سوالات ذهن من در باره سنی ها (فقط خودشان جواب دهند)

تب‌های اولیه

169 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

در صحیح بخاری حدیث 380 می گوید که پیامبر بر حصیر سجده می نمودند.

در صحیح بخاری حدیث 385 می گوید که پیامبر گوشه ای از عبا یا لباس خود را بر روی شن های داغ می گذاشته و بر آن سجده می نمودند.

iran masood;302157 نوشت:
همیشه وقتی با برادران اهل سنت بحث میکنیم در تمام موارد حتی استثنا هم ندارد وقتی از کتاب خودشان سند میاوریم

با سلام برادر عزیز.
من فکر می کنم ایراد از سند دادن شما است.
دوستان شما در سایت ولیعصر و امثال هم و در کتبی که نیازی نیست اسم بیاورم آمده اند و احادیث ضعیف اهل سنت را جمع نموده اند و به آن استناد نموده اند.
بیهقی سندی ارائه داده است، اما عموم اهل سنت و بزرگان دین آن را ضعیف می دانند.
حتی در یکی از احادیث در ذیل همان حدیث نویسنده نوشته است ضعیف!!!

کسی با شما دشمنی ندارد، شما شده است حدیثی از صحیحین بیاورید و اهل سنت آن را رد کنند؟ خیر! زیرا صحیحین ار فیلترهای لازم عبور کرده است.

در پایان بسیار امیدوارم که اگر حدیثی را در جایی می بینید قبل از اینکه آن را منتشر کنید و در سایت بگذارید یه زحمت بکشید و کتاب مربوطه را دانلود کنید و خودتان با چشمان مبارکتان اول حدیث را رئویت کنید.

فکر نکنم سخنم بی ربط باشد!!!

iran masood;302157 نوشت:
حالا شما فقط چندین حدیث در کتابهای شیعه حدیث ضعیف پیدا کنید که
شمارو و خلافهای شمارو تایید کند ضعیفم باشد ما قبول میکنیم

من فکر می کنم شما کتاب نهج البلاغه را دومین کتاب معتبر اسلام بعد از قرآن مجید می دانید.

خوب اگر من از نهج البلاغه در مورد فضائل ابوبکر و عمر و عثمان آوردم چه؟
اگر از همین نهج البلاغه آوردیم که نظر امیرالمومنین علی -رض- در مورد امامت چیست جه؟؟؟

نظرتان چیست از همین نهچ البلاغه به شما ثابت کنیم قانع می شوید؟؟؟

مکه;302160 نوشت:
با سلام برادر عزیز.

کسی با شما دشمنی ندارد، شما شده است حدیثی از صحیحین بیاورید و اهل سنت آن را رد کنند؟ خیر! زیرا صحیحین ار فیلترهای لازم عبور کرده است.

به این پست مراجعه کنید باز با دوستان شما بحث شده ولی آخر بحث فرموده اند حدیث ضعیف است

http://www.askdin.com/thread24172-11.html

و این احدایث هم در کتاب صحیح بخاری و ... هست

«جعلت لي الارض مسجدا و طهورا»
زمين براي من محل سجده و طهارت قرار داده شده(صحيح بخاري ج1ص91- سنن بيهقي ج2ص433)


حاكم نيشابوري در روايت صحيح آورده است كه:سجد رسول الله علي الحجر.پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بر روي سنگ سجده كرد.(مستدرك الصحيحين، ج1، ص473)

عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ نَاوِلِينِي الْخُمْرَةَ مِنْ الْمَسْجِدِ قَالَتْ فَقُلْتُ إِنِّي حَائِضٌ فَقَالَ إِنَّ حَيْضَتَكِ لَيْسَتْ فِي يَدِكِ .
صحيح مسلم ، ج 1 ، ص 168.
از عائشه نقل شده است که گفت : رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم به من فرمودند به من خمرۀ ( حصير ) سجده را بده . گفتم که من عذر زنانه دارم حضرت پاسخ دادند که عذر تو به دستت مربوط نمي شود.

أعطيت خمسا لم يعطهن أحد قبلي ... وجعلت لي الأرض مسجدا وطهورا .
صحيح البخاري ، البخاري ، ج 1 ، ص 86 .
پنچ چيز به من داده شده است كه به هيچ كس قبل از من داده نشده است ... زمين براي من محل سجده و پاك كننده قرار داده شده است .

این هم نمونه ای از بزرگان شما به خدا اینا شیعه نبودن بزرگان اهل سنت بوده اند

بزرگان اهل سنت مانند مسروق كه از شخصيت‌ها و فقهاي بزرگ اهل سنت، وقتي به مسافرت دريايي مي رفت، يك خشتِ كوچكِ مُهر مانندي را با خود برمي داشت تا در كشتي بر آن سجده كند.(مصنف عبد الرزاق، ج2، ص583 - طبقات كبري ابن سعد، ج6، ص53)

جناب علي بن عبد الله بن عباس صراحت دارد بر اينكه ايشان كسي را فرستاد به مكه تا سنگي از كوه مروه به مدينه بياورد تا بر روي سنگ سجده كند.(مصنف ابن ابي شيبه، ج1، ص308 - اخبار مكه، ج2، ص151 - تاريخ دمشق، ج43، ص50)

iran masood;302162 نوشت:
به این پست مراجعه کنید باز با دوستان شما بحث شده ولی آخر بحث فرموده اند حدیث ضعیف است آیا ترجمه سوره مائده آیه 55 اشتباه است؟

بدون اغراق و طرفداری می گویم، اکثرا ضعیف ترین احادیث بودند. اگر دوست دارید تا تصویر کتابی آن را هم بگذارم؟؟؟

iran masood;302162 نوشت:
حاكم نيشابوري در روايت صحيح آورده است كه:سجد رسول الله علي الحجر.پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بر روي سنگ سجده كرد.(مستدرك الصحيحين، ج1، ص473)

منظورش مهر نیست برادر

iran masood;302162 نوشت:
أعطيت خمسا لم يعطهن أحد قبلي ... وجعلت لي الأرض مسجدا وطهورا . صحيح البخاري ، البخاري ، ج 1 ، ص 86 . پنچ چيز به من داده شده است كه به هيچ كس قبل از من داده نشده است ... زمين براي من محل سجده و پاك كننده قرار داده شده است .

معنی صحیح حدیث مشکل را جل می کند برادر من، گاهی احادیث صحبح را بد معنی می کنند و این باعث می شود که برداشت اشتباهی از حدیث کنیم.

زمین برای من مسجد و پاک قرار داده شده است، بنابراین هرکجا که وقت نماز فرا رسید، می توانم همانجا نماز بخوانم!!!

برادر عزیز من، معنی صحیح می تواند مشکل را حل کند.

iran masood;302162 نوشت:
جناب علي بن عبد الله بن عباس صراحت دارد بر اينكه ايشان كسي را فرستاد به مكه تا سنگي از كوه مروه به مدينه بياورد تا بر روي سنگ سجده كند.(مصنف ابن ابي شيبه، ج1، ص308

خوب بیائید خودمان قضاوت کنیم.
اولا جلد 1 کتاب مصنف در باب طهارت است و نه در باب نماز!!!
دوما ظاهرا کسی که این را برای شما به عنوان سند ارائه کرده یادش رفته است بگوید که جلد دوم ص 310
سوما ذیل حدیث را مشاهده بفرمائید: نوشته است اسناد ضعیف
چهارما به نظر شما اصلا پیامبر انسانی است که کسی را از مدینه تا مکه بفرستد تا برایش سنگی بیاورد؟ در حالی که خودتان در حدیثی صحیح آوردید که همه جای زمین مسجد پیامبر است...

iran masood;302126 نوشت:
بنده گفتم حدیثی داریم پیامبر بر لباس یا عبا خود سجده میکردند (یا فقط عمر سجده میکرد و خلفا)

بنده حدیث صحیح ارائه نمودم که پیامبر عبای خود را پهن کرده و بر آن نماز گذاردند.
حدیث صحیح هم ارائه کردم که پیامبر رو روی حصیر نماز خوانده اند.
توجه داشته باشید منظور از اینکه لباس را پهن کردند و نماز گذاردند این نیست که همواره با لباسی که با آن به دست شویی می روند نماز می خواندند، بلکه حدیث به این اشاره دارد که در گرمای تابستان زمانی که نمی توانستیم پیشانی را بر روی زمین داغ بگذازیم پیامبر گوشه ای از عبای خود را حائل بین زمین و پیشانی می کردند.

مکه;302255 نوشت:
بدون اغراق و طرفداری می گویم، اکثرا ضعیف ترین احادیث بودند. اگر دوست دارید تا تصویر کتابی آن را هم بگذارم؟؟؟

حرف ما هم همین است که چرا وقتی حدیثی سنی را به چالش میکشد آن هم باکتاب خودشان نه از کتاب ما حدیث را میگید ضعیف است .آن هم نه یک یا دو حدیث هزاران حدیث که در مقابل و نقد شما اورد میشود

و همین حرف ها رو نیز در منباع شیعه هم تایید میکنند یعنی هم شیعه تاکید دارد هم خود سنی پس این مطالب درست است ولی چون به ضرر بزرگان و دوستان سنی بوده شیطنتهایی انجام شده .به عقل خود رجوع کنید تعثب نداشته باشید که چرا هم شیعه این حرف را میزند هم در کتابهای خود شما .اگر اینگونه قضاوت بکنیم یهودی هم میتواند کتاب تحریف شده ای بیاورد و بگوید ما بر حق هستیم و هر مطلبی در نقدشان آوردیم بگیود در کتاب ما نیست همان کتاب تحریف شده و دستکاری شده ملاک هست از آن میتواند سند بیاورد

هر چند باز از همان سند میاوریم ولی میگیود نه معنی دیگری میدهد.

مکه;302255 نوشت:
منظورش مهر نیست برادر، می گوید پیشانی مبارک را بر روی زمین سنگی گذاشتند.

حرف ما هم همین است چرا بر زمین سنگی سجده نمیکنید و روی فرش و ... سجده میکنید

مهر هم همان زمین است یا از کره ماه امده؟ نمیتوان که وارد مسجد شد و فرش را جمع کرد و بر روی زمین سنگی سجده کرد دوباره فرش را پهن کرد کسی اینکارو بکنه بر عقلانیتش باید شک کرد

اگر منطقی باشید همین یک حدیث کافی هست بقیه حدیث ها پیشکش ولی منطقی نیست تعصب هست

مکه;302255 نوشت:
معنی صحیح حدیث مشکل را جل می کند برادر من، گاهی احادیث صحبح را بد معنی می کنند و این باعث می شود که برداشت اشتباهی از حدیث کنیم.

زمین برای من مسجد و پاک قرار داده شده است، بنابراین هرکجا که وقت نماز فرا رسید، می توانم همانجا نماز بخوانم!!!


با معنی شما هم همان مشود یعنی زمین نه لباس برای سجده

مکه;302255 نوشت:
سوما ذیل حدیث را مشاهده بفرمائید: نوشته است اسناد ضعیف

تشکر میکنم از شما کاری نمیتوان کرد چون راه فرار از بنبست متوسل شدن به ضعف حدیث هست .

iran masood;302280 نوشت:
حرف ما هم همین است که چرا وقتی حدیثی سنی را به چالش میکشد آن هم باکتاب خودشان نه از کتاب ما حدیث را میگید ضعیف است .آن هم نه یک یا دو حدیث هزاران حدیث که در مقابل و نقد شما اورد میشود و همین حرف ها رو نیز در منباع شیعه هم تایید میکنند یعنی هم شیعه تاکید دارد هم خود سنی پس این مطالب درست است ولی چون به ضرر بزرگان و دوستان سنی بوده شیطنتهایی انجام شده .به عقل خود رجوع کنید تعثب نداشته باشید که چرا هم شیعه این حرف را میزند هم در کتابهای خود شما .اگر اینگونه قضاوت بکنیم یهودی هم میتواند کتاب تحریف شده ای بیاورد و بگوید ما بر حق هستیم و هر مطلبی در نقدشان آوردیم بگیود در کتاب ما نیست همان کتاب تحریف شده و دستکاری شده ملاک هست از آن میتواند سند بیاورد هر چند باز از همان سند میاوریم ولی میگیود نه معنی دیگری میدهد.

برادر من
لطفا از بحث اصلی دور نشوید.
شما حدیثی ارائه داده اید که اهل سنت آن را ضعیف می دانند.
برای اینکه موضوع روشن شود اجازه بدهید بهتر بیان کنم:
شاید در کتب اهل سنت احادیث زیادی آمده باشد.
صرف امدن حدیث دلیل بر صحیحی بودن حدیث نیست. تقریبا در تمام کتب حدیثی اهل سنت بعد از درج حدیث، در انتها و یا در پائین صفحه خود نویسنده اصلی توضیح داده است که این حدیث صحیحی است یا ضعیف است یا ثقه است یا حسن؟؟؟

منتهی بعضی از دوستان به ادامه ی متن حدیث توجهی ندارند.
برای مثال اهل سنت حدیثی دارند که در آن گفته شده ریش حضرت ابوبکر بیماری نابینا را شفا داده است!!!
خوب خود نویسنده در ادامه نوشته است: هذا حدیث ضعیف!
یعنی این حدیث ضعیف و غیر قابل قبول است.

من از شما دعوت می کنم که همواره به چشم خود سند های حدیث را بررسی کنید

مکه;302282 نوشت:
برادر من
لطفا از بحث اصلی دور نشوید.
شما حدیثی ارائه داده اید که اهل سنت آن را ضعیف می دانند.
برای اینکه موضوع روشن شود اجازه بدهید بهتر بیان کنم:
شاید در کتب اهل سنت احادیث زیادی آمده باشد.
صرف امدن حدیث دلیل بر صحیحی بودن حدیث نیست. تقریبا در تمام کتب حدیثی اهل سنت بعد از درج حدیث، در انتها و یا در پائین صفحه خود نویسنده اصلی توضیح داده است که این حدیث صحیحی است یا ضعیف است یا ثقه است یا حسن؟؟؟

منتهی بعضی از دوستان به ادامه ی متن حدیث توجهی ندارند.
برای مثال اهل سنت حدیثی دارند که در آن گفته شده ریش حضرت ابوبکر بیماری نابینا را شفا داده است!!!
خوب خود نویسنده در ادامه نوشته است: هذا حدیث ضعیف!
یعنی این حدیث ضعیف و غیر قابل قبول است.

من از شما دعوت می کنم که همواره به چشم خود سند های حدیث را بررسی کنید

همواره به سند احدایث دقت داریم ولی سوالی که به جوابی نمیرسیم این هست که ایا این همه سند در نقد شما ضعیف است

و به کتابهای خود که مراجعه میکنیم میبینم که همان بحث هارو بزرگان ما نیز تایید دارند .و حدیث قوی اما از منابع شیعه میاورند

حالا نمیدانیم به عقلمان شک کنیم که نمیتوانیم قبول کنیم یا به نویسنده و برسی کننده حدیث های شما .

حدیث سند دارم میاوریم یا به کتاب دیگر روجوع میدهید نویسنده کتاب به چالش میکشید یا معنیش را عوض میکنید میفرمایید این معنی را نمیدهد .

پس ما مینویسم و سند میاوریم قضاوت را به عهده کسانی میگذاریم که این پست هارو میبینند . ولی ای کاس این منطق شما انها رو قانع کند.

بقیه مطالب هم که جواب ندادید مثل این

نوشته اصلی توسط : مکه

منظورش مهر نیست برادر، می گوید پیشانی مبارک را بر روی زمین سنگی گذاشتند.

حرف ما هم همین است چرا بر زمین سنگی سجده نمیکنید و روی فرش و ... سجده میکنید

مهر هم همان زمین است یا از کره ماه امده؟ نمیتوان که وارد مسجد شد و فرش را جمع کرد و بر روی زمین سنگی سجده کرد دوباره فرش را پهن کرد کسی اینکارو بکنه بر عقلانیتش باید شک کرد

iran masood;302283 نوشت:
حرف ما هم همین است چرا بر زمین سنگی سجده نمیکنید و روی فرش و ... سجده میکنید

اهل سنت بر آن هستند که هرچیزی که طاهر است و می توان بر آن نشست قابل سجده کردن برای نماز است.
این عبا و حصیر و فرش و سنگ ریزه نمی شناسد.
شما انشالله به مکه مکرمه مشرف بشوید و ببینید در جوار خانه حق مسلمین چگونه سر بر زمین پاک طاهر می گذارند.

iran masood;302162 نوشت:
حاكم نيشابوري در روايت صحيح آورده است كه:سجد رسول الله علي الحجر.پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بر روي سنگ سجده كرد.(مستدرك الصحيحين، ج1، ص473)

البته این را هم بگویم در منبعی دیگر خواندم که منظور حجر الاسود است برادر من

مکه;302295 نوشت:
اهل سنت بر آن هستند که هرچیزی که طاهر است و می توان بر آن نشست قابل سجده کردن برای نماز است.
این عبا و حصیر و فرش و سنگ ریزه نمی شناسد.
شما انشالله به مکه مکرمه مشرف بشوید و ببینید در جوار خانه حق مسلمین چگونه سر بر زمین پاک طاهر می گذارند.

پس هر چیزی که پاک باشد سجده بر آن صحیح هست تشکر میکنیم از شما کلیپی دیده بودم بر سجده اهل سنت در نماز جماعت اگر نتوانستید بر زمین سجده کنید و جا کم بود میتوانید بر ب ا* س ......ن دیگران نیز سجده کنید فکر کنم از همان جا نشعت میگرد که پاک است .

مکه;302295 نوشت:
البته این را هم بگویم در منبعی دیگر خواندم که منظور حجر الاسود است برادر من

خوشحالم که قبول کردید محکوم شدید . و روجوع کردید به کتاب های دیگر تا راه در رویی باشد و ربط دهید به حجرالاسود

در اخر تشکر میکنم از شما اگر بی احترامی و تند گویی شد پوزش میخواهم از شما

سنّت قولی پیامبر(ص) (روایات پیامبر) درباره سجده برخاک
سؤال: آیا روایات پیامبر(ص) سجده بر خاک را تأیید می کنند؟
جواب:
الف. گروهی از محدثان اسلامی، از رسول خداصلی الله علیه و آله چنین روایت کرده اند که فرمود: "جُعِلَت لِیَ الْاَرْضُ مَسْجِداً وَ طَهُوراً؛ زمین سجده گاه و مایه پاکیزگی برای من قرار داده شده است."(1)
از آنجا که این حدیث به طور متواتر در منابع شیعه و سنی نقل شده(2) و مورد قبول همه علماء مسلمان می باشد، به روشنی معلوم می گردد که سطح زمین، اعم از: خاک، سنگ، ریگ و گیاه آن، اصل در سجود است و بدون عذر موجه نباید از آن، تعدّی کرد. و نیز از واژه "جَعَلَ" که در اینجا به معنای تشریع و قانونگذاری است، به خوبی آشکار می شود که این مسئله، یک حکم الهی برای پیروان آیین مقدس اسلام است و بدین ترتیب، مشروع بودن سجده بر زمین و اجزاء آن، ثابت می شود.
ب. از پیامبر (ص) چنین نقل شده است که: (روزی ) حضرت مشاهده کردند که "صُهیب" هنگام سجود، از خاک پرهیز می کند، فرمود: "تَرِّبْ وَجْهَکَ یا صُهَیْبُ"(3)؛ صُهیب، صورت خود را بر خاک بگذار!"
ج. امّ سلمه (همسر پیامبر) از آن حضرت روایت می کند که فرمود: "تَرِّبْ وَجْهَکِ للَّهِ ِ؛(4) صورت خود را برای خدا، بر خاک بگذار!"
از واژه "ترّب" در سخن پیامبر(ص) دو نکته روشن می شود: یکی آنکه باید انسان به هنگام سجده، پیشانی خود را به روی "تراب" یعنی خاک بگذارد و دیگر آنکه کلمه "ترّب" (که از ماده "تراب" به معنای خاک است) صیغه امر است و فعل امر دلالت بر وجوب می کند.
د. پیامبر گرامی (ص)به "معاذ" فرمود: "عَفِّرْ وَجْهَکَ فِی التُّرابِ؛(5) صورت خود را بر خاک بگذار!"
ه . پیامبر گرامی (ص)به شخصی به نام رباح فرمود: "یا رِباحُ تَرِّبْ؛(6) ای رباح! پیشانی خود را بر خاک بگذار!"
و. پیامبر اسلام (ص)فرمود: "هر گاه یکی از شما نماز گذارد، باید پیشانی و بینی خود را بر زمین نهد تا خضوع و تذلّل وی آشکار گردد."(7)
از واژه "ترّب" و "عفّر" که صیغه امر است، استفاده می شود که هنگام سجده باید پیشانی را روی خاک گذاشت.(8)

منابع
1. صحیح بخاری، با مقدمه شیخ احمد محمد شاکر، انتشارات دار الجیل، بیروت، الجزء الاول، ج 1، باب تیمم، ص 91.
2. جهت اطلاع بیشتر به کتاب "سیرتنا و سنتنا" مرحوم علامه امینی، ص 126 مراجعه شود.
3. المصنف، لابی بکر عبدالرزاق بن همام الصّنعانی، با تعلیق حبیب الرحمن الاعظمی، من منشورات المجلس العلمی، ج 1، ص 391، ح 1528.
4. کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، علی المتقی الهندی، مؤسسه الرسالة، بیروت، الطبعة الخامسة، 1405 ق، 1985 م، ج 7، ص 465، ح 19809.
5. ارشاد الساری، لشرح صحیح البخاری، شهاب الدین القسطلانی القاهری الشافعی، بهامشة صحیح مسلم بشرح النّووی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ج 1، ص 405؛ صحیح البخاری بشرح الکرمانی، ج 4، کتاب الصلاة، ص 45، ذیل حدیث 375.
6. الاصابه فی تمییز الصحابة، لابن حجر العسقلانی، دارالکتب العربی، بیروت، ج 1، ص 490، شماره 2562.
7. اِذا صَلّی أَحَدُکُمْ فَلْیَلْزَمُ جَبهَتَهَ وَ أَنْفَهَ الْأَرْضَ حَتّی تَخْرُجَ مِنْهُ الْرَّغْمَ." (النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، لابن اثیر، مؤسسه اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، 1364، ج 2، ص 238.)
8. اکبر اسدعلیزاده، «سجده بر مهر»، مجلّه مبلغان، شماره 78.

سجده بر مهر
سؤال: چرا شیعه بر مهر سجده می کند؟
جواب: همه مسلمانان بدون هیچ اختلافی تنها به منظور ابراز تذلّل در مقابل پروردگار متعال و انجام فرمان او، و برای خشنودی و رضایت او "سجده" می کنند و پیشانی بر زمین می گذارند.
سجده به معنای ویژه آن که در فقه و احکام عملی اسلام وارد شده، مورد اتفاق مسلمانان جهان است و از جمله موارد وجوبی آن در نماز است که در هر رکعت از نمازهای واجب، انجام دو سجده واجب می باشد.
بعضی سؤال می کنند که چرا شیعیان بر مهر سجده می کنند؟ آیا این شرک به خدا نیست؟
در جواب آنها باید گفت، چون نماز یک امر عبادی "توقیفی" است، طبعاً تمام خصوصیات آن در اختیار شارع مقدس است و در فقه امامیه ثابت شده است که نمازگزار، تنها بر زمین (سنگ و خاک و یا روییدنی غیر خوردنی و پوشیدنی) باید سجده کند.
و از آنجا که غالباً چنین شرطی (سجده بر سنگ و خاک و...) در خانه ها و مراکز کار و در وسائل نقلیه فراهم نیست، لذا پیروان اهل بیت (علیهم السلام)، قطعه خاکی را در قالبهای خاصی به همراه خود نگه می دارند تا به هنگام نماز بر خاک سجده کنند و شرط لازم را تحصیل نمایند و این نه تنها بدعت نیست، بلکه انجام یک فریضه است.
ضمن اینکه باید به این مطلب توجّه داشته باشیم که شیعیان «بر خاک» و نه «برای خاک» سجده می کنند؛ میان دو جمله "السُّجُودُ عَلَیه؛ سجده بر آن" و "السُّجُودُ لَهُ؛ سجده برای آن" فرق روشنی است؛ اگر سجده بر روی چیزی می کنیم، معنایش این نیست که آن چیز را می پرستیم.
به طور مسلّم، معنا و مفاد "السُّجودُ لِلّه" این است که "سجده برای خداست" در حالی که معنای "السُّجُود علی الارض" آن است که "سجده بر زمین صورت می گیرد" و سجده بر زمین (خاک و سنگ و گیاهان) معنایش پرستش آنها نیست، بلکه سجود و پرستش برای خدا به وسیله خضوع تا حد خاک است. بنابراین، "سجده بر تربت" غیر از "سجده برای تربت" است. (1)

منابع
1. اکبر اسدعلیزاده، «سجده بر مهر»، مجلّه مبلغان، شماره 78.

