جمع بندی اصحاب اجماع

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اصحاب اجماع

سلام علیکم
اگر در سند یک روایت قبل از نام یکی از اصحاب اجماع، همه افراد مورد قبول باشند (مثلا با تعبیر امامی ثقه جلیل)
و بعد از نام یکی از اصحاب اجماع، نام فرد یا افرادی مجهول یا ضعیف وجود داشته باشد.
حدیث از نظر موارد ذیل مورد پذیرش است یا خیر؟

1- از نظر مشهور امامیه؟
2- از نظر مشهور مراجع تقلید فعلی؟
3- نرم افزار درایه النور در این زمینه چه نظری را برگزیده؟

4- اگر امکان دارد نظر موافقین پذیرش یا عدم پذیرش این روایات را نیز بیان کنید تا خودمان هم بتوانیم قضاوتی داشته باشیم

برچسب: 

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد مجید

**تبسم**;584717 نوشت:
سلام علیکم
اگر در سند یک روایت قبل از نام یکی از اصحاب اجماع، همه افراد مورد قبول باشند (مثلا با تعبیر امامی ثقه جلیل)
و بعد از نام یکی از اصحاب اجماع، نام فرد یا افرادی مجهول یا ضعیف وجود داشته باشد.
حدیث از نظر موارد ذیل مورد پذیرش است یا خیر؟

1- از نظر مشهور امامیه؟
2- از نظر مشهور مراجع تقلید فعلی؟
3- نرم افزار درایه النور در این زمینه چه نظری را برگزیده؟

4- اگر امکان دارد نظر موافقین پذیرش یا عدم پذیرش این روایات را نیز بیان کنید تا خودمان هم بتوانیم قضاوتی داشته باشیم


با صلوات بر محمد و آل محمد
وعرض سلام وادب
کاربر گرامی در میان علمای رجال معروف و مشهور است که اصحاب اجماع هیجده نفر هستند. هر خبر و حدیثی که از این هجده نفر نقل شده باشد آن حدیث صحیح است و هیچ ایرادی از حیث سند ندارد؛ چون اجماع علمای رجال بر این است که هر حدیثی به اصحاب اجماع منتهی شود از حیث سند صحیح است، یعنی «قطعی الصدور» گرفته می شود.
نکته مهم دیگر در رابطه با اصحاب اجماع، مفاد جمله «تصحیح ما یصحّ عنهم» است که در کلمات فقیهان بر آن ادّعای اجماع شده است.
در این که مراد از لفظ «ما» در عبارت «ما یصحّ» خود نقل و روایت کردن است یا حدیثی است که روایت می‏کنند (مروی)، اختلاف است. در صورت نخست، خود نقل و حکایت آنان محکوم به صحت است.
برای مثال، ابن ابی عمیر در نقل از راوی پیشین، صادق است که نتیجه آن وثاقت اصحاب اجماع می‏باشد. در صورت دوم، خود حدیث محکوم به صحّت است که نتیجه آن قطعیت صدور حدیث از معصوم علیه السّلام است.
بنا بر معنای دوم نیز در این که مراد، صحّت حدیث آنان به جهت وجود قرائن و شواهد است- هر چند اصحاب اجماع، حدیث را به صورت مرسل یا از فرد ناشناخته یا ضعیف نقل کرده باشند- یا مقصود، صحّت حدیث به جهت وثاقت کسانی است که اصحاب اجماع از آنان نقل حدیث کرده‏اند، اختلاف است.
بنا بر احتمال دوم، مفاد جمله یاد شده علاوه بر صحّت حدیث اصحاب اجماع به دلالت مطابقی، به دلالت التزامی وثاقت راویانی است که اصحاب اجماع از آنان نقل حدیث کرده‏اند.
بر این اساس، بسیاری از راویان ناشناخته یا ضعیف، در شمار افراد ثقه قرار می‏گیرند و احادیث زیادی به صحّت متّصف می‏شوند. (1-2)

------------------------------------------------------

  1. خاتمة مستدرک الوسائل ج۷، ص۲۲-۳۷.
  2. کلیات فی علم الرجال، ص۱۷۸-۱۹۶.

