ازدواج موقت ؛ خوب یا بد ؟!

تب‌های اولیه

222 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

Reza-D;671156 نوشت:
گر بنا به این نوع بیان حقوق باشه پس ما هم میتونیم اینطوری یک حکم رو گسترش بدیم:

نفقه:
مخارج عروسی بطور کامل به عهدهء مرد است (با رسم و رسومات کاری ندارم)
تامین عذای زن به عهدهء مرد است
لباس زن را مرد باید تامین کند
خرید یا اجارهء مسکن از وظایف مرد است
خرج و مخارج مسافرت ها با مرد است و زن هیچ وظیفه ای ندارد
تامین خوراک فرزندان به عهدهء مرد است
مرد باید پوشاک فرزندان را فراهم کند
مخارج تحصیل فرزندان با مرد است

پس می بینید که میشه یک حکم رو در یک جمله تعریف کرد ، میشه هم اون رو جزء به جزء توضیح داد. چه حقوق مردان و چه حقوق زنان

وظایف یک مرد به هیچ وجه با وظایفی که زن در زندگی متحمل میشه قابل قیاس نیست حالا هر چقدر هم که از نظر شما زیاد باشه.

هر وقت مردی قدرت این را داشت که باردار بشه و این همه سختی زایمان و شیر دادن و غیره را تحمل کرد، در حدی هست که بتونه وظایف خودش رو با زن مقایسه کنه. که خدا رو شکر هیچ وقت نمی تونه.

[="Microsoft Sans Serif"][="Blue"]

شبـنم;671123 نوشت:
جناب الدین القیم یکسری حدیث و روایت آوردند و مدعی شدند غیرت زن کفر است غیرت زن نابجاست غیرت زن ...............

سلام
1-لطفا وقتی در مورد بنده صحبت می کنید نقل قول بفرمایید تا بنده با نقل قولی که میشود متوجه شوم و پست شما را بخوانم.
2-این سخن جناب سجاد کارشناس هم بود که فرمودند غیرت زنی را در مقابل ازدواج بجای مردی مطابق روایات ، نابجا می شمارم.
3- ما گفتیم غیرت زن و خودخواهی وی که باعث می شود مردی که شرایط ازدواج مجدد اعم از دائم را دارا می باشد انجام نشود قطعا نادرست است و روایات هم در اینمورد فراوان است اما کسی به روایات اعتقاد ندارد بنده نمی توانم بحثی با او در این تاپیک داشته باشم.
4-قبلا هم گفتم که امام علی (ع) فرموده اند : غیرت زن از کفر اوست و غیرت مرد از ایمان اوست. مرتبه ی بالای غیرت است که اگر خانم در مقابل حکم خدا ایستادگی بکند که اگر اعتقاد قلبی اش هم همین باشد که منجر به کفر اعتقادی می شود .حالا خانم معتقد نیست که این حکم غلط است . می داند این حکمت دارد و برای خروج از بن بست ها است ولی بخاطر حس تملک و نفرتی که از هوو دارد مقابله میکند ، اینجا می فرمایند : کفر است ولی کفر عملی یعنی معصیت و گناه . بنابراین ما دو جور کفر داریم : کفر اعتقادی و کفر عملی . خانم های مخالف هم غالبا از نوع دوم هستند و خانم مسلمانی کم پیدا می شود که بگوید : حکم خدا غلط است و من قلبا چنین اعتقادی ندارم . معمولا بخاطر حس تملکی که خدا در وجودشان قرار داده است می باشد . پس کفر در این روایت به این معنا کفر عملی است اگر این تعبیرات از طرف اولیاءالله آمده و هشدار داده اند بخاطر این است که خانم ها حواسشان باشد که در مقابل حکم خدا موضع نگیرند و نایستند . در مقابل ضرورت ها و خروج از بن بست ها مقاومت نکنند چون موجب آلودگی و فساد جامعه میشود . مفسده های خیلی زیادی دارد و دودش به چشم خانم هم می رود . مرد اگر به سمت آلودگی ها برود همسرش را آلوده میکند و خانواده تخریب میشود و جامعه خراب میشود.
شبـنم;671123 نوشت:
خوب ما هم به ایشان گفتیم این احادیث هر کدام بنا به موقعیت زمانی و شرایط در جاهای مختلفی نقل شده اند و اینگونه ینست که اگر دختری در جلسه خواستگاری با تعدد و صیغه مخالفت کند غیرتش همان غیرت کفرآمیزی باشد

1-در کل این تاپیک ما بحثی از خواستگاری و اینکه این سوال در خواستگاری مطرح شود نکردیم بلکه در همان تاپیک سوال از تعدد زوجات در خواستگاری چنین سوالی را در خواستگاری نادرست دانستیم.
2-شواهد فراوانی می توان ارائه نمود که روایات مربوط به غیرت فقط مربوط به زمان صدور روایت نمی باشد بعضی از دستورات موضوعشان همیشگی است و دلایل نقلی و دینی هیچ محدودیتی برای آنها تعیین نکرده اند. مثل بحث وجوب نفقه برای زنان و تکلیف آن بر مردان. این حکم، حکمی اسلامی و همیشگی است. و تغییر زمان ها هیچ تفاوتی در آن ایجاد نمی کند! و نمی توان با ژست های روشنفکری و بیان دلایل ذوقی، زمان آن را پایان یافته تلقی کرد. (مثل دلایلی که در غرب سبب شد، زندگی اقتصادی زن به دوش خود او گذاشته شود.) و کسانی که با دلایل برون دینی و ذوقی می خواهند دوره عمل به یک حکم اسلامی را تمام شده، تلقی کنند، در واقع الفبای دین را درک نکرده اند.
3-روایت عام می باشد و اصلا استدلال بر این است که چون خداوند تعدد زوجات را جایز دانسته پس غیرت معنایی ندارد و از عمومیت حکم مورد استدلال به عمومیت نتیجه استدلال می رسیم،و روایات مورد استناد ما اکثر آنها به صورت کلی مطرح شده است و اسم زن خاص یا شخص خاصی را نیاورده بلکه در مورد تمام زنان صحبت می کند و استدلال هایی هم که آورده می شود مربوط به تمام زنان است و نه یک زن خاص بنا بر این نمی توان روایات را به زمان خاصی و اشخاص خاصی تفسیر نمود.
4-با توحه به مطلق بودن ارزش ها نمی توان معتقد شد که غیرت زن (به معنای مخالفت عملی با حکم اسلامی) در زمانی (زمان صدور روایات) ضد ارزش بوده اما در این زمان ارزش محسوب شود به دلایلی که مطرح خواهد شد:
اگر بخواهم به طور مختصر پاسخ شما را بدهم بايد بگويم كه اخلاق ديني طرفدار مطلق بودن اخلاق است. زيرا احكام اخلاقي را تابع سليقه افراد و قراردادها و شرايط و زمان و مكان نمي داند. اخلاق ديني براي احكام اخلاقي ريشه اي در واقعيات خارجي قائل است و به هيچ وجه آن را دستخوش اميال فردي و علايق اجتماعي نمي داند. اخلاق ديني،‌ احكام اخلاقي را برگرفته از عقل سليم مي داند و معتقد است عقل سليم در طول اعصار تغيير نخواهد كرد.
شايد بپرسيد «حالا كه مبناي اخلاق،‌ عقل است پس نقش دين در اخلاق چيست؟ نقش دين در اخلاق به عنوان پشتوانه مفهومي و اجرايي است. پيامبر اكرم فرمود:‌ إني بعثت لأتمم مكارم الأخلاق. يكي از معاني اين حديث شريف اين است كه: [بخشي از مکارم اخلاق و زيبايي هاي اخلاقي را شما درک مي کنيد و مي فهميد] من مبعوث شده ام تا [اين] مکارم اخلاقي را براي شما تکميل نمايم. به عبارتي، بخش مهمي از اخلاقيات از دسترس انديشه ما دور است و بايد توسط منبع و سرچشمه وحياني به آن برسيم. پيامبر با اتصال به سرچشمه وحي الهي، اين بخش مهم را براي انسان ها روشن نموده و دين به عنوان تکميل کننده اخلاق نقش خود را ايفا مي كند. ريشه قواعد اخلاقي در وجود و روح انسان است و او بسياري از خوب و بد ها را با وجدان خويش مي يابد اما در، يافتِ بسياري ديگر از احکام ارزشي ناتوان است. دين به عنوان يک کاتاليزور و سرعت بخش، ما را در رسيدن به اين بخش ياري مي رساند.
در ادامه از شما اجازه مي خواهم اين بحث را مقداري مفصل تر بياورم.
به عنوان مقدمه بايد دانست كه اين بحث(نسبيت و اطلاق) در صورتي به ميان مي آيد كه ما ريشه اخلاق را برگرفته از عقل بدانيم. اما در صورتي كه ريشه احكام اخلاقي را خداوند بدانيم( مانند نظريه امر الهي) اين بحث جايي ندارد زيرا طبق اين مكتب، خداوند حكم اخلاقي را انشا كرده نه عقل. در ذات و اراده الهي هم تغيير و تحول معنا ندارد. هر چيزي را كه خداوند به آن امر يا نهي كند تا روز قيامت متصف به همان صفت است و تغيير ناپذير مي باشد مگر آن كه شريعتي جديد از طرف خداوند بيايد. لازم به ذكر است كه ما اخلاق را برگرفته از عقل دانسته و دين را پشتوانه مفهومي و اجرايي اخلاق مي دانيم.
با اين كه از سؤال شما دانشجوي محترم پيداست كه با اين بحث آشنا هستيد اما به طور مختصر به تعريف نسبيت گرايي و مطلق گرايي مي پردازم.
نسبي بودن اخلاق بدين معناست كه ارزش ها و اصول اخلاقي ثابت و پايدار نيستند بلكه با تغيير شرايط و فرهنگ ها،‌ اخلاقيات هم تغيير خواهند كرد.
نسبيت در اخلاق يعني اينکه هيچ خُـلقي به طور کلي و مطلق خوب يا بد نيست. يک صفت در يک زمان و مکان خاص ممکن است خوب باشد و در شرايطي ديگر ممکن است بد باشد.(1). اگر جامعه اي کاري انجام داد که از نظر ما و جامعه ما بسيار ناپسند و زشت شمرده مي شوند، ما نه تنها حق نقد آنان و مخالفت با باورهايشان را نداريم بلکه بايد آنان را مورد تحسين نيز قرار دهيم
در مقابل نسبيت گرايي، مطلق گرايي است. مطلق بودن اخلاق بدين معناست كه اصول اخلاقي ثابت و پايدار است. اين اصول و ارزش ها نه تنها تابع شرايط و زمان و مکان نمي باشند بلكه به هيچ عنوان قابل تغيير نيز نيستند.
طرفداران نسبيت اخلاق مثال هايي را به عنوان دليل يا مؤيد ذكر مي كنند كه طرفداران اطلاق جواب خوبي براي اين مثال ها دارند. آنان( نسبيت گرايان)‌ مي گويند اگر اخلاق نسبي نيست پس اين همه اختلاف و تفاوت در اخلاقيات جوامع براي چيست؟ به عنوان مثال اسكيموها افراد سالخورده را در برف رها مي كنند تا از گرسنگي جان دهند. در برخي جوامع، فرزندان موظفند والدين سالخورده خود را بكشند يا خفه كنند. آنان اين كار را از نظر اخلاقي خوب مي دانند. در حالي كه در جامعه ما اين كار بسيار ناپسند و محكوم است. عده اي والدين خود را پس از مرگ مي خورند و برخي آنان را مي سوزانند. در حالي كه همين اعمال كه نزد آنان احترام محسوب مي شود نزد ما بي احترامي به حساب مي آيد. نسبيت گرايان مي گويند اين اختلافات اخلاقي دليل روشني است براي اثبات نسبيت در اخلاقي.
مطلق گرايان به تفاوت هاي اخلاقي که در جوامع مختلف وجود دارد، اين طور پاسخ مي دهند که: جوامع در اصول اخلاقي مشترک هستند. تفاوت آن ها در آداب و فرهنگ هاي مربوط به اين اصول است. به عنوان مثال، همه، اصل کلي اخلاقي احترام به پدر و مادر را باور دارند اما برخي براي اداي اين احترام، پدر و مادر را پس از مرگ مي سوزانند، عده اي پدر و مادر را مي خورند و بعضي آن ها را دفن مي نمايند. تفاوت در، به جا آوردن اين احترام است.
شهيد مطهري معتقد است طرفداران نظريه نسبيت اخلاق، مفهوم واقعي اخلاق را درست درك ‏نكرده اند و به عبارتي خلط بين مفهوم و مصداق كرده‏اند، يعني توجه نكرده‏اند كه آنچه در باب حق و عدالت و اخلاق متغير است، ‏شكل اجرايي و مظهر عملي آن‏ها است نه حقيقت و ماهيت‏شان
به عنوان مثال حجاب نيز اين چنين است. اصل حجاب به عنوان يک پوشش براي قسمت هاي خاصي از بدن مورد اتفاق همگان و عقلا است.(برخي فرهنگ ها که هيچ حجابي را نمي پذيرند، مطرود هستند.) اما اختلاف در نوع و آداب اين پوشش است. در هر فرهنگي، مقداري از اين پوشش را کافي مي دانند.
اسلام نيز مانند ساير فرهنگ ها و مذاهب، اصل حجاب را ضروري دانسته و مقدار آن را نيز مشخص مي نمايد. اسلام که کامل ترين دين است، براي صيانت اجتماع از آسيب هاي ناشي از بي حجابي و بد حجابي که امروزه شاهد آن هستيم، برترين نوع حجاب ( پوشاندن تمام زيبايي هاي بدن) را سفارش و واجب کرده است. اين پوشش در اسلام طوري تعريف شده است که انسان ها (اعم از زن و مرد) کمترين آثار منفي را در اجتماع براي ديگران داشته باشند.

5-با توجه به اینکه احکام و اخلاق ریشه در فطرت آدمی دارند و فطرت انسان ثابت است نمی توان نظر شما راجع به اینکه روایات مربوط به شرایط و زمان خاصی است را مد نظر قرار داد.
این نظریه که تمام احکام فقهی و اخلاقی اسلام موقتی و ناپایدار است، در واقع نادیده گرفتن فطری بودن احکام و شریعت اسلام و نیز اجتهاد پذیری متون و منابع دینی است. ما معتقدیم: احکام و معارف اسلام براساس فطرت انسانی است و چون فطرت انسانی ثابت و جاودانه است قهرا" نوع احکام و آموزه های اسلام ثابت و جاودانه است. قرآن کریم در این باره می فرماید:

(‏ فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَهَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ ‏)روم/۳۰
«‏ روی خود را خالصانه متوجّه آئین ( حقیقی خدا ، اسلام ) کن . این سرشتی است که خداوند مردمان را بر آن سرشته است . نباید سرشت خدا را تغییر داد ( و آن را از خداگرائی به کفرگرائی ، و از دینداری به بی‌دینی ، و از راستروی به کجروی کشاند ) . این است دین و آئین محکم و استوار ، و لیکن اکثر مردم ( چنین چیزی را ) نمی‌دانند.

6-با توجه به اذلی بودن احکام نتایج و فرعیات مربوط به آن (از جمله مذموم بودم غیرت) هم دائم خواهد بود روایت مشهور زیر به نقل از زراره در کتاب شریف کافی متضمن بیان این مطلب است: «عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع- عَنِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ فَقَالَ حَلَالُ‏ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ أَبَداً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَا یَکُونُ غَیْرُهُ وَ لَا یَجِی‏ءُ غَیْرُهُ وَ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ ع مَا أَحَدٌ ابْتَدَعَ بِدْعَةً إِلَّا تَرَکَ بِهَا سُنَّةً. یعنی «زرارة گوید از امام صادق (ع) راجع بحلال و حرام پرسیدم فرمود: حلال محمد همیشه تا روز قیامت حلال ست و حرامش همیشه تا روز قیامت حرام، غیر حکم او حکمى نیست و جز او پیغمبرى نیاید و على (ع) فرمود هیچ کس بدعتى ننهاد جز آنکه بسبب آن سنتى را ترک کرد.»

شبـنم;671123 نوشت:
پیامبر با دین چنین منظره ایی می گویند غیرت زن کفر است یعنی رفتار این زن بر اثر حسادت باعث شد لباسهاش رو از تنش بیرون بیاره و به دین خدا بدبین بشه و زمینه ساز کفرش گردد این روایت در جای خودش صحیح است نه یه عبارتش رو جدا کردند و با همون عبارت تا زنی مخالفت میکنه بر سرش میکوبند که غیرت تو کفر است غیرت سزاروار تو نیست. و انتظار دارند زنان مثل یه موجود بی رگ و بی احساس رفتار کنند.

1-روایت را کامل نقل بفرماییدعليّ بن إبراهيم عن أبيه ومحمّد بن إسماعيل عن الفضل بن شاذان جميعاً عن ابن أبي عمير عن عبد الرحمن بن الحجّاج رفعه قال بينا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله قاعد إذ جاءت امرأة عريانة حتّى قامت بين يديه فقالت يا رسول اللّه انّى فجرت فطهرّنى قال وجاء رجل يعدو في أثرها وألقى عليها ثوباً فقال ما هي منك فقال صاحبتى يا رسول اللّه خلوت بجاريتى فصنعت ما ترى فقال ضمّها إليك ثمّ قال إن الغيراء لا تبصر أعلى الوادى من أسفله.
راوى گويد: «در حالى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله نشسته بودند زنى عريان آمد تا در برابر رسول خدا ايستاد و گفت: اى رسول خدا! زنا داده‏ام مرا پاك سازيد. راوى گويد: مردى در پى او مى‏ دويد او آمد و پارچه‏ اى بر زن افكند حضرت فرمود: اين زن چه نسبتى با تو دارد؟ آن مرد گفت: اين همسر من است. من با كنيزم خلوت كردم او چنين كرد حضرت فرمود: او را همراه خويش كن. سپس فرمود: زنى كه به غيرت آمده بالاى دره را از پايين آن تشخيص نمى‏دهد.»
در آن روایت اصلا به کفر آن زن اشاره نشده بلکه اشاره به این شده که زنی که به غیرت می آید هیچ چیز صحیح از نا صحیح را تشخیص نمی دهد و این هشداری است به زنان که از روی حب و بغض شخصی در مورد تعدد زوجات صحبت نکنند که زمانی که بر اساس این حس زنانه بخواهند با حکم خدا مقابله کنند بالای دره را از پایین دره تشخیص نمی دهند یعنی درست و خطا را از هم تشخیص نمی دهند.
2- تمام علما گفته اند که مورد مخصص نیست یعنی این موردی که روایت در مورد او آمده است تنها شامل او نمی شود بلکه شامل دیگر زنان هم می شود یعنی اين حدیث يك قانون كلي است و قابل تطبيق بر موارد زيادي است. اگر در حدیث يك موردي آمده باشد ، مصداقي مي شود و اگر در مورد خاص بحث شده باشد، آن مورد خاص مورد مي شود. مصداق يا مورد مخصص نيست. مصداق يعني جزء معاني تطبيق يك مفهوم كلي و مورد در اصطلاح اصول يعني بيان به آن مناسبت وارد شده باشد كه در روایات شأن صدور مي گوييم. و مورد مخصص نمي شود.
3-روایات به طور عام و کلی مطرح شده اند حتی اگر روایتی هم نبود می توان بر اساس آن دلایل عقلی که وجود دارد غیرت زن به معنای مخالفت عملی با تعدد زوجات را نفی نمود چون اسلام دينى است كه بر اساس فطرت تشريع شده و در آن امور فطرى را گرفته و تعديل مى‏ كند، آن مقدارش را كه در حيات بشر لازم و ضرورى است معتبر و واجب مى‏سازد، و آنچه نقص و خلل كه در آن هست و بشر در زندگيش نيازى بدان ندارد حذف نموده، و از اعتبار مى‏ اندازد، و هم چنان كه مى‏بينيم همين روش را در فطرياتى چون علاقه به جمع مال و به دست آوردن خوراك و شراب و لباس و همسران و غيره معمول داشته است.اگر ما مى‏بينيم كه خداى عز و جل براى مردان، با داشتن يك زن، سه زن ديگر را حلال كرده،- با در نظر گرفتن اينكه اسلام رعايت حكم فطرت را نموده است- لازمه‏ اش اين مى‏شود كه نفرت و انزجارى كه از زنان نسبت به هو و مشاهده مى‏كنيم حسد باشد، نه غيرت.
شبـنم;671123 نوشت:
همان معصومین ذکر کرده اند غیرت زن از سر عشق و محبت است