اختلاف قرائت در (ارجلکم )

سؤال: آیا اختلاف قرائت تاثیرى در دلالت آیه بر وجوب مسح دارد؟

جواب :اختلاف قرّاء در اینکه «ارجلکم» را به فتح یا کسره بخوانند، تأثیرى در دلالت آیه بر وجوب مسح ندارد و هر دو قرائت بدون اشکال بر مسح منطبق مى شود.
توضیح: نافع، ابن عامر و عاصم به روایت حفص، ارجلَکم (با نصب) خوانده اند و همین قرائت مشهور در قرآن هاى رایج در هر دوره و نسل بوده است. ابن کثیر، حمزه، ابوعمرو و عاصم به روایت ابوبکر به کسره خوانده اند، ما مى گوییم: بى شک هر دو قرائت بر مسح تطبیق مى کند. قرائت به کسره قوى ترین گواه بر این است که عطف به «رؤسکم» است، چون جز این راه دیگرى ندارد. پس باید پاها را مسح کشید. اما قرائت به فتحه بنابراین است که به محلّ «برؤسکم» عطف شود، چون محلاً منصوب است تا مفعول باشد، پس تنها پاها را باید مسح کرد و عطف به محل، در ادبیات عرب رواج دارد و در قرآن هم آمده است (مثل آیه 3 سوره توبه که رسول، عطف به محل «الله» شده که مرفوع است)(1) پس اختلاف قرائت ها تأثیرى در تعیّن مسح ندارد. بعداً باز به این دو قرائت در مورد شستن خواهیم پرداخت.
گروهى از علماى اهل سنت نیز تصریح کرده اند که آیه دلالت بر مسح مى کند و «ارجلکم» را عطف به «رؤسکم» دانسته اند و گفته اند عاملش «وامسحوا» است. اکنون به چند نمونه اشاره مى کنیم:
1ـ ابن حزم گوید: در مورد دوپا، قرآن بر مسح نازل شده است، چه لام در «ارجلکم» را مکسور بخوانیم یا مفتوح، به هر حال عطف به «رؤوس» است، یا عطف به لفظ آن یا به محلش و جز آن روا نیست.(2)
رازى گوید: قرائت به کسره اقتضا دارد که «ارجل» عطف به «رؤوس» باشد و پا را هم مثل سر باید مسح کشید. امّا قرائت به فتحه نیز گفته اند که موجب مسح است، چون «وامسحوا برؤوسکم» در محلّ نصب است، ولى به وسیله «با» مجرور شده است، پس اگر بتوان «ارجل» را بر «رؤوس» عطف کرد، مى توان «ارجل» را مفتوح خواند تا عطف به محلّ «رؤوس» باشد و با کسره عطف به ظاهرش، این مشهور نظر نحویان است.(3)
2ـ شیخ سندى حنفى پس از آنکه ظاهر قرآن را دالّ بر مسح مى داند، مى گوید: از این جهت مسح ظاهر قرآن است که قرائت به کسره در آن ظهور دارد و قرائت به فتح در صورتى است که عطف به محلّ بدانیم.(4)
شاید همین مقدار از نقل ها کافى باشد تا تبیین کند که هر دو قرائت، تنها مسح را تأیید مى کنند و بدون اشکال بر آن منطبق اند.(5)

1 . (أَنَّ اللهَ بَرِیءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَ رَسُولُهُ).
2 . المحلّى: ج2، ص56.
3 . التفسیر الکبیر: ج11، ص161.
4 . شرح سنن ابن ماجه: ج1، ص8.
5-سیماى عقاید شیعه،ص 366.

مسح بر پا به جاى شستن‏
سؤال: چرا شیعیان به جاى شستن، پاها را مسح مى کنند؟
جواب: مسح پاها در وضو پشتوانه قرآنى و حدیثى دارد، اینک هر دو را به صورت موجز بیان مى کنیم:
بررسی قرآنی مسح:
ظاهر آیه ششم سوره مائده، حاکى از آن است که انسان نمازگزار به هنگام وضو دو وظیفه دارد: یکى شستن (در مورد صورت و دست)، و دیگرى مسح (در مورد سر و پاها). این مطلب از تقارن و مقایسه دو جمله زیر روشن مى شود:
1. «فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَیدیَکُمْ إِلَى المَرافِق»؛
2. «وَامْسَحُوا بِرُؤوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَى الکَعْبَیْنِ».
چنانچه ما این دو جمله را به فرد عرب زبانى که ذهن او مسبوق به اختلافات فقهى نباشد ارائه کنیم، بى تردید خواهد گفت که طبق این آیه، وظیفه ما نسبت به صورت و دست، شستن؛ و نسبت به سر و پاها، مسح است.
از نظر قواعد ادبى، لفظ «أرجلکم» باید عطف بر کلمه «رؤوسکم» باشد که نتیجه آن همان مسح پاهاست، و نمى توان آن را بر لفظ پیشین «و أیدیکم» عطف کرد که نتیجه آن شستن پاها مى باشد. زیرا لازمه آن این است که میان معطوف «وَ أرجلکم» و معطوفٌ علیه «و أیدیکم» جمله معترضه اى «فامسحوا برؤوسکم» قرار گیرد، که از نظر قواعد عربى صحیح نیست؛ و گذشته از این مایه اشتباه در مقصود مى باشد.
ضمناً در این قسمت (مسح کردن پاها) فرقى میان قرائت جرّ و قرائت نصب وجود ندارد و بر مبناى هر دو قرائت، کلمه «أرجلکم» عطف بر کلمه «رؤوسکم» است؛ با این تفاوت که اگر بر ظاهر رؤوسکم عطف شود مجرور، و اگر بر محلّ آن عطف شود منصوب خواهد بود.
علماى امامیه در تحقیق مفاد آیه وضو بحث هاى گسترده اى دارند که طبرسى در مجمع البیان به برخى از آنها اشاره کرده است.[1]
ریشه اختلاف:‏
بى تردید ظاهر آیه، حاکى از آن است که وظیفه نمازگزار به هنگام وضو، مسح پاهاست؛ و مفاد آیه دو کلمه بیش نیست:
1. غسلتان: شستن دستها و صورت.
2. مسحتان: مسح بر سر و پاها.
هرگاه از ابن عباس در مورد کیفیت وضو مى پرسیدند، او در پاسخ مى گفت:
نزلَ القرآنُ بالمسح: وحى الهى بر مسح بر پا وارد شده است.
و نیز مى گفت: «أبَى النّاسُ إِلّا الغُسلَ وَلا أَجِدُ فى کِتابِ اللّهِ إِلّا المَسْح».
«مردم اصرار بر شستن کردند، در حالى کتاب خدا که مسح فرمان داده است».[2]
باید دید چگونه این اختلاف با ظهور آیه در مسح پدید آمد؟
از بررسى روایات و تاریخ تشریع وضو به دست مى آید که دو عامل سبب پیدایش انحراف از ظاهر آیه شده است:
1. سلطه ها و حکومتها
سلطه و حکومت ها بیشترین تأثیر را در تغییر حکم مسح پاها داشتند، بالاخص حجاج بن یوسف که اصرار مى ورزید باید پاها شسته شود، زیرا آلودگى پاهاى نمازگزاران که غالباً پا برهنه بودند، بسیار ناراحت کننده بود.
انس بن مالک، از اصحاب پیامبر (ص) که عمرى طولانى داشت، مدتى در کوفه زندگى مى کرد. به وى خبر دادند که حجاج مى گوید: فاغسِلوا بطونَهما و ظهورَهما: ظاهر و باطن، پاها را بشویند، وقتى وى این جمله را شنید، سخت شورید و گفت: صَدَق اللّهُ و کَذِبَ الحجّاجُ قال اللّه تعالى: «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ».[3]
دعوت مردم بر شستن پا از طرف اموى ها بسیار جدى و سرسختانه بود به گونه اى که فقیهان معاصر، جرأت مخالفت نداشتند.
احمد بن حنبل از اصحاب رسول خدا (ص) از ابومالک اشعرى نقل مى کند که وى به بستگان خود گفت: همدیگر را خبر کنید تا من نماز رسول خدا را براى شما بخوانم، وقتى همگان گرد آمدند، وى گفت: در میان شما بیگانه اى نیست؟ گفتند: خیر، وى ظرف آبى طلبید، پس از شستن دهان و بینى، سه بار صورت و دست ها را شست، آنگاه بر سر و روى پا مسح کشید و نماز گزارد.[4]
2. تقدیم مصلحت اندیشى بر ظهور آیه‏
تقدیم مصلحت بر نص قرآنى و حدیث پیامبر، اساس بسیارى از بدعت ها است و همین نظریه، انگیزه عدول از مسح و روى آوردن به غسل شده است.
ابوبکر رازى معروف به جصاص (305- 370) در کتاب «احکام القرآن» مى نویسد: آیه وضو از نظر وجوب مسح یا غسل مجمل است، لازمه احتیاط این است که پاها شسته شود زیرا، در این صورت هر دو احتمال انجام مى گیرد.[5]
ادعاى اجمال در آیه با هدف آن که در مقام بیان وظیفه است، سازگار نیست؛ به علاوه اگر بنا بر احتیاط باشد، باید دوباره وضو گرفته شود، زیرا ماهیت مسح با غسل متفاوت است.
مؤلف «المنار» از جمله کسانى است که ظهور آیه در لزوم مسح بر پا را انکار نمى کند، ولى از طرف دیگر مى گوید: تر کردن پاهاى کثیف و آلوده چه سودى دارد؟[6]
او از یک نکته غفلت کرده که آیه وضو تنها از آنِ بدوى ها و انسان هاى غیر نظیف نیست، بلکه وحى الهى شهرى و بدوى را همزمان شامل مى شود و این نور الهى تا روز رستاخیز تابنده است.
جا دارد از مؤلف المنار بپرسیم: مسح بر سر، با یک انگشت (که شافعى آن را کافى مى داند)، چه سودى دارد؟ به چه دلیل یکى از آن دو، جایز و عقلانى و دیگرى نامشروع معرفى مى شود؟ گذشته از این، وضو تنها نظافت نیست بلکه آمیخته با عبادت است، نظیف ترین افراد باید براى نماز وضو بگیرند، و انسان غیر نظیف هم قبلًا باید پاها را بشوید بعداً وضو بگیرد. [7]

منابع:
[1] - مجمع البیان: 2/ 163- 167؛ الانصاف فى مسائل دام فیها الخلاف: 1/ 10- 40.
[2] - الدر المنثور: 3/ 1- 4.
[3] - تفسیر طبرى: 6/ 82، تفسیر قرآن ابن کثیر: 2/ 20.
[4] - مسند احمد: 5/ 342؛ معجم کبیر طبرانى: 3/ 28، شماره 3412.
[5] - احکام القرآن: 2/ 346.
[6] - المنار: 6/ 234.
[7] - راهنماى حقیقت، شیخ جعفر سبحانی، ص:493 – 498.

روایات مسح از پیامبر اکرم (ص)
سؤال: آیا در کتب اهل سنت روایاتی از رسول اکرم (ص) درباره لزوم مسح بر پا وارد شده است؟
جواب: شاید برخى تصور کنند که در کتب اهل سنت، روایتى از پیامبر درباره لزوم مسح بر پا وارد نشده است، در حالى که با یک بررسى، بیش از سى روایت یافتیم که بسیارى از آنها بیانگر وضوى رسول خدا و اصحاب او است.
دلالت روشن آیه وضو بر لزوم مسح و روایات چشم گیر در این مورد، ایجاب مى کند که فقیهان اهل سنت در این مسأله تجدید نظر کنند و از این طریق گامى به سوى وحدت در رفتار بردارند و در این مورد از گروه کثیرى از بزرگان صحابه و تابعان که وضوى آنان بر اساس مسح برپا بود، پیروى کنند، اینک اسامى برخى آنان را در این جا ذکر مى کنیم:
1. امام على بن ابى طالب (ع) فرمود: «رَأیتُ رَسُولَ اللّهَ مَسَحَ ظاهَرهما».[1]
2. جابر بن عبداللّه گوید: امام محمد بن على بن الحسین (ع) - معروف به باقرالعلوم که عظمت و جلالت علمى و فقاهت او مورد اتفاق همگان است‏[2] - به من فرمود: «امسَح عَلى رَأْسِکَ وَ قَدَمَیکَ»، «بر سر و پاها مسح بکش».[3]
3. بسر بن سعید مى گوید: عثمان وضو گرفت و بر سر و پاها سه بار مسح کشید و گفت: رسول خدا این چنین وضو مى گرفت.[4]
4. حمران بن أبان- غلام عثمان- از او نقل مى کند: پیامبر خدا (ص) پس از شستن صورت و دست، بر سر و پاها مسح مى کشید.[5]
5. عبداللّه بن زید مازنى معروف به ابن عماره مى گوید: پیامبر وضو گرفت «و مسح رأسه و رجلیه»؛ سر و پاها را مسح کشید.[6]
6. عبداللّه بن عباس، پیوسته مى گفت: انّ الوضوء غسلتان و مسحتان.[7]
7. عامر الشعبى، مى گفت: اساس وضو را دو شستن و دو مسح کشیدن تشکیل مى دهد و لذا در تیمم بدل از وضو، مواضع شستن براى تیمم محفوظ مانده و جایگاه مسح الغاء شده است.[8]
8. رفاعة بن رافع از اصحاب رسول خدا (ص) از آن حضرت چنین نقل مى کند: پیامبر بر سر و پاها تا دو برآمادگى مسح مى کشید.[9]
9. ابو مالک اشعرى، صحابى رسول خدا، به عشیره خود وضوى رسول خدا را آموزش داد و در پایان بر روى پاها مسح کشید.[10]
10. رفاعة بن رافع صحابى رسول خدا (ص) از پیامبر نقل مى کند که آن حضرت فرمود: «لا یَتمُّ صَلاةُ أَحدِکُمْ حَتّى یُسْبِغ الوُضوءَ کَما أَمَرَهُ اللّهُ فَیَغْسِل وَجهَهُ وَیَدَیْه إِلى الْمِرْفَقَین وَ یَمْسَح بِرأْسِهِ وَ رِجْلَیْهِ إِلى الْکَعْبَین».[11]
«نماز هیچ یک از شما پذیرفته نمى شود تا به نحو کامل وضو بگیرد، صورت و دست ها را بشوید و سر و پاها را تا دو برآمادگى مسح کند».
ما از میان اعلام صحابه و تابعان به ذکر ده نفر اکتفا کردیم، اسامى شخصیت هایى که مسح بر سر و پا را از پیامبر و بزرگان صحابه و تابعان نقل کرده اند در کتاب «الانصاف فى مسائل دام فیها الخلاف[12]»، وارد شده است.[13]

منابع:
[1] - مسند احمد: 1/ 153، شماره 739، و ص 183 شماره 91.
[2] - تذکرة الحفاظ: 1/ 124.
[3] - تفسیر طبرى: 6/ 82.
[4] - مسند احمد: 1/ 109، حدیث 489.
[5] - کنزالعمال: 9/ 436، شماره 26863.
[6] - کنزالعمال: 9/ 451، حدیث 26922.
[7] - تفسیر طبرى: 6/ 82.
[8] - تفسیر طبرى: 6/ 82.
[9] - سنن ابن ماجه: 1، حدیث 460؛ سنن نسائى: 2/ 226.
[10] - مسند احمد: 5/ 342.
[11] - مستدرک حاکم: 1/ 241.
[12] - الانصاف فى مسائل دام فیها الخلاف، ج 1، ص 56- 95
[13] - راهنماى حقیقت، شیخ جعفر سبحانی، ص:493 – 498.

iran masood;302314 نوشت:
پس هر چیزی که پاک باشد سجده بر آن صحیح هست تشکر میکنیم از شما کلیپی دیده بودم بر سجده اهل سنت در نماز جماعت اگر نتوانستید بر زمین سجده کنید و جا کم بود میتوانید بر ب ا* س ......ن دیگران نیز سجده کنید فکر کنم از همان جا نشعت میگرد که پاک است

نه عزیز من دید دارید اشتباه می کنید؟
کلیپ را من هم دیده ام
اصل کلیپ سخنان استاد دمشقیه در مورد حدیثی از صجیج بخاری است.

هرگز نمی گوید اگر جا کم بود بر نشیمن گاه شخص جلویی سجده کنید.
اشاره دارد به نمازخواندن بر روی پله های مسجد الاحرام.
شخصی پرسید اگر بخواهیم بر روی پله های مسجد الحرام سجده کنیم و نماز جماعت بگذاریم لاجرم به چنین مشکلی بر می خوریم!!!
استاد در جواب ایشان فرمودند: تا حالا که این مشکل در مسجد الحرام نبوده است!!!

این کلیپی بود به زبان عربی که بنده دیده بودم، کلیپ شما را نمی دانم.

متاسفانه دست های ناپاک معمولا بد ترجمه می کنند

iran masood;302314 نوشت:
خوشحالم که قبول کردید محکوم شدید . و روجوع کردید به کتاب های دیگر تا راه در رویی باشد و ربط دهید به حجرالاسود

برادر من، من منابع را برای شما رو کردم.
باشد که رستگار شوید.

[=Arial Black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

[=Arial Black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=arial black]السلام علیک یا رسول الله(ص)

[=arial black]السلام علیک یا امیرالمومنین(ع)

[=arial black]السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س)

[=arial black]السلام علیک یا حسن مجتبی مظلوم(ع)

[=arial black]السلام علیک یا حسین شهید مظلوم(ع)

[=arial black]السلام علیک یا قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس(ع)

[=arial black]السلام علیک یا اهل بیت نبوه(ع)

[=arial black]السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)

[=arial black]اجرک الله یا صاحب الزمان(عج)

[=Arial Black]سلام علیکم جمیعا

[=Arial Black]میتوانم از اقای سنی ای که این جا هستند سوال کنم؟

[=Arial Black]محور بحث بر چه است

[=Arial Black]اگر بحث شما به بحث سجده بر پشت کشیده است

[=Arial Black]بله

[=Arial Black]یکی از فتوا های خلیفه دوم شما ...عمربن خطاب همین است که می گوییم

[=Arial Black]گفته‌اند كه در صورت ازدحام جمعيت و نبود محل سجده، شخص مي‌تواند بر پشت مأمومي كه در صف جلوتر حضور دارد، سجده نمايد!!!

[=Arial Black]روايات اهل سنت از عمر در اين زمينه :

[=Arial Black]روايات فراواني در اين باره وجود دارد كه ما به برخي از آن‌ها اشاره مي‌كنيم:

[=Arial Black]70 حدثنا أبو داود قال حدثنا سلام عن سماك بن حرب عن سيار بن المعرور قال سمعت عمر بن الخطاب يخطب وهو يقول يا أيها الناس إن رسول الله صلى الله عليه وسلم بنى هذا المسجد ونحن معه والمهاجرون والأنصار فإذا اشتد الزحام فليسجد الرجل على ظهر أخيه

[=Arial Black]از عمر شنيدم که بر روي منبر مي گفت : اي مردم ، رسول خدا (ص) اين مسجد را که بنا کرد ، ما و مهاجر و انصار بوديم (و جا فراوان بود و الان چنين نيست) پس اگر شلوغي به شما فشار آورد ، شخص بر روي پشت برادر خويش سجده کند !

[=Arial Black]مسند الطيالسي ج 1 ص 13 ش 70

[=Arial Black]1556 عبد الرزاق عن الثوري عن أبي إسحاق عن الشعبي أن عمر قال إن اشتد الزحام يوم الجمعة فليسجد أحدكم على ظهر أخيه.

[=Arial Black]عمر گفت : وقتي که در روز جمعه شلوغ شد ، بايد که بر روي پشت برادر خود سجده کنيد !

[=Arial Black]مصنف عبد الرزاق ج 1 ص 398

[=Arial Black]5469. عبد الرزاق عن معمر عن الاعمش عن مسيب بن رافع أن عمر بن الخطاب قال من اشتد عليه الحر يوم الجمعة في المسجد فليصل على ثوبه ومن زحمه الناس فليسجد على ظهر أخيه

[=Arial Black]عمر گفت : هر کس که در روز جمعه گرما بر او فشار آورد ، روي لباس خويش سجده کند ، و کسي که مردم به او فشار آوردند ( و جا براي سجده نداشت) روي پشت برادر خود سجده کند !

[=Arial Black]شبيه همين روايت در آدرس هاي ذيل نيز آمده است :

[=Arial Black]مصنف عبد الرزاق ج 3 ص 234
[=Arial Black]مصنف ابن أبي شيبة ج 1 ص 237
[=Arial Black]مصنف ابن أبي شيبة ج 1 ص 237 ش 2720و 2726
[=Arial Black]مسند أحمد بن حنبل ج 1 ص 32 ش 217
[=Arial Black]معرفة السنن والآثار ج 2 ص 470 ش 1676

[=Arial Black]تصحيح سند اين روايت توسط اهل سنت :

[=Arial Black]ابن جمعه حزامي ، اين روايـت را صحيح مي داند :

[=Arial Black]2878 - عن عمر بن الخطاب رضي الله عنه ، قال : ' إذا اشتد الزحام فليسجد أحدكم على ظهر أخيه ' رواه البيهقي بإسناد صحيح .

[=Arial Black]خلاصة الاحكام في مهمات السنن وقواعد الاسلام ج 2 ص 815 ، اسم المؤلف: يحيى بن مري بن حسن بن حسين بن محمد بن جمعة بن حزام الحزامي، الحوراني، أبو زكريا، محيي الدين الدمشقي الشافعي الوفاة: 24 / 676 هـ ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - لبنان - بيروت - 1418هـ - 1997م ، الطبعة : الاولى ، تحقيق : حققه وخرج أحاديثه: حسين إسماعيل الجمل

[=Arial Black]طبلاوي شافعي نيز مي گويد :

[=Arial Black]668 وعنه أيضا إذا اشتد الزحام فليسجد أحدكم على ظهر أخيه رواه البيهقي أيضا بإسناد صحيح

[=Arial Black]تحفة المحتاج ج 1 ص 529

[=Arial Black]ابن ملقن انصاري نيز مي گويد :

[=Arial Black]783 أثر عمر إذا زحم أحدكم في صلاته فليسجد على ظهر أخيه رواه البيهقي بإسناد صحيح

[=Arial Black]خلاصة البدر المنير في تخريج كتاب الشرح الكبير للرافعي ج 1 ص 529، اسم المؤلف: عمر بن علي بن الملقن الأنصاري الوفاة: 804 ، دار النشر : مكتبة الرشد - الرياض - 1410 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : حمدي عبد المجيد إسماعيل السلفي

[=Arial Black]الباني نيز مي گويد :

[=Arial Black]قوله تحت عنوان : الصلاة في الزحام : " روى أحمد والبيهقي عن سيار قال : سمعت عمر وهو يخطب يقول . . " الحديث
[=Arial Black]وفيه قول عمر : " فإذا اشتد الزحام فليسجد الرجل منكم على ظهر أخيه " ... قلت : لكن هذه الفقرة من قول عمر قد أخرجها عبد الرزاق ( 5465 و5469 ) من طريقين آخرين عنه الأول فهما صحيح والآخر منقطع لكن وصله البيهقي وإسناده صحيح

[=Arial Black]تمام المنة الباني ج 1 ص 341 (مکتبة شاملة) ذيل شماره 138

[=Arial Black]اين کلام در ذيل عنوان «نماز در شلوغي» آمده است ، و احمد و بيهقي از سيار روايت کرده اند که عمر سخنراني مي کرد و گفت ... :
[=Arial Black]و در اين روايت آمده است «وقتي که خيلي شلوغ شد ، بايد که بر روي پشت برادرتان سجده کنيد»...
[=Arial Black]من (الباني) مي گويم : که اين قسمت از کلام عمر را عبد الرزاق با دو سند آورده است که اولين آنها صحيح است و دومي منقطع ولي بيهقي همان سند منقطع را نيز موصول آورده است و سند او صحيح است .

