می دانید که در بعضی از فرقه ها و مذاهب شرقی مثل « آیین بودا» به تناسخ ارواح معتقد هستند . ایشان معتقدند که روح انسان تا رسیدن به تکامل ، در چرخه دنیای مادی ( سمساره ) باقی می ماند . یعنی اگر انسان در طول زندگی مادی خویش ، روحش را به تکامل نرسانده باشد ، بعد از مرگ روح وی در جسم دیگری ( شامل انسان و یا حیوان ) مجددا وارد شده و زندگی دیگری را شروع خواهد کرد و این چرخه آنقدر ادامه خواهد داشت تا روح به تکامل رسیده و دیگر پس از مرگ مجبور نباشد برای رسیدن به تکامل دوباره به عالم ماده برگردد . چنین روحی به « نیروانا» میرسد.
مهترین نتیجه ای که از این نظریه گرفته میشود قانون « کارما » است . بر طبق این قانون نتیجه تمام اعمال ما ، به خود ما برخواهد گشت و از طرف دیگر تمام اتفاقاتی که در زندگی فعلی ما رخ می دهد ، نتیجه اعمال خود ماست چه در این دنیا و چه در زندگی های پیشین . برای مثال شخصی که دچار بیماری صعب العلاجی مثل سرطان می شود ، به دلیل اعمالی است که در زندگی قبلی خود در این عالم ، انجام داده است .
این نظریه امروزه در بین فرقه ها و نحله های عرفانی سراسر جهان رایج است ، و البته گرچه کاملا صحیح نیست اما رگه هایی از حقیقت در آن وجود دارد .
واقعیت این است که روح عوالم دیگری را قبل از حلول در جسم کنونی خویش ، پشت سر گذاشته است ، اما نه به شکلی که معتقدین به تناسخ ، قائل شده اند .
در اسلام چنین بیان شده است که ارواح قبل از حلول در اجساد کنونی خویش در « عالم ذر » زندگی می کرده اند و قبل از آن هم در « عالم ارواح » .
مدت عالم ارواح دو هزار سال بوده است و پس از آن ، ارواح به عالم ذر و یا « عالم میثاق » وارد شده اند ، که در آن عالم خداوند عهدها و میثاقهایی را از ارواح گرفته است . در این مورد روایات و احادیث معتبری وجود دارد که در صورت نیاز ذکر خواهم کرد .
اعتقاد بیشتر علماء شیعه و سنی بر این است که در عالم ذر ، روح در بدنهای ذره ای بسیار کوچکی ولی با همین مشخصات که امروز در دنیا دارد زندگی می کرده است و آنچنان که ما امروز با این بدنهای دنیوی زندگی می کنیم ، آنها هم در عالم ذر زندگی می کرده اند و با هم معاشرت نیز داشته اند و همینطور که ما امروزه صاحب اختیار هستیم ، انان نیز صاحب اختیار بوده اند . حلول روح در اجساد این عالم نیز نه بر حسب تصادف که بر اساس اعمال و سایر عواملی است که در عالم ذر بر ارواح حاکم بوده است .
ضمنا از آیات و روایات چنین استفاده می شود که ارواح انسانها در عالم ذر با افراد و مکانهایی برخورد داشته اند و صاحب معارفی بوده اند که همزمان با تولد شخص در این عالم ، فراموش می شود . این است علت اینکه گاهی با کسانی برخورد می کنیم و یا در مکانهایی می رویم که برایمان آشناست .
نکته جالب دیگری که در این مورد هست این است که انسان در عوالم قبل صاحب علوم بسیار و معارف بزرگی شده است که قسمتی از آن امروز به صورت غریزه و فطرت و عقل در او جلوه می کند و همچنین به دلیل اختیاری که داشته است ، توانسته است در راه حق و یا باطل سیر کند و در آن عالم نیز ارواح با ادیان و مذاهب و عقاید گوناگون زندگی می کرده اند و بر همان اساس در این عالم ، در محیطی متناسب با زندگی قبلشان متولد می شوند . ( در چهار ماهگی زمان حمل ، روح وارد جسم می شود )
در پایان ذکر این نکته ضروری است که گرچه انسان شرایط و مقتضیات هدایت و یا ضلالت را از عالم قبل به این دنیا آورده است ، اما در این دنیا نیز در انتخاب راهش کاملا آزاداست و به همین دلیل است که در اسلام بیشتر در مورد عوالم بعد از این حیات دنیوی صحبت شده است تا در مورد عوالم قبل از این عالم .
« و اوفوا بعهدالله اذا عهدتم و لا تنقضواالایمن بعد توکیدها و قد جعلتم الله علیکم کفیلا ان الله یعلم ما تفعلون * و لاتکونوا کالتی نقضت غزلها من بعد قوة انکثا »
« و به عهد الهی چون پیمان بستید ، وفا کنید و سوگندهایتان را پس از موکد داشتن آنها ، مشکنید ، حال آنکه خداوند را بر خود ضامن گرفته اید ، بی گمان خداوند به آنچه می کنید آگاه است * و همانند آن زنی مباشید که پشمهایش را که می بافت ، پس از محکم داشتن ، رشته رشته وا می تافت »
در مورد «عالم ذر» در ميان دانشمندان، مفسران، متكلمان و محدثان، گفتوگوهاى زيادى واقع شده است و اين، نشانگر پيچيدگى موضوع (عالم ذر) مىباشد.
خداى سبحان در قرآن كريم مىفرمايد: «به خاطر بياور زمانى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم، «ذريه» آنها را برگرفت و آنان را گواه بر خودشان گرفت و از آنها پرسيد: آيا من پروردگار شما نيستم؟ آنان همگى گفتند: آرى، ما گواهى داديم. اين كار را خداوند به خاطر آن انجام داد كه در روز قيامت نگوييد ما از اين موضوع - توحيد و معرفه الله - غافل بوديم». حال، اين ظهور و بروز (در عالم ذر) كه واقع شده، به چه صورت انجام گرفته است و منظور از عالم ذر چيست؟ در ميان علما آراي مختلفي است از جمله : 1-منظور از عالم «ذر»، عالم «ارواح» است؛ يعنى، خداوند در آغاز، ارواح انسانها را آفريد و مخاطب ساخت و از آنان اقرار بر توحيد گرفت.