یکی ار راویان همان حدیث (اسحاق بن عمار) مذهب باطلی دارد و علامه حلی گفته اند که نظر من این است که روایاتی که او نقل می کند توقف کرد و نپذیرفت.
الخلاصةللحلي /ص‏200 : كان شيخا من أصحابنا ثقة روى عن الصادق عليه السلام و الكاظم عليه السلام و كان فطحيا قال الشيخ إلا أنه ثقة و أصله معتمد عليه و كذا قال النجاشي و الأولى عندي التوقف فيما ينفرد به
باید توجه داشت در روایتی آمده است که اذیتی که گاهی زنان هوودار! نسبت به شوهر روا می دارند ناشی از حب آنها به شوهر خویش است. (کافی ج5ص506)ممکن است چنین توهم شود که این روایت با روایات نهی زنان از غیرت(حسادت) منافات دارد در حالیکه چنین نیست بلکه اساسا حسادت در جایی پیدا می شود که محبت نسبت به چیزی وجود دارد و شخص نمی خواهد آن چیز را دیگری داشته باشد و یا با او در آن شریک شود! پس حب نه تنها منافاتی با حسادت ندارد بلکه زمینه آن است! یعنی عدم رضایت به داشتن دیگران آنچه را که ما دوست داریم, می شود حسادت. روایت مورد اشاره گویا می خواهد از زاویه دیگری به قضیه تعدد زوجات بنگرد و این حقیقت را به مردان چند همسر متذکر شود که گمان نکنید آزارهای همسران شما که گاه بر اثر حسادت با یکدیگر نسبت به شما روا می دارند ناشی از تنفر از شماست بلکه برعکس ناشی از حس محبت به شماست! و توجه به این نکته ظریف می تواند دلداری خوبی باشد برای مردان چند همسر و کمکی باشد برای دوری از کینه ها و دعوت ایشان به صبر که نهایتا باعث تحکیم نهاد خانواده خواهد شد.خلاصه، روی سخن این روایت با مردان است برای بیان نکته ای روانشناختی و نه با زنان برای تأیید حسد ورزی!البته باید توجه داشت مطابق روایات، حس حسادت تا زمانی که در عمل ظاهر نشود ـ یعنی انسان با گفتار یا کردارش موجب اذیت آنکه به وی حسادت می ورزد را فراهم نیاورد ـ گناه محسوب نمی شود (کافی ج2 ص463) اما انسان عاقل باید برای پیشگیری از وقوع چنین اعمالی با نور قرآن و اهل بیت و با استعانت از خدای متعال این حس غیر اصیل را در خود درمان و ریشه کن کند.
ثانیا اینکه غیرت زن از حب باشد (برفرض هم که باشد) خوب بودن آن را ثابت نمی کند زیرا داریم « رأس كلّ خطيئه حبُّ الدنيا »(كافي، ج2، باب حب الدنيا، ص315 ) ريشه همه بدي ها و خطاها، حبّ و دلبستگي به دنيا و متعلقات آن است بنا بر این حتی اگر ریشه غیرت را حب بدانیم،آن حبی است که سرمنشا تمام مشکلات و بدبختی هاست.

شبـنم;671138 نوشت:
میتوان مانع از زن گرفتن شوهر شد شرط ضمن عقد یکی از راههایی است که فقها برای زن باز گذاشته اند پس مانع هم میشه شد

حرفتون اصلا نشان دهنده ارزشمند بودن زنان نبوده مالکیت ارزش نیست
زن شیء نیست صاحب و مولا و مالک پیدا کند زن و شوهر با هم پیمان می بندند همسیر و همراه میشوند
ولی متاسفانه در سند نکاحیه هرچند یک قراداد دو طرفه است که هر دو آن را امضا میکنند هر دو به عقد هم در می آیند ولی نشان دهنده مالکیت مرد نسبت به زن است
در عقد دائم زن بدون اجازه شوهر حق خروج از منزل حق رفت امد با د یگران را ندارد حتی شوهرش می تواند او را از ورزش و یا سرگی خاصی و یا مسائل دیگر منع کند این بطور غیر مستقیم یعنی مالکیت مرد بر زن در صورتیکه زن نمی تواند مرد از از رفتن به منزل کسی و یا کار خاصی منع کند توی شرع هم این طوری است . وجود عقد نامه خود مستقیما بیانگر چیزی نیست اما غیر مستقیم خیلی کارها را از ار زن منع می کند و شوهر طبق همین سند نکاحیه میتواند هر زمان که خواست همسرش رو طلاق بدهد در حالی که زن چنین حقی ندارد.
من که در متنی که نوشتم هیچ افتخار و ارزشی ندیدم شما رو نمیدونم

یک نکته سرکار خانوم میشه قانونی با قید مشخص مانع زن گرفتن مرد متاهل از طرف زن اول شد ولی این مورد منع قانونی هست نه دینی در نظر داشته باشید دادگاه خانواده برای متعه این رو قبول نداره مرد هم با یه نامه ساده از دفتر برخی مراجع دادگاه رو به شورا میکشه و از انجا به راحتی خلاص میشه
اگر خواستید میتونم عین دادخواست...نامه مرجع و شواریی که رفته شده را عرض کنم
در نظر داشته باشیم منع قانونی اصلا نمیتواند منع دینی داشته باشد!در این مورد

[="Microsoft Sans Serif"][="Blue"]

یارب;671126 نوشت:
بنده در پیام بعد با یک سری سوالات مباحثه را شروع میکنم اگر موافق بودید با پاسخ دادن به سوالات به مباحثه ادامه دهید

سلام
با توجه به اینکه شما بحث نحوه قبلی را رها کرده و سوالات حدیدی را برای شروع بحثی جدید مطرح کردید که هم پاسخ به آن وقت می برد و هم آنچنان به صلاح نیست که در تاپیکی که به صفحات آخر رسیده بیاییم مجددا این بحث را از بای بسم الله شروع کنیم و هم اینکه اولویت اصلی چیز دیگری است تا پرداختن به جزئیات.
بنا بر این بنده تا اتمام این تاپیک و بسته شدن مباحث مطرح شده صلاح نمی بینم که در این تاپیک به سوالاتی که مطرح کردید،پاسخ دهم،ان شاء الله بعد از بسته شدن این تاپیک آن سوالات را در تاپیک دیگری مطرح نمایید تا کارشناس سایت پاسخ دهد و بنده هم اگر صحبتی بود همانجا مطرح کنم.

سید محمد جواد;671179 نوشت:
با یه نامه ساده از دفتر برخی مراجع دادگاه رو به شورا میکشه و از انجا به راحتی خلاص میشه

طبق نظر بسیاری از مراجع شرط عدم ازدواج مرد برای ازدواج که حق الهی ازدواج را از مرد سلب کنه باطل است اما شرط اینکه اگر مرد ازدواج کرد زن وکیل شود برای طلاق صحیحه اما مشروط است به اینکه بتواند برای دادگاه ثابت کند که مرد ازدواج کرده.
در حالی که ازدواج موقت حتی طبق قانون هم ثبتش الزامی نیست مگر با سه شرط بنا بر این 99 درصد ازدواج های موقت ثبت نمی شود از ان طرف اگر زن بخواهد از همان شرط برای طلاق استفاده کند باید برای دادگاه ثابت کند که شوهرش ازدواج موقت داشته که اینهم چون ثبت نشده نمی تواند اثبات کند پس برای اینکه انتقام بگیره می رود مهریش را به اجرا می گذاره حالا فرضا مهریش 1000000000 سکه است خوب برای بیش از صد و ده تاش که اعسار مرد طبق قانون ثابته و می مونه برای همین 110 تا که اونهم تقضای اعسار میده و مهریه قسط بندی میشه اینبار مرد از دادگاه درخواست تمکین زوجه میکنه بعد زن تمکین نمی کند اینجا خودکار چند حق به دلیل عدم تمکین زن برای مرد به وجود میاد

  • نفقه از زن ساقط خواهد شد .
  • زوج میتواند با احراز شرایط موجود با اجازه ی دادگاه اقدام به ازدواج مجدد نماید.
  • عدم استحقاق اجرت المثل و نحله به زوجه
بعد از یک مدتی هم زن می آید و می گویم مهرم حلال جانم آزاد و مهریش رو می بخشه و شوهر طلاقش میده و میره خونه باباش!
همه اینها به خاطر این اتفاق می افته که زن مخالف ازدواج مجده در حالی که اگه مخالف نباشه این مسائل پیش نمیاد و برای خودش زندگیش رو می کنه!

رنگین;671162 نوشت:
وظایف یک مرد به هیچ وجه با وظایفی که زن در زندگی متحمل میشه قابل قیاس نیست حالا هر چقدر هم که از نظر شما زیاد باشه.
هر وقت مردی قدرت این را داشت که باردار بشه و این همه سختی زایمان و شیر دادن و غیره را تحمل کرد، در حدی هست که بتونه وظایف خودش رو با زن مقایسه کنه. که خدا رو شکر هیچ وقت نمی تونه.
سلام

اولاً این نظر شماست که البته محترمه ، اما مبنا نیست
برای اینکه مشخص بشه کدوم وظایف سنگین تری داره و کدوم حقوق بیشتری ، خیلی ابعاد باید در نظر گرفته بشه. مثلاً همین بارداری که میفرمایید زوایت داریم که زن بعد از بارداری و زایمان وثل روزی که از مادر متولد شده پاک میشه اما مرد چنین شانسی نداره. پس به نوعی حتی مردها میتونن اعتراض کنن که چرا به زنها چنین شانس بزرگی برای جبران خطاها داده شده ولی به ما خیر

ثانیاً ، یعنی خدا وکیلی سه پست 40 - 50 خطی توضیح دادم بعد شما هم همون حرف خانم شبنم رو تکرار میکنید که چرا احکام رو مقایسه میکنم؟!
من و جناب "الدین القیم" توی یک مورد با همدیگه هم دردیم. اینکه حرفهایی از ما پاسخ داده میشه که نگفتیم!!!

مثلاً ایشون گفتند:

قبول احکامی مثل صیغه ، یکی از راه های شناخت افراده
بهشون پاسخ دادند:
نخیر ، نباید از این موضوع به عنوان تنها راه ، برای شناخت استفاده کنیم! :Gig:

حالا هم بنده میگم:

میشه یک حکم رو هم بصورت کلی نوشت و هم بصورت جزء به جزء و براش نمونه آوردم
و شما پاسخ میدید:
نخیر ، وظایف زن بیشتره! :Moteajeb!:

[="Tahoma"]

شبـنم;671123 نوشت:
به باطل بودن راه و روشی که دوستان شما علی الخصوص علی و ... ایمان دارم

راه و روش من همان راه و روش اسلام است اسلام بگه زن باید برای خروج از منزل اجازه بگیره،میگم درسته
بگه طلاق در دست مرده ،میگم درسته
بگه دیه زن نصف مرده،میگم درسته
بگه ارث زن نصف مرد،میگم درسته
بگه شهادت دو زن برابر شهادت یک مرده،میگم درسته
بگه مرد می تونه ازدواج مجدد و صیغه داشته باشه،میگم درسته
در کل هر چیزی اسلام بگه میگم درسته
اما
راه و روش شما راه و روش کجاست؟ غرب؟ عرف؟ احساسات؟ فیلم های کره ای و ایرانی؟ یا جای دیگه؟ نظرات شخصی؟

بنا بر این
من هم به باطل بودن راه و روش شما ایمان کامل دارم البته پشت این ایمان هم تعقله
پشت این ایمان احساسات زنانه و پیروی کورکورانه از عرف و غرب و این جور چیز ها نیست.

الدین القیم;671177 نوشت:
شواهد فراوانی می توان ارائه نمود که روایات مربوط به غیرت فقط مربوط به زمان صدور روایت نمی باشد بعضی از دستورات موضوعشان همیشگی است و دلایل نقلی و دینی هیچ محدودیتی برای آنها تعیین نکرده اند
سلام

برادر خودتون رو خسته نکنید. شما مدام این جمله رو از خانمها خواهید شنید که:

البته ما صیغه رو در شرایط خاص قبول داریم

اما معنای جملهء

"طبق شرایط خاص" از نظر اکثر خانمها ، یعنی: هیچ کجا ، هیچ وقت و برای هیچ مردی

سوء تفاهم نشه قصد قیاس ندارم. اما شبیه به اهل سنت شده که جدیداً میگن 99 درصد صحیح بخاری و صحیح مسلم درسته ، اما هرگز نمیگن اون 1 درصد کدوم قسمته!!! تا هر وقت که از صحیحین حدیثی بر ضدشون آورده بشه بتونن بگن: این جزء همون 1 درصده!

[="Tahoma"]

رنگین;671162 نوشت:
در حدی هست که بتونه وظایف خودش رو با زن مقایسه کنه

خوب ما هم همین رو می گیم که وظایف زنان خیلی زیاد تر از مرد هاست بنا بر این مرد ها چون وظیفه کمی در یک زندگی زناشویی دارند برن با یک زن دیگه هم ازدواج کنند که یک وظایف کمی هم نسبت به اون خانم داشته باشند و در کل وظایف زن و مرد تعدیل بشه!:khandeh!:

Reza-D;671195 نوشت:
سلام

برادر خودتون رو خسته نکنید. شما مدام این جمله رو از خانمها خواهید شنید که:

البته ما صیغه رو در شرایط خاص قبول داریم

اما معنای جملهء

"طبق شرایط خاص" از نظر اکثر خانمها ، یعنی: هیچ کجا ، هیچ وقت و برای هیچ مردی

سوء تفاهم نشه قصد قیاس ندارم. اما شبیه به اهل سنت شده که جدیداً میگن 99 درصد صحیح بخاری و صحیح مسلم درسته ، اما هرگز نمیگن اون 1 درصد کدوم قسمته!!! تا هر وقت که از صحیحین حدیثی بر ضدشون آورده بشه بتونن بگن:این جزء همون 1 درصده!

ببخشید شما هم احادیث منع متعه رو خوندید و هم تشویق به متعه.

پس من به عنوان کسی که این احادیث رو می خونم نتیجه ای جز این نمی تونم بگیرم که این نوع ازدواج باید بنابر شرایطی اتفاق بیافته. که در جایی موجب میشه معصوم به آن تشویق و در جایی اون رو منع می کنه.

فقط یک مشکل اینجا باقی می مونه که شما می خوایید بگیید این نوع ازدواج تنها شرطش اراده مرد است که بخواد یا نخواد. که شما با فرض شدن شرایط در هر صورتی مخالف هستید.

پس نتیجه می گیریم که شما می خواهید تمامی احادیث منع این ازدواج را نادیده بگیرید، به همان اندازه که من ممکنه احادیثه تشویق به این ازدواج را نادیده بگیریم.

یارب;671139 نوشت:
فرق متعه واجب با مستحب و مکروه و حرام چیست؟(لطفا با مثال بفرمایید)

سلام خواهر گرامی ، خانم "یارب"

بنده هم مثل جناب
"الدین القیم" از شما درخواست میکنم همین سؤالات رو در یک تاپیک مجزا بفرمایید تا هم کارشناس محترم نظر بدن و هم سایرین درموردش گفتگو کنن

فقط یه درخواست دیگه هم دارم:
اینکه لطفاً این سؤال ها رو از خانمها هم بپرسید و حتماً ازشون بخواید پاسخ بدن. بخصوص همین سؤالی که نقل قول کردم

تشکر

رنگین;671200 نوشت:
فقط یک مشکل اینجا باقی می مونه که شما می خوایید بگید این نوع ازدواج تنها شرطش اراده مرد است که بخواد یا نخواد. که شما با فرض شدن شرایط در هر صورتی مخالف هستید. پس نتیجه می گیریم که شما می خواهید تمامی احادیث منع این ازدواج را نادیده بگیرید، به همان اندازه که من ممکنه احادیثه تشویق به این ازدواج را نادیده بگیریم

اول ، نقل قولی از خودم از پست 138 که خطاب به جناب "سیدمحمدجواد" گفتم:
Reza-D;671038 نوشت:
چرا عزیز من به بخش های منفی موضوع هم دقت دارم. اصلاً بذارید اینطور بگم من توی کل عمرم متعه نکردم (بجز اون یک بار که اون هم نشد). الان هم که متأهلم و هیچ نیازی به این کار ندارم و حتی اگر هم نیاز پیدا کنم اونقدر همسرم رو دوست دارم که نمیخوام خم به ابروش بیاد. برای همین کاری که ناراحتش کنه عمراً بهش فکر هم نمیکنم چه برسه بخوام انجام بدم

پس نظر واقعی من این بود که نقل کردم اما متاسفانه شما وارانه جلوه دادید

ایراد دیگر در حرف شما اینکه اگر مثلاً بنده به شما بگم به پدرتون احترام بذارید ، خیلی استدلال اشتباهی هست که بفرمایید:
نتیجه میگیریم چون آقای "Reza-D" به احترام به پدر تاکید داره ، پس برای مادر احترامی قائل نیست!

اما نکتهء بعد اینکه به فرض هم که من چنین هدفی داشته باشم که شما گفتید (مثلاً):
اگر من ، همونطور که فرمودید احادیث مختلفی که دوستان آوردن رو خوندم ، درمورد شما شک دارم که خونده باشید. چون اگر میخوندید متوجه می شدید که احادیث تشویق به متعه یا جواز متعه ، چه از نظر کمی و چه از نظر کیفی بسیار بسیار بالاتر از احادیث منع متعه بودن

بیشتر از 10 - 20 حدیث از جانب آقای

"الدین القیم" در تشوبق و جواز متعه آورده شد که هیچکدوم هم رد نشد. اما کلاً چند حدیث درمورد منع متعه گفته شد که بخشی از اونها نقل قول از اهل سنت بود ، بخشی دیگه هم ضعیف بودنِ راویانش و یا تحریف در ترجمهء اونها از طرف جناب "الدین القیم" اثبات شد

پس اگر من احادیث منع متعه رو نادیده بگیرم (که البته نمیگیرم) ، احادیث ضعیف ، بی سند یا نقل از اهل سنت رو نادیده گرفتم. بجز شاید یکی دو مورد خیلی خاص که اینقدر خاص هستن که بعیده شامل بنده بشه. اما اگر شما احادیث جواز یا تشویق متعه رو نادیده بگیرید ، احادیث صحیح و متواتر رو نادیده گرفتید. لذا حتی با پذیرش اصل حرف شما ، باز هم قیاس شما قیاس درستی نیست

شبـنم;671123 نوشت:

جناب الدین القیم یکسری حدیث و روایت آوردند و مدعی شدند غیرت زن کفر است غیرت زن نابجاست غیرت زن ............... خوب ما هم به ایشان گفتیم این احادیث هر کدام بنا به موقعیت زمانی و شرایط در جاهای مختلفی نقل شده اند و اینگونه ینست که اگر دختری در جلسه خواستگاری با تعدد و صیغه مخالفت کند غیرتش همان غیرت کفرآمیزی باشد که در حدیث یا روایت مربوطه گفته شده این دیگه کجاش تعجب آور و نادرست بوده که شما وظیفه خودتون دونستید اظهار تاسف زیادی بکنید از کسانی که روی من صلوات زدند.
در ضمن بحث تعدد و صیغه شرایط بسیاری رو می طلبد از شرایط خود مرد گرفته تا شرایط زندگی و خانوادگیش و حتی برخی فقها رضایت زن اول رو متذکر شده اند پس اینطور نیست هر مردی حق خودش بدونه سراغ صیغه و متعه رود و زن هم حق هیچ مخالفتی نداشته باشد و غیرتی نشان ندهد تا مبادا کافر نشود.
شما هم بهتره به نظر دیگران احترام بزارید


:hamdel:به نام خدا:hamdel:
متاسفانه ندیدم جایی حرف بدی زده باشم ولی بهر حال بنده اگر بی احترامی کردم عذرخواهی می کنم.:Gol:
و در ادامه ی بحثم باید عرض کنم :
1-اول اینکه تا اون جایی که من یادمه اون یه تاپیک دیگه بود که گفته بودش تو جلسه خواستگاری میخواد از بحث تعدد زوجات صحبت کنه و
این تاپیک کلا از اسمش معلومه یه بار دیگه بخونید میفهمید اصلا بحث پرسیدن در جلسه خواستگاری نیست.بنده هم نظرم و برداشتم از نظر
دوستان بر روی پرسش در جلسه خواستگاری نبود... متعه به معنای کلی رو بحث کردیم.

