شوخ طبعی‌ها و حکایات طلبگی: آخوند فقط حاج فتح الله لا غير (فردا همه مهمون من)

تب‌های اولیه

10177 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

با سلام

پس موقعی که در مورد امام رضا علیه السلام صحبت کردند ،نظرتون چیه؟

سلام .
ببینید .. در ارتباط با دین ما دو نوع دیدگاه داریم ...

1. یک دیدگاه در مورد دین ... انچنانی هست که من آرزو دارم داشته باشم . من آرزو دارم به مرور زمان و با طی آفاق و انفس به جهانبینی درستی برسم . در درون این جهانبینی هیچ تناقضی رو ننتونم ببینم . چون به همان اندازه که جهانبینی من همراه با تناقض باشه ... جهانبینی من از حقیقت به دور هست ، بعد از اینکه جهانبینی درستی داشتم ، برپایه اون جهانبینی برای خودم مکتبی رو قبول کنم . بایدها و نبایدهایی رو بپذیرم که بتونم حقیقتا و با سعی و تلاش به هدفی دست ، واقعی و ارزشمند دست پیدا کنم . یعنی من که خودم رو فردی مذهبی میدونم قبل از اینکه بخوام سعادت رو تعریف کنم ، خوشبختی رو تعریف کنم و برای خودم بایدها و نبایدهایی رو بپذیرم ... باید بتونم یه جهانبینی در مورد دنیایی که دارم توش زندگی میکنم برسم و بر اون اساس خوشبختی و عدالت و سعادت رو تعریف کنم . بنا به این تعریف من یک شخص مومن ، کافر ، مسلمان ، یهودی و ... رو فردی مذهبی میدونم . چون براشون جهانبینی مهم هست ، تحقیق کردند و حالا به هر نتیجه ای رسیدن . اگر هم دقت کرده باشین یهودی های دو اتیشه ... کافرها ... داعشی ها و مسیحی های قرون وسطی و .... همشون اخلاق تقریبا یکسانی دارند .

2. دسته دوم از انسانها زیاد در مورد مسایل مذهبی فکر نمیکنن ... یک انسان غیر مذهبی تا حالا قران نخونده ولی به خدا اعتقاد داره . به امام رضا هم اعتقاد داره ، به این چیزها اصلا فکر نمیکنه . بیشتر به دنبال اخلاقیات و رفتارهای خوب و منش و شخصیت هست .

سلام .
ببینید .. در ارتباط با دین ما دو نوع دیدگاه داریم ...

1. یک دیدگاه در مورد دین ... انچنانی هست که من آرزو دارم داشته باشم . من آرزو دارم به مرور زمان و با طی آفاق و انفس به جهانبینی درستی برسم . در درون این جهانبینی هیچ تناقضی رو ننتونم ببینم . چون به همان اندازه که جهانبینی من همراه با تناقض باشه ... جهانبینی من از حقیقت به دور هست ، بعد از اینکه جهانبینی درستی داشتم ، برپایه اون جهانبینی برای خودم مکتبی رو قبول کنم . بایدها و نبایدهایی رو بپذیرم که بتونم حقیقتا و با سعی و تلاش به هدفی دست ، واقعی و ارزشمند دست پیدا کنم . یعنی من که خودم رو فردی مذهبی میدونم قبل از اینکه بخوام سعادت رو تعریف کنم ، خوشبختی رو تعریف کنم و برای خودم بایدها و نبایدهایی رو بپذیرم ... باید بتونم یه جهانبینی در مورد دنیایی که دارم توش زندگی میکنم برسم و بر اون اساس خوشبختی و عدالت و سعادت رو تعریف کنم . بنا به این تعریف من یک شخص مومن ، کافر ، مسلمان ، یهودی و ... رو فردی مذهبی میدونم . چون براشون جهانبینی مهم هست ، تحقیق کردند و حالا به هر نتیجه ای رسیدن . اگر هم دقت کرده باشین یهودی های دو اتیشه ... کافرها ... داعشی ها و مسیحی های قرون وسطی و .... همشون اخلاق تقریبا یکسانی دارند .

2. دسته دوم از انسانها زیاد در مورد مسایل مذهبی فکر نمیکنن ... یک انسان غیر مذهبی تا حالا قران نخونده ولی به خدا اعتقاد داره . به امام رضا هم اعتقاد داره ، به این چیزها اصلا فکر نمیکنه . بیشتر به دنبال اخلاقیات و رفتارهای خوب و منش و شخصیت هست .

سلام

بزرگوار نه من ونه شما شناخت کاملی از پروفسور سمیعی نداریم وداریم ایشون رو قضاوت میکنیم

که اصلا کار درستی نیست .


سلام

بزرگوار نه من ونه شما شناخت کاملی از پروفسور سمیعی نداریم وداریم ایشون رو قضاوت میکنیم

که اصلا کار درستی نیست .

بلانسبت شما یک فرد غیر مذهبی که با چنگ زدن به آمریکا و انگلیس سعی میکنه حقارتش رو پنهان کنه

و خودشو شریک ( :ghash: ) موفقیت ها و پیشرفت هاشون نشون بده همه چیز رو جوری تفسیر میکنه که واسه آمریکا و انگلیس خوش خدمتی کرده باشه.

به مرور زمان با حضور بیشتر پروفسور در ایران خودشون بیشتر در مورد عقایدشون توضیح میدن.

بلانسبت شما یک فرد غیر مذهبی که با چنگ زدن به آمریکا و انگلیس سعی میکنه حقارتش رو پنهان کنه

و خودشو شریک ( ) موفقیت ها و پیشرفت هاشون نشون بده همه چیز رو جوری تفسیر میکنه که واسه آمریکا و انگلیس خوش خدمتی کرده باشه.

به مرور زمان با حضور بیشتر پروفسور در ایران خودشون بیشتر در مورد عقایدشون توضیح میدن.

با سلام وعرض ادب

بزرگوار حقیقتش درست متوجه عرایضتون نمیشم .چی فرمودید؟

با سلام وعرض ادب

بزرگوار حقیقتش درست متوجه عرایضتون نمیشم .چی فرمودید؟

سلام.

گفتم که.

هرکسی صحبت های پروفسور رو اونجوری که خودش دوست داره تفسیر میکنه.

باسمه الرقیب

ارزش هر کس به آثار وجودی اوست!

ظهر عاشورا
روحاني اي مي گفت: ظهر عاشورا شده بود به مداح اشاره كردم كه اذان بگوييد ظهر عاشورا است و بايد نماز بخوانيد.
ايشان پشت ميكرفن بلند داد زد امام حسين را دارند تكه تكه مي كنند تو به من ميگي نماز اول وقت بخونيم؟!!!

ظهر عاشورا
روحاني اي مي گفت: ظهر عاشورا شده بود به مداح اشاره كردم كه اذان بگوييد ظهر عاشورا است و بايد نماز بخوانيد.
ايشان پشت ميكرفن بلند داد زد امام حسين را دارند تكه تكه مي كنند تو به من ميگي نماز اول وقت بخونيم؟!!!

جمله زيبايي پشت برخي ماشين ها بود:
اول نماز حسين بعدا عزاي حسين
...............
الان هم وقت نماز است
التماس دعا@};-
براي همه
گرفتاران
مجردان
بيماران
غريبان
شهدا
رهبري
نظام
براي داعش (البته سرنگونيشون)happy
براي هدايت مسؤولان بي درد
براي سلامتي مسؤلان با درد@};-

سخنان امام حسين
سؤال
همه سخنان امام حسين دوست داشتني است كدام سخت براي شما نمود و جلوه خاصي دارد از سخنان گهربار ايشان؟

سخنان امام حسين
سؤال
همه سخنان امام حسين دوست داشتني است كدام سخن براي شما نمود و جلوه خاصي دارد از سخنان گهربار ايشان؟

IMAGE(http://photos02.wisgoon.com/media/pin/images/o/2015/9/15/21/1442335251447343.jpg)

IMAGE(http://www.askdin.com/customprofilepics/profilepic28253_1.gif)

باسمه الظاهر الباطن الاول و الآخر

عرض سلام و احترام و تسلیت ایام حزن و اندوه

اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام.

"اِلهى تَرَدُّدى فِى الاْ ثارِ یُوجِبُ بُعْدَ الْمَزارِ فَاجْمَعْنى عَلَیْکَ بِخِدْمَهٍ تُوصِلُنى اِلَیْکَ کَیْفَ یُسْتَدَلُّ عَلَیْکَ بِما هُوَ فى وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ اِلَیْکَ اَیَکُونُ لِغَیْرِکَ مِنَ الظُّهُورِ ما لَیْسَ لَکَ حَتّى یَکُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَکَ مَتى غِبْتَ حَتّى تَحْتاجَ اِلى دَلیلٍ یَدُلُّ عَلیْکَ وَمَتى بَعُدْتَ حَتّى تَکُونَ الاْ ثارُ هِىَ الَّتى تُوصِلُ اِلَیْکَ عَمِیَتْ عَیْنٌ لا تَراکَ عَلَیْها رَقیباً وَخَسِرَتْ صَفْقَهُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّکَ نَصیباً...." خداوندا مردّد شدن من در آثار موجب دورى ديدار است، پس مرا با وجودت گرد آور، به وسيله عبادتى كه مرا به تو رساند، چگونه بر وجود تو استدلال شود، به موجودى كه در وجودش نيازمند به توست؟ آيا براى غير تو ظهورى هست كه براى تو نيست، تا آنان غير وسيله ظهور تو باشد؟ ! ! كى پنهان بوده اى، تا نيازمند به دليلى باشى كه بر تو دلالت كند و كى دور بوده اى، تا آثار واصل كننده به تو باشند؟ كور باد ديده اى كه تو را بر آن ديده بان نبيند و زيان كار باد تجارت بنده اى كه از محبّتت براى او سهمى قرار نداده اى....

