جمع بندی دین احکام محور به جای اخلاق محور
تبهای اولیه
سلام
چرا حوزه احکام محور است و اخلاق محور نیست ؟
مگر غیراز این است که پیامبر فرموده من برای مکارم اخلاق مبعوث شده ام.
اگه احکام و اخلاق باهم باشد عالی است و در صورت اختیار برای گزینش یکی از آنها فکر میکنم اخلاق را باید برداشت چراکه اکثر متدین اسلام را فقط در احکام خلاصه میکنن و زیاد در حوزه اخلاق که دین هم برای انسانیت انسان آمده است چنان سررشته ای ندارند.
لطفا" بدون تعصب جواب دهید
width: 700 | align: center |
---|---|
[TD="align: center"]با نام و یاد دوست | |
[/TD] | |
[TD="align: center"]![]() | |
کارشناس بحث: استاد حافظ | |
[TD][/TD] | |
چرا حوزه احکام محور است و اخلاق محور نیست ؟
مگر غیراز این است که پیامبر فرموده من برای مکارم اخلاق مبعوث شده ام.
اگه احکام و اخلاق باهم باشد عالی است و در صورت اختیار برای گزینش یکی از آنها فکر میکنم اخلاق را باید برداشت چراکه اکثر متدین اسلام را فقط در احکام خلاصه میکنن و زیاد در حوزه اخلاق که دین هم برای انسانیت انسان آمده است چنان سررشته ای ندارند.
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت شما؛
اگر چه انتقاد شما وارد است ولی اخلاق در آن قسمت که مربوط به برداشتهای اخلاقی از آیات و احادیث و سیره معصومین است نیازمند به فقهالاخلاق و ظهورگیریهای اصولی دارد
از طرفی بهاء دادن به اجتهاد فقهی در حوزههای علمیه و دورههای مهارتآموزیِ استنباط احکام از آیات و روایات، تنها به منظور استفاده در آیات و روایات ناظر به احکام و مسائل فقهی مفید نیست بلکه تبحر و مهارت به دست آمده این امکان را به طلاب میدهد که در مهارتشان را در خدمت اخلاق نیز قرار بگیرند پس نمیتوان اصل این رویکرد حوزه را تهدیدی برای اخلاق قلمداد کرد
اما این که اکثر دانشآموختگان عملاً این مهارتهای به دست آمده در سنت حوزوی را در خدمت همان احکام به کار میگیرند و با بیاعتنایی به حوزه اخلاق، به توسعه و تولید علم اخلاق توجهی ندارند انتقاد به جا و درستی است.
علاوه بر این، به جهت آن که منبع اخلاق، عقل -عقل عملی- است و عقل اگر چه میتواند با بهرهگیری از سفره قرآن و حدیث به غنا و تکامل برسد ولی حوزهای مستقل و جدا است و از جهت همین استقلال نمیتواند در سازوکار اجتهاد فقهی متداول در حوزه، بار خود را ببندد و نیازمند به طراحی نظام علمی مختص به خود است پس از این جهت نیز انتقاد شما وارد است و نمیتوان هیچ دفاعی از عملکرد و رویکرد غالب و متداول در حوزهها داشت
بسم الله الرحمن الرحیم
سؤال:
فضای علمی و عمومیِ حوزههای علمیه، به جای آن که اخلاق محور باشد، احکام محور است آنگاه انعکاس اجتماعی این التهابِ یک سویه آن خواهد شد که متشرعین بیش از آن که برای اخلاق مایه بگذارند دین را در ظواهر امور عبادی و رعایت احکام آن خلاصه کنند در حالی که اگر دقت در امور اخلاقی را نیز به دقت در احکام عبادی اضافه کنیم وضعیت جامعه بهتر از حال فعلی آن خواهد شد.
آیا چنین باوری مورد تأیید است؟
پاسخ:
اگر چه انتقاد پرسشگر محترم فقط در قسمت کماعتنایی حوزههای علمیه به تولید علم «اخلاق» وارد است ولی اخلاق در آن قسمت که مربوط به برداشتهای اخلاقی از آیات و احادیث و سیره معصومین است نیازمند به فقهالاخلاق و ظهورگیریهای اصولی است.
آری، بهاء دادن به اجتهاد فقهی در حوزههای علمیه و دورههای مهارتآموزیِ استنباط احکام از آیات و روایات، تنها به منظور استفاده در آیات و روایات ناظر به احکام و مسائل فقهی مفید نیست ولی تبحر و مهارت به دست آمده این امکان را به طلاب میدهد که این مهارت را در خدمت اخلاق و تولید علم در این قسمت نیز قرار دهند؛ در نتیجه نمیتوان اصل این رویکرد حوزه را تهدیدی برای اخلاق قلمداد کرد.
اما این که اکثر دانشآموختگان عملاً این مهارتهای به دست آمده در سنت حوزوی را در خدمت همان احکام عبادی به کار میگیرند و با بیاعتنایی به حوزه اخلاق، به توسعه و تولید علم اخلاق توجهی ندارند انتقاد به جا و درستی است.
علاوه بر این، به جهت آن که منبع اخلاق، عقل -عقل عملی- است و عقل اگر چه میتواند با بهرهگیری از سفره قرآن و حدیث به غنا و تکامل برسد ولی حوزهای مستقل و جدا است و از جهت همین استقلال نمیتواند در سازوکار اجتهاد فقهی متداول در حوزه، بار خود را ببندد و نیازمند به طراحی نظام علمی مختص به خود است پس از این جهت نیز انتقاد پرسشگر وارد است و نمیتوان هیچ دفاعی از عملکرد و رویکرد غالب و متداول در حوزهها داشت.
در عین حال، گفتن این نکته ضروری است که نباید از جایگاه شریعت و کارکرد آن در ارتقاء ایمان افراد غافل بود؛ زیرا از راه همین احکام است که دین به عمده مقاصدش دست مییابد؛ برای نمونه، یکی از مقاصد دین، تربیت موحّد است؛ موحدی که خدا را باور کند و این خداباوری را در تمام سطوح زندگی خود پیاده کند که قطعاً سرریز این خداباوری در اخلاق و نحوه تعامل وی با دیگران منشأ تحولی شگرف خواهد بود. از این رو، دین برای نیل به این مقصد، چارهای جز پررنگ ساختن شریعت در چشم مؤمنین ندارد. با تقویت تربیت توحیدی، خود به خود اخلاق فرد نیز تحت تأثیر قرار خواهد گرفت.
نتیجه:
اگر چه جهتگیری غالب در حوزههای علمیه، پرداختن به فقه و اصول است ولی از آنجا که بهرهبری از قرآن و حدیث به عنوان دو منبع موثق در علم اخلاق مرهون مهارت در ظهورگیری از کلمات قرآن و حدیث است میتوان جهتگیری غالب را فرصتی برای تقویت علم اخلاق قلمداد کرد. ولی از این جهت که مهارت استفاده از «عقل عملی» به عنوان یکی دیگر از منابع در علم اخلاق در این سنت حوزوی تقویت نمیگردد، تهدیدی برای علم اخلاق به حساب میآید.
با این همه، بر مبنای اشتمال دین بر سه شاخه «عقاید»، «احکام» و «اخلاق»، اگر چه به منظور تقویت دینداری، لازم است به هر سه محور پرداخته شود ولی اینچنین نیست که تقویت اخلاق از طریق تقویت شریعتپذیری در افراد میسر نباشد؛ به تعبیر دیگر، این سه، جزیرههایی مجزا و تأثیرناپذیر از یکدیگر نیستند.