براي مطالعه ي بيشتر ميتوانيد از کتاب معارف قرآن جلد 1 و2 آيت الله مصباح كه بسيار زيبا و روان بحث كرده اند استفاده کنيد 2-منظور از «ذر»، اجزاى بسيار كوچك نيست؛ بلكه ذر به معناى ذريه (فرزندان) است؛ خواه كوچك و صغير باشند يا بزرگ و كبير. بنابراين، سؤال و جواب در ميان انسان و خداوند، به وسيله پيامبران و به زبان «قال» مىباشد. 3-سؤال و جواب بين انسان و خداوند، به زبان حال، صورت گرفته است؛ آن هم بعد از بلوغ، كمال و عقل. 4- علامه طباطبائى مىگويد: موجودات داراى دو نوع وجودند؛ يك وجود جمعى در نزد خدا كه در قرآن به عنوان ملكوت از آن ياد شده است و ديگرى وجودات پراكنده كه با گذشت زمان، به تدريج ظاهر مىشوند. به اين ترتيب، عالم انسانيت دنيوى، مسبوق به عالم انسانيت ديگرى است كه در آن جا، هر موجودى با شهود باطنى، خدا را مشاهده كرده، به واحديت او اعتراف مىكند و سؤال و جواب در عالم «ذر»، مربوط به آن جا مىشود.
در مورد «عالم ذر» در ميان دانشمندان، مفسران، متكلمان و محدثان، گفتوگوهاى زيادى واقع شده است .در قرآن كريم به عالم ذر اشارت رفته آنجا كه فرموده است: «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى..(1) وهنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذريّه آنان را برگرفت وايشان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: چرا، گواهى داديم.... حال، اين ظهور و بروز (در عالم ذر) كه واقع شده، به چه صورت انجام گرفته است و منظور از عالم ذر چيست؟ در ميان علما آراي مختلفي است از جمله : ذر درلغت: ... بمعنی تفرق هست .لان الله ذرهم فی الارض . (2) ودر اصطلاح دینی: 1- منظور از عالم «ذر»، عالم «ارواح» است؛ يعنى، خداوند در آغاز، ارواح انسانها را آفريد و مخاطب ساخت و از آنان اقرار بر توحيد گرفت. 2- ذر به معناى ذريه (فرزندان) است؛ سؤال و جواب در ميان انسان و خداوند، به وسيله پيامبران و به زبان «قال» مىباشد. 3- سؤال و جواب بين انسان و خداوند، به زبان حال، صورت گرفته است؛ آن هم بعد از بلوغ، كمال و عقل. 4- مراد تمثیل است نه امر واقع برخی چون زمخشری , بیضاوی , شیخ طوسی , سید قطب , علامه شرف الدین عاملی و میرداماد و از معاصرین مانند استاد محمدتقی جعفری و دیگران قائلند که این آیه در مقام بیان واقع نیست , بلکه از طریق تمثیل به مسئله ی فطرت اشاره دارد به نظر این ها منظور آیه این است که خداوند با اعطای نعمت های بی شمار و اعطای عقل به انسان , گویا توقع و انتظار دارد انسان در مقابلش تعظیم کند, و انسان هم طبق ذات و فطرت خود, به این خطاب مجازی خداوند لبیک گفته است .
.... 5- علاّمه طباطبائی میگویند: موجودات دارای دو نوع وجودند، یک وجود جمعی در نزد خدا ـ که در قرآن به عنوان ملکوت از آن یاد شده است ـ و دیگر وجودات پراکنده که با گذشت زمان به تدریج ظاهر میشوند. به این ترتیت عالم انسانیت دنیوی، مسبوق به عالم انسانیت دیگری است که در آن جا هیچ موجودی محجوب از پروردگار نیست و با شهود باطنی او را مشاهده کرده و به واحدیت. او اعتراف میکند و سؤال و جواب در عالم «ذر» مربوط به آن جا میشود.(3) آيت الله جوادى آملى بعد از بررسى نظريات مفسران در آيه، دو احتمال را موجه دانستهاند. الف : بيان تمثيلى: هر چند ظاهر آيه حاكى از گفت و گويى بين خدا و انسان و گرفتن اقرار است، ولى اين آيه در مقام بيان واقع نيست، بلكه مقصود صرفاً تمثيل است. خداوند در واقع از فرزندان آدم اقرار نگرفته، بلكه مراد آن است كه گويا خداوند از همه انسانها اقرار گرفته است. مسئله ربوبيت خدا و عبوديت انسان به قدرى روشن است كه گويا همه انسانها گفتند «بلى». شيوه بيان اين آيه بيان تمثيلى است مانند آيه يازدهم سوره فصلت كه فرمود: «سپس آهنگ آفرينش آسمان كرد و آن بخارى بود، پس از آن به زمين فرمود: خواه يا ناخواه بياييد. آن دو گفتند: فرمانپذير آمديم (4) آن دو گفتند با رغبت مىآييم، در حالى كه در واقع گفت و گويى بين خدا و آسمان و زمين واقع نشده است. پس در آيه ميثاق (عالم ذر) امر و نهى لفظى نيست، بلكه در حقيقت تمثيل است. ب)بيان واقعى: معناى دوم كه بيشتر مورد نظر است، اين مىباشد كه آيه صرفاً تمثيل نيست، بلكه به لسان گفت و گو از واقعيتى سخن مىگويد كه در خارج رخ داده و واقعيت اين است كه خداوند با زبان دو حجت خود با انسان سخن گفته است: يكى زبان عقل (پيمبر درونى انسان) و ديگرى زبان وحى از طريق انبيا (پيامبران بيرونى). اين دو حجت، خدا را به انسان مىنمايانند و ربوبيت او را بيان مىكنند. اين دو از هيچ انسانى دريغ نشده است. با وجود اين دو حجت، ديگر انسان نمىتواند ادعاى فراموشى و غفلت كند. نكتهاى كه از آيه به دست مىآيد، نوعى تقدم اين ميثاق بر زندگى انسان مىباشد. از اين رو حجت باطنى (عقل) و ظاهرى(وحى) هر چند تقدم زمانى بر انسان و اعمال ارادى او ندارد، ولى بر مكلف شدن انسان حداقل تقدم رتبى دارد؛ يعنى ابتدا حجت بر عبد تمام مىشود، سپس مكلف به تكاليف الهى مىگردد. بنابراين مقصود آيه، گفت و گوى لفظى بين خدا و انسان نيست، بلكه اعطاى دو حجت محكم الهى به انسان است.