جامعه پذیری سیاسی چیست؟

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
جامعه پذیری سیاسی چیست؟

جامعه پذيري سياسي موضوعي مرتبط با فرهنگ سياسي Political Culture مي باشد. ضمن آنكه فرهنگ سياسي اعم از روند جامعه پذيري سياسي Political Socialization ( التنشئة السياسية ) بوده و علاوه بر آن در زير مجموعه ي مطالعه ي عملي جامعه پذيري اجتماعي ـ مورد توجه جامعه شناسان و روانشناسان اجتماعي و ديگر متخصصان علوم اجتماعي ـ جاي مي گيرد. ما در اين بخش بدون وارد شدن به جزئيات درصدد مشخص نمودن فضاي مفهومي « جامعه پذيري سياسي » مي باشيم. اما پيش از ورود به بحث لازم است كه « جامعه پذيري » در مفهوم عام آن را مورد بررسي قرار دهيم. همچنانكه « آنتوني اورم » A. Orum بيان داشته است جامعه پذيري عبارت از فرايندي است كه توسط آن انسان ها چهارچوب اعتقادي، ارزشي و گرايشات موجود در جامعه را كسب مي نمايند. » اين تعريف توسط « كاردينر » Kardiner چنين تكميل گرديد كه فرايند جامعه پذيري وسيله ي رسيدن به توافق جمعي ميان اعضاي جامعه است كه از طريق آن ايشان شيوه ها، ارزش ها و نقش هاي اجتماعي را فرا گرفته و هر يك از اعضاء داراي هويتي اساسي مي گردد.

از اين تعاريف معلوم مي شود كه جامعه پذيري در مفهوم عام آن دلالت بر فرايندي دارد كه به انتقال و كسب ارزش ها ، نقش ها و رفتارهاي اجتماعي منجر مي گردد. اما مفهوم جامعه پذيري سياسي، مربوط به بخشي از مظاهر جامعه پذيري گرديده و از اين رو با تاكيد بر بخش سياسي مفهومي مشخص تر و محدود تر يافته است.

جامعه پذيري سياسي فرايندي است كه در زندگي روزانه ي اعضاي جامعه در جريان بوده و به شكل خلاصه و مطابق با تعريف « كنت لنگتن » K. Langton عبارت از فرايند مستمر و بخشي از آن نظم اجتماعي است كه آموزش و كسب رفتار هاي سياسي معيني براي اعضاي جديد جامعه را بر عهده دارد تا ايشان همگام با نظم سياسي اي كه در آن زندگي مي نمايند به تفكر و انديشه بپردازند. در اين معنا جامعه پذيري سياسي به افراد جامعه جهت هاي سياسي و شيوه هاي خاص رفتار سياسي را مي آموزد.

در هر حال در خصوص تعريف جامعه پذيري سياسي كوشش هاي بسياري از سوي دانشمندان علم سياست، جامعه شناسي و روانشناسي سياسي صورت گرفته است. ضمن آنكه در برخي آثار ريشه هاي توجه به جامعه پذيري سياسي به افكار « افلاطون » باز گردانده شده است. او متوجه اهميت تربيت كودك در « مدينه ي فاضله » و نيز « جامعه ي يونان باستان » بود. در دوران معاصر توجه بسياري از دانشمندان معطوف به اين موضوع شده است كه از زمره ي آنها مي توان به « چارلز مريام » C. Merriam اشاره نمود كه تلاش كرد تا كيفيت شكل گيري فرايند جامعه پذيري سياسي را در بسياري از دولت هاي اروپايي در خلال قرن بيستم مورد مطالعه قرار دهد. او با مطالعه ي جامعه ي آلمان، فرانسه ، بريتانيا و نيز ايالات متحده ي آمريكا كوشش نمود تا چگونگي ظهور يا ايجاد انديشه ي« شهروندي » Citizenship را از طريق مطالعه ي مؤسسات يادگيري مدني The Agents Of Civil Training و خصوصا مؤسسات آموزشي ( مدارس ) بشناسد.

علاوه بر اينها نظريات هر يك از جامعه شناساني چون « ماكس وبر » M. Weber و « كارل ماركس » K. Marx و « تالكوت پارسونز » T. Parsons داراي سهمي ويژه در زمينه ي مطالعه ي جامعه پذيري اجتماعي و سياسي است.

توجه ماكس وبر در زمينه ي جامعه پذيري سياسي و اجتماعي متوجه شناخت مذهب پروتستان ـ كه از ديد او در تكوين ريشه هاي اوليه ي سرمايه داري غرب و گسترش آن نقش آفرين بوده است ـ گرديد. اين جامعه پذيري همزمان متضمن افكار ديني و اخلاقي ، حرفه اي و اقتصادي و سياسي بود.

« پارسونز » نيز در خصوص اهميت نقش مؤسسات اجتماعي در جامعه پذيري سياسي ـ خاصه مدارس و دانشگاه ها ـ تاكيد نموده و بر نقش جامعه بعنوان مادر سازمان ها Mother Organization تاكيد مي نمود. بطور كلي نظرات « وبر » و « پارسونز » در نشان دادن اهميت جامعه پذيري سياسي است. چنانكه « وبر » در خصوص مطالعه ي سياست به منزله ي يك حرفه و نيز تحليل در زمينه ي جامعه پذيري حرفه هاي Professionals مختلف در جامعه بدان پرداخته است. از زاويه ي ديگر لازم است تا به نقش روانشناسان اجتماعي و خصوصا تحليل « فرويد » Freud از جامعه پذيري اجتماعي در مرحله ي كودكي اشاره نماييم.