قسمتی از دعای عرفه

كى پنهان بوده اى، تا نيازمند به دليلى باشى

کی رفته‌ای زدل که تمنا کنم تو را
کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را

غیبت نکرده‌ای که شوم طالب حضور
پنهان نگشته‌ای که هویدا کنم تو را

با صد هزار جلوه برون آمدی که من
با صد هزار دیده تماشا کنم تو را

همه سخنان امام حسين دوست داشتني است كدام سخت براي شما نمود و جلوه خاصي دارد از سخنان گهربار ايشان؟

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته

کیست مرا یاری کند@};-@};-

سخنان امام حسين
سؤال
همه سخنان امام حسين دوست داشتني است كدام سخن براي شما نمود و جلوه خاصي دارد از سخنان گهربار ايشان؟

خب
نظر شما؟

[h=2]اشعار عرفانی آیت الله الهی قمشه ای در مناجات امام حسین با خداوند[/h]

زمین خوردن اباعبدالله:


از بر زین چون شه عشق آفرین


کرد زمین مفخر عرش برین


با تن صد چاک و دل سوزناک


ناله همی کرد به یزدان پاک


گفت الاها ملکا داورا


پادشها ذوالکرما یاورا


در رهت ای شاهد زیبای من


شمع صفت سوخت سراپای من


عشق شده جان و تنم فی هواک


نیست شده در نظرم ما سواک


جز تو جهان را عدم انگاشتم


غیر تو چشم از همه برداشتم


کرد ز دل عشق خط غیر پاک


ساخت غمت جامه تن چاک چاک


رفت سرم بر سر پیمان تو


محو توام واله و حیران تو


گر ارنی گوی به طور آمدم


خواستی ام تا به حضور آمدم


بالله اگر تشنه ام آبم تویی


بحر من و موج و حبابم تویی

IMAGE(http://bayanbox.ir/view/6440519283005130410/22-001.jpg)

******************


عشق تو شد عقل من و هوش من


گشته همه خلق فراموش من


مهر تو ای شاهد زیبای جان


آمده در پیکر من جای جان


وادی سینای تو شد سینه ام


پرتو عکس تو شد آیینه ام


ای سر من در هوس روی تو


بر سر نی ره سپر کوی تو


دید رخت دیده دل بی حجاب


لاجرم آمد به رهت پرشتاب


عشق تو گنجی است به ویرانه ام


غیر تو کس نیست به کاشانه ام


می زنم ار ناله هل من مغیث


من چو نی ام وز لب توست این حدیث


نیست کنون در رگ و شریان من


خون مگر آوای توای جان من


سر غم عشق تو شد رهبرم


گو برود در ره وصلت سرم




****************


ای دل و دلدار و دل آرای من


ای به رخت چشم تماشای من


نیست میان من و رویت حجاب


تافت به صحرای من آفتاب


خوش به تماشای جمال آمدم


غرقه دریای وصال آمدم


تشنه لبم تشنه دریای تو


لایم و آیینه الای تو


تشنه به معراج شهود آمدم


بر لب دریای وجود آمدم


تشنه لبم گرچه به وصل تو یار


بحر وجودم که ندارد کنار


چون تو تن آغشته به خون خواهیم


حکم تو را از دل و جان راضیم


راه تو پویند یتیمان من


کوی تو جوید سر و سامان من


چون نی ام از خود ز توام سر به سر


سر برود بر سر نی در به در




******************


نقش همه جلوه نقاش شد


سر هو الله ز من فاش شد


آینه بشکست و رخ یار ماند


ای عجب این دل شد و دلدار ماند


منزل معشوق شد این دار من


نیست در این دار به جز یار من


هر چه ز من رفت تویی جای آن


دل به تو پرداخت ز سودای آن


آنچه به جا مانده ز جان و تنم


آن تو ای خار غمت گلشنم


گر سر من رفت به نوک سنان


هست سنان سایه سرو جنان


من گل بستان رضای توام


بلبل دستان قضای توام


نیست به جز مهر تو در باغ من


شاخ گل و سنبل سرو سمن


هر چه که خشنودی توست ای حبیب


با همه خشنودم و دارم شکیب


تا مگر از لطف شفیعم کنی


با رقم قرب رفیعم کنی


نوح شوم قوم به کشتی کنم


و ز کرمت خلق بهشتی کنم


کفر و گنه را خط باطل کشم


کشتی اسلام به ساحل کشم


تا دهم از غصه محشر نجات


امت پیغمبر ختمی صفات
منبع: دیوان اشعار مرحوم الهی قمشه ای


ای دل چرا گرفته ای؟!
مگر نمی بینی مردمان این زمان از کربلا درس گرفتند؟!
مگر نمی بینی دیگر کسی حسین زمانش را رها نمی کند؟!
مگر نمی بینی دیگر کسی به خاطر پول و منافع دنیوی حق را رها نمی کند؟

آرام باش!
اینجا خبری از حقوق های نجومی و حق کشی های ناجوانمردانه نیست!
آرام باش!
اینجا دین لقلقه زبان کسی نیست
آرام باش!

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم رو حمه الله وبرکاته

فرصت
بله فرصت چکار می کنید با فرصت ها؟ بهتر است سوال کنم با فرصت ها چکار می کنیم؟
سالهاست که امام زمان(ع) در کربلا چراغ خیمه را خاموش کرده گفته بروید بیعت برداشتم! و از تاریکی شب بهره ببرید

سالهاست امام زمان(ع) چراغ خاموش کرده و گفت بیعت برداشتم
چکار کردیم؟ می مانیم یا می رویم؟
انتخاب با ماست
در تاریکی شب امام زمان(ع) را تنها می گذاریم یا دلاورانه می مانیم؟

حال یک شب با لبیک یا حسین(ع) فاصله است.
خود می دانیم؟
بمانیم
یا برویم؟

یا علی@};-


مهارت ابرازوجود و جرأتـ ورزي و اعتماد به نفس
با همانندسازي با يل كربلا

در صفین، نوجوانی نقاب زده، ناگهان چون تیری از چله کمان جبهه دوست رها شد و خود را به عرصه نبرد رساند. جز علی، هیچکس، نه از جبهه دشمن و نه از اردوگاه دوست، نمی‌دانست که این نوجوان نقاب بر چهره کیست. آنان که از چشم، سن و سال را می‌سنجیدند، گفتند که بین دوازده تا چهارده سال. آنان که از هیکل و جثه، پی به سن و سال می‌بردند، گفتند که حدود هفده سال. آنان که از چستی و چابکی حرکات، حدود عمر را حدس می‌زدند، گفتند: قریب بیست سال.

آن نوجوان نقاب زده که همه را به اشتباه انداخته بود، چون جنگجویان کهنه کار، به دور میدان چرخ می‌خورد و مبارز می‌طلبید. چستی و چالاکی نوجوان، حکمی می کرد و شهامت و صلابتش، حکمی دیگر. چرخش تند و تیز شمشیر در دستهایش حکمی داشت و نگاه عمیق و نافذش حکمی دیگر.

و این بود که هیچکس از جبهه مخالف، پا پیش نمی‌گذاشت. معاویه به ابوشعثا گفت: برو و کار این سوار را بساز.

ابوشعثا گفت: اهل شام مرا حریف هزار سوار می‌دانند، دون شان من است جنگ تن به تن با این یکه سوار. اما یکی از پسران هفتگانه‌ام را می‌فرستم تا سرش را برایت بیاورد. جوان ابوشعثا در دم با شمشیر آن نوجوان به دو نیم شد و آه از نهاد ابوشعثا برخاست دومین فرزند را به خونخواهی اولی فرستاد. دومی نیز بی آنکه مجال جنگیدن پیدا کند، جنازه‌اش در کنار جنازه برادر قرار گرفت.
و جوان سوم و چهارم و پنجم ...

در جبهه دوست، لحظه به لحظه غریو شگفتی و شادی اوج می‌گرفت و در جبهه دشمن، سکوت و حیرت و بهت و مصیبت لحظه به لحظه سنگین تر می‌شد. و وقتی ششمین و هفتمین جوان ابوشعثا هم به خاک و خون غلتیدند، از جبهه دشمن نیز، وای تحسین، ناخودآگاه به هوا برخاست.

و این آنچنان خشم و غیرت ابوشعثا را به جوش آورد که به معاویه گفت: تکه تکه اش می‌کنم و به اندازه داغ هفت جوان بر دل پدر این سوار، داغ هفت جوان بر دل پدر این سوار، داغ می‌نشانم.

و از جا کنده شد و با چشمانی خون گرفته و توانی صد چندان، خود را به عرصه نبرد رساند. دست سوار اما انگاره تازه، گرم شده بود چون شیری که روباه را به بازی می‌گیرد، ابوشعثا را لحظاتی به تلاطم و تکاپو واداشت و در لحظه و آنی که هیچکس نفهمید چه آنی، سر ابوشعثا را پیش پای اسبش انداخت و بدن خونینش را بر خاک نشاند.
وحشت بر چهره و سراپای دشمن نشست آنچنانکه هر چه نوجوان در میدان چرخ خورد و مبارز طلبید، هیچکس به میدان نیامد و آنچنانکه حتی هیچکس جرات جمع کردن جنازه‌های آل ابوشعثا را به خود راه نداد.
و نوجوان، فاتح و شکوهمند به قلب جبهه دوست بازگشت و آن زمان که علی، او را در آغوش گرفت و نقاب از چهره‌اش برداشت تا عرق از پیشانی اش بسترد و روی ماهش را ببوسد، تازه همه فهمیدند که این، عباس علی است، ماه بنی هاشم که هنوز پا به سال سیزده نگذاشته است و هنوز مو بر چهره‌اش نروییده است.

[HL]این عباس علی است. خسته، گرسنه، تشنه، داغدیده و مصیبت زده. داغ هایی که هر کدام به تنهایی برای از پا درآوردن مردی کافی است؛ داغ سه برادر، داغ یک فرزند، داغ چندین برادرزاده و خواهرزاده و داغ چند ده عزیز و همدل و همراه.
نه خستگی، نه تشنگی، نه گرسنگی، نه این همه داغ، هیچکدام تاب از کف عباس نربوده و توان عباس را نفرسوده، اما دیدن تشنگی حسین(ع) و بچه‌های حسین، طاقتش را سوزانده و او را راهی شریعه کرده است.
[/HL]
و اکنون این اوست و آبی که تا زانوان او و شکم اسب، بالا آمده.
اکنون این اوست و آب و مشک خالی و بچه های حسین(ع).
اکنون این اوست و لب‌هایی که از تشنگی ترک خورده. اکنون این اوست و تنی که از تشنگی ناتوان شده.
اکنون این اوست و جگری که از تشنگی تاول زده.
اکنون این اوست و هجوم لشگر عقل از هزار سو که او را به نوشیدن آب ترغیب می‌کند: تو علمدار لشگر حسینی، باید استوار بمانی. تو محافظ بچه های حسینی، باید توان در بدن داشته باشی. تو تکیه گاه سپاه حسینی، نباید فرو بریزی.

وقتی به جرعه‌ای آب می‌توان توان هزارباره گرفت، چرا این توان را - نه از خودت که - از انجام رسالتت دریغ می‌کنی؟
تو یک عمر زیسته‌ای برای همین یک روز و اگر امروز نتوانی بجنگی و از محبوبت دفاع کنی، همه عمر را به باد داد‌ه‌ای...