[=Arial Black]فتاواي علماي اهل سنت بر طبق اين روايات :

[=Arial Black]شافعي با استناد به اين روايات مي گويد :

[=Arial Black]قال الشافعي وإسحاق إذا أمكنه أن يضع كفيه بالأرض سجد على ظهر أخيه فإن لم يمكنه أن يضع كفيه بالأرض انتظر حتى يرفع القوم رؤوسهم ثم يسجد وكذلك قال أصحاب الرأي

[=Arial Black]شافعي و اسحاق گفته اند که وقتي توانست دست خود را روي زمين بگذارد ، روي پشت برادر خود سجده کند ، اما اگر نتوانست دست خود را روي زمين بگذارد ، منتظر شود که مردم سر خود را بالا بياورند و سپس سجده کند . اصحاب راي نيز چنين گفته اند .

[=Arial Black]اختلاف العلماء ج 1 ص 58 ، اسم المؤلف: محمد بن نصر المروزي أبو عبد الله الوفاة: 294 ، دار النشر : عالم الكتب - بيروت - 1406 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : صبحي السامرائي

[=Arial Black]همچنين ابوبکر نيشابوري مي گويد :

[=Arial Black]قال أبو بكر : اختلف أهل العلم في المرء لا يقدر على السجود على الأرض من الزحام ، فقالت طائفة : يسجد على ظهر أخيه ، كذلك قال عمر بن الخطاب أمير المؤمنين.

[=Arial Black]اهل علم در حکم کسي به خاطر شلوغي قدرت سجده بر روي زمين نداشت ، اختلاف کرده اند . گروهي گفته اند که بر روي پشت برادر خود سجده کند و امير المومنين! عمر بن خطاب چنين گفته است !

[=Arial Black]الأوسط في السنن والإجماع والاختلاف ج 4 ص 103 ، اسم المؤلف: أبي بكر محمد بن إبراهيم بن المنذر النيسابوري الوفاة: 9999 ، دار النشر : دار طيبة - الرياض - 1985م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د . أبو حماد صغير أحمد بن محمد حنيف

[=Arial Black]شبيه همين فتوا در کتب ذيل نيز آمده است :

[=Arial Black]فتح الوهاب بشرح منهج الطلاب ج 1 ص 140 ، اسم المؤلف: زكريا بن محمد بن أحمد بن زكريا الأنصاري أبو يحيى الوفاة: 926 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1418 ، الطبعة : الأولى

[=Arial Black]مغني المحتاج ج 1 ص 299

[=Arial Black]عون المعبود ج 4 ص [=Arial Black]201

[=Arial Black]المحلى ج 3 ص 267 ـ 268

[=Arial Black]المبسوط للسرخسي ج 1 ص 207

[=Arial Black]الكافي في فقه ابن حنبل ج 1 ص 218

[=Arial Black]المغني ج 2 ص 81

[=Arial Black]المجموع ج 4 ص 477

[=Arial Black]تلخيص الحبير ج 2 ص 73

[=Arial Black]فتواي وهابيون بر اساس اين روايات :

[=Arial Black]فتواي وهابيون نيز در سايت اسلام وب به صورت ذيل آمده است :

[=Arial Black]

[=Arial Black]لكن إذا اشتد الزحام بحيث كان الشخص لا يستطيع أن يصل إلى موضع السجود فله أن يسجد على ظهر المصلي الذي يليه لقول النبي صلى الله عليه وسلم: فإذا اشتد الزحام فليسجد الرجل منكم على ظهر أخيه. رواه الإمام أحمد وقال شعيب الأرناؤوط حديث صحيح.

[=Arial Black]اگر زياد شلوغ شد ، به صورتي که شخص نمي توانست خود را به محل سجده برساند ، در اين صورت مي تواند بر پشت نمازگزار جلويي خود سجده کند ! زيرا پيامبر(ص) !!! فرموده است که وقتي خيلي شلوغ شد ، پس بايد بر پشت برادر خود سجده کنيد ! اين روايـت را احمد نقل کرده است و گفته است سند آن صحيح است !

[=Arial Black]روايات اهل سنت از پيامبر (ص) در مورد محل سجده :

[=Arial Black]در مقابل اهل سنت ، از رسول گرامي اسلام (ص) رواياتي دارند که آن حضرت جز بر روي زمين و خاک و سنگ و حصير سجده نمي کرده اند که به صورت مفصل در آدرس ذيل به آنها اشاره شده است :

[=Arial Black]همچنين به گفته صحابه به نقل از رسول خدا (ص) سجده جز بر روي زمين جايز نيست و اگر شخصي بر زمين سجده نکند ، کفايت نمي کند :

[=Arial Black]ا. با وجود گرماي زياد ، تنها بر روي خاک سجده مي کرديم

[=Arial Black]حدثنا أَحْمَدُ بن حَنْبَلٍ وَمُسَدَّدٌ قالا ثنا عَبَّادُ بن عَبَّادٍ ثنا محمد بن عَمْرٍو عن سَعِيدِ بن الحرث الْأَنْصَارِيِّ عن جَابِرِ بن عبد اللَّهِ قال كنت أُصَلِّي الظُّهْرَ مع رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَآخُذُ قَبْضَةً من الْحَصَى لِتَبْرُدَ في كَفِّي أَضَعُهَا لِجَبْهَتِي أَسْجُدُ عليها لِشِدَّةِ الْحَرِّ

[=Arial Black]جابر مي گويد با رسول خدا (ص) نماز مي خوانديم ، و، به خاطر شدت گرما يک مشت سنگريزه در کف دست مي گرفتم تا خنک شود و پيشانيم را در هنگام سجده بر روي آن بگذارم

[=Arial Black]سنن أبي داود ج 1 ص 110 ش 399 اسم المؤلف: سليمان بن الأشعث أبو داود السجستاني الأزدي الوفاة: 275 ، دار النشر : دار الفكر - - ، تحقيق : محمد محيي الدين عبد الحميد

[=Arial Black]الباني در صحيح و ضعيف سنن ابي داود ش 399 اين روايت را معتبر مي داند .

[=Arial Black]اگر سجده بر پشت شخص جلويي و يا بر روي لباس جايز بود چرا صحابه چنين نمي کردند؟!

[=Arial Black]ب. به پيامبر(ص) گفتيم هوا گرم است ، اما توجهي به سخنان ما نفرمود

[=Arial Black]شافعي دست و پيشاني را نمي توان بر روي مانع از زمين قرار داد :

[=Arial Black]فأما السجود على الجبهة فهو واجب لما روى عبد الله بن عمر رضي الله عنهما أن النبي صلى الله عليه وسلم قال إذا سجدت فمكن جبهتك من الأرض ولا تنقر نقرا قال في الأم فإن وضع بعض الجبهة كرهت له وأجزأه لأنه سجد على الجبهة فإن سجد على حائل متصل به دون الجبهة لم يجزه لما روى خباب بن الأرت رضي الله عنه قال شكونا إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم حر الرمضاء في جباهنا وأكفنا فلم يشكنا

[=Arial Black]سجده روي پيشاني واجب است ، زيرا از عبد الله بن عمر روايت شده است که پيامبر (ص) فرمود : وقتي يکي از شما سجده مي کند ، بايد پيشاني خود را روي زمين به صورت کامل قرار دهد و مانند نوک زدن نباشد ! شافعي در کتاب الام گفته است قرار دادن قسمتي از پيشاني مکروه است ؛ ولي کافي است ، زيرا سجده روي پيشاني به حساب مي آيد ؛ اما اگر به چيزي که مانع از اتصال پيشاني به زمين است ، ولي بر روي زمين قرار دارد سجده کند ، فايده ندارد ، زيرا خباب بن ارت روايت کرده است که : به رسول خدا (ص) از شدت گرما در پيشاني و کف دستمان شکايت کرديم ، اما قبول نکرد

[=Arial Black]المهذب في فقه الإمام الشافعي ج 1 ص 76 ، اسم المؤلف: إبراهيم بن علي بن يوسف الشيرازي أبو إسحاق الوفاة: 476 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت

[=Arial Black]نووي نيز به نقل از محمد بن ادريس شافعي مي گويد :

[=Arial Black]وأما السجود على الجبهة فواجب لما روى عبد الله بن عمر رضي الله عنهما أن النبي صلى الله عليه وسلم قال : إذا سجدت فمكن جبهتك من الأرض ولا تنقره نقرأ . قال في الأم : فإن وضع بعض الجبهة كرهته وأجزأه لأنه سجد على الجبهة فإن سجد على حائل ( متصل به ) دون الجبهة لم يجزئه ، لما روى خباب بن الأرت رضي الله عنه قال : شكونا إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم حر الرمضاء في جباهنا وأكفنا فلم يشكنا .
[=Arial Black]سجده بر روي پيشاني واجب است ، زيرا پيامبر (ص) فرمودند : وقتي سجده مي کني پيشانيت را به صورت کامل روي زمين قرار بده و مانند نوک زدن نباشد ؛ در کتاب الام گفته است قرار دان قسمتي از پيشاني مکروه است ولي کافي است ، زيرا صدق سجده بر پيشاني مي کند ، اما اگر بر چيزي که فاصله بين زمين و پيشاني است و به زمين متصل است سجده کند ، فايده ندارد ، ...

[=Arial Black]المجموع ج 3 ص 382

[=Arial Black]بيهقي نيز مي گويد :

[=Arial Black]وأخرجه مسلم عن خباب قال : ' شكونا إلى رسول الله حر الرمضاء فلم يشكنا ' ورواه أبو زكريا بن أبي زائدة عن أبي إسحاق قال فيه عنه : ' شكونا إلى رسول الله شدة الرمضاء في جباهنا وأكفنا فلم يشكنا ' ، زكريا بن أبي زائدة مجمع على عدالته وكذلك الطريق إليه سديد والزيادة من الثقة مقبولة ...

[=Arial Black]مسلم از خباب روايت کرده است که به رسول خدا (ص) از شدت گرما شکايت کرديم ، اما قبول نکرد ؛ همچنين از ابي اسحاق روايت شده است که «از شدت گرما در پيشاني و دستمان شکايت کرديم ، اما قبول نکرد» .و سند نيز معتبر است ....

[=Arial Black]مختصر خلافيات البيهقي ج 2 ص 208، اسم المؤلف: أحمد بن فرج اللخمي الإشبيلي الشافعي الوفاة: 699هـ ، دار النشر : مكتبة الرشد - السعودية / الرياض - 1417هـ - 1997م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. ذياب عبد الكريم ذياب عقل

[=Arial Black]شبيه همين استدلال در آدرس ذيل نيز آمده است :

[=Arial Black]تحفة المحتاج ج 1 ص 309

[=Arial Black]ج. پيشانيت را کامل بر روي زمين قرار ده

[=Arial Black]احمد بن حنبل با سندي که الباني آن را معتبر شمرده است مي گويد :

[=Arial Black]2604 حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أَبِى ثنا سُلَيْمَانُ بن دَاوُدَ الهاشمي ثنا عبد الرحمن بن أَبِى الزِّنَادِ عن مُوسَى بن عُقْبَةَ عن صَالِحٍ مولى التَّوْأَمَةِ قال سمعت بن عَبَّاسٍ يقول سَأَلَ رَجُلٌ النبي صلى الله عليه وسلم عن شيء من أَمْرِ الصَّلاَةِ فقال له رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم خَلِّلْ أَصَابِعَ يَدَيْكَ وَرِجْلَيْكَ يَعْنِى أسباع الْوُضُوءِ وكان فِيمَا قال له إذا رَكَعْتَ فَضَعْ كَفَّيْكَ على رُكْبَتَيْكَ حتى تَطْمَئِنَ وقال الهاشمي مَرَّةً حتى تَطْمَئِنَّا وإذا سَجَدْتَ فَأَمْكِنْ جَبْهَتَكَ مِنَ الأَرْضِ حتى تَجِدَ حَجْمَ الأَرْضِ

[=Arial Black]شخصي از رسول خدا (ص) در مورد چيزي از مسائل نماز پرسيد ، حضرت به او فرمودند : آب را بين انگشتان دست و پايت برسان ، و وقتي رکوع مي کني کف دستت را بر روي زانويت بگذار ، تا آرام بگيري ؛ و وقتي که سجده مي کني ، چهره ات را روي زمين بگذار تا اينکه زمين را احساس کني .

[=Arial Black]مسند أحمد بن حنبل ج 1 ص 287 السلسلة الصحيحة الباني ش [=Arial Black]1349

[=Arial Black]شبيه همين متن در آدرس هاي ذيل آمده است :

[=Arial Black]المعجم الكبير ج 12 ص 425 ش 13566

[=Arial Black]مسند أبي يعلى ج 6 ص 308 ش 3624

[=Arial Black]أخبار مكة للفاكهي ج 1 ص 424

[=Arial Black]دلائل النبوة ج 6 ص 293، اسم المؤلف: للبيهقي الوفاة: 458

[=Arial Black]أجزاء أبي علي حسن بن خلف بن شاذان ص 13 ش 46 سنة الوفاة: 246 دار النشر: شركة أفق للبرمجيات بلد النشر: مصر سنة النشر: 2004 رقم الطبعة: الأولى المحقق: قسم المخطوطات بشركة أفق للبرمجيا[=Arial Black]ت

[=Arial Black]معرفة السنن والآثار عن الامام أبي عبد الله محمد بن أدريس الشافعي ج 2 ص 7 ش 846 (841) ، اسم المؤلف: الحافظ الامام أبو بكر أحمد بن الحسين بن علي بن موسى أبو أحمد. البيهقي. الخسروجردي الوفاة: 10/جمادى الأولى/ 458 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت - بدون ، الطبعة : بدون ، تحقيق : سيد كسروي حسن

[=Arial Black]هيثمي شبيه همين مضمون را نقل کرده و مي گويد :

[=Arial Black]وإذا سجدت فأمكن جبهتك من الأرض ولا تنقر ... ورجال البزار موثقون

[=Arial Black]وقتي سجده کردي پيشانيت را کامل بر روي زمين قرار بده و مانند نوک زدن نباشد ، و راويان سند بزار همگي ثقه هستند .

[=Arial Black]مجمع الزوائد ج 3 ص 275

[=Arial Black]عبد الرزاق نيز چنين روايـت مي کند که :

[=Arial Black]عبد الرزاق عن بن مجاهد عن أبيه عن بن عمر قال جاء رجلان إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم أحدهما من الأنصار وآلاخر من ثقيف فسبقه الأنصاري فقال النبي صلى الله عليه وسلم للثقفي يا أخا ثقيف سبقك الأنصاري فقال الأنصاري أنا أبدئه يا رسول الله فقال النبي صلى الله عليه وسلم يا أخا ثقيف [ سل ] عن حاجتك وإن شئت أنا أخبرتك بما جئت تسأل [ عنه ] قال فذاك أعجب إلي أن تفعل قال فإنك جئت تسأل عن صلاتك وعن ركوعك وعن سجودك وعن صيامك وتقول ماذا لي فيه قال إي والذي بعثك بالحق قال فصل أول الليل وآخره ونم وسطه قال فإن صليت وسطه فأنت إذا قال فإذا قمت إلى الصلاة فركعت فضع يديك على ركبتيك وفرج بين أصابعك ثم ارفع رأسك حتى يرجع كل عضو إلى مفصله وإذا سجدت فأمكن جبهتك من الأرض

[=Arial Black]دو شخص يکي از انصار و ديگري از ثقيف به نزد رسول خدا (ص) آمدند ، و انصاري زودتر به نزد حضرت رسيد ؛ پيغمبر (ص) به ثقفي گفتند : انصاري از تو زودتر رسيد ؛ انصاري گفت : من او را مقدم مي کنم اي رسول خدا(ص) !
[=Arial Black]رسول خدا (ص) فرمودند اي برادر ثقفي ، حاجتت چيست ؟ و اگر بخواهي به تو از حاجتت خبر مي دهم !
[=Arial Black]آن شخص گفت : اين کار براي من دوست داشتني تر است . حضرت فرمودند : آمده اي که از نماز و رکوع و سجده و روزه سوال کني و از پاداش آن بپرسي ؛ آن شخص گفت : قسم به کسي که شما را به حق فرستاده است .
[=Arial Black]حضرت فرمودند : در ابتداي شب و آخر شب نماز بخوان و ميان آن را بخواب اما اگر خواستي نيمه شب نماز بخواني ، ميل خودت است (واجب نيست) وقتي که خواستي نماز بخواني ، در رکوع دست خود را بر روي زانو بگذار و بين انگشتان خود را باز کن ، سپس سر خود را بالا ببر تا هر عضوي به جايگاه خود بازگردد ؛ و وقتي که سجده کردي پيشانيت را درست بر روي زمين قرار ده

[=Arial Black]مصنف عبد الرزاق ج 5 ص 15 ش 8830 ، اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211 ، دار النشر : المكتب الإسلامي - بيروت - 1403 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : حبيب الرحمن الأعظمي

[=Arial Black]فتواي علماي اهل سنت به اين روايت :

[=Arial Black]رافعي مي گويد :

[=Arial Black](والثانى) لا يكفى في وضع الجبهة الامساس بل يجب ان يتحامل علي موضع سجوده بثقل راسه وعنقه حتى تستقر جبهته وتثبت قال صلى الله عليه وسلم (مكن جبهتك من الارض)

[=Arial Black]در قرار دادن پيشاني کشيده شدن کافي نيست ، بلکه واجب است سنگيني خود را روي گردن و سر قرار دهد تا پيشاني به صورت کامل قرار گيرد و ثابت باشد ، چون پيامبر (ص) فرموده اند : پيشانيت را به صورت کامل روي زمين قرار ده

[=Arial Black]الشرح الكبير للرافعي ج 3 ص 469

[=Arial Black]د. تفسير «وعنت الوجوه للحي القيوم»

[=Arial Black]حدثني أبو السائب قال ثنا بن فضيل عن ليث عن عمرو بن مرة عن طلق بن حبيب في قوله وعنت الوجوه للحي القيوم قال وهو وضعك جبهتك وكفيك وركبتيك وأطراف قدميك في السجود
[=Arial Black]حدثنا خلاد بن أسلم قال ثنا محمد بن فضيل عن حصين عن عمرو بن مرة عن طلق بن حبيب في قوله وعنت الوجوه للحي القيوم قال وضع الجبهة والأنف على الأرض

[=Arial Black]در تفسير آيه «وعنت الوجوه للحي القيوم» روايت شده است که مقصود گذاشتن پيشاني و دو کف دست و دو زانو و نوک انگشتان در حال سجده است
[=Arial Black]همچنين روايت شده است که مقصود گذاشتن پيشاني و بيني بر روي زمين است .

[=Arial Black]تفسير الطبري ج 16 ص 217

[=Arial Black]ه. اگر پيشاني را روي زمين نگذاري نمازت ناقص است :

[=Arial Black]طبري نيز چنين روايت مي کند که :

[=Arial Black]حدثنا أَحْمَدُ بن مُحَمَّدِ بن رِشْدِينَ الْمِصْرِيُّ حدثني أبي عن أبيه عن جَدِّهِ عن عَمْرِو بن الْحَارِثِ عن سَعِيدِ بن أبي هِلالٍ عن يحيى بن عَلِيِّ بن يحيى عن أبيه عن جَدِّهِ عن رِفَاعَةَ بن رَافِعٍ أَنّ رَسُولَ اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم رَأَى رَجُلا يُصَلِّي في الْمَسْجِدِ فقال ارْجِعْ فَصَلِّ قَالَهَا مَرَّتَيْنِ أو ثَلاثًا ثُمَّ قال يا رَسُولَ اللَّهِ عَلِّمْنِي فقال إذا قُمْتَ إلى الصَّلاةِ فَتَوَضَّأْ كما أَمَرَكَ اللَّهُ ثُمَّ قُمْ فَاسْتَقْبِلِ الْقِبْلَةَ فَكَبِّرْ فَإِنْ كان مَعَكَ قُرْآنٌ فَاقْرَأْ وَإِلا فَسَبِّحِ اللَّهَ وَكَبِّرْهُ ثُمَّ ارْكَعْ فَأَمْكِنْ كَفَّيْكَ من رُكْبَتَيْكَ ثُمَّ ارْفَعْ حتى يَعْتَدِلَ صُلْبُكَ ثُمَّ اسْجُدْ فَأَمْكِنْ جَبْهَتَكَ مِنَ الأَرْضِ ثُمَّ اصْنَعْ ذلك فإذا صَنَعْتَ ذلك فَقَدْ تَمَّتْ صَلاتُكَ وما نَقَصْتَ من ذلك فَقَدْ نَقَصْتَ من صَلاتِكَ

[=Arial Black]رسول خدا (ص) شخصي را ديدند که در مسجد نماز مي خواند ، به او گفتند : دوباره نماز بخوان ، و اين مطلب را دو يا سه بار گفتند ؛ گفت : اي رسول خدا ! به من نماز را آموزش دهيد ؛ فرمودند : وقتي خواستي نماز بخواني همانطور که خداوند دستور داده است ، وضو بگير ؛ سپس رو به قبله بايست و تکبير بگو ، و اگر قرآني بلدي آن را بخوان ، و گرنه تسبيح خدا بگو و تکبير بگو ، سپس به رکوع برو به قدري که دو کف دستت بر روي دو زانويت قرار گيرد ، سپس بايست تا قامتت راست شود ؛ سپس به سجده برو ، و پيشانيت را به صورت کامل روي زمين بگذار ، دوباره چنين کن ؛ و اگر چنين کني نماز تو کامل است ، و هرچه کم بگذاري از نمازت کم شده است .

[=Arial Black]المعجم الكبير ج 5 ص 39 ش 4527

[=Arial Black]فتواي ابن تيميه به حرمت سجده بر روي سجاده !

[=Arial Black]از ابن تيميه سوال شد که آيا سجده بر روي سجاده جايز است ، در پاسخ گفت :

[=Arial Black]الحمد لله رب العالمين أما الصلاة على السجادة بحيث يتحرى المصلى ذلك فلم تكن هذه سنة السلف من المهاجرين والأنصار ومن بعدهم من التابعين لهم بإحسان على عهد رسول الله بل كانوا يصلون فى مسجده على الأرض لا يتخذ أحدهم سجادة يختص بالصلاة عليها وقد روى ان عبد الرحمن بن مهدى لما قدم المدينة بسط سجادة فأمر مالك بحبسه فقيل له إنه عبد الرحمن بن مهدى فقال ( أما علمت أن بسط السجادة فى مسجدنا بدعة

[=Arial Black]نماز بر روي سجاده به اين صورت که نمازگزار هميشه روي آن نماز بخواند ، اين نه از سنت سلف از مهاجر و انصار است و نه از کار افراد بعد از آنها ، بلکه در مسجد روي زمين نماز خوانده اند ، نه اينکه شخصي از آنها سجاده اي براي نماز داشته باشد ، و روايت شده است که عبد الرحمن بن مهدي وقتي به مدينه آمد سجاده در مسجد انداخت ، مالک دستور داد او را زنداني کنند ! گفتند : او عبد الرحمن بن مهدي است ! گفت : مگر نمي داني که پهن کردن سجاده در مسجد ما بدعت است !

