حدیث در مورد زنان
تبهای اولیه
با سلام خدمت شما دوست گرامی کلی گوئی نکنید مورد بفرمائید تا جواب کامل تری در اختیارتان قرار بگیرد
اما در موردی که فرمودید
چرا در روایات از مشورت با زنان نکوهش شده است؟
مهمترین هدف مشورت، یافتن بهترین گزینه و شیوههاى اجرایى است و لذا هر کس نمىتواند طرف مشورت قرار گیرد، زیرا گاه آنها نقاط ضعفى دارند که مشورت با آنها مایه بدبختى و عقب افتادگى است. چنانکه على(ع) مىفرماید با فرد بخیل، ترسو وحریص مشورت نکن، چون در هر یک از اینها نقطه ضعفى وجود دارد که مانع نیل تو به حقیقت مىشوند.(1) در همین راستا، به خاطر برخى نکات بیولوژیکى و زیستشناختى در بانوان که همانا غلبه احساسات و هیجانها بر خردورزى آنها و نیز محدودیت اجتماعى که باعث کاهش تجربه آنان مىگردد احیانا رایزنى با بانوان را محدود نموده است.
توضیح آنکه: در دو نکته بین آموزههاى اسلام و یافتههاى علوم جدید از جمله روانشناسى تفاوتى نیست.
1ـ تساوى میزان هوش زن و مرد: چنانکه «کارل هافمن» تصریح مىکند زنها به اندازه مردها هوشمند هستند، گرچه مغزهاى آنان به طور متوسط 20درصد کوچکتر از مغز مردهاست(2) :
2ـ فزونى هیجانات در بانوان نسبت به مردان: چنانکه خود ایشان اذعان مىدارند:
«پژوهشهاى انجام شده بر روى دانشجویان نشان مىدهند که در چهار مورد از پنج هیجان اساسى (شادى، عشق، ترس، اندوه و خشم) زنها هیجانهاى شدیدتر و فراوانترى گزارش مىکند تامردها، و آن هیجان مورد استثنا که مردها بر زن پیشى مىگیرند، خشم است زنها نه تنها هیجانهاى ظریف (شادى، عشق، ترس و اندوه) را با شدت و فراوانى بیشترى تجربه مىکنند، بلکه همچنین در موقعیتهاى مثبت و منفى، هیجانها را بهتر تشخیص داده و بیشتر به آنها پاسخ مىدهند(3) نتیجه آنکه عقل زنها هرگز کمتر از مردها نیست بلکه تعقل آنها (یعنى بهرهگیرى از عقل) کمتر است و این به واسطه هیجانات و احساساتىتر بودن آنهاست.
همان طور که خانم «کلیودالسون» به عنوان یک زن روانشناس که مدت مدیدى در این زمینه تحقیقات و پژوهشهائى داشته است اعلام مىکند «... به این نتیجه رسیدهام که خانمها تابع احساسات و آقایان تابع عقل هستند»(4)). و یا «اتو کلایى برگ» مىنویسد: «زنان بیشتر به کارهاى خانه واشیاء و اعمال ذوقى علاقه نشان مىدهند و کارهائى را دوست مىدارند که در آنها باید مواظبت و دلسوزى بسیارى خرج داد مانند مواظبت از کودکان و اشخاص عاجز و بینوا... زنها عموما احساساتىتر از مردان هستند»(5)
البته بر خلاف نظر خانم «کلیودالسون» که این مسأله را جزو نقاط ضعف خانمها تلقى کرده است(6) به نظر ما لازمه زیست اجتماعى و تقسیم وظائف، اختلاف کارکردهاست که این امر به نوبه خود مقتضیات خاص خود را دارد وچنانچه خانمها لبریز از عواطف و احساسات نباشند ،نمىتوانند در تربیت فرزندان که مهمترین سرمایه یک جامعه هستند موفق باشند. نقش زنان که به گفته افلاطون مادران با همان دستى که گهواره را تکان مىدهند، جهان را زیر و رو مىکنند، کمتر از نشستن پشت فلان دستگاه صنعتى یا اختراع یک ابزار آهنین نیست. حاصل کلام آن که به خاطر احساساتىتر بودن زنها و نیز حضور کمتر آنان در جامعه که باعث تجربه کمتر آنان مىشود ، یک سرى محدودیت هائى در بهرهگیرى از نظر مشورتى زنان لحاظ شده است. لذا در حدیثى که از على(ع) نقل شده است آمده است«ایّاک و مُشاوره النّساء فان رأیهنّ الى أفن و عزمهن الى وهن»؛ از رایزنى با زنان بپرهیز، زیرا رأى آنان سست بوده، در تصمیمگیرى ناتوانند(7)).
و لکن هر دو مسأله با رفع عوامل آن قابل جبران است ؛ لذا در حدیث دیگرى که علامه مجلسى از على(ع) نقل مىکند پس از نقل این سخن: «ایّاک و مشاوره النساء»؛ از مشورت با زنان بپرهیزید ، بلافاصله عده ای از زنان استثناء مىشوند «الاّ من جربت بکمال عقل»(8)؛ مگر زنانى که کمال عقلشان آزموده و اثبات شده است.
در طرف دیگر نیز چه بسیار مردانى باشند که احساساتى یا کم تجربه باشند، مشورت با آنان نیز نافع نیست و چه بسا زیانبار باشد. بر اساس حدیث مذکور نیز امام على(ع) کمال عقل و آگاهى را در مشورت شونده شرط مىداند و زن بودن را مانع جوازمشورت نمىشمارد.
از طرف دیگر در برخى امور که تخصصى و آشنایى زنان بیشتر است سفارش شده است که با زنان مشورت کنید .رسول اکرم(ص) مىفرماید: «اِئتمروا النساء فى بناتهن»؛ در امور مربوط به دخترانتان با زنان خود مشورت کنید (9) بالاتر آنکه در قرآن کریم خداوند متعال در برخى مسایل خانوادگى دستور به رایزنى زن و مرد و تبادل افکار آنان داده است «فأن اراد فصالا عن تراض و تشاور فلا جناح علیهما»؛ اگر پدر ومادر بخواهند با رضایت و مشورت یکدیگر فرزندشان را زودتر از دو سال از شیر بازگیرند مرتکب گناهى نشدهاند(10)).
مقصود از تشاور، همدلى و همرأیى و مشاوره میان زن و مرد است، و چون مادر چیزهایى از تربیت فرزند مىداند که پدر نمىداند، پس اگر هم فکرى و رایزنى نکنند به زیان فرزند مىانجامد(11)
در سوره طلاق نیز درباره هم فکرى و همکارى زن و مرد اشاره شده است،(12)).
