حقوق متقابل زن و مرد از نظر من صحیح است یا خیر؟

تب‌های اولیه

666 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

شاید زمان پیامبر اکرم ص مهریه حکم یک هدیه

واجب رو داشته ،و هیچ مشکلی برای مردم بوجود

نمی اومد

چرا که اگر جدایی هم بعضا بین زن و شوهر

صورت ميگرفت ،زن باز فرصت یه ازدواج موفق

دیگه ای رو میداشت ،اما الان اینطور نیست و

یه زن باید خودش زندگیش رو بچرخونه

واگر مهریه رو نتونه بگیره در به در وبی خانمان

میشه .البته هر چند شامل همه ی خانمها نميشه

رستگاران;885713 نوشت:
در صیغع عقد ابتدا زن به مرد می گوید خد را زن تو کردم به مهر معلوم شده! و مرد می پذیرد ازدواج را

اینجا یعنی اینکه زن مهر را مشخص می کند و در صیغه اعلام می کند و مرد می پذیرد

مرد هم می تواند نپذیرد.

خیر بزرگوار
مرد مهریه را تعیین میکند، و زن مهر مشخص شده از سوی مرد را قبول میکند یا نمیکند

درمورد بالا زن میگوید خودر ا زن تو کردم به مهر معلوم شده، نگفته به مهری که معلوم کرده م!
یعنی به مهری که آقا داماد تعین نموده وزن هم آن مهر را پذیرفته و زمان دادنش هم مشخص است ( میزان مهریه و زمان دادنش معلوم شده است)

یازهرا سلام الله علیها

و طاها;885715 نوشت:
ا سلام و احترام

ایذاء مومن حرام است.

با توجه به نگاه شما

زن دوم گرفتن حرام است چون زن اذیت میشود... لا اقل برای زنهایی که از این کار اذیت میشوند... که ظاهرا بسیارند...

و خیلی امور مباح و مستحب و مکروه، حرام میشوند چون فلانی اذیت میشود.

امضایم را توجه کنید...

اینجا باید ببینیم ان کس که از حلال خدا اذیت میشود مشکل دارد یا ان کس که از حلال بهره می برد؟

سلام علیکم
باعرض ادب و احترام به محضر شما
از کجای کلام بنده برداشت نمودید که نگاهم این است زن دوم گرفتن حرام است زیرا ایذاءمومن است؟!!

اولا ازدواج یک امری است که مستحب است و به انجام دادنش تاکید میشود، و طلاق یک امر مکروه که انجام ندادنش بهتر است
ثانیا اگر مطلبی را که حقیر در پاسخ به کاربر محترم جناب رضا-د بیان نمودم کامل مطالعه فرموده باشید بنده مواردی را گفتم که با طلاق ایذاءمومن میشد( نه اینکه زن بی دلیل ناراحت شود!) فرض کنید خانمی تمکین نمیکند،مرد روشهای اسلام را برای متنبه شدنش انجام میدهد و او سر به راه نمیشود، اینجا آقا اورا طلاق میدهد ،حالا این خانم از اینکه آقا طلاقش داده رنجیده و ناراحت میشود،آیا هیچ کس اینجا میگوید این آقا در این جا ایذاء مومن کرد چونکه این خانم ناراحت شده است؟!! هرگز اینجا ایذاءمومن نخواهد بود حتی اگر خانم ناراحت شود
، بحث ما برسرمثالی بود که کاربر محترم جناب رضا- د فرودند و پاسخ بنده به مثال ایشان بود

در خصوص ازدواج مجدد هم همین است ،مردی که ازدواج مجدد میکند و رعایت عدالت میکند ناراحت شدن زن معنایی ندارد و اگر ناراحت شد ایذاء مومن نیست، اما همین مرد اگر اهل رعایت عدالت نباشد و با ازدواج مجددش زن اول یا دوم اذیت شود و حقوقشان نادیده گرفته شود هرچند خود ازدواج حلال بوده اما این آقا به دلیل عدم عدالت و ایذاء مومن مرتکب گناه میشود!
َ مَنْ كَانَتْ لَهُ امْرَأَتَانِ فَلَمْ يَعْدِلْ‏ بَيْنَهُمَا الْقِسْمَةَ مِنْ نَفْسِهِ وَ مَالِهِ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَغْلُولًا مَائِلًا شَفَتَهُ حَتَّى يَدْخُلَ النَّار
هر كه دو همسر (دائمى) داشته باشد، ولى در ميان آن دو عدالت واجب را رعایت نکند، در روز رستاخيز در حالى كه به غل و زنجير كشيده شده و بدنش كج گشته محشور گردد تا اينكه داخل دوزخ شود.
ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، النص، ص: 283

یازهراسلام الله علیها

Reza-D;885645 نوشت:
اصل سوال من این قسمت است و تمام این صغری کبری چیدن ها برای رسیدن به پاسخ این سوال است:

سوال من این است که آیا فقهِ شخصی (نه فقهِ عمومی) ، که مبتنی بر اخلاقیات باشد داریم یا خیر؟
به صورت زیر:

1 - فقه به حلال و حرام و..... بطور کلی و به شکل جامع می پردازد

2 - اخلاق به چگونگی عملکرد انسان در شرایط مختلف می پردازد اما در جایگاه تعیین حلال و حرام نمی تواند قرار بگیرد

3 - اینجا یک خلاء احساس میشود. با مثالی آن را توضیح خواهم داد. مثالی که استاد "مسلم" هم فرمودند

جوانی از مردی پولی را قرض می گیرد و زمانی هم برای بازپرداخت تعیین نمیشود. اما درست موقعی که جوان رفته و با این پول برای خودش مغازه ای زده و جنس توی آن ریخته و می خواهد استارت کار را بزند ، مرد میاید و پولش را طلب می کند (با اینکه نیازی ندارد و به شرایط جوان هم علم دارد). جوان از این مرد درخواست میکند که اگر پولت را الان بدهم زندگیم نابود میشود ، اما مرد میگوید حقم است و دلم می خواهد الان آن را بگیرم. اینجا عمل مرد غیرشرعی نیست ، اما غیراخلاقی است

حالا سوال من این است که آیا ممکن است یک عمل اخلاقی (با توجه به اینکه اخلاق نمی تواند تعیین واجب و حرام کند)
در شرایطی صرفاً برای همان شخص تبدیل به واجب یا حرام فقهی بشود؟

برای مثال در داستان بالا ، طلب کردن پول از نظر فقهی در شرایط کلی حرام نیست
اما در شرایطی که آن جوان داشته و با توجه به بی نیازی و آگاهی طلبکار
آیا ممکن است در اینجا و "فقط برای همین شخص" ، حکم درخواست طلب ، از مباح به حرام تغییر پیدا کند؟
به عبارتی یک "حکم فقهیِ عمومی" ، در کنار یک حکم اخلاقی ، تبدیل به "حکم فقهی شخصی" بشود؟



با سلام و احترام خدمت آقا رضای گل

هر آنچه از رفتار انسان ها که تحت عنوان احکام پنج گانه (حرام و مکروه و مباح و مستحب و واجب) قرار بگیرد در فقه از آن بحث می شود، اما این فقه عمومی قطعا به جزئیات و مصادیق هم نظر دارد، یعنی مثلا می گوید ایذاء مومن حرام است، لذا هر جایی تشخیص داده شود که این رفتار ایذاء مومن است و هیچ توجیهی ندارد، حرام خواهد بود، اما تشخیص آن، و اینکه کجا قواعهد فقهی بر یکدیگر حاکم هستند و مباحث جزئی تر را باید متخصصین این امر بیان کنند، چون از حیطه علم کلام خارج می شود.

یک مطلبی را در مورد مثالتان در پست قبلی ام نوشتم گویا ندیده اید، لذا دوباره در اینجا می آوردم:

ببینید وظیفه فقه همانطور که عرض کردم بیان کف کار است، این که کسی در حق کسی ظلم نکند، لذا طلبکار نمی تواند بدهکار را ملزم به فروش خانه، ماشین یا لوازم مایحتاج زندگی اش کند:

http://farsi.khamenei.ir/treatise-content?id=157#1768

باید توجه داشت که قوانین فقه خشک هستند چون می خواهند مرزهای حداقلی را تعیین کنند، بر خلاف اخلاق که هرچه بالاتر رود کامل تر است، اما فقه می خواهد حداقل را تعیین کند، لذا در اینجا از نظر فقهی نباید یک طرفه نگاه کرد، بالاخره طلبکار پولش در دست این است، پول زور که نمی خواهد، لذا حق را به او می دهد، بله، اگر برای بازپرداخت بدهی تاریخ تعیین کرده باشند طلبکارباید تا تاریخ پرداخت صبر کند، چون اینجا در حق آن کسی که طبق تاریخ برای پولی که قرض گرفته برنامه ریزی کرده ضایع می شود، لذا مهلت داده می شود:

http://farsi.khamenei.ir/treatise-content?id=157#4174

اما اگر تاریخ تعیین نکرده این نقصی در رفتار خود آن جوان است که برای پرداخت بدهی اش که هر لحظه امکان مراجعه طلبکار است تاریخ تعیین نکرده است، و روی آن برنامه ریزی و سرمایه گذاری کرده است!

لذا اینطور نست که فقه ناقص باشد، یا موجب ظلم شود، بلکه فقه برای ممانعت از ظلم آمده، اما طبیعتا نیاز به امری فراتر از است که اخلاق برای گام های بالاتری چون ایثار آن را بر عهده دارد.


[="Tahoma"][="DarkGreen"]

همای رحمت;885730 نوشت:
رو بدون هیچ علتی طلاق بده ، یعنی میشه گفت

این شوهر هیچ گناهی رو مرتکب نشده?

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته

نمی شود گفت بدون علته
همین که تمایلی به زن ندارد خودش یک علت است البته این به معنای این نیست که تا دلت رو زد سریع طلاق بده بلکه در ابتدا بنا بر صلح و سازش است و حتی عده طلاق رو هم که هست مرد می تواند رجوع کند به زن

این را کنار هم ببینیم اینکه یک مرد حتی دلش رو هم بزنه تا یک مدت وقت دارد دوباره از زن درخواست کند

و نکته دیگر بحث در مورد جوانی زن است اگر زن جوان باشد که باز خواهان خودش را خواهد داشت ان شاء الله[/]

اللیل والنهار;885688 نوشت:
سلام مجدد
کارشناس محترم پاسخ دهند
من خیلی وقت پیش یه کارشناس در دانشگاه در مورد اینجور مسائل صحبت میکردند ازشون پرسیدم گفتند که مهریه گویا دادند هدیه در مقابل مهر خانم در طول زندگی مشترک هست گویا آقا مهر و محبتی که خداوند در ذات خانم قرار داده رو از خانم طلب کند
یه همچین چیزی مطلب فراموشم شده متاسفانه
خواستم اگر این چیزی هم که در ذهن دارم نادرست هست اصلاح بفرمایید

سلام
خیر حرف اشتباهی نیست، بالاخره همه اینها همان جواب (جلب محبت) است در تعابیر مختلف، که انسان می تواند با چاشنی هنر آن را در قالب الفاظ و تعابیر مختلف بیان کند.

همای رحمت;885730 نوشت:
با سلام و عرض ادب

استاد گرامی آ یا یه شوهربا حق طلاقی که بهش دادن میتونه همسرش

رو بدون هیچ علتی طلاق بده ، یعنی میشه گفت

این شوهر هیچ گناهی رو مرتکب نشده?

با سلام و احترام

ببینید در مورد حکم این کار باید کارشناسان فقه و اخلاق پاسخ بدهند که از نظر فقهی و همچنین از نظر اخلاقی چه حکمی دارد، اما قطعا چنین حرکتی مورد رضایت خداوند نیست و اگر می بینید اجازه چنین کاری را داده است به این خاطر است که اولا اگر مرد حق طلاق نداشت اصلا به سمت ازدواج نمیرفت، چیزی که امروزه در غرب اتفاق افتاده، و به خاطر محدودیت طلاق در آیین کاتولیک و نیز سخت گیری های قوانین حکومتی، زنان و مردان خصوصا در اروپای شمالی بدون عقد شرعی، وبدون ثبت محضری در کنار هم زندگی می کنند! چیزی که برخی از آن به عنوان «ازدواج سفید» تعبیر می کنند. و ثانیا مرد که معمولا از نظر توان جسمی برتر از زن است را نمی توان به زور در خانه ای نگه داشت، چون اگر مایل به ماندن نباشد در حق زن و بچه اش ظلم می کند، لذا اسلام می گوید در را باز کنید تا برود. البته همان طور که عرض کردم زن می تواند با شرایطش در ازاء زحماتی که کشیده است، مبلغ برآورد شده تمام این زحمات را محاسبه و از شوهر مطالبه کند.

یارب;885744 نوشت:
درمورد بالا زن میگوید خودر ا زن تو کردم به مهر معلوم شده، نگفته به مهری که معلوم کرده م!
یعنی به مهری که آقا داماد تعین نموده وزن هم آن مهر را پذیرفته و زمان دادنش هم مشخص است ( میزان مهریه و زمان دادنش معلوم شده است)

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم عجل لولیک الفرج

سلام علیکم ورحمه الله و برکاته

اینکه زن در ابتدا جمله را می گوید گواه بر ابتدا است چون یک بحث دو طرفه است و با هم مذاکره می کنند حسن ختام رو کسی می گوید که اول است
مثلا می گیود حرف من این است و تمام قبول می کنی؟ با این شرط؟

بله قبول کردم!

اینجا شرط تزویج را صداق المعلوم کردند و زن در ابتدا تمایلش را ابراز می کند و مرد قبول می کند اینجا زن اگر مایل نباشد می تواند قبول نکند اما در موقع عقد زن قبول کرده اما مرد اختیار دارد قبول کند یا خیر

امیدوارم منظور را رسانده باشم؟(تو خود عقد که نهایی کردن مسئله است دقت کنید زن شرط صداق رو بیان می کند.)

حتی اگر سیره رو هم نگاه کنیم
حضرت علی اموالشون را عرضه با پیامبر(ص) کردند و حضرت(ص) از اموال امام(ع) مهر حضرت زهرا(س) را تعیین کردند.
(خراج از مقام نبوت رسول الله(ص) به مقام وکالت و ولاید پدیر حضرت(ص) توجه کنید شما چیز دیگری استنباط می کنید؟)
یا علی(ع)@};-

رستگاران;885713 نوشت:
در ازدواج حکم بالا به روشنی تکلیف زن در ازدواج را ادای حقوق زناشویی می داند!

پس آن صداق در قبال زناشویی است.