ديدگاه هاي موجود در جامعه پذيري سياسي :
الف ـ ديدگاه هاي كلاسيك

برخي از تحليل ها در اين زمينه در پرتو ديدگاهي عام به جامعه شناسي اجتماعي ـ به مثابه يك كل ـ توجه مي نمايند. « آنتوني اورم » در كتاب « جامعه شناسي سياسي » زماني كه درصدد بيان نظريه ها ي روانشناسي اجتماعي Social Psychology بوده و در آن به مطالعه ي مراحل تطور شناخت ادراكي افراد در طول عمرشان مي پردازد، به سه نظريه يا مدخل عام كه از طريق آنها مطالعه ي جامعه شناسي سياسي ممكن مي گردد اشاره مي نمايد كه عبارتند از :


1 ـ نظريه ي ارتقاء شناختي Cognitive Development theory كه اول بار به توسط « ژان پياژه » J. Piaget و سپس در مطالعات روانشناسان آمريكايي مانند « لورنس كوهلبرگ » ـ دنبال شد. او معتقد بود كه تطور نظم شناختي فرد بر پايه ي جامعه اي است كه در خلال دوران هاي زندگي اش ( طفوليت ـ بلوغ ـ رشد و عقلاني شدن ) در آن سير مي نمايد. در مرحله ي اول اشياء محسوس پيرامون خود را احساس مي كند، اما از مرحله ي دوم است كه تفكر را به ماوراي محسوسات گسترش داده و در مرحله ي سوم توانايي ادراك همه ي اشياء محسوس و مجرد ( مابعد الطبيعي ) فراهم مي گردد. نظير اين تطور در اكتساب شناخت پيرامون نظام سياسي و چگونگي تطور نظم شناختي فردي و به كار گيري آن در صدور احكام ارزشي و اخلاقي در زمينه ي اين نظام و يا به طور كلي فرهنگ شناخت سياسي مشاهده مي شود.


2 ـ نظريه ي تعليم اجتماعي Social Learning theory بنا بر ديدگاه ايشان كسب جامعه پذيري سياسي مهم ترين مرحله از مراحل زندگي فرد است. در نظريه ي پيشين مشاهده گرديد كه ايشان جامعه پذيري سياسي را در طي همه ي مراحل زندگي در نظر گرفته بودند اما در نظريه ي تعليم اجتماعي تاكيد اصلي بر مرحله ي آغازين زندگي فرد مي باشد كه از حيث استقرار و رشد معلومات و آگاهي ها بيشترين نقش را ايفا مي نمايد. اگر چه در مرحله ي رشد و عقلاني شدن اختيار انتخاب صورتي عقلاني تر از كميت شناختي خويش و يا صدور احكام ارزشي از خلال تجربيات فردي و اجتماعي اش و يا تقليد رفتارهاي ديگران ـ خصوصا والدين و افراد خانواده و يا عرف جامعه ـ پيدا مي كند. اين نظريه در آثار « سيرز » Sears و « باندارا »Bandara به ويژه در مطالعه ي اخير وي در خصوص « شخصيت سياسي » مشهود است. « باندارا » اشاره دارد كه شخصيت سياسي فرد خصوصا از طريق آموزش از والدين و خانواده و به ويژه در دوران طفوليت كسب مي گردد.


3 ـ نظريه ي تحليل رواني Psycho Analytic Theory كه ريشه هاي پيدايش آن به « زيگمون فرويد » S. Freud و نيز « اريك اريكسون » E. Erikson باز مي گردد. اين نظريه بر ساختار شخصيت فرد و به ويژه چگونگي ايجاد آن ـ در خلال شيوه هاي رفتاري ـ از دوران كودكي مي پردازد. در تحليل اريكسون از جامعه پذيري سياسي ضمن تاكيد بر افكار فرويد پيرامون تحليل رواني فرد در مرحله ي طفوليت به مطالعه ي عملي « فرايند خويشتن » Ego Process و كيفيت تكوين آن در خلال اولين مرحله ي زندگي ( آغازين كودكي ) مي پردازد. او تاكيد مي كند كه شناخت مكتسبه ي فرد از فرهنگ و سياست در دوران فوق در ديگر مراحل زندگي ( و به توسط تجربيات عيني ) قابل بازسازي است. به عنوان مثال فرد در دوران بلوغ و رشد خود قادر به طرد برخي از افكار يا تصورات سياسي پيرامون عمل خويش و نظام سياسي و اخذ ديدگاه ها و گرايشات و مكاتب سياسي جديدي مي باشد.

4 ـ نظريه ي نقش اجتماعيRole Theory Social . ريشه ي فكري اين نظريه به افرادي چون « چارلز كولي » C. Cooley و « جورج ميد » G. Mead باز گرديده كه در ابتداي قرن بيستم بر يادگيري و اكتساب نقش هاي اجتماعي و انتقال معيارها، گرايشات، ارزش ها و اميال تاكيد مي نمودند.اين يادگيري در موسسات جامعه پذيري اجتماعي به ويژه خانواده شكل مي گيرد و اين به خاطر آن است كه بيشترين نقش را بر سازگاري فرد با محيط خارجي داراست. اين شيوه ي تحليل با نظريات « رابرت مرتن » R. Merton ( جامعه شناس ) ادامه يافت. وي به مطالعه ي جامعه پذيري سياسي در ميان دانشجويان مدارس و دانشگاههاي آمريكا پرداخت.