2-دوم اینکه من اظهار تاسف نکردم بابت صلوات فرستادن روی پست شما
من گفتم زنها از روی احساساتشان حرفایی که در رد متعه زده شده بود رو تایید کردند و صلوات زدند و حرفایی که کاملا روایی بود و فقهی رو
تایید نکردند و صلوات نزدند و کاملا مشخصه که از روی احساسات بوده اگر بخواطر خدا بود باید حرف حق رو هم تایید کنند در کنار تایید حرفای شما.برای مثال نظر شما رو گفتم ولی حرفم کلی بودش.
3-خوبه پس شما هم بحث متعه رو قبول دارید.ما هم حرفمون این هستش که متعه شرایط دارد.و شرایطش رو دوستان ذکر کردند در صفحات گذشته.ولی اگر اون شرایط اتفاق افتاد
و زن مخالفت کرد ، مخالفتش شامل همون غیرت می شود.(((بعدشم اینم یاد آور بشم که زنان هم از صیغه بدشون نمیاد وگرنه مرد که بزور نمیتونه زنی رو صیغه کنه.مثل جاده ی دوطرفه میمونه.با رضایت زنان صورت میگیره.))
:Gol:

الدین القیم;671180 نوشت:
سلام
با توجه به اینکه شما بحث نحوه قبلی را رها کرده و سوالات حدیدی را برای شروع بحثی جدید مطرح کردید که هم پاسخ به آن وقت می برد و هم آنچنان به صلاح نیست که در تاپیکی که به صفحات آخر رسیده بیاییم مجددا این بحث را از بای بسم الله شروع کنیم و هم اینکه اولویت اصلی چیز دیگری است تا پرداختن به جزئیات.
بنا بر این بنده تا اتمام این تاپیک و بسته شدن مباحث مطرح شده صلاح نمی بینم که در این تاپیک به سوالاتی که مطرح کردید،پاسخ دهم،ان شاء الله بعد از بسته شدن این تاپیک آن سوالات را در تاپیک دیگری مطرح نمایید تا کارشناس سایت پاسخ دهد و بنده هم اگر صحبتی بود همانجا مطرح کنم.

Reza-D;671201 نوشت:
سلام خواهر گرامی ، خانم "یارب"

بنده هم مثل جناب "الدین القیم" از شما درخواست میکنم همین سؤالات رو در یک تاپیک مجزا بفرمایید تا هم کارشناس محترم نظر بدن و هم سایرین درموردش گفتگو کنن

سلام علیکم
باتشکر از شما بزرگواران
هدف بنده از طرح این سوالات این بود که یک بار کامل اصل حکم متعه از نظر فقهی و اخلاقی بررسی شود،! تا بزرگورانی که با این موضوع مشکل دارند بحث را مطالعه کنند(بدون شرکت دربحث) و شبهاتشان حل شود! و اکثر سوالاتی که پرسیدم مربوط به جزئیات نبود!! مربوط به اصل موضوع بود!

ببنید بزرگوران ، تا وقتی کسی اصل قانون را نداند چگونه میخواهید برایش اثبات کنید؟ باید که اول اصل قانون را مطرح کرد بعد درموردش بحث نمود؟

اگر خانمها بدانند که متعه مانند سایر حکمهای الهی است و واجب و مستحب و مکروه و حرام دارد و هرکدام از اینها شرایطی دارد و بر اساس حکمت الهی است دیگر اینقدر موضع نمیگیرند!!
کمتر پیش آمده که در بحث ها افراد بیایند با مثال برای خانمها توضیح دهند و بگوید خداوند اگر تحت این شرایط متعه را واجب کرده به نفع مرد وزن بوده و اگر تحت فلان شرایط حرام کرده به ضرر هردوی آنان بوده است!!

کاربران گرامی و محترم!
به عنوان تاپیک دقت بفرمایید!! ازدواج موقت خوب یا بد!! مادر این تاپیک باید درمورد این موضوع بحث نماییم نه تاکید بر مستحب بودن آن !! چون همین عمل مستحبی یک سری جاها و تحت یک سری شرایط دیگر مستحب نخواهد بود!! شما باید برمفید بودن و خوب بودن ازدواج موقت با شرایطش بحث کنید نه مستحب بودن آن!! باید در مورد خوب نبودن اجرای حکم متعه بدون در نظر گرفتن شرایط بحث کنید نه فقط درمورد مستحب بودن آن!!
این همه همه جا درمورد متعه و شرایطش صحبت میشود چند نفرتا حالا آمدند بگویند خانمها متعه به این معناست و شرایطش هم این است! اینجاها واجب میشود و اینجاها مستحب ، پس حواستان باشد در این مواقع اگر همسرتان خواست متعه کندحق ندارید مخالفت کنید و در این مواقع مکروه و حرام است که در این جاها میتوانید همسرتان را از انجام متعه منع کنید و اورا امربه معروف کنید، حال اگر پذیرفت که هیچ ، اگر هم نپذیرفت دیگر شما به تکلیفتان عمل کردید( دقت کنید نهی زن اینجا از سر غیرت و حسادت و چه چه نیست ! از جهت نهی از منکر است!!)
و در ادامه هم بگویید هرچند ما از حکمتهای الهی بی اطلاعیم و بر اساس اینکه دین اسلام یک دین تعبدی است باید بدون چون و چرا بپذیریم اما مطمئن هستیم آنچه میپذیریم به نفع ماست ، و جدایی از حکمتهایی که از آن بی اطلاعیم بعضی موارد را میتوانیم برای اثبات این موضوع بیان کنیم که این حکم به نفع زن و مرد است و هرگز در آن نه تنها به زن ظلمی نمیشود بلکه حتی به نفع زنان تمام میشود! مثلا جایی که مرد با یک زن نیازش تامیین نمیشود چند اتفاق می افتد:
1- مرد عصبی میشود و نمیتواند آنگونه که شایسته است با همسرش رفتار کند!
2- ممکن است به مرور زمان از زن و زندگیش زده شود چون احساس میکند با این همسر و زندگی نیازهایش تامین نمیشود!!
3- فکرش درگیر است و ممکن است به سمت گناه و روابط نامشروع برود
4-انگیزه اش برای کار و تلاش کم میشود
5....
و....

حال خداوند که بهترین مشاور برای بشریت است وقتی زن و مرد نزدش میروند و میگویند زندگیمان به مشکل برخورده و دارد از هم میپاشد باید چکار کنیم میگوید راهی را به شما نشان میدهم که با انجام آن مشکلتان حل میشود و آن متعه است!! اینگونه تمام مشکلات بالا حل میشود و مجدد گرما به زندگی شما برمیگردد و مرد محبتش به زنش بیشتر میشود و پایه زندگی که در حال لرزیدن بود مجدد محکم میشود و سلامت روانی خانواده و به تبع آن اجتماع برمیگردد وغیره....( البته این موضوع را بنده وقتی داشتم به حکمتهای این حکم فکر میکردم به ذهنم رسید و ممکن است دقیقا اینگونه نباشد و این فقط یک مثال بود که بنده زدم )

خب اینجا متعه آیا فقط به نفع مرد بود؟!! یا به نفع هردو!
یا فرض کنید خانمی مطلقه یا بیوه باشد و به ازدواج نیاز داشته باشد و شرایط ازدواج دائم را نداشته باشد ، خب اینجا وقتی مردی او را به عقد موقت خود در می آورد در واقع دارد نیاز های آن زن را نیز برآورده میکند!! اینجا آیا متعه فقط به نفع مردان است یا هرودو !!!

یا مثالهایی آورده شود که متعه حرام است و خداوند به خاطر زن و مرد چنین اجازه ای را نداده است! و غیره
چرا در مباحث کمتر در کنار احادیثی که از متعه آورده میشود احادیث زیادی که مردان را به نیکی به خانواده و محبت به همسر سفارش می کند آورده میشود؟ تا خانمها بفهمند خداوند نمیخواهد در هیچ کجا سر سوزنی به زنها ظلم شود و اگر در جایی چنین حکمی میدهد( که در ظاهر شاید به نفع مردان است اما در واقع به نفع زنان هم است) در جاهای زیادی هم اسلام مردان را به محبت به همسر سفارش میکند!!
چرا کمتر به زنان گفته میشود وقتی محبت همسر خود را با یک خانم دیگر تقسیم میکنید تا او نیز از این محبت بهره مند شود دارید نهایت محبت الهی را برای خود میخرید و این یعنی حرکت در مسیر الهی!

تمام قوانینی که خداوند قرار داده به نفع بندگان است اگر درست و درجای خودش استفاده شود!!اینها برای این است که سلامت روانی خانواده ها حفظ شود و زن و مرد بتوانند به سعادت و کمال الهی برسند!!
اسلام هیچگاه با هوس رانی موافق نیست و هرگز این حکم حکیمانه را برای هوسرانی نگذاشته است ! چرا کمتردرکنار مباحث استحباب متعه به این نکته اشاره میکنیم که مردان نیز باید مراقب باشند که این حکم را نباید دست مایه هوسرانی خود قرار دهند که قطعا با رضای الهی سازگار نخواهد بود!!

به همین دلیل بنده پرسیدم متعه واجب و مستحب و مکروه و حرام کدام است و شرایط هرکدام چگونه است !! تا کامل مطالب برای افراد باز شود متوجه شوند چقدر خداوند حکیم و مهربانی داریم

بنده حقیر اگر زمانی زنده بودم و در آینده فرزندانی داشتم که خواستم تربیتشان کنم و فرض در این مورد خواستم به آنها آموزش دهم از یک طرف به دخترم یاد میدهم که باید تسلیم احکام الهی باشی و با ازدواج مجدد شوهر نباید مخالفت کنی و باید با یک دید الهی به آن نگاه کرد که قطعا در آن خیری برای زنان است وباید در زندگی صبر و گذشت داشته باشی که به رضایت و خشنودی خداوند نزدیک تر است وهیچ چیزی را برای خودت نخواهی زیرا خداوند هیچ جیزی را تمام و کمال برای تو نمیخواهد و دوست دارد از آنچه داری به دیگران نیز هدیه کنی حتی اگر آن چیز محبت همسرت از راه مشروع باشد! و از آن طرف به پسرم یاد میدهم هرچند خداوند این حکم را برای تو حلال نموده اما سعی کن تا واجب نشده آن را انجام ندهی و قطعا بدان محبتی که به همسرت داری در نزد خداوند متعال محفوظ خواهد بود و به خاطر گذشتی که کردی به درگاه الهی ماجور خواهی ماند و راه سعادت برای تو اینگونه هموار تر خواهد بود

ان شاءالله چه در مباحثه ها و چه در طول زندگی رضای الهی را در نظر بگیریم و آنچه حق است را بیان کنیم ولو اینکه یک عده با ما موافق یا مخالف باشند

خداوند عاقبت همه مارا ختم به خیر بگرداند
یازهرا(س)

رنگین;671162 نوشت:

هر وقت مردی قدرت این را داشت که باردار بشه و این همه سختی زایمان و شیر دادن و غیره را تحمل کرد، در حدی هست که بتونه وظایف خودش رو با زن مقایسه کنه. که خدا رو شکر هیچ وقت نمی تونه.

باعرض سلام

تشکر از شما جهت یاداوری این موارد.در حقیقت شما به نکاتی اشاره فرمودید که نه تنها در صورت ظاهر مانعی است برای زنان بلکه باطنا هم قوای ایشان را از لحاظ جنسی نسبت به مردان ضعیفتر میکند. اشتباه نشود منظور بنده از نظر کمیت است نه کیفیت....

در مورد کیفیت نظری ندارم اما چیزی که مسلم است و نمیتوانید منکر آن شوید اینست که در همین بارداری و شیردهی و عادت ماهیانه زنان قوایی را از دست میدهند که مردان آن را ذخیره میکنند...

حال خود قضاوت کنید که این حکم الهی بی علت است که اینچنین انسانهای عاقل و بالغی را دور هم جمع کند و نتوانند در مورد درست و غلطش به یک نتیجه واحد برسند؟

[="Tahoma"][="Navy"]

علی صفا;671112 نوشت:
متاسفانه در همین تاپیک صفحات اولش مراجع کنید میبینید صحبتهای
کارشناس محترم همش توسط کاربران دختر صلوات زده
شده (البته صحبتهای جناب سجاد درست بود) ولی صحبتهای جناب الدین القیم که روایی
و فقهی بود هیچکدومشون صلوات نفرستادن

سلام
صحبتهای کارشناس محترم(جناب سجاد) هم گرفته شده از روایات و فقه می باشد، و سخنان و برداشت شحصی نیست.

ایشان با زبان لین و خیلی شفاف مسائل را مطرح کردند،

صلوات فرستادن خانمها دلیل بر پذیرش این امر الهی است کسی آنها را مجبور به خواندن و پذیرفتن نکرده است ، یقینا خودشان این قضیه را با تفکر تایید می کنند .

تاسف شما جا ندارد:Gol:[/]

شبـنم;671109 نوشت:
در ضمنی وقتی ضرورتی چون ازدواج دائم داره تضعیف میشه و تمایل و گرایش جوانان به آن کم شده بی جای پرداختن به این امر و راهکارهای مفید برای حل این معضل تشویق به تعدد و ازدواج موقت چه کمکی میکنه ؟

عرض سلام خدمت شما

اگر ازدواج دائم تضعیف شده دلیلش اینست که دخترخانمها خواستگارانی باب میلشان پیدا نمیکنند. وقتی میبینیم بسیاری از جوانها موهای سرشون سفید شده و قصد ازدواج ندارند و از آن طرف هم سیل دختران تازه بالغ و آماده ازدواج هست که وارد اجتماع میشه دیگه این وظیفه مردان متاهل است که جور مجردین را بکشند و جلوی آلوده شدن جامعه به فحشاء رو بگیرند ...

ریحانه النبی;671264 نوشت:

سلام
صحبتهای کارشناس محترم(جناب سجاد) هم گرفته شده از روایات و فقه می باشد، و سخنان و برداشت شحصی نیست.

ایشان با زبان لین و خیلی شفاف مسائل را مطرح کردند،

صلوات فرستادن خانمها دلیل بر پذیرش این امر الهی است کسی آنها را مجبور به خواندن و پذیرفتن نکرده است ، یقینا خودشان این قضیه را با تفکر تایید می کنند .

تاسف شما جا ندارد:Gol:


سلام بنده هم گفتم که صحبتهای جناب سجاد درست بوده اما صحبتهای جناب القیم چی؟ درست نبوده ؟ شاید برای شما و دوستان شفاف نبوده؟
شایدم.....

[="Microsoft Sans Serif"][="Blue"][=microsoft sans serif]

یارب;671244 نوشت:
اگر خانمها بدانند که متعه مانند سایر حکمهای الهی است و واجب و مستحب و مکروه و حرام دارد

یارب;671244 نوشت:
مادر این تاپیک باید درمورد این موضوع بحث نماییم نه تاکید بر مستحب بودن آن !! چون همین عمل مستحبی یک سری جاها و تحت یک سری شرایط دیگر مستحب نخواهد بود!! شما باید برمفید بودن و خوب بودن ازدواج موقت با شرایطش بحث کنید نه مستحب بودن آن!!

یارب;671244 نوشت:
اینجاها واجب میشود و اینجاها مستحب ، پس حواستان باشد در این مواقع اگر همسرتان خواست متعه کندحق ندارید مخالفت کنید و در این مواقع مکروه و حرام است که در این جاها میتوانید همسرتان را از انجام متعه منع کنید و اورا امربه معروف کنید، حال اگر پذیرفت که هیچ ، اگر هم نپذیرفت دیگر شما به تکلیفتان عمل کردید( دقت کنید نهی زن اینجا از سر غیرت و حسادت و چه چه نیست ! از جهت نهی از منکر است!!)

یارب;671244 نوشت:
یا مثالهایی آورده شود که متعه حرام است و خداوند به خاطر زن و مرد چنین اجازه ای را نداده است! و غیره

یارب;671244 نوشت:
اسلام هیچگاه با هوس رانی موافق نیست و هرگز این حکم حکیمانه را برای هوسرانی نگذاشته است ! چرا کمتردرکنار مباحث استحباب متعه به این نکته اشاره میکنیم که مردان نیز باید مراقب باشند که این حکم را نباید دست مایه هوسرانی خود قرار دهند که قطعا با رضای الهی سازگار نخواهد بود!!

یارب;671244 نوشت:
به همین دلیل بنده پرسیدم متعه واجب و مستحب و مکروه و حرام کدام است و شرایط هرکدام چگونه است !!

سلام
کاربر گرامی وقتی بنده عرض می کنم که این موضوعات خارج از بحث است و اگر بخواهیم وارد آن شویم اصلا یک بحث جدیدی باز می شود اما وقتی شما بر این موضوع اصرار می کنید چاره ای نیست جز اینکه جواب شما را بدهم به طور خلاصه و به طور مفصل:
خلاصه:
ما نکاح واجب و حرام و مکروه و مباح نداریم یک نکاح بیشتر نداریم که آن طبق نظر مشهور مستحب است نکاح فقط یکی از احکام خمسه است. قول مشهور اینست که مستحب ذاتی است و مطلوب ذاتی است و توصلی هم هست و احتیاج به قصد قربت هم ندارد .عبادت بالمعنى الاخص یعنى «ما یشترط فى صحّتها قصد القربة کالصّلوة و الصیام...» و عبادت بالمعنى الاعم یعنى «مایشترط فى ترتّب الثواب علیه قصد القربة»، که تمام عبادات توصلى را شامل مى شود، مثلاً تطهیر مسجد از نجاست از واجبات و اطعام طعام و نکاح از مستحبات،. پس عبادت بالمعنى الاعم از اوامر توصلیه واجب و مستحب است که براى ثوابش قصد قربت لازم است. نکاح عبادت به معنى الاخص نیست، چون احدى نگفته است که در صحتش قصد قربت معتبر است، بله در ترتب ثواب قصد قربت لازم است، ولى این منحصر به نکاح نیست و در همه اوامر توصلیه اگر قصد قربت باشد ثواب دارد.پس حتی شخصی بدون قصد قربت و تقرب به خداوند هم می تواند نکاح انجام دهد.
توضیح کامل:
سید یزدی در عروه در مسئله چهار فرمودند که: استحباب النكاح انّما هو بالنظر الى نفسه و طبيعته و أمّا بالطوارى فينقسم بانقسام الاحكام الخمسة، فقد يجب بالنذر، أو العهد، او الحلف، و فيما إذا كان مقدمة الواجب مطلق او كان فى تركه مظنة الضرر او الوقوع فى الزنا.
[=microsoft sans serif] مسئله را خیلی مفصل فرموده اند و نکاح را اول منقسم کردند به پنج قسم. یعنی احکام خمسه یعنی واجب و مستحب و حرام و مکروه و مباح را روی آن آوردند. بعد هم به اعتبار منکوحه باز منقسم کردند به پنج قسم، واجب، استحباب و حرام و مکروه و مباح.

