جمع بندی توضیحی درباره حکم نجوم و احادیثی در باب منجم و کاهن و ساحر
تبهای اولیه
توضیحی درباره حکم نجوم و احادیثی در باب منجم و کاهن و ساحر
سلام حکم علم نجوم چیست؟
در احادیث آمده منجم و کاهن و ساحر ملعونند یا آمده هر کی منجم و کاهن هرکی تصدیقش کنه کافر شده ...
آمده علم ستاره شناسی به دین ضرر نمی رساند ولی کثیرش را درک نتوان کرد و قلیلش سودبخش نیست ...
همچنین حدیثی در جلد 17 ص 150 وسائل الشیعه که گفته شده هر که پیش ساحر و کاهن بره و تصدیقش کنه به کتب تمام انبیاء علیهم السلام کافر شده!
کاهن همون رمال و جن گیر است درسته؟
در بحار ج 60 ص 273 هم از حضرت علی علیه السلام وارد شده که بین جن حجاب است و هر کس معاشرتی کنه مانند گناهکاران می باشد.
حالا سوالم اینجاست کاهن یعنی چی؟ همون طالع بین و فالگیره؟ در گذشته خبر صحیح هم می گفته؟
کسی که بوسیله جن آینده رو پیش گویی می کنه و از غیب خبر درسته؟ مانند کسی که دزدی کردن ازش
عراف هم داریم ... که بوسیله دیگر چیز ها مانند کف دست و فنجان قهوه پیش گویی می کنه
منجم میشه کسی که بوسیله ستارگان پیش گویی می کنه آینده رو و از غیب خبر میده
حالا تکلیف اون هایی که کسوف و خسوف و قمر در عقرب رو خبر می دهند و پیش بینی می کنند چیه؟ چه فرقی است بین این و هواشناس؟
آیا این اساتید یا مدیوم هایی که می گویند احضار روح ، آیا کارشان در واقع احضار جن نیست؟
مثلا از طریق خورشید و ستاره و ماه ، قبله رو تشخیص می دهند!
با سلام و عرض ادب
علم نجوم، دانشى مبتنى بر قواعد تجربى و رياضى است كه در طول تاريخ با خرافه و گمانه زنىهاى غير علمى همراه گشته است. در متون دینی مخالفت نيز متوجه همين بخش غیرعلمى آن به همراه امور شرک آمیز و یا خرافه آن است، بنابراين هيچ دليلى بر حرمت بهره مندى از اين دانش در راستاى خبر دادن از حوادث فلكى همچون خسوف و كسوف كه مبتنى بر قواعد علمى است، وجود نداشته؛ بلكه اگر كسى اعتقاد به تأثير اوضاع فكلى بر حوادث زمينى داشته باشد و يا آنها را كاشف از پديدههاى زمينى بداند و در عين حال تأثير و كشف آنها را مستقل از اراده الهى نشمارد، كافر شمرده نمىشود.
اما اگر چنین شخصی حوادث فلكى را بدون اراده ی قاهر الهى مؤثر در پديدههاى زمينى بداند، در كفر او ترديدى نيست و اگر اراده خداوند را برتر از تأثير اين علل دانسته ولى با قطعيت از حوادث آينده پيش گويى كند به گونهاى كه با تعاليم دينى همچون تأثير دعا و صدقه منافات داشته باشد، مرتكب فعل حرام شده است.(1)
پی نوشت:
1) جمعى از مؤلفان، مجله فقه اهل بيت عليهم السلام (فارسى)، 56 جلد، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى بر مذهب اهل بيت عليهم السلام، قم - ايران، اول، ه ق، ج49، ص72.
توضیح:
الف) تنجیم و پیشگویی آینده از احوال ستارگان
پیشگویی حوادث با استناد به حرکات فلکی و امور عارض بر سیارات را تنجیم گویند. به عبارت دیگر «تنجیم» عبارت است از خبر دادن از حوادث آينده همچون ارزانى يا گرانى كالا، جنگ يا صلح، بيمارى مانند وبا و نحوست يا سعادت ايّام با استناد به حركات فلكى است.
