جمع بندی توجه به مخاطب در آیات و روایات

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
توجه به مخاطب در آیات و روایات

سلام و عرض ادب خدمت تمام دوستان
یکی از مسائلی که به نظر من توجه به آن می تواند تاثیر زیادی در برداشت صحیح ما از دین داشته باشد
توجه به مخاطب در آیات و روایات است. اینکه خطاب خداوند و یا معصوم(ع) خطاب به چه شخص یا اشخاصی بوده
و در بطن یک آیه یا یک جمله ، چه مفاهیم دیگری بجز آنچه ما در ظاهر می بینیم وجود دارد

برای مثال ، به این آیه و آیه بعد توجه بفرمائید:
وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَ إِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ
بى‏ همسران و غلامان و کنیزان خود را که شایسته باشند
همسر دهید ، اگر تنگدستند خداوند آنان را از فضل خويش بى ‏نياز خواهد كرد و خدا گشايشگر داناست

و آیه بعد:
وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا.....
و كسانى كه [وسيله] زناشويى نمى‏ يابند بايد عفت ورزند.....

در آیهء اول خطاب خداوند به خودِ شخصِ نیازمند به ازدواج نیست! بلکه دارد به دیگران می فرماید شما باید برای همسر دادن آنها اقدام کنید
و خطاب آیه دوم به خود شخص است که اگر راهی نداشتی تقوا پیشه کن

اما برداشت ما از این دو آیه کاملاً برعکس است! یعنی چه؟
یعنی وقتی یک جوان نیاز به ازدواج دارد ما به او میگوئیم:
"خب برو ازدواج کن!!"
و در این زمینه مسئولیتی برای خود قائل نمیشویم و کار را به گردن خودش میندازیم
در واقع آیه اول را خطاب به جوانان قلمداد می کنیم:
"خدا به او گفته برو ازدواج کن ، خب به ما چه؟!"

اما وقتی این جوان از بی همسری خودش شکایت کرد ، و به او میگوئیم خداوند به تو گفته تقوا پیشه کن!
در حالیکه خداوند به خودِ جوان گفته تقوا پیشه کن ، نه اینکه از ما خواسته باشد برویم این را به او بگوئیم
و از سوی دیگر راه حل مشکل آن جوان را به دست ما سپرده است

به عبارتی ما آیه را طبق میل خود و اینطور قرائت میکنیم:
ای جوانانِ بی همسر ، بروید و برای خود همسر پیدا کنید!
و ای مردم ، اگر دیدید جوانی شرایط ازدواج را ندارد ، او را وادار به تقوا پیشه کردن کنید!

همچنین است درمورد برخی روایات و احکامی که از آنها استخراج شده است
در اینجا هم فقط به نیمی از منظور خداوند دقت می کنیم و نیمی دیگر را رها میکنیم!

برای مثال:

وقتی گفته میشود زن وظیفهء کار در خانهء شوهر را ندارد ، فقط به این فکر میکنیم که خب حقی است که خدا به زن داده
دیگر توجه نداریم که هدف اصلی خداوند این بوده که به مرد بفهماند "زن خدمتکار نیست"
نه اینکه به زن جواز بدهد که با کار نکردن در خانه زندگی را سرد و بی روح کند

یا وقتی گفته میشود مرد حق دارد زن دیگر بگیرد ، فقط به این فکر میکنیم که این هم حقی است برای استفادهئ مرد
دیگر به این فکر نمیکنیم که هدف این بوده که به زن بفهماند "اگر معشوق نباشی ، انتظار عاشقی نداشته باش"
نه اینکه به مرد جواز داده باشد هر وقت عشقت کشید برو سر زنت یک زن دیگر بیاور

یا وقتی صحبت از حجاب خانمها میشود ، فقط به این جنبه فکر میکنیم که این برای راحت بودن مرد است
اما توجه نداریم که بخش اعظمی از این حکم برای این است که مرد بفهمد "کرامت زن در باطن اوست و ارزشش بالاتر از اینکه تو او را دید بزنی"
نه اینکه مرد به بهانهء حجاب و دوری از نامحرم ، مجاز باشد زن را بی دلیل در کنج خانه و در خفقان نگه دارد