[=Arial Black]كتب ورسائل وفتاوى ابن تيمية في الفقه ج 22 ص 163 ، اسم المؤلف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مكتبة ابن تيمية ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي

[=Arial Black]فتواي ابوحنيفه و گروهي از اهل سنت به جواز سجده بر روي نجاسات !

[=Arial Black]همچنين فتواي ابوحنيفه و گروهي ديگر از علماي اهل سنت ، در جواز سجده و قرار دادن پيشاني بر روي نجاست در نماز در آدرس ذيل به صورت مفصل اشاره شد :

[=Arial Black]با اين حساب آيا بايد به کلام عمر عمل کرد ، يا به دستور رسول خدا (ص) ؟ آيا سجده بر روي خاک و سنگ و حصير که سيره رسول خدا (ص) بوده است بايد عملي شود ، يا سيره عمر و ابوحنيفه ؟!

منبع:

هم چنین اگر لازم شدکلیپ هایی که نشان می دهد چنین کاری می کنند رو آپلود خواهم کرد


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا رسول الله(ص)

السلام علیک یا امیرالمومنین(ع)

السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س)

السلام علیک یا حسن مجتبی مظلوم(ع)

السلام علیک یا حسین شهید مظلوم(ع)

السلام علیک یا قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس(ع)

السلام علیک یا اهل بیت نبوه(ع)

السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)

اجرک الله یا صاحب الزمان(عج)




دوستان این یک نمونه از عمل کردن برخی ها به فتوای آقای عمر

sayedali;302347 نوشت:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا رسول الله(ص)

السلام علیک یا امیرالمومنین(ع)

السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س)

السلام علیک یا حسن مجتبی مظلوم(ع)

السلام علیک یا حسین شهید مظلوم(ع)

السلام علیک یا قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس(ع)

السلام علیک یا اهل بیت نبوه(ع)

السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)

اجرک الله یا صاحب الزمان(عج)

دوستان این یک نمونه از عمل کردن برخی ها به فتوای آقای عمر

دوستمون پیش دستی کرد تشکر ویژه از شما بابت سند و کلیپ هر جند قانع نخواهد شد

از آنجا که سایت گمراه کننده ولیعصر جز کذب گویی و دروغ پراکنی کاری ندارد بنده مجبورم جواب را اینجا بدهم.

sayedali;302338 نوشت:
مصنف ابن أبي شيبة ج 1 ص 237 ش 2720و 2726

اولا راوی فراموش کرده اند بگویند که موضوع مربوطه در جلد دوم است و نه جلد اول.
سند مربوطه در صفحه 103 و 104 جلد دوم است.
اصولا مصنف شیبه جلد اولش کلا در مورد طهارت است و جلد دوم در مورد نماز است.

خوب خدا رو شکر شماره حدیث را آوردید و اکنون که من موضوع را مستند ارائه می دهم نمی توانید آن را تکذیب کنید و بگویید که چاپ ها متفاوت است و...

خوب حدیث 2720 را با هم مشاهده می کنیم، من سکوت می کنم، آقای سید علی، شما خودتان جواب خود را با چشم ببینید و اگر رضایت دادید آن را بلند اعلام کنید...

خوب سند بعدی سند 2726 بود که شما ارائه دادید.
دوست عزیزم، قسمت قرمز رنگ آن را بخوان...
نوشته است: چه کسی این کار را می کند بجز یک دیوانه؟؟؟

ادامه دارد...

مکه;302384 نوشت:
از آنجا که سایت گمراه کننده ولیعصر جز کذب گویی و دروغ پراکنی کاری ندارد بنده مجبورم جواب را اینجا بدهم.

ادامه دارد...

کلیپ را دیدید ؟ اظهار داشتید چنین چیزی نیست ؟

گفتید از کتاب صحیحن سند بیاوردید ما قبول میکنیم اوردیم فرمودید در کتاب دیگر برسی کردم منظور حجراالا سود بود .به خدا شما خودتونم با خودتون مشکل دارید برادر

هی تا صبح بنشتید حدیث هارو بررسی کنید تا ضعف سند ها رو پیدا کنید برای خداوندم اینطوری حدیث ها رو بررسی میکنید

یا میگیود دیدم و قبول نکردیم

تا جایی که ما اطلاع داریم و شما مطلع هستید و تاریخ نیز چنین ذکر شده است حدیث های علی (ع) را جعل میکردند و احتمال جعل حدیث در منابع ما باید بیشتر باشد

جعل حدیثهای ابوبکر و عمر و دیگران بزرگان جعل نیاز نداشت چون از همان اول زیرآب دین را میزدنند خودتان را قول نزنید برادر

مانند حدیثی که برگان شما میفرمایید اگر وقت غذا و نماز یکی بود اول غذا بخورید بعد نماز بخوانید اینگونه حدیث ها نیاز به جعل و سند ندارد خودش فاتحه دین را میخواند .

نیاز به بررسی حدیث نیست برادر هر چند این را نگویید چه بگویید

سلام
منم از علمای اهل سنت یک سوالی دارم
ما شیعه ها تو همه ی کتابخانه ها و مراکز فرهنگیمون کتب و منابع اهل سنت را داریم که هرکسی خواست تحقیق کنه میدان برایش باز باشد و با تحقیق کامل و دید باز راه و مذهب خودش را انتخاب کند.
ولی اهل سنت در کتابخانه هایشان اصلا کتب مذهب تشیع را ندارند.
آیا این نوعی خفقان نیست؟
آیا این محدود کردن افراد نیست؟
چرا اهل سنت هم منابع خودشان و هم منابع تشیع را در اختیار افراد قرار نمیدهند تا شخص محقق با مطالعه ی هر دو منبع و با اختیار خودش مذهبش را انتخاب کند؟

با سلام به دوست عزيز كه اين سوال رو مطرح كردي.منم باهات موافقم كه سني ها خيلي متعصبانه برخورد مي كنن و به پيروانشون اجازه تفكر و انتخاب نمي دن.اما يك مطلب ديگه اينكه ما شيعه ها به اندازه اونها تو دبنمون تحقيق نمي كنيم و خيلي از چيزهارو از پدر و مادر شنيديم و خودمون نمي يايم مسايل رو بررسي كنيم و به يقين بيشتري برسيم.چون كساني هستند كه دارن دين رو به حاشيه مي برن و كافيه چند تا سوال انحرافي از ما بپرسن .اونوقته كه اگه كسي ايمانش قوي نباشه ميتونه آسيب ببينه

[=arial black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

[=arial black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=arial black]السلام علیک یا رسول الله(ص)

[=arial black]السلام علیک یا امیرالمومنین(ع)

[=arial black]السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س)

[=arial black]السلام علیک یا حسن مجتبی مظلوم(ع)

[=arial black]السلام علیک یا حسین شهید مظلوم(ع)

[=arial black]السلام علیک یا قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس(ع)

[=arial black]السلام علیک یا اهل بیت نبوه(ع)

[=arial black]السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)

[=arial black]اجرک الله یا صاحب الزمان(عج)

مکه;302384 نوشت:
از آنجا که سایت گمراه کننده ولیعصر جز کذب گویی و دروغ پراکنی کاری ندارد بنده مجبورم جواب را اینجا بدهم.

اولا راوی فراموش کرده اند بگویند که موضوع مربوطه در جلد دوم است و نه جلد اول.
سند مربوطه در صفحه 103 و 104 جلد دوم است.
اصولا مصنف شیبه جلد اولش کلا در مورد طهارت است و جلد دوم در مورد نماز است.

خوب خدا رو شکر شماره حدیث را آوردید و اکنون که من موضوع را مستند ارائه می دهم نمی توانید آن را تکذیب کنید و بگویید که چاپ ها متفاوت است و...

خوب حدیث 2720 را با هم مشاهده می کنیم، من سکوت می کنم، آقای سید علی، شما خودتان جواب خود را با چشم ببینید و اگر رضایت دادید آن را بلند اعلام کنید...

خوب سند بعدی سند 2726 بود که شما ارائه دادید.
دوست عزیزم، قسمت قرمز رنگ آن را بخوان...
نوشته است: چه کسی این کار را می کند بجز یک دیوانه؟؟؟

ادامه دارد...

[=Arial Black]تو همون ohfreedom نیستی که به خاطر توهین 1ماه اخراج شدی؟

[=Arial Black]درسته؟

[=Arial Black]اگر درسته:

[=Arial Black]اين قدر مرد نیستی که خودت رو معرفی کنی.....

[=Arial Black]البته ...از سند ندارد..سند ندارد ..سند ندارد...سند ندار هایت که شبیه اون یکی هست.....معلوم می شود ...

[=Arial Black]مضافا این که

[=Arial Black]تصاوير اون سیستم عامل مسخره........... با اون فایل ها ...

[=Arial Black]اولا برای هزارمین بار

[=Arial Black]چاپ ها متفاوت است

[=Arial Black]شما چاپت رو بگو کدوم چاپ هست بعد حرف بزن

[=Arial Black]آیا چاپ تو با تعلیق است یا خیر؟

[=Arial Black]دوما این هم تصاویر اسناد ارائه شده از جانب ما:

[=Arial Black]تصویر فوق از نرم افزار مکتبه الشامله گرفته شده است ..اگر رد کنید از سایت خود شامله هم اسناد رو می اورم

[=Arial Black]ضمنا اون بالا اون قفل ...شکل قفل...رو با کادر ابی مشخص کردم که نگی تحریف شده است

[=Arial Black]نوشته شده است من کتب الموقع الرسمی

[=Arial Black]حدیث 2720

[=Arial Black]اون پاورقی ای که شما قرمز کردی رو هم ندارد ...مشخصات کتاب هم در تصویر معلوم است

[=Arial Black]جلد
[=Arial Black]و صفحه هم معلوم است

[=Arial Black]شماره حدیث هم معلوم است

[=Arial Black]تصویر دوم :

[=Arial Black]تصویر دوم هم کاملا مشخص است

[=Arial Black]هم جلد

[=Arial Black]هم صفحه
[=Arial Black]هم شماره حدیث
[=Arial Black]هم مشخصات کتاب

[=Arial Black]اون نوشته ای رو که شما نشون دادید نیست

[=Arial Black]از کتب رسمی خود مکتبه الشامله هم هست

[=Arial Black]دور قفل رو هم با رنگ ابی مشخص کردم نگی تحریف شده است

[=Arial Black]تصویر سوم ..این هم از برنامه الجامع الکبیر4

[=Arial Black]دوستان حالا که لطف کردید تصاویر رو به دقت نگاه کردید

[=Arial Black]به همین تصویر نرم افزار جامع الکبیر4 هم نگاه کنید

[=Arial Black]زیر احادیث
[=Arial Black]همون جایی که نوشته شده است 1..2...3....که در واقع نتایج سرچ همین قضیه سجده بر !!!!!!! رو نشون می دهد..بارنگ زرد مشخص شده است

[=Arial Black]شماره ششم

[=Arial Black]نوشته اسم الکتاب: مصنف ابن ابی شیبه

[=Arial Black]الجز:1
[=Arial Black]الصفحه:273

[=Arial Black]پس مشاهده کردید که هیچ فرقی میان سند ارائه شده از سوی ما و نتایج نرم افزار نیست

[=Arial Black]مضافا این که

[=Arial Black]اقای محترمی که این گونه ایرادات غیر علمی می گیرید

[=Arial Black]آیا ما فقط همین یه نمونه سند را ارائه دادیم؟

[=Arial Black]چند مورد رو نوشتیم؟

[=Arial Black]ایا ما فقط به مصنف ابن ابی شیبه ارجاع داشتیم؟

مکه;302384 نوشت:

دوست عزیزم، قسمت قرمز رنگ آن را بخوان...
نوشته است: چه کسی این کار را می کند بجز یک دیوانه؟؟؟

ادامه دارد...

[=Arial Black]شما می گویید کسی جز دیوانه این کار را نمی کند

[=Arial Black]پس عمر هم دیوانه بوده است چنین فتوایی می دهد

[=Arial Black]ضمنا اگر بخوای این طوری ادامه بدهید

[=Arial Black].....

ali136180;302434 نوشت:
با سلام به دوست عزيز كه اين سوال رو مطرح كردي.منم باهات موافقم كه سني ها خيلي متعصبانه برخورد مي كنن و به پيروانشون اجازه تفكر و انتخاب نمي دن.اما يك مطلب ديگه اينكه ما شيعه ها به اندازه اونها تو دبنمون تحقيق نمي كنيم و خيلي از چيزهارو از پدر و مادر شنيديم و خودمون نمي يايم مسايل رو بررسي كنيم و به يقين بيشتري برسيم.چون كساني هستند كه دارن دين رو به حاشيه مي برن و كافيه چند تا سوال انحرافي از ما بپرسن .اونوقته كه اگه كسي ايمانش قوي نباشه ميتونه آسيب ببينه

تشکر برادر علی عزیز البته حرف شما درست هست ولی این در مذهب شیعه نیست فقط در کلیه ادیان و مذهبها هست

من از خیلی از برادران اهل سنت سوال میکردم چطور در مذهب شما کسی به درجه مبلغ میرسد مثل طلبه های ما جالب این است که حتی نمیدانستند چطور یک شخص مبلغ میشود ولی از همان شخص اطلاعت میکردند پس این مختص نیست ولی تحقیق کردن خوب است که خودمان به یقین برسیم

به سایت اسک دین هم مراجعه کنید مفید هست و یاد میگرید مثل همین پست که بحثهای خوبی هست. برای روشن شدن

sayedali;302443 نوشت:

شما می گویید کسی جز دیوانه این کار را نمی کند

پس عمر هم دیوانه بوده است چنین فتوایی می دهد

ضمنا اگر بخوای این طوری ادامه بدهید

.....

سید عزیز ای کاش وقت داشتم سند ارائه میدادم از کتاب صحیحن این برادر عزیز (هرچند در پستی دیگر بررسی خواهم کرد وقت باشد)

که چه حدیثهای جالبی به قول دوستمون از فیلتر گذتشه و صحیح است از کجایش بگویم

با کفش خواندن نماز پیامبر

فراموش کردن نماز پیامبر

از جنب آمذن پیامبر به مسجد

از قادر بودن پیامبر با 30 خدا ببخشد نمیتوان بنویسم این بخش را

شهدا چه کسانی هستند از نظر پیامبر

کسی که سیر میخورد نمیتواند وارد مسجد بشود اونم سیر تازه

نماز خواندن به طرف غیر قبله پیامبر

اول شام خوردن بعد نماز خواندن

جنگ با کسی که جلو شما رد میشود سر نماز

از کجا یش بگم بحث زیاد است اونم از کتاب مفید صحیح بخاری

البته اینارو بعدا خواهم گفت تا پست خراب نشود در پستی جدا گانه وقت اجازه دهد

با سلامی دوباره...
پاسخ به شبهه سجده کردن -قسمت دوم-

در قسمت اول دیدید که دستان ناپاک چگونه دنباله روایتی را حذف نموده اند، بنده اسکن pdf کتاب را با متن کامل درج نمودم و دوست شما برنامه chm همان کتاب را و دیدید که در اسکن pdf کتاب کامل بود ولی در chm که توسط دست تنظیم می شود قسمت مورد نظر حذف گردیده بود.

اما خوب حالا به بررسی قسمت دوم و ادامه ی روایات ناپاک سایت ولیعصر می پردازیم.

منبع سوم مورد استناد این سایت منبع زیر است.

sayedali;302338 نوشت:
1556 عبد الرزاق عن الثوري عن أبي إسحاق عن الشعبي أن عمر قال إن اشتد الزحام يوم الجمعة فليسجد أحدكم على ظهر أخيه. عمر گفت : وقتي که در روز جمعه شلوغ شد ، بايد که بر روي پشت برادر خود سجده کنيد ! مصنف عبد الرزاق ج 1 ص 398

اولا باید بگوییم که باز هم نویسنده یادش نبوده رفرنس را صحیح ارائه بدهد، البته شاید یادش بوده و ترسیده که محققی چون من و شما بروند و بررسی کنند و در نتیجه دست رو شود.

حدیث فوق جلد سوم صفحه 234 است و نه در جلد اول ص 398...

گام اول اینه که تصویر متن را اینجا قرار بدهیم.
دوستان توجه کنند به علت اینکه قرار دادن عکس فضای زیادی را اشغال می کند بنده لینک عکس را قرار می دهم و دوستان می توانند با کلیک بر روی آن عکس را تماشا کنند.

http://uploadtak.com/images/t455_3.jpg

نویسنده ضمن نقدی شدید بر زید بن وهب در ادامه مسیب از راویان حدیث را نفی کرده و می گوید که ایشان در عمر فاروق -رض- را درک نکرده اند.

اما در ادامه ی مدارک ضعیف سایت ولیعصر

sayedali;302338 نوشت:
روايات فراواني در اين باره وجود دارد كه ما به برخي از آن‌ها اشاره مي‌كنيم: 70 حدثنا أبو داود قال حدثنا سلام عن سماك بن حرب عن سيار بن المعرور قال سمعت عمر بن الخطاب يخطب وهو يقول يا أيها الناس إن رسول الله صلى الله عليه وسلم بنى هذا المسجد ونحن معه والمهاجرون والأنصار فإذا اشتد الزحام فليسجد الرجل على ظهر أخيه از عمر شنيدم که بر روي منبر مي گفت : اي مردم ، رسول خدا (ص) اين مسجد را که بنا کرد ، ما و مهاجر و انصار بوديم (و جا فراوان بود و الان چنين نيست) پس اگر شلوغي به شما فشار آورد ، شخص بر روي پشت برادر خويش سجده کند ! مسند الطيالسي ج 1 ص 13 ش 70

خوب بنده لیتک همان حدیث را اینجا قرار داده ام.

http://uploadtak.com/images/h2219_4.jpg

می بینید که نویسنده به 4 طریق نه تنها این روایت را ضغیف دانسته است بلکه تمام روایات از این دسنه را ضعیف می داند.

دوستان عجله نکنید زیرا بررسی ها ادامه دارد...

[=arial black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

[=arial black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=arial black]السلام علیک یا رسول الله(ص)

[=arial black]السلام علیک یا امیرالمومنین(ع)

[=arial black]السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س)

[=arial black]السلام علیک یا حسن مجتبی مظلوم(ع)

[=arial black]السلام علیک یا حسین شهید مظلوم(ع)

[=arial black]السلام علیک یا قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس(ع)

[=arial black]السلام علیک یا اهل بیت نبوه(ع)

[=arial black]السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)

[=arial black]اجرک الله یا صاحب الزمان(عج)

[=Arial Black]دشنمان مولا علی(ع) اگر اهل ولا می بودند

[=Arial Black]از شکاف خانه حق حیا می نمودند

[=Arial Black]سلام علیکم

[=Arial Black]دوستان دیدید که بنده هم از نرم افزار خود اهل سنت ...نشان دادم که به هیچ وجه تضادی به انچه ارائه داده شد نداشت....

[=Arial Black]مشخصات کتاب رو هم نشان دادیم...اما ایشان به ادرس ما مرجعه نکردند

[=Arial Black]ایشان هر وقت مرد شدند و در دایره انسانیت تشریف اوردند

[=Arial Black]مشخصات کتابشون رو اعلام کنند

[=Arial Black]که ایا این کتاب با تعلیق است یا خیر

[=Arial Black]با تحقیق است یا خیر!!!

[=Arial Black]وگرنه الان من دروغ این اقا رو مثل همیشه ثابت می کنم

[=Arial Black]و آدم دروغ گو تا توبه نکند با او هیچ حرفی نمی زنیم

[=Arial Black]سنگ روی یخ شوید

[=Arial Black]اکنون دوستان طبق مراحلی که بنده راهنمایی می کنم اقدام نمایید

[=Arial Black]برای رد اتهام :

[=Arial Black]1.به این سایت بروید

[=Arial Black]2.طبق تصویر جلد یکم را دانلود کنید

[=Arial Black]مشخصات کتاب هم همان چیزی است که در نرم افزار بود و نشان دادیم

[=Arial Black]سایت هم مال شیعه ها نیست

[=Arial Black]مال سنی هاست

[=Arial Black]3.بگذارید دانلود شود

[=Arial Black]4.بعد از دانلود جلد یکم

[=Arial Black]به همان صفحه ای که ارائه دادیم

[=Arial Black]به همان شماره حدیث ها مراجعه کنید

[=Arial Black]فایل هم پی دی اف است....

[=Arial Black]حالا معلوم شد چه کسی دروغ می گوید

[=Arial Black]دروغ گو دشمن خداست

[=Arial Black]دوستان قبلا چه گفته شد؟

sayedali;302338 نوشت:

[=Arial Black]مصنف عبد الرزاق ج 3 ص 234
[=Arial Black]مصنف ابن أبي شيبة ج 1 ص 237
[=Arial Black]مصنف ابن أبي شيبة ج 1 ص 237 ش 2720و 2726
[=Arial Black]مسند أحمد بن حنبل ج 1 ص 32 ش 217
[=Arial Black]معرفة السنن والآثار ج 2 ص 470 ش 1676

[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]ایا اسناد فرق داشت؟
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]اقای محترم
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]حالاکه فکت افتاد

:ajab!:

[=Arial Black]دوباره از این تهمت ها نزنی

مکه;302486 نوشت:

در قسمت اول دیدید که دستان ناپاک چگونه دنباله روایتی را حذف نموده اند، بنده اسکن pdf کتاب را با متن کامل درج نمودم و دوست شما برنامه chm همان کتاب را و دیدید که در اسکن pdf کتاب کامل بود ولی در chm که توسط دست تنظیم می شود قسمت مورد نظر حذف گردیده بود.

...

مکه;302486 نوشت:

باز هم نویسنده یادش نبوده رفرنس را صحیح ارائه بدهد، البته شاید یادش بوده و ترسیده که محققی چون من و شما بروند و بررسی کنند و در نتیجه دست رو شود.

...

[=Arial Black]باشه

[=Arial Black]این کار درست نیست

:no:

مکه;302486 نوشت:
با سلامی دوباره...
پاسخ به شبهه سجده کردن -قسمت دوم-

در قسمت اول دیدید که دستان ناپاک چگونه دنباله روایتی را حذف نموده اند، بنده اسکن pdf کتاب را با متن کامل درج نمودم و دوست شما برنامه chm همان کتاب را و دیدید که در اسکن pdf کتاب کامل بود ولی در chm که توسط دست تنظیم می شود قسمت مورد نظر حذف گردیده بود.

اما خوب حالا به بررسی قسمت دوم و ادامه ی روایات ناپاک سایت ولیعصر می پردازیم.

منبع سوم مورد استناد این سایت منبع زیر است.

اولا باید بگوییم که باز هم نویسنده یادش نبوده رفرنس را صحیح ارائه بدهد، البته شاید یادش بوده و ترسیده که محققی چون من و شما بروند و بررسی کنند و در نتیجه دست رو شود.

حدیث فوق جلد سوم صفحه 234 است و نه در جلد اول ص 398...

گام اول اینه که تصویر متن را اینجا قرار بدهیم.
دوستان توجه کنند به علت اینکه قرار دادن عکس فضای زیادی را اشغال می کند بنده لینک عکس را قرار می دهم و دوستان می توانند با کلیک بر روی آن عکس را تماشا کنند.

http://uploadtak.com/images/t455_3.jpg

نویسنده ضمن نقدی شدید بر زید بن وهب در ادامه مسیب از راویان حدیث را نفی کرده و می گوید که ایشان در عمر فاروق -رض- را درک نکرده اند.

