جمع بندی زندگی عادی و خیانت در امانت الهی
تبهای اولیه
زندگی عادی و خیانت در امانت الهی
با توجه به استعداد های خاص هر انسان ایا عدم استفاده کامل از این توانمندیها خیانت در امانت ویژه ای است که خداوند در وجود انسان ها قرار داده؟؟
کمی شاید سوالم مبهم باشه سعی میکنم خوب توضیح بدم (بدون اغراق و بزرگنمایی):
من از کودکی به طرز دیوانه واری شیفته علم اموزی و کشف موضوعات جدید و تلاش برای خدمت به مردم از این راه بودم،همیشه در دوران دانش آموزی مورد توجه معلمان و اطرافیان بودم و همگی برایم آینده روشنی در مسیر علم میدیدند.همیشه ازمونهای هوش مرا فردی دارای ضریب هوشی فوق العاده معرفی میکرد در کنکور هم موفق شدم رتبه عالی کسب کنم و دانشجوی پزشکی ام البته با چند سال تاخیر(لازم به ذکر است دلیل انتخاب این رشته فقط و فقط علاقه و استعداد و کمک به همنوعانم بود نه پول و مادیات).ولی متاسفانه از دوران نوجوانی با غلیان احساسات و در جوار دوستانی نامناسب به لهو و لعب و شهوت کشیده شدم و به شدت دچار افت تحصیلی شدم و به دنبال ان افسردگی گرفتم و پس از چند سال پشت کنکور ماندن به رشته دلخواه رسیدم.اکنون به تبع اتفاقات تلخی که برایم رخ داد از آن دغدغه های متعالی که دوست داشتم خودم و تمام عمرم راصرف علم و خدمت به دیگران کنم دور شدم و احساس میکنم خود واقعیم را گم کرده ام و مادیات درچشمم پررنگتر جلوه میکند.اگر هرکس در این دنیا ماموریت ویژه ای داشته باشد مطمئنم ماموریت من صرف خودم در راه علم و خدمت به دیگران است .و اگر از هوش و توانایی های عجیبی که خداوند در فطرتم گذاشته استفاده کنم میتوانم تغییرات بزرگی در زندگی بسیاری از انسانها حتی در سطح جهانی ایجاد کنم مثلا باتوجه به علاقه ای ک در زمینه تحقیق و پژوهش پزشکی دارم و البته تلاش لازم شاید بتوانم واکسن یک بیماری خاص را بیابم یا درمان یک بیماری و....حال با این توصیف اگر من قید ان دغدغه های متعالی کمک به دیگران و البته سختی های راهش را بزنم و مثل یک فرد عادی به فکر یک زندگی ارام و بدون دردسر و مرفه (البته از راه حلال)برای خودم باشم ایا من اشتباه کرده و به استعداد و توانایی ویژه ای ک خداوند در وجودم قرار داده خیانت کرده ام؟؟؟
ببخشید طولانی شد. این سوال چندین سال است ک ذهن مرا مشغول کرده و نه از سر احساسات است نه اغراق لطفا اگر امکانش هست راهنماییم کنید .
باسپاس.
