جایگاه تسنن در اسلام

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
جایگاه تسنن در اسلام
سلام خسته نباشید من یه جوون مسلمون و شیعه هستم که تازگیا چندتا سوال خیلی ذهنمو مشغول کرده سعی میکنم واستون مختصر بگم و امیدوارم کامل راهنماییم کنید سوالات من در مورد مذهب شیعه و سنی و... هستش من همیشه دید صفر یا صدی دارم یعنی یه چیزی هست یا نیست به نظر من با توجه به فرمایشات پیامبر در روز غدیر و بارهای بسیاری که فرموند بعد از من پیامبری نیست و امامان دوازده نفر هستن از دودمان من و اهل بیت من که یکی از مهمترین صفاتشون باید معصومیت باشه به نظر من وقتی پیامبر اتمام حجت کرده و بارها حضرت علی رو جانشین خودش معرفی کرده دیگه موضوع کاملا روشن و تمومه و به نظر من اصلا هیچ حقی برای ابوبکر و عمر و عثمان وجود نداره و خودم به شخصه حس خوبی به این افراد ندارم و به نظر من تنها مذهب معقول و صحیح از اسلام همین شیعه هستش و اصلا متوجه دو مذهب و این دو شاخه کردن اسلام نمیشم و همیشه فکر میکنم که یجورایی اونایی که سنی ها رو میپذیرن فقط واسه مدارا کردن و همزیستی مسالمت آمیز با اوناست و در اصل درست نیست که سنی رو به رسمیت بشناسیم با توجه به این توضیحات سوالاتم رو موردی میپرسم امیدوارم راهنماییم کنید سوال اول - از نظر شما ابوبکر و عمر و عثمان معصوم بودند و حقی برای خلافت بعد از پیامبر داشتن اصلا؟ سوال دوم - اگه با من هم نظر هستین که مذهب شیعه اصولی و درسته و اهل سنت اصلا وجود ندارن یعنی حرف پیامبر رو زمین زدن و غصب کردن خلافت رو پس چرا به رسمیت میشناسشون و اسلام رو به 2 دسته شیعه و سنی تقسیم کردن و به نظر من زیر بار حرف و عقیده زور و به ناحق اهل سنت رفتن و اونا رو به رسمیت میشناسن؟ سوال سوم-لطفا در مورد رابطه اجتماعی و نظر و عقیده قلبی پیامبر و حضرت علی در مورد هر یک از اشخاص ابوبکر - عمر - عثمان - معاویه و طلحه و زبیر به تفکیک توضیحاتی بفرمایید چون من خیلی دقیق نمیدونم ولی یه جایی خوندم که حضرت علی یا پیامبر یا هر دو یجورایی با بعضی از این افراد وصلت خانوادگی داشتن خیلی دلم میخواد بدونم دید پیامبر و حضرت علی نسبت به افراد نامبرده چطور بوده چون من این افراد رو دشمن پیامبر و حضرت علی میدونم و حداقل اینکه از حرف پیامبر تخطی کردند برای جانشینی و.... و همین منو خیلی اذیت میکنه که جاهایی میخونم حضرت علی با این افراد خصوصا عثمان مدارا میکرد و اصرار داشتن بفرمایند که خون عثمان گردن ایشون نیست با ادعاهای معاویه و یه جا توی نهج البلاغه خوندم که توی نامه ای به معاویه حضرت علی گفتند کسی از من برای عثمان خیرخواه تر نبود من اینا رو درک نمیکنم اصلا و اذیتم میکنه و اینکه حضرت علی فرموده من از مرگم و نحوه مرگم آگاهم که قطعا همینطوره و قبل از اون خدا سپری برای من هست و ترسی از احدی ندارم برای جنگ و رو به رو شدن که خب قطعا درسته ولی چرا با این افراد آشکارا مدارا میکردن و نابودشون نکردن؟ چون موضوع ترس و ضعف که متنفیه کاملا لطفا پاسخ رو به ایمیلم بفرستید. ممنون.خدانگهدار. azimiali830@gmail.com
برچسب: 
با نام و یاد دوست               کارشناس بحث: استاد صدرا
با سلام و عرض ادب از دیدگاه شیعه امامت جایگاهی الهی و همسان جایگاه نبوت است که انتخاب و گزینش آن نیز امری آسمانی و فراتر از انتخاب انسانهاست. بر این اساس پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)‌ مأمور به اعلان چنین امری از سوی خدا و معرفی امام پس از خود بود که آیات: «ابلاغ»[1] و «اکمال»[2] بیانگر چنین امری است؛ که پس ازنزول آیه ی ابلاغ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دستور خدای متعال را در جریان غدیر خم ابلاغ فرمود و همه ی حاضرین نیز با امام علی (علیه السلام) با عنوان امامت و امیری بیعت نمودند؛ چنانکه پیش از واقعه ی غدیر نیز در آیات متعددی که بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نازل شده بود جایگاه عترت (علیهم السلام) و ویژگی های خاص آنان بر مردم معرفی شده بود[3] و پیامبراکرم (صلی الله علیه و اله) نیز در مواقف متعدد بر این امر مهم اهتمام ورزیدند.