مرد اگر بخواهد که با آن زن زناشویی کند باید صداق را بدهد
و این توافقی است

و اگر زن بخواهد ان مرد را داشته باشد صداق رو مناسب حال او می گیرد

البته شاید یک زن بگوید خب چرا کم بگیرم که در ادامه برای ایشان بحث نفقه طرح می شود و برای حق مرد تمکین

که موضوع بعدی است

اینجا مشخص میشود که برای عمل زنا شویی صداق تعیین شود
و برای ادامه زندگی و روابط نفقه

بحث مهر بنا بر برداشتم می شود همان شب زفاف وبرای یک شب

که میزانش در توصیه هایی از اجرت کمتر نباشد
و از مهر السنه هم توصیه سیره است.

حال یک مرد ببنید حاضر است برای یک شب(با توجه به برداشت من از حکم) صداق 100 میلیونی بدهد؟
یا یک زن برای آن اگر طلب زاید کند آیا معقول است؟

البته اگر استاد نظرم اشتباه است اصلاح نمایند

با سلام و احترام
مقدماتی که چیده اید درست است اما طبق کتب فقهی مهریه و صداق نه فقط در برابر آغاز این تمکین جنسی، بلکه در ازاء ادامه آن نیز هست، که در جای خود بحث شده است، میتوانید به جواهرالکلام، ج30، ص162 مراجعه کنید، لذا انحصار آن برای رابطه اول صحیح نیست،

یارب;885746 نوشت:

سلام علیکم
باعرض ادب و احترام به محضر شما
از کجای کلام بنده برداشت نمودید که نگاهم این است زن دوم گرفتن حرام است زیرا ایذاءمومن است؟!!

اولا ازدواج یک امری است که مستحب است و به انجام دادنش تاکید میشود، و طلاق یک امر مکروه که انجام ندادنش بهتر است
ثانیا اگر مطلبی را که حقیر در پاسخ به کاربر محترم جناب رضا-د بیان نمودم کامل مطالعه فرموده باشید بنده مواردی را گفتم که با طلاق ایذاءمومن میشد( نه اینکه زن بی دلیل ناراحت شود!) فرض کنید خانمی تمکین نمیکند،مرد روشهای اسلام را برای متنبه شدنش انجام میدهد و او سر به راه نمیشود، اینجا آقا اورا طلاق میدهد ،حالا این خانم از اینکه آقا طلاقش داده رنجیده و ناراحت میشود،آیا هیچ کس اینجا میگوید این آقا در این جا ایذاء مومن کرد چونکه این خانم ناراحت شده است؟!! هرگز اینجا ایذاءمومن نخواهد بود حتی اگر خانم ناراحت شود
، بحث ما برسرمثالی بود که کاربر محترم جناب رضا- د فرودند و پاسخ بنده به مثال ایشان بود

در خصوص ازدواج مجدد هم همین است ،مردی که ازدواج مجدد میکند و رعایت عدالت میکند ناراحت شدن زن معنایی ندارد و اگر ناراحت شد ایذاء مومن نیست، اما همین مرد اگر اهل رعایت عدالت نباشد و با ازدواج مجددش زن اول یا دوم اذیت شود و حقوقشان نادیده گرفته شود هرچند خود ازدواج حلال بوده اما این آقا به دلیل عدم عدالت و ایذاء مومن مرتکب گناه میشود!
َ مَنْ كَانَتْ لَهُ امْرَأَتَانِ فَلَمْ يَعْدِلْ‏ بَيْنَهُمَا الْقِسْمَةَ مِنْ نَفْسِهِ وَ مَالِهِ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَغْلُولًا مَائِلًا شَفَتَهُ حَتَّى يَدْخُلَ النَّار
هر كه دو همسر (دائمى) داشته باشد، ولى در ميان آن دو عدالت واجب را رعایت نکند، در روز رستاخيز در حالى كه به غل و زنجير كشيده شده و بدنش كج گشته محشور گردد تا اينكه داخل دوزخ شود.
ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، النص، ص: 283

یازهراسلام الله علیها

با سلام و احترام

با گوشی جواب دادن سخت است لذا به این مقدار توضیح اکتفا میکنم

شما طلاق را به با دلیل و بی دلیل تقسیم کردید گویی تمام عوارض و اذیت ها فقز مخصوص ان طلاق بی دلیل است و ان دیگری اذیت نیست.
گفتید:
اما این طلاق ها باعث میشود همسرانتان اذیت شوند،

خواهر گرامی
این اذیت شدن به معنای ناراحت شدن نیست. خوب پس به چه معناست؟

گفتید
بی سرپرست شوند،

خواهر گرامی
اولا با طلاق گرفتن بی سرپرست نمیشوند چه طلاق با دلیل باشد و چه بی دلیل. ( البته این با دلیل و بی دلیل مبهم است و نباید صفر و صدی ان را معنا کرد)
دوما این اذیت کردن دیگران نیست چون فرزندی بی سرپرست نشده و حق کسی هم پایمال نشده است.
و سرپرستی زن بر مرد واجب نیست.

و گفتید
برای فرزندان مشکل ساز است ،

خواهر گرامی
هر طلاق مکروهی چه با دلیل و چه بی دلیل ممکن است مشکلاتی به وجود اورد اما این به معنای ظلم و اذیت کردن نیست. مگر اذیت کردن را همان ناراحتی بدانید.
پس نمیتوان گفت طلاق با دلیل مشکلاتش اذیت محسوب نمیشود و ایذا مومن نیست اما طلاق بدون دلیل، مشکلاتش، اذیت محسوب میشود...
یک بام و دو هوا که نمیشود...

گفتید
خانواده هایی که بی دلیل طلاق داید ( مادران و فرزندان) ممکن است دچار مشکلات روحی شوند و غیره

خواهر گرامی
در هر طلاقی ممکن است مشکلات روحی ایجاد شود.
پس نمیتوانید بگویید این طرف بام ایذا است اما ان طرف بام ایذا نیست.

گفتید
حال اگر فرض کنید بی دلیل زن بگیرید و طلاق دهید و فرض زنان بی سرپرست شوند

خواهر گرامی
سرپرستی زنان بر مرد واجب نیست و الا ازدواج واجب میشد نه مستحب.
سرپرستی فرزندان که معلوم است و نامشخص نیست.
اگر هم زن نیازمند است یا باید مانند مردان کار کند یا همسر اختیار کند یا مسلمانان و حکومت به او کمک کنند... نه اینکه چون بی سرپرست هستند باید کسی طلاقشان ندهد...
همچنین نفقه ی هر کسی از جمله زن بر عهده والدینش است.
و هر کسی باید با توجه به اولویت به مسلمانان کمک کند مثلا اول فامیل بعد همسایه بعد زن مطلقه...
خواهر گرامی
لذا اذیتی وجود ندارد مگر ناراحتی انها که ان هم ظاهرا مورد قبول شما نیست یعنی ناراحتی را به معنای ایذا نمیدانید.

مسلم;885762 نوشت:
احترام
مقدماتی که چیده اید درست است اما طبق کتب فقهی مهریه و صداق نه فقط در برابر آغاز این تمکین جنسی، بلکه در ازاء ادامه آن نیز هست، که در جای خود بحث شده است، میتوانید به جواهرالکلام، ج30، ص162 مراجعه کنید، لذا انحصار آن برای رابطه اول صحیح نیست،

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم عجل لولیک الفرج

سلام علیکم و رحمه الله وبرکاته

استاد منظور برای بعد محل پرداخت است (وجوب پرداخت تمام) است یا کلا در قبال نیاز زناشویی کل زندگی است؟

پس چرا نفقه برای تمکین در مسائل زناشویی قرار داده اند؟
یا وقتی مرد ناشز شد و نفقه زن را نداد آیا زن می تواند امتناع کند؟(اگر نمی تواند و شرایط برداشت پول را دارد در نهایت می تواند برای معاشش برود بیرون از خانه)
در صورتی که اگر بنا باشد صداق برای کل نیاز طول زندگی باشد خب دیگر این درخواست ظلم می شود مخصوصا وقتی مرد پرداخت کرده باشد؟ و زن امتناع کند.

استاد یک برداشت هم هست

اینکه صداق آغاز صله مرد به زن برای زناشویی است که توصیه به کم شده است
و نفقه استمرار آن

(البته باز می گویم می دانم که نیم مهریه قبل از رابطه است و حق انحصار زن می تواند باشد اما تمام آن در شب زفاف شاید این مفهوم مد نظر باشد؟)

یا علی(ع)@};-

رستگاران;885757 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم عجل لولیک الفرج

سلام علیکم ورحمه الله و برکاته

اینکه زن در ابتدا جمله را می گوید گواه بر ابتدا است چون یک بحث دو طرفه است و با هم مذاکره می کنند حسن ختام رو کسی می گوید که اول است
مثلا می گیود حرف من این است و تمام قبول می کنی؟ با این شرط؟

بله قبول کردم!

اینجا شرط تزویج را صداق المعلوم کردند و زن در ابتدا تمایلش را ابراز می کند و مرد قبول می کند اینجا زن اگر مایل نباشد می تواند قبول نکند اما در موقع عقد زن قبول کرده اما مرد اختیار دارد قبول کند یا خیر

امیدوارم منظور را رسانده باشم؟(تو خود عقد که نهایی کردن مسئله است دقت کنید زن شرط صداق رو بیان می کند.)

حتی اگر سیره رو هم نگاه کنیم
حضرت علی اموالشون را عرضه با پیامبر(ص) کردند و حضرت(ص) از اموال امام(ع) مهر حضرت زهرا(س) را تعیین کردند.
(خراج از مقام نبوت رسول الله(ص) به مقام وکالت و ولاید پدیر حضرت(ص) توجه کنید شما چیز دیگری استنباط می کنید؟)
یا علی(ع)


پیامبر صلوات الله علیه و آله از حضرت علی علیه السلام سوال میکنند برای مهریه چه داری؟! و حضرت چیزهایی که داشتد و میتوانستند مهرییه بدهند را بیان میکنند و حضرت زره را به عنوان مهریه قبول میکنند،
یعنی از حضرت زهرا سلام الله علیها نپرسیدند تو چه چیزی میخواهی مهریه ات باشد،همان رابگو تا از خواستگارت طلب کنم! بلکه ابتدا از حضرت علی سوال کردند چه چیزی را میتوانی به عنوان مهریه بدهی،؟ حضرت علی علیه السلام چیزهای را که به عنوان مهریه میتوانسند بدهند یان نموردند و حضرت زره را انتخاب کردند و درنهایت حضرت زهرا سلام الله علیها هم قبول کردد( تایید نهایی با دختر خانم است )

تاریخ، ازدواج حضرت فاطمه علیها السلام با علی علیه السلام را چنین گزارش کرده است:
حضرت علی علیه السلام برای خواستگاری حضرت زهرا علیها السلام به حضور پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: نیاز به ازدواج و تشکیل خانواده دارم، در خانه شما بزرگ شده‌ام و همیشه از الطاف شما برخوردار بوده‌ام، اگر موافقت فرمایید با زهرا ازدواج کنم.
پیامبر صلی الله علیه و آله که علی علیه السلام را به خوبی می‌شناخت و از صمیم قلب، آرزوی چنین وصلتی را داشت، فرمود: برای صداق (مهریه) چه داری؟

علی علیه السلام عرض کرد: شما از وضع من کاملًا اطلاع دارید، تمام داراییِ من، یک شمشیر، اسب، زره و شتری است که با آن آبیاری می‌کنم.

حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: به شتر نیاز داری، چون هم وسیله سواری توست و هم ابزار معاش، به شمشیر و اسب هم نیازمندی چون تو مرد جنگ و جهادی، اما بدون زره می‌توانی زندگی کنی. بنابراین، زره را به عنوان صداق (مَهر) قبول می‌کنم.

رسول خدا صلی الله علیه و آله، موضوع را با دخترش زهرا علیها السلام درمیان گذاشت، حضرت زهرا سلام الله علیهاموافقت کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله با همین مهریه حضرت زهرا علیها السلام را به عقد حضرت علی علیه السلام درآورد. پیامبر صلی الله علیه و آله زره را گرفت و به وسیله یکی از اصحاب به مبلغ پانصد درهم به فروش رسانید. با این مبلغ، جهیزیه ساده‌ای برای زهرا علیها السلام خرید؛ عطر و بوی خوش، تهیه کرد و نیز ولیمه ساده‌ای برای عروسی فراهم ساخت.

مانند این است در زمانه کنونی آقا پسر برود به خوستگاری، پدر دختر خانم برسد خب،چه چیزی میتوانی مهریه بدهی؟ آقا پسر بگوید سه ملیون پول در بانک دارم میتوانم مهریه کنم، یک دوره تفسیر قرآن هم دارم میتوان مهریه کنم، اینجا پدر دختر بگوید همان کتب تفسیر را انتخاب میکنیم، و به دخترش بگوید آقا پسر این رامیخواهد مهریه ات کند قبول میکنی؟

بنده اینگونه متوجه شده ام

یازهرا سلام الله علیها

استاد گرامی

حق ما خانمها رو هدیه ی صرف قلمداد بفرمائید

حق چند همسری آ قايون نمیدونم اسمش رو

چی میخوایم بگذارید?

مسلم;885749 نوشت:
با سلام و احترام خدمت آقا رضای گل
سلام به شما برادر عزیز

مسلم;885749 نوشت:
تشخیص آن، و اینکه کجا قواعد فقهی بر یکدیگر حاکم هستند و مباحث جزئی تر را باید متخصصین این امر بیان کنند، چون از حیطه علم کلام خارج می شود
قطعاً موضوعی کارشناسی است و تشخیص آن کار امثال بنده نیست
آنچه من در این چند تاپیک قصد داشتم بیان کنم را خانم "یارب" به خوبی فرمودند
نمی دانم کسی متوجهء مغز کلام ایشان شد یا خیر:

یارب;885502 نوشت:
این هدیه دادنش واجب است

بیشتر دوستان به کلمهء
"واجب" توجه می کنند و بر همین مبنا بحث و نتیجه گیری می کنند
در حالیکه تمام اصل بحث در کلمهء
"دادنش" نهفته است

اینکه زن و مرد حق یکدیگر را به عنوان یک حق فقهی محترم بشمارند ، میشود وظیفهء هر کدام
یعنی مرد نگوید چرا من باید مهریه بدهم! یا کار خانه وظیفهء زن است!
کما اینکه دیدیم خانمها از شنیدن چنین سخنانی چه حالی شدند
از آن طرف زن نگوید تو حق نداری ازدواج مجدد کنی! یا تو حق نداری مرا کنترل کنی!
یک مرد از شنیدن این حرفها همان حسی بهش دست می دهد که خانمها از شنیدن نادیده گرفته شدن حقوقشان

اما این یک طرف مسئله هست. یعنی اینکه هر کدام حق دیگری را محترم بشمارد
ولی وقتی بحث به حق خود
(نه حق دیگری) برسد ، همه چیز تغییر خواهد کرد
یعنی درست است که مرد باید حق دریافت مزد را برای زن محترم بشمارد
ولی معنایش آن نیست که زن هر زمان خواست از این حقش استفاده کند
یا درست است که زن باید حق ازدواج مجدد را برای شوهرش محترم بشمارد
اما معنایش آن نیست که مرد هر وقت دلش خواست برود زن دیگری بگیرد

لذا توضیح ایشان اشاره به همین نکته داشت که در اسلام آنچه مقدم است ، وظیفه است ، نه حق!
در این بحث کاری به اخلاق ندارم ، بلکه دارم درمورد تقابل حقوق و وظایف صحبت می کنم
مثالی میزنم لطفاً تمام دوستان دقت بفرمایند. همان مثالی که استاد "مسلم" گفتند را بررسی می کنیم

اگر هر کدام از دو طرف بخواهند ابتدا به

"حق" خود توجه کنند ، نتیجه چطور میشود؟
مردِ طلبکار میگوید من پولم را می خواهم! به من چه که تو چه شرایطی داری!
پسر جوان هم میگوید من تازه دارم سر و سامان می گیرم! می خواستی زمان تعیین کنی! اصلاً ندارم برو هر کاری می خواهی بکن!