ب ـ ديدگاه ها و تحليل هاي نوين:

در حقيقت نظريه هاي روانشناسانه ي اجتماعي و آنچه كه به نظريه هاي جامعه پذيري سياسي باز گشته و توسط بسياري از پژوهشگران و متخصصان اين مسئله بكار گرفته مي شود عرصه هاي بسياري را براي مطالعات معاصر ديگر گشوده است كه نمونه اي از آن نظريه هاي روانشناسان اجتماعي كلاسيكي است كه در خلال نيمه ي اول قرن بيستم ظاهر گرديدند. به تدريج تحليل مسئله ي جامعه پذيري سياسي داراي ابعاد وسيع تر و ديدگاه هاي عميق تري گرديده و نيز به دليل انباشتگي نتايج تحقيقات سياسي كه بر مطالعه ي جامعه پذيري سياسي به شكلي خاص تاكيد مي شد. چنانكه در دهه هاي پاياني قرن بيستم مشاهده مي گردد كه در اين مجال به مهم ترين تطورات معاصر در رابطه با آن ـ چه در قالب نظري و يا به شكل ميداني ( تجربي ) ـ مي پردازيم.
از ابتداي دهه ي هفتاد ميلادي بررسي هاي دانشمند علم سياست « ديويد ايستون » D. Easton منتشر گرديد كه با همكاري برخي روانشناسان معاصر نظير « هس » Hess و « دنيس » Dennis به شكلي ميداني به جامعه پذيري سياسي در ايالات متحده ي آمريكا مي پرداخت. آنها در تلاش براي طراحي نمونه اي ( Model ) نظري به جهت مطالعه ي جامعه پذيري سياسي كودكان و دانش آموزان بودند و آن را در چهار مرحله به شرح ذيل تبيين نمودند:


مرحله ي اول : يا مرحله ي سياسي شدن Politicalization Stage كه در اين مرحله طفل به رشد سياسي يا كوشش در جهت شناخت عرصه ي سياست نائل مي آيد.




مرحله ي دوم يا مرحله ي تشخيص و بازشناخت Diagnosis Stage مي باشد. اين مرحله زماني آغاز مي گردد كه كودك در اصطكاك با نظام سياسي قرار گرفته و برخي از نمونه ها و يا اشكال سلطه ي سياسي يا سلطه در معناي عام را دريابد.



مرحله ي سوم يا مرحله ي مثالي Idealization Stage كه در اين مرحله كودك گرايش به صدور احكام ارزشي در اسلوب هاي معيني مي نمايد و در پرتو اسلوب هاي مثالي فوق به سلب يا ايجاب به قضاوت در خصوص اشكال سلطه و سياست در حال جريان ( به شكل يك كل ) مي پردازد.



مرحله ي چهارم كه مرحله ي تحول به سمت نهادينه شدن Institutionalization stage مي باشد كه در آن از مرحله ي ادراك برخي از اشكال مطروحه ي سياسي فراتر رفته و در خصوص تمامي اجزاي تشكيل دهنده ي نظام سياسي به قضاوت ارزشي مي نشيند.

از ابتداي دهه ي 1970 مطالعات و تحقيقات سياسي متعددي در فرانسه و در ديگر كشورهاي اروپايي و ايالات متحده ي آمريكا در خصوص بررسي انديشه هاي « ديويد ايستون » درباره ي مراحل جامعه پذيري سياسي فوق الذكر صورت پذيرفت. يكي از اين مطالعات توسط « ايك پرچن »A. Percheron و « شارل روينگ » C. Roing در فرانسه با تاكيد بر شناخت نظر كودكان و جوانان در خصوص نظام سياسي فرانسه در دوره ي حكومت ( ژنرال ) « دوگل » ( در دهه ي هفتاد ) صورت پذيرفت. نتيجه ي اين تحقيق در خصوص برخي از مراحل جامعه پذيري سياسي كاملا مخالف با پژوهش « ايستون » بود و در برخي موارد ـ خصوصا در مرحله ي چهارم ـ با آن همخواني داشت. اين دو محقق متوجه شدند كه مرحله ي بازشناخت ( مرحله ي دوم ) مرحله اي نسبي در ميان كودكان بوده چنانكه كودكان به خوبي توانايي شناخت اين را كه « دوگل كيست؟ » نداشتند. و بيشتر افكارشان به صورتي مجرد و بسيط بيان مي گرديد. ضمن آنكه به ارائه ي قضاوت ارزشي درباره ي « دوگل » به صورت عام نمي پرداختند و از اين رو نتايج در مرحله ي سوم بسيار ضعيف بود. اما در مرحله ي پاياني يا تحول به سوي نهادينه شدن يا آشنايي با طبيعت سلطه ي سياسي، كودكان تاييد كننده ي پژوهش « ايستون » بودند و در آن به قضاوت ارزشي پيرامون حكومت « دوگل » مي پرداختند. همچنانكه طبيعت نظام سياسي را ادراك كرده و آنرا به صورت عام مورد تحليل قرار مي دادند.


از سوي ديگر برخي تحقيقات اخير درباره ي جامعه پذيري سياسي در فرانسه مبتني بر اسلوب هاي تحليل مضامين كتاب هاي درسي و انواع مكاتب سياسي درون آن و تاثير آنها بر فرايند جامعه پذيري سياسي در ميان دانش آموزان و نيز چگونگي انتقال شيوه هاي فرهنگي از دوره اي از زندگي به دوره ي ديگر مي باشد.