(5) بنابراین میتوان نتیجه گرفت که: عالم ذر همان عالم ملکوت و عالم عقل است که قبل از خلقت زمانی وجسمانی انسان ؛ نوع آن خلق شده بود چنانچه فلاسفه و عرفا نیز قول به خلقت عالم نوع هر موجودی از جمله انسان را قائلند واینکه هر انسانی عالم روحانی وعقلی ومثالی اش خلق شده بود واین بدن تحت اراده آن وجود روحانی حیات دارد. وبا مرگ بدن آن روح همچنان پایدار است....... به بیان دیگر :همه موجودات قبل از آنكه در لباس وجود ظاهر شوند در جاي ديگري طراحي مي شوند و بعد از آن شكل مي گيرند. اين طراحي و اين شكل وجود آن پديده را تا انتهاي عمر آن همراهي مي كند و هر زمان كه طرح برداشته شود شكل آن پديده هم محو مي گردد. اين روح كلي كه در عالم يكي است و دو تا نيست نه كم و نه زياد مي شود و نه تكثير و نه قابل احضار است. (ازآن تعبیر به مثل افلاطونی نیز میشود.) پی نوشت: 1-سوره اعرافآیه 172 2- مجمع البحیرین ج 3 ص 308 / کتاب العین ج8 ص 175 3- المیزان، ج 8، ص 320 – 333 4- سوره فصلت آیه 11 5- ر.ك: فطرت در قرآن، تفسير موضوعى قرآن كريم، آيتالله جوادى آملى
جناب گمنام
از توضیحات خوب و مفید شما بی نهایت سپاسگزارم.
یه سوال:
آیا امکان دارد انسان اتفاقات و حوادثی که در عالم ذر برایش رخ داده است را به خاطر بیاورد؟
یزید بن حسن قال : حدثنی موسی بن جعفر علیهما السلام قال : قال الصادق جعفر بن محمد علیهما السلام من صلی علی النبی صلی الله علیه و آله فمعناه انی انا علی المیثاق و الوفاء الذی قبلت حین قوله : الست بربکم قالوا بلی (اعراف آیه 172). یزید بن حسن گوید : حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام برایم چنین گفت : که پدرم امام صادق علیه السلام فرمود : شخصی که بر پیامبر صلوات می فرستد مفهومش آنست که من بر سر پیمان خود باقی هستم و به « بلی » که در عالم فطرت [ ذر ] به سوال « الست بربکم قالوا بلی » (1) گفته ام وفادارم .
برخی اخبار در خصوص عالم ذر یا همان عالم فطرت از رسول گرامی اسلام و اهل بیت طاهرینش به دست ما رسیده ، که حسب اودعته علم ما کان و ما یکون 2 مؤید این است که بزرگواران خود شاهد و مخبر و خبرنگار آن عالم بوده و نسبت به آن عالم دانا و آگاه هستند و لازمه این خبر آوری به یاد داشتن آن عالم است .
۱- آیا من مالک و پروردگار شما نیستم معانی الاخبار مرحوم شیخ صدوق اعلی الله مقامه فی معنی الصلاة علی النبی صلی الله علیه و آله
2 - یعنی خداوند علم آنچه گذشته و آنچه که در آینده رخ خواهد داد را به حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و اهل بیت عصمت و طهارت به ودیعه نهاده شده است . ( دعای ندبه )
بسمه تعالی در آیه 172 سوره اعراف که به آمیثاق معروف است بعضی از مفسرین موطن میثاق راعالم ذ رمیدانند که آن را عالم قبل از تعلق ارواح به ابدان می دانندعالمی که ذریه بنی آدم از صلب آنها خارج شد وخداوند آنها را بر خودشان گواه گرفت وپرسید آیا من پروردگار تان نیستم که همگی گفتند بلی.در اینجا به همکین مقدار بسنده میکنیم برای اطلاعات بیشتر میتوان به المیزان ،8،ذیل همین آیه مراجعه کرد.
سلام
حالااین عالم ذر به چه دردی انصافا میخوره؟!! ازش که چیزی یادمون نیست!! چرا روح از همون اول نیومد اینجا ؟؟ اصلا اون میثاقی که بستیم که یادمون نیست پس به چه دردی میخوره!! بهتر نبود خدا یه کاری میکرد که اون عهدمون یادمون باشه ؟؟؟ تا الان کسی چیزی نگه و کسی شکایتی نداشته باشه و کسی شک نکنه که خدایی هست و آخرتی موجود هست و... عهد بستیم بعدم میگید اومدیم ولی یادمون نیست!! خب به چه دردی میخوره سرکار نیستیم؟!!! ملت وقتی یه عهدی میبندن یا از قصد یادشون میره(!!!) یا بلا ملایی سرشون میاد فراموشی میگیرن یا واقعا فراموش میکنن که اونم خب ممکنه مهم نبوده باشه و بشر خب فراموش کنه اما این عهدی که با خدا بستیم انصافا خیلیه خیلی باحال بوده ولی خب یادمون رفته خب به چه دردی می خوره تازه اونوقت میگید بعدا خدا تو قیامت میگه مگه من با شما عهد نبستم که... خیلی نامردیه انصافا خودش یه کاری کرده که یادمون بره بعدم خودش حالمونو میگیره !!! انصافا این چه جور با عقل جور در میاد!!!