اما در ادامه ی مدارک ضعیف سایت ولیعصر

خوب بنده لیتک همان حدیث را اینجا قرار داده ام.

http://uploadtak.com/images/h2219_4.jpg

می بینید که نویسنده به 4 طریق نه تنها این روایت را ضغیف دانسته است بلکه تمام روایات از این دسنه را ضعیف می داند.

دوستان عجله نکنید زیرا بررسی ها ادامه دارد...

دوست عزیز بنده چند پست قبل هم بیان کردم

شاید چند حدیث به قول شما ضعیف باشد ولی فقط یک حدیث کافی هست برای باطل دانستن نظریه شما

چرا خود را از چاله در میاورید در چاه میاندازید

هر چند ذکر هم کردیم تمام حدیثهایی که میفرمایید ضعیف هست همین موضوع در احدایث ما با سند قوی ارائه شده

ولی چون شیعه همیشه منطق دارد خودتان را با کتاب خودتان محکوم میکنیم که اگر به خواهیم از کتاب خودمان سند بیاوریم که دیگر ............

و توجه داشته باشید این فقط در مورد یک نظریه هست اینهمه سند آورده شده در مطلب دیگر نیز اینچنین است

انتظار نداشته باشد که عالمان سنی 100 % اینها را تایید کنند که به ضرر خودشان میشود

هیچ آدم عاقلی به خودش ناساز نمیگوید

همین بس برای کسی که اهل صراط مستقیم است که شیعه کامل تایید دارد سنی هم تایید دارد در بعضی موارد سند ضعیف هست حالا چرا اینگونه مباحث سند ضعیف دار میشود در نقد شما نیاز به بحث نیست همین که در کتابهایشان آمده است کفایت میکند .هر چند بعضی احدایث نیز سند قوی دارد که در ان موردم سعی میکنید نویسنده را به چالش بکشید تا حرف خود را بکرسی بنشانید

این همه توهین کردید به پیامبر در کتابهای صحیحن دیگر بر گفته خود اسرار نکنید بس است

[=arial black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

[=arial black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=arial black]السلام علیک یا رسول الله(ص)

[=arial black]السلام علیک یا امیرالمومنین(ع)

[=arial black]السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س)

[=arial black]السلام علیک یا حسن مجتبی مظلوم(ع)

[=arial black]السلام علیک یا حسین شهید مظلوم(ع)

[=arial black]السلام علیک یا قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس(ع)

[=arial black]السلام علیک یا اهل بیت نبوه(ع)

[=arial black]السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)

[=arial black]اجرک الله یا صاحب الزمان(عج)

[=Arial Black]دشنمان مولا علی(ع) اگر اهل ولا می بودند

[=Arial Black]از شکاف خانه حق حیا می نمودند

مکه;302486 نوشت:

حدیث فوق جلد سوم صفحه 234 است و نه در جلد اول ص 398...

..

[=Arial Black]باز هم روش معاویه

[=Arial Black]باز هم روش فرزندان شیطان

[=Arial Black]چاپ ها متفاوت هستند .....
[=Arial Black]

[=Arial Black]تصویر نرم افزار....نرم افزار باز هم مشاهده می کنید که قفل دارد ...

[=Arial Black]ایشان به چاپ ارائه شده مراجعه کنند...و بهتر است ابروی خودشان را نبرند

[=Arial Black]و این قدر مرد باشند که نشان دهند ایا به همین چاپ مراجعه کرده اند یا خیر
[=Arial Black]از چاپ دیگری استفاده می کنند ...با تحقیق و تعلیق کسی دیگر این چاپ شده است یا خیر

[=Arial Black]جلد یکم :

sayedali;302338 نوشت:

[=Arial Black]1556 عبد الرزاق عن الثوري عن أبي إسحاق عن الشعبي أن عمر قال إن اشتد الزحام يوم الجمعة فليسجد أحدكم على ظهر أخيه.

[=Arial Black]عمر گفت : وقتي که در روز جمعه شلوغ شد ، بايد که بر روي پشت برادر خود سجده کنيد !

[=Arial Black]مصنف عبد الرزاق ج 1 ص 398

[=Arial Black]در مورد تضعیف این رویات از جانب این اقا

[=Arial Black]

مکه;302486 نوشت:
نویسنده ضمن نقدی شدید بر زید بن وهب در ادامه مسیب از راویان حدیث را نفی کرده و می گوید که ایشان در عمر فاروق -رض- را درک نکرده اند.
مکه;302486 نوشت:

[=Arial Black]

مکه;302486 نوشت:
نویسنده ضمن نقدی شدید بر زید بن وهب در ادامه مسیب از راویان حدیث را نفی کرده و می گوید که ایشان در عمر فاروق -رض- را درک نکرده اند.
مکه;302486 نوشت:

[=Arial Black]می بینید که نویسنده به 4 طریق نه تنها این روایت را ضغیف دانسته است بلکه تمام روایات از این دسنه را ضعیف می داند.

[=Arial Black]جواب قبلا داده شده است

sayedali;302338 نوشت:

[=Arial Black]تصحيح سند اين روايت توسط اهل سنت :

[=Arial Black]ابن جمعه حزامي ، اين روايـت را صحيح مي داند :

[=Arial Black]2878 - عن عمر بن الخطاب رضي الله عنه ، قال : ' إذا اشتد الزحام فليسجد أحدكم على ظهر أخيه ' رواه البيهقي بإسناد صحيح .

[=Arial Black]خلاصة الاحكام في مهمات السنن وقواعد الاسلام ج 2 ص 815 ، اسم المؤلف: يحيى بن مري بن حسن بن حسين بن محمد بن جمعة بن حزام الحزامي، الحوراني، أبو زكريا، محيي الدين الدمشقي الشافعي الوفاة: 24 / 676 هـ ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - لبنان - بيروت - 1418هـ - 1997م ، الطبعة : الاولى ، تحقيق : حققه وخرج أحاديثه: حسين إسماعيل الجمل

[=Arial Black]طبلاوي شافعي نيز مي گويد :

[=Arial Black]668 وعنه أيضا إذا اشتد الزحام فليسجد أحدكم على ظهر أخيه رواه البيهقي أيضا بإسناد صحيح

[=Arial Black]تحفة المحتاج ج 1 ص 529

[=Arial Black]ابن ملقن انصاري نيز مي گويد :

[=Arial Black]783 أثر عمر إذا زحم أحدكم في صلاته فليسجد على ظهر أخيه رواه البيهقي بإسناد صحيح

[=Arial Black]خلاصة البدر المنير في تخريج كتاب الشرح الكبير للرافعي ج 1 ص 529، اسم المؤلف: عمر بن علي بن الملقن الأنصاري الوفاة: 804 ، دار النشر : مكتبة الرشد - الرياض - 1410 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : حمدي عبد المجيد إسماعيل السلفي

[=Arial Black]الباني نيز مي گويد :

[=Arial Black]قوله تحت عنوان : الصلاة في الزحام : " روى أحمد والبيهقي عن سيار قال : سمعت عمر وهو يخطب يقول . . " الحديث

[=Arial Black]وفيه قول عمر : " فإذا اشتد الزحام فليسجد الرجل منكم على ظهر أخيه " ... قلت : لكن هذه الفقرة من قول عمر قد أخرجها عبد الرزاق ( 5465 و5469 ) من طريقين آخرين عنه الأول فهما صحيح والآخر منقطع لكن وصله البيهقي وإسناده صحيح

[=Arial Black]تمام المنة الباني ج 1 ص 341 (مکتبة شاملة) ذيل شماره 138

[=Arial Black]اين کلام در ذيل عنوان «نماز در شلوغي» آمده است ، و احمد و بيهقي از سيار روايت کرده اند که عمر سخنراني مي کرد و گفت ... :

[=Arial Black]و در اين روايت آمده است «وقتي که خيلي شلوغ شد ، بايد که بر روي پشت برادرتان سجده کنيد»...

[=Arial Black]من (الباني) مي گويم : که اين قسمت از کلام عمر را عبد الرزاق با دو سند آورده است که اولين آنها صحيح است و دومي منقطع ولي بيهقي همان سند منقطع را نيز موصول آورده است و سند او صحيح است .

در ادامه ی رسوا سازی سایت دروغ پرداز ولیعصر
قسمت سوم

sayedali;302338 نوشت:
المبسوط للسرخسي ج 1 ص 207

در اینجا به صراحت 2 چیز را می گوید:
اول آنکه قول حدیث اول شما را باطل اعلام نموده است.
دوم از قول حسن ابن زیاد می گوید سجده بر پشت (کمر) صحیح است.

sayedali;302338 نوشت:
الكافي في فقه ابن حنبل ج 1 ص 218

این موضوع را امام حنبل رد می کند و استنادی به آن ندارد

اما در مورد عکسی که دوستان زحمت کشیدند...

همانگونه که به وضوح پیدا است با مشاهده نحوه قرار گرفتن دست ها در هنگام نماز خواندن می توان به صراحت گفت در این نماز برادران شیعه و سنی با هم نماز می خوانند.
حال سوال اینجاست.
شما ثابت کنید این شخص شیعه نبوده است...

مکه;302609 نوشت:
در ادامه ی رسوا سازی سایت دروغ پرداز ولیعصر
قسمت سوم

در اینجا به صراحت 2 چیز را می گوید:
اول آنکه قول حدیث اول شما را باطل اعلام نموده است.
دوم از قول حسن ابن زیاد می گوید سجده بر پشت (کمر) صحیح است.

این موضوع را امام حنبل رد می کند و استنادی به آن ندارد

اما در مورد عکسی که دوستان زحمت کشیدند...

همانگونه که به وضوح پیدا است با مشاهده نحوه قرار گرفتن دست ها در هنگام نماز خواندن می توان به صراحت گفت در این نماز برادران شیعه و سنی با هم نماز می خوانند.
حال سوال اینجاست.
شما ثابت کنید این شخص شیعه نبوده است...

این عکس که قرار داده شده چه چیزی را ثابت میکند .

اینها در حال سجده هستند و دستهای خود را روی دست نگذاشته اندو اهل سنت هستند چرا دورغ میگیویید.افراد جلو نیز دقت کنید در حال خم شدن برای سجده

هستند ولی افراد پشت با کمی تاخیر چند ثانیه ای برای سجده میروند حتی دقت کنید کمی خم شده اند یعنی ایستاده نیستند کسی کلیپ را نگاه کند کامل متوجه مشود .

دوم اینکه در مذهب ما سجده مشخص شده بر چه چیزهایی جایز است اگر هم شیعه باشد نمازش درست نیست

فقط در مذهب شما این سجده صحیح است و سند هایی هم وجود دارد بر تایید این حرف

و مطلب سوم اگر ثابت کنیم ایشان سنی هستند حاظرید بر باطل بودن اقراق کنید؟

iran masood;302616 نوشت:
اینها در حال سجده هستند و دستهای خود را روی دست نگذاشته اندو اهل سنت هستند چرا دورغ میگیویید.افراد جلو نیز دقت کنید در حال خم شدن برای سجده هستند ولی افراد پشت با کمی تاخیر چند ثانیه ای برای سجده میروند حتی دقت کنید کمی خم شده اند یعنی ایستاده نیستند کسی کلیپ را نگاه کند کامل متوجه مشود

برادر من فیلم را با دقت ببینید:
شخصی که لباس سفید دارد و در وسط ایستاده است شیعه است. محل دست های او را دقت نمائید.
البته در ابتدای فیلم هم شخصی دیگر که شیعه هست مشخص است.

اما اینکه می گوئید این چه چیزی را مشخص می کند؟
این مشخص می کند که این نماز جماعت تشکیل شده از برادران اهل سنت و اهل شیعه است.

iran masood;302616 نوشت:
دوم اینکه در مذهب ما سجده مشخص شده بر چه چیزهایی جایز است اگر هم شیعه باشد نمازش درست نیست فقط در مذهب شما این سجده صحیح است و سند هایی هم وجود دارد بر تایید این حرف و مطلب سوم اگر ثابت کنیم ایشان سنی هستند حاظرید بر باطل بودن اقراق کنید؟

بنده هم عرض کردم
در نظر اهل سنت سجده بر هر چیز پاک جایز است.

خوب بماند از اینکه شما ظهر را با باسن اشتباه می گیرید و بماند از اینکه معنی ظهر پشت کمر است و نه زیر کمر...

روایات هم که دیدید، بیشتر دروغگویی آن سایت کذاب را هویدا کرد چرا که اکثرا یا ضعیف بودند و یا نافص.

در ثانی عملکرد یک نفر و حتی فتوای یک امام اهل سنت برای ما ملاک واجبات ندارند.
ظاهرا شما اهل سنت را با اهل شیعه اشتباه گرفته اید...

این اهل شیعه هستند که باید بدون چون و چرا دستورات مرجع تقلید را بپذیرند و حتی حق ندارند بپرسند چرا!!!؟؟؟

اهل سنت هر چیزی را که خلاف سنت نبی و قرآن کریم است به دور می ریزند حتی اگر از امام حنبل و شافعی باشد.

اصول ما کاملا مشخص است.

شما در ابتدا حدیث خواستید که آیا پیامبر به غیر از سنگ بر چیزی دیگری هم سجده کرده اند؟
بنده 3 حدیث صحیح آوردم که بله چنین است.

بعد سوال کردید که چرا اکنون اهل سنت بر سنگ سجده نمی کنند.
بنده دلیل آوردم که می کنند.

وقتی که عرصه را تنگ دیدید مجبور شدید فرافکنی کنید.

نام تایپک را یادتان باشد، اینجا قرار است اهل سنت پاسخ دهند؛ نه اینکه شیعیان عزیز به ما تهمت بزنند.

در ضمن برادر من، انتظار داشتم سوالاتی اساسی تر بپرسید.

این را هم بگویم که ما هرگز در صحیحین توهینی به نبی اکرم و اهل بیت ایشان و آل ایشان نکرده و نخواهم کرد...

متاسفانه این بحث به بیراهه و توهین کشیده شده است
من خودم شیعه هستم و نمیخام طرف اقای سنی را بگیرم
ولی این کار شما ها هم واقعا اشتباه محضه
به نظر من همین الان تمومش کنید
این بحثها مختلط بوده و راهگشا ک نیست گمراه کننده هم هست
بهتره به جای گیر دادن ب مباحث فقهی سنی و شیعه روی مسائل اعتقادی بیاوریم
به عنوان مثال
بحث اول اینکه امامت باید شورایی باشد یا منصوب از طرف خدا
اگر اری چرا اگر نه چرا

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا رسول الله(ص)

السلام علیک یا امیرالمومنین(ع)

السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س)

السلام علیک یا حسن مجتبی مظلوم(ع)

السلام علیک یا حسین شهید مظلوم(ع)

السلام علیک یا قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس(ع)

السلام علیک یا اهل بیت نبوه(ع)

السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)

اجرک الله یا صاحب الزمان(عج)

اولا یه ایرادی که من به نوشته های شما می گیرم این است :

مکه;302609 نوشت:
در ادامه ی رسوا سازی سایت دروغ پرداز

شما برادرم کجا ثابت کردی که این سایت دروغ گفته است

در حالی که من اسناد ها رو مطرح کردم و آبروی شما رفت

ضمنا

شما بگو از کدوم چاپ ها و تعلیق و تحقیق چه کسی این ها رو اوردی
...

مضافا این که اثبات شد که سند احادیث صحیح است

البانی رو می خای چه کار کنی

البانی می گه صحیح

یا سایر بزرگان شما که گفته اند صحیح

قوله تحت عنوان : الصلاة في الزحام : " روى أحمد والبيهقي عن سيار قال : سمعت عمر وهو يخطب يقول . . " الحديث
وفيه قول عمر : " فإذا اشتد الزحام فليسجد الرجل منكم على ظهر أخيه " ... قلت : لكن هذه الفقرة من قول عمر قد أخرجها عبد الرزاق ( 5465 و5469 ) من طريقين آخرين عنه الأول فهما صحيح والآخر منقطع لكن وصله البيهقي وإسناده صحيح

اين کلام در ذيل عنوان «نماز در شلوغي» آمده است ، و احمد و بيهقي از سيار روايت کرده اند که عمر سخنراني مي کرد و گفت ... :

و در اين روايت آمده است «وقتي که خيلي شلوغ شد ، بايد که بر روي پشت برادرتان سجده کنيد»...

من (الباني) مي گويم : که اين قسمت از کلام عمر را عبد الرزاق با دو سند آورده است که اولين آنها صحيح است و دومي منقطع ولي بيهقي همان سند منقطع را نيز موصول آورده است و سند او صحيح است .

تمام المنة الباني ج 1 ص 341 (مکتبة شاملة) ذيل شماره 138

ابن جمعه حزامي ، اين روايـت را صحيح مي داند :

2878 - عن عمر بن الخطاب رضي الله عنه ، قال : ' إذا اشتد الزحام فليسجد أحدكم على ظهر أخيه ' رواه البيهقي بإسناد صحيح .

خلاصة الاحكام في مهمات السنن وقواعد الاسلام ج 2 ص 815 ، اسم المؤلف: يحيى بن مري بن حسن بن حسين بن محمد بن جمعة بن حزام الحزامي، الحوراني، أبو زكريا، محيي الدين الدمشقي الشافعي الوفاة: 24 / 676 هـ ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - لبنان - بيروت - 1418هـ - 1997م ، الطبعة : الاولى ، تحقيق : حققه وخرج أحاديثه: حسين إسماعيل الجمل

طبلاوي شافعي نيز مي گويد :

668 وعنه أيضا إذا اشتد الزحام فليسجد أحدكم على ظهر أخيه رواه البيهقي أيضا بإسناد صحيح

تحفة المحتاج ج 1 ص 529

ابن ملقن انصاري نيز مي گويد :

783 أثر عمر إذا زحم أحدكم في صلاته فليسجد على ظهر أخيه رواه البيهقي بإسناد صحيح

خلاصة البدر المنير في تخريج كتاب الشرح الكبير للرافعي ج 1 ص 529، اسم المؤلف: عمر بن علي بن الملقن الأنصاري الوفاة: 804 ، دار النشر : مكتبة الرشد - الرياض - 1410 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : حمدي عبد المجيد إسماعيل السلفي

دوم این که ایراد کردید به فیلم ....و مزحکانه گفتید شما ثابت کنید شیعه نبوده است؟

سوال :

آیا همه اهل سنت دست بسته نماز می خوانند؟

امام مذهب مالكي و علماي مالكي نظري مخالف با بقيه مذاهب اهل سنت دارند و حتي مستحب بودن تكتف در نماز واجب را قبول ندارند :

قال مالك المتوفى 176:

في وضع اليمنى على اليسرى في الصلاة، قال: لا أعرف ذلك في الفريضة ، وكان يكرهه ولكن في النوافل إذا طال القيام فلا بأس بذلك يعين به علي نفسه ... .

امام مالك (رئيس مذهب مالكي) درباره قرار دادن دست راست بر دست چپ در نماز ميگويد:‌ اين كار را در نماز واجب مستحب نمي دانم و آن مكروه است اما در نمازهاي مستحبي اگر قيام طولاني شود اشكالي ندارد كه كمك بگيرد از اين كار براي خودش .

المدوّنة الكبرى امام مالك : ج 1 ص 74 (الاعتماد في الصلاة و الاتكاء و وضع اليد علي اليد).

مباركفوري مي گويد :
وقال المالكية بإرسال اليدين في الصلاة قال الحافظ بن القيم في الأعلام بعد ذكر أحاديث وضع اليدين في الصلاة ما لفظه فهذه الآثار قد و ردت برواية القاسم عن مالك قال تركه أحب إلي وأعلم شيئا قد ردت به سواه انتهى
مالكي ها معتقد به دست باز نماز خواندن هستند ، حافظ بن قيم در الاعلام بعد از ذكر احاديث دست بسته نماز خواندن چيزي مي گويد كه عين كلام او اينچنين است ، اين روايات رد شده است به روايت قاسم بن مالك كه مي گويد ترك آن نزد من محبوب تر است و من چيزي مي دانم كه با آن بقيه تظرات رد شده است .

تحفة الأحوذي - المباركفوري - ج 2 - ص 73 - 75

سمرقندي حنفي مي گويد :

قال مالك : السنة هي ارسال اليدين حالة القيام .

مالك مي گويد : سنت اين است كه در حال قيام دست ها را پايين بيندازي.

تحفة الفقهاء ج 1 ص 126 كتاب الصلاة باب افتتاح الصلاة (سننه).

ابن رشد اندلسي در اين باره مي‌گويد :
اختلف العلماء في وضع اليدين إحداهما على الأُخرى في الصلاة، فكره ذلك مالك في الفرض وأجازه في النفل ورأى قوم أنّ هذا الفعل من سنن الصلاة وهم الجمهور، والسبب في اختلافهم أنّه قد جاءت آثار ثابتة نقلت فيها صفة صلاته عليه الصلاة والسلام، ولم ينقل فيها أنّه كان يضع يده اليمنى على اليسرى.

علما درباره قرار دادن دو دست يكي بر روي ديگري در نماز اختلاف كردند ، بنابر اين مالك آن را در نماز واجب مكروه ميداند و در نماز مستحبي اجازه ميدهد و عده اي معتقدند كه اين فعل از مستحبات نماز است و آن جمهور علما هستند،‌ و سبب در اختلاف آنها اين است كه روايات معتبري در صفت نماز پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم وارد شده است كه در آن نقل نشده است كه پيامبر صلي الله عليه و‌آله و سلم در نماز دست راست را بر پشت دست چپ گذاشته باشد.

بداية المجتهد: ج 1 ص 112 كتاب الصلاة چاپ دارالفكر.

سوما این که

اون نفری که در کلیپ سجده بر پشت می کند و شما عکس رو تهیه کردید دست بسته نماز می خواند

[=arial black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

[=arial black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=arial black]السلام علیک یا رسول الله(ص)

[=arial black]السلام علیک یا امیرالمومنین(ع)

[=arial black]السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س)

[=arial black]السلام علیک یا حسن مجتبی مظلوم(ع)

[=arial black]السلام علیک یا حسین شهید مظلوم(ع)

[=arial black]السلام علیک یا قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس(ع)

[=arial black]السلام علیک یا اهل بیت نبوه(ع)

[=arial black]السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)

[=arial black]اجرک الله یا صاحب الزمان(عج)

مکه;302665 نوشت:
خوب بماند از اینکه شما ظهر را با باسن اشتباه می گیرید و بماند از اینکه معنی ظهر پشت کمر است و نه زیر کمر...

روایات هم که دیدید، بیشتر دروغگویی آن سایت کذاب را هویدا کرد چرا که اکثرا یا ضعیف بودند و یا نافص.

...

[=Arial Black]برادر من به هیچ وجه در سایت [=Arial Black] موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر(عج) چنین چیزی ندارد
[=Arial Black]
[=Arial Black]نیامده سجده بر باسن
[=Arial Black]

[=Arial Black]عنوان مقاله این است:

آيا عمر بن الخطاب در نماز جماعت سجده بر پشت مأمومين رديف جلوتر را جايز مي‌دانست؟

این هم منبع:

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?id=100&bank=shobheh&startrec=1

[=Arial Black]احتمالا به خاطر جمله من به اشتباه افتادید ..که عذر می خواهم

[=Arial Black]عنوان مقاله کاملا مشخص است

مکه;302665 نوشت:

در ثانی عملکرد یک نفر و حتی فتوای یک امام اهل سنت برای ما ملاک واجبات ندارند.

ظاهرا شما اهل سنت را با اهل شیعه اشتباه گرفته اید...

این اهل شیعه هستند که باید بدون چون و چرا دستورات مرجع تقلید را بپذیرند و حتی حق ندارند بپرسند چرا!!!؟؟؟

اهل سنت هر چیزی را که خلاف سنت نبی و قرآن کریم است به دور می ریزند حتی اگر از امام حنبل و شافعی باشد.

...

