شوخ طبعی‌ها و حکایات طلبگی: آخوند فقط حاج فتح الله لا غير (فردا همه مهمون من)

تب‌های اولیه

10177 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="Times New Roman"][="Black"]

حامی;819863 نوشت:

قرار نيست اينجا
ناراحت بشويم
اصلا نويسندگي با مصائبي همراه است كه نگو و نپرس
كتاب هاي سنگين فلسفي و علمي و تحليلي را ببينيد قيمتي مي خورد كه يك كتاب لطيفه خورده است لطائفي كه صاحب كتاب هنرش جمع اوري بوده است
مثلا استاد جواد آملي براي چند صفحه از كتابشان به اندازه وقتي كه افراد زيادي براي كل كتاب خود گذاشته اند صرف كرده اند
بحث خودم نيست
مصيبت كلي است
حالي بهتون دست داد و گريه كرديد همه را دعا كنيد بي خانه ها و مجردان و مريضان روحي و ذهني و جسمي و..:geryan::ashk:

حرف شما کاملا درست هست. ولی من سه تا سوال پرسیدم که جواب هیچ کدوم رو ندادید. یا شاید دوست ندارید جواب بدید.[/]

توله سگ
آقاي لاكردار خيلي كلمه توله سگ را به كار مي برد از او علت را پرسيدم گفت: قبلنا فُش بود اما الان یه نوع ابراز علاقس.
لامصب احساسی که توش هست تو دوسد دارم نیس.
[=Symbol]* ‌از نظر ديني ارزش هاي ثابت هستند. دو دو تا تا ابد چهارتا مي شود. نمي شود به مد روز و تفنن بگوييم 5 تا يا سه تا مي شود.

...............................
لبخندها و دلخندها، ص35

ممنون ميشم اگر نقدي داريد بفرماييد

بمير تا مردن ارزونه
آقاي لاكردار مي گفت: قيمت قبر و اجاره مسجد و پذيرايى مهمونا انقدر گرون در مياد
كه فكر كنم من بميرم جسدم رو يواشكى بسوزونن به همه بگن از خونه فرار كرده يا آلزايمر داشته رفته به خونه برنگشته،
يا بگويند ما اصالتا چيني يا كره اي يا هندي هستيم

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

حامی;819869 نوشت:
اجاره مسجد و

روحانيون و ائمه جماعت مراقب باشيد هيأت امنا به مردم بينوا ظلمي نكنند
يار بينوايان باشيم
تا مصيبتي بر مصائب آنها اضافه نشود

.................................
شهيد ثاني بعد از مرگ پنجمين فرزندش اين كتابي مي نويسند با نام:
مسكن الفوأد عند فقد الاحبه و الاولاد

در معنا بخشي به مرگ بي نظير است اين كتاب به خصوص اين كه خود مؤلف داغ ديده است

اين كتاب را شيخ عبدالحميد واسطي ترجمه كرده است
با نام آرام بخش دلها در مصيبت و بلاها
و انتشارات مؤسسه مطالعات راهبردي علوم و معارف اسلام در مشهد چاپ كرده است
خود مترجم دختر دوازده ساله اش را از دست داده

ترجمه ديگر اين كتاب
اسلام در كنار داغديدگان نشر جوانه رشد تهران[/]

Im_Masoud.Freeman;819867 نوشت:
حرف شما کاملا درست هست. ولی من سه تا سوال پرسیدم که جواب هیچ کدوم رو ندادید. یا شاید دوست ندارید جواب بدید.

بحثم كلي بود و كتاب خودم منظور نبود
در ثاني اگر هم منظورم كتاب خودم بود نمي توانستم اخلاقا حرفي بزنم چون ضوابط مركز اين است كه ما مثل زورو چهره مان مشخص نشود مگر اين كه گروهبان گارسيا به زور كشف حجاب كند و بفهمد ما دون ديگو هستيم:Nishkhand:
:ok::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
خب يكيش اوضاع اقتصادي بد است دوم حمايت نكردن مراكز فرهنگي است
مثلا برخي از مراكز فرهنگي كه بودجه هم دارند وقتي مي خواهند از نويسنده اي كتاب بخرند فكر مي كنند نويسنده سرمايه دار است چك و چونه مي زنند تا بيش از 50 درصد هم تخفيف بگيرند
در خدمات حوزه طلاب كتابفروشي بود مي گفت كتاب مؤلفان را تا 70 درصد تخفيف مي گيرم و خودم پنجاه درصد يا 45 درصد تخفيف به خوانندگان مي فروشم
اين كار يك خوبي دارد و ان اين كه خواننده مدتي كتاب ارزان تر به دست مي آورد
يك بدي هم دارد كه خيلي درشت تر است و آن اين كه نويسنده رغبت نمي كند كتابي را چاپ كند چون مي گويد بروم سك سك بفروشم راحت تر آرامش بيشتري دارم و فرزندانم هم بهره اي مي برد گير نمي دهند كه بابا هرروز چه كار مي كنيد ما نه تفريحي داريم و تعطيلي
و...
يكي از طلاب در نمايشگاه كتابي در بوشهر شركت كرده بود مي گفت به جز حمالي برايم چيزي نداشت مردم غالبا بيشتر دنبال كتاب هاي آشپزي و ....اين چيز ها هستند و كتبي كه مجبور باشند براي تحصيل بخرند
....
كتابفروشي كه كتب درسي طلاب را هم مي فروشد و خودش هم طلبه است مي گفت بازار ما مدت ها كساد است
حتي طلاب به خاطر شهريه كمي كه دارند به زور رغبت مي كنند كتب درسي خود را بخرند.

[="Times New Roman"][="Black"]

حامی;819891 نوشت:

بحثم كلي بود و كتاب خودم منظور نبود
در ثاني اگر هم منظورم كتاب خودم بود نمي توانستم اخلاقا حرفي بزنم چون ضوابط مركز اين است كه ما مثل زورو چهره مان مشخص نشود مگر اين كه گروهبان گارسيا به زور كشف حجاب كند و بفهمد ما دون ديگو هستيم:Nishkhand:
:ok::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
خب يكيش اوضاع اقتصادي بد است دوم حمايت نكردن مراكز فرهنگي است
مثلا برخي از مراكز فرهنگي كه بودجه هم دارند وقتي مي خواهند از نويسنده اي كتاب بخرند فكر مي كنند نويسنده سرمايه دار است چك و چونه مي زنند تا بيش از 50 درصد هم تخفيف بگيرند
در خدمات حوزه طلاب كتابفروشي بود مي گفت كتاب مؤلفان را تا 70 درصد تخفيف مي گيرم و خودم پنجاه درصد يا 45 درصد تخفيف به خوانندگان مي فروشم
اين كار يك خوبي دارد و ان اين كه خواننده مدتي كتاب ارزان تر به دست مي آورد
يك بدي هم دارد كه خيلي درشت تر است و آن اين كه نويسنده رغبت نمي كند كتابي را چاپ كند چون مي گويد بروم سك سك بفروشم راحت تر آرامش بيشتري دارم و فرزندانم هم بهره اي مي برد گير نمي دهند كه بابا هرروز چه كار مي كنيد ما نه تفريحي داريم و تعطيلي
و...
يكي از طلاب در نمايشگاه كتابي در بوشهر شركت كرده بود مي گفت به جز حمالي برايم چيزي نداشت مردم غالبا بيشتر دنبال كتاب هاي آشپزي و ....اين چيز ها هستند و كتبي كه مجبور باشند براي تحصيل بخرند
....
كتابفروشي كه كتب درسي طلاب را هم مي فروشد و خودش هم طلبه است مي گفت بازار ما مدت ها كساد است
حتي طلاب به خاطر شهريه كمي كه دارند به زور رغبت مي كنند كتب درسي خود را بخرند.

پیشنهاد هم قبول میکنید درباره نوشتن یه کتاب جدید. ;;)[/]

Im_Masoud.Freeman;819932 نوشت:
پیشنهاد هم قبول میکنید درباره نوشتن یه کتاب جدید.

سلام
علاقه باشد نويسنده باز هم اين كار را مي كند چون خود نوشتن آرام بخش و گفتگو با مخاطب برايش لذت بخش است
از بين انبيا هم حضرت ادريس نويسنده بودند
اين طوري ي همانندسازي هم با ايشان مي شود:)
يكي از اقوام كه خلبان هواپيماي جنگي است ماه مبارك رمضان مي گفت مي خواهم كتاب بنويسم مراحلش را كه گفتم و مشكلاتش گفت: اي بابا
بي خيالش شدم

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

حامی;819945 نوشت:
يكي از اقوام كه خلبان هواپيماي جنگي است

البته قرار شده با هم برويم ي دوري بزنم اگر هم پايگاه اجازه نداد ي بوق بزنم و برگردم
مسيري را كه با ماشين 7 ساعت مي روند مي گفت بيست دقيقه مي روم
ماه مبارك براي روزه خوري خلباني هم بد نيست ي نيش گاز بدي مسافري به خصوص اگر هرباري يك مسيري بروي كه تكراري نباشد و كثيرالسفر نباشيد[/]

[=courier new]سبقت ممنوع


[=courier new]
از اين تاپيك ديدن فرماييد
سركار خانم باغ بهشت خيلي زحمت مي كشند برايش


نرم افزار اندرویدی 365 نکته تربیتی



فهرست

فصل اول:
فروردین

اردیبهشت
خرداد

فصل دوم:

تیر

مرداد
شهریور

فصل سوم:
مهر
آبان
آذر

فصل چهارم:
دی
بهمن
اسغند



تذكر

براي دريافت مطالب نرم افزار ياد شده و نرم‌افزارهاي اندرويدي «احكام روان شناختي»، «نيش‌ها و نوش‌ها»، «بال باشيم نه و بال» و « احكام طلبگي» و....به اين آدرس رجوع كنيد:



دريافت نرم افزار از گنجينه


حامی جان !
کجا خوابت برده ؟
بیا و ببین که چه خبره ؟
دیدی چه شد ؟
دیدی چه کرد ه ای ؟
کار ی کرده ای کارستان !!!!!!!!!!!!!!
الله اکبر به این مگن :
کار خارق العاده !!
اگه گفتی چه شده ؟
وقتی تاپیک تو باز کردم دید م یک لشکر مهمان داری !!
بلی ! مهمان .
25 نفر همزمان داشتند تاپیک شوخی های ترا با چهار چشم نگاه می کردند .
اونهم اول صبح ساعت 8 که معمولا خیلی ها در خواب غفلت اند .
فقط اونهای که از شوق دیدن تاپیک ها ی تو خواب شان نمی برند بیدار در بیدار اند .
ما شا ءالله .