سلام بحث جالب است اما سئوال دوست عزیز kusheshکاملا به جا است که این عالم ذری که شما گفتید به درد ما نمی خورد وچیزی جز جبر برایمان نخواهد داشت.بنابراین از تمامی نظریات مطرح در بحث ذر به معنای فطرت صحیح می نماید چون ما با فطرت ووجدانمان قبل هر چیز خدا وهستی را درک می کنیم واین که خدا معرفتش را در ما قرار داده مشعر به این معناست.
نظريه علامه مجلسى پيرامون روايات عالم ذر
علامه مجلسى(ره) بعد از نقل روايات مربوط به عالم ذر مىگويد:
«بدان كه روايات اين باب از متشابهات اخبار و از مشكلات آثار وارد است كه بزرگان شيعه در آن اقوال مختلفى دارند:
از جمله اخبارىها گفتهاند: اجمالاً به آن ايمان داريم گر چه از حقيقت معناى آنها بى خبريم. لذا، علم آن را به اهل آن موكول مىكنيم.
برخى نيز اين روايات را حمل بر تقيه كردهاند و آنها را با روايات عامه موافق دانستهاند. چون ائمه برخى اوقات براى رد گم كردن بعضى مطالب را موافق عامه مىگفتند تا نگويند شيعه غير از اهل سنت چيزى را مىگويد.
زيرا اين روايات با روايات اختيار و استطاعت و اين كه انسان در اين جهان مختار است و خود سرنوشت خود را مىسازد مخالف است.
بعضى آن را كنايه از علم ازلى خداوند دانستهاند و گفتهاند: مقصود آن است كه خداوند موقعى خلق را آفريد خود به احوال و اوضاع آينده آنان واقف بود.
عدهاى ديگر نيز اين روايات را استعاره و مجاز و كنايه از استعدادها دانستهاند و مىگويند:
خداوند مىخواهد بفرمايد: انسانها داراى استعدادهاى مختلفى هستند كه بعضى واقعاً حق طلب، حق جو و خيرخواه مىباشند. آنها فطرتاً سر و كارشان با توحيد است، و بعضى بد سرشت هستند كه به بدگرايى گرايش دارند و بر ضد توحيد حركت مىكنند.
سپس علامه مجلسى(ره) مىفرمايد:
«بهتر آن است كه پيرامون اين گونه مسائل بحث نشود زيرا عقل ما از درك آن عاجز است.
و پس از آن نظريه شيخ مفيد(ره) و سيد مرتضى(ره) و فخر رازى(ره) را مطرح مىكند.» (15)
آیا امکان دارد انسان اتفاقات و حوادثی که در عالم ذر برایش رخ داده است را به خاطر بیاورد؟
سلام پیشتر آرای صاحب نظران، درباره عالم ذر (جایگاه میثاق) در مقاله ای مستقل، در انجمن کلام و عقائد/کلیات/ مورد بررسی قرار گرفت. در این مجال، بدلیل ارتباط سؤال، با بخشی از مقالۀ مذکور، همان قسمت را تقدیم می کنم:
علامه طباطبایی معتقد است که مقصود آیه میثاق (و اذ اخذ میثاق ربه ...)، جنبه ملکوتیانسانهاست؛ یعنی جای شهود و اشهاد و جایگاه میثاق، ملکوت انسانهاست؛ زیرا با توجهبه ظاهر آیه که فرمود «و اذ اخذ؛ یعنی به یاد بیاور»، استفاده میشود که اولاً، قبلاز این جایگاه محسوس، جایگاه نامحسوس دیگری وجود داشته است که در آن جا میثاق انجامگرفته است. ثانیاً، صحنه اخذ میثاق، بر نشئه حس و طبیعت مقدم است. ثالثاً، چون ایندو جایگاه با هم متحدند و از هم جدا نیستند، خداوند به انسان ملکی و مادی امرمیکند که به یاد آن جایگاه ملکوتی باشد و وقتی به یاد آن جایگاه باشد، آن را حفظمیکنند.1
این نظریه در میانعلما مورد توجه جدی قرار گرفته است و آنان، نظرهای مختلفی درباره آن اظهار کردهانداستاد جوادی آملی، استاد جعفر سبحانی و شهید دکتر بهشتی این نظریه را نقد و بررسیکردهاند.
طبق نظریه علامه وتمامی کسانی که عالم ذر و گفتوگوی بین انسان و خدا را پذیرفتهاند، فلسفه وجود آنعالم این است که انسان با شهود باطنی، خدا را مشاهده و به وحدانیت او اعتراف نمودهاست و این شهود، باعث میشود که در عالم مادی که موانع مختلفی سر راه دارد، آن عالمرا و شهود خدای خویش را که سرمایه اصلی هدایت و نجات اوست، فراموش نکند و تا زمانیکه آن میثاق و آن شهود فطری در درون جان انسان زنده باشد، راه انحراف را در پیشنخواهد گرفت و در واقع، آن شهود عالم ملکوت و عالم ذر، میتواند تضمین کننده نجاتانسان و ماندن بر صراط توحید باشد؛ البته این امکان وجود دارد که انسان، گنجینههایعالم ملکوت و فطرت را با آلودگیهای گناه و حب دنیا دفن کند؛ ولی اگر به پیامبران وامامان این امکان را بدهد که به آنها دسترسی پیدا کنند، آن گنجینهها را از زیرخروار خروار، حجاب نجات میدهند.
