از كجا معلوم دنیایی كه آنرا واقیعت وبیداری تصور می كنیم یك خواب نیست ؟

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
از كجا معلوم دنیایی كه آنرا واقیعت وبیداری تصور می كنیم یك خواب نیست ؟

از كجا معلوم دنیایی كه آنرا واقیعت وبیداری تصور می كنیم یك خواب نیست ؟

1) نفی قطعی یک موضوع زمانی ممکن است که با صریح عقل انسانی در تضاد باشد. مثلاً ما می‌دانیم که هرگز یک صفحه نمی‌تواند در آن واحد هم سیاه و هم سفید باشد(اجتماع ضدین) یا هم باشد و هم نباشد(اجتماع نقیضین). ولی اگر ما چنین تضاد و یا تناقضی را در موضوعی نیافتیم، نمی‌توانیم اصل آن را نفی کنیم. در رابطه با معاد هم همین گونه است. اگر شما به دلیلی برخورده‌اید که معاد را با صریح عقل مخالف می‌داند و قابل جمع نمی‌داند، آن دلیل را بیاورید و اگر جستجو کرده‌اید و دلیلی بر تأیید معاد نیافته‌اید، نیافتن دلالت بر نبودن نیست. شما ممکن است گنجی را نیابید، ولی نیافتن شما دلیل آن نیست که هیچ گنجی وجود ندارد.
2) عقل انسان نمی‌تواند مخالف "امکان معاد" باشد. اگر معاد امکان داشته باشد که دارد بحث ما در مورد وقوع آن صورت خواهد گرفت. حال ما که در مورد معاد بحث می‌کنیم در چه موقعیتی قرار داریم:
الف: آیا خداوند را قبول داریم؟
ب: آیا یکی از ادیان ابراهیمی را قبول داریم؟
ج: آیا پیامبر اسلام(ص) را قبول داریم و در نتیجه قرآن را هم قبول داریم؟
اگر تنها خداوند را قبول داشته باشیم یک گونه بحث پیش‌ می‌آید و اگر یکی از ادیان ابراهیمی را بپذیریم به گونه‌ای دیگر و اگر اسلام و قرآن را قبول داشته باشیم شیوه استدلال آسانتر خواهد بود. و اگر هیچکدام از این مراتب را قبول نداریم، به لحاظ منطقی نوبت به بحث از معاد و امکان و اثبات آن نمی‌رسد. و باید از اثبات خدا و صفات او شروع کرد.
3) حال فرض را بر آن گرفته که ما متدین به یکی از ادیان ابراهیمی هستیم، می‌گوییم:
الف: معاد به لحاظ عقلی امر ممکن است و وقوع آن هیچ مانعی ندارد.
ب: پیامبران علیهم­السلام که از فرستاده خداوند و صادق و مصدق هستند، از وقوع آن خبر داده‌ و بعضی از جزئیات آن را برشمرده‌اند.
ج: امری که عقلاً ممکن است و خداوند از وقوع آن خبر داده است، قطعاً رخ­دادنی است و محال است که خداوند دروغ گفته باشد. چون دروغ امری قبیح و گمراه کننده است و چنین اموری از خداوند با دلایل متعدد و متقن عقلی صادر نخواهد شد.
4) اگر تنها به خداوند عقیده‌مند باشیم و به هیچ دینی متدین نباشیم و خداوند را حکیم و عادل می‌دانیم، باز ناچار به پذیرش معاد هستیم. چون اگر قضیه به همین دنیا ختم شود، با عدالت و حکمت خداوند سازگار نمی‌باشد. زیرا داد از ستمگران ستانده نشده است و زندگی با این شیوه عبث و بی معنا خواهد بود. یعنی یک حیات پر از مشقت و یا حتی تنعم بدون هدف و تکامل و محدود و ناچیز، به خصوص با آن طلب های درونی وسیع و خواسته‌های گسترده ‌انسان و فطرت حق طلبی و مطلق گرای او، نمی‌تواند امری حکیمانه باشد. و از نظر عدلت هم اینگونه است. مثلاً اگر کسی یک نفر را بکشد، عدل حکم می‌کند که او را بکشند. ولی اگر صد نفر و بلکه هزاران نفر را کشت دیگر نمی‌توان در این دنیای محدود او را به تناسب جرمش مجازات کرد و یا به هر تقدیر جبران نمود.
5) فطرت انسان خود والاترین دلیل بر وجود معاد است چون این گرایش های باطنی انسان همیشه ما به ‌ازاء خارجی دارند . اگر تشنگی هست باید برای رفع آن آب در خارج باشد و اگر عشق هست باید معشوقی در خارج باشد.فطرت انسان میل به استراحت مطلق دارد که هیچ‌گونه ناملایمی او را آزار ندهد و تبلور بیرونی این گرایش جز در جهانی دیگر عملی نخواهد بود.
لازم است این نکته را تذکر دهیم که عقل آدمی نمی‌تواند پی به جزئیات مسئله معاد ببرد و تنها کلیت آن را می‌یابد و اما جزئیات را باید از طریق نقلهای معتبر بیابیم.