خرافه­ زداییِ كلثوم ننه
رهبر معظم انقلاب در رابطه با کتاب کلثوم ننه به نوشته آقا جمال خوانساری می‌فرماید:
«مسئله دیگر، مبارزه‌ با خرافات است. در کنار ترویج و تبلیغ معارف اصیل دینى و اسلام ناب، باید با خرافات مبارزه کرد. کسانى دارند روزبه‌روز خرافات جدیدى را وارد جامعه ما مى‌کنند. مبارزه با خرافات را باید جدى بگیرید. این روش علماى ما بوده. مرحوم آقا جمال خوانسارى، عالم معروف، مُحشىّ شرح لمعه – که حاشیه‌هاى او را در حواشى شرح لمعه‌هاى قدیم دیده‌اید. نمى‌دانم حالا هم چاپ مى‌شود یا نه. پسر مرحوم آقا حسین خوانسارى (که پدر و پسر از علما و برجست‌گان تاریخ روحانیت شیعه‌اند) – سیصد سال پیش براى اینکه خرافات را برملا کند، کتابى به نام» کلثوم ننه را نوشت، که الان هست.
بنده چاپ‌هاى قدیمش را داشتم و اخیرا هم دیدم مجدداً چاپ شده است، که چاپ جدیدش را هم براى من آوردند. ایشان با زبان طنز، معروف‌ترین خرافات زمان خودش را به زبان فتواى فقهاى زنان درآورده و مى‌گوید زنان پنج فقیه بزرگ دارند!
یکى‌اش، کلثوم ننه است!
یکى، دده بزم‌آراست!
یکى، بى‌بى‌شاه زینب است!
یکى، فلان است.
آن وقت از قول این‌ها مثلا در باب محرم و نامحرم، در باب طهارت و نجاست و در باب انواع و اقسام چیزها، مطالبى را نقل مى‌کند.
یعنى عالم دینى به این چیزها مى‌پردازد.
ما خیال مى‌کنیم اگر با یک مطلبى که مورد عقیده مردم است و خرافى و خلاف واقع است، مقاومت کردیم، بر خلاف شئون روحانى عمل کرده‌ایم؛ نه، شأن روحانى این است............................
محمدحسين قديري، شوخ طبعي هاي طلبگي، ص 248

حامی;820087 نوشت:
خرافه­ زداییِ كلثوم ننه
رهبر معظم انقلاب در رابطه با کتاب کلثوم ننه به نوشته آقا جمال خوانساری می‌فرماید:

دو حکایت از کتب کلثوم

اول: اقسام محرم و نامحرم

• کسانی که نامحرمند:
اول عمامه به سر اگر چه کوچک و کمتر از پانزده سال داشته باشد؛ ولی عمامه هر چه بزرگ‌تر باشد صاحب آن بیشتر نامحرم است! و طالبان علم، در هر لباسی باشند.
دیگر، علما و پیش‌نمازان و خدام مساجد و روضه خوان و واعظ و تاجر و کسانی که به حج رفته باشند.
دیگر، موذن؛ و واجب است این چند طایفه اگر محرم نسبی هم هستند مانند شوهر یا پسر خود و عمو یا پسر برادر و پسر خواهر و دایی و حتی شوهر خود!، زن از آن‌ها بگریزد! و اجتناب نماید واِلا گناه کرده.

• اما آنانکه محرمند:
یهودی براق فروش، سبزی فروش، زردک فروش، بزاز، پنبه عوض کن، طبیب، رمال، دعانویس، جادوگر، مطرب، نقاره­چی، سرناچی، عمله، کلاه به سر! گلوبند فروش،
و دده بزم آرا فرماید: اگر یهودی براق فروش باشد و اتفاقاً او دعانویس هم باشد، به اندازه‌ایی محرم است که تا هم فیها خالدون! و اجتناب از او فعل حرام و جزء گناهان کبیره باشد بلکه این مرد اگر به خانه وارد شود باید احترامات او را به جا و حاجتش را برآورد‍.

دوم: اوقات وجوب ترک نماز
اول در شب‌های عروسی،
دوم در حضور ساززن و نقاره‌چی،
سوم وقتی که زن خویشان خود را در حمام ببیند لازم است که ترک نماز کند و حالات شوهر خویش را به خویشان گوید.
چهارم روزی که به موعظه شنیدن رفته‌باشد.
پنجم روزی که جامه نو پوشیده‌باشد و ترسد که خرد و ضایع شود، در این صورت خاله جان آقا ترددی دارد و گفته که ترک نماز مستحب است نه واجب و این قول خالی از قوه نیست.
ششم روزی که زن، زینت عید کرده‌باشد یا به عروسی رفته یا زنی که شوهرش در سفر مانده‌باشد؛ و این قول اجماعی است و در چند جای دیگر هم وجوب ترک نماز را نوشته‌اند که چون سندش ضعیف بود و اختلاف داشت ایراد نشد.
...........................
محمدحسين قديري، شوخ طبعي هاي طلبگي، ص 247

[=Amiri]دختر عفيف و كم رو
يادش به خير قديما مي‌گفتن تره به تخمش مي‌ره حسني به باباش. ولي الان شايد تره به تخمش بره ولي خيلي ها رنگ و بويي از بابا و مامان نبرده اند:

شعر طنزی گفته‌ام خیلی قشنگ ** نقد کن اما بدون فحـش و جنـگ
دختری با مادرش در رختخـــواب** درد و دل می‌کرد با چشمی پر آب

گفت مادر! حالم اصلا خوب نیست** زندگی از بهر من مطلوب نیست
گو چه خاکی را بریزم بر سرم** روی دستت باد کــردم مادرم‼

سن من از 26 افزون شده** قلب من آتش گرفته خون شده
هیچ کس مجنون این لیلا نشد** شوهری از بهر من پیدا نشد

غم میان سینه شد انباشته*** بوی ترشی خانه را برداشته
مادرش چون حرف دختر را شنفت** خنده بر لب آمدش آهسته گفت:

دختـرم بخت تو هم وا می‌شود** غنچه ی عشقت شکوفا می شود
غصه ها را از وجودت دور کن** این همه شوهـر یکی را تور کن

گفت دختر: مادر محبوب من‼ ** ای رفیق مهـربان و خوب من
گفتـه ام با دوستـانم بارهـا ** من بدم می آید از این کار ها

در خیابان یا میان کــوچه ها ** سر به زیرم با وقارم هر کجا
کی نگاهی می‌کنم بر یک پسر ** مغز یابو خورده ام یا مغز خر؟؟

غیر از آن روزی که گشتم همسفر ** با سعید و یاسر و داود خطـر
با سه تاشون رفته بودیم سینما ** بگـذریم از باقی این ماجـرا

یک سری هم صحبت یاسر شدم** او خرم کرد آخرش عاشق شدم
یک دو ماهی یار من بود و پرید** قلب من از عشق او خیری ندید

مصطفای حاج قلی اصغر شله ** یه زمانی عاشق من شد بله
بعد
هومن یار من فرهــاد بود ** البته وسواسی و حساس بود‼

بعداز این وسواسی پر ادعا ** شد رفیقم خان داداش المیرا
بعد اون من عاشق
مانی شدم ** بعد مانی عاشق هانی شدم

بعد هانی عاشق نادر شـــدم ** بعد نادر عاشق ناصــر شدم
مادرش آمــــد میان حــرف او ** گفت: ساکت شو دیگه بی چشم و رو!

گرچه من هم در زمان دختری ** روز و شب بودم به فکر شوهری
لیک جز آنکه تو را باشــد پدر ** دل نمی‌دادم به هر کس این قدر

خاک عالم برسرت خیلی بدی ** واقعا که پوز مادر را زدی


[=&quot]اخبار حاكي از اين است كه اين گروه از دختران در آخر به كوه پناه مي برند و به پژواك كوه دلخوش مي كنند جلوی کوه داد مي زنند: با من ازدواج می‌کنی؟
کوه هم پژواك مي كند: با من ازدواج می‌کنی؟
بعد آنها هم پاسخ مي دهند: البته كه ازدواج مي كنم.

تذكر روان شناختي:‌
براساس تجارب مشاوره اي و دادگاهي پسران تمايل ندارند با دختراني كه اهل دوستي هستند ازدواج كنند و اگر هم ازدواج كنند در متن زندگي به هم بدبين هستند و معمولا زندگي آنها به شكشت منجر مي شود. در مشاوره ها زياد مي شنويم كه دختران مي‌گويند بعد از دو سال دوستي، پسر به من مي‌گويد ما به درد هم نمي‌خوريم يا خانواده من تو را نخواهند پذيرفت يا بهانه مي آورند كه من معتادم و يا سرطان دارم تا او را از سر خورد باز كنند.در يكي از تحقيقات گسترده امسال پسران الويت اولشان براي شريك زندگي، حيا و عفافش بوده است.

...........................
كتاب لبخندها و دلخندها،ص 35.

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

Im_Masoud.Freeman;819837 نوشت:
خیلی ناراحت کننده بود.

میشه بگید اسم کتابتون چیه و چه مباحثی توش مطرح شده؟

به نظر خودتون چرا ازش استقبال نمیشه؟

و آنهایی که کتابتون رو خوندند نظرشون چی بود؟

خب در بحث معاملات داريم كه قبل از كار قرارداد بنويسيد
بنده خدايي از ما خواست كه كتابي برايشان بنويسيم
هر چه گفتيم قرارداد گفت چشم و بعد كه دو جلد كتاب آماده شد
گفت هزينه اش چه قدر است
گفتم : هر چيزي صنفي دارد
بفرستيد پژوهشگاه ها براي تان قيمت كنند دانشگاه يا حوزه
بعد از قيمت گفت: فكر نمي كرديم اين قدر زياد شود و ما هزينه نداريم
گفتم فكر كردي ما مولفان كه نوشتم عصاي جادگري داشتيم نزديك 2000 ساعت خودم وقت گذاشتم
اين كتاب ها از 6 هزار جلد 5500 تايش هنوز گوشه انبار است چون كتاب خاص است براي برخي از نهادها كه آنها هم غالبا خودشان براي نيروهايشان تهيه مي كنند نهادهاي زيادي ديده اند گفته اند نياز داريم ولي بايد صبر كنيد مناسبتي برسد
طرحي داده بودم براي كتاب به يكي از مراكز
هيأت تحريه بد جوري پسنديده بودند و اصرار كردند گفتند بايد برايمان بنويسيد گفتم چشم قرار داد را تنظيم كنيد شروع مي كنم
گفتند شما شروع كنيد چشم
بعد از دو ماه قراردادشان تنظيم نشده تماس گرفته است مي گويد كار به كجا رسيده؟ گفتم به هيچ جا شما قراردادي تنظيم نكرده ايد؟
گفت من را قبول نداري؟
گفتم چرا
كتابي را به مسؤول قبلي شما دادم گفت اين كتاب بايد در اين مركز چاپ شود گفتم حالا كه اين قدر اصرار داريد اجازه دهيد بازنگري كنم سال 91 يك ماه مبارك رمضان كارهايم را تعطيل كردم و بازنگري كردم يك ماهه. شب عيد فطر فرستادم
گفت شرمنده ما بودجه اي نداريم
گفتم شما چاپ كنيد براي بودجه هم موقع وضع تان خوب شد بدهي را بدهيد ولي قراردادي تنظيم كنيد گفتند مي ترسم اين كار را بكند مسؤول بعدي از من طلبكار شود كه چرا اين كار را كرده ايد
.
.
تازه جاهايي كه با نويسنده قرار داد مي بندند قرادادشان از كاپيتالاسيون هم بدتر است
يكي از دوستان روان شناسم با جايي قرار داد داشت نتوانسته بوده بعد از شش ماه كتاب را تحويل دهد او را 650 هزار تومان به خاطر تأخير جريمه كردند
ولي من كه سر وقت دادم و آنها نتوانسته اند دو ساله چاپش كنند براي تأخيرشان جريمه اي نمي دهند و حتي اصرار كردم كه قرار داد را فسخ كنيد قبول نكردند حق التأليفم را كه بايد با در چند قسط بدهند تا دو سال و نيم به تأخير انداختند
...
با اين همه گرفتاري ها كه سر يك نويسنده مياد و نويسنده به مسؤول پژوهشي توضيح مي دهد
مي گويد ببخشيد غيبت تان نباشد پشت سرتان گفتم ايشان خيلي بد قلق است (اينم شده حكايت ما- تازه همين آقا از من كاري خواست 150 ساعت وقت گذاشتم بعد گفت كه ببخشيد ما بودجه تنخواه نداريم خدا نذرتونو قبول كنه):mariz:

دوست هم اتاقي اي داشتم ازش خواستم قرض بگيرم
گفت چشم
بعد سوره بقره را آورد گفت طبق اين آيه بايد قراردادي بنويسيم گفتم چشم خوبه من هم نوشتم
خودم هم هر باري نيازي بوده قرضي گرفته ام قراردادي امضا كرده ام و يك نسخه با او داده ام
هر كسي هم ضامنم شده برايش هديه اي خريده ام يك روز يكي از همكاران ديد به همكارم هديه اي دادم از كارهاي سنتي بود گفت جريان چيه
گفتم كسي كه لطف مي كنه ضامنم ميشه هديه اي بهش مي دهم:kaf:
مي گفت هر موقع ضامن خواستي منو زودتر از بقيه خبر كن:negah:

....
امام رضا امدند ديدند يارانش كارگري گرفته اند گفتند با ايشان طي كرديد و مزدش را قبل از كار تعيين كرديد
گفتند نه
امام ناراحت شدند گفتند قبل از كار مزد را مشخص كنيد اگر همان مقدار بدهيد طبق قرارداد است و ناراحت نمي شود ولي اگر مقداري بيشتر بدهيد خوشحال مي شود[/]

حامی;820090 نوشت:
کی نگاهی می‌کنم بر یک پسر ** مغز یابو خورده ام یا مغز خر؟؟
غیر از آن روزی که گشتم همسفر ** با سعید و یاسر و داود خطـر
با سه تاشون رفته بودیم سینما ** بگـذریم از باقی این ماجـرا
یک سری هم صحبت یاسر شدم** او خرم کرد آخرش عاشق شدم
یک دو ماهی یار من بود و پرید** قلب من از عشق او خیری ندید
مصطفای حاج قلی اصغر شله ** یه زمانی عاشق من شد بله
بعد هومن یار من فرهــاد بود ** البته وسواسی و حساس بود‼
بعداز این وسواسی پر ادعا ** شد رفیقم خان داداش المیرا
بعد اون من عاشق مانی شدم ** بعد مانی عاشق هانی شدم
بعد هانی عاشق نادر شـــدم ** بعد نادر عاشق ناصــر شدم
مادرش آمــــد میان حــرف او ** گفت: ساکت شو دیگه بی چشم و رو!
گرچه من هم در زمان دختری ** روز و شب بودم به فکر شوهری
لیک جز آنکه تو را باشــد پدر ** دل نمی‌دادم به هر کس این قدر
خاک عالم برسرت خیلی بدی ** واقعا که پوز مادر را زدی

يكي از اساتيد مشهور روان شناسي باليني، دكتر عاطف وحيد، مي گفتند تهران والدين زيادي با دخترشان مي آيند مشاوره و اصرار مي كنند كه ما با دوستي دختر و پسر مخالف هستيم ولي شما اين دختر ما را متقاعد كنيد لااقل قبول كند با يكي باشد. غالبا هم دختران زندگي پر استرسي در اين دوستي ها دارند با هزار اميد به كسي دل مي بنندند ولي به راحتي كنار گذاشته مي شوند.
اين هم يكي از مصايب جامعه ما است

قدر خودتونو
قدر خوبي هاتونو
داشته باشين

حامی;820095 نوشت:
با اين همه گرفتاري ها كه سر يك نويسنده مياد و نويسنده به مسؤول پژوهشي توضيح مي دهد
مي گويد ببخشيد غيبت تان نباشد پشت سرتان گفتم ايشان خيلي بد قلق است (اينم شده حكايت ما- تازه همين آقا از من كاري خواست 150 ساعت وقت گذاشتم بعد گفت كه ببخشيد ما بودجه تنخواه نداريم خدا نذرتونو قبول كنه)

اين دوستان را مي شناسم
واقعا سيستم اداري آنها سخت گير است و مشكل دارند. حقوق ساعتي اين دوستان هم گاهي چندين ماه عقب مي افتد و خودشان رسمي نيستند

.....
يكي از روحانيون افغاني كه از اساتيد پژوهشگاه حوزه و دانشگاه است براي آموزش و پرورشي پژوهش هاي زيادي انجام داده بود و هزينه ان را به او نداده بودند
مي گفت يك بار رفتم با مسؤولش صحبت كنم
با صراحت به من گفت هزينه را مي دهم ولي به يك شرط
نام من هم به عنوان پژوهشگر در كنار نام شما بيايد چون براي سابقه كاري من و حقوق و بازنشستگي ام مهم است
ايشان گفته بودند نه من حق التاليف نمي خواهم
وقتي من داستان ايشان را به يكي از مسؤولان پژوهشگاهي در حوزه گفتم ايشان حسابي ناراحت شدند و گفتند آن مسؤول را آدم مي كنم. وقتي نزد ما مي آيد طوري صحبت مي كند كه تصور مي كنيد از عرفا است. در اموزش و پرورش قيافه اي دارد مذهبي و به ظاهر موجه و همكارانش پشت سرش نماز هم مي خوانند
انسان اين قدر پست باشد
اين رزقش حلال است؟!!

[="Times New Roman"][="Black"]

حامی;820095 نوشت:

خب در بحث معاملات داريم كه قبل از كار قرارداد بنويسيد
بنده خدايي از ما خواست كه كتابي برايشان بنويسيم
هر چه گفتيم قرارداد گفت چشم و بعد كه دو جلد كتاب آماده شد
گفت هزينه اش چه قدر است
گفتم : هر چيزي صنفي دارد
بفرستيد پژوهشگاه ها براي تان قيمت كنند دانشگاه يا حوزه
بعد از قيمت گفت: فكر نمي كرديم اين قدر زياد شود و ما هزينه نداريم
گفتم فكر كردي ما مولفان كه نوشتم عصاي جادگري داشتيم نزديك 2000 ساعت خودم وقت گذاشتم
اين كتاب ها از 6 هزار جلد 5500 تايش هنوز گوشه انبار است چون كتاب خاص است براي برخي از نهادها كه آنها هم غالبا خودشان براي نيروهايشان تهيه مي كنند نهادهاي زيادي ديده اند گفته اند نياز داريم ولي بايد صبر كنيد مناسبتي برسد
طرحي داده بودم براي كتاب به يكي از مراكز
هيأت تحريه بد جوري پسنديده بودند و اصرار كردند گفتند بايد برايمان بنويسيد گفتم چشم قرار داد را تنظيم كنيد شروع مي كنم
گفتند شما شروع كنيد چشم
بعد از دو ماه قراردادشان تنظيم نشده تماس گرفته است مي گويد كار به كجا رسيده؟ گفتم به هيچ جا شما قراردادي تنظيم نكرده ايد؟
گفت من را قبول نداري؟
گفتم چرا
كتابي را به مسؤول قبلي شما دادم گفت اين كتاب بايد در اين مركز چاپ شود گفتم حالا كه اين قدر اصرار داريد اجازه دهيد بازنگري كنم سال 91 يك ماه مبارك رمضان كارهايم را تعطيل كردم و بازنگري كردم يك ماهه. شب عيد فطر فرستادم
گفت شرمنده ما بودجه اي نداريم
گفتم شما چاپ كنيد براي بودجه هم موقع وضع تان خوب شد بدهي را بدهيد ولي قراردادي تنظيم كنيد گفتند مي ترسم اين كار را بكند مسؤول بعدي از من طلبكار شود كه چرا اين كار را كرده ايد
.
.
تازه جاهايي كه با نويسنده قرار داد مي بندند قرادادشان از كاپيتالاسيون هم بدتر است
يكي از دوستان روان شناسم با جايي قرار داد داشت نتوانسته بوده بعد از شش ماه كتاب را تحويل دهد او را 650 هزار تومان به خاطر تأخير جريمه كردند
ولي من كه سر وقت دادم و آنها نتوانسته اند دو ساله چاپش كنند براي تأخيرشان جريمه اي نمي دهند و حتي اصرار كردم كه قرار داد را فسخ كنيد قبول نكردند حق التأليفم را كه بايد با در چند قسط بدهند تا دو سال و نيم به تأخير انداختند
...
با اين همه گرفتاري ها كه سر يك نويسنده مياد و نويسنده به مسؤول پژوهشي توضيح مي دهد
مي گويد ببخشيد غيبت تان نباشد پشت سرتان گفتم ايشان خيلي بد قلق است (اينم شده حكايت ما- تازه همين آقا از من كاري خواست 150 ساعت وقت گذاشتم بعد گفت كه ببخشيد ما بودجه تنخواه نداريم خدا نذرتونو قبول كنه):mariz:

دوست هم اتاقي اي داشتم ازش خواستم قرض بگيرم
گفت چشم
بعد سوره بقره را آورد گفت طبق اين آيه بايد قراردادي بنويسيم گفتم چشم خوبه من هم نوشتم
خودم هم هر باري نيازي بوده قرضي گرفته ام قراردادي امضا كرده ام و يك نسخه با او داده ام
هر كسي هم ضامنم شده برايش هديه اي خريده ام يك روز يكي از همكاران ديد به همكارم هديه اي دادم از كارهاي سنتي بود گفت جريان چيه
گفتم كسي كه لطف مي كنه ضامنم ميشه هديه اي بهش مي دهم:kaf:
مي گفت هر موقع ضامن خواستي منو زودتر از بقيه خبر كن:negah:

....
امام رضا امدند ديدند يارانش كارگري گرفته اند گفتند با ايشان طي كرديد و مزدش را قبل از كار تعيين كرديد
گفتند نه
امام ناراحت شدند گفتند قبل از كار مزد را مشخص كنيد اگر همان مقدار بدهيد طبق قرارداد است و ناراحت نمي شود ولي اگر مقداري بيشتر بدهيد خوشحال مي شود

در مورد پیشنهاد کتاب منظورم این بود که موضوع پیشنهاد بدم و شما اگر خواستید برای خودتون درباره اش کتاب بنویسید.

در مورد قرارداد نوشتن واقعا حرف درستی هست.

موقعی که شهرستان دانشجو بودم یه بنگاه دار داشتیم خیلی مرد شریفی بود و صاحب خونه هم خودش بود ، یه روز رفتم کرایه خونه رو بدم گفت کرایه خونه ماه قبل رو ندادی، تمام رسید هارو هم داشتم. حالا هی من میگم دادم و اون میگفت ندادی ، همینجوری شانسی دست کردم توی جیبم رسید پرداخت همون ماه رو نشونش دادم بنده خدا خیلی خجالت کشید و عذرخواهی کرد گفت من یادم رفته توی دفتر ثبت کنم.

واقعا اسلام هیچی برای ما کم نگذاشته ، متاسفانه قدر نمی دونیم.

استاد عزیز و دکتر شاهین فرهنگ میگفت:

بین سخنرانی که یه استراحت دادیم یه نفر اومد گفت آقای فرهنگ بیشتر بحث علمی بکن ( یعنی بحث قانون جذب و مباحث موفقیت رو با احادیث و روایات ثابت نکن )

دوستان عزیز مگه ما چی کم داریم. دنبال چی هستین؟


حامی;820100 نوشت:

اين دوستان را مي شناسم
واقعا سيستم اداري آنها سخت گير است و مشكل دارند. حقوق ساعتي اين دوستان هم گاهي چندين ماه عقب مي افتد و خودشان رسمي نيستند

.....
يكي از روحانيون افغاني كه از اساتيد پژوهشگاه حوزه و دانشگاه است براي آموزش و پرورشي پژوهش هاي زيادي انجام داده بود و هزينه ان را به او نداده بودند
مي گفت يك بار رفتم با مسؤولش صحبت كنم
با صراحت به من گفت هزينه را مي دهم ولي به يك شرط
نام من هم به عنوان پژوهشگر در كنار نام شما بيايد چون براي سابقه كاري من و حقوق و بازنشستگي ام مهم است
ايشان گفته بودند نه من حق التاليف نمي خواهم
وقتي من داستان ايشان را به يكي از مسؤولان پژوهشگاهي در حوزه گفتم ايشان حسابي ناراحت شدند و گفتند آن مسؤول را آدم مي كنم. وقتي نزد ما مي آيد طوري صحبت مي كند كه تصور مي كنيد از عرفا است. در اموزش و پرورش قيافه اي دارد مذهبي و به ظاهر موجه و همكارانش پشت سرش نماز هم مي خوانند
انسان اين قدر پست باشد
اين رزقش حلال است؟!!