بیست و پنج سال پیش بود، یا کمی بیشتر. علی(ع) در مسجد نشسته بود و گرد او یاران و دوستان و اصحاب، حلقه زده بودند. در این حال، پیرمردی بیابانی که محاسنی سپید و چهره‌ای آفتاب سوخته اما نمکین داشت به مسجد درآمد.
با لهجه‌ای شیرین به همه سلام کرد، حلقه جمع را شکافت، بر دست و روی علی بوسه زد و زانو به زانوی او نشست: «علی جان! خیلی دوستت دارم. دلیلش هم این است که این شمشیر عزیزم را آورده‌ام به تو هدیه کنم.»
علی خندید؛ ملیح و شیرین، آنچنانکه دندان‌های سپیدش نمایان شد.
«دلیل، دل توست عزیز دلم! اما این هدیه ارجمندت را به نشانه می‌پذیرم.»
پیرمرد عرب، خوشحال شد، دوباره دست و روی علی را بوسید و رفت.
فراوان داشت علی از این عاشقان بی‌نام و نشان. شمشیر را لحظاتی در دست چرخاند و نگاه داشت، انگار که منتظر خبری بود یا حادثه‌ای.
خبر، عباس(ع) بود که بلافاصله آمد. هفت یا هشت ساله اما زیبا، رعنا و بلند بالا، سلام و ادب کرد اما چشم از شمشیر برنداشت.
علی فرمود: عباس من! دوست داری این شمشیر را به تو هدیه کنم؟
عباس خندید. آرزوی دلش بود که بر زبان پدر جاری شده بود.
«بله، پدر جان! قربان دست و دلتان.»
علی فرمود: بیا جلو نور چشمم!
عباس پیش آمد. علی از جا بلند شد، شمشیر را با وسواسی لطف آمیز بر کمر او بست، او را در آغوش گرفت، بوسید و گریه کرد: «این به ودیعت برای کربلا.»

فضای اطراف شریعه ملتهب شده است صدای پا و شیهه اسب‌ها و صدای عبور سوارها از لابلای نخل‌ها، نشان از تجهیز و بازسازی سپاه دشمن دارد.
........................
سيدمهدي شجاعي، سقاي آب و ادب، ص14-16.

مناجات نامه

بسم الله الرحمن الرحیم

خدایا! فتنه فزونی گرفته است،بلا بزرگ شده است و آزمایش شدت یافته است.

خدایا! اسرار هویدا شده است و رازها برملا شده است و پرده ها افتاده است.

خدایا! زمین تنگی می کند و آسمان خودداری.

خدایا! و در این حال و روز ،شکایت جز به تو،به کجا می توان برد؟جز بر زانوی تو،سر بر کجا می توان نهاد؟جز به ریسمان تو،به کجا می توان آویخت؟جز در پناه تو،کجا می توان سکنی گزید؟و جز بر تو،بر که می توان تکیه کرد؟

خدایا! در سختی و آسانی تکیه گاه جز تو کیست؟و پناهگاه جز سایه سار مهر تو کجاست؟

خدایا! بر پیامبرت محمد و آل او درود فرست،آنان که اطاعتشان را بر ما فریضه شمردی و بدین سان،شأن و منزلتشان را به ما شناساندی.

خدایا! تو را سوگند به حق این عزیزان که باران گشایشت را بر ما ببار و از آستان فرجت نسیمی بر این دلهای خسته جاری کن.

خدایا! طاقت تمام شده است.شکیب سرآمده است،کارد به استخوان صبوری رسیده است.

خدایا! هم الان ما را برهان.رهانیدنی به سرعت برق نگاه یا کمتر از آن.
ای پیامبر! ای وصی! ای علی! ای محمد! یاری ام کنید که شمایید یاوران من و دست اضطرار مرا در پناهگاه دست خویش بگیرید که دستی چنین با کفایت تنها از آن شماست.

مولای من! امام زمانم! این تو و این دستهای استیصال من! این تو و این فریاد استغاثه من! این تو و این چشمهای اشکبار من!

به فریادم برس! مرا دریاب!

دعای فرج امام زمان(عج)
ترجمه سید مهدی شجاعی

http://smshojaee.blogfa.com/

خدایا !
در آشوب و فتنه و بلا، عده ای تو را گم می کنند و عده ای تو ر ا پیدا می کنند .
ما را از بندگان یابنده خودت قرار ده !

خدایا !
در طوفانهای سنگین و بنیان کن ،بعضی تو را از دست می دهند و برخی تو را به دست می آورند.
دست ما را از دست خودت در نیاور و دست و دلمان را از خودت خالی نکن!

خدایا !
در هجوم بی امان شدائد و سختی ها ، گروهی به دامن تو می آویزند و گروهی از دامن تو می گریزند.
مامن و گریزگاه ما را آغوش مهربان خودت قرار ده .

خدایا !
آنان که حقیقت را به مسلخ مصلحت می برند، آ نان که دین می فروشند و دنیا می خرند ،آنان که در مرتع حقوق مردم می چرند ،به کفر از ایمان نزدیکترند.نقاب ایمان را از چهره شان بستان.
خدایا !
به اسیران ستمدیده ، عزت و پایمردی و مقاومت و به خاندانشان ،شکیب و وقار و شوکت ببخش !

ای خدا !
ای خدایی که اسم و رسمت رحمت است .از آنان که رسم تورا با اسم تو سر می برند، رحمتت را دریغ کن !

خدایا !
به آنان که د رخیام تو ، خیال خام خیانت می پزند ، خفت و خواری هر دو جهان را بچشان.

ای خدا !
مگر نه توحید اولین و برترین نعمت و موهبت به خلایق است !؟
مگر نه اینکه تو خود به رسم بنده نوازی ، خلایقت را در کوره های بلا می گدازی ، تا با الفبای توحید ، آشنایشان سازی ؟!
اگر ره آورد امواج بی امان بلا ، توحید توست ، هزار خیر مقدم به هرچه درد و داغ و بلاست.

ای خدا !
اگر که طوفان فتنه ، فرو فرستاده توست تا علفهای هرز سرگشتگی را از خاک وجودمان بکند و غبار شرک را از کنام اتکایمان بپراکند ، اینک ، این جان ما و هجمه طوفان شما.

خدایا !
در هجوم بی امان حوادث آخرالزمان ، عده ای امان را در آستان بندگان می جویند و خانه سامانشان را
برسست ترین گمان بنیان می نهند.
عد ای ویران و ویلان می شوند و برخی پریشان و سرگردان می گردند. و این همه در جستجوی امان به دامان این و آن می آویزند.
در این فتنه ها ی گران اما تنها مومنان اند که نشانی دارالامان را می دانند و در حریم امن و آغوش گرم تو جاودان می مانند.
ما را همواره از مومنان خودت قرار ده .

خدایا !
هنگام ، هنگامه سرنوشت ساز انتخاب است .
عده ای هر چه جز تورا انتخاب می کنند. و بی تردید به سراب می رسند .
عده ای تو را و غیر تورا انتخاب می کنند . و چون تو از شرک و شراکت بیزاری یقینا به منجلاب می رسند .
و عده ای فقط تو را انتخاب می کنند . و فقط این گروهند که به زلال حیات بخش آب می رسند.

خدایا !
ما فقط تو را می خواهیم ، بی هیچ کم و بیش .
بی هیچ کم .چون کمتر از تو هیچ نیست که اقناعمان کند .
بی هیچ بیش .چون ، بیش از تو چیست ؟ هیچ نیست.
تو ما را کفایتی !
[HL] که خود فرموده ای : ألیس الله بکاف عبده

آیا خدا برای بنده اش کافی نیست !؟[/HL]
سید مهدی شجاعی

http://smshojaee.blogfa.com

امروز چشمم به اینا خورد.

پارسال عموم یه مسافر سوار کرده بود ، یه فلش ازش جا مونده بود زیر صندلی.

عموم فلشو آورد گفت ببین چی توشه.

این کتاب ها توش بود. IMAGE(http://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/13.gif)

115 MB [FONT=Times New Roman]IMAGE(http://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/13.gif)

IMAGE(http://uupload.ir/files/3jaw_book_z_din.jpg)

خیلی خوشگل یه داعشی درجه یک ازت می سازه. :ok:

[FONT=Times New Roman]امروز چشمم به اینا خورد.

پارسال عموم یه مسافر سوار کرده بود ، یه فلش ازش جا مونده بود زیر صندلی.

عموم فلشو آورد گفت ببین چی توشه.

این کتاب ها توش بود. IMAGE(http://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/13.gif)

115 MB [FONT=Times New Roman]IMAGE(http://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/13.gif)

IMAGE(http://uupload.ir/files/3jaw_book_z_din.jpg)

خیلی خوشگل یه داعشی درجه یک ازت می سازه. :ok:

آقا مسعود ...
مگه مرد ... تو ظهر عاشورا اونم ساعت 12 ظهر... خونه میشینه و چت میکنه ...

لباس سیاهت رو بپوش و برو سینه زنی ....

آقا مسعود ...
مگه مرد ... تو ظهر عاشورا اونم ساعت 12 ظهر... خونه میشینه و چت میکنه ...

لباس سیاهت رو بپوش و برو سینه زنی ....

ﺩﺧﺘﺮه 4 ﺳﺎﻟﺶ ﺑﻮﺩ ﺗﻮ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺩﺍﺷﺖ ﺁﻟﻮﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ

یکی از مسافرا بهش گفت :ﻋﻤﻮ ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﺁﻟﻮﭼﻪ ﺑﺪﻩ ﭼﺮﺍ ﻣﯿﺨﻮﺭﯼ؟

ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﺑﻬش ﻣﯿﮕﻪ : ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮔﻢ 135 ﺳﺎﻝ ﻋﻤﺮ ﮐﺮﺩ.

ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺑﻬﺶ ﮔﻔت: ﭼﻮﻥ ﺁﻟﻮﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﻋﻤﺮ ﮐﺮﺩ؟

ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ ﭼﻮﻥ ﺳﺮﺵ ﺗﻮ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻮﺩ .

[FONT=Times New Roman]

ﺩﺧﺘﺮه 4 ﺳﺎﻟﺶ ﺑﻮﺩ ﺗﻮ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺩﺍﺷﺖ ﺁﻟﻮﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ

یکی از مسافرا بهش گفت :ﻋﻤﻮ ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﺁﻟﻮﭼﻪ ﺑﺪﻩ ﭼﺮﺍ ﻣﯿﺨﻮﺭﯼ؟

ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﺑﻬش ﻣﯿﮕﻪ : ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮔﻢ 135 ﺳﺎﻝ ﻋﻤﺮ ﮐﺮﺩ.

ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺑﻬﺶ ﮔﻔت: ﭼﻮﻥ ﺁﻟﻮﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﻋﻤﺮ ﮐﺮﺩ؟

ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ ﭼﻮﻥ ﺳﺮﺵ ﺗﻮ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻮﺩ .

بیا ...
امر به معروفش میکنم اینجوری جواب میده .

اون داستان پیر مرد و آلوچه رو قبلا شنیده بودم ... منشا صهیونیستی داره و امر به معروف و نهی از منکر رو نشونه گرفتن .

واقعا از شما انتظار نداشتم .

لباس سیاتون رو بپوشین و برین سینه زنی .