[4] با آنکه با بیعت غدیر خم امر امامت بر مردم مشخص گردید و با معرفی امام علی (علیه السلام) بر مردم اتمام حجت گردید؛‌ اما مع الاسف تاریخ اسلام پس از وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در مسیر تبیین یافته از سوی پیامبر(صلی الله علیه و آله) حرکت نکرد و با مخالفت گروهی از صحابه و سکوت اکثریت امر امامت از موضع اصلی خود خارج گردید و در مسیر انحراف از حق قرار گرفت که چنین انحرافی بستر اصلی تمامی اختلافات در جامعه ی اسلامی را فراهم ساخت. امام علی (علیه السلام) با آنکه خلافت را حق مسلم خویش می دانست؛ اما بر اساس رعایت حفظ اصل اسلام و رعایت مصلحت بالاتر سکوت نمود اما نه سکوتی که به معنای مشروعیت بخشی به انحراف صحابه بوده؛ بلکه همواره آنحضرت به حق خود نسبت به این امر تصریح می نمود؛ چنانکه پس از رسیدن به خلافت ظاهری نیز آن حضرت در بیانات مختلف به آن اشاره نموده است.[5] باتوجه به این مطالب در پاسخ سوالات شما عرض می شود:
  1. خلافت و جانشینی پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) مختص جانشینان معصوم آن حضرت بوده و دیگران حقی در این امر نداشته اند.[6]
  2. انحراف از مسیر پیامبر(صلی الله علیه و آله) توسط صحابه گناهی بزرگ از جانب آنان بود که منجر به انحراف گروه کثیری از امت اسلامی گردید. آنچه در این میان مشخص است آن است که اکثریت مسلمانان از حقایق صدر اسلام به واسطه ی اطمینانی که به صحابه داشته بی اطلاع بوده و تابع مکتب خلفا بوده؛ چنین تبعیتی از دیدگاه ما هر چند در واقع امر مخالف واقع بوده؛ اما چنین امری به معنای آن نخواهد بود که پیروان مکتب اهل بیت (علیهم السلام) نسبت به آنان وظیفه ای نداشته؛ بلکه با مراجعه به سیره اهل بیت (علیهم السلام) می یابیم که همه ی مسلمانان امت واحده بوده که شیعه وظیفه دارد با عمل به وظایف دینی خود و تبعیت از سیره ی معصومین (علیهم السلام) مخالفین را به مکتب اهل بیت (علیهم السلام) دعوت نمایند.[7] چنانکه با مراجعه به رفتار امام علی (علیه السلام) نسبت به خلفا چنین امری مشهور بوده که آنحضرت با آنکه از نظرباطن از آنان روی گردان بود؛ اما به واسطه ی وظیفه ی دینی خود هر جا که مصلحت اسلام مقتضی ارائه نظر و پیشنهاد بود از هیچ کمکی به مخالفین خود دریغ نورزید.
  3. باید توجه داشت که اهل سنت جز گروه قلیلی (نواصب) محب اهل بیت (علیهم السلام) بوده و عدم تبعیت آنان از مکتب اهل بیت (علیهم السلام) به واسطه ی دشمنی آنان با عترت نبوده؛ بلکه به واسطه ی موانع شناختی است که رفع این موانع وظیفه ی احاد تابعین مکتب اهل بیت (علیهم السلام) می باشد.
موفق باشید.   [1] . المائدة/67.: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِين». [2] . المائدة/3.: «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِينا». [3] . ر.ک: آیات: تطهیر(الاحزاب/33)؛ اولی الامر (النساء/59)؛ ولایت (المائدة/55)؛ مباهله (آل عمران/61)؛ هل اتی (انسان/9)؛‌ ترفیع بیوت (النور/36)؛ مودت (الشوری/23)؛ شراء (البقرة.207)؛ اعتصام (آل عمران/103)؛‌ اهل الذکر (النحل/43) و ... [4] . حدیث ثقلین؛ سفینه؛ منزلت؛ وصایت؛ دوازده خلیفه؛ مدینه العلم؛ اخوت؛ سد الابواب و... [5] . ر.ک: نهج البلاغة/خطبه های سوم؛  پنجم؛  ششم؛  سی و هفتم؛  شصت و هفتم؛ هفتاد و چهار؛  نود و دوم؛ و... و نامه های: بیست و هشتم؛ و شصت و دوم. [6] . ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ی دوم: «لَا يُقَاسُ‏ بِآلِ مُحَمَّدٍ ص مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَا يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَداً هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ وَ عِمَادُ الْيَقِينِ إِلَيْهِمْ يَفِي‏ءُ الْغَالِي وَ بِهِمْ يُلْحَقُ التَّالِي وَ لَهُمْ خَصَائِصُ‏ حَقِّ الْوِلَايَةِ وَ فِيهِمُ الْوَصِيَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ الْآنَ إِذْ رَجَعَ الْحَقُّ إِلَى أَهْلِهِ وَ نُقِلَ إِلَى مُنْتَقَلِه‏»: «كسى را با خاندان‏ رسالت‏ نمى‏شود مقايسه كرد و آنان كه پرورده نعمت هدايت اهل بيت پيامبرند با آنان برابر نخواهند بود. عترت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم أساس دين، و ستون‏هاى استوار يقين مى‏باشند. شتاب كننده، بايد به آنان بازگردد و عقب مانده بايد به آنان بپيوندد؛ زيرا ويژگى‏هاى حق ولايت به آنها اختصاص دارد و وصيت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نسبت به خلافت مسلمين و ميراث رسالت، به آنها تعلق دارد. هم اكنون (كه خلافت را به من سپرديد) حق به اهل آن بازگشت، و دوباره به جايگاهى كه از آن دور مانده بود، باز گردانده شد». [7] . ر.ک: http://askdin.com/node/65939