همان طور که مرحوم علامه جعفرى فرمودند، نظام خانواده در اسلام نظام شورایى با سرپرستى و مأموریت اجرایى مرد است(13)
و روایات نقل شده از على(ع) یا سایر روایات اثبات مىکند که مقصود از «بر حذر بودن از زنان خوب» یا «برحذر داشتن از مشورت با زنان» دقت در گفتار و اندیشههاى زنان معمولى است و یا زنان هوسباز ، کم خرد ، تبه کار و تهى مغزى که دل به زخارف فریبنده دنیا بسته و چشم از حقایق برتر فرو بستهاند. اما زنانى که از زر و زیور دنیا اعراض کرده و به تعقل پرداختهاند، مانند مردان شایسته مورد مشورت هستند و به تعبیر علامه جعفرى روایاتى نظیر «ایاک و مشاوره النساء الاّ من جربت بکمال عقل» مؤید نظریه «درون شورایى و برون سرپرستى مرد» در نظام خانوادگى از دیدگاه اسلام است(14)،
یکى از بزرگان مىگوید: آیا مىتوان گفت روایاتى که در نکوهش زنان آمده و احادیثى که در پرهیز از مشورت با آنها وارد شده و ادلهاى که در نارسایى عقول آنان رسیده، اطلاق دارد و هیچ گونه انصرافى به زنان دانشمند و محققان از این صنف ندارد؟ آیا مىتوان گفت که عقل آنان در بخش عقل نظرى به خاطر مونث بودن، همتاى عقل کودکان مىباشد و اراده و تصمیم و عزمشان در بخش عقل عملى، سست و ناپایدار است و یا آن که این تعبیرها به لحاظ غلبه خارجى است که منشأ آن دور نگه داشتن این صنف گران قدر از تعلیم و محروم نگه داشتن آنان از تربیت صحیح است؟(15)
بنابر زن به حکم زن بودن از طرف مشورت قرار گرفتن محروم نیست آن چه مىتوان او را از این موقعیت محروم کند عجز و ناتوانى، عدم کارایى، بىتجربگی و ناآگاهى است که این نکته در مود مردها نیز مطرح است، اما روایتى که از پیامبر(ص) نقل شده که فرمودهاند: "با زنان مشورت کنید و با آنها مخالفت نمایید".(16) مقصود در امور معقول و مشروعى نیست، بلکه منظور مخالفت با نظر زن در مواردى است که رأى او بر اساس حب و بغض و خواستههاى نفسانى باشد . اگر زنى به شوهرش گفت نماز بخوان، طبق این روایت باید با نظر زن مخالفت کرد؟ یا مثلا در واقعه کربلا وقتی زن زهیر بن قین به شوهرش پیشنهاد پیوستن به امام حسین (ع) می دهد ، باید شوهر با او مخالفت می کرد؟ قطعاً معناى حدیث این نیست. شاید مقصود حضرت در روایت فوق آن باشد که مردم به تبعیت کردن از زنان عادت پیدا نکنند به طورى که نتوانند در موارد ضرورى، مخالفت خود را ابراز کنند.
با توجه به مطالب گفته شده اگر همسرتان شرایط لازم را دارد از او نظر بخواهید واز این طریق اعتمادش را جلب نمایید. به خصوص مواردی که در آنها تجربه دارد. اگر مشورت موجب اختلاف و جدایی می شود ، بهتر آن است که از مشورت پرهیز شود . در مورد مشکلات نیز چون زنان حساس تر و آسیب پذیرهستند ، بهتر است که اطلاع نداشته باشند ، مگر آنکه برای رفع مشکل از آنها کاری ساخته باشد.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
1) نهج البلاغه نامه 53.
2) (کارل هافمن (و دیگران)، روانشناسى عمومى، ج1 ؛ مترجم: سیامک نقشبندى (و دیگران)؛ تهران: ارسباران، 1378، ص 349).
3)(همان، ج 2، صص 53 ـ54).
4)(ر.ک: حسینى، سیدابراهیم، فمینیزم علیه زنان، کتاب نقد، شماره 17، تهران: مؤسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر، زمستان 79، ص 164
5)همان.
6)همان.
7) نهجالبلاغه، نامه 31.
8 ) (علامه مجلسى، بحارالانوار، ج103؛ طهران: المکتبة الاسلامیة، ، ص 253). 9 ) (نهج الفصاحه مترجم: ابوالقاسم پاینده، تهران: سازمان چاپ وانتشارات جاویدان، چاپ نهم، 1354، ص 2، ح 7). 10) (سوره بقره، آیه 233 11) (ر.ک: رجب نژاد، محمدرضا؛ خرد زیبا (بررسىشبهه نقصان عقل) تهران: انتشارات عابد، بهار 80، ص 91). 12) (سوره طلاق، آیه 6 13) (علامه جعفرى، زن از دیدگاه امام على(ع)، تنظیم و تلخیص، محمدرضا جوادى،تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1378، ص 51). 14) همان، ص 104 15) آیت الله جوادى آملى، زن در آئینه جلال و جمال، ص 37. 16) بحار الانوار، ج 100، ص 262
از ديدگاه قرآن ، افراد انسان (چه مرد و چه زن ) از نظر حقيقت انسانيت و مسائل ارزشى يكسانند و هيچ يك بر ديگرى جز به تقوا و عمل صالح بيشتر ، برترى ندارد: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَيـكُمْ» (حجرات ، 13); هر كس ، مرد يا زن ، كار شايسته كند و مؤمن باشد; قطعاً او را با زندگى پاكيزه ]و نيكو[يى و حيات ]واقعى[ مى بخشيم و يقيناً بهتر از آن چه انجام داده اند به آنان پاداش مى دهيم .»(نحل ، 97)
قرآن ، اگر در جايى از مردان شايسته اى همچون لقمان حكيم سخن مى گويد ، در جاى ديگر نيز از زنان شايسته نام مى برد; مانند: حضرت مريم(عليها السلام) (آل عمران ، 42) و همسر فرعون (تحريم ، 11) و . . .
همان گونه كه مردان ، داراى انديشه ، اراده و اختيارند و براى رسيدن به تكامل و قرب الهى ، وظايف و تكاليفى بر عهده آن هاست ، زن ها هم همين گونه هستند و در اين جهت ، هيچ امتيازى بين زن و مرد وجود ندارد; ولى در بعضى احكام و وظايف با يكديگر متفاوتند . وظايفى ، به عهده مردان است و بر عهده زنان نيست و بالعكس ; و اين تفاوت به خاطر اين است كه طبيعت و آفرينش زن و مرد متفاوت است .