مجید;585399 نوشت:
با صلوات بر محمد و آل محمد
وعرض سلام وادب
کاربر گرامی در میان علمای رجال معروف و مشهور است که اصحاب اجماع هیجده نفر هستند. هر خبر و حدیثی که از این هجده نفر نقل شده باشد آن حدیث صحیح است و هیچ ایرادی از حیث سند ندارد؛ چون اجماع علمای رجال بر این است که هر حدیثی به اصحاب اجماع منتهی شود از حیث سند صحیح است، یعنی «قطعی الصدور» گرفته می شود.
نکته مهم دیگر در رابطه با اصحاب اجماع، مفاد جمله «تصحیح ما یصحّ عنهم» است که در کلمات فقیهان بر آن ادّعای اجماع شده است.
در این که مراد از لفظ «ما» در عبارت «ما یصحّ» خود نقل و روایت کردن است یا حدیثی است که روایت می‏کنند (مروی)، اختلاف است. در صورت نخست، خود نقل و حکایت آنان محکوم به صحت است.
برای مثال، ابن ابی عمیر در نقل از راوی پیشین، صادق است که نتیجه آن وثاقت اصحاب اجماع می‏باشد. در صورت دوم، خود حدیث محکوم به صحّت است که نتیجه آن قطعیت صدور حدیث از معصوم علیه السّلام است.
بنا بر معنای دوم نیز در این که مراد، صحّت حدیث آنان به جهت وجود قرائن و شواهد است- هر چند اصحاب اجماع، حدیث را به صورت مرسل یا از فرد ناشناخته یا ضعیف نقل کرده باشند- یا مقصود، صحّت حدیث به جهت وثاقت کسانی است که اصحاب اجماع از آنان نقل حدیث کرده‏اند، اختلاف است.
بنا بر احتمال دوم، مفاد جمله یاد شده علاوه بر صحّت حدیث اصحاب اجماع به دلالت مطابقی، به دلالت التزامی وثاقت راویانی است که اصحاب اجماع از آنان نقل حدیث کرده‏اند.
بر این اساس، بسیاری از راویان ناشناخته یا ضعیف، در شمار افراد ثقه قرار می‏گیرند و احادیث زیادی به صحّت متّصف می‏شوند. (1-2)

عرض سلام و احترام متقابل
وجود اختلاف در پذیرش یا عدم پذیرش را میدانستم. و از ظاهر سوالم مشخص هست.
سوالم ان بندهای چهارگانه ای بود که پرسیدم

یا علی

با صلوات بر محمد و آل محمد
وعرض سلام وادب
سوال: آیا اجماع علماء بر اصحاب اجماع صحیح است یا خیر؟
بله صحیح است، زیرا اجماع در فقه با اجماع در رجال فرق می کند، اجماعات رجالی نیازمند کاشفیت قول معصوم نیست واجماعات منقول حجت است.
سوال:چرا گفته اند اصحاب اجماع صحیح است؟
مرحوم کلینی در کافی شریف می گوید:حدثنا علی بن ابراهیم قال حدثنا ابراهیم بن هاشم قال حدثنا ابن ابی عمیر قال حدثنا ابن اذینه قال، قال الصادق علیه السلام:( به این روایت می گوییم صحیحیه ابن ابی عمیر) واگر ابن اذینه ضعیف باشد روایت ضعیف می شود.
کشی(ره) می گوید: اجمعت العصابه علی تصحیح ما یصح عن ابن ابی عمیر (تصدیق کن چیزی که تا ابن ابی عمیر صحیح است.)از این اصطلاح به دو گونه تعبیر شده است:
1- گفتار ابن ابی عمیر را تصدیق کن چرا که ابن ابی عمیر را اجماع داریم که ثقه است به دلالت التزام
2- حدیث ابن ابی عمیر را بپذیر و واسطه را خاطر جمع باش که واسطه نیز ثقه است و واسطه را به عهده ی ابن ابی عمیر بگذار.

