بین عدد یک ملیونیوم تا دو ملیونیوم بینهایت عدد هست هر چند محدوده بسیار ناچیزی هست ولی حاوی بینهایت عدد است
به همین نکته توجه فرمایید، متوجه میشید که بینهایت با بینهایت فرق داره(به لحاظ علمی و فنی)
بینهایت عدد حقیقی هست، اما این بینهایت با بینهایت عدد طبیعی(1،2،3،4،5 و ....) تفاوت داره و در معادلات هر کدوم نتیجه خودشون رو دارن.
چینش حروف و فرصت بینهایت مجموعه تولیدات میمون را جامع میکند
نه نشد، حقیر گفتم ثابت کنید، شما دوباره تکرار میکنید.
دوست گرامی من حد صفر را برای تولیدات میمون پذیرفته ام ولی صفر مطلق را خیر
اختلاف این دو رو متوجه نمیشم.
اگر تعداد دکمه های کیبورد را نامحدود کنیم
در این صورت میمون هیچ چیزی رو انتخاب نخواهد کرد، چون احتمال تایپ هر حرف یک بینهایتم است.
اگر تعداد دکمه های کیبورد را نامحدود کنیم و یا تعداد آن را به اندازه تمام حروف الفبای آدمیان یا سایر هوشمندان جهان گسترش دهیم
ویا خوانندگان دیگری برای نوشته های میمون متصور شویم که فرهنگ و زبان گوناگون متفاوت یا متضاد داشته باشند
آنگاه تمامی مطالب بیمعنی میمون معنی پیدا نمیکند
و منظومه های شاعر ما از معنی نمی افتند اگر خواننده دیگری غیر از ما فارسی زبان استاندارد باشد یا غیر از آدمی خواننده باشد؟ در این صورت برد با میمون است و بازنده شاعر
جمله تون برای حقیر نامفهوم بود [/HR]ایراد حقیر همچنان بی جواب مونده است
تمام این حرف و حدیثها بر این مبناست که از قبل حروفی باشند(نظمی باشد) و شما میخواهید ثابت کنید که نتیجه این است که از تصادف نظم حاصل خواهد شد!!!!
در صورتیکه برای اثبات مدعایتان باید هیچ حرفی در اختیار میمون نگذارید و میمون خودش شروع به ایجاد حداقل نظم کند.
و یا اینکه بر اساس احتمالات شرطی صحبت کنید.
نه نشد، حقیر گفتم ثابت کنید، شما دوباره تکرار میکنید.
جز تکرار کاری از دستم بر نمیآید
فرصت بینهایت این اجازه ظالمانه را به من میدهد بیشمار مجموعه های ناتمام بی معنی را تک تک هر کدام احتمالشان را نزدیک به صفر فرض کنم و از قاعده بازی بیرون بیندازم
همانطور که شما احتمال تولید یک مجموعه منظم را صفر کردید
دوست گرامی من حد صفر را برای تولیدات میمون پذیرفته ام ولی صفر مطلق را خیر
اختلاف این دو رو متوجه نمیشم.
صفر مطلق یعنی مجموعه تهی و احتمالاً معنی عدم را میدهد
ولی حد صفر یعنی مقدار ناچیزی که هست ولی محسوب نمیشود
اگر تعداد دکمه های کیبورد را نامحدود کنیم
در این صورت میمون هیچ چیزی رو انتخاب نخواهد کرد، چون احتمال تایپ هر حرف یک بینهایتم است.
باز هم فرصت بینهایت مجموعه تولیدی میمون را تهی نمیکند هر چند تا ابد گرفتار تایپ حرف ر باشد یا که تا الآن یا آینده دور میمون حتی یک حرف را هم تایپ نکند
فرصت بینهایت این اجازه ظالمانه را به من میدهد بیشمار مجموعه های ناتمام بی معنی را تک تک هر کدام احتمالشان را نزدیک به صفر فرض کنم و از قاعده بازی بیرون بیندازم
این گفته ها علمی نیست، نزدیک به صفر، صفر نیست، حقیر گفتم صفر.
یک تقسیم بر بینهایت نزدیک به صفر نیست، وقتی که شمار اعداد به سمت بینهایت برود نزدیک بر صفر میشود، ولی وقتی که بینهایت واقعی مد نظر باشد قضیه تفاوت دارد.
وقتی تعداد انتخابها بینهایت باشد، هیچ مقدار ناچیزی باقی نمیماند تا بگوییم احتمالش یک اپسیلون است.
همانطور که شما احتمال تولید یک مجموعه منظم را صفر کردید
احتمال را صفر نکردم، مسئله ای که شما مطرح کردید جوابش صفر است.
احتمال تولید یک مجموعه منظم توسط یک انسان(سالم) خیلی زیاد است کاملاً مورد انتظار است.
ولی توسط یک بیشعور صفر است.
در این چند پست اخیر کار به تکرار مواضع کشیده من هم موافقم در این مورد ادامه ندهیم
و به خاطر جمع بندی مطالب خودم تکرار میکنم
حد احتمال تولید یک مجموعه منظم توسط یک میمون صفر است[HL] ولی صفر مطلق یا تهی نیست [/HL]زیرا که فرصت بینهایت هیچگاه تمام نمیشود هر لحظه احتمال دارد در گذشته دور مبمون موفق بوده یا در آینده ای مبهم میمون موفق شود منظومه ای تولید کند
کاری که یک شاعر در نزدیک به تمامی تولیداتش موفق بوده
هر عقل سلیمی میگوید نسبت
میمون هیچگاه متوقف نیست مجموعه تولیدات منظم میمون تهی نیست
با توفیق یکبار میمون در کل آن بینهایت مراد ما حاصل است
در اکثر مطالب قرآن مخاطب قرآن نویسنده کتاب نیست
و این آیه هم بعبد است مخاطبش غیر از مؤمنین باشد
بعید میدانم هیچ مؤمنی اعمال خود را صددرصد پذیرفته بداند اگر کاهل باشد
کاهلی با شک فرق میکند
انجام امور دینیاز قبیل نذر و قربانی دادن
و یا نماز و روزه و زکات و خمس
ممکن است مؤمنی کاهل نماز باشد و یا زکات و خمس خود را نپردازد یا به اکراه بپردازد
ولی مشکوک نیست اگر مشکوک بود همان اعمال شل و ول را هم انجام نمیداد
به دنبال کاهلی توبه میکند احساس گناه میکند عبادت و تضرع بیشتر ضدقه و کفاره میدهد نه اینکه میگوید حالا ما مشکوکیم نماز نخواندم که نخواندم یا که زکات ندادم که ندادم
اگر مشکوک باشد یعنی احتمال بدهد که آنچه را که بدان ایمان آورده ممکن است دروغ باشد بعید است فریضه ای را بر گردن خود فرض بداند و بدنبال انجام ندادن یا کم انجام دادن در پی عذر و تقصیر و انابه و یا توجیه و کلاه شرعی نباشد
ایمان و اعتقاد الهی آنقدر باید سخت و محکم باشد تا مجاهد راه خدا و شهدا و متأسفانه بمب گذاران انتحاری و جنگهای صلیبی یا بین فرقه ای را به سر شوق بیاورد و بدون لحظه ای شک وتردید به استقبال مرگ ببرد
و الا سربازان آمریکایی (اگر چه بیشتر آمریکاییان پایبند دین و مذهب هستند ولی به عنوان مثال و از دید شما )هم سرسختانه مبارزه میکنند ولی ممکن است بعد دچار ندامت میشوند و هنوز سرباز آمریکایی محسوب میشوند ولی نادم از جنگهای مذهبی یا مرتد هستند یا خوارج و منافق و یا مشرک و کافر
[SPOILER]جناب hamrah اگر فونت خود را تغییر میدهید لطفاً به اندازه آن هم دقت کنیدبعضی ازخطوط جملات پست های شما برای من که دچار پیر چشمی هستم قابل خواندن نیست و موفق به خواندن نشدم [/SPOILER]
پیروز و موفق باشید
اولا عذر خواهی می کنم از فونت نوشتهها. نمی دانم چه شده است که وقتی کپی پیست می کنم در محل نقل قول بعد که متن فرستاده می شود فونت به هم می
ریزد. در هر حال این عمل من از حیطه قدرت من خارج بوده است و باز بدین سبب از شما دوست بزرگوار عذر می خواهم.
1. در گزارهای که بیان شد آشکارا به گوینده بر می گردد. بله در خیلی از گزاره های قرآنی شنونده محل هدف است اما در برخی از آیات گوینده سخن مد نظر
است. در این گزاره به لحاظ زبانی برای گوینده هیچ شکی وجود ندارد. حال اگر کسی ایمان بیاورد پس این کتاب برایش هدایت خواهد بود و او نیز شکی نخواهد داشت و
این یقین یک یقین سایکولوژیکال است از نظر فلاسفه. و البته این یقین می تواند مبنای اعمال و عبادات باشد.
[FONT=Times New Roman]2. دقت کنید اینکه شخصی درباره باورهایش چه فکر می کند در اینجا مطمح نظر نیست. ممکن است فرد x باور داشته باشد که در وجود خدا و عبادات دینی یقین کامل
دارد. این که x چگونه فکر می کند بحث اپیستمولوژی نیست. ممکن است فردی فکر می کند یقین کامل دارد و بواسطه ان فکرش عملیات انتحاری انجام می دهد.
دقت کنید این که «فرد x فکر می کند دربارهy یقین دارد» منطقا نتیجه نمی دهد که« x درباره y یقین دارد»
[FONT=Times New Roman]3. در بحث اپیستمولوژی ما در حال بررسی شواهد هستیم و به لحاظ معرفتی یقین کامل به سختی ایجاد می شود ( درباره باورهای ما درباره عالم خارج) و شاید غیر
ممکن باشد. بحث من هم به لحاظ اپیستمولوژی بود. و این منافاتی با یقین افراد ندارد. چون یقین انها به لحاظ اپیستمولوزی یقینی سایکولوژیکال است و انها فکر می کنند
با عرض سلام. من میتونم بپرسم این میمونی که در مثال آمده، برای منکرین برهان نظم ، در واقعیت چه چیزی هست؟
[SPOILER]ما از گذشته جهان نا آگاهیم شاید این جهان بدنبال فراوان های تصادفی نامتناهی از هیچ باشد
[SPOILER][SPOILER][SPOILER][SPOILER]در این جا «هیچ» مجموعه ای از هر چه که هست و نیست میباشد که جمع جبری آن برابر صفر که همان «هیچ» است میباشد
مثلا یک ملیارد بعلاوه یک ملیارد منفی مساوی صفر است در این صفر فرضی و «هیچ» شما تمامی اعداد یک ملیارد منفی تا بک ملیارد مثبت را دارید مثلاً عدد 3 ای خارج از آن نیست یعنی بیرون از معادله عدد سه نیست ولی اگر در معادله گیر بیفتید شما همه اعداد را دارید
حال هیچی را در نظر بیاورید که همه آنچه را که هست و نیست به صورت منفی و مثبت داشته باشد جمع جبری آن صفر و «هیچ»است ولی در دل ابن «هیچ» همه چیز هست این هیچ تهی نیست
به قولی همه چیز از «هیچ» چیز [/SPOILER][/SPOILER][/SPOILER][/SPOILER]
[/SPOILER]
امکان این هست که این نظم بازتاب یک تصادف باشد تا حاصل یک اراده هوشمند
پیروز و موفق باشید
[SPOILER]ما از گذشته جهان نا آگاهیم شاید این جهان بدنبال فراوان های تصادفی نامتناهی از هیچ باشد
[SPOILER][SPOILER][SPOILER][SPOILER]در این جا «هیچ» مجموعه ای از هر چه که هست و نیست میباشد که جمع جبری آن برابر صفر که همان «هیچ» است میباشد
مثلا یک ملیارد بعلاوه یک ملیارد منفی مساوی صفر است در این صفر فرضی و «هیچ» شما تمامی اعداد یک ملیارد منفی تا بک ملیارد مثبت را دارید مثلاً عدد 3 ای خارج از آن نیست یعنی بیرون از معادله عدد سه نیست ولی اگر در معادله گیر بیفتید شما همه اعداد را دارید
حال هیچی را در نظر بیاورید که همه آنچه را که هست و نیست به صورت منفی و مثبت داشته باشد جمع جبری آن صفر و «هیچ»است ولی در دل ابن «هیچ» همه چیز هست این هیچ تهی نیست
به قولی همه چیز از «هیچ» چیز [/SPOILER][/SPOILER][/SPOILER][/SPOILER]
[/SPOILER]
امکان این هست که این نظم بازتاب یک تصادف باشد تا حاصل یک اراده هوشمند
پیروز و موفق باشید
با سلام و تشکر
باید بگم این استدلال شما غلطه. معنی صفر این نیست که شما در متن پنهان آوردید. شما معنی صفر را با نتیجه صفر یکی میدانید. در صورتیکه صفر هیچی نیست.
ممکنه در محاسبات ریاضی و جمع و تفریق ، ما به جواب صفر برسیم اما این فقط جواب آن محاسبات هست نه خود صفر.
مثلا کتابی 100 صفحه داره ما روزی یک صفحه اشو میخوانیم. پس از 100 روز چند صفحه کتاب باقی میماند؟
هیچی صفر.
منظور از این صفر صفحاتی نیست که طی این 100 روز خوانده شده بلکه تعداد صفحاتی هست که باقیمانده و چون چیزی باقی نمانده به آن میگوییم صفر.
بهتره در اینگونه مسائل یک مقدار خودمان را با واقعیت تطبیق بدیم.
وقتی از اول چیزی وجود ندارد پس علتی هم برای نظم آن نخواهد بود ....
شما خود قضاوت کنید، فرض شما به جواب نزدیکتر هست یا دلیل ما.
ما میگوییم برای جهان مادی یکعلت غیرمادی وجود دارد که جهان را به طریقی که ما به آن علم نداریم آفریده است.( چنانچه همیشه و در هر زمانی مجهولاتی برای انسانها هست که برایش محال به نظر می آید)
اما شما میگویید این جهان از هیچ خلق شده و بدتر از آن برای این هیچ بی نهایت احتمال هم میدهید که به نظم رسیده باشد.
علاوه بر آن ما دلایل و شواهد بسیار بر صحت نظر خود داریم ولی شما هیچ شاهدی بر درستی فرضتان ندارید
پس چرا باید از نردبان فرض و شانس و احتمال شما بالا رفت وقتی که پایه و اساس محکمی نداره؟
قضیه رو در حد لینکی که گذاشته بودید خوندم، چیز خاصی متوجه نشدم.
حقیر ایراداتی در مسئله میبینم:
1- ما حد فاصل دو کلمه رو با حرف فاصله(Space) می شناسیم، اگر یک کلمه بیمعنا شامل بینهایت حرف رو در نظر بگیریم میمون به دام خواهد افتاد، از اونجایی که مطابق نظریه شما میمون هر متنی رو تایپ خواهد کرد، پس حتماً این متن رو هم تایپ خواهد کرد و از ایجاد متنهای دیگر بازمیماند، پس این مسئله به نوعی پارادوکس دارد(تا الان که دقت میکنم اینطوریه)
2- اینکه میمون هر چیزی رو تایپ خواهد کرد را چطور نتیجه گرفتید؟ ببینید در آمار و احتمال وقتی میگویند که احتمال آمدن هر یک از وجوه تاس در پرتاب تاس یک ششم است، یعنی اینکه اگر بینهایت زمان (منظور زمان خیلی زیادی) در اختیار داشته باشیم و تاس را پرتاب کنیم، هر وجه از تاس یک ششم تعداد کل پرتابها رخ میدهد.
حال وقتی که تعداد کلمات ما بینهایت باشد، هر کلمه احتمال وقوعش یک تقسیم بر بینهایت است که صفر میباشد!!!(به شرطی که احتمال وقوع هر کلمه با کلمات دیگر مساوی باشد، که چون شما فرمودید همه چیز را تایپ میکند پس مساوی است) و از طرفی هر کلمه یکبار تایپ خواهد شد، پس اینجا مفاهیم ریاضی به یک پارادوکس میرسند، پارادوکس هم از حضور بینهایت در معادلات بوجود آمده است، تا رفع پارادوکس نکنید این مسئله ارزشی ندارد.
[تفسیر اینکه میگید میمون مجموعه مرجع را تایپ میکند]از طرفی میتونیم بگیم که چون زمان بینهایت است و از نوع آلفای 1 و بینهایت ضربدر بینهایت باز بینهایت میشود پس میمون میتواند هر کلمه را بینهایت بار تکرار کند، در نتیجه احتمال وقوع از این دیدگاه بینهایت تقسیم بر بینهایت است که از صور مبهم است و باید رفع ابهام شود و گرنه لاینحل باقی میماند.
3- چطور این مسئله رو به دنیای واقعی ربط میدید؟
4- چطور مسئله رو به حالتی تعمیم میدید که هیچ نظمی نباشد در صورتیکه میمون از نظم موجود یعنی حروف موجود استفاده کرده است؟
5- چطور مجموعه شامل هر چیزی را منظم میدانید؟ و اون رو به این دنیای واقعی ربط میدهید که شامل هر چیزی نیست؟!؟!!
سلام و عرض ادب
در مسئله احتمالات قطعیت آن طور که ما انتظار داریم اتفاق نمی افتد
در پرتاب سکه شانس شیر یا خط هر کدام 50 درصد است
هر بار احتمالاً 50 درصد امکان دارد روی سکه شیر یا خط باشد
یک سؤال:
اگر در تعداد بسیار زیادی از پرتابهای قبلی یک سکه همیشه شیر یا همیشه خط باشد
مثلاً هزار بار! یا یک تریلیارد بار!! قبل تمامی پرتابها منجر به شیر شده باشد!!