آيا تعيين مشاور هم از مواردى است كه ميان زن و مرد تفاوت است ; يعنى بايد با مردان مشورت كرد و مشورت با زنان جايز نيست ؟
ليكن از مجموع آيات و روايات در رابطه با مشورت ، بدست مى آيد كه در مشاور ، زن بودن مانع نيست ، همان گونه كه مرد بودن شرط آن نيست ; زيرا در رواياتى كه شرايط مشاور را بيان مى كند ، گفته نشده كه يكى از شرايط مشاور «مرد بودن » است . آنچه در روايات ذكر شده اين است كه مشاور بايد داراى عقل ، علم ، تجزيه ، تقوا ، خيرخواهى باشد و بخيل و ترسو و حريص نباشد .
افزون بر اين ، آيه سوم ، مشورت زن و مرد را در امر كودك مطرح كرده و شايسته دانسته است و عبارت برخى از روايات ، مشورت با زنان را هم در بر مى گيرد ، مانند: ; دور انديشى آن است كه با صاحب انديشه مشورت نمايى و آنچه گفت پيروى كنى .عبارت «صاحب انديشه » شامل مرد و زن مى شود . «افضل من شاورت ذوالتجارب ; برترين مشاوران ، صاحبان تجربه هستند» عبارت «صاحبان تجربه » زن و مرد را در بر مى گيرد .
در امور خانواده و جامعه و در كارهاى شخصى و اجتماعى بايد مشورت كرد . نيمى از خانواده و جامعه را زنان تشكيل مى دهند و نيمى از بار مسئوليت خانواده و جامعه بر عهده زنان است ; چگونه مى توان بدون نظرخواهى از آنان ، محيط خانواده و جامعه را به طور ايده آل سامان داد . علاوه بر اين برخى از امور خانواده و جامعه ، مربوط به زنان است و يكى از شرايط مشاور اين است كه از علم و تجربه برخوردار باشد و زنان در امور مربوط به خودشان از علم و تجربه اى بيش از مردان برخوردارند ، پس بايد با آنان مشورت كرد .
رواياتى كه از مشورت با زنان نهى كرده اند ، برخى از آنان امكان دارد از نظر سند ضعيف باشند (به اصطلاح علم درايه مرفوعه و مرسله باشند) و برخى از آنان ، گرچه به صورت كلى از مشورت با زنان منع كرده است ; ولى مراد مصداق خاصى است كه در آن زمان بوده است . رواياتى كه از زبان حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) نقل شده ، اشاره به زنى دارد كه بر ضد حضرت قيام كرد و جنگ جمل را به راه انداخت .
بعضى از رواياتى كه از مشورت با زنان منع كرده ، مراد مشورت در همه كارها نيست ، بلكه مشورت در كارهايى است كه مى بايست مخفى بماند و افشا نشود ، زيرا معمولاً اگر سخنى به زن گفته شد ، براى ديگران نقل مى كند . مانند اين حديث : «النساء لايشاورن فى النجوى ; در راز با زنان مشورت نمى شود .»
و در برخى روايات نهى از مشورت با زن براى آن است كه عواطف و احساسات در زن ها قوى است و گاهى به هنگام مشورت عاطفه و احساس بر آنان چيره شده كه بايد با تعقل و تدبر با اين موارد برخود روشن .
روايتى از امير المؤمنين(عليه السلام) نقل شده است كه در آن روايت ، مشخص شده است كه با چه زنان مى توان مشورت كرد: «اياك و مشاورة النساء الاّ من جرّبت بكمال عقلها; با زنانى كه كمال عقل آن را تجربه كرده اى ، مشورت كن .»
پس با توجّه به آيات و روايات ، مشورت با زنانى كه شرايط مشاور را دارا باشند ، هيچ مانعى ندارد ، در امور تربيتى ، فرهنگى و مديريتى هم استفاده از زنان كارشناس و با تجربه مانعى ندارد.
برای آگاهی بیشترر.ک :
1 . ر .ك : الميزان ، ج 18 ، ص 63 ، موسسة الاعلمى للمطبوعات ، بيروت .
2 . ر .ك : شورى در قرآن و حديث ، رضا استادى ، صص 6 تا 52 ، انتشارات بنياد فرهن
3 . ر .ك : همان ، صص 66 ـ 81 .
4 . كافى ، ج 5 ، صص 517 ـ 518 ، دارالكتب الاسلامية .
5 . ر .ك : شورى در قرآن و حديث ، صص 82 ـ 89 .
6. بحار الانوار ، علامه مجلسى ، ج 72 ، ص 105 ، مؤسسة الوفاء ، بيروت .
7 . غرر الحكم ، آمدى ، ص 442 ، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى .
8 . همان ، ص 442 .
9 . كافى ، ج 5 ، ص 518 .
10 . كنز الفوائد ، كراجكى ، ص 177 ، مكتبة المصطفوى ، قم .
11 . ر .ك : الميزان ، علامه طباطبايى ، ج 4 ، ص 56 ، 57 ، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات
چرا در مورد شرایط مشورت با مردان نکاتی گفته نشده؟ آیا تمام مردان کاملند و موردی درباره مشورت با آنها وجود ندارد؟
نظرتان راجع به این حدیث چیست؟
یا علی ثلاثه مجالستهم تمیت القلب: مجالسه الانذال و مجالسه الاغنیا و الحدیث مع النساء
سلام
این ترجمه حدیث مورد نظرتون می باشد
پیامبر بزرگوار اسلام میفرمایند: «ثلاثه مجالستهم تمیت القلب: مجالسه الانذال، و الحدیث مع النساء، و مجالسه الأغنیاء؛ سه گروهاند كه همنشینی با آنان دل را میمیراند: همنشینی با افراد پست، و گفتگو با زنان، و همنشینی با ثروتمندان
علیکم السلام
معنی آنرا می دانستم، می خواستم بدانم این حدیث صحت دارد؟ هدف از این حدیث چیست و چرا همنشینی با افراد پست، در ردیف گفتگو با زنان ذکر شده است؟ و چرا گفتگو با زنان دل را می میراند؟
علیکم السلام
معنی آنرا می دانستم، می خواستم بدانم این حدیث صحت دارد؟ هدف از این حدیث چیست و چرا همنشینی با افراد پست، در ردیف گفتگو با زنان ذکر شده است؟ و چرا گفتگو با زنان دل را می میراند؟
سلام
بله حدیث از پیامبر اکرم (ص) می باشد و سفارش به مولاامیر المونین می باشد
مهمترین هدف مشورت، یافتن بهترین گزینه و شیوههاى اجرایى است و لذا هر کس نمىتواند طرف مشورت قرار گیرد، زیرا گاه آنها نقاط ضعفى دارند که مشورت با آنها مایه بدبختى و عقب افتادگى است. چنانکه على(ع) مىفرماید با فرد بخیل، ترسو وحریص مشورت نکن، چون در هر یک از اینها نقطه ضعفى وجود دارد که مانع نیل تو به حقیقت مىشوند.(1) در همین راستا، به خاطر برخى نکات بیولوژیکى و زیستشناختى در بانوان که همانا غلبه احساسات و هیجانها بر خردورزى آنها و نیز محدودیت اجتماعى که باعث کاهش تجربه آنان مىگردد احیانا رایزنى با بانوان را محدود نموده است.