**تبسم**;584717 نوشت:
- 1- از نظر مشهور امامیه؟
2- از نظر مشهور مراجع تقلید فعلی؟

با صلوات بر محمد وآل محمد
با سلام وعرض اد ب
کاربر گرامی در میان علمای رجال معروف و مشهور است که اصحاب اجماع هیجده نفر هستند. هر خبر و حدیثی که از این هجده نفر نقل شده باشد آن حدیث صحیح است و هیچ ایرادی از حیث سند ندارد؛ چون اجماع علمای رجال بر این است که هر حدیثی به اصحاب اجماع منتهی شود از حیث سند صحیح است، یعنی «قطعی الصدور» گرفته می شود.
نکته مهم دیگر در رابطه با اصحاب اجماع، مفاد جمله «تصحیح ما یصحّ عنهم» است که در کلمات فقیهان بر آن ادّعای اجماع شده است.
در این که مراد از لفظ «ما» در عبارت «ما یصحّ» خود نقل و روایت کردن است یا حدیثی است که روایت می‏کنند (مروی)، اختلاف است. در صورت نخست، خود نقل و حکایت آنان محکوم به صحت است.
برای مثال، ابن ابی عمیر در نقل از راوی پیشین، صادق است که نتیجه آن وثاقت اصحاب اجماع می‏باشد. در صورت دوم، خود حدیث محکوم به صحّت است که نتیجه آن قطعیت صدور حدیث از معصوم علیه السّلام است.
بنا بر معنای دوم نیز در این که مراد، صحّت حدیث آنان به جهت وجود قرائن و شواهد است- هر چند اصحاب اجماع، حدیث را به صورت مرسل یا از فرد ناشناخته یا ضعیف نقل کرده باشند- یا مقصود، صحّت حدیث به جهت وثاقت کسانی است که اصحاب اجماع از آنان نقل حدیث کرده‏اند، اختلاف است.
بنا بر احتمال دوم، مفاد جمله یاد شده علاوه بر صحّت حدیث اصحاب اجماع به دلالت مطابقی، به دلالت التزامی وثاقت راویانی است که اصحاب اجماع از آنان نقل حدیث کرده‏اند.
بر این اساس، بسیاری از راویان ناشناخته یا ضعیف، در شمار افراد ثقه قرار می‏گیرند و احادیث زیادی به صحّت متّصف می‏شوند. (1-2)

سوال: آیا اجماع علماء بر اصحاب اجماع صحیح است یا خیر؟
بله صحیح است، زیرا اجماع در فقه با اجماع در رجال فرق می کند، اجماعات رجالی نیازمند کاشفیت قول معصوم نیست واجماعات منقول حجت است.

------------------------------------------------------

  1. خاتمة مستدرک الوسائل ج۷، ص۲۲-۳۷.
  2. کلیات فی علم الرجال، ص۱۷۸-۱۹۶.

**تبسم**;584717 نوشت:
- اگر امکان دارد نظر موافقین پذیرش یا عدم پذیرش این روایات را نیز بیان کنید تا خودمان هم بتوانیم قضاوتی داشته باشیم

سوال:چرا گفته اند اصحاب اجماع صحیح است؟
مرحوم کلینی در کافی شریف می گوید:حدثنا علی بن ابراهیم قال حدثنا ابراهیم بن هاشم قال حدثنا ابن ابی عمیر قال حدثنا ابن اذینه قال، قال الصادق علیه السلام:( به این روایت می گوییم صحیحیه ابن ابی عمیر) واگر ابن اذینه ضعیف باشد روایت ضعیف می شود.
کشی(ره) می گوید: اجمعت العصابه علی تصحیح ما یصح عن ابن ابی عمیر (تصدیق کن چیزی که تا ابن ابی عمیر صحیح است.)از این اصطلاح به دو گونه تعبیر شده است:
1- گفتار ابن ابی عمیر را تصدیق کن چرا که ابن ابی عمیر را اجماع داریم که ثقه است به دلالت التزام
2- حدیث ابن ابی عمیر را بپذیر و واسطه را خاطر جمع باش که واسطه نیز ثقه است و واسطه را به عهده ی ابن ابی عمیر بگذار.