حال از شما میخواهند درخواست کنند:
با قطعیت جواب دهید پرتاب بعدی منجر به شیر میشود یا خط
شما این قطعیت را دارید؟ که بگویید دیگر زمان شیر آمدن تمام شده پس از اینهمه شیر آمدن نوبت خط است!1
یا اینکه بگویید تا بحال که شیر آمده پس نوبت بعدی هم شیر است
شما تنها میتوانید بگویید قطعاً 50 در صد شانس شیر آمدن هست غیر از این قطعیت هیچ قطعیت دیگری در کار نیست
در پاسخ شما احتمال تایپ مجموعه های نامتناهی بی معنی هم همین است در هربار تایپ امکان دارد آن مجموعه تمام شود و مجموعه دیگری آغاز شود امکان دارد که مجموعه نامتناهی مثال شما مثل تایپ مکرر «ر» ادامه یابد
در پرتاب سکه 50 درصد شانس هست که گزینه نامتناهی شیر تنها تکرار شود ولی ولی اگر حرف فارسی تایپ باشد در هر بار 32/1 شانس هست که گزینه «ر» تکرار شود تا مجموعه نامتناهی «ر» تکرار شود
بدین ترتیب گزینه مجموعه نامتنهی حرف «ر» امکان وقوعش هر چند باز یک روی بینهایت است ولی باز کمتر از تایپ منظومه منظم و یا سایر مجموعه هاست
صد البته این مجموعه های نامتناهی با توجه به تعداد دکمه های کیبورد بی شمار و نامتناهی هستند
یعنی امکان دارد مجموعه نامتناهی از حر ف«ر» یا هر حرف دیگر و یا مجموعه رشته های حروف دیگر مثل « ب.ی.ب. ی» یا هر مجموعه دیگر باشد
اینها هر کدام یکی از احتمالات تایپ توسط میمون بی شعور هستند هر کدام به شرط اتفاق بیش از گذشته در ناکامی میمون مؤثر هستند
2- مجموعه های نا متناهی چه مقدار از مجموعه های متناهی را در تایپ میمون میتوانند به خود اختصاص دهند
یعنی چند مجموعه نامتناهی توسط فشردن دکمه های تایپ امکان دارد پدید بیاید به نظر من تعداد این مجموعه ها نامتناهی و بینهایت است
در عوض مجموعه هایی که منجر به تشکیل کلمات یا عبارات مختلف میشود آن ها هم بینهایت هستند
پس امکان تایپ و جمعیت تایپ مجموعه های متناهی و نامتناهی یکسان است
3- هر کدام از مفروضات ما در مقابل سایر احتمالات و مجموعه ها چه شانسی برای پدید آمدن یا تایپ شدن دارند
هر کدام از احتمالات 1 بر روی بینهایت است! جز این است؟
احتمال تایپ مجموعه منظم هم یک بر روی بینهایت هست
هر دویِ تک تکِ این احتمالات، شانسشان یک بر روی بینهایت است
یک بر روی بینهایت یعنی صفر
ولی این صفر تهی نیست
خدمت شما گفتم فرصت بینهایت احتمال یک بر روی بینهایت را پدید می آورد
در عمر جهان که خیر در ملیاردها بار عمر جهان بعید است میمون بتواند منظومه ای تولید کند ولی ملیارد ملیارد عمر جهان به پای ذره ای از بینهایت نمیرسد حتی به حساب هم نمیآید!!
هر عدد یا میزان از عمر که فکرش کنیم بسیار زیاد است مثل هر روز آن هزار سال که البته عدد خیلی کوچکی است ولی هر زمان و هر عدد مثلاً ملیارد ملیارد یا گوگل سال باز نسبت به بینهایت از یک روی بینهایت هم کمتر است
اگر بینهایت زمان (منظور زمان خیلی زیادی) در اختیار داشته باشیم
بینهایت زمان، زمان خیلی زیاد نیست . زمان بی ابتدا و بی انتهاست!
بگذریم از تنوع تعداد کلیدها گفتید و اینکه اگر قرار باشد همه چیز تصادفی باشد پس چرا ما حروف منظم و کلیدهای منظم را در اختیار میمون قرار دهیم میمون هر چیز که بخواهد، تایپ کند، هر علامتی از هر جا و یا هر علامت نامتعارفی آنوقت شما در دل این جنگل از علائم بدنبال حروف فارسی یا کلمات فارسی بگردید
متآسفانه این بارهم جز این که مجموعه مرجع را بزرگتر کرده باشیم کار دیگری نکردیم باز همان بینهایت لعنتی را داریم و همان احتمال ثابت یک بر روی بینهایت
گستره بینهایت را بینهایت تر کردیم جز این است؟
ولی اگر اجازه دهید یک امکان طلایی دیگر به میمون بدهیم چون میمون نه حروف را میداند و نه سواد دارد ونه شعور دارد ما دکمه های تایپ را باینری کنیم یعنی دو دکمه ماشین تایپ بیشتر نباشد
همانطور که شما میدانید .حروفی را که ما در تبادل اطلاعات دیجیتال مبادله میکنیم بر پایه حروف آسکی و آنهم برگرفته از حروف باینری 0 و 1 است
در این صورت تفسیر خوانندگان برای تولیدات میمون امکان بازخوانی تولیدات را فراهم میکند
یعنی ممکن است ما به عنوان فارسی زبان توالی دو تا یک و چها تا صفر را به عنوان حرف ج قبول کنیم و یک چینی زبان یکی از حروف خود را که هیچ ارتباطی با حرف ج نه در تلفظ و نه درآوا داشته باشد
آن موقع هر تولید میمون توسط خواننندگان مختلف تفسیر به رأی میشود و به فرض تنوع موجودات هوشمند شما منعی در هر نوع درک از تولیدات میمون ندارید
این صورتی دیگر از اشکال جناب velayat هست که ما تابحال به آن نپرداختیم
ولی تعمیم وقوع هر نوع تصادف در جهان چطور به این جهان انجامیده؟
یا که وقوع تصادفات در این جهان چطور به این زندگی و حیات در زمین منجر شده؟
به طور خلاصه
این قضیه اش از میمون ساده تر است زیرا امکانات ناممکن یا صورت نمیگیرد یا اگر صورت بگیرد نابود میشود
آن موقع مجموعه تولیدات موجود با بودن و هستی هم خوانی دارند خودبخود موارد منظم و پایدار شکل میگیرد
ولی سؤال به نظر من گسترده تر و بنیادی تر باید باشد!!
" آن هیچ چیز اولیه چرا قابلیت انتشار تصادف دارد ؟"
در این مورد من نمیدانم و همین باید مورد سؤال واقع شود
در پاسخ شما احتمال تایپ مجموعه های نامتناهی بی معنی هم همین است در هربار تایپ امکان دارد آن مجموعه تمام شود و مجموعه دیگری آغاز شود امکان دارد که مجموعه نامتناهی مثال شما مثل تایپ مکرر «ر» ادامه یابد
شما معنی جمله خودتان را که میفرمایید میمون هر چیزی را تایپ خواهد کرد در نظر بگیرید، متوجه خواهید شد که همه چیز شامل تمام مجموعه ها میشود، مجموعه تمام نشده خودش مجموعه دیگری است، شایسته نام مجموعه قبلی نیست و مد نظر حقیر هم نبوده.
در پرتاب سکه 50 درصد شانس هست که گزینه نامتناهی شیر تنها تکرار شود ولی ولی اگر حرف فارسی تایپ باشد در هر بار 32/1 شانس هست که گزینه «ر» تکرار شود تا مجموعه نامتناهی «ر» تکرار شود
جهت اطلاع یک سی دوم نه یک سی و سوم(یکی هم برای حرف فاصله)
بینهایت زمان، زمان خیلی زیاد نیست . زمان بی ابتدا و بی انتهاست!
کلمه بینهایت در اینجا معنای کاربردی داشت که توسط ریاضیدانها دیدم استفاده شده منظورم رو داخل پرانتز نوشتم.
خدمت شما گفتم فرصت بینهایت احتمال یک بر روی بینهایت را پدید می آورد
عرض شد اثبات کنید، ادعا نکنید.
ضمناً بینهایت تقسیم بر بینهایت مبهم است، رفع ابهام فرمایید.
بگذریم از تنوع تعداد کلیدها گفتید و اینکه اگر قرار باشد همه چیز تصادفی باشد پس چرا ما حروف منظم و کلیدهای منظم را در اختیار میمون قرار دهیم میمون هر چیز که بخواهد، تایپ کند، هر علامتی از هر جا و یا هر علامت نامتعارفی آنوقت شما در دل این جنگل از علائم بدنبال حروف فارسی یا کلمات فارسی بگردید
متآسفانه این بارهم جز این که مجموعه مرجع را بزرگتر کرده باشیم کار دیگری نکردیم باز همان بینهایت لعنتی را داریم و همان احتمال ثابت یک بر روی بینهایت
گستره بینهایت را بینهایت تر کردیم جز این است؟
حس میکنم بعضی جملاتتون ربطی به سوالاتم نداره
در ثانی بینهایت را بینهایت تر کرده ایم بی معنی و نادرست است.
" آن هیچ چیز اولیه چرا قابلیت انتشار تصادف دارد ؟"
در این مورد من نمیدانم و همین باید مورد سؤال واقع شود
کاش شروع کنندگان این سرگرمی ها به مسایلی میپرداختند که سوالات اساسی رو جواب بده.
سوالات حقیر هنوز سرجای خودش باقی است، اگر جواب منطقی و علمی دادید ادامه میدم و در خدمتتون هستم، اگرم دیدم جواب شما درست بوده و جقیر اشتباه کردم باز مینویسم که اشتباه کردم و گرنه ترجیح میدم ادامه ندم.
شما معنی جمله خودتان را که میفرمایید میمون هر چیزی را تایپ خواهد کرد در نظر بگیرید، متوجه خواهید شد که همه چیز شامل تمام مجموعه ها میشود، مجموعه تمام نشده خودش مجموعه دیگری است، شایسته نام مجموعه قبلی نیست و مد نظر حقیر هم نبوده.
در مجموعه تولیدی میمون هر چیزی احتمال دارد
از آنجا که نمیدانیم مجموعه ای که تولید میکند حتماً نامتناهی است پس احتمال وقوع سایر مجموعه ها همیشه هست
به خصوص که با هر بار تایپ همانطور که احتمال دارد تایپ مجموعه منظم به هم بخورد و موفق به تکمیل مجموعه منظم نشود او با هر بار تایپ هم امکان دارد مجموعه نامتناهی خود را رها کرده و مجموعه دیگری را آغاز کند
پس احتمال همه چیز هست اصراری نداریم که حتماً یکی از مجموعه ها باشد چه منظم و چه غیر منظم
در فرض میمون نامتناهی ما بدنبال احتمال هستیم نه اینکه ثابت کنبم حتماً یکی از این وقایع اتفاق می افتد در احتمالات فقط میتوانیم بگوییم قریب به یقین نه حتماً
مثل همان پرتاب سکه اگر ملیاردها سال فقط یک روی سکه بیاید احتمال اینکه باز هم همان روی سکه، تا ابد تکرار شود، هست. ولی چنین احتمالی یک بر روی بینهایت است هر چند میتوانیم بگوییم احتمال قریب به یقین روند تکرار افتادن یک روی سکه ابدی نیست
در مورد مجموعه نامتناهی مجموعه های منظم یا غیر منظم هم همین است
بله میمون اگر گرفتار تایپ یکی از بیشمار مجموعه های نامتناهی شود نخواهد توانست مجموعه دیگری را آغاز کند ولی احتمال چنین چیزی جز یک بر روی بینهایت نیست .مثل تایپ مجموعه منظم
جهت اطلاع یک سی دوم نه یک سی و سوم(یکی هم برای حرف فاصله)
از اطلاع رسانی شما متشکرم ولی اگر سایر علائم را هم اضاف کنیم تعداد دکمه ها بیشتر هم میشود (مثل حروف کوچک) نقطه کاما ویرگول و اعداد
ولی باز در مسئله چندان تغییری ایجاد نمیکند
کلمه بینهایت در اینجا معنای کاربردی داشت که توسط ریاضیدانها دیدم استفاده شده منظورم رو داخل پرانتز نوشتم
متأسفانه مفهوم بینهایت برای خودم هم که مدام از بی آغازی و بیانجامی آن میگویم قابل درک و ملموس نیست
عرض شد اثبات کنید، ادعا نکنید.
همانطور که گفتم در حساب احتمالات همیشه احتمال هست هیچوقت حتماً نیست
میگویند قریب به یقین پس انه اثباتی هست و نه حتماً
ضمناً بینهایت تقسیم بر بینهایت مبهم است، رفع ابهام فرمایید.
گر چه که خدمت شما نوشته بودم ولی در علامت گذاری کاهلی کردم
خدمت شما گفتم فرصت بینهایت احتمال یک بر روی بینهایت را پدید می آورد
صحیح این است:
خدمت شما گفتم: فرصت بینهایت[HL]،[/HL] احتمال یک بر روی بینهایت را پدید می آورد
بله هر چیز احتمال دارد که نسبت آن به سایر احتمالات یک بر روی بینهایت است
گرچه میتوانید احتمال تکرار شدن مجموعه ها را هم درج کنید که احتمال تکرار شدن برای سایر گزینه ها هم هست
ولی این مسئله را بغرنج میکند و از حد سواد من بیرون است مراد ما همان احتمال یک بر بی نهایت تولید مجموعه منظم است
حس میکنم بعضی جملاتتون ربطی به سوالاتم نداره
این عبارت من که شما آن را بیربط دانستید
بگذریم از تنوع تعداد کلیدها گفتید و اینکه اگر قرار باشد همه چیز تصادفی باشد پس چرا ما حروف منظم و کلیدهای منظم را در اختیار میمون قرار دهیم میمون هر چیز که بخواهد، تایپ کند، هر علامتی از هر جا و یا هر علامت نامتعارفی آنوقت شما در دل این جنگل از علائم بدنبال حروف فارسی یا کلمات فارسی بگردید
متآسفانه این بارهم جز این که مجموعه مرجع را بزرگتر کرده باشیم کار دیگری نکردیم باز همان بینهایت لعنتی را داریم و همان احتمال ثابت یک بر روی بینهایت
گستره بینهایت را بینهایت تر کردیم جز این است؟
مربوط به این ایراد شما به فرض مسئله بود که چرا میمون حق انتخاب صفحه کیبورد فارسی را دارد اگر میمون بی شعور است حق انتخاب هیچ مجموعه کیبورد منظمی را ندارد که البته این استنباط من ناظر به این قسمت از فرمایشات شما بود
4- چطور مسئله رو به حالتی تعمیم میدید که هیچ نظمی نباشد در صورتیکه میمون از نظم موجود یعنی حروف موجود استفاده کرده است؟
در ثانی بینهایت را بینهایت تر کرده ایم بی معنی و نادرست است.
همانطور که چند بار خدمت شما گفتم کارشناس ریاضی نیستم ولی منظورم این است که در دل بینهایت ،بینهایت با بینهایت تکرار شده و مجموعه[HL] بینهایت های هم ارز [/HL]یکسان هستند
درست مثل مجموعه بینهایت اعداد که بین هر عدد بینهایت عدد دیگر هست
کاش شروع کنندگان این سرگرمی ها به مسایلی میپرداختند که سوالات اساسی رو جواب بده
با شما موافقم ولی روزبروز پهنه علم و دانش گسترده تر میشود و دائم پاسخها و فرضیات قبلی خود را مرور میکنند تا به عمق بیشتری از دانش دست پیدا کنند
افقهای تخصصی هر رشته علمی چنان رو به پیشرفت است که برای سایرین شبیه انتزاع و غیر قابل استفاده است مثلاً چه دردی از ما دوا میشود که بفهمیم در زیر اقیانوسها چه موجوداتی زندگی میکند یا جو اورانوس چه ترکیبی دارد یا که طوفان سطح مشتری چه وسعتی دارد
یا اینکه اینکه بیماران آلزایمر چه مشکل شناختی مشترک با بیماران پارکینسون دارند و از این قبیل
نیوتون هم اشتباه کرد حساب دیفرانسیل را ابداع کرد میتوانست با همان روشهای پیچیده قبل مسائل فیزیک را حل کند
سوالات حقیر هنوز سرجای خودش باقی است، اگر جواب منطقی و علمی دادید ادامه میدم و در خدمتتون هستم، اگرم دیدم جواب شما درست بوده و جقیر اشتباه کردم باز مینویسم که اشتباه کردم و گرنه ترجیح میدم ادامه ندم.
تشخیص علمی بودن یا نبودن یک بحث سلیقه نیست که به شخص من یا شما مربوط شود یک مسئله علمی میتواند توسط دیگران فهمیده شود یا نشود
نفهمیدن امثال ما دال بر غیر علمی بودن آن نیست زمانی موضوعی غیر علمی تشخیص داده میشود که کارشناسان مربوط در آن مورد نظر دهند
مثلاً مسئله فیزیک کوانتوم علاوه بر فیزیک نظری کاربرد عملی روزمره دارد ولی کسانی که آن را درک میکنند بسیار اندک هستند حتی میگویند کسانی که این فیزیک را احمقانه ندانند حتماً آنرا نفهمیده اند در این باره جستجو کنید
ولی بدون فیزیک کوانتوم زندگی امروزه ما به همین سبک و سیاق غیر ممکن است
برای اینکه بدانید بحث در مورد میمون نامتناهی انتزاعی نیست کافی است جستجو کنید کسانی که به آن اشکال میگیرند هم آنرا غیر علمی محسوب نمکنند ولی نتیجه آن احتمال یک بر روی بینهایت باورش سخت است
پرداختن به این مسئله جدید نیست و ریشه در گذشته دارد به نقل از ویکی پدیا که قبلاً خدمت شما آدرس دادم
[FONT=Times New Roman]تاریخچهٔ این گفتهها به [HL]رساله [/HL][HL]در کون و فساد اثر ارسطو[/HL]و کتاب در ماهیت خدایان اثر سیسرون میرسد و در آثار بلز پاسکال و جاناتان سوییفت نیز ذکر آن هست تا آنکه در نظریههای امروزی با به میان آوردن مثال ماشین تحریر ظاهر شده است. در اوایل قرن بیستم میلادی، امیل بورل و آرتور استنلی ادینگتون از این نظریه برای به تصویر کشیدن بازههای زمانی اشارهشده در پایههای مکانیک آماری استفاده کردند.
همانطور که چند بار خدمت شما گفتم کارشناس ریاضی نیستم ولی منظورم این است که در دل بینهایت ،بینهایت با بینهایت تکرار شده و مجموعه بینهایت های هم ارز یکسان هستند
درست مثل مجموعه بینهایت اعداد که بین هر عدد بینهایت عدد دیگر هست
ما که براتون توضیح میدیم نمیپذیرید!
گفتم که بینهایت اعداد حقیقی با بینهایت شمارشی اعداد طبیعی و صحیح و بینهایتی که مدنظر شماست برای شمارش آنات زمان تا الی الابد، تفاوت دارد.
در بینهایت اعداد حقیقی در دل خودش مابین هر دو عدد، بینهایت عدد دیگر هست ولی در اعداد طبیعی این طور نیست،
در مجموعه تصادفی شما هم احتمال هر پرتاب مستقل از پرتاب دیگر است و تعداد پرتابهای بین دو پرتاب بینهایت نیست.
و اصلاً همچین چیزی نیست، بین هر دو پرتاب تعداد مشخصی پرتاب هست اما بینهایت نیست! پس بینهایت مدنظر شما از نوع بینهایت اعداد طبیعی است و نه حقیقی.
امیدوارم این رو متوجه شده باشید، و یا اگر سوالی دارید سوالتون رو مشخص مطرح کنید.
در ثانی حاجی، توجه داشته باشید که علوم بشری انتها ندارد، پس میمون اگر بخواهد علوم بشری را تایپ کند باید یکسری کلمات مشخص را عین به عین نقل کند، از مقادیر خودتون که استفاده کنیم و احتمال هر حرف در هر پرتاب را یک سی و دوم بگیریم، احتمال تایپ بینهایت حرف پشت سر هم صفر خواهد بود، چرا که پرتابها مستقل از هم هستند و نتیجه نهایی برابر خواهد بود با : (یک سی و دوم) به توان بینهایت که در بینهایت صفر خواهد شد.
