جمع بندی انسان های نخستین و اتفاقی بودن حیات انسان

تب‌های اولیه

518 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

با سلام

L.E.O;794976 نوشت:
می‌گوید که اعداد، ارقام و ثابت‌هایی در جهان ما وجود دارند، که با تغییر هر چند بسیار جزئی در یکی از آن‌ها، بنیان جهان ما فرو می‌ریخت و امروز و به شکل کنونی نه انسانی وجود داشت، نه زمینی، نه کهکشانی و نه اصولاً جهانی.

خوب اگر قوانین و آن ارقام و ثابت ها ازلی باشند دیگر حرف از تغییر جزئی در آنها بی معناست.چرا شما اصلا این احتمال را می دهید وقتی قوانین بوجود نیامده اند و همواره موجود بودن؟اگر آن ثابت ها و قوانین به طور تصادفی ایجاد و بوجود آمده باشند، آنوقت می پرسیم چرا دقیقا اینگونه دقیق پدید آمده اند که جهان ما ایجاد شود.ولی اگر این ثابت ها و قوانین همیشه بوده باشند دیگر این سوال شما زیاد معقول نیست.

حالا گویا شما اعتقاد دارید که این قوانین نمی توانند ازلی باشند.

L.E.O;794976 نوشت:
از طرف دیگه همونطور که گفته شد طبق نظریه بیگ بنگ این قوانین نمیتون ازلی باشن تا گفته بشه چه نیازی بخدا هست

می شه دقیق توضیح دهید چطور نظریه بینگ بنگ می گوید که این قوانین نمی توانند ازلی باشند؟اگر بگوییم که قوانین بنیادی تری موجود است چه؟قوانینی که ازلی هستند؟

اگر قوانین ازلی باشن دیگر نیازی به خدا نیست.چون شما می پذیرید که همین قوانین که حداقل از زمان بینگ بنگ بوده اند می توانند دنیا را شکل بدهند و حیات پدید بیاورند و نیازی به مداخله یک موجود هوشمند و با شعوری نیست که دست در نظام خلقت ببرد.همانطور که دست در نظام طبیعت برده و مرده را زنده می کند و معجزه ی عیسی اش می کند.

Masood11;794996 نوشت:
سلام
به کلماتی که قرمز کردم توجه کنید! به هیچ عنوان نگفته که جهان و موجودات زنده بوجود نمیومدن! بلکه گفته جهان ما، همون جهان کنونی بوجود نمیومد! این همون تصادفه! ممکن بود مایی متفاوت با قوانینی متفاوت باشیم!

سلام

مساله اینه که اگه این ثابت ها طور دیگه بودن اصلا جهانی بوجود نمی امد! نه اینکه بوجود بیاد اما طور دیگه، در متن در ادامه اشاره شده بود:

"به طور مثال با تغییری جزئی در هریک از ثابت‌ها (همچون ثابت کیهان‌شناسی، سرعت نور، ثابت گرانش، ثابت پلانک، جرم الکترون/پروتون/نوترون، نسبت جرم پروتون به الکترون، ثابت جفت گرانشی و یا ثابت هابل) جهان باید در خود فرو می‌ریخت یا با سرعت زیاد منبسط شده و در سردی و تاریکی می‌مرد.".

Masood11;794996 نوشت:
طبق نظریه بیگ بنگ، جهان ازلیه! چرا که قبل از بیگ بنگ، زمان و مکانی نبوده و با هم ایجاد شدن! که یعنی در نتیجه، از آغاز زمان، جهان وجود داشته!

از نظر عقلی غیر ممکن هست که قبل از بیگ بنگ چیزی نبوده باشه، به همین دلیل هم هست که دانشمندان بدنبال قبل از بیگ بنگ هستن. مثلا در نظریه ریسمان ها یک نظر این هست که قبل از بیگ بنگ ریسمان ها وجود داشتن، و از برخورد دو ابر برین بوده که بیگ بنگ ما، بوجود امده. یا اینکه برخی معتقد هستن بیگ بنگ ما در واقع یک سفید چاله بوده که از یک جهان دیگه در جهان ما باز شده و جهان ما رو بوجود اورده و ...

دقت کنید که باید بین ماده و وجود فرق گذاشت، درسته که ظاهرا بیگ بنگ آغاز پیدایش ماده و فضا-زمان بوده، اما این به این معنی نیست که قبل از حدود 13.5 میلیارد سال پیش هیچ چیز نبوده و بعد یکدفعه هیچ منفجر شد و جهان بوجود امد (هیچ منفجر شد!!)

Masood11;794996 نوشت:
یه سوالی با مطالعه پستای قبلیتون درباره ویژگی های خدا تو این تاپیک برام پیش اومده! آیا شما خداباور بی دین هستید!؟ چون ویژگی هایی که قید کردید، مخالف تعریف ادیان از خداست!