برخي ديگر از تحقيقات با بكارگيري پرسشنامه و مصاحبه هاي فشرده به بررسي جامعه پذيري سياسي پرداخته اند. كه در نهايت به نتايج متمايزي در اين مورد خصوصا پيرامون تصورات و برداشت هاي دانش آموزان در جامعه پذيري سياسي و تكوين اساس و نمونه ي فرهنگ ملي National Culture رسيده اند. از آن ميان « كريستيان بولو » C. Baudelot و « دورگي استبليه » R. Establet به برخي نتايج مهم با بررسي دو نوع مدارس در فرانسه رسيدند. در دسته ي اول اين مدارس كه در سطح ابتدايي به طبقه ي كارگر منسوب مي باشند ديدگاهها در خصوص فرهنگ و تربيت سياسي سطحي و در واقع پرورش دهنده ي پرولتارياي آينده اند. بر خلاف آن در مدارس سطوح بالاتر ( متوسطه ـ عالي ) كه در طول دوره ي آموزش و پرورش دانش آموزان، ديدگاه آنها را منعكس كننده ي ديدگاه هاي طبقه ي بورژواي جامعه مي سازد.

اما نتايج تحقيقات « برديو » Bourdieu و « پارسورون » Passeron در خصوص تاثير و ارتباط نظام مدارس بر جامعه پذيري سياسي و انتقال مكاتب سياسي از اين طريق در نتايجي مغاير با تحقيقات « بولو » و « استبليه » قرار مي گيرد. به رغم آنكه نظام آموزشي فرانسه مي كوشد تا خود را از چهارچوب تمايزات طبقاتي بدور نگه دارد و تاييد كننده ي نوعي از طبقات ـ چه بورژوايي محافظه كار و يا كارگري ـ نيست، اما معلمان و مديران مدرسه به شكلي نا آگاهانه به تثبيت و استحكام نظام فرهنگي ـ سياسي بورژوايي ياري مي رسانند. اگر چه كوشش ايشان در پوشش بي طرفي صورت مي پذيرد اما به شكلي غير مستقيم به باز توليد Reproduction فرهنگ سياسي بورژوايي مي انجامد. اين امر بيانگر آن است كه گاه مكاتب سياسي بيش از آنكه به صورتهاي مستقيم منتقل گردد، به شكل غير مستقيم حركت و جابجايي مي يابد و آن از طريق ارائه ي توجيهات معين و يا احترام به معيارهاي رفتار سياسي است كه در عين حال بر عليه مكتب سياسي ضد خود مي باشد. « برديو » و « پارسورون » با مطالعه ي مدارس زبان در فرانسه دريافتند كه اين مدارس تنها به تعليم زبان نپرداخته و آموزش آن بشدت آميخته با رفتارهاي فرهنگي ، سياسي و مكتبي معيني در جهت مكتب بورژوازي عام موجود در فرانسه و در جهت مخالف با فرهنگ كارگري يا توده اي است. امري كه در آينده به توليد مبارزه ي نمادين در جامعه ي فرانسه و عدم ايجاد فعاليت ادغام فرهنگي و سياسي به شكل برجسته مي انجامد.

در پستهای بعدی با مقوله مؤسسات جامعه پذيري سياسي آشنا خواهید شد:

با سلام و درود و با کسب اجازه از سرکار خانم نیایش سبز:Gol:

اگر بخواهم اهمیت و ضرورت بحثی را که سرکار نیایش سبز کلید زده اند را در چند پاراگراف بیان کنم این عبارات بایستۀ آن است:

أ. یکی از بایسته های سلوک سیاسی ـ اجتماعی خواص جامعه، ایفای نقش در «جامعه پذیری سیاسی» است. جامعه پذیری سیاسی، امروزه یکی از مفاهیم بنیادین و مهم در علوم اجتماعی (بخصوص علوم سیاسی) و روان شناسی است.

ب. جامعه پذیری سیاسی، روندی است که فرد در آن، با وظایف، حقوق و نقشهای سیاسی خود در جامعه آشنا می شود.

در این فرایند «فرهنگ سیاسی جامعه» از نسلی به نسل دیگر، یا از نهادی به گروههای مختلف جامعه انتقال می یابد. نهادهای جامعه پذیری سیاسی، با انتقال «فرهنگ سیاسی»، هم شرایط تداوم حیات سیاسی و نظام ارزشی آن را فراهم می کنند و هم سبب ثبات فرهنگ سیاسی، اجتماعی و سنتها می شوند.

این فرایند را می توان چنین تعریف کرد: «فرایندهای رشد که افراد از طریق آنها، جهت گیریها و انگاره های رفتار سیاسی خود را کسب می کنند.»(1)

ج. یکی از مشکلات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی جامعه ایران، غفلت از جامعه پذیری و گسست نسلهای مختلف با آموزه ها و هنجارهای سیاسی، و شکاف میان کارگزاران نظام با بخشی از جامعه (به خصوص نوجوانان و جوانان) است. عدم توجه به این امر باعث فزونی بی اعتنایی جوانان نسبت به سرنوشت کشور و آسیب پذیری آنان در برابر تبلیغات نادرست دشمنان می شود.