حالا اگر هر کدام از اینها ابتدا به "وظیفه" خود و "حق طرف مقابل" فکر کنند نتیجه چه خواهد بود؟
مرد طلبکار میگوید ، این جوان تازه اول راه است ، منم که شکر خدا دست و بالم باز است. بعداً پولم را می گیرم
جوان هم میگوید ، حالا این آقا لطف کرده و پولش را طلب نمی کند. من چرا سوء استفاده کنم؟! تلاش می کنم زودتر طلبش را می دهم

می دانید نکتهء جالب ماجرا کجاست؟
در حالت اول دو نفر دنبال حقشان بودند ، اما هیچکدام به حقشان نرسیدند! (یا خیلی سخت می رسند)
اما در حالت دوم دنبال وظیفه شان بودند ، در نتیجه به حقشان هم خواهند رسید! آن هم با شادی و خوشی
البته لازمهء اجزایی شدن این حالت این است که دو نفر چنین باشند
ولی حتی اگر یک طرف اینطور باشد ، در قیامت آنچنان مورد لطف خدا خواهد بود که بیانش از زبان من خارج است

همای رحمت;885606 نوشت:
اگه دختر زهرایی باشه و ببينه شما علی گونه دارید باهاش رفتار میکنید یه ریال هم از شما نمی گیره
ولی به هر حال مهریه حقمونه و نباید همینطوری از حقمون صرف نظر کرد
چه کسی گفته حق شماست؟! چرا پول پرستی خودتان را با این الفاظ می خواهید بپوشانید؟!

می بینید خانم "همای رحمت" چقدر شنیدنش سخت است؟
این همان حالی است که به یک مرد دست می دهد وقتی به او می گوئید:
تو وظیفته پای من بمانی و حقی برای ازدواج مجدد نداری! مردها می خواهند شهوت رانی خودشان را پشت ازدواج دوم و موقت پنهان کنند!

یارب;885766 نوشت:
بنده اینگونه متوجه شده ام

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم عجل لولیک الفرج

نمی دانم تفاوت حس می کنید؟

من در نظرم اینجا پیامبر(ص) وکیل حضرت زهرا(س) بودند که در این مقام تصمیم گرفتند و بعد به حضرت عرضه و ایشان هم تایید کردند

اما در مثال دیگر برای این قضیه نکاح خود پیامبر(ص) با ام المومنین حضرت خدیجه(س) است که در بحث مهریه خود ام المومنین(س) مهریه را تقبل کردند(البته شاید نقل دیگری هم باشد.)

حتی اگر در بحث مهریه در قبل توافق شود تو خود خطبه زن شرط صداق المعلوم را بیان می کند و مرد در نهایت با نکاح با این شرط موافقت می کند.(حتی در نکاحی که وکیل خطبه را می خواند این مسئله بنظرم روشن باشد.)

پ ن: برای روشن شدن بحث دید من اینه که پیامبر(ص) اگر می خواستند می توانستند شتر و شمشیر را انتخاب کنند اما می بینیم زره را انتخاب می کنند و نکته دیگر اینه که به امام علی(ع) فشار نیاوردند.

یا علی(ع)@};-

همای رحمت;885767 نوشت:
حق ما خانمها رو هدیه ی صرف قلمداد بفرمائید
خب اجازه بدهید من حق شما خانمها را تعریف کنم

خداوند وقتی می خواهد مهربانی خودش را مثال بزند ، با مهربانی مادر مقایسه می کند
بفرمائید حق کسی که خداوند خود را با او مقایسه می کند چگونه می توانیم بپردازیم؟

حمل یک انسان در کالبد شما را با کدام مهریه یا نفقه می توانیم جبران کنیم؟
مهر مادریتان را با کدام پول و خانه و ماشین می توانیم جبران کنیم؟

شایسته ترین هدیه برای شما خانمها ، مهریه نیست ، بلکه خود مرد است!
بله ، خود مرد. همه فکر میکنند زن هدیه ای بود برای مرد
ولی حقیقت این است که مرد هدیه ای است برای زن
ما در ازدواج خودمان را به شما هدیه میکنیم تا با کار و تلاش ، خود را وقف شما کنیم که نسلی پاک بوجود بیاورید

شما مثل همان شمع هستید و ما مثل آن پروانه
آیا پروانه چیزی بجز خودش را به شمع هدیه می کند؟
فقط شما یک تفاوت اساسی با شمع دارید
اینکه شمع بال پروانه را می سوزاند ، اما زن اگر زن باشد ، بال پروانه را تقویت می کند و او را پرواز می دهد

جناب رضا دی

خييييلي ممنون بابت پست زيباتون

همای رحمت;885767 نوشت:
حق ما خانمها رو هدیه ی صرف قلمداد بفرمائید

حق چند همسری آ قايون نمیدونم اسمش رو

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم عجل لولیک الفرج

البته چند همسری الان طرحش خوب نیست اما در کنار غیرت مزموم زنانه مسئله تحریم نزدیکی در چند روز از ماه را چه بگوییم؟

یا علی(ع)

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

مسلم;885762 نوشت:
مقدماتی که چیده اید درست است اما طبق کتب فقهی مهریه و صداق نه فقط در برابر آغاز این تمکین جنسی، بلکه در ازاء ادامه آن نیز هست، که در جای خود بحث شده است، میتوانید به جواهرالکلام، ج30، ص162 مراجعه کنید، لذا انحصار آن برای رابطه اول صحیح نیست،

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم عجل لولیک الفرج

سلام علیکم و رحمه الله و برکاته

(پست قبلی در جواب کارشناس محترم را حذف کردم و به این طریق مطلب را تغییر می دهم.)

استاد مهریه زن چه تمکین کند و چه نکند پا برجا است درسته؟

آیا این طور نیست که مهریه اگر قبل از ازدواج شرعی طلاق رخ دهد نیم آن به عهده مرد است؟

خب استاد در اینجا بخشی از مهریه قبل از ازدواج حق زن است و بعد از ازدواج کل ان حق زن می شود ؟

بعد در مورد نفقه

اگر مرد نفقه ندهد بر زن است که باز تمکین کند(یا با شرایطی حقش را بگیرد که نظر مرجع رو باید پرسید.)

(اینکه مهریه به عنوان حق پابرجاست و مربوط به رابطه اول می بینم این است که زن اگر تمکین نکند وجوب نفقه از مرد برداشته می شود درسته؟

خب در صورت تمکین مرد موظف به دادن نفقه است.

اینجا برداشتم اینه که حتی اگر زن بعد از اولین رابطه تمکین نکرد حق مهرش محفوظ است(تمام) درسته؟
حال می خواهد تا پایان زندگی نگیرد و طلب نکند(هرچند مرد باید بدهد و بر اوست که مهر زن را بدهد.)
اما نفقه شرط تمکین دارد

از این لحاظ می گویم نفقه برای طول زندگی است و در رابطه اول مهریه مطرح است مگر اینکه رابطه اول هم نفقه برعهده مرد بیاورد.

یا علی(ع)

(برای نظر مراجع به رسالات رجوع شود.)

یا علی(ع)@};-[/]

و طاها;885763 نوشت:
شما طلاق را به با دلیل و بی دلیل تقسیم کردید گویی تمام عوارض و اذیت ها فقز مخصوص ان طلاق بی دلیل است و ان دیگری اذیت نیست.
گفتید:
اما این طلاق ها باعث میشود همسرانتان اذیت شوند

خیر بزرگوار!
هر طلاقی میتواند عوارضی داشته باشد، و برکسی این عوارض پوشیده نیست ( و چه بسا یکی از دلایل کراهتش همین عوارض باشد) اما فرق است بین کسی که مجبور است با کسی که از روی تفریح طلاق میدهد!!

همانگونه که میدانید تمام دستورات دین برای رسیدن انسانها به سعادت و کمال است، طلاق نیز همین است،یعنی اگر انسان در جایی دید ازدواجش دارد به سعادتش لطمه میزند راه طلاق باز است، اما قرار نیست چون خداوند اجازه داده بی دلیل طلاق داده شود( آن هم برفرض بیست تا!! که جناب کاربر محترم رضا- فرمودند)

فردی میداند اگر طلاق بگیرد عوارضی برای همسر و فرزندانش دارداما چاره ای ندارد( نمیخواهد ولی مجبور است پس با وجود عوارضی که دارد گناهی برگردنش نیست) از طرف دیگر فردی همه این عوارض را میداند هیچ اجباری و دلیلی هم ندارد اما تعمدا دائم ازدواج میکند و طلاق میگیرد و باعث ایجاد عوارض بعد از طلاق برای زن و فرزندانش میشود (آیا به نظر شما این فر با فرد اول یکی است! و هیچ گناهی مرتکب نمیشود؟!)

آیا شما میتوانید با یقیین بگویید مردی که بدون هیچ دلیلی مدام زن بگیرد و طلاق دهد ایذاءمومن نکرده است و گناهی مرتکب نمیشود؟! اگر اینگونه باشد بله هیچ گناهی برآن آقا نیست !!( منظورم آقایی است که کاربر محترم جناب رضا-د فرمودند)

إنَّ اللّه َ لا يُحِبُّ الذَّوّاقِينَ و لا الذَّوّاقاتِ . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : خداوند مردان و زنانى را كه مرتّبا تغيير همسر مى دهند دوست ندارد .

رسول خدا به مردى رسيد و از او پرسيد: با زنت چه كردى ؟
گفت : او را طلاق دادم .
فرمود: آيا كار بدى از او ديدى ؟
گفت : نه ، كار بدى هم از او نديدم .
قضيه گذشت و آن مرد بار ديگر ازدواج كرد. پيغمبر از او پرسيد: زن ديگر گرفتى ؟
گفت : بلى .
پس از چندى كه باز به او رسيد پرسيد: با اين زن چه كردى ؟
گفت : طلاقش دادم .
فرمود: كار بدى از او ديدى ؟
گفت : نه ، كار بدى هم از او نديدم .
اين قضيه نيز گذشت و آن مرد نوبت سوم ازدواج كرد.پيغمبر اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از او پرسيد: باز زن گرفتى ؟
گفت : بلى يا رسول الله .
مدتى گذشت و پيغمبر اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به او رسيد و پرسيد: با اين زن چه كردى ؟
- اين را هم طلاق دادم .
- بدى از او ديدى ؟
- نه بدى از او نديدم
و رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: «خداوند عزوجل دشمن می دارد یا لعن می کند هر (ازدواج‏كننده و زود طلاق دهنده‏)از مردان را و هر( ازدواج‏كننده و زود طلاق گیرنده‏)از زنان را.
کافی جلد 6 ص 54

با توجه به روایات آمده میتوان فهمید فرق است بین کسی که با دلیل طلاق میدهد با کسی که بدون دلیل دائم زنی بگیرد و طلاق دهد!!( هرچند عوارض بعد از طلاق یکی باشد!)

یازهراسلام الله علیها

رستگاران;885785 نوشت:
اینجا برداشتم اینه که حتی اگر زن بعد از اولین رابطه تمکین نکرد حق مهرش محفوظ است(تمام) درسته؟
حال می خواهد تا پایان زندگی نگیرد و طلب نکند(هرچند مرد باید بدهد و بر اوست که مهر زن را بدهد.)
اما نفقه شرط تمکین دارد


برداشت دقیقی داشته اید که نششان از تمرکز شما دارد، و بنده هم کاملا متوجه منظور شما شدم، اما بگذارید بنده منظورم را در قالب مثالی عرض کنم، شما جنسی را که می خرید تا زمانی که در آن تصرف نکرده اید امکان پس دادن وجود دارد اما بعد از آن خیر، بعد از تصرف در آن جنس هر دو طرف وادار به ادامه قرار داد می شوند، یعنی فروشنده نمی تواند جنسش را پس بگیرد، و خریدار هم باید پول آن را بدهد، پس پرداخت تمام پول در برابر دریافت این جنس است، اینکه چندبار از این جنس استفاده کند دیگر مطرح نیست، بالاخره او مالک است، اگر مانعی پیش آمد باید آن مانع را برداشت نه اینکه پول خریدار را از فروشنده پس گرفت! نمی خواهم ازدواج را با خرید و فروش مقایسه کنم، در مقام مثال عرض می کنم، مهریه تا زمانی که زفافی اتفاق نیفتاده باشد نصفه است، اما وقتی زفاف انجام شد دیگر به معنای پذیرش قرارداد از سوی دو طرف است، این زن متعلق به این مرد خواهد بود و این مرد متعلق به این زن، مرد تمام مهریه اش را باید بدهد، و حق استفاده او را در تمام مدت عمرش دارد، و از آن طرف زن در هر شرایطی باید مهریه اش را بگیرد و در مقابل تمکین کند، و اگر از تمکین خودداری کند به تمکین وادار می شود چون هزینه این توافق را مرد بر عهده گرفته، لذا اینکه زنی بعد از تمکین اول، از تمکین مجدد خودداری کند با توجه به اینکه مهریه بر عهده مرد قطعی شده است به جای اینکه مهریه از عهده مرد برداشته شود، آن زن به تمکین وادار می شود، همان طور که مرد اگر از پرداخت مهریه سر باز زند به پرداخت مهریه وادار می شود.