کدوم ویژگی مخالف تعریف ادیان از خداست؟

L.E.O;795004 نوشت:
سلام

مساله اینه که اگه این ثابت ها طور دیگه بودن اصلا جهانی بوجود نمی امد! نه اینکه بوجود بیاد اما طور دیگه، در متن در ادامه اشاره شده بود:

"به طور مثال با تغییری جزئی در هریک از ثابت‌ها (همچون ثابت کیهان‌شناسی، سرعت نور، ثابت گرانش، ثابت پلانک، جرم الکترون/پروتون/نوترون، نسبت جرم پروتون به الکترون، ثابت جفت گرانشی و یا ثابت هابل) جهان باید در خود فرو می‌ریخت یا با سرعت زیاد منبسط شده و در سردی و تاریکی می‌مرد.".


سلام
خب آیا اونایی که این حرفو زدن، امتحانشم کردن!؟ یعنی مثلا یه دنیای کوچیک بسازن که یکی از قوانینش با الان متفاوت باشه!! قطعا نمیتونن، چون چیزیه که شده!! قوانین جهان هر جوری که بود، باز یه عده همین حرفو میزدن! در واقع اونا فقط میخوان رو قسمت تاریک مطلب زوم کنن، تا نظرشونو به اثبات برسونن!! در حالی که برای اثبات چیزی، باید طبق قسمت روشن اون نظر داد، وگرنه میشه همون هیولایی که تو تاریکی منتظرمونه و با نورم ناپدید میشه!!

نقل قول:
از نظر عقلی غیر ممکن هست که قبل از بیگ بنگ چیزی نبوده باشه، به همین دلیل هم هست که دانشمندان بدنبال قبل از بیگ بنگ هستن. مثلا در نظریه ریسمان ها یک نظر این هست که قبل از بیگ بنگ ریسمان ها وجود داشتن، و از برخورد دو ابر برین بوده که بیگ بنگ ما، بوجود امده. یا اینکه برخی معتقد هستن بیگ بنگ ما در واقع یک سفید چاله بوده که از یک جهان دیگه در جهان ما باز شده و جهان ما رو بوجود اورده و ...

دقت کنید که باید بین ماده و وجود فرق گذاشت، درسته که ظاهرا بیگ بنگ آغاز پیدایش ماده و فضا-زمان بوده، اما این به این معنی نیست که قبل از حدود 13.5 میلیارد سال پیش هیچ چیز نبوده و بعد یکدفعه هیچ منفجر شد و جهان بوجود امد (هیچ منفجر شد!!)

منظورم من اصلا ماده نیست! منظورم زمانه! قبل از آغاز زمان که نداریم! مثل اینه که بگیم موجودات زنده ی قبل از آغاز حیاتو نام ببرید! اگه تونستید، اونوقت میتونید قبل از آغاز زمانو هم بگید!

نقل قول:
کدوم ویژگی مخالف تعریف ادیان از خداست؟

خدایی که فقط اول بازی توپو انداخته وسط و در حال تماشاست! هیچ دخالتی هم نمیکنه! توی تمام ادیانی که میشناسم، خدا توی میدونه و همیشه داره بازی میکنه!!

سلام

antijahl;794926 نوشت:
این مدارک درون آن قبر است.
یا نیست.
اگر باشد مشکل حل می شود و عقل نتیجه ی سالم در مورد نوح می گیرد.
اگر نباشد مشکل دوتا می شود!
پس کسی که به عقیده اش اطمینان دارد از نبش قبر نمی ترسد.
اما کسی که در مورد عقایدش مطمئن نیست و شک دارد، اجازه ی نبش قبر نمی دهد تا مبادا اگر جنازه ای در قبر نبود کار از اینی که هست خراب تر نشود!

از نظر فقهی نبش قبر مومن حرام است چه رسد به نبش قبر یک امام یا پیامبر الهی!
با مقدسات یک دین یا مذهب نمیشه مثل مسائل باستان شناسی عمل کرد...
میزان عمر حضرت نوح و مسائل اینچنینی بر فرض قبول دین و بصورت درون دینی قابل طرح است. در غیر اینصورت صرفا میتوان گفت چنین چیزی عقلا ممکن است و محال نیست.

سلام

پارسا مهر;794975 نوشت:
شما خودتون اشاره داشتید که پدید آمدن حیات می تونه نتیجه ی همون قوانین اولی و ثابت باشه.چرا یک قدم پا را فراتر می گذارید و می گویید که آن قوانین هم باید خالق داشته باشند و یا باید تنظیم شده باشند؟؟چه لزومی هست که یک موجودی خودآگاه و هوشیار که می فهمه و درک می کنه و اراده می کنه باشه و پاش وسط بیاد، وقتی می تونید بپذیرید که قوانینی که می تونن ازلی باشن این حیات رو پدید آوردن؟؟
ادامه دارد.شب خوش:)

این بحث ربط چندانی به موضوع ندارد...
اما توجه داشته باشید که قانون بر گرفته از واقعیات خارجی است و اصالتی ندارد، پس قانون تابع روابطی است که بین موجودات است و سوال اینجاست که این موجودات با این روابط آیا مبدء دارند یا نه؟ به عبارتی یا خود مبدء هستند و یا محتاج به مبدء. مبدء همان خالق است و متکی به مبدء مخلوق.
برای اطلاع بیشتر به تاپیک های مربوطه مراجعه کنید و یا موضوع جدید پیشنهاد بدید.
با تشکر

عامل;795032 نوشت:
ما توجه داشته باشید که قانون بر گرفته از واقعیات خارجی است و اصالتی ندارد، پس قانون تابع روابطی است که بین موجودات است

