شناخت اصول دین، دفاع عقلانی از دین اسلام و براهین عقلی اثبات عدل الهی

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شناخت اصول دین، دفاع عقلانی از دین اسلام و براهین عقلی اثبات عدل الهی

با سلام و ادب
سوال اول: چه کسی اصول دین را اصول دین معرفی کرده؟ به بیان دیگر چرا تنها این 5مورد به عنوان اصل دین شناخته شدند؟
سوال دوم: من دلم میخواد مثل یک تازه مسلمان ،دینم را بشناسم و از روی عقلی که به عنوان حجت درونی میشناسنش، خودم با فراق بال اسلام رو انتخاب کنم، لطفا مراحل رسیدن به این هدف رو برام بگید!
سوال سوم: براهین اثبات عدالت خداوند چیه؟ از اونجایی که عدالت یکی از اصول دین است و واجب الاثبات، ولی من نمیتونم برای خودم اثباتش کنم

ممنون از پاسخگوییتون

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدیق

پرسش:
سوال اول: چه کسی اصول دین را اصول دین معرفی کرده؟ به بیان دیگر چرا تنها این 5 مورد به عنوان اصل دین شناخته شدند؟
سوال دوم: دلم میخواهد مثل یک تازه مسلمان ،دینم را بشناسم و از روی عقلی که به عنوان حجت درونی شناخته شده است، با فراق بال اسلام را انتخاب کنم، لطفا مراحل رسیدن به این هدف را برایم بگویید.!
سوال سوم: براهین اثبات عدالت خداوند چیست؟ از آن جایی که عدالت یکی از اصول دین است و واجب الاثبات، من نمی توانم برای خودم اثباتش کنم

پاسخ:
درمورد سوال اول شما، باید عرض کنم که اصول دین، عبارتند از مباحث اساسی و زیر بنایی که تمام ادیان در آن مشترک هستند. این اعتقادات اساسی و بنیادی عبارتند از توحید، نبوت و معاد.
اعتقاد به خدای يگانه، اعتقاد به زندگی ابدی برای هر فردی از انسان در عالم آخرت و دريافت پاداش و كيفر اعمالی كه در اين جهان انجام داده است، و اعتقاد به بعثت پيامبران از طرف خدای متعال برای هدايت بشر به سوی كمال نهائی و سعادت دنيا و آخرت.
این سه اصل، در واقع اساسی ترین سوال های پیش روی انسان است که هر انسان آگاهی نسبت به آن حساسیت دارد. به قول مولوی

روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟

از کجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟-
به کجا می روم آخر ننمایی وطنم؟

ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست

به هوای سر کویش پر و بالی بزنم

اصول دین همین سه اصل است: توحید، نبوت و معاد.
اثبات این سه بر عهده عقل است و عقل باید در وهله اول، این سه را بپذیرد و ضرورت آن ها را درک کند، آن گاه با استفاده از نتیجه به دست آمده، فروعات را از دل همین فروع و از بیاناتی که خداوند به وسیله پیامبرانش فرستاده است، به دست بیاورد.(1)

_ در مورد سوال دوم
همان طور که عرض شد، ابتدایی ترین و اصلی ترین اعتقاداتی که بنیان یک دین را تشکیل میدهد به نام اصول دین معروف است.
بنا بر این، طبق قاعده؛ انسان باید اصول اعتقادی خود که به نام اصول دین معروفند را بشناسد و آن ها را به منزله ستون های بنای اعتقادی خود بچیند.
ابتدا به اثبات خدا بپردازد و آن گاه به اثبات صفات او مانند حکمت و عدالت و علم و قدرت او از راه عقل بپردازد.
سپس به واسطه حکمتی که دارد، زندگی را معنا دار بداند، وقتی زندگی معنا دار و هدفمند شد، هدفی از زندگی را جستجو کند، هدفی که خود خالق بیان کرده و رسیدن به آن جز با مدد خودش امکان پذیر نیست.
برای تحقق هدف خداوند، چاره ای نیست جز این که برنامه را خودش بفرستد؛ پس نیاز به پیامبران و رسولانی هست.
برای تحقق برنامه و نیز به جهت عدالت خداوند، لازم است سرای دیگری باشد که به نام معاد خوانده می شود.
حال که اصول دین چیده شد، به سراغ سایر مسائل برود، مسائلی که شامل اعتقادات جزیی و فرعی، دستورات شرعی و نیز اخلاقیات جزیی است.

