امامت و خلافت بعد از بیامبر شورایی یا منصوب از طرف خدا

تب‌های اولیه

83 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

شریعت عقلانی;321843 نوشت:
با سلام.
خوب برخی می گویند باید حجت های الهی همیشه در زمین باشند و از انوار مطهرشان اهل زمین بهره ببرند. حال سوال اینجاست آیا همه از انوار اولیا خدا بهره بردند؟ آیا امروزه که شیعه معتقد است امام زمان (عج) وجود دارد چند نفر از ایشان بهره مندند؟ آیا اصلا برای من نوعی لازم شرعی است که امام زمان را ببینم؟

بحث این تایپیک بر سر وجود و یاعدم وجود حجت بر روی زمین نیست. سخن بر سر چگونگی تعیین جانشین پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است.

شیعه معتقد است همچنان که امر نبوت به دست مردم نیست و مردم راهی به سوی تعیین آن ندارند؛ در امامت که جانشینی رسول صلی الله علیه وآله است نیز امر بدین صورت خواهد بود، یعنی امام نیز منصوب از جانب خداست که توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه واله به مردم معرفی می گردد.

واین در حالی است که اهل سنت چنین اعتقادی ندارند و در این دیدگاه امامت فاسق نیز مشروعیت پیدا می کند .

از آنجا که بحث ما بحثی عقلی است سخن بر سر آن است که کدام دیدگاه سعادت بشر را تضمین می نماید انتصاب الهی یا انتخاب مردمی؟

موفق باشید.


با سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان گرامی

این سومین باری است که این تذکر داده می شود

متاسفانه برخی دوستان بجای اینکه به اصل سوال بپردازند مطالبی را بیان می دارند که اصلا ارتباطی با عنوان موضوع ندارد.

سوال بر سر مبنای دو اعتقاد است و چرایی این دو دیدگاه.
دیدگاه نصب و انتخاب از جانب خدا و دیدگاه انتخاب از جانب مردم.

اگر امامت بر اساس انتصاب الهی است دلیل بر این امر چیست؟
اگر امامت بر اساس رای و انتخاب مردم است و مشروعیت خویش را از رای مردم می گیرد و امام وکیل مردم است بر اساس چه مبنایی است؟

واینکه بر اساس کدام دیدگاه سعادت دنیا و آخرت بشر تامین می گردد و کدام عقیده براساس حکم عقل است.

بنابراین سخن بر سر مبنای دو قول است لذا دوستان عزیز در این تایپیک به این امر توجه بفرمایند و خارج از موضوع مطلب ارسال ننمایند.

موفق باشید.

شریعت عقلانی;322537 نوشت:
با سلام مجدد و تشکر بابت پاسخ گویی شما جناب بقیه السلام.
البته بنده هنوز پاسخ خود را دریافت نکرده ام. چرا در ادامه آیه رسول از اولی الامر جدا شد؟
وقتی در آیه بر ای خدوند و رسول هر کدام یک اطیعوا آورده شده است نشان می دهد اطاعت از خدا با اطاعت از رسول فرق می کند. حتما باید تفاوتی در میان باشد. وگرنه می گفت اطیعوا الله والرسول.
و من الله توفیق

با سلام و عرض ادب

دوستان گرامی این بحث را در این تایپیک پیگیری نمائید:

http://www.askdin.com/thread26073.html

موفق باشید.

صدرا;322788 نوشت:
اگر امامت بر اساس انتصاب الهی است دلیل بر این امر چیست؟ اگر امامت بر اساس رای و انتخاب مردم است و مشروعیت خویش را از رای مردم می گیرد و امام وکیل مردم است بر اساس چه مبنایی است؟

اگر بر اساس شورا طبق آیه (وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ) باشد خوب ابوبکر خلیفه بوده طبق شورا که شورا و مشورت در اسلام بسیار مهم بوده و پیامبری که به قول شیعه معصوم بوده و عاری از هرگونه خطا به مشورت با صحابه فرمان داده شده (شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ) که این یعنی لزوم شورا حتی برای معصوم!
و اگر بر اساس انتصاب الهی باشد باز هم طبق احادیث که بخشی در زیر آمده ابوبکر باید خلیفه میشد که شد!
پس در هر صورت (مشورتی یا انتصابی) امری که اتفاق افتاده (انتخاب ابوبکر از طرف مردم یا خدا) صحیح بوده و نیازی به این بحث ها نیست!

استدلال;322793 نوشت:
اگر بر اساس شورا طبق آیه (وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ) باشد خوب ابوبکر خلیفه بوده طبق شورا که شورا و مشورت در اسلام بسیار مهم بوده و پیامبری که به قول شیعه معصوم بوده و عاری از هرگونه خطا به مشورت با صحابه فرمان داده شده (شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ)

با سلام وعرض ادب

دوست بزرگوار

اولا: موضوع این تایپیک بحثی عقلی است و نه نقلی، توجه بفرمائید.

ثانیا: استشهاد به این آیه فرع بر این است که (وشاورهم فی الامر) شامل این مصداق شود در حالی در شمولیت آن بحث است.علاوه بر اینکه در تعیین خلیفه اول مشورتی صورت نگرفت، که می توانید به تایپیک مربوط به آن مراجعه نمائید ودر آنجا مساله را پیگیری نمائید.

لذا بار دیگر از همه دوستان می خواهم که هر بحثی را در جایگاه آن طرح نمایند تا ما ناچار به حذف مطالبی که دوستان زحمت کشیده اند نشویم.

موفق باشید.

صدرا;322795 نوشت:
اولا: موضوع این تایپیک بحثی عقلی است و نه نقلی، توجه بفرمائید.

پس لطفا بحث های صفحه دو و یک که مربوط به خودتان و رحیق مختوم هست را ویرایش کنید!! چون نقلی است!

صدرا;322789 نوشت:
با سلام و عرض ادب دوستان گرامی این بحث را در این تایپیک پیگیری نمائید: « شبهه ای درباره آيه اطاعت » موفق باشید.

با سلام. بله شما درست می فرمایید. بنده هم اصراری بر بحث در این مورد نداشتم و در این مورد در 2 جا ایرادات عقلی گرفتم که هنوز پاسخ نگفتید.
شریعت عقلانی;321843 نوشت:
سوال اساسی تر : می دانیم بسیاری از پیامبران برای تفسیر و آموزش و تبلیغ شریعتی که پیامبران قبلی آوردند ظهور کردند. حال سوال اینجاست که اگر شریعت اسلام هم نیاز به تفسیر و آموزش و تبلیغ و ... داشت چرا نبوت ختم شد؟ اگر دین کاملا توسط پیامبر بر مردم عرضه شد پس امامت برای چیست؟

و
شریعت عقلانی;322537 نوشت:
حال سوالی دیگر خارج از آیه : مگر نه این است که بسیاری از انبیا تبلیغ کننده و تفسیر کننده شریعتی بودند که پیامبران پیشین بنا نهاده بودند. حال وظیفه امامان هم مگر غیر از این است. حال اگر نیاز به تفسیر و تبلیغ دین اسلام پس از رسول به وسیله افراد الهی باشد پس چرا نبوت ختم شد؟ خداوند می توانست 12 نبی دیگر هم بعد از رسول الله بفرستد تا شریعت کامل تر شود. آیا فلسفه خاتمیت نه این است که دیگر این روند که شخصی از طرف خدا بیاید و سخنش بواسطه شخصیتش حجت شرعی باشد ختم شده است؟

علت اینکه بحث حجت الهی را مطرح کردم به خاطر این بود که ما می گوییم همانطور که مدیریت جامعه اسلامی امروز بدون انتخاب مستقیم الهی و با انتخاب مردم دارد مدیریت می شود بعد از رسول هم می توانست اینچنین باشد.
در ضمن از اینکه بحث را مدیریت می فرمایید کمال سپاسگذاری را دارم.
و من الله توفیق

[="Black"]

شریعت عقلانی;322821 نوشت:
با سلام. بله شما درست می فرمایید. بنده هم اصراری بر بحث در این مورد نداشتم و در این مورد در 2 جا ایرادات عقلی گرفتم که هنوز پاسخ نگفتید.