باز هم نفرمایید نتیجه صفر حدی هست، آنکه در ریاضیات میگویند صفر حدی به خاطر این است که بینهایت را غیرقابل دسترس میدانیم و همین طور هم هست، اما اگر شما از ابتدا بینهایت را در اختیار میمون قرار دهید و بعد بگویید دست یافتنی نیست، درست نیست.
اما حتی اگر بر مبنای صفر حدی پیش بریم، و مسئله شما رو به دنیای اطراف ربط بدیم چون در هر پرتاب نتیجه احتمال در یکم سی و دوم ضرب میشود و خیلی کوچکتر میشود، پس انتظار میرود که نتیجه بینظمی بیشتری داشته باشد.
آیا در دنیای واقعی اینطوری است؟
تشخیص علمی بودن یا نبودن یک بحث سلیقه نیست که به شخص من یا شما مربوط شود یک مسئله علمی میتواند توسط دیگران فهمیده شود یا نشود
حقیر نگفتم نمی فهمم!!
یک دانش آموز دبیرستان امروزی به اندازه همه افلاطون و ارسطو اقلیدوس و .... آنروزی، ریاضی و هندسه و احتمال میداند.
دوست گرامی با هم صحبتی با شما بود که بیشتر پذیرفتم
در ابتدا میکفتم حتماً میمون نامتناهی حتماً مجموعه مرجع را تولید میکند
شما مثال نقض آوردید که اگر میمون گرفتار یکی از دیوانگی هایش شود و مدام یک دکمه یا یک سری دکمه های تکراری بزند آنگاه این میمون تا ابد گرفتار همین تایپ جنون آمیز خواهد بود فرصت دیگر ندارد
شرایط خود را عوض کنید شاید میمون از پس بار امانت تایپ مجموعه منظومه برآید
من دائم به بینهایت پناه می بردم
ولی یاد آور شدم تایپ فرضی مجموعه نکراری تمام احتمالهای پیش روی میمون نیست
این هم یک از احتمالات هست
[HL]شاید قبل از تایپ این مجموعه تکراری مجموعه منظم را تایپ کرده باش[/HL]د و حالا بر ذور تکرار یک جرف افتاده
و باز گفتیم احنمال تکرار تایپ با هر بار کلیک 1 بر روی 32 بار است یعنی در کلیک 5 ام حرف تکراری احتمال تکرار حرف تکراری احتمال بسیار کوچک است یک بر روی بیش از 33 ملیون ونیم بار و اگر دهمین بار بخواهد تکرار شود یک بر روی عددی با 150 رقم است که صد البته در مرحله دهم تکرار چنان احتمال کمی از نظر ما ولی در دید بینهایت احتمال بسیار بالایی نسبت به یک بر روی بینهایت است
خلاصه اینکه همانطور که احتمال مجموعه منظم بسیار کم است احتمال تایپ مجموعه تکراری هم بسیار کم است و هرد و یک احتمال دارند
ما به همان احتمال یک بر روی بینهایت اکتفا میکنیم و از اینجاست که مطلب شما در این مورد قابل پذیرش نیست
بله اگر بشر و یا جهان تمامی نداشته باشد
بله در بینهایت هر مجموعه تایپی احتمالش یک بر بینهایت است حتی تایپ بینظم ترین مجموعه هم احتمالش یک بر روی بینهایت است
دوست عزیز من گفتم یک بر بینهایت حدش صفر است نه اینکه برابر صفر مطلق است از عبارت مجموعه تهی هم استفاده کردم گفتم یک بر روی بینهایت را اگر صفر هم فرض کنیم باز به معنی مجموعه تهی نیست
بله در واقعیت دست یافتن و تصور بینهایت برای ما دست نیافتنی است
دوست گرامی ما همین را گفتیم ولی این کوچکی غیر قابل تصور احتمال یک بر روی بینهایت میمون را نمیگیرد در همین حد برای ما کفایت میکند «احتمال یک بر روی بینهایت»
در دنیای واقعی مسلماً نه
در پروفایل شما هم یادداشت کردم
که میمونها چه بر سر کیبوردها آوردند
دوست عزیز من گفتم یک بر بینهایت حدش صفر است نه اینکه برابر صفر مطلق است از عبارت مجموعه تهی هم استفاده کردم گفتم یک بر روی بینهایت را اگر صفر هم فرض کنیم باز به معنی مجموعه تهی نیست
دوست عزیز من گفتم یک بر بینهایت
است
لطفاً یک دلیل علمی برای این مطلب بیاورید، صرف گفته شما دلیل نمیشود.
دوست گرامی
متأسفانه مانند شما تبحر تایپ سمبلهای ریاضی را ندارم
ولی اگر به دیده اغماض بنگرید
شرح مطلب بنده بدین صورت میشود
1/ بینهایت حدی برابر صفر دارد پاسخ آن میشود بینهایت خُرد، بینهایت ریز که بدین معنی هست این بینهایت ریز برابر صفر مطلق یا تهی نیست
دقت کنید: [FONT=arial]1 / بینهایت = x
در نتیجه [FONT=arial]1 = x * بینهایت
[FONT=arial]حال اگر به جای x صفر 0 بگذاریم
نتیجه غیرمنطقی
بینهایت * 0 = 1 داریم
این دلیل مورد قبول شما هست؟
1
/ بینهایت حدی برابر صفر دارد ولی صفر مطلق یا تهی نیست
دقت کنید:
1 / بینهایت = x
در نتیجه
1 = x * بینهایت
حال اگر به جای x صفر 0 بگذاریم
نتیجه غیرمنطقی
بینهایت * 0 = 1 داریم این دلیل مورد قبول شما هست؟
نه بزرگوار، درست نیست، شما با بینهایت مانند یک عدد رفتار کرده اید، درصورتیکه مطابق قواعد نمیتونید چنین کاری رو انجام بدید(بینهایت یک مفهوم است و نه یک عدد)، یعنی نمیتونید هنگام روبرو شدن با بنیهایت اون رو در عملیاتهای ضرب و تقسیم و ....مثل یک عدد ببینید.
البته اشکالات دیگری هم دارد، ولی نیازی به طرح بقیه نیست و اصلی ترین به نظرم همین است.
در عوض، برخی عبارات خاص ریاضی تولید بینهایت مطلق را میکند:
نه بزرگوار، درست نیست، شما با بینهایت مانند یک عدد رفتار کرده اید، درصورتیکه مطابق قواعد نمیتونید چنین کاری رو انجام بدید(بینهایت یک مفهوم است و نه یک عدد)، یعنی نمیتونید هنگام روبرو شدن با بنیهایت اون رو در عملیاتهای ضرب و تقسیم و ....مثل یک عدد ببینید.
البته اشکالات دیگری هم دارد، ولی نیازی به طرح بقیه نیست و اصلی ترین به نظرم همین است.
در عوض، برخی عبارات خاص ریاضی تولید بینهایت مطلق را میکند:
منبع: بینهایت مطلق در ریاضی
سلام و عرض ادب
دوست عزیز
در این مسائل تا شما تفاوت بین صفر حدی و صفر مطلق را به رسمیت نشناسید
نتیجه مناسب و مطلوبی نمیگیرید
همانطور که یک بر روی بینهایت جوابش بینهایت ناچیز یا صفر حدی است
شما هر عدد که برای ما بسیار بزرگ هم باشد باز بر روی بینهایت پاسخش باز همان حد صفری است
ولی هیچگاه این صفر حدی برابر تهی و صفر مطلق نیست
و همانطور که شما گفتید بعضی از معادلات که حاصل تقسیم یا ضرب بر وی صفر یا بینهایت هستند و منجر به تناقض میشوند را به صورت ناتعریف شده پاسخ میگویند
و باز هم حق با شماست از بینهایت به عنوان عدد استفاده نمیکنند
به این پارادوکس هم توجه کنید ' alt='IMAGE()' />
پیروز و موفق باشید
در این مسائل تا شما تفاوت بین صفر حدی و صفر مطلق را به رسمیت نشناسید
نتیجه مناسب و مطلوبی نمیگیرید
دوست عزیز، اولین باری است که در پاسخ به یک سوال علمی، همچین جوابی میشنوم
حقیر یه سوال ریاضی پرسیدم، کی رو به رسمیت بشناسیم؟ چی رو؟
میتوانید اثبات کنید، نمیتوانید اشتباهتان را بپذیرید.
این پاسخ نیست
و باز هم حق با شماست از بینهایت به عنوان عدد استفاده نمیکنند
دوست عزیز، اولین باری است که در پاسخ به یک سوال علمی، همچین جوابی میشنوم
دوست عزیز یک سؤال ساده
آیا تفاوتی بین صفر مطلق و صفر حدی هست؟
یک یا هر عدد ثابت که این عدد هر چقدر در مخیله ما بزرگ فرض شود (a بر روی بینهایت) بر روی بینهایت حد پاسخش برابر صفر است یعنی صفر حدی
آیا این صفر(صفر حدی) با صفر مطلق یکی است؟
یکی شناختن آنها موجب تناقض در پاسخ میشود
اینکه میگویم شما تفاوتی بین این دو را به رسمیت میشناسید چه مفهوم نابجایی دارد که از پاسخ به سؤال پرهیز میکنید
اینکه میگویید
باز هم حق با شماست از بینهایت به عنوان عدد استفاده نمیکنند
زرگوار، شما که استفاده کردید.
مشکل ما از فرض میمون نامتناهی است مگر میشود در فرض از بینهایت استفاده کرد و در اثبات از بینهایت استفاده نکرد
بله بهتر این است که از صفر یا بینهایت در طرف های معادله های دارای مجهول پرهیز شود ولی برای درک بهتر مسئله میمون نامتناهی چاره دیگری هست؟
در ضمن با عرض معذرت بنده بدون توجه به پاسخ جدید شما پست 120 خود را ویرایش کردم که در اینجا مطلبی را که اضاف کردم خدمت شما می آورم
سلام و عرض ادب
دوست عزیز
در این مسائل تا شما تفاوت بین صفر حدی و صفر مطلق را به رسمیت نشناسید
نتیجه مناسب و مطلوبی نمیگیرید
همانطور که یک بر روی بینهایت جوابش بینهایت ناچیز یا صفر حدی است
شما هر عدد که برای ما بسیار بزرگ هم باشد باز بر روی بینهایت پاسخش باز همان حد صفری است
ولی هیچگاه این صفر حدی برابر تهی و صفر مطلق نیست
و همانطور که شما گفتید بعضی از معادلات که حاصل تقسیم یا ضرب بر وی صفر یا بینهایت هستند و منجر به تناقض میشوند را به صورت ناتعریف شده پاسخ میگویند
و باز هم حق با شماست از بینهایت به عنوان عدد استفاده نمیکنند
پیروز و موفق باشید
آیا تفاوتی بین صفر مطلق و صفر حدی هست؟
یک یا هر عدد ثابت که این عدد هر چقدر در مخیله ما بزرگ فرض شود (a بر روی بینهایت) بر روی بینهایت حد پاسخش برابر صفر است یعنی صفر حدی
آیا این صفر(صفر حدی) با صفر مطلق یکی است؟
یکی شناختن آنها موجب تناقض در پاسخ میشود
اینکه میگویم شما تفاوتی بین این دو را به رسمیت میشناسید چه مفهوم نابجایی دارد که از پاسخ به سؤال پرهیز میکنید
از پاسخ پرهیز نکردم، پاسخ حقیر وابسته به تعریفات شما دارد، شما اول تعاریفتان را مشخص کنید.
بزرگوار، شما:
1- تعریف کنید، «صفر مطلق» یعنی چه و «صفر حدی» یعنی چه(اولین بار است که این اصطلاحات رو میشنوم، بیشتر با اپسیلون و صفر آشنایی دارم، این دو هم وقتی حد اپسیلون به سمت صفر میل کند، با هم برابر هستند).
3- در معادلاتی که این شخص نوشته از بینهایت مطلق استفاده کرده یا از عبارتی که حاصل اون وقتی به سمت بینهایت برود، به بینهایت میل میکند؟
اگر حالت دوم است شما نمیتواند این مسئله رو به مسئله میمون نامتناهی ربط بدید، زیرا اونجا بینهایت رو در اختیار میمون گذاشتید، یعنی بینهایت مطلق مد نظر مسئله میمون است، نه عبارتی که به سمت بینهایت میل میکند.
4- اگر اثباتتان همین است که در یکی از پستهای این صفحه ارائه شده: http://lofi.forum.physorg.com/One-Over-Infinity_20061.html
و بینهایت مورد نظر همان بینهایت مطلق است، هر چند جوابهایی در همان صفحه نوشته شده است، اما:
خیر درست نیست، زیرا با بینهایت مثل یک عدد رفتار کرده، همان چیزی که شما نادرستش خواندید
و باز هم حق با شماست از بینهایت به عنوان عدد استفاده نمیکنند
مثال: وقتی میگوییم: ∞ = ∞ + ∞
این خارچ از قواعد اعداد است، زیرا هر عدد غیر صفر وقتی با خودش جمع شود، خودش نخواهد بود. وقتی شما مینویسی: ∞/2 = ∞/1 + ∞/1
یعنی با بینهایت مثل یک عدد رفتار کرده اید.
سلام و عرض ادب
و سپاس از حوصله جنابعالی
در قضیه میمون نامتناهی احتمالاً از بینهایت حدی استفاده شده
زیرا هر بار که بخواهیم میزان تایپ میمون را متوقف کنیم باز فرض مسئله به میمون فرصتی بیشتری هم به قبل و هم به بعد میمون میدهد تا انکه فرصتی برای تایپ مجموعه کذایی فراهم کند
ولی چون ما سر و تهی برای این فرصت لایزال نمبینیم ،بینهایت مطلق هم می توان از آن استنتاج کرد
ولی اینکه شما هم 1 یا هر عدد(a) تقسیم بر بینهایت را مساوی صفر گرفتید
آیا منظور شما بینهایت مطلق است و آن صفر هم صفر مطلق است یعنی مجموعه ای تهی است؟
در قضیه میمون نامتناهی احتمالاً از بینهایت حدی استفاده شده
زیرا هر بار که بخواهیم میزان تایپ میمون را متوقف کنیم باز فرض مسئله به میمون فرصتی بیشتری هم به قبل و هم به بعد میمون میدهد تا انکه فرصتی برای تایپ مجموعه کذایی فراهم کند
پس در این صورت هیچگاه بینهایت مطلق و آنچه شما میپندارید رخ نخواهد داد،
ولی چون ما سر و تهی برای این فرصت لایزال نمبینیم ،بینهایت مطلق هم می توان از آن استنتاج کرد
وقتی بدون هیچ دلیلی میتوانید یک طرف قضیه رو مطلق کنید، طرف دیگر هم مطلق میشود، [/HR]
وقتی چیزی با افزایش گامها به سمت بینهایت مقدارش به سمت صفر میل کند، در بینهایت مطلق مقدارش صفر واقعی خواهد بود.
دوست عزیز، تمام آنچه ارائه دادید، نوشتن دو تساوی بدون اثبات است، اثبات ارائه بدید.
پس در این صورت هیچگاه بینهایت مطلق و آنچه شما میپندارید رخ نخواهد داد،
دوست گرامی
مهم این است که ما فرصت نامحدودی را در اختیار میمون قرار بدهیم
تنها یک احتمال برای ما کافی بود
شما از کجا بینهایت مطلق را برای میمون نامتناهی لازم دانستید
این مسئله ابداع من نیست
کما اینکه بنده هم معتقدم در تریلیاردها بار بیشتر از طول عمر جهان میمون موفق نخواهد شد
به تجربه در باغ وحش اشاره کردم
تجربه کامپیوتری هم از میمون نامتناهی با کامپیوتر در سال 2003و 2004انجام شده که ناموفق بودن آنرا اشاره دارند:RUMOUR. Open your ears; 9r"5j5&?OWTY Z0d.[/QUOTE]
مسلم افراد کارشناس پاسخ صفر مطلق را نتوانسته اند اثبات کنند
به نظر شما اگر پاسخ این مسئله صفر مطلق بوده چرا مثل هر مسئله اثبات شده ای آن را نشر نمیدهند؟
کسانی که توفیق میمون را حدس از لفظ «قریب به یقین» استفاده میکنند نه حتماً
و کسانی هم که بدان اشکال میکنند از سخت بودن میگویند نه از صفر مطلق یا مجموعه تهی استفاده میکنند
به نظر من اگر شما چنین جدیتی بر صفر مطلق بودن نتیجه کار میمون نا متناهی دارید
نظر خود را در ویکی منتشر کنید مسلم افراد مختلف بر روی نظر شما رأی میدهند چرا که در ابتدای صفحه نیاز به کاوش و گسترش بحث اشاره کرده است ' alt='IMAGE()' /> ' alt='IMAGE()' />
شما از کجا بینهایت مطلق را برای میمون نامتناهی لازم دانستید
[INDENT]وقتی شما میفرمایید یک زمان نامتناهی را در اختیار میمون قرار دهید یعنی بینهایت مطلق را در اختیار او گذاشته اید. اگر بفرمایید، در بازه های زمانی خاصی آزمایش کرده اید و نتایج این آزمایشات در زمانهای محدود را به سمت زمانهای بینهایت میل داده اید، آن موقع از مفهوم بنیهایت بالقوه استفاده کرده اید، که این هم نیاز به استخراج روابط لازم برای تعمیم زمانهای محدود به بینهایت را دارد که نه در نوشته های شما و نه در نوشته های ویکی پدیا مشاهده نکردم.
[/INDENT]
سوای این حرفها:
1- احتمال اینکه میمون علم نامحدود بشر را تایپ کند، صفر است چرا؟
[INDENT]تصور کنید: یک میمون را که تصادفی تایپ میکند و یک بشر را که علم نامحدود بشری را تایپ میکند، , و زمانی مساوی که در اختیار این دو گذاشته شده است.
آیا این دو پس از هر مقدار زمانی مانند هم هستند؟
پس آنهمه چرت و پرت که میمون نوشته چه؟
پس امکان ندارد که میمون در یک زمان رو به افزایش علم بشری را تایپ کند.
[/INDENT]
2- این قضیه چه ربطی به دنیای خارجی دارد؟[INDENT]ما نظم رو در مصنوعاتمان میبینیم، میبینیم که چطور از نظم، حیات و زندگی بوجود میاد و بی نظمی چه ضررهایی برامون داره
آیا تایپ میمون برای خود میمون درک، معنا و سودی دارد؟
آیا میمون از این نظم تصادفی چیزی عایدش میشود؟
[/INDENT]
3- هنوز سوال اصلی حقیر بی پاسخ است که:[INDENT]«شما(ی نوعی) وقتی میتوانید بگویید که از تصادف نظم حاصل میشود، که خودتان حروف و ارقام را به میمون ندهید بلکه میمون خودش براساس تصادف حروف و ارقام را بسازد» و این هم غیرممکن است.