البته در احکامی که عرض کردم ، جنبه های اول هم در جای خود اهمیت دارند
اما این نگاه های تک بعدی به آیات و روایات باعث شده تفاسیر اشتباهی از دین داشته باشیم
از کارشناس محترم می خواهم نظرشان را درمورد دیدگاه بنده بفرمایند
و اگر نقدی وارد است ، اشتباه بنده را اصلاح کنند

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عمار

[=arial]

Reza-D;913060 نوشت:
از کارشناس محترم می خواهم نظرشان را درمورد دیدگاه بنده بفرمایند

با سلام و ادب
مطالبی که فرمودید مشکلی ندارند و البته همه این مطالب هم در تفاسیر هم اشاره هایی شده است.

عمار;913728 نوشت:
[=arial]
با سلام و ادب
مطالبی که فرمودید مشکلی ندارند و البته همه این مطالب هم در تفاسیر هم اشاره هایی شده است.

سلام به شما
تشکر استاد

(*) موضوع این است که یا تفاسیر به خوبی به مردم منتقل نشده ، یا آنکه مردم عمداً یا سهواً دارند خلاف تفاسیر عمل می کنند
(یا شاید هم ترکیبی از هر دو)

با اجازهء شما دو سوال مطرح میکنم:

1 - چرا بعضی از مسلمانان آیات و روایات را تفسیر به رای می کنند؟ (عطف به بخش ستاره دار)

2 - چه کنیم که این ایراد اول در خودمان و بعد هم در جامعه اصلاح شود؟

[="Tahoma"][="Navy"]

Reza-D;913060 نوشت:
همچنین است درمورد برخی روایات و احکامی که از آنها استخراج شده است
در اینجا هم فقط به نیمی از منظور خداوند دقت می کنیم و نیمی دیگر را رها میکنیم!

برای مثال:

وقتی گفته میشود زن وظیفهء کار در خانهء شوهر را ندارد ، فقط به این فکر میکنیم که خب حقی است که خدا به زن داده
دیگر توجه نداریم که هدف اصلی خداوند این بوده که به مرد بفهماند "زن خدمتکار نیست"
نه اینکه به زن جواز بدهد که با کار نکردن در خانه زندگی را سرد و بی روح کند

یا وقتی گفته میشود مرد حق دارد زن دیگر بگیرد ، فقط به این فکر میکنیم که این هم حقی است برای استفادهئ مرد
دیگر به این فکر نمیکنیم که هدف این بوده که به زن بفهماند "اگر معشوق نباشی ، انتظار عاشقی نداشته باش"
نه اینکه به مرد جواز داده باشد هر وقت عشقت کشید برو سر زنت یک زن دیگر بیاور

یا وقتی صحبت از حجاب خانمها میشود ، فقط به این جنبه فکر میکنیم که این برای راحت بودن مرد است
اما توجه نداریم که بخش اعظمی از این حکم برای این است که مرد بفهمد "کرامت زن در باطن اوست و ارزشش بالاتر از اینکه تو او را دید بزنی"
نه اینکه مرد به بهانهء حجاب و دوری از نامحرم ، مجاز باشد زن را بی دلیل در کنج خانه و در خفقان نگه دارد

البته در احکامی که عرض کردم ، جنبه های اول هم در جای خود اهمیت دارند
اما این نگاه های تک بعدی به آیات و روایات باعث شده تفاسیر اشتباهی از دین داشته باشیم
از کارشناس محترم می خواهم نظرشان را درمورد دیدگاه بنده بفرمایند
و اگر نقدی وارد است ، اشتباه بنده را اصلاح کنند