امام علی علیهالسلام درباره هدف بعثت میفرماید: «خداوند پیامبران خود رامبعوث فرمود و هر چند گاه، متناسب با خواستههای انسانها، رسولان خود را پی در پیاعزام کرد تا وفاداری به پیمان فطرت را از آنان بازجویند و نعمتهای فراموش شده رابه یاد آورند و با ابلاغ احکام الهی، حجت را بر آنها تمام نمایند و توانمندیهایپنهان شده عقلها را آشکار سازند».2
از جملات بالا به حکمت و فلسفه دوم برای عالم ذر میتوان پی برد و آن، سهولتیافتن هدایت انسانها توسط پیامبران و امامان و مصلحان است، وجود شهود عالم ملکوت وعالم ذر، این زمینه را برای رهبران دینی آماده میکند که بشر را به راحتی هدایتنمایند و با زنده نمودن آن پیمان و کشف گنجینههای فطرت، به سادگی انسانها را بهراه راست رهنمون سازند.
فلسفهدیگر این است که مصلحان و انسانهای متدین، از هدایت دیگران هرگز ناامید نشوند؛زیرا خواهند دانست که عوامل مختلفی در درون انسانها، آنان را برای اصلاح یاریمیرساند؛ عواملی مثل عقل آدمی، وجدان اخلاقی، فطرت و وجود عالم ذر و شهود ملکوتیآن.
در واقع، مجموعه اینها،عوامل ستون پنجم درونی به حساب میآیند که باعث میشوند مصلحان تا آخرین لحظه، ازهدایت انسانها ناامید نشوند و به همین جهت گاهی برخی افراد با یک جرقه در آخرینروزهای عمر خود، به فطرت حقیقی و شهود ملکوتی خود برگشته، در صراط حق و توحید قرارگرفتهاند.3 نتیجه ای که از این بحث حاصل می شود عبارت از این است که: چنانکه انسان با برطرف نمودن حجاب های نفسانی خود می تواند به ابعاد مخفی وجود خویش و به اصطلاح روانشناسان به ناخودآگاه ذهنش پی ببرد، با برطرف نمودن حجاب های ظلمانی و نورانی وجودش می تواند به مقام شهود باطنی رسیده و حقایق مخفیۀ عالم ماده و معنا و ظاهر و باطن را کشف کند. چنانکه حضرت علامه اشاره نمودند: "عالم ملکوت و ماده متحدند و از هم جدا نیستند" پس انسان با برداشتن حجاب ها می تواند به حقایق عالم ذر که به عبارتی همان گنجینه های عالم ملکوت و فطرت است را کشف، و مشاهده کند. و در حقیقت، حکمت آمدن پیامبران و امامان (ع) برای در آوردن این گنجینه ها و دفائن عقول و فطرت آدمی از زیر خروارها خروار، گناه و آلودگی بوده است. موفق باشید ...:roz: پاورقی______________________
1. المیزان، ج 8، ص 334. 2. نهج البلاغه، محمددشتی، ص 38. 3. بنقل از سایتحوزه نت، مقالۀ انسان و عالم ذر.
در مورد «عالم ذر» در ميان دانشمندان، مفسران، متكلمان و محدثان، گفتوگوهاى زيادى واقع شده است و اين، نشانگر پيچيدگى موضوع (عالم ذر) مىباشد.
خداى سبحان در قرآن كريم مىفرمايد: «به خاطر بياور زمانى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم، «ذريه» آنها را برگرفت و آنان را گواه بر خودشان گرفت و از آنها پرسيد: آيا من پروردگار شما نيستم؟ آنان همگى گفتند: آرى، ما گواهى داديم. اين كار را خداوند به خاطر آن انجام داد كه در روز قيامت نگوييد ما از اين موضوع - توحيد و معرفه الله - غافل بوديم». حال، اين ظهور و بروز (در عالم ذر) كه واقع شده، به چه صورت انجام گرفته است و منظور از عالم ذر چيست؟ در ميان علما آراي مختلفي است از جمله : 1-منظور از عالم «ذر»، عالم «ارواح» است؛ يعنى، خداوند در آغاز، ارواح انسانها را آفريد و مخاطب ساخت و از آنان اقرار بر توحيد گرفت.
براي مطالعه ي بيشتر ميتوانيد از کتاب معارف قرآن جلد 1 و2 آيت الله مصباح كه بسيار زيبا و روان بحث كرده اند استفاده کنيد 2-منظور از «ذر»، اجزاى بسيار كوچك نيست؛ بلكه ذر به معناى ذريه (فرزندان) است؛ خواه كوچك و صغير باشند يا بزرگ و كبير. بنابراين، سؤال و جواب در ميان انسان و خداوند، به وسيله پيامبران و به زبان «قال» مىباشد. 3-سؤال و جواب بين انسان و خداوند، به زبان حال، صورت گرفته است؛ آن هم بعد از بلوغ، كمال و عقل. 4- علامه طباطبائى مىگويد: موجودات داراى دو نوع وجودند؛ يك وجود جمعى در نزد خدا كه در قرآن به عنوان ملكوت از آن ياد شده است و ديگرى وجودات پراكنده كه با گذشت زمان، به تدريج ظاهر مىشوند. به اين ترتيب، عالم انسانيت دنيوى، مسبوق به عالم انسانيت ديگرى است كه در آن جا، هر موجودى با شهود باطنى، خدا را مشاهده كرده، به واحديت او اعتراف مىكند و سؤال و جواب در عالم «ذر»، مربوط به آن جا مىشود.
در مورد «عالم ذر» در ميان دانشمندان، مفسران، متكلمان و محدثان، گفتوگوهاى زيادى واقع شده است
.در قرآن كريم به عالم ذر اشارت رفته آنجا كه فرموده است: «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى..(1) وهنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذريّه آنان را برگرفت وايشان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: چرا، گواهى داديم....