هم احتمالش صفر است و هم در دنیای واقعی میبینیم که میمون نتوانسته است هیچ مجموعه منظمی تولید کند، با اینکه پیشینه زندگیش شاید از انسان هم بیشتر باشد. یعنی در عمل میبینیم که فقط انسان ناظم است که نظم تولید کرده و نه میمون بی شعور.
[/INDENT]
مسلم افراد کارشناس پاسخ صفر مطلق را نتوانسته اند اثبات کنند
به نظر شما اگر پاسخ این مسئله صفر مطلق بوده چرا مثل هر مسئله اثبات شده ای آن را نشر نمیدهند؟
یه عده کافر(قریبت به یقین) نشستن و هر کاری میکنن نمیتونن ثابت کنن که از تصادف، نظم پدید میآید، اونوقت چرا باید باور کنیم که احتمالش وجود دارد؟
به نظر من اگر شما چنین جدیتی بر صفر مطلق بودن نتیجه کار میمون نا متناهی دارید
نظر خود را در ویکی منتشر کنید مسلم افراد مختلف بر روی نظر شما رأی میدهند چرا که در ابتدای صفحه نیاز به کاوش و گسترش بحث اشاره کرده است
به نظر حقیر قضیه میمون نامتناهی هیچ ربطی به عالم آفرینش نداره.
- احتمال اینکه میمون علم نامحدود بشر را تایپ کند، صفر است چرا؟
تصور کنید: یک میمون را که تصادفی تایپ میکند و یک بشر را که علم نامحدود بشری را تایپ میکند، , و زمانی مساوی که در اختیار این دو گذاشته شده است.
آیا این دو پس از هر مقدار زمانی مانند هم هستند؟
پس آنهمه چرت و پرت که میمون نوشته چه؟
پس امکان ندارد که میمون در یک زمان رو به افزایش علم بشری را تایپ کند.
بله مقایسه این دو را که از همان اول هم اغتراف کردیم
تفاوت نسبتشان حد بینهایت دارد
2- این قضیه چه ربطی به دنیای خارجی دارد؟
ما نظم رو در مصنوعاتمان میبینیم، میبینیم که چطور از نظم، حیات و زندگی بوجود میاد و بی نظمی چه ضررهایی برامون داره
آیا تایپ میمون برای خود میمون درک، معنا و سودی دارد؟
آیا میمون از این نظم تصادفی چیزی عایدش میشود؟
این قضیه در دنیای خارج بدوگونه بحث میشود
یک تجربه ها ی ناموفق حاکی از عدم توفیق میمون هست
و محاسبه احتمال توفیق میمون هم [HL]حد صفر [/HL]را قائل میشود
ولی در دنیای واقع موارد تامنظم و ناپایدار حذف و یا نادیده انگاشته میشوند
چرا؟
این مکانیسم مهم (حذف یا نادیده انگاشته شدن نتایج مغایر با هستی) که ذاتی جهان ماست باعث میشود بنده با شما در این مورد توافق کامل داشته باشم
3- هنوز سوال اصلی حقیر بی پاسخ است که:
«شما(ی نوعی) وقتی میتوانید بگویید که از تصادف نظم حاصل میشود، که خودتان حروف و ارقام را به میمون ندهید بلکه میمون خودش براساس تصادف حروف و ارقام را بسازد» و این هم غیرممکن است.
هم احتمالش صفر است و هم در دنیای واقعی میبینیم که میمون نتوانسته است هیچ مجموعه منظمی تولید کند، با اینکه پیشینه زندگیش شاید از انسان هم بیشتر باشد. یعنی در عمل میبینیم که فقط انسان ناظم است که نظم تولید کرده و نه میمون بی شعور.
بله این هم سؤال و خواست به حقی هست
کار به بی نظمی یا منظم بودن آن نداریم چرا هستی هست میشود؟
و این همان اشکال جناب velayat به برهان نظم است که در حقیقت موصوع تاپیک هم بوده و تابجال از آن دور افتادیم
چرا مرجع ما برای قصاوت نطم پذیرفته شده باشد!!
یک فرض : چیزهای نامنظم!! از نظر ما (ساکنین این جهان) در دید سایر ابعاد میتوانند منظم باشند؟
ما دلیلی بر رد چنین احتمالی داریم؟
باز هم میگویم چون در فهم نظم با شما مشارکت ذاتی دارم از پس منظم جلوه دادن اموری که ممکن است در سایر ابعاد و پنهان از دید ما هست بر نمیآییم!!
چه دلیلی هست که این جهان ما تنها مرجع تشخیص نظم باشد؟
یه عده کافر(قریبت به یقین) نشستن و هر کاری میکنن نمیتونن ثابت کنن که از تصادف، نظم پدید میآید، اونوقت چرا باید باور کنیم که احتمالش وجود دارد؟
به این افراد با هر صفت که آنها را خطاب کنیم نمیتوانیم اشکال کنیم که چرا بیدلیل و از سر تصادف نظم از دل قوانین حاکم برجهان میروید!!!
ولی این اشکال بزرگ به آنها وارد هست آنها [HL]چرا تنها با این قوانین [/HL]میتوانند به این نتیجه برسند ؟
آیا وضع قوانین تصادفی هست؟
چگونه وضع قوانین اتفاق می افتد؟
سوای این حرفها:
1- احتمال اینکه میمون علم نامحدود بشر را تایپ کند، صفر است چرا؟
[INDENT]تصور کنید: یک میمون را که تصادفی تایپ میکند و یک بشر را که علم نامحدود بشری را تایپ میکند، , و زمانی مساوی که در اختیار این دو گذاشته شده است.
آیا این دو پس از هر مقدار زمانی مانند هم هستند؟
پس آنهمه چرت و پرت که میمون نوشته چه؟
پس امکان ندارد که میمون در یک زمان رو به افزایش علم بشری را تایپ کند.
[/INDENT]
.
بله مقایسه این دو را که از همان اول هم اغتراف کردیم
تفاوت نسبتشان حد بینهایت دارد
این قضیه در دنیای خارج بدوگونه بحث میشود
یک تجربه ها ی ناموفق حاکی از عدم توفیق میمون هست
و محاسبه احتمال توفیق میمون هم حد صفر را قائل میشود
وقتی شما میفرمایید یک زمان نامتناهی را در اختیار میمون قرار دهید یعنی بینهایت مطلق را در اختیار او گذاشته اید. اگر بفرمایید، در بازه های زمانی خاصی آزمایش کرده اید و نتایج این آزمایشات در زمانهای محدود را به سمت زمانهای بینهایت میل داده اید، آن موقع از مفهوم بنیهایت بالقوه استفاده کرده اید، که این هم نیاز به استخراج روابط لازم برای تعمیم زمانهای محدود به بینهایت را دارد که نه در نوشته های شما و نه در نوشته های ویکی پدیا مشاهده نکردم.
قبلاً پاسخ را نوشته بودم توجه نفرمودید، شما وقتی بینهایت را در اختیار میمون گذاشتید اجازه ندارید از مفاهیم حدی استفاده کنید،
در ثانی مفاهیم حدی وقتی به سمت صفر میل کند، با سوق دادن گامها به سمت بینهایت، صفر خواهد بود.
ولی در دنیای واقع موارد تامنظم و ناپایدار حذف و یا نادیده انگاشته میشوند
چرا؟
این مکانیسم مهم (حذف یا نادیده انگاشته شدن نتایج مغایر با هستی) که ذاتی جهان ماست باعث میشود بنده با شما در این مورد توافق کامل داشته باشم
جمله شما نامفهوم است.
کار به بی نظمی یا منظم بودن آن نداریم چرا هستی هست میشود؟
شما کار نداشته باشید، سوال حقیر کار داشت:
3- هنوز سوال اصلی حقیر بی پاسخ است که:«شما(ی نوعی) وقتی میتوانید بگویید که از تصادف نظم حاصل میشود، که خودتان حروف و ارقام را به میمون ندهید بلکه میمون خودش براساس تصادف حروف و ارقام را بسازد» و این هم غیرممکن است.
هم احتمالش صفر است و هم در دنیای واقعی میبینیم که میمون نتوانسته است هیچ مجموعه منظمی تولید کند، با اینکه پیشینه زندگیش شاید از انسان هم بیشتر باشد. یعنی در عمل میبینیم که فقط انسان ناظم است که نظم تولید کرده و نه میمون بی شعور
چرا مرجع ما برای قصاوت نطم پذیرفته شده باشد!!
برای اینکه نظم را شما معنی کرده اید و به کار برده اید، اگر نظم و بی نظمی را نمیفهمید خب سوال نفرمایید.
طبیعتاً سوالمان هم متناسب با آن درکی است که از کلمه نظم داریم.
در ثانی مرجع دیگری را معرفی کنید .
یک فرض : چیزهای نامنظم!! از نظر ما (ساکنین این جهان) در دید سایر ابعاد میتوانند منظم باشند؟
1- کدام ابعاد پنهان؟
2- یعنی مفهوم نظم را شما تولید کنید و دیگران براساس مفهوم شما، از حاصل کار منظم شما بینظمی را بفهمند؟ (معنی داره این سوال شما؟)
چه دلیلی هست که این جهان ما تنها مرجع تشخیص نظم باشد؟
مرجع تشخیص نظم، همان واحدی است که جمله بالا را درست یا نادرست تشخیص میدهد
همان واحدی است که نظم را فهمیده و معنی کرده و در عبارت بالا به کار برده است(همینطور
به این افراد با هر صفت که آنها را خطاب کنیم نمیتوانیم اشکال کنیم که چرا بیدلیل و از سر تصادف نظم از دل قوانین حاکم برجهان میروید!!!
فرض کنید f(x) تابعی حقیقی و c عددی حقیقی باشد. عبارت
بدین معنا است که اگر x بهاندازهٔ کافی به c نزدیک شود مقدار f(x) بهاندازهٔ دلخواه به L نزدیک خواهد شد. منبع
حالا وقتی شما میایی و میگی حد عبارت یک تقسیم بر x وقتی که x به سمت بینهایت میرود، منظورتون این است که:
اگر X به اندازه کافی به بینهایت نزدیک شود، مقدار عبارت شما به اندازه کافی به صفر نزدیک خواهد شد.
در ادامه وقتی میفرمایید: بینهایت را در اختیار میمون گذاشتید، یعنی فاصله شما از بینهایت صفر است(که امکان ندارد) و شما از بینهایت مطلق استفاده کردید، قبلاً هم رابطه تقسیم یک بر بینهایت مطلق رو با لینکش و تعریفش در ریاضی براتون گذاشتم.
بنابراین اول بیان خودتون رو تصحیح کنید و بگید یک بازه زمانی خیلی بزرگ رو در اختیار میمون گذاشتید.
سپس رابطه لازم(بین زمان و احتمال تایپ یک عبارت مشخص) رو استخراج کنید
سپس متغییر لازم(زمان) رو به سمت بینهایت سوق بدید.
اینکه یه جایی یه نفر چیزی نوشته دلیل بر درست بودنش نمیشه.
این قضیه در دنیای خارج بدوگونه بحث میشود
یک تجربه ها ی ناموفق حاکی از عدم توفیق میمون هست
و محاسبه احتمال توفیق میمون هم حد صفر را قائل میشود
ولی در دنیای واقع موارد تامنظم و ناپایدار حذف و یا نادیده انگاشته میشوند
چرا؟
این مکانیسم مهم (حذف یا نادیده انگاشته شدن نتایج مغایر با هستی) که ذاتی جهان ماست باعث میشود بنده با شما در این مورد توافق کامل داشته باشم
جمله شما نامفهوم است.
عذر بنده را بپذیریدحق یا شماست
قدری در تایپ عجله کردم
و در ویرایش بعدی هم از قلم افتاد قصد ویرایش مجدد داشتم که متوجه پستهای بعدی شدم
متن صحیح بدین صورت باید درج میشد:
به این گزینش فزاینده میگویند
قبلاً پاسخ را نوشته بودم توجه نفرمودید، شما وقتی بینهایت را در اختیار میمون گذاشتید اجازه ندارید از مفاهیم حدی استفاده کنید،
در ثانی مفاهیم حدی وقتی به سمت صفر میل کند، با سوق دادن گامها به سمت بینهایت، صفر خواهد بود.
به حساب بیسوادی ما بگذارید نمیفهمم
چیزی که برای من قابل قبول است همان حد صفر است
و اینکه بینهایت در مدیا های گوناگون متفاوت است و اینکه چه مرجعی مشخص میکند که در این فرض بینهایت مطلق ریاصی مد نظر بوده یا یک حد رو به بینهایت
نادانی من باعث تأسف است
برای اینکه نظم را شما معنی کرده اید و به کار برده اید، اگر نظم و بی نظمی را نمیفهمید خب سوال نفرمایید.
[HL]طبیعتاً سوالمان هم متناسب با آن درکی است که از کلمه نظم داریم[/HL]
دقیقاً میخواستم به این نکته اشاره کنید که نظم بر اساس یک قضاوت است تا اینکه واقعاً وجود خارجی داشته باشد
بنده در انتقال مفاهیم ناتوان هستم هر چند این کار را چند باره هم انجام داده ام ناچار از کپی پست هستم به این مطلب دقت کنید:
پندار نظم در جهانروشن است که براي تصادفی ترین و عجیب ترین مجموعه ها نیز همواره میتوان اهدافی را در نظر گرفت و کدام مجموعه
است که نتواند به سوي هدفی سیر کند؟
روي زمین تعدادي چوب کبریت افتاده، و ظاهر آن طوریست که معلوم است از روي میز افتاده اند و شکل آنها اتفاقیست. هم
اکنون شکلی براي آنها در نظر بگیرید. بسیار خوب، حال فرض کنید ما در دنیایی زندگی میکنیم، که در آن گروهی جنایتکار
حرفه أي وجود دارد، که نشان آنها تعدادي خط بهم ریخته است، که بسیار شبیه شکل آن چوب کبریتهاست. بسیار خوب، با
این فرض جدید چه نتیجه أي می گیریم ؟ مسلما نتیجه می گیریم که این چوبها به آن نشان مربوط میشوند و کسی آنها را به
آن شکل "چیده" است، و بعید می دانیم که بر اثر یک اتفاق از روي میز ریخته و چنان شکلی گرفته باشند.
فرق در چیست ؟ در هر دو حالت، امکان به وجود آمدن چنان شکلی در اثر یک پرتاب اتفاقی یکی ست،
ساختار چوب کبریتها کاملا مانند یکدیگر است. در حالی که مطمئنیم یکی از آنها اتفاقیست، و شک نداریم که دیگري اتفاقی
نیست. چرا ؟
مشخص است که چیزي در درون این سیستم باعث نشده است تا چنین نتیجه أي بگیریم (چون آن دو کاملا مانند یکدیگر
بودند)، بلکه چیزي خارجی، یعنی رابطه ي بین آن سیستم، و عناصر دیگر جهان باعث شد چنین نتیجه أي بگیریم.
نظم چیزي نیست که بتوانیم آن را به یک مجموعه به تنهایی نسبت دهیم، و نیاز به یک قطب دیگر هم دارد، و آن، معیار
قضاوت (اینکه چه هدفی مد نظر است) و محیط قرارگیري ست.
جهان ما هرشکلی که می داشت، از نظر ما منظم می بود، هر شکلی. به عبارت بهتر، نظم، ایده ایست ذهنی (نه قانونی
خارجی) که از تطابق شی با کل حکایت می کند. اگر چیزي بتواند در سیستم کلی جهان پایدار باشد و رابطه أي مانند آنچه
قبلا دیده ایم داشته باشد، از نظر ما منظم است. مانند قضاوت در مورد شخصیت اجتماعی افراد است.
در ثانی مرجع دیگری را معرفی کنید .
مرجع دیگر شاید خطوط و حروف الفبای دیگر اقوام
آداب و رسوم دیگران
که هر چه اشتراک فرهنگ کمتر باشد فهم فی البداهه و آنی و بدون کمک مترجم و راهنما از رفتار زبان و آداب و رسوم برایمان سخت وگاهاً نامفهوم است
اگر این درک از انسانها که در شکل حیات با مشترکند را به موجودات فرضی فضایی و یا موجوداتی که در دیگر حالات از ماده زندگی میکنند بسط دهید میتوان مفهوم نظم را گسترش داد یعنی همان اشکالی که جناب velayat مطرح کردند
1- کدام ابعاد پنهان؟
2- یعنی مفهوم نظم را شما تولید کنید و دیگران براساس مفهوم شما، از حاصل کار منظم شما بینظمی را بفهمند؟ (معنی داره این سوال شما؟)
آفرین درک ما از نظم مختص خود ماست و مشترک بین ماست چه دلیلی دارد این درک و مفهوم خود را به سراسر عالم تسری بدهیم؟
مرجع تشخیص نظم، همان واحدی است که جمله بالا را درست یا نادرست تشخیص میدهد
همان واحدی است که نظم را فهمیده و معنی کرده و در عبارت بالا به کار برده است(همینطور
به عبارت دیگر آیا موافق هستید که با عوض شدن دیدگاه و قصد و منظورمان استنتاج از نظم تغییر میکند و نظم یک واقعیت خارجی نیست و تنها رابطه ای است که هر مشاهده گر بنابر حال و احوال خود از محیط اطراف درک میکند و روابط بیرون را منظم یا نامنظم اتلاق میکند؟
فرض کنید f(x) تابعی حقیقی و c عددی حقیقی باشد. عبارت
بدین معنا است که اگر x بهاندازهٔ کافی به c نزدیک شود مقدار f(x) بهاندازهٔ دلخواه به L نزدیک خواهد شد. منبع
حالا وقتی شما میایی و میگی حد عبارت یک تقسیم بر x وقتی که x به سمت بینهایت میرود، منظورتون این است که:
اگر X به اندازه کافی به بینهایت نزدیک شود، مقدار عبارت شما به اندازه کافی به صفر نزدیک خواهد شد.
در ادامه وقتی میفرمایید: بینهایت را در اختیار میمون گذاشتید، یعنی فاصله شما از بینهایت صفر است(که امکان ندارد) و شما از بینهایت مطلق استفاده کردید، قبلاً هم رابطه تقسیم یک بر بینهایت مطلق رو با لینکش و تعریفش در ریاضی براتون گذاشتم.
بنابراین اول بیان خودتون رو تصحیح کنید و بگید یک بازه زمانی خیلی بزرگ رو در اختیار میمون گذاشتید.
سپس رابطه لازم(بین زمان و احتمال تایپ یک عبارت مشخص) رو استخراج کنید
سپس متغییر لازم(زمان) رو به سمت بینهایت سوق بدید.