**تبسم**;584717 نوشت:
- نرم افزار درایه النور در این زمینه چه نظری را برگزیده؟

الكافي 6/401: علي بن إبراهيم عن أبيه عن ابن أبي عمير عن عبد الرحمن بن الحجاج عن أبي عبد الله ع قال
محمد بن یعقوب کلینی: امامی ثقه وجلیل
علي بن إبراهيم: امامی ثقه وجلیل
عن أبيه : امامی ثقه وجلیل علی التحقیق
عن ابن أبي عمير : امامی ثقه وجلیل من اصحاب الاجماع لایروی ولایرسل الا عن ثقه
عن عبد الرحمن بن الحجاج البجلی: امامی ثقه وجلیل ونسبته الی الکیسانیه وهم وقد رجع عن الوقف
عن أبي عبد الله ع : معصوم
این روایت از نظر « نرم افزار درایه » صحیح، واتصال مسند و نوع سند عادی می باشد.

مفاهیم کلی "اصحاب اجماع"



اصحاب اجماع: گروهى ويژه از روايتگران حديث.
عنوان اصحاب اجماع، اصطلاحى در علم رجال است كه به گروهى ويژه از راويان احاديث در سده‌هاى دوم و سوم هجرى قمرى كه از بزرگان پرورش يافته مكتب امام باقر، امام صادق، امام كاظم و امام رضا عليهم السّلام به شمار مى‌روند و بر تصديق رواياتشان و نيز مقام علمى و فقاهتشان اجماع شده است، اطلاق مى‌شود.

به قول مشهور شمار اصحاب اجماع هيجده نفر است: «زُرارة بن اعيَن، معروف بن خرَّبوذ، بُريد بن معاويه، ابوبصير اسدى ـ و به قولى مرادى ـ فُضيل بن يسار و محمد بن مسلم» از اصحاب امام باقر و امام صادق عليهما السّلام؛ «جميل بن دَرّاج، عبداللّه‌ بن مسكان، عبداللّه‌ بن بُكير، حَمّاد بن عيسى، حمّاد بن عثمان و اَبان بن عثمان»

از ياران امام صادق عليه السّلام و «يونس بن عبدالرّحمان، صفوان بن يحيى، محمّد بن ابى عُمير، عبداللّه‌ بن مُغيره، حسن بن محبوب و احمد بن محمّد بن ابى نصر» از شاگردان امام كاظم و امام رضا عليهما السّلام. برخى به جاى حسن بن محبوب، حسن بن على بن فضّال و فضالة بن ايوب و برخى ديگر به جاى فضاله، عثمان بن عيسى را ذكر كرده‌اند.(1)
با توجّه به چهار نفر ديگر كه در برخى اقوال به آنان اشاره شده است، تعداد اصحاب اجماع به 22 نفر مى‌رسد.
اساس پيدايى اين اصطلاح از نظر تاريخى، به اواخر سده سوم و اوائل سده چهارم هجرى قمرى باز مى‌گردد كه در تعبيرات برخى چهره‌هاى رجالى معروف امامى، مانند ابوعمرو كَشّى آمده و پس از ايشان در سده‌هاى بعد ميان رجاليان شكل گرفته است.(2)
اخباريانى( --> اخبارى)همچون ملامحمد امين استرآبادى، فيض كاشانى و شيخ حرّ عاملى، از دلايلى كه بر صحّت روايات كتب اربع( --> كتب اربع)و ساير كتابهاى حديثى مورد اعتماد شيعه آورده‌اند، وجود اصحاب اجماع به عنوان راويان بيشتر احاديثِ اين كتابها است. از اين رو، بر وجود اين اجماع و صحّت احاديث اصحاب آن تأكيد بسيار داشته‌اند.(3)
شيخ طوسى (م460 هـ . ق) مى‌گويد: شيعه امامى ميان روايات مرسل( --> خبر مرسل)اصحاب اجماع و امثال ايشان و روايات مسند آنان( --> خبر مسند)تفاوتى قائل نيستند و به مراسيل ايشان همچون مسانيدشان عمل كرده‌اند.(4)