تنجيم با اعتقاد به استقلال حركات فلكى و عوارض سيارات و يا مشاركت آنها با خداوند در تأثيرگذارى و ايجاد حوادث حرام و عملی مشرکانه است؛ اما اگر چنین پیشگویی ای همراه اعتقاد به اثر گذاری اسباب و مسببات به اذن الهی بوده و اینکه حرکات فلکی و عوارض سیارات همگی تحت تدبیر نظام ربوبی پروردگار بوده و اینکه خبر دهنده به صورت قطعی از آن خبر ندهد فی نفسه امری جایز است.
بر این اساس اخبار از رخدادهايى همچون ماه و خورشيد گرفتگى، هلال، اتّصال و افتراق سيارات كه مبتنى بر اصول و قواعد علمى محكم است از تنجيم حرام به شمار نمىرود.(1)
مرحوم امام خمینی (رضوان الله علیه) در رابطه با حکم تنجیم می فرمایند:
«...و همچنين (حرام) است «تنجيم»، و آن عبارت است از خبر دادن جزمى از حوادث جهان هستى، به اينكه از ارزانى و گرانى و كم حاصلى و پرحاصلى و زيادى باران و كمى آن، و غير اينها از خير و شر و نفع و ضرر خبر بدهد، و به حركات فلكى و نظرات ستارهشناسى و اتصالات كوكبى استناد كند، و معتقد باشد كه اين امور فلكى در اين عالم به طور مستقل يا با شركت با خداى متعال «كه بالاتر است از آنچه ظالمين مىگويند» مؤثر مىباشند، نه آنكه تأثيرى فى الجمله (براى آنها معتقد باشد) و لو به اينكه خداى متعال آن اثر را به آنها عطا كرده باشد، در صورتى كه از روى دليل قطعى باشد، و خبر دادن به گرفتن خورشيد و ماه و به اوّل هر ماه و به نزديكى كواكب و جدا شدن آنها، در صورتى كه از روى اصول و قواعد درستى ناشى باشد، جزء تنجيم حرام نيست. و اشتباهى كه احيانا از آنها واقع مىشود از خطاى در حساب و بكارگيرى قواعد، سرچشمه مىگيرد مانند ساير علوم».(2)
ادامه دارد..
پی نوشت:
1. جمعى از پژوهشگران زير نظر شاهرودى، سيد محمود هاشمى، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام، 3 جلد، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى بر مذهب اهل بيت عليهم السلام، قم - ايران، اول، 1426 ه ق، ج2، ص642.
2. خمينى، سيد روح اللّٰه موسوى - مترجم: اسلامى، على، تحرير الوسيلة - ترجمه، 4 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، 21، 1425 ه ق، ج2، ص353.
