امام صادق فرمود:پرستو را نکشید.پرسیدند چرا؟فرمود...
تبهای اولیه
با سلام یک سخنرانی از آقای اسماعیل پور آماده کردم برای شما.
متن سخنرانی: امام صاق فرمود پرستو را نکشید ...
با سلام
درحديث ديگر منقول است كه روزى حضرت صادق (عليه السلام ) بخانه اسماعيل فرزند خود آمدند ديدند كه فاخته را در قفس كرده و فرياد مى كند حضرت فرمود كه ايفرزند چه باعث شده است تورا كه اين فاخته را نگاه داشته مگر نميدانى كه نفرين ميكند صاحب خانه را پس آنرا نيست كنيد پيش از آنكه آن شمار نيست كند.
درحديث معتبر منقول است كه روزى حضرت صادق (عليه السلام ) نشسته بودند شخصى گذشت و پرستك كشته در دست داشت حضرت بر جستند و آنرا از دست او گرفته بر زمين زدند و فرمودند كه آيا عالم شما امر كرده است شمارا كه اين مرغ را بكشيد يا فقيه شمابدرستى كه خبرداد مرا پدرم از جدش كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم ) نهى فرمود ازكشتن شش جانور مگس عسل و مورچه وزغ و صرد و هدهد و پرستك امامگس عسل زيرا كه پاكيزه ميخورد و پاكيزه از اوجدا ميشود و آنست چيزيكه خدا باووحى كرده است كه نه ازجن است و نه از انس در آنجا كه فرموده است وَاِذْ اَوْحى رَبُّكَ اِلَى النَّحْلِ واما مورچه زيرا كه قحطى در زمان حضرت سليمان بهم رسيد و بطلب باران آنحضرت با اصحاب خود بيرون رفتند ناگاه مورچه را ديد آنحضرت كه بر پا ايستاده ودست بآسمان دراز كرده و ميگويد پروردگارا مارا از جمله آفريدهائى توئيم واز روزى تو بى نياز نيستيم پس روزى ده بما از نزد خود و مارا مگير بگناهان بى خردان از فرزندان آدم پس حضرت سليمان گفت كه برگرديد كه حقتعالى بدعاى ديگرى شمارا باران داد و اما وزغ زيرا كه چون نمرود آتش براى حضرت ابراهيم (عليه السلام ) افروخت جانوران زمين از خدا رخصت طلبيدند كه آب بر آن آتش بريزند حقتعالى هيچ يك را رخصت نفرمود بغير ازوزغ پس دوثلث آن از آتش سوخت و يك ثلث باقى ماند واما هدهد زيرا كه آن دليل حضرت سليمان (عليه السلام ) بود بسوى ملك بلقيس و اما صرد مرغيست كه سر بزرگى دارد و گنجشك را شكار ميكند زيرا كه راهنماى حضرت آدم بود از بلاد سر انديب تا بلاد جده يكماه واما پرستك زيرا كه گرديدن آن در هوا براى تاءسف و اندوهيست كه بر مظلوميت اهل بيت رسالت پناه عليهم السلام دارد و تسبيحش خواندن سوره حمد است مگر نمى بينى كه در آخر خوانندگى ميگويد وَلاالضّالينَ.
درحديث معتبر از حضرت امام رضا (عليه السلام ) منقول است كه در هربال هدهد بزبان سريانى نوشته است كه آلُ مُحَمَّدٍ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ يعنى آل محمد بهترين خلايقند.
در حديث ديگر ازحضرت على بن الحسين منقول است كه آن كاكلى كه بر سر جوجه است از دست ماليدن حضرت سليمان بهم رسيده است زيرا كه روزى نرى باماده خود خواست كه جمع شود وماده مضايقه ميكردنر گفت كه ميخواهم فرزندى بهم رسد كه خدا را ياد كند پس ماده راضى شد چون خواست كه تخم بگذارد نر گفت كه تخم را كجاميگذارى گفت كه ميخواهم دور از راه بگذارم نر گفت كه اگر نزيديك راه بگذارى بهتر است كه اگر كسى بيايد گمان كند كه براى دانه چيدن باينجا آمده ، آن چنين كرد چون نزيك شد كه جوجه را بيرون آورد ناگاه ديدند كه حضرت سليمان با لشكرش ميايند و مرغان بر سرش سايه كرده اند ماده گفت كه اينك سليمان با لشكرش رسيد و ميترسم كه ماوتخم ما را پامال كنند نر گفت كه حضرت سليمان مرد رحيم مهربانيست آيا نزد تو چيزى هست كه براى جوجه خود پنهان كرده باشى گفت بلى ملخى دارم كه از تو پنهان كرده ام براى جوجه خودآيا تو چيزى براى جوجه خود ذخيره كرده نر گفت بلى من خرمائى دارم ماده گفت كه پس تو خرماى خود را بردار و من ملخ را برميدارم و هر دو بخدمت سليمان ميرويم وهديه خود را ميگذاريم و حاجت خود را عرض ميكنيم و سليمان هديه را دوست ميدارد پس نر خرما را در منقال گرفت و ماده ملخ را بچنگال گرفت و هردو پرواز كردند و بنزد حضرت سليمان آمدند و آنحضرت بر روى تخت خود نشسته بود چنو ايشان را ديد دستها را گشودند نر بر دست راست آنحضرت نشست و ماده بر دست چپ و حضرت از حال ايشان سؤ ال فرمود، قصه خود را نقل كردند سليمان هديه ايشان را قبول نمود و لشكر خود را ازجانب تخم ايشان بجانب ديگر گردانيد و دست بر سر ايشان ماليد و دعا كرد براى ايشان ببركت
درحديث ديگر منقول است كه حضرت امام زين العابدين (عليه السلام ) در چنين حالى فرمودند كه اينها تسبيح پروردگار خود ميگويند و طلب روزى خود را از خدا ميكنند.
نويسنده : علامه محمد باقر مجلسى ره
سلام خیلی جالب بود
من یادمه یه تیرکمون در بچگی ساخته بودم که برم شکار... اما هیچ پرنده ای ندیدم که بزنم گفتم محض آزمایش یه پرستو که توی انبارمون لونه داشت بزنیم ببینم قدرتش چطوره!
پرتاب اولبن سنگ همان و سرخ شدن پشت دستم بر اثر پس زدن زه کمان همان!!! (خیلی درد داشت!)
اون روز من فهمیدم که چرا مادر بزرگم دائم می گفت پرستو رو نمیزنن...!(می گفتن حکم سید رو داره!)