سلام
خیالتان را راحت کنم برادر
ما وقتی با مساله ای روبرو می شویم اصلا کاری نداریم خدا و دین و قرآن چه گفته بلکه اغلب هرچه عقیده و باور شخصی خودمان است می گوییم
همین
یا علیم[/]

[=arial]

Reza-D;913731 نوشت:
1 - چرا بعضی از مسلمانان آیات و روایات را تفسیر به رای می کنند؟ (عطف به بخش ستاره دار)

با سلام و ادب
در رابطه با این سوال شما حضرت آیت الله خويي در مقدمه ي تفسير برهان(1)، اینگونه می فرماید که:

1. شخص رأي دارد و يا عاشق نظر خودش است و لذا آيه قرآن كريم را بر اساس خواسته و هواي نفس خودش تأويل و تفسير مي‌كند و چنان‌چه رأي او نبود هيچ‌گاه آن معنا از آيه استفاده نمي‌شد و اين گونه تفسير به رأي، خودش دو نوع است: يكي اين‌ كه تفسير او از راه جهل و ناداني است. همانند اكثر تفاسير مخالفين. دوّم آن‌ كه با علم و آگاهي اين كار را انجام مي‌دهد، مانند آن هايي كه با آيات قرآن كريم، براي تصحيح بدعت‌هاي خود استدلال مي‌كند، در حالي كه خودش مي‌داند معناي آيه چنان نيست كه او مي‌گويد ولي براي اين‌كه خصم خود را به اشتباه بيندازد و او را گمراه كند؛ چنين تفسيري ارائه مي دهد. سوّم اين‌كه همين‌ شخص كه بر اساس هواي نفس قرآن کریم را تفسير مي‌كند و با علم و آگاهي مي‌داند اين تفسير غلط است ولي غرض صحيح ممكن است داشته باشد. همانند اصحاب تأويلات باطنيه؛ اين ها براي اين‌كه دليلي از قرآن کریم براي مجاهده با نفس داشته باشد به آيه « اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى»(طه: 24) كه اشاره به فرعون دارد مي نمايد. اين گونه تفسير هم ممنوع است.

دليل آن نيز روشن است؛ چون اگر راه اين چنين تفسيري باز شود، هر كس براساس خواسته و هوي و هوس خود از قرآن كريم برداشتي مي‌كند؛ همان‌طور كه مجاهدين خلق مي‌گفتند: «الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»(بقره: 3)؛ مبارزه زير زميني و همين مطلب، خواسته ي طرفداران «قرائت‌هاي مختلف مي‌‌باشد.» پس در اين اقسام سه‌گانه كه بخش نخست بود؛ فرد دنبال تفسير قرآن نيست؛ بلكه خودش ايده و هوي و هوسي دارد كه مي‌خواهد آن را توجيه گري نمايد و تلاش كند از قرآن کریم براي خودش دليل توجيه‌كننده‌اي بياورد.

2. شخص از پيش خود تسريع به تفسير قرآن كريم دارد، ولي سرمايه ي علمي و عملي او بسيار اندك است، ظاهر زبان عربي را بلد است. دنبال طلب روايت و گفتاري كه از ائمه ـ عليهم السّلام ـ در مورد اين آيه است، نيست، به ويژه رواياتي كه در مورد مطالب بلند و غرائب قرآن کریم وارد شده است. الفاظ مبهمه، الفاظ در مورد اختصار، حذف، اضمار، تقديم و تأخير، ناسخ و منسوخ، خاص و عام، رخص و عزائم، محكم و متشابه و چهره‌هاي گوناگون آيات متفرقه وجود دارد كه محتاج به استماع از ائمة ـ عليهم السّلام ـ مي‌باشد.

