جمع بندی تقوای قلب ، اعضا و جوارح

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تقوای قلب ، اعضا و جوارح

سلام
آیا ما چیزی با نام تقوای قلب داریم؟ میشود توضیح دهید
آیا در مورد هر عضوی تقوا مطرح است ؟ توضیح میدهید
با تشکر

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"]
[/TD]


کارشناس بحث: استاد حنیف

[TD][/TD]

جمع بندی:

پرسش: آیا ما چیزی با نام تقوای قلب داریم؟ آیا در مورد هر عضوی تقوا مطرح است؟

پاسخ: تقوا در لغت به معنای حفظ و صیانت و نگهداری است و در عرف عبارت از نگهداشتن نفس از نافرمانی پروردگار و اجرای اوامر اوست. علامه طباطبايی (رحمه الله علیه) تقوی را دوری و اجتناب از گرفتار شدن به خشم الهی و ورع داشتن در ارتکاب محارم تعریف نموده اند. (۱)

و امام صادق (عليه السلام) در پاسخ به سؤال از معناى تقوا فرمودند: «أن لا يَفقِدَكَ اللّهُ حَيثُ أمَرَكَ و لا يَراكَ حَيثُ نَهاكَ؛ تقوا اينست كه خداوند تو را در جايى كه فرمانت داده است غايب نبيند و در آنجا كه نهيت كرده است، حاضر نيابد.» (۲)

تقوا انواع و مراتبی دارد. یکی از انواع تقوا، تقوای اعضاء است. به این معنی که انسان تک تک اعضای بدنش را تحت کنترل درآورده و اجازه نافرمانی به آنها ندهد. چشمش در اختیارش بوده و به هر حرامی دوخته نشود. گوشش هر نوا و سخنی را نشنیده و در مهار باشد و هرگز دست و پایش در محارم الهی حرکت نکرده و کلا تمام اعضا و جوارحش در اختیار و تحت مراقب و کنترلش باشد.

برترین مرحله تقوا، تقوای قلب است. قرآن کریم می‌فرماید: «وَمَنْ یُعَظِّمَ شعائِرَ اللّه فَإنَّها مِن تَقْوی القلوب؛ هرکس شعایر الهی را بزرگ دارد، این از تقوای قلب است.» (۳)

بالاترین انسان ها کسانی هستند که شعائر و علامت های بندگی خداوند را بزرگ و محترم می شمارند. اوامر و نواهی را به این دلیل که امر پروردگار و پرچم بندگی اوست گرامی می دارند، نه فقط به جهت ثواب و عقاب.

آیه الله جوادی آملی (حفظه الله) در این مورد می فرمایند: پرهیزکاران از نظر تعظیم شعائر سه گروهند:

گروه اوّل کسانی که در مقام عمل، متّقی هستند. اینان از جهنّم، نجات پیدا کرده به بهشت می‌رسند؛ امّا «تقوای دل» چیز دیگری است. گاهی انسان خود را بزرگ دانسته و محبوب می‌دارد و برای نجات جان خود از عذاب، دست به آلودگی دراز نمی‌کند. چنین شخصی گرچه اوامر الهی را انجام داده، و از نواهی پرهیز کرده امّا در حقیقت او خود را بزرگ می‌دارد؛ نه دستورهای الهی را. او متّقی است امّا تقوای بدنی دارد نه تقوای دل و در مرحله عمل، با تقوا و طهارت است.

گروه دوم که از گروه اوّل بالاترند، کسانی هستند که شعائر الهی را بزرگ می‌شمارند؛ یعنی آنچه را که خدا به آن امر کرده، چون فرمان الهی است گرامی‌ می‌دارند و به آن عمل می‌کنند و از آنچه خدا نهی کرده، چون نهی خداست پرهیز می‌کنند. این گروه نیز از دوزخ می‌ رهند و به بهشت می‌ رسند و تقوای آنان نیز «تقوای قلب» است؛ زیرا دستور الهی را از آن جهت که دستور الهی است گرامی می‌دارند، نه از آن جهت که ضامن نجات از دوزخ و مایه وصول به بهشت است.

کسی که برای نجات از جهنّم تلاش و کوشش می‌کند «عبدُالنّجاة من النّار» و آن کس که برای رسیدن به بهشت کوشش می‌کند «عبدالفوز بالجنّة» است نه «عبداللّه»! او پس از نجات از جهنّم و ورود به بهشت، مانند مزدوری است که اجرتش را بعد از کار از کارفرما می‌گیرد، دیگر رابطه‌ای با کارفرما ندارد.

انسان باید شعائر الهی را از آن جهت که دستور خداست، بزرگ بشمارد؛ گرچه اجرت می‌گیرد، ولی احترام امر خدا و تکریم نهی وی مهمّ است. او مانند اجیرهای دیگر نیست، بلکه بالاتر از آنهاست؛ ولی بالأخره امر و نهی الهی محدود است.

گروه سوم که از گروه اوّل و دوم بالاترند، کسانی هستند که اوامر و نواهی الهی را تکریم می‌کنند، واجبها و مستحبها را انجام می‌دهند، حرامها و مکروهها را ترک می‌کنند؛ نه برای رهیدن از جهنّم و رسیدن به بهشت، و نه برای این که امر و نهی خداست، بلکه از این جهت که خدا محبوب بالاصاله و عظیم و اعلای بالذّات است. آنچه از ناحیه او و به او منسوب باشد نیز از عظمت و حرمت، برخوردار است. چنین انسانی که در رکوعش «سبحان ربّی العظیم و بحمده» و در سجودش «سبحان ربّیَ الأعلی و بحمده» می‌گوید در حقیقت به «اللّه» تعظیم می‌کند. او در دنیا، برزخ و قیامت و مراحل نهایی آن، که بهشت است، بنده خداست خدا را بزرگ می‌دارد، از این رو دستورهای الهی را، «بالتّبع» و به عنوان «محبوب بالغیر» گرامی می‌شمرد تا خود را از هر خطری برهاند.» (۴)

 

پی نوشت ها:
۱. علامه طباطبایی، سید محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ دفتر انتشارات اسلامی؛ ۱۴۱۷ ق؛ جلد ۱۴، ص ۳۷۴
۲. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، مترجم شیخی، حمیدرضا، موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، قم، ج ۱۳، ص ۴۰۴
۳. سوره حج، ۳۲
۴. برگرفته از تفسیرموضوعی قرآن کریم – مبادی اخلاق در قرآن – تالیف آیت الله جوادی آملی؛ ج ۱۱؛ ص ۲۱۱ و ۲۱۲

موضوع قفل شده است