[=Arial Black]پس عمر را هم رد کردید

[=Arial Black]ابوحنیفه و غیره را هم حاضرید رد کنید؟

[=Arial Black]بخاری را چه طور؟

[=Arial Black]ضمنا

[=Arial Black]شیعه بدون چون و چرا صرفا حرف معصوم خدا را قبول دارند

[=Arial Black]صرفا حرف امام معصوم(ع) را قبول دارند

[=Arial Black]حسب آیه 59 سوره نسا که خداوند دستور می دهند بدون قید و شرط ازفرمان اولی الامر اطاعت کنید

[=Arial Black]شما گند غاصبینی را جبران کنید که از میدان جهاد فرار کردند در حالی که دستور معصوم خدا(ص) غیر از این بود

[=Arial Black]شما گند غاصبینی را جبران کنید که برای امت خلیفه تعیین کردند در حالی که دستور معصوم خدا(ص) در ابلاغ فرمان الهی مشخص هست

akefin;302668 نوشت:
بحث اول اینکه امامت باید شورایی باشد یا منصوب از طرف خدا اگر اری چرا اگر نه چرا

دوستان شیعه همواره بر شورا ایراد گرفته اند.
طبق روایتی صحیح از اهل سنت و اهل شیعه پیامبر فرموده است:
امت من هیچگاه به گمراهی (اشتباه) به شورا نمی نشیند...

خوب سوال اینجاست:
چگونه امکان دارد شورای مسلمین در مورد ابوبکر صدیق و عمر فاروق و عثمان -رض- اشتباه باشد؟؟؟

دوستان این را هم تاکید می کنیم در تمام موارد بعد از تعیین خلیفه اول سران طوایف و بعد مردم عادی ایشان را باید تائید می کردند و بدون گذشتن از این سلسله مراتب بیعت معنی نمی داد.

در واقع نوعی شورا و نظر سنجی بوده است.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا رسول الله(ص)

السلام علیک یا امیرالمومنین(ع)

السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س)

السلام علیک یا حسن مجتبی مظلوم(ع)

السلام علیک یا حسین شهید مظلوم(ع)

السلام علیک یا قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس(ع)

السلام علیک یا اهل بیت نبوه(ع)

السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)

اجرک الله یا صاحب الزمان(عج)

این جا مدرک

علمی بحث کن

وارد بحث شو

جو گیر نشو

مکه;302717 نوشت:

داماد سید عرب شدی

.

اگر مردی همین بحث تهمت ازدواج ام کلثوم(س) را با عمر اثبات کن

حاضرم با تو در این زمینه واردبحث شوم

مکه;302717 نوشت:
دوستان شیعه همواره بر شورا ایراد گرفته اند.
طبق روایتی صحیح از اهل سنت و اهل شیعه پیامبر فرموده است:
امت من هیچگاه به گمراهی (اشتباه) به شورا نمی نشیند...

خوب سوال اینجاست:
چگونه امکان دارد شورای مسلمین در مورد ابوبکر صدیق و عمر فاروق و عثمان -رض- اشتباه باشد؟؟؟

دوستان این را هم تاکید می کنیم در تمام موارد بعد از تعیین خلیفه اول سران طوایف و بعد مردم عادی ایشان را باید تائید می کردند و بدون گذشتن از این سلسله مراتب بیعت معنی نمی داد.

در واقع نوعی شورا و نظر سنجی بوده است.

باز هم اعلام آمادگی می کنم برای رد شورای عمری شما

اثبات ازدواج عمر فاروق -رض- با ام کلثوم دختر گرامی علی ابن ابیطالب -رض-

سند اول

صفی الدین محمد بن تاج الدین معروف به ابن الطقطقی الحسنی متوفای ۷۰۹ هجری نسب شناس و مورخ معروف در کتابی که تالیف آنرا به اصیل الدین حسن پسر خواجه نصیر الدین طوسی وزیر هلاکو تقدیم نموده، و آنرا به اسم خودش نام گذاری کرده در ذیل عنوان بنات امیر المؤمنین علی علیه السلام می نویسد:‌ (وام کلثوم و أمها فاطمة‌ بنت رسول الله تزوجها عمر بن الخطاب فولدت له زیدا ثم خلف علیها عبد الله بن جعفر )

یعنی « یکی دیگر از دختران امیر المؤمنین ام کلثوم می باشد که مادرش فاطمه دختر رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم است که عمر بن خطاب با وی ازدواج کرد و فرزندی به نام زید از او به دنیا آورد و پس از عمر به عقد عبدالله ابن جعفر در آمد».



مدرک دوم

محقق سید مهدی رجائی مطالب بسیاری نقل کرده از جمله تحقیق ابوالحسن العمری از نوه های عمر پسر امام زین العابدین (ع) در کتابش «المجدی» می نویسد:‌ «آنچه از این روایات می توان بدان اعتماد کرد مطلبی است که اکنون از نظر گذشت که عباس ابن عبد المطلب ام کلثوم را بارضایت و اجازه پدرش به ازدواج عمر در آورد و از عمر فرزندی به نام زید به دنیا آورد».

محقق مذکور اقوال بسیار دیگری نیز نقل کرده از جمله:‌ زنی که عمر با او ازدواج کرده شیطانی بوده!!! یا ممکن است ازدواج کرده اما با او هم بستری نکرده!!! یا اینکه به زور و با غصب با او ازدواجکرده است!!!




مدرک سوم

ملا باقر مجلسی می نویسد:‌«… همچنین است انکار شیخ مفید از اصل جریان ازدواج. این برای بیان این مطلب است که آن (ازدواج)‌ از طریق آنها ثابت نشده است، و الاّ بعد از ورود آن روایات و روایات دیگری که با سند خواهد آمد که علی علیه السلام هنگامی که عمر وفات کرد نزد ام کلثوم آمد و او را با خود به خانه خودش برد، و روایات دیگری که از بحار الانوار آورده ام این انکار، عجیب می نماید، ‌اصل جواب این است که این ازدواج از روی تقیه واضطرار بوده است…….الخ » !!!

مدرک چهارم

انصاف هم خوب است. ‌صاحب اصول کافی چندین حدیث درکتابش آورده است از جمله ( باب المتوفی عنها زوجها المدخول بها أن تعتد وما یجب علیها: ‌حمید ابن زیاد عن ابن سماعه عن محمد بن زیاد عن عبدالله بن سنان و معاویه بن عمار عن ابی عبدالله علیه السلام قال: سألته عن المرأة‌ المتوفی عنها زوجها أتعتد فی بیتها او حیث شاءت ؟‌ قال بل حیث شاءت إن علیا علیه السلام لما توفی عمر أتی ام کلثوم فانطلق بها إلی بیته)
« معاویه ابن عمار می گوید از امام صادق علیه السلام پرسیدم زنی که همسرش وفات کند باید در خانه اش (عده)بنشیند یا هر جایی که خواست؟ فرمود بلکه هر جائیکه خواست، ‌علی علیه السلام هنگامی که عمر وفات کرد، ام کلثوم را با خود به خانه خودش برد.)




مدرک پنجم

خوانندة عزیز! با بعضی از علمای معاصر تشیع درباره این ازدواج صحبت کردم،‌ از بهترین ردودی که آنان برای توجیه این ازدواج نوشته اند رد قاضی محکمة اوقاف و مواریث شیخ عبدالحمید الخطی در قطیف عربستان که نماینده چندین مرجع بزرگ تقلید در عربستان سعودی است می گوید: ‌« و اما اینکه قهرمان اسلام امام علی علیه السلام دخترش ام کلثوم را به ازدواج عمر در آورده جای تعجب ندارد، زیرا رسول گرامی صلی الله علیه وآله وسلم برای هر فردی از مسلمین أسوة ‌حسنه‌ هستند، ‌ایشان با ام حبیبه رضی الله عنها دختر ابوسفیان ازدواج کردند، در حالیکه شخصیت ابو سفیان در برابر عمر رضی الله عنهما اصلا قابل مقایسه نیست!، ‌اینکه درباره ازدواج عمر با دختر علی اظهار تردید می شود هیچ توجیهی ندارد،‌ و اما این گفته شما که عمر با جنی ازدواجکرده! یا جنی به شکل ام الکثوم در خانه عمر رضی الله عنه بوده! هم خنده دار و هم گریه آور است، و بقدری مسخره است که ارزش ذکر کردن هم ندارد اگر قرار باشد دنبال اینگونه چرندها بگردیم بسیار است!».

شیخ پیرامون بحث مورد نظر یعنی نقش مصاهره در پیوندهای اجتماعی چیزی نگفته و حتی اشاره ای نکرده،‌که اینگونه پیوند اجتماعی در واقع جز با قناعت و باور تحقق نمی یابد، ‌و در آن دلالت روشن و آشکاری بر محبت و أخوت و الفت بین دو خانواده عروس و داماد وجود دارد.


و اما اسناد و مدارکی بیشتر برای اثبات ماجرا:

مدرک ششم

شیخ مفید از علمای شیعه هر چند در کتاب مسائل السرویه( ونه مسائل العکبریه) وقوع ازدواج را مردود میداند ولی بعد از این کتاب به اشتباه و واهی بودن دلایل خود پی برده و بعد از نوشتن کتاب مسائل العکبریه(عكبريه=دهکده ای نزدیک بغداد) وقوع ازدواج را معترف میشود. و آن را به دلیل تهدید و حفظ اسلام دانسته است.

المسائل العكبرية،شیخ مفید ص61 ، دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع، بيروت

مدرک هفتم:

مجلسی:« انکار شیخ مفید(رح!) دربارة اصل واقعه (ازدواج حضرت عمر با ام کلثوم) تنها مربوط به آنست که این حادثه از طریق آنان (اهل سنّت) ثابت نمی شود و گرنه، پس از ورود اخباری که (از طریق امام?ّه) گذشت انکار این امر، شگفت است!( فبعد ورود ما مر من الأخبار إنکار ذلک عجیب) و کلینی به سند خود (سلسله سند) از ابو عبدالله صادق -عليه السلام- گزارش نموده که گفت: چون عمر وفات یافت علی -عليه السلام- نزد امّ کلثوم رفت و او را به خانة خود برد. و همانند این روایت با سند دیگر (سند را ذکر مي کند) از ابو عبدالله صادق -عليه السلام- نیز گزارش شده است »

بحار الأنوار، ج 42، ص 109

سند هشتم

و نیز مجلسی معترف است که: «تارة یروی أنه کان عن اختیار و إیثار» یعنی : «گاهی روایت شده که این ازدواج از روی اختیار و ایثار انجام گرفته است»

بحار الأنوار، ج 42، ص107

سند نهم:

به منکران معاصر، این سخن سید مرتضی شیعی را تقدیم میکنم که همین آنها را بس است:

«اما کساني از اصحاب غافل ما!، وقوع اين عقد را انکار کرده‌اند. اين ازدواج و انتقال ام‌کلثوم به خانه عمر و آوردن فرزنداني براي او معلوم و مشهور است و آن را جز "جاهل يا معاند" انکار نمي‌کند و ما در مسئله‌اي از دين که راه خروجي براي آن هست، نيازي نداريم که مسائل ضروري و آشکار را انکار کنيم.!»

السيدالمرتضي(م436ق), رسائل ج3، ص150 ، تحقيق سيداحمد الحسيني, اعداد سيدمهدي الرجايي, دارالقرآن, قم, 1405ق

خوب تا اینجا اصل ازدواج کاملا ثابت شده است و فقط می ماند شبهه اجباری بودن آن؛ اما خوب باز هم ادامه خواهیم داد.

اتفاق نظر بر این است که فقط ام کلثوم همسر حضرت عمر واقعی است و زینب کبری وجود خارجی نداشته!! و دلیل دیگر نیز ميتوان گفت که در روایتی از ابن بابویه قمی اینگونه میخوانیم:

فاطمه حسن را در آغوش راستش و حسين را در آغوش چپش حمل كرد و دست چپ ام‏كلثوم را با دست راستش گرفت، سپس به حجره پدرش رفت!!! (خواستگاری از دخت ابوجهل)

علل الشرايع، إبن‏بابويه، ص‏186-185، چاپ نجف -

همين روايت را شيخ مجلسى نيز در كتابش جلاءالعيون آورده است

پس نتیجه میگیریم که زینبی در کار نبوده!! مگر اینکه بگویید:زینب از ام کلثوم کوچکتر بوده که البته مدعی این راه را بر خود بسته و در شبهاتش عکس این موضوع را گفته است!

قول آقای مرعشی در اثبات سخن بالا:

حضرت امير المؤمنين على را هفده فرزند بوده وبه روايتى بيست فرزند، امام حسن، ديگر امام حسين، ديگر محسن - درطفلى وفات كرده - ديگر ام كلثوم واين هر چهار از فاطمه بوده‌اند.

شرح إحقاق الحق مرعشي ، ج 30 ص 172

هنگامى كه فاطمه از دنيا رفت، مردم مدينه يكپارچه صداى ناله سر دادند، ...مردم دسته دسته به نزد علي آمده در حالى كه حسن و حسين در جلوى آنحضرت نشسته و گريه مى كردند و مردم نيز از گريه آن دو گريان مى شدند.امّ‌كلثوم در حالى كه روبند بر چهره داشت و چادر عربى برسرش افكنده بود، از خانه بيرون آمد و فرياد مى‌زد: اى جد بزرگوار! و اى رسول خدا! اكنون به حق تو را از دست دادم كه هيچگاه ديگر تو را نخواهيم ديد،‌ ....

روضة الواعظين ،فتال نیشابوری ص 152، منشورات الرضي قم

روزها دختر کوچکی بوده که این چیزها را درک نمیکرده!!

و اما اگر بگویید: پس زینبی که در حوادث کربلا از آن یاد شده که بود؟ام کلثوم که قبل از آن ماجرا فوت شد.

میتوان گفت: روایتی که میگوید: ام کلثوم در زمان خلافت معاویه همراه پسرش فوت شد صحیح نیست ، بلکه صحیح آن است که او بعد از واقعه کربلا از دنیا رفت و سند نیز اینگونه است:
علی محمد علی شیعی ولادت ام کلثوم را سال ششم هجري و وفات او را چهار ماه پس از بازگشت کاروان اسرا از شام دانسته است و ماجرا را نیز نقل میکند..



اعلام النساء علي محمدعلي، صص238 ـ 247


پایان قسمت اول

بررسی ها ادامه دارد



فصاحت ام كلثوم بنت أمير المؤمنين (عليه السلام) يا عدو الله لا بأس على أبي والله يجزيك وبكت، فقال لها ابن ملجم: فعلام تبكين، فو الله لقد ضربته بسيف اشتريته بألف وسممته بألف درهم، فان خاننى فأبعده الله، ........ ثم قال لبنيه: يا بني ان هلكت فالنفس بالنفس، اقتلوه كما قتلني،..... وصاحت زينب بنت أمير المؤمنين يا ملعون قتلت أمير المؤمنين، فقال: انما قتلت أباك، ثم حبسوه....

ترجمه: ام کلثوم دختر امیرالمومنین علی(ع) فرمود.!!! و بعد از آن به فرزند ایشان که منظور ،سیدنا حسن(ع) می باشند اشاره میکند و بعد از آن نیز میگوید: و زینب دختر امیر فرمود!!!!!

میبینیم که در اینجا از دو دختر حضرت علی رضی الله عنه نام برده و همه تصریح کرده اند که ام کلثوم فرزند علی و فاطمه بوده که در آن زمان با پدرش در یک خانه بوده. (که به وقتش ذکر خواهد شد. )


العدد القوية لدفع المخاوف اليومية، الحلي ص241 ، مكتبة المرعشى ـ قم، ط1، 1408 هـ.

محمد بن سليمان كوفى شیعی (ح 300):أخبرنا معن بن عيسى قال : حدثنا مالك بن أنس عن جعفر بن محمد عن أبيه قال : وزنت [ فاطمة ] بنت رسول الله صلى الله عليه وسلم شعر حسن وحسين وزينب وأم كلثوم فتصدقت بزنته فضة .

امام باقر عليه السلام گوید:حضرت فاطمه[س] موى حسن و حسين و زينب و ام‏كلثوم را وزن كرد و هموزن آن را نقره داد.

مناقب الإمام أمير المؤمنين (ع) محمد بن سليمان الكوفي ، ج 2 ، پاورقى ص 272

شيخ صدوق(م381): محمد بن مروان مى‏گويد: به امام صادق عرض كردم: آيا پيامبر صلی الله عليه وسلم فرمود: فاطمه پاك است، پس خداوند آتش را بر ذريّه او حرام كرده است؟ امام عليه السلام فرمود: بله، مراد پيامبرصلی الله عليه وسلم از اين سخن، حسن و حسين و زينب و ام‏كلثوم است.

معاني الأخبار الشيخ الصدوق، ص 106 .. با سندی صحیح

حماد بن عثمان گوید :به امام صادق عليه السلام عرض كردم: فدايت گردم، معناى اين سخن پيامبر صلی الله عليه وسلم چيست كه فرمود: فاطمه پاك است، پس خداوند آتش را بر ذرّيّه او حرام كرد؟ امام عليه السلام جواب داد: رهاشدگان از آتش فرزندان او هستند: حسن و حسين و زينب و ام‏كلثوم.

معاني الأخبار الشيخ الصدوق، ص 106 و 107.. با سندی محکم

حضرت علی(ع) فرمود: دو پسرم حسن و حسين و دو دخترم زينب و ام‏كلثوم.

الهداية الكبرى، حسين بن‏حمدان خصيبى (م334ق) ص163 _ بیروت

اسرار الفاطمیه: در آخرین لحظات عمر حضرت علی(ع): ثقل عليها المرض ، والإمام لا يفارقها ، وأسماء تمرضها ، والحسن والحسين وزينب وام كلثوم عندها..

اسرار الفاطمیه محمد فاضل المسعودي ص334،باب لحظات عمرها الأخيرة

بحار الانوار مجلسی:بعد از غسل دادن حضرت علی(ع) : واسماء في تلك الليلة ثم نادى : يا ام كلثوم ، يا زينب يا حسن ، يا حسين ، هلموا تزودوا من امكم فهذا الفراق واللقاء والجنة ، وبعد قليل نحاههم امير الؤمنين عليه السلام....

البحار الانوار، ج 43 ص 179 و اسرار الفاطمیه ص335،باب التشییع و الدفن

چون مدعی از روایت صحیح دم میزند.. شرح حال راویان نقل اول را ذکر میکنم.

1-معن بن عيسى بن يحيى بن دينار الأشجعى مولاهم ، أبو يحيى المدنى القزاز :

شرح حال: الامام، ثقة ثبت ، قال أبو حاتم : هو أثبت أصحاب مالك ... از این بالاتر؟؟
2-مالک ابن انس :
شرح حال: إمام دار الهجرة ، رأس المتقنين ، و كبير المتثبتين حتى قال البخارى : "أصح الأسانيد كلها "
3- ، أبو عبد الله ، الصادق:
شرح حال:( امام صادق ع) صدوق، فقيه، إمام و قال أبو حنيفة : ما رأيت أفقه منه!
4-و ابوجعفر یعنی امام باقر(ع): فقيها ، فاضلاً و... (تهذیب الکمال شیخ المزی)
چنین روایت محکم و صحیحی نقل شد آیا مدعی باز هم پروا ندارد؟؟؟



بسیاری از تذکره نویسان مینویسند که ام کلثوم فقط با حضرت عمر و محمد و عون بن جعفر ازدواج کرده و بس...

رجوع شود به قاموس الرجال ص 96 ج 8. ذخائر العقبی ج 1 ص117 و امتاع الاسماع المقریزی ج5 ص 370

عبدالله بن جعفر در حیات حضرت علی با زینب ازدواج کرد و هیچ روایت صحیحی وجود ندارد که او زینب را طلاق داده باشد و بلکه اکثر تذکره نویسان میگویند: او در نکاح عبدالله ابن جعفر بود تا وقتی که وفات کرد.

پس عبدالله بن جعفر به هیچ وجه نمیتوانسته با هر دو خواهر ازدواج کند.

پایان قسمت دوم



بررسی ها همچنان ادامه دارد...

نام دو تن از دختران رسول خدا صلی الله علیه وسلم و خواهران به سن بزرگ‌تر از حضرت فاطمه رضی الله عنها ام‌کلثوم و زینب است. گویا آن حضرت برای زنده نگه‌داشتن یاد و خاطره خواهرش ام‌کلثوم که همسر حضرت عثمان بود و به سال دوم هجری همزمان با جنگ بدر از دنیا رفت، نام نخستین دخترش را ام‌کلثوم گذاشت. نیز ولادت حضرت زینب، دختر دوم آن حضرت، همزمان با فوت خواهر دیگرش زینب بود و از این‌رو نام او را زینب نهاد.
لسیدة زینب فی تاریخ الاسلام الغروی, الشیخ محمدهادی شیعی(معاصر) ، ص18.

همه اقوالی که نقل کردند به جز قول ابن عساکر و عبدالرزاق بیطار(متوفی 1335)صریحاً از ام کلثوم کبری صحبت میکنند نه زینب کبری ولی چگونه مدعی نتیجه گرفته اند که این قبر زینب همسر عبدالله بن جعفر است، نمیدانم!!
اولاً:ابن بطوطه و ابن جبیر میگویند:این قبر ، قبر زینب صغری است که کنیه اش ام کلثوم بود.
و میرزا علی خان امیر الدوله نیز متنی که بر سنگ نوشته‏اى كه از آن مقبره استخراج شده است را اینگونه مینویسد:"هذا قبر زینب الصغرى المكناة بام كلثوم ابنت على بن ابوطالب امها فاطمة البتول سیدة نساء العالمین ابنت‏سید المرسلین محمد خاتم النبیین صلى الله علیه و سلم."
این قبر زینب صغری! است که کنیه او ام کلثوم و دختر علی رضی الله عنه از فاطمه رضی الله عنها ،سرور زنان دو جهان و دختر سرور پیامبران و آخرین پیامبر، محمد صلی الله علیه وسلم است.
و امروزه نیز، قبل از ورود به مرقد ، تابلویی نصب است که روی آن نوشته:
هذا ضریح سیدة زینب الصغری الملقبة بام کلثوم بنت الامام علی ابن ابیطالب علیهما السلام.
همانطور که ملاحظه کردید نام صاحب مرقد را زینب صغری نوشته اند و نه زینب کبری! و تا به حال کسی زینب کبری را زینب صغری نخوانده!

سفرنامه حج، میرزا على‏خان امین الدوله صدراعظم، مقدمه كتاب، ص 3.

و همانطور که قبلاً طبق گفته علمای اهل تشیع گذشت ، اسم سیده ام کلثوم، زینب صغری بوده است.که از جمله آنها شیخ مفید و طبرسی هستند، که ایشان زینب صغری(همسر حضرت عمر) را مکنی به ام کلثوم میدانند نه زینب کبری را!
الامالی شیخ المفید، ج1، ص354؛ اعلام الوری طبرسی, ص203 ؛العمدة ابن البطریق ص 30 - 31 ؛کشف الغمه،ج2 ص67 ؛بحارالانوارمجلسی، ج42، ص74 و89 ؛عمده الطالب، ص29 ؛المستجاد من الإرشاد ، حلی ص 139 _ قم

شیخ مفید نام فرزندان امیرالمؤمنین علیه السلام را این گونه برمى‏شمرد: "الحسن و الحسین و زینب الكبرى و زینب الصغرى المكنّاة ام‏كلثوم أمّهم فاطمة البتول سیدة نساء العالمین .