و

علت اینکه بحث حجت الهی را مطرح کردم به خاطر این بود که ما می گوییم همانطور که مدیریت جامعه اسلامی امروز بدون انتخاب مستقیم الهی و با انتخاب مردم دارد مدیریت می شود بعد از رسول هم می توانست اینچنین باشد.
در ضمن از اینکه بحث را مدیریت می فرمایید کمال سپاسگذاری را دارم.
و من الله توفیق

سلام
باوجود پیغمبر خاتم هم دین کامل شد هم اخلاق
"انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق"
"الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا"
آیه 3 مائده
ملاحظه میکنید؟در روایت، پیامبر علت مبعوث شدن خود را اتمم مکارم الاخلاق می فرمایند و در ایه 3 مائده خدا میفرماید امروز کامل کردم برای شما دینتان را ...
پس با کامل شدن اخلاق و کامل شدن دین،دیگر نیازی به آمدن پیغمبری از جانب خدا نیست چرا که پیامبر خاتم تکمیل کننده آن چیزهایی بود که بشر نیاز داشت

استدلال;322793 نوشت:
اگر بر اساس شورا طبق آیه (وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ) باشد خوب ابوبکر خلیفه بوده طبق شورا که شورا و مشورت در اسلام بسیار مهم بوده و پیامبری که به قول شیعه معصوم بوده و عاری از هرگونه خطا به مشورت با صحابه فرمان داده شده (شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ) که این یعنی لزوم شورا حتی برای معصوم!
و اگر بر اساس انتصاب الهی باشد باز هم طبق احادیث که بخشی در زیر آمده ابوبکر باید خلیفه میشد که شد!
پس در هر صورت (مشورتی یا انتصابی) امری که اتفاق افتاده (انتخاب ابوبکر از طرف مردم یا خدا) صحیح بوده و نیازی به این بحث ها نیست!

خوب در این جا من سه تا سوال می پرسم امیدوارم که جواب بدهید

1-شرایط انتخابات تعیین شده یا نشده است ؟
2-انتخاب کننده ها تعیین شده اند یا نشده اند ؟
3-انتخاب شونده شرایطش تعیین شده یا نشده ؟

در ثانی بگویم که عده ی زیادی از صحابه مخالفت کردند

عمر بن خطاب اعتراف به مخالفت صحابه
حِينَ تَوَفَّى اللَّهُ نَبِيَّهُ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ[="red"] أَنَّ الأَنْصَارَ خَالَفُونَا[/]، وَاجْتَمَعُوا بِأَسْرِهِمْ فِي سَقِيفَةِ بَنِي سَاعِدَةَ، [="red"]وَخَالَفَ عَنَّا عَلِيٌّ وَالزُّبَيْرُ وَمَنْ مَعَهُمَا[/]
[="red"]صحیح البخاری ج 8 ص 26 ح 6830
[/]
و ثالثا :
فقال عمر: فَلاَ يَغْتَرَّنَّ امْرُؤٌ أَنْ يَقُولَ: إِنَّمَا [="red"]كَانَتْ بَيْعَةُ أَبِي بَكْرٍ فَلْتَةً وَتَمَّتْ[/]، أَلاَ وَإِنَّهَا قَدْ كَانَتْ كَذَلِكَ، وَلَكِنَّ اللَّهَ وَقَى شَرَّهَا، وَلَيْسَ مِنْكُمْ مَنْ تُقْطَعُ الأَعْنَاقُ إِلَيْهِ مِثْلُ أَبِي بَكْرٍ[="red"]، مَنْ بَايَعَ رَجُلًا عَنْ غَيْرِ مَشُورَةٍ مِنَ المُسْلِمِينَ فَلاَ يُبَايَعُ هُوَ وَلاَ الَّذِي بَايَعَهُ، تَغِرَّةً أَنْ يُقْتَلاَ.[/]
[="red"]صحیح بخاری ج 8 ص 168 ح 6830
[/]این جا داره عمر می گوید که خل[="red"]افت ابوبکر فلته بود یعنی يک چيزي که روش کار نشده و اتفاقي و غير مترقبه
که احتمال خطا درش زياد باشد[/]می گوید هر کس که به غیر ابوبکر بدون مشورت از مسلمانان اینخلافت را این گونه کند پس باید کشته شود
خوب از این جا ما چند نگته ای مفهمیم اینکه عمر خودش این گفته است که هر کس دیگر این کار بکند باید کشته شود پس خلافت خودش هم می دانسته است که درست نبوده است و گفته است بدون مشورت مسلمانان .
[="red"]خودتان بگویید بدون مشورت مسلمانان یعنی چه؟
[/]

[="Black"]سلام طبق ایه ی 36 احزاب،مردان مومن و زنان مومنه حق ندارند در حکمی که خدا و رسولش میدهند اختیاری داشته باشند.پس طبق این ایه و تصریحات مکرر پیامبر در جانشینی وخلافت بعد از خود،بدیهی است که تعیین خلیفه یک مقام الهی است که به شایسته ترین فرد از امت داده میشه نه یک مقام مشورتی! ایه شوری زمانی مورد استفاده قرار میگیرد که خدا و پیامبرش حکمی نداده باشند[/]

باغ بهشت;323544 نوشت:
سلام طبق ایه ی 36 احزاب،مردان مومن و زنان مومنه حق ندارند در حکمی که خدا و رسولش میدهند اختیاری داشته باشند.پس طبق این ایه و تصریحات مکرر پیامبر در جانشینی وخلافت بعد از خود،بدیهی است که تعیین خلیفه یک مقام الهی است که به شایسته ترین فرد از امت داده میشه نه یک مقام مشورتی! ایه شوری زمانی مورد استفاده قرار میگیرد که خدا و پیامبرش حکمی نداده باشند

مشكل اينجاست كه پیامبر اصلا جانشینی تعیین نفرمودند...
باز شما برادری رو ثابت نکرده طلب ارث کردید؟؟؟

[="black"]

مکه;323578 نوشت:
مشكل اينجاست كه پیامبر اصلا جانشینی تعیین نفرمودند...
باز شما برادری رو ثابت نکرده طلب ارث کردید؟؟؟

دوست عزیز این سوال واقعا مدتهاست که ذهن منو مشغول کرده.صادقانه میگم که فقط دوست دارم جوبش رو بدونم و نمیخوام چیزی رو اثبات کنم.لطف کنید پاسخ بدید ممنون میشم:

عامه همون طور که خودتون گفتین میگن رسول خدا جانشین تعیین نکرده یعنی میگویید نیازی نبود!!و هر انچه که ما باید می اموختین به عنوان مسلمان به صحابه اموزش داده شده.چه در مورد احکام و فرعات دین و چه در مورد علوم کلامی و بحث های اعتقدی و البته تفسیر قران...

