داستان يحيى بن اكثم و امام محمّد جواد عليه السلام دلالت بر چه دارد؟

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
داستان يحيى بن اكثم و امام محمّد جواد عليه السلام دلالت بر چه دارد؟

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام
داستانی است از يحيى بن اكثم و امام محمد جواد علیه السلام که آن مرد از امام درباره حکم شکار در احرام سوال کرد.
و امام با سوالاتی پشت سر هم شقوق قضیه را مطرح کرد و ادامه داستان...

یکی از بندگان خدا،در بحث با ما،برای ردّ تقلید از مجتهدین و دقت در مسایل دینی به این داستان استناد کرد و گفت امام هم میخواست بفهماند که نباید اینقدر دقیق شوی و این داستان انتها ندارد و هرچه سوال کنی پیچیده تر میشود.

از کارشناسان محترم درخواست اصل حدیث را داشتم به همراه آدرس آن و تفسیری از این قضیه که چه درسی در این نهفته است و آیا حرف این مستدل در استدلال با این داستان صحیح است؟

با سلام

این حدیث در منابع مختلفی آمده :

ـ أحمد بن علي بن أبي طالب الطبرسي في (الاحتجاج) عن الريان بن شبيب ـ في حديث ـ أن القاضي يحيى بن أكثم استأذن المأمون أن يسأل أبا جعفر الجواد (عليه السلام) عن مسألة فأذن له، فقال: ما تقول في محرم قتل صيدا؟ فقال أبو جعفر (عليه السلام): قتله في حل أو حرم، عالما كان المحرم أم جاهلا، قتله عمدا أو خطأ، حرا كان المحرم أو عبدا، صغيرا كان أو كبيرا، مبتدئا بالقتل أم معيدا، من ذوات الطير كان الصيد أم من غيره، من صغار الصيد كان أم من كبارها، مصرا كان أو نادما، في الليل كان قتله للصيد أم بالنهار، محرما كان بالعمرة إذ قتله أو بالحج كان محرما؟ فتحير يحيى بن أكثم ـ إلى أن قال ـ فقال المأمون لابي جعفر (عليه السلام): إن رأيت ـ جعلت فداك ـ أن تذكر الفقه فيما فصلته من وجوه قتل المحرم لنعلمه ونستفيده، فقال أبو جعفر (عليه السلام): إن المحرم إذا قتل صيدا في الحل وكان الصيد من ذوات الطير وكان الطير من كبارها فعليه شاة، وإن أصابه في الحرم فعليه الجزاء مضاعفا، وإذا قتل فرخا في الحل فعليه حمل فطم من اللبن، وإذا قتله في الحرم فعليه الحمل وقيمة الفرخ، وإن كان من الوحش وكان حمار وحش فعليه بقرة، وإن كان نعامة فعليه بدنة وإن كان ظبيا فعليه شاة، وإن كان قتل من ذلك في الحرم فعليه الجزاء مضاعفا (هديا بالغ الكعبة) وإذا أصاب المحرم ما يجب عليه الهدي فيه وكان إحرامه بالحج نحره بمنى وإن كان إحرامه بالعمرة نحره بمكة، وجزاء الصيد على العالم والجاهل سواء وفي العمد عليه المأثم، وهو
موضوع عنه في الخطأ، والكفارة على الحر في نفسه، وعلى السيد في عبده، والصغير لا كفارة عليه وهي على الكبير واجبة، والنادم يسقط ندمه عنه عقاب الاخرة، والمصر يجب عليه العقاب في الاخرة.
ورواه المفيد في (الارشاد) عن الريان بن شبيب ونقله منه علي بن عيسى في (كشف الغمة)
ورواه محمد بن أحمد بن علي الفتال الفارسي في (روضة الواعظين) عن الريان بن شبيب مثله .

وبصورت ارسال درتحف العقول.

ضمنا چون امام جواد علیه آلاف السلام در خرد سالی به امامت رسیدند و این برای دشمنان حسود ، مایه مناظراتی گردید که قصد تحقیر امام (ع) را داشتند اما امام (ع) از همه آنها پیروز بیرون آمد و ربطی به مساله تقلید ندارد.

با تشکر از شما.
اگر ترجمه فارسی رو هم قرار بدید ممنون میشم.

