جمع بندی به وجود آمدن از عدم

تب‌های اولیه

56 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

با سلام
بله منظور منم همین است که فرمودید. یعنی خلق به کمک مواد اولیه نباشد و هیچ گونه علتی هم در کار نباشد. چرا این نوع خلق مهال است؟
ممنون از شما

منتظر مهدی (ع);660656 نوشت:
با سلام
بله منظور منم همین است که فرمودید. یعنی خلق به کمک مواد اولیه نباشد و هیچ گونه علتی هم در کار نباشد. چرا این نوع خلق مهال است؟
ممنون از شما

باسلام
طبق عقل ومنطق وتجربه وازمایش و...
خلقی که علتی نداشته باشدمحال
است به عبارتی خلق ازعدم محال است چراکه عدم یعنی هیچی وهیچی وپوچی به چیزی تبدیل نمیشود
امااینکه ما ازعدم خلق شدیم باعدم قبلی فرق میکنه منظورازعدم دوم این نیست که بی علت باشیم این است که ماقبل ازانسان شدن انسان نبودیم پس به لحاظ انسانیت قبلا عدم بودیم
یاحق

با سلام
بله من هم با شما موافقم. میبخشید شاید من خوب بیان نکردم.
منظور بنده این نبود که عدم ,علت وجود باشد. یعنی عدم بخواهد کاری انجام دهد. بلکه منظورم این بود که بدون هیچ گونه علتی یک موجود ,وجود پیدا کند
ممنون از شما

http://www.askdin.com/thread46045.html
سوال :

به وجود آمدن از عدم ؟

پاسخ :
درابتدا باید اشاره شود :
صُدفه يعني نظم تصادفي آفرينش كه البته محال است زيرا:
1. نظم دقيق و حساب شده اي بر عالم هستي حاكم است.
2. هر جا نظام دقيق و حساب شده اي است؛ ممكن نيست زائيده ي رويدادهاي تصادفي باشد، بلكه بايد لزوماً از علم و قدرت عظيمي سرچشمه گيرد.
مي توان گفت هر سازمان يا موجودي كه روي برنامه ي ويژه اي كار مي كند و بازده ي خاصي دارد، منظم است و به اين ترتيب (حساب)، (برنامه) و (هدف) سه عنصر اصلي آن مي باشد و حكايت از رابطه ي نظم با علم دارد. چطور ممكن است ساعت كه با حساب دقيق و برنامه ريزي خاص و هدف مشخص ساخته شده، صرفاً از روي صُدفه (تصادف) ايجاد شده باشد. وجدان هر كس حكم مي كند كه ساعت، ناظم و سازنده اي دارد و دست تصادف قادر نيست آن را ايجاد كند؟!
لذا براي رد كردن نظريه تصادف علاوه بر وجدان از دليل منطقي نيز مي توان كمك گرفت. آن چنان كه مثلاً براي به وجود آمدن يك ساختمان منظم، حداقل بايد در هفت مرحله انتخابگري صورت گيرد. (نخست) از نظر جنس مصالح. (دوم) از نظر مقدار و كميت آن. (سوم) از نظر كيفيت اين مصالح. (چهارم) از نظر اشكال و اندازه هاي مختلف. (پنجم) از نظر ايجاد و هماهنگي در ميان اجزاء. (ششم) از نظر تناسب در ميان اجزاء و (هفتم) از نظر قرار گرفتن هر يك از اجزاء در جاي مناسب خود. و اين انتخابگري هفتگانه هر يك بايد بر طبق علم و آگاهي و محاسبات بسيار دقيق انجام گيرد. اينجاست كه هر گاه با يك چنين عمارتي روبرو مي شويم، يقين پيدا مي كنيم كه سازنده ي آن علم و دانش و آگاهي فراوان داشته است و نظم ساختمان تصادفي نبوده است
بر اين اساس اگر كسي مدعي شود، مثلاً (بوعلي سينا) نويسنده ي كتاب (قانون) در طب مطلقاً سواد نداشته و يا (سعدي) ابداً ذوق شعري نداشته و يا (انيشتين) چيزي از رياضيات نمي دانسته و آثاري كه از آنها باقي مانده صرفاً بر اثر تصادف و حركات ناآگاهانه دست آنها روي صفحات كاغذ بوده است، هيچ فرد عاقلي نمي پذيرد. حال آفرينش جهان هستي با اين همه عظمت و شگفتي و نظم حيرت انگيز چگونه ممكن است، صرفاً از روي صُدفه (تصادف) به وجود آمده باشد؟!. (1)