اینکه یه جایی یه نفر چیزی نوشته دلیل بر درست بودنش نمیشه.
در پناه خدا
از توضیح شما خیلی ممنون فکر میکنم فهمیدم
متشکرم
دوست گرامی از فرمایش شما اینطور برداشت کردم
معادل یک یا هر عدد ( a ) بر روی بینهایت مطلق برابر صفر مطلق( مجموعه تهی) است
و معادل یک یا هر عدد( a ) بر روی بینهایت حدی عددی بینهابت ناچیز با صفر حدی (اپسیلون )است
در طرح مسئله میمون کذایی آیا میتوانیم با هر فرصت طولانی که به میمون بدهیم در صورت عدم توفیق فرصت او را باز به اندازه ده به قوه صد(گوگل) به صورت لگاریتمی افزایش دهیم( هر چه باشد این اعداد هر چند از لحاظ مقدار هولناک هستند ولی باز در برابر بینهایت پشیز یا اپسیلونی نیستند) تا به هدف شیطانی خود دست پیدا کنیم
این ترفند همیشه یک عدد مشخص ( a ) ولی بسیار فراخ در اختار میمون میگذارد که باز همان نتیجه صفر حدی هست ولی از پاسخ صقر هر عدد برای بینهایت فرار کنیم
یک یا هر عدد ( a ) بر روی بینهایت مطلق بزابر صفر است
سلام
باز صفر حدی است. به دلیل بی نهایت بودن. نهایتی در هر بی نهایت قابل تصور نیست و وجود ندارد.
از این لحاظ یعنی بی نهایت بودن، بی نهایت های مختلف در دنیا های مختلف با هم شباهت دارند.
سلام
باز صفر حدی است. به دلیل بی نهایت بودن. نهایتی در هر بی نهایت قابل تصور نیست و وجود ندارد.
از این لحاظ یعنی بی نهایت بودن، بی نهایت های مختلف در دنیا های مختلف با هم شباهت دارند.
بابت مشارکت در بحث ممنون
دوست عزیز اگر ممکن است راهنمایی کنید
شما میفرمایید a بر روی بینهایت فارغ از انکه این بینهایت بینهایت حدی باشد یا بینهایت مطلق پاسخش صفر حدی است یعنی ارزشی برابر اپسیلون و (بینهایت خرد و کوچک)داریم؟
یا اینکه صفر حدی (اپسیلون ) تنها زمانی پاسخ معادله است که مخرج آن غیر از بینهایت مطلق باشد
سلام بر شما
همانطور که پیش تر هم عرض کردم تازمانی که کلمه بی نهایت را به کار می بریم، عبارت 1 بر روی بی نهایت، برابر صفر حدی است. حالا هر چه قدر بی نهایت بزرگتر به صفر نزدیکتر. ولی باز به صفر مطلق نمی رسیم. چون هنوز بی نهایت است(بی نهایت در دنیایی بزرگتر می تواند تعریف شود،-مانند بی نهایت مطلق- ولی باید دانست که هنوز بی نهایت، بی نهایت است)
یا به عبارتی اگر 1 بر روی بی نهایت( همان x، که می دانیم هر عددی می تواند باشد بسته به میزان میل ما) بخواهد صفر مطلق شود می بایست داشته باشیم:
1 بر روی، بی نهایت بر روی صفر مطلق، که مشخص است عبارت زیر مخرج، بی معناست(در ریاضیات می گویند تعریف نشده) و چنین چیزی ممکن نیست.
دوست عزیز منظورم این بود بیشتر توضیح بدید میخواهید چی رو از میمون بیان کنید، در ضمن حقیر که تا الان با شما توافقی نداشتم.
اما توضیح قبلتون بود:
این قضیه در دنیای خارج بدوگونه بحث میشود
یک تجربه ها ی ناموفق حاکی از عدم توفیق میمون هست
و محاسبه احتمال توفیق میمون هم حد صفر را قائل میشود
ولی در دنیای واقع موارد تامنظم و ناپایدار حذف و یا نادیده انگاشته میشوند
چرا؟
این مکانیسم مهم (حذف یا نادیده انگاشته شدن نتایج مغایر با هستی) که ذاتی جهان ماست باعث میشود بنده با شما در این مورد توافق کامل داشته باشم
اینم توضیح بعدش:
ین قضیه در دنیای خارج بدوگونه بحث میشود
یک تجربه ها ی ناموفق حاکی از عدم توفیق میمون هست
و محاسبه احتمال توفیق میمون هم
حد صفر
را قائل میشود
باعث میشود بنده با شما در این مورد توافق کامل داشته باشم
ولی در دنیای واقع موارد تامنظم و ناپایدار حذف و یا نادیده انگاشته میشوند
چرا؟
چون این مکانیسم مهم (حذف یا نادیده انگاشته شدن نتایج مغایر با هستی) ذاتی جهان ماست
به این گزینش فزاینده میگویند
آخه دوست عزیز، این حد صفر رو از کجا آوردید؟
شما اومدی یه تعریف مندرآوردی رو به یه مسئله احتمالی چسبوندی لطفا بفرمایید معادله ای که بیان میکند، احتمال تایپ میمون 1 بر روی x است وقتی که X به سمت بینهایت میل میکند رو از کجا آوردید؟
فعلاً بقیه مباحثی رو که نوشتید پاسخ نمینویسم تا این قضیه روشن بشه.
خه دوست عزیز، این حد صفر رو از کجا آوردید؟
شما اومدی یه تعریف مندرآوردی رو به یه مسئله احتمالی چسبوندی
دوست عزیز با کمک شما و جناب javad1234
مطلبی را که به اجمال خوانده بودم بهتر برایم تفهیم شد
میمون نامتناهی در فرصت نامحدود به [HL]احتمال قریب به یقین[/HL] میتواند مجموعه منظمی تولید کند
هر چند شواهد تجربی که از رفتار میمون سراغ داریم و یا شبیه سازی کامپیوتری در مدتی با چند ملیارد ملیارد برابر عمر جهان هم توفیقی بیش از یک عبار ت 20 تا 25 کاراکتری عایدش نشده
و حتی احتمال این هم هست که میمون در گیر تایپ فقط یک سری حروف تکراری شود و فرصتی برای تولید یک مجموعه منظم نیابد
تولید میمون حتی اگر منظم باشد چون بی قصد وهدف هم بوده برای او ارزش شادمانی و افتخار ندارد چون تفاوت شایانی بین مجموعه نامنظم و حروف پراکنده برای میمون وجود ندارد
ولی یک شاعر به قصد نظم اثری می آفریند و تفاوت مجموعه های خود را میداند و همینطور ارزش آنها را
بگذریم
در این میانه شما سلمان14 گرامی گفتید حتی اگر یک بر بینهایت احتمال باشد چنین احتمالی برابر صفر یا تهی است
من در پاسخ شما تلاش کردم و در توجیه شما ناکام
هر چند کارشناس ریاضی نیستم ولی با توجه به عرایض شما و جناب javad1234 دریافتم
که بینهایت عدد نیست پس قابلیت اعمال ریاضی حساب بر روی گزاره بینهایت مثل هر کلمه دیگر که ارزش محاسبه را ندارد بی معنی است
پس یک بر روی بینهایت بی معنی است نه صفر !!
ولی حد آن صفر است این صفر حدی یعنی بینهایت ریز و این بینهایت ریز برابر مجموعه تهی یا صفر مطلق نیست
پس راهی ریاضی برای توقف احتمال قریب به یقین توقیق میمون شما ارائه ندادید
چند بار هم گفتم حتی از پس ملیاردها ملیارد برابر عمر جهان چنین احتمالی در عالم واقع بسیار بعید و دور از ذهن است .
ولی چنین احتمال بینهایت کوچکی صفر نیست
همانطور که خودتان گفتید
پس پرونده میمون رو ببندید.
فکر میکنم بحث درباره میمون بی انتها کافی است و اگر ادامه بدهیم جز تکرار ملال آور ثمره ای نخواهد داشت
همیشه پیروز و سربلند باشید
هر چند شواهد تجربی که از رفتار میمون سراغ داریم و یا شبیه سازی کامپیوتری در مدتی با چند ملیارد ملیارد برابر عمر جهان هم توفیقی بیش از یک عبار ت 20 تا 25 کاراکتری عایدش نشده
و حتی احتمال این هم هست که میمون در گیر تایپ فقط یک سری حروف تکراری شود و فرصتی برای تولید یک مجموعه منظم نیابد
بزرگوار، همین رو ادامه بدید و بفرمایید چطور نتیجه گرفتید که به سمت صفر حدی میرود و نه مطلق،
قصد گیر دادن ندارم، میخوام ببینم اون دانشمندان، به اصطلاح دانشمند، که یک برنامه نوشتن و اعداد تصادفی تولید کرده چطور به این نتیجه رسیده اند.
و دیگه اینکه اگه قرار است در بحث دقیق شویم، بفرمایید یکی از دوستان الگوریتم تولید عدد تصادفی توسط کامپیوتر رو برامون توضیح بده(شرمنده خودم کسی رو سراغ ندارم).
میخوام بعدش از این دو تا نتیجه بگیریم، حاصل کار یک ماشین در بینهایت چه خواهد شد.
بینهایت عدد نیست پس قابلیت اعمال ریاضی حساب بر روی گزاره بینهایت مثل هر کلمه دیگر که ارزش محاسبه را ندارد بی معنی است
پس یک بر روی بینهایت بی معنی است نه صفر !!
بله درسته بینهایت عدد نیست، ولی قواعد خودش رو داره، مثلاً عدد تقسیم بر بینهایت مطلق صفر میشود.
ولی به محض اینکه بینهایت ظاهر شد دیگه نمیشه قواعد ریاضی معمول رو ادامه داد، ممکنه عبارتی بیمعنا باشه، ممکنه معنا داشته باشه
بینهایت تقسیم بر بینهایت مبهم است، عدد تقسیم بر بینهایت صفر است.
البته حقیر هم چیز زیادی نمیدونم، ولی میشه به کتابهای ریاضی تا حدی اطمینان کرد.
مخالفتی با بستن پرونده میمون ندارم،
اما به نظر حقیر اگه نگاهی به الگوریتم تولید اعداد تصادفی بیاندازیم و مبحث احتمالات رو بررسی کنیم، متوجه خواهیم شد،
که هیچ چیز احتمالی وجود ندارد.
اگر تمام کلمات متشکل از تمام حروف، معنادار باشند، در آن صورت هر کلمه ای که به صورت تصادفی چیده شده باشد، معنادار خواهد بود. اگر در مورد این جهان هم چنین فرضی را بپذیریم، می توان قائل به تصادف شد و این مسئله بر خلاف مدعای برهان نظم است که می گوید نظم حاصل در جهان محصول خالق حکیم است.
پاسخ:
- نظم به معنای آن است که اجزاء یک مجموعه با یکدیگر در تناسب باشند.
- مثال فوق در مورد کلمات زدید با جهان خارج قابل تطبیق نیست. جهان خارج جهان مادی است و ماده نیز دار تزاحم است. به عبارت دیگر در عالم ماده امکان تحقق تمام حالات وجود ندارد بلکه تنها اشکال محدودی امکان بروز دارد. به طور مثال یک جسم در آن واحد تنها می تواند یک رنگ داشته باشد و نمی تواند میلیاردها رنگ داشته باشد. بنابراین، امکان اینکه در جهان خارج حالت های بی شماری داشته باشیم وجود ندارد.
- با توجه به مقدمات فوق، هنگامی که جهان موجود را می بینیم و در میابیم که دارای نظم است و از سوی دیگر نیز می دانیم که این نظم نمی تواند حاصل گزینه های بیشمار باشد بلکه تنها در حالت های خاصی است که مجموعه دارای نظم است، می توانیم به این نتیجه برسیم که جهان توسط ناظمی حکیم، ایجاد و اداره می شود.
به عبارت دیگر، به این نکته باید توجه شود که در عالم مادی، اشیاء نمی توانند در آن واحد واجد ضدین باشند. به عبارت دیگر یک شی یا باید سیاه باشد و یا سفید و امکان آن وجود ندارد که هم سیاه باشد و هم سفید. در این صورت اگر میمونی می خواهد جهان را رنگ آمیزی کند، باید برای داشتن مجموعه ای رنگ آمیزی شده که دارای نظم هست، دست به انتخاب درست بزند و رنگی را انتخاب کند که با سایر اجزاء تناسب داشته باشد زیرا اشیا نمی توانند دارای تمام رنگ ها باشند و هر جسمی تنها یک رنگ می تواند داشته باشد بنابراین تنها در صورتی شاهد نظم خواهیم بود که درست انتخاب کرده باشیم و اگر کسی درست انتخاب نکند، امکان گزینه های بی نهایت وجود ندارد و طبیعتا مجموعه ای منظم نیز نخواهد داشت.
با توجه به مطلب فوق، نمی توان در جهان مادی، صورت های بی نهایتی را فرض کرد که موجودی ناهشیار هر کاری که انجام دهد، نظم محسوب شود بلکه با توجه به محدود بودن حالت ها، تنها در حالت خاصی می توان از نظم سخن گفت.
با سلام وخداقوت دوباره
به همین نکته توجه فرمایید، متوجه میشید که بینهایت با بینهایت فرق داره(به لحاظ علمی و فنی)
بینهایت عدد حقیقی هست، اما این بینهایت با بینهایت عدد طبیعی(1،2،3،4،5 و ....) تفاوت داره و در معادلات هر کدوم نتیجه خودشون رو دارن.
نه نشد، حقیر گفتم ثابت کنید، شما دوباره تکرار میکنید.
اختلاف این دو رو متوجه نمیشم.
در این صورت میمون هیچ چیزی رو انتخاب نخواهد کرد، چون احتمال تایپ هر حرف یک بینهایتم است.
جمله تون برای حقیر نامفهوم بود
[/HR]ایراد حقیر همچنان بی جواب مونده است
تمام این حرف و حدیثها بر این مبناست که از قبل حروفی باشند(نظمی باشد) و شما میخواهید ثابت کنید که نتیجه این است که از تصادف نظم حاصل خواهد شد!!!!
در صورتیکه برای اثبات مدعایتان باید هیچ حرفی در اختیار میمون نگذارید و میمون خودش شروع به ایجاد حداقل نظم کند.
و یا اینکه بر اساس احتمالات شرطی صحبت کنید.
در پناه خدا
با سلام دوباره
پست قبل را ویرایش کردم
جز تکرار کاری از دستم بر نمیآید
فرصت بینهایت این اجازه ظالمانه را به من میدهد بیشمار مجموعه های ناتمام بی معنی را تک تک هر کدام احتمالشان را نزدیک به صفر فرض کنم و از قاعده بازی بیرون بیندازم
همانطور که شما احتمال تولید یک مجموعه منظم را صفر کردید
صفر مطلق یعنی مجموعه تهی و احتمالاً معنی عدم را میدهد
ولی حد صفر یعنی مقدار ناچیزی که هست ولی محسوب نمیشود
باز هم فرصت بینهایت مجموعه تولیدی میمون را تهی نمیکند هر چند تا ابد گرفتار تایپ حرف ر باشد یا که تا الآن یا آینده دور میمون حتی یک حرف را هم تایپ نکند
من که گفتم مرگ بر بینهایت
پیروز و موفق باشید
با سلام و خداقوت مجدد
پس وقت شما و دیگران رو نمیگیرم.
این گفته ها علمی نیست، نزدیک به صفر، صفر نیست، حقیر گفتم صفر.
یک تقسیم بر بینهایت نزدیک به صفر نیست، وقتی که شمار اعداد به سمت بینهایت برود نزدیک بر صفر میشود، ولی وقتی که بینهایت واقعی مد نظر باشد قضیه تفاوت دارد.
وقتی تعداد انتخابها بینهایت باشد، هیچ مقدار ناچیزی باقی نمیماند تا بگوییم احتمالش یک اپسیلون است.
احتمال را صفر نکردم، مسئله ای که شما مطرح کردید جوابش صفر است.
احتمال تولید یک مجموعه منظم توسط یک انسان(سالم) خیلی زیاد است کاملاً مورد انتظار است.
ولی توسط یک بیشعور صفر است.
در پناه خدا.
سلا و عرض ادب
در این چند پست اخیر کار به تکرار مواضع کشیده من هم موافقم در این مورد ادامه ندهیم
و به خاطر جمع بندی مطالب خودم تکرار میکنم
حد احتمال تولید یک مجموعه منظم توسط یک میمون صفر است[HL] ولی صفر مطلق یا تهی نیست [/HL]زیرا که فرصت بینهایت هیچگاه تمام نمیشود هر لحظه احتمال دارد در گذشته دور مبمون موفق بوده یا در آینده ای مبهم میمون موفق شود منظومه ای تولید کند
کاری که یک شاعر در نزدیک به تمامی تولیداتش موفق بوده
هر عقل سلیمی میگوید نسبت
میمون هیچگاه متوقف نیست مجموعه تولیدات منظم میمون تهی نیست
با توفیق یکبار میمون در کل آن بینهایت مراد ما حاصل است
با عرض سلام. من میتونم بپرسم این میمونی که در مثال آمده، برای منکرین برهان نظم ، در واقعیت چه چیزی هست؟
اولا عذر خواهی می کنم از فونت نوشتهها. نمی دانم چه شده است که وقتی کپی پیست می کنم در محل نقل قول بعد که متن فرستاده می شود فونت به هم می
ریزد. در هر حال این عمل من از حیطه قدرت من خارج بوده است و باز بدین سبب از شما دوست بزرگوار عذر می خواهم.
1. در گزارهای که بیان شد آشکارا به گوینده بر می گردد. بله در خیلی از گزاره های قرآنی شنونده محل هدف است اما در برخی از آیات گوینده سخن مد نظر
است. در این گزاره به لحاظ زبانی برای گوینده هیچ شکی وجود ندارد. حال اگر کسی ایمان بیاورد پس این کتاب برایش هدایت خواهد بود و او نیز شکی نخواهد داشت و
این یقین یک یقین سایکولوژیکال است از نظر فلاسفه. و البته این یقین می تواند مبنای اعمال و عبادات باشد.
[FONT=Times New Roman]2. دقت کنید اینکه شخصی درباره باورهایش چه فکر می کند در اینجا مطمح نظر نیست. ممکن است فرد x باور داشته باشد که در وجود خدا و عبادات دینی یقین کامل
دارد. این که x چگونه فکر می کند بحث اپیستمولوژی نیست. ممکن است فردی فکر می کند یقین کامل دارد و بواسطه ان فکرش عملیات انتحاری انجام می دهد.
دقت کنید این که «فرد x فکر می کند دربارهy یقین دارد» منطقا نتیجه نمی دهد که« x درباره y یقین دارد»
[FONT=Times New Roman]3. در بحث اپیستمولوژی ما در حال بررسی شواهد هستیم و به لحاظ معرفتی یقین کامل به سختی ایجاد می شود ( درباره باورهای ما درباره عالم خارج) و شاید غیرممکن باشد. بحث من هم به لحاظ اپیستمولوژی بود. و این منافاتی با یقین افراد ندارد. چون یقین انها به لحاظ اپیستمولوزی یقینی سایکولوژیکال است و انها فکر می کنند
که یقین معرفتی دارند.