اما در مورد برداشت از این حدیث،همون طور که عرض کردم،بعضی ها به خطا میروند.پاسخ به این افراد چطور است؟

چون مأمون تصميم بر آن گرفت كه دختر خويش، ام فضل را به همسرى (امام) ابو جعفر محمد بن على الرّضا عليه السّلام در آورد خاندانش نزد او آمدند و گفتند: اى امير مؤمنان تو را سوگند مى‏دهيم كارى نكنى كه امرى را كه به كف ماست از دستمان درآرى و جامه عزّت (خلافتى) را كه پوشيده‏ايم از تنمان بيرون كشى، و تو مى‏دانى كه ماجراى ميان ما و خاندان على از ديرگاه تا كنون چگونه بوده است. مأمون گفت: خاموش باشيد، به خدا من از هيچ يك از شما در باره كار او چيزى نپذيرم. گفتند اى امير مؤمنان تو دختر و آرام بخش ديده‏ات را به پسر بچه‏اى شوهر مى‏دهى كه هنوز در دين خدا فهمى نيافته و حلالش را از حرامش باز نمى‏شناسد و واجب را از مستحبّ تميز نمى‏دهد- (حضرت) ابو جعفر (جواد) عليه السّلام در آن هنگام نه سال داشت - كاش درنگ مى‏كردى تا او تربيت شود و قرآن بخواند و حلال و حرام را باز شناسد. مأمون گفت: به راستى كه او از شما فقيه‏تر و به (شناخت) خدا و پيامبر و سنّت و احكامش داناتر است و كتاب خدا را زا شما بهتر مى‏خواند و به محكم و متشابه و ناسخ و منسوخ و ظاهر و باطن و خاصّ و عامّ و شأن نزول و تفسيرش آگاه‏تر از شماست. از او پرسش كنيد و بيازماييد اگر مطلب چنان بود كه شما توصيف كرديد از شما مى‏پذيرم و اگر چنان بود كه من توصيف كردم دانسته‏ام (و دانسته باشيد) كه اين مرد جانشين و جايگزين شماست. پس نزد او رفتند و به دنبال يحيى بن اكثم فرستادند كه آن روز قاضى القضاة بود و حاجت خود را از او خواستند و او را با هدايايى به طمع انداختند كه در برابر (حضرت) ابى جعفر (جواد) عليه السّلام با پرسشى فقهى كه وى جوابش را نداند، چاره‏جويى كند.
ادامه دارد ...

چون همه حضور يافتند و (حضرت) ابو جعفر (امام نهم) عليه السّلام نيز حاضر شد گفتند: اى امير مؤمنان اين قاضى است اگر رخصت فرمايى پرسش كند. مأمون گفت: اى يحيى از ابى جعفر در باره مسأله‏اى فقهى بپرس تا بنگرى دانش او در فقه تا چه پايه است. يحيى گفت: اى ابا جعفر، خدايت نكوحال دارد، در باره كسى كه در حال احرام شكار كرده چه گويى؟ (حضرت) ابو جعفر عليه السّلام فرمود: آيا شكار را در بيرون كشته يا در حرم، آگاه بوده يا ناآگاه، به عمد بوده يا به خطا، (كشنده) بنده بوده يا آزاد، خردسال بوده يا بزرگسال، نخستين شكار او بوده يا شكار مكرّر او، پرنده بوده يا جز آن، از پرندگان كوچك بوده يا بزرگ، (كشنده در احرام) اصرار بر ادامه شكار دارد يا پشيمان و توبه‏كار است، شكار به شب و در آشيانه آنها بوده يا به روز و آشكارا، براى حجّ احرام بسته بوده يا براى عمره؟ يحيى چنان واماند كه درماندگيش بر هيچ يك از حاضران مجلس پوشيده نماند و همگان از پاسخ (حضرت) ابو جعفر (جواد) عليه السّلام در شگفت شدند.
ادامه دارد ...

آنگاه مأمون گفت: اى ابا جعفر (دخترم را) خواستگارى كن. (حضرت) عليه السّلام فرمود: (بسيار خوب) آرى، اى امير مؤمنان. پس مأمون گفت: سپاس خداى را براى اعتراف به نعمت او، و خدايى سزاوار پرستش نيست جز خداوند براى بزرگداشت بزرگى او و درود بر محمد و آل او به هنگام نام بردن او. امّا بعد: فرمان خداوند به مردم اين بوده كه آنان را به تميز حلال از حرام بى‏نيازى دهد و از اين رو (خداى) عزّ و جلّ فرمود: وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى‏ مِنْكُمْ وَ الصَّالِحِينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ- پس بى‏همسران خويش و بردگان و كينزكان صالح خود را به همسرى ديگران دهيد؛ و اگر تهيدست باشند خداوند از بخشش خويش آنان را توانگر مى‏گرداند، و خداوند گشايشگر داناست.» سپس، به راستى، محمد بن على، امّ الفضل دختر عبد اللَّه را خواستگارى كرده و پانصد درهم به او مهر داده و من او را به همسرى وى دادم. اى ابا جعفر قبول دارى؟ (حضرت) ابو جعفر عليه السّلام فرمود: من اين همسرى را به اين مهر قبول كردم. آنگاه مأمون جشن همسرى بر پا كرد و به مردم از خاص و عام و اشراف و كارمندان به قدر مراتبشان جايزه داد و به هر طبقه به اندازه شايستگى‏اش صله بخشيد.
ادامه دارد ...