د. گفتنی است نظام حکومتی ما دینی و بر پایه آموزه های شریعت سامان یافته و حاکمیت ارزشی و هنجارهای دینی در عرصه های مختلف (سیاست، اقتصاد، اجتماع و فرهنگ) در رأس برنامه ها و اهداف آن قرار دارد. از طرفی بین سیاست و دین، جدایی و گسستی وجود ندارد. از اینرو «پاسداران مرز دین» و «مبلغان راستین شریعت» وظایف و تکالیف حساس و دشواری در «امر جامعه پذیری سیاسی» دارند. حتی در نگاشته های سیاسی، یکی از کارگزاران و عوامل این امر، نهادهای مذهبی دانسته شده است. علاوه بر این خود نیز باید با آموزه ها و فرهنگ سیاسی اسلام آشنا شده و در این فرایند، خود را از جامعه و سیاست جدا ندانند.

ه. امام خمینی رحمه الله می فرماید: «تبلیغات و تعلیمات دو فعالیت مهم و اساسی ما است. وظیفه فقها [و علما[ است که عقاید و نظامات اسلام را تبلیغ کنند و به مردم تعلیم دهند تا زمینه برای اجرای احکام و برقراری نظامات اسلام در جامعه فراهم شود.

در این شرایط مسئولیت ما برای تبلیغات و تعلیمات بیش از هر وقت دیگر است.»(2)

و. بر این اساس از «جامعه پذیری سیاسی» می توانیم با عنوان «تربیت سیاسی» نیز یاد کنیم. تربیت سیاسی، مهم ترین نوع تربیت است که در تحقق اهداف مادی و معنوی جامعه نقش اساسی دارد. این انگاره، ضمن پرورش شهروندان وظیفه شناس و متعهد، آنها را با معیارها و هدفهای نظام سیاسی اسلام آشنا می سازد. تربیت سیاسی، برای جوانان و نوجوانان از اهمیت خاصی برخوردار است؛ زیرا آنان حامیان و پشتیبانان فعلی نظام و سیاست مداران و کارگزاران آینده هستند.

ز. کم کاری و غفلت و بی اعتنایی مسئولان کشور نباید مبلغان و عالمان دینی را از سیاست و آموزه های بنیادین آن دور کند و آنان را از توجه به این وظیفه بنیادین غافل سازد. سستی در این امر، باعث تضعیف نظام دینی در آینده و رونق گرفتن اندیشه های الحادی و سکولاریستی ـ به خصوص در عرصه سیاست ـ می شود. افتخار ما این است که دارای دولت دینی هستیم که بر اساس شریعت شکل گرفته و هدف آن تعمیق و گسترش باورهای دینی است و این در جامعه ملحد جهانی، یک پدیده سترگ و شکوهمند است.

ح. مسئولیت علمای دین در زمینه تربیت و اجتماع سازی، از دیگران سنگین تر و گسترده تر است؛ بکله این تکلیف نخست متوجه آنان است؛ زیرا با ورود در این شغل، مسئولیت ترویج و تبلیغ دین و نشر فرهنگ و تربیت اسلامی را به عنوان یک وظیفه پذیرفته اند. قرآن مهم ترین وظیفه پیامبر صلی الله علیه و آله را تعلیم و تربیت مردم می داند و می فرماید: «لَقَدْ مَنَّ اللّه ُ عَلَی الْمُؤْمِنینَ اِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولا مِنْ اَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَیُزَکّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَالْحِکْمَة»؛(3) «خداوند بر مؤمنان منت نهاد که فرستاده ای از خودشان در میان آنان مبعوث کرد که آیات الهی را بر آنان می خواند و آنان را تزکیه می کند و کتاب و حکمت می آموزد.»(4)

به امید روزی که فرهنگ جامعۀ ما به آن حد از ظرفیتی دست یابد که همانگونه که از سوی علماء دینی و مسئولان امر به مسألۀ "تربیت دینی" اهتمام می شود، مسألۀ "تربیت سیاسی" نیز مورد توجه کانون های مزبور قرار گیرد.

موفق باشید ...:Gol:


پاورقی_____________________________
1. حکومت، آشنایی با علم سیاست، ص83.

2. ولایت فقیه، ص116.

3. آل عمران/164.

4. برای مطالعۀ بیشتر ر.ک: نشریۀ مبلغان، شماره 58، شهریور 1383، پایگاه حوزه نت.

:Gol:ضمن تشکر از استاد بزرگوار جناب صدیق مطالب رو ادامه می دهیم:





مؤسسات جامعه پذيري سياسي:


اهتمام جامعه شناسان سياسي و متخصصين شاخه هايي چون جامعه شناسي نظم و جامعه شناسي توسعه در سالهاي اخير بسيار زياد شده است. و اين توجه در عمل به طبقه بندي هاي متفاوتي از اين مؤسسات به اعتبار وسايل جامعه پذيري سياسي انجاميده است كه نقشي مهم در فرهنگ سازي و جامعه پذيري سياسي ايفا مي نمايد. به شكل خلاصه اين طبقه بندي ها عبارتند از :


طبقه بندي اول : موريس دوورژه M. Duverger
دوورژه به مؤسسات جامعه پذيري سياسي از خلال تمركز بر مطالعه ي نقش آنها در فرهنگ سازي سياسي مستمر Comprehensive Politicalization توجه نموده و مي كوشد تا ميان فرايند جامعه پذيري سياسي از جهتي و اكتساب معارف و مكاتب سياسي از جهت ديگر رابطه اي برقرار نمايد. ضمن آنكه مي كوشد تا دو نوع از مؤسساتي را كه به جامعه پذيري سياسي اشتغال دارند، مشخص نمايد. او درصدد ارائه ي طبقه بندي خويش از خلال مشاهده ي واقعيت سياسي كشورهاي پيشرفته در دهه هاي اخير از قرن بيستم است و دو نوع مؤسسات فوق در اين طبقه بندي عبارتند از :
الف ـ فرهنگ سازي سياسي يك جانبه