اما از آنجا که برای پرداخت مهریه زمان خاصی مشخص نشده، و همچنین نمی توان به خاطر یک دوره نشوزی که ممکن است موقتی باشد تمام مهریه نادیده گرفته شود، به جای جریمه زن ناشزه از طریق مهریه، عدم پرداخت نفقه به عنوان عنصر بازدارنده از سوی اسلام مطرح شده است. چون بالاخره مرد یک بار هم که شده از این زن بهره برده و دیگر نمی توان مهریه را نادیده گرفت. اما این بدین معنا نیست که مهریه فقط برای همان استفاده اول بوده، بلکه بهره بردن برای بار اول مهریه را قطعی میکند.
به تعبیر دیگر نفقه مخارج موقت است در برابر تمکین های موقت، اما مهریه یک مبلغی در ازاء تمام این مدت به صورت یکجاست، لذا اگر خانمی به جای نشوز که موقتی است، تصمیم به طلاق گرفت، می بایست در قالب طلاق خلع، ولو به قیمت بخشیدن تمام مهریه، یا پس دادن آن اگر مهریه اش را گرفته است، مرد را راضی کند.
امیدوارم توانسته باشم منظورم را برسانم

@};-

یارب;885792 نوشت:

با سلام و احترام

بنده می خواستم بگویم
وقتی شما دلیل حرمت یک عمل غیرحرام را ایذاء می دانید
پس باید هر جایی که ایذاء ثابت گردد قبول کنید که آن عمل حرام است.
مثلا اگر بنده ثابت کنم در ازدواج دوم، ایذاء زن صورت می گیرد شما باید قبول کنید که ازدواج در صورت ایذاء حرام می شود.
خوب از شما پرسیدم معنای ایذاء چیست ؟
شما گفتید معنایش ناراحتی نیست.
گفتم پس معنایش چیست ؟
بعد تک تک موارد را که ظاهرا به عنوان ایذاء ( در بحث طلاق ) مطرح کردید بررسی کردم و گفتم اینها ایذاء نیستند اما شما جوابی ندادید ...

اما به این پست شما پاسخ مفصل تری می دهم ( جمله به جمله ) :

نقل قول:

هر طلاقی میتواند عوارضی داشته باشد،

مگر من گفتم هر طلاقی میتواند عوارضی نداشته باشد ؟!
نقل قول:
و برکسی این عوارض پوشیده نیست

مگر من گفتم بر کسی پوشیده است ؟!
نقل قول:
( و چه بسا یکی از دلایل کراهتش همین عوارض باشد)

بله ممکن است ...
نقل قول:
اما فرق است بین کسی که مجبور است با کسی که از روی تفریح طلاق میدهد!!


اولا
صحبت سر اختیار است نه اجبار ... کسی که مجبور است تکلیفی ندارد...
پس بله بین انسان مجبور و مختار فرق است...

دوما
آن کس که اختیار دارد و طلاق می دهد
دلایلش می تواند سطح بندی داشته باشد به جهت منافع و مضار مادی و معنوی و لذات و آلامی که سبب این تصمیم گیری میشوند....
پس نمی توانید نگاه صفر و صدی به قضیه داشته باشید ... از یک طرف آن قدر افراط کنید که سر از اجبار در اورید و یک طرف ان قدر تفریط کنید که سر از تفریح در آورید...

سوما
وقتی می گویند "بدون دلیل"، مقصودشان فقدان دلیل منطقی است و الا تفریح کردن هم می تواند دلیل انجام یک عمل باشد. ( در واقع انسان ها بدون دلیل کاری انجام نمی دهند ... این خودش بحثش مفصل است .... )
پس ما بین این افراد، از رتبه صفر ( دلیل ) تا صد فرق است ...

چهارما
ما در مورد یک انسان بیمار صحبت نمی کنیم ...
پس ما بین انسان بیمار و انسان سالم فرق است ...
( کلا صحبت بر سر یک انسان عاقل و بالغ و سالم و مختار است )

پنجما
اینکه یک فعل، مصداقِ اذیت باشد با اینکه فاعل قصد اذیت داشته باشد فرق می کند و بحث ما روی فعل است نه قصد فاعل. ( مثلا چه بسا کسی تفریحا طلاق بدهد اما قصد ایذاء نداشته باشد...)

ششما

خانم یارب صحبت سر چه بود ؟
قبلا گفتید :

نقل قول:
اگر بدون دلیل طلاق دهید چونکه آزار مومنین(زنانتان ) میشود بله مرتکب گناه میشوید

پس صحبت سر این بود که این طلاق موجب ایذاء می شود یا نه ؟
شما در توضیحات خود، مواردی مثل بی سرپرستی یا مشکلات را مطرح کردید ..
بنده هم گفتم این موارد اگر ایذاء هستند در هر طلاقی وجود دارد.
پس شما نمی توانید بگویید بی سرپرستی یا مشکلات بعد از طلاق، فقط در طلاقی که مدنظر شما است، وجود دارد ...و به تبع آن ایذاء را منحصر به آن نوع طلاق کنید ...
این یعنی همان یک بام و دو هوایی است که گفتم.

نقل قول:
همانگونه که میدانید تمام دستورات دین برای رسیدن انسانها به سعادت و کمال است، طلاق نیز همین است،

بله الحمد لله می دانیم!
نقل قول:
یعنی اگر انسان در جایی دید ازدواجش دارد به سعادتش لطمه میزند راه طلاق باز است،

بله اگر انسان در جایی دید ازدواجش دارد به سعادتش لطمه می زند راه طلاق باز است ...
نقل قول:
اما قرار نیست چون خداوند اجازه داده بی دلیل طلاق داده شود( آن هم برفرض بیست تا!! که جناب کاربر محترم رضا- فرمودند)

خیر بزرگوار
اولا
اشکال ما سر این نبود که خداوند اجازه داده بدون دلیل طلاق بدهیم یا ندهیم ؟
صحبت سر ایذاء بودن یا نبودن است ...
دوما
شما نمی توانید چنین حرفی ( همین طلاق دادن یا ندادن بی دلیل که
خارج از بحث است ) را به خدا و اسلام نسبت بدهید.
و باید دلیل معتبر بیاورید که خداوند طلاق بی دلیل ( بدون دلیل منطقی ) را حرام کرده است. آیا چنین دلیلی دارید ؟
سوما ( مربوط به بحث )
باید دلیل معتبر بیاورید که خداوند این طلاق را مصداق اذیت و ایذاء مومن می داند یا خودتان این مصداقیت را بر اساس شواهد معتبر اثبات کنید. آیا چنین دلیلی دارید ؟
پس خواهر گرامی
تا وقتی دلیلی ندارید نباید آن را به خدا نسبت بدهید ....

نقل قول:
فردی میداند اگر طلاق بگیرد عوارضی برای همسر و فرزندانش دارداما چاره ای ندارد( نمیخواهد ولی مجبور است پس با وجود عوارضی که دارد گناهی برگردنش نیست) از طرف دیگر فردی همه این عوارض را میداند هیچ اجباری و دلیلی هم ندارد اما تعمدا دائم ازدواج میکند و طلاق میگیرد و باعث ایجاد عوارض بعد از طلاق برای زن و فرزندانش میشود (آیا به نظر شما این فر با فرد اول یکی است! و هیچ گناهی مرتکب نمیشود؟!)

شما بین دو مطلب خلط کرده اید...
این که این شخص
گناه کرده است با اینکه گناه او ایذاء مومن است فرق دارد...
شما ادعا کردید این شخص مومنی را ایذاء کرده است ... پس باید مدارکش را ارائه کنید...

نقل قول:
آیا شما میتوانید با یقیین بگویید مردی که بدون هیچ دلیلی مدام زن بگیرد و طلاق دهد ایذاءمومن نکرده است و گناهی مرتکب نمیشود؟!اگر اینگونه باشد بله هیچ گناهی برآن آقا نیست !!( منظورم آقایی است که کاربر محترم جناب رضا-د فرمودند)

در احکام و رفتار، یقیین منطقی مطرح نیست و لزومی ندارد اما سه حالت کلی از باب حجیت عمل مطرح است :
یا می دانیم این کار ایذاء است
یا می دانیم ایذاء نیست.
یا نمی دانم ایذاء است یا نیست...
اما شما خواهر گرامی که ادعا دارید این کار ایذاء است هیچ دلیلی ارائه نکردید..
پس تا زمانی که ایذاء مومن ثابت نشود حق ندارید و حق نداریم ، طلاق را به سبب ایذاء حرام بدانیم...

نقل قول:
إنَّ اللّه َ لا يُحِبُّ الذَّوّاقِينَ و لا الذَّوّاقاتِ . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : خداوند مردان و زنانى را كه مرتّبا تغيير همسر مى دهند دوست ندارد .

و رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: «خداوند عزوجل دشمن می دارد یا لعن می کند هر (ازدواج‏كننده و زود طلاق دهنده‏)از مردان را و هر( ازدواج‏كننده و زود طلاق گیرنده‏)از زنان را.
کافی جلد 6 ص 54


خوب
اولا
بحث ما چه بود سرکار خانم ؟ :
"ایذاء مومن"
شما قبلا گفتید :

نقل قول:
اگر بدون دلیل طلاق دهید چونکه آزار مومنین(زنانتان ) میشود بله مرتکب گناه میشوید

و ادعای شما همین بود ...
خوب در این روایت آیا صحبتی از ایذاء شده است ؟ خیر

دوما
شما دینتان را از روایات می گیرید یا مراجع ؟ آیا خودتان می خواهید با این روایت گناه کار بودن یک انسان را ثابت کنید و ان را به خدا نسبت دهید ؟ اگر این طور است بگویید مقلد نیستید تا شیوه بحث را تغییر دهم؟
جالب این است که خود کتاب کافی این ها را دلیل کراهت میداند و حتی روایت صریح میاورد بر حلیت و در کنارش ان را مبغوض خدا معرفی میکند.

سوما
آیا همیشه روایات را بدون لحاظ بررسی سند، سند می کنید و به دیگرانی ( مثل من ) ارائه می دهید ؟

پس از سه جهت این کار شما غیر علمی و غیر منطقی و خارج از بحث ما است ...

و طاها;885871 نوشت:
بنده می خواستم بگویم
وقتی شما دلیل حرمت یک عمل غیرحرام را ایذاء می دانید
پس باید هر جایی که ایذاء ثابت گردد قبول کنید که آن عمل حرام است.
مثلا اگر بنده ثابت کنم در ازدواج دوم، ایذاء زن صورت می گیرد شما باید قبول کنید که ازدواج در صورت ایذاء حرام می شود.
خوب از شما پرسیدم معنای ایذاء چیست ؟
شما گفتید معنایش ناراحتی نیست.
گفتم پس معنایش چیست ؟
بعد تک تک موارد را که ظاهرا به عنوان ایذاء ( در بحث طلاق ) مطرح کردید بررسی کردم و گفتم اینها ایذاء نیستند اما شما جوابی ندادید ...


اما بنده نگفتم خود طلاق حرام است! گفتم اگر این طلاق های پی در پی و بدون دلیل باعث شود زنهای زیادی اذیت و آزار شوند میشود ایذاء مومن و مرد به سبب این ایذاء مومن گناه کار است
اما اینکه آیا به سبب ایذاء مومن خود فعل هم حرام میشود یا نه! این را باید بررسی کنم

بله ازدواج دوم اگر باعث ایذاء مومن شود مرد گناه کار است اما اینکه آیا ازدواجش هم حرام میشود را نمیدانم! باید بررسی کنم( منظورم حرمت خود عمل است ) زیرا در مواردی حرمت باعث بطلان میشود و در مواردی نمیشودباید این مورد بررسی شود!! یعنی هرچند فرد فعل حرامی مرتکب شده و گناه کار است اما عملش شرعا صحیح و حلال است!

بنده بطلان عمل مدنظرم بود ،اینکه هرچند طلاق دادن پی در پی حرام و باطل نیست و صحیح است(هر حرامی هم باعث بطلان نمیشود) ولی این کار یعنی طلاق های پی در پی اگر باعث ایذاء مومن شود فرد مرتکب گناه شده است( هرچند طلاقش صحیح بود و حلال بوده است)
َ
اجازه بفرمایید این را از کارشناس احکام سوال کنم و برسی کنم و پاسخ را بدهم،اینکه آیا اگر با طلاق های پی در پی باعث ایذاء مومن شود خود فعل یعنی طلاق هم حرام میشود یا نه

و طاها;885871 نوشت:
پس تا زمانی که ایذاء مومن ثابت نشود حق ندارید و حق نداریم ، طلاق را به سبب ایذاء حرام بدانیم...

و طاها;885871 نوشت:
شما نمی توانید چنین حرفی ( همین طلاق دادن یا ندادن بی دلیل که خارج از بحث است ) را به خدا و اسلام نسبت بدهید.

و طاها;885871 نوشت:
و باید دلیل معتبر بیاورید که خداوند طلاق بی دلیل ( بدون دلیل منطقی ) را حرام کرده است. آیا چنین دلیلی دارید ؟

عجب!!
بنده کجا گفتم طلاق های بی دلیل حرام است؟!!!!

کاربرمحترم جناب رضا-د پرسیدند

Reza-D;885530 نوشت:
خب حالا فض کنید مسلمانان به کف بهشت قناعت کنند و نخواهند جایگاهشان بالاتر برود
مثلاً مرد هر زمانی که دلش بخواهد زنش را طلاق بدهد ، یا هر زمانی که عشقش بکشد برود زن دیگری را عقد کند (موقت یا دائم)
از آن طرف زن در ابتدای ازدواج مهریه ای سنگین طلب کند ، در خانه هیچ کاری نکند و برای شیر دادن بچه هم پول بگیرد
آیا مشکلی پیش خواهد آمد؟

بنده هم گفتم

یارب;885546 نوشت:
اگر اینگونه مرتکب حرام دیگری نشوند! یا حقی ضایع نشود،خیر هیچ اشکالی ندارد!!

بعد ایشان پرسیدند

Reza-D;885617 نوشت:
سلام
حرامِ دیگر یعنی چه؟ حقی ضایع نشود یعنی چه؟

لطفاً فقط روی همین مثالی که عرض میکنم پاسخ بدهید:
من زن می گیرم. مدتی با او زندگی می کنم و بدون دلیل طلاقش میدهم
زن دیگری می گیرم. با این هم مدتی زندگی میکنم و بدون دلیل طلاقش می دهم
و همینطور تا اینکه با 20 زن ازدواج می کنم و همه را بدون دلیل طلاق می دهم
آیا من مرتکب گناه شده ام یا نه؟

بنده هم به ایشان گفتم

یارب;885632 نوشت:
گرفتن طلاق واجب نیست درسته؟ پس باید ببینم این طلاق گرفتن میرود جزو کدام دسته؟
طلاق در دسته بندی ها به صورت اصل یک امر مکروه است( اگر انجام شود اشکالی نداردو عقاب نمیشود اما انجام ندادنش بهتر است ) ،اما همین طلاق در جایی ممکن است حرام باشد! و ودر جای دیگری واجب!