با سلام.از آنجایی که این قضیه برایم واقعا مهم و سوال است.با اجازه می پرسم.اگر واقعا می بینید خارج از بحث است و جا ندارد از پاسخ صرف نظر کنید.شما چرا می فرمایید که قانون تابع روابطی هستند که بین موجودات هست و اصالتی ندارد.این گذاره را از کجا آورده اید.به نظر قوانین مثل چند صفحه کد یک برنامه هستند.آن چند صفحه کد تمام فعل و انفعالات و رفتاری که برنامه در طول زمان اجرا خواهد کرد را برنامه ریزی و یا کنترل می کنند یا به عباری در خود دارند و تمام فعل و انفعالات و پدیده ها و رفتارها، محصول قوانین و یا آن چند صفحه کد هستند.یعنی قوانین هستند که پدیده ها را و موجودات را پدید می آورند.نه اینکه موجودات و پدیده ها رخ دهند و بعد قوانینی بینشان برقرار شود.حالا اگر قوانین همیشه برقرار باشند و یک ذره بنیادی و یک ماده اولی همیشه موجود بوده باشد و به عبارتی جهان ازلی باشد.دیگر جایگاه خدا چیست؟همان قوانین خدا هستند.یا به عبارتی خود جهان واجب الوجود و خدایی است برای خودش.

سلام مجدد

L.E.O;794987 نوشت:
واقعیت این است که در زندگی همه ما، دو راهی هایی وجود دارد که عقل هیچ کدام را بر دیگری ترجیح نمیدهد، از نظر عقلی هر دو مساوی هستند، در این دو راهی ها قلب است که تعیین کننده مسیر میشود و عقل را رهبری میکند، عشق و میل و احساس است که کنترل انسان را بدست میگیرد، یکی از مهم ترین این دوراهی ها مساله خداست، از نظر عقلی هم برای اثبات وجود خدا دلایلی هست و هم برای انکار وجود خدا، هر طرف که بروید برای عقل فرقی نمیکند، چون یقینی نیست، در این موارد قلب است که راه را مشخص میکند، برخی بدنبال قلبشان وارد مسیر خداباوری میشوند و برخی دیگر به دلایل دیگر وارد مسیر خداانکاری میشود، در حالی که برای عقل هیچ فرقی بین دو مسیر نیست، چون هر دو محتمل اند

این اعتقاد صحیح به نظر نمیرسد!
ایمان قلبی باید پشتوانه عقلی داشته باشد، اگر شما خدا را از ابتدا با دل بپذیرید، مساله را نسبی خواهید کرد و هر کس میتواند خدا پرست یا بی خدا باشد و خداوند هم در آخرت هیچ حجتی بر علیه خدا ناباوران نخواهد داشت. در حالی که واقعیت بر خلاف اینست...
لطفا به تاپیک های مربوطه مراجعه کنید:Narahat az:

سلام

پارسا مهر;794999 نوشت:
خوب اگر قوانین و آن ارقام و ثابت ها ازلی باشند دیگر حرف از تغییر جزئی در آنها بی معناست.چرا شما اصلا این احتمال را می دهید وقتی قوانین بوجود نیامده اند و همواره موجود بودن؟اگر آن ثابت ها و قوانین به طور تصادفی ایجاد و بوجود آمده باشند، آنوقت می پرسیم چرا دقیقا اینگونه دقیق پدید آمده اند که جهان ما ایجاد شود.ولی اگر این ثابت ها و قوانین همیشه بوده باشند دیگر این سوال شما زیاد معقول نیست.

باز سوال پابرجاست! یک پله عقب تر میرویم و باز به همان سوال میرسیم! چرا باید از ازل اینگونه باشند، نه طور دیگر، که در نهایت به پیدایش جهان و حیات و انسان ختم شود؟

پارسا مهر;794999 نوشت:
اگر قوانین ازلی باشن دیگر نیازی به خدا نیست.چون شما می پذیرید که همین قوانین که حداقل از زمان بینگ بنگ بوده اند می توانند دنیا را شکل بدهند و حیات پدید بیاورند و نیازی به مداخله یک موجود هوشمند و با شعوری نیست که دست در نظام خلقت ببرد.همانطور که دست در نظام طبیعت برده و مرده را زنده می کند و معجزه ی عیسی اش می کند.

توجه داشته باشید که حتی اگر اثبات شود این قوانین ازلی هستند باز به معنای بی نیازی به خدا نیست (دقت کنید). زیرا از نظر اسلامی رابطه بین جهان و خدا مانند رابطه بین ساعت ساز و ساعت نیست، که بعد از ساخت ساعت دیگر نیازی به ساعت ساز نباشد، بلکه رابطه بین خدا و این جهان مانند رابطه بین اراده است و اعمال ارادی، مانند رابطه بین خورشید است و نور خورشید، مانند رابطه بین فرد است و سایه اش، مانند رابطه بین شی است و تصویرش در آینه و ... که دومی تا زمانی هست که اولی باشد، و اگر یک آن رابطه اولی با دومی قطع شود، دومی نیز نیست خواهد شد

سلام

Masood11;795022 نوشت:
خب آیا اونایی که این حرفو زدن، امتحانشم کردن!؟ یعنی مثلا یه دنیای کوچیک بسازن که یکی از قوانینش با الان متفاوت باشه!! قطعا نمیتونن، چون چیزیه که شده!! قوانین جهان هر جوری که بود، باز یه عده همین حرفو میزدن! در واقع اونا فقط میخوان رو قسمت تاریک مطلب زوم کنن، تا نظرشونو به اثبات برسونن!! در حالی که برای اثبات چیزی، باید طبق قسمت روشن اون نظر داد، وگرنه میشه همون هیولایی که تو تاریکی منتظرمونه و با نورم ناپدید میشه!!