ب) عراف و کاهن
طريحى مى نویسد: «كاهن كسى است كه اخبار اتفاقات آينده را دريافت مىكند و مدّعى است اخبار سرّى را مىداند. گفتهاند: در ميان عرب، كاهنانى همچون شق و سطيح و ديگران بودهاند. برخى از ايشان مىپنداشتهاند كه يكى از جنيان، فرمانبردار اوست و به وى اخبار را گزارش مىكند و بعضى مىپنداشتهاند از كلام سائل يا اعمال و رفتارش پى به مسائلى مىبرند كه به اين افراد عرّاف گفته می شود، مانند كسى كه ادّعا مىكند مىتواند اشياى دزدى را پيدا كند يا دانا به جاى گمشده است و امثال آنها».(1)
راغب اصفهانی نیز در معنای این دو واژه می نویسد: «كاهن كسى است كه از اخبار گذشته ی مخفى از روى ظنّ خبر مي دهد و عرّاف آنست كه از اخبار آينده همينطور خبر می دهد (2) و چون اين دو صناعت مبنى بر ظنّ است كه گاهى درست و گاهى نادرست در می آيد؛ لذا رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) فرمود: «هر كه پيش عرّافى يا كاهنى بيايد و قول او را تصديق كند به آنچه بر ابو القاسم نازل گشته كافر شده است.(3)
در فقه شیعه تعلیم و تعلّم این علم حرام دانسته شده (4)چنانکه در فقه مذاهب اهل سنت نیز کهانت و اِخبار از آینده حرام دانسته شده است. (5)
پی نوشت:
1 . الطریحی، مجمع البحرین، ج6، ص305: «الكاهن هو الذي يتعاطى الخبر عن الكائنات في مستقبل الزمان، و يدعي معرفة الأسرار قيل: و كان في العرب كهنة كشق و سطيح و غيرهما فمنهم من كان يزعم أن له تابعا من الجن يلقي إليه الأخبار، و منهم من كان يزعم أنه يعرف الأمور بمقدمات أسباب يستدل بها على مواقعها من كلام من يسأله أو فعله أو حاله، و هذا يخصونه باسم العراف كالذي يدعي معرفة الشيء المسروق، و مكان الضالة و نحوهما...».
2 . در موسوعه ی کویتیه بر خلاف این آمده است و عراف به کسی که از اخبار گذشته خبر می دهد اطلاق شده است.(الموسوعة الکویتیة،ج30، ص33). «وَالْفَرْقُ بَيْنَ الْكَاهِنِ وَالْعَرَّافِ : أَنَّ الْكَاهِنَ مَنْ يُخْبِرُ بِوَاسِطَةِ النَّجْمِ عَنِ الْمَغِيبَاتِ فِي الْمُسْتَقْبَل ، بِخِلاَفِ الْعَرَّافِ فَإِنَّهُ الَّذِي يُخْبِرُ عَنِ الْمَغِيبَاتِ الْوَاقِعَةِ أَيْ : فِي الْمَاضِي».
3. الراغب الاصبهانی، المفردات الفاظ القرآن، ص728: «كهنالْكَاهِنُ: هو الذين يخبر بالأخبار الماضية الخفيّة بضرب من الظّنّ، و العرّاف الذي يخبر بالأخبار المستقبلة على نحو ذلك، و لكون هاتين الصّناعتين مبنيّتين على الظّنّ الذي يخطئ و يصيب قال عليه الصلاة و السلام: «من أتى عرّافا أو كَاهِناً فصدّقه بما قال فقد كفر بما أنزل على أبي القاسم».
4 . الحلی، تحرير الاحكام، ج 2، ص 161: «يادگيرى سحر، شعبده، كهانت و قيافه و ياد دادن آنها و گرفتن پول در مقابل آنها حرام است ... و كاهن كسى است كه دوست جنى دارد و اخبار را برايش مىآورد. كاهن اگر توبه نكند كشته مىشود»؛
السبزواری، كفاية الاحكام، ص87:«خلافى در مورد حرام بودن كهانت نمىشناسم»؛
الطباطبایی، رياض المسائل، ج 8، ص: 168: «اصل در تحريم آن پس از اجماع- كه در عبارات عدهاى از اصحاب بدان تصريح شده است- روايات صريح مستفيض است»؛
الانصاری، مكاسب المحرمه (چاپ جديد)، ج 4، ص 227: «در هر حال هيچ خلافى در حرام بودن كهانت نيست»؛
الخویی، مصباح الفقاهه، ج 1، ص 417 : «در هر حال كهانت دو قسم است: الف) كاهن از حوادث آينده خبر دهد به جهت ارتباط با شياطينى كه در محل استراق سمع از آسمان مىنشستند و بر اسرار، آگاهى مىيافتند سپس مىآمدند و براى اولياى خود بازگو مىكردند. ب) كاهن از اتفاقات و حوادث زمينى به جهت ارتباط با دستهاى از جنيان و شياطينى كه فقط اخبار و حوادث زمينى را به كاهن القا مىكردند خبر دهد؛ زيرا پس از بعثت پيامبر اكرم شياطين از رفتن به آسمان و خبرگيرى ممنوع شدند ... و بخشى از روايات خاصّه و عامّه به علاوۀ خبر احتجاج، دلالت بر حرمت هر دو قسم كهانت مىكند».