روحانی افغانی خیلی کار درستی کرد که قبول نکرد.

ان شا الله خداوند در دنیا و آخرت رو سفیدش کنه و هرچی بنده های خدا واسش کم گذاشتند خدا واسش جبران کنه.

به اون مسئول هم بگید تو عزیز دلمی دل انگیز اگر اسلام دست و بال ما رو نبسته بود. [/]

حامی;820095 نوشت:
خب در بحث معاملات داريم كه قبل از كار قرارداد بنويسيد
بنده خدايي از ما خواست كه كتابي برايشان بنويسيم
هر چه گفتيم قرارداد گفت چشم و بعد كه دو جلد كتاب آماده شد
گفت هزينه اش چه قدر است
گفتم : هر چيزي صنفي دارد
بفرستيد پژوهشگاه ها براي تان قيمت كنند دانشگاه يا حوزه
بعد از قيمت گفت: فكر نمي كرديم اين قدر زياد شود و ما هزينه نداريم
گفتم فكر كردي ما مولفان كه نوشتم عصاي جادگري داشتيم نزديك 2000 ساعت خودم وقت گذاشتم
اين كتاب ها از 6 هزار جلد 5500 تايش هنوز گوشه انبار است چون كتاب خاص است براي برخي از نهادها كه آنها هم غالبا خودشان براي نيروهايشان تهيه مي كنند نهادهاي زيادي ديده اند گفته اند نياز داريم ولي بايد صبر كنيد مناسبتي برسد
طرحي داده بودم براي كتاب به يكي از مراكز
هيأت تحريه بد جوري پسنديده بودند و اصرار كردند گفتند بايد برايمان بنويسيد گفتم چشم قرار داد را تنظيم كنيد شروع مي كنم
گفتند شما شروع كنيد چشم

دو نفر از اقوام مي خواستند ماشيني را معامله كنند با هم قرار دادي نوشتند بسيار كلي
بنده آنجا بودم گفتم بهتر است قرارداد با جزيئات باشد
حتي بنويسيد چه مبلغ الان گرفتيد چه مبلغ بعدا
بنويسيد تا چند روز حق فسخ هست
بنوييسيد ماشين با چه لوازمي معامله مي شود
و...
خلاصه از من زخم خورده با تجربه نشنيدند
و هر دو و جمع حاضر به من خنديدند
اين طوري ههههههه هههههههخخخخ
هاااااااااا
باز دوباره ههههههه خخخخخخخ

گفتند مگر مي خواهيم آب پلو هوا كنيم مردم شركت ها و كارخانه معامله مي كنند ما با هم اين حرف ها را نداريم اصلا اين ماشين فداي سري او وو...
خلاصه چند ماه
بعد
به تدريج حرف و حديث ها شروع شد
نه قرار اين نبود
من گفتم مي برم نشان مي دهم اگر تعميركار تأييد كرد
او گفت پس چرا دو ميليون هزينه اش كردي
او گفت من تماس گرفتم گفتم اين قدر هزنيه اش هست
اين گفت: من گفتم خب ماشين خودت است
و.

هنوز كه هنوز است ما هم كدورت دارند

چرا عاقل كند كاري كه باز آرد پشيماني
محكم كاري كنيم بدك نيست ها ولي با كمال احترام
جنگ اول محترمانه واقعا بهتر از صلح آخر مفتضحانه است
پس دوستي ها و روابط خانوادگي را با اين احتياط ها بيشتر مراقب باشيم
غالبا خود مرد و زن هم شفاف بدهكاري هاي هم را مكتوب نمي نويسند و اين مشكل ساز مي شود. خانمي مي گفت هر موقع به شوهرم مي گويم ناراحت مي شود كه مگر بين ما جدايي است
ولي
يك تجربه مشاوره اي :
بعد از مرگ شوهر، خانواده اش فكر مي كردند زنش مي خواهد حق آنها را بالا بكشد زن مي گفت پدرم براي اين كه شوهرم وام بگيريد چند واحد مسكني به نام او كرد ولي واقعا از او نيست خانواده اش مي گويند اينها از فرزند ما است

Im_Masoud.Freeman;820116 نوشت:
در مورد پیشنهاد کتاب منظورم این بود که موضوع پیشنهاد بدم و شما اگر خواستید برای خودتون درباره اش کتاب بنویسید.

در مورد قرارداد نوشتن واقعا حرف درستی هست.

سلام
خيلي ممنون شما لطف داريد
خب مشكل اينه كه طرح ها و كارهاي نيمه تمام زيادي دارم
ولي مي تونيد طرح را بدهيد به بخش مركز مشاوره مأوا بدهم اگر جديد بود و هيدت تحريريه تأييد كردند واگذار مي كنند به نويسنده اي كه در اين زمينه تخصص دارد البته موضوع بايد كاربردي و روان شناختي باشد

من گرفتم تو نگير
وقتي اسم ازدواج متعدد مي آيد خانم ها مضطرب مي شوند و حالشان بد مي شود و فكر مي كنند همه مردان ازدواج متعدد مي كنند در حالي كه من خيالشان را راحت كنم. «محدوديت» هاي ازدواج و مشكلات تورم جايي براي ازدواج دوم مردان غالبا نمي گذارد. از شما چه پنهان خيلي ها «ذكر غلط كرده ام» را مي گويند. نگراني پليس، مشاوران و دادگاه هاي خانواده اين است كه محدودست ها و موانع ازدواج اول براي جوانان مجرد و دوري از دين و اخلاق و تحريك هاي بي حد جنسي در فضاي حقيقي و مجازي، «تسهيلات» زيادي براي خيانت هاي و روابط آزاد نامشروع فراهم كرده است بياييد به جاي نگراني درباره ازدواج دوم نگران اين مصائب باشيم كه مجرد و متأهل را اگر باورهاي قلبي و ديني و وجداني قوي نباشد در گير مي كند. فعلا ازدواج دوم در اولويت دهم مشغله ذهني زنان باشد. وقتي مي گويند كودكي تصادف كرد ما نبايد تصور كنيم كه كودك ما هم تصادف مي كند بايد بگوييم از ميليون ها كودك يك كودك امروز تصادف كرده است ولي مي شنويد مردي زن دوم گرفت با خود بگوييد ميليون ها مرد هم تك همسر هستند ولي هميشه با خود بگوييد كه سيل روابط آزادي كه جامعه را درگير كرده است چگونه خود و فرزندانمان را از اين آلودگي ها حفظ كنيم؟ من يك تقلب به شما برسانم؟
بهترين پناهگاه، پناهگاه قران و عترت است

من آنچه شرط ملال بود گفتم
تو خود خواه بلاغ گير خواه كلاغ

حبس ابد
زن گرفتم شدم ای دوست به دام زن اسير … من گرفتم تو نگير
چه اسيری كه ز دنيا شده ام يكسره سير … من گرفتم تو نگير
بود يك وقت مرا با رفقا گردش و سير … ياد آن روز بخير
زن مرا كرده ميان قفس خانه اسير … من گرفتم تو نگير
ياد آن روز كه آزاد ز غم ها بودم … تك و تنها بودم
زن و فرزند ببستند مرا با زنجير … من گرفتم تو نگير
بودم آن روز من از طايفه دّرد كشان … بودم از جمع خوشان
خوشي از دست برون رفت و شدم لات و فقير … من گرفتم تو نگير
ای مجرد كه بود خوابگهت بستر گرم … بستر راحت و نرم
زن مگير؛ ار نه شود خوابگهت لای حصير … من گرفتم تو نگير
بنده زن دارم و محكوم به حبس ابدم … مستحق لگدم
چون در اين مسئله بود از خود مخلص تقصير … من گرفتم تو نگير
من از آن روز كه شوهر شده ام خر شده ام … خر همسر شده ام
می دهد يونجه به من جای پنير … من گرفتم تو نگير

* گفته بود زن بلا است هيچ جوان مجردي بي بلا نباشد. تحقيقات روان شناسي مثبت و دين مي گويند ازدواج و داشتن شريكي همتا و صالح از منابع غني آرامش است. جوانان هوشمند و هشيار باشيد دقت كنيد با گزينش نادرست قبر بدبختي و ناآرامي خود را بادست خود كنده ايد از من گفتن. بعد از انتخاب بد به خدا بد بين نشويد كه چرا دعا مي كنم مستجاب نمي شود. تو فيلم مارمولك يك نكته اموزنده داشت مي گفت: «خريت خودت را گردن خدا مينداز بزمجه. » ما خيلي از مواقع بدون توجه به سخنان متخصصان و تجربه ديگران كاري مي كنيم وقتي گرفتار شديم مي گوييم چرا دعاي ما اثر ندارد چرا خدا ما را اين طور آزمايش مي كند خدا عدال نيست و..

...........................
كتاب لبخندها و دلخندها،ص 35.

[="Times New Roman"][="Black"]

حامی;820119 نوشت:

سلام
خيلي ممنون شما لطف داريد
خب مشكل اينه كه طرح ها و كارهاي نيمه تمام زيادي دارم
ولي مي تونيد طرح را بدهيد به بخش مركز مشاوره مأوا بدهم اگر جديد بود و هيدت تحريريه تأييد كردند واگذار مي كنند به نويسنده اي كه در اين زمينه تخصص دارد البته موضوع بايد كاربردي و روان شناختي باشد

من حرفهامو خصوصی براتون می فرستم شما هم نظرتون رو بگید.[/]