[=microsoft sans serif] حال حرف اولشان که میفرمایند ما نکاح واجب داریم، مثال به نذر میزنند و به عهد و قسم. مثلاً یک کسی نذر کرده که زن بگیرد؛ میفرماید این نکاح واجب است یا ادای نذر. نکاح من حیث هو هو، به قول ایشان مستحب است. عنوان نذر هم که ادای نذر است و آن هم واجب است. نه این ربطی به آن دارد و نه آن ربطی به این دارد. یعنی امر به استحباب روی نکاح آمده است. امر به وفای نذر هم روی نکاح آمده است. مصداق خارجی، معنون شده به دو عنوان. حال میشود ما بگوییم نکاح واجب است یا ادای نذر واجب است؟

[=microsoft sans serif] جاهای دیگر هم که مشهور در میان فقهاست، این مسئله هم مشهور در میان فقهاست و ما این را گفتیم. آنچه واجب است ادای نذر است و آنچه مستحب است، نکاح است. این دو عنوان یک مصداق در خارج پیدا کرده است، شیء واحد مُعنون بعنواناً، به یک عنوان امر دارد وجوباً و به یک عنوان امر دارد، استحباباً و نه آن ربطی به این دارد و نه این ربطی به آن دارد. خارج متعلق تکلیف نیست. این اشتباه مفهوم به مصداق، همین جا شده است. خارج که آن کار باشد یعنی ازدواج باشد و نکاح باشد، آن خارج نه واجب است و نه مستحب. برای اینکه اوامر و نواهی روی خارج نمی آید و روی عناوین می آیند. یک عنوان می گوید فبنذرک، و یک عنوان میگوید أنکح. این دو عنوان با هم مخالفند و نه آن ربطی به این دارد و نه این ربطی به آن دارد. مثل صلّ و صم؛ که نه صلّ ربطی به صم دارد و نه صم ربطی به صلّ دارد. این آقا اگر بخواهد فبنذرک را ادا کند، باید نکاح کند و اگر هم بخواهد امر مستحبی را به جا بیاورد، باید نکاح کند. آن خارج که متعلق امر نیست تا بگوییم واجب، بلکه آنچه واجب است، یعنی امر روی آن آمده و ادای نذر است و آنچه امر استحبابی روی آن آمده، نکاح است و این دو عنوان با هم مخالف است و نه آن ربطی به این دارد و نه این ربطی به آن دارد. لذا هیچگاه نمیشود که نکاح، واجب باشد.. و امّا به عنوان ثانوی بخواهیم واجب کنیم و اسمس را هم بگذاریم واجب عرضی؛ که حالا مرحوم سیّد واجب عرضی نمیگوید بلکه بعضیها اسم این را واجب عَرَضی گذاشتند؛ این خیلی تسامح دارد. همچنین آنجا که مقدمه واجب بشود. مثلاً برای این تحصیل علم واجب است. اگر بخواهد این واجب را ادا کند باید نکاح کند و بدون اینکه زن بگیرد، نمیتواند درس بخواند. آن درس خواندن برایش واجب است، یا کفایی و یا عینی و آن مقدمه واجب هم برایش واجب است و امر روی ذات مقدمه آمده است که به آن میگویند نکاح. روی آن تحصیل علم هم امر آمده و تحصیل علم با نکاح دو امر متباین است یعنی متخالف است و نه آن ربطی این دارد و نه این ربطی به آن دارد. این اگر بخواهد در خارج درس بخواند، باید زن بگیرد و باید آن واجب را بجا بیاورد؛ حال ما کلاه صدراعظم را روی سر نوکر بگذاریم و بگوییم نکاح واجب شد؛ اما نکاح که واجب نشد و نکاح مستحب است. در همین نذر هم آیا میتواند نیت واجب بکند؟ مثلاً نیت کرده که نماز شب بخواند و نذر کرده که نماز شب بخواند، حال که میخواهد نماز شب بخواند، نمیتواند بگوید نماز شب واجب به جا می آورم بلکه اگر بخواهد نیّت کند و اسم بیاورد، باید بگوید که نماز مستحب شب به جا می آورم، قربة الی الله و وقتی نمازش تمام شد، ادای دین و ادای نذر میشود. لذا اگر بگوید نماز شب واجب، این بدعت است و غلط است و نماز شب که واجب نیست. باید نماز شب را بخواند تا ادای نذر شود، لذا نماز شب هیچگاه واجب نمیشود. یا باید تحصیل علم کند تا آن عنوان روی او بیاید. در مانحن فیه هم همین است. این باید نکاح کند و نکاح به قول ایشان میگویند مستحب نفسی است و نکاح را اگر قصد کند، گفتند نکاح مطلوب نفسی است و قصد قربت به آن فضیلت میدهد. حال میخواهد قصد قربت کند، چه بگوید؟ اگر بگوید نکاح واجب بجا می آورم، غلط است و باید بگوید نکاح مستحب به جا می آورم و آنگاه ادای دین و ادای نذر میشود و اصلاً نمیتواند بگوید نکاح واجب به جا می آورم، قربةً الی الله. چنانچه نماز شب را هم نمیتواند بگوید که نماز شب واجب به جا می آورم، قربةً الی الله. نماز شب مستحب است و اصلاً محال است که تغییر پیدا کند و تغییر موهومی میشود. بنابراین اینکه مقدمه واجب، واجب است، الاّ از ذی المقدمه است. گاهی مقدمه واجب مستحب است، مثل اینکه باید استحباباً وضو بگیرد، تا بتواند با آن وضو نماز بخواند. گاهی مقدمه واجب مباح است و مثل شستن لباس است و نمیتوانیم بگوییم شستن لباس برای نماز واجب است بلکه مباح است. گاهی مستحب است و گاهی مباح است. همه اینها مقدمه واجب است و چون مقدمه واجب است، به آن کسانی که مثل ما مقدمه واجب را واجب میدانند، میگوییم مقدمه واجب، واجب است. که مرحوم سیّد اینجا هم مقدمه واجب را واجب دانستند. بنابراین هیچگاه نمیشود گفت که نکاح واجب شد، چون مقدمه اش واجب شده است و یا چون مقدمه اش مستحب شده پس آن هم مستحب شد. همچنین آن مثالی بعدی، او كان فى تركه مظنة الضرر، این اگر نکاح نکند، افسرده میشود. از اینگونه موارد داریم. بعضی از این جوانها را که زن نمیدهند و جامعه طوری شده که نمیتواند زن بگیرد و دیوانه شده است. حال این میداند که اگر زن نگیرد، افسرده میشود. آیا الان نکاح برای او واجب شد و یا لاضرر ولاضرار، دفع ضرر برای او واجب شد؟ و یا ضرر زدن به خودش حرام شد؟

[=microsoft sans serif] حال اگر ما بگوییم نکاح واجب شد، نکاح علی ما هو علیه من الاستحباب، این مقدمه شده برای دفع ضرر و مثلاً روایت میگوید لاتضرّ بنفسک. اما اینکه نکاح واجب شود، نه، نکاح علی ما هو علیه، این امر در خارج است که یکی نکاح مستحب نفسی است و یکی هم برای دفع ضرر است و آن دفع ضرر جواب است. دو عنوان، یک مصداق در خارج پیدا کرده است. همچنین میبیند که اگر شوهر نکند، مثل حالا رفیق بد پیدا میکند، و اگر زن نگیرد، زنا میکند. آنگاه میگویند واجب است. حال آیا نکاح واجب شد و یا اینکه لاتظن داریم و آن لاتظن میگوید باید زنا نکند. حال که باید زنا نکند، پس چه کند؟ باید یک امر مستحبی را به جا بیاورد. مثل اینکه میگوید زنا نکن و از صحنه بیرون برو. آن از صحنه بیرون رفتن، مقدمه است برای اینکه زنا نکند. هیچکدام ربطی به هم ندارد. باید عناوین را سنجید و ببینیم که امر روی چه چیز آمده و نهی روی چه آمده و کلاه آن را سر این نگذاریم و کلاه این را هم سر آن نگذاریم. و در این مثالهای مرحوم سیّد که گفتم مشهور است و محشین بر عروه در اینجا معمولاً پذیرفتند. مشهور است اما این اشکال هست که اشتباه مفهوم به مصداق است. همین که مرحوم آخوند در کفایه، بعضی اوقات میگوید که این اشتباه مفهوم به مصداق شده است. اینجا هم همینطور است. آنچه واجب است، غیر از آنست که مستحب است، یعنی عناوین و مفاهیم و آنچه در خارج است، مصداق واقع شده برای دو مفهوم و چون مصداق برای دو مفهوم است، به اعتبار آن مصداق که معطیٌ به است، اسم این را بگذاریم واجب عَرَضی و چنین چیزهایی. و الاّ نکاح هیچگاه واجب نمیشود. و این سه چهار مثال ایشان همه از این باب است که او كان فى تركه مظنة الضرر او الوقوع فى الزنا. این برای واجبش.

[=microsoft sans serif] میفرماید:او محرم آخر، گاهی نکاح حرام میشود. و قد يحرم كما إذا أفضى إلى الاخلال بواجب من تحصيل علم واجب، او ترك حق من الحقوق الواجبة، این اگر نکاح کند موجب میشود که نتواند دین مردم را ادا کند. آنگاه میگویند این نکاح حرام است. حال آیا نکاح حرام است یا ترک دین؟ مثال میزنند که اگر کسی در نماز اول وقت است و اما داعن بگوید که دین مرا بده، این نمیتواند نماز اول وقت بخواند. اینجا هم مرحوم سیّد همین مثال میزند که باید ادای دین کند و نمیتواند نکاح کند و لذا نکاح حرام است. حال اگر این نکاح کرد، چه شده است؟ آیا نکاح که یک امر مستحب است، اشکالی پیدا کرده و یا نه. اگر باید ادای دین کند و نکند، این حرام است. لذا نهی یا امر روی ادای دین آمده و امر روی نکاح آمده و هیچکدام ربطی به هم ندارد. این اگر بخواهد تخلص از آن حرام پیدا کند، مثل آنجا که باید نماز نخواند، در اینجا هم باید نکاح نکند. لذا مرحوم سیّد این را مثال نزدند و شما مثال بزنید. اگر ادای دین شد بین اینکه اگر نکاح نکند، به زنا میافتدو اگر نکاح کند، ادای دین از بین رفته است. دو حرام با هم جمع شده است، پس کدام مقدم است؟.

[=microsoft sans serif] لذا باید روی سنگینی مصالح برویم و ببینیم که کدام را در مقدمه بیندازیم. مثلاً بگوییم ادای دین مهمتر است پس زنا را بکند و ادای دین کند، که مشکل است انسان این را بگوید. اما اگر بگوید حق الناس مقدم بر حق الله است، پس دَوَران امر بین اینکه مال مردم را بخورد و یا زنا کند، مال مردم را بخورد بدتر است پس زنا کند و مال مردم را نخورد. باز همه برمیگردد روی عناوین. ما نحن فیه هم همین است. این اگر ازدواج نکند، رفیق ناباب و نااهل پیدا میکند. رفیق ناهل و رفیق نامحرم پیدا کردن را قرآن میگوید خُدن است و گناهش مثل زنا کردن و مثل زنا دادن است و آن خُدن حرام است. اما نکاح مستحب است، من حیث هو هو. و هیچکدام ربطی به هم ندارد و ما بخواهیم نکاح را حرام کنیم، علی الظاهر وجهی ندارد. إذا أفضى إلى الاخلال بواجب من تحصيل علم واجب، او ترك حق من الحقوق الواجبة، لذا آن هم مثل همان اشکال من در اینجا هم می آید. بعد مثال دیگر میزنند که اگر نزده بودند، بهتر بود و مطلبشان را گفتند و تمام شد و اما، كالزيادة على الاربع، اگر بیش از چهار زن بگیرد، حرام است. آیا باطل است یا حرام است؟ اگر کسی چهار زن گرفته و حالا میخواهد پنجمی را بگیرد و اگر این پنجمی را بگیرد، این زنش نمیشود. آیا کار حرام به جا آورده است؟. تشریع چیزی است که آن هم ممکن نیست. بدعت میشود، اینکه بگوید اینهارا آخوندها درآوردند و ما قبول نداریم و میخواهیم زن پنجم را بگیریم. بدعت بله و اما اینکه زن پنجم حرام تکلیفی است نه، بلکه حرام وضعی است یعنی زن پنجم را که میگیرد، عقدش باطل است و عقد که باطل است، این تمام شد و حالا ما بگوییم این زن پنجم گرفتن، علاوه بر اینکه حرام وضعی است، حرام تکلیفی هم هست. چرا حرام تکلیفی باشد؟. اصلاً نمیتواند باشد، تا حرام باشد. یک دفعه میگویند زنا نکن، آن میتواند در خارج واقع شود. العیاذبالله در خارج زنا میکند و کار حرام به جا آورده و اما در نکاح اصلاً نمیشود. یعنی اگر نکاح زن پنجم را بکند، این نکاح باطل است. بنابراین حرام تکلیفی نیست و حرام وضعی است. بنابراین نکاح پنجم باطل است و اما نمیشود گفت که حرام است. مگر کسی بخواهد بدعت کند که آن هم گناه بدعت را دارد و گناه نکاح نیست. بدعت در دین گذاشته و در حالی که میدانسته باطل است باز آن کار را کرده که این میشود بدعت و گناه هم هست و کاری به نکاح ندارد. ولی علی کل حالٍ زن پنجم گرفتن حرام نیست بلکه حرام وضعی است و باطل است. به جای اینکه مرحوم سیّد میگویند وقد یَحرُم، باید بگویند و قد یَبطُل. وقتی نکاح پنجم باشد، نکاح باطل میشود و ظهور در حرمت تکلیفی دارد. و قد يحرم كما إذا أفضى إلى الاخلال بواجب من تحصيل علم واجب، او ترك حق من الحقوق الواجبة، كالزيادة على الاربع، و قد يكره، گاهی نکاح مکروه است، كما إذا كان فعله موجباً للوقوع فى مكروه، و قد يكون مباحاً كما إذا كان فى تركه مصلحة معارضة لمصلحة فعله مساوية لها.

[=microsoft sans serif] اگر تحصیل علم مستحب کند، آنگاه نمیتواند نکاح کند. اگر نکاح کند، «ذُبحَ العلمُ في فُرُوجِ النِّساء»، یعنی نمیتواند درس بخواند. حال چه کند؟ مرحوم سیّد میگویند این نکاح مکروه است، حال این کراهتش را از کجا آورده اند؟

[=microsoft sans serif] دو تا مصلحت با هم تعارض کرده است. حال که دو مصلحت با هم تعارض کرده، میشود تظاهم و در تظاهم بین واجبین بگویید تخییر، در تعارض بین مستحبین هم بگویید تخییر. مثلاً بین نماز مغرب و عشا، نمیداند که تسبیحات حضرت زهرا بخواند یا آن چهار رکعت نافله را؛ آنگاه تسبیحات حضرت زهرا را انتخاب کند. ایشان میگویند مکروه است. آیا میشود این را گفت؟

[=microsoft sans serif] مکروه برای چیست. باید یک مصلحت اهمی در مستحب پیدا کند تا آن اهمّ را رها کند و این مهم را بگیرد. آنگاه ممکن است یک حذاذتی پیدا شود و آن هم حذاذت پیدا نمیشود و باز تظاهم بین دو چیز است. اما این فرمایش ایشان که گفتند مکروه است، نمیشود هیچگونه درست کرد. اگر شما آن واجب و حرام را به عنوان عرَضی درست کنید اما این کراهت اینجا را به هیچگونه نمیشود درست کرد. اگر گفته بودند که مصلحتٍ غیر متساویه، باز حرفی بود و خوب است. مثلاً نمیداند تسبیحات حضرت زهرا را بخواند و یا آن نوافل را. آنگاه به دست آورده که تسبیحات حضرت زهرا افضل است، برای اینکه امام صادق (ع) فرموده در نزد من بیش از هزار رکعت نماز است و حالا این نوافل را میخواند یعنی مرجوح را میگیرد و راجع را رها میکند. باز مکروه هم نمیشود اما اسمش را بگذارید مکروه و اما آنجا که متساوی باشد، دیگر نمیشود این را درست کرد. و قد یکره كما إذا كان فعله موجباً للوقوع فى مكروه، اگر این نکاح را بکند، یک کار مکروهی به جا آورده است. مثل اینکه مثلاً مادرش میخواهد این نکاح نکند ولی نهی هم نمیکند و حالا این نکاح مکروه میشود برای اینکه پا گذاشته روی حرف مادرش و برمیگردد به آن محل که آیا آن کار حرام است و یا نکاح حرام است؟

[=microsoft sans serif] باز مثل همان واجب که نمیشود گفت که نکاح مکروه است. و قد يكون مباحاً كما إذا كان فى تركه مصلحة معارضة لمصلحة فعله مساوية لها. مرادم اینجاست. یا تحصیل علم و یا نکاح و با هم هیچ فرقی ندارد و ایشان میگویند مباح است. آیا این مباح است و یا اینکه تظاهم دو مستحب است و هرکدام را که میخواهد انتخاب کند. اگر نکاح کرد، مستحب به جا آورده و اگر هم طلبگی کرد، مستحب به جا آورده و اما اگر طلبگی کرد، مباح به جا آورده و اگر زن گرفت، مباح به جا آورده است. مسلّم است که مباح به جا نیاورده و این تظاهم دو مستحب است و در تظاهم دو مستحب، چون تظاهم است، نمیتواند جمع کند و قهراً هرکدام را که میخواهد انتخاب میکند. یکی را انتخاب میکند و آنکه انتخاب میکند، یک مستحبی به جا آورده است. چنانچه یک مستحبی را هم از دست داده است. کجا میتوانیم پیدا کنیم، مثلاً معنا کنیم و بگوییم مراد مرحوم سیّد اینست که چون مخیّر است آن تخییر یعنی مباح و اسمش را میگذاریم مباح عَرَضی. آیا میشود این را گفت؟

[=microsoft sans serif] اگر زن نخواهد این تحصیل علمش مستحب است و اما اگر زن بخواهد، تحصیل علمش مستحب نیست و نمیشود این را گفت. بلکه باید بگوییم حالا که دَوَران امر است بین اینکه درس بخوانی و یا زنی بگیری، پس هرکدام که میخواهی و اینکه هرکدام را میخواهی یعنی مباح عَرَضی. استحباب ذاتی و مباح عَرَضی. بگوییم مراد مرحوم سیّد مباح عرَضی است یعنی لنگه تخییر.

باب تظاهم است و وقتی تظاهم شد، دو واجب هست، حال کدام را انتخاب کنم، ترجیح ندارد و حالا که ترجیح ندارد پس مخیّری. حال که مخیّری، از وجوب که نمی افتد، واجب را به جا می آورد. در مخیر هم همینطور است، در دوَران امر بین تسبیحات حضرت زهرا و یا نوافل، ترجیحی در کار نیست، پس اگر تسبیحات حضرت زهرا را بخواند، ثواب هزار رکعت نماز را دارد و اگر نوافل را بخواند، مؤمن حسابی میشود و اما بگوییم حالا که تظاهم شد، نمیشود گفت که مباح شد و تسبیحات حضرت زهرا مباح شد و نمیشود تا این اندازه گردن مرحوم سیّد گذاشت. لذا این وقد یکون مباحاً، آنگاه مثال بزنیم به باب تظاهم، مسلّم نمیشود این را درست کرد الاّ اینکه با یک تأویل هایی، مثل باب نذر بگوییم که مرادشان واجب عَرَضی است. مراد آن مکروهشان، آنجا که آن فعل مکروه است، پس به این سرایت کرده است و عَرَضی است و مراد از مباحشان هم مباح عَرَضی است یعنی لنگه تخییر است. اما انصافاً با شأن مرحوم سیّد جور در نمی آید که اینطور تأویل کنیم. و حق مطلب اینست که تا اینجا که آمدیم باید بگوییم که نکاح من حیث أنّه نکاح، استحباب نفسی دارد. و این استحباب نفسی را هیچ چیز نمیتواند از فعلیت بیندازد و هیچکدام از این مثالهای مرحوم سیّد نتوانست اینها را از فعلیت بیندازد و آن یک عنوان برای خودش است و آن یکی هم عنوانی برای خودش است و عنوان نذر غیر از عنوان نکاح است و عنوان نکاح غیر از عنوان نذر است و ما بخواهیم بگوییم که چون عنون نذر اینجا آمده، این نکاح واجب شده و چون گناه اینجا آمده است، پس این کار حرام شده و چون تظاهم در اینجا شده و این نکاح مباح شده، ظاهراً نمیشود گفت.