5. الموسوعة الکویتیة، ج30، ص34: «الْعِرَافَةُ حَرَامٌ بِنَصِّ الْحَدِيثِ النَّبَوِيِّ ، فَعَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَال : قَال رَسُول اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : مَنْ أَتَى كَاهِنًا أَوْ عَرَّافًا فَصَدَّقَهُ بِمَا يَقُول فَقَدْ كَفَرَ بِمَا أُنْزِل عَلَى مُحَمَّدٍ. قَال ابْنُ حَجَرٍ : الأْصْل فِيهِ اسْتِرَاقُ الْجِنِّ السَّمْعَ مِنْ كَلاَمِ الْمَلاَئِكَةِ ، فَيُلْقِيهِ فِي أُذُنِ الْكَاهِنِ ، وَالْكَاهِنُ اسْمٌ يُطْلَقُ عَلَى الْعَرَّافِ. وَقَال النَّوَوِيُّ أَيْضًا : الْعَرَّافُ مِنْ جُمْلَةِ الْكُهَّانِ وَالْعَرَبُ تُسَمِّي كُل مَنْ يَتَعَاطَى عِلْمًا دَقِيقًا كَاهِنًا وَفِي حَدِيثِ مُسْلِمٍ عَنْ صَفِيَّةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَال: مَنْ أَتَى عَرَّافًا فَسَأَلَهُ عَنْ شَيْءٍ ، لَمْ تُقْبَل لَهُ صَلاَةٌ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً. قَال النَّوَوِيُّ : عَدَمُ قَبُول صَلاَتِهِ مَعْنَاهُ: أَنَّهُ لاَ ثَوَابَ لَهُ فِيهَا ، وَإِنْ كَانَتْ مُجْزِئَةً فِي سُقُوطِ الْفَرْضِ عَنْهُ».
جمع بندی:
پرسش:
پیشگویی آینده از طریق علم نجوم و همچنین کهانت از نظر شرعی چگونه است؟
پاسخ:
علم نجوم، دانشى مبتنى بر قواعد تجربى و رياضى است كه در طول تاريخ با خرافه و گمانه زنىهاى غير علمى همراه گشته است. در متون دینی مخالفت نيز متوجه همين بخش غیرعلمى آن به همراه امور شرک آمیز و یا خرافه آن است، بنابراين هيچ دليلى بر حرمت بهره مندى از اين دانش در راستاى خبر دادن از حوادث فلكى همچون خسوف و كسوف كه مبتنى بر قواعد علمى است، وجود نداشته؛ بلكه اگر كسى اعتقاد به تأثير اوضاع فكلى بر حوادث زمينى داشته باشد و يا آنها را كاشف از پديدههاى زمينى بداند و در عين حال تأثير و كشف آنها را مستقل از اراده الهى نشمارد، كافر شمرده نمىشود.
اما اگر چنین شخصی حوادث فلكى را بدون اراده ی قاهر الهى مؤثر در پديدههاى زمينى بداند، در كفر او ترديدى نيست و اگر اراده خداوند را برتر از تأثير اين علل دانسته ولى با قطعيت از حوادث آينده پيش گويى كند به گونهاى كه با تعاليم دينى همچون تأثير دعا و صدقه منافات داشته باشد، مرتكب فعل حرام شده است.(1)
توضیح:
الف) تنجیم و پیشگویی آینده از احوال ستارگان
پیشگویی حوادث با استناد به حرکات فلکی و امور عارض بر سیارات را تنجیم گویند. به عبارت دیگر «تنجیم» عبارت است از خبر دادن از حوادث آينده همچون ارزانى يا گرانى كالا، جنگ يا صلح، بيمارى مانند وبا و نحوست يا سعادت ايّام با استناد به حركات فلكى است.