نكته مهم ديگر درباره اصحاب اجماع، مفاد جمله، «تَصحيح ما يَصِحُّ عَنهُم» است كه در كلمات فقيهان بر آن ادّعاى اجماع شده است. در اينكه مراد از لفظ «ما» در عبارت «ما يَصِحُّ» خود نقل و روايت كردن است يا حديثى است كه روايت مى‌كنند (مروى) اختلاف است. در صورت نخست، خود نقل و حكايت آنان محكوم به صحّت است. براى مثال، ابن ابى عمير در نقل از راوى پيشين، صادق است كه نتيجه آن وثاقت اصحاب اجماع مى‌باشد. در صورت دوم، خود حديث محكوم به صحّت است كه نتيجه آن قطعيّت صدور حديث از معصوم عليه السّلام است.

بنابر مراد دوم از لفظ «ما» در اينكه صحّت حديث آنان به جهت وجود قراين و شواهد معلوم نزد آنان بوده است ـ هرچند اصحاب اجماع، حديث را به صورت مرسل يا از فرد ناشناخته يا ضعيف نقل كرده باشند ـ يا مقصود، صحّت حديث آنان به جهت نقل آن از راويان ثقه مى‌باشد، اختلاف است. بنابر احتمال دوم، مفاد جمله ياد شده علاوه بر صحّت حديث اصحاب اجماع به دلالت مطابقى، به دلالت التزامى وثاقت راويانى است كه اصحاب اجماع از آنان نقل حديث كرده‌اند. بر اين اساس، بسيارى از راويان ناشناخته يا ضعيف، در شمار افراد ثقه قرار مى‌گيرند و احاديث زيادى به صحّت متّصف مى‌شوند. (5)


[/HR]
  • (1)وسائل الشيعة 30/ 221 ـ 223
  • (2)اختيار معرفة الرجال 2/ 507 ، 673 و 830 ؛ كليات فى علم الرجال/168 ؛ دائرة‌المعارف بزرگ اسلامى 9/104
  • (3)وسائل الشيعة 30/ 224 ؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامى 9/ 104 ـ 105
  • (4)العدّة فى اصول الفقه 1/ 155
  • (5)خاتمة مستدرك الوسائل 7/22 ـ 37 ؛ كليات فى علم الرجال/ 178 ـ 196 .