بیا ...
امر به معروفش میکنم اینجوری جواب میده .

اون داستان پیر مرد و آلوچه رو قبلا شنیده بودم ... منشا صهیونیستی داره و امر به معروف و نهی از منکر رو نشونه گرفتن .

واقعا از شما انتظار نداشتم .

لباس سیاتون رو بپوشین و برین سینه زنی .

این ترفند ها برای زیر فشار قرار دادن مسلمانان هست و خیلی وقته خز شده.

من خودم رو مسلمون واقعی نمی دونم ، تا جایی که بتونم سعی میکنم عمل کنم.

قطعا اعتقاد داشتن من ، هرچقدر هم ضعیف ، خیلی بهتر از اینه که خودم رو به بی اعتقادی بزنم برای اینکه آزادی عمل پیدا کنم و خیالم راحت باشه که به کسی نباید جواب بدم.

بعضی وقت ها آدم یه اشتباهی میکنه و برای نپذیرفتن اشتباهش اینقدر کج میره که سر از ناکجا آباد در میاره ، و برای جبران باید دوباره همون مسیری که رفته رو برگرده و جبران کنه.

هرچی اصرار به کار اشتباه بیشتر باشه ، جبران اشتباهات زحمت بیشتر و زمان بیشتری می خواد.

[FONT=Times New Roman] "بپرهیز از لجاجت؛ زیرا که آغاز آن نادانی و فرجامش پشیمانی است."

حضرت محمد ( ص )

اگه بخوایم صرف زدن کراوات رو تقلید از غربیها بدونیم

به نظرم اشتباه !واسه ی اینکه همین کت وشلوارو... رو هم از اونا تقلید کردیم

کت شلوار و بسیاری از لباسها که ما هم استفاده می کنیم اگرچه از غرب، نشأت گرفته اند
اما بحث کروات و پاپیون، جداست
چون کروات و پاپیون، یک نماد هستند
نمادی که ریشه اش به مبانی غیراسلامی یا حتی ضد اسلامی می رسد.
به همین سبب است که اکثر مراجع معظم تقلید، استفاده از کراوات و پاپیون را نهی کرده اند.

اما شلوار جین و کت شلوار اینگونه نیستند زیرا نمادی نیستند...

سلامت باشید

السلام علیکم و رحمةالله

امام حسین علیه السلام در ظهر عاشورا، نمازشان را به اول وقت و جماعت خواندند...

جای بسی تأسف است که بسیاری از دسته های عزاداری، درهنگامه ی اذان ظهر عاشورا هم همچنان در حال نواختن اند و نماز را به تاخیر می اندازند...
درحالی که همان کسی که برای او عزاداری می کنند برای زنده نگه داشتن همین نماز به شهادت رسید...

ای کاش موکب ها(ایستگاه های صلواتی) هم موقع اذان، نوحه ها را قطع کرده و صدای اذان پخش می کردند...

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

اگر این مرده اشکی هدیه کرده
ولش کن گریه کرده

عیان گر معصیت یا خفیه کرده
ولش کن گریه کرده

نماز این بنده ی عاصی نکرده
مه حق روزه خورده

ولی یک ناله در یک تکیه کرده
ولش کن گریه کرده

اگر پستان زنها را بریده
شکمهاشان دریده

هزاران مرد را بی خصیه کرده
ولش کن گریه کرده

اگر از کودکان شیرخواره
شکمها کرده پاره

به دسته گریه های نسیه کرده
ولش کن گریه کرده

خوراک او همه مال یتیم است
گناه او عظیم است

خطا در شهر و هم در قریه کرده
ولش کن گریه کرده

اگر بر ذمه ی او حق ناس است
خدا را ناشناس است

برای خود جهان را فدیه کرده
ولش کن گریه کرده

به دست خود زده قداره بر فرق
به خون خود شده غرق

تن خود زین ستم بی بنیه کرده
ولش کن گریه کرده

نمی ازرد دو صد تضییع ناموس
به یک سبوح و قدوس

اگر اشکی روان بر لحیه کرده
ولش کن گریه کرده

شعر از یکی شاعران معاصر اواخر دوره قاجار و دوره ی رضا شاه بود.

اگر این مرده اشکی هدیه کرده
ولش کن گریه کرده

عیان گر معصیت یا خفیه کرده
ولش کن گریه کرده

نماز این بنده ی عاصی نکرده
مه حق روزه خورده

ولی یک ناله در یک تکیه کرده
ولش کن گریه کرده

اگر پستان زنها را بریده
شکمهاشان دریده

هزاران مرد را بی خصیه کرده
ولش کن گریه کرده

اگر از کودکان شیرخواره
شکمها کرده پاره

به دسته گریه های نسیه کرده
ولش کن گریه کرده

خوراک او همه مال یتیم است
گناه او عظیم است

خطا در شهر و هم در قریه کرده
ولش کن گریه کرده

اگر بر ذمه ی او حق ناس است
خدا را ناشناس است

برای خود جهان را فدیه کرده
ولش کن گریه کرده

به دست خود زده قداره بر فرق
به خون خود شده غرق

تن خود زین ستم بی بنیه کرده
ولش کن گریه کرده

نمی ازرد دو صد تضییع ناموس
به یک سبوح و قدوس

اگر اشکی روان بر لحیه کرده
ولش کن گریه کرده

شعر از یکی شاعران معاصر اواخر دوره قاجار و دوره ی رضا شاه بود.

گناهان ما با گریه بر حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام، آمرزیده می شوند.
ولی آمرزیده شدن گناهان به این معنی نیست که حق الناسی یا حق اللهی که برگردن داریم محو شود!

جبران حق الناس و حق الله یک واجبی است که برگردن ماست و ترک آنها خودش گناهی دیگر است.

اگر حق کسی را ضایع کردیم باید جبران کنیم
اگر نماز یا روزه ای ترک شده باید قضا یا کفاره اش به جا آورده شود

یک مثال عرض کنم
ترک نماز، خودش گناه بوده و در اثر این گناه، واجبی دیگر بر گردن ما آمده به نام قضای نماز.
با قضاکردن این نماز، به واجب خود عمل کرده ایم....اما گناه ترک نماز، همچنان باقی است و باید به خاطر آن استغفار کنیم.

و به همین صورت اگر حقی از کسی ضایع کرده ایم گناه کردیم. بر ما واجب است که جبران کنیم.
وقتی که جبران می کنیم، حقی از او به گردن نداریم، اما گناه ضایع کردن حق، همچنان پابرجاست. که باید به خاطرش استغفار کنیم.

یکی از راههای استغفار هم اشک ریختن بر مصایب اهلبیت است...

اما متاسفانه برخی افراد مثل همین شاعر، استغفار را با ماسمالی کردن، برابر می دانند!!!!

درضمن، برطبق احادیث، گریه بر اباعبدالله الحسین، مجوز ورود به بهشت است.
اما اگر بعد از این گریه ها مرتکب گناه شویم، این مجوز، باطل می گردد.

در واقع، گریه مثل کارت دعوت به بهشت است.
به شرطی وارد بهشت می شویم که کارت دعوت را تا آن زمان، نگه داریم.
گناهان ما این کارت دعوت را زایل می کنند.
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

[h=1]کتاب گویای پدر، عشق و پسر[/h] سید مهدی شجاعی
IMAGE(http://neyestanbook.com/fa/wp-content/uploads/489.jpg)

موضوع


آثار سید مهدی شجاعی


نویسنده


سید مهدی شجاعی


تاریخ چاپ


1394


تعداد صفحات


0 صفحه


قطع


-


نوبت چاپ


اول


قیمت


120000 ریال


افزودن به سبد خرید

به روایت سید مهدی شجاعی
با آهنگسازی مهدی زارع
مدت زمان ۱۴۱ دقیقه
محصول نوین کتاب گویا
پدر، عشق و پسر اثری است که در آن فرازهایی از زندگی حضرت علی‌اکبر بن الحسین علیهما السلام به تصویر کشیده می‌شود. وقایع از زاویه‌ی اول شخص و از زبان اسب آن حضرت «عقاب» روایت می‌شود و مخاطب راوی در داستان، لیلی بنت ابی‌مرّه مادر گرامی حضرت علی‌اکبر (ع) است. فصول کتاب با عنوان «مجلس» نامگذاری شده و داستان متشکل از ده است که در هر مجلس، عقاب با زبانی عاطفی و دلنشین، صحنه‌ای از زندگی حضرت علی‌اکبر(ع) را روایت می‌کند و مجالس پایانی، به شهادت حضرتش در کربلا اختصاص دارد. گفتنی است که هر برش از زندگی حضرت که در مجالس ده‌گانه نمایانده می‌شود، در انتهای هر مجلس به گونه‌ای به واقعه‌ی کربلا مربوط و منتسب می‌شود و بدین ترتیب، تمام مجالس رنگ عاشورایی خود را حفظ می‌کند. داستان از چگونگی رسیدن عقاب به حضرت علی‌اکبر شروع می‌شود و مجلس دوم تصویری از ولادت آن حضرت ارائه می‌دهد. مجالس بعدی به ماجراهای پیشنهاد امان از سوی سپاه عمر سعد به حضرت، سقایت ایشان برای اهل خیام قبل از حضرت عباس، صحنه‌های پوشاندن لباس رزم و راهی کردنشان به میدان توسط امام و … در انتهای کتاب، منابعی که نکات تاریخی از آنها استخراج و در متن داستان پرورانده شده، آمده است. در این کتاب می‌خوانیم: عجیب بود رابطه میان این پدر و پسر. من گمان نمی‌کنم در تمام عالم، میان یک پدر و پسر، این همه تعلق، این همه عشق، این همه انس و این همه ارادت حاکم باشد. من همیشه مبهوت این رابطه‌ام. گاهی احساس می‌کردم که رابطه‌ی حسین با علی‌اکبر فقط رابطه‌ی یک پدر و پسر نیست؛ رابطه‌ی یک باغبان با زیباترین گل آفرینش است، رابطه‌ی عاشق و معشوق است، رابطه‌ی دو انیس و همدل جدایی‌ناپذیر است. احساس می‌کردم رابطه‌ی علی‌اکبر با حسین، فقط رابطه‌ی یک پسر با پدر نیست؛ رابطه‌ی مأموم و امام است، رابطه‌ی مردید و مراد است، رابطه‌ی عاشق و معشوق است، رابطه‌ی محبّ و محبوب است و اگر کفر نبود می‌گفتم رابطه‌ی عابد و معبود است. کتاب صوتی این اثر با آهنگسازی بدیع و شنیدنی مهدی زارع، توسط نوین کتاب گویا تولید شده است.
مربوط به موضوع: آثار سید مهدی شجاعی

سقای آب و ادب

سید مهدی شجاعی
IMAGE(http://neyestanbook.com/fa/wp-content/uploads/4421.jpg)