تنجيم با اعتقاد به استقلال حركات فلكى و عوارض سيارات و يا مشاركت آنها با خداوند در تأثيرگذارى و ايجاد حوادث حرام و عملی مشرکانه است؛ اما اگر چنین پیشگویی ای همراه اعتقاد به اثر گذاری اسباب و مسببات به اذن الهی بوده و اینکه حرکات فلکی و عوارض سیارات همگی تحت تدبیر نظام ربوبی پروردگار بوده و اینکه خبر دهنده به صورت قطعی از آن خبر ندهد فی نفسه امری جایز است.
بر این اساس اخبار از رخدادهايى همچون ماه و خورشيد گرفتگى، هلال، اتّصال و افتراق سيارات كه مبتنى بر اصول و قواعد علمى محكم است از تنجيم حرام به شمار نمىرود.(2)
مرحوم امام خمینی (رضوان الله علیه) در رابطه با حکم تنجیم می فرمایند:
«...و همچنين (حرام) است «تنجيم»، و آن عبارت است از خبر دادن جزمى از حوادث جهان هستى، به اينكه از ارزانى و گرانى و كم حاصلى و پرحاصلى و زيادى باران و كمى آن، و غير اينها از خير و شر و نفع و ضرر خبر بدهد، و به حركات فلكى و نظرات ستارهشناسى و اتصالات كوكبى استناد كند، و معتقد باشد كه اين امور فلكى در اين عالم به طور مستقل يا با شركت با خداى متعال «كه بالاتر است از آنچه ظالمين مىگويند» مؤثر مىباشند، نه آنكه تأثيرى فى الجمله (براى آنها معتقد باشد) و لو به اينكه خداى متعال آن اثر را به آنها عطا كرده باشد، در صورتى كه از روى دليل قطعى باشد، و خبر دادن به گرفتن خورشيد و ماه و به اوّل هر ماه و به نزديكى كواكب و جدا شدن آنها، در صورتى كه از روى اصول و قواعد درستى ناشى باشد، جزء تنجيم حرام نيست. و اشتباهى كه احيانا از آنها واقع مىشود از خطاى در حساب و بكارگيرى قواعد، سرچشمه مىگيرد مانند ساير علوم».(3)
ب) عراف و کاهن
طريحى مى نویسد: «كاهن كسى است كه اخبار اتفاقات آينده را دريافت مىكند و مدّعى است اخبار سرّى را مىداند. گفتهاند: در ميان عرب، كاهنانى همچون شق و سطيح و ديگران بودهاند. برخى از ايشان مىپنداشتهاند كه يكى از جنيان، فرمانبردار اوست و به وى اخبار را گزارش مىكند و بعضى مىپنداشتهاند از كلام سائل يا اعمال و رفتارش پى به مسائلى مىبرند كه به اين افراد عرّاف گفته می شود، مانند كسى كه ادّعا مىكند مىتواند اشياى دزدى را پيدا كند يا دانا به جاى گمشده است و امثال آنها».(4)
راغب اصفهانی نیز در معنای این دو واژه می نویسد: «كاهن كسى است كه از اخبار گذشته ی مخفى از روى ظنّ خبر مي دهد و عرّاف آنست كه از اخبار آينده همينطور خبر می دهد (5) و چون اين دو صناعت مبنى بر ظنّ است كه گاهى درست و گاهى نادرست در می آيد؛ لذا رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) فرمود: «هر كه پيش عرّافى يا كاهنى بيايد و قول او را تصديق كند به آنچه بر ابو القاسم نازل گشته كافر شده است.(6)
در فقه شیعه تعلیم و تعلّم این علم حرام دانسته شده (7)چنانکه در فقه مذاهب اهل سنت نیز کهانت و اِخبار از آینده حرام دانسته شده است. (8)
پی نوشت:
1) جمعى از مؤلفان، مجله فقه اهل بيت عليهم السلام (فارسى)، 56 جلد، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى بر مذهب اهل بيت عليهم السلام، قم - ايران، اول، ه ق، ج49، ص72.