با تشکر و احترام عذر خواهی مجدد.
سلام و عرض ادب
[SPOILER]ما از گذشته جهان نا آگاهیم شاید این جهان بدنبال فراوان های تصادفی نامتناهی از هیچ باشد
[SPOILER][SPOILER][SPOILER][SPOILER]در این جا «هیچ» مجموعه ای از هر چه که هست و نیست میباشد که جمع جبری آن برابر صفر که همان «هیچ» است میباشد
مثلا یک ملیارد بعلاوه یک ملیارد منفی مساوی صفر است در این صفر فرضی و «هیچ» شما تمامی اعداد یک ملیارد منفی تا بک ملیارد مثبت را دارید مثلاً عدد 3 ای خارج از آن نیست یعنی بیرون از معادله عدد سه نیست ولی اگر در معادله گیر بیفتید شما همه اعداد را دارید
حال هیچی را در نظر بیاورید که همه آنچه را که هست و نیست به صورت منفی و مثبت داشته باشد جمع جبری آن صفر و «هیچ»است ولی در دل ابن «هیچ» همه چیز هست این هیچ تهی نیست
به قولی همه چیز از «هیچ» چیز [/SPOILER][/SPOILER][/SPOILER][/SPOILER]
[/SPOILER]
امکان این هست که این نظم بازتاب یک تصادف باشد تا حاصل یک اراده هوشمند
پیروز و موفق باشید
با سلام و تشکر
باید بگم این استدلال شما غلطه. معنی صفر این نیست که شما در متن پنهان آوردید. شما معنی صفر را با نتیجه صفر یکی میدانید. در صورتیکه صفر هیچی نیست.
ممکنه در محاسبات ریاضی و جمع و تفریق ، ما به جواب صفر برسیم اما این فقط جواب آن محاسبات هست نه خود صفر.
مثلا کتابی 100 صفحه داره ما روزی یک صفحه اشو میخوانیم. پس از 100 روز چند صفحه کتاب باقی میماند؟
هیچی صفر.
منظور از این صفر صفحاتی نیست که طی این 100 روز خوانده شده بلکه تعداد صفحاتی هست که باقیمانده و چون چیزی باقی نمانده به آن میگوییم صفر.
بهتره در اینگونه مسائل یک مقدار خودمان را با واقعیت تطبیق بدیم.
وقتی از اول چیزی وجود ندارد پس علتی هم برای نظم آن نخواهد بود ....
شما خود قضاوت کنید، فرض شما به جواب نزدیکتر هست یا دلیل ما.
ما میگوییم برای جهان مادی یک علت غیرمادی وجود دارد که جهان را به طریقی که ما به آن علم نداریم آفریده است. ( چنانچه همیشه و در هر زمانی مجهولاتی برای انسانها هست که برایش محال به نظر می آید)
اما شما میگویید این جهان از هیچ خلق شده و بدتر از آن برای این هیچ بی نهایت احتمال هم میدهید که به نظم رسیده باشد.
علاوه بر آن ما دلایل و شواهد بسیار بر صحت نظر خود داریم ولی شما هیچ شاهدی بر درستی فرضتان ندارید
پس چرا باید از نردبان فرض و شانس و احتمال شما بالا رفت وقتی که پایه و اساس محکمی نداره؟
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام وخداقوت
قضیه رو در حد لینکی که گذاشته بودید خوندم، چیز خاصی متوجه نشدم.
حقیر ایراداتی در مسئله میبینم:
1- ما حد فاصل دو کلمه رو با حرف فاصله(Space) می شناسیم، اگر یک کلمه بیمعنا شامل بینهایت حرف رو در نظر بگیریم میمون به دام خواهد افتاد، از اونجایی که مطابق نظریه شما میمون هر متنی رو تایپ خواهد کرد، پس حتماً این متن رو هم تایپ خواهد کرد و از ایجاد متنهای دیگر بازمیماند، پس این مسئله به نوعی پارادوکس دارد(تا الان که دقت میکنم اینطوریه)
2- اینکه میمون هر چیزی رو تایپ خواهد کرد را چطور نتیجه گرفتید؟ ببینید در آمار و احتمال وقتی میگویند که احتمال آمدن هر یک از وجوه تاس در پرتاب تاس یک ششم است، یعنی اینکه اگر بینهایت زمان (منظور زمان خیلی زیادی) در اختیار داشته باشیم و تاس را پرتاب کنیم، هر وجه از تاس یک ششم تعداد کل پرتابها رخ میدهد.
حال وقتی که تعداد کلمات ما بینهایت باشد، هر کلمه احتمال وقوعش یک تقسیم بر بینهایت است که صفر میباشد!!!(به شرطی که احتمال وقوع هر کلمه با کلمات دیگر مساوی باشد، که چون شما فرمودید همه چیز را تایپ میکند پس مساوی است) و از طرفی هر کلمه یکبار تایپ خواهد شد، پس اینجا مفاهیم ریاضی به یک پارادوکس میرسند، پارادوکس هم از حضور بینهایت در معادلات بوجود آمده است، تا رفع پارادوکس نکنید این مسئله ارزشی ندارد.
[تفسیر اینکه میگید میمون مجموعه مرجع را تایپ میکند] از طرفی میتونیم بگیم که چون زمان بینهایت است و از نوع آلفای 1 و بینهایت ضربدر بینهایت باز بینهایت میشود پس میمون میتواند هر کلمه را بینهایت بار تکرار کند، در نتیجه احتمال وقوع از این دیدگاه بینهایت تقسیم بر بینهایت است که از صور مبهم است و باید رفع ابهام شود و گرنه لاینحل باقی میماند.
3- چطور این مسئله رو به دنیای واقعی ربط میدید؟
4- چطور مسئله رو به حالتی تعمیم میدید که هیچ نظمی نباشد در صورتیکه میمون از نظم موجود یعنی حروف موجود استفاده کرده است؟
5- چطور مجموعه شامل هر چیزی را منظم میدانید؟ و اون رو به این دنیای واقعی ربط میدهید که شامل هر چیزی نیست؟!؟!!
با تشکر و در پناه خدا
سلام و عرض ادب
در مسئله احتمالات قطعیت آن طور که ما انتظار داریم اتفاق نمی افتد
در پرتاب سکه شانس شیر یا خط هر کدام 50 درصد است
هر بار احتمالاً 50 درصد امکان دارد روی سکه شیر یا خط باشد
یک سؤال:
اگر در تعداد بسیار زیادی از پرتابهای قبلی یک سکه همیشه شیر یا همیشه خط باشد
مثلاً هزار بار! یا یک تریلیارد بار!! قبل تمامی پرتابها منجر به شیر شده باشد!!
حال از شما میخواهند درخواست کنند:
با قطعیت جواب دهید پرتاب بعدی منجر به شیر میشود یا خط
شما این قطعیت را دارید؟ که بگویید دیگر زمان شیر آمدن تمام شده پس از اینهمه شیر آمدن نوبت خط است!1
یا اینکه بگویید تا بحال که شیر آمده پس نوبت بعدی هم شیر است
شما تنها میتوانید بگویید قطعاً 50 در صد شانس شیر آمدن هست غیر از این قطعیت هیچ قطعیت دیگری در کار نیست
در پاسخ شما احتمال تایپ مجموعه های نامتناهی بی معنی هم همین است در هربار تایپ امکان دارد آن مجموعه تمام شود و مجموعه دیگری آغاز شود امکان دارد که مجموعه نامتناهی مثال شما مثل تایپ مکرر «ر» ادامه یابد
در پرتاب سکه 50 درصد شانس هست که گزینه نامتناهی شیر تنها تکرار شود ولی ولی اگر حرف فارسی تایپ باشد در هر بار 32/1 شانس هست که گزینه «ر» تکرار شود تا مجموعه نامتناهی «ر» تکرار شود
بدین ترتیب گزینه مجموعه نامتنهی حرف «ر» امکان وقوعش هر چند باز یک روی بینهایت است ولی باز کمتر از تایپ منظومه منظم و یا سایر مجموعه هاست
صد البته این مجموعه های نامتناهی با توجه به تعداد دکمه های کیبورد بی شمار و نامتناهی هستند
یعنی امکان دارد مجموعه نامتناهی از حر ف«ر» یا هر حرف دیگر و یا مجموعه رشته های حروف دیگر مثل « ب.ی.ب. ی» یا هر مجموعه دیگر باشد
اینها هر کدام یکی از احتمالات تایپ توسط میمون بی شعور هستند هر کدام به شرط اتفاق بیش از گذشته در ناکامی میمون مؤثر هستند
2- مجموعه های نا متناهی چه مقدار از مجموعه های متناهی را در تایپ میمون میتوانند به خود اختصاص دهند
یعنی چند مجموعه نامتناهی توسط فشردن دکمه های تایپ امکان دارد پدید بیاید به نظر من تعداد این مجموعه ها نامتناهی و بینهایت است
در عوض مجموعه هایی که منجر به تشکیل کلمات یا عبارات مختلف میشود آن ها هم بینهایت هستند
پس امکان تایپ و جمعیت تایپ مجموعه های متناهی و نامتناهی یکسان است
3- هر کدام از مفروضات ما در مقابل سایر احتمالات و مجموعه ها چه شانسی برای پدید آمدن یا تایپ شدن دارند
هر کدام از احتمالات 1 بر روی بینهایت است! جز این است؟
احتمال تایپ مجموعه منظم هم یک بر روی بینهایت هست
هر دویِ تک تکِ این احتمالات، شانسشان یک بر روی بینهایت است
یک بر روی بینهایت یعنی صفر
ولی این صفر تهی نیست
خدمت شما گفتم فرصت بینهایت احتمال یک بر روی بینهایت را پدید می آورد
در عمر جهان که خیر در ملیاردها بار عمر جهان بعید است میمون بتواند منظومه ای تولید کند ولی ملیارد ملیارد عمر جهان به پای ذره ای از بینهایت نمیرسد حتی به حساب هم نمیآید!!
هر عدد یا میزان از عمر که فکرش کنیم بسیار زیاد است مثل هر روز آن هزار سال که البته عدد خیلی کوچکی است ولی هر زمان و هر عدد مثلاً ملیارد ملیارد یا گوگل سال باز نسبت به بینهایت از یک روی بینهایت هم کمتر است
بینهایت زمان، زمان خیلی زیاد نیست . زمان بی ابتدا و بی انتهاست!
بگذریم از تنوع تعداد کلیدها گفتید و اینکه اگر قرار باشد همه چیز تصادفی باشد پس چرا ما حروف منظم و کلیدهای منظم را در اختیار میمون قرار دهیم میمون هر چیز که بخواهد، تایپ کند، هر علامتی از هر جا و یا هر علامت نامتعارفی آنوقت شما در دل این جنگل از علائم بدنبال حروف فارسی یا کلمات فارسی بگردید
متآسفانه این بارهم جز این که مجموعه مرجع را بزرگتر کرده باشیم کار دیگری نکردیم باز همان بینهایت لعنتی را داریم و همان احتمال ثابت یک بر روی بینهایت
گستره بینهایت را بینهایت تر کردیم جز این است؟
ولی اگر اجازه دهید یک امکان طلایی دیگر به میمون بدهیم چون میمون نه حروف را میداند و نه سواد دارد ونه شعور دارد ما دکمه های تایپ را باینری کنیم یعنی دو دکمه ماشین تایپ بیشتر نباشد
همانطور که شما میدانید .حروفی را که ما در تبادل اطلاعات دیجیتال مبادله میکنیم بر پایه حروف آسکی و آنهم برگرفته از حروف باینری 0 و 1 است
در این صورت تفسیر خوانندگان برای تولیدات میمون امکان بازخوانی تولیدات را فراهم میکند
یعنی ممکن است ما به عنوان فارسی زبان توالی دو تا یک و چها تا صفر را به عنوان حرف ج قبول کنیم و یک چینی زبان یکی از حروف خود را که هیچ ارتباطی با حرف ج نه در تلفظ و نه درآوا داشته باشد
آن موقع هر تولید میمون توسط خواننندگان مختلف تفسیر به رأی میشود و به فرض تنوع موجودات هوشمند شما منعی در هر نوع درک از تولیدات میمون ندارید
این صورتی دیگر از اشکال جناب velayat هست که ما تابحال به آن نپرداختیم
ولی تعمیم وقوع هر نوع تصادف در جهان چطور به این جهان انجامیده؟
یا که وقوع تصادفات در این جهان چطور به این زندگی و حیات در زمین منجر شده؟
به طور خلاصه
این قضیه اش از میمون ساده تر است زیرا امکانات ناممکن یا صورت نمیگیرد یا اگر صورت بگیرد نابود میشود
آن موقع مجموعه تولیدات موجود با بودن و هستی هم خوانی دارند خودبخود موارد منظم و پایدار شکل میگیرد
ولی سؤال به نظر من گسترده تر و بنیادی تر باید باشد!!
" آن هیچ چیز اولیه چرا قابلیت انتشار تصادف دارد ؟"
در این مورد من نمیدانم و همین باید مورد سؤال واقع شود
سلامت و
....
..
.
پیروز و موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت
شما معنی جمله خودتان را که میفرمایید میمون هر چیزی را تایپ خواهد کرد در نظر بگیرید، متوجه خواهید شد که همه چیز شامل تمام مجموعه ها میشود، مجموعه تمام نشده خودش مجموعه دیگری است، شایسته نام مجموعه قبلی نیست و مد نظر حقیر هم نبوده.
جهت اطلاع یک سی دوم نه یک سی و سوم(یکی هم برای حرف فاصله)
کلمه بینهایت در اینجا معنای کاربردی داشت که توسط ریاضیدانها دیدم استفاده شده منظورم رو داخل پرانتز نوشتم.
عرض شد اثبات کنید، ادعا نکنید.
ضمناً بینهایت تقسیم بر بینهایت مبهم است، رفع ابهام فرمایید.
حس میکنم بعضی جملاتتون ربطی به سوالاتم نداره
در ثانی بینهایت را بینهایت تر کرده ایم بی معنی و نادرست است.
کاش شروع کنندگان این سرگرمی ها به مسایلی میپرداختند که سوالات اساسی رو جواب بده.
سوالات حقیر هنوز سرجای خودش باقی است، اگر جواب منطقی و علمی دادید ادامه میدم و در خدمتتون هستم، اگرم دیدم جواب شما درست بوده و جقیر اشتباه کردم باز مینویسم که اشتباه کردم و گرنه ترجیح میدم ادامه ندم.
در پناه خدا
سلام و عرض ادب
در مجموعه تولیدی میمون هر چیزی احتمال دارد
از آنجا که نمیدانیم مجموعه ای که تولید میکند حتماً نامتناهی است پس احتمال وقوع سایر مجموعه ها همیشه هست
به خصوص که با هر بار تایپ همانطور که احتمال دارد تایپ مجموعه منظم به هم بخورد و موفق به تکمیل مجموعه منظم نشود او با هر بار تایپ هم امکان دارد مجموعه نامتناهی خود را رها کرده و مجموعه دیگری را آغاز کند
پس احتمال همه چیز هست اصراری نداریم که حتماً یکی از مجموعه ها باشد چه منظم و چه غیر منظم
در فرض میمون نامتناهی ما بدنبال احتمال هستیم نه اینکه ثابت کنبم حتماً یکی از این وقایع اتفاق می افتد در احتمالات فقط میتوانیم بگوییم قریب به یقین نه حتماً
مثل همان پرتاب سکه اگر ملیاردها سال فقط یک روی سکه بیاید احتمال اینکه باز هم همان روی سکه، تا ابد تکرار شود، هست. ولی چنین احتمالی یک بر روی بینهایت است هر چند میتوانیم بگوییم احتمال قریب به یقین روند تکرار افتادن یک روی سکه ابدی نیست
در مورد مجموعه نامتناهی مجموعه های منظم یا غیر منظم هم همین است
بله میمون اگر گرفتار تایپ یکی از بیشمار مجموعه های نامتناهی شود نخواهد توانست مجموعه دیگری را آغاز کند ولی احتمال چنین چیزی جز یک بر روی بینهایت نیست .مثل تایپ مجموعه منظم
از اطلاع رسانی شما متشکرم ولی اگر سایر علائم را هم اضاف کنیم تعداد دکمه ها بیشتر هم میشود (مثل حروف کوچک) نقطه کاما ویرگول و اعداد
ولی باز در مسئله چندان تغییری ایجاد نمیکند
متأسفانه مفهوم بینهایت برای خودم هم که مدام از بی آغازی و بیانجامی آن میگویم قابل درک و ملموس نیست
همانطور که گفتم در حساب احتمالات همیشه احتمال هست هیچوقت حتماً نیست
میگویند قریب به یقین پس انه اثباتی هست و نه حتماً
گر چه که خدمت شما نوشته بودم ولی در علامت گذاری کاهلی کردم
صحیح این است:
بله هر چیز احتمال دارد که نسبت آن به سایر احتمالات یک بر روی بینهایت است
گرچه میتوانید احتمال تکرار شدن مجموعه ها را هم درج کنید که احتمال تکرار شدن برای سایر گزینه ها هم هست
ولی این مسئله را بغرنج میکند و از حد سواد من بیرون است مراد ما همان احتمال یک بر بی نهایت تولید مجموعه منظم است
این عبارت من که شما آن را بیربط دانستید
مربوط به این ایراد شما به فرض مسئله بود که چرا میمون حق انتخاب صفحه کیبورد فارسی را دارد اگر میمون بی شعور است حق انتخاب هیچ مجموعه کیبورد منظمی را ندارد که البته این استنباط من ناظر به این قسمت از فرمایشات شما بود
همانطور که چند بار خدمت شما گفتم کارشناس ریاضی نیستم ولی منظورم این است که در دل بینهایت ،بینهایت با بینهایت تکرار شده و مجموعه[HL] بینهایت های هم ارز [/HL]یکسان هستند
درست مثل مجموعه بینهایت اعداد که بین هر عدد بینهایت عدد دیگر هست
با شما موافقم ولی روزبروز پهنه علم و دانش گسترده تر میشود و دائم پاسخها و فرضیات قبلی خود را مرور میکنند تا به عمق بیشتری از دانش دست پیدا کنند
افقهای تخصصی هر رشته علمی چنان رو به پیشرفت است که برای سایرین شبیه انتزاع و غیر قابل استفاده است مثلاً چه دردی از ما دوا میشود که بفهمیم در زیر اقیانوسها چه موجوداتی زندگی میکند یا جو اورانوس چه ترکیبی دارد یا که طوفان سطح مشتری چه وسعتی دارد
یا اینکه اینکه بیماران آلزایمر چه مشکل شناختی مشترک با بیماران پارکینسون دارند و از این قبیل
نیوتون هم اشتباه کرد حساب دیفرانسیل را ابداع کرد میتوانست با همان روشهای پیچیده قبل مسائل فیزیک را حل کند
تشخیص علمی بودن یا نبودن یک بحث سلیقه نیست که به شخص من یا شما مربوط شود یک مسئله علمی میتواند توسط دیگران فهمیده شود یا نشود
نفهمیدن امثال ما دال بر غیر علمی بودن آن نیست زمانی موضوعی غیر علمی تشخیص داده میشود که کارشناسان مربوط در آن مورد نظر دهند
مثلاً مسئله فیزیک کوانتوم علاوه بر فیزیک نظری کاربرد عملی روزمره دارد ولی کسانی که آن را درک میکنند بسیار اندک هستند حتی میگویند کسانی که این فیزیک را احمقانه ندانند حتماً آنرا نفهمیده اند در این باره جستجو کنید
ولی بدون فیزیک کوانتوم زندگی امروزه ما به همین سبک و سیاق غیر ممکن است
برای اینکه بدانید بحث در مورد میمون نامتناهی انتزاعی نیست کافی است جستجو کنید کسانی که به آن اشکال میگیرند هم آنرا غیر علمی محسوب نمکنند ولی نتیجه آن احتمال یک بر روی بینهایت باورش سخت است
پرداختن به این مسئله جدید نیست و ریشه در گذشته دارد به نقل از ویکی پدیا که قبلاً خدمت شما آدرس دادم
شاد و سربلند باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت
ما که براتون توضیح میدیم نمیپذیرید!