اين نوع از فرهنگ سازي در نظام هاي كمونيستي و فاشيستي يا محافظه كار ديده مي شود. آنها مدعي اجراي آزادي و منادي آن و مدعي فرهنگ سياسي متكثر هستند. اما هميشه چنين نيست. به عنوان مثال در نظام هاي كمونيستي مشاهده مي شود كه در پي تربيت افراد بر اساس مكتب سياسي خاصي و در هم آميختن دموكراسي و آزادي مي باشند. همچنان كه تمامي توليدات و وسايل ارتباط جمعي در سيطره ي متمركز اين نظام ها قرار داشته و آنها بنا بر ضرورت به ايجاد مؤسسات جامعه پذيري سياسي همچون حزب، اتحاديه، گروه هاي ملي و انجمن زنان، جنبش هاي جوانان و باشگاه هاي ورزشي و ادبي و مجامع سينمايي ، تئاتر و سازمان هاي رفاهي دست مي زنند كه با سرعت به نوسازي جامعه با مراقبت از ساختار فرهنگ سياسي مرتبط با مكتب عام سياسي دولت مبادرت مي ورزند.



ب ـ فرهنگ سازي سياسي چند قطبي



اين شيوه از فرهنگ سازي سياسي در دولت هاي غربي نظير ايالات متحده ي آمريكا و اروپاي غربي ، ژاپن ، كره ، استراليا و نيوزيلند مشاهده مي شود. در اين كشورها مؤسسات جامعه پذيري سياسي داراي اساسي غير متمركز ـ به اين معنا كه اداره ي آنها تنها منحصر به حاكميت سياسي نيست. ـ بوده و در بسياري از مؤسسات توليدي سرمايه داري و اتحاديه ها و سازمان هاي منطقه اي و موسسات عمومي نظير رسانه ي بريتانيايي BBC و غيره گسترده شده اند. مكاتب سياسي در اين مؤسسات نه به شكلي آشكار كه به صورتي پنهان عرضه مي گردد اما عموما شاهد گوناگوني مستمر در نقش اين مؤسسات در جامعه مي باشيم. بعنوان مثال مراكز آموزشي به صورتي غير مستقيم و در خلال شيوه ها و فعاليت هاي درسي خويش به كودكان و دانش آموزان مكتب سرمايه داري بورژوايي را منتقل مي نمايند. نظير آن را مي توان در نقش روزنامه هاي سرمايه داري غرب در تمجيد رفتار سياسي سرمايه دارانه مشاهده نمود كه در پي انجام جامعه پذيري سياسي ، ملي، فرهنگي و رواني در نزد كودكان و بزرگسالان است. در آن واحد فرهنگ غرب همچنان كه گويي همه ي مكاتب و اعتقادات را پذيرفته ، اما به شكلي خاص با شدت بر ابراز اهميت فرهنگ و مكاتب سياسي خود اصرار مي ورزد.

در این پست به نوع دوم طبقه بندی موسسات جامعه پذیری سیاسی بررسی می شود:

طبقه بندي دوم : آنتوني اورم :
« اورم » Orum در كتاب برجسته ي خويش درباره ي جامعه شناسي سياسي به مسئله ي مؤسسات جامعه پذيري سياسي پرداخته است. و آن را در چهارچوب تحليل جامعه پذيري اجتماعي مورد بحث قرار مي دهد. او در تحليل خويش به سهم هر يك از دانشمندان علم سياست، روانشناس و جامعه شناس واقف است و مي كوشد تا مسئله را از زاويه ي روانشناسانه و جامعه شناسي عام به جهت ارائه ي طبقه بندي خويش از جامعه پذيري سياسي مطرح سازد، به اين اعتبار كه جامعه پذيري سياسي جزئي از جامعه پذيري عام است.

در نتيجه او به چهار دسته مؤسسات در فرايند جامعه پذيري سياسي اشاره مي نمايد. كه در اين بخش به شكل خلاصه به آن مي پردازيم:




1 ـ والدين:


دوركهايم بر نقش والدين و خانواده در انتقال فرهنگ و جامعه پذيري سياسي و رواني و ديني تاكيد مي نمود. خصوصا آنكه كودك همه ي داشته هاي فرهنگي ـ حتي گرايشات حزبي و رهبري سياسي ـ خويش را از والدين خود اخذ مي نمايد. اين امر از همان ابتداي كودكي او مشهود است. اما در خلال مرحله ي رشد و خصوصا از زماني كه هويت « من » خود را ادراك نموده باشد، قادر به تحقق نوعي استقلال در زمينه ي اعتقادات ، احزاب مكاتب سياسي مي گردد. اين نكته مورد تاكيد روانشناسان اجتماعي و خصوصا اصحاب نظريه ي تعليم اجتماعي مي باشد. كه برخي از مطالعات و پژوهش هاي سياسي نظير پژوهش « برلسون »B. Berelson كه تخمين مي زند كه در حدود 90 درصد افراد نوجوان ( بالغ ) در زمينه ي نامزدهاي انتخاباتي ـ چه در عرصه ي سياسي ، يا محلي و ملي ـ با والدين خود همصدا بوده اند.