موضوع


آثار سید مهدی شجاعی


نویسنده


سید مهدی شجاعی


تاریخ چاپ


1395


تعداد صفحات


264 صفحه


قطع


رقعی


نوبت چاپ


دوازدهم


قیمت


165000 ریال


افزودن به سبد خرید

سقای آب و ادب، اثری است متفاوت از سید مهدی شجاعی و البته جدیدترین اثرش هم؛ رمان و روایتی از زندگی حضرت عباس(ع)، که بعد از سال‌ها، اندک اندک جامه خلق پوشیده و این روزها در ظرف کتاب تقدیم مخاطبان شده است. رمان به یقین متفاوت است با آثاری از همین قلم، هم از حیث فرم و هم از حیث نوع نگاه محتوایی.
اثر شامل ده فصل است:
عباسِ علی.
عباسِ ام‌البنین.
عباسِ عباس.
عباسِ سکینه.
عباسِ مواسات.
عباسِ زینب.
عباسِ ادب.
عباسِ حسین.
عباسِ فرشتگان.
عباسِ فاطمه.
در هر فصل رفت و برگشت روایی متعدد و متنوعی دیده می‌شود و در حرکتی سیال، راویان جای به هم می‌دهند و شکست‌ها به سرعت خوانش می‌افزاید و زوایایی جدید از مفهوم را روشن می‌کند.
اما آن‌چه این کتاب را از حیث محتوا با دیگر آثار شجاعی متمایز می‌کند، بیشتر در فصل عباسِ فرشتگان به چشم می‌آید. در سایر فصول نویسنده دقیق و کامل بر اساس مستندات تاریخی، به روایت زندگی حضرت عباس(ع) می‌پردازد؛ اما در فصل نهم، شجاعی شیوه‌ای جدید را پیش می‌گیرد، روایتی متفاوت با مضامینی که بیشتر استحسان اوست، مفاهیمی جدید و نگاهی نو به شخصیت حضرت عباس بن علی(ع). این فصل چنین آغاز می‌شود:
پیش از آن‌که راوی این داستان، قدم به فصل پایان بگذارد، ما فرشتگان؛ فرشتگان هفت آسمان، بر خود فرض میشماریم که پا به میدان بگذاریم و پرده از رخسار حضرت ابوالفضائل برداریم. و ناگفته پیداست که این نه بدان معناست که ما قادریم پرده از اسرار حضرت ابوالفضائل برداریم. چرا که رخسار، جلوه‌ای از جلوات حضور عیان است و اسرار، جنس و جوهری از علوم در پرده و معارف پنهان. و فاصله میان این دو، فاصله میان زمین است تا آسمان. دلیل یا فلسفه حضورمان در این میدان را در سطور آتی در خواهید یافت، و امّا چرا این فصل را برای حضور انتخاب کردیم و در این مقطع از روایت داستان، وارد میدان شدیم!؟ پیش از این نیامدیم، چون امید یا انتظار یا توقع داشتیم که سایه و شبحی از رخسار حضرتش را در لابه‌لای خطوط داستان ببینیم ولی وقتی دیدیم که روایت رو به اتمام است بیرؤیت رخسار حضرت، و داستان در آستانه فصل پایان، ترسیدیم که مبادا نقطه ختم بر پایان داستان بنشیند و حرفهای اصلی و اصلیترین حرفها همچنان ناگفته بماند…

عباسِ ام‌البنین.

عباس ام البنین
سوار در مشک را می گشاید و گلوی عطشناک مشک را به خنکای زلال آب می سپارد .
اگر قرار به نوشیدن آب هم باشد اول مشک را برای بچه های حسین باید سیراب کرد.
عجب صدای دل انگیزی است غلغل فرو شدن آب درز گلوی مشک.
راستی !تو چرا آب نمی نوشی ای اسب؟
وای که من چه غافل شدم از تو.
چرا سر بر گردانده ای و خیره به من نگاه می کنی؟
آتش می زند نگاه تو این دلم ای اسب!
بنوش از این آب زلال گوارا٬ بنوش !
حق توست که از این آب بنوشی ٬ نه حق نیست . فریضه است بر تو نوشیدن این آب .
بار سنگینی از این پس بر دوش توست . پس بنوش ای اسب باوفای من .
گریه می کنی ؟ اینجا چه جای گریه است؟
ممنونم از همدلی و همدردی ات. ولی تو اگر آب ننوشی در این جدال سنگین پیش رو چگونه می توانی تاب بیاوری و جست و خیز کنی مقاومت کنی ؟
تو را به حق خودم بر تو سوگند می دهم که بنوشی. آهان ! باز هم!
آنقدر بنوش که بتوانی یک جنگ سنگین نابرابر را تاب بیاوری.
من؟! به من فکر نکن . من جگرم سوخته ی عطش کودکان حسین است.
این جگر به خوردن آب خنک نمی شود . فقط به بردن آب خنک می شود.
جگر مرا فقط نگاه رضایت سکینه خنک می کند.
اما بردن همین آب هم توش و توان می خواهد. راهی که پیش روست راه هموار و بی دغدغه ای نیست. آکنده از دشمن است . دشمن که همه مسئله اش این است که آب به جبهه ی حسین نرسد. عبور دادن این آب و به سلامت رساندن این مشک مستلزم جنگی دلاورانه و خونین است. این جنگ توان می خواهد . تو اگر آب بنوشی – نه در رگ های تو که – در رگ های جبهه حسین خون تازه می دود.
برای تو که عباسی نجنگیدن دشوارتر است از جنگیدن.
پس برای تو ٬ این آب نیست٬ توش و توان جنگیدن است. ابزار دفاع از حرم آل الله است. این ابزار را از دست فرو مگذار.
ابن سعد درست فهمیده است که اگر حسین و یارانش به آب دست پیدا کنند و جان بگیرند احدی از سپاه او را زنده نمی گذارند . این آب را بنوش تا بتوانی وظیفه ات را در مقابل حسین به نحو احسن به انجام برسانی.

وظیفه در مقابل حسین.
وظیفه در مقابل حسین!
راستی مادر چه وسواس و عتاب و خطابی داشت برای وظیفه در مقابل حسین.
سی سال پیش بود یا بیست و نه سال؟
من پنج ساله بودم یا چهار ساله؟
می خواستم بخوابم و مادر در کنار بسترم نشسته بود و مثل همیشه برایم شعر تعویذ می خواند:
اعین بالواحد
من عین کل حاسد
قائمهم و القاعد
مسلمهم و الجاحد
صادرهم و الوارد
مولودهم و الوالد؛
از چشم هر حسود به خدا می سپارمش.
حسودان نسشته و ایستاده.
حسودان مسلمان و حسودان کافر.
آینده و رونده.
از فرزندان حاسد و پدران حاسد.
به خدا می سپارمش به خدای واحد.

[HL]من بی مقدمه پرسیدم : مادر ! چطور شد که شما همسر پدر شدید ؟ پدری که امیرالمومنین است و وصی خاتم المرسلین است ؟

مادر شروع کرد به قصه گفتن ; قصه وصلت با پدر .
[/HL] و من به جای این که بخوابم لحظه به لحظه بیدارتر می شدم .

باغی سر سبز و خرم و با طراوت بود با درختانی انبوه و سرشار از میوه و شاخه هایی تو به تو . جایی که من نشسته بودم از کنارم نهری زیبا و زلال و گوارا می گذشت .
به آسمان نگاه کردم . چقدر نزدیک بود . ماه چقدر زیبا و دوست داشتنی در حال درخشش بود و انبوهی از ستارگان در اطرافش پرتوافشانی می کردند .
و من به آسمان می اندیشیدم که چگونه بدون ستون افراشته شده است و به قدرت و عظمت خداوند که این همه زیبایی را خلق کرده است .
ناگهان دیدم که ماه از آسمان جدا شد آرام و خرامان فرود آمد و در دامان من نشست و به دنبال آن سه ستاره از آسمان جدا شدند و فرود آمدند و در دامان من به دور ماه حلقه زدند .
و من غرق در حیرت و شگفتی بودم که از هاتفی شنیدم : بشارت باد بر تو ای فاطمه که یک ماه و سه ستاره از دامن تو پدید می آیند که پدرشان سرور و مولای خلایق بعد از رسول الله است .
وقتی من این رویا را برای مادرم می گفتم٬ پدر در آستانه خیمه ایستاده بود و ما او را نمی دیدیم . مادرم موهای مرا شانه می کرد و در اندیشه بود که چه می تواند باشد تعبیر این رویای شیرین .
بر دلش گذشت و گفت: تو با برترین خلق عالم امکان – بعد از رسول الله – ازدواج می کنی و حاصلش چهار پسر خواهد بود . اولی همچون ماه و سه پسر دیگر چون ستاره .
و من نمی دانم که مادر خود چقدر یقین داشت به این تعبیر .
پدر گفت حرفهایتان را شنیدم . رویای تو صادق است دخترم ! و شاهدش اکنون در خیمه من نشسته است .
سه روز بود که عقیل برادر علی بن ابیطالب مهمان پدر بود و ما که رسم نداریم تا سه روز از مهمان بپرسیم که به چه منظور آمده است پدر هیچ سوالی از او نکرده بود .
روز اول پیش پایش شتری قربانی کرده بود و این سه روز را به پذیرایی و اختلاط و گشت و گذار گذرانده بود .
و بعد از سه روز عقیل به حرف آمد و ماموریتش را از جانب علی برای خواستگاری از من مطرح کرد و . . .
و چنین شد که من به خانه ی پدرت در آمدم . و تو نه آن سال و نه سال بعد که ده سال بعد پا به این جهان گذاشتی .

و وقتی تو به دنیا آمدی ٬ طلایه ی رویای من محقق شد . درست مثل ماهی که از آسمان فرو آمده باشد و در دامن من نشسته باشد .
کلام مادر به اینجا که رسید ناگهان برق بی سابقه ای در چشم هایش درخشید . با جدیتی بی نظیر اما همراه با ملاطفت مرا از جا بلند کرد مقابل خودش نشاند و گفت :
ببین ! عباس من !
نسبت تو و فرزندان فاطمه ٬ نسبت برادر با برادر و خواهر نیست . همچنان که نسبت من با علی ٬ نسبت همسر و شوهر نیست .
نمی دانم به دست تضرع کدام دخیل بسته ای یا دعای نیمه شب کدام دل شکسته ای یا نفس اعجازگر کدام رسول کمر به کرامت بسته ای خدا لباس کنیزی این خاندان را بر تنم پوشاند . این لباس آنقدر بر تن من گشاد بود که من در آن گم می شدم . اگر خدا دست مرا نمی گرفت .
این وصلت ٬ هزار پا از سر من زیاد بود . اگر دست خدا مرا از زمین بلند نمی کرد .
تو مبادا گمان کنی که ما همسان و همشأن این خانواده ی بی نظیریم .
اینها تافته های جدا بافته عالمند . اینها زمینی نیستند . آسمانی اند. خاکی نیستند ٬ افلاکی اند .
اینها جانشین و کارگزاران خدا در زمینند .
خدا به اهل زمین منت گذاشته است که این دردانه های خود را چند صباحی راهی زمین کرده است .
آسمان و زمین و ماه و خورشید ٬ از صدقه سر اینها آفریده شده است .
پدرت معلم مسیح بوده است در گهواره نور و منادی کلیم بوده است در کوه طور .
مبادا پدر را با لفظ خالی پدر صدا کنی .
مبادا حسن و حسین را برادر خطاب کنی .
مبادا زینب و ام کلثوم را خواهر بخوانی .
آقای من! و بانوی من !
این صمیمانه ترین خطاب تو باشد با سروران و موالی ات .
مبادا از پشت سرشان قدمی فرا پیش بگذاری .
مبادا پیش از آنها دست به غذا ببری .
مبادا پیش از آنها آب بنوشی .
فرامین تو را همواره به کار بسته ام مادر!
اما اکنون چه کنم که بردن آب در گرو خوردن آن است؟
اکنون چه کنم که دفاع از جانان مستلزم داشتن جان است ؟!

