جمع بندی بسط علیت به عالم خارج چگونه ممکن است؟

تب‌های اولیه

60 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

مسلم;975741 نوشت:
با سلام و عرض ادب
یک بار دیگر سعی می کنم مسئله را بیان کنم ان شالله که روشن شود:
ببینید اینکه مثلا کوارک یا پروتون قابل تقسیم هستند یک حرف است اینکه در خارج آیا از این تقسیم بندی به وجود آمده اند یک حرف دیگر!!
فرض کنید اشیاء از ذراتی به نام کوارک تشکیل شده اند که این ذرات هم قابل تقسیم هستند، اما اینجا تقسیم مهم نیست، چون خود کوارک از آن ذرات ناپیوسته تشکیل نشده!(دقت کنید) کوارک ذره پایه است، ما بعد از وجود اوست که داریم او را به این قسمت های کوچکتر تقسیم می کنیم، درست است که امکان تقسیم دارد اما این تقسیم بعد از به وجود آمدن کوارک است نه پیش از وجود آمدن او؛ اینطور نیست که بگوییم این ذرات بوده اند و سپس به هم چسبیده اند و کوارک تشکیل شده است!(دقت کنید)

یک مثال عُرفی میزنم تا به فهم مسئله کمک شود:
یک کوفته برنج از ذراتی به نام برنج تشکیل شده است، اما شما می توانید در هنگام تقسیم این کوفته آن را اینقدر ریز ریز کنید که از اندازه برنج هم کوچکتر شود، روشن است که این کوفته برای تحقق نیازمند این ذرات ریز با همین اندازه نبوده! یعنی اینطور نیست که ابتدا این ذرات ریز بوده باشند و با چسبیدن به یکدیگر برنج تشکیل شده باشد! و سپس از ترکیب دانه های برنج کوفته برنجی! بلکه ذره پایه همان دانه های برنج است، این اقسام ریز تر هرگز پیش از این با این اندازه وجود نداشته اند، ما در یک تقسیم بندی پس از وجود است که آنها را داریم اینقدر ریز می کنیم! نه در یک تقسیم بندی پیش از وجود!

سلام

اختلافم با شما اینه که من میگم
همون دونه برنج نیازمند همون ذرات پیوسته کوچکتر هست.
اینکه شما میگویید این ذرات کوچکتر از برنج از قبل وجود ندارند، اشتباه است.. ممکنه از حیث زمانی تقدم نداشته باشد اما از حیث رتبی و وجودی دارد...
همین دیروز بود رفتم سایتی که مطلبی از کتاب شهید مطهری گذاشته بود و گفته بود وجود کل متوقف بر وجود اجزائش است.

همان کوارک هم که میگویید قابل انقسام است یعنی وجودش متوقف بر وجود قسمتها است.
به معنای فیزیکی ممکن است قسمتهای ریز تر ، ذره اصطلاحی نباشد( مثل نصف پروتون) اما وجود کوارک وقتی قبول کنیم امکان انقسام دارد، متوقف بر وجود قسمت ها میشود.

نقل قول:

درست است که امکان تقسیم دارد اما این تقسیم بعد از به وجود آمدن کوارک است نه پیش از وجود آمدن او؛

من میگویم پیش از به وجود آمدن کوارک، قسمتها به وجود آمدند. اما این تقدم لزوما تقدم زمانی نیست.

مسلم;975741 نوشت:
با سلام و عرض ادب
یک بار دیگر سعی می کنم مسئله را بیان کنم ان شالله که روشن شود:
ببینید اینکه مثلا کوارک یا پروتون قابل تقسیم هستند یک حرف است اینکه در خارج آیا از این تقسیم بندی به وجود آمده اند یک حرف دیگر!!
فرض کنید اشیاء از ذراتی به نام کوارک تشکیل شده اند که این ذرات هم قابل تقسیم هستند، اما اینجا تقسیم مهم نیست، چون خود کوارک از آن ذرات ناپیوسته تشکیل نشده!(دقت کنید) کوارک ذره پایه است، ما بعد از وجود اوست که داریم او را به این قسمت های کوچکتر تقسیم می کنیم، درست است که امکان تقسیم دارد اما این تقسیم بعد از به وجود آمدن کوارک است نه پیش از وجود آمدن او؛ اینطور نیست که بگوییم این ذرات بوده اند و سپس به هم چسبیده اند و کوارک تشکیل شده است!(دقت کنید)

