جملات قشنگ و به یاد ماندنی (بخون...فكر كن...اراده كن...عمل كن)

تب‌های اولیه

18626 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

مادر ای لطیف ترین گل بوستان هستی
تو شگفتی خلقتی
تو لبریز عظمتی
تو را دوست دارم و می ستایمت!
دست بر دعا بر می دارم و از خدای یگانه برایت برکت,رحمت و عزت می طلبم.

.

به بهشت نمیروم اگر تو آنجا نباشی مادر


روزت مبارک

بشارت باد بر اهالی زمین که سیب سرخ بهشت، جوانه زده است! نام تو، ریشه شر را خشکاند و آتش دوزخ را سر کرد بر پیروان طریقه رستگاری. خانه وحی، با درخشش نام تو، روشن‏تر شد، تا نشانه‏ای باشد بر حرمت زن، تا دیگر رنگ چهره‏ها با شنیدن صدای تولد دختران، کبود نشود؛ تا دیگر ....

هر وقت شک می کنم
به عشق،
به خنده،
به مهر،
به گرما،
حتی به خاک ...!
هر وقت گم می کنم؛
راهم را،
آسمان را،
حتی خودم را؛
به مادرم نگاه می کنم ...

دیگر هیچکس را دست خدا نمی سپارم

هر که را عزیز داشتم

دستان خدا را ترجیح داد و ...

رفت ، رفت ، رفت!!!

آخرین حرف تو چیست؟

قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض

صحبت از خاطره ایست که نشسته لب حوض

یک طرف خاطره ها!

یک طرف پنجره ها!

آسمـان هـم کـه بـاشی

بـغلت خـواهــم کـرد …

فـکر گـستـردگـی واژه نبـاش

هـمه در گـوشه ی تـنـهایـی مـن جـا دارنـد …

پـُر از عـاشـقـانـه ای تـو

دیـگر از خـدا چـه بـخواهــم ؟؟؟

بگذار روزگار هرچقدر میخواهد پیله کند !

چه باک ، وقتی یقین داریم که پروانه میشویم . . .

من و خدا هر روز فراموش مي‌كنيم
او، خطاهاي مرا
من، لطف او را...!

اگر روزی دلم گرفت یادم باشد که خدا با من است، که فرشته ها برایم دعا میکنند، که ستاره ها شب را برایم روشن خواهند کرد. یادم باشد که قاصدکی در راه است، که بهار نزدیک است، که فردا منتظرم می ماند، که من راه رفتن می دانم و دویدن، و جاده ها قدم هایم را شماره خواهند کرد. اگر روزی دلم گرفت یادم باشد که خدای من اینجاست همین نزدیکیها، و من تنها نیستم.

آنگاه که خدا را مي بيني و بنده خدا را ناديده مي گيري ،
مي خواهم بدانم،
دستانت رابسوي کدام آسمان دراز مي کني تابراي
خوشبختي خودت دعا کني؟!!!

کاش مي شد حرفي از "کاش ميشد"هم نبود....

هر چه بود احساس بود و عشق بود و ياس بود...


در انتظار توام، در چنان هوایی بیا؛که گریز از تو ممکن نباشد

تو تمام تنهایی‌ هایم را از من گرفته‌ای
خیابان‌ ها بی حضور تو
راه‌ های آشکار جهنم‌اند ...

لا حول و لا قوة الا بالله

هرگاه احساس کردی که گناه کسی آنقدر بزرگ است که نمی توانی او را ببخشی بدان که اشکال در کوچکی قلب توست نه در بزرگی گناه

فاصله تابش خود را بر دیگران تنظیم کن خداوند خورشید را در جایی نهاد که گرم کند ولی نسوزاند

شب را دوست دارام بخاطر سکوتش سکوت را دوست دارم بخاطر آرامشش
آرامش را دوست دارم بخاطر بودنش در تنهایی تنهایی را دوست دارم بخاطر بودنش درعشق
و عشق را دوست دارم بخاطر دوست داشتنش

عشق + دلواپسی = مادر
عشق + ترس = پدر
عشق + یاری = خواهر
عشق + دعوا = برادر
عشق + زندگی = همسر
&

عشق + دلواپسی + ترس + یاری + دعوا + زندگی = دوست ♥ ♥

شبی پسر کوچکی یک برگه کاغذ به مادرش داد.مادر که در حال آشپزی بود
دستهایش را با حوله ای تمیز کرد و نوشته ها را با صدای بلند خواند .او با
خط بچگانه اش نوشته بود :
صورتحساب:
مسواک زدن:2هزار تومان
مرتب کردن اتاق خوابم: 2هزارتومان
بیرون بردن سطل زباله :هزارتومان
نمره ریاضی خوبی که امروز گرفتم:5هزار تومان
جمع بدهی شما به من:یازده هزار تومان
مادر به چشمان منتظر پسرش نگاهی کرد چند لحظه خاطراتش را مرور کرد .قلم
را برداشت و پشت برگه صورتحساب او این عبارات را نوشت :
بابت سختی نه ماه بارداری که در وجودم رشد کردی ؛هیچ
بابت تمام شبهایی که بر بالینت نشستم و برای سلامتی ات دعا کردم؛ هیچ
بابت تمام زحماتی که در این چند سال کشیدم تا تو بزرگ شوی؛ هیچ
بابت غذا نظافت تو و فراهم کردن سرگرمی هایت ؛هیچ
و اگر تمام اینها را جمع بزنی خواهی دید که هزینه عشق واقعی من به تو هیچ است
وقتی پسر انچه مادرش نوشته بود خواند چشمانش پر از اشک شد و در حالی مه
به مادرش نگاه میکرد گفت
مامان دوست دارم
انگاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت :
قبلا به طور مامل پرداخت شده است:Gol:

[="red"]انسان موجودیست.................که زیاد موجود نیست[/]

کی گفتمت که خشت سرا از طلا مکن
گفتم سرای خلق چو ویرانه ها مکن

کی گفتمت که مرو بر مراد خویش
گفتم مراد کسی زیر پا مکن

کی گفتمت که دور ز عیش وسرورباش
گفتم سرور و عیش کسی را عزا مکن

کی گفتمت که نام خدا بر زبان مبر
گفتم جفا به خلق به نا م خدا مکن

می نویسـم باران

تا که ازشــوق نوشتن هایم

نبــض بیدارِ گــل ســـرخ به پرواز آیـد

و قناری بال در بال هوا بگشاید

می نویسم از عشـــق

تا افق پر بکشد از نفـــس پنجره ها

می نویسم مهـــتاب

تا شب ازشوق وصالش به تمنای نگاه آسمان در آید

می نویسم ..

می نویسم .. با تو خواهم ماند تا لحظه پرواز

از انتهای خیالت تا هر کجا که بروی به هم می رسیم زمین بیهوده گرد نیست

نا گاه چه زود دير می شود و من چه بی صدا پير...

به دنبال کسي باش که تو را به خاطر زيبايي هاي وجودت زيبا خطاب کند نه به خاطر جذابيتهاي ظاهريت

کسی که می تواند شاهکاری را نقاشی کند یا کتابی بنویسد که بر میلیونها نفر تاثیر بگذارد، شایسته تحسین و تمجید بشر است، اما کسی که با موفقیت خانواده ای از پسران و دختران شایسته و سالم را بزرگ می کند- که روح های جاودان آن ها در طی سال ها تاثیر گذار خواهد بود- مدت ها بعد که این نقاشی ها از رنگ و رو افتادند و کتاب ها و مجسمه ها نابود شدند، شایسته بیشترین احترامی است که که آدمی می تواند ابراز کند.( دیوید مک کی)

مادر کسی است که اگر ببیند فقط چهار تکه شیرینی برای پنج نفر وجود دارد، فورا اعلام می کند که اصلا شیرینی دوست ندارد.( تنوا جردن)

انجیل:
این حکم خداست که هر که او را دوست میدارد باید همنوع خود را نیز دوست بدارد.

[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]

نصف اشتباهات ما ناشی از این است

که وقتی باید فکر کنیم، احساس می کنیم

و

وقتی که باید احساس کنیم، فکر می کنیم.

[=Microsoft Sans Serif]

بهترین انتقام این است که به راه خود ادامه دهید؛
و اتفاقات بد را فراموش کنید؛
به هیچکس اجازه ندهید؛
از تماشای رنج شما لذت ببرد ...

باسلام
هنگامی که حضرت موسی به همراه حضرت خضر رسیدند به جایی که حضرت میبایست اخرین ماموریت خودشون رو انجام بدند یعنی مرمت دیوار.هنگامی سنگ رو از زیر در اوردند این جملات روی اون نقش بسته بود

عجيب است كسي كه تقدير الهي را باور دارد اما زانوي غم در بغل گرفته است.
عجيب است كسى كه به مرگ يقين دارد، امّا باز به شادى و خوشحالی مشغول است.
عجيب است كسى كه به روز قيامت اعتقاد دارد، امّا باز به ظلم و ستم گریش ادامه مي ‏دهد.
عجيب است كسى كه عدم ثبات و دگرگونى دنيا را نظاره‏ گر است، امّا باز به دنیا اعتماد مي ‏ورزد.

موشی در خانه صاحب مزعه تله ی موش دید،
به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد،
همه گفتند:
تله موش مشکل توست
به ما ربطی ندارد،
ماری در تله افتاد وزن مزرعه دار را گزید،
از مرغ برایش سوپ درست کردند،گوسفند را برای عیادت کنندگان سر بریدند،
گاو را برای مراسم ترحیم کشتند
و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه می کرد
و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر می کرد!

چه شتابیست به راه؟ شاید آن نقطه ی نورانی دشت،چشم گرگان بیابان باشد!!

ماه من نماز ایات میخوانم وقتی گرفته ای

هرکه باتوخندید مپندار که دوستدار توست

هرکه باتو گریست بدان دوستدارتوست

اولین خواستگاری:
وقتی آدم (ع) به حوا گفت: پیش من بیا، حوا گفت: نه، تو پیش من بیا! و خداوند نیز به آدم (ع) دستور داد که او به سراغ حوا برود و رسم خواستگاری مرد از زن، از همین جا ناشی شده است.