منبع: فرهنگ فقه اهل بیت http://lib.eshia.ir/23017/1/539



[="Tahoma"]سلام
نظر آقای خویی در مورد اصحاب اجماع چیست؟

علــی;588353 نوشت:
سلام
نظر آقای خویی در مورد اصحاب اجماع چیست؟

با صلوات بر محمد وآل محمد
وسلام وعرض ادب
نظر آیه الله خویی در این زمینه این است که:
« ظاهر گفتار کشی ناظر به آن نیست كه تمام روایاتی كه هر یك از اصحاب اجماع از ائمه ‌علیه السّلام‌ نقل كرده اند، حتی اگر روایت مرسل، یا نقل شده از سوی راوی ضعیف، یا مجهول الحال باشد، بلكه مقصود بیان عظمت و جایگاه آنان است و این كه بر وثاقت، وقاهت و تصدیق آنان در روایاتشان اجماع شده است ؛ یعنی آنان در اخبار و روایاتشان متهم به كذب نیستند ».(معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۶۱)
2 - سند أصحاب الإجماع
و مما قيل بثبوته في التوثيقات العامة أو الحسن هو وقوع شخص في سند رواية رواها أحد أصحاب الإجماع، و هم ثمانية عشر رجلا على ما يأتي فذهب جماعة إلى الحكم بصحة كل حديث رواه أحد هؤلاء إذا صح السند إليه، حتى إذا كانت روايته عمن هو معروف بالفسق و الوضع، فضلا عما إذا كانت روايته عن مجهول أو مهمل، أو كانت الرواية مرسلة، و قد اختار هذا القول صريحا صاحب الوسائل في أوائل الفائدة السابعة من خاتمة كتابه.
أقول: الأصل في دعوى الإجماع هذه هو الكشي في رجاله،
فقد قال في تسمية الفقهاء من أصحاب أبي جعفر و أبي عبد الله ع:
1 - أجمعت العصابة على تصديق هؤلاء الأولين من أصحاب أبي جعفر، و أصحاب أبي عبد الله ع، و انقادوا لهم بالفقه، فقالوا أفقه الأولين ستة: زرارة و معروف بن خربوذ و بريد و أبو بصير الأسدي و الفضيل بن يسار و محمد بن مسلم الطائفي.
قالوا: و أفقه الستة زرارة.
و قال بعضهم: مكان أبو بصير الأسدي أبو بصير المرادي، و هو ليث بن البختري.
و قال في تسمية الفقهاء من أصحاب أبي عبد الله ع:
2 - أجمعت العصابة على تصحيح ما يصح عن هؤلاء و تصديقهم لما يقولون، و أقروا لهم بالفقه من دون أولئك الستة الذين عددناهم و سميناهم ستة نفر: جميل بن دراج و عبد الله بن مسكان و عبد الله بن بكير و حماد بن عثمان و حماد بن عيسى و أبان بن عثمان قالوا: و زعم أبو إسحاق الفقيه - و هو ثعلبة بن ميمون - أن أفقه هؤلاء جميل بن دراج، و هو أحد أصحاب أبي عبد الله ع.
و قال في تسمية الفقهاء من أصحاب أبي إبراهيم و أبي الحسن الرضا ع:
3 - أجمع أصحابنا على تصحيح ما يصح عن هؤلاء و تصديقهم و أقروا لهم بالفقه و العلم، و هم ستة نفر آخر، دون الستة نفر الذين ذكرناهم في أصحاب أبي عبد الله ع، منهم: يونس بن عبد الرحمن و صفوان بن يحيى بياع السابري و محمد بن أبي عمير و عبد الله بن المغيرة و الحسن بن محبوب و أحمد بن محمد بن أبي نصر، و قال بعضهم: مكان الحسن بن محبوب الحسن بن علي بن فضال و فضالة بن أيوب.
و قال بعضهم: مكان فضالة بن أيوب عثمان بن عيسى، و أفقه هؤلاء يونس بن عبد الرحمن و صفوان بن يحيى.
و أما من تأخر عن الكشي، فقد نقل عنه الإجماع، أو أنه ادعى الإجماع تبعا له، فقد ذكر السيد بحر العلوم قدس سره في منظومته الإجماع على تصحيح ما يصح عن المذكورين.
و لكنه في فوائده في ترجمة ابن أبي عمير: حكى دعوى الإجماع عن الكشي، و اعتمد على حكايته، فحكم بصحة أصل زيد النرسي، لأن راويه ابن أبي عمير.