یک مثال عُرفی میزنم تا به فهم مسئله کمک شود:
یک کوفته برنج از ذراتی به نام برنج تشکیل شده است، اما شما می توانید در هنگام تقسیم این کوفته آن را اینقدر ریز ریز کنید که از اندازه برنج هم کوچکتر شود، روشن است که این کوفته برای تحقق نیازمند این ذرات ریز با همین اندازه نبوده! یعنی اینطور نیست که ابتدا این ذرات ریز بوده باشند و با چسبیدن به یکدیگر برنج تشکیل شده باشد! و سپس از ترکیب دانه های برنج کوفته برنجی! بلکه ذره پایه همان دانه های برنج است، این اقسام ریز تر هرگز پیش از این با این اندازه وجود نداشته اند، ما در یک تقسیم بندی پس از وجود است که آنها را داریم اینقدر ریز می کنیم! نه در یک تقسیم بندی پیش از وجود!

با سلام

شما بزرگترین چیزی را که می توانید تصور کنید (مثبت بی نهایت)

حال تقسیمش کنید

************************
مثیت بی نهایت

هستی

کهکشان

منظومه شمسی

زمین

انسان

مغز

سلول مغز

اتم

کوارک

منفی بی نهایت
*****************************

همه چیز اوست

اول و آخر

یا به تعبیر مسیحیان

آلفا و امگا

باسمه المجیب

عبد شکور;975689 نوشت:
[=Arial Black]
قسمت قرمز رنگ ، اسم کتاب است؟
در صورت امکان لطفا مشخصات کامل کتابشناسی آن را درج بفرمایید (نام کتاب ، نویسنده، انتشارات، ...)

نام کتاب مستقلی نیست.آثار استاد مطهری در مجموعه ای با عنوان "مجموعه آثار"در هفت جلد منتشر شده است

که قسمتی از آن به بخش فلسفه ابن سینا اختصاص دارد،بخش اول این مجموعه شرح درسهایی از اشارات بوعلی

و قسمتی هم شرح درسهایی از کتاب نجات بوعلی سیناست.

با سلام و احترام

خباء;975750 نوشت:
اختلافم با شما اینه که من میگم
همون دونه برنج نیازمند همون ذرات پیوسته کوچکتر هست.
اینکه شما میگویید این ذرات کوچکتر از برنج از قبل وجود ندارند، اشتباه است.. ممکنه از حیث زمانی تقدم نداشته باشد اما از حیث رتبی و وجودی دارد...
همین دیروز بود رفتم سایتی که مطلبی از کتاب شهید مطهری گذاشته بود و گفته بود وجود کل متوقف بر وجود اجزائش است.

همان کوارک هم که میگویید قابل انقسام است یعنی وجودش متوقف بر وجود قسمتها است.
به معنای فیزیکی ممکن است قسمتهای ریز تر ، ذره اصطلاحی نباشد( مثل نصف پروتون) اما وجود کوارک وقتی قبول کنیم امکان انقسام دارد، متوقف بر وجود قسمت ها میشود.


خباء;975752 نوشت:
من میگویم پیش از به وجود آمدن کوارک، قسمتها به وجود آمدند. اما این تقدم لزوما تقدم زمانی نیست.

جناب خباء عزیز
اگر ریشه بحث را به خاطر داشته باشید بحث ما در خصوص تسلسل بود، و سوال این بود که اگر تسلسل در علل فاعلی محال است و باید به یک جا ختم شود، تسلسل در این تقسیم بندی هم محال است و باید به یک جا ختم شود.
خواهش می کنم دقت بفرمایید ما در این فضا داریم بحث می کنیم.

بنده در تفاوت این دو تسلسل عرض میکنم علت فاعلی به صورت مستقل با همین خصوصیاتش به صورت مستقل پیش از موجود معلول وجود داشته است، یعنی چه رتبتا و چه زمانا با همین صورت مستقل تقدم داشته است.
اما در خصوص این اجزاء هم همین را می گوییم؟ روشن است که خیر! ما نمیگوییم پیش از خلقت یک موجودِ دارای ابعاد، ذرات تشکیل دهنده آن از ریزترین حالت قابل فرض کم کم با یکدیگر ترکیب میشوند و گام به گام هی بزرگتر و بزرگتر میشوند تا شیء مذکور به وجود بیاید!!! ما می گوییم که هر موجود دارای ابعادی به صورت بالقوه قابل تقسیم به صورت نامحدود است؛ هرگز کسی نگفته این ذرات با همین صورتشان، دقت کنید با همین صورتشان، با همین ریزی و با همین اندازه و شکل پیش از مرکب وجود داشته اند! باز تکرار می کنم سخن از وجودشان نیست، سخن از صورتشان است!