اونایی که این حرفو زدن دانشمندان هست که بر اساس محاسبات ریاضی و فیزیکی به این نتیجه رسیدن، نیازی به امتحانش نیست. قسمت تاریکی وجود نداره، این علم هست که داره میگه اگر مثلا ثابت کیهانی در حد یک میلیاردم کمتر یا بیشتر بود اساسا ماده بوجود نمی امد، کهکشان و ستاره و سیاره و زمین و حیاتی بوجود نمیومد که بعد یه عده همین حرفو بزنن

The fine-tuned Universe is the proposition that our Universe is remarkably well suited for life, to a degree that is unlikely to happen by mere chance. A number of scientists have noted that if some of the fundamental physical constants were to vary slightly, the establishment and development of matter, astronomical structures, elemental diversity, or life, as we know it would not have happened

Masood11;795022 نوشت:
خدایی که فقط اول بازی توپو انداخته وسط و در حال تماشاست! هیچ دخالتی هم نمیکنه! توی تمام ادیانی که میشناسم، خدا توی میدونه و همیشه داره بازی میکنه!!

قبلا گفتم که چنین نتیجه ای ناشی از برداشت اشتباهی هست که غالبا از خدا وجود داره، در پست بالا توضیح دادم

+

L.E.O;794930 نوشت:
... اما اینکه میفرماید دیگه چه نیازی بخدا هست، باید بگم که این سوال ناشی از برداشت اشتباهی هست که از خدا وجود داره و اون اینکه زمان برای خدا هم وجود داره!! و مثه یه بنا که یه ساختمان رو میسازه و دیگه نیازی به بنا نیست، بعد از پیداش جهان هم دیگه نیازی بخدا نیست، در صورتی که رابطه خدا با جهان مثه رابطه بنا با ساختمان نیست، اساسا برای خدا زمان معنی نداره، قبل و بعد از خلقت جهان معنی نداره، این ما هستیم که برای درک هر چیز مجبوریم اون رو زمان مند کنیم، رابطه حقیقی جهان با خدا بشکلی هست که اگر یک لحظه این رابطه قطع بشه جهان نیست خواهد شد، خدا هر آن در حال خلق جهان هست، چیزی شبیه رابطه بین اراده شما و حرکت دستتون، که اگر یک آن این رابطه قطع بشه، حرکت دستتون هم از بین خواهد رفت ..

عامل;795038 نوشت:
سلام مجدد

این اعتقاد صحیح به نظر نمیرسد!
ایمان قلبی باید پشتوانه عقلی داشته باشد، اگر شما خدا را از ابتدا با دل بپذیرید، مساله را نسبی خواهید کرد و هر کس میتواند خدا پرست یا بی خدا باشد و خداوند هم در آخرت هیچ حجتی بر علیه خدا ناباوران نخواهد داشت. در حالی که واقعیت بر خلاف اینست...
لطفا به تاپیک های مربوطه مراجعه کنید:Narahat az:

سلام جناب عامل

شاید بنده نتوانستم منظورم را بخوبی برسانم، بنظر من عقل هیچ گاه نمیتواند به تنهایی به خدا پی ببرد، هیچ دلیل عقلی نمیتوان یافت که عقل را در گوشه رینگ گیر بیندازد و مجبور کند که وجود خدا را بپذیرد، عقل همیشه میتواند راه گریز بیابد، عقل میتواند در همه چیز شک کند، انسان اگر اراده کند میتواند حتی در بدیهی ترین بدیهیات شک کند، عقاید ایده آلیست ها و افرادی مانند شوپنهاور گواه این ادعا است، در خود قرآن میگوید آنان که قلبشان مریض است هر کاری کنی ایمان نخواهند آورد، معجزه زا خواهند گفت جادوست، پیامبر را خواهند گفت دیوانه است یا بدنبال قدرت و ...، مطمین باشید دلیل انکار بسیاری از این منکران، دلایل عقلی بوده، اگر ادعای پیامبران را صرفا در ترازوی عقل بسنجید، در همه آنها، بلا استثنا میتوان شک کرد.

تنها چیزی که میتواند عقل را مهار و آرام کند، قلب است و ادراکات و دریافت های حضوری و قلبی، به همین دلیل است که قران وقتی میخواهد منکران را مذمت کند میگوید قلبشان مریض است و سنگ شده نه عقلشان، ترکیب عقل و قلب است که میتواند انسان را بخدا برساند و ایمان را در قلبش بوجود بیاورد. همینکه تا کنون هیچ دلیل عقلی مطرح نشده که بتواند حجت را بر همه تمام کند خود نشانه این است که عقل به تنهایی کافی نیست. عقل ما را تا جایی میرساند، اما بقیه راه را دیگر نمیتوان با عقل رفت، در این دوراهی هاست که از نظر اسلام اگر کسی روح و قلبش را با تقوا و دوری از گناه پاک نگاه داشته باشد به سمت خدا خواهد رفت و انکه قلبش زنگار گرفته باشد به سمت دیگر خواهد رفت ...