حالا سوالم اینه که اگر همه ی اینها به طور کامل اموزش داده شده و صحابه بعد از رسول خدا بر تفسیر قرن و فهم احکام الهی کاملا تسلط داشتند پس چرا بینشان اختلاف بوده؟شما میگویید همه عادلند یعنی اگر اشتباهی کردند در تشخیص حکم اشتبه کردند و به طور مثال با هم به این دلیل جنگیدند و به این دلیل بعضی ، بعضی دیگر را کشتند.اگر کاملا میدانستند که اموزه های اسام چیست و چگوگی استخراج حکم درست رو کاملا از پیامبر صلی الله علیه و اله یاد گرفته بودند پس چهطور در تشخیص اشتباه کردند.

از طرفی میگویید پیامبر فرموده اصحاب من ستاره های هدایتند از هر کدام پیروی کنید رستگارید.خب مگر خود صحابه این سخن را از رسول خدا نشنیده بودند پس چرا در مقابل یکدیگر ایستدند و چرا یکی از این ستاره ها ی هدایت دیگری را به قدری گمره میدانست که کشتن او ر واجب میدید..؟و یا در مقابل دیگری میجنگید؟
[/]

[="black"]اما بخش اصلی سوالم:
شما چهار فرقه دارید که همه را درست میدانید و میگویید پیروی از هر کدام از ائمه ی اربعه تان مورد قبول اسلام است.اما چه طور ممکنه که در این چهار فرقه این همه اختلاف وجود داشته باشه و همه هم حرف اسلام باشه؟از علوم کلامی و مباحث اعتقادی گرفته تا فروعات دین!اگر دین واحد است چه طور ممکن است این هم اختلاف وجود داشته باشه و همه هم همزمان درست باشن؟!شما چه طور اسلام رو دین کامل میدانید و اخرین دین الهی در حالی که پیرون این دین حتی در فروع دین قادر نیستند نظر واقعی این دین رو بفهمند؟...اگر همه ی دستورات و مفاهیم اسلام به دست مسلمانان رسیده پس چه جایی برای این همه اختلاف هست؟
یک مطلب رو هم قبل از انکه اشکال بگیرید عرض کنم:
شیعه ی دوازده امامی هم در انجام بعضی فروع اختلاف دارد اما ما مثل شما که هر چهار مذهبتان را درست میدانید و دستور همه را دستور اسلام، چنین عتقادی نداریم.میگوییم فعلا در دوران غیبت که درست ما از جنشین بر حق پیامبر ص کوتاه است مجبوریم این طور عمل کنیم ما تشخیص همه ی مراجع تقلید را درست نمیدانیم و میگوییم شاید حتی هیچ کدام نظر درست اسلام را نفهمیده باشند و اگر اشتباه هم برویم خدا اشکالی به ما نمیگیرد.چون چاره ای نداریم.تا اینجا مثل همیم.اما فرق ما با شما در اینجاست که ما میگوییم اسلام این پیش بینی را کرده بود که پیامبر خدا در ان فرصت اندک که تقریبا همه ی ان به مبارزه و جنگ گذشت فرصت انتقال همه ی اموزه ها را به امت نخواهند داشت و به همین دلیل خداوند جنشینی برای ایشان تعیین کرد تا تفسیر درست قران و تشخیص احکام به عهده ی او باشد.اما به خاطر عدم فرمانبرداری بشر از دستور خدا و عمل نکردن به فرمان او یعنی پیروی از جانشین پیامبر مسیر امت از مسیری که تعیین شده بود خارج شد و این مشکل (اختلافها) پیش امد.و الا این نقص (یعنی عدم توانایی پیروان اسلام در تشخیص حکم درست و نظر اسلام) بر اسلام وارد نیست و خدا برای این مسئله چاره ای قرار داده بود تقصیر بشر بود که اسلام از مسیری که پیامبر برایش ترسیم کرده بود خارج شد و به خاطر این اشتباه بشر دستورات کامل اسلام و تفسیر درست ایات به ما نرسید!نه تقصیر اسلام!- توجه دارید که حتی شیعه هم به خاطر در تنگنا بون ائمه اش و دسترسی سختی که به خاطر خفقان شدید به انها داشت نتوانست همه ی این اموزه ها را به ور طورکامل به دست اورد!-(و قطعا شیوه و سنت خدا هم اینگونه نیست که از بشر صلب اختیار کند یعنی اگر خدا میخواست با این مسئله مقابله میکرد اما این به معنی صلب اختیار از بشر بود)
در نهایت اینکه اگر بخواهیم اعتقاد شما را داشته باشیم یعنی فرض کنیم پیامبر جانشین تعیین نکرده باید بپذیریم اسلام که قرار است اخرین دین باشد و البته کامل ترین چنین نقص بزرگی دارد.
شما این مسئله را چطور حل میکنید؟/
[/]

مکه;323578 نوشت:
مشكل اينجاست كه پیامبر اصلا جانشینی تعیین نفرمودند... باز شما برادری رو ثابت نکرده طلب ارث کردید؟؟؟

دوست عزيز من نمي دونم شما سني هستي يا نه؟ اما نمي دونم چرا احاديث متواتر ما را خلط مي كنيد.

آيا شما تاكنون حديث غدير را نخوانده ايد؟
آيا
شما تاكنون حديث ثقلين را نخوانده ايد؟
آيا
شما تاكنون حديث منزلت را نخوانده ايد؟

خواهشا آبروداري كنيد و نه آبروبري و نگذاريد آبروي ما برود، هركسي مي آيد و خود را سني معرفي كرده و حجاب سست و ضعيفي بر احاديث موثق كشيده و برادران با رجوع به اصل احاديث و كنار زدن اين پرده و حجاب ها نه تنها صحت و سقم مسئله را نشان مي دهند بلكه مهر بي اساسي هم بر مذهب ما كوبده مي شود
من از اول هم گفتم و هميشه هم مي گم بشخصه برائت جستم از كساني كه بدون دليل مباني هايي را مطرح مي كنند و در نهايت آن را بدون هيچ سند و مدركي به تسنن نسبت مي دهند.

hoorshid;323588 نوشت:
اما بخش اصلی سوالم: شما چهار فرقه دارید که همه را درست میدانید و میگویید پیروی از هر کدام از ائمه ی اربعه تان مورد قبول اسلام است.اما چه طور ممکنه که در این چهار فرقه این همه اختلاف وجود داشته باشه و همه هم حرف اسلام باشه؟از علوم کلامی و مباحث اعتقادی گرفته تا فروعات دین!اگر دین واحد است چه طور ممکن است این هم اختلاف وجود داشته باشه و همه هم همزمان درست باشن؟!شما چه طور اسلام رو دین کامل میدانید و اخرین دین الهی در حالی که پیرون این دین حتی در فروع دین قادر نیستند نظر واقعی این دین رو بفهمند؟...اگر همه ی دستورات و مفاهیم اسلام به دست مسلمانان رسیده پس چه جایی برای این همه اختلاف هست؟ یک مطلب رو هم قبل از انکه اشکال بگیرید عرض کنم: شیعه ی دوازده امامی هم در انجام بعضی فروع اختلاف دارد اما ما مثل شما که هر چهار مذهبتان را درست میدانید و دستور همه را دستور اسلام، چنین عتقادی نداریم.میگوییم فعلا در دوران غیبت که درست ما از جنشین بر حق پیامبر ص کوتاه است مجبوریم این طور عمل کنیم ما تشخیص همه ی مراجع تقلید را درست نمیدانیم و میگوییم شاید حتی هیچ کدام نظر درست اسلام را نفهمیده باشند و اگر اشتباه هم برویم خدا اشکالی به ما نمیگیرد.چون چاره ای نداریم.تا اینجا مثل همیم