سخن شهید مطهری و علامه طباطبایی را هم درست متوجه نشده اید، میتوانید به کتاب نهایة الحکمة، علامه طباطبایی، بحث جسم، ص90؛ یا مجموعه آثار شهید مطهری، ج6، ص748 به بعد مراجعه بفرمایید.

در هر صورت آنچه را که باید عرض میکردم با بیان های مختلف عرض کردم، شاید بیان بنده نارساست، میتوانید به آدرس های داده شده مراجعه بفرمایید.

مسلم;975958 نوشت:
با سلام و احترام

جناب خباء عزیز
اگر ریشه بحث را به خاطر داشته باشید بحث ما در خصوص تسلسل بود، و سوال این بود که اگر تسلسل در علل فاعلی محال است و باید به یک جا ختم شود، تسلسل در این تقسیم بندی هم محال است و باید به یک جا ختم شود.
خواهش می کنم دقت بفرمایید ما در این فضا داریم بحث می کنیم.

بنده در تفاوت این دو تسلسل عرض میکنم علت فاعلی به صورت مستقل با همین خصوصیاتش به صورت مستقل پیش از موجود معلول وجود داشته است، یعنی چه رتبتا و چه زمانا با همین صورت مستقل تقدم داشته است.
اما در خصوص این اجزاء هم همین را می گوییم؟ روشن است که خیر! ما نمیگوییم پیش از خلقت یک موجودِ دارای ابعاد، ذرات تشکیل دهنده آن از ریزترین حالت قابل فرض کم کم با یکدیگر ترکیب میشوند و گام به گام هی بزرگتر و بزرگتر میشوند تا شیء مذکور به وجود بیاید!!! ما می گوییم که هر موجود دارای ابعادی به صورت بالقوه قابل تقسیم به صورت نامحدود است؛ هرگز کسی نگفته این ذرات با همین صورتشان، دقت کنید با همین صورتشان، با همین ریزی و با همین اندازه و شکل پیش از مرکب وجود داشته اند! باز تکرار می کنم سخن از وجودشان نیست، سخن از صورتشان است!

سخن شهید مطهری و علامه طباطبایی را هم درست متوجه نشده اید، میتوانید به کتاب نهایة الحکمة، علامه طباطبایی، بحث جسم، ص90؛ یا مجموعه آثار شهید مطهری، ج6، ص748 به بعد مراجعه بفرمایید.

در هر صورت آنچه را که باید عرض میکردم با بیان های مختلف عرض کردم، شاید بیان بنده نارساست، میتوانید به آدرس های داده شده مراجعه بفرمایید.

سلام علیک
ارتباط بحث را سعی میکنم روشن کنم
تسلسل در بینهایت اگر درست باشد پس لازم نیست
سلسله ی علل به واجب الوجودی برسد
انقسام ذرات هم میتواند تا بینهایت ادامه یابد

اما اگر تسلسل نادرست است و بینهایت توهمی بیش نیست
پس باید به جایی ختم گردد
اما آن خاتمه چیست ؟
چیزی از جنس قبلی یا چیزی خارج از آن ؟

حال فرض کنید آخرین ذره منقسم، ذره آلفا باشد
طبق فرضمان امکان انقسام وجود ندارد
اما آیا ذره آلفا دارای بعد هست یا نه ؟
اگر ذره آلفا دارای بعد باشد قبول میکنیم
زیرا عقل میپذیرد که از یک ذره دارای بعد، ذراتی با ابعاد بیشتر به وجود آید.
اما اشکالش این است که چه طور وقتی قبول داریم ذره آلفا دارای بعد هست نمیتوانیم باز تقسیمش کنیم؟ چرا امکان تقسیم را نفی می کنیم ؟!
از طرفی
اگر ذره آلفا دارای بعد نباشد پس قبول کردیم میتوان از ذرات بی بعد، ذرات ذی بعد ساخت.
اما باز اشکال این است که چه طور ممکن است ذرات ذی بعد از چیزی بی بعد ساخته شده باشند؟!
این مثل این است که بگوییم
چگونه سلسله علل فاعلی به واجب الوجود ختم میشود
در حالی که واجب الوجود ، نه بعد دارد و نه جرم و نه هیچ محدودیتی از محدودیت های ممکن الوجود ها را...