و كيف كان فمن الظاهر أن كلام الكشي لا ينظر إلى الحكم بصحة ما رواه أحد المذكورين عن المعصومين ع، حتى إذا كانت الرواية مرسلة أو مروية عن ضعيف أو مجهول الحال، و إنما ينظر إلى بيان جلالة هؤلاء، و أن الإجماع قد انعقد على وثاقتهم و فقههم و تصديقهم في ما يروونه.
و معنى ذلك أنهم لا يتهمون بالكذب في أخبارهم و روايتهم، و أين هذا من دعوى الإجماع على الحكم بصحة جميع ما رووه عن المعصومين ع، و إن كانت الواسطة مجهولا أو ضعيفا؟.
قال أبو علي في المقدمة الخامسة من رجاله عند تعرضه للإجماع المدعى على تصحيح ما يصح عن جماعة: و ادعى السيد الأستاذ دام ظله - السيد علي صاحب الرياض - أنه لم يعثر في الكتب الفقهية - من أول كتاب الطهارة إلى آخر كتاب الديات - على عمل فقيه من فقهائنا بخبر ضعيف محتجا بأن في سنده أحد الجماعة و هو إليه صحيح.
أقول: لا بد أن السيد صاحب الرياض أراد بذلك أنه لم يعثر على ذلك في كلمات من تقدم على العلامة قدس سره، و إلا فهو موجود في كلمات جملة من المتأخرين كالشهيد الثاني و العلامة المجلسي و الشيخ البهائي.
و يبعد أن يخفى ذلك عليه.
ثم إن التصحيح المنسوب إلى الأصحاب في كلمات جماعة، منهم: صاحب الوسائل - على ما عرفت - نسبة المحقق الكاشاني في أوائل كتابه الوافي إلى المتأخرين، و هو ظاهر في أنه أيضا لم يعثر على ذلك في كلمات المتقدمين.
قال في المقدمة الثانية من كتابه بعد ما حكى الإجماع على التصحيح من الكشي: و قد فهم جماعة من المتأخرين من قوله أجمعت العصابة أو الأصحاب على تصحيح ما يصح عن هؤلاء الحكم بصحة الحديث المنقول عنهم و نسبته إلى أهل البيت ع بمجرد صحته عنهم، من دون اعتبار العدالة في من يروون عنه، حتى لو رووا عن معروف بالفسق، أو بالوضع فضلا عما لو أرسلوا الحديث كان ما نقلوه صحيحا محكوما على نسبته إلى أهل بيت العصمة ص.
و أنت خبير بأن هذه العبارة ليست صريحة في ذلك و لا ظاهرة فيه، فإن ما يصح عنهم إنما هو الرواية لا المروي.
بل كما يحتمل ذلك يحتمل كونها كناية عن الإجماع على عدالتهم و صدقهم، بخلاف غيرهم ممن لم ينقل الإجماع على عدالته.
أقول: ما ذكره متين لا غبار عليه.
ثم إنا لو تنزلنا عن ذلك و فرضنا أن عبارة الكشي صريحة في ما نسب إلى جماعة و اختاره صاحب الوسائل، فغاية ذلك دعوى الإجماع على حجية رواية هؤلاء عن المعصومين ع تعبدا، و إن كانت الواسطة بينهم و بين المعصوم ضعيفا أو مجهول الحال، فترجع هذه الدعوى إلى دعوى الإجماع على حكم شرعي.
و قد بينا في المباحث الأصولية: أن الإجماع المنقول بخبر الواحد ليس بحجة، و أدلة حجية خبر الواحد لا تشمل الأخبار الحدسية.
بقي هنا شي‏ء: و هو أنه قد يقال: إن دعوى الإجماع على تصحيح ما يصح عن الجماعة المذكورين لا ترجع إلى دعوى حجية رواياتهم تعبدا كما ذهب إليه صاحب الوسائل و إنما ترجع إلى دعوى أن هؤلاء لا يروون إلا عن ثقة.
و عليه فيعتمد على مراسيلهم و على مسانيدهم، و إن كانت الوسائط مجهولة أو مهملة.
و لكن هذا القول فاسد جزما، فإنه لا يحتمل إرادة ذلك من كلام الكشي.
و لو سلم أنه أراد ذلك فهذه الدعوى فاسدة بلا شبهة، فإن أصحاب الإجماع قد رووا عن الضعفاء في عدة موارد تقف عليها في تراجمهم في كتابنا هذا إن شاء الله تعالى، و نذكر جملة منها قريبا.