توضیح آنکه: در دو نکته بین آموزههاى اسلام و یافتههاى علوم جدید از جمله روانشناسى تفاوتى نیست.
1ـ تساوى میزان هوش زن و مرد: چنانکه «کارل هافمن» تصریح مىکند زنها به اندازه مردها هوشمند هستند، گرچه مغزهاى آنان به طور متوسط 20درصد کوچکتر از مغز مردهاست(2) :
2ـ فزونى هیجانات در بانوان نسبت به مردان: چنانکه خود ایشان اذعان مىدارند:
«پژوهشهاى انجام شده بر روى دانشجویان نشان مىدهند که در چهار مورد از پنج هیجان اساسى (شادى، عشق، ترس، اندوه و خشم) زنها هیجانهاى شدیدتر و فراوانترى گزارش مىکند تامردها، و آن هیجان مورد استثنا که مردها بر زن پیشى مىگیرند، خشم است زنها نه تنها هیجانهاى ظریف (شادى، عشق، ترس و اندوه) را با شدت و فراوانى بیشترى تجربه مىکنند، بلکه همچنین در موقعیتهاى مثبت و منفى، هیجانها را بهتر تشخیص داده و بیشتر به آنها پاسخ مىدهند(3) نتیجه آنکه عقل زنها هرگز کمتر از مردها نیست بلکه تعقل آنها (یعنى بهرهگیرى از عقل) کمتر است و این به واسطه هیجانات و احساساتىتر بودن آنهاست.
همان طور که خانم «کلیودالسون» به عنوان یک زن روانشناس که مدت مدیدى در این زمینه تحقیقات و پژوهشهائى داشته است اعلام مىکند «... به این نتیجه رسیدهام که خانمها تابع احساسات و آقایان تابع عقل هستند»(4)). و یا «اتو کلایى برگ» مىنویسد: «زنان بیشتر به کارهاى خانه واشیاء و اعمال ذوقى علاقه نشان مىدهند و کارهائى را دوست مىدارند که در آنها باید مواظبت و دلسوزى بسیارى خرج داد مانند مواظبت از کودکان و اشخاص عاجز و بینوا... زنها عموما احساساتىتر از مردان هستند»(5)
البته بر خلاف نظر خانم «کلیودالسون» که این مسأله را جزو نقاط ضعف خانمها تلقى کرده است(6) به نظر ما لازمه زیست اجتماعى و تقسیم وظائف، اختلاف کارکردهاست که این امر به نوبه خود مقتضیات خاص خود را دارد وچنانچه خانمها لبریز از عواطف و احساسات نباشند ،نمىتوانند در تربیت فرزندان که مهمترین سرمایه یک جامعه هستند موفق باشند. نقش زنان که به گفته افلاطون مادران با همان دستى که گهواره را تکان مىدهند، جهان را زیر و رو مىکنند، کمتر از نشستن پشت فلان دستگاه صنعتى یا اختراع یک ابزار آهنین نیست. حاصل کلام آن که به خاطر احساساتىتر بودن زنها و نیز حضور کمتر آنان در جامعه که باعث تجربه کمتر آنان مىشود ، یک سرى محدودیت هائى در بهرهگیرى از نظر مشورتى زنان لحاظ شده است. لذا در حدیثى که از على(ع) نقل شده است آمده است«ایّاک و مُشاوره النّساء فان رأیهنّ الى أفن و عزمهن الى وهن»؛ از رایزنى با زنان بپرهیز، زیرا رأى آنان سست بوده، در تصمیمگیرى ناتوانند(7)).
و لکن هر دو مسأله با رفع عوامل آن قابل جبران است ؛ لذا در حدیث دیگرى که علامه مجلسى از على(ع) نقل مىکند پس از نقل این سخن: «ایّاک و مشاوره النساء»؛ از مشورت با زنان بپرهیزید ، بلافاصله عده ای از زنان استثناء مىشوند «الاّ من جربت بکمال عقل»(8)؛ مگر زنانى که کمال عقلشان آزموده و اثبات شده است.
در طرف دیگر نیز چه بسیار مردانى باشند که احساساتى یا کم تجربه باشند، مشورت با آنان نیز نافع نیست و چه بسا زیانبار باشد. بر اساس حدیث مذکور نیز امام على(ع) کمال عقل و آگاهى را در مشورت شونده شرط مىداند و زن بودن را مانع جوازمشورت نمىشمارد.
از طرف دیگر در برخى امور که تخصصى و آشنایى زنان بیشتر است سفارش شده است که با زنان مشورت کنید .رسول اکرم(ص) مىفرماید: «اِئتمروا النساء فى بناتهن»؛ در امور مربوط به دخترانتان با زنان خود مشورت کنید (9) بالاتر آنکه در قرآن کریم خداوند متعال در برخى مسایل خانوادگى دستور به رایزنى زن و مرد و تبادل افکار آنان داده است «فأن اراد فصالا عن تراض و تشاور فلا جناح علیهما»؛ اگر پدر ومادر بخواهند با رضایت و مشورت یکدیگر فرزندشان را زودتر از دو سال از شیر بازگیرند مرتکب گناهى نشدهاند(10)).
مقصود از تشاور، همدلى و همرأیى و مشاوره میان زن و مرد است، و چون مادر چیزهایى از تربیت فرزند مىداند که پدر نمىداند، پس اگر هم فکرى و رایزنى نکنند به زیان فرزند مىانجامد(11)
در سوره طلاق نیز درباره هم فکرى و همکارى زن و مرد اشاره شده است،(12)).