اینجاست که احساس میکنم اینها مرتبط میشوند...

من فرض میگیرم که تسلسل در بی نهایت باطل است پس نتیجه میگیرم ذره ای داریم که بی بعد است.
خوب احتمالا چنین ذره ای بیشتر یک موجود مجرد است نه مادی...
این میشود اثبات ارتباط مجردات با مادیات!

مسلم;975958 نوشت:
با سلام و احترام

جناب خباء عزیز
اگر ریشه بحث را به خاطر داشته باشید بحث ما در خصوص تسلسل بود، و سوال این بود که اگر تسلسل در علل فاعلی محال است و باید به یک جا ختم شود، تسلسل در این تقسیم بندی هم محال است و باید به یک جا ختم شود.
خواهش می کنم دقت بفرمایید ما در این فضا داریم بحث می کنیم.

بنده در تفاوت این دو تسلسل عرض میکنم علت فاعلی به صورت مستقل با همین خصوصیاتش به صورت مستقل پیش از موجود معلول وجود داشته است، یعنی چه رتبتا و چه زمانا با همین صورت مستقل تقدم داشته است.
اما در خصوص این اجزاء هم همین را می گوییم؟ روشن است که خیر! ما نمیگوییم پیش از خلقت یک موجودِ دارای ابعاد، ذرات تشکیل دهنده آن از ریزترین حالت قابل فرض کم کم با یکدیگر ترکیب میشوند و گام به گام هی بزرگتر و بزرگتر میشوند تا شیء مذکور به وجود بیاید!!! ما می گوییم که هر موجود دارای ابعادی به صورت بالقوه قابل تقسیم به صورت نامحدود است؛ هرگز کسی نگفته این ذرات با همین صورتشان، دقت کنید با همین صورتشان، با همین ریزی و با همین اندازه و شکل پیش از مرکب وجود داشته اند! باز تکرار می کنم سخن از وجودشان نیست، سخن از صورتشان است!

سخن شهید مطهری و علامه طباطبایی را هم درست متوجه نشده اید، میتوانید به کتاب نهایة الحکمة، علامه طباطبایی، بحث جسم، ص90؛ یا مجموعه آثار شهید مطهری، ج6، ص748 به بعد مراجعه بفرمایید.

در هر صورت آنچه را که باید عرض میکردم با بیان های مختلف عرض کردم، شاید بیان بنده نارساست، میتوانید به آدرس های داده شده مراجعه بفرمایید.

سلام علیک
ارتباط بحث را سعی میکنم روشن کنم
تسلسل در بینهایت اگر درست باشد پس لازم نیست
سلسله ی علل به واجب الوجودی برسد
انقسام ذرات هم میتواند تا بینهایت ادامه یابد

اما اگر تسلسل نادرست است و بینهایت توهمی بیش نیست
پس باید به جایی ختم گردد
اما آن خاتمه چیست ؟
چیزی از جنس قبلی یا چیزی خارج از آن ؟

حال فرض کنید آخرین ذره منقسم، ذره آلفا باشد
طبق فرضمان امکان انقسام وجود ندارد
اما آیا ذره آلفا دارای بعد هست یا نه ؟
اگر ذره آلفا دارای بعد باشد قبول میکنیم
زیرا عقل میپذیرد که از یک ذره دارای بعد، ذراتی با ابعاد بیشتر به وجود آید.
اما اشکالش این است که چه طور وقتی قبول داریم ذره آلفا دارای بعد هست نمیتوانیم باز تقسیمش کنیم؟ چرا امکان تقسیم را نفی می کنیم ؟! ( گفتیم طبق فرض است و گفتیم اگر تسلسل در بینهایت درست باشد نیازی نیست به واجب الوجود ختم شود)
از طرفی
اگر ذره آلفا دارای بعد نباشد پس قبول کردیم میتوان از ذرات بی بعد، ذرات ذی بعد ساخت.
اما باز اشکال این است که چه طور ممکن است ذرات ذی بعد از چیزی بی بعد ساخته شده باشند؟!
این مثل این است که بگوییم
چگونه سلسله علل فاعلی به واجب الوجود ختم میشود
در حالی که واجب الوجود ، نه بعد دارد و نه جرم و نه هیچ محدودیتی از محدودیت های ممکن الوجود ها را...