L.E.O;795046 نوشت:
باز سوال پابرجاست! یک پله عقب تر میرویم و باز به همان سوال میرسیم! چرا باید از ازل اینگونه باشند، نه طور دیگر، که در نهایت به پیدایش جهان و حیات و انسان ختم شود؟

سلام و عرض ادب.خوب من هم سوالاتی پرسیدم که مثلا چرا خدا خداست و اینها.در واقع از این بابت آن سوالات را می پرسیدم که نشان دهم این سوالی که الان شما می پرسید خیلی صحیح نیست.
من از شما پرسیدم که چرا خدا تمام صفات کمالی را دارد.چرا خدا بی نهایت است.این سوال را در مقابل این سوال شما می پرسم که می گویید چرا قوانین باید از ازل اینگونه باشند.حالا من یکبار دیگر این سوال را می پرسم.شما از یک دیدگاه صحیح تر به این سوال نگاه کنید و پاسخ دهید.چرا خدا تمام صفات کمالی را داراست.چرا از ازل بی نهایت و تمام صفات کمالی را دارد.فقط حواستان باشد که برای پاسخ به این دنیا و جهان اشاره نداشته باشید.اصلا فرض کنید همچین جهانی هنوز موجود نیست.و پدید نیامده.چرا یک خدای بی نهایت موجود است؟با تمام صفات کمالی؟مهربان، بخشنده، خالق....؟؟

L.E.O;795046 نوشت:
زیرا از نظر اسلامی رابطه بین جهان و خدا مانند رابطه بین ساعت ساز و ساعت نیست، که بعد از ساخت ساعت دیگر نیازی به ساعت ساز نباشد، بلکه رابطه بین خدا و این جهان مانند رابطه بین اراده است و اعمال ارادی، مانند رابطه بین خورشید است و نور خورشید، مانند رابطه بین فرد است و سایه اش، مانند رابطه بین شی است و تصویرش در آینه و ... که دومی تا زمانی هست که اولی باشد، و اگر یک آن رابطه اولی با دومی قطع شود، دومی نیز نیست خواهد شد

ولی شما با بیان این اعتقاد که قوانیی که از زمان بینگ بنگ بوده اند می توانند پدید آورنده حیات باشند و نیازی نیست که خدا در نظام طبیعت دست ببرد.آیا به همان خدای ساعت ساز اشاره نداشته اید؟از ثانی وقتی قوانین را خدا بگیریم.می توانیم در مورد قوانین این را بگوییم.یعنی همه پدیده ها و همه ماده و همه فعل و انفعالات وابسته اند به قوانین و رابطه ی بین قوانین و پدیده ها و حیات و فعل و انفعالات مانند رابطه بین خورشید و نور خورشید است.مگر اینکه بگویید که خود قوانین هم باید وابسته باشند به یک موجودی.که می گوییم چرا؟؟همانطور که خدا وابسته به چیزی نیست.قوانین هم وابسته به چیزی نیستند

پارسا مهر;795052 نوشت:

سلام و عرض ادب.خوب من هم سوالاتی پرسیدم که مثلا چرا خدا خداست و اینها.در واقع از این بابت آن سوالات را می پرسیدم که نشان دهم این سوالی که الان شما می پرسید خیلی صحیح نیست.
من از شما پرسیدم که چرا خدا تمام صفات کمالی را دارد.چرا خدا بی نهایت است.این سوال را در مقابل این سوال شما می پرسم که می گویید چرا قوانین باید از ازل اینگونه باشند.حالا من یکبار دیگر این سوال را می پرسم.شما از یک دیدگاه صحیح تر به این سوال نگاه کنید و پاسخ دهید.چرا خدا تمام صفات کمالی را داراست.چرا از ازل بی نهایت و تمام صفات کمالی را دارد.فقط حواستان باشد که برای پاسخ به این دنیا و جهان اشاره نداشته باشید.اصلا فرض کنید همچین جهانی هنوز موجود نیست.و پدید نیامده.چرا یک خدای بی نهایت موجود است؟با تمام صفات کمالی؟مهربان، بخشنده، خالق....؟؟

سلام

قبلا در پست 491 نظرم رو درباره این سوال گفتم

+

توجه کنید که وجود همیشه بوده، ازلی هست و ابدی، پس نیازی به خالق نداره، این وجود مرتبه داره، و در شدیدترین درجه اش تمام کمالات رو داره، در واقع در شدیدترین درجه وجود تمام کمالات مانند شعور، قدرت، رحم، زیبایی و ... عین وجود میشن، چون نقطه مقابل این کمالات، عدم هست، مثلا ضعف نبود قدرت هست، جهل نبود علم است و ... بنابراین چون در شدیدترین مرتبه وجود، همه وجود است و عدمی نیست، بنابراین همه کمال است، این شدیدترین مرتبه وجود، خداست ...