حال، اين ظهور و بروز (در عالم ذر) كه واقع شده، به چه صورت انجام گرفته است و منظور از عالم ذر چيست؟
در ميان علما آراي مختلفي است از جمله :
ذر درلغت: ... بمعنی تفرق هست .لان الله ذرهم فی الارض . (2)
ودر اصطلاح دینی:
1- منظور از عالم «ذر»، عالم «ارواح» است؛ يعنى، خداوند در آغاز، ارواح انسانها را آفريد و مخاطب ساخت و از آنان اقرار بر توحيد گرفت.
2- ذر به معناى ذريه (فرزندان) است؛ سؤال و جواب در ميان انسان و خداوند، به وسيله پيامبران و به زبان «قال» مىباشد.
3- سؤال و جواب بين انسان و خداوند، به زبان حال، صورت گرفته است؛ آن هم بعد از بلوغ، كمال و عقل.
4- مراد تمثیل است نه امر واقع برخی چون زمخشری , بیضاوی , شیخ طوسی , سید قطب , علامه شرف الدین عاملی و میرداماد و از معاصرین مانند استاد محمدتقی جعفری و دیگران قائلند که این آیه در مقام بیان واقع نیست , بلکه از طریق تمثیل به مسئله ی فطرت اشاره دارد به نظر این ها منظور آیه این است که خداوند با اعطای نعمت های بی شمار و اعطای عقل به انسان , گویا توقع و انتظار دارد انسان در مقابلش تعظیم کند, و انسان هم طبق ذات و فطرت خود, به این خطاب مجازی خداوند لبیک گفته است .
ادامه دارد......
....
5- علاّمه طباطبائی میگویند: موجودات دارای دو نوع وجودند، یک وجود جمعی در نزد خدا ـ که در قرآن به عنوان ملکوت از آن یاد شده است ـ و دیگر وجودات پراکنده که با گذشت زمان به تدریج ظاهر میشوند. به این ترتیت عالم انسانیت دنیوی، مسبوق به عالم انسانیت دیگری است که در آن جا هیچ موجودی محجوب از پروردگار نیست و با شهود باطنی او را مشاهده کرده و به واحدیت. او اعتراف میکند و سؤال و جواب در عالم «ذر» مربوط به آن جا میشود.(3)
آيت الله جوادى آملى بعد از بررسى نظريات مفسران در آيه، دو احتمال را موجه دانستهاند.
الف : بيان تمثيلى: هر چند ظاهر آيه حاكى از گفت و گويى بين خدا و انسان و گرفتن اقرار است، ولى اين آيه در مقام بيان واقع نيست، بلكه مقصود صرفاً تمثيل است. خداوند در واقع از فرزندان آدم اقرار نگرفته، بلكه مراد آن است كه گويا خداوند از همه انسانها اقرار گرفته است. مسئله ربوبيت خدا و عبوديت انسان به قدرى روشن است كه گويا همه انسانها گفتند «بلى». شيوه بيان اين آيه بيان تمثيلى است مانند آيه يازدهم سوره فصلت كه فرمود: «سپس آهنگ آفرينش آسمان كرد و آن بخارى بود، پس از آن به زمين فرمود: خواه يا ناخواه بياييد. آن دو گفتند: فرمانپذير آمديم (4) آن دو گفتند با رغبت مىآييم، در حالى كه در واقع گفت و گويى بين خدا و آسمان و زمين واقع نشده است.
پس در آيه ميثاق (عالم ذر) امر و نهى لفظى نيست، بلكه در حقيقت تمثيل است.
ب)بيان واقعى: معناى دوم كه بيشتر مورد نظر است، اين مىباشد كه آيه صرفاً تمثيل نيست، بلكه به لسان گفت و گو از واقعيتى سخن مىگويد كه در خارج رخ داده و واقعيت اين است كه خداوند با زبان دو حجت خود با انسان سخن گفته است: يكى زبان عقل (پيمبر درونى انسان) و ديگرى زبان وحى از طريق انبيا (پيامبران بيرونى). اين دو حجت، خدا را به انسان مىنمايانند و ربوبيت او را بيان مىكنند. اين دو از هيچ انسانى دريغ نشده است.
با وجود اين دو حجت، ديگر انسان نمىتواند ادعاى فراموشى و غفلت كند.
نكتهاى كه از آيه به دست مىآيد، نوعى تقدم اين ميثاق بر زندگى انسان مىباشد. از اين رو حجت باطنى (عقل) و ظاهرى(وحى) هر چند تقدم زمانى بر انسان و اعمال ارادى او ندارد، ولى بر مكلف شدن انسان حداقل تقدم رتبى دارد؛ يعنى ابتدا حجت بر عبد تمام مىشود، سپس مكلف به تكاليف الهى مىگردد. بنابراين مقصود آيه، گفت و گوى لفظى بين خدا و انسان نيست، بلكه اعطاى دو حجت محكم الهى به انسان است.(5)
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که:
عالم ذر همان عالم ملکوت و عالم عقل است که قبل از خلقت زمانی وجسمانی انسان ؛ نوع آن خلق شده بود چنانچه فلاسفه و عرفا نیز قول به خلقت عالم نوع هر موجودی از جمله انسان را قائلند واینکه هر انسانی عالم روحانی وعقلی ومثالی اش خلق شده بود واین بدن تحت اراده آن وجود روحانی حیات دارد. وبا مرگ بدن آن روح همچنان پایدار است.......
به بیان دیگر :همه موجودات قبل از آنكه در لباس وجود ظاهر شوند در جاي ديگري طراحي مي شوند و بعد از آن شكل مي گيرند. اين طراحي و اين شكل وجود آن پديده را تا انتهاي عمر آن همراهي مي كند و هر زمان كه طرح برداشته شود شكل آن پديده هم محو مي گردد. اين روح كلي كه در عالم يكي است و دو تا نيست نه كم و نه زياد مي شود و نه تكثير و نه قابل احضار است. (ازآن تعبیر به مثل افلاطونی نیز میشود.)