در باره بحث صدفه وتصادف در یک تحلیل نستبا ساده باید گفت :
تصادف معانی مختلف و اصطلاحات گوناگونی دارد. هر اصطلاحی دلیل خاصی بر بطلانش مطرح است . ولي تصادف به معنی نداشتن علت؛ اعم از علت طبیعی و غیر طبیعی، از نظر دانشمندان مردود است . هیچ دانشمندی، نمی‏تواند تصادف به این معنی را توجیه کند. هر کسی که تصادف را در تحولات طبیعی و یا تاریخی به کار می‏برد، هرگز نمی‏خواهد بگوید حادثه‏ای خود به خود و بدون علت به وجود می‏آید حتی ماتریالست ­ها برای عالم مبدء قایل­اند، ولی آن را ماده می­دانند.
غالباً در زبان مردم می‏گویند در مسافرت تصادفاً با دوستم ملاقات کردم یا چاهی می‏کندیم که به آب برسد، تصادفاً به گنج رسید، یا در قرعه کشی نام فرد خاصی بیرون می آید، هرگاه پیدایش چنین پدیده‏ای را از طریق تصادف توجیه می‏کنند، نه به این معنی است که پدیده «معلول بدون علت» است، بلکه مقصود این است که پیدایش چنین پدیده‏ای با این وضع، جنبة کلی و ضابطه‏ای ندارد. یعنی چنان نیست که در هر مسافرت به ملاقات دوست نائل آئیم یا در هر چاهی به گنج برسیم، یا در هر قرعه کشی نام این فرد بیرون آید، بلکه علل و شرائط خاصی ایجاب کرده است که در این نقطه گنج پنهان باشد و علل دیگر ایجاب کرده است دوست مان به سفر برود و علل دیگر ایجاب کرده که نام وی از قرعه کشی بیرون آید . نتیجة عوامل این شده است که در این فعالیت به گنج و ملاقات دوست مان دست یابیم و یا نام وی از قرعه کشی بیرون آید، ولی هرگز رابطة کلی و دائمی میان کندن چاه و پیدا شدن گنج و یا مسافرت دوست و ملاقات او وجود ندارد. چون چنین رابطه‏ای در میان نیست، پس پیدایش پدیده نمی‏تواند تحت ضابطه و قاعده‏ای درآید. اما این که آن ها را از نوع تصادف قلمداد می کنیم، به خاطر آن است که از علت های این پدیده آگاهی نداریم و به همین خاطر به تصادف نسبت می دهیم، در حالی که تصادفی در کار نبوده و به علت های دقیقی پدید آمده است.
محال است پدیده بدون علت به وجود بیاید. حتما و یقینا علتی داشته و دارد ، چه علت را بشناسیم و چه نشناسیم.
اما موجوداتی که آن ها را اتفاقی و یا تصادفی می نامیم، در علوم تجربی و یا حتی در صحبت های عرفی عبارت است از حوادثی و پدیده هائی که علت آن ها را نمی شناسیم، نه این که در حقیقت علتی نداشته باشند. مثلا توپی را بدون هدف پرتاب می کنید و توپ در نقطه ای فرود می آید ، می گوئید افتادن توپ در این نقطه کاملا اتفاقی بود. چرا ؟
چون افتادن توپ در آن نقطه را پیش بینی و قصد نکرده بودید. افتادن توپ در آن نقطه علت داشت. علت آن هم اندازه فشار پرتابی بود که با دست یا پای تان به آن وارد کردید. همچنین میزان فشار هوا و نیز جهت خوردن پای تان به توپ و ده ها عامل دیگر که در کنار هم جمع شده ، پدیده ( افتادن توپ در آن نقطه معین ) را به وجود آوردند. اگر کسی حوصله و توان و علم آن را داشت که تمام عوامل را شناسائی کند و دوباره آن ها را به همان صورت کنار هم جمع کند، باز همان پدیده اتفاق می افتد، یعنی توپ در همان نقطه معین به زمین خواهد افتاد.(2)
در خصوص اصل عالم هستی باید بگوییم این جهان عظیم خود به خود و بدون علت به وجود آمده که قبول دارید این فرض خلاف عقل است ؛ یا باید بگوییم علتی مانند یک انفجار بزرگ داشته که در این صورت هم مشکل حل نمی شود، بلکه قدری داستان خلقت طولانی تر می شود ،زیرا انفجار به عنوان یک حادثه و پدیده نیازمند علت و فاعلی است. هرچه به این شکل جواب بدهیم ،باز دردی دوا نخواهد شد، مگر اینکه منشا همه چیز را فاعلی بدانیم که وجود او نیازمند علتی نباشد ؛ اسم این موجود را خدا می گذاریم .
تصادف‏های بی‏شمار نمی‏تواند یک میلیاردم نظم کنونی را در عالم و موجودات آن به وجود بیاورد. گاهی ممکن است صخره‏ای در رودخانه پس از برخوردهای فراوان به این سو و آن سو چنان سائیده شود که به شکل خاصی در آید. البته خود آن نیز علت های دقیق دارد. چون از علت ها آگاه نیستیم، آن را تصادف می دانیم، اما هرگز انفجار ماده، هر چند به خاطر یک رشته علل طبیعی و درونی باشد، نمی‏تواند آفرینشگر چنین نظام شگفتی باشد؛ نظامی که بررسی هر گوشه کوچکی از آن، نیاز به تخصص‏ها دارد.
پس ناچاریم بپذیریم که هستی تحت اراده و فاعلیت یک موجود برتر و دارای عقل و شعور و قدرت بی انتها صورت پذیرفته، نه تصادفی . در نتیجه فرض به وجود آمدن عالم هستی بدون خدا محال و ناممکن است . (3)