هلن ساین said in زندگی عادی و خیانت در امانت الهی
با توجه به استعداد های خاص هر انسان ایا عدم استفاده کامل از این توانمندیها خیانت در امانت ویژه ای است که خداوند در وجود انسان ها قرار داده؟؟ کمی شاید سوالم مبهم باشه سعی میکنم خوب توضیح بدم (بدون اغراق و بزرگنمایی): من از کودکی به طرز دیوانه واری شیفته علم اموزی و کشف موضوعات جدید و تلاش برای خدمت به مردم از این راه بودم،همیشه در دوران دانش آموزی مورد توجه معلمان و اطرافیان بودم و همگی برایم آینده روشنی در مسیر علم میدیدند.همیشه ازمونهای هوش مرا فردی دارای ضریب هوشی فوق العاده معرفی میکرد در کنکور هم موفق شدم رتبه عالی کسب کنم و دانشجوی پزشکی ام البته با چند سال تاخیر(لازم به ذکر است دلیل انتخاب این رشته فقط و فقط علاقه و استعداد و کمک به همنوعانم بود نه پول و مادیات).ولی متاسفانه از دوران نوجوانی با غلیان احساسات و در جوار دوستانی نامناسب به لهو و لعب و شهوت کشیده شدم و به شدت دچار افت تحصیلی شدم و به دنبال ان افسردگی گرفتم و پس از چند سال پشت کنکور ماندن به رشته دلخواه رسیدم.اکنون به تبع اتفاقات تلخی که برایم رخ داد از آن دغدغه های متعالی که دوست داشتم خودم و تمام عمرم راصرف علم و خدمت به دیگران کنم دور شدم و احساس میکنم خود واقعیم را گم کرده ام و مادیات درچشمم پررنگتر جلوه میکند.اگر هرکس در این دنیا ماموریت ویژه ای داشته باشد مطمئنم ماموریت من صرف خودم در راه علم و خدمت به دیگران است .و اگر از هوش و توانایی های عجیبی که خداوند در فطرتم گذاشته استفاده کنم میتوانم تغییرات بزرگی در زندگی بسیاری از انسانها حتی در سطح جهانی ایجاد کنم مثلا باتوجه به علاقه ای ک در زمینه تحقیق و پژوهش پزشکی دارم و البته تلاش لازم شاید بتوانم واکسن یک بیماری خاص را بیابم یا درمان یک بیماری و....حال با این توصیف اگر من قید ان دغدغه های متعالی کمک به دیگران و البته سختی های راهش را بزنم و مثل یک فرد عادی به فکر یک زندگی ارام و بدون دردسر و مرفه (البته از راه حلال)برای خودم باشم ایا من اشتباه کرده و به استعداد و توانایی ویژه ای ک خداوند در وجودم قرار داده خیانت کرده ام؟؟؟ ببخشید طولانی شد. این سوال چندین سال است ک ذهن مرا مشغول کرده و نه از سر احساسات است نه اغراق لطفا اگر امکانش هست راهنماییم کنید . باسپاس.با سلام به خاطر سوال خوبی که مطرح کردید از شما تشکر میکنم. در این باره نکاتی وجود دارد که به تدریج خدمت شما بیان می کنم: یکی از فریب هایی که انسان در مسیر رشد و تعالی دچار آن می شود، تعارض ها و دوگانه هایی است که به او القا میشود. به خاطر دلبستگی انسان به دنیا و مواهب مادی یکی از شگردهای شیطان برای بازداری او از مسیر خیر القای تعارض در میان اهداف مادی و معنوی است. در قرآن کریم درباره این شگرد شیطان آمده است: «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاء وَ اللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلا؛ شیطان شما را از فقر (و مشکلات) می ترساند و به گناه دستور میدهد. ولی خدا شما را به بخشش و فضل خود وعده می دهد.»(1) شما خود نیز می دانید نه تنها تعارضی در میان پیشرفت علمی با تمول و رفاه وجود ندارد بلکه کاملا میتواند به تحقق آن منتهی شود. بنابراین اگر هدف شما تنها رفاه و ثروت باشد ممکن است از راه های مختلفی بتوانید به آن برسید و از اهداف آرمانی خود باز بمانید. اما اگر پیشرفت علمی را به هدف خدمت به جامعه دنبال کنید موقعیت های مادی نیز برای شما ایجاد خواهد شد.
- بقره، 268.