و خلاصه بحث ما این شد که نکاح، بنابر قول مشهور، مستحب است؛ مطلوب بالذات است. و ما گفتیم این مطلوب بالذات، نمیشود که غیرمطلوب واقع شود.

یارب;671244 نوشت:
این همه همه جا درمورد متعه و شرایطش صحبت میشود چند نفرتا حالا آمدند بگویند خانمها متعه به این معناست و شرایطش هم این است!
واقعاً از شما انتظار نداشتم! خوبه بخدا! خانمها حکم رو نمی پذیرن مقصر ما هستیم که حکم رو توضیح ندادیم!
دیگه چقدر توضیح؟ چقدر روایت؟ چقدر سند؟ چقدر مدرک؟

دقت بفرمایید منظورم مدرک برای

اثبات متعه نیست ، بلکه دقیقاً در راستای فرمایش شماست. یعنی بارها احادیث و روایات و اسناد و دلایل مختلف در چگونگی متعه آورده شده و کامل از منافع متعه برای هر دو گروه زن و مرد توضیح داده شده

یارب;671244 نوشت:
خب اینجا متعه آیا فقط به نفع مرد بود؟!! یا به نفع هر دو!
یا فرض کنید خانمی مطلقه یا بیوه باشد و به ازدواج نیاز داشته باشد و شرایط ازدواج دائم را نداشته باشد ، خب اینجا وقتی مردی او را به عقد موقت خود در می آورد در واقع دارد نیاز های آن زن را نیز برآورده میکند!! اینجا آیا متعه فقط به نفع مردان است یا هر دو!

خیلی عجیبه! ما پدرمون داره در میاد تا همین مسائل رو برای خانمها توضیح بدیم ولی زیر بار نمیرن ، بعد شما اینها رو دارید برای ما توضیح میدید؟! :Gig:

خواهر "یارب" ، میدونید اینکه میفرمایید باید برای خانمها توضیح درست میدادیم معنیش چیه؟
یعنی الان که شما این جملات رو که نقل قول کردم گفتید ، خانمها باید بگن:

اِهههههههه.... واقعاً متعه برای زنان بیوه هم کاربرد داره؟! چه جالب خب ما اینو نمی دونستیم ، اولین باره فهمیدیم! تاحالا فکر میکردیم فقط برای مرد کاربرد داره! اصلاً تقصیر این مردهاست که نیومدن برای ما توضیح بدن! اگه این رو همون اول میگفتن ما هم با جان و دل متعه رو می پذیرفتیم!

آیا واقعاً موضوع به این شکله خواهرم؟! خدا وکیلی اینطوریه؟ یعنی خانمها اینقدر بی اطلاع هستن از شرایط متعه و با همین توضیح شما الان بیدار شدن؟

Serat;671267 نوشت:
این وظیفه مردان متاهل است که جور مجردین را بکشند و جلوی آلوده شدن جامعه به فحشاء رو بگیرند ...

سلام و عرض ادب. متوجه نشدم این جمله را محض مزاح فرمودید یا جدی گفتید. خیلی جالبه بدونید تو بحث ازدواج موقت که جرم نیست و همچنین روسپیگری که جرم محسوب می شه، مردان متاهل درصد بالایی از مشارکت رو به خودشون اختصاص میدن یعنی با افزایش سن جرایم جنسی مردان افزایش پیدا می کنه و این از باب جلوگیری به فحشاء هم نیست بلکه تنوع طلبی و لذت گرایی از اهم دلایل این امره. چون با افزایش سن وضع شخص خوب می شه ماشین، خونه، پول فراهمه و فقط برای فرافکنی این جمله ای که شما فرمودین گفته می شه.

[="Microsoft Sans Serif"][="Blue"]

علی صفا;671270 نوشت:
سلام بنده هم گفتم که صحبتهای جناب سجاد درست بوده اما صحبتهای جناب القیم چی؟ درست نبوده ؟ شاید برای شما و دوستان شفاف نبوده؟

سلام
شما دو نحوه بیان زیر را مقایسه کنید:

بیان اول
1-نهی از منکر یکی از فرایض و واجبات الهی است که در قرآن و روایات به آن فراوان تاکید شده و سلامت جامعه دینی به امر به معروف و نهی از منکر است امام حسین هدف از قیامش را امر به معروف و نهی از منکر می داند و امر به معروف و نهى از منكر به قدرى مهم است كه انجام آن معیار امتیاز امّت‏ هاست بنا بر قرآن «كنتم خیر امّة»

بیان دوم
2-هر چند که نهی از منکر می تواند مطلوب باشد اما برای وجوب آن شرایط مهمی در فقه وجود دارد و همچنین در صورت حاصل شدن شرایط حکم اولیه آن وجوب است و بنا بر حکم ثانویه می تواند حرام شود و یا حتی تبدیل به مکروه شود همچنین مراجع تقلید می توانند در شرایطی فتوا به حرمت نهی از منکر بدهند و در آنصورت نباید نهی از منکر انجام داد همچنین اگر واجبی مثل نهی از منکر بخواهد به واجب مهم دیگری صدمه بزند باید با تشخیص موضوع نهی از منکر را ترک نمود.

هر دو مطلب صحیحی را بیان می کنند اما بیان اول بیان صریح است و بیان دوم را که می توان در مورد هر حکمی به کار برد (که جناب سجاد در مورد ازدواج موقت به کار بردند و بنده اینجا در مورد نهی از منکر) اصل آن صحیح می باشد اما در آن نویسنده سعی می کند به جای تمرکز روی اصل آن روی حواشی تمرکز کند به جای تمرکز روی فواید و اهمیت حکم،تفاوت بیان بنده و جناب سجاد در همین است که به ایشان هم توضیح دادم که بیان بنده همانند بیان روایات صریح است.

الدین القیم;671284 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]
سلام
هر دو مطلب صحیحی را بیان می کنند اما بیان اول بیان صریح است و بیان دوم را که می توان در مورد هر حکمی به کار برد (که جناب سجاد در مورد ازدواج موقت به کار بردند و بنده اینجا در مورد نهی از منکر) اصل آن صحیح می باشد اما در آن نویسنده سعی می کند به جای تمرکز روی اصل آن روی حواشی تمرکز کند به جای تمرکز روی فواید و اهمیت حکم،تفاوت بیان بنده و جناب سجاد در همین است که به ایشان هم توضیح دادم که بیان بنده همانند بیان روایات صریح است.

:hamdel:به نام خدا:hamdel:
سلام
درسته نحوه ی بیان جناب کارشناس برای خود من هم جالب بود.حس کردم طوری بیان کردند که نظر مثبت دو طرف رو جلب کنند.
ولی در یکی از تاپیک ها جناب حامی صراحتا حکم را بیان می کردند که همانجا هم کاربران خانم کاملا با ایشان مخالفت کردند.

این همه مقایسه انجام دادین
منم یه مقایسه کوچولو انجام بدم
( کاملا عقلانی )
بحث شیرین ازدواج
توی تهران یک سوم ازدواج ها به طلاق منجر میشه ( امار رسمی )
خب چرا یه عده نمیان بگن ازدواج نکنید تو شهر تهران ؟ اصلا چرا ازدواج کنیم وقتی احتمال طلاق سی درصده ؟ ریسک بزرگیه
کمتر ادم عاقلی این ریسکو قبول میکنه
اصلا این ازدواج چیه خدا حلالش کرده ؟
این ازدواج چیه وسیله هوس رانی مردا و زنا شده ؟ بنیان خانواده رو نابود کرده
چقدر بچه ها یتیم شدن
چقدر مردا افتادن زندان واسه مهریه ( دو هزار مرد ) اونایی هم که نیوفتادن دارن قسطی میدن :nishkhand:
چقدر خانما ضربه روحی دیدن
اصلا این ازدواج دید دختر و پسر را به هم بد میکنه
........
این بود تحلیل کارشناسی بنده

یارب;671244 نوشت:
بنده حقیر اگر زمانی زنده بودم و در آینده فرزندانی داشتم که خواستم تربیتشان کنم و فرض در این مورد خواستم به آنها آموزش دهم از یک طرف به دخترم یاد میدهم که باید تسلیم احکام الهی باشی و با ازدواج مجدد شوهر نباید مخالفت کنی و باید با یک دید الهی به آن نگاه کرد که قطعا در آن خیری برای زنان است وباید در زندگی صبر و گذشت داشته باشی که به رضایت و خشنودی خداوند نزدیک تر است وهیچ چیزی را برای خودت نخواهی زیرا خداوند هیچ جیزی را تمام و کمال برای تو نمیخواهد و دوست دارد از آنچه داری به دیگران نیز هدیه کنی حتی اگر آن چیز محبت همسرت از راه مشروع باشد!

از آن طرف به پسرم یاد میدهم هرچند خداوند این حکم را برای تو حلال نموده اما سعی کن تا واجب نشده آن را انجام ندهی و قطعا بدان محبتی که به همسرت داری در نزد خداوند متعال محفوظ خواهد بود و به خاطر گذشتی که کردی به درگاه الهی ماجور خواهی ماند و راه سعادت برای تو اینگونه هموار تر خواهد بود

بسیار نکات خوبی می فرمایید و من هم موافقم. فقط انشاالله حواستون هست که به دختر گلتون دارید حکم شرعی رو آموزش میدید و به پسر شاخ شمشادتون صرفاً دارید توصیه می کنید؟ (این دو تا هم سنگ یکدیگر نیستن)

یعنی اگر دختر شما حرفتون رو گوش کرد ، داره به وظیفهء شرعیش عمل میکنه ، اما اگر پسرتون به حرفتون گوش کرد ، وظیفه ای نداره و داره در حق زنش لطف میکنه

Reza-D;671280 نوشت:
واقعاً از شما انتظار نداشتم! خوبه بخدا! خانمها حکم رو نمی پذیرن مقصر ما هستیم که حکم رو توضیح ندادیم!
دیگه چقدر توضیح؟ چقدر روایت؟ چقدر سند؟ چقدر مدرک؟

دقت بفرمایید منظورم مدرک برای اثبات متعه نیست ، بلکه دقیقاً در راستای فرمایش شماست. یعنی بارها احادیث و روایات و اسناد و لایل مختلف در چگونگی متعه آورده شده

سلام علیکم
از شما کاربر گرامی و محترم به خاطر مطالب خوبتان سپاسگزارم

خیر بزرگوار!! منظور بنده این بود که چرا تا کنون کمتر افراد آمده اند از ریشه این موضوع را مباحثه کنند!یعنی اول کامل در مورد متعه و انواع متعه و شرایط آن توضیح دهند بعد تمام این مثالهایی که شما و بزرگوران دیگر زدید را بزنند!!
بک بار دیگر مطلب حقیر را بخوانید

یارب;671244 نوشت:
این همه همه جا درمورد متعه و شرایطش صحبت میشود چند نفرتا حالا آمدند بگویند خانمها متعه به این معناست و شرایطش هم این است! اینجاها واجب میشود و اینجاها مستحب ، پس حواستان باشد در این مواقع اگر همسرتان خواست متعه کندحق ندارید مخالفت کنید و در این مواقع مکروه و حرام است که در این جاها میتوانید همسرتان را از انجام متعه منع کنید و اورا امربه معروف کنید، حال اگر پذیرفت که هیچ ، اگر هم نپذیرفت دیگر شما به تکلیفتان عمل کردید( دقت کنید نهی زن اینجا از سر غیرت و حسادت و چه چه نیست ! از جهت نهی از منکر است!!)
و در ادامه هم بگویید ....

شما بزگواران در ادامه را زیاد توضیح دادید ، خیلی مثال آوردید که بسیار هم عالی بوده است ،اجرکم عندالله ،اما بنده احساس کردم باید از اصل توضیخ داده شود بعد شروع کنیم این مثال هارا آوردند وگرنه بنده بارها مثالهای شمارا خوانده ام و مثال زن مطلقه را هم شبیه مثال شما آوردم که بگویم شما ها در ادامه این توضیحات را میدهید اما شاید اگر اصل توضیح داده شود بهتر است (روال توضیح را نوشتم نه اینکه بگویم مثالهای شما خوب نیست یا توضیحاتتان بد است!) ، و بنده نگفتم اگر خانمها حکم را نمیپذیرند تقصیر شماهاست ،گفتم شاید به این دلیل است که هنوز نمیدانند دقیقا متعه چیست و شرایطش چیست !!

بنده حقیر نمیدانم تا کنون کسی در مورد متعه واجب و مستحب و مکروه و حرام توضیح داده بود؟! ( به جز مطلبی که دقایقی پیش جناب الدین القیم لطف نمودند و آوردند یا نه !) این همه میگوییم شرایط متعه! کسی گفته شرایط چیست؟ شما بیایید شرایط را بگویید شاید اصلا شرایطی وجود نداشته باشد که زن بتواند مخالفت کند!! شاید هم وجود داشته باشد!!

حال متوجه منظور بنده شدید؟!

بنده چند تا سوال پرسیدم که اگر آنها پاسخ داده شود خیلی مطالب روشن میشود و به نوعی برافراد حجت تمام میشود ، حال اینکه کسی بپذیرد یا نپذیرد تقصر شما نیست!! اینجا هم ما موظفیم آنچه حق است را بیان کنیم ، مقلب القلوب خداوند است ، دیگر پذیرفتن یا نپذیرفتن افراد با خدا!!

اگر از اصل و ریشه مطلبی بیان شود شک شبه ای برای گرفتن بهانه باقی نخواهد ماند

یازهرا(س)

کنجکاو بی گناه;671294 نوشت:
این همه مقایسه انجام دادین
منم یه مقایسه کوچولو انجام بدم
( کاملا عقلانی )
بحث شیرین ازدواج
توی تهران یک سوم ازدواج ها به طلاق منجر میشه ( امار رسمی )
خب چرا یه عده نمیان بگن ازدواج نکنید تو شهر تهران ؟ اصلا چرا ازدواج کنیم وقتی احتمال طلاق سی درصده ؟ ریسک بزرگیه
کمتر ادم عاقلی این ریسکو قبول میکنه
اصلا این ازدواج چیه خدا حلالش کرده ؟
این ازدواج چیه وسیله هوس رانی مردا و زنا شده ؟ بنیان خانواده رو نابود کرده
چقدر بچه ها یتیم شدن
چقدر مردا افتادن زندان واسه مهریه ( دو هزار مرد ) اونایی هم که نیوفتادن دارن قسطی میدن :nishkhand:
چقدر خانما ضربه روحی دیدن
اصلا این ازدواج دید دختر و پسر را به هم بد میکنه
........
این بود تحلیل کارشناسی بنده

:Kaf: :Kaf: :Kaf:
بستگی داره ازدواج تو شرایطی باشه که با خواسته های ما جور باشه یا نه. اگر جور نباشه ، شک نکن که دقیقاً همین تعابیر درموردش استفاده میشه. شاید دوستان فکر کنن دارم طعنه میزنم ، ولی عین حقیقته. الان بحث ازدواج سفید بصورت بسیار پنهان و نامحسوس داره جا باز میکنه و دلایل کسانی که به این نوع ازدو آوردن دقیقاً همین دلایلی هست که شما گفتید

یه بار توی یه جمع فامیلی بودیم و صحبت چادر بود. یکی از خانمهای فامیل گفت:
من چادر رو قبول دارم اما می دونید من چرا چادر نمی پوشم؟ چون چادری هایی رو دیدم که چادر سرشونه اما هزارتا خلاف میکنن!

منم پر رو بهش گفتم:
بنده هم مانتویی های زیادی زو دیدم که مانتو تنشونه اما هزارتا خلاف میکنن. حالا جسارتاً می خواید از این به بعد مانتو هم نپوشید؟! :Moteajeb!:

کلاً وقتی صحبت از احکام دینی باشه ، یکی از مهمترین دلایل مخالفت اینطور بیان میشه که:
از این حکم سوء استفاده شده پس نباید استفاده بشه :Narahat:

اما به مباحث اجتماعی که معمولاً برگرفته از غربه که میرسه ، حتی اگه هزاران نفر از اون موضوع سوء استفاده کنن می بینیم مردم باز هم انجامش میدن و اگر دلیلش رو بپرسی ، اول یه ژست میگیرن بعد پاسخ میدن:
اونها بد استفاده میکنن؟ خب تو به اونها چکار داری؟ شما درست استفاده کن عزیزم :taeed:

علی صفا;671290 نوشت:
ولی در یکی از تاپیک ها جناب حامی صراحتا حکم را بیان می کردند که همانجا هم کاربران خانم کاملا با ایشان مخالفت کردند.

حالا که اسم جناب حامی دام ظله آمد یک نقل قول از ایشان انجام دهیم متناسب با بحث
حامی;671290 نوشت:
خیلی از خانم ها از ازدواج متعدد و منقطع ایراد می گیرند ولی امان از نیاز
خانمی در مشاوره تلفنی گفت ازدواج موقت کردم ....گفتم شما به عنوان یک خانم این نوع ازدواج را می پسندید آخه خیلی از خانم ها نمی پسندند
گفت: خطاب من به او خانم ها:
سیر از گشنه خبر نداره

ای سیر تو را نان جوین خوشش ننماید
معشوق من است آن که به نزد تو زشت است.

Reza-D;671295 نوشت:
اما اگر پسرتون به حرفتون گوش کرد ، وظیفه ای نداره و داره در حق زنش لطف میکنه

چون میتواندبه این توصیه عمل نکند !! قبلش حکم را یادش میدهم ان شاءالله ، اما متعه برایش حرام نیست که بنده کلا او را نهی کنم!! بلکه سعی میکنم اورا به به یک امر افضل توصیه کنم،اما در مورد دخترم بایداو را امر به واجب کنم!زیرا پذیرش این حکم برای او واجب است !! (البته این روش عقیده شخصی بنده است و ممکن است اشتباه باشد )

یازهرا(س)

یارب;671305 نوشت:
چون میتواندبه این توصیه عمل نکند !! قبلش حکم را یادش میدهم ان شاءالله ، اما متعه برایش حرام نیست که بنده کلا او را نهی کنم!! بلکه سعی میکنم اورا به به یک امر افضل توصیه کنم،اما در مورد دخترم بایداو را امر به واجب کنم!زیرا پذیرش این حکم برای او واجب است !! (البته این روش عقیده شخصی بنده است و ممکن است اشتباه باشد )

من خودم به اون حرف اعتقاد ندارم. اصلاً از نظر من مرد و زنی که بخوان بر مبنای قوانین با هم زندگی کنن ، همون بهتر که زندگی نکنن (نظر شخصی)

اما بارها این حرف رو از خانمها شنیدم که:
اگر ما مهریه رو نمی گیریم داریم در حق مردها لطف می کنیم
اگر کارهای خونه رو می کنیم داریم در حق مردها لطف می کنیم
اگر برای شیردادن به بچه مزد نمی گیریم داریم به مردها لطف می کنیم

من هم اون مطلب رو خطاب به تمام خانمها گفتم که فکر نکنن ما حواسمون نیست
بله خانم "یارب" خواهر گرامی. یکی از خصوصیات ما مردها اینه که کمتر اونچه که توی دلمونه به زبون میاریم و فقط خدا میدونه که مدتیه تو دل ماها چی داره میگذره..... بماند.....