[=Amiri]مزيت مرد بودن

این مقاله فقط جنبه شوخی و سرگرمی دارد و قصد توهین ندارد
1-اسم انسان دارند نه پرنده و چرنده و خزنده مانند آهو، غزال، پروانه، شاپرک.
2-در عروسی می‌تونید لباسی رو که بارها به تن کردید رو دوباره بپوشید.
3-میتونید هر صد سال یه بار هم موهاتون رو شونه نکنید و بعد بگید مد روزه.
4-از ترس اینکه کسی سن شما رو بفهمه شناسنامتون رو قایم نمی‌کنید.
5- مطمئنا استهلاک فک و آرواره شما به مراتب کمتر است.
6- مدل لباس دختر شمسی خانم چشمهاتون رو داخل دهانتون سرنگون نمی‌کنه.
7- لازم نیست با قرار دادن انواع جک‌های هیدرولیک و غیرهیدرولیک در پاشنه کفش قدتون رو افزایش بدید.
8-میتونید یه جوک بامزه تعریف کنید بدون اینکه خودتون قبل از همه دو ساعت تمام بهش بخندید.
9-لازم نیست از 18 سالگی موهای سرتون رو رنگ کنید چون موهای جوگندمی خیلی هم به شما می‌آد
10- بیش از 60 درصد كارو رشته های مهندسی رو شما به خودتون اختصاص دادید(دیگه از این با کلاس تر؟)
11- روی در هیچ مغازه ای ننوشته اند که از پذیرفتن آقایانی که شئونات اسلامی را رعایت نکنند معذوریم (بس که محجوب هستند آخه)
12- با یک سرماخوردگی سه ماه در Ccu بیمارستان بستری نخواهید شد
13- میتونید تمام روز بادوستانتون برید کوه و وقتی بر می گردید خونه برای خانمتون تعریف کنید که چه روز پرکاری داشتید.
14- موقع خواستگاری به هیچ وجه نگران بر هم خوردن تعادل سینی چای نیستید
15- از دیدن کله پاچه دچار تشنج و تهوع نمی‌شید.
16- هیچ کس از اینکه دست پخت افتضاحی دارید به شما ایراد نمی گیره.
17- شمایید که لذت تماشا کردن فوتبال یوونتوس- بارسلونا را با گزارش عادل فردوسی پور درک می کنید.
18- شمایید که میتونید لذت تک‌چرخ زدن با موتوررو [البته تو پيست] تجربه کنید.
19- میتونید با خط ریشتون بیش از 12000 اثر هنری خلق کنید
20- به طلا و جواهرات دیگران در حالی که دارید از حسادت منفجر می‌شید نگاه نمی‌کنید
21- تو عروسی ها لازم نیست چند تن زنجیر به خودتون آویزون کنید که تازه دیگران ازتون بپرسند بدلییه؟
22- سر سفره عقد لازم نیست برید گل بچینید و گلاب بیارید و نون بگیرید و اینا...
23- با دیدن سوسک و موش و امثالهم اجدادتون از گور در نمیایند و جلوتون رژه نمیروند.
24- لازم نیست آدرس تمام مزون ها، پاساژها، بوتیک ها و مراکز لاغری شهرتون رو حفظ باشید.
25- لازم نیست همیشه جای جورابهای همسرتون رو حفظ باشید.
26- فقط شما میتونید سه ساعت تمام برنامه نود رو با دوستاتون تفسیر کنید.
27- لازم نیست روزی چهار بار مثل آمپول ب کمپلکس سریال‌های بی سر و ته رو تماشا کنید.
28- خودتون آشپزيد و خلاق. لازم نيست هر روز برنامه آشپزي ببينيد و بعدهم براي پختن غذا عزا بگيريد.
29- لازم نیست سالی یه بار زاویه دماغتون رو نسبت به افق تغییر بدید.
30- میتونید حتی تا محل کارتون رو هم با دوچرخه طی کنید و کسی اون جوری به شما نگاه نکنه
31- لباسهاتون ظرف 48 ساعت دلتون رو نمیزنه.
32- خیالتون راحته که هرگز یک خواهر شوهر و ایضا جاری که مدام رو اعصابتون رزمایش برقرار کنه ندارید.
33- فقط شما می فهمید که یک 206 اسپرت خفن چقدر زیباست.
34- اگه به انواع فنون حرکات موزون آشنا نبودید هیچ اشکالی نداره.
35- در زیر گرمای نابود کننده تابستون خیلی راحت بدون كرم ضد آفتاب و با یه آستین کوتاه می‌ایید تو حيات منزل.
36- نیازی ندارید هر روز که از خواب پا میشید تا ساعت 6 بعدازظهر رو جلوی آیینه با خودتون ور برید
37- براي مهوني رفتن سه سوته آماده ميشد.
38- نیازی نیست سه چهارم عمرتون رو توی کلاس‌های آشپزی،خیاطی، گلدوزی، آموزش فال شیرموز و تقویت اعتماد به نفس در 3/0 ثانیه بگذرانید.
39- نیازی نیست داخل کیفتون به تعداد رنگهای یک Lcd لنز چشم داشته باشید (رنگهای Lcd معمولا بالای 16 میلیون میباشد)
40- مي تونيد بدون اين كه از كسي ادرس بپرسيد كل شهر را دور بزنيد تا اقتدارتون زير سؤال نرود.
41- مي تونيد با پدر شوهر و مادرشوهرتان و با جناقتون حسابي دوست شويد و بگوييد بخنديد.(احساس نمي كنيد مادر شوهر و خواهر شوهر و جاري دشمن خوني شما هستند)
42- شب قدر يك بشكه دويست و بيست ليتري به خاطر غيبت هاتون پشت سر ديگران گريه نمي كنيد.
43- اعتماد به نفس داريد و رمال و دعانويس و فالگير و طالع بين و كف بين شياد را قبول نداريد.
تذكر:‌ دقت فرموديد نكات بالا در قالب طنز بود والبته برخي از تفاوت هاي روان شناختي بيان شد كه تفاوت هاي منبع انسجام و تكامل همسران است و كمبود يا نبودش در جنس ديگر نقص نيست. مثلا اگر زن عاطفه محور نبود و مثل مرد خشك و منطقي بدنش غالب بود هرگز فرزندي تربيت نمي شد.
...........................
كتاب لبخندها و دلخندها،ص 35.

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

Im_Masoud.Freeman;820122 نوشت:
من حرفهامو خصوصی براتون می فرستم شما هم نظرتون رو بگید.

چشم
لطف مي كنيد[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

ریحــانه الــنبی;820006 نوشت:
تذكر
براي دريافت مطالب نرم افزار ياد شده و نرم‌افزارهاي اندرويدي «احكام روان شناختي»، «نيش‌ها و نوش‌ها»، «بال باشيم نه و بال» و « احكام طلبگي» و....به اين آدرس رجوع كنيد:

ان شاالله به زودي نرم افزارهاي اندرويدي مستقل اين كتاب ها هم ساخته مي شود[/]

حامی;820120 نوشت:
از شما چه پنهان خيلي ها «ذكر غلط كرده ام» را مي گويند.

[=Amiri]ذکر شريف غلط کردم

در جلسه خواستگاری بودیم مهریه سنگینی مطرح شد. داماد هیچ شناختی از دختر نداشت و داغ داغ بود و نمی‌دانست چه دین سنگینی را هم قبول می‌کند. حاج آقایی آن جا بود نگاهی به داماد کرد و غیر مستقیم با لطیفه‌ای فهماند که تدبر کن زندگی شناخت و تناسب و تعقل لازم دارد، بعد گفت: فردی می‌خواست ازدواج کند تسبیحی به دست داشت و با ذکر دست به دامن امامان و خدا شده بود؛ و گاهی هم ذکرش این بود که من زن می‌خوام، من زن می‌خوام، من زن می‌خوام.
بعد از مدتی ازدواج کرد تسبیح به دست به عنوان شکر از خدا که زن زیبایی به او داده ذکر می‌گفت و گاهی هم به جای ذکر می‌گفت: عجب زنی نصیبم شد عجب زنی نصیبم شد ...مدتی گذشت زن سر ناسازگاری گذاشت و درخواست مهریه کرد. گویا از اول کیسه دوخته بود و قصد زندگی نداشت. خلاصه مشاجرات بالا گرفت و زن بر درخواستش جدی بود. جوان بخت‌برگشتة تسبیح به دست مشغول ذکر شد تا گره‌اش باز شود، ولی به جای ذکر مهره‌های تسبیح را یکی یکی عقب می‌زد و می‌گفت: عجب غلطی کردم، عجب غلطی کردم.

...........................
محمدحسين قديري، شوخ طبعي هاي طلبگي، ص 68.

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

حامی;820128 نوشت:
ذکر شريف غلط کردم

در جلسه خواستگاری بودیم مهریه سنگینی مطرح شد. داماد هیچ شناختی از دختر نداشت و داغ داغ بود و نمی‌دانست چه دین سنگینی را هم قبول می‌کند. حاج آقایی آن جا بود نگاهی به داماد کرد و غیر مستقیم با لطیفه‌ای فهماند که تدبر کن زندگی شناخت و تناسب و تعقل لازم دارد، بعد گفت: فردی می‌خواست ازدواج کند تسبیحی به دست داشت و با ذکر دست به دامن امامان و خدا شده بود؛ و گاهی هم ذکرش این بود که من زن می‌خوام، من زن می‌خوام، من زن می‌خوام.
بعد از مدتی ازدواج کرد تسبیح به دست به عنوان شکر از خدا که زن زیبایی به او داده ذکر می‌گفت و گاهی هم به جای ذکر می‌گفت: عجب زنی نصیبم شد عجب زنی نصیبم شد ...مدتی گذشت زن سر ناسازگاری گذاشت و درخواست مهریه کرد. گویا از اول کیسه دوخته بود و قصد زندگی نداشت. خلاصه مشاجرات بالا گرفت و زن بر درخواستش جدی بود. جوان بخت‌برگشتة تسبیح به دست مشغول ذکر شد تا گره‌اش باز شود، ولی به جای ذکر مهره‌های تسبیح را یکی یکی عقب می‌زد و می‌گفت: عجب غلطی کردم، عجب غلطی کردم.

...........................
محمدحسين قديري، شوخ طبعي هاي طلبگي، ص 68.

پس
الزاما زود ازدواج كردن هم خوشبختي نمي آورد و الزاما دير ازدواج كردن هم به معناي بدبختي نيست
واقعا برخي از دعاي مجردان استجابتش به اين است كه شر خواستگار بدي از سرش كنده مي شود و يا دختري ناسالم رد مي شود.[/]

[=Amiri]پسران دخترنما
مورد داشتیم پسره به خاطر فوت اقوامش تا ۴۰ روز به ابروهاش دست نزده …
مورد داشتیم پسره رفته خرید دست رو هرچی گذاشته فروشنده گفته جنسش خیلی عالیه، خودم از همین جنس برای خواهرم برداشتم خیلی هم راضیه!
مورد داشتیم دختري عاشق پسري شد وقتي رفت خواستگاري پسره گفته بی‌خیال من شو، من جای خواهرتم!
مورد داشتیم پسره با باباش رفته بیرون پلیس پدره رو گرفته گفته خانم کی باشن؟

تذكر روان شناختي:
اين پسران ممكن است به خاطر ژيگول مگول بودنشان براي دختران جذابيت داشته باشند ولي قانون طبيعت اين است كه جنس لطيف زن و با جنس سخت مرد به آرامش مي رسد و برعكس. بنابراين بعد از ازدواج بارها و بارها ديده ام كه زنان مردان زن صفت را نمي خواهند و مي گويند اين نمي تواند تكيه گاه من باشد و اقتدار لازم را ندارد. همان طور كه مردان هم نمي توانند در كنار دختران مرد صفت زندگي آرامي داشته باشند و طلاق فيزيكي و عاطفي اتفاق مي افتد. بخش مهم خيانت مردان و زنان به خاطر اين است كه زن براي شوهرش نقش مردانه دارد و مرد براي زنش نقش زنانه.
با اين تذكرها اگر باز اشتباه عمل فرماييد خودتان ملامت كنيد

صدها چراغ دارد و بيراهه مي رود
بگذار تا بيفتد و بيند سزاي خويش

...........................
كتاب لبخندها و دلخندها،ص 15.

حامی;820132 نوشت:
تذكر روان شناختي:
اين پسران ممكن است به خاطر ژيگول مگول بودنشان براي دختران جذابيت داشته باشند ولي قانون طبيعت اين است كه جنس لطيف زن و با جنس سخت مرد به آرامش مي رسد و برعكس. بنابراين بعد از ازدواج بارها و بارها ديده ام كه زنان مردان زن صفت را نمي خواهند و مي گويند اين نمي تواند تكيه گاه من باشد و اقتدار لازم را ندارد. همان طور كه مردان هم نمي توانند در كنار دختران مرد صفت زندگي آرامي داشته باشند و طلاق فيزيكي و عاطفي اتفاق مي افتد. بخش مهم خيانت مردان و زنان به خاطر اين است كه زن براي شوهرش نقش مردانه دارد و مرد براي زنش نقش زنانه.

عرض سلام و ادب و احترام
ببخشید من برایم یک سوال پیش اومده ممنون میشم بزرگواری کنید و پاسخ بدید

آیا اگر زنی اهل بازار گردی نباشد، از سوسک نترسد و یا مثلا به ورزش های رزمی علاقه مند باشد ، در مباحث منطقی معمولا کم نیاورد ( با توجه به اینکه می گویند زن احساسی است و بی منطق! ) یعنی از طبع زنانه اش فاصله گرفته و این غیر طبیعی است؟؟

[SPOILER]

من ندیدم جایی به بازار گردی های افراطی زنان سفارش شده باشد ( در روایات) و برعکسش را دیده ام یعنی گفته شده خوب نیست خیلی در بازار بمانیم
ترسیدن از سوسک و موش را هم واقعا عقلا مسخره می دانم چون آنها هیچ توانایی ندارند به ما صدمه ای بزنند نه دندانی نه زهری!
ورزش رزمی را نمی دانم!
در مورد مباحثه هم شما بفرمایید
[/SPOILER]

بسمه الحکیم

در برزخ فمینیسم و لاشیئ انگاری که زنان امروزه گرفتار آنند، بهترین و مؤثرترین روشی که آنان را به حقیقت

وجودیشان نزدیک می کند این است که به دنبال معرفت نفس خویش و حقیقت وجودیشان بروند.