بسمالله
ادعا می کنی این دنیا خواب است برای حرفت دلیل بیاور .ادعا کردن که کاری نداره.اثبات ادعا مهم است

زمزم;4765 نوشت:
بسمالله
ادعا می کنی این دنیا خواب است برای حرفت دلیل بیاور .ادعا کردن که کاری نداره.اثبات ادعا مهم است

جناب زمزم
هرچند که بنده سوال نموده ام نه ادعا اما این سخن شبهه ای است که از طرف غزالی مطرح شده که بنده به دنبال پاسخ آن هستم.با تشکر

محمد;4740 نوشت:
از كجا معلوم دنیایی كه آنرا واقیعت وبیداری تصور می كنیم یك خواب نیست ؟

با سلام

از مقایسه برخی تفاوت های خواب و بیداری، می توان به حقیقت این خواب و بیداری در این عالم، پی برد؛ که در این مجال از دو راه عقل و نقل به بررسی آن خواهیم پرداخت:

از راه عقل:

1. اندیشه و تفکر، فصل جدائی ناپذیر آدمی است از آنجائیکه در خواب، اندیشیدن از اختیار ما خارج و بنوعی تعطیل می شود، در حالیکه ما در حالت بیداری با اختیار کامل، هدفمند، در هر لحظه و ساعت، بدون هیچ مانع و محذوری می توانیم بیندیشیم پس ما بیداریم.

2. در خواب خودآگاه ذهن تعطیل و در بیداری فعال است. از آنجائیکه ذهن خودآگاه ما در مواجهه با مواد خام دریافتی از طریق مشاهدات، مسموعات و سایر شئون وجودی انسان برای کسب اطلاعات، عکس العمل نشان داده و به تجزیه و تحلیل می پردازد نشانگر آنست که ما بیداریم.

3. در خواب قدرت اختیار سلب و انسان فاقد اختیار است. خداوند انسان را موجودی آزاد، مختار و با اراده آفریده، از اینرو در برابر این موهبت، باید مکلف و پاسخگو باشد، از آنجائیکه انسان در حالت بیداری به اختیار خویش هر آنچه میل و اراده اش باشد را محقق می سازد و با قول و عمل خویش، آثاری را در خارج به صورت عینی و واقعی، مشهود و ملموس محقق می سازد، علاوه بر آنکه خلق آثار ذهنی و عینی از شئون حالت اختیار انسان است نه وضعیت بی اختیاری، در نتیجه انسان در این عالم، بیدار است نه خواب. وانگهی اگر این همه افعال و اعمال و آثار خوب و بد انسان در خواب صورت گرفته باشد، یعنی در حالت عدم اختیار و آزادی و خارج از مقام تکلیف، در نتیجه، امتحان و ابتلاء الهی و کارکرد بسیاری از سنت های الهی و فلسفۀ جزا و پاداش، ارزش خود را از دست خواهند داد.

4. اگر این دنیا خواب باشد فلسفۀ خلقت جهان و انسان، بیهوده و گزاف، همۀ معارف و حقایق عالم، پوچ و واهی، توحید و نبوت و معاد مسأله دار، حکمت و مصلحت الهی و اجرای عدالت خدا در معاد زیر سؤال رفته و مخدوش می شوند؛ بعلاوه آنکه آثار وضعی اعمالی که در همین دنیا گرفتار آن می شویم بدور از عدالت خداست.

5. و در یک جمله می توان گفت: هیچ حقیقتی در عالم قابل تصور و تصدیق و نفی و اثبات نیست و همۀ ارزشها، معنای خود را از دست خواهند داد.

