سلسله مباحث شناخت وهابیت(عقیده ابن تیمیه در مورد توسل به رسول خدا(ص))

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سلسله مباحث شناخت وهابیت(عقیده ابن تیمیه در مورد توسل به رسول خدا(ص))

از مهم ترین نزاع های مذهبی ابن تیمیه با علمای اهل سنت و به طور خاص با صوفیه عقیده او در توسل به نبی اکرم (ص) بود.

او در کتاب ها و رساله های مختلف خود در این مورد به تفصیل سخن گفته است و مسلمانان را از انجام این کار نهی می کند و آن را بدعتی می داند که در زمان پیامبر(ص) و صحابه نبوده است.

این عقیده توسط شاگردان او تبلیغ شد و وهابیت که امروزه وام دار عقاید ابن تیمیه هستند این کار را شرک می دانند و هرکس که این کار را (توسل) انجام دهد مشرک می دانند و بابت این عقاید خون های بسیاری از مسلمین را مباح کردند.

حال برای آشنای بیشتر با اندیشه ابن تیمیه در مورد توسل به نبی (ص) لازم است تا به برخی از سخنان او اشاره کنیم.

ابن تیمیه در مورد معانی توسل این چنین سخن می گوید:

فلفظ التوسل يراد به ثلاثة معان:

أحدهما: التوسل بطاعته، فهذا فرض لا يتم الإيمان إلا به.

والثاني: التوسل بدعائه وشفاعته، وهذا كان في حياته ويكون يوم القيامة يتوسلون بشفاعته.

والثالث: التوسل به بمعنى الإقسام على الله بذاته والسؤال بذاته، فهذا هو الذي لم تكن الصحابة يفعلونه في الاستسقاء ونحوه، لا في حياته ولا بعد مماته(قاعدة جلیة فی التوسل و الوسیلة،فصل 3-جزء 2 ص87)

از لفظ توسل سه معنا اراده می شود:

1-توسل به اطاعت نبی(ص) و این از جمله فرایضی است که ایمان کامل نمی شود مگر به وسیله آن.

2-توسل به دعای نبی(ص) و شفاعت نبی(ص)-یعنی پیامبر کسی است که دعا و شفاعت می کند -واین در زمان حیات ایشان و روز قیامت است که متوسل به شفاعت ایشان می شوند.

3-توسل به معنای قسم دادن خدا به ذات نبی(ص) و چیزی را از خدا خواستن به واسطه ذات پیامبر(ص) و این چیزی است که صحابه در مورد طلب باران و مانند آن انجام نمی دادند چه در زمان حیات و چه بعد از وفات.

بنابر این او دو قسم از سه قسم را در معنای توسل صحیح می داند و قسم سوم را بدعت می داند.
او سپس کلام را در مورد قسم سوم ادامه می دهد و از کلام او اضطراب آشکار می شود به طوریکه یک مطلب را تکرار می کند و یا به هم می پیچاند و همه اینها به این خاطر است که سنت را انکار کند و گاه احادیثی که خود معترف به صحتشان است هست را فراموش می کند ،همچنین نسبت اجماع به صحابه می دهد در حالیکه بعدا نقیض آن را می آورد و سپس مجبور به توجیه و پیچاندن مطلب می شود.

[=tahoma][=&quot]ابن تیمیه می گوید:

[/] [/] [=tahoma][=&quot]كَانَ الصَّحَابَةُ يَتَوَسَّلُونَ إلَى اللَّهِ تَعَالَى بِنَبِيِّهِ ثُمَّ بِعَمِّهِ وَغَيْرِ عَمِّهِ مِنْ صَالِحِيهِمْ يَتَوَسَّلُونَ بِدُعَائِهِ وَشَفَاعَتِهِ , كَمَا فِي الصَّحِيحِ : أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ اسْتَسْقَى بِالْعَبَّاسِ فَقَالَ : اللَّهُمَّ إنَّا كُنَّا نَتَوَسَّلُ إلَيْك بِنَبِيِّنَا فَتَسْقِينَا , وَإِنَّا نَتَوَسَّلُ إلَيْك بِعَمِّ نَبِيّنَا فَاسْقِنَا , فَيُسْقَوْنَ فَتَوَسَّلُوا بَعْدَ مَوْتِهِ بِالْعَبَّاسِ كَمَا كَانُوا يَتَوَسَّلُونَ بِهِ وَهُوَ تَوَسُّلُهُمْ بِدُعَائِهِ وَشَفَاعَتِهِ .