................
سيد مهدي شجاعي، سقاي آب و ادب، 25-


آه
جگرم پاره پاره گشته است و قلبم داغ خورده است
نه جگرم خوب خواهد شد و نه قلبم
ای وای
چه کس اینگونه به خود حق جسارت داده
که بنشیند رویت و محاسنت در دست گیرد و سرت از قفا ببرد؟
آه ای زمان
کاش مرا با خود میبردی به صحرای کربلا
آه ای خدا
جزای آنکس که با دستانش به اهل بیت تعدی کرده جز عذابی دردناک و خوارکننده چیست؟
دلم غوغاست و قلبم سنگین شده
ای وای از این همه غم
ای وای ای وای ای وای
ای وای

IMAGE(http://www.beytoote.com/images/stories/fun/fu3886.jpg)

سلام علیکم
باعرض ادب و احترام

عزاداری های همه شما بزرگواران قبول درگاه حق باشد ان شاءالله
در یکی از سایت ها خبر یک حرکت فرهنگی و ارزشمند را مشاهده کردم که از سال گذشته شروع شده است که اگر در کشور نهادینه شود میتواند آثار خوب و هدفمندی را داشته باشد ان شاءالله

یازهرا سلام الله علیها



:Lflasher:طرح توزیع کتاب نذری در ایام محرم:Rflasher:

[h=3]مدیر اجرایی دومین دوره آئین نذر کتاب و عضو انجمن مهر امید گفت: در سه روز برگزاری آئین نذر کتاب، حدود 6 هزار جلد کتاب در بین مردم اردبیل به صورت نذری و رایگان توزیع شد.[/h]

فاطمه تسبیحی با اعلام این خبر افزود: با توجه به اینکه پارسال اولین بار این برنامه فرهنگی و مذهبی توسط انجمن مهر امید برگزار شد که مردم با این حرکت ناآشنا بودند بنابراین نیازمند توضیح و توجیه بود اما امسال با توجه به اینکه مردم با آئین نذر کتاب آشنا شده بودند، نیاز خاصی به توضیحات در این مورد احساس نمی شد.

وی با بیان اینکه هم کتاب های اهدایی مردم به غرفه آئین نذر کتاب و هم کتاب های نذری توزیع شده توسط انجمن مهر امید نسبت به سال گذشته افزایش قابل توجهی داشته است، تصریح کرد: پارسال حدود 3 هزار جلد کتاب توسط انجمن بین مردم به صورت نذری توزیع شد اما این تعداد در سال جاری به حدود 6 هزار جلد افزایش یافت.


مدیر اجرایی دومین دوره آئین نذر کتاب و عضو انجمن مهر امید ادامه داد: مردم در سال گذشته حدود 700 جلد کتاب به غرفه آئین نذر کتاب اهدا کرده بودند که این تعداد در سال جاری به حدود هزار و 500 جلد افزایش یافت.

تسبیحی افزود: افزایش دو برابری کتاب های اهدایی و دریافتی مردم حاکی از این است که نذر کتاب، جایگاه خود را پیدا کرده و این نذر فرهنگی در استان اردبیل پا می گیرد.

وی با بیان اینکه استقبال پرشور مردم از این آئین فرهنگی و مذهبی ما را برای ادامه برنامه تشویق می کند، ادامه داد: استقبال مردم نشان می دهد که در سال های گذشته جای خالی این چنین حرکت هایی جایی بوده است که انجمن مهر امید این خلا را با ابتکار و خلاقیت خود پر کرده است.


ای جان اردست شما طلبه ها happy


IMAGE(http://www.beytoote.com/images/stories/fun/fu3886.jpg)

وقتي مي خوانم كه افرادي كه در سپاه عمر سعد بودند بعد از كشتن امام حسين الله اكبر مي گفتند
بر خودم مي ترسم
ما ظرفيت اين قدر بد شدن را هم داريم
ما پتانسيل يزد شدن و حسين شدن را داريم
بايد دم به دم دعاي غريق را بخوانيم
و اين جليقه نجات را يك لحظه از تن در نياوريم در اين اقيانوس فتنه ها

جبران ندارد
عزیزترین و مؤثرين آدما مانند دانشمندان و علما (امام حسين و اباالفضل و علي اكبر و...) مثل پازلند!
اگه نباشن، نه جاشون پر میشه،
نه چیزی جاشونو میگیره...

امام علی: علیه السلام
♦️إذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْ ءٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ. ♦️
محاسن ،ج1،ص233
هرگاه عالمی بمیرد رخنه ای در اسلام ایجاد می شود كه تا قيامت چيزي جاي او را نمي تواند پر كند.
وقتي به حضرت زينب گفتند خب ما اشتباه كرديم بياييد ديه بگيريد
فرمودند خاك بر دهان شما
كل دنيا خون بهاي علي اكبر نمي شود چه مي گوييد

✳️عزاداري و افسردگي
آیا توصیه به گریه در عزای امام حسین (ع) باعث افسردگی فرد نمی‌شود؟

روان شناسان سه سطح گریه کردن را شناسایی کرده‌اند:
♦️سطح اول زمینه‌ای جسمی و فیزیولوژیکی دارد. آسیب دیدن عضوی از بدن همچون ضربه‌ای که به‌زانو می‌خورد، بی‌اختیار آه و ناله را بلند می‌کند و اشک و زاری را نمایان می‌سازد. این سنخ گریه همانند نالیدن و اشک ریختن نوزادان، در نخستین ماه‌های زندگی است. باآنکه کودکان به‌تدریج از این سطح فراتر می‌روند و گریه آنان علت‌های دیگری پیدا می‌کند اما همچنان عامل درد جسمی را تا همه عمر درروان ساختن دانه‌های اشک پابرجا و اثرگذار است.

♦️در سطح دوم، هیجانات و عواطف، قافله‌سالار کاروان اشک و آه‌اند. زبانه خشم و سرمای غم هر دو گریه‌آورند. نوجوانی که به ارزیابی دیگران اهمیت می‌دهد، می‌تواند درد برآمده از ضربه‌ای را که به زانویش خورده است تحمل کند و آه و ناله سر ندهد، اما وقتی احساس کند غرورش پامال اهانتی رنج‌آور شده است، نمی‌تواند جلو سیلاب اشک‌هایش را بگیرد.

روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار
چرخ فیروزه طرب خانه از این‌کهگل کرد

در این سطح، رنج یار، هجران محبوب و مرگ عزیز ما را سوگوار و داغدار می‌کند و ریزش بی‌امان اشک‌ها، راز سربه‌مهر محبت را می‌گشاید و دلدادگی ما را به عالم و آدم نشان می‌دهد.
می‌گریم و مرادم از این چشم اشک‌بار
تخم محبت است که در دل بکارمت

♦️ در سطح سوم، هیجان‌های عمیق‌تر انسان، اندوه ساز، سوز انگیز و گریه‌آورند. اینجا عشق... عشق فراتر از عقل جزئی‌نگر، سلسله‌جنبان است.

عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردان‌اند

جفری کاتلر در زبان اشک‌ها از پژوهش‌هایی یاد می‌کند که بر روی مواد تشکیل‌دهنده اشک‌های گوناگون صورت گرفته است. او می‌نویسد: شیمیِ اشک افسردگی با شیمیِ اشک شوق متفاوت است در اولی موادی سمی یافت شده است و در دومی اجزائی آرامش‌بخش.

برای سنجش محتوای اشک‌های سطح سوم، یعنی سطح عشق و انسانیت، به دلیل دشواریاب بودن آن، کاری صورت نگرفته است. گریه‌های ما برای امام حسین (ع) ویاران فداکارش چه نوع گریه‌ای است؟

انتظار می‌رود گریه مسلمان دین‌باور و آزاده و ظلم‌ستیز، در عزای سالار شهیدان، هم نشانی از محبت پاک او به ارزش‌های سترگ انسانی باشد و هم عامل حرکت آفرینی برای نزدیک شدن به کانون محبت و معرفت الهی.

این‌که رسول گرامی اسلام، به دختر بزرگوارش فرموده است: "هر چشمی در روز قیامت گریان است، مگر چشمی که برای مصائب حسین (ع) گریه کند. چنین کسی در روز قیامت خندان و شادان از نعمت‌های بهشتی است."

و این‌که سید بن طاووس، از قول همان رسول والایی‌ها یادآورمان کرده است: "کسی که خود در مصیبت ما گریه کند و دیگران را هرچند اندک گریان سازد، بهشت را برایش ضمانت می‌کنیم."، به این خاطر است که فرد عزادار نخست از طریق گریه کردن، دوستدار و مهرورز آن مظهر پاکی‌ها می‌شود و سپس با گرما و نیروی محبت در مسیر فضیلت‌های انسانی گام برمی‌دارد و این همان تبیینی است که امام رضا (ع) در روز اول محرم به یکی از یارانش کرده است:" اگر خوش داری تا با ما در درجات عالی بهشت باشی، برای حزن ما محزون باش و برای شادی ما شاد، و بر تو باد دوستی و پیروی از ما، چراکه هرگاه شخص سنگ‌ریزه‌ای را هم دوست بدارد، خداوند او را با آن محشور گرداند."