2 ـ گروه هاي همسالان Peers

اين گروه ها نقش مهمي را در فرايند جامعه پذيري سياسي يا اكتساب فعاليت يادگيري به شكل عام ـ چه در زمينه ي سياست و يا جنسيت و ديگر موضوعات ـ ايفا مي نمايند. شخص با گروه هاي همسالان و يا دوستان چه در بازي و يا در درس همراه است و اين امر بيش از مدت زماني است كه وي با خانواده ي خود مي گذراند. لذا در اينجا مدت زماني كافي به جهت اكتساب مهارت ، آموزش و جامعه پذيري سياسي و فكري ـ پيش از پايان مرحله ي بلوغ ـ موجود است. نتايج بسياري از تحقيقات بيانگر اين نكته است كه شكل گيري فرهنگها و خرده فرهنگ هاي مخالف از خلال اين گروه ها و تاثير گروه دوستان حاصل مي آيد. بر همين اساس اين گروه ها داراي نقشي ايجابي در تكوين نظم و آراء و گرايشات سياسي يا شكل گيري نظم عام در اعتقادات سياسي افراد يا كل جامعه مي باشند. اين نكته را مطالعات روانشناس اجتماعي « تئودور نيو كمپ » T. New Cimb تاييد مي نمايد. او با مطالعه بر روي دانشجويان متوجه اين نكته گرديد كه گرايشات سياسي ايشان متاثر از كسب آن از گرايشات دوستان و ياران دانشگاه يا ديگر مؤسسات آموزشي و فرهنگي شان مي باشد.




3 ـ مدارس


مدارس نقش مهمي در جامعه پذيري سياسي بر عهده دارند. امري كه مورد عنايت روانشناسان و متخصصان تربيت نظير « چارلز مريام » C. Merriam مي باشد او اشاره دارد كه در مدرسه بعنوان ساختار رسمي تربيتي مسئله ي « يادگيري مدني » Civil Training بر خلاف جامعه پذيري اجتماعي عامي كه مدارس به جهت آن بر پا شده اند انجام مي پذيرد. دانش آموزان و دانشجويان فرايند جامعه پذيري سياسي را در درجه ي اول از نظام آموزشي كسب مي كنند و آن از خلال كتاب ها و روش هاي آموزشي و يا از خلال فعاليت روزانه و يا ساختار زندگي دروني اين مؤسسات نمايان مي گردد. ضمن آنكه اين مدارس به ايجاد و شكل دهي به مفهوم « شهروندي » Citizenship در ميان دانش آموزان شان مي پردازند. اگر چه برخي تفاوت هاي فردي در ميان دانش آموزان در فرايند جامعه پذيري سياسي ايشان و علاقه ي آتي آنها به ايفاي نقش رهبري و يا تلاش در جهت آن مشاهده مي شود. اين امر علاوه بر روند شكل گيري گرايشات و آراء ، ارزش ها و مكاتب سياسي در اين مراكز است. اين امر مورد تاييد پژوهش هاي « لانگتون » Langton و « جنينگز » Jennings و « نيمي » Niemi و ديگران مي باشد. آنها بر نقش مدرسه در اكتساب شيوه هاي معيني در جامعه پذيري سياسي دانش آموزان تاكيد مي نمايند. اگر چه همزمان نتايج اين تحقيقات نشان مي دهد كه بخش بزرگي از دانش آموزان متاثر از هيچ گرايشي در جامعه پذيري سياسي يا مكاتب سياسي عام ـ به جهت نقش خانواده ، گروه همسالان ، جامعه ي محلي و عنصر نژادي ـ ( در مدارس ) نشده اند.




4 ـ وسايل ارتباط جمعي :


در عين حال « اورم » بر نقش اساسي وسايل ارتباط جمعي در جامعه پذيري سياسي و ايجاد آراء ، گرايشات ، ارزش ها و اعتقادات و مكاتب سياسي در بين كودكان و نوجوانان تاكيد مي نمايد. خصوصا آنكه فرد به كرات از طريق وسايل ارتباط جمعي نيازهاي اساسي خود در زمينه ي اطلاعات ، اخبار و رويدادها را بر طرف مي سازد. همچنان كه اين وسايل در ايجاد گرايشات و اميال و دانسته هاي آتي فرد نيز مؤثرند. مطالعات بسياري در آمريكا در خصوص شناخت تاثير آنها در ايجاد پديده ي آشوب يا خشونت صورت گرفته است و نتايج آنها بر نقش اين وسايل بر ايجاد اين پديده ها تاكيد مي كند. ضمن آنكه نقش وسايل ارتباط جمعي در وقوع وقايع ميان دو فرقه ي كاتوليك و پروتستان در ايرلند شمالي ( پيش از توافقات سياسي ميان آن دو ) مشهود است. همچنين اين مسئله بيانگر علل روي دادن تظاهرات و درگيري در خيابان هاي آمريكا ميان يهوديان و مسلمانان در جريان انتقال اخبار خاورميانه و خصوصا « فلسطين » از طريق وسابل ارتباط جمعي است.