الامالی شیخ مفید،حاشیه ص 322

پس به هیچ وجه نمیتوان آن قبر را قبر زینب کبری همسر عبدالله بن جعفر دانست مگر اینکه نام او را از زینب کبری به زینب صغری تغییر دهیم!(که از امثال شبهه ساز بعید نیست!)
دوماً:در هیچ روایتی ذکر نشده که حضرت زینب کبری از مدینه خارج و به شام رفته باشند.
چنانکه سید محسن امین، صاحب "اعیان الشیعه" میگوید: اما قبرى كه در دهستان راویة در نزدیك دمشق وجود دارد،منسوب به زینب صغری مكنى به ام كلثوم است.چنان كه من خود نیز آن را بر سنگى كه بر قبر این زن بود مشاهده كردم و نیز ابن جبیر بدان اشارت كرده است.اگر چنین باشد این زینب خواهر امام حسین علیه السلام است(منظور :زینب کبری است).اما چگونه او به شام رفته و در آنجا وفات یافته و دفن شده،خداوند بر صحت این قول داناتر است!در تاریخ و آثار باقى مانده در نزد ما،هیچ گونه اشاره‏اى بر این واقعه دیده نمى‏شود.
اعیان الشیعه ج1 ص 327

و در جایی دیگر میگوید: و عادت عده زیادی از مردم این است ،در صورتی که علم ندارند چیزی را اختراع میکنند که این اختراعات چندین صورت است: بعضی آن را به صورت ظاهری و بعضی به صورت خرافه و بعضی بیشتر از خرافات، چنانکه بعضی از مردم می پندارند ، قبری که منسوب به سیده زینب در روستای راویه نزدیک دمشق است،آن زینب را زینب عقیله(دختر فاطمه) میدانند و این را اختراع کرده و چندین شکل از تاویلات باطل در این مورد ذکر کرده اند!!
أعیان الشیعة ج 5 ص 17

پایان قسمت سوم
بررسی ها ادامه دارد...


در اینکه قبر زینب کبری در چه شهری است بین علمای اهل تشیع درگیری! هایی وجود دارد که عده ای آن را در مدینه و بعضی در مصر و بعضی در شام میدانند!

در مورد مقبره شام شکی نیست که آن قبر ، قبر زینب کبری نیست. ولی قبر ام کلثوم هم نیست ، همانطور که ابن عساکر میگوید:

"مسجد راویه بر قبر ام‏کلثوم است. این ام‏کلثوم دختر رسول خدا صلی الله علیه وسلم نیست که همسر عثمان بود؛ زیرا او در زمان حیات پیامبرصلی الله علیه وسلم از دنیا رفت و در مدینه دفن گردید. همچنین دختر علی رضی الله عنه از فاطمه نیست که عمر بن خطاب رضی الله عنه با او ازدواج کرد؛ زیرا او و پسرش زید بن عمر در مدینه و در یک روز درگذشتند و در بقیع مدفون گردیدند.این شخص زنی از اهل بیت به نام ام‏کلثوم است که نسبش حفظ نشده است"
تاریخ مدینة دمشق، ج2، ص309 ـ 310

پایان قسمت چهارم

دوستان این متن تا 9 قسمت آماده است، اما شدیدا خوابم می آید...
بررسی ها ادامه دارد

مکه;302717 نوشت:
امت من هیچگاه به گمراهی (اشتباه) به شورا نمی نشیند... خوب سوال اینجاست: چگونه امکان دارد شورای مسلمین در مورد ابوبکر صدیق و عمر فاروق و عثمان -رض- اشتباه باشد؟؟؟

سلام
بالفرض که چنین روایتی از پیامبر ص رسیده باشد چه کسی گفته در سقیفه امت به شورا نشست ؟ یعنی آن چندتایی که هنوز پیامبر دفن نشده به طمع حکومت دور هم جمع شدند تمام امت پیامبر بودند ؟
والله الهادی الموفق


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا رسول الله(ص)

السلام علیک یا امیرالمومنین(ع)


السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س)

السلام علیک یا حسن مجتبی مظلوم(ع)

السلام علیک یا حسین شهید مظلوم(ع)

السلام علیک یا قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس(ع)

السلام علیک یا اهل بیت نبوه(ع)

السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)

اجرک الله یا صاحب الزمان(عج)


*****

دوستان بزارید نوشته هاش تموم بشه



کسی تایپیک رو قفل نکنه


اگر این نوشته هاش به تایپیکی دیگه انتقال می یافت خوب می شد

چون هنوز بحث ما در مورد سجده تموم نشده و این اقا چیزی رو ثابت نکرده


حامد;302803 نوشت:
بالفرض که چنین روایتی از پیامبر ص رسیده باشد چه کسی گفته در سقیفه امت به شورا نشست ؟ یعنی آن چندتایی که هنوز پیامبر دفن نشده به طمع حکومت دور هم جمع شدند تمام امت پیامبر بودند ؟

شما ابتدا به موضوع زیر پاسخ دهید بعدش بنده در خدمت شما در این مورد هستم:

شما امامت و خلافت حضرت علی را دستوری الهی و بسیار مهم می دانید و حتی حوادثی چون عاشورا و شهادت امامان و غیبت امام زمان و گمراهی مسلمین امروزی را بخاطر همان غصب خلافت در سقیفه می دانید، خوب جلوگیری از به وجود آمدن این همه انحرافات در اسلام، مهمتر بوده یا غسل دادن پیامبر؟!!
! آیا هیچکس دیگر در آنجا نبود که پیامبر را غسل کند؟ ما می دانیم که پیکر پیامبر صلی الله عليه وسلم پس از سه روز دفن می گردد و بنابراین حضرت علی می توانسته براحتی به سقیفه برود و سپس برای غسل و تدفین پیامبر بازگردد. حتی حضرت علی می توانسته لااقل یک نایب از جانب خود به سقیفه بفرستد تا از حقش دفاع کند یا حتی خود به سقیفه می رفت و یک نایب در خانه پیامبر می گذاشت، ولی هیچکدام از این کارها انجام نشده است.

امام حسین حج خود را رها می کند، حج که عبادت و عملی فردی است، ولی تدفین پیامبر را دیگران نیز می توانسته اند انجام دهند. به عقیده رافضیان، حضرت علی مجهز به علم غیب بوده و بنابراین به راحتی و از قبل می توانسته متوجه توطئه صحابه شود و با تدبیری هوشمندانه و با استفاده از امدادهای غیبی و علم بی نهایت ولایت و کمک فرشتگان و کرامات و معجزات بیشمار و داشتن علوم گذشته و آینده، جلوی غصب خلافت الهی در سقیفه را بگیرد و چنانچه علمای رافضی طبق معمول بگویند که امام، همه جا به علم غیب خود رجوع نمی کند!!
در پاسخ می گوئیم می شود بفرمائید چه جایی مهمتر از اینجا می باشد؟!! چطور امام زمان شما در وسط بیابان برای یک نفر شیعه ظاهر می شود؟!! و یا امامان دیگر برای یک نفر شیعه انواع کارها و معجزات عجیب را انجام می دهند؟!! ولی در جایی به این مهمی که خلافت برای همیشه غصب می شده و به زعم شما باعث فجایعی چون عاشورا و شهادت امامان و گمراهی امت اسلامی می شده است، می بینیم که حضرت علی از علم خود استفاده نکرده؟!! آیا لطیفه ای به این بامزگی شنیده بودید؟!!!

شما فقط سه پاسخ دارید که بدهید:
1- یا بگویید حضرت علی نمی دانسته که علم غیب و عصمت منتفی می شود (ضمنا این سئوال پیش می آید که چطور ابوبکر و عمر که کنار علی بودند فهمیدند؟)
2- یا بگویید می دانسته ولی نرفته که می فهمیم خلافتی و حق امامت الهی در کار نبوده!!
3- یا اینکه بگویید شستن جسد پیامبر اسلام از فرمان الهی امامت (که صدها نفر دیگر برای اینکار صف کشیده بودند!) مهمتر بوده که من فکر نمی کنم در عصر حاضر، مغز مردم چنین پاسخهایی را قبول کند!

مکه;302665 نوشت:
برادر من فیلم را با دقت ببینید:
شخصی که لباس سفید دارد و در وسط ایستاده است شیعه است. محل دست های او را دقت نمائید.
البته در ابتدای فیلم هم شخصی دیگر که شیعه هست مشخص است.

اما اینکه می گوئید این چه چیزی را مشخص می کند؟
این مشخص می کند که این نماز جماعت تشکیل شده از برادران اهل سنت و اهل شیعه است.

بنده هم عرض کردم
در نظر اهل سنت سجده بر هر چیز پاک جایز است.

خوب بماند از اینکه شما ظهر را با باسن اشتباه می گیرید و بماند از اینکه معنی ظهر پشت کمر است و نه زیر کمر...

روایات هم که دیدید، بیشتر دروغگویی آن سایت کذاب را هویدا کرد چرا که اکثرا یا ضعیف بودند و یا نافص.

برادر خودتان خودتان را محکوم کردید من گفتم در شیعه چنین چیزی اصلا وجود ندارد و سجده گاه مشخص است .

در اهل سنت وجود دارد که خودتان گفتید بله وجود دارد یعنی پشت کمر پس ایشان شیعه نیستند و این در اهل سنت وجود دارد . خوب است خودتان قبول دارید.

مکه;302665 نوشت:
در نظر اهل سنت سجده بر هر چیز پاک جایز است.

پس سجده بر لوازم آرایشی بهداشتی جایز هست خدا به خیر کنه فقط پاک باشه پس خیلی از لوازم بهداشتی نجس هم باشه میتوان شست و پاک شد و سجده گاه کرد.

مکه;302665 نوشت:
در ثانی عملکرد یک نفر و حتی فتوای یک امام اهل سنت برای ما ملاک واجبات ندارند.
ظاهرا شما اهل سنت را با اهل شیعه اشتباه گرفته اید...

پس تمام سنی ها علامه هستند و متخصص در مسائل دینی از همین سجده گاه مشخص هست چند نسل دیگر احتمال دارد سجده گاه ........ شود

شما علم پزشکی هم کامل میدونید متخصص هستید دیگه مثلا میگید من تشخیص میدم فلانی عمل جراهی شود یا فقط در مسائل دینی متخصص هستید

مکه;302665 نوشت:
شما در ابتدا حدیث خواستید که آیا پیامبر به غیر از سنگ بر چیزی دیگری هم سجده کرده اند؟
بنده 3 حدیث صحیح آوردم که بله چنین است.


بله من خواستم همچین چیزی ولی نه از کتاب های خودتان برادر از کتابهای ما سند بیاورید

چنان که ما از کتاب شما سند اوردیم که پیامبر بر سنگ سجده میکرد

مکه;302665 نوشت:

بعد سوال کردید که چرا اکنون اهل سنت بر سنگ سجده نمی کنند.
بنده دلیل آوردم که می کنند.

بله فرمودید فقط مکه بر زمین سجده میکنند ما هم فیلم نشان دادیم

پس شما هم بر همان سنگ سجده کنید و دین خدا رو دو دسته نکنید

مکه;302665 نوشت:

این را هم بگویم که ما هرگز در صحیحین توهینی به نبی اکرم و اهل بیت ایشان و آل ایشان نکرده و نخواهم کرد...

این حرف یادتان باشد به زودی اسناد ارائه میدهم

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا رسول الله(ص)

السلام علیک یا امیرالمومنین(ع)

السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س)

السلام علیک یا حسن مجتبی مظلوم(ع)

السلام علیک یا حسین شهید مظلوم(ع)

السلام علیک یا قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس(ع)

السلام علیک یا اهل بیت نبوه(ع)

السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)

اجرک الله یا صاحب الزمان(عج)

*****


مکه;302818 نوشت:
شما ابتدا به موضوع زیر پاسخ دهید بعدش بنده در خدمت شما در این مورد هستم:

شما امامت و خلافت حضرت علی را دستوری الهی و بسیار مهم می دانید و حتی حوادثی چون عاشورا و شهادت امامان و غیبت امام زمان و گمراهی مسلمین امروزی را بخاطر همان غصب خلافت در سقیفه می دانید، خوب جلوگیری از به وجود آمدن این همه انحرافات در اسلام، مهمتر بوده یا غسل دادن پیامبر؟!!
! آیا هیچکس دیگر در آنجا نبود که پیامبر را غسل کند؟ ما می دانیم که پیکر پیامبر صلی الله عليه وسلم پس از سه روز دفن می گردد و بنابراین حضرت علی می توانسته براحتی به سقیفه برود و سپس برای غسل و تدفین پیامبر بازگردد. حتی حضرت علی می توانسته لااقل یک نایب از جانب خود به سقیفه بفرستد تا از حقش دفاع کند یا حتی خود به سقیفه می رفت و یک نایب در خانه پیامبر می گذاشت، ولی هیچکدام از این کارها انجام نشده است.

امام حسین حج خود را رها می کند، حج که عبادت و عملی فردی است، ولی تدفین پیامبر را دیگران نیز می توانسته اند انجام دهند. به عقیده رافضیان، حضرت علی مجهز به علم غیب بوده و بنابراین به راحتی و از قبل می توانسته متوجه توطئه صحابه شود و با تدبیری هوشمندانه و با استفاده از امدادهای غیبی و علم بی نهایت ولایت و کمک فرشتگان و کرامات و معجزات بیشمار و داشتن علوم گذشته و آینده، جلوی غصب خلافت الهی در سقیفه را بگیرد و چنانچه علمای رافضی طبق معمول بگویند که امام، همه جا به علم غیب خود رجوع نمی کند!!
در پاسخ می گوئیم می شود بفرمائید چه جایی مهمتر از اینجا می باشد؟!! چطور امام زمان شما در وسط بیابان برای یک نفر شیعه ظاهر می شود؟!! و یا امامان دیگر برای یک نفر شیعه انواع کارها و معجزات عجیب را انجام می دهند؟!! ولی در جایی به این مهمی که خلافت برای همیشه غصب می شده و به زعم شما باعث فجایعی چون عاشورا و شهادت امامان و گمراهی امت اسلامی می شده است، می بینیم که حضرت علی از علم خود استفاده نکرده؟!! آیا لطیفه ای به این بامزگی شنیده بودید؟!!!

شما فقط سه پاسخ دارید که بدهید:
1- یا بگویید حضرت علی نمی دانسته که علم غیب و عصمت منتفی می شود (ضمنا این سئوال پیش می آید که چطور ابوبکر و عمر که کنار علی بودند فهمیدند؟)
2- یا بگویید می دانسته ولی نرفته که می فهمیم خلافتی و حق امامت الهی در کار نبوده!!
3- یا اینکه بگویید شستن جسد پیامبر اسلام از فرمان الهی امامت (که صدها نفر دیگر برای اینکار صف کشیده بودند!) مهمتر بوده که من فکر نمی کنم در عصر حاضر، مغز مردم چنین پاسخهایی را قبول کند!

تو بنا شد نوشته هایت را در مورد تهمت ازدواج کامل کنی.....خلط موضوع نکن..جواب جملات شما رو می دهم

شما شبه ازدواج رو کامل کن

یک مورد که تموم شد من جوابت رو می دهم

...

ضمنا

قبلا حضرت علی علیه السلام به عنوان پیشوای مردم انتخاب شده است...حکومتی که رهبر دارد نیازی به تعیین جانشین در خرابه شیطان نبوده است

در جاي جاي نهج البلاغه و كتاب‌هاي اهل سنت آمده است كه آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) پس از رحلت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، وقتي خلافت به دست ديگران افتاد، حضرت مي‌فرمود:
لنحن أحق الناس به، لأنا أهل البيت و نحن أحق بهذا الأمر منكم.

الإمامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الزيني، ج1، ص19

در صفحه 18 مي‌نويسد:
أنا أحق بهذا الأمر منكم، لا أبايعكم و أنتم أولي بالبيعة لي.
و يا در نهج البلاغه صراحت دارد:
لا يقاس بآل محمد صلي الله عليه و آله من هذه الأمة أحد و لا يسوي بهم من جرت نعمتهم عليه أبدا، هم أساس الدين و عماد اليقين، إليهم يفئ الغالي و بهم يلحق التالي و لهم خصائص حق الولاية و فيهم الوصية و الوراثة.
ويژگي‌هاي حكومت و ولايت و امامت و وصيت از آنِ اهل بيت عصمت و طهارت است.
نهج البلاغه، خطبه2

جالب‌ترين جمله‌اي كه از حضرت أمير المؤمنين (عليه السلام) عرض كرديم، اين است كه پس از آن‌كه بعد از قتل عثمان، خلافت را به دست گرفت، فرمود:
الآن إذ رجع الحق إلي أهله و نقل إلي منتقله.
هم اكنون با قبول ولايت از جانب من، حق به حق‌دار رسيد و حقيقت به جايگاه اصلي خود منتقل شد.
نهج البلاغه، خطبه2

أمير المؤمنين (عليه السلام) هيچ لحظه‌اي از اين‌كه بيان كند حق با او بوده است، كوتاه نيامد؛ چه در زمان خلفاء ثلاثه، چه بعد از آن‌كه حضرت به خلافت رسيدند.

اما در رابطه با اين قضيه كه چرا أمير المؤمنين (عليه السلام) براي گرفتن حق خودش قيام نكردند؟
در اين زمينه بزرگان سخن زياد گفته‌اند؛ مخصوصاً إبن أبي الحديد معتزلي در جلد 10شرح نهج البلاغه صفحه 254 همين سؤال را طرح مي‌كند كه آيا علي (عليه السلام) در طلب حق خلافت كوتاهي كرد يا نه؟ با اين‌كه او شجاع‌ترين مردم بود، چرا قيام نكردند؟

خود أمير المؤمنين (عليه السلام) در خطبه‌هاي متعدد نهج البلاغه بيان كرده است كه نداشتن نيروي كافي، دليل قيام نكردنش بود. در خطبه سوم صراحت دارد:

و طفقت أرتأي بين أن أصول بيد جذاء أو أصبر علي طخية عمياء يهرم فيها الكبير و يشيب فيها الصغير و يكدح فيها مؤمن حتي يلقي ربه فرأيت أن الصبر علي هاتا أحجي فصبرت و في العين قذي و في الحلق شجا أري تراثي نهبا.

من دنبال اين بودم كه با دست خالي براي گرفتن حقم قيام كنم، يا اين‌كه من در برابر اين محيط خفقان‌زا و تاريكي كه به وجود آورده‌اند، صبر كنم. ديدم كه صبر كردن از قيام با دست خالي بهتر است. پس صبر كردم در حالي استخوان در گلو و خار در چشم داشتم.

در خطبه 26 مي‌فرمايد:

فنظرت فإذا ليس لي معين إلا أهل بيتي فضننت بهم عن الموت و أغضيت علي القذي و شربت علي الشجي و صبرت علي أخذ الكظم و علي أمر من طعم العلقم.

در خطبه 217 مي‌فرمايد:
فنظرت فإذا ليس لي رافد و لا ذاب و لا مساعد إلا أهل بيتي، فضننت بهم عن المنية فأغضيت علي القذي و جرعت ريقي علي الشجي و صبرت من كظم الغيظ علي أمر من العلقم و آلم للقلب من حز الشفار.

من هر چه كمك خواستم براي قيام حقم، جز اهل بيتم كسي اعلام وفاداري با من نكردند. ديدم كه اگر اهل بيتم را هم در برابر شمشير ديگران قرار دهم به صلاح نيست.

در بعضي از كتب، مانند قاموس البحرين محمد ابوالفضل ـ از علماي اهل سنت در قرن هشتم و نهم ـ مي‌گويد:

يكي از بزرگان سؤال كردند از من:

با اين‌كه مي‌گويند أمير المؤمنين (عليه السلام) نزديك 700 نفر هوادار داشت، چرا قيام نكرد؟

جواب داده شد: گرچه با 700 نفر با او بودند، ولي مخالفين ايشان داراي 30 هزار نيروي جنگنده بودند و هيچ توازني بين آنها نيست.

قاموس البحرين، ص333، نشر ميراث مكتوب ـ كتاب الهجوم علي بيت فاطمه، عبد الزهرا مهدي، ص90

در جاي ديگر دارد كه حضرت اشاره كردند به 30 گوسفندي كه مشغول چرا بودند و فرمودند:

قسم به خدا! اگر من به اندازه اين گله نيرو داشتم، قيام مي‌كردم.

أن أمير المؤمنين (عليه السلام) خطب الناس بالمدينة، فقال: الحمد لله الذي لا إله إلا هو ... و الذي فلق الحبة و برأ النسمة! لقد علمتم أني صاحبكم و الذي به أمرتم و أني عالمكم و الذي بعلمه نجاتكم و وصي نبيكم و خيرة ربكم ... أما والله! لو كان لي عدة أصحاب طالوت أو عدة أهل بدر و هم أعداؤكم لضربتكم بالسيف، حتي تؤولوا إلي الحق و تنيبوا للصدق ... قال: ثم خرج من المسجد، فمر بصيرة فيها نحو من ثلاثين شاة، فقال: والله! لو أن لي رجالا ينصحون لله عز وجل و لرسوله بعدد هذه الشياه، لا زلت أبن أكلة الذبان عن ملكه.
قال: فلما أمسي بايعه ثلاثمائة و ستون رجلا علي الموت، فقال لهم أمير المؤمنين (عليه السلام): اغدوا بنا إلي أحجار الزيت محلقين و حلق أمير المؤمنين (عليه السلام)، فما وافي من القوم محلقا إلا أبو ذر و المقداد و حذيفة بن اليمان و عمار بن ياسر و جاء سلمان في آخر القوم، فرفع يده إلي السماء فقال: أللهم إن القوم استضعفوني، كما إستضعفت بنو إسرائيل هارون ... .

وقتي 360 با حضرت بيعت كردند. حضرت فرمود: فردا در فلان مكان با سر تراشيده حاضر شويد. جز 5 نفر ـ ابوذر، حذيفة ، مقداد، عمار و سلمان كه با تأخير آمد ـ حاضر نشدند.

الكافي للكليني، ج8، ص31

و همچنين در روايات متعدد ديگري كه از منابع شيعه و سني آمده است كه حضرت فرمودند:

و الذي بعث محمدا بالحق! لو وجدت يوم بويع أخو تيم أربعين رهطا، لجاهدتهم في الله إلي أن أبلي عذري.
بحار الأنوار للمجلسي، ج29، ص420

همين تعبير در تاريخ يعقوبي ـ از مورخان اهل سنت ـ ، جلد 2، صفحه 126 آمده است

و اجتمع جماعة إلي علي بن أبي طالب يدعونه إلي البيعة له، فقال لهم: اغدوا علي هذا محلقين الرؤوس. فلم يغد عليه إلا ثلاثة نفر.

تعدادي در كنار علي إبن أبي طالب جمع شدند تا به او دست بيعت بدهند و براي قيام با حضرت همگام باشند.

حضرت فرمود: فردا در فلان‌جا با سرهاي تراشيده حاضر بشويد. ولي جز سه نفر از آن جماعت كسي حاضر نشدند.

در بعضي از روايات آمده كه أمير المؤمنين (عليه السلام) فرمود:

اگر به اندازه اصحاب بدر يا اصحاب طالوت يار داشتم، قطعاً قيام مي‌كردم.

شايد بعضي‌ها اين شبهه به ذهن‌شان بيايد كه أمير المؤمنيني كه فاتح جنگ بدر، أحد، خيبر، حنين، خندق و... بوده است، چرا با آن قدرت و شجاعت به تنهايي قيام نكرد؟ مگر به تنهايي از پس آنها بر نمي‌آمد؟

در جواب مي‌گوييم:

بنا نيست آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) بر خلاف روش نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و أنبياء (عليهم السلام) عمل كند.

در روايت ديگري كه إبن أبي الحديد معتزلي دارد كه مي‌گويد:

همان‌طوري كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در طول مدتي كه در مكه بود، به خاطر نداشتن نيرو در برابر جنايات قريش صبر و تحمل پيشه كرد تا دستور العملي و الگويي باشد براي اوصياي خويش كه اگر نيرو نداشتند با دست خالي قيام نكنند؛ چون بنا نيست كارهاي اسلام به صورت فوق العاده يا معجزه انجام شود، يا قضيه حضرت نوح و حضرت لوط عليهما السلام. علي هستند آنها را مثال مي‌زند كه به خاطر نداشتن نيرو، دندان روي جگر گذاشتند و صبر پيشه كردند.