همان طور که مرحوم علامه جعفرى فرمودند، نظام خانواده در اسلام نظام شورایى با سرپرستى و مأموریت اجرایى مرد است(13)
و روایات نقل شده از على(ع) یا سایر روایات اثبات مىکند که مقصود از «بر حذر بودن از زنان خوب» یا «برحذر داشتن از مشورت با زنان» دقت در گفتار و اندیشههاى زنان معمولى است و یا زنان هوسباز ، کم خرد ، تبه کار و تهى مغزى که دل به زخارف فریبنده دنیا بسته و چشم از حقایق برتر فرو بستهاند. اما زنانى که از زر و زیور دنیا اعراض کرده و به تعقل پرداختهاند، مانند مردان شایسته مورد مشورت هستند و به تعبیر علامه جعفرى روایاتى نظیر «ایاک و مشاوره النساء الاّ من جربت بکمال عقل» مؤید نظریه «درون شورایى و برون سرپرستى مرد» در نظام خانوادگى از دیدگاه اسلام است(14)،
یکى از بزرگان مىگوید: آیا مىتوان گفت روایاتى که در نکوهش زنان آمده و احادیثى که در پرهیز از مشورت با آنها وارد شده و ادلهاى که در نارسایى عقول آنان رسیده، اطلاق دارد و هیچ گونه انصرافى به زنان دانشمند و محققان از این صنف ندارد؟ آیا مىتوان گفت که عقل آنان در بخش عقل نظرى به خاطر مونث بودن، همتاى عقل کودکان مىباشد و اراده و تصمیم و عزمشان در بخش عقل عملى، سست و ناپایدار است و یا آن که این تعبیرها به لحاظ غلبه خارجى است که منشأ آن دور نگه داشتن این صنف گران قدر از تعلیم و محروم نگه داشتن آنان از تربیت صحیح است؟(15)
بنابر زن به حکم زن بودن از طرف مشورت قرار گرفتن محروم نیست آن چه مىتوان او را از این موقعیت محروم کند عجز و ناتوانى، عدم کارایى، بىتجربگی و ناآگاهى است که این نکته در مود مردها نیز مطرح است، اما روایتى که از پیامبر(ص) نقل شده که فرمودهاند: "با زنان مشورت کنید و با آنها مخالفت نمایید".(16) مقصود در امور معقول و مشروعى نیست، بلکه منظور مخالفت با نظر زن در مواردى است که رأى او بر اساس حب و بغض و خواستههاى نفسانى باشد . اگر زنى به شوهرش گفت نماز بخوان، طبق این روایت باید با نظر زن مخالفت کرد؟ یا مثلا در واقعه کربلا وقتی زن زهیر بن قین به شوهرش پیشنهاد پیوستن به امام حسین (ع) می دهد ، باید شوهر با او مخالفت می کرد؟ قطعاً معناى حدیث این نیست. شاید مقصود حضرت در روایت فوق آن باشد که مردم به تبعیت کردن از زنان عادت پیدا نکنند به طورى که نتوانند در موارد ضرورى، مخالفت خود را ابراز کنند.
با توجه به مطالب گفته شده اگر همسرتان شرایط لازم را دارد از او نظر بخواهید واز این طریق اعتمادش را جلب نمایید. به خصوص مواردی که در آنها تجربه دارد. اگر مشورت موجب اختلاف و جدایی می شود ، بهتر آن است که از مشورت پرهیز شود . در مورد مشکلات نیز چون زنان حساس تر و آسیب پذیرهستند ، بهتر است که اطلاع نداشته باشند ، مگر آنکه برای رفع مشکل از آنها کاری ساخته باشد.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
1) نهج البلاغه نامه 53.
2) (کارل هافمن (و دیگران)، روانشناسى عمومى، ج1 ؛ مترجم: سیامک نقشبندى (و دیگران)؛ تهران: ارسباران، 1378، ص 349).
3)(همان، ج 2، صص 53 ـ54).
4)(ر.ک: حسینى، سیدابراهیم، فمینیزم علیه زنان، کتاب نقد، شماره 17، تهران: مؤسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر، زمستان 79، ص 164
5)همان.
6)همان.
7) نهجالبلاغه، نامه 31.
8 ) (علامه مجلسى، بحارالانوار، ج103؛ طهران: المکتبة الاسلامیة، ، ص 253).
9 ) (نهج الفصاحه مترجم: ابوالقاسم پاینده، تهران: سازمان چاپ وانتشارات جاویدان، چاپ نهم، 1354، ص 2، ح 7).
10) (سوره بقره، آیه 233
11) (ر.ک: رجب نژاد، محمدرضا؛ خرد زیبا (بررسىشبهه نقصان عقل) تهران: انتشارات عابد، بهار 80، ص 91).
12) (سوره طلاق، آیه 6
13) (علامه جعفرى، زن از دیدگاه امام على(ع)، تنظیم و تلخیص، محمدرضا جوادى،تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1378، ص 51).
14) همان، ص 104
15) آیت الله جوادى آملى، زن در آئینه جلال و جمال، ص 37.
16) بحار الانوار، ج 100، ص 262.