_ اما سوال سوم شما.
برای اثبات عدالت ابتدا باید بدانیم عدالت به چه معنایی است.
عدالت از نظر لغوی، به معنای این است که هر چیزی را در موضع و جای خودش قرار بدهیم.
از نظر اصطلاحی، عدالت چند مرحله دارد.
عدالت در خلقت و آفرینش، به این معنا که جهان و اجزای آن را به گونه ای بیآفریند که متناسب با هدف نهایی آفرینش باشد.
عدالت در تکلیف کردن، به این معنا که هر انسانی را به اندازه استعدادش مورد تکلیف قرار دهد.
عدالت در قضاوت و داوری کردن، به این معنا که با توجه به توانایی و تلاش اختیاری که هر فرد داشته، در مورد او قضاوت کند.
عدالت در پاداش یا کیفر، به این معنا که به هر کس در خور کاری که کرده کیفر یا پاداش دهد.(2)

با توجه به این نکات، مشخص می شود که عدالت به معنای تساوی در خلقت یا تساوی انسان ها از نظر محیط جغرافیایی یا تساوی در میزان عقل یا هوش یا زیبایی یا ثروت والدین و .. نیست؛ بلکه به این چهار معناست که بیان شد. اثبات تمام این چهار معنا و چهار مرحله از عدالت، از طریق صفت حکمت الهی ممکن است.

_ توضیح این که:
مصداق اول از عدالت خداوند، از طریق حکمت او اثبات می شود؛ زیرا از آن جا که خداوند حکیم است و شخص حکیم کار لغو و بیهوده ای انجام نمی دهد، بنا بر این، اگر جهان را آفریده به صورتی می آفریند که بیشترین فایده از آن مترتب شود و بهترین صورت برای رسیدن به هدف الهی باشد.
مصداق دوم از عدالت نیز به واسطه حکمت او اثبات می شود، زیرا اگر خالق، انسان را به کاری مکلّف کند که در توانش نیست، چون بنده توان انجام آن را ندارد، قطعا انجام نخواهد گرفت. پس چیزی را خواسته که خودش می داند اصلا امکان تحقق ندارد. بنا بر این، کارش لغو و بیهوده می شود درحالی که خداوند، حکیم است و شخص حکیم، کار لغو نمی کند.
مصداق سوم از عدالت، نیز به معنای آن است که او با این کار و قضاوت میان بندگانش، می خواهد مشخص کند چه کسی مستحق چه پاداش یا مکافاتی است. حال اگر در این مرحله، عادل نباشد و درست قضاوت نکند، پس هدفش از قضاوت محقق نشده است.
مصداق چهارم از عدالت نیز به واسطه هدف نهایی از خلقت اثبات می شود زیرا اگر کسی را که به واسطه عمل کردن به تکالیف الهی و به دنبال این همه کتاب و رسولی که فرستاده، بر اساس عملکردش مجازات نکند و پاداش ندهد پس ارسال پیامبران و فرستادن کتاب همراه آن ها و تکلیف کردن بندگان از سوی او کاری لغو و بیهوده بوده است در حالیکه انجام کار لغو از سوی خداوند محال عقلی است.(3)

______________
(1) آموزش عقائد، محمد تقی مصباح یزدی، درس اول، ص13-15.
(2) آموزش عقائد، مصباح یزدی، درس بیستم، ص163-164.
(3) همان، ص164-165.

موضوع قفل شده است