وَمِنْ ذَلِكَ مَا رَوَاهُ أَهْلُ السُّنَنِ , وَصَحَّحَهُ التِّرْمِذِيُّ : أَنَّ رَجُلًا قَالَ لِلنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : اُدْعُ اللَّهَ أَنْ يَرُدَّ عَلَيَّ بَصَرِي .

فَأَمَرَهُ أَنْ يَتَوَضَّأَ وَيُصَلِّيَ رَكْعَتَيْنِ وَيَقُولَ:اللَّهُمَّ إنِّي أَسْأَلُك وَأَتَوَجَّهُ إلَيْك بِنَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ , يَا مُحَمَّدُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إنِّي أَتَوَجَّهُ بِكَ إلَى رَبِّي فِي حَاجَتِي لِيَقْضِيَهَا , اللَّهُمَّ فَشَفِّعْهُ فِي[/]

[/] [=tahoma][=&quot] صحابه متوسل می شدند به خدا به وسیله نبی خدا(ص) و سپس(بعد از وفات نبی(ص)) به عموی او وغیر عموی حضرت از صالحین آنها متوسل میشدند که توسل به دعا وشفاعت نبی(ص) بود .

همچنان که در صحیح وارد شده:عمربن خطاب طلب باران کرد به وسیله توسل به عباس و گفت خدایا ما توسل می جستیم به سوی تو به وسیله پیامبرمان و تو اجابت می کردی و باران نازل می کردی و ما توسل می جوییم به عموی پیامبرمان و باران نازل کن.[/]

[/] [=tahoma][=&quot]و طلبشان اجابت شد پس آنها توسل می جستند به عباس بعد از وفات پیامبر(ص) همچنانکه در زمان حیات به خود پیامبر(ص) توسل می جستند.و توسل آنها به دعای پیامبر(ص) و شفاعت ایشان بود.

واز این باب است آنچه که صاحبان سنن روایت کرده اند وترمذی آن را صحیح دانسته است:
مردی به پیامبر اکرم گفت از خدا بخواه بینایی من را به من برگرداند و پیامبر(ص) به او امر کرد که وضو بگیرد و دو رکعت نماز بخواند و بگوید:

اللَّهُمَّ إنِّي أَسْأَلُك وَأَتَوَجَّهُ إلَيْك بِنَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ , يَا مُحَمَّدُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إنِّي أَتَوَجَّهُ بِكَ إلَى رَبِّي فِي حَاجَتِي لِيَقْضِيَهَا , اللَّهُمَّ فَشَفِّعْهُ فِي[/]
[/] [=tahoma][=&quot](اقامه الدلیل علی ابطال التحلیل ج4 ص224)

[/][/]

در جای دیگر او طلب دعا از نبی را فقط در زمان حیات مشروع می داند و وقوع آن را در زمان حیات پیامبر(ص) تایید می کند ولی این عمل را برای بعد از وفات پیامبر (ص)جایز نمی داند و برای مدعای خود سه دلیل را برای آن ذکر می کند:

1-این کار را هیچ یک از صحابه وتابعین انجام نداده است.

2-هیچ یک از ائمه اهل سنت به آن امر نکرده است.

3-و در حدیثی از پیامبر(ص) وارد نشده است.