در این پست طبقه بندی سوم از موسسات جامعه پذیری سیاسی رو از نظر می گذرانیم:

طبقه بندي سوم : « دووس » D. Devos


طبقه بندي وي از مؤسسات جامعه پذيري اجتماعي از نظر فراگيري و تحليل بسيار جامع تر از طبقه بندي هاي پيشين است كه به اختصار بيان گرديد. او در اين طبقه بندي از 5 نوع مؤسسات به شرح ذيل ياد مي نمايد:



1 ـ ساختار سياسي رسمي : Formal Political Structures


در اينجا « دووس » متوجه ساختارهاي رسمي حكومت است كه نقشي اساسي در فرايند جامعه پذيري سياسي و ارائه ي توجيهات سياسي براي شهروندان در جهت بيان اهميت نظام سياسي ايفا مي نمايند. از مهم ترين مؤسسات رسمي كه به فرايند جامعه پذيري سياسي مي پردازند، مدارس عام منسوب به حكومت ، دانشگاه ها و مراكز آموزشي است كه به ارائه ي شيوه هاي مطالعاتي معيني از طبيعت جامعه و نظام سياسي و مكتب سياسي عام آن مي پردازند. ضمن آنكه اين مؤسسات تبليغات در سطح محلي و فراتر از آن را انجام داده و در ارتباطات مختلف جمعي نقش آفرين هستند. از زاويه ي ديگر شاهد نقش مؤسسات حكومتي ، اداري ، آموزشي و فرهنگي نظير مؤسسه ي « امداد به پناهندگان ( وابسته به سازمان ملل ) در ايالات متحده ي آمريكا و مؤسسه ي آمريكايي « فورد » در فرايند جامعه پذيري سياسي هستيم.



2 ـ ساختار سياسي غير رسمي : Informal Political Structures


مراد از آن ساختار سياسي اي است كه داراي سرشت رسمي حكومتي نباشد. مانند « احزاب سياسي » و « وسايل ارتباط جمعي » در جوامع مردمسالار و « گروه هاي فشار سياسي » اگر چه بخش بزرگي از جامعه پذيري سياسي به شكل بالفعل از طريق تاثير نقش والدين و افراد خانواده شكل مي گيرد اما اين مؤسسات نيز داراي تاثير عميقي بر فرايند جامعه پذيري سياسي مي باشند. نتايج مطالعات متعددي دلالت بر اين اثر گذاري مي كند چنانكه « جنيگز » و ديگران گزارش مي دهند كه 81 % از دانش آموزان مورد پرسش اشاره داشته اند كه معلومات سياسي خويش را از طريق تلويزيون اخذ نموده و 90 % به روزنامه ، 3 / 29 % به راديو ، 5 / 7 % به مجلات اشاره نموده و در مقابل 5 / 4 % بيان داشتند كه معلومات سياسي خويش را از خلال صحبت كردن با ديگران به دست مي آورند.




3 ـ فعاليت هاي فاقد ساختار ( بي ساخت ) Unstructured Collectivities


جامعه پذيري سياسي تنها متكي بر ساختار رسمي يا غير رسمي نبوده و از طريق وسايل ديگري نيز صورت مي پذيرد. كه از آن جمله مشاركت افراد يا گروه ها در تظاهرات خودانگيخته Spontaneous Demonstration و جماعت غوغا طلب و آشوب ها Riots ـ خاصه سرشت سياسي آن ـ است. فرد با مشاركت در آنها بسياري از افكار ، آراء و مكاتب سياسي گروهي را كه بدان وارد شده اخذ مي نمايد. يا هنگامي كه تنها مشاهده گر چنين جماعاتي است ، از انديشه و نظرات و مكاتب سياسي شان پرسيده و ممكن است كه آن را مورد رد يا پذيرش قرار دهد. در اين زمينه نمونه هاي بسياري موجود است بسياري از مكاتب سياسي نظير نازيسم و فاشيسم پس از كسب سلطه از طريق تظاهرات اعتراضي يا نمايشي بعنوان يك وسيله ي بياني در نمايش قدرت، اتحاد ، سلطه و اجبار منتقل مي گرديدند.




4 ـ رويدادها Events


شكي نيست كه رويدادها به عنوان يكي از وسايل جامعه پذيري سياسي محسوب مي گردند كه اين امر در وقايع تظاهرات ، آشوب ها در جنبه هاي ساختاري و غير ساختاري ـ ديده مي شود. بعنوان مثال جنبش دانشجويي دهه ي 60 فرانسه نقش مهمي در فرايند جامعه پذيري سياسي و ظهور جنبش هاي تندروي كارگري و اغتشاشات اتحاديه اي ـ در حمايت از دانشجويان ـ داشت كه اين امر به اشكال مختلفي در جهان بكار مي رود. نمونه هاي بسياري از فرايند جامعه پذيري از طريق وقايع يا اخباري كه به ترور سياسي توسط يك گروه يا اصلاح انتخابات ، رشوه و يا فساد سياسي در تاييد يا رد نظام سياسي مي پردازند، ديده شده است.




5 ـ افراد Individuals


بخش بزرگي از فرايند جامعه پذيري سياسي به واسطه ي افراد نظير والدين، همسر، دوستان ، دشمنان ، همدرسان و همكاران و غيره منتقل مي گردد. همانگونه كه در تحقيقات « گابريل آلموند » G. Almond و « كارتز » KartzLazerfeld و ديگران تاييد شده است افراد در فرايند جامعه پذيري سياسي فرد مشاركت دارند.


دكتر عبدالله محمد عبدالرحمن


مترجم: كاميار صداقت ثمرحسيني


منبع : علم الاجتماع السياسي النشاة التطورية و الاتجاهات الحديثة و المعاصرة، 2001 م. دار النهضه العربيه.
موضوع قفل شده است