كسي که در چنين موردي مبادرت بورزد، در استنباط معاني قرآن كريم و تفسير، به مجرد همان مقدار فهم لغت عربي، دچاراشتباه و غلط خواهد شد و جزء كساني كه تفسير به رأي دارند به حساب مي آيد. بنابراين لازم است دنبال شنيدن اخبار تفسير باشد، تا موارد غلط و اشتباه از بين برود و تازه بعد از شنيدن روايات بايد صاحب نظر و اهل استنباط باشد، تا بتواند آن را بفهمد. تسلّط بر زبان و لغت عربي، يكي از گونه هاي وارد شدن در تفسير قرآن كريم است. فراگيري گونه هاي ديگر وارد شدن در تفسير نيز لازم و ضروري است.

1. مقدمه تفسير برهان، (مرأة الانوار)، ص 16.

[=arial]

Reza-D;913731 نوشت:
2 - چه کنیم که این ایراد اول در خودمان و بعد هم در جامعه اصلاح شود؟

برای اصلاح علاوه بر دقت به دو نکته بالا و حل آن به زیان ها و ضررهای تفسیر به رای دقت داشته باشیم تا عاملی بازدارنده از این عمل باشد. زیان هایی که برای تفسیر به رای می شود ذکر کرد عبارتند از:

1. ايجاد هرج و مرج در فهم آيات و احاديث
2. تبديل برنامه هاي سعادت عمومي به برنامه هاي سودجويي شخصي.
3. تبديل وسيله اصلاح اشتباهات فكري مردم به عاملي براي تشديد اشتباهات.
4. فراهم نمودن دستاويزي براي افراد گمراه و گمراه كننده.
5. توليد نفاق، اختلاف، و دامن زدن به سليقه هاي شخصي و فكرهاي انفرادي 6. فرود آمدن كتاب و سنت از مقام رهبري و قرار گرفتن در مقابل يك پيرو.
7. از ميان رفتن ارزش هاي اصيل كتاب و سنت و از بين رفتن محتواي واقعي آنها.
8. تطبيق قوانين آسماني بر خواسته هاي انحرافي محيط هاي آلوده و تغيير و تبديل مفاهيم آنها با دگرگون شدن اين محيط ها.
9. از ارزش افتادن احاديث صحيح و جان گرفتن احاديث مجعول به خاطر اين كه گاهي دسته دوم آمادگي بيشتري براي تفسير به رأي دارند.
10. سقوط مفاهيم نامحدود ابدي و جاوداني و تبديل شدن آنها به مفاهيم مبتذل و قرار گرفتن آنها در قالب هاي محدود و نارساي افكار انسان هاي كوتاه فكر.

به هر حال هر قدر درباره ضررهاي تفسير به رأي و تحميل سليقه ها و افكار شخصي بر الفاظ كتاب و سنت و آيات الهي و اخبار پيشوايان اسلام دقت كنيم زيان هاي تازه اي براي آنها كشف مي شود كه ما را به عمق تأكيداتي كه درر وايات اسلامي در زمينه اجتناب و دوري از اين موضوع شده است آشناتر مي سازد. اينجاست كه بار ديگر به ياد گفتار اميرمؤمنان علي (ع) در نهج البلاغه مي افتيم كه از وراي اعصار و قرن فرياد مي زند كه: «گروهي از گمراهان نام عالم برخود گذاشته اند در حالي كه چنين نيستند، ناداني هايي را از افراد نادان گرفته و گمراهي هايي را از گمراهان، و بر سر راه مردم دام هايي از مكر و فريب و گفتار باطل نهاده، قرآن را بر آراي خود تطبيق دهند و حق را مطابق ميل خود تفسير مي كنند».
...«افراد با ايمان آنها هستند كه در دوران هاي تاريك، اميال خود را عطف بر هدايت مي كنند (و تحت الشعاع آن قرار مي گيرند) هنگامي كه (گمراهان) هدايت را به ميل خود تفسير مي كنند، و رأي خود را بر قرآن عطف مي كنند به هنگامي كه (منحرفان) قرآن را بر رأي خود تطبيق نمايند».