از اهداف آرمانی خود باز بمانید.زندگی کردن برطبق اعتقاداتی که داریم به همین راحتی نیست ویه جوری شبیه شنا کردن برخلاف موج دریا است و اذیت ها وسختی های زیادی داره از نظر روحی ومادی در واقعیت تعداد معدودی از اشخاص موفق میشن که طبق اعتقادات وباور های خودشون زندگی کنن مثله سردار سلیمانی
رسیدن به اهداف و آرزوهای بزرگ به صورت تدریجی برای انسان امکان پذیر میشود. بنابراین دور بودن یک هدف متعالی از دسترس انسان نباید باعث ناامیدی او از دستیابی به آن شود. بلکه با برنامه ریزی و تلاش میتواند قدم به قدم به آن نزدیک شود و آن را به دست آورد. شما نیز برای اکتشافات علمی و به خدمت در آوردن آن علاوه بر عزم و انگیزه به طی کردن مقدمات و کسب توانمندی هایی نیاز دارید که راهیابی به دانشگاه، کسب موفقیت های علمی و موقعیت های حرفه ای، تجربه اندوزی و .... از جمله آنها است. بنابراین اگر عزم و اراده خود را از دست ندهید روزی خواهید توانست همه این ها را وسیله ای برای هدف اصلی تان قرار دهید.
علاوه بر هدایت های تشریعی که خداوند در اختیار انسان ها قرار داده است بسیاری از افراد در زندگی دنیا از هدایت و راهیابی الهی برخوردار می شوند. این هدایت ها میواند در قالب یک دریافت درونی، فکر و یا ایده ذهنی، قرار گرفتن در یک موقعیت درسی و یا شغلی و .... تحقق پیدا کند. چنین پیام هایی انسان را به آینده ای که میتواند به آن برسد نوید می دهد و او را در مسیر رسیدن به آن دلگرم و امیدوار قرار میدهد. آنچه شما در گذشته در مورد آینده خود الهام گرفتید میتواند از همین سنخ پیام ها و رسالت های ویژه باشد که به عنوان یک فرصت برای بهره برداری بهتر از زندگی و عمرتان به شما پیشنهاد شده است. البته محقق سازی آن نیازمند به تلاش و طی مقدمات زیادی است. اگر این تلاش را از خود نشان دادید یک نعمت بالقوه را به نعمتی بالفعل تبدیل کرده اید و استعداد درونی خود را شکوفا نمودید.
در روایت شریفی امام صادق(علیه السلام) فرموده اند:
«النَّاسُ مَعَادِنُ كَمَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّة؛ مردم معادنی مانند معادن طلا و نقره هستند.»(1)
همانطوری که اگر معادن طلا و نقره اکتشاف و استخراج نشوند سالها و قرن ها در زیر خاک مانند سنگ باقی خواهند ماند انسان نیز اگر به استعداد ویژه خود پی نبرد و آن را شکوفا نسازد پیشرفتی نخواهد داشت.
پی نوشت:
1. الكافی، ج8، ص177.
جمع بندی
پرسش: من از کودکی به طرز دیوانه واری شیفته علم اموزی و کشف موضوعات جدید و تلاش برای خدمت به مردم از این راه بودم. همه معلمانم با توجه به استعداد و هوش بالا و تلاش و پشتکارم آینده درخشانی را برای من پیش بینی می کردند. ولی متاسفانه از دوران نوجوانی با غلیان احساسات و در جوار دوستانی نامناسب به لهو و لعب و شهوت کشیده شدم و به شدت دچار افت تحصیلی شدم و به دنبال ان افسردگی گرفتم و پس از چند سال پشت کنکور ماندن به رشته دلخواهم رسیدم و الآن دانشجوی پزشکی هستم. اکنون به تبع اتفاقات تلخی که برایم رخ داد از آن دغدغه های متعالی دور شدم و احساس میکنم خود واقعیم را گم کرده ام و مادیات درچشمم پررنگتر جلوه میکند. اگر هرکس در این دنیا ماموریت ویژه ای داشته باشد مطمئنم ماموریت من صرف خودم در راه علم و خدمت به دیگران است. حال با این توصیف اگر من قید ان دغدغه های متعالی کمک به دیگران و البته سختی های راهش را بزنم و مثل یک فرد عادی به فکر یک زندگی ارام و بدون دردسر و مرفه (البته از راه حلال)برای خودم باشم ایا من اشتباه کرده و به استعداد و توانایی ویژه ای که خداوند در وجودم قرار داده خیانت کرده ام؟