پست جمع بندی موضوع

پرسش:
سلام علیکم
اگر در سند یک روایت قبل از نام یکی از اصحاب اجماع، همه افراد مورد قبول باشند (مثلا با تعبیر امامی ثقه جلیل)
و بعد از نام یکی از اصحاب اجماع، نام فرد یا افرادی مجهول یا ضعیف وجود داشته باشد.
حدیث از نظر موارد ذیل مورد پذیرش است یا خیر؟
1- از نظر مشهور امامیه؟
2- از نظر مشهور مراجع تقلید فعلی؟
3- نرم افزار درایه النور در این زمینه چه نظری را برگزیده؟
4- اگر امکان دارد نظر موافقین پذیرش یا عدم پذیرش این روایات را نیز بیان کنید تا خودمان هم بتوانیم قضاوتی داشته باشیم.

پاسخ:
سلام علیکم ورحمت الله
پرسشگر گرامی در پاسخ به سوال شما ابتدا یک نمونه را مطرح کرده ودر ادامه به پرسش های چهارگانه شما پاسخ خواهیم داد:
حدثنا علی بن ابراهیم قال حدثنا ابراهیم بن هاشم قال حدثنا ابن ابی عمیر قال حدثنا ابن اذینه قال، قال الصادق علیه السلام:( به این روایت می گوییم صحیحیه ابن ابی عمیر) واگر ابن اذینه ضعیف باشد روایت ضعیف می شود.
کشی(ره) می گوید: « اجمعت العصابه علی تصحیح ما یصح عن ابن ابی عمیر» (تصدیق کن چیزی که تا ابن ابی عمیر صحیح است.)از این اصطلاح به دو گونه تعبیر شده است:
1- گفتار ابن ابی عمیر را تصدیق کن چرا که ابن ابی عمیر را اجماع داریم که ثقه است به دلالت التزام.
2- حدیث ابن ابی عمیر را بپذیر و واسطه را خاطر جمع باش که واسطه نیز ثقه است و واسطه را به عهده ی ابن ابی عمیر بگذار.
در میان علمای رجال معروف و مشهور است که اصحاب اجماع هیجده نفر هستند. هر خبر و حدیثی که از این هجده نفر نقل شده باشد آن حدیث صحیح است و هیچ ایرادی از حیث سند ندارد؛ چون اجماع علمای رجال بر این است که هر حدیثی به اصحاب اجماع منتهی شود از حیث سند صحیح است، یعنی «قطعی الصدور» گرفته می شود.
نکته مهم دیگر در رابطه با اصحاب اجماع، مفاد جمله «تصحیح ما یصحّ عنهم» است که در کلمات فقیهان بر آن ادّعای اجماع شده است.
در این که مراد از لفظ «ما» در عبارت «ما یصحّ» خود نقل و روایت کردن است یا حدیثی است که روایت می‏ کنند (مروی)، اختلاف است. در صورت نخست، خود نقل و حکایت آنان محکوم به صحت است.
برای مثال، ابن ابی عمیر در نقل از راوی پیشین، صادق است که نتیجه آن وثاقت اصحاب اجماع می‏ باشد. در صورت دوم، خود حدیث محکوم به صحّت است که نتیجه آن قطعیت صدور حدیث از معصوم علیه السّلام است.
بنا بر معنای دوم نیز در این که مراد، صحّت حدیث آنان به جهت وجود قرائن و شواهد است- هر چند اصحاب اجماع، حدیث را به صورت مرسل یا از فرد ناشناخته یا ضعیف نقل کرده باشند- یا مقصود، صحّت حدیث به جهت وثاقت کسانی است که اصحاب اجماع از آنان نقل حدیث کرده‏ اند، اختلاف است.
بنا بر احتمال دوم، مفاد جمله یاد شده علاوه بر صحّت حدیث اصحاب اجماع به دلالت مطابقی، به دلالت التزامی وثاقت راویانی است که اصحاب اجماع از آنان نقل حدیث کرده‏ اند.
بر این اساس، بسیاری از راویان ناشناخته یا ضعیف، در شمار افراد ثقه قرار می‏ گیرند و احادیث زیادی به صحّت متّصف می‏ شوند. (1-2)
سوال: آیا اجماع علماء بر اصحاب اجماع صحیح است یا خیر؟
بله صحیح است، زیرا اجماع در فقه با اجماع در رجال فرق می کند، اجماعات رجالی نیازمند کاشفیت قول معصوم نیست واجماعات منقول حجت است.

پی نوشت:
1) خاتمة مستدرک الوسائل ج۷، ص۲۲-۳۷.
2) کلیات فی علم الرجال، ص۱۷۸-۱۹۶.

موضوع قفل شده است