با سلام.
اگر تا اینجا مثل همید پس این همه سوال تا قبل از این مطلب برای چیست؟ پس چرا سوال مطرح می کنید در حالی که مثل همید؟ آیا خودتان جواب خودتان را نداده اید؟! از کجا می دانید اهل سنت مانند شیعه دوازده امامی همین تفکرات را نداشته باشد؟ یعنی اینکه بر اساس خاتمیت پیامبر و از زمان رحلت ایشان تا ظهور مهدی (عج) ( که اهل سنت هم به آن اعتقاد دارند ) خداوند هر گونه اشتباه در استنباط متون الهی را ( قرآن و احادیث پیامبر ) می بخشد. در مورد اختلاف در آرا اهل سنت بنده زیاد اطلاع ندارم. ولی از اختلاف های بسیار زیاد در مکاتب مختلف فلسفی و کلامی و فقهی در شیعه دوازده امامی مطلعم. می دانید که مخالفین فلسفه و کلام فلاسفه را کافر می داند. این همه اختلاف کم است. پس سوال خودتان به خودتان بر می گردد.
hoorshid;323588 نوشت:
اما فرق ما با شما در اینجاست که ما میگوییم اسلام این پیش بینی را کرده بود که پیامبر خدا در ان فرصت اندک که تقریبا همه ی ان به مبارزه و جنگ گذشت فرصت انتقال همه ی اموزه ها را به امت نخواهند داشت و به همین دلیل خداوند جنشینی برای ایشان تعیین کرد تا تفسیر درست قران و تشخیص احکام به عهده ی او باشد.اما به خاطر عدم فرمانبرداری بشر از دستور خدا و عمل نکردن به فرمان او یعنی پیروی از جانشین پیامبر مسیر امت از مسیری که تعیین شده بود خارج شد و این مشکل (اختلافها) پیش امد.و الا این نقص (یعنی عدم توانایی پیروان اسلام در تشخیص حکم درست و نظر اسلام) بر اسلام وارد نیست و خدا برای این مسئله چاره ای قرار داده بود تقصیر بشر بود که اسلام از مسیری که پیامبر برایش ترسیم کرده بود خارج شد و به خاطر این اشتباه بشر دستورات کامل اسلام و تفسیر درست ایات به ما نرسید!نه تقصیر اسلام!- توجه دارید که حتی شیعه هم به خاطر در تنگنا بون ائمه اش و دسترسی سختی که به خاطر خفقان شدید به انها داشت نتوانست همه ی این اموزه ها را به ور طورکامل به دست اورد!-(و قطعا شیوه و سنت خدا هم اینگونه نیست که از بشر صلب اختیار کند یعنی اگر خدا میخواست با این مسئله مقابله میکرد اما این به معنی صلب اختیار از بشر بود)
در نهایت اینکه اگر بخواهیم اعتقاد شما را داشته باشیم یعنی فرض کنیم پیامبر جانشین تعیین نکرده باید بپذیریم اسلام که قرار است اخرین دین باشد و البته کامل ترین چنین نقص بزرگی دارد.
شما این مسئله را چطور حل میکنید؟/

چند مسئله :
1. پیامبر مگر دین و شریعت را کامل نکرد؟ مگر طبق نص صریح قرآن دین کامل نشد ؟ مگر به همین دلیل نبوت ختم نشد؟
2. اگر می گویید پس از امام یازدهم تا ظهور مهدی خداوند هرگونه اشتباه در استنباط متون دینی را می پذیرد خوب می شود همین زمان را حدود 200 سال به عقب بگرداند و از زمان رحلت پیامبر آن را فرض کرد. چه فرقی می کند؟ اگر قرار است اشتباه صورت بگیرد دیگر 200 سال چه اهمیتی دارد؟
3. شما قدرت هدایت گری خداوند را از قدرت توطئه گرانی که به آن اعتقاد دارید کمتر می دانید؟ اگر به این مسئله قایل باشیم اختیار و قدرت بشر را در انحراف دین الهی نسبت به قدرت هدایت گری خداوند بیشتر بدانیم خوب همه دین زیر سوال می رود؟ می توان اینچنین بگوییم : همان طور که بشر در خواست الهی مبنی بر حکومت امامان و انتشار مقاهیم الهی تاثیر گذاشت. همان طور هم متواند در خواست الهی مبنی بر عدم تحریف قرآن تاثیر بگذارد. می تواند در همه چیز تاثیر بگذارد فلذا همه مبانی دین زیر سوال می رود. آیا نمی شود خداوند در برخی از مسایل اختیار انسان را بی تاثیر کند؟ مثلا در تحریف قرآن؟ خود وعده داده که از قرآن محافظت می کند حال این بدان معنی است که اختیار بشر در تحریف قرآن سلب شده است؟ آیا این امکان پذیر نیست؟
4. قبلا هم عرض کرده بودم که برخی پیامبران برای تبلیغ و تفسیر شریعت پیامبر قبلی آمده بودند. اگر وظیفه امامان را هم همین تبلیغ و تفسیر دین ارایه شده از سوی پیامبر اسلام بدانیم پس چرا خداوند نبوت را ختم کرد؟ اگر شریعت اسلام هم نیاز به تفسیر بیشتر داشت می توانست نبوت را ختم نکند و بدنبال آن 11 یا 12 نبی دیگر بفرستد و بعد ختم کند؟ حال می دانیم که اینگونه نشد.

[="Black"]4. قبلا هم عرض کرده بودم که برخی پیامبران برای تبلیغ و تفسیر شریعت پیامبر قبلی آمده بودند. اگر وظیفه امامان را هم همین تبلیغ و تفسیر دین ارایه شده از سوی پیامبر اسلام بدانیم پس چرا خداوند نبوت را ختم کرد؟ اگر شریعت اسلام هم نیاز به تفسیر بیشتر داشت می توانست نبوت را ختم نکند و بدنبال آن 11 یا 12 نبی دیگر بفرستد و بعد ختم کند؟ حال می دانیم که اینگونه نشد. در پاسخ به مبحث بالا باید بگویم اگه قرار باشه بعد از پیغمبرخاتم،پیغمبرای دیگه ای بیان،این بدان معنی میشود که آیین پیغمبر آیین کاملی نبوده ،همچنین قران که معجزه ی پیامبر است کتاب کاملی نیست!حال ایمکه چنین چیزی ممکن نیست و ایین محمد و کتاب محمد(ص)کاملترین دین و کتاب است.نکته دیگر اینکه امام علیه السلام تمام شئون پیامبر به جز نبوت را داراست.ونکته آخر اینکه مگر نه اینکه پیامبر مثل ما یک بشر است جز اینکه به او وحی میشود(ایه اخر سوره کهف)پس،پیغمبر عمر جاوید نداره و مثل ما ادمها مرگ نیز به سراغ او می اید.پس باید یکی بعد از پیغمبر باشه که اون چیزایی که پیغمبر در دوران حیاتش نتونست برای مردم بیان کنه جانشین بعد از وی آن مطالب رو برای مردم بیان کنه[/]