پاسخ: علاوه بر هدایت های تشریعی که خداوند در اختیار انسان ها قرار داده است بسیاری از افراد در زندگی دنیا از هدایت و راهیابی الهی برخوردار می شوند. این هدایت ها میواند در قالب یک دریافت درونی، فکر و یا ایده ذهنی، قرار گرفتن در یک موقعیت درسی و یا شغلی و .... تحقق پیدا کند. چنین پیام هایی انسان را به آینده ای که میتواند به آن برسد نوید می دهد و او را در مسیر رسیدن به آن دلگرم و امیدوار قرار میدهد. آنچه شما در گذشته در مورد آینده خود الهام گرفتید میتواند از همین سنخ پیام ها و رسالت های ویژه باشد که به عنوان یک فرصت برای بهره برداری بهتر از زندگی و عمرتان به شما پیشنهاد شده است. البته محقق سازی آن نیازمند به تلاش و طی مقدمات زیادی است. اگر این تلاش را از خود نشان دادید یک نعمت بالقوه را به نعمتی بالفعل تبدیل کرده اید و استعداد درونی خود را شکوفا نمودید.
در روایت شریفی امام صادق(علیه السلام) فرموده اند:
«النَّاسُ مَعَادِنُ كَمَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّة؛ مردم معادنی مانند معادن طلا و نقره هستند.»(1)
همانطوری که اگر معادن طلا و نقره اکتشاف و استخراج نشوند سالها و قرن ها در زیر خاک مانند سنگ باقی خواهند ماند انسان نیز اگر به استعداد ویژه خود پی نبرد و آن را شکوفا نسازد پیشرفتی نخواهد داشت.
رسیدن به اهداف و آرزوهای بزرگ به صورت تدریجی برای انسان امکان پذیر میشود. بنابراین دور بودن یک هدف متعالی از دسترس انسان نباید باعث ناامیدی او از دستیابی به آن شود. بلکه با برنامه ریزی و تلاش میتواند قدم به قدم به آن نزدیک شود و آن را به دست آورد. شما نیز برای اکتشافات علمی و به خدمت در آوردن آن علاوه بر عزم و انگیزه به طی کردن مقدمات و کسب توانمندی هایی نیاز دارید که راهیابی به دانشگاه، کسب موفقیت های علمی و موقعیت های حرفه ای، تجربه اندوزی و .... از جمله آنها است. بنابراین اگر عزم و اراده خود را از دست ندهید روزی خواهید توانست همه این ها را وسیله ای برای هدف اصلی تان قرار دهید.
یکی از فریب هایی که انسان در مسیر رشد و تعالی دچار آن می شود، تعارض ها و دوگانه هایی است که به او القا میشود. به خاطر دلبستگی انسان به دنیا و مواهب مادی یکی از شگردهای شیطان برای بازداری او از مسیر خیر القای تعارض در میان اهداف مادی و معنوی است. در قرآن کریم درباره این شگرد شیطان آمده است:
«الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاء وَ اللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلا؛ شیطان شما را از فقر (و مشکلات) می ترساند و به گناه دستور میدهد. ولی خدا شما را به بخشش و فضل خود وعده می دهد.»(2)
شما خود نیز می دانید نه تنها تعارضی در میان پیشرفت علمی با تمول و رفاه وجود ندارد بلکه کاملا میتواند به تحقق آن منتهی شود. بنابراین اگر هدف شما تنها رفاه و ثروت باشد ممکن است از راه های مختلفی بتوانید به آن برسید و از اهداف آرمانی خود باز بمانید. اما اگر پیشرفت علمی را به هدف خدمت به جامعه دنبال کنید موقعیت های مادی نیز برای شما ایجاد خواهد شد.
پی نوشت ها:
1. کلینی، محمد بن یعقوب(329 ق)الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج8، ص177.
2. بقره، 268.