منظور بنده از اینکه گفتم اگر منجر به حرامی نشود یا حقی ضایع نشود به همین دلیل بود
الان طلاق چونکه مکروه است، از نظر احکام در فرض سوال شما میتوانید دائم زن بگیرید و طلاق دهید ،اما این کار(طلاق دادن) نه تنها واجب نیست بلکه کراهت هم دارد،حال اخلاق وارد صحنه میشود و شروع به توصیه میکند و هشدار میدهد که بی دلیل طلاق ندهید زیرا ممکن است اثار سوء داشته باشد فرض زنهایی که طلاق میدهید بی سرپرست شوند، خودتان به طلاق های مداوم عادت کنید و غیره....

پس چونکه طلاق دادن در فرض سوال شما واجب نیست! از طرفی حرام هم نیست ما توصیه های اخلاقی را همراه با احکام بیان میکنیم (مانند عبارتی که در پست قبل بنده بیان نمودم)

بعد ایشان پرسیدند

Reza-D;885638 نوشت:
یک کلام ، من برای اخلاق کوچکترین ارزشی قائل نیستم و فقط می خواهم به احکام عمل کنم
سیر و سلوک هم برایم مهم نیست و به کف بهشت راضی هستم
آیا من با ازدواج و طلاق دادن 20 زن ، مرتکب گناه شده ام یا نه؟

بنده به ایشان گفتم

یارب;885661 نوشت:
اگر برای طلاق دادنتان دلیل داشته باشد خیر مرتکب گناهی نمیشوید!حتی اگر بست نفر را به قول خودتان طلاق دهید

اما اگر بدون دلیل طلاق دهید چونکه آزار مومنین(زنانتان ) میشود بله مرتکب گناه میشوید هرچند خود طلاقی که میدهید حلال است ! اما این طلاق ها باعث میشود همسرانتان اذیت شوند،بی سرپرست شوند،برای فرزندان مشکل ساز است ،خانواده هایی که بی دلیل طلاق داید ( مادران و فرزندان) ممکن است دچار مشکلات روحی شوند و غیره که در این صورت شما گناه کرده اید که بدون دلیل و برای تفریح هی ازدواج کردید و طلاق دادید، زیرا اصل در اسلام بر ازدواج است نه طلاق، (جهت رسیدن به سعادت) و طلاق نیز درهیمن راستا است، حال اگر فرض کنید بی دلیل زن بگیرید و طلاق دهید و فرض زنان بی سرپرست شوند و به مشقت بیفتند و حتی به گناه ! آن موقع شما نیز به خاطر طلاق های بی دلیل باعث ایذاء مومن میشوید و گناه کار خواهید بود!

اما فرض کنید شما بی دلیل طلاق دهید، زنها و فرزندان هم در اثر این طلاق ها به مشقت نیفتند و اذیت و آزار نشوند( که تقریبا امری غیر ممکن است!)، اینجا دیگر هیچ گناهی مرتکب نمیشوید
ولی همین طلاق دادن های مکرر از معنویت شما کم میکند زیرا برای خداوند خوشایند نیست کانون خانواده بی دلیل بهم بخورد که دیگر این مورد با توجه به فرض سوال که فرمودید اخلاق برایتان مهم نیست اهمیتی نخواهد داشت

بعد شما به بنده فرمودید هیچ کدام از اینها باعث ایذاء مومن نمیشود
بنده هم گفتم

یارب;885792 نوشت:
آیا شما میتوانید با یقیین بگویید مردی که بدون هیچ دلیلی مدام زن بگیرد و طلاق دهد ایذاءمومن نکرده است و گناهی مرتکب نمیشود؟! اگر اینگونه باشد بله هیچ گناهی برآن آقا نیست !!

کاربر محترم و بزرگوار جناب وطاها

حقیر در هیچگدام از صحبت های بالا طلاق را به سبب ایذاء حرام ندانسته ام که به بنده شما فرمودید

و طاها;885871 نوشت:
پس تا زمانی که ایذاء مومن ثابت نشود حق ندارید و حق نداریم ، طلاق را به سبب ایذاء حرام بدانیم...

بنده در تمام پاسخ هایم منظورم این بود اگر این طلاق های پی در پی و بدون دلیل باعث اذیت و آزار زن و رفزندان نشود( ایذاءمومن) هیچ گناهی مرتکب نمیشوند( ربطی به حرام یا حلال بودن طلاق ندارد!! لطفا دقت بفرمایید)
اما اگر با این طلاق های پی در پی باعث اذیت و آزار زن و فرزندان خود شوند هرچند طلاقشان حرام نیست و صحیح است و باطل نیست اما به سبب اذیتی که دارند به مومنین میرسانند ( اگر با این طلاق های پی در پی باعث اذیت زن و فرزندش شود ) گناه کار خواهد بود

**استادگرامی و شروع کننده محترم تاپیک
اگر این بحث خارج از موضوع تاپیک است بفرمایید تا به پروفایل منتقل نماییم ر غیر اینصورت همینجا ادامه دهیم

یازهراسلام الله علیها

یارب;885881 نوشت:

با سلام و احترام

نقل قول:
اگر فردی باعث تک تک مواردی که گفتم بشود و برای زن و فرزندش ناراحتی ایجاد کند و باعث اذیت و آزار آنها نشده است؟ و آیا گناهی براو نیست؟!!!

شما این ها را ایذاء می دانید و نقل و وقول تان موجود است و در پست قبلی ان را آوردم و در ادامه نیز مطلبی از خودتان می آید...
از نظر من ناراحتی فرد تا زمانی که حقی پایمال نشود و ظلمی صورت نگیرد ایذاء نخواهد بود.
مگر اینکه خود ناراحتی را ایذاء بدانیم که شما مخالف هستید. و اگر موافق هستید پس زن دوم گرفتن هم حرام می شود برای زنانی که از آن ناراحت می شوند.

نقل قول:
عجب!!
بنده کجا گفتم طلاق های بی دلیل حرام است؟!!!!

متاسفم که شما به کلام من توجه نمی کنید
با فونت قرمز رنگ نوشتم این مطلب خارج از بحث است و ایراد من به شما این نیست
اما شما صاف رفته اید آنچه ربطی به بحث ندارد را وارد بحث کرده اید.
و مرا مجبور می کنید روی چیزی که ربطی به بحث ما ندارد صحبت کنم :
معلوم است که شما این طلاق بدون دلیل که مورد بحث ما بود را گناه دانسته اید و حتی برایش روایت اوردید.
آیا مکروهات، جزو گناهان هستند ؟!!!

نقل قول:
حقیر در هیچگدام از صحبت های بالا طلاق را به سبب ایذاء حرام ندانسته ام که به بنده شما فرمودید

خواهر گرامی نقل و قول بنده از شما مشخص است
اینکه شما بگویید در صحبت های بالا !!! یا کل نوشته هایتان در سایت این مطلب را نگفته اید دردی را دوا نمی کند.
بنده می گویم در صحبت های پایین !!! این حرف را زده اید...
این نوع پاسخ دادن، فرافکنی و پاک کردن صورت مسئله است.

نقل قول:
بنده در تمام پاسخ هایم منظورم این است و باز هم تاکید میکنم اگر این طلاق های پی در پی و بدون دلیل باعث اذیت و آزار زن و رفزندان نشود( ایذاءمومن) هیچ گناهی مرتکب نمیشوند( ربطی به حرام یا حلال بودن طلاق ندارد!! لطفا دقت بفرمایید)
اما اگر با این طلاق های پی در پی باعث اذیت و آزار زن و فرزندان خود شوند هرچند طلاقشان حرام نیست و صحیح است و باطل نیست اما به سبب اذیتی که دارند به مومنین میرسانند ( اگر با این طلاق های پی در پی باعث اذیت زن و فرزندش شود ) گناه کار خواهد بود

عجبا !!!
منظورتان این بود ؟!
به همین خاطر بود که قبلا گفتید :

نقل قول:
اما فرض کنید شما بی دلیل طلاق دهید، زنها و فرزندان هم در اثر این طلاق ها به مشقت نیفتند و اذیت و آزار نشوند( که تقریبا امری غیر ممکن است!)

خواهر گرامی متاسفانه تمام مطالب شما موجود است شما نمی توانید از این همه قطعیتی که نسبت به مطلب داشتید به یکباره با استفاده از کلمات "اگر" و بولد کردن آنها بگویید منظورم این بود نه آن.

نقل قول:
( از محضرتان عذرخواهی میکنم،اگر امکان دارد باقی صحبت را به پروفایل بنده منتقل بفرمایید که تاپیک از موضوع اصلی خارج نشود،زیرا جناب استاد موضوعات را دسته بندی نموده اند و اکنون موضوع "مهریه " است)

بله می توانید ادامه بحث هایتان را در پروفایل بنده پیگیری کنید.

یارب;885881 نوشت:

**استادگرامی و شروع کننده محترم تاپیک
اگر این بحث خارج از موضوع تاپیک است بفرمایید تا به پروفایل منتقل نماییم ر غیر اینصورت همینجا ادامه دهیم

با سلام و احترام

دیدم این جملات را ویرایش کردید
لذا توضیحی عرض کنم

جناب رضا از شما پرسیدند :

نقل قول:
اما شما پاسخ بنده را ندادید. من از توصیه های اخلاقی سوالی نکردم
یک کلام ، من برای اخلاق کوچکترین ارزشی قائل نیستم و فقط می خواهم به احکام عمل کنم
سیر و سلوک هم برایم مهم نیست و به کف بهشت راضی هستم
آیا من با ازدواج و طلاق دادن 20 زن ، مرتکب گناه شده ام یا نه؟

و شما گفتید :

نقل قول:
...اما اگر بدون دلیل طلاق دهید چونکه آزار مومنین(زنانتان ) میشود بله مرتکب گناه میشوید هرچند خود طلاقی که میدهید حلال است ! اما این طلاق ها باعث میشود همسرانتان اذیت شوند،بی سرپرست شوند،برای فرزندان مشکل ساز است...
نقل قول:

بنده نیز در همین راستا به گناه بودن یا نبودن به سبب ایذاء بودن یا نبودن ( که توسط شما مطرح شد و به آن قطع داشتید طبق نقل و قول ها )، پرداختم و کلام شما را نقد کردم اما شما تا به جال پاسخی نداده اید...

پس صحبت های بنده در نقد شما در راستای سوال جناب رضا درباره گناه بودن یا نبودن است...

و طاها;885884 نوشت:
خواهر گرامی نقل و قول بنده از شما مشخص است
اینکه شما بگویید در صحبت های بالا !!! یا کل نوشته هایتان در سایت این مطلب را نگفته اید دردی را دوا نمی کند.
بنده می گویم در صحبت های پایین !!! این حرف را زده اید...
این نوع پاسخ دادن، فرافکنی و پاک کردن صورت مسئله است.

برای چه باید فرافکنی کنم بزرگوار!

من که نمیخواهم صحبت خودم را اثبات کنم،داریم براساس دین گفتگو میکنیم و مبنایمان دستورات دینی است و این را یقیین بدانید هرکجا که مشخص شود صحبت بنده (طبق اسلام و دین) اشتباه است کاملا میپذیرم! اما بنده هنوز متوجه نشده ام کجای صحبتم اشتباه بوده است

و طاها;885884 نوشت:
شما این ها را ایذاء می دانید و نقل و وقول تان موجود است و در پست قبلی ان را آوردم و در ادامه نیز مطلبی از خودتان می آید...
از نظر من ناراحتی فرد تا زمانی که حقی پایمال نشود و ظلمی صورت نگیرد ایذاء نخواهد بود.

بنده دو فرض در آنجا ساختم! فرض اول را اینگونه گرفتم که اینها باعث ایذاء مومن میشود( نظر خودم این است مردی که تعمدا قصدش این است زن بگیرد و طلاق دهد یکی از مصادیق ایذاء مومن میشود ) و فرض دوم هم این را گرفتم که باعث ایذاء مومن نمیشود،( اما این امکان را هم دادم که که ممکن است ایذاء مومن اتفاق نیفتد به همین دلیل فرض دوم را بیان کردم و الا اگر میخواستم یقینی و قطعی بگویم اصلا فرض دیگری برایش نمیساختم!!!)
در فرض اول گفتم چونکه ایذاء مومن میشود فرد گناه کار است و در فرض دوم گفتم اگر باعث ایذاء مومن نمیشود فرد گناه کار نیست!

و طاها;885884 نوشت:
از نظر من ناراحتی فرد تا زمانی که حقی پایمال نشود و ظلمی صورت نگیرد ایذاء نخواهد بود.

ایذا از نظر بنده و شما ممکن است این باشد اما باید تعریف دقیق و مصادیق کامل ایذا در اسلام و در این مورد بررسی شود! اینکه اگر مردی تعمدا و بدون دلیل پی در پی ازدواج کنند و طلاق دهد ،و مواردی که بنده گفتم ( و خیلی موراد دیگر در اثر این طلاق ها ) برای زن وفرزند اتفاق بیفتد این آقا دچار ایذاء مومن میشود یا نه!
ممکن است هم بعد از برسی صحبت شما صحیح باشد و اصلا ایذاء مومن اتفاق نیفتد ،(اجازه بفرمایید این مطلب را به صورت تاپیکی به صورت کامل سوال نمایم تا پاسخ کاملی را دریافت کنیم)

و طاها;885884 نوشت:
خواهر گرامی متاسفانه تمام مطالب شما موجود است شما نمی توانید از این همه قطعیتی که نسبت به مطلب داشتید به یکباره با استفاده از کلمات "اگر" و بولد کردن آنها بگویید منظورم این بود نه آن.

بنده اگر میخواستم با قطعیت بگویم که در ادامه فرض دیگری نمیساختم بزرگوار!

و طاها;885888 نوشت:
دیدم این جملات را ویرایش کردید

کدام جملات را بنده ویرایش کردم؟

یازهراسلام الله علیها

یارب;885892 نوشت:

کدام جملات را بنده ویرایش کردم؟

یازهراسلام الله علیها

به پست من ( که حتما مطالعه کردید! ) که از شما نقل و قول گرفتم اگر نگاه کنید متوجه می شوید چه تغییراتی صورت گرفته است.
علت پست بعدی ام همین ویرایش شما بود ... همین...

موفق باشید

یارب;885891 نوشت:

بنده دو فرض در آنجا ساختم! فرض اول را اینگونه گرفتم که اینها باعث ایذاء مومن میشود( نظر خودم این است مردی که تعمدا قصدش این است زن بگیرد و طلاق دهد یکی از مصادیق ایذاء مومن میشود )

با سلام و احترام

بنده با فرض ها گفتگو نمی کنم

دارم به نظر شما انتقاد وارد می کنم. و پاسخی هم ندیدم که بدهید فقط نظری دادید که قابل دفاع نبود.

اگر هم نظری ندارید پس در واقع جواب سوال جناب رضا ( که بحث از آنجا آغاز شد ) را نمی دانید ...

موفق باشید.