گفتم که بینهایت اعداد حقیقی با بینهایت شمارشی اعداد طبیعی و صحیح و بینهایتی که مدنظر شماست برای شمارش آنات زمان تا الی الابد، تفاوت دارد.
در بینهایت اعداد حقیقی در دل خودش مابین هر دو عدد، بینهایت عدد دیگر هست ولی در اعداد طبیعی این طور نیست،
در مجموعه تصادفی شما هم احتمال هر پرتاب مستقل از پرتاب دیگر است و تعداد پرتابهای بین دو پرتاب بینهایت نیست.
و اصلاً همچین چیزی نیست، بین هر دو پرتاب تعداد مشخصی پرتاب هست اما بینهایت نیست! پس بینهایت مدنظر شما از نوع بینهایت اعداد طبیعی است و نه حقیقی.
امیدوارم این رو متوجه شده باشید، و یا اگر سوالی دارید سوالتون رو مشخص مطرح کنید.
در ثانی حاجی، توجه داشته باشید که علوم بشری انتها ندارد، پس میمون اگر بخواهد علوم بشری را تایپ کند باید یکسری کلمات مشخص را عین به عین نقل کند، از مقادیر خودتون که استفاده کنیم و احتمال هر حرف در هر پرتاب را یک سی و دوم بگیریم، احتمال تایپ بینهایت حرف پشت سر هم صفر خواهد بود، چرا که پرتابها مستقل از هم هستند و نتیجه نهایی برابر خواهد بود با : (یک سی و دوم) به توان بینهایت که در بینهایت صفر خواهد شد.
باز هم نفرمایید نتیجه صفر حدی هست، آنکه در ریاضیات میگویند صفر حدی به خاطر این است که بینهایت را غیرقابل دسترس میدانیم و همین طور هم هست، اما اگر شما از ابتدا بینهایت را در اختیار میمون قرار دهید و بعد بگویید دست یافتنی نیست، درست نیست.
اما حتی اگر بر مبنای صفر حدی پیش بریم، و مسئله شما رو به دنیای اطراف ربط بدیم چون در هر پرتاب نتیجه احتمال در یکم سی و دوم ضرب میشود و خیلی کوچکتر میشود، پس انتظار میرود که نتیجه بینظمی بیشتری داشته باشد.
آیا در دنیای واقعی اینطوری است؟
حقیر نگفتم نمی فهمم!!
یک دانش آموز دبیرستان امروزی به اندازه همه افلاطون و ارسطو اقلیدوس و .... آنروزی، ریاضی و هندسه و احتمال میداند.
در پناه خدا
[b]content[/b]سلام و عرض ادب
دوست گرامی با هم صحبتی با شما بود که بیشتر پذیرفتم
در ابتدا میکفتم حتماً میمون نامتناهی حتماً مجموعه مرجع را تولید میکند
شما مثال نقض آوردید که اگر میمون گرفتار یکی از دیوانگی هایش شود و مدام یک دکمه یا یک سری دکمه های تکراری بزند آنگاه این میمون تا ابد گرفتار همین تایپ جنون آمیز خواهد بود فرصت دیگر ندارد
شرایط خود را عوض کنید شاید میمون از پس بار امانت تایپ مجموعه منظومه برآید
من دائم به بینهایت پناه می بردم
ولی یاد آور شدم تایپ فرضی مجموعه نکراری تمام احتمالهای پیش روی میمون نیست
این هم یک از احتمالات هست
[HL]شاید قبل از تایپ این مجموعه تکراری مجموعه منظم را تایپ کرده باش[/HL]د و حالا بر ذور تکرار یک جرف افتاده
و باز گفتیم احنمال تکرار تایپ با هر بار کلیک 1 بر روی 32 بار است یعنی در کلیک 5 ام حرف تکراری احتمال تکرار حرف تکراری احتمال بسیار کوچک است یک بر روی بیش از 33 ملیون ونیم بار و اگر دهمین بار بخواهد تکرار شود یک بر روی عددی با 150 رقم است که صد البته در مرحله دهم تکرار چنان احتمال کمی از نظر ما ولی در دید بینهایت احتمال بسیار بالایی نسبت به یک بر روی بینهایت است
خلاصه اینکه همانطور که احتمال مجموعه منظم بسیار کم است احتمال تایپ مجموعه تکراری هم بسیار کم است و هرد و یک احتمال دارند
ما به همان احتمال یک بر روی بینهایت اکتفا میکنیم و از اینجاست که مطلب شما در این مورد قابل پذیرش نیست
بله اگر بشر و یا جهان تمامی نداشته باشد
بله در بینهایت هر مجموعه تایپی احتمالش یک بر بینهایت است حتی تایپ بینظم ترین مجموعه هم احتمالش یک بر روی بینهایت است
دوست عزیز من گفتم یک بر بینهایت حدش صفر است نه اینکه برابر صفر مطلق است از عبارت مجموعه تهی هم استفاده کردم گفتم یک بر روی بینهایت را اگر صفر هم فرض کنیم باز به معنی مجموعه تهی نیست
بله در واقعیت دست یافتن و تصور بینهایت برای ما دست نیافتنی است
دوست گرامی ما همین را گفتیم ولی این کوچکی غیر قابل تصور احتمال یک بر روی بینهایت میمون را نمیگیرد در همین حد برای ما کفایت میکند «احتمال یک بر روی بینهایت»
در دنیای واقعی مسلماً نه
در پروفایل شما هم یادداشت کردم
که میمونها چه بر سر کیبوردها آوردند
در واقعیت و دنیایی که ما میشناسیم که از همه بر تنگ و محدود است میمون بیشعور عبارت معنی داری هم تایپ نمیکند چه رسد به شکسپیر
چنین جسارتی نکردم اگر سوء برداشت شده عذرخواهی بنده را بپذیرید
بنده هم گفتم طرح میمون نامتناهی بی اساس نیست
پیروز و موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت
لطفاً یک دلیل علمی برای این مطلب بیاورید، صرف گفته شما دلیل نمیشود.
در پناه خدا
سلام و عرض ادب
دوست گرامی
متأسفانه مانند شما تبحر تایپ سمبلهای ریاضی را ندارم
ولی اگر به دیده اغماض بنگرید
شرح مطلب بنده بدین صورت میشود
1/ بینهایت حدی برابر صفر دارد پاسخ آن میشود بینهایت خُرد، بینهایت ریز که بدین معنی هست این بینهایت ریز برابر صفر مطلق یا تهی نیست
دقت کنید:
[FONT=arial]1 / بینهایت = x
در نتیجه
[FONT=arial]1 = x * بینهایت
[FONT=arial]حال اگر به جای x صفر 0 بگذاریم
نتیجه غیرمنطقی
بینهایت * 0 = 1 داریم
این دلیل مورد قبول شما هست؟
پیروز و موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت
نه بزرگوار، درست نیست، شما با بینهایت مانند یک عدد رفتار کرده اید، درصورتیکه مطابق قواعد نمیتونید چنین کاری رو انجام بدید(بینهایت یک مفهوم است و نه یک عدد)، یعنی نمیتونید هنگام روبرو شدن با بنیهایت اون رو در عملیاتهای ضرب و تقسیم و ....مثل یک عدد ببینید.
البته اشکالات دیگری هم دارد، ولی نیازی به طرح بقیه نیست و اصلی ترین به نظرم همین است.
در عوض، برخی عبارات خاص ریاضی تولید بینهایت مطلق را میکند:
سلام به دوستان
سلام و عرض ادب
دوست عزیز
در این مسائل تا شما تفاوت بین صفر حدی و صفر مطلق را به رسمیت نشناسید
نتیجه مناسب و مطلوبی نمیگیرید
همانطور که یک بر روی بینهایت جوابش بینهایت ناچیز یا صفر حدی است
شما هر عدد که برای ما بسیار بزرگ هم باشد باز بر روی بینهایت پاسخش باز همان حد صفری است
ولی هیچگاه این صفر حدی برابر تهی و صفر مطلق نیست
و همانطور که شما گفتید بعضی از معادلات که حاصل تقسیم یا ضرب بر وی صفر یا بینهایت هستند و منجر به تناقض میشوند را به صورت ناتعریف شده پاسخ میگویند
و باز هم حق با شماست از بینهایت به عنوان عدد استفاده نمیکنند
به این پارادوکس هم توجه کنید
پیروز و موفق باشید
سلام دوست عزیز
تصویر یا فایل متصل به پست شما قابل مشاهده نبود اگر امکان دارد دوباره آنرا آپلود کنید
موفق باشید
و علیکم السلام
دوست عزیز، اولین باری است که در پاسخ به یک سوال علمی، همچین جوابی میشنوم
حقیر یه سوال ریاضی پرسیدم، کی رو به رسمیت بشناسیم؟ چی رو؟
میتوانید اثبات کنید، نمیتوانید اشتباهتان را بپذیرید.
این پاسخ نیست
بزرگوار، شما که استفاده کردید.
در پناه خدا
سلام و عرض ادب
دوست گرامی
دوست عزیز یک سؤال ساده
آیا تفاوتی بین صفر مطلق و صفر حدی هست؟
یک یا هر عدد ثابت که این عدد هر چقدر در مخیله ما بزرگ فرض شود (a بر روی بینهایت) بر روی بینهایت حد پاسخش برابر صفر است یعنی صفر حدی
آیا این صفر(صفر حدی) با صفر مطلق یکی است؟
یکی شناختن آنها موجب تناقض در پاسخ میشود
اینکه میگویم شما تفاوتی بین این دو را به رسمیت میشناسید چه مفهوم نابجایی دارد که از پاسخ به سؤال پرهیز میکنید
اینکه میگویید
مشکل ما از فرض میمون نامتناهی است مگر میشود در فرض از بینهایت استفاده کرد و در اثبات از بینهایت استفاده نکرد
بله بهتر این است که از صفر یا بینهایت در طرف های معادله های دارای مجهول پرهیز شود ولی برای درک بهتر مسئله میمون نامتناهی چاره دیگری هست؟
در ضمن با عرض معذرت بنده بدون توجه به پاسخ جدید شما پست 120 خود را ویرایش کردم که در اینجا مطلبی را که اضاف کردم خدمت شما می آورم
پاینده و سرافراز باشید
با سلام و خداقوت مجدد
از پاسخ پرهیز نکردم، پاسخ حقیر وابسته به تعریفات شما دارد، شما اول تعاریفتان را مشخص کنید.
بزرگوار، شما:
1- تعریف کنید، «صفر مطلق» یعنی چه و «صفر حدی» یعنی چه(اولین بار است که این اصطلاحات رو میشنوم، بیشتر با اپسیلون و صفر آشنایی دارم، این دو هم وقتی حد اپسیلون به سمت صفر میل کند، با هم برابر هستند).
3- در معادلاتی که این شخص نوشته از بینهایت مطلق استفاده کرده یا از عبارتی که حاصل اون وقتی به سمت بینهایت برود، به بینهایت میل میکند؟
اگر حالت دوم است شما نمیتواند این مسئله رو به مسئله میمون نامتناهی ربط بدید، زیرا اونجا بینهایت رو در اختیار میمون گذاشتید، یعنی بینهایت مطلق مد نظر مسئله میمون است، نه عبارتی که به سمت بینهایت میل میکند.
4- اگر اثباتتان همین است که در یکی از پستهای این صفحه ارائه شده:
http://lofi.forum.physorg.com/One-Over-Infinity_20061.html
و بینهایت مورد نظر همان بینهایت مطلق است، هر چند جوابهایی در همان صفحه نوشته شده است، اما:
خیر درست نیست، زیرا با بینهایت مثل یک عدد رفتار کرده،
همان چیزی که شما نادرستش خواندید
مثال: وقتی میگوییم: ∞ = ∞ + ∞
این خارچ از قواعد اعداد است، زیرا هر عدد غیر صفر وقتی با خودش جمع شود، خودش نخواهد بود.
وقتی شما مینویسی: ∞/2 = ∞/1 + ∞/1
یعنی با بینهایت مثل یک عدد رفتار کرده اید.
در پناه خدا
سلام و عرض ادب
و سپاس از حوصله جنابعالی
در قضیه میمون نامتناهی احتمالاً از بینهایت حدی استفاده شده
زیرا هر بار که بخواهیم میزان تایپ میمون را متوقف کنیم باز فرض مسئله به میمون فرصتی بیشتری هم به قبل و هم به بعد میمون میدهد تا انکه فرصتی برای تایپ مجموعه کذایی فراهم کند
ولی چون ما سر و تهی برای این فرصت لایزال نمبینیم ،بینهایت مطلق هم می توان از آن استنتاج کرد
ولی اینکه شما هم 1 یا هر عدد(a) تقسیم بر بینهایت را مساوی صفر گرفتید
آیا منظور شما بینهایت مطلق است و آن صفر هم صفر مطلق است یعنی مجموعه ای تهی است؟
سلامت وسرافراز باشید
سلام بر شما
فکرکنم مشکل آپلود حل شد.
ممنون
سلامی دوباره
پس در این صورت هیچگاه بینهایت مطلق و آنچه شما میپندارید رخ نخواهد داد،
وقتی بدون هیچ دلیلی میتوانید یک طرف قضیه رو مطلق کنید، طرف دیگر هم مطلق میشود،
[/HR]
وقتی چیزی با افزایش گامها به سمت بینهایت مقدارش به سمت صفر میل کند، در بینهایت مطلق مقدارش صفر واقعی خواهد بود.
دوست عزیز، تمام آنچه ارائه دادید، نوشتن دو تساوی بدون اثبات است، اثبات ارائه بدید.
در پناه خدا
سلام و عرض ادب
بابت زحمتی که متقبل شدید متشکرم با اجازه از آن استفاده میکنم
شاد و سلامت باشید
سلام و عرض ادب
دوست گرامی
مهم این است که ما فرصت نامحدودی را در اختیار میمون قرار بدهیم
تنها یک احتمال برای ما کافی بود
شما از کجا بینهایت مطلق را برای میمون نامتناهی لازم دانستید
این مسئله ابداع من نیست
کما اینکه بنده هم معتقدم در تریلیاردها بار بیشتر از طول عمر جهان میمون موفق نخواهد شد
به تجربه در باغ وحش اشاره کردم
تجربه کامپیوتری هم از میمون نامتناهی با کامپیوتر در سال 2003و 2004انجام شده که ناموفق بودن آنرا اشاره دارند:RUMOUR. Open your ears; 9r"5j5&?OWTY Z0d.[/QUOTE]
مسلم افراد کارشناس پاسخ صفر مطلق را نتوانسته اند اثبات کنند
به نظر شما اگر پاسخ این مسئله صفر مطلق بوده چرا مثل هر مسئله اثبات شده ای آن را نشر نمیدهند؟
کسانی که توفیق میمون را حدس از لفظ «قریب به یقین» استفاده میکنند نه حتماً
و کسانی هم که بدان اشکال میکنند از سخت بودن میگویند نه از صفر مطلق یا مجموعه تهی استفاده میکنند
به نظر من اگر شما چنین جدیتی بر صفر مطلق بودن نتیجه کار میمون نا متناهی دارید
' alt='IMAGE(
)' />
' alt='IMAGE(
)' />
نظر خود را در ویکی منتشر کنید مسلم افراد مختلف بر روی نظر شما رأی میدهند چرا که در ابتدای صفحه نیاز به کاوش و گسترش بحث اشاره کرده است
پیروز و موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت
[INDENT]وقتی شما میفرمایید یک زمان نامتناهی را در اختیار میمون قرار دهید یعنی بینهایت مطلق را در اختیار او گذاشته اید.
اگر بفرمایید، در بازه های زمانی خاصی آزمایش کرده اید و نتایج این آزمایشات در زمانهای محدود را به سمت زمانهای بینهایت میل داده اید، آن موقع از مفهوم بنیهایت بالقوه استفاده کرده اید، که این هم نیاز به استخراج روابط لازم برای تعمیم زمانهای محدود به بینهایت را دارد که نه در نوشته های شما و نه در نوشته های ویکی پدیا مشاهده نکردم.
[/INDENT]
سوای این حرفها:
1- احتمال اینکه میمون علم نامحدود بشر را تایپ کند، صفر است چرا؟
[INDENT]تصور کنید: یک میمون را که تصادفی تایپ میکند و یک بشر را که علم نامحدود بشری را تایپ میکند، , و زمانی مساوی که در اختیار این دو گذاشته شده است.
آیا این دو پس از هر مقدار زمانی مانند هم هستند؟
پس آنهمه چرت و پرت که میمون نوشته چه؟
پس امکان ندارد که میمون در یک زمان رو به افزایش علم بشری را تایپ کند.
[/INDENT]
2- این قضیه چه ربطی به دنیای خارجی دارد؟[INDENT]ما نظم رو در مصنوعاتمان میبینیم، میبینیم که چطور از نظم، حیات و زندگی بوجود میاد و بی نظمی چه ضررهایی برامون داره
آیا تایپ میمون برای خود میمون درک، معنا و سودی دارد؟
آیا میمون از این نظم تصادفی چیزی عایدش میشود؟
[/INDENT]
3- هنوز سوال اصلی حقیر بی پاسخ است که:[INDENT]«شما(ی نوعی) وقتی میتوانید بگویید که از تصادف نظم حاصل میشود، که خودتان حروف و ارقام را به میمون ندهید بلکه میمون خودش براساس تصادف حروف و ارقام را بسازد» و این هم غیرممکن است.