[="Tahoma"]احادیثی در باره متعه از رساله ازدواج موقت شیخ مفید:

1 _ عن أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه، عن أبیه، عن سعد بن عبد الله، عن أحمد بن محمد بن عیسی، عن ابن أبی عمیر، عن هشام بن سالم، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: یستحب للرجل أن یتزوج المتعة و ما احب للرجل منکم أن یخرج من الدنیا حتی یتزوج المتعة و لو مرة.
امام صادق علیه­السلام فرمودند: مستحب است بر هر کس که متعه (ازدواج موقت) کند و دوست ندارم که فردی از شما از دنیا برود، مگر اینکه یک مرتبه هم شده متعه کند.

2 _ و بهذا الاسناد عن ابن عیسی المذکور عن بکر بن محمد، عن الصادق علیه السلام حیث سئل عن المتعة فقال: أکره للرجل أن یخرج من الدنیا و قد بقیت خلة من خلال رسول الله صلی الله علیه و آله سلم لم تقض.
از امام صادق علیه­السلام درباره متعه (ازدواج موقت) سؤال شد. حضرت فرمودند: دوست ندارم فردی از شما از دنیا برود و این سنت پیامبر صلی­الله علیه و آله را عمل نکرده باشد.

3 _ و بالاسناد عن ابن عیسی، عن ابن الحجاج، عن العلا، عن محمد ابن مسلم، عن أبی عبد الله علیه السلام أنه قال لی: تمتعت؟ قلت: لا، قال: لا تخرج من الدنیا حتی تحیی السنة.
محمد بن مسلم گفت: امام صادق علیه­السلام به من فرمودند: آیا تا به حال متعه (ازدواج موقت) کرده­ای؟ عرض کردم: نه، حضرت فرمود: از دنیا نروی تا اینکه سنت پیامبر صلی­الله علیه و آله را عمل کرده باشی.

4 _ و بهذا الاسناد عن أحمد بن محمد، عن ابن أشیم، عن مروان بن مسلم عن إسماعیل بن الفضل الهاشمی قال: قال لی أبو عبد الله علیه السلام: تمتعت منذ خرجت من أهلک؟ قلت: لکثرة من معی من الطروقة أغنانی الله عنها قال: و إن کنت مستغنیا فإنی احب أن تحیی سنة رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم.
اسماعیل هاشمی گفت: امام صادق علیه­السلام به من فرمودند: آیا از وقتی که از کنار همسر خود بیرون آمده­ای متعه (ازدواج موقت) کرده­ای؟ عرض کردم: به جهت دوستان و همراهانی که با من هستند [و من با آنها سرگرمم] خداوند مرا از متعه بی­نیاز کرده است، حضرت فرمودند: اگر چه بی­نیاز هستی؛ اما من دوست دارم که سنت پیامبر اکر م صلی­الله علیه و آله را زنده بدارید.


5 _ و بالاسناد عن أحمد بن محمد بن خالد، عن سعد بن سعد، عن إسماعیل الجعفی قال: قال أبو عبد الله علیه السلام یا إسماعیل تمتعت العام؟ قلت: نعم، قال: لا أعنی متعة الحج، قلت: فما؟ قال: متعة النساء، قال قلت: فی جاریة بربریة فارهة قال: قد قیل یا إسماعیل تمتع بما وجدت و لو سندیة.
اسماعیل جعفی می­گوید: امام صادق علیه­السلام به من فرمودند: ای اسماعیل امسال متعه داشتی؟ عرض کردم بله، حضرت فرمودند: مقصودم حج تمتع نیست. عرض کردم: پس مقصود شما چیست؟ حضرت فرمودند: متعه و ازدواج موقت را می­گویم. عرض کردم: اگر دختری بربری و جوان باشد چه طور؟ حضرت فرمودند: حرف گفته شد، ای اسماعیل صیغه کن با هر چه که یافتی اگر چه زن سندی باشد.

6 _ و بهذا الاسناد عن أحمد بن محمد بن عیسی، عن علی بن أبی حمزة البطاینی، عن أبی بصیر قال: دخلت علی أبی عبد الله علیه السلام فقال: یا أبا محمد تمتعت منذ خرجت من أهلک بشئ من النساء؟ قال: لا، قال: و لم؟ قلت: ما معی من النفقة یقصر عن ذلک، قال: فأمر لی بدینار و قال: أقسمت علیک إن صرت إلی منزلک حتی تفعل، قال: ففعلت.
ابی بصیر می­گوید: خدمت امام صادق علیه­السلام رسیدم، حضرت از من سؤال فرمودند: آیا از وقتی که از کنار همسرت بیرون آمده­ای صیغه کرده­ای؟ عرض کردم: نه، حضرت فرمود: برای چه؟ عرض کردم: پولم کم بود و به این کار نمی­رسید. حضرت مقدار پولی را امر کرده، به من دادند و مرا قسم داده که به منزل نروی مگر اینکه به صیغه عمل کرده باشی، ابن بصیر گفت: همین کار را کردم.

7 _ و بهذا الاسناد عن أحمد بن محمد بن عیسی، عن محمد بن الحسن، عن محمد بن عبد الله، عن صالح بن عقبة، عن أبیه، عن الباقر علیه السلام قال: قلت: للتمتع ثواب؟ قال: إن کان یرید بذلک الله عزوجل وخلافا لفلان لم یکلمها کلمة إلا کتب الله له حسنة، وإذا دنا منها غفر الله له بذلک ذنبا، فإذا اغتسل غفر الله له بعدد ما مر الماء علی شعره، قال: قلت: بعدد الشعر؟ قال: نعم بعدد الشعر.
عقبه می­گوید: از امام باقر علیه­السلام سؤال کردم: متعه و ازدواج موقت کردن ثواب دارد؟ حضرت فرمودند: اگر به نیت رضای خدا و مخالفت با فلان [عمر] باشد، بله، هیچ حرفی با او نمی­گوید مگر برای او حسنه­ای نوشته می­شود. وقتی با او هم­آغوش می­شود. خدا برای آن کار، گناهش را می­آمرزد. وقتی غسل می­کند خدا گناهانش را به عدد موهایی که آب بر آن ریخته می­شود می­آمرزد عرض کردم: به عدد موهای بدنش؟! فرمود: بلی، به عدد موهایی که در بدن دارد.

8 _ و بهذا الاسناد، عن أحمد بن محمد بن الحسن، عن موسی بن سعدان عن عبد الله بن القاسم، عن عبد الله بن سنان، عن الصادق علیه السلام قال: إن الله عزوجل حرم علی شیعتنا المسکر من کل شراب، وعوضهم عن ذلک المتعة.
عبدالله بن سنان می­گوید: امام صادق علیه­السلام فرمودند: خدا شراب و مسکرات را بر شیعیان ما حرام کرده، در عوض آنها، متعه را برای آنها قرار داده است.

9 _ و بهذا الاسناد، عن أحمد بن علی ( کذا ) عن الباقر علیه السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: أسری بی إلی السماء لحقنی جبرئیل فقال: یا محمد إن الله عزوجل یقول: إنی قد غفرت للمتمتعین من النساء.
از امام باقر علیه­السلام است که رسول خدا صلی­الله علیه و آله فرمودند: وقتی خدا مرا به آسمان بالا برد جبرئیل با من بود و او به من گفت: ای محمد، خدا می­فرماید: متعه کنندگان مورد غفران و آمرزش من هستند.

10 _ و بهذا الاسناد، عن أحمد بن محمد، عن موسی بن علی بن محمد الهمدانی، عن رجل سماه، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: ما من رجل تمتع ثم اغتسل إلا خلق الله من کل قطرة تقطر منه سبعین ملکا یستغفرون له إلی یوم القیامة ویلعنون متجنبها إلی أن تقوم الساعة، وهذا قلیل من کثیر فی هذا المعنی.
موسی همدانی از فردی که نام آن را برد نقل می­کند که: امام صادق علیه­السلام فرمودند: هیچ متعه (ازدواج موقت) کننده­ای نیست، مگر اینکه وقتی غسل می­کند، خدا برای هر قطره آبی که بر او می­ریزد، هفتاد فرشته می­آفریند که تا روز قیامت برای او استغفار کنند و بر کسی که مانع ازدواج موقت شد و از آن جلوگیری کرد، لعنت بفرستند. تازه این قدری از ثواب متعه (ازدواج موقت) و گناه مانع آن می­باشد.

[="Tahoma"] 11 _ و بهذا الاسناد، عن ابن قولویه، عن محمد بن یعقوب، عن محمد ابن یحیی، عن أحمد بن محمد، عن علی بن الحکم، عن بشر بن حمزة، عن رجل من قریش قال: بعثت إلی ابنة عمة لی لها مال کثیر: قد عرفت کثرة من یخطبنی من الرجال ولم ازوجهم نفسی وما بعثت إلیک رغبة فی الرجال غیر أنه بلغنی أن المتعة أحلها الله فی کتابه وسنها رسول الله صلی علیه وآله وسلم فی سنته فحرمها عمر فأحببت أن اطیع الله ورسوله وأعصی عمر فتزوجنی متعة، فقلت لها: حتی أدخل علی أبی جعفر علیه السلام فأستشیره. فدخلت فاستشرته فقال: افعل.
بشر بن همزه می­گوید: در زمان امام باقر علیه­السلام یکی از رجال قریش به من گفت: دختر عموی من که دارای مال بسیار بود دنبال من فرستاده، پیام داد: که تو می­دانی چقدر برای من خواستگار آمده و من همه را جواب رد داده­ام، زیرا نیازی به ازدواج ندارم، اما شنیده­ام که خدا متعه (ازدواج موقت) و ازدواج موقت را در کتاب خود حلال دانسته و پیامبر اکرم صلی­الله علیه و آله آن را جزء سنت خود قرار داده است، اما عمر از آن جلوگیری کرده و حرام دانسته و من می­خواهم صیغه تو شوم تا در این عمل اطاعت خدا و رسول کرده و با عمر مخالفت کرده باشم، به او گفتم: اجازه بده، خدمت امام باقر علیه­السلام برسم و از او سؤال کنم. خدمت حضرت رسیده، مشاوره کردم، حضرت فرمود: قبول کن و عمل کن.

12 _ و بهذا الاسناد إلی ابن یعقوب، عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن محبوب، عن علی السائی قال: قلت لابی الحسن علیه السلام إنی کنت أتزوج المتعة فکرهتها وسئمتها ( وتشأمت بها ن ل ) فأعطیت الله عزوجل عهدا بین الرکن والمقام وجعلت علی کذا نذرا وصیاما أن لا أتزوجها ثم إن ذلک شق علی وندمت علی یمینی ولم یکن بیدی من القوة ما أتزوج فی العلانیة قال: فقال لی: عاهدت الله أن لا تطیعه والله لئن لم تطعه لتعصینه.
علی سائی می­گوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم من متعه می­کردم و از این کار خسته شدم، بدم آمد، زشت می­دیدم، از این رو با خدای خودم بین رکن و مقام عهد کردم و نذر بستم که دیگر ازدواج موقت نکنم و اگر رغبت پیدا کردم فلان قدر مال بدهم و روزه بگیرم. ولی بعد پشیمان شدم؛ زیرا برایم سخت شد. برای این که وضعم جوری نبود که بتوانم همسر اختیار کنم، حضرت فرمودند: با خدا عهد کرده­ای که اطاعتش نکنی؟ به خدا قسم اگر اطاعتش نکنی معصیت کار خواهی بود.
[یعنی عهد و نذر تو باطل است؛ زیرا عمل به نذر و عهد باید از ترک آن ترجیح داشته و بهتر باشد یا حداقل نباید مرجوح و گناه باشد و این نذر، تو را به گناه می­اندازد و لذا عمل به آن نذر لازم نیست.]

13 _ و روی بإسناده إلی ابن قولویه، عن علی بن حاتم، عن أحمد بن إدریس، عن أحمد بن محمد بن عیسی، عن السری، عن الحسن بن علی بن یقطین قال: قال أبو الحسن موسی بن جعفر علیه السلام: أدنی ما یجزی من القول أن یقول: أتزوجک متعة علی کتاب الله وسنة نبیه صلی علیه وآله وسلم بکذا وکذا إلی کذا.
حسن بن علی بن یقطین می­گوید: امام موسی بن جعفر علیه السلام فرمودند: کوتاه ترین عبارت عقد ازدواج موقت این است که مرد به زن بگوید: «اتزوجک متعة علی کتاب الله و سنة نبیه بکذا و کذا الی کذا» یعنی مرد بگوید: آیا به عقد ازدواج موقت من درمی آیی به حکم کتاب خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله به فلان مبلغ و فلان مدت؟ و زن بگوید: بله کافی است. [اگر خود زن و مرد بخواهند صیغه ازدواج موقت را بخوانند بعد از آن که مدت و مهر را معین کردند چنانچه زن بگوید: «زوجتک نفسی فی المدة المعلومة علی المهر المعلوم» بعد بدون فاصله مرد بگوید: «قَبِلْتُ» صحیح است]

14 _ و بالاسناد إلی أحمد بن محمد بن عیسی، عن رجاله مرفوعا إلی الائمة علیهم السلام منهم محمد بن مسلم قال: قال أبو عبد الله علیه السلام: لا بأس بتزویج البکر إذا رضیت من غیر إذن أبیها. وجمیل بن دراج حیث سأل الصادق علیه السلام عن التمتع بالبکر قال: لا بأس أن یتمتع بالبکر ما لم یفض إلیها کراهیة العیب علی أهلها.
محمد بن مسلم می­گوید: امام صادق علیه السلام فرمودند: عیب ندارد اگر دختر باکره را بدون اجازه ولی صیغه کنی به شرطی که خود او راضی باشد. امام صادق علیه السلام در جواب جمیل بن دراج که سؤال کرده بود: آیا می­شود دختر باکره را صیغه کرد؟ حضرت فرمودند: اشکال ندارد ولی مواظب باشی بر او دخول نکنی زیرا عیب بر او و قوم او می باشد.

15 _ و بالاسناد، عن أحمد بن محمد بن عیسی رواه عن ابن محبوب، عن جمیل بن دراج، عمن رواه، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: لا یکون متعة إلا بأمرین أجل مسمی وأجر مسمی.
امام صادق علیه السلام فرمودند: عقد ازدواج موقت واقع نمی شود مگر به دو چیز، به تعیین اجرت و تعیین مدت.

16 _ و عن محمد بن مسلم الثقفی، عن أبی عبد الله علیه السلام حیث سأله کم المهر فی المتعة؟ قال: ما تراضیا علیه إلی ما شاءا من الاجل.
محمد بن مسلم ثقفی نقل می کند: وقتی از امام صادق علیه السلام سؤال شد: مقدار مهر در ازدواج موقت چقدر باید باشد؟ حضرت فرمودند: هر چه که هر دو به آن راضی شوند و به هر مقدار مدتی که خود قرار گذاشته باشند.

17 _ و عن محمد بن نعمان الاحول قال: قلت لابی عبد الله علیه السلام: ما أدنی ما یتزوج به المنمتع؟ قال: بکف من بر.
محمد بن نعمان احول می گوید: از امام صادق علیه السلام سؤال کردم: کمترین چیزی که می شود مبلغ مهر باشد چقدر است؟ حضرت فرمودند: حتی یک کف دست گندم هم می شود مهر باشد.

18 _ و عن هشام بن سالم، عن الصادق علیه السلام عن الادنی فی المتعة، قال: سواک یعض علیه.
هشام بن سالم از امام صادق علیه السلام آورده است که: چیز کمی مثل چوب مسواک را هم می شود مهر قرار داد.

19 _ و عن أبی بصیر عن الصادق علیه السلام فی المتعة یجزیها الدرهم فما فوقه.
ابی بصیر از امام صادق علیه السلام نقل می کند: مهر متعه می تواند به مقدار یک درهم و بالاتر باشد.

20 _ و عن أبی بصیر عنه علیه السلام کف من طعام أو دقیق أو سویق أو تمر.
ابی بصیر از امام صادق علیه السلام نقل می کند: مهر متعه می تواند مشتی گندم یا آرد یا خمیر یا خرما باشد.

[="Tahoma"] 21 _ و عن ابن بکار، عن أبی عبد الله علیه السلام فی الرجل یلقی المرأة فیقول لها تزوجینی نفسک شهرا ولا یسمی الشهر بعینه، ثم یمضی فبلغها بعد سنین فقال: له شهره إن کان سماه فان لم یکن سماه فلا سبیل له علیها.
ابن بکار از امام صادق علیه السلام سؤال می کند درباره مردی که به زنی می گوید: یک ماه خود را به صیغه من درآور و زن قبول می کند. بعد از چند سال که از آن گفتگو گذشته دوباره زن را می بیند. آیا می تواند آن یک ماه را که معین نکرده بودند بدون عقد مجدد همان ایام به حساب آورند؟ حضرت فرمودند: اگر مقصود از آن یک ماه همان چند سال بعد بوده درست است و اگر آن یک ماه را معین نکرده باشند عقد درست نیست. [یعنی مدت عقد باید در هنگام خواندن عقد معلوم باشد]

22 _ و عن ابن قولویه، عن علی بن حاتم، عن أحمد بن إدریس، عن ابن عیسی، عن ابن محبوب، عن محمد بن الفضل، عن الحارث بن المغیرة أنه سأل أبا عبد الله علیه السلام: هل یجزی فی المتعة رجل وامرأتان؟ قال: نعم ویجزیه رجل واحد وإنما ذاک لمکان البراءة ولئلا تقول فی نفسها هو فجور.
حارث بن مغیره از امام صادق علیه السلام سؤال می­­ کند: آیا شاهد در عقد ازدواج موقت یک مرد و دو زن کافی است. حضرت فرمودند: بله، یک مرد هم شاهد عقد باشد کافی است. و این برای آن است که زن از موضع اتهام خود را دور بداند و پیش خود نگوید که این گناه است. [اصلا در عقد ازدواج موقت شاهد لازم نیست و لذا امام یک شاهد مرد را کافی دانسته و آن را هم برای آرامش روان زن لازم می دانند و لزوم شاهد یک حکم شرعی نیست]

23 _ و بهذا الاسناد، عن أحمد بن محمد بن عیسی، عن علی بن الحکم و محسن، عن أبان، عن زرارة، عن حمران، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: قلت: أتزوج المتعة بغیر شهود؟ قال: لا، إلا أن تکون مثلک.
حمران می گوید: از امام صادق علیه السلام سؤال کردم: آیا صیغه متعه را بدون شاهد و دو نفری زن و مرد میان خود می توانند بخوانند؟ حضرت فرمودند: نه مگر افرادی مثل تو باشند. [افرادی مثل تو باشند؛ یعنی: مؤمن، متقی و مواظب حلال و حرام باشند و این را هم برای احراز از فتنه، تهمت و گرفتاری می فرمایند و گرنه حتی در عقد دائم هم شاهد مستحب است چه برسد به عقد موقت]

24 _ و عن ابن قولویه، عن أبیه، عن سعد، عن ابن عیسی، عن محمد ابن خالد، عن القاسم بن عروة، عن عبد الحمید، عن محمد بن مسلم فی المتعة قال: لیس من الاربع لانها لا تطلق ولا ترث.
در ازدواج موقت طلاق لازم نیست، به محض تمام شدن مدت از همدیگر جدا می­شوند.
زن به عقد ازدواج موقت جزء چهار زن عقد دائم نمی باشد؛ زیرا متعه ارث و طلاق ندارد.

