thread23896.html
http://www.askdin.com/thread714.html#post285052

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

خدمت برادر بزرگوار جناب شریعت عقلانی عرض می شود :

سرور گرامی ، بنده در خصوص مسئله پلورالیسم تا آنجا که می توانستم از منابع قرآنی برای شما دلیل و مدرک آوردم.

اما بحث تازه ای که جنابعالی مطرح کرده اید را بنده نمی توانم جواب دهم. چرا که در خصوص این بعد از مسئله بنده نمی توانم مطلبی را ارائه دهم که در مورد آن اطلاع کافی ندارم.

لذا من باب ادب و برای اینکه بی ادبی تلقی نشود خواستم که به عرضتان برسانم در خصوص این مورد بهتر است کارشناسان مربوطه وارد عمل شوند.

آنچه که می دانستم را خدمتتان قرار دادم. از عوامل اجرایی و مسوولان مربوطه هم درخواست می شود که موضوع را به نظر کارشناسان مربوطه برسانند که انشاء الله نتیجه مطلوب حاصل شود.

موفق باشید

و من الله التوفیق

موضوع قفل شده است