باغ بهشت;323645 نوشت:
در پاسخ به مبحث بالا باید بگویم اگه قرار باشه بعد از پیغمبرخاتم،پیغمبرای دیگه ای بیان،این بدان معنی میشود که آیین پیغمبر آیین کاملی نبوده ،همچنین قران که معجزه ی پیامبر است کتاب کاملی نیست!حال ایمکه چنین چیزی ممکن نیست و ایین محمد و کتاب محمد(ص)کاملترین دین و کتاب است.نکته دیگر اینکه امام علیه السلام تمام شئون پیامبر به جز نبوت را داراست.ونکته آخر اینکه مگر نه اینکه پیامبر مثل ما یک بشر است جز اینکه به او وحی میشود(ایه اخر سوره کهف)پس،پیغمبر عمر جاوید نداره و مثل ما ادمها مرگ نیز به سراغ او می اید.پس باید یکی بعد از پیغمبر باشه که اون چیزایی که پیغمبر در دوران حیاتش نتونست برای مردم بیان کنه جانشین بعد از وی آن مطالب رو برای مردم بیان کنه

با سلام.
1. شما منظور بنده را متوجه نشدید. بنده نمی گوییم چرا بعد از پیامبر پیامبر دیگر نیامد. بلکه استدلال می کنم که حال که نبوت ختم شد یعنی انتصابات الهی برای هدایت مردم هم ختم شد.
2. قسمت های قرمز رنگ اول با جمله آخر شما در تناقض نیست؟ آخر دین و شریعت پیامبر کامل شد یا نیاز به مطالب اضافه تری داشت؟ اگر کامل شد که دیگر چه نیاز به مسایل دیگر؟ آیا مطل آخر شما کامل بودن دین را زیر سوال نمی برد؟
و من الله توفیق

[="Black"]

شریعت عقلانی;323648 نوشت:
با سلام.
1. شما منظور بنده را متوجه نشدید. بنده نمی گوییم چرا بعد از پیامبر پیامبر دیگر نیامد. بلکه استدلال می کنم که حال که نبوت ختم شد یعنی انتصابات الهی برای هدایت مردم هم ختم شد.
2. قسمت های قرمز رنگ اول با جمله آخر شما در تناقض نیست؟ آخر دین و شریعت پیامبر کامل شد یا نیاز به مطالب اضافه تری داشت؟ اگر کامل شد که دیگر چه نیاز به مسایل دیگر؟ آیا مطل آخر شما کامل بودن دین را زیر سوال نمی برد؟
و من الله توفیق

پاسخ سوال اولتان روشن است.خیر!ختم نبوت به این معنا نیست که مردم نیاز به هادی و راهنما ندارند که اگر اینطور بود خداوند نمی بایست 12 امام معصوم برای مردم بفرستد! و اما سوال دوم شما: برای اینکه پاسخ این سوال را بهتر متوجه شید از شما یک سوال میپرسم:آیا قران به یکباره بر پیامبر نازل شد؟[/]

hoorshid;323587 نوشت:
حالا سوالم اینه که اگر همه ی اینها به طور کامل اموزش داده شده و صحابه بعد از رسول خدا بر تفسیر قرن و فهم احکام الهی کاملا تسلط داشتند پس چرا بینشان اختلاف بوده؟شما میگویید همه عادلند یعنی اگر اشتباهی کردند در تشخیص حکم اشتبه کردند و به طور مثال با هم به این دلیل جنگیدند و به این دلیل بعضی ، بعضی دیگر را کشتند.اگر کاملا میدانستند که اموزه های اسام چیست و چگوگی استخراج حکم درست رو کاملا از پیامبر صلی الله علیه و اله یاد گرفته بودند پس چهطور در تشخیص اشتباه کردند.

سلام برادر عزیز
باید به این اصل توجه ویژه داشته باشید که اصحاب نبی مکرم اسلام ص همگی انسان هستند، انسان گاهی اشتباه می کند، گاهی خطا می کند و گاهی نیز گناه...

اهل سنت صحابه را بعد از پیامبر ص یکی از برترین های زمان می دانند اما نه اینکه آنان را معصوم بدانند.
درست همانگونه که اهل بیت ایشان از ارزش والایی نزد مسلمین برخوردارند.

بسیاری از محققان و محدثان بر این باورند که پیامبر 3 فرزند پسر داشته، قاسم، طیب و طاهر... که البته همگی قبل از بعثت پیامبر وفات نمودند و اسلام را درک نکردند.
این یعنی پیامبر و همسرش به اصطلاح امروزی ها پسر زا بوده اند!
اگر خداوند قادر و توانا می خواست که بعد از پیامبر امامی الهی قرار دهد چه کسانی برتر از فرزندان پسر خود رسول الله؟؟؟

اما می بینید که الله حکیم با تقدر الهی فرزندان نبی مکرم اسلام ص را باز می ستاند و به ایشان بعد از پیامبری پسری نمی دهد! چرا؟؟؟ حکمتش چیست؟؟؟

[="Black"]چه سوال مضحکی! چه کسی از حکمت خدا باخبر است؟و برفرض هم خدا به پیامبر پسر میداد و انها اسلام را درک میکردند.این چه ربطی داره؟ خدا به نوح علیه السلام پسر داد،اما ایا پسر نوح،راه پدر را پیش گرفت؟ پاسختون غیرمنطقی است![/]

hoorshid;323588 نوشت:
شما چهار فرقه دارید که همه را درست میدانید و میگویید پیروی از هر کدام از ائمه ی اربعه تان مورد قبول اسلام است.اما چه طور ممکنه که در این چهار فرقه این همه اختلاف وجود داشته باشه و همه هم حرف اسلام باشه؟از علوم کلامی و مباحث اعتقادی گرفته تا فروعات دین!اگر دین واحد است چه طور ممکن است این هم اختلاف وجود داشته باشه و همه هم همزمان درست باشن؟!شما چه طور اسلام رو دین کامل میدانید و اخرین دین الهی در حالی که پیرون این دین حتی در فروع دین قادر نیستند نظر واقعی این دین رو بفهمند؟...اگر همه ی دستورات و مفاهیم اسلام به دست مسلمانان رسیده پس چه جایی برای این همه اختلاف هست؟.........