25 _ و عن حماد بن عیسی قال: سئل الصادق علیه السلام عن المتعة هی من الاربعة؟ قال: لا و لا من السبعین.
حماد بن عیسی از امام صادق علیه السلام سؤال می کند: آیا صیغه جزء چهار زن می باشد؟ حضرت فرمودند: نه از چهار حساب می شود و نه از هفتاد تا [یعنی عقد موقت عدد ندارد]

26 _ و عن أبی بصیر أنه ذکر للصادق علیه السلام المتعة هل هی من الاربع؟ فقال: تزوج منهن ألفا.
ابی بصیر می گوید: از امام صادق علیه السلام سوال کردم: آیا متعه از چهار زنی است که مرد می تواند بگیرد؟ حضرت فرمودند: هزار تا زن را هم در یک زمان می توانی به ازدواج موقت خود دربیاری.

27 _ و عن عمر بن اذینة قال: قلت لابی عبد الله علیه السلام.... و البزنطی، عن أبی الحسن علیه السلام أنها من الاربع.
در روایتی از امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام آمده که: از چهار تا می باشد؛ ولی این روایت حمل به تقیه می شود؛ زیرا کثرت روایات به حد تواتر است و یقین آور است.

28 _ و عن محمد بن فضل، عن أبی الحسن علیه السلام فی المرأة الحسناء الفاجرة هل یجوز للرجل أن یتمتع بها یوما أو أکثر؟ قال: إذا کانت مشهورة بالزنا فلا یتمتع بها و لا ینکحها.
محمد بن مفضل از امام کاظم علیه السلام سوال کرد: آیا می شود زن زیبا که فاجره و زانی است را یک روز یا دو روز صیغه کرد؟ حضرت فرمودند: اگر مشهور به زنا است آن را متعه نکن و با او ازدواج نکن.

29 _ و عن الحسن بن جریر قال: سألت أبا عبد الله علیه السلام فی المرأة تزنی علیها أیتمتع بها؟ قال: أرأیت ذلک؟ قلت: لا، ولکنها ترمی به قال: نعم یتمتع بها علی أنک تغادر و تغلق بابک.
حسن بن جریر می گوید: از امام صادق علیه السلام سوال کردم: آیا با زن زناکار می شود ازدواج موقت کرد؟ حضرت فرمودند: خودت دیدی که زنا می دهد؟ گفتم نه، مردم می گویند، حضرت فرمودند: عیبی ندارد، می توانی آن را صیغه کنی؛ ولی او را حفظ کن، ببر در خانه در را به روی او ببند.

30 _ و عن الحسن أیضا، عن الصادق علیه السلام فی المرأة الفاجرة هل یحل تزویجها؟ قال: نعم، إذا هو اجتنبها حتی تنقضی عدتها باستبراء رحمها من ماء الفجور فله أن یتزوجها بعد أن یقف علی توبتها.
حسن می گوید: از امام صادق علیه السلام سوال کردم: آیا جایز است با زن فاجره ازدواج کرد؟ حضرت فرمود: بله، به شرط اینکه مانع شوی از گناه و نگهش بداری تا عده او تمام شود و رحم او از آب فجور و گناه پاک گردد و توبه کرده باشد.

[="Tahoma"] 30 _ و عن الحسن أیضا، عن الصادق علیه السلام فی المرأة الفاجرة هل یحل تزویجها؟ قال: نعم، إذا هو اجتنبها حتی تنقضی عدتها باستبراء رحمها من ماء الفجور فله أن یتزوجها بعد أن یقف علی توبتها.
حسن می گوید: از امام صادق علیه السلام سوال کردم: آیا جایز است با زن فاجره ازدواج کرد؟ حضرت فرمود: بله، به شرط اینکه مانع شوی از گناه و نگهش بداری تا عده او تمام شود و رحم او از آب فجور و گناه پاک گردد و توبه کرده باشد.

31 _ و عن محمد بن مسلم، عن أبی جعفر محتد بن علی علیه السلام قال: من شهر بالزنا أو اقیم علیه حد فلا تزوجه.
محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام روایت می کند که: حضرت از ازدواج با کسی که شهرت به زنا داشته باشد یا بر او حدی جاری شده باشد نهی فرمودند.

32 _ و عن أبان بن تغلب قال: قلت لابی. عبد الله علیه السلام: الرجل یتزوج متعة إلی شهر فهل یجون أن یزیدها فی أجرها ویزداد فی الایام قبل أن یقضی أیامه؟ فقال: لا یجوز شرطان فی شرط، قلت: و کیف یصنع؟ قال: یتصدق علیها بما بقی من الایام ثم یستأنف شرطا جدیدا.
ابان بن تغلب می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: آیا با زنی که به عقد موقت با او ازدواج کرده شده، می شود اجرت او را زیاد کرده تا مدت متعه را زیاد کنیم؟ حضرت فرمود: نمی شود دو شرط در یک شرط و همین طور دو عقد در یک عقد نمی شود. عرض کردم: پس چه باید کرد؟ حضرت فرمود: مدت عقد او را ببخش، نامحرم می شود و شرط را دوباره ببند مقصود از شرط در اینجا عقد است؛ یعنی او را دوباره عقد کن

33 _ و عن عمر بن حنظلة، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: أتزوج المرأة شهرا فترید منی المهر کاملا وأتخوف أن تخلفنی قال: احبس ما قدرت فان هی أخلفتک فخذ منها بقدر ما تخلفک.
عمر بن حنظله می گوید: از امام صادق سوال کردم: زنی را که مدت یک ماه تزویج کردم و او تمام مهر را از من می خواهد و من می ترسم که اگر اجرت او را بدهم یک ماه پهلوی من نماند، حضرت فرمودند: مهر را نگه دار و همه مهر را به او نده. به اندازه ای که خلاف قرارداد کرد از او کم بگذار. [این در عقد دائم به گونه دیگری است. زن تمام مهر را در حین عقد مالک می شود]

34 _ عن سماعة، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: قلت له: رجل إلی أن قال: إنک لا تدخل فرجک فی فرجی وتلذذ بما شئت، قال: لیس له منها إلا ما شرط.
سماعه می گوید که فردی از امام صادق علیه السلام مسائلی را سوال کرد تا اینکه گفت: اگر در عقد موقت، زن شرط کند که هر لذتی که می خواهی از من ببر ولی فرج خود را در فرج من نکن، آیا این شرط درست است؟ امام فرمود: حق مرد نیست. مگر آنچه که شرط شده است و باید شرطی که شده مراعات شود [و اگر بعد از عقد زن رضایت داد، عیبی ندارد، می تواند دخول کند.]

35 _ و عن عیسی بن یزید قال: کتبت إلی أبی جعفر علیه السلام فی رجل تکون فی مزله امرأة تخدمه فیکره النظر إلیها فیتمتع بها و الشرط أن لا یفتضها؟ فکتب لا بأس بالشرط إذا کانت متعة.
عیسی بن یزید می گوید: به امام باقر علیه السلام نوشتم که زنی در منزل مردی خدمت می کند، مرد دوست ندارد به نامحرم نگاه کند و لذا از او تقاضا کرد که به عقد موقت او دربیاید و زن به شرطی که با او همخوابه نشود قبول می کند. آیا اینگونه شرط درست است؟ حضرت در جواب او نوشتند: عیبی ندارد، شرط درست است؛ زیرا صیغه عقد، ازدواج موقت است. [این شرط در عقد دائم جایز نیست و بنا به نظر برخی فقها چون خلاف مقتضای عقد است باعث بطلان عقد است. ولی اگر قائل شویم خلاف مقتضای عقد نیست. در این صورت شرط باطل ولی عقد صحیح است.]

36 _ و عن ابن أبی عمیر، عن بعض أصحابه، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: لا بأس أن یتمتع با لمرأة علی حکمه ولکن لابد أن یعطیها شیأ، لانه إن حدث بها حدث لم یکن له میراث.
ابن ابی عمیر می گوید: امام صادق علیه السلام فرمودند: عیبی ندارد زنی را که عقد موقت شده تمام مهر به او داده نشود و به عهده و ذمه گرفته شود؛ ولی به اندازه مدتی که در کنار او بوده مهر زن را بدهد، زیرا اگر بمیرد زن از او ارث نمی بررد. [و حق او ضایع می شود، برخلاف عقد دائم که ارث می برد]

37 _ و عن أبان بن تغلب، عن أبی عبد الله علیه السلام فی المرأة الحسناء تری فی الطریق ولا یعرف أن تکون ذات بعل أو عاهرة فقال: لیس هذا علیک، إنما علیک أن تصدقها فی نفسها.
ابان بن تغلب از امام صادق علیه السلام سؤال می کند: اگر زن زیبایی در راه دیده شود که راضی به ازدواج موقت باشد؛ ولی معلوم نیست. شوهر دارد یا نه، چه باید کرد؟ حضرت فرمود: لازم نیست تحقیق کنی، حرف او که می گوید شوهر ندارم برای تو کافی است. [مصلحتی که در تحقیق نکردن است بیشتر از تحقیق کردن است. و به نظر می آید در اینجا به جهت حفظ آبروی زن اجازه تحقیق نداشته باشیم]

Reza-D;671314 نوشت:
من خودم به اون حرف اعتقاد ندارم. اصلاً از نظر من مرد و زنی که بخوان بر مبنای قوانین با هم زندگی کنن ، همون بهتر که زندگی نکنن (نظر شخصی)

اساس زندگی دینداری نیز همین است! اینکه انسانها در زندگی گذشت داشته باشند و رضای الهی را محور زندگی خود قرار دهند،اینگونه میتوانند سریعتر مسیر الهی را طی کنند و قطعا خداوند نیز خشنود تر است، ما همان اندازه که در اسلام توصیه به متعه داریم از آن طرف هم به مردان توصیه شده به همسرانشان محبت کنند! و اگر مردی از این کار(متعه مستحب) در صورت نداشتن نیاز به خاطر همسرش گذشت ماجور خواهد بود ان شاءالله

امام علی (ع) میفرمایند:
"به راستی زن ریحانه است،و قهرمان نیست،پس در هرحال با وی مدارا کن و همراهی نیکو باش تا زندگیت با صفا گردد"

و قطعا گذشت و ایثار از نگاه خداوند پنهان نخواهد بود ،چه مرد باشد چه زن!
میگیوند پدر عبد الکریم حائری یزدی از همسر خود بچه دار نمیشدند، تصمیم میگیرند برای بچه دار شدن زن دیگر عقد کنند، یک بیوه زنی را انتخاب میکنند و او را به عقد خود در می آورند تا از او بچه دار شوند روزی، محمدجعفر (پدر شیخ عبدالکریم) به خانه‌ی همسر دومشان میروند و در خانه مشغول نماز روزانه‌اشان میشوند. این زن از همسر قبلش دختری یتیم داشته. برای این ‌که خانه را برای شوهرش خلوت کند، دختر یتیمش را از خانه بیرون می فرستد، در حالی که هوا سرد بوده. دخترک می‌لرزیده و می‌گوید: "مادر، من در این هوای سرد کجا بروم؟" این منظره، عاطفه‌ي مرحوم محمدجعفر را به جوش می آورد، بسیار ناراحت شده و پس از نماز، مدت عقدِ انقطاعِ همسر دومش را فسخ میکنند و مهریه‌اش را می پردازندبا خدا چنین مناجات میکنند: "خدایا، من برای پیدا کردن فرزند، دیگر ازدواج نمی‌کنم تا موجب آزردگی کودک یتیم شود. اگر بخواهی، قدرت داری که از همسر نخستم به من فرزند بدهی. اگر نخواهی، خود دانی»از این ماجرا و دعاچیزی نمیگذرد که همسرش اولشان که نازا بوده باردار میشود و پس از مدتی، پسری چشم به جهان می گشایدکه نامش او را عبدالکریم میگذارند و بعدها میشوند شیخ عبدالکریم حائری یزدی

و در مورد زنان نیز با اینکه اسلام فرموده کار در خانه واجب نیست اما از آن طرف زنان را به خدمت به شوهر سفارش کرده و برایش پاداشهای عظیمی قرار داده است!

ام سلمه از پیامبر (ص) پرسید :ارزش خدمت زنان به شوهرانشان چیست ؟
آن حضرت فرمودند : هیچ زنی از خانه همسرش چیزی را به قصد اصلاح جابه جا نمیکند مگر اینکه خدا به وی نظر رحمت افکند و هرکس که خدا به وی نظر رحمت افکند عذابش نخواهد کرد!!

یا در جای دیگر میفرمایند:
هر زنی هفت روز به همسرش حدمت کند خدا هفت در آتش دوزخ را بروی میبندد و درهای هشتگانه بهشت را به رویش می گشاید که از هر یک خواست وارد شود!!

پس گذشت و ایثار زن در برابر شوهرش نیز قطعا به درگاه الهی ثبت خواهد شد و ماجور خواهد بود ان شاالله

یازهرا(س)

الدین القیم;671273 نوشت:
و خلاصه بحث ما این شد که نکاح، بنابر قول مشهور، مستحب است؛ مطلوب بالذات است. و ما گفتیم این مطلوب بالذات، نمیشود که غیرمطلوب واقع شود.

الدین القیم;671273 نوشت:
کاربر گرامی وقتی بنده عرض می کنم که این موضوعات خارج از بحث است و اگر بخواهیم وارد آن شویم اصلا یک بحث جدیدی باز می شود اما وقتی شما بر این موضوع اصرار می کنید چاره ای نیست جز اینکه جواب شما را بدهم به طور خلاصه و به طور مفصل:
خلاصه:
ما نکاح واجب و حرام و مکروه و مباح نداریم یک نکاح بیشتر نداریم که آن طبق نظر مشهور مستحب است نکاح فقط یکی از احکام خمسه است. قول مشهور اینست که مستحب ذاتی است و مطلوب ذاتی است و توصلی هم هست

سلام علیکم
ابتدا از مطالبی که بیان نمودید سپاسگزارم
چگونه خارج از بحث است!! وقتی افراد باید تکلیفشان را از نظر شرعی (واجب و مستحب و مکروه و حرام ) را بداند تا بتواند به تکلیفش عمل کند!!!

بزرگوار!! بنده از نظر مراجع کنونی سوال کردم نه صاحب عروه!!! مرجع تقلید ما مرحوم یزدی صاحب عروه نیست!!! از شما نخواستم که برای حقیر فقه استلالی و غیر استدلالی و اصول توضیح دهید!!!!!
بنده حکم کلی از نظر مراجع تقلید کنونی را خواستم !!
مثلا این گونه پاسخ دهید
از نظر مراجع تقلید ازدواج به خودی خود مستخب موکد است اما اگر انسان به واسطه ازدواج نکردن به گناه بیافتد این ازدواج واجب میشود!!

حال سوال بنده را یک بار دیگر دقت بفرمایید و پاسخ دهید!
1- لطفا شما طبق نظر مراجع کنونی بفرمایید که متعه در چه صورت واجب ، مستحب ،مکروه و حرام است؟! با مثال
2- ما میگویم اگر فردی شرایط متعه را داشت برایش متعه واجب میشود و اگر نداشت نباید متعه کند!! لطفا بفرمایید دقیقا این شرایط کدام است!!(برای بنده از نظر مراجع کنونی به صورت حکم آخر پاسخ دهدید نه نحوه استدلال کردن حکم)

باتشکر
یازهرا(س)

علــی;671189 نوشت:

طبق نظر بسیاری از مراجع شرط عدم ازدواج مرد برای ازدواج که حق الهی ازدواج را از مرد سلب کنه باطل است اما شرط اینکه اگر مرد ازدواج کرد زن وکیل شود برای طلاق صحیحه اما مشروط است به اینکه بتواند برای دادگاه ثابت کند که مرد ازدواج کرده.
در حالی که ازدواج موقت حتی طبق قانون هم ثبتش الزامی نیست مگر با سه شرط بنا بر این 99 درصد ازدواج های موقت ثبت نمی شود از ان طرف اگر زن بخواهد از همان شرط برای طلاق استفاده کند باید برای دادگاه ثابت کند که شوهرش ازدواج موقت داشته که اینهم چون ثبت نشده نمی تواند اثبات کند پس برای اینکه انتقام بگیره می رود مهریش را به اجرا می گذاره حالا فرضا مهریش 1000000000 سکه است خوب برای بیش از صد و ده تاش که اعسار مرد طبق قانون ثابته و می مونه برای همین 110 تا که اونهم تقضای اعسار میده و مهریه قسط بندی میشه اینبار مرد از دادگاه درخواست تمکین زوجه میکنه بعد زن تمکین نمی کند اینجا خودکار چند حق به دلیل عدم تمکین زن برای مرد به وجود میاد

  • نفقه از زن ساقط خواهد شد .
  • زوج میتواند با احراز شرایط موجود با اجازه ی دادگاه اقدام به ازدواج مجدد نماید.
  • عدم استحقاق اجرت المثل و نحله به زوجه
بعد از یک مدتی هم زن می آید و می گویم مهرم حلال جانم آزاد و مهریش رو می بخشه و شوهر طلاقش میده و میره خونه باباش!
همه اینها به خاطر این اتفاق می افته که زن مخالف ازدواج مجده در حالی که اگه مخالف نباشه این مسائل پیش نمیاد و برای خودش زندگیش رو می کنه!

برادر خودمونی بگم استدلالت از پهنا تو حلقم !!!
این چیه الان شما گفتی اقا خودت بالا ببین
اول چرا ازدواج موقت رو اجبار نمیکنن ثبت بشه ؟ این ضعف قانونی هست یا بهتر بگم فرار قانونی برای اقایون چون قانون گذار هم خودش مرد هست دیگه مگه میشه .....
ثایت هم نخواهد شد قسم زن حتی درست هم ارزشش کمتر از دروغ مرد هست .....
الان شد طبق قانون ؟ باز برمیگردیم به همون خلع قانونی
فرضا 100000000 سکه ؟ میشه یک دونه از این فرضیات شما نشون بدی ؟ بعد مهریه مگر دست زن نیست چطور قانون اینجا از حق مسلم زن کم میزاره ؟ نکه مردها مظلوم هستند ....
بعد قسط بندی ؟ به چی ماهی 200 تومن ؟ دادگاه خانواده رفتی ببینی چطور این حق رو ضایع میکنن ؟من هم رفتم هم هستم !!! دارم میبینم انگار زن ارث باباشون داره میخوره
تمکین؟ چرا توضیح نمیدین چی هست ؟ مرد انتظار داره بعد این جریان زن مثل مرغ تو خونه حبس باشه بیرون نره رابطه فیزیکی مطبوع هم داشته باشه و شما میدونی دقیقا با این زنها در خونه مثل چی برخورد میشه ؟ نمیگم زشته خانواده اینجا نشسته ولی برو دادگاه خانواده تا اشکت دربیاد و یه لحظه فکر کن اون از خانواده خودت باشه ....
اره دیگه بعدش هر کاری دلشون بخواد میکنن.......
جمله اخرت به قول مشهدیا "دداش مار گیریفت !""برای خودش زندگی کنه ؟مرد بره این خونه اون خونه زنه هم بشوره بسابه با مهریه ای که مثل جزامیا حق گرفتن نداره فقط اسمن مال اونه جوونی عمر جونش رو پای بچه بزاره که اقا هر روز حوس یه چیز میکنه ؟
پس کجاست اون ادعای زندگی متعالی و بنیان خانواده قوی و ...و .... حرفهای زیبایی که نشر میدن اینور اونر ؟
من نمیگم حق مرد نیست هست ...میگم قانونی دربارهش نیست و مهمتر اینقدر ادعا برای زندگی و فضای روحانی منزل نکنیم دیکه بگیم کنیز رسمی بهتر نیست ؟

علــی;671194 نوشت:
راه و روش شما راه و روش کجاست؟ غرب؟ عرف؟ احساسات؟ فیلم های کره ای و ایرانی؟ یا جای دیگه؟ نظرات شخصی؟

علــی;671194 نوشت:
من هم به باطل بودن راه و روش شما ایمان کامل دارم البته پشت این ایمان هم تعقله
پشت این ایمان احساسات زنانه و پیروی کورکورانه از عرف و غرب و این جور چیز ها نیست.