2. جمعى از پژوهشگران زير نظر شاهرودى، سيد محمود هاشمى، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام، 3 جلد، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى بر مذهب اهل بيت عليهم السلام، قم - ايران، اول، 1426 ه ق، ج2، ص642.
3. خمينى، سيد روح اللّٰه موسوى - مترجم: اسلامى، على، تحرير الوسيلة - ترجمه، 4 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، 21، 1425 ه ق، ج2، ص353.
4.طريحى، فخر الدين، مجمع البحرين، 6 جلد، كتابفروشى مرتضوى، تهران - ايران، سوم، 1416 ه ق، ج6، ص305.: «الكاهن هو الذي يتعاطى الخبر عن الكائنات في مستقبل الزمان، و يدعي معرفة الأسرار قيل: و كان في العرب كهنة كشق و سطيح و غيرهما فمنهم من كان يزعم أن له تابعا من الجن يلقي إليه الأخبار، و منهم من كان يزعم أنه يعرف الأمور بمقدمات أسباب يستدل بها على مواقعها من كلام من يسأله أو فعله أو حاله، و هذا يخصونه باسم العراف كالذي يدعي معرفة الشيء المسروق، و مكان الضالة و نحوهما...».
5 . در موسوعه ی کویتیه بر خلاف این آمده است و عراف به کسی که از اخبار گذشته خبر می دهد اطلاق شده است.: «وَالْفَرْقُ بَيْنَ الْكَاهِنِ وَالْعَرَّافِ: أَنَّ الْكَاهِنَ مَنْ يُخْبِرُ بِوَاسِطَةِ النَّجْمِ عَنِ الْمَغِيبَاتِ فِي الْمُسْتَقْبَل ، بِخِلاَفِ الْعَرَّافِ فَإِنَّهُ الَّذِي يُخْبِرُ عَنِ الْمَغِيبَاتِ الْوَاقِعَةِ أَيْ : فِي الْمَاضِي».(الموسوعة الکویتیة،وزارة الأوقاف والشئون الإسلامية - الكويت، ج30، ص33).
6. اصفهانى، حسين بن محمد راغب، مفردات ألفاظ القرآن، در يك جلد، دار العلم - الدار الشامية، لبنان - سوريه، اول، 1412 ه ق، ص723.: «كهن الْكَاهِنُ: هو الذين يخبر بالأخبار الماضية الخفيّة بضرب من الظّنّ، و العرّاف الذي يخبر بالأخبار المستقبلة على نحو ذلك، و لكون هاتين الصّناعتين مبنيّتين على الظّنّ الذي يخطئ و يصيب قال عليه الصلاة و السلام: «من أتى عرّافا أو كَاهِناً فصدّقه بما قال فقد كفر بما أنزل على أبي القاسم».