........UP

Reza-D;917851 نوشت:
........UP

سلام
فهم دینی دقیق، دقیقا همین هست که نوشتید یعنی به جای حرف کارشناسان یا حتی احکام مراجع، مستقیم به قرآن و احادیث رجوع کرد. خیلی اوقات همه ما توهماتمان در مورد یک مسئله رو بازگو میکنیم علتش هم مهجور بودن احادیث هست. فرد به احادیث رجوع نمیکنه و خیالات خودش رو مینویسه در مورد کارشناسان دلیل داره چون وظیفه کلام دفاع هست کاری نداره در متن آیه یا حدیث چی هست در مورد کاربران عموما دلیلش ناآگاهی از احادیث هست که بعد باعث میشه گمانه زنی هایی کنند که با احادیث منطبق نیست.

پرسش:
تفسیر به رای چیست؟ و چه کنیم که این ایراد در خودمان و بعد هم در جامعه اصلاح شود؟

پاسخ:
حضرت آیت الله خويي در مقدمه ي تفسير برهان(1)، اینگونه می فرماید که:

1. شخص رأي دارد و يا عاشق نظر خودش است و لذا آيه قرآن كريم را بر اساس خواسته و هواي نفس خودش تأويل و تفسير مي‌كند و چنان‌چه رأي او نبود هيچ‌گاه آن معنا از آيه استفاده نمي‌شد و اين گونه تفسير به رأي، خودش دو نوع است: يكي اين‌ كه تفسير او از راه جهل و ناداني است. همانند اكثر تفاسير مخالفين. دوّم آن‌ كه با علم و آگاهي اين كار را انجام مي‌دهد، مانند آن هايي كه با آيات قرآن كريم، براي تصحيح بدعت‌هاي خود استدلال مي‌كند، در حالي كه خودش مي‌داند معناي آيه چنان نيست كه او مي‌گويد ولي براي اين‌كه خصم خود را به اشتباه بيندازد و او را گمراه كند؛ چنين تفسيري ارائه مي دهد. سوّم اين‌كه همين‌ شخص كه بر اساس هواي نفس قرآن کریم را تفسير مي‌كند و با علم و آگاهي مي‌داند اين تفسير غلط است ولي غرض صحيح ممكن است داشته باشد. همانند اصحاب تأويلات باطنيه؛ اين ها براي اين‌كه دليلي از قرآن کریم براي مجاهده با نفس داشته باشد به آيه « اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى»(طه: 24) كه اشاره به فرعون دارد مي نمايد. اين گونه تفسير هم ممنوع است.

دليل آن نيز روشن است؛ چون اگر راه اين چنين تفسيري باز شود، هر كس براساس خواسته و هوي و هوس خود از قرآن كريم برداشتي مي‌كند؛ همان‌طور كه مجاهدين خلق مي‌گفتند: «الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»(بقره: 3)؛ مبارزه زير زميني و همين مطلب، خواسته ي طرفداران «قرائت‌هاي مختلف مي‌‌باشد.» پس در اين اقسام سه‌گانه كه بخش نخست بود؛ فرد دنبال تفسير قرآن نيست؛ بلكه خودش ايده و هوي و هوسي دارد كه مي‌خواهد آن را توجيه گري نمايد و تلاش كند از قرآن کریم براي خودش دليل توجيه‌كننده‌اي بياورد.

2. شخص از پيش خود تسريع به تفسير قرآن كريم دارد، ولي سرمايه ي علمي و عملي او بسيار اندك است، ظاهر زبان عربي را بلد است. دنبال طلب روايت و گفتاري كه از ائمه ـ عليهم السّلام ـ در مورد اين آيه است، نيست، به ويژه رواياتي كه در مورد مطالب بلند و غرائب قرآن کریم وارد شده است. الفاظ مبهمه، الفاظ در مورد اختصار، حذف، اضمار، تقديم و تأخير، ناسخ و منسوخ، خاص و عام، رخص و عزائم، محكم و متشابه و چهره‌هاي گوناگون آيات متفرقه وجود دارد كه محتاج به استماع از ائمة ـ عليهم السّلام ـ مي‌باشد.

كسي که در چنين موردي مبادرت بورزد، در استنباط معاني قرآن كريم و تفسير، به مجرد همان مقدار فهم لغت عربي، دچاراشتباه و غلط خواهد شد و جزء كساني كه تفسير به رأي دارند به حساب مي آيد. بنابراين لازم است دنبال شنيدن اخبار تفسير باشد، تا موارد غلط و اشتباه از بين برود و تازه بعد از شنيدن روايات بايد صاحب نظر و اهل استنباط باشد، تا بتواند آن را بفهمد. تسلّط بر زبان و لغت عربي، يكي از گونه هاي وارد شدن در تفسير قرآن كريم است. فراگيري گونه هاي ديگر وارد شدن در تفسير نيز لازم و ضروري است.
برای اصلاح علاوه بر دقت به دو نکته بالا و حل آن به زیان ها و ضررهای تفسیر به رای دقت داشته باشیم تا عاملی بازدارنده از این عمل باشد. زیان هایی که برای تفسیر به رای می شود ذکر کرد عبارتند از:

1. ايجاد هرج و مرج در فهم آيات و احاديث
2. تبديل برنامه هاي سعادت عمومي به برنامه هاي سودجويي شخصي.
3. تبديل وسيله اصلاح اشتباهات فكري مردم به عاملي براي تشديد اشتباهات.
4. فراهم نمودن دستاويزي براي افراد گمراه و گمراه كننده.
5. توليد نفاق، اختلاف، و دامن زدن به سليقه هاي شخصي و فكرهاي انفرادي 6. فرود آمدن كتاب و سنت از مقام رهبري و قرار گرفتن در مقابل يك پيرو.
7. از ميان رفتن ارزش هاي اصيل كتاب و سنت و از بين رفتن محتواي واقعي آنها.
8. تطبيق قوانين آسماني بر خواسته هاي انحرافي محيط هاي آلوده و تغيير و تبديل مفاهيم آنها با دگرگون شدن اين محيط ها.
9. از ارزش افتادن احاديث صحيح و جان گرفتن احاديث مجعول به خاطر اين كه گاهي دسته دوم آمادگي بيشتري براي تفسير به رأي دارند.
10. سقوط مفاهيم نامحدود ابدي و جاوداني و تبديل شدن آنها به مفاهيم مبتذل و قرار گرفتن آنها در قالب هاي محدود و نارساي افكار انسان هاي كوتاه فكر.

به هر حال هر قدر درباره ضررهاي تفسير به رأي و تحميل سليقه ها و افكار شخصي بر الفاظ كتاب و سنت و آيات الهي و اخبار پيشوايان اسلام دقت كنيم زيان هاي تازه اي براي آنها كشف مي شود كه ما را به عمق تأكيداتي كه درر وايات اسلامي در زمينه اجتناب و دوري از اين موضوع شده است آشناتر مي سازد. اينجاست كه بار ديگر به ياد گفتار اميرمؤمنان علي (ع) در نهج البلاغه مي افتيم كه از وراي اعصار و قرن فرياد مي زند كه: «گروهي از گمراهان نام عالم برخود گذاشته اند در حالي كه چنين نيستند، ناداني هايي را از افراد نادان گرفته و گمراهي هايي را از گمراهان، و بر سر راه مردم دام هايي از مكر و فريب و گفتار باطل نهاده، قرآن را بر آراي خود تطبيق دهند و حق را مطابق ميل خود تفسير مي كنند».
...«افراد با ايمان آنها هستند كه در دوران هاي تاريك، اميال خود را عطف بر هدايت مي كنند (و تحت الشعاع آن قرار مي گيرند) هنگامي كه (گمراهان) هدايت را به ميل خود تفسير مي كنند، و رأي خود را بر قرآن عطف مي كنند به هنگامي كه (منحرفان) قرآن را بر رأي خود تطبيق نمايند».

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مقدمه تفسير برهان، (مرأة الانوار)، ص 16.

موضوع قفل شده است