L.E.O;795054 نوشت:
قبلا در پست 491 نظرم رو درباره این سوال گفتم

ولی ممنون می شوم شما یکبار دیگر امکان دارد به سوال پاسخ دهید.فقط در پاسختان اشاره ای به دنیا نداشته باشید.اگر خدا نبود از نظر شما دنیا هم نبود.پس شما به این سوال پاسخ بدید که چرا خدا خداست و چرا بی نهایته و چرا تمام صفات کمالی را داره.بدون اینکه به دنیا اشاره داشته باشید.یعنی پاسخ شما به این جنس بود که خواستید از دنیا نتیجه بگیرید که خدا چگونه است.
مثلا ما یک آبی در اتاق می بینیم.بعد از اون آب نتیجه می گیریم که موجودی خیس به اتاق رفته و بعد می گیم حتما اون موجود خیسه.نتیجه گیری شما و استدلال شما اینطور بود.چرا خدا وجود محضه؟
ولی شما دنیا را ندید بگیرید.فکر کنید که دنیایی نیست.بگویید که چرا خدا وجود محض است.چرا اصلا خدا خداست؟چرا وجود دارد؟؟
L.E.O;795054 نوشت:
توجه کنید که وجود همیشه بوده، ازلی هست و ابدی، پس نیازی به خالق نداره،

خوب چرا وجود همیشه بوده؟همونطور که وجود همیشه بوده می تونیم بگیم که قوانین این دنیا همیشه بودن.البته شما مباحثی که در مورد وجود بیان داشتید انحراف از بحث است.شما می خواستید بگویید که تکامل تصادفی نمی تواند باشد پس خدای با شعوری و فهیمی هست.ولی من خواستم بگویم که همچین نتیجه ای گیری درست نیست.البته بدون در نظر گرفتن بحث وجود که در دیدگاه دانشمندان غربی جای ندارد.دیگر ما بحث وجود رو وسط نکشیدیم.ولی شما می خواهید بحث وجود رو هم وسط بکشید.اینطور بحث خیلی داستان دار می شه و مفصل.

پارسا مهر;795059 نوشت:

ولی شما دنیا را ندید بگیرید.فکر کنید که دنیایی نیست.بگویید که چرا خدا وجود محض است.چرا اصلا خدا خداست؟چرا وجود دارد؟؟

کاری به دنیا نداریم، فرض کنید اصلا این دنیا نیست، وجود که هست، نمیشود که وجود هم نباشد، این وجود که همیشه بوده و خواهد بود در شدیدترین مرتبه اش خداست.

نقل قول:
خوب چرا وجود همیشه بوده؟همونطور که وجود همیشه بوده می تونیم بگیم که قوانین این دنیا همیشه بودن

چون وجود همیشه هست، اینکه دیگه دلیل نمیخواد، شما انتظار دارید وجود هم نباشه و بعد چیزی بیاد وجود رو بوجود بیاره، خب اونچیز قبل از وجود، چطور میتونسته وجود داشته باشه که بعد وجود رو بوجود بیاره؟!
قوانین که وجود مستقل ندارن که گفته بشه قوانین همیشه بودن، قوانین وابسته به وجودهای دیگه هستن، وجودشون از نوع وجود وابسته و ربطی هست نه مستقل باید چیزی های وجود داشته باشن که بینشون قانون بوجود بیاد، وجود و قانون دو چیز متفاوت هستن و اصلا قابل مقایسه نیستن

پارسا مهر;795059 نوشت:
ولی من خواستم بگویم که همچین نتیجه ای گیری درست نیست.البته بدون در نظر گرفتن بحث وجود که در دیدگاه دانشمندان غربی جای ندارد.دیگر ما بحث وجود رو وسط نکشیدیم.ولی شما می خواهید بحث وجود رو هم وسط بکشید.اینطور بحث خیلی داستان دار می شه و مفصل.

بهرحال هر اعتقادی ریشه ای دارد، شما وقتی میپرسید من هم باید نظرم را بگویم که بحث به اینجا کشیده شد، ما کاری به نظر دانشمندان غربی نداریم، آنها در حد ماده رو مورد مطالعه قرار میدهند، در حالی که بحث از خدا خارج از محدوده ماده است و اگر قرار بود طبق نظر دانشمندان غربی پیش برویم که دیگر نباید در مورد خدا بحث میکردیم

L.E.O;795069 نوشت:
ون وجود همیشه هست، اینکه دیگه دلیل نمیخواد، شما انتظار دارید وجود هم نباشه و بعد چیزی بیاد وجود رو بوجود بیاره،

اصلا خود وجود هم اشکالی دارد نباشد؟شما چرا اسرار دارید که وجود باید وجود داشته باشد.همیشه، خوب در مورد قوانین هم همین را می توانیم بگوییم؟اصلا شما این ها را در نظر نگیرید.شاید من منظورم رو درست نمی تونم برسونم.
سوال دومم اینه که چرا خدا باید تمام صفات کمالی رو در حد اعلی داشته باشه؟چه اشکالی داره ناقض باشه و بعضی صفات کمالی رو نداشته باشه؟چیزی که همه صفات کمالی رو در حد اعلی نداره چرا نمی تونه خدا و واجب الوجود باشه؟

در هر حال، حرف بنده این است که سوال کردن از این که چرا قوانین باید اینگونه می بودن که دقیقا همچین حیات و دنیایی پدید بیاید، همانقدر چالشی است که بپرسید چرا خدا هست.چرا باید خدا باشد،چرا خود وجود در برترین درجه اش باید باشد، چرا خدا تمام صفات کمالی را داشته باشد؟....والی آخر....