7 . حلّى، علامه، حسن بن يوسف بن مطهر اسدى، تحرير الأحكام الشرعية على مذهب الإمامية (ط - القديمة)، 2 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، مشهد - ايران، اول، ه ق، ج1، ص161.: «يادگيرى سحر، شعبده، كهانت و قيافه و ياد دادن آنها و گرفتن پول در مقابل آنها حرام است ... و كاهن كسى است كه دوست جنى دارد و اخبار را برايش مىآورد. كاهن اگر توبه نكند كشته مىشود»؛
سبزوارى، محقق، محمد باقر بن محمد مؤمن، كفاية الأحكام، 2 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، اول، 1423 ه ق، ج1، ص440.: و لا أعرف خلافاً بينهم في تحريم الكهانة»:«خلافى در مورد حرام بودن كهانت نمىشناسم»؛
حائرى، سيد على بن محمد طباطبايى، رياض المسائل (ط - القديمة)، 2 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم - ايران، اول، ه ق، ج1، ص503.:« و الأصل في تحريمه بعد الإجماع المصرح به في كلام جماعة من الأصحاب النصوص المستفيضة»: «اصل در تحريم آن پس از اجماع- كه در عبارات عدهاى از اصحاب بدان تصريح شده است- روايات صريح مستفيض است»؛
دزفولى، مرتضى بن محمد امين انصارى، كتاب المكاسب (للشيخ الأنصاري، ط - الحديثة)، 6 جلد، كنگره جهانى بزرگداشت شيخ اعظم انصارى، قم - ايران، اول، 1415 ه ق، ج2، ص37.:«و كيف كان، فلا خلاف في حرمة الكهانة»: «در هر حال هيچ خلافى در حرام بودن كهانت نيست»؛
خويى، سيد ابو القاسم موسوى، مصباح الفقاهة (المكاسب)، 7 جلد، ه ق، بی تا، بی جا.، ج1، ص416.: «در هر حال كهانت دو قسم است: الف) كاهن از حوادث آينده خبر دهد به جهت ارتباط با شياطينى كه در محل استراق سمع از آسمان مىنشستند و بر اسرار، آگاهى مىيافتند سپس مىآمدند و براى اولياى خود بازگو مىكردند. ب) كاهن از اتفاقات و حوادث زمينى به جهت ارتباط با دستهاى از جنيان و شياطينى كه فقط اخبار و حوادث زمينى را به كاهن القا مىكردند خبر دهد؛ زيرا پس از بعثت پيامبر اكرم شياطين از رفتن به آسمان و خبرگيرى ممنوع شدند ... و بخشى از روايات خاصّه و عامّه به علاوۀ خبر احتجاج، دلالت بر حرمت هر دو قسم كهانت مىكند».
8. الموسوعة الکویتیة،وزارة الأوقاف والشئون الإسلامية - الكويت، ج30، ص34: «الْعِرَافَةُ حَرَامٌ بِنَصِّ الْحَدِيثِ النَّبَوِيِّ ، فَعَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَال : قَال رَسُول اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : مَنْ أَتَى كَاهِنًا أَوْ عَرَّافًا فَصَدَّقَهُ بِمَا يَقُول فَقَدْ كَفَرَ بِمَا أُنْزِل عَلَى مُحَمَّدٍ. قَال ابْنُ حَجَرٍ : الأْصْل فِيهِ اسْتِرَاقُ الْجِنِّ السَّمْعَ مِنْ كَلاَمِ الْمَلاَئِكَةِ ، فَيُلْقِيهِ فِي أُذُنِ الْكَاهِنِ ، وَالْكَاهِنُ اسْمٌ يُطْلَقُ عَلَى الْعَرَّافِ. وَقَال النَّوَوِيُّ أَيْضًا : الْعَرَّافُ مِنْ جُمْلَةِ الْكُهَّانِ وَالْعَرَبُ تُسَمِّي كُل مَنْ يَتَعَاطَى عِلْمًا دَقِيقًا كَاهِنًا وَفِي حَدِيثِ مُسْلِمٍ عَنْ صَفِيَّةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَال: مَنْ أَتَى عَرَّافًا فَسَأَلَهُ عَنْ شَيْءٍ ، لَمْ تُقْبَل لَهُ صَلاَةٌ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً. قَال النَّوَوِيُّ : عَدَمُ قَبُول صَلاَتِهِ مَعْنَاهُ: أَنَّهُ لاَ ثَوَابَ لَهُ فِيهَا ، وَإِنْ كَانَتْ مُجْزِئَةً فِي سُقُوطِ الْفَرْضِ عَنْهُ».