پي نوشت:
1. رك: مطهرى، مرتضي، مجموعه‏آثار، چ صدراء، تهران 1370 ه ش ، ج‏6، ص842 و ج ‏5، ص 561.
2. محمد تقی مصباح، آموزش فلسفه، ج2، ص102، نشر سازمان تبلیغات اسلامی.
3. ژان گیتون و برادران بوگدانف، خدا و علم ، انتشارات دفتر نشر تبلیغات اسلامی ،قم، 1375 ش.

http://www.askdin.com/thread46045.html
سوال :
به وجود آمدن از عدم

اگر بخواهم سوالم را دقیقتر بپرسم : منظور من این نیست که عدم علت و به وجود آورنده ی آن موجود باشد ( یعنی عدم به او وجود داده. یعنی چیزی که خودش نداشته) یا منظور من این نیست که خداوند خلق از عدم کرده بلکه سوال من این است که چرا اگر ببینیم چیزی از عدم و بدون هیچ دلیل چه از جانب خودش و چه از جانب دیگری , به وجود بیاید خلاف عقل است((صدفه))؟

پاسخ :
درابتدا باید اشاره شود :
صُدفه يعني نظم تصادفي آفرينش كه البته محال است زيرا:
1. نظم دقيق و حساب شده اي بر عالم هستي حاكم است.
2. هر جا نظام دقيق و حساب شده اي است؛ ممكن نيست زائيده ي رويدادهاي تصادفي باشد، بلكه بايد لزوماً از علم و قدرت عظيمي سرچشمه گيرد.
مي توان گفت هر سازمان يا موجودي كه روي برنامه ي ويژه اي كار مي كند و بازده ي خاصي دارد، منظم است و به اين ترتيب (حساب)، (برنامه) و (هدف) سه عنصر اصلي آن مي باشد و حكايت از رابطه ي نظم با علم دارد. چطور ممكن است ساعت كه با حساب دقيق و برنامه ريزي خاص و هدف مشخص ساخته شده، صرفاً از روي صُدفه (تصادف) ايجاد شده باشد. وجدان هر كس حكم مي كند كه ساعت، ناظم و سازنده اي دارد و دست تصادف قادر نيست آن را ايجاد كند؟!
لذا براي رد كردن نظريه تصادف علاوه بر وجدان از دليل منطقي نيز مي توان كمك گرفت. آن چنان كه مثلاً براي به وجود آمدن يك ساختمان منظم، حداقل بايد در هفت مرحله انتخابگري صورت گيرد. (نخست) از نظر جنس مصالح. (دوم) از نظر مقدار و كميت آن. (سوم) از نظر كيفيت اين مصالح. (چهارم) از نظر اشكال و اندازه هاي مختلف. (پنجم) از نظر ايجاد و هماهنگي در ميان اجزاء. (ششم) از نظر تناسب در ميان اجزاء و (هفتم) از نظر قرار گرفتن هر يك از اجزاء در جاي مناسب خود. و اين انتخابگري هفتگانه هر يك بايد بر طبق علم و آگاهي و محاسبات بسيار دقيق انجام گيرد. اينجاست كه هر گاه با يك چنين عمارتي روبرو مي شويم، يقين پيدا مي كنيم كه سازنده ي آن علم و دانش و آگاهي فراوان داشته است و نظم ساختمان تصادفي نبوده است
بر اين اساس اگر كسي مدعي شود، مثلاً (بوعلي سينا) نويسنده ي كتاب (قانون) در طب مطلقاً سواد نداشته و يا (سعدي) ابداً ذوق شعري نداشته و يا (انيشتين) چيزي از رياضيات نمي دانسته و آثاري كه از آنها باقي مانده صرفاً بر اثر تصادف و حركات ناآگاهانه دست آنها روي صفحات كاغذ بوده است، هيچ فرد عاقلي نمي پذيرد. حال آفرينش جهان هستي با اين همه عظمت و شگفتي و نظم حيرت انگيز چگونه ممكن است، صرفاً از روي صُدفه (تصادف) به وجود آمده باشد؟!. (1)