پارسا مهر;795072 نوشت:
اصلا خود وجود هم اشکالی دارد نباشد؟شما چرا اسرار دارید که وجود باید وجود داشته باشد.همیشه، خوب در مورد قوانین هم همین را می توانیم بگوییم؟اصلا شما این ها را در نظر نگیرید.شاید من منظورم رو درست نمی تونم برسونم.
سوال دومم اینه که چرا خدا باید تمام صفات کمالی رو در حد اعلی داشته باشه؟چه اشکالی داره ناقض باشه و بعضی صفات کمالی رو نداشته باشه؟چیزی که همه صفات کمالی رو در حد اعلی نداره چرا نمی تونه خدا و واجب الوجود باشه؟

در هر حال، حرف بنده این است که سوال کردن از این که چرا قوانین باید اینگونه می بودن که دقیقا همچین حیات و دنیایی پدید بیاید، همانقدر چالشی است که بپرسید چرا خدا هست.چرا باید خدا باشد،چرا خود وجود در برترین درجه اش باید باشد، چرا خدا تمام صفات کمالی را داشته باشد؟....والی آخر....


همونطور که قبلا هم گفتن بنظرم بهترین و قانع کننده ترین جواب به این سوالات زمانی حاصل میشه که خود فرد مستقیما و بصورت حضوری این مسایل رو تجربه کنه چون استدلالات عقلی نمیتونن کاملا یقین آور باشن ...

[="Arial"][="Blue"]سوال:
الف) آیا یافته های باستان شناسان که قدمت انسان هوشمند را چندین هزار سال پیش معرفی می کند با ادعای ادیان ابراهیمی که خلقت و حبوط حضرت آدم(علیه السلام) را حدود هفت هزار سال پیش میدانند، قابل جمع است؟
ب) آیا تکامل انسان از موجودی ضعیف(در ابتدای خلقت) به موجود قوی و هوشمند(انسان کنونی) با هدف خلقت بودن او سازگار است؟

پاسخ:
پیچیدگی و تکاملی بودن جهان دلیل بر اتفاقی بودن آن نیست، بلکه به معنی دلایل متعدد داشتن است. تکامل انسان در یک پروسه پیچیده و طولانی نه تنها دلالت بر اتفاقی بودن آن نمی کند، بلکه هدفمندی آنرا بیشتر تقویت می کند، که چطور خالقی دانا و بصیر در یک شرایط خاص، مخلوقی را به این سمت هدایت کرده و او را دارای چنین قابلیتی نموده است.

نظریه تکامل با هیچ یک از عقاید و مبانی فکری متدینان به ادیان توحیدی از جمله اسلام، ناسازگاری ندارد، چرا که در هر صورت متحرک به محرک و مخلوق به خالق نیاز دارد.(1)

علامه طباطبایی ذیل آیه شریفه: وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَئكَةِ إِنىّ‏ِ جَاعِلٌ فىِ الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَ تجَْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَ نحَْنُ نُسَبِّحُ بحَِمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنىّ‏ِ أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ(2)؛ و [ياد كن‏] هنگامى كه پروردگارت به فرشتگان فرمود: مسلماً من جانشينى در زمين قرار خواهم داد. گفتند: آيا كسى را در آن قرار مى‏ دهى كه فساد مى‏ كند و خون مى‏ ريزد؟! در حالى كه ما تو را همراه با سپاس و ستايشت تسبيح مى‏گوييم و تقديس مى‏ كنيم. [پروردگار] فرمود: من [واقعيات و اسرارى از قرار گرفتن اين جانشين در زمين‏] مى ‏دانم كه شما نمى‏ دانيد.
می فرماید: اگرچه قرآن كريم به طور صريح، متعرّض اين نشده كه پيدايش انسان در زمين، منحصر در همين دوره حاضر است كه ما در آن قرار داريم و يا دوره‌هاي متعددي داشته و دوره ما انسان‌هاي كنوني آخرين ادوار آن است، ولي ظاهرا از بعضي روايات و آيات استفاده مي‌شود كه پيش از خلقت آدم ابوالبشر (عليه‌السلام) انسان‌هايي (موجوداتي) در زمين زندگي مي‌كرده‌اند. (3)

همچنین در تفسير عياشى از امام صادق (علیه السلام) روايت كرده كه فرمود: اگر ملائكه موجودات زمينى را قبلا نديده بودند، كه خونريزى كردند، از كجا گفتند: أَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ؟

برخی از مفسران معتقدند پيشگويى فرشتگان بخاطر آن بوده كه آدم نخستين مخلوق روى زمين نبود، بلكه پيش از او نيز مخلوقات دگرى بودند كه به نزاع و خونريزى پرداختند پرونده سوء پيشينه آنها سبب بدگمانى فرشتگان نسبت به نسل آدم شد.(4)

