گاهی اوقات یه اتفاقی میفته ولی نمیدونم از سهل انگاری خودم بوده و یا حکمت خدا
میگیم برگی از درخت نمیفته مگر با خواست خدا
ایا پشت هر خواست خدا یه حکمتی هست یا یه سری اتفاقات معمولی اند و نیاز به فکر ندارن؟؟
یه مثال میزنم تا واضح تر شه:
یه لیوان خریده بودم که خیلی دوسش داشتم
همون شب اولی که خریدم توش آب جوش ریختیم.بیچاره تحملش رو نداشت و فورا شکست
از اون موقع تا حالا که چند سال میگذره این سوال تو ذهنمه.
ایا باید بهش فکر کنم که چرا شکسته؟؟مثلا شاید پولش حلال نبوده(در صورتی که تو خونه ما خیلی بهش دقت میشه و انشاءالله که همه پولمون حلاله ولی خب احتمال خطا هست)
ویا اینکه بگم یه سهل انگاری از خودم بوده.و نباید مستقیم توش اب جوش میریختیم؟؟؟؟
ایا تفاوتی هست؟؟از کجا باید به این تفاوت پی ببریم؟؟
به چه چیزهایی دقت کنیم و از کنار کدوم مسائل بگذریم؟؟
یه لیوان خریده بودم که خیلی دوسش داشتم همون شب اولی که خریدم توش آب جوش ریختیم.بیچاره تحملش رو نداشت و فورا شکست
این دنیا عالم اسباب و مسببات هست و از این دست اتفاقات، زیاد پیش میاد که مثلا درجه حرارت بیرون لیوان کمتر باشد و در اثر انبساط ناگهانی، یک لیوان بشکند. البته اگر به دیده ی عبرت به این قضیه ها نگاه کنیم، گاهی خدای سبحان میخواهد که به آدم، تلنگر بزند که این چیزی که دوستش داری لایق دوست داشتن نیست.
مثلا اگر شکر را در چای بهم بزنیم شیرین میشود و این یه قانون است نمیتونیم بگیم در اثر سهل انگاری من چای شیرین شده !!! و از این مثالها !!! همه چی بر اثر قانون میچرخه پس شکستن لیوان شما هم طبق یه قانون شکسته !!! مثل اون جمله که میگن اگر از بالای یه ساختمان چهار طبقه خودت را بندازی پایین میمیری مهم نیست نیست که ادم خوبی باشی یا نه چون قانون جاذبه به این چیزها نگاه نمیکنه !!! پس تو این دنیا اگر قانونها را عمل نکنی اتفاقات بدی می افتد !!! اگر گناه کنیم اتفاق بد برایمان میافتد و اگر کار خوب کنیم اتفاق خوب این یه قانون است و برای همه مسائل این دنیا و زندگی حکم میکنه !!! مهم این است که قانونها را بدانیم و عمل کنیم
گاهی اوقات یه اتفاقی میفته ولی نمیدونم از سهل انگاری خودم بوده و یا حکمت خدا
میگیم برگی از درخت نمیفته مگر با خواست خدا
ایا پشت هر خواست خدا یه حکمتی هست یا یه سری اتفاقات معمولی اند و نیاز به فکر ندارن؟؟
با سلام و عرض ادب الف) خداوند متعال انسان را موجودی مختار آفریده و خدا وند متعال نیز خواسته که ما کارهایمان را با اختیار خودمان انجام دهیم؛ لذا قید اختیار ضروری افعال انسان خواهدبود .که البته خداوند متعال انسان را مؤید به قوه عاقله نیز نموده و او را نیز هدایت نموده است . ب) نظام عالم هستی بر اساس قانون اسباب و مسببات شکل می پذیرد که البته هر معلولی زائیده علتی خاص خواهد بود. ج) در نظام عالم هستی قضا و قدر الهی حکمفرمااست ودر خصوص انسان، او با اعمال اختیاری خود دخیل و تاثیر گذار در قدر خویش است. به این معنا که جزئیات مسائل زندگی ما بر اساس انتخاب خود ما شکل می پذیرند. د) افعالی که در حیطه اختیار انسان صورت می پذیرد از آن جهت که فعل انسانند، مستند به انسان خواهد بود؛ اما این به معنای استقلال انسان در فاعلیت نخواهد بود بلکه در طول فاعلیت او ، فاعلیت الهی قرار دارد و اراده او در طول اراده خدا معنا پیدا می کند. ز) اعتقاد به قضا و قدر الهی به معنای سلب مسؤلیت ما از افعالمان نخواهد بود ؛ بلکه همچنان که گفته شد آینده ما در گروی انتخاب خودما خواهد بود. بنابراین کوتاهی های افراد به حساب سوء اختیار خود آنها است، نه اینکه قدر آنان از پیش چنین رقم خورده باشد به صورتی که آنان هیچ نقشی در تغییر آن نداشته باشند. و) نکته دیگری که باید بدان توجه داشت این است که عالم محل امتحان و ابتلای انسان است خداوند انسان مختار را در این دنیا مورد امتحان خویش قرار می دهد که برخی از حوادث با این امر شناخته می شوند«وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالَّثمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ». (بقره: 155) قطعاً همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى و كاهش در مالها و جانها و ميوهها آزمايش مىكنيم، و بشارت ده به استقامت كنندگان. بنابراین هر امری ایجاد شده از علتی است که در مورد انسان این علت قابل تغییر است به اختیار انسان که همین امر مورد اختیار، قضای فرد را نیز تشکیل می دهد.