و نكته ديگري كه در اينجا مطرح است، در بعضي از روايات آمده است كه آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) فرموده‌اند:

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به من وصيت فرمود:

إن وجدت أعوانا فانبذ إليهم و جاهدهم و إن لم تجد أعوانا فكف يدك و احقن دمك، حتي تجد علي إقامة الدين و كتاب الله و سنتي أعوانا.

مستدرك الوسائل للميرزا النوري، ج11، ص75 ـ

مصباح البلاغة (مستدرك نهج البلاغة) للميرجهاني، ج3، ص6 ـ

كتاب سليم بن قيس، تحقيق محمد باقر الأنصاري، ص304 ـ

المحتضر لحسن بن سليمان الحلي، ص111 ـ

حلية الأبرار للسيد هاشم البحراني، ج2، ص64 ـ جامع أحاديث الشيعة للسيد البروجردي، ج13، ص41 ـ

الغيبة للشيخ الطوسي، ص193 ـ الإحتجاج للشيخ الطبرسي، ج1، ص280

در بعضي از عبارت‌ها آمده است:

و أيم الله! لو لا مخافة الفرقة بين المسلمين و أن يعود الكفر و يبور الدين، لكنا علي غير ما كنا لهم عليه.
قسم به خدا! اگر نمي‌ترسيدم از تفرقه بين مسلمين و اين‌كه دوباره كفر برگردد و دين اسلام در پرتگاه نابودي قرار گيرد، قطعاً برخورد من با مخالفان غير از اين بود كه الآن است.

شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج1، ص307

همين تعبير را إبن عبد البر ـ از شخصيت‌هاي برجسته اهل سنت ـ در كتاب الإستيعاب در ترجمه رفاعة بن رافع آورده است كه آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) فرمود:

فقال علي العجب لطلحة و الزبير إن الله عز وجل لما قبض رسوله صلي الله عليه و سلم قلنا: نحن أهله و أولياؤه، لا ينازعنا سلطانه أحد، فأبي علينا قومنا، فولوا غيرنا و أيم الله! لولا مخافة الفرقة و أن يعود الكفر و يبوء الدين لغيرنا.

بعد از رحلت پيامبر گفتيم كه أولياي پيامبر، ما هستيم و در ولايت كسي با ما به منازعه نمي‌پردازد و لكن قوم ما إبا كردند و ديگران را براي خلافت معين كردند. اگر چنانچه نمي‌ترسيدم از تفرقه و اين‌كه مخالفين از درگيري داخلي سوء استفاده كنند و دشمنان قسم خورده اسلام سوء استفاده كنند و براي نابودي اسلام قدم بردارند، قطعاً برخورد من غير از اين بود.

الإستيعاب لإبن عبد البر، ج2، ص497

1- كفن و دفن و ساير مراسمات بر رسول خدا (ص) سه روز طول كشيد :
ثم توفي فمكث ثلاثة أيام لا يدفن يدخل عليه الناس أرسالا أرسالا يصلون عليه وطهره ابن عمه الفضل بن العباس وعلي بن أبي طالب

دلائل النبوة ج 7 ص 255، اسم المؤلف: للبيهقي الوفاة: 458

2- دستور رسول خدا (ص) بود كه در اين راه ، در صورتي حضرت خلافت را به دست بگيرند كه مردم خود به سوي حضرت بيايند ، و استفاده از امور غيبيه انجام نگيرد ؛

اميرمؤمنان عليه السلام در تمام دوران زندگي‌اش، مطيع محض فرمان‌هاى الهى بوده وآن‌چه او را به واكنش وامى‌داشت، فقط و فقط اوامر الهى بود و هرگز به خاطر تعصب، غضب و منافع شخصى از خود واكنش نشان نمى‌داد.

آن حضرت از جانب خدا و رسولش مأمور به صبر و شكيبائى در برابر اين مصيبت‌هاى عظيم بوده است و طبق همين فرمان بود كه دست به شمشير نبرد.

مرحوم سيد رضى الدين موسوى در كتاب شريف خصائص الأئمه (عليهم السلام) مى‌نويسد:

أَبُو الْحَسَنِ فَقُلْتُ لِأَبِي فَمَا كَانَ بَعْدَ إِفَاقَتِهِ قَالَ دَخَلَ عَلَيْهِ النِّسَاءُ يَبْكِينَ وَارْتَفَعَتِ الْأَصْوَاتُ وَضَجَّ النَّاسُ بِالْبَابِ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ فَبَيْنَا هُمْ كَذَلِكَ إِذْ نُودِيَ أَيْنَ عَلِيٌّ فَأَقْبَلَ حَتَّى دَخَلَ عَلَيْهِ قَالَ عَلِيٌّ (عليه السلام) فَانْكَبَبْتُ عَلَيْهِ فَقَالَ يَا أَخِي... أَنَّ الْقَوْمَ سَيَشْغَلُهُمْ عَنِّي مَا يَشْغَلُهُمْ فَإِنَّمَا مَثَلُكَ فِي الْأُمَّةِ مَثَلُ الْكَعْبَةِ نَصَبَهَا اللَّهُ لِلنَّاسِ عَلَماً وَإِنَّمَا تُؤْتَى مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ وَنَأْيٍ سَحِيقٍ وَلَا تَأْتِي وَإِنَّمَا أَنْتَ عَلَمُ الْهُدَى وَنُورُ الدِّينِ وَهُوَ نُورُ اللَّهِ يَا أَخِي وَالَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ لَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْهِمْ بِالْوَعِيدِ بَعْدَ أَنْ أَخْبَرْتُهُمْ رَجُلًا رَجُلًا مَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ حَقِّكَ وَأَلْزَمَهُمْ مِنْ طَاعَتِكَ وَكُلٌّ أَجَابَ وَسَلَّمَ إِلَيْكَ الْأَمْرَ وَإِنِّي لَأَعْلَمُ خِلَافَ قَوْلِهِمْ فَإِذَا قُبِضْتُ وَفَرَغْتَ مِنْ جَمِيعِ مَا أُوصِيكَ بِهِ وَغَيَّبْتَنِي فِي قَبْرِي فَالْزَمْ بَيْتَكَ وَاجْمَعِ الْقُرْآنَ عَلَى تَأْلِيفِهِ وَالْفَرَائِضَ وَالْأَحْكَامَ عَلَى تَنْزِيلِهِ ثُمَّ امْضِ [ذَلِكَ‏] عَلَى غير لائمة [عَزَائِمِهِ وَ] عَلَى مَا أَمَرْتُكَ بِهِ وَعَلَيْكَ بِالصَّبْرِ عَلَى مَا يَنْزِلُ بِكَ وَبِهَا [يعني بفاطمة] حَتَّى تَقْدَمُوا عَلَيَّ.

امام كاظم عليه السلام مى‌فرمايد:

از پدرم امام صادق عليه السلام پرسيدم:

پس از به هوش آمدن رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم چه اتفاق افتاد؟

فرمود:

زنها داخل شدند و صدا به گريه بلند كردند، مهاجرين و انصار جمع شده و اظهار غم و اندوه مى‌كردند،

علي علیه السلام فرمود: ناگهان مرا صدا زدند، وارد شدم و خودم را روى بدن پيغمبر انداختم، فرمود:

برادرم، اين مردم مرا رها خواهند كرد و به دنياى خودشان مشغول خواهند شد؛ ولى تو را از رسيدگى به من باز ندارد، مثل تو در بين اين امت مثل كعبه است كه خدا آن را نشانه قرار داده است تا از راههاى دور نزد آن بيايند... پس چون از دنيا رفتم و از آنچه به تو وصيت كردم فارغ شدى و بدنم را در قبر گذاشتي، در خانه‌ات بنشين و قرآن را آنگونه كه دستور داده‌ام، بر اساس واجبات و احكام و ترتيب نزول جمع آورى كن، تو را به بردبارى در برابر آنچه كه از اين گروه به تو و فاطمه زهرا سلام الله عليها خواهد رسيد سفارش مى‌كنم، صبر كن تا بر من وارد شوي.

الشريف الرضي، أبي الحسن محمد بن الحسين بن موسى الموسوي البغدادي (متوفاي406هـ) خصائص‏الأئمة (عليهم السلام)، ص73، تحقيق وتعليق: الدكتور محمد هادي الأميني، ناشر: مجمع البحوث الإسلامية الآستانة الرضوية المقدسة مشهد – إيران، 1406هـ

المجلسي، محمد باقر (متوفاي 1111هـ)، بحار الأنوار، ج 22، ص 484، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403 - 1983 م.

در روايت ديگرى سليم بن قيس هلالى نقل مى‌كند:

ثُمَّ نَظَرَ رَسُولُ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله) إِلَى فَاطِمَةَ وَإِلَى بَعْلِهَا وَإِلَى ابْنَيْهَا فَقَالَ يَا سَلْمَانُ أُشْهِدُ اللَّهَ أَنِّي حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَهُمْ وَسِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَهُمْ أَمَا إِنَّهُمْ مَعِي فِي الْجَنَّةِ ثُمَّ أَقْبَلَ النَّبِيُّ (صلي الله عليه وآله) عَلَى عَلِيٍّ (عليه السلام) فَقَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّكَ سَتَلْقَى [بَعْدِي‏] مِنْ قُرَيْشٍ شِدَّةً مِنْ تَظَاهُرِهِمْ عَلَيْكَ وَظُلْمِهِمْ لَكَ فَإِنْ وَجَدْتَ أَعْوَاناً [عَلَيْهِمْ‏] فَجَاهِدْهُمْ وَقَاتِلْ مَنْ خَالَفَكَ بِمَنْ وَافَقَكَ فَإِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَاصْبِرْ وَكُفَّ يَدَكَ وَلا تُلْقِ بِيَدِكَ إِلَى التَّهْلُكَةِ فَإِنَّكَ [مِنِّي‏] بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَلَكَ بِهَارُونَ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ إِنَّهُ قَالَ لِأَخِيهِ مُوسَى إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِي‏.

پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم به فاطمه و همسر او و دو پسرش نگاهى كرد و فرمود: اى سلمان! خدا را شاهد مى‏گيرم افرادى كه با اينان بجنگند با من جنگيده‌اند، افرادى كه با اينان روى صلح داشته باشند با من صلح كرده‌اند، بدانيد كه اينان در بهشت همراه منند.

سپس پيامبر صلى الله عليه وآله نگاهى به علي عليه السلام كرد و فرمود: اى علي(ع)! تو به زودى پس از من، از قريش و متحد شدنشان عليه خودت و ستمشان سختى خواهى كشيد.

اگر يارانى يافتى با آنان جهاد كن و به وسيله موافقينت با آنان بجنگ،

و اگر كمك كار و ياورى نيافتى صبر كن و دست نگهدار و با دست خويش خود را به نابودى مينداز.

تو نسبت به من همانند هارون نسبت به موسى هستى، هارون براى تو اسوه خوبى است، به برادرش موسى گفت:

إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِى وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِي؛ اين قوم مرا ضعيف شمردند و نزديك بود مرا بكشند.

الهلالي، سليم بن قيس (متوفاي80هـ)، كتاب سليم بن قيس الهلالي، ص569، ناشر: انتشارات هادى‏ ـ قم‏، الطبعة الأولي، 1405هـ.

همچنين در ادامه روايت پيشين كه از سليم نقل شد، اميرمؤمنان عليه السلام خطاب به عمر فرمود:

يَا ابْنَ صُهَاكَ لَوْ لا كِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ وَعَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله) لَعَلِمْتَ أَنَّكَ لا تَدْخُلُ بَيْتِي.

اى پسر صحّاك! اگر مقدرات خداوندى و پيمان و سفارش رسول خدا صلى الله عليه وآله نبود، هر آينه مى‌فهميدى كه تو قدرت ورود به خانه مرا نداري.

الهلالي، سليم بن قيس (متوفاي80هـ)، كتاب سليم بن قيس الهلالي، ص568، ناشر: انتشارات هادى‏ ـ قم‏، الطبعة الأولي، 1405هـ.

البته روايات در اين باب بيش از آن است كه در اين مختصر بگنجد؛ از اين رو به همين چند روايت بسنده مى‌كنيم.

به راستى چه كسى جز حيدر كرّار مى‌تواند از چنين امتحان سختى بيرون بيايد؟! زمانى ارزش اين كار مشخص مى‌شود كه بدانيم علي عليه السلام همان كسى است كه در ميدان نبرد، همچون شير ژيان بر دشمن حمله مى‌كرد و پهلوانان و يلان كفر را يكى پس از ديگرى از سر راه بر مى‌داشت، روزى پشت پهلوانى همچون عمر بن عبدود را به خاك مى‌مالد و روزى ديگر فرق سر مرهب يهودى را همراه با كلاه خودش مى‌شكافد.
آن روز فرمان خداوند اين بود كه دشمنان از ترس ذوالفقارش خواب آسوده نداشته باشند؛ ولى روز ديگر فرمان اين است كه همان ذوالفقار در نيام باشد تا اساس اسلام حفظ شود و دشمنان اسلام از نابود كردن آن مأيوس شوند.

3- طبق روايات نقل شده در كتب اهل سنت و شيعه ، شلوغي مدينه توسط اعراب باديه نشين چندين روز به طول انجاميد كه ابتداي آن غصب خلافت توسط ابوبكر و سپس هجوم به مردم براي گرفتن بيعت بود

ضمنا اقای سنی:

سقیفه شما يعني :

کتک زدن به قصد كشت

اين دقيقا همان‌چيزي است كه در بيعت گرفتن براي ابوبكر حاصل شد ! (صحيح بخاري)

سقیفه شما يعني ريختن نيروهاي نظامي در شهر و بيعت گرفتن با زور

یعنی شمیر و چوب بالای سرت برای قبول خلافت آن غاصب ...حتی اگر اکثریت بودی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا رسول الله(ص)

السلام علیک یا امیرالمومنین(ع)

السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س)

السلام علیک یا حسن مجتبی مظلوم(ع)

السلام علیک یا حسین شهید مظلوم(ع)

السلام علیک یا قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس(ع)

السلام علیک یا اهل بیت نبوه(ع)

السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)

اجرک الله یا صاحب الزمان(عج)

*****

شبه تهمت ازدواج را کامل کن

فقط حول یک محور

فقط و فقط

بعد از اتمام نوشته هایت من وارد بحث می شوم

من این جا هنوز در مورد شبه تهمت ازدواج جمله ای پاسخ نداده ام تا تو حرف هایت را کامل کنی

بعد از اکمال حرف هایت

من وارد جواب می شوم و تو هم باید صبرکنی تا ادله را ارائه بدهم

دوست عزیز سید علی:

سید جان، متاسفانه در چند پست بسیار بد با بنده صحبت کرده اید در حالی که اصلا از اولاد پیامبر چنین رفتاری شایسته نیست.
بنده قصد خلط موضوع را نداشتم و فقط پاسخی به حامد پاسخ یار انجمن دادم و نه به شما که اینگونه وارد بحث شدید و با استناد به کتاب کذب الإمامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري سعی نمودید طرح موضوع کنید، بنده فقط به این نکته بسنده می کنم که کتاب فوق کتابی جعلی و منتصب به نویسنده است و 3 منبع دیگر شما و 4 سند دیگر شما نیز که در موضوع سقیفه بیان نمودید ایراد دارد؛ لذا با توجه به اینکه خواسته بودید خلط موضوع نشود بنده از بیان آنها تا پایان موضوع ازدواج عمر فاروق -رض- دست نگاه خواهم داشت تا انشالله مباحث مفید باشند.

پس از شما در خواست دارم که پاسخ های خود در مورد ازدواج عمر فاروق -رض- را بیان نمائید زیرا بنده بسیاری از جواب ها را نگاه داشته ام تا متناسب با پاسخ شما آنها را مطرح نمایم.

با تشکر

باشد که رستگار شویم

[="Tahoma"]

مکه;302818 نوشت:
شما ابتدا به موضوع زیر پاسخ دهید بعدش بنده در خدمت شما در این مورد هستم:

شما امامت و خلافت حضرت علی را دستوری الهی و بسیار مهم می دانید و حتی حوادثی چون عاشورا و شهادت امامان و غیبت امام زمان و گمراهی مسلمین امروزی را بخاطر همان غصب خلافت در سقیفه می دانید، خوب جلوگیری از به وجود آمدن این همه انحرافات در اسلام، مهمتر بوده یا غسل دادن پیامبر؟!!

مهمترین موضوعی که هوا و هواس ها و عواطف گمراه کننده آن را به بازی گرفته است موضوع خلافت و سنت و حدیث است در این باره احادیثی را به خدا و امین وحی او پیامبر اکرم به دروغ نسبت داده اند و می دانسته اند که این احادیث فضاحت بار با مبادی اسلام نزد همه فرقه های مسلمین متضاد است ، نمونه هایی از آنها به قرار زیرند
1- از عایشه نقل شده است که اول حجر حمله النبی لبناء المسجد ثم حمل ابوبکر حجرا ثم حمل عمر ثم حمل عثمان حجرا آخر فقلت یا رسول الله الا تری الی هولاء کیف یساعدونها ؟ فقال یا عایشه هولاء خلفاء من بعدی
حاکم این حدیث را در مستدرک اورده است و گفته این حدیث صحیح است ولی به خاطر اینکه با سندی سست و ضعیف که از طریق محمد بن فضل بن عطیه مشهور شده است مهجور مانده است (مستدرک علی الصحیحین 3/97 {3/103 ح 4533} )
2- از عبدالله بن عمر نقل شده است که قال رسول الله یا بلال اذن فی الناس : ان خلیفه بعدی ابوبکر یا بلال ناد فی الناس ان خلیفه بعد ابی بکر عمر : یا بلال ناد فی الناس این الخلیفه من بعد عمر عثمان یا بلال امض ابی الله الا ذلک ثلاث مرات
ابو نعیم این روایت را در فضائل الصحابه آورده است و خطیب آن را در کتاب تاریخ خود آورده است بدون اینکه ایرادی به آن وارد کند ( تاریخ بغداد 7/429) ابن عساکر هم آن را در تاریخ شام آورده (تاریخ مدینه دمشق {39/174 شماره 4619 مختصر تاریخ دمشق 16/144}
و ذهبی آن را در میزان الاعتدال (میزان الاعتدال 1/387 {2/150 شماره 3233 و در آنجا اسم راوی عمر بن شاهین ضبط شده است } با سند دار قطنی و عمرو بن شاهین آورد ه اند و گفته اند این حدیث جعلی است
3- از ابو سعید خدری به سند مرفوع نقل شده است از زبان پیامبر که لما عرج بی قلت اللهم اجعل الخلیفه من بعدی علیا قال فارتجت السموات و هتف الملائکه یا محمد و ما تشاءون الا ان یشاالله و قد شاء الله ابابکر
این روایت از جعلیات یوسف بن جعفر خوارزمی است و ذهبی آن را در میزان الاعتدال آورده است و گفته ابن جوزی گفت است این حدیث از جعلیات یوسف است
من از جاعل این حدیث و یاران وی یعنی حفاظ حدیث _ که امین بر امانت های علم و دین هستند _ پس از فراغ این مطلب که امر خلافت بسته به تعیین و مشیت الهی است و اینکه خداوند ابابکر را اراده نموده است این سوال را دارم دعای پیامبر مبنی بر اینکه خداوند خلافت را در علی قرار دهد قبل از اینکه بداند خداوند چه کسی را خلیفه قرار داده است چه جایی دارد ؟؟؟!!!!
بر پیامبر واجب بود که از خداوند درباره شخص خلیفه بپرسد نه اینکه چیزی درخواست کند که آسمانها و ملائکه را به لرزه در آورد و این لرزشها تنها به خاطر این بوده که درخواست خلافت علی درخواستی ناپسند بوده است و چگونه بر آن حضرت شخصی که اهلیت خلافت را دارد مخفی می ماند و آن حضرت کسی را برای خلافت انتخاب می کند که خداوند و آسمانها و آنچه در آنهاست و مومنان از آن ابا و امتناع می کنند ؟؟!!!

[="Tahoma"]

مکه;302818 نوشت:
شما ابتدا به موضوع زیر پاسخ دهید بعدش بنده در خدمت شما در این مورد هستم:

شما امامت و خلافت حضرت علی را دستوری الهی و بسیار مهم می دانید و حتی حوادثی چون عاشورا و شهادت امامان و غیبت امام زمان و گمراهی مسلمین امروزی را بخاطر همان غصب خلافت در سقیفه می دانید، خوب جلوگیری از به وجود آمدن این همه انحرافات در اسلام، مهمتر بوده یا غسل دادن پیامبر؟!!

1- از جابر به سند مرفوع نقل شده است ابوبکر وزیری و القائم فی امتی من بعدی و عمر حبیبی ینطق علی لسانی و عثمان منی و علی اخی و صاحب لوائی و در کنز العمال از انس نقل شده است ابوبکر وزیری یقوم مقامی و عمر ینطق بلسانی و انا من عثمان و عثمان منی
این روایت از جعلیات کادح بن رحمه که شخصی کذاب بوده است می باشد این روایت را ذهبی در میزان الاعتدال ( میزان الاعتدال 3/399 شماره 6927) از طریق کادح ذکرکرده و گفته است ابن عدی ( الکامل فی ضعفاء الرجال {6/83 شماره 1616} گفته بیشتر احادیث کادح صحیح نیست
2- حاکم از عبد الرحمن بن ابی بکر از رسول الله نقل کرده است ائتنی بدواه و کتف اکتب لکم کتابا لن تضلوا بعده ابدا ثم قال یابی الله و المومنون الا ابابکر (مستدرک حاکم 3/542 ح 6016 )
3- از عایشه به سند مرفوع نقل شده است لقد هممت ان ارسل الی ابی بکر و ابنه (اراد به عبد الرحمن) و اعهد (ای اوصی ابابکر بالخلافه بعدی) ان یقول القائلون ( ای کراهه ان یقول قائل انا احق منه بالخلافه) او یتمنی المتمنون (ای او یتمنی احد ان یکون الخلیفه غیره) ثم قالت یابی الله و یدفع المومنین (یعنی ترکت الایصاء اعتمادا علی ان الله تعالی یابی ان کون غیره خلیفه و ان یدفع المومنون غیره) او یدفع الله و یابی المومنون
این حدیث را صغانی در مشارق الانوار از بخاری نقل می کند (صحیح بخاری 5/2145 ح 5342) و در حاشیه آن نوشته شده است این حدیث را در صحیح بخاری نیافتم پس باید دوباره مراجعه شود و ابن ملک در شرح خود حدیث را به نحوی که در پرانتز گفتیم توضیح داده است و ابن حزم آن را در الفصل آورده و گفته است
این تصریحی آشکارا از جانب پیامبر اکرم مبنی بر خلیفه قرار دادن ابوبکر بعد از خود در بین امت است
پاسخ :
این شکل مسخ شده و تحریف شده حدیث کاغذ و دوات است حدیثی که با سندهایی گوناگون در کتب صحیح و مسند و در پیشاپیش همه دو کتاب صحیح روایت شده است و آنان چون دیده اند حدیث صحیح به صلاحشان نیست آن را به این شکل تغییر دادند لکن مصیبت همان است که از ابن عباس در سند صحیح نقل شده است که
پیامبر اکرم در ان هنگام از نوشتن وصیتی که اراده کرده بود بنویسد تا امت گمراه نشوند منع شد و سر و صداها در آن هنگام زیاد شد و آنحضرت را به چیزهایی توصیف کردند که لایق آن حضرت نبود و شخصی گفت ان الرجل لیهجر او ان الرجل غلبه الوجع و پس از وفات آن حضرت به خاطر نقشه ایی از پیش تعیین شده آن تاریخ صحیح را به این کذب و افتراء برگرداندند

موضوع قفل شده است