در این رابطه روایاتی نیز دال بر وجود انسانهایی قبل از حضرت آدم(علیه السلام) وجود دارد که به دو نمونه اشاره میشود:
1.محمدبن مسلم از امام باقر(علیه السّلام) روایت كرده كه حضرت فرمود: خداوند از روزی كه در زمین بنای آفرینش را نهاد هفت عالم آفرید كه آنها از فرزندان آدم به حساب نمی‌آمدند، آنها را از زمین آفرید و پی در پی بر آن ساكن شدند و سرانجام منقرض شدند. پس آدم ابوالبشر (پدر بزرگ نسل حاضر) را آفرید و فرزندان او را از نسل او خلق كرد، به خدا سوگند هیچ‌گاه بهشت از ارواح مؤمنان خالی نبوده و آتش از ارواح كافران و گنهكاران خالی نمانده است. (5)

2.جابر بن يزيد، می گوید: از امام باقر(علیه السلام) تفسير قول خدای عزّ و جلّ را پرسيدم که می فرماید:«آيا درمانده شديم به آفرينش نخست بلكه آنان هر روز در پوششى از آفرينشى تازه‏ اند » (6) ؛ امام پاسخ فرمودند: اى جابر تأويلش اين است كه چون خدای عزّ و جلّ اين خلق را پايان دهد و اين عالم را ؛ و اهل بهشت در بهشت جا كنند، و اهل دوزخ در دوزخ، خدا ی عزّ و جلّ عالمی غیر اين عالم از نو بيافريند، و عالمی نو به پا می کند بدون ‏نر و ماده ای ،که او را می پرستند و يگانه می شناسند، و زمينى جز اين زمين براى آنها بيافريند كه روى آن باشند، و آسمانى جز اين آسمان كه بر آنها سايه كند. شايد تو پندارى كه خدا ی عزّ و جلّ فقط اين يك عالم را آفريده، يا اينكه خدای عزّ و جلّ آدمى جز شما نيافريده است؟! آرى به خدا سوگند البته خدا ی تبارك و تعالى هزار هزار عالم و هزار هزار آدم (ابو البشر) آفريده و تو دنبال اين همه عالمها و اين همه آدميانى.(7)

بنابراین آیات و روایات منافاتی با یافته های علمی در مورد انسانهای اولیه نداشته بلکه این یافته ها مطابق با نقل و شریعت است.
اما در مورد آیاتی که انسان را محور هستی بیان کرده است، خطاب آیات و روایات به همین نسل کنونی و هوشمند است، که قادر است از نظر روحی تا جایی پیش رود که هیچ موجودی به آن دست نیافته است. بنابراین انسان هوشمند از بین دیگر مخلوقات به عنوان خلیفه الهی انتخاب شده و این شایستگی را برای صعود را پیدا کرده است. همانطور که خداوند می فرماید: إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً؛ ما اين امانت را بر آسمانها و زمين و كوه‏ها عرضه داشتيم، از تحمل آن سرباز زدند و از آن ترسيدند. انسان آن امانت بر دوش گرفت، كه او ستمكار و نادان بود.(8)

صاحب تفسیر نمونه ذیل این آیه می نویسد: «امانت الهى» همان قابليت تكامل به صورت نامحدود، آميخته با اراده و اختيار، و رسيدن به مقام انسان كامل و بنده خاص خدا و پذيرش ولايت الهيه است. اما منظور از «عرضه داشتن» اين امانت به آسمانها و زمين و كوهها همان مقايسه نمودن است يعنى هنگامى كه اين امانت، با استعداد آنها مقايسه شد آنها به زبان حال و استعداد عدم شايستگى خويش را براى پذيرش اين امانت بزرگ اعلام كردند. به اين ترتيب آسمانها و زمين و كوهها همه با زبان حال فرياد كشيدند كه حمل اين امانت از عهده ما خارج است.
ولى انسان آن چنان آفريده شده بود كه مى‏توانست تعهد و مسؤوليت را بر دوش كشد، و ولايت الهيه را پذيرا گردد، و در جاده عبوديت و كمال به سوى معبود لايزال سير كند، و اين راه را با پاى خود و با استمداد از پروردگارش بسپرد. البته اين پذيرش يك پذيرش قراردادى و تشريفاتى نبوده، بلكه پذيرشى است تكوينى بر حسب عالم استعداد. اما توصيف انسان به «ظلوم» و «جهول» به خاطر فراموش كارى غالب انسانها و ظلم كردن بر خودشان و عدم آگاهى از قدر و منزلت آدمى است، همان كارى كه از آغاز در نسل آدم به وسيله «قابيل» و خط قابليان شروع شد و هم اكنون نيز ادامه دارد.(9)


[/HR]1. مطهری، مجموعه آثار، ج4، ص248- جوادی آملی، تسنیم، ج14، ص429.
2. بقره/30.
3. الميزان ، ج 4، ص 222.
4. تفسير نمونه، ج‏1، ص: 175.
5. تفسیر برهان، ج5، ص132.
6. ق/ 15.
7. بحار الانوار ، ج8 ، ص 375.
8. احزاب/72.
9. برگزيده تفسير نمونه، ج‏3، ص: 637.
[/]
موضوع قفل شده است