اگر این احساسات کور زنانه نبود هنوز زنان در همون دخمه ایی که براشون ساخته بودید میموندند
بله من از غرب و فیلم های کره ایی یاد گرفتم خیلی از واقعیت ها رو، توصیه اکید میکنم شما هم نگاهی بندازید تا ببینید دین فقط در به زنجیر کشیدن زنان خلاصه نمیشه
همون کشورهای بی دینی که پاش بیفته همه برای به کنیزی و بردگی کشیدن مردمش ثابت قدمید همه چیزشون متعادل و منصفانه ست نه مثل ما
ادم جرات نمیکنه از کسی یا شغلی انتقاد کنه ولی خوب بلدند گوشزد کنند حضور زنان در اجتماع به بنیان خانواده صدمه زده مردان رو از راه بدر کرده
تو کشوری هستیم که مسئولش در رادیو اعلام میکنه اگه حقوقشان اضافه نشه زیرمیزی گرفتن حقشون حقوقی که بنا بر گفته خود مسئولین 37 برابر سرآمد سالانه است در حالی که در همون کشورهای بی دین و کافرصفت این حقوق دو برابر یا سه برابر است و خدماتی که ارائه میدن اصلا قابل مقایسه با متخصصین بی سواد ما نیست ولی در عوض ما یاد گرفتیم بگیم زن باید تابع مرد باشه از خونه بدون اجازه خارج نشه اگه شوهرش هر روزی زنی رو خونه آورد چون صیغه حق مسلم مرد است صداش در نیاد نافرمانی نکنه
همون فیلم های کره ایی مردم بی دین خلاف تمامی گفته های شما رو ثابت کردند زنان تونستند کشور رو اداره کنند کارهای مدیریتی رو به نحوه احسن انجام دهند
تحقیقات علمی ثابت کرد سازمان هایی که زن سالار هستند موفقتر از مرد سالارند
سازمان هایی که از مرد و زن در کارهاشون استفاده میکنند موفق ترند
شما که از اسلام اون چیزها رو یاد گرفتید کاش بقیه چیزها رو هم یاد میگرفتید به دردتون میخورد یه کم چشمتون رو روی واقعیت باز میکرد .

جناب علی تا یادم نرفته اینو بگم بجز فیلم های کره ایی جدیداً یه فیلم چینی دیدم :khaneh: بزارید یه کم قسمتهاش بره جلو میام دستاوردهاش رو براتون میگم
از این به بعد خواستی مثال بزنی لطف کن فیلم های چینی هم اضافه کن به حرفت

الدین القیم;671177 نوشت:
-لطفا وقتی در مورد بنده صحبت می کنید نقل قول بفرمایید تا بنده با نقل قولی که میشود متوجه شوم و پست شما را بخوانم.

روی شما نقل قول زده میشه ولی خودتون رو به بیراهه میزنید یعنی باور کنم منظور از عورت رو نفهمیدید

الدین القیم;671177 نوشت:
مرتبه ی بالای غیرت است که اگر خانم در مقابل حکم خدا ایستادگی بکند که اگر اعتقاد قلبی اش هم همین باشد که منجر به کفر اعتقادی می شود .حالا خانم معتقد نیست که این حکم غلط است . می داند این حکمت دارد و برای خروج از بن بست ها است ولی بخاطر حس تملک و نفرتی که از هوو دارد مقابله میکند ، اینجا می فرمایند : کفر است ولی کفر عملی یعنی معصیت و گناه . بنابراین ما دو جور کفر داریم : کفر اعتقادی و کفر عملی . خانم های مخالف هم غالبا از نوع دوم هستند و خانم مسلمانی کم پیدا می شود که بگوید : حکم خدا غلط است و من قلبا چنین اعتقادی ندارم . معمولا بخاطر حس تملکی که خدا در وجودشان قرار داده است می باشد . پس کفر در این روایت به این معنا کفر عملی اس

پس با این حساب بنده هم کفر عملی رو مرتکب شده ام و هم کفر اعتقادی رو !!!! چه جالب

من به تفاسیر مفسران اصلا اعتقادی ندارم حالا فهمیدم مشکل من با شماها کجاست

Reza-D;670623 نوشت:
فرمودید صحبت های جناب سجاد هیچ مغایرتی با قرآن و احادیث نداشت
عرض کنم بنده در پاکی نیت جناب سجاد سر سوزنی شک ندارم. اما به نظرم ایشون (با نیت خیر) احادیث رو به شکلی انتخاب کردن که بحث متعه اون شکلی که امروزه قابل پذیرش هست معرفی بشه. اگر لطف کنید شما یا جناب سجاد یا هر کدام از اساتید دیگه ، پاسخی به روایات جناب "الدین القیم" بدن و همچنین اینکه ایشون اثبات کردن برخی روایات نقل شده از طرف استاد سجاد ضعیف هست رو ، رد بفرمایند ممنون میشم

با تشکر از شرکت شما در تاپیک

شما لطف دارید

1. بنده گزینش خاصی در میان احادیث نداشتم.

2. در مطلب حقیر دو عنوان "احادیث ترغیب به ازدواج موقت" و "احادیث نهی از ازدواج موقت" هست که چند نمونه روایت را از میان این دو دسته نقل کردم شما هر روایت دیگری هم بیاورید در این دو عنوان جای می گیرد.

3. بحث ازدواج موقت از نظر بنده یک بحث است و یک صورت دارد که عرض کردم و صورت دیگری ندارد که از نظر جامعه امروزی قابل پذیرش بودن یا نبودن آن بررسی شود.

4. بحث ضعف و قوت روایات را ، یک بحث تخصصی می دانم و از وارد شدن به این بحث معذورم (چند مبنا در مباحث رجالی داریم و بنده این شیوه اتخاذ شده توسط دوستمان جناب الدین القیم را در بررسی احادیث به هیچ وجه نمی پذیرم و قبول ندارم )

5. نتیجه ای که بنده از احادیث نهی در مجموع می گیرم (چون ضعف همه آنها را قبول ندارم) همانی است که عرض کردم یعنی هوشیاری در دین داری و عدم افراط در اقدام به ازدواج موقت حتی در جایی که نیازی بدان نیست و این مسئله چیزی نیست که اگر ما حتی یک حدیث نهی هم نداشته باشیم ، نیازی به احادیث برای اثبات داشته باشد به قول حضرت امام برخی مسائل تصورشان مساوی با تصدیق است که بحث ازدواج موقت از همین مسائل است.

در پناه حضرت حق باشید

تا جایی که من خوندم ازدواج موقت خوبه و به صلاح دین و انسانهست اما سوال اینکه
1-چرا در ایران فکری و یا جایی برای ازدواج موقت نیست ؟
2-ازدواج موقت ایا باتید حتما در دفترهای ازدواج ثبت و خوانده شود چون من شنیدم که میگن اگر زن و مرد هر دو راضی باشن همون ازدوئاج حساب میشه و برعکس اینم شنیدم
لطفا کامل توضیح بدید

[="Tahoma"][="Black"]

Reza-D;670646 نوشت:
هم من و هم شما میدونیم که ازدواج موقت برای تمام مردها حلاله. چه متاهل چه مجرد. اما در اینجا جناب سجاد میفرمایند که جایگاه ازدواج برای افرادیست که امکان ازدواج دائم را ندارند. یعنی ازدواج موقت فقط برای مجردهاست

با تشکر مجدد

برداشتتان صحیح نیست و عبارت شما با عبارت بنده تفاوت دارد و من نگفتم فقط برای مجردهاست قطعا این را می دانم که ازدواج موقت برای متأهل ها مجاز است و روایات اطلاق دارد اما سمت و سوی روایات و جمع بین روایات ترغیب و نهی را عرض کردم که بیان شد.

Reza-D;670646 نوشت:
چرا نمیتواند؟! نمونه های زیادی میتونم بیارم اما فعلاً فقط یک مورد:
آیا سلام کردن مستحب نیست؟ خب ببینیم نظر معصوم(ع) در مورد این مستحب چیست و آیا میتواند معیار سنجش ایمان شخص باشد یا خیر....

پیامبر (ص):
مَنْ بَدَأَ بِالْکَلاَمِ قَبْلَ السَّلاَمِ فَلاَ تُجیِبُوهُ
هر کس قبل از سلام، شروع به سخن کرد، پاسخ او را ندهید

امام صادق (ع):
اَلْبَادِی بِالسَّلاَمِ أَوْلی‏ََ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ
شروع ‏کننده ی سلام ، به خدا و رسولش نزدیک ‏تر است

پیامبر(ص):
اِنَّ أَبْخَلَ النَّاسِ مَنْ بَخِلَ بِالسَّلاَمِ
به درستی که بخیل ترین مردم کسی ست که در سلام کردن بخل بورزد

پس کسی که سلام نمیکند ، نباید به سخنش اعتنا نمود ، از خدا و رسولش دورتر است (نسبت به سلام کنندگان) و بخیل ترین مردم هم هست. پس چطور مستحب معیار سنجش دین نیست؟!

درباره روایات ترغیب به مستحبات توضیح دادم

باز هم دقت نکردید بزرگوار ! عرض کردم معیار اصلی دین داری نیست یعنی نمی توان با صرف عمل به مستحبات ایمان کسی را سنجید معیار اصلی همان عمل به واجبات است و بس و اما اگر کسی علاوه واجبات به مستحبات هم عمل کرد می تواند معیارهای دیگری برای سنجش کمال بیشتر ایمانش باشد.

Reza-D;670646 نوشت:
این که دیگه یک سفسطهء کامله!

اولاً مگر کسی گفت که کلاً واجبات رو کنار بذاریم و برای سنجش ایمان طرف ، فقط به همین یک مستحب اکتفا کنیم؟!

ثانیاً آیا اگر کسی به واجباتش عمل نکنه ، چیزی از ارزش مستحب کم میشه؟!
درست مثل اینکه بگیم فلانی نماز شب میخونه اما روزه نمیگیره. پس در نتیجه نماز شب معیار خوبی نیست!!!

یعنی اگر کسی روزه نگیرد اما نماز شب بخواند از نظر شما با ایمان است ؟

Reza-D;670646 نوشت:
جملهء آخر به شکلی بیان شد انگار وزن هر دو کلام (امر به متعه و نهی از متعه) هم سنگ هم بوده. کما اینکه روایاتی هم که در ادامه آورده شد سعی در نشان دادن همین توازن داشت

اما هم در خود جمله گفته شده در مواقع خاص و هم به قرینهء جملهء قبلی (که ائمه(ع) خود هم متعه میکردندد) کاملاً مشخصه که موارد نهی از متعه بسیار خاص و نادر بوده و اصلاً با موارد بیان استحباب متعه قابل مقایسه نیست

آفرین دقت خوبی داشتید!

بله به هیچ وجه عمل کردن به یک مستحب و عمل نکردن به آن همسنگ نیست قطعا وقتی چیزی مستحب می شود یعنی عمل به آن بهتر است اما تمام صحبت در این است که نباید به این مستحب به هر قیمتی عمل کرد و در هر جا به طبل ازدواج موقت کوبید و آن را در بوق و کرنا کرد حتی تا جایی که در جلسه خواستگاری ایمان دختر را با آن سنجید !![/]

[="Tahoma"][="Black"]با عرض سلام و احترام

یارب;670666 نوشت:
شاید منظور استاد این بوده است که عموما در خواستگاری باید عمل به واجبات را در نظر گرفت نه مستحبات را! یعنی فرض اگرفردی رفت خواستگاری و دید خانمی به واجبات عمل میکند و محرمات را هم ترک میکند اما مستحبات را فرض انجام نمیدهد انجام ندادن این مستحبات دلیل خوبی برای رد طرف نیست!! و نباید بگوییم چون مستحبات را انجام نمیدهد پس دیندار نیست! زیرا خداوند از ما انجام واجبات و ترک محرمات میخواهد و اصل دین انجام واجبات و ترک محرمات است نه مستحبات و مکروهات، کسی که اصل را رعایت میکنند یعنی همه چیز دارد اما اگر کسی اصل را نداشت یعنی خیلی چیزها ندارد و بیشتر هدف استاد از این جمله این بوده که ملاک افراد را در خواستگاری به سمت انجام واجبات وترک محرمات سوق دهند و به گونه ای تاکید کنند که کسی این مورد(تعدد زوجات ) را به تنهایی ملاک خواستگاری هایش قرار ندهد!

یارب;670666 نوشت:
برداشتی که بنده از مطالب استاد داشتم اینگونه بود که اگر فردی مستحبات را انجام میداد دلیل خوبی برای شناخت دینداری نیست، بلکه باید یقین کنیم واجبات را هم انجام میدهد چونکه اگر کسی فقط مستحبات را انجام دهد ارزشی ندارد(زیرا هستند کسانی که فرض هرماه به فقرا کمک میکنند اما یک رکعت نماز هم نمیخوانند!!) و دینداریش ناقص است اما اگر کسی واجبات را انجام داد اما مستحبات را انجام نداد ارزش دارد و دینداریش کامل است چون خداوند از بندگان انجام واجبات و ترک محرمات میخواهد! حال اگر فردی واجبات و مستحبات را در کنار هم انجام دهد بسیار هم خوب است

خیلی ممنون که در بحث شرکت کرده و کاملا صحیح مطلب را متوجه شده و توضیح دادید .

خداوند توفیقات روز افزون به شما و همه شرکت کنندگان تاپیک عنایت نماید[/]

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم جمیعاً و رحمة الله و برکاته،
ازدواج موقت خوب است یا بد؟
آیا اصلاً لذت جنسی در اسلام خوب است یا باید تقبیح شود؟ آیا اسم لذت جنسی را باید هوسرانی گذاشت؟ اصلاً هوسرانی یعنی چه؟ آیا هوسرانی بد است؟ چرا؟

ما یک سری معیار داریم که بر اساس آنها به هر کاری برچسب خوب و بد یا خوبتر و بدتر می‌دهیم ... این معیارها را از کجا آورده‌ایم؟
از خانواده گرفته‌ایم؟
از جامعه گرفته‌ایم؟
از فلان استاد که خیلی در کودکی روی ما تأثیر داشته است گرفته‌ایم؟
از فلان آقا یا خانم که خیلی در کودکی برایمان زحمت کشیده است و یا مثلاً‌ برایمان کادو خریده است و خوشحالمان کرده است گرفته‌ایم؟
از ...

هر کدام از این معیارها شاید درست و یا غلط باشند، معیار برای تشخیص درست یا غلط بودن خود این معیارها چیست؟ آیا هر چیزی که پدرمان گفت خوب است ما هم باید بگوییم خوب است؟ آیا هر کاری که فلان خانم گفت خوب است ما باید قبول کنیم؟ معیار برای تشخیص صحت معیارهای دیگر چیست؟
هر کسی یک ایدئولوژی دارد که فرض بر این است که بر اساس عقل و فطرت به آن رسیده باشد که با کمال شرمندگی معمولاً اینطور نیست و متأسفانه به قول جبرگراها گاهی ناشی از جبر تاریخ است و گاهی جبر فرهنگی و گاهی جبر جغرافیایی، گرچه خیلی وقتها هم مبنای محکم عقلانی و فطری دارد. هر ایدوئولوژی یک سری معیار مقابل ما می‌گذارد که این معیارها خودشان می‌شوند معیار برای سنجش صحت هر معیار دیگری ...

خانم‌ها و آقایانی که کلاً معتقد هستند احکام شیعه در مورد زنان بر خلاف انسانیت است و می‌گویند حقوق مسلّم و بدیهی زنان در این شریعت رعایت نشده است یا شده است ولی خوب بیان نمی‌شود و مورد سوء استفاده قرار می‌گیرد لطفاً بگویند که معیارشان برای تشخیص حقوق مسلم و بدیهی زنان چیست؟ مسلم بودن آنها چطور برای ایشان اثبات شده است با توجه به اینکه کمترین تردیدی در صحبت‌هایشان نیست؟
- مثلاً آیا مساوات با حقوق مردان دلیل ایشان است؟ اگر اینطور است بعد آیا از نظر ایشان زن و مرد کلا یکسان هستند و لازم نیست به گروهی گفته شود زن و به گروه دیگری گفته شود مرد؟ آیا مثلاً ازدواج زن و مرد را می‌توان با ازدواج مرد با مرد و ازدواج زن با زن جایگزین هم کرد؟ اگر زن و مرد کاملاً یکسان نیستند این تفاوت‌ها در کجا باید ظاهر شود و کجا باید ظاهر نشود؟ معیار ایشان برای این تفکیک چیست؟ معیار برای سنجش صحت خود این معیار چیست؟ اگر عقل است آیا این عقل همان عقلی است که ایدئولوژی ایشان را تأیید کرده است یا خیر و اگر کرده است آیا این عقل باز هم دارد در جزئیات مطابق نظرات آن ایدئولوژی حکم می‌دهد یا بر خلاف آن و اگر بر خلاف آن دلیل این تناقض چیست و باید حرف کدام را پذیرفت؟ عقل یا ایدئولوژی؟ چرا؟

- آیا اینکه جوامعی به نظر ایشان متمدن می‌رسند (با چه معیاری فهمیدید که آنها متمدن هستند؟ البته با جوامع دیگر فرق دارند ولی از کجا بفهمیم این فرق‌ها در جهت مثبت است؟ اول باید تعریفی از جهت مثبت داشته باشیم که این هم یعنی باید به ایدئولوژی خود رجوع کنیم که معیار برای تشخیص معیارهای دیگر را در اختیار ما قرار می‌دهد) برخی حقوق را خلاف حقوق بدیهی انسانی می‌شمرند؟ آیا این دلیل ایشان است؟ در این جوامع هم‌جنس‌گرایی هم دارد آزاد می‌شود آیا آنها به همان دلیل که ایشان را حجت می‌دانند موافق هم‌جنس‌گرایی هم هستند؟ موافق عریان‌گرایی چطور؟ موافق بی‌خدایی و سکولار بودن چطور؟ فکر نکنند باید حتماً جواب بدهند نه! اشکالی ندارد جواب مثبت هم بدهند، ولی این هم انتظار درستی نیست که بگویند بله و بعد بخواهیم بحث درون دینی کنیم ... مگر اینکه دین از نظر ایشان این باشد که خدا هست ولی اعتقاد داشتن به این خدا دیگر هیچ اثری در متن زندگی انسان ندارد ...

- آیا دلیل دیگری که عقلایی‌تر باشند هم دارند؟ مثلاً آیا می‌توانند ابتدا ایدئولوژی خودشان را که احتمالاً با اسلام تشیع در زمان فعلی متفاوت است اثبات کنند و بعد بر مبنای آن ایدئولوژی حقوق بدیهی زنان را نشانمان دهند و مثلاً نتیجه بگیرند که چند همسری یا متعه با شرایط قعلی در مذهب تشیع اشکال دارد؟

اگر برخی اسلام تشیع با همین صورت فعلی را پذیرفته‌اند و به آن اعتقاد پیدا کرده‌اند و دانسته‌اند که وظیفه‌اشان عمل به آن است در این صورت دلیل مخالفتشان چیست؟ آیا با چگونگی پیاده شدن حکم و با مصداق‌های ظلم مخالفت دارند و با اصل خلاف حقوق زنان نبودن این احکام مشکلی ندارند؟ اگر بله احتمالاً مشکلات بزرگی با هم نداریم و اگر هم مشکلی هست بحث سر خوب متوجه نشدن نظرات یکدیگر است و سوء تفاهمات ... این هم اختلاف بغرنجی نیست که رفع‌شدنی نباشد، ان شاء الله

اما کسانی که اسلام و مذهب تشیع را پذیرفته‌اند به عنوان ایدئولوژی بر اساس چه معیاری می‌توانند بخشی از دین را بپذیرند و بخشی از آن را رد کنند؟ آیا معیار برای سنجش درستی را نباید از خود ایدئولوژی گرفت؟ آیا ایدئولوژی را با عرف باید سنجید یا برعکس باید عرف را با ایدئولوژی سنجید؟ آیا اگر عرف یک جامعه بت‌پرست باشند بت‌پرستی کار خوبی است و خدا نباید