كان الصحابة رضوان الله عليهم يطلبون من النبى صلى الله عليه وآله وسلم الدعاء فهذا مشروع فى الحى كما تقدم وأما الميت من الأنبياء والصالحين وغيرهم فلم يشرع لنا أن نقول ادع لنا ولا اسأل لنا ربك ولم يفعل هذا أحد من الصحابة والتابعين ولا أمر به أحد من الأئمة ولا ورد فيه حديث(مجموع الفتاوی ج 27 ص 76)

او برای عقیده خود چنین برهانی را ضمیمه می کند که ملائکه برای مومنین طلب استغفار می کنند بدون اینکه مومنین از آنها بخواهند و دعای انبیاء برای امت خود را نیز از همین جنس می داند و می گوید ما از از آنها طلب دعا و شفاعت نمی کنیم هرچند که آنها خود برای ما دعا و طلب شفاعت می کنند و این به دو دلیل است :

1-عدم فایده:آنها آنچه را که خدا به آنها امر می کند انجام می دهند هرچند از آنها طلب نشود و آنچه را که خدا به آن امر نکند انجام نمیدهند هر چند از آنها طلب شود

2-وجود مفسده:طلب دعا و شفاعت از آنها در این حال مفضی به سوی شرک می باشد (به شرک می انجامد)

ومعلوم أن الملائكة تدعو للمؤمنين وتستغفر لهم كما قال تعالى: {الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ * رَبَّنَا وَأَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدْتَهُم وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ * وَقِهِمْ السَّيِّئَاتِ وَمَنْ تَقِي السَّيِّئَاتِ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ} وقال تعالى {تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْ فَوْقِهِنَّ وَالْمَلاَئِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِي الأرْضِ أَلاَ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ * وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَولِيَاءَ اللَّهُ حَفِيظٌ عَلَيْهِمْ وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ}.
فالملائكة يستغفرون للمؤمنين من غير أن يسألهم أحد. وكذلك ما روي أن النبي صلى الله عليه وسلم أو غيره من الأنبياء والصالحين يدعو ويشفع للأخيار من أمته، هو من هذا الجنس، هم يفعلون ما أذن الله لهم فيه بدون سؤال أحد.
وإذا لم يشرع دعاء الملائكة لم يشرع دعاء من مات من الأنبياء والصالحين، ولا أن نطلب منهم الدعاء والشفاعة وإن كانوا يدعون ويشفعون، لوجهين:
أحدهما: أن ما أمر الله به من ذلك هم يفعلونه وإن لم يطلب منهم، وما لم يؤمروا به لا يفعلونه ولو طلب منهم، فلا فائدة في الطلب منهم.
الثاني: أن دعاءهم وطلب الشفاعة منهم في هذه الحال يفضي إلى الشرك بهم ففيه هذه المفسدة(مجموع الفتاوی -جزء 27-ص132

در اینجا لازم است نکاتی یاد آوری شود:

1-در مورد قول اوست که می گوید: وإذا لم يشرع دعاء الملائكة لم يشرع دعاء من مات من الأنبياء والصالحين، ولا أن نطلب منهم الدعاء والشفاعة وإن كانوا يدعون ويشفعون!

وجه قیاس در این حکم که می گوید اگر خواندن ملائکه مشروع نباشد خواندن انبیاء و صالحین هم جایز نیست، چیست؟چه شباهتی بین این دو حکم است که چنین نظر قطعی می دهد!!!

2-چگونه است که کمی قبل تراز این و در موارد مختلف اثبات می کند که صحابه طلب دعا از نبی(ص) می کردند و پیامبر(ص) اجابت می فرمودند وهیچگاه پیامبر(ص) به اصحابش نمی گفتند فایده ای در طلب شما وجود ندارد زیرا زمانی که امر به من بشود انجام می دهم و اگر امر نشود انجام نمی دهم!!!

3-در نقد قول اوست که می گوید:[=tahoma][=&quot]طلب دعا و شفاعت از آنها در این حال مفضی به سوی شرک می باشد [/]ومفسده دارد!

[/]در جواب گفته می شود :اگر این مواردی که از پیامبر(ص) نقل شده صحیح باشد، کسی حق ندارد بگوید این به شرک می انجامد و این مفسده در آن وجود دارد.زیرا شرک ومفسده از ذات احکام نمی آید بلکه از جهل به احکام و تفصیل احکام می آید .در ضمن این فقط مربوط به دعا نمی شود بلکه در مورد هر مسئله می توان این حرف را زد.

موضوع قفل شده است