پی نوشت:
1-سوره اعرافآیه 172
2- مجمع البحیرین ج 3 ص 308 / کتاب العین ج8 ص 175
3- المیزان، ج 8، ص 320 – 333
4- سوره فصلت آیه 11
5- ر.ك: فطرت در قرآن، تفسير موضوعى قرآن كريم، آيتالله جوادى آملى
جناب گمنام
از توضیحات خوب و مفید شما بی نهایت سپاسگزارم.
یه سوال:
آیا امکان دارد انسان اتفاقات و حوادثی که در عالم ذر برایش رخ داده است را به خاطر بیاورد؟
چنین چیزی امکان ندارد چون عالم ارواح ذر(ارواح) عالم شهود باطنی می باشد و کسی نمیتواند چیزی را به خاطر بیاورد چون اسباب دو عالم فرق دارند
یزید بن حسن گوید : حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام برایم چنین گفت : که پدرم امام صادق علیه السلام فرمود : شخصی که بر پیامبر صلوات می فرستد مفهومش آنست که من بر سر پیمان خود باقی هستم و به « بلی » که در عالم فطرت [ ذر ] به سوال « الست بربکم قالوا بلی » (1) گفته ام وفادارم .
معانی الاخبار مرحوم شیخ صدوق اعلی الله مقامه فی معنی الصلاة علی النبی صلی الله علیه و آله
بسمه تعالی
در آیه 172 سوره اعراف که به آمیثاق معروف است بعضی از مفسرین موطن میثاق راعالم ذ رمیدانند که آن را عالم قبل از تعلق ارواح به ابدان می دانندعالمی که ذریه بنی آدم از صلب آنها خارج شد وخداوند آنها را بر خودشان گواه گرفت
وپرسید آیا من پروردگار تان نیستم که همگی گفتند بلی.در اینجا به همکین مقدار بسنده میکنیم برای اطلاعات بیشتر میتوان به المیزان ،8،ذیل همین آیه مراجعه کرد.
سلام
حالااین عالم ذر به چه دردی انصافا میخوره؟!! ازش که چیزی یادمون نیست!! چرا روح از همون اول نیومد اینجا ؟؟ اصلا اون میثاقی که بستیم که یادمون نیست پس به چه دردی میخوره!! بهتر نبود خدا یه کاری میکرد که اون عهدمون یادمون باشه ؟؟؟ تا الان کسی چیزی نگه و کسی شکایتی نداشته باشه و کسی شک نکنه که خدایی هست و آخرتی موجود هست و... عهد بستیم بعدم میگید اومدیم ولی یادمون نیست!! خب به چه دردی میخوره سرکار نیستیم؟!!! ملت وقتی یه عهدی میبندن یا از قصد یادشون میره(!!!) یا بلا ملایی سرشون میاد فراموشی میگیرن یا واقعا فراموش میکنن که اونم خب ممکنه مهم نبوده باشه و بشر خب فراموش کنه اما این عهدی که با خدا بستیم انصافا خیلیه خیلی باحال بوده ولی خب یادمون رفته خب به چه دردی می خوره تازه اونوقت میگید بعدا خدا تو قیامت میگه مگه من با شما عهد نبستم که... خیلی نامردیه انصافا خودش یه کاری کرده که یادمون بره بعدم خودش حالمونو میگیره !!! انصافا این چه جور با عقل جور در میاد!!!
سلام بحث جالب است اما سئوال دوست عزیز kusheshکاملا به جا است که این عالم ذری که شما گفتید به درد ما نمی خورد وچیزی جز جبر برایمان نخواهد داشت.بنابراین از تمامی نظریات مطرح در بحث ذر به معنای فطرت صحیح می نماید چون ما با فطرت ووجدانمان قبل هر چیز خدا وهستی را درک می کنیم واین که خدا معرفتش را در ما قرار داده مشعر به این معناست.
نظريه علامه مجلسى پيرامون روايات عالم ذر
علامه مجلسى(ره) بعد از نقل روايات مربوط به عالم ذر مىگويد:
«بدان كه روايات اين باب از متشابهات اخبار و از مشكلات آثار وارد است كه بزرگان شيعه در آن اقوال مختلفى دارند:
از جمله اخبارىها گفتهاند: اجمالاً به آن ايمان داريم گر چه از حقيقت معناى آنها بى خبريم. لذا، علم آن را به اهل آن موكول مىكنيم.
برخى نيز اين روايات را حمل بر تقيه كردهاند و آنها را با روايات عامه موافق دانستهاند. چون ائمه برخى اوقات براى رد گم كردن بعضى مطالب را موافق عامه مىگفتند تا نگويند شيعه غير از اهل سنت چيزى را مىگويد.
زيرا اين روايات با روايات اختيار و استطاعت و اين كه انسان در اين جهان مختار است و خود سرنوشت خود را مىسازد مخالف است.
بعضى آن را كنايه از علم ازلى خداوند دانستهاند و گفتهاند: مقصود آن است كه خداوند موقعى خلق را آفريد خود به احوال و اوضاع آينده آنان واقف بود.
عدهاى ديگر نيز اين روايات را استعاره و مجاز و كنايه از استعدادها دانستهاند و مىگويند:
خداوند مىخواهد بفرمايد: انسانها داراى استعدادهاى مختلفى هستند كه بعضى واقعاً حق طلب، حق جو و خيرخواه مىباشند. آنها فطرتاً سر و كارشان با توحيد است، و بعضى بد سرشت هستند كه به بدگرايى گرايش دارند و بر ضد توحيد حركت مىكنند.
سپس علامه مجلسى(ره) مىفرمايد:
«بهتر آن است كه پيرامون اين گونه مسائل بحث نشود زيرا عقل ما از درك آن عاجز است.