با توجه به پاسخ سؤال قبل جواب این سؤال روشن میشود. دیدگااه اقتصادی و اجتماعی اغلب زنان گر چند صالحه و با تقوا باشند با دیدگاههای مردان متفاوت است. البته این مطلب را زنان نمیتوانند باور کنند، ولی اگر از روانشناسان و یا از مردان با تجربه سؤال شود این گونه جواب میدهند. بعضی از روایات مشورت با زنان را نهی کرده است مانند روایتی از امام علی(ع) نقل شده است: "ایاک و مشاوره النساء فإن رأیهن إلی أفن و عزمتهن و هن؛ از{p . نهج البلاغه، نامه 31. مشورت با زنان بپرهیز، زیرا رأی آنان ناقص و تصمیمشان ناپایدار است." هر چند این روایت از مشورت با زن به طور مطلق منع شده است، اما به قرینه علتی که در روایت ذکر شده و بعضی دیگر از روایات باید بر موارد خاصی حمل شود، چون در روایتی که باز از آن حضرت نقل شده که آن جا که میفرماید: "ایاک و مشاوره النساء الا من جربت بکمال عقل؛ از مشورت با زنان بپرهیز مگر زنی که کما عقل او به تجربه رسیده{p . بحار الانوار ج 100، ص 253. باشد".جمع روایات اقتضا میکند که بگوییم روایاتی که مشورت با زنان را مذمت میکند درباره زنان کم خرد و بی مایه است. یکی از بزرگان میگوید: آیا میتوان گفت روایاتی که در نکوهش زنان آمده و احادیثی که در پرهیز از مشورت با آنها وارد شده و ادلهای که در نارسایی عقول آنان رسیده، اطلاق دارد و هیچ گونه انصرافی به زنان دانشمند و محققان از این صنف ندارد؟ آیا میتوان گفت که عقل آنان در بخش عقل نظری به خاطر مونث بودن، همتای عقل کودکان میباشد و اراده و تصمیم و عزمشان در بخش عقل عملی، سست و ناپایدار است و یا آن که این تعیرها به لحاظ غلبه خارجی است که منشأ آن دور نگه داشتن این صنف گران قدر از تعلیم و محروم نگه داشتن آنان از تربیت صحیح است؟ بنابر{p . آیت الله جوادی آملی، زن در آئینه جلال و جمال، ص 37. این، زن به حکم زن بودن از طرف مشورت قرار گرفتن محروم نیست آن چه میتوان او را از این موقعیت محروم کند عجز و ناتوانی، عدم کارایی، بیتجربگ و ناآگاهی است که این نکته در مود مردها نیز مطرح است، اما روایتی که از پیامبر(ص) نقل شده که فرمودهاند: "با زنان مشورت کنید و با آنها مخالفت نمایید".{p . بحار الانوار، ج 100، ص 262. مقصود در امور معقول و مشروعی نیست، بلکه منظور مخالفت با نظر زن در مواردی است که رأی او بر اساس حب و بغض و خواستههای نفسانی باشد اگر زنی به شوهرش گفت نماز بخوان، طبق این روایت باید با نظر زن مخالفت کرد؟ در حالی که قطعاً معنای حدیث این نیست. شاید مقصود حضرت در روایت فوق آن باشد که مردم به تبعیت کردن از زنان عادت پیدا نکنند به طوری که نتوانند در موارد ضروری، مخالفت خود را ابراز کنند.
بسم الله الرحمن الرحیم
درباره احساساتی که به زنان نسبت داده اید و بیان فرمودید که احساسات باعث می شود زنان از عقل خود کمتر بهره برند لازم هست بررسی شود که آیا احساسات زنان جنبه زیست شناختی دارد یا اجتماعی؟
ابتدا لازم است بین دو واژه جنس و جنسیت تمایز قائل شویم و مهفوم هر دو را مشخص کنیم در حالی که جنس به تفاوتهای فیزیکی بدن اشاره می کند، جنسیت به تفاوتهای روان شناختی، اجتماعی و فرهنگی بین زنان و مردان مربوط می شود. تمایز بین جنس و جنسیت تمایزی اساسی است، زیرا بسیاری از تفاوتهای میان مردان و زنان دارای منشاء زیست شناختی نیستند.
منشاء تفاوتهای جنسی بیشتر مربوط به بیست و سومین جفت کروموزومها، یعنی کروموزومهای جنسی است. این جفت (بیست و سومین جفت) با علامت XX برای زن و با XY برای مرد نمایش داده می شود. این منطق ژنتیک است که یک تخمک چون دارای جفت XX است تنها می تواند یک X به بیست و سومین جفت کروموزوم بدهد ، اما اسپرم چون دارای جفت XY است هم می تواند X بدهد که با X تخمک یک نوزاد دختر (XX) و هم می تواند Y بدهد که با X تخمک یک نوزاد پسر (XY) می شود. اختلاف کروموزومی، از همان مراحل اولیه تشکیل جنین، مانند کلیدی عمل کرده و تکامل فیزیکی ارگانیسم را در طول یکی از این دو مسیر پیش می برد.
در هر دو جنس مکانیسمهای تکامل بیشتر جنسی، در مراحل بعدی زندگی یعنی هنگامی که رشد جسمانی تحقق می یابد آغاز به کار می کنند. که به این مرحله بلوغ اطلاق می شود.
حال سوال اینجاست که تا چه اندازه تفاوتهای رفتاری زنان و مردان اساسا نتیجه جنبه های زیست شناختی جنسی هستند تا جنبه های روانی، اجتماعی و فرهنگی؟ و به عبارتی آیا احساساتی بودن زنان جنبه جنسی دارد یا جنبه روانی، اجتماعی و فرهنگی؟ آیا احساساتی بودن مختص جنس زن هست؟
در این مورد نظریه های مختلف و متضادی وجود دارد، برای مثال تقریبا در همه فرهنگها مردان در شکار و جنگ شرکت می کنند نه زنان، آنها استدلال می کنند که مسلما این موضوع نشان دهنده آن است که مردان گرایشی مبتنی بر زیست شناختی در جهت پرخاشگری دارند که زنان فاقد آنها هستند. دیگران این استدلال را نمی پذیرند، آنها می گویند، میزان پرخاشگری مردان در فرهنگهای مختلف بسیار فرق می کند، در بعضی از فرهنگها از زنان انتظار می رود که انفعالی تر یا ملایمتر باشند تا فرهنگهای دیگر به علاوه آنها می گویند اینکه یک ویژگی کم و بیش عمومیت داشته باشد، دلیل بر این نیست که دارای منشاء زیست شناختی است. ممکن است عوامل فرهنگی از نوعی بسیار کلی وجود داشته باشد که چنین ویژگی هایی را به وجود می آورد. مثلا در بیشتر فرهنگها زنان بخش قابل توجهی از زندگیشان را صرف بدنیا آوردن و پرورش کودکان می کنند و به آسانی نمی توانند در چنین مواقعی در شکار یا جنگ شرکت کنند . بر طبق این دیدگاه، تفاوت در رفتار مردان و زنان اساسا از طریق یادگیری اجتماعی هویتهای زن و مرد پدید می آید.
شواهد از دنیای حیوانات
برخی ادعا کرده اند که هورمون جنس نر، یا تستوسترون، با تمایل جنس نر به خشونت ارتباط دارد (Rutter & Giller , 1983) برای مثال تحقیق نشان داده است که چنانچه میمونهای نر را به هنگام تولد اخته کنند کمتر پرخاشگر می شوند، و اگر به میمونهای ماده تستوسترون داده شود از ماده های دیگر پرخاشگرتر خواهند گردید، اما همچنین معلوم شده است که فراهم ساختن فرصتهای تسلط برای میمونها عملا میزان تستوسترون را افزایش می دهد. به سخن دیگر، رفتار پرخاشگرانه می تواند در تولید هورمون تأثیر داشته باشد نه این که هورمون باعث پرخاشگری گردد.