در باره بحث صدفه وتصادف در یک تحلیل نستبا ساده باید گفت :
تصادف معانی مختلف و اصطلاحات گوناگونی دارد. هر اصطلاحی دلیل خاصی بر بطلانش مطرح است . ولي تصادف به معنی نداشتن علت؛ اعم از علت طبیعی و غیر طبیعی، از نظر دانشمندان مردود است . هیچ دانشمندی، نمی‏تواند تصادف به این معنی را توجیه کند. هر کسی که تصادف را در تحولات طبیعی و یا تاریخی به کار می‏برد، هرگز نمی‏خواهد بگوید حادثه‏ای خود به خود و بدون علت به وجود می‏آید حتی ماتریالست ­ها برای عالم مبدء قایل­اند، ولی آن را ماده می­دانند.
غالباً در زبان مردم می‏گویند در مسافرت تصادفاً با دوستم ملاقات کردم یا چاهی می‏کندیم که به آب برسد، تصادفاً به گنج رسید، یا در قرعه کشی نام فرد خاصی بیرون می آید، هرگاه پیدایش چنین پدیده‏ای را از طریق تصادف توجیه می‏کنند، نه به این معنی است که پدیده «معلول بدون علت» است، بلکه مقصود این است که پیدایش چنین پدیده‏ای با این وضع، جنبة کلی و ضابطه‏ای ندارد. یعنی چنان نیست که در هر مسافرت به ملاقات دوست نائل آئیم یا در هر چاهی به گنج برسیم، یا در هر قرعه کشی نام این فرد بیرون آید، بلکه علل و شرائط خاصی ایجاب کرده است که در این نقطه گنج پنهان باشد و علل دیگر ایجاب کرده است دوست مان به سفر برود و علل دیگر ایجاب کرده که نام وی از قرعه کشی بیرون آید . نتیجة عوامل این شده است که در این فعالیت به گنج و ملاقات دوست مان دست یابیم و یا نام وی از قرعه کشی بیرون آید، ولی هرگز رابطة کلی و دائمی میان کندن چاه و پیدا شدن گنج و یا مسافرت دوست و ملاقات او وجود ندارد. چون چنین رابطه‏ای در میان نیست، پس پیدایش پدیده نمی‏تواند تحت ضابطه و قاعده‏ای درآید. اما این که آن ها را از نوع تصادف قلمداد می کنیم، به خاطر آن است که از علت های این پدیده آگاهی نداریم و به همین خاطر به تصادف نسبت می دهیم، در حالی که تصادفی در کار نبوده و به علت های دقیقی پدید آمده است.
محال است پدیده بدون علت به وجود بیاید. حتما و یقینا علتی داشته و دارد ، چه علت را بشناسیم و چه نشناسیم.
اما موجوداتی که آن ها را اتفاقی و یا تصادفی می نامیم، در علوم تجربی و یا حتی در صحبت های عرفی عبارت است از حوادثی و پدیده هائی که علت آن ها را نمی شناسیم، نه این که در حقیقت علتی نداشته باشند. مثلا توپی را بدون هدف پرتاب می کنید و توپ در نقطه ای فرود می آید ، می گوئید افتادن توپ در این نقطه کاملا اتفاقی بود. چرا ؟