از راه نقل:

پیش از ورود به اصل بحث و نتیجه گیری، ذکر یک مقدمه، ضروری است:

در مورد خواب، تفاسیر مختلفی ارائه گردیده است که همه آنها به نظرات گوناگون صحیح است. گفته شده: خواب آرامش اعصاب مغز از طریق بخاراتی است که به آن متصاعد می گردد و گفته شده: خواب آن است که خداوند روح را قبض کند نه تا سر حدّ موت. در قرآن کریم آمده است: «خداوند (روح) انسان را در هنگام مرگ قبض می کند» (آیه 42/ زمر). و گفته شده: «خواب مرگ خفیف و مرگ خواب ثقیل است...». خداوند می فرماید: «و از نشانه هایش خواب شما در شب است» (آیه 23/ روم)، «و خواب شما را وسیله آرامش قرار دادیم»(آیه 9/ نباء)، «او نه چرت می زند و نه می خوابد » (آیه 255/ بقره).

اما فرضیه مورد قبول اسلام این است که خواب فراغتی است برای بازسازی. در سوره نبأ، خداوند متعال ضمن برشمردن زمینه ها و ابزارهایی که برای تکامل انسان در دنیا آفریده شده و تذکر این که انسان در خصوصِ چگونگی بهره برداری از آن ها در قیامت مسئول است، به خواب اشاره می کند و آن را «سبات» معرفی می نماید.(1)

قرآن مجید در سوره زمر، آیات 41 تا 44 ، دقیق ترین تفسیرها را برای مسئله خواب بیان کرده است. زیرا می گوید که خواب یک نوع «قبض روح» و جدایی روح از جسم است البته نه جدایی کامل.(2)

خواب تنها دفع سموم و یا عارضه ای ناشی از هجوم آن نیست بلکه جذب نیرو و ذخیره قوا برای فعالیت آینده است. مسلما اگر خواب نبود روح و جسم انسان بسیار زود پژمرده و فرسوده می شد. به همین دلیل، خواب متناسب و آرام، راز سلامت، طول عمر و دوام نشاط جوانی است.(3)

با این تفصیل و با توجه به آیاتی که در بارۀ حقیقت خواب انسان در دنیا، به معنای "وسیلۀ آرامش"، "مرگ خفیف" و "نوعی قبض روح و جدایی آن از بدن البته نه به طور کامل" طرح بحث نموده، می توان فهمید که صحبت از خواب در جایی مطرح می شود که در مقابل آن فصل بیداری مطرح و ثابت باشد. و از آنجائیکه خداوند، حکیم و عالم علی الاطلاق عالم هستی است، و کار بیهوده و عبث از او صادر نمی شود، اگر خواب انسان را در صورتیکه زندگی دنیا همه اش خواب باشد چنانکه اشکالگر محترم بنقل از غزالی بدان پرداخته، فرض کنیم. نتیجه ای که حاصل می شود مغایر و متناقض با اصل حکمت و علم الهی و حقیقت عدم امکان صدور عبث و بیهوده از سوی خالق است که در جای خویش،( کتب فلسفی و کلامی، قرآنی و روائی) مفصل بحث و ثابت شده و جناب غزالی نیز به آن اعتراف دارند.

پس نتیجه ای که حاصل می شود عبارت از اینست که: این دنیا اگر چه بدلیل وجود حجاب های مادی و دنیوی و پرده های ظلمانی و حتی نورانی آن نسبت به عالم دیگر بمثابۀ خواب در برابر بیداری است و چنانکه در آیات و روایات از قول معصومان (ع) به این مطلب نیز اشاره شده که "مردم مادامیکه در دنیا هستند خوابند و چشمانشان بر حقیقت بسته است، و وقتی مرگ، ایشان را دریابد، چشمانشان به حقیقت، باز و بیدار می شوند." اما این برداشت معنوی از حقیقت دنیا در برابر آخرت به معنای آن نیست که این دنیا همه اش خواب و خیالی بیش نبوده و حقیقتی در پس آن متصور نیست.

موفق باشید ...:roz:


پاورقی___________________________

1. برگرفته از: رؤیا از نظر دین و روانشناسی، محمد رضا رضوان طلب، ص 36-42.
2. برگرفته از: ترجمه تفسیر نمونه، ج 19، ص 482.
3. همان، ج 16، ص 399.

موضوع قفل شده است