یکی از دوستان بحث جالبی رو مطرح کرد که تفسیر یکی از ایات قران بود ظاهرا
میگفت
ما هر راهی که انتخاب کنیم
چه خوب و ییا بد
هر چی هم که باشه خدا سعغی میکنه اخرش رو ختم به خیر کنه و خوب بشه
واسه اینه ما هر غلطی هم کنیم باز اخرش یه روزنه امیدی هست
چنان که گویی بهترین تقدیرمون این بوده
در صورتی که بهتر بود کار بهتر رو انجام بدیم و ببینیم که چی در انتظارمونه
ولی حیف که انسان بودن آزمایش سختیه!!!
مثل همون شکستن لیوان.که به اختیار من مربوط نمیشد .یک پدیده فیزیکی بود
یا اینکه فکر کنید تصادف کنم.
عرضم اینه که آیا باید بعدش فکر کنم که چرا تصادف کردم و آیا مجازات گناهی بوده که شاید قبلا مرتکب شدم،یا یک پیشامد بوده
و یا گم شدن یه وسیله
اینها یک پیشامدی هستند که یا به سهل انگاری ما مربوط میشه و یا به پدیده توجیه شده ی علمی و یا ...
حالا میخوام بدونم آیا در تمام این مواردی که در طول روز پیش میاد باید فکر کنم و ببینم حکمت خدا چی بوده یا ساده از کنارش بگذرم؟؟؟
همچنان ممنون
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
با سلام و عرض ادب هرچیزی در این دنیا برای خود قدَری دارد و هر معلولی نیز تابع علت تامه خود می باشد. شکسته شدن لیوان، معلول علت تامه خود بوده؛ یعنی علت تامه شکستن لیوان محقق شده که آن لیوان شکسته شده است. اما اینکه شما بخواهید آنرا مرتبط به علل غیر عادی نمائید اثباتا و نفیا نمی توان پاسخ قاطعی داد؛ زیرا ممکن است امری صرفا عادی بوده و لیوان تنها با تحقق حرارت فلان درجه ای تاب تحمل خود را از دست داده و شکسته شده و ممکن است علل غیر عادی هم در این امر مدخلیت داشته باشند که حتی ممکن است چنین اتفاقات کوچکی از ضررهای بیشتر نیز جلوگیری نمایند. اما نکته ای که لازم است مد نظر ما قرار گیرد این است که سعی کنیم اعمالمان بر اساس تطبیق با شریعت بوده باشد و در انجام کارها دقت لازم را مبذول داریم که در این صورت نتیجه هر چه باشد جز خیر چیز دیگری نخواهد بود.
«لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ. براى آنچه از دست دادهايد تأسف نخوريد، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشيد.الحدید/23».
fh بله بلاخره پشت هر اتفاقی قدرت الهی نهان بوده و اندیشه هم بوده مگر خدا ( ببخشید این حرف را می زنم ) کاری را از روی جهل انجام می دهد اصلا در خدمت خدا جهلی وجود ندارد پس کاری بی اندیشه نمی ماند ولی شاید ما در آن سطح نباشیم که بتوانیم آن را درک کنیم.
با تشکر از شما که ما را به فکر وا می دارد
ممنون از پاسخ ها
پس همونطور که اشاره کردم در همه امور حکمتی هست.حتی وقتی به ظاهر از سهل انگاری ما نشئت میگیره اما چون ما قدرت تحلیل همه مسائل رو نداریم،باید از کنارش بگذریم