و طاها;885893 نوشت:
به پست من ( که حتما مطالعه کردید! ) که از شما نقل و قول گرفتم اگر نگاه کنید متوجه می شوید چه تغییراتی صورت گرفته است.
علت پست بعدی ام همین ویرایش شما بود ... همین...

منظورتان این بود

نقل قول:
( از محضرتان عذرخواهی میکنم،اگر امکان دارد باقی صحبت را به پروفایل بنده منتقل بفرمایید که تاپیک از موضوع اصلی خارج نشود،زیرا جناب استاد موضوعات را دسته بندی نموده اند و اکنون موضوع "مهریه " است)

که ویرایشش کردم و این جمله را نوشتم؟

نقل قول:
**استادگرامی و شروع کننده محترم تاپیک
اگر این بحث خارج از موضوع تاپیک است بفرمایید تا به پروفایل منتقل نماییم ر غیر اینصورت همینجا ادامه دهیم

خب الان مشکل این ویرایش چه است؟!

بنده ابتدا چونکه دیدم الان بحث "مهریه است" خواستم بحث طلاق را ادامه ندهیم و ادامه بحث را به پروفایل منتقل کنیم،اما باخودم گفتم چونکه بحث طلاق مورد سوال پرسشگر بود شاید هنوز برایشان شبهه باشد به همین دلیل جمله را ویرایش کردم و از استاد و پرسشگر تاپیک سوال کردم که اگر میدانند بحث خارج از موضوع است ادامه ندهیم در عیر این صورت( اگر میدانند که این بحث لازم است و مرنبط است) همین جا ادامه دهیم!

حال اگر اجازه بفرمایید بنده یک تاپیک میزنم ان شاءالله و کاملا این سوال را به صورت مجزا آنجا میپرسم

یازهراسلام الله علیها

یارب;885896 نوشت:

منظورتان این بود

که ویرایشش کردم و این جمله را نوشتم؟

خب الان مشکل این ویرایش چه است؟!

بنده ابتدا چونکه دیدم الان بحث "مهریه است" خواستم بحث طلاق را ادامه ندهیم و ادامه بحث را به پروفایل منتقل کنیم،اما باخودم گفتم چونکه بحث طلاق مورد سوال پرسشگر بود شاید هنوز برایشان شبهه باشد به همین دلیل جمله را ویرایش کردم و از استاد و پرسشگر تاپیک سوال کردم که اگر میدانند بحث خارج از موضوع است ادامه ندهیم در عیر این صورت( اگر میدانند که این بحث لازم است و مرنبط است) همین جا ادامه دهیم!

حال اگر اجازه بفرمایید بنده یک تاپیک میزنم ان شاءالله و کاملا این سوال را به صورت مجزا آنجا میپرسم

یازهراسلام الله علیها

خواهر گرامی نمی دانم چرا اینقدر حساس شده اید!!!

وقتی شما صحبت ( = سوال ) از حذف از اینجا و انتقال پستها می کنید

بنده این حق را دارم که بگویم این پست ها در راستای موضوع بوده است یا نه ؟

آیا این مشکلی دارد؟ اگر شما بحث انتقال پست ها را پیش نمی کشیدید بنده نیز آن توضیحات را نمی دادم که این پست ها در راستای سوال و موضوع است...

لطفا بیش از این بحث را کش ندهید...

موفق باشید..

و طاها;885895 نوشت:
دارم به نظر شما انتقاد وارد می کنم. و پاسخی هم ندیدم که بدهید فقط نظری دادید که قابل دفاع نبود.

بنده نظرم این بود این ها میتواند مصادیق ایذاء مومن باشد،شما فرمودید مصادیق ایذاء مومن نیست ،غیر از این است؟

بنده بنا برتعریفی که از ایذا مومن میشود( رنج، آزار، عذاب، زحمت و جور و ستم، جفا، تصدیع، آزردگی و محنت و غیره) نه نظر شخصی! نظرم این است اگر اینها اتفاق بیفتد ایذا است و اگر نیفتد ایذا نیست ( که تقریبا اتفاق می افتد) هرچند ممکن است در اثر طلاق های بی دلیل و پی در پی ایذا اتفاق نیفتد و گناه دیگری اتفاق بیفتدکه باید کامل بررسی شود

اما حال شما نقد فرمودید میفرمایید اینها مصادیق ایذا مومن نمیشود ،چشم بنده نقد شمارا قبول میکنم ولی باید صحت مطلب شمارا بروم بررسی کنم

یازهرا سلام الله علیها

و طاها;885897 نوشت:
لطفا بیش از این بحث را کش ندهید...

چشم

بنده اگر سوال کردم چونکه واقعا متوجه نشدم منظورتان چیست! که از این بابت از محضرتان عذرخواهی میکنم اگر متوجه نشدم

یازهراسلام الله علیها

یارب;885899 نوشت:


نقل قول:
بنده بنا برتعریفی که از ایذا مومن میشود( رنج، آزار، عذاب، زحمت و جور و ستم، جفا، تصدیع، آزردگی و محنت و غیره) نه نظر شخصی! نظرم این است اگر اینها اتفاق بیفتد ایذا است و اگر نیفتد ایذا نیست ( که تقریبا اتفاق می افتد) هرچند ممکن است در اثر طلاق های بی دلیل و پی در پی ایذا اتفاق نیفتد و گناه دیگری اتفاق بیفتدکه باید کامل بررسی شود

رنج و عذاب و ازردگی و کلا ناراحتی در ازدواج دوم نیز اتفاق می افتد و من گفتم پس از این جهت بسیاری از زنانی که از ازدواج دوم مردشان آزرده می شوند و رنج و عذاب می کشند ایذاء انها محسوب می شود اما شما مخالفت کردید....

اما
جور و ستم و ظلم اتفاق نمی افتد مگر اینکه حقی پایمال شود که شما ثابت نکردید حقی پایمال شده است....اینجا صرفا مرد از حق خود استفاده کرده است.

پس سرکار خانم چه طور به این نتیجه رسیدید اینها ایذاء است ؟!

نقل قول:
ولی باید صحت مطلب شمارا بروم بررسی کنم

اتفاقا بنده خیلی وقت است می خواهم بررسی کنم اما شرایط مساعد نیست ( این را از بحث های گذشته و امضایم می توانید متوجه شوید ) پس بهتر است خواهر و برادری مثل شما این مبحث ایذا را بررسی کند تا در کنارش بنده نیز بهره مند شوم.

یارب;885881 نوشت:
**استادگرامی و شروع کننده محترم تاپیک
اگر این بحث خارج از موضوع تاپیک است بفرمایید تا به پروفایل منتقل نماییم ر غیر اینصورت همینجا ادامه دهیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الهم عجل لولیک الفرج
با توجه به اینکه استاد محترم خواستند که موضوع رو حول محور مهریه در اسلام و جریمه در قانون آقا رضا قرار دهیم بنظر در زمان فعلی خارج است محور بحث است مگر ضرورت داشته باشد که به محور دیگر بروید

با توجه به اینکه این مسئله مرتبط با حق طلاق است فکر کنم فعلا بحث رو کوتاه کنید تا در موقع آن همه بهره ببریم(هرچند الان هم مطالعه می کنیم.)

یا علی(ع)@};-

و طاها;885902 نوشت:
رنج و عذاب و ازردگی و کلا ناراحتی در ازدواج دوم نیز اتفاق می افتد و من گفتم پس از این جهت بسیاری از زنانی که از ازدواج دوم مردشان آزرده می شوند و رنج و عذاب می کشند ایذاء انها محسوب می شود اما شما مخالفت کردید....

و طاها;885902 نوشت:
پس سرکار خانم چه طور به این نتیجه رسیدید اینها ایذاء است ؟!

امر فرمودید بحث را کش ندهم، اما اکنون مجدد سوال پرسیدید و اشکال کردید، حال اگر اجازه میدهید پاسخ دهم اگرهم نه بحث را ادامه ندهم

یازهراسلام الله علیها

یارب;885906 نوشت:

امر فرمودید بحث را کش ندهم، اما اکنون مجدد سوال پرسیدید و اشکال کردید، حال اگر اجازه میدهید پاسخ دهم اگرهم نه بحث را ادامه ندهم

یازهراسلام الله علیها

منظورم علت ویرایش پست تان بود... لذا گفتم این موضوع ( ویرایش ) را کش ندهید.

اما در مورد سوال جناب رضا ... بهتر است بحث را ادامه ندهیم چون حدس می زنم با مخالفت و واکنش روبرو شود.

و طاها;885909 نوشت:
منظورم علت ویرایش پست تان بود... لذا گفتم این موضوع ( ویرایش ) را کش ندهید.

اما در مورد سوال جناب رضا ... بهتر است بحث را ادامه ندهیم چون حدس می زنم با مخالفت و واکنش روبرو شود.

پس بنده پاسخ شمارا در پروفایلتان میدهم

باتشکر و سپاس از مباحثه شما
یازهراسلام الله علیها

قابل توجه دوستان عزیز و گرامی که تاپیک را دنبال می کنند

ابتدا از اینکه خواهش بنده رو در تمرکز بحث روی مهریه پذیرفتید صمیمانه تشکر و قدردانی میکنم@};-

به نظرم آنچه که در مورد مهریه باید گفته میشد، گفته شد و آقا رضای عزیز هم که شروع کننده تاپیک بودند با توجه به جمله کلیدی سرکار خانم "الیل و النهار":

اللیل والنهار;885728 نوشت:
نقش این هدیه ایجاد و جلب مهر و محبتی هست که گویا میخواهد خانم رو در مقابل خواسته آقا نرم کند و پاسخی درمقابل پذیرش این خواسته
حال فرض کنید مهریه در کار نیست کلا
یه آقایی هی هدیه میدهد خب در ذات خانم هدیه خوشایند هی حالا یک آقا هیچی نمیخرد مثلا خسیس هست
عاقلانه اینه حداقل یه هدیه حتی ناچیز هم شده به این خانم هم برسد که یکم دلش خوش شود


اعلام کردند که مسئله براشون حل شده است:

Reza-D;885738 نوشت:
1 - اگر خداوند مهریه را واجب نمی کرد ، عده ای از مردها (که می فهمیدند) هدیه می دادند و عده ای هم (که نمی فهمیدند) هدیه نمی دادند!
در نتیجه نیمی از مردها هدیه نمی داند و کار ناقص می ماند

2 - اما وقتی خداوند واجب کرده ، آنها که بلد نیستند ، لااقل یک بار این کار را می کنند و آنها که بلد هستند عمل نیکویشان مضاعف میشود
پس وجوب مهریه نه تنها آسیبی به آن مردهای فهیم نمی زند ، که اثر کار آنها را مضاعف می کند و شیرین تر برای زنانشان

3 - اگر مهریه را در مقابل تمکین جنسی زن ببینیم (نه مهریه را به تنهایی) آن وقت می شود گفت نه تنها کار زیادی نیست ، بلکه در برابر یک عمر تمکینِ زن ، مهریه حتی کم نیز هست

عالی بود خواهر گرامی
مهریه را بطور کامل پذیرفتم

لذا اگر مایل هستید برویم سراغ موضوع دوم یعنی وظیفه خانم در خانه:

در ازاء پرداخت نفقه که بر مرد واجب است، بهتر است که معتقد شویم: کار خانه توسط خانم هم واجب است، یا بهتر است آن را اختیاری و اخلاقی بدانیم؟

دوستان بدون استناد به اینکه این حکم خداست، و صرفا از جنبه عقلانی، نظراتشان را با ادله ای که بر آن دارند ذکر کنند، پیشاپیش ممنونم

@};-

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

مسلم;885820 نوشت:
اما از آنجا که برای پرداخت مهریه زمان خاصی مشخص نشده، و همچنین نمی توان به خاطر یک دوره نشوزی که ممکن است موقتی باشد تمام مهریه نادیده گرفته شود، به جای جریمه زن ناشزه از طریق مهریه، عدم پرداخت نفقه به عنوان عنصر بازدارنده از سوی اسلام مطرح شده است. چون بالاخره مرد یک بار هم که شده از این زن بهره برده و دیگر نمی توان مهریه را نادیده گرفت. اما این بدین معنا نیست که مهریه فقط برای همان استفاده اول بوده، بلکه بهره بردن برای بار اول مهریه را قطعی میکند.
به تعبیر دیگر نفقه مخارج موقت است در برابر تمکین های موقت، اما مهریه یک مبلغی در ازاء تمام این مدت به صورت یکجاست، لذا اگر خانمی به جای نشوز که موقتی است، تصمیم به طلاق گرفت، می بایست در قالب طلاق خلع، ولو به قیمت بخشیدن تمام مهریه، یا پس دادن آن اگر مهریه اش را گرفته است، مرد را راضی کند.

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم و رحمه الله وبرکاته

بله با قطعی شدن مهریه موافقم و اینو می دانم حتی اگر عمل زناشویی انجام نشود و زن دیگر نتواند شریک شود آیا نصف مهریه تنها حق او باقی می ماند یا کامل است؟

اینم که در طلاق خلع و باز پس گیری یا دادن جریمه به مرد هست هم که خب درست و فکر کنم بخشی از جریمه مطرح شده توسط آقا رضا هم همین است.

اما اینجا چند نکته پیش می آید

یکی اینکه در توصیه ها برای میزان مهریه می دانیم که سنت رسول الله(ص) مهر السنه است
و همین طور میزان اقل آن در توصیه ها آنقدر کم نباشد که اجرت حساب بیاید درسته؟
پس استاد شما می گویید مهریه برای تمام دوره زندگی است اما خب این میزان کم چطور برای کل دوران حساب می شود؟
مگر حد تشخیص همان زمان قطعیت باشد که با اندیشه هم جور در می آید؟
(مهریه بعد از نزدیکی تمام برای زن است چه زن نشوز شود چه نشوز اما اگر نشوز شود شما می گویید می توان مجبورش کرد اما نفقه هم ساقط می شود غیر این است؟)
بعد در نفقه آیا مرد می تواند نفقه ندهد و حق زناشویی نخواهد؟

مثلا بگویم من دو روز در هفته تمکین می خواهم نفقه دو روز در هفته این مقدار برای شما ما بقی هم صلح بین زن و شوهر است؟

مگر در بحث مهریه نیمی از ان برای حق ازدواج بدانیم که تا پایان عمر چه رابطه باشد چه نباشد برای زن است و ربطی به رابطه ندارد
اما وقتی رابطه شد در ابتدا نیم دیگر مهریه برای زن می شود و هم چنین نیمه ایی که برای ازدواج شرعی است در قالب نفقه تمدید می شود و میزان نفقه زن نصف مهریه اوست که اگر طبق سنت حساب کنیم یک حساب معقول هم می شود

اگر مهریه را همان 1200 میلیون حساب کنیم(بسته به همان میزانی که در وایت گفته شده نه تبدیل به زمان فعلی) 600 هزار تومان نفقه زن می شود درسته؟@};-[/]

مسلم;885820 نوشت:
اما از آنجا که برای پرداخت مهریه زمان خاصی مشخص نشده، و همچنین نمی توان به خاطر یک دوره نشوزی که ممکن است موقتی باشد تمام مهریه نادیده گرفته شود، به جای جریمه زن ناشزه از طریق مهریه، عدم پرداخت نفقه به عنوان عنصر بازدارنده از سوی اسلام مطرح شده است. چون بالاخره مرد یک بار هم که شده از این زن بهره برده و دیگر نمی توان مهریه را نادیده گرفت. اما این بدین معنا نیست که مهریه فقط برای همان استفاده اول بوده، بلکه بهره بردن برای بار اول مهریه را قطعی میکند.
به تعبیر دیگر نفقه مخارج موقت است در برابر تمکین های موقت، اما مهریه یک مبلغی در ازاء تمام این مدت به صورت یکجاست، لذا اگر خانمی به جای نشوز که موقتی است، تصمیم به طلاق گرفت، می بایست در قالب طلاق خلع، ولو به قیمت بخشیدن تمام مهریه، یا پس دادن آن اگر مهریه اش را گرفته است، مرد را راضی کند.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم عجل لولیک الفرج

سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته

استاد برای این بحث لازم است بدانیم که آیا نفقه مانند جهاد انواع وجوب برای آن مطرح می شود؟ اگر بله حدودش چیست؟

ما میدانیم که نفقه در همه شرایط واجب نیست
اگر زن نشوز شود حق گرفتن نفقه را ندارد.