انجیل:
خداوند بارانش را بر همه می باراند و افتابش را بر همه می تاباند چه بدکار و چه نیکو کار.پس ما ایمانداران نیز باید با همه مهربان باشیم.حتی با دشمنان خود.

[=Book Antiqua][=&quot]Last night as toping I had been In tarvent,shall I tell to thee
What message from the world unseen
[=&quot] A heavenly angle brought to m[=&quot]e
چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب
سروش عالم غیبم چه مژده ها داده است

[=Book Antiqua][=&quot]Falcon of sovereign renown[=Book Antiqua][=&quot] High-nesting bird of lofty gaze
[=Book Antiqua][=&quot]This corner of affliction town
[=Book Antiqua][=&quot]Befits thee ill,to pass thy days
که ای بلند نظر شاهباز صدره نشین
نشیمن تو نه این کنج محنت آباد است


[=&quot]Look not to find fidelity[=&quot] Within a world so weakly stayed
[=&quot]This ancient crone,ere flouting thee,
[=&quot]A thousand bridegrooms had betrayed
مجو درستی عهد از جهان سست نهاد
که این عجوزه عروس هزار دامادست

"حافظ"
ترجمه "J. Rozen"

[=&quot]Everyday I meditate upon this, and every night I groan

[=&quot][=&quot]?[=&quot][=&quot] Why is my own existence to myself the least known
روزها فکر من اینست و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم


[=&quot]Whence have I come, why this coming here
[=&quot][=&quot]Where to must I go, when will my home to me be shown


از کجا امده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم


[=&quot]Who is in my ear that can hear my speech and song
[=&quot] [=&quot] Who is the one who puts voice in this mouth of dust and stone[=&quot]
کیست در گوش که او میشنود آوازم
یا کدامست سخن مینهد اندر دهنم؟


[=&quot]Who is in these eyes through which gazes out to see?[=&quot]
[=&quot] Who is the one who wears this garment of flesh and bone?
[=&quot]
کیست در دیده که ازدیده برون مینگرد
یا چه جان است که گویی که منش پیرهنم؟


[=&quot]I am a bird of Paradise, I am not of the earthy realm[=&quot]
[=&quot] For a few days imprisoned in my cage of flesh and bone.
[=&quot]
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

مولوی


گويند كز عقيق شود رفع تشنگي حاشا به من كه معتقد اين سخن شوم زيرا كه من عقيق لب لعل يا را هرچند ميمكم بخدا تشنه تر شوم


[=Microsoft Sans Serif]

همه روز روزه بودن،همه شب نماز خواندن،همه ساله حج نمودن،سفر حجاز نمودن،

زمدينه تا به كعبه سرو پا برهنه بودن،دولب از براي لبيك به وظيفه باز نمودن،

به معابد و مساجد همه اعتكاف جستن،ز ملاحي و مناهي همه احتراز كردن،

شب جمعه ها نخفتن به خداي راز گفتن،ز وجود بي نيازش طلب نياز نمودن،

به خدا كه هيچ كس را ثمر آنقدر نباشد،كه به روي نا اميدي در بسته باز كردن

[=Microsoft Sans Serif]

دردم اين است كه دلم غمگين است
دلم از درد دل اندوهگين است
چه بگويم از اين درد دلم يا ربي
كه دلم و مرد نگفت درد دلم از كين است
امام على عليه السلام :
اَلدُّنيا أَصغَرُ وَ أَحقَرُ وَ أَنزَرُ مِن أَن تُطاعَ فيهَا الحقادُ؛
دنيا كوچك تر و حقير تر و ناچيز تر از آن است كه در آن ازكينه ها پيروى شود.

باران نباش تا به التماس به شیشه بکوبی که نگاهت کنند ابر باش تا با التماس نگاهت کنند که بباری

گل آفتابگـردان را گفتند: چرا شب ها سرت را پایین می اندازی؟ گفت: ستاره چشمک میزند ، نمیخواهم به خورشید خیانت کنم

عجب روزگاری شده

...


تا وقتی خودت هستی قبولت ندارند

اما وقتی نقاب میگذاری میشوی بتشان.......

سلام مرا به وجدانت برسان
و اگر بیدار بود، بپرس

چگونه شب ها را آسوده می خوابد ...؟!

سخت عذابی است همه را دیدن و تو را ندیدن...
مولای من تعجیل کن...

اللهم عجل لولیک الفرج

بزرگی و کوچکی عمل ارزش ندارد؛
جهت عمل است که ارزش دارد ...

به نام علی اعلی

بنده ای خدا را گفت: اگر سرنوشت مرا نوشته ای پس چرا دعا کنم؟
خدا گفت: شاید نوشته باشم هرچه دعا کند.

دهها بار ارزش خواندن داره ....

مرداب به رود گفت : چه کردی که زلالی....؟



گفتا که : گذشتم

نماز، پیشانی مُهرگرفته نمی‌خواهد. دل مِهرگرفته می‌خواهد!

ابرهاي پاره‌پاره، نشان‌دهنده‌ء اين است كه شاید در آسمان هم فقر وجود داشته باشد.............