چون مردم پراكنده شدند مأمون (به حضرت جواد عليه السّلام) گفت: اى ابا جعفر، اگر صلاح دانى آنچه بر هر يك از آن دسته‏ها در كشتن شكار واجب است به ما بفرما. (حضرت) عليه السّلام فرمود: به راستى، چون كسى در حال احرام شكارى را در بيرون از حرم بكشد و شكار از پرندگان بزرگ باشد يك گوسفند كفّاره بر اوست، و اگر در حرم بكشد دو چندان كفاره دارد. اگر جوجه‏اى در بيرون از حرم بكشد برّه‏اى از شير گرفته بر اوست ولى بهاى جوجه بر او نيست زيرا در حرم نبوده‏ و اگر در حرم باشد، برّه و بهاى جوجه بر اوست ولى اگر آن شكار وحشى باشد؛ در مورد گورخر، گاوى است و اگر شتر مرغ باشد، شترى كفّاره آن است و اگر نتواند شصت بينوا را غذا دهد، و اگر اين را هم نتواند هجده روز روزه بدارد. و اگر گاوى باشد، گاوى بر اوست و اگر نتواند، سى بينوا را غذا دهد و اگر نتواند نه روز روزه بدارد. و اگر آهويى باشد گوسفندى بر اوست و اگر نتواند، ده بينوا را غذا دهد و اگر نتواند سه روز روزه بدارد. اگر در حرم شكارش كرده است كفاره‏اش (در هر مورد) دو چندان است «و بايد آن را به كعبه برساند و قربانى كند» و حقّ واجب آن است كه اگر در (احرام) حجّ باشد در منى، بدان جا كه مردم قربانى كنند كفّاره را بكشد. اگر در (احرام) عمره باشد در مكه در پناه كعبه بكشد و به اندازه بهايش (نيز) صدقه بدهد تا دو چندان باشد. و همچنين اگر خرگوشى يا روباهى شكار كند گوسفندى بر اوست و به اندازه بهاى گوسفند نيز صدقه دارد. اگر كبوترى از كبوتران حرم را بكشد يك درهم صدقه دهد و يك درهم نيز براى كبوتران حرم دانه ريزد. و اگر جوجه كبوتر باشد نيم درهم و اگر تخم باشد يك چهارم درهم. و هر خلافى كه احرام بسته ناخودآگاه و به خطا مرتكب شود كفّاره ندارد جز شكار كه كفّاره دارد آگاهانه باشد يا ناآگاهانه، خطا باشد يا به عمد و هر خلافى كه برده كند كفّاره‏اش بر صاحب برده باشد همان گونه كه صاحبش كفّاره خلاف خود را بايد بدهد. و هر خلافى كه از خردسال سرزند كفّاره‏اى ندارد. و اگر بار دوّم شكار او باشد خدا از او انتقام مى‏كشد (و به كفّاره رفع گناه نشود). اگر احرام بسته شكار را نشان دهد و ديگرى آن را بكشد كفّاره بر اوست. و آن كس كه اصرار (بر شكار مكرّر) دارد پس از (پرداخت) كفّاره (در دنيا)، در آخرت نيز عذاب دارد. و اگر پشيمان و توبه‏كار است پس از (پرداخت) كفّاره (در دنيا) عذابى در آخرت ندارد. اگر شبانه به خطا از آشيانه‏هايشان شكار كرده كفّاره‏اى بر او نيست مگر آنكه آهنگ شكار داشته، و اگر به عمد شكار كند چه شب باشد و چه روز كفّاره بر اوست و آن كه براى حج احرام بسته بايد كفّاره را در مكّه قربانى كند.
(راوى) گويد: مأمون دستور دارد كه اين بيانات را از گفته (حضرت) ابى جعفر عليه السّلام بنويسند.
ادامه دارد ...

آنگاه روى به خانواده خود كه اين همسرى را ناروا شمرده بودند كرد و گفت: آيا در ميان شما كسى بود كه چنين پاسخى گويد؟ گفتند: نه به خدا، و قاضى هم (نمى‏توانست)، پس گفتند: اى امير مؤمنان تو از ما داناتر بودى. (مأمون) گفت: واى بر شما، آيا نمى‏دانيد كه اين خاندان (نبوّت) از سرشت اين آفريدگان ديگر نيستند؟ و آيا نمى‏دانيد كه پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله از حسن و حسين عليهما السّلام كه دو كودك بودند بيعت گرفت و جز اين دو از ديگر كودكان بيعت نپذيرفت؟ آيا نمى‏دانيد كه پدرشان على عليه السّلام هنگامى كه نه ساله بود به پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله ايمان آورد و خداوند قبول كرد و پيامبرش ايمان او را پذيرفت، در حالى كه ايمان هيچ كودكى جز او پذيرفته نمى‏شود؟ و پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله هيچ كودكى را جز او دعوت (به اسلام) نفرمود؟ آيا نمى‏دانيد كه به راستى اينان خاندانى هستند كه از نژاد يك ديگرند و آنچه بر آخرين ايشان مى‏گذرد همان است كه بر نخستين ايشان گذرد؟

تحف العقول، ص: 451