برود سراغ الگوهایی که در قران و سنت برای آنان وجود دارد:حضرات:فاطمه ی زهرا،خدیجه،زینب،مریم و آسیه سلام الله علیهن.

اوصاف آنها را بشناسند و بدانند که زن در منطق وحی چه تعریفی دارد.

مورد داشتیم پسره 15 ساله ،از صبح تا شب تو خیابون ول میگرده راجع به اصول زیبایی شناسی در مظاهر زیبایی خلقت (جنس مونث)به طور میدانی تحقیق میکنه
شب میاد خونه تا صبح در تلگرام و لاین و .... نتایج تحقیقاتشو به عرض زیبایان عالم برسونه،
در گپ های بین کاری،ماهواره میخوره....
بعد میاد در اسک دین میگه پدر دختر راضی به عقد موقت نمیشه،اصلا کلا عقد موقت رو قبول نداره.با این حساب چرا اذنش برای عقد موقت دخترش ساقط نمیشه؟
این چه وضعیه...خب من نیاز دارم.اون دختر هم نیاز داره.چرا کسی نمی فهمه....
بعد اصلا حواسش هم نیست که از سوالش تابلوئه که چند هزار ساعت با اون دختر چت کرده. بعد از خودش انتظار داره نیاز هم نداشته باشه.

جلوه نمايي خفن
جلوه نمايي هاي خفن زنانه و مردانه متناسب با مد در زمان هاي مختلف متغيير است. اگر تحليل گر نباشيم بازيچه طراحان مدي مي شويم كه خود صاحب انديشه نيستند و يا خود بازيچه دشمن و يا تاجراني هستند سودجو كه برايشان دين، فرهنگ و حيثيت مردم ارزشي ندارد.
*مورد داشتیم خانواده اي رفـته بـودن تـفـریـح بـارون گـرفـته هـیـچـی دیـگـه هـمـه رفـتـن زیـر کـیـلـیـپـس دخدره. مـیـگـن 5 نفر بـودن یـه ذره هـم خیـس نـشـدن
* اول مرغ بود یا تخم مرغ رو ول کنید …اولِ اولِ اول کلیپس بود بعد دختر یا دختر بود بعد کلیپس؟؟
*امروز یه کیلیپس دیدم ازش یه دختر آویزون بود.
* استاد در كلاس: کلیپسای عزیز توجه کنین..حداقل ردیف جلو میشینین دیگه حرفای منو رو با سر تایید نکنین!!! پشت سري ها هیپنوتیزم ميشن و خوبشون ميبره وسط بحثم.
*مورد داشتیم دانشجوياني خودشونو پشت کلیپس دخترا قایم کردن تا استاد نفهمه که دارن چرت میزنن!
* مورد داشتیم یه کلیپس سرشو از پنجره اتوبوس بیرون میاره اتوبوسه چپ میکنه!!
*ﺍﻣﺮﻭﺯ ﯾﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﺯ ﺑﺮﻕ ﮔﺮﻓﺘﮕﯽ ي دختر ﻣﺮﺩه بود !!. ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﮐﻠﯿﭙﺴﺶ ﮔﯿﺮ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺩﮐﻞ ﺑﺮﻕ. ﺍﯾﻦ پست ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﺷﺘﺮﺍﮎ ﺑﺰﺍﺭﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮﻫﺎﯼ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺭﻭﻧﺠﺎﺕ ﺑﺪﯾﻢ
* مورد داشتیم دختره به خاطر کلیپس نمي تونست بره توی اتوبوس!!
* مورد داشتیم به پسره گفتن چرا هنوز ازدواج نکردی؟! گفته: هنوز کلیپس آرزوهامو پیدانکردم.
*مورد داشتیم دختره تو کلاس خواسته حرفای استاد و با سر تایید کنه که کلیپسش خورده تو سر استاد!
*مورد داشتیم آقايي به خاطر کلیپس همسر و خواهر و دخترش مجبور شده ماشینش و عوض کنه کروک بگیره !
* مورد داشتیم باباهه دخترشو کلیپس بابا صدا مي زنه!
* ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﮐﻼﻏﻪ ﺭﻭ ﮐﯿﻠﯿﭙﺲ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻟﻮﻧﻪ ﺳﺎﺧﺘﻪ ! ( فکر ﮐﺮﺩﻩ ﺩﺭﺧﺘﻪ)
* مورد داشتیم پسره خواسته با خواهرش تک چرخ بزنه، کلیپس خواهرش باعث واژگونی موتور شده !
* مورد داشتیم دختره واسه نصب کلیپس جرثقیل اجاره کرده !
*الیسا و ملیسا، رفتن برن کلیسا، تو راهروی کلیسا ، گیر کرد به سقف کلیپسا
* دختر خانمای عزیز! درسته گفتن سرسنگین باشین، ولی به خدا منظورشون با کلیپس نبوده ها
* اگر دیدی دختری بر درختی تکیه کرده// برو کمکش چون کیلیپسش تو شاخه ها گیر کرده
* یکی از مزایای بنیادین کیلیپس اینه که کمک میکنه دختر و از پسر تشخیص بدیم. فکر کنم تنها راه باقی مونده همین باشه البته فعلا!
* مورد داشتیم دختره مهریش یه کامیون کلیپس طلا بوده* خطاب جديد حراست به برخي از دختـــرا: با توام کلیپس ..
* مورد داشتیم دختري میخواسته دكل کلیپس بزنه به موهاش دستش نمی رسیده چهارپایه گذاشته زیر پاهاش

*مورد داشتیم پسره رفته خواستگاری ، دختره اومده خم شه چایی تعارف کنه ، کلیپسش رفته تو حلق داماد !

*شعر
یه کیلیپس دارم قلقلیه
سرخ و سفید، یه متریه
میذارم سرم هوا میرم
نمیدونی تا کجا میرم
من این کیلیپسو نداشتم
قد کوتاهی داشتم
افسردگی هم داشتم!
مامان بهم عیدی داد
یه کلیپس یک متری داد

جشنواره فیلم های کیلیپس:
۱. کلیپس قرمزی
۲. کلیپسی با کفش های کالج
۳. من کلیپس ۲۱ سالمه
۴. کلیپسی از قفس پرید
۵. به خاطر یک کلیپس
۶. کلیپس ها فرشته اند
۷. دیشب کلیپستو دیدم مهسا
۸. کلیپس بر باد رفته
۹. کلیپس و جزا..!!
۱۰. درباره ی کیلیپس


همتاي زندگي
من واقعا تو خلاقیت بعضی از این دخترا موندم…دختره ۱۵۰ سانت مفید قد داره؛ ۱۰ سانت پاشنه زده زیر کفشش…!
کلیپس بسته رو کلش؛ اونم یه ۷ سانت مرتفع ترش کرده…!! بعد در اومده میگه؛ من دوست ندارم مردی که توی زندگیمه قد کوتاه باشه…!

تنبيه پدر
لاكردار: یکی از بزرگترین لذتای زندگی اینه که به دخترام که کلیپس پنجه ای زدن پس کله ای بزنی!
یعنی قشنگ دندونه های کلیپس تااعماق مغزشون میره

چهار نكته تربيتي و روان شناختي
1- جلوه نمايي جز فطرت زن است و اگر زني اين تمايل را نداشته باشد هنجار نيست. ولي اگر خانم ها در ارضاي اين غريزه به بيراهه روند ناهنجار اند. اسلام با دستورات شرعي به زنان و محارمشان توصيه هايي براي ارضاي معقول و مشروع اين نياز ها داده است. اگر شوهر زنش را يا پدر دخترش را از اين جهت تأييد نكند ممكن است گرفتار فقر تأييد شود و براي تأييد نامحرم سراغ هر جلوه نمايي برود. مي گويند زني كه از تأييد محارمش بي بهره بود رفت روي پشت بام پتو را تكانيد بعد ديد افرادي به او نگاه مي كنند او شروع كرد به بهانه پتو خودشان را هم تكان تكان مي داد.

2-در كتاب حليه المتقين علامه مجلسي مي خوانيم كه اسلام به زنان مي گويد در منزل نزد شوهر لباس حيا را كنار بگذار. براي شوهر هميشه آراسته باش. هميشه گردنبدي در گردن داشته باشد. دستش حنا داشته باشد. به موهايش رسيدگي كند و موي بلند سبب زيبايي است. ناخن هايش را از ته نگيرد.

3-دكتر محمد مجد روان پزشك مشهور كشور مي گويند. لباس هاي جيغ در غرب نشان زنان روسپي است اگر خانم هاي محترم ما مي دانستيد اين طور لباس نمي پوشيدند و يا اين طور به غرب مسافرت نمي كردند. نيز مي گويند در تهران سميناري بود. بين سمينار هنگام پذيرايي يكي از اساتيد غربي ناخودآگاه چشمش به يكي از خانم دكترها افتاد كه هفت قلم آرايش تند كرده بود.
استاد برگشت دوباره نگاه كرد. تعجب كردم. پرسيد: ايشان آرتيست است؟
گفتم: خير.
كمي به صحبت هايمان ادامه داديم باز برگشت گفت: ولي به نظر مي رسد ايشان هنرپيشه هستندها؟!!
يعني زنان غربي آرايش ملايمي دارند طوري نيست كه انگشت نما شوند. افرادي كه احساس ارزشمندي دروني دارند اعتماد به نفس بالايي دارند. لازم نيست با گفتار دروغ و لاف و چاخان و خودشيفتگي، كارهاي عجيب و غريب و آرايش هاي خفن از ديگران ارزش كسب كنند.

4- خداي ناكرده قصدمان توهين به خانم هاي محترم نيست. افراط و تفريط از يا مرد هر دو مذموم است. مثلا شلوارهاي فاق كوتاه يا بسيار فاق بلند مردانه، يعني اين كه مرد اهل تحليل نيست هر تبليغات تجاري مي تواند او را به بازي بگيرد. اين امر يادآور مكر عمرو عاص است كه به معاويه گفت ثابت مي كنم كه غالب مردم تحليل گر نيستند و كوكورانه تقليد مي كنند گفت روايت داريم هركس زبانش را به بيني اش برساند بهشتي است و مردم ساده همه حتي معاويه در اين آزمون عملي شركت كردند.
........................
لبخندها و دلخندها، ص46.