هم احتمالش صفر است و هم در دنیای واقعی میبینیم که میمون نتوانسته است هیچ مجموعه منظمی تولید کند، با اینکه پیشینه زندگیش شاید از انسان هم بیشتر باشد. یعنی در عمل میبینیم که فقط انسان ناظم است که نظم تولید کرده و نه میمون بی شعور.
[/INDENT]
یه عده کافر(قریبت به یقین) نشستن و هر کاری میکنن نمیتونن ثابت کنن که از تصادف، نظم پدید میآید، اونوقت چرا باید باور کنیم که احتمالش وجود دارد؟
به نظر حقیر قضیه میمون نامتناهی هیچ ربطی به عالم آفرینش نداره.
سلام و عرض ادب
بله مقایسه این دو را که از همان اول هم اغتراف کردیم
تفاوت نسبتشان حد بینهایت دارد
این قضیه در دنیای خارج بدوگونه بحث میشود
یک تجربه ها ی ناموفق حاکی از عدم توفیق میمون هست
و محاسبه احتمال توفیق میمون هم [HL]حد صفر [/HL]را قائل میشود
ولی در دنیای واقع موارد تامنظم و ناپایدار حذف و یا نادیده انگاشته میشوند
چرا؟
این مکانیسم مهم (حذف یا نادیده انگاشته شدن نتایج مغایر با هستی) که ذاتی جهان ماست باعث میشود بنده با شما در این مورد توافق کامل داشته باشم
بله این هم سؤال و خواست به حقی هست
کار به بی نظمی یا منظم بودن آن نداریم چرا هستی هست میشود؟
و این همان اشکال جناب velayat به برهان نظم است که در حقیقت موصوع تاپیک هم بوده و تابجال از آن دور افتادیم
چرا مرجع ما برای قصاوت نطم پذیرفته شده باشد!!
یک فرض : چیزهای نامنظم!! از نظر ما (ساکنین این جهان) در دید سایر ابعاد میتوانند منظم باشند؟
ما دلیلی بر رد چنین احتمالی داریم؟
باز هم میگویم چون در فهم نظم با شما مشارکت ذاتی دارم از پس منظم جلوه دادن اموری که ممکن است در سایر ابعاد و پنهان از دید ما هست بر نمیآییم!!
چه دلیلی هست که این جهان ما تنها مرجع تشخیص نظم باشد؟
به این افراد با هر صفت که آنها را خطاب کنیم نمیتوانیم اشکال کنیم که چرا بیدلیل و از سر تصادف نظم از دل قوانین حاکم برجهان میروید!!!
ولی این اشکال بزرگ به آنها وارد هست آنها [HL]چرا تنها با این قوانین [/HL]میتوانند به این نتیجه برسند ؟
آیا وضع قوانین تصادفی هست؟
چگونه وضع قوانین اتفاق می افتد؟
شاد و سربلند باشید
با سلام و خداقوت
پس پرونده میمون رو ببندید.
سوال جدیدتون رو مشخص بدون میمون ذکر کنید.
در پناه خدا
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت
قبلاً پاسخ را نوشته بودم توجه نفرمودید، شما وقتی بینهایت را در اختیار میمون گذاشتید اجازه ندارید از مفاهیم حدی استفاده کنید،
در ثانی مفاهیم حدی وقتی به سمت صفر میل کند، با سوق دادن گامها به سمت بینهایت، صفر خواهد بود.
جمله شما نامفهوم است.
شما کار نداشته باشید، سوال حقیر کار داشت:
برای اینکه نظم را شما معنی کرده اید و به کار برده اید، اگر نظم و بی نظمی را نمیفهمید خب سوال نفرمایید.
طبیعتاً سوالمان هم متناسب با آن درکی است که از کلمه نظم داریم.
در ثانی مرجع دیگری را معرفی کنید .
1- کدام ابعاد پنهان؟
2- یعنی مفهوم نظم را شما تولید کنید و دیگران براساس مفهوم شما، از حاصل کار منظم شما بینظمی را بفهمند؟ (معنی داره این سوال شما؟)
مرجع تشخیص نظم، همان واحدی است که جمله بالا را درست یا نادرست تشخیص میدهد
همان واحدی است که نظم را فهمیده و معنی کرده و در عبارت بالا به کار برده است(همینطور
همیچین چیزی مشاهده نشده.
در پناه خدا
با سلام مجدد:
مفهوم حد در ریاضی:
فرض کنید f(x) تابعی حقیقی و c عددی حقیقی باشد. عبارت
بدین معنا است که اگر x بهاندازهٔ کافی به c نزدیک شود مقدار f(x) بهاندازهٔ دلخواه به L نزدیک خواهد شد. منبع
حالا وقتی شما میایی و میگی حد عبارت یک تقسیم بر x وقتی که x به سمت بینهایت میرود، منظورتون این است که:
اگر X به اندازه کافی به بینهایت نزدیک شود، مقدار عبارت شما به اندازه کافی به صفر نزدیک خواهد شد.
در ادامه وقتی میفرمایید: بینهایت را در اختیار میمون گذاشتید، یعنی فاصله شما از بینهایت صفر است(که امکان ندارد) و شما از بینهایت مطلق استفاده کردید، قبلاً هم رابطه تقسیم یک بر بینهایت مطلق رو با لینکش و تعریفش در ریاضی براتون گذاشتم.
بنابراین اول بیان خودتون رو تصحیح کنید و بگید یک بازه زمانی خیلی بزرگ رو در اختیار میمون گذاشتید.
سپس رابطه لازم(بین زمان و احتمال تایپ یک عبارت مشخص) رو استخراج کنید
سپس متغییر لازم(زمان) رو به سمت بینهایت سوق بدید.
اینکه یه جایی یه نفر چیزی نوشته دلیل بر درست بودنش نمیشه.
در پناه خدا
سلام و عرض ادب
عذر بنده را بپذیریدحق یا شماست
قدری در تایپ عجله کردم
و در ویرایش بعدی هم از قلم افتاد قصد ویرایش مجدد داشتم که متوجه پستهای بعدی شدم
متن صحیح بدین صورت باید درج میشد:
به این گزینش فزاینده میگویند
به حساب بیسوادی ما بگذارید نمیفهمم
چیزی که برای من قابل قبول است همان حد صفر است
و اینکه بینهایت در مدیا های گوناگون متفاوت است و اینکه چه مرجعی مشخص میکند که در این فرض بینهایت مطلق ریاصی مد نظر بوده یا یک حد رو به بینهایت
نادانی من باعث تأسف است
دقیقاً میخواستم به این نکته اشاره کنید که نظم بر اساس یک قضاوت است تا اینکه واقعاً وجود خارجی داشته باشد
بنده در انتقال مفاهیم ناتوان هستم هر چند این کار را چند باره هم انجام داده ام ناچار از کپی پست هستم به این مطلب دقت کنید:
مرجع دیگر شاید خطوط و حروف الفبای دیگر اقوام
آداب و رسوم دیگران
که هر چه اشتراک فرهنگ کمتر باشد فهم فی البداهه و آنی و بدون کمک مترجم و راهنما از رفتار زبان و آداب و رسوم برایمان سخت وگاهاً نامفهوم است
اگر این درک از انسانها که در شکل حیات با مشترکند را به موجودات فرضی فضایی و یا موجوداتی که در دیگر حالات از ماده زندگی میکنند بسط دهید میتوان مفهوم نظم را گسترش داد یعنی همان اشکالی که جناب velayat مطرح کردند
آفرین درک ما از نظم مختص خود ماست و مشترک بین ماست چه دلیلی دارد این درک و مفهوم خود را به سراسر عالم تسری بدهیم؟
به عبارت دیگر آیا موافق هستید که با عوض شدن دیدگاه و قصد و منظورمان استنتاج از نظم تغییر میکند و نظم یک واقعیت خارجی نیست و تنها رابطه ای است که هر مشاهده گر بنابر حال و احوال خود از محیط اطراف درک میکند و روابط بیرون را منظم یا نامنظم اتلاق میکند؟
تکامل حیات یک نمونه هست
پیروز و موفق باشید
سلام مجدد
از توضیح شما خیلی ممنون فکر میکنم فهمیدم
متشکرم
دوست گرامی از فرمایش شما اینطور برداشت کردم
معادل یک یا هر عدد ( a ) بر روی بینهایت مطلق برابر صفر مطلق( مجموعه تهی) است
و معادل یک یا هر عدد( a ) بر روی بینهایت حدی عددی بینهابت ناچیز با صفر حدی (اپسیلون )است
در طرح مسئله میمون کذایی آیا میتوانیم با هر فرصت طولانی که به میمون بدهیم در صورت عدم توفیق فرصت او را باز به اندازه ده به قوه صد(گوگل) به صورت لگاریتمی افزایش دهیم( هر چه باشد این اعداد هر چند از لحاظ مقدار هولناک هستند ولی باز در برابر بینهایت پشیز یا اپسیلونی نیستند) تا به هدف شیطانی خود دست پیدا کنیم
این ترفند همیشه یک عدد مشخص ( a ) ولی بسیار فراخ در اختار میمون میگذارد که باز همان نتیجه صفر حدی هست ولی از پاسخ صقر هر عدد برای بینهایت فرار کنیم
پیروز و موفق باشید
سلام
باز صفر حدی است. به دلیل بی نهایت بودن. نهایتی در هر بی نهایت قابل تصور نیست و وجود ندارد.
از این لحاظ یعنی بی نهایت بودن، بی نهایت های مختلف در دنیا های مختلف با هم شباهت دارند.
سلام و عرض ادب
بابت مشارکت در بحث ممنون
دوست عزیز اگر ممکن است راهنمایی کنید
شما میفرمایید a بر روی بینهایت فارغ از انکه این بینهایت بینهایت حدی باشد یا بینهایت مطلق پاسخش صفر حدی است یعنی ارزشی برابر اپسیلون و (بینهایت خرد و کوچک)داریم؟
یا اینکه صفر حدی (اپسیلون ) تنها زمانی پاسخ معادله است که مخرج آن غیر از بینهایت مطلق باشد
سلامت و سربلند باشید
سلام بر شما
همانطور که پیش تر هم عرض کردم تازمانی که کلمه بی نهایت را به کار می بریم، عبارت 1 بر روی بی نهایت، برابر صفر حدی است. حالا هر چه قدر بی نهایت بزرگتر به صفر نزدیکتر. ولی باز به صفر مطلق نمی رسیم. چون هنوز بی نهایت است(بی نهایت در دنیایی بزرگتر می تواند تعریف شود،-مانند بی نهایت مطلق- ولی باید دانست که هنوز بی نهایت، بی نهایت است)
یا به عبارتی اگر 1 بر روی بی نهایت( همان x، که می دانیم هر عددی می تواند باشد بسته به میزان میل ما) بخواهد صفر مطلق شود می بایست داشته باشیم:
1 بر روی، بی نهایت بر روی صفر مطلق، که مشخص است عبارت زیر مخرج، بی معناست(در ریاضیات می گویند تعریف نشده) و چنین چیزی ممکن نیست.
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام
دوست عزیز منظورم این بود بیشتر توضیح بدید میخواهید چی رو از میمون بیان کنید، در ضمن حقیر که تا الان با شما توافقی نداشتم.
اما توضیح قبلتون بود:
اینم توضیح بعدش:
لطفاً اگه بدنبال یادگیری هستید، توضیح درستی بفرمایید.
آخه دوست عزیز، این حد صفر رو از کجا آوردید؟
شما اومدی یه تعریف مندرآوردی رو به یه مسئله احتمالی چسبوندی
لطفا بفرمایید معادله ای که بیان میکند، احتمال تایپ میمون 1 بر روی x است وقتی که X به سمت بینهایت میل میکند رو از کجا آوردید؟
فعلاً بقیه مباحثی رو که نوشتید پاسخ نمینویسم تا این قضیه روشن بشه.
سلام و عرض ادب
دوست عزیز با کمک شما و جناب javad1234
مطلبی را که به اجمال خوانده بودم بهتر برایم تفهیم شد
میمون نامتناهی در فرصت نامحدود به [HL]احتمال قریب به یقین[/HL] میتواند مجموعه منظمی تولید کند
هر چند شواهد تجربی که از رفتار میمون سراغ داریم و یا شبیه سازی کامپیوتری در مدتی با چند ملیارد ملیارد برابر عمر جهان هم توفیقی بیش از یک عبار ت 20 تا 25 کاراکتری عایدش نشده
و حتی احتمال این هم هست که میمون در گیر تایپ فقط یک سری حروف تکراری شود و فرصتی برای تولید یک مجموعه منظم نیابد
تولید میمون حتی اگر منظم باشد چون بی قصد وهدف هم بوده برای او ارزش شادمانی و افتخار ندارد چون تفاوت شایانی بین مجموعه نامنظم و حروف پراکنده برای میمون وجود ندارد
ولی یک شاعر به قصد نظم اثری می آفریند و تفاوت مجموعه های خود را میداند و همینطور ارزش آنها را
بگذریم
در این میانه شما سلمان14 گرامی گفتید حتی اگر یک بر بینهایت احتمال باشد چنین احتمالی برابر صفر یا تهی است
من در پاسخ شما تلاش کردم و در توجیه شما ناکام
هر چند کارشناس ریاضی نیستم ولی با توجه به عرایض شما و جناب javad1234 دریافتم
که بینهایت عدد نیست پس قابلیت اعمال ریاضی حساب بر روی گزاره بینهایت مثل هر کلمه دیگر که ارزش محاسبه را ندارد بی معنی است
پس یک بر روی بینهایت بی معنی است نه صفر !!
ولی حد آن صفر است این صفر حدی یعنی بینهایت ریز و این بینهایت ریز برابر مجموعه تهی یا صفر مطلق نیست
پس راهی ریاضی برای توقف احتمال قریب به یقین توقیق میمون شما ارائه ندادید
چند بار هم گفتم حتی از پس ملیاردها ملیارد برابر عمر جهان چنین احتمالی در عالم واقع بسیار بعید و دور از ذهن است .
ولی چنین احتمال بینهایت کوچکی صفر نیست
همانطور که خودتان گفتید
فکر میکنم بحث درباره میمون بی انتها کافی است و اگر ادامه بدهیم جز تکرار ملال آور ثمره ای نخواهد داشتهمیشه پیروز و سربلند باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت
بزرگوار، همین رو ادامه بدید و بفرمایید چطور نتیجه گرفتید که به سمت صفر حدی میرود و نه مطلق،
قصد گیر دادن ندارم، میخوام ببینم اون دانشمندان، به اصطلاح دانشمند، که یک برنامه نوشتن و اعداد تصادفی تولید کرده چطور به این نتیجه رسیده اند.
و دیگه اینکه اگه قرار است در بحث دقیق شویم، بفرمایید یکی از دوستان الگوریتم تولید عدد تصادفی توسط کامپیوتر رو برامون توضیح بده(شرمنده خودم کسی رو سراغ ندارم).
میخوام بعدش از این دو تا نتیجه بگیریم، حاصل کار یک ماشین در بینهایت چه خواهد شد.
بله درسته بینهایت عدد نیست، ولی قواعد خودش رو داره، مثلاً عدد تقسیم بر بینهایت مطلق صفر میشود.
ولی به محض اینکه بینهایت ظاهر شد دیگه نمیشه قواعد ریاضی معمول رو ادامه داد، ممکنه عبارتی بیمعنا باشه، ممکنه معنا داشته باشه
بینهایت تقسیم بر بینهایت مبهم است، عدد تقسیم بر بینهایت صفر است.
البته حقیر هم چیز زیادی نمیدونم، ولی میشه به کتابهای ریاضی تا حدی اطمینان کرد.
مخالفتی با بستن پرونده میمون ندارم،
اما به نظر حقیر اگه نگاهی به الگوریتم تولید اعداد تصادفی بیاندازیم و مبحث احتمالات رو بررسی کنیم، متوجه خواهیم شد،
که هیچ چیز احتمالی وجود ندارد.
البته این رو فعلاً شهودی میگم.
در پناه خدا
سوال:
اگر تمام کلمات متشکل از تمام حروف، معنادار باشند، در آن صورت هر کلمه ای که به صورت تصادفی چیده شده باشد، معنادار خواهد بود. اگر در مورد این جهان هم چنین فرضی را بپذیریم، می توان قائل به تصادف شد و این مسئله بر خلاف مدعای برهان نظم است که می گوید نظم حاصل در جهان محصول خالق حکیم است.
پاسخ:
- نظم به معنای آن است که اجزاء یک مجموعه با یکدیگر در تناسب باشند.
- مثال فوق در مورد کلمات زدید با جهان خارج قابل تطبیق نیست. جهان خارج جهان مادی است و ماده نیز دار تزاحم است. به عبارت دیگر در عالم ماده امکان تحقق تمام حالات وجود ندارد بلکه تنها اشکال محدودی امکان بروز دارد. به طور مثال یک جسم در آن واحد تنها می تواند یک رنگ داشته باشد و نمی تواند میلیاردها رنگ داشته باشد. بنابراین، امکان اینکه در جهان خارج حالت های بی شماری داشته باشیم وجود ندارد.
- با توجه به مقدمات فوق، هنگامی که جهان موجود را می بینیم و در میابیم که دارای نظم است و از سوی دیگر نیز می دانیم که این نظم نمی تواند حاصل گزینه های بیشمار باشد بلکه تنها در حالت های خاصی است که مجموعه دارای نظم است، می توانیم به این نتیجه برسیم که جهان توسط ناظمی حکیم، ایجاد و اداره می شود.
به عبارت دیگر، به این نکته باید توجه شود که در عالم مادی، اشیاء نمی توانند در آن واحد واجد ضدین باشند. به عبارت دیگر یک شی یا باید سیاه باشد و یا سفید و امکان آن وجود ندارد که هم سیاه باشد و هم سفید. در این صورت اگر میمونی می خواهد جهان را رنگ آمیزی کند، باید برای داشتن مجموعه ای رنگ آمیزی شده که دارای نظم هست، دست به انتخاب درست بزند و رنگی را انتخاب کند که با سایر اجزاء تناسب داشته باشد زیرا اشیا نمی توانند دارای تمام رنگ ها باشند و هر جسمی تنها یک رنگ می تواند داشته باشد بنابراین تنها در صورتی شاهد نظم خواهیم بود که درست انتخاب کرده باشیم و اگر کسی درست انتخاب نکند، امکان گزینه های بی نهایت وجود ندارد و طبیعتا مجموعه ای منظم نیز نخواهد داشت.
با توجه به مطلب فوق، نمی توان در جهان مادی، صورت های بی نهایتی را فرض کرد که موجودی ناهشیار هر کاری که انجام دهد، نظم محسوب شود بلکه با توجه به محدود بودن حالت ها، تنها در حالت خاصی می توان از نظم سخن گفت.