٢٤١٢ زنى كه عقد دائمى شده نبايد بدون اجازه شوهر از خانه بيرون رود و بايد خود را براى هر لذتى كه او مى‏خواهد، تسليم نمايد و بدون عذر شرعى از نزديكى كردن او جلوگيرى نكند و اگر در اينها از شوهر اطاعت، كند تهيه غذا و لباس و منزل او و لوازم ديگرى كه در كتب ذكر شده بر شوهر واجب است و اگر تهيه نكند چه توانايى داشته باشد يا نداشته باشد مديون زن است.

٢٤١٣ اگر زن در كارهايى كه در مساله پيش گفته شد اطاعت‏شوهر را نكند گناهكار است و حق غذا و لباس و همخوابى ندارد ولى مهر او از بين نميرود.

نگاه کنید در این مساله دوم استناد کرده به مساله قبل که اگر کارا های ان را نکند حق غذا و لباس و هم خوابی ندارد.

باید دید این قید هر هر عملی را شامل می شود؟
مثلا زن بگوید من حال ندارم بیام
یا مرد اراده کند در کنار همسرش بنشیند و زن امتناع کند این حق نفقه ساقط می شود؟

اگر تمامی این موارد را جزء لذت مرد بدانیم و در ظاهر حکم حق نفقه نخواهد داشت(البته برای دقت در مسئله و اینکه حکم مختص نشوز است یا هر عملی در روشن شدن بحث ما یاری رسان است.)

اگر از بعد عقلی نگاه کنیم چه زن و چه مرد اگر بخواهند درخانه به راحتی زندگی کنند لازمه آن کمک به هم در شرایط خانه است چه وظیفه باشد و چه نباشد اما از انجا که اصل زندگی و ازدواج زناشویی است و ارکان لذت بردن آرامش خیال و تفکر است
اگر این را وظیفه زن بدانیم
با عث سردی و یا کنکاش و حق و حق کشی می شود
کا اینکه در جامعه فعلی می بینیم که زنان برای این مسئله حساسیت دارند و با وازه هایی چون کلفتی و کهنه شوری ناراحتی خود را ابراز می کنند.
اما وقتی بدانند که وظیفه ندارند و مرد هم بداند که او وظیفه ندارد محبت بین ان ها جاری می شود
چرا که اگر مرد قدر شناس باشد با محبت به همسرش توجه کرده و اگر گاهی از این مسئله دوری کرد با ابراز محبت همسرش را نرم می کند
و زن با مشغول شدن مداوم به کار خانه شرایط ذهنی خودش را برای همسرش فراهم می کند و خودش را در شرایط جسمی ملال اور به زحمت نمی اندازد و اگر مومنه باشد عذاب وجدان نخواهد گرفت.
بنظرم در خواست اخلاقی به جهت التزام نیاوردن(یک نکته التزام یک مسئله نسبی است در کف شرعی ورعایت ان صحیح است). ان خوب است(اگر بی اخلاقی نباشد منظور از بی اخلاقی ترک واجبات شرعی و انجام محرمات شرعی است و در نتیجه کسی که واجبات شرعی را انجام و محرمات شرعی را ترک می کند اخلاق دارد که ما بقی می شود حسنات و مکارم اخلاق).

یا علی(ع)@};-

با سلام و احترام خدمت برادر رستگار و عزیزم@};-

رستگاران;885913 نوشت:
پس استاد شما می گویید مهریه برای تمام دوره زندگی است اما خب این میزان کم چطور برای کل دوران حساب می شود؟
مگر حد تشخیص همان زمان قطعیت باشد که با اندیشه هم جور در می آید؟

تردید شما به جا و به حق است، به نظر می رسد که اسلام هم می داند که مهریه بیش از این ارزش دارد، مخالف این نیست، اما اینکه اصرار دارد خانم ها به اندک راضی شوند، نه به این خاطر است که بله گفتن یک زن و زندگی مشترک یک عمر ارزشش همین قدر است، بلکه به خاطر امر مهم تری است و آن محبت است، همان طور که در روایات تصریح شده است که مهریه سنگین موجب دشمنی می شود، لذا اسلام میگوید مهریه را اندک بگیرید، به خاطر خدا تواضع کنید تا خداوند شما را بالا ببرد.

رستگاران;885913 نوشت:
بعد در نفقه آیا مرد می تواند نفقه ندهد و حق زناشویی نخواهد؟


خیر، چون اولا زناشویی حق زن نیز هست، و ثانیا همان طور که عرض کردم نفقه در ازاء رابطه جنسی نیست، اگرچه با سر باز زدن زن از تمکین، به عنوان یک عامل بازدارنده تلقی می شود اما بالاخره کسی که خانمی را به عنوان شریک زندگی به خانه می آورد، چه حق زناشویی بخواهد، و چه نخواهد باید نفقه او را بدهد، ولو اینکه اصلا حتی برای یک بار هم با او رابطه برقرار نکند، در این صورت اگرچه مهریه او نصفه می ماند، اما نفقه کامل است، لذا این هم می تواند قرینه ای بر این باشد که آنچه که در ازاء تمکین است، مهریه است، و نفقه لازمه زندگی مشترک است.

رستگاران;885913 نوشت:
مثلا بگویم من دو روز در هفته تمکین می خواهم نفقه دو روز در هفته این مقدار برای شما ما بقی هم صلح بین زن و شوهر است؟

ازدواج دائم یک پیوند دائمی است، و نفقه یعنی تأمین نیازهای زن مثل خوراک و پوشاک و مسکن و...، لذا به محض محرمیت دائم این امور بر عهده مرد قرار می گیرد، ازدواج موقت نیست که وجوب این ها را موقتا در زمان تمکین جنسی بدانیم، در ازدواج دائم هدف بهره بردن جنسی نیست، بلکه تشکیل یک کانون برای تربیت و پرورش است، لذا همه وظایف هم دائمی است، بر خلاف ازدواج موقت، لذا حرف شما اگر در ازدواج موقت میبود شاید می توانستیم برای آن توجیحی بیابیم.

رستگاران;885914 نوشت:
اگر از بعد عقلی نگاه کنیم چه زن و چه مرد اگر بخواهند درخانه به راحتی زندگی کنند لازمه آن کمک به هم در شرایط خانه است چه وظیفه باشد و چه نباشد اما از انجا که اصل زندگی و ازدواج زناشویی است و ارکان لذت بردن آرامش خیال و تفکر است
اگر این را وظیفه زن بدانیم
با عث سردی و یا کنکاش و حق و حق کشی می شود
کا اینکه در جامعه فعلی می بینیم که زنان برای این مسئله حساسیت دارند و با وازه هایی چون کلفتی و کهنه شوری ناراحتی خود را ابراز می کنند.
اما وقتی بدانند که وظیفه ندارند و مرد هم بداند که او وظیفه ندارد محبت بین ان ها جاری می شود
چرا که اگر مرد قدر شناس باشد با محبت به همسرش توجه کرده و اگر گاهی از این مسئله دوری کرد با ابراز محبت همسرش را نرم می کند
و زن با مشغول شدن مداوم به کار خانه شرایط ذهنی خودش را برای همسرش فراهم می کند و خودش را در شرایط جسمی ملال اور به زحمت نمی اندازد و اگر مومنه باشد عذاب وجدان نخواهد گرفت.

با سلام و احترام
بنده هم با این حرف شما موافق هستم، مبنا قرار دادن احکام در زندگی، به معنای اکتفا به آن و فراتر نرفتن به سمت اخلاق، اگرچه مانع از ظلم می شود اما هیچ تضمینی نیست که برای این زن و شوهر محبت بیاورد، لذا خود این امر انسان ها را به فراتر رفتن از احکام به سمت اخلاق سوق می دهد.

از این که بگذریم همانطور که اشاره فرمودید اجبار زن به کار خانه را می توان از عواملی تلقی کرد که به جای افزون ساختن محبت، موجب کاستن از آن میشود، اما اسلام زمینه را طوری چیده است که خانمها خصوصا خانم های ایرانی همین کارها را به جای اینکه از روی اجبار و سختی ونارضایتی باشد، از روی عشق و محبت انجام می دهند.

به نظرم با تحلیل ساده به آن می رسیم، کار خانه یعنی تمیز کردن محل زندگی مشترک، شستن لباس ها و ظروف مشترک، و مانند آن، خب عملا وقتی زن ببینید مرد برای تأمین معیشت و رفاه او به دنبال اشتغال رفته، و داخل خانه نیست تا کارهای خانه را انجام بدهد، همین وجدان او به کار می افتد و کارهای خانه را انجام می دهد، چون کار خانه مختص مرد و بی ارتباط با او نیست، بلکه این خانه، خانه ای است که برای زندگی مشترکشان بنا نهاده شده، درست است که وظایف مرد بر عهده او نیست، اما وظایف خودش که بر عهده خودش است، و هیچ انسان با منطقی نیست که در این شرایط مثلا لباس های خودش را بشوید، اما لباس های شوهرش را خیر، ظرف های خودش را بشوید، اما ظرف های همسرش را خیر، همان طور که مردها در نبود همسرانشان به خاطر مسافرت، اشتغال یا هر امر دیگری اگر در خانه باشند نسبت به این امور خانه احساس وظیفه می کنند.

اصلا این مسئله در هر نوع زندگی مشترکی بدیهی است، یعنی حتی در دوران خوابگاه های دانشجویی که همه پسر هستند، یا همه دختر هستند، یا زمان طلبگی طلاب وجود دارد، یعنی طبیعتا هر کسی که در خوابگاه هست نسبت به کارهای عمومی حجره و خوابگاه(نه حیطه وظایف خصوصی) منطقا احساس وظیفه می کند.
لذا به نظرم اجبار کردن این امر می توانست همان طور که شما اشاره فرمودید به جای اثر مثبت، اثر منفی در روحیه زن بگذارد، و همچنین زمینه سوء استفاده برای برخی مردان را فراهم آورد، اما اینطوری بدون ایجاد حس منفی همان امور دارد انجام می شود.

یا علی(ع)@};-

و طاها;885871 نوشت:
پس باید هر جایی که ایذاء ثابت گردد قبول کنید که آن عمل حرام است.
مثلا اگر بنده ثابت کنم در ازدواج دوم، ایذاء زن صورت می گیرد شما باید قبول کنید که ازدواج در صورت ایذاء حرام می شود

یارب;885881 نوشت:
بنده نگفتم خود طلاق حرام است! گفتم اگر این طلاق های پی در پی و بدون دلیل باعث شود زنهای زیادی اذیت و آزار شوند میشود ایذاء مومن و مرد به سبب این ایذاء مومن گناه کار است

و طاها;885884 نوشت:
آیا مکروهات ، جزو گناهان هستند؟

یارب;885881 نوشت:
اگر این بحث خارج از موضوع تاپیک است بفرمایید تا به پروفایل منتقل نماییم

و طاها;885884 نوشت:
ادامه بحث هایتان را در پروفایل بنده پیگیری کنید

سلام به شما بزرگواران گل
اگر اجازه بدهید این بحث همچنان در همین تاپیک ادامه پیدا کند
من سه تا تاپیک زدم (پدرم در طول یکی دو ماه درآمد) تا به همین مقصود برسم

تمام مباحث دیگر که در این تاپیک مطرح شده ، زمینه ای برای رسیدن به بحث اصلی است
(( رابطهء بین اخلاق و احکام ))


دوستان عزیز من فکر میکنم دو سوال اینجا مطرح است (می خواهم با طرح این دو سوال به مباحث نظمی بدهم با اجازهء شما)

1 - اینکه اگر عملی "حلال (مستحب ، مباح یا مکروه)" باعث آزار کسی شود ، آیا "حرام" میشود؟
یا اینکه اگر عملی "حلال (مستحب ، مباح یا مکروه)
" باعث جلوگیری از حادثه یا اتفاقی بشود ، آیا "واجب" خواهد شد؟

2 - در صورتی که دو حالت گفته شده ممکن باشد ، مصادیقش چیست و چگونه قابل تشخیص است

رستگاران;885914 نوشت:
کما اینکه در جامعه فعلی می بینیم که زنان برای این مسئله حساسیت دارند و با وازه هایی چون کلفتی و کهنه شوری ناراحتی خود را ابراز می کنند
سلام
چند نکته:

1 - مردهایی هم هستند که یه زن میگویند من مثل یک حمال از صبح تا بوق س... جان می کنم تا رفاه تو را (نفقهء تو را) فراهم کنم!
خب پس باید بگوئیم چون باعث رنجش مرد میشود پس حق نفقه را از روی دوش مرد برداریم؟

2 - الان خیلی از خانمها به چند همسری مرد و عقدموقت نیز اعتراض دارند و حتی برخی اصلاً قبول ندارند!
پس باید این حق را هم از مردها بگیریم چون باعث سردی میشود؟

3 - این که خانمها این حرفهایی را می زنند که فرمودید ، آیا دلیلش همین نیست که میگویند "وظیفهء ما نیست"؟!

4 - ایکه کار خانه وظیفهء زن نیست ،اگر وجوبش باعث میشد خانمها رنجش پیدا کنند
از این طرف عدم وجوب آن هم باعث شده بعضی از خانمها بر روی شوهر خود منت بگذارند (که خودتان هم اشاره کردید)
آیا اینکه زنی برای شوهرش غذایی بپزد یا ظرفی بشوید ، بعد به او بگوید وظیفه ام نبوده و به تو لطف کردم ، باعث گرمی زندگی میشود؟!