و پس از آن نظريه شيخ مفيد(ره) و سيد مرتضى(ره) و فخر رازى(ره) را مطرح مىكند.» (15)
برای رجوع کتاب فطرت ایت الله جوادی املی ومقاله فصلنامه قبسات > شماره 36 > یادکردی از عهد اول (بازشناسی عالم ذر با رویکردی تفسیری) جالب ومفید خواهد بود
سلام
پیشتر آرای صاحب نظران، درباره عالم ذر (جایگاه میثاق) در مقاله ای مستقل، در انجمن کلام و عقائد/کلیات/ مورد بررسی قرار گرفت.
در این مجال، بدلیل ارتباط سؤال، با بخشی از مقالۀ مذکور، همان قسمت را تقدیم می کنم:
علامه طباطبایی معتقد است که مقصود آیه میثاق (و اذ اخذ میثاق ربه ...)، جنبه ملکوتی انسانهاست؛ یعنی جای شهود و اشهاد و جایگاه میثاق، ملکوت انسانهاست؛ زیرا با توجه به ظاهر آیه که فرمود «و اذ اخذ؛ یعنی به یاد بیاور»، استفاده میشود که اولاً، قبل از این جایگاه محسوس، جایگاه نامحسوس دیگری وجود داشته است که در آن جا میثاق انجام گرفته است. ثانیاً، صحنه اخذ میثاق، بر نشئه حس و طبیعت مقدم است. ثالثاً، چون این دو جایگاه با هم متحدند و از هم جدا نیستند، خداوند به انسان ملکی و مادی امر میکند که به یاد آن جایگاه ملکوتی باشد و وقتی به یاد آن جایگاه باشد، آن را حفظ میکنند.1
این نظریه در میان علما مورد توجه جدی قرار گرفته است و آنان، نظرهای مختلفی درباره آن اظهار کردهاند استاد جوادی آملی، استاد جعفر سبحانی و شهید دکتر بهشتی این نظریه را نقد و بررسی کردهاند.
طبق نظریه علامه و تمامی کسانی که عالم ذر و گفتوگوی بین انسان و خدا را پذیرفتهاند، فلسفه وجود آن عالم این است که انسان با شهود باطنی، خدا را مشاهده و به وحدانیت او اعتراف نموده است و این شهود، باعث میشود که در عالم مادی که موانع مختلفی سر راه دارد، آن عالم را و شهود خدای خویش را که سرمایه اصلی هدایت و نجات اوست، فراموش نکند و تا زمانی که آن میثاق و آن شهود فطری در درون جان انسان زنده باشد، راه انحراف را در پیش نخواهد گرفت و در واقع، آن شهود عالم ملکوت و عالم ذر، میتواند تضمین کننده نجات انسان و ماندن بر صراط توحید باشد؛ البته این امکان وجود دارد که انسان، گنجینههای عالم ملکوت و فطرت را با آلودگیهای گناه و حب دنیا دفن کند؛ ولی اگر به پیامبران و امامان این امکان را بدهد که به آنها دسترسی پیدا کنند، آن گنجینهها را از زیر خروار خروار، حجاب نجات میدهند.
امام علی علیهالسلام درباره هدف بعثت میفرماید: «خداوند پیامبران خود را مبعوث فرمود و هر چند گاه، متناسب با خواستههای انسانها، رسولان خود را پی در پی اعزام کرد تا وفاداری به پیمان فطرت را از آنان بازجویند و نعمتهای فراموش شده را به یاد آورند و با ابلاغ احکام الهی، حجت را بر آنها تمام نمایند و توانمندیهای پنهان شده عقلها را آشکار سازند».2
از جملات بالا به حکمت و فلسفه دوم برای عالم ذر میتوان پی برد و آن، سهولت یافتن هدایت انسانها توسط پیامبران و امامان و مصلحان است، وجود شهود عالم ملکوت و عالم ذر، این زمینه را برای رهبران دینی آماده میکند که بشر را به راحتی هدایت نمایند و با زنده نمودن آن پیمان و کشف گنجینههای فطرت، به سادگی انسانها را به راه راست رهنمون سازند.
فلسفه دیگر این است که مصلحان و انسانهای متدین، از هدایت دیگران هرگز ناامید نشوند؛ زیرا خواهند دانست که عوامل مختلفی در درون انسانها، آنان را برای اصلاح یاری میرساند؛ عواملی مثل عقل آدمی، وجدان اخلاقی، فطرت و وجود عالم ذر و شهود ملکوتی آن.
در واقع، مجموعه اینها، عوامل ستون پنجم درونی به حساب میآیند که باعث میشوند مصلحان تا آخرین لحظه، از هدایت انسانها ناامید نشوند و به همین جهت گاهی برخی افراد با یک جرقه در آخرین روزهای عمر خود، به فطرت حقیقی و شهود ملکوتی خود برگشته، در صراط حق و توحید قرار گرفتهاند.3
نتیجه ای که از این بحث حاصل می شود عبارت از این است که: چنانکه انسان با برطرف نمودن حجاب های نفسانی خود می تواند به ابعاد مخفی وجود خویش و به اصطلاح روانشناسان به ناخودآگاه ذهنش پی ببرد، با برطرف نمودن حجاب های ظلمانی و نورانی وجودش می تواند به مقام شهود باطنی رسیده و حقایق مخفیۀ عالم ماده و معنا و ظاهر و باطن را کشف کند.
چنانکه حضرت علامه اشاره نمودند: "عالم ملکوت و ماده متحدند و از هم جدا نیستند" پس انسان با برداشتن حجاب ها می تواند به حقایق عالم ذر که به عبارتی همان گنجینه های عالم ملکوت و فطرت است را کشف، و مشاهده کند. و در حقیقت، حکمت آمدن پیامبران و امامان (ع) برای در آوردن این گنجینه ها و دفائن عقول و فطرت آدمی از زیر خروارها خروار، گناه و آلودگی بوده است.
موفق باشید ...:roz:
پاورقی______________________
1. المیزان، ج 8، ص 334.
2. نهج البلاغه، محمد دشتی، ص 38.
3. بنقل از سایت حوزه نت، مقالۀ انسان و عالم ذر.