معلوم است گریه‌ای با چنین سرچشمه‌های زلال و سوگیری‌های روش دیگر خواستگاهی از درد جسمانی و یا از افسردگی روانی ندارد.
...........................
✍ دکتر محمود گلزاری، روان‌شناس و استاد دانشگاه، ماهنامه سپیده دانایی شماره ی 61

وقتي مي خوانم كه افرادي كه در سپاه عمر سعد بودند بعد از كشتن امام حسين الله اكبر مي گفتند
بر خودم مي ترسم
ما ظرفيت اين قدر بد شدن را هم داريم
ما پتانسيل يزد شدن و حسين شدن را داريم
بايد دم به دم دعاي غريق را بخوانيم
و اين جليقه نجات را يك لحظه از تن در نياوريم در اين اقيانوس فتنه ها
سلام علیکم
عرض ادب و احترام

دقیقا همین است که میفرمایید استاد

هم باید دعا کرد و هم مسیر را گم نکرد
بنده بارها با خود فکر کرده ام مگر از زمان رحلت پیامبر صلوات الله علیه تا شهادت امام حسین علیه السلام چقدر گذشته بوذ که مردم فراموش کرده باشند که این بزرگواران فرزندان پیامبر روحی فداه هستند؟!

از رحلت پیامبر صلوات الله تا شهادت امام حسین علیه السلام حدود پنجاه سال بیشتر نگذشته بود،مسلما زمان طولانی نبوده که بگوییم مردم دوران پیامبر روحی فداه ،حرف ها و سفارشات ایشان را فراموش کرده بودند! پس این گمراهی راباید جای دیگری جستجو کرد! در غفلت،در بی بصیرتی،در دنیا پرستی در کینه و بغضی که به حضرت علی علیه السلام داشتند،در عوام فریبی مردم توسط دشمنان
،واقعه عاشوراقطعا ریشه در سقیفه بنی ساعده دارد!

ماباید هر لحظه به خداوند پناه ببریم و دشمن شناسی داشته باشیم که دچار فتنه های این زمان نشویم و الا گمراه شدنمان و خدایی نکرده ایستادنمان در برابر امام زمانه امان بعید نیست !

خداوند به همه مارحم کند که مسلمان و شیعه از دنیا برویم!
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
یازهراسلام الله علیها

[FONT=&quot]عزا و پيشگيري از افسردگي[FONT=&quot]
[FONT=&quot]فرق است بين غم و افسردگي، غم حالتي است گذرا و همه گير كه طول مدت و شدتش زياد نيست ولي افسردگي حالتي است كه استمرار دارد شدتش از غم عادي بيشتر است و استمرار دارد. لذت و رضايت زندگي را مي گيرد و ...فرد غمديده بعد از مجلس غم مثل روضه بر امام حسين-ع- و مجلس ترحيم كنترل خلق (حالت هيجاني مستمر )خود را دارد و آگاهانه و ارادي غم را از دل بيرون مي كند. بنابراين با دوستش برخورد مي كند با تبسم با او مواجه مي شود و با او مزاح مي كند.[FONT=&quot]
[FONT=&quot]افسردگي مجموعه اي از نشانه هاست كه بارزترينش عدم احساس لذت (anhedonia[FONT=&quot]) و خلق پايين (depressed mood[FONT=&quot])است. در عدم احساس لذت او از ديدار دوست صميمي اش، رنگين كمان،روابط انساني با نزديكان، غذاي لذيذ، كمدي و...به وجد نمي آيد.[FONT=&quot]
[FONT=&quot]فرد افسرده از احساس پوچي و بي معنايي زندگي و فعاليت هاي روزانه كار، مدرسه و...رنج مي برد. بك روان شناس معروف سه نشانه براي افسردگي بيان مي كند:[FONT=&quot]
[FONT=&quot]ديد منفي نسبت به:[FONT=&quot]
[FONT=&quot]1- خود،[FONT=&quot]
[FONT=&quot]2- آينده[FONT=&quot]
[FONT=&quot]3- جهان[FONT=&quot]
[FONT=&quot]علل افسردگي[FONT=&quot]
[FONT=&quot]افسردگي مانند اغلب اختلالات رواني توليد عوامل گوناگون زير است:[FONT=&quot]
[FONT=&quot]1-رواني،[FONT=&quot]
[FONT=&quot]2- زيستي( ژنتيك، سرشت و هورمون ها،[FONT=&quot])
[FONT=&quot]3- اجتماعي،[FONT=&quot]
[FONT=&quot]4- معنوي( گناه، عذاب وجدان و...)[FONT=&quot]
[FONT=&quot]سئوال:[FONT=&quot]
[FONT=&quot]با عزاداري بر امام حسين (ع) آيا نشانه هايي از بيماري بالا (افسردگي) را در خود مي بيند يا برعكس يا...؟[FONT=&quot]
[FONT=&quot]می گویند: عزای بر امام حسین (ع ) سبب افسردگی و پژمردگی می شود.[FONT=&quot] ولي[FONT=&quot] نمی گویند:[FONT=&quot]
[FONT=&quot]کدام افسرده ای:[FONT=&quot]
[FONT=Calibri]1- [FONT=&quot]از خانه بیرون می زند و پر تب و تاب است.[FONT=&quot]
[FONT=Calibri]2- [FONT=&quot]مي گويد هيهات من الذله.
[FONT=Calibri]3- [FONT=&quot]برنامه گروهی دارد.با مردم معاشرت و هماهنگي در حضور در مراسم دارد.
[FONT=Calibri]4- [FONT=&quot] به جای احساس ناامیدی از خدا می خواد که به او زندگی حسینی و مرگ حسینی بدهد.
[FONT=Calibri]5- [FONT=&quot] نذر می کند و با ذوق و شوق آن را آماده مي كند و به دست عزاداران مي رساند.
[FONT=Calibri]6- [FONT=&quot]در سخنرانی شرکت می کند و سینه زنی.
[FONT=Calibri]7- [FONT=&quot] فرزند خردسالش را با مهرباني ساعت ها به بغل می گیرد و مدت ها با نشاط در مراسم حاضر می شود و با فرزندش از هر وقت دیگر مهربان تر است.
[FONT=&quot]تذكر روان شناختي[FONT=&quot]
[FONT=&quot]افراد باورها و بينش هاي مختلفي دارند اگر مراسم سخنراني يا مرثيه حال بيماران رواني مانند افراد افسرده را بد مي كند نبايد آنها در اين مراسم بروند يا آنها را به اين مراسم برد. فرد افسرده نظام باورها و بينش هايش گرفتار #خطاهايـشناختي مي شود و مضطرب است؛ خود، ديگران و آينده و دنيا را تيره و تار مي بيند و نااميد است نمي تواندتحليل درستي از نهضت كربلا و گرفتاري و بلاها بكند و نمي فهمد كه اين كه حضرت زينب فرمودند به غير از زيبايي چيزي نديدم و يا مفهوم جمله حضرت قاسم كه فرمود شهادت نزد من از عسل شيرين تر است يعني چه؟[FONT=&quot]
[FONT=&quot]بنابراين مي توانيم از جلوه هايي از عاشورا استفاده كنيم كه به او كمك مي كند مانند بيان داستان هاي شفابخش و كرامات امام حسين و حضرت زينب و رقيه، بيان صفات و داستان هاي آرام بخش اهل بيت خوردن تربيت سيدالشهدا به قصد شفا، خوردن نذري، توسل ديگران و دعاي ديگران براي شفاي او بيماران، همراه داشتن قرآن، [FONT=&quot]
[FONT=&quot]✍[FONT=&quot]محمدحسين قديري، ماهنامه خانه خوبان
https://telegram.me/zendegiearam110/1179

[FONT=B Mitra]قدرت عقيده
[FONT=B Mitra]عقيده از عقد به معناي گره است. يعني چيزي به عقل و قلب گره خورده است. اهالی یک دهکده تصمیم گرفتند
برای نزول باران دعا کنند؛ روز موعود همه مردم برای مراسم دعا در محلی جمع شدند، اما در این میان تنها یک پسر بچه با خودش چتر آورده بود!

The whole village had gone out and gathered together to pray to God foreign; But among them all
[FONT=B Mitra]only a little boy had brought an umbrella with him


[FONT=B Mitra]امام صادق (عليه السلام) فرمود: در خاك حائري كه امام حسين عليه السلام در آن مدفون است شفاى از هر دردى است و امان از هر ترسى است.[1]
ابوبکر حضرمى از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده است: اگر مریضى از مومنین که حق و حرمت امام حسین علیه السلام را بشناسد، به اندازه سر انگشتى از خاک قبرش بردارد براى او دواء و شفاست.[2]
از امام صادق (علیه السلام) پرسیده شد که چگونه است که انسانی از خاک قبر امام حسین علیه السلام استفاده می کند و نتیجه می گیرد و شخصی دیگری از خاک استفاده می کند ولی نتیجه نمی گیرد؟حضرت فرمودند: قسم به خدائی که غیر از او کسی نیست، هیچ کس از تربت امام حسین علیه السلام استفاده نکرده در حالی که «عقیده داشته» که خدا به وسیله آن نفع می دهد مگر اینکه نتیجه گرفته. [3]
از امام باقر (علیه السلام) روایت شده که می فرمودند: خاک قبر امام حسین علیه السلام شفاء از هر دردی است و امان از هر خوف و اضطرابی است، البته برای کسی که با این نیت و عقیده آن را بگیرد.[4]


[FONT=B Mitra]پی نوشت :
[FONT=B Mitra]1. سئل عن الصادق (علیه السلام) يَأْخُذُ الْإِنْسَانُ مِنْ طِينِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ عليه السلام فَيَنْتَفِعُ بِهِ وَ يَأْخُذُ غَيْرُهُ وَ لَا يَنْتَفِعُ بِهِ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ مَا يَأْخُذُهُ أَحَدٌ وَ هُوَ يَرَى أَنَّ اللَّهَ يَنْفَعُهُ بِهِ إِلَّا نَفَعَهُ بِهِ. (مکارم الاخلاق، ص ۱۶۷)
2. وَ رَوَى أَبُو بَکْرٍ الْحَضْرَمِیُّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ لَوْ أَنَّ مَرِیضاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ یَعْرِفُ حَقَّ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) وَ حُرْمَتَهُ أَخَذَ لَهُ مِنْ طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) مِثْلَ رَأْسِ الْأَنْمُلَهِ کَانَ لَهُ دَوَاءً وَ شِفَاء. (کامل الزیارات، ص۴۶۵)
3.سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام يَقُولُ‏ إِنَّ فِي طِينِ‏الْحَائِرِ الَّذِي فِيهِ الْحُسَيْنُ عليه السلام شِفَاءً مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَ أَمَاناً مِنْ كُلِّ خَوْفٍ.(كامل الزيارات، ص467)
4. عَنْ جابربن یزید الجعفی قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدِبْنِ علی علیه السَّلَامُ یقول : طین قَبْرِ الحسین علیه السَّلَامُ شِفَاءٌ مِنْ کل دَاءٍ وَ أَمَانٌ مِنْ کل خَوْفٍ وَ هولمَن أَخَذَلَهُ (وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۴۱۱ )
.............................
رك: سيد محمدتقي علوي، #مشاوره زيرگنبد فيروزهـاي (پاسخ به پرسش هاي فقهي در حوزه فراروان شناسي و طب غير معمول)، ج4، ص33. نشر مركز مشاوره ماوأ -تلفن: 02532900882