ریچارد لونتین، یکی از متخصصان برجسته ژنتیک جهان اینگونه اظهار می دارد:
خودشناسی اولیه (Primary self – identification) یک شخص به عنوان مرد یا زن، با انبوهی از نگرشها، افکار و تمایلاتی که همراه با آن هست، شناسایی می شود، و همچنین به اینکه چه برچسبی به عنوان کودک به او زده شده است بستگی دارد. در مسیر طبیعی رویدادها، این برچسبها با اختلاف ثابت زیست شناختی در کروموزومها، هورمونها و ریخت شناسی (morphology) مطابقت می کنند. بدین سان تفاوتهای زیست شناختی بیشتر به صورت نشانه ای برای تمایز در نقشهای اجتماعی در آمدند تا علت آن نقشهای اجتماعی.
اجتماعی شدن جنسی
واکنشهای والدین و بزرگسالان
در مورد چگونگی به وجود آمدن تفاوتهای جنسی مطالعات زیادی صورت گرفته است. مطالعات انجام شده در مورد کنش متقابل مادر - فرزند تفاوتهای رفتار با پسرها و دخترها را حتی هنگامی که پدر و مادرها معتقدند که واکنشهایشان نسبت به هر دو یکی است نشان می دهد. وقتی از بزرگسالان خواسته می شود که شخصیت یک کودک را ارزیابی کنند بسته به اینکه فکر کنند کودک دختر است یا پسر پاسخهای متفاوتی می دهند.
در یک آزمایش پنج مادر جوان در کنش متقابل با یک کودک شش ماهه دختر مورد مشاهده قرار گرفتند. آنها اغلب به او لبخند می زدند و برای بازی به او عروسک می دادند او را با نمک می دانستند و معتقد بودند که صدای لطیفی دارد. واکنش گروه دیگری از مادران نسبت به کودکی در همان سن که پسر بود به طور قابل ملاحظه متفاوت بود. معمولا برای بازی کودک به او اسباب بازیهای پسرانه می دادند . نکته جالب اینجاست که در واقع هر دو کودک یک کودک بود که لباسهای مختلف پوشیده بودند. اما در عمل مشاهده شد که مادران با یک بچه رفتارهای متفاوتی داشتند.
مطالعات دیگری که به تجزیه و تحلیل اجتماعی شدن جنسی کودکان پرداخته این بود که نظر کارکنان پزشکی که در زایمانها حضور داشتند درباره کودکان نوزاد به کار برده می شد. نوزادان پسر اغلب به عنوان قوی ، خوش اندام یا خوش بنیه توصیف می شدند و از نوزدان دختر به عنوان قشنگ، بانمک یا دلفریب سخن می گفتند. هیچ گونه تفاوت کلی از نظر قد و وزن بین نوزادان مورد بحث وجود نداشت (Hansen, 1980).
بزرگسالان مرد و زن معمولا با کودکان به گونه متفاوتی برخورد می کنند. آنها از دختران انتظار دارند ابراز احساسات کرده، گریه کنند یا ملایم برخورد کنند ولی از پسران انتظار می رود که محکم باشند احساسات خود را ابراز ندارند و وقتی زمین خوردند گریه نکنن چون یک مرد هستند!
کتابها و داستانها
لنور ویتزمن و همکارانش نقش جنسیت را در برخی از متداولترین کتابهای کودکان پیش دبستانی تحلیل کرده اند --- در این کتابها پسرها نقش بزرگتری در داستانها و تصویرها بازی می کردند تا دخترها و از نظر تعداد به نسبت 11 پسر در برابر 1 دختر بود -- پسرها به کارهای ماجراجویانه و فعالیتهای بیرون از خانه که مستلزم استقلال و نیرومندی بود می پرداختند هر جا که دختران ظاهر می شدند به گونه انفعالی و اکثرا محدود به فعالیتهای درون خانه نشان داده شده بودند.
تلویزیون
تحلیل برنامه های تلویزیونی که برای کودکان طرح ریزی گردیده اند با یافته های مربوط به کتابهای کودکان هماهنگی دارند، مطالعات نشان می دهد که تقریبا همه شخصیتهای برجسته کارتونها مرد هستند، و مردها بر کارهای فعال مسلط هستند.
از این مطلب اینگونه استنباط می گردد که جامعه در احساساتی کردن زنان نقش بسزایی دارد زیرا جامعه از زنان انتظار دارد که احساساتی باشند. پس احساساتی بودن بیش از اینکه جنبه زیست شناختی داشته باشد جنبه اجتماعی و آموزشی دارد. ممکن است مردی در اثر آموزش احساساتی تر از یک زنی باشد که غیر احساساتی بار می آید.
مثال بارز آن وجود پسران احساساتی هست که در برخی از خانواده ها وجود دارد زیرا خانواده او را احساساتی تربیت کرده و همچین دخترانی که مانند پسران رفتار می کنند و دراین مورد هم والدین دختر، به طور غیر مستقیم او را تشویق می کنند که رفتارهای پسرانه داشته باشد.
«احساسات زنانه»؛
مفاهيم متعددی كه از اين اصطلاح برداشت میشود منجر به ايجاد قوانين نانوشتهای در زندگی اجتماعی ما شده و در جزءجزء مسايل آن اثر میگذارد. این تاثیرگذاری تا بدان حد است كه پای نيمی از جمعيت انسانی ما را در وارد شدن به بسياری از عرصهها سست کرده و انگيزههای آنها در تجربه فضاهايی كه طبق اين برداشتها در تضاد با اين خصلت قرار میگيرند را از بين میبرد. برداشتهای به دست آمده از اين اصطلاح، چنان بديهی بهنظر میرسند كه هرگز تلاشی برای شفاف كردن آنها صورت نمیگيرد. «احساسات زنانه» عبارتی است كه توانسته بسياری از قوانين آمرهای كه طی ساليان متمادی با تفاوتگذاریهای جنسيتی، موجب سلب حقوق انسانی زن شده را توجيه كند و به عنوان يك عامل تاثيرگذار و بديهی در تدوين اين قوانين، آنها را به اذهان جامعه بقبولاند.