چون افتادن توپ در آن نقطه را پیش بینی و قصد نکرده بودید. افتادن توپ در آن نقطه علت داشت. علت آن هم اندازه فشار پرتابی بود که با دست یا پای تان به آن وارد کردید. همچنین میزان فشار هوا و نیز جهت خوردن پای تان به توپ و ده ها عامل دیگر که در کنار هم جمع شده ، پدیده ( افتادن توپ در آن نقطه معین ) را به وجود آوردند. اگر کسی حوصله و توان و علم آن را داشت که تمام عوامل را شناسائی کند و دوباره آن ها را به همان صورت کنار هم جمع کند، باز همان پدیده اتفاق می افتد، یعنی توپ در همان نقطه معین به زمین خواهد افتاد.(2)
در خصوص اصل عالم هستی باید بگوییم این جهان عظیم خود به خود و بدون علت به وجود آمده که قبول دارید این فرض خلاف عقل است ؛ یا باید بگوییم علتی مانند یک انفجار بزرگ داشته که در این صورت هم مشکل حل نمی شود، بلکه قدری داستان خلقت طولانی تر می شود ،زیرا انفجار به عنوان یک حادثه و پدیده نیازمند علت و فاعلی است. هرچه به این شکل جواب بدهیم ،باز دردی دوا نخواهد شد، مگر اینکه منشا همه چیز را فاعلی بدانیم که وجود او نیازمند علتی نباشد ؛ اسم این موجود را خدا می گذاریم .
تصادف‏های بی‏شمار نمی‏تواند یک میلیاردم نظم کنونی را در عالم و موجودات آن به وجود بیاورد. گاهی ممکن است صخره‏ای در رودخانه پس از برخوردهای فراوان به این سو و آن سو چنان سائیده شود که به شکل خاصی در آید. البته خود آن نیز علت های دقیق دارد. چون از علت ها آگاه نیستیم، آن را تصادف می دانیم، اما هرگز انفجار ماده، هر چند به خاطر یک رشته علل طبیعی و درونی باشد، نمی‏تواند آفرینشگر چنین نظام شگفتی باشد؛ نظامی که بررسی هر گوشه کوچکی از آن، نیاز به تخصص‏ها دارد.
پس ناچاریم بپذیریم که هستی تحت اراده و فاعلیت یک موجود برتر و دارای عقل و شعور و قدرت بی انتها صورت پذیرفته، نه تصادفی . در نتیجه فرض به وجود آمدن عالم هستی بدون خدا محال و ناممکن است . (3)

پي نوشت:
1. رك: مطهرى، مرتضي، مجموعه‏آثار، چ صدراء، تهران 1370 ه ش ، ج‏6، ص842 و ج ‏5، ص 561.
2. محمد تقی مصباح، آموزش فلسفه، ج2، ص102، نشر سازمان تبلیغات اسلامی.
3. ژان گیتون و برادران بوگدانف، خدا و علم ، انتشارات دفتر نشر تبلیغات اسلامی ،قم، 1375 ش.

موضوع قفل شده است