اینجاست که احساس میکنم اینها مرتبط میشوند...

من فرض میگیرم که تسلسل در بی نهایت باطل است پس نتیجه میگیرم ذره ای داریم که بی بعد است.
خوب احتمالا چنین ذره ای بیشتر یک موجود مجرد است نه مادی...
این میشود اثبات ارتباط مجردات با مادیات!

کسی هم ممکن است بگوید
تسلسل محال است
ذره آلفا ذی بعد است و ازلی می باشد

به هر حال هر سوی این فروضی که مطرح کردم با اشکالاتی مواجه میشود... و احتمالا جوابهایی داده خواهد شد

پرسش
طبق نظر علامه طباطبایی انسان ابتدا علیت را از رابطه نفس با افعال نفس درک میکند، و سپس آن را به خارج سرایت میدهد. اما دلیل این سرایت دادن چیست؟ چرا این رابطه را بخارج از ذهن خودمان بسط میدهیم؟ یعنی در اینکه افعال من کاملا معلول نفس من هست شکی نیست، ولی چرا باید خارج از ذهن من هم همینطوری باشد؟


پاسخ

اصل علّيت یک قضيّه حقيقيّه است که: «هر معلولى محتاج به علّت است» یعنی هر معلولى که بخواهد در خارج، تحقّق يابد نيازمند به علّت خواهد بود؛ بنابراین اصل علیت از قضاياى تحليلى است و مفهوم محمول آن از مفهوم موضوعش بدست مى آيد، یعنی اصل علیت از بديهيّات اوّليه و بى نياز از هر گونه دليل و برهانى است.
اما شناخت مصاديق علّت و معلول در گرو این است که یا با علم حضوری تشخیص داده شوند، یا اینکه ملاک و معیار این نیازمندی را درک کرد، که همانطور که در جای خودش در فلسفه بیان شده ملاک این نیازمندی «امکان» است.

بنابراین سخن شما در حقیقت در خصوص تشخیص مصادیق علت و معلول است، نه خود اصل علیّت، و اشاره به ادراک علیّت در درون خودمان هم برای درک علیت به علم حضوری است، اما در مقام تحلیل خب روشن است که هم خود علامه(ره) و هم دیگران اشاره دارند که ملاک و مناط این نیازمندی به علیت «امکان» است، لذا وقتی ملاک و معیار برای یک امر تبیین شد دیگر فرقی نمی کند معلول ذهنی باشد یا خارجی، در هر صورت نیازمند علت خواهد بود، فقط فرقش این است که ادراک این علیّت در افعال نفس از سنخ ادراک حضوری است و در اشیاء خارجی از سنخ علم حصولی.

میتوان گفت در حقیقت این ادراک حضوریِ علیّت دو کاربرد دارد یکی اثبات علیت به صورت حضوری در خصوص نفس و افعال آن، و دیگری یک ادراک درونی برای هضم و فهم کیفیت نقش علت در علیّت؛ اما خود اصل علیت برای اثبات در گرو این ادراک حضوری نیست بلکه یک قضیه تحلیلی است که ملاک آن «امکان» است که هر کجا این ملاک بیاید، اصل علیت هم خواهد آمد.(1)

اما برای تشخیص ممکن الوجود خب ممکن الوجود و واجب الوجود ویژگی هایی دارند که آنها را قابل تشخیص میکند، از جمله اینکه واجب الوجود واجب من جمیع الجهات است، یعنی هیچ جهت امکانی در او نیست، چرا که هستی عین ذات اوست، چنین موجودی اگر چیزی را نداشته باشد یا ناقص باشد، یعنی در خصوص آن نقص ممکن الوجود است و برای داشتن آن به غیر خود محتاج است و این با وجوب وجود سازگار نیست، بنابراین هیچ حرکت و تغییری در او نخواهد بود.
با این اوصاف روشن میشود که هر چیزی که نقص، یا حرکت و تغییر در او باشد ممکن الوجود بوده و نیازمند علت است.

پی نوشت ها:
1. ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، موسسه امام خمینی(ره)، قم، چاپ چهارم، 1394ش، ج2، ص28 الی30.

موضوع قفل شده است