[FONT=B Mitra]

یاران شیدای حسین بن علی (ع)
يكي از شيوه هاي تقويت اراده ، همانندسازي با نمادهاي ديني است. براي اين امر كتاب زير را پيشنهاد مي كنيم:
شيدايي، پاداش آناني است كه از خود گذشته اند و چه كسي گذشته تر از خويش، جز شهيد؛ آن هم شهيد عرصه ي كرب و بلا ! برگ برگ اين نوشتار، از راز دلاور مرداني پرده بر مي دارد كه مولايشان چنين فرمود : من ياراني با وفا تر و بهتر از اصحاب خود نمي شناسم... به خدا سوگند اين ها را امتحان كرده ام، آن ها را مرداني سينه سپر كرده يافتم به گونه اي كه به مرگ زير چشمي مي نگرند...
ياران شيداي حسين بن علي (عليه السّلام) هم چون گنجينه اي است بي كران از درياي معرفت و مردانگي كه طريق دل دادگي مي آموزد به آن هايي كه مي خواهند ياران شيداي حجت بن الحسن العسگري گردند. اين كتاب دربرگيرنده حالات و روحيات مردان و دلاوران كربلا با توجه به اينكه هنگامي كه حسين بن‏علي(ع) از همراهان خود بيعت برداشت و فرمود راه بر شما باز است و آنها پاسخ دادند: خدا را سپاس كه اين شرافت را به ما نصيب كرد كه در كنار شما به شهادت رسيم. آري ياران امام، از اهل ايمان و پيروان حضرت ابراهيم خليل كمتر نيستند. دوران چون روزگار امام حسين(ع) است و ياراني چون او براي مهدي فاطمه(عج) آرزو مي‏شود. اين كتاب الگويي پيش راه همه پويندگان اهل‏بيت(ع) به ويژه جوانان و نوجوانان مي‏باشد.
نويسنده در ابتدای کتاب ديگرش به نام «تنهای تنها؛ مقتل وترالموتور»، در متنی کوتاه به انگیزه خود از نگارش و انتشار کتاب ها اشاره می کنند:
«شاید این نکته راهی بر عزیزان جوانم باز کند: در هر سختی و تنگنایی با نوشتاری از او یا اولیاء طاهرینش گردنه ها را به سهولت گذرانیده ام. در کشاکش جنگ تحمیلی که همه جا نا امن بود، «تفسیر سوره یاسین» را؛ و در دوران سفر به غرب و دوری از وطن، «یاران شیدای حسین بن علی علیه السلام» را؛ و در هنگام ورود به سیاست و سیاست بازی های این و آن، «مقتل الحسین علیه السلام» را...»

علاقه مندان جهت تهیه آثار استاد آقاتهرانی می توانند به نمایندگی های «کتابستان» و دیگر کتاب فروشی های معتبر در سراسر کشور مراجعه کرده و یا با شماره تلفن: 02537839406 تماس حاصل فرمایند.
نویسنده : مرتضی آقاتهرانی
ناشر : کتاب یوسف
موضوع : مقتل امام حسین علیه السلام و یاران

http://www.aghatehrani.ir

من خودم رو مسلمون واقعی نمی دونم ، تا جایی که بتونم سعی میکنم عمل کنم.

محرم تمام شد!!!
به خانه هایتان بروید.
مها شوید برای هرآنچه که بوده اید.
حسین را هم درون پتو هایتان پنهان کنید تا سال دیگر.
چون علم وکتل ونخل و زنجیرهایتان.
اکبر و اصغر وقاسم وعباس راهم!
عباس را نه !
به کارتان می آید....
برای قسم خوردنتان هنگام دروغ.
برای گاه خطرهایتان.
زمانی که می خواهید ر دیگری کلاه بگذارید وشاهدی می خواهید.
فردا صبح هم کرکره مغازه هایتان را بالا بدهید.
درب بنگاه هایتان را باز کنید ویک لایتان را چهار لا حساب کنید.
کلاه هایتان را آماده کند برای اینکه دولاره تا خرخره سر مردم بگذارد.
آنچه را این روزها خرج نذری هایتان کردید, خرج شربت, چای, مرغ و برنجتان
به یک باره جبران کنید.
بروید وحسین و دردهایش را به حال خود بگذارید.

:-

[FONT=B Mitra]
[FONT=B Mitra]خانواده وهب بن عبدالله کلبي
[FONT=B Mitra]وهب اهل کوفه بود و به همراه مادر و همسرش در کربلا حضور داشت. روز عاشورا به تشويق مادر بعد از حر و بُرير به ميدان رفت. کمي که جنگيد، نزد مادرش آمد و گفت: آيا راضي شدي؟ مادرش پاسخ داد: وقتي راضي مي شوم که در رکاب حسين(ع) به شهادت برسي. وهب دوباره به میدان رفت. همسرش نیز چوبي گرفته و همراه او به ميدان شتافت. وهب آن قدر جنگيد تا شهيد شد. همسرش به بالين او رفت و خون از چهره اش پاک کرد. شمر که شاهد اين صحنه بود، به غلامش دستور داد تا این زن را به شهادت برساند. اين زن، اولين زني بود که از سپاه حسين(ع) به شهادت رسيد.

اينجا

وقتي مي خوانم كه افرادي كه در سپاه عمر سعد بودند بعد از كشتن امام حسين الله اكبر مي گفتند
بر خودم مي ترسم
ما ظرفيت اين قدر بد شدن را هم داريم
ما پتانسيل يزد شدن و حسين شدن را داريم
بايد دم به دم دعاي غريق را بخوانيم
و اين جليقه نجات را يك لحظه از تن در نياوريم در اين اقيانوس فتنه ها

عرض سلام و ادب
همین طور است که می فرمایید خدا میداند چه کسی عاقبت بخیر میشود و چه کسی نه
اما برخی موارد هستند که انسان را با سرعت نور به سمت شقی شدن هل می دهند
مثل لقمه حرام
که باید جدا از آن پرهیز کرد
کاری که لقمه حرام با آدمی می کند من ندیدم چیز دیگری چنین قدرتی داشته باشد
امام حسین پیش از ظهر عاشورا در کربلا صحبت‌های زیادی کرد ولی هیچ کدام اثر نمی ‌کرد. در آخر حضرت فرمودند: « فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ ؛ چون شکم‌های شما از حرام پرشده است ، حرف‌های من در شما اثر نمی گذارد.
[SPOILER] گویا اختلاس گران و دزدان بیت المال اصلا اینچیزها را نشنیده اند که با سر در بیت المال فرو رفته و مشغول خوردن هستند!![/SPOILER]

و مسلمان بودن تقلیدی و نه تحقیقی هم بسیار خطرناک است وقتی تحقیق نباشد کوچک ترین شبهه ای شخص را صدها متر به سمت بدبختی پرتاب می کند

تازه آنهایی که ایمانشان تحقیقی است و لقمه حرام هم نمی خورند در خطرند وای به حال کسی که با لقمه حرام و کم بودن اطلاعات بیشتر خودش را در معرض خطر قرار دهد
خداوند عاقبت همه ما و شما را ختم به خیر کند ان شاءالله

شبلی عارف معروف؛ به مسجدی رفت كه دو ركعت نماز بخواند. در آن مسجد كودكان درس می خواندند و وقت نان خوردن كودكان بود. دو كودك نزدیك شبلی نشسته بودند.
یكی پسر ثروتمندی بود و دیگری پسر فقیری.
در زنبیل پسر ثروتمند پاره ای حلوا بود و در زنبیل پسر فقیر نان خشك. پسر فقیر از او حلوا میخواست.
آن كودك می گفت: اگر خواهی كه پاره ای حلوا به تو دهم، سگ من باش و چون سگان بانگ كن.
آن بیچاره بانگ سگ كرد و پسر ثروتمند پاره ای حلوا بدو می داد. باز دیگر باره بانگ میكرد و پاره ای دیگر می گرفت. همچنین بانگ می كرد و حلوا می گرفت.
شبلی در آنان می نگریست و می گریست. كسی از او پرسید:
ای شیخ تو را چه رسیده است كه گریان شده ای؟
شبلی گفت: نگاه كنید كه طمع كاری به مردم چه رسانَد؟
اگر آن كودك بدان نان تهی قناعت می كرد و طمع از حلوای او برمی داشت، سگ همچون خویشتنی نمی شد....


آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود روی خاک

آمده از خیمه گه خواهر غم دیده ات
دید و که شمر از جفا نشسته بر سینه ات

آه

IMAGE(http://static.cloob.com//public/user_data/album_photo/2409/7225224-b.jpg)


*برخورد یک طلبه با چند جوان*
برگی از خاطرات:
از محل کار با اتوبوس به خانه بر می گشتم چند جوان در اتوبوس ، طلبه ای را که در کنار آنها ایستاده بود مسخره می کردند وسخنانی می گفتند که شاید هر کدام از ما اگر آنها را می شنیدیم عصبانی و با آنها برخورد می کردیم ، اما رفتار این طلبه با آنها به نحوی بود که در نهایت آنها کوتاه آمدند و حتی وقتی که این طلبه دید آنها بلیط اتوبوس ندارند بلیط آنها را حساب کرد .
چه خوب است آنهایی که وظیفه هدایت جامعه را به عهده دارند در مقابل اینگونه حرکات و سخنان ، از خود سعه صدر نشان داده و ظرفیت و تحمل خود را بالا ببرند. آنچنان که معصومین در مقابل افراد مخالف از خود خویشتنداری نشان می دادند
*اسماعیل آذری نژاد*

تا كي؟
روزی زﻧﯽ از یک ﺣﻘﻮقدان ﭘﺮﺳﯿﺪ :
ﺗﺎ ﮐﯽ ﻣﯽ ﺧﻮاهید ﺑﻪ ﻣﺮدان اﺟﺎزه ﺑﺪهید زن دوم ﺑﮕﯿﺮند؟؟!!
ﺣﻘﻮقدان ﮔﻔﺖ:
ﺗﺎ زﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ زﻧﻬﺎ ﯾﺎد ﺑﮕﯿﺮند زن دوم ﻫﯿﭻ ﻣﺮدی نشوند.
" از زنان است که بر زنان است "
...............
شوخ طبعي هاي طلبگي، محمدحسين قديري، ج2، ص52.

چند روز پیش توی کمدم دنبال یه مدرکی میگشتم اینو پیدا کردم چقدر خندیدم.

شاید باورت نشه ولی حقیقت داره. IMAGE(http://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/5.gif)

IMAGE(http://uupload.ir/files/g5ha_2016-10-07_14.05.16_thumb.jpg)

[SPOILER]
به خودت بخندIMAGE(http://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/22.gif)
[SPOILER]
حسود IMAGE(http://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/22.gif)
[/SPOILER]
[/SPOILER]

موضوع قفل شده است