زینبیون;820137 نوشت:
عرض سلام و ادب و احترام
ببخشید من برایم یک سوال پیش اومده ممنون میشم بزرگواری کنید و پاسخ بدید

آیا اگر زنی اهل بازار گردی نباشد، از سوسک نترسد و یا مثلا به ورزش های رزمی علاقه مند باشد ، در مباحث منطقی معمولا کم نیاورد ( با توجه به اینکه می گویند زن احساسی است و بی منطق! ) یعنی از طبع زنانه اش فاصله گرفته و این غیر طبیعی است؟؟

سلام عليكم

منظور بنده اينجا تفاوت هاي جسمي و جنسيتي و جنسي مرد و زن است.
ببنيد اگر ورزش سبب شود زن بدنش مردانه شود عضلاني اين مشكل ساز مي شود معمولا
اگر ورزش سبب شود كه زن تره هم براي اقتدار مردش خرد نكند اين مشكل ساز مي شود غالبا ( مگر اين كه خود اين خانم ورزشكار با مرد ورزشكاري ازدواج كند كه او از نظر بدني عضلاني تر باشد و مقتدرتر از نظر روان شناختي)
بازاري بودن جز صفات زنانه نيست و مذموم هست كه زن زياد در منظر نامحرم قرار گيرد
و اتفاقا مردان زار زار مي گريند به خاطر اين كه زناشان بازاري هستند. مردان زيادي از بازار بيزارند به خصوص وقتي همسرشان بدون توجه در اقتصاد منزل دنبال تشريفات و تجملات هستند

[="Blue"]

حامی;820145 نوشت:

سلام عليكم

مردان من اينجا تفاوت هاي جسمي و جنسيتي و جنسي مرد و زن است.
ببنيد اگر ورزش سبب شود زن بدنش مردانه شود عضلاني اين مشكل ساز مي شود معمولا
اگر ورزش سبب شود كه زن تره هم براي اقتدار مردش خرد نكند اين مشكل ساز مي شود غالبا ( مگر اين كه خود اين خانم ورزشكار با مرد ورزشكاري ازدواج كند كه او از نظر بدني عضلاني تر باشد و مقتدرتر از نظر روان شناختي)
بازاري بودن جز صفات زنانه نيست و مذموم هست كه زن زياد در منظر نامحرم قرار گيرد
و اتفاقا مردان زار زار مي گيرند به خاطر اين كه زناشان بازاري هستند. مردان زيادي از بازار بيزارند به خصوص وقتي همسرشان بدون توجه در اقتصاد منزل دنبال تشريفات و تجملات هستند

ولی مردها دوست دارند زنشان از سوسک و موش بترسد درست است؟ این به اقتدارش مربوط نیست؟

ورزش رزمی معمولا نمی تونه زنها را عضلانی کنه اون بدنسازی هست که این خاصیت رو داره
زن هر چی هم رزمی کار نکنه یک مردی که اصلا رزمی کار نکرده یک دسته اونو حریفه! در رزمی بیشت نقطه ضعف ها شناسایی میشن و گرنه قدرت مرد و زن قابل قیاس نیست[/]

یکی دیگه.;820139 نوشت:
مورد داشتیم پسره 15 ساله ،از صبح تا شب تو خیابون ول میگرده راجع به اصول زیبایی شناسی در مظاهر زیبایی خلقت (جنس مونث)به طور میدانی تحقیق میکنه
شب میاد خونه تا صبح در تلگرام و لاین و .... نتایج تحقیقاتشو به عرض زیبایان عالم برسونه،
در گپ های بین کاری،ماهواره میخوره....
بعد میاد در اسک دین میگه پدر دختر راضی به عقد موقت نمیشه،اصلا کلا عقد موقت رو قبول نداره.با این حساب چرا اذنش برای عقد موقت دخترش ساقط نمیشه؟
این چه وضعیه...خب من نیاز دارم.اون دختر هم نیاز داره.چرا کسی نمی فهمه....
بعد اصلا حواسش هم نیست که از سوالش تابلوئه که چند هزار ساعت با اون دختر چت کرده. بعد از خودش انتظار داره نیاز هم نداشته باشه.

ارتباط فضای مجازی با دنیای واقعی

پرسش15: از نظر اخلاقي فضاي مجازي و واقعي چه ارتباطي با هم دارند؟
پاسخ: مهم‌ترين نكته كه اين‌جا بايد توجه داشته باشيم اين است كه کلمة مجازی در فضای مجازی نباید ما را فریب دهد، مجازی به معنی
غیرملموس است نه خیالی و موهوم و غير واقعي. در واقع، فضای مجازی در استمرار همین زندگی دنیا است. اين فضا از شگفتي‌هاي آفرينش به حساب مي‌آيد، چرا كه انساني آن را پديد آورده كه خود از اعجوبه هاي آفرينش و اشرف مخلوقات است. فضاي مجازي نيز محضر خداوند و فرشتگانش است پس آن‌جا نیز ما در قبال رفتار­های اختیاری خود (دیدن، خواندن، نوشتن، ارسال­ها، سکوت، تأیید، ردکردن، تکثیر و..) مسؤولیت داریم و در قیامت باید حساب پس دهیم.
فضاي سابيري و واقعي بر هم اثر مي‌گذارند و از هم اثر مي‌پذيرند:

الف) تأثيرپذيري فضاي سايبري از فضاي بيروني

صفات و عادات خوب و یا بد اخلاقی ما در فضاي واقعی و مجازی با هم ارتباط تنگاتنگی دارند؛ مراقبت­ های اخلاقی در هر فضا بر فضاي دیگری اثر مثبت دارد و آلودگی­ های اخلاقی هر فضا سبب آلوده ­تر شدن در فضای دیگر می ­شود. فردي که در دنياي بيرون اخلاق اسلامي دارد، با حضور در فضای مجازی سبب پاک­سازی و پاک نگه­ داشتن آن فضا می‌شود. در برابر، انسان بی تقوايي که در دنیای واقعی اهل خلاف و فساد و مفسده است، فضای مجازی را هم با حضورش آلوده می‌کند.

ب) تأثيرپذيري فضاي بيروني از فضاي سايبري

اگر فردی نخست در فضای مجازی آلوده به رفتارهای بد اخلاقی مانند ارتباط نامشروع با نامحرم شود در دنیای واقعی هم به تدریج قبح روابط نامشروع برایش ریخته می­ شود و احتمالا در اين فضا هم آلوده ­شود و دیگران را نیز آلوده کند. هم‌چنین فردی که با حضور در سایت‌های مذهبی برای پرسش‌هاي اساسي و شبهاتش پاسخ قانع کننده یافته ­است، در دنیای واقعی نیز به احتمال قوی، دين دارتر خواهد شد و اخلاق اسلامی را بیشتر رعایت می­ کند.


منبع

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

زینبیون;820146 نوشت:
ولی مردها دوست دارند زنشان از سوسک و موش بترسد درست است؟ این به اقتدارش مربوط نیست؟

ورزش رزمی معمولا نمی تونه زنها را عضلانی کنه اون بدنسازی هست که این خاصیت رو داره
زن هر چی هم رزمی کار نکنه یک مردی که اصلا رزمی کار نکرده یک دسته اونو حریفه! در رزمی بیشت نقطه ضعف ها شناسایی میشن و گرنه قدرت مرد و زن قابل قیاس نیست

من نديدم مردي را كه دوست داشته باشه زنش از سوسك و موش بترسه
ولي شايد از اين جهت كه به مردش تكيه مي كنه و مي گويد كمكم كن اينش براي مرد جذابيت داشته باشه وگرنه مرد مي گويد اين بي مزه بازي ها را بگذار دور
و اگر زن بگويد آنها كثيف هستند تو برو سراغشان كه اين حرف براي مرد تلخ خواهد بود.
...
در مورد ورزش رزمي هم بنده دو ورزش را تجربه كرده ام ورزش كاراته كه بدنسازي آن خيلي خيلي سخت بود و
سال ها بعد از اين كه ورزش را گذاشته بودم كنار ادعاي داشتم مثلا هر كس خواست مشت بزن به شكمم يا شنا مي رفت زياد و حاصل بدنسازي اين ورزش ماندگار است بر خلاف ورزش هاي غيرهوازي
ورزش بدن سازي را هم تجربه كردم ولي زير با تمرينات مربي نمي رفتم خودم براي خودم برنامه داشتم چون بسيار از تمرينات بدنسازي غيرهوازي است
در كل
به نظرم اگر ورزش با بدنسازيش باشد باز هم جسارت آفرين است و خانم ها بايد روحيه زنانه خود را بيشتر تقويت كنند

با دوستان ووشو كار و جودوكار و كونگ فو كار هم ارتباط صميميي داشتيم و برنامه هاي بدنسازي اين ورزش ها هم خيلي سخت است
اتفاقا در آموزش نظامي بود
فردي كه ورزش صبحگاهي مي داد خودش طلبه بود از شهر بابل. چون كونگ فو كار بود گريه همه را در آورده بود و بعد از آن خود ورزش صبحگاهي را به عهده گرفتم
يادش به خير ايشان الان روحاني هستند و ملبس به لباس روحانيون.
روز اختتاميه نمايش نانچيكو داشت خيلي با حالو
دوستان سرباز حسابي كف كرده بودن
اين است اقتدار اسلام
:bale:[/]

زینبیون;820137 نوشت:
آیا اگر زنی اهل بازار گردی نباشد، از سوسک نترسد و یا مثلا به ورزش های رزمی علاقه مند باشد ، در مباحث منطقی معمولا کم نیاورد ( با توجه به اینکه می گویند زن احساسی است و بی منطق! ) یعنی از طبع زنانه اش فاصله گرفته و این غیر طبیعی است؟؟

در رفتار آدمي هزاران عامل دخيل است
مثل كارخانه كاشي ميبد نيست كه گل از يك طرف وارد شود از يك سو كاشي خارج شود
افراد در قبال رويدادها محرك هاي مختلف متناسب با پردازش مغزي خاص خود پاسخ هاي متعدد و متوعي مي دهند

يكي از دوستان روحاني مي گفت براي تبليغ با همسر و كودكانم به روستاهاي مختلف براي تبليغ رفته ام. در روستايي رفتيم خيلي سوسك داشت. به همسرم گفتم شما واكنش بد نشان ندهيد مي خواهم با تشويق كاري كنم كه دخترم از سوسك نترشد
بعد با او شوخي مي كردم تا سوسك ها را بگيرد از اتاق بگذارد بيرون الان كه بزرگ شده هم از سوسك نمي ترسد.

...
يكي از اقوام حراج است ايشان هم دخترانش را طوري تربيت كرده كه از مارمولك و غورباغه و سوسك نمي ترسند و براي تشريح و..از آنها استفاده مي كردند (البته بنده خودم موافق نيستم هيچ موجودي از بين برود مگر اين كه اذيت كند و خطرناك باشد ولي غالبا ما هستيم كه آرامش آنها را از بين مي بريم

در عهد جاهليت اولي كه بودم با دوستان رفتيم گردش با تفنگ بادي آفتاب پرستي را زدم هنوز كه هنوز ناراحت هستم كه چرا من؟
البته مار هم گرفتيم و عكس گرفتيم باهاش

يك بار ديگر هم در كنار اروند خواستم با كلاش مرغابي اي را بزنم نشستم نشانه هم رفتم ولي وجدانم با لگ زد بهم كه خجالت بكش نگاهي كردم به مرغابي و بلند شدم
هنوز كه هنوز است خوشحالم از اين كارم

حامی;820192 نوشت:
در عهد جاهليت اولي كه بودم با دوستان رفتيم گردش با تفنگ بادي آفتاب پرستي را زدم هنوز كه هنوز ناراحت هستم كه چرا من؟
البته مار هم گرفتيم و عكس گرفتيم باهاش

يك بار ديگر هم در كنار اروند خواستم با كلاش مرغابي اي را بزنم نشستم نشانه هم رفتم ولي وجدانم با لگ زد بهم كه خجالت بكش نگاهي كردم به مرغابي و بلند شدم
هنوز كه هنوز است خوشحالم از اين كارم

اين مربوط ميشه با شوخي بعدي

عاقلي در زنجير
گويند ديوانه اي را با زنجير بسته بودند. او گوشه اي نشسته بود عقلا دورش حلقه زده بودند و سر به سرش مي گذاشتند و دور همي مي خنديدند.
ديوانه رو كرد به آسمان به خدا گفت: شاهد باش ببين كي بسته است و چه افرادي باز هستند!!