در اينجا آنچه اهميت پيدا میكند مفهوم و مدلولهای اين عبارت نيست. اين عبارت ممكن است به چندين احساس ناب بشری از قبيل «ترحم و شفقت و دلسوزی» يا «گذشت و اجتناب از سختگيری» اطلاق شود، اما چيزی كه اهميت دارد برداشتها و نتيجهگيریهايی است كه از انتساب اين صفت ناشی میشود و عقل و درايت و مديريت و قدرت تصميمگيری و قضاوت عادلانه زن را مورد ترديد و گاه مورد انكار قرار میدهد. حتا در مقالاتی كه به قلم زنها نوشته میشود میتوانيم ناظر بر صحه گذاشتن خود آنها بر برداشتهای ناشی از اين اصطلاح گنگ اما به ظاهر بديهی باشيم. چراكه هرچند زنها در مواجهه با تبعيضات علنی واكنش نشان میدهند، اما اغلب از گذاشتن علامت سوال در مقابل بسياری از عبارات و اصطلاحات نهادينه شده بازمیمانند. حال ما برخلاف اين عادت هميشگی، يك علامت سوال در مقابل اين اصطلاح خاص و مهم میگذاريم. به اين شكل: «احساسات زنانه»؟ و نقطه مقابل اين اصطلاح را هم مینويسيم و مقابل آن هم علامت سوال میگذاريم به اين شكل: «احساسات مردانه»؟
مرحله اصلي بررسی ما زمانی خواهد بود كه بر خلاف عادت هميشگی به شكل عمقی به احساسات انتسابی دو گروه جنسيتی بپردازيم و تاثير آن احساساتی كه «مردانه» و «زنانه» قلمداد میشوند را روی «قدرت تعقل»، «منطق»، «درايت» و «حفظ عدالت و بیطرفی» بسنجيم.
در اينجا میتوانيم طوماری از انواع احساسات بشری را بياوريم و از خود بپرسيم كه كدام يك بيشتر به زنها و كدام بيشتر به مردها نسبت داده شده: «خشم»، «غضب»، «عصيان»، «تعصب»، «غيرت»، «لذت»، «بيم»، «ترس»، «حسادت»، «رنج»، «اندوه»، «حسرت»، «مهربانی و شفقت»، «ترحم» و بسياری از احساسات تعريف شده و نشده ديگر. به نظر میرسد احساساتی كه نشانی از «قدرت» و «اقتدار و توانمندی» دارند مردانه تلقی شده و احساساتی كه نشاندهنده رفتاری«منفعلانه» و «ناشی از ضعف» هستند به زن نسبت داده شده است. اما هدف ما در اين بررسی رد يا تاييد اين انتساب احساسات به دو گروه جنسيتی نخواهد بود. بلكه میخواهيم تفاوت اين دو گروه از احساسات را در ميزان تاثير آنها روی تعقل بشری بسنجيم.
ما در اين بررسی درمیيابيم كه «حسادت، اندوه و حسرت، مهربانی و شفقت زنانه» در مقابل «عقل و منطق و درايت و عدالت مردانه» قرار میگيرد اما «خشم و غضب، غيرت و تعصب، لذتجويی مردانه» در مقابل «عقل و تدبير و درايت زنانه» قرار نمیگيرد. در اينجا نيازی به شرح و بسط اين واقعيت آشكار نمیبينم كه «خشم، غضب، غيرت و تعصب و حس انتقامجويی» در هر انسانی او را به مرز جنون يعنی فقدان عقل نزديك میكند. ما میدانيم كه اغلب جرايم و جنايات، اغلب حوادث ناشی از اشتباهات رانندگی، بسياری از آرای ناعادلانه قضات و بخش عمدهای از سياستهای غلط مديران در تصميمگيریهای كلان، تحت غلبه چنين احساساتی كه «مردانه» تلقی شدهاند، صورت میگيرد. اما نسبت دادن هيچكدام از اين «احساسات»، عقل و درايت مرد را مورد ترديد قرار نداده و باور افراد به عدالت او را خدشهدار نمیكند. هرگز به او گفته نمیشود كه چون دارای احساسات متضاد با عقل است پس نبايد در مقام قضاوت قرار بگيرد. بلكه آنها بدون نگرانی از انتساب عنوان: «مرد موجودی احساساتی است»، اين احساسات قوی را در خود آزاد میگذارند و حتا در ابراز آن اغراق میكنند. آنها از زير سوال رفتن قوای تعقلشان از طرف جامعه هيچ بيمی ندارند. آنها موجوداتی احساساتی تلقی نمیشوند، هرچند كه تمامی مرزهای منطق و تعقل را زير پا گذاشته و دست به اعمال جنونآميز بزنند.
در مقابل، زنهايی كه قصد حضور پررنگ در جامعه را دارند، سعي میكنند هر چه بيشتر از احساساتی كه به آنها نسبت داده شده دوری كنند؛ چرا كه همین احساسات منتسبه، آنها را از بسياری از حقوق مسلمشان محروم میکند.
در يك نتيجهگيری كلی میتوان گفت كه در شرايط كنونی اصرار بر نسبت دادن برخی احساسات به يك جنسيت و برداشتهای خاص از اين انتساب نمیتواند عملی كاملا ناآگاهانه و تابعی از آموختههای پيشين به حساب بیاید. ما شاهد هستيم برخی در جايگاه سنتی خود تن دادن به حدی از تغيير كه در عرصه زبانی هم منجر به پذيرش تحولات بنيادين شود را نمیپذیرند. عرصه زبانیای كه خود از تعيينكنندهترين عرصههای زندگی بشری است و میرود تا دايره واژگانی و تركيبات خود را از بازنمايی تفاوتهای جنسيتی بری كند.
منبع سایت کانون زنان ایرانی
یک سری احادیثی در مورد زنان وجود دارد که با عقل سازگار نیست (مثلا در مورد م**** با زنان) آیا آن احادیث مربوط به پیامبر (ص) و ائمه هست یا جعل شده اند؟
ضمن تشكر از همه اعضا
خواهشمند است در سايت بدون پرده و بدون گوشه كنايه صحبت شود و از ****** (ستاره و نفطه چين و ....) استفاده نشود.
ضمن تشكر از همه اعضا
خواهشمند است در سايت بدون پرده و بدون گوشه كنايه صحبت شود و از ****** (ستاره و نفطه چين و ....) استفاده نشود.
سلام بزرگوار ، چقدر خوش شانسم من ، اولین پستتون اعتراض به من هست!!!!!!!
کاملا درست می فرمایید ولی این ستاره ها بعدا تشریف اوردن، من کلمه رو نوشته بودم ، باید با جناب Masoomi در میون بذاریم.