برادر من...
حنبلی، شافعی، حنفی و مالکی همگی بر یک اصول هستند و اختلافات فی ما بین آنان چندان بزرگ نیست. به عنوان مثال می گویم که مثلا یک فرقه می گوید ( با توجه به آیه وضو) اگر بدن شما بدن یک زن را لمس کرد وضو باطل است، فرقه ای دیگر می گوید منظور از لمس کردن در قرآن لمس جنسی و شهوتی است و نه برخورد عادی دست با دست!!!
خوب می بینیم که در هر صورت مشکل مشکلی بزرگ نیست.
جالب اینجاست که عموم اختلافات اهل سنت در مذاهب 4 گانه خود بر فروع و است و نه بر اصول.
اما شیعه در اصول خود که "امامت" باشد هم مشکل دارند.
عده ای زیدیه هستند و امامت را به شاخه ای دیگر برده اند، عده ای تا امام جعفر صادق را قبول دارند، عده ای مهدی را قبول دارند و عده ای ایشان را قبول ندارند، نگاه به خودتان نکنید که شیعه 12 امامی هستید.
شاید باور نداشته باشید اما در دنیا بیش از 90 فرقه از شیعه وجود دارد!!!

kheymegahabalfazl;323633 نوشت:
آيا شما تاكنون حديث غدير را نخوانده ايد؟
آيا شما تاكنون حديث ثقلين را نخوانده ايد؟
آيا شما تاكنون حديث منزلت را نخوانده ايد؟

سلام برادر شیعه گرامی...
1- برادر من علمای اهل سنت که هیچ، حتی خود حضرت علی رض نیز در هیچ جا اشاره ای نداشتند که ایشان در روز غدیر به امامت رسیده اند!!!
2- همین حدیث ثقلین ثابت کرد که شما شیعه هستید زیرا اهل سنت اعتقاد به کتاب الله و سنتی دارند و شیعه به کتاب الله و عترتی...
3- در کجای حدیث منزلت امامت حضرت علی رض قابل اثبات است؟؟؟

مکه;323662 نوشت:
بسیاری از محققان و محدثان بر این باورند که پیامبر 3 فرزند پسر داشته، قاسم، طیب و طاهر... که البته همگی قبل از بعثت پیامبر وفات نمودند و اسلام را درک نکردند.
این یعنی پیامبر و همسرش به اصطلاح امروزی ها پسر زا بوده اند!
اگر خداوند قادر و توانا می خواست که بعد از پیامبر امامی الهی قرار دهد چه کسانی برتر از فرزندان پسر خود رسول الله؟؟؟

اما می بینید که الله حکیم با تقدر الهی فرزندان نبی مکرم اسلام ص را باز می ستاند و به ایشان بعد از پیامبری پسری نمی دهد! چرا؟؟؟ حکمتش چیست؟؟؟

جواب :

[="arial black"]خداوند می فرماید در مورد امامت خانوادگی :
وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ[="red"] قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ۖ قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي ۖ قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[/] [٢:١٢٤]
(به خاطر آورید) هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود. و او به خوبی از عهده این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: [="blue"]«من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم!» ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من (نیز امامانی قرار بده!)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمی‌رسد![/] (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند)».
این جا می گوید امامت عهد الله است .
[/]
[="arial black"]اما در مورد امامت خانوادگی می فرمید :
إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَىٰ آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ [٣:٣٣]
خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برتری داد.
﴿٣٣﴾
[="blue"]ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ ۗ[/] وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ [٣:٣٤]
آنها فرزندان و (دودمانی) بودند که (از نظر پاکی و تقوا و فضیلت،) بعضی از بعض دیگر گرفته شده بودند؛ و خداوند، شنوا و داناست (و از کوششهای آنها در مسیر رسالت خود، آگاه می‌باشد).
سوره ال عمران ایه 33

[/]
اما اثبات امامت از جانب خدا دوستان توجه کنند من از طریق حدیث منزلت ثابت می کنم که امامت از ان خداست .
[="arial black"][="darkred"]حدیث منزلت در قضیه مواخاه:[/][/]
[="arial black"]حَدَّثَنَا الْحَسَنُ قثنا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ رَاشِدٍ الطُّفَاوِيُّ، وَالصَّبَّاحُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ أَبُو بِشْرٍ، جَارُ بَدَلِ بْنِ الْمُحَبَّرِ، يَتَقَارَبَانِ فِي اللَّفْظِ وَيَزِيدُ أَحَدُهُمَا عَلَى صَاحِبِهِ، قَالَا: نا قَيْسُ بْنُ الرَّبِيعِ قثنا سَعْدٌ الْخَفَّافُ، عَنْ عَطِيَّةَ، عَنْ مَحْدُوجِ بْنِ زَيْدٍ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ آخَى بَيْنَ الْمُسْلِمِينَ ثُمَّ قَالَ: " [="red"]يَا عَلِيُّ، أَنْتَ أَخِي، وَأَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى، غَيْرَ أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي[/]
فضایل الصحابه ج2 ص663
و رواه الموثق الخوارزمی عن محدوج بن زید
[="red"]کتاب المناقب ص 140 یا 120 ج 151 یا 159[/]
[/]
دوستان ببینید حدیث صحیح است.
[="arial black"][="darkred"]حدیث منزلت بعد از فتح خیبر:[/][/]
[="darkred"][="arial black"]المناقب ص 128-129 ح 143یا 142[/]
[/]
ادامه دارد ..

[="arial black"][="darkgreen"]السلام عليک يا فاطمه الزهرا(س)

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكُمْ مِنّى جَميعاً سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ[/]

[/]

[="arial black"][="darkgreen"]حدیث منزلت در خانه ام سلمه:
أبو البركات عبد الوهاب بن المبارك الأنماطي أنا أبو بكر محمد بن المظفر بن بكران الشامي نا أبو الحسن أحمد بن محمد العتيقي أنا أبو يعقوب محمد بن يوسف بن أحمد بن الدجيل نا أبو جعفر محمد بن عمرو العقيلي حدثني علي بن سعيد نا عبد الله بن داهر بن يحيى الرازي حدثني أبي عن الأعمش عن عبابة الأسدي عن ابن عباس عن النبي (صلى الله عليه وسلم) قال لأم سلمة يا أم سلمة [="red"]إن عليا لحمه من لحمي ودمه من دمي وهو مني بمنزلة هارون من موسى غير أنه لا نبي بعد[/]ي
[="red"]تاریخ دمشق ج 42 ص 42[/]

راوی ای که زیرش خط کشیده شده است می توان اشکال گرفت.
اشکالات:
اشکال عقیلی بر سند روایت
دَاهِرُ بْنُ يَحْيَى الرَّازِيُّ كَانَ مِمَّنْ يَغْلُو فِي الرَّفْضِ وَلَا يُتَابَعُ عَلَى حَدِيثِهِ
[="red"]الضعفا الکبیر العقیلی ج2 ص 46[/]
و ایشون در همین کتاب فرزندش را رافضی خبیث خوانده است .
وابن عدی می گوید روایت های زیادی در مورد فضایل امیر المومنین نقل کرده است .
جواب :
اقای ذهبی در کتابش می گوید که:
أبان (2) بن تغلب [م، عو] (3) الكوفي شيعي جلد، لكنه صدوق، فلنا صدقه وعليه بدعته.
فلقائل أن يقول: كيف ساغ توثيق مبتدع وحد الثقة العدالة والإتقان؟ فكيف يكون عدلا من هو صاحب بدعة؟
می گوید ابان بن تغلب کسی بوده است که بدعت کرده است اما جزو ثقات هست حالا می گوید چگونه کسی که بدعت گذار است می گوید عادل است
وجوابه أن البدعة على ضربين: فبدعة صغرى كغلو التشيع، أو كالتشيع بلا غلو ولا تحرف، فهذا كثير في التابعين وتابعيهم مع الدين والورع والصدق.
در همان روایت دار دامه اش جواب را می گوید می گوید که بدعت دو نوع داریم یک نوع بدعت کوچک حالا بدعت کوچک چیه مثل کسی که در تشیع غلو می کنه یا شیعه است غلوی ندارد این غلوی در تشیع اگثر تابعین غلو در تشیع داشته اند با این که عادل بودند و ورع داشتند و می گوید اگر ما حدیث این شیعه را رد کنیم بخشی از اثار نبوی از بین می رود و این حقیقیت فساد اشکار است
بدعت کبری ان کسی است که رافضی کامل باشد نسبت به ابوبکر و عمر جسارت کند و مردم را به این کار دعوت کنند این دسته نمیتوان به حدیثشون اعتماد کرد
میزان الاعتدال ج 1 ص 5
اقای ابن حجر می گوید :