ديوانه واقعي
روزي از روزها که پيامبر خدا( صلّي الله عليه و آله) از کوچه‌هاي عبور مي‌کرد، عده اي از مردم را ديد که در آنجا جمع شده‌اند.
حضرت از آنها پرسيد: بر گِرد چه جمع شده‌ايد؟
عرض کردند: ديوانه ‏اى است که اعمال جنون‏آميز و خنده‏آورش مردم را متوجه خود ساخته.
پيامبر آنها را به سوي خود فراخواند و فرمود:
او مريض است و ديوانه نيست. اما مى ‏خواهيد ديوانه واقعى را به شما معرفى کنم؟
همه خاموش بودند و با تمام وجودشان گوش مي دادند.
عرض کردند: بفرماييد، اى رسول خدا
حضرت فرمود: إنّ المَجنونَ حَقَّ المَجنونِ المُتَبَختِرُ في مِشيَتِهِ، النّاظِرُ في عِطفَيهِ، المُحَرِّكُ جَنبَيهِ بمَنكِبَيهِ، يَتَمَنّى علَى اللّهِ جَنَّتَهُ و هُو يَعصيهِ، الذي لا يُؤمَنُ شَرُّهُ و لا يُرجى خَيرُهُ فذلكَ المَجنونُ و هذا المُبتَلى؛
ديوانه حقيقى کسى است که با تکبر و غرور راه مى‏ رود، متکبّرانه به دو طرف خود نگاه مى‏کند و پهلوهايش را با شانه هايش حرکت مى دهد. نافرمانى خدا مى کند و با اين حال بهشت او را آرزو مى کند. کسى از شرّ او ايمن نيست و به خيرش اميدى نمى رود. پس ديوانه واقعى او است و اين را که ديديد تنها يک بيمار است(الخصال،ص332.)

........................
لبخندها و دلخندها، ص77.

یک کشیش مسیحی، پسر نوجوانی داشت و از بهر آینده ی فرزندش بسی نگران همی بود.
روزی تصمیم می گیرد پسرش را امتحان کند تا از طریق آن دریابد که پسرش در آینده به چه طریقی خواهد رفت.

می رود و روی میز اتاق پسرش، تعدادی سکه به همراه کتاب انجیل و جامی پر از خمر، قرار می دهد.
با خود می گوید:
اگر پسرم بیاید و انجیل را بردارد در آینده یک کشیش و عالِم دینی خواهد بود و موجب افتخار من.
اگر بیاید و سکه ها را بردارد یعنی در آینده تاجر خواهد شد و از طریق کسب و کار، امرار معاش خواهد کرد.
اما اگر خمر را بردارد یعنی یک انسان علاف و عیاش و خوشگذران خواهد شد و مایه ی سرافکندگی من!

کشیش درگوشه ای از خانه پنهان می گردد تا ببیند پسرش به خانه آید چه می کند.

پسر نوجوان به اتاقاش آمد.
به سمت میز رفت.

سکه ها را برداشت و در جیبش گذاشت.
انجیل را برداشت و در زیربغلش گرفت.
خمر را برداشت و نوشید!

کشیش پدر بر سر خویش کوبید و گفت: "پسرم سیاستمدار خواهد شد!"

لبیک یا علی النقی;820202 نوشت:
یک کشیش مسیحی، پسر نوجوانی داشت و از بهر آینده ی فرزندش بسی نگران همی بود.
روزی تصمیم می گیرد پسرش را امتحان کند تا از طریق آن دریابد که پسرش در آینده به چه طریقی خواهد رفت.

می رود و روی میز اتاق پسرش، تعدادی سکه به همراه کتاب انجیل و جامی پر از خمر، قرار می دهد.
با خود می گوید:
اگر پسرم بیاید و انجیل را بردارد در آینده یک کشیش و عالِم دینی خواهد بود و موجب افتخار من.
اگر بیاید و سکه ها را بردارد یعنی در آینده تاجر خواهد شد و از طریق کسب و کار، امرار معاش خواهد کرد.
اما اگر خمر را بردارد یعنی یک انسان علاف و عیاش و خوشگذران خواهد شد و مایه ی سرافکندگی من!
کشیش درگوشه ای از خانه پنهان می گردد تا ببیند پسرش به خانه آید چه می کند.
پسر نوجوان به اتاقاش آمد.
به سمت میز رفت.
سکه ها را برداشت و در جیبش گذاشت.
انجیل را برداشت و در زیربغلش گرفت.
خمر را برداشت و نوشید!
کشیش پدر بر سر خویش کوبید و گفت: "پسرم سیاستمدار خواهد شد!"

سلام بر شما
ممنون از مشاركت شما
در كتاب لبخندها و دلخندها در بخش سياست
اين لطيفه عنوان «سياست مدار لائيك» خورده است
چون دين عين سياسته و ممكنه برخي به اشتباه فكر كنن كه همه سياسيون با دين بيگانه اند
باز هم از لطائف خوب شما استفاده مي كنيم

[="Times New Roman"][="Black"]

حامی;820206 نوشت:

چون دين عين سياسته و ممكنه برخي به اشتباه فكر كنن كه همه سياسيون با دين بيگانه اند

خداییش من هیچوقت درک نکردم جدایی دین از سیاست یعنی چی.

وقتی من به دین اسلام اعتقاد دارم و بر اساس باورهام و ارزشهام باید دست به عمل بزنم ، با جدایی دین از سیاست باید بر اساس چه اعتقادی و چه تفکری دست به عمل بزنم؟

اصن داریم؟ میشه؟ تو ایران؟ [/]

همراه با صد تکنیک پتینه در «خلاقیت با رنگ»

«خلاقیت با رنگ» عنوان برنامه‌ای در شبکه آموزش است که انگیزه‌های درونی بینندگان را بالفعل می‌کند.
کامل حسن‌زاده تهیه‌کننده برنامه «خلاقیت با رنگ» در خصوص ویژگی‌های این برنامه در گفتگو با خبرنگار حوزه رادیو تلویزیون گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ گفت: طرح و ایده این برنامه را محمد قیری مطرح کرد. پس از کار کردن روی این طرح به یک طرح جامعی رسیدیم که آن را به شبکه آموزش پیشنهاد داده و شبکه نیز از آن استقبال کرد. در حال حاضر 15 قسمت 9 دقیقه‌ای از کار آماده است. 15 قسمت بعدی نیز در دو هفته بعدی آماده خواهد شد. میانگین زمانی هر قسمت 7 دقیقه است.

هدف اصلی برنامه‌ آشنایی بینندگان با رنگ، نحوه ترکیب رنگ‌ها،‌ بروز خلاقیت و استفاده از اوقات فراغت با کمترین امکانات است. به طور کامل این کار تحریک کننده و ترغیب کننده انگیزه درونی افراد است تا با بازی با رنگ‌ها انگیزه خود را به صورت بالفعل درآورند.

حسن‌زاده اظهار داشت: بسیاری از مردم سادگی نحوه کار با رنگ را نمی‌دانند. به همین دلیل کارهایی از این قبیل را برون‌سپاری می‌کنند؛ اما هنگامی که خودشان در منزل آن را تجربه کنند، لذت فراوانی از این کار خواهند برد.

وی تصریح کرد: این کار آموزشی ساده است که در قالب یک برنامه 5 الی 10 دقیقه‌ای به شکل مختصر ارائه می‌شود. فقط باید بیننده آن را امتحان کند.

حسن‌زاده خاطرنشان کرد: ما برای این برنامه دارای اتاق فکر هستیم. لازم است کمی از پخش برنامه بگذرد و ما بازخوردها را دیده و نیازسنجی کنیم تا متناسب با اولویت‌ها و درخواست‌های خانواده، شکل و شمایل برنامه را به آن سمت و سو ببریم. «خلاقیت رنگ» محدودیت قسمتی ندارد.

وی بیان کرد: کارشناس مجری برنامه استاد قدرت‌الله فرجی است که 46 سال تجربه کار در رنگ و پتینه دارد. اجرای 30 قسمت اول برنامه بر عهده فرجی است. در واقع ما شاهد یک مستند آموزشی هستیم. ساخت این برنامه تا 100 قسمت نیز جا دارد و به تکرار نمی‌رسد. فرجی در کشورهایی مانند کانادا و کویت فعالیت داشته است؛ اما باید بگوییم که ایران در این زمینه حرف اول را می‌زند.

کامل حسن‌زاده عنوان کرد: «خلاقیت با رنگ» هنر ایرانی را معرفی می‌کند تا از این طریق قضاوت خود را نشان دهیم. مردم با تماشای این برنامه شهامت پیدا می‌کنند تا به این زمینه ورود کرده و خلاقیت خود را در هر مکان و در هر وسیله‌ای اعم از چوب، مبلمان و حتی دیوار و نمای ساختمان به کار ببرند. در این برنامه 100 نوع تکنیک پتینه آموزش داده می‌شود.

ببينيد
و كاري نداره
فوقش خراب مي كنيد ديگه

رئیس جمهور محترم با همتای ترک خود تماس گرفته و گفت:
"آخه چطور ممکنه اردوغان! کودتا اونم تو 45 دقیقه!!!"
اردوغان گفت:
"چطور ممکنه تصویب برجام، اونم تو بیست دقیقه!!!"
رئیس جمهور بر آشفت وگفت:
"بی سواد تازه به دوران رسیده!! برو به جهنم"

نظر دولتمردان شریف ایران در مورد کودتا :

کودتای ترکیه، تقصیر دولت قبل است!!!

[="Tahoma"][="DarkGreen"][=&quot]وقتی تو لیوان بیش از حد آب بریزی
[=&quot]و سرریز بشه اونی که مقصره لیوان نیست
[=&quot]مقصر تویی که بیش از ظرفیتش بهش آب داد
[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

حامی;820330 نوشت:
وقتی تو لیوان بیش از حد آب بریزی
و سرریز بشه اونی که مقصره لیوان نیست
مقصر تویی که بیش از ظرفیتش بهش آب داد

بدون رعايت حدود شرعي دو ساله با هم سر و سري دارند الان كه پسره زده زير قولش به دعا رو آورده و حالا كه مي بينه فايده نداره
از خدا شاكي شده كه پس كو اون رحمانيتت؟ كو اون عدالتت؟[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"][=&quot]
[=&quot]زير زير خط فقر
[=&quot]فرزند آقاي لاكردار میگه: نمیدونم بابام چه جور فرم یارانه و درخواست كمك رو پرکرده
[=&quot]که ديروز صبح ازكميته امداد و عصرش هم صلیب سرخ اومدن واسه کمکمون
[=&quot]امروز كله سحر از فائو واسمون غذا و آب آوردن، نیم ساعت پیش هم سلمان‌ خان زنگ زده میگه می‌خواد منو به فرزندی قبول کنه[=&quot][=&quot].
........................
لبخندها و دلخندها، ص65.

[/]

فائو
فائو یا سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد از سازمان‌های بین‌المللی است که در زمینهٔ توسعهٔ کشاورزی فعالیت دارد. سازمان فائو در سال ۱۹۴۵ توسط ۴۴ کشور عضو سازمان ملل متحد تأسیس شد. این سازمان از مرکز فائو و از طریق شبکه جهانی بالغ بر حدود نود اداره برای گسترش و مدرنیزه کردن کشاورزی، جنگلداری، شیلات و تأمین غذای مناسب برای همگان، به کشورهای در حال توسعه کمک می‌کند. هدف این سازمان، بالا بردن سطح زندگی و بهبود تغذیه مردم جهان، توزیع مناسب مواد غذایی در مناطق مختلف جهان و ایجاد امنیت غذایی است. مبارزه با سوءتغذیه با ارائه اطلاعات لازم به کشورهای مختلف؛ از دیگر اهداف فائو است که بازدهی کشاورزی و سطح تغذیه در جهان را افزایش داده است. مقر این سازمان واقع در شهر رم در کشور ایتالیا است.

زحمت فرشتگان و فرشتگان زحمتكش
تو زندگي از سخنان هر كسي ناراحت نشويد بسياري از افراد واقعا چيزي تو دلشون نيست و خرده شيشه ندارند. ظلم زياده ولي ظالم نه.
یارو می‌میره شب اول قبر ۶۲ تا فرشته میان سراغش
دو تاشون سؤال می کردن ۶۰ تاشون حالیش می‌کردن.
........................
لبخندها و دلخندها، ص87.

صد سلام و صد درود از ما و من
بر شما ای حامی گل در چمن
گل بکاری در فضا ی اسکدین
چون نمانده جای در روی زمین

موضوع قفل شده است