مسلم;885993 نوشت:
اسلام زمینه را طوری چیده است که خانمها خصوصا خانم های ایرانی همین کارها را به جای اینکه از روی اجبار و سختی ونارضایتی باشد، از روی عشق و محبت انجام می دهند
سلام استاد عزیز
زمینه را چگونه چیده؟ امکانش هست توضیحی بفرمائید؟
اینکه الان خیلی از خانمها از صبح تا شب از کار خانه می نالند و متش را بر سر شوهر می گذارند ، یعنی عشق و محبت؟!

مسلم;885993 نوشت:
حتی در دوران خوابگاه های دانشجویی که همه پسر هستند، یا همه دختر هستند، یا زمان طلبگی طلاب وجود دارد، یعنی طبیعتا هر کسی که در خوابگاه هست نسبت به کارهای عمومی حجره و خوابگاه (نه حیطه وظایف خصوصی) منطقا احساس وظیفه می کند
چون به کسی به آنها نگفته که وظیفه دارید یا ندارید
حالا بیائید تصور کنیم طبق یک قانون اینطور گفته میشد که مثلاً دخترها و پسرهای اهل استان فارس هیچ وظیفه ای برای کار کردن در خوابگاه دانشجویی ندارند
آن وقت در یک خوابگاه 5 نفر بودند که یکی از آنها اهل استان فارس بود ، آن وقت چه میشد؟
(دوستان گرامی استان فارس صرفاً یک مثال است ، سوء برداشت نشود)

با سلام و احترام

Reza-D;886016 نوشت:
1 - اینکه اگر عملی "حلال (مستحب ، مباح یا مکروه)" باعث آزار کسی شود ، آیا "حرام" میشود؟
یا اینکه اگر عملی "حلال (مستحب ، مباح یا مکروه)" باعث جلوگیری از حادثه یا اتفاقی بشود ، آیا "واجب" خواهد شد؟

صد در صد اینگونه است، به شروطی که عرض خواهم کرد، لذا مثلا اگرچه عمل به فرمان پدر و مادر مستحب است اما اگر ترک آن موجب ایذاء آنان شود حرام است، و همچنین ورود به یک زمین غصبی حرام است اما اگر شما دیدید شخصی در حال غرق شدن هست یا به هردلیلی نیاز به کمک جدی دارد و شما توان نجات آن را دارید واجب است وارد این زمین غصبی شوید و او را نجات دهید.

Reza-D;886016 نوشت:
2 - در صورتی که دو حالت گفته شده ممکن باشد ، مصادیقش چیست و چگونه قابل تشخیص است

این آزار اولا باید قابل اعتنا و مهم باشد، ثانیا منفعت مهم تری در میان نباشد، و ثالثا آزار، یک آزار نوعی باشد، یعنی نوعا این رفتار موجب آزار می شود.
لذا اطاعت نکردن از برادر مومن یا قرض ندادن به او که موجب آزرده شدن او می شود، یا ناراحتی و اذیت شدن کسی که امر به معروف و یا نهی از منکر می شود، یا جایی که یک شخص زود رنج بوده و به کوچکترین رفتاری آزرده می شود از این چارچوب خارج خواهد بود.

Reza-D;886016 نوشت:
سلام به شما بزرگواران
اگر اجازه بدهید این بحث همچنان در همین تاپیک ادامه پیدا کند

سلام علیکم
باعرض ادب و احترام به محضر شماو تشکر و از بزرگواریتان
از آنجایی که استاد بزرگوار،جناب مسلم دربرابر درخواست شما مخالفتی ننمودن پس بنده با کسب اجازه از محضر ایشان بحث را در همین جا ادامه میدهم،فقط قبل از اینکه به پاسخ سوالات شما بپرازم ادامه مباحثه ای که با کاربرمحترم جناب وطاها در پروفایلمان داشتیم را به اینجا منتقل میکنم

برای اینکه گفتگو مشخص شود بنده صحبت های کاربر محترم جناب وطاها را با رنگ (قرمز)مشخص کرده ام و صحبت های خودم را با رنگ (مشکی)

بنده در ادامه مباحثه امان این متن را از جناب وطاها در پروفایل ایشان نقل قول کردم و پاسخ دادم

نقل قول:
نوشته اصلی توسط و طاها

رنج و عذاب و ازردگی و کلا ناراحتی در ازدواج دوم نیز اتفاق می افتد و من گفتم پس از این جهت بسیاری از زنانی که از ازدواج دوم مردشان آزرده می شوند و رنج و عذاب می کشند ایذاء انها محسوب می شود اما شما مخالفت کردید....اماجور و ستم و ظلم اتفاق نمی افتد مگر اینکه حقی پایمال شود که شما ثابت نکردید حقی پایمال شده است....اینجا صرفا مرد از حق خود استفاده کرده است.

پس سرکار خانم چه طور به این نتیجه رسیدید اینها ایذاء است ؟!

قرار نیست هرکس ناراحت شد دلیل منطقی داشته باشد یا دیگری مقصر باشد! اگر مردی زن دوم بگیرد و شرایط و عدالت را رعایت کند اینجا ناراحتی و آزردگی زن معنایی ندارد! اما اگر مرد زن دوم بگیرد و شرایط و عدالت را رعایت نکند اینجا نارحتی زن معنا پیدا میکند و میشود از مصادیق ایذاء مومن
بحث ازدواج و طلاق هم فرق دارد بزگوار، در ازدواج امر به آن میشوند ( استحباب شدید)و در طلاق از آن افراد نهی میشوند( کراهت )، در نتیجه مصادیق ایذاء نیز میتواند در آنها متفاوت باشد
یعنی در کل انسان در هر کاری باید با تعاریفی که از ایذاء مومن میشود تشخیص دهد آیا اینجا کارش ایذامومن است یا نیست! آیا مصادیق ایذاء را شامل میشود یا نمیشود

**********

بعد جناب وطاها جمله زیر را از بنده نقل قول زدند و در جواب بنده فرمودند
ا

نقل قول:
گر مردی زن دوم بگیرد و شرایط و عدالت را رعایت کند اینجا ناراحتی و آزردگی زن معنایی ندارد! اما اگر مرد زن دوم بگیرد و شرایط و عدالت را رعایت نکند اینجا نارحتی زن معنا پیدا میکند و میشود از مصادیق ایذاء مومن

نقل قول:

خوب همانطور که در جملات شما معلوم است اینجا ناراحتی ملاک نیست... بلکه حق و نا حق شدن ملاک است.

یعنی اگر ناراحتی به خاطر پایمال شدن حقی باشد می شود ایذاء و الا ایذا محسوب نمی شود.

در بحث طلاق و ازدواج دوم نیز همین است. تا زمانی که حقی پایمال نشده، ناراحتی معنا ندارد و بنده هم همین را گفتم و از شما خواستم ثابت کنید حقی پایمال شده است که چنین نکرده اید...



**********

بعد بنده جمله ایشان را نقل قول زدم و پرسیدم

نقل قول:
یعنی اگر ناراحتی به خاطر پایمال شدن حقی باشد می شود ایذاء و الا ایذا محسوب نمی شود.

خب ،بنده الان از شما سوالی دارم

کودکی در کوچه ایستاده است، شما بدون دلیل می آیید و سر او داد میکشید،این کودک میترسد و گریه میکند

الان آیا ایذاء مومن کردید یا نه؟ اگر کردید الان حقی پایمال شده یا نه؟ اگر شده دقیقا بفرمایید ان حق کدام است

یازهراسلام الله علیها

**********

بعد جناب وطاها پاسخ دادند

از او میپرسم آیا حق داد زدن داشته است یا نه؟ آیا خداوند به او حق داد زدن داده است یا خیر؟

اگر حق را اثبات کرد از او میپرسم آیا استفاده از این حق موجب ایذا شده است یا نه؟

او ابتدا باید ایذا را تعریف و اثبات کند بعد متوجه میشویم ایذا بوده است یا نه ؟ مثلا اگر بگوید همینکه کودک ناراحت شود یعنی ایذا انجام شده است من هم خواهم گفت ایا در حرمت ایذا شک داری ؟ اگر علم داشت پس کارش حرام خواهد بود.

در مورد طلاق نیز همین است :
از شما میپرسم ایا طلاق حق مرد است؟ اگر بله
پس از شما میپرسم ایا استفاده از این حق موجب ایذا زن میشود؟
بعد شما ایذا را تعریف میکنید مثلا اگر بگویید ناراحت شدن زن به معنای ایذا است. من میگویم ایا میدانید ایذا مومن حرام است؟ اگر بگویید بله پس کار حرامی است.

در مورد ازدواج دوم نیز همین است:
از شما میپرسم ایا مرد حق ازدواج دوم دارد؟ اگر بله

پس از شما میپرسم ایا استفاده از این حق موجب ایذا زن میشود؟
بعد شما ایذا را تعریف میکنید مثلا میگویید ناراحتی زن به معنای ایذا است. من میگویم ایا میدانید ایدا مومن حرام است؟ اگر بگویید بله پس ازدواج دوم حرام است.

در مثال های قبلی
اگر کسی بگوید ناراحتی به معنای ایذا نیست بلکه پایمال کردن حق، ایذا است.
در این صورت
در ازدواج دوم حقی پایمال نشده است چون ازدواج دوم حق زن نیست بلکه حق مرد است.
در طلاق حقی پایمال نشده است چون طلاق حق زن نیست بلکه حق مرد است.
در مورد کودک حقی پایمال نشده است چون داد نزدن سر کودک حق کودک نیست.( این فرض ما بود... چون اگر ان مرد حق داد زدن بر سر کودک نداشته باشد اصلا بحث به ایذا بودن کشیده نمیشود و مسلما گناه است و بحثی نمیماند و از محل نزاع خارج است...)


**********

بعد بنده از ایشان پرسیدم

شما میفرمایید ایذا یعنی حقی پایمال شود،بعد میگویید به آن آقا میپرسم حق داد زدن داشتی یا نه؟ و آیا استفاه از این حقت باعث شده ایذا شود یا نه؟

خب فرض کنید شما از این آقا بپرسید حق داری داد بزنی ،بگوید مگر داد زدن را خدا حرام کرده است؟!! من میتوانم داد بزنم ،پس خداوند این حق را به من داده که داد بزنم،شما چه جوابی میدهید؟!
بعد شما میگویید آیا استفاده از این حقت باعث نمیشود ایذاءشود؟ او میپرسد ایذا یعنی چه ،شما میگویید یعنی اینکه حقی پایمال شود، او میگوید الان چه حقی از این کودک پایمال شده است؟ من سرش داد زدم و او هم ترسید و جیغ کشید و دوید در خانه!! حالا کجایش حقی پایمال شده است؟!!

بعد میگوید تازه چونکه خداوند به من حق داد زدن داده(داد زدن که حرام نیست!) من اگر ببینم پیرزنی جلوی در خانه نشسته سرش داد میکشم، او هم میترسد و گریه می افتد،شما به او میگویید آیا این کارت ایذاءمومن نیست؟ او میگوید ایذا یعنی چه؟شما میگویید یعنی اینکه حقی از این پیرزن پایمال شود، او هم میگوید،چه حقی از او پایمال شده است؟ او ترسید و گریه کرد؟ حالا کجایش حق این پیرزن پایمال شده؟ پس من ایذاء مومن نکرده ام!

آیا الان این مکالمه را قبول دارید؟

یازهرا سلام الله علیها


**********

و در ادامه چونکه ایشان داشتند با گوشی پاسخ میدادند فرمودند

با گوشی نمیتوان حق مطلب را ادا کرد... بگذارید سر فرصت... انشاء الله فردا ...


و مباحثه ما تا همینجا صورت گرفت که بعد از این را اینجا و با توجه به محور سوالات کاربر محترم جناب رضا -د ادامه خواهیم داد ان شاءالله

یازهراسلام الله علیها

[="Microsoft Sans Serif"][="Black"]سلام و عرض ادب

به نظرم یک مطلب رو طرفین باید روش بحث کنند تا مشخص شود که طلاق بی علت چرا کار گناه است یا نیست.

وقتی زن و مردی ازدواج میکنند یک سری شرایط به صورت ضمن عقد (شاید بدون بیان مشخص وارد و در حد همان حرفهای مطرح شده بین طرفین) وارد عقد میشود.

پیش فرض این هست که حق طلاق با مرد هست و مرد میتواند هر وقت اراده کرد از این استفاده کند اگر بر مبنای همین دیدگاه عقد صورت گیرد بنابراین فکر کنم طلاق به خودی خود ایذا و گناه محسوب نمیشود.

ولی در بسیاری از ازدواج ها مرد چنین تصویری از خود نشان نمیدهد و عملا دارد رفتاری نشان میدهد که از طلاق مگر در ضرورت استفاده ای نمی کند و وعده یک عمر زندگی می دهد. به نظرم باید بررسی شود به لحاظ فقهی که چنین چیزی به عنوان شرط ضمن عقد بدون بیان شدن وارد میشود یا نه اگر می شود که نقض عهد گناه هست پس از این باب میتواند گناه باشد.

اما اگر نشود باید دید که چه اتفاق هایی در طلاق بی علت می افتد و تک تک بررسی فقهی شود که حرام است یا نه.

در مورد داد زدن و ترساندن هم به نظرم این تاپیک مفید است.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=32096[/]

حق دوست;886111 نوشت:
پیش فرض این هست که حق طلاق با مرد هست و مرد میتواند هر وقت اراده کرد از این استفاده کند اگر بر مبنای همین دیدگاه عقد صورت گیرد بنابراین فکر کنم طلاق به خودی خود ایذا و گناه محسوب نمیشود.

با سلام
احسنت، به نکته ای اشاره کردید که دنبال آن می گشتم، به دلم نمی چسبید که بگویم طلاق از باب ایذاء مومن حرام باشد، اما به دنبال دلیل و مستندی برای آن بودم، پست شما به نظرم خیلی راهگشاست، این حقی بوده است که در پیش فرض طرفین پذیرفته اند، لذا نمی توان آن را از آزارهای حرام فقهی بر شمرد، مثل کسی که در معامله ای شرط کند که فروشنده تا دو ماه حق فسخ داشته باشد، خب اگر این فروشنده بعد از یک ماه و بیست و نه روز آمد و جنسش را پس گرفت و این امر موجب رنجش خریدار شد نمی شود گفت از نظر فقهی مرتکب حرامی شده است، اگرچه از نظر اخلاقی با توجه به رنجش آن مومن بهتر بود ترک می کرد.
ممنونم از دقت نظر شما
@};-

موضوع قفل شده است