عباد بن يَعْقُوب الروَاجِنِي الْكُوفِي أَبُو سعيد رَافِضِي مَشْهُور إِلَّا أَنه كَانَ صَدُوقًا وثقة أَبُو حَاتِم وَقَالَ الْحَاكِم كَانَ بن خُزَيْمَة إِذا حدث عَنهُ يَقُول حَدثنَا الثِّقَة فِي رِوَايَته الْمُتَّهم فِي رَأْيه عباد بن يَعْقُوب وَقَالَ بن حبَان كَانَ رَافِضِيًّا دَاعِيَة وَقَالَ صَالح بن مُحَمَّد كَانَ يشْتم عُثْمَان
فتح الباری ج 1 ص 412
هم رافضی هست و هم دعوت می کرده است و هم چنین بن عثمان هم فحش می داده است ان را توثیق می کنند.
از راویان بخاری است
روایت بعدی :
وَرَوَى عَلِيُّ بنُ مُحَمَّدٍ الحَبِيْبِيُّ، عَنْ صَالِحٍ جَزَرَةَ، قَالَ: كَانَ عَبَّادٌ يَشْتِمُ عُثْمَان -رَضِيَ اللهُ عَنْهُ- وَسَمِعْتُهُ يَقُوْلُ: اللهُ أَعْدَلُ مِنْ أَنْ يُدْخِلَ طَلْحَةَ وَالزُّبَيْرَ الجَنَّة، قَاتَلاَ عَلِيّاً بَعْدَ أَنْ بَايَعَاهُ.
عباد یعقوب می گوید : خدا از ان عادل تر است که طلحه و زبیر رو وارد بهشت کند می گوید چرا ؟ برای این گه طلحه و زبیر با امام جنگیدند
مزی در تهذیب الکمال ج14 ص178
سیر اعلام النبلاء ج11ص537
تهذیب التهذیب ج 5 ص95
راوی بعدی عبدالرحمن بن صالح :
یک شیعه است اما علمای اهل سنت ان تصدیق کردند .
تهذیب التهذیب ج 6 ص 178

دوستان گرامی این جا توجه کنند که چرا به حضرت هارون تشبیه شده اند

[="darkred"]تنزیل منزلت هارون بر علی (ع)[/]
چرا پیامبر امام علی را به هارون تشبیه می کند ؟
چون تنها وصی ای که ابعاد متخلف ولادت و وزرارتو اخوت و مسادعتش در قران مطرح شده است حضرت هارون است
در مورد بحث اخوت: جایگاه حضرت هارون را نسبت به اصحاب دیگر بالابرده است
که در قران کریم حضرت موسی می گوید :
وَاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي [٢٠:٢٩]
و وزیری از خاندانم برای من قرار ده...
﴿٢٩﴾
هَارُونَ أَخِي [٢٠:٣٠]
برادرم هارون را!
اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي [٢٠:٣١]
با او پشتم را محکم کن؛
﴿٣١﴾
وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي [٢٠:٣٢]
و او را در کارم شریک ساز؛
سوره طه 29تا 32
حضرت موسی از خداوند طلب می کند خداوند می گوید :
قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَىٰ [٢٠:٣٦]
فرمود: «ای موسی! آنچه را خواستی به تو داده شد!
36طه
یا
وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِيرًا [٢٥:٣٥]
و ما به موسی کتاب (آسمانی) دادیم؛ و برادرش هارون را یاور او قرار دادیم؛
سوره فرقان 35
یا
اذْهَبْ أَنتَ وَأَخُوكَ بِآيَاتِي وَلَا تَنِيَا فِي ذِكْرِي [٢٠:٤٢]
(اکنون) تو و برادرت با آیات من بروید، و در یاد من کوتاهی نکنید!
سوره طه ایه 42
این مشخص می کند که بر این که بیت النبوه نقش به سزایی دارد در تصدی نبوت و رسالت و نبوت.

[/][/]
[="arial black"]کارشناس محترم اقای صدرا این متن از سایتی کپی گرفته نشده است لطفا حذف نکنید
دوست گرامی مکه که جواب سه سوال من رو ندادند حداقل به این متون توجه کنند .
با تشکر
[/]

باغ بهشت;323669 نوشت:
چه سوال مضحکی! چه کسی از حکمت خدا باخبر است؟و برفرض هم خدا به پیامبر پسر میداد و انها اسلام را درک میکردند.این چه ربطی داره؟ خدا به نوح علیه السلام پسر داد،اما ایا پسر نوح،راه پدر را پیش گرفت؟ پاسختون غیرمنطقی است!

چه قصاص قبل از جنایت جالبی!!!
چرا نمی گویید مثل فرزند حضرت ابراهیم می شدند؟؟؟
چرا نیمه خود را نمی بینید؟؟؟

اتفاقا قسمت زیرا را همان موقع هم تایپ کرده بودم اما ارسال نکردم اما ظاهرا الان واجبه که ارسالش کنم:

شاید عده ای بگویند خوب امکان دارد فرزند پسر ایشان چون فرزند پسر حضرت نوح ع می شدند!!!
در این حرف چند ایراد است.
اول آنکه آیا شما نبی مکرم اسلام ص را در این حد می دانید که فرزندش مانند فرزند نوح باشد؟؟؟ زنش مانند زن لوط؟؟؟
ارزش پیامبر برای شما همین قدر است؟؟؟
یا که نه؟؟؟ پیامبر از نسل ابراهیم ع است و شایسته است همسری مانند ایشان و فرزندی چون ایشان داشته باشد؟؟؟

بحث بر سر این است که الله می توانست پسری پاک و متدین را از نطفه رسول الله به وجود آورد و ایشان را امام کند، اما دیدید که نکرد، پسر را آورد اما قبل از اسلام ایشان را باز ستاند...

خوب شاید در دیدگاه شما پیامبر اگر فرزند پسر داشت این پسر به مانند فرزند حضرت نوح خطا کار می شد!!!
جالب است...
خوب شاید از دید شما خاتم الانیاء توان تربیت فرزند پسری صالح را نداشته باشد...

اگر حضرت نوح فرزندش خطا رفت ایرادی بر ایشان و شریعت الله نیست، زیرا بعد از ایشان پیامبران بسیاری آمدند و رفتند.
اما اگر پیامبر فرزند پسری داشت که به خطا می رفت دیگر اساس دین اسلام بر هوا بود.

فرض کنید همین صحبت شما را بنده می کردم و می گفتم اگر خداوند به پیامبر فرزندی پسر عطا می فرمود و بزرگ می شد امکان داشت چون پسر نوح شود!!!
آیا شما نمی گفتید این وهابی دارد به پیامبر توهین می کند؟؟؟

اما در مورد ادعای فرقه ها!!!
شیعه دوازده امامیاسحاقیهاسماعیلیه/باطنیه (آقاخانیه، بُهره، بهره داوودی و سلیمانی، دروزیه، طیبیان، قرمطیه، مبارکیه، مستعلیه، نزاریه/حشیشیون) • افطحیهامامیهباقریهخطابیهزراریهزیدیهسبائیهشیخیهشیطانیهعلیاییهفاطمیانفطحیه (عمادیه) • قرمطیانقطعیهکاملیهکیالیهکیسانیهمختاریهمغیریهمنصوریهموسویه/مفضلیه • ناووسیهنصیریه/علویهنعمانیههاشمیهواقفیهیونسیه
غُلات شیعه: دسته‌ها: کاملیه ۲- سبائیه ۳- منصوریه ۴- غرابیه ۵-طباریه ۶-برغیه ۷- یعقوریه ۸- غمامیه ۹-اسماعیلیه

ادامه دارد....

[="Black"]سلام برادر شیعه گرامی... 1- برادر من علمای اهل سنت که هیچ، حتی خود حضرت علی رض نیز در هیچ جا اشاره ای نداشتند که ایشان در روز غدیر به امامت رسیده اند!!! 2- همین حدیث ثقلین ثابت کرد که شما شیعه هستید زیرا اهل سنت اعتقاد به کتاب الله و سنتی دارند و شیعه به کتاب الله و عترتی... 3- در کجای حدیث منزلت امامت حضرت علی رض قابل اثبات است؟؟؟ شما یا احادیث رو مطالعه نکردید یا میخواین حق را کافرشید.احادیثی که دوستان در بالا نام بردن در اون احادیث به خلافت علی علیه السلام اشاره شده. اهل سنت که سنت پیغمبر هم رعایت نمیکنن!!! فکر نکن شیعه بیکار میشینه تا شماها هرچی دوست دارید به شیعه بگید.اینو یقین داشته باش که حزب الله که همان شیعه است پیروز است... لبیک یا علی...لبیک یا علی علیه السلام[/]

ammarshia;323483 نوشت:
1-شرایط انتخابات تعیین شده یا نشده است ؟
2-انتخاب کننده ها تعیین شده اند یا نشده اند ؟
3-انتخاب شونده شرایطش تعیین شده یا نشده ؟

چون دیدم بحث با برادر استدلال است نخواستم دخول کنم.

شورا و انتخابات در 1400 سال پیش چیزی جز این نبوده است.
شما از مردم آن زمان انتظار داشتید که چون امروز انتخابات برگزار نکنند؟؟؟
یا انتظار داشتید با ارسال اس ام اس بگویند بیائید سقیفه؟؟؟

عده ای از مهاجرین و انصار و بزرگان بودند، همین کافی است.
مگر قرار بود مسلمین مکه و شام و یمن و کسری را بیاورند؟؟؟

ammarshia;323679 نوشت:
دوست گرامی مکه که جواب سه سوال من رو ندادند حداقل به این متون توجه کنند . با تشکر

اما در مورد حدیث منزلت:

حَدَّثَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ جَعْفَرٍ، ثنا يُونُسُ بْنُ حَبِيبٍ، ثنا أَبُو دَاوُدَ، ح وَحَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ، ثنا عَبْدُ اللهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ، حَدَّثَنِي أَبِي، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ، ح وَحَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ أَحْمَدَ، ثنا مُعَاذُ بْنُ الْمُثَنَّى، ثنا مُسَدَّدٌ، ثنا يَحْيَى بْنُ سَعِيدٍ، ح وَحَدَّثَنَا أَبُو إِسْحَاقَ بْنُ حَمْزَةَ، ثنا أَبُو زَكَرِيَّا الْحِنَّائِيُّ، ثنا عُبَيْدُ اللهِ بْنُ مُعَاذٍ، ثنا أَبِي، قَالُوا: ثنا شُعْبَةُ، عَنِ الْحَكَمِ، عَنْ مُصْعَبِ بْنِ سَعْدٍ، عَنْ سَعْدٍ، قَالَ: " خَلَّفَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ فِي غَزْوَةِ تَبُوكَ , فَقَالَ: أَتُخَلِّفُنِي فِي النِّسَاءِ وَالصِّبْيَانِ؟ فَقَالَ: «أَمَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى , إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي» صَحِيحٌ، مَشْهُورٌ مِنْ حَدِيثِ شُعْبَةَ عَنِ الْحَكَمِ


اهل سنت به اجماع اين حدیث را در شان حضرت علی رض می دانند؛ اما بد نیست به یک جمله عقب تر هم که بنده قرمز کرده ام نگاه کنید.
حضرت علی می گوید: آیا من را در بین (سرپرست) زنان و بچه ها قرار دادید؟؟؟

و چرا پیامبر فرمودند به مزلت هارون؟؟؟
زیرا در زمان رفتن حضرا موسی ع آنکس که مسئول زنان و بچه ها بود از سوی آن حضرت، حضرت هارون انتخاب شدند برای این امر

آنچه از طرح این مطالب مورد نظر است، آن است که موضوع ولایت و خلافت امیرالمؤمنین از آغاز دعوت پیامبر تا هنگامه‌ی غدیر، به کرّات و به روشنی از سوی پیامبر طرح شده‌بود، و در روز غدیر، در یک مراسم رسمی و علنی در مقابل دیدگان خیل عظیمی از مسلمانان آن روز، به گونه‌ای شبهه‌شکن و بهانه‌سوز مورد تأکید قرار گرفت.
اکنون به پاسخ سؤال طرح شده خواهیم‌پرداخت که چگونه با این وضوح و روشنی مطلب، قافله‌ی مسلمانان پس از پیامبر به بیراهه منحرف شد و سر از فرمان پیامبر برتافت؟
پاسخ این سؤال را در چند عنوان بررسی خواهیم کرد. اولین مطلبی که توجه به آن، پاسخی برای این سؤال خواهد بود و آرامش و قبولی در ذهن ایجاد می‌کند، نگاه به تاریخ ادیان گذشته است.
نباید پنداشت که سرپیچی‌کردن جمع کثیری از مسلمانان عصر پیامبر از اوامر الهی که از زبان ایشان به‌سوی مردم جاری می‌گشت، در مدت کوتاهی پس از پیامبر، امری بعید، عجیب و خلاف عادت است.
واقعیت این است که تاریخ انبیای الهی گذشته نیز به وضعیتی کاملاً مشابه گواهی می‌دهد. به عنوان مثال در ایام حیات حضرت موسی، با اینکه ایشان قومش را از نزدیک و با بیانی روشن و رسا به آیین توحید و خداپرستی دعوت کرده‌بود و معارف الهی را برایشان بیان کرده‌بود، هنگامی که به اذن خدا چهل شب و روز از امت فاصله گرفت و به کوه طور رفت، با این‌که حضرت هارون را نیز به خلافت در میان مردم گماشته بود، اکثریت امت با حیله سامری از خداپرستی به پرستش گوساله روآوردند. و در حالی که وصی پیامبر الهی در میان مردم بود و از جانب وی به آنها معرفی شده بود، تمام کوشش‌های حضرت موسی در مدت بسیار کوتاهی فراموش شد و خداپرستی جای خود را به گوساله پرستی داد

محمد باقر مجلسی، حیاه‌ی القلوب (تاریخ پیامبران)1: 679به‌بعد (فصل6)، انتشارات سرور. تهران

موضوع قفل شده است