جمع بندی تهمت ذهنی

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تهمت ذهنی
با سلام تهمت ذهنی چه حکمی دارد؟
برچسب: 
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد بدیع
جمع بندی پرسش: تهمت ذهنی چه حکمی دارد؟ پاسخ: رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) درباره تعریف و تفاوت تهمت و غیبت می فرماید: «الْغِيبَةُ ... ذِكْرُكَ أَخَاكَ بِمَا يَكْرَهُ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَإِنْ كَانَ فِيهِ ذَاكَ الَّذِي يُذْكَرُ بِهِ قَالَ اعْلَمْ أَنَّكَ إِذَا ذَكَرْتَهُ بِمَا هُوَ فِيهِ فَقَدِ اغْتَبْتَهُ وَ إِذَا ذَكَرْتَهُ بِمَا لَيْسَ فِيهِ فَقَدْ بَهَتَّه‏؛ غیبت این است که از برادرت چیزی بگویی که دوست ندارد. عرض شد: اگر آنچه می گوئیم در برادرم بود چه؟ فرمودند: اگر آنچه می گویی در او باشد، غیبتش کرده ای و اگر آنچه می گویی در او نباشد، به او تهمت زده ای.»(1) یکی از شرایط کار حرام، اختیاری بودن آن است. یعنی فرد با اینکه میتواند آن گناه را انجام ندهد بر خلاف حکم الهی مرتکب آن میشود. اما سوء ظن از نوع خطورات ذهنی است که بدون اختیار به ذهن می آید و حکمی ندارد. با این وجود مقدمات و موخرات سوء ظن تحت کنترل انسان است و باید در این دو زمینه کنترل شود. مقدمات به معنای کارهایی است که باعث سوء ظن میشود. مثلا یکی از چیزهایی که باعث سوء ظن میشود تجسس است. وقتی درباره دیگری به تجسس و کنجکاوی میپردازیم یک سری اطلاعات درباره او به دست می آوریم اما چون اطلاعات کامل نیست نیمه خالی پازل را ممکن است با افکار و موهومات خودمان که برخی از آنها القائات شیطانی است و حالت سوء ظن و تهمت دارد تکمیل کنیم. در مورد چنین سوء ظنی خودمان مقصر بوده ایم و مرتکب گناه شده ایم. اما موخرات به معنای ترتیب اثر دادن به سوء ظن است. حداقل ترتیب اثر این است که نسبت به آن فرد احساس منفی و تنفر پیدا کنیم و آن بدبینی را بپذیریم و با آن مقابله نکنیم. به همین خاطر قر آن کریم در مواردی که انسان دچار سوء ظن میشود توصیه  به حسن ظن و ابطال افکار بدبینانه میکند. خداوند در سوره مبارکه نور میفرماید: «لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْراً وَ قالُوا هذا إِفْكٌ مُبين‏؛ چرا هنگامى كه اين (تهمت) را شنيديد، مردان و زنان با ايمان نسبت به خود (و كسى كه همچون خود آنها بود) گمان خير نبردند و نگفتند اين دروغى بزرگ و آشکار است؟!»(2) پی نوشت ها: 1. مجلسی، محمد باقر(1110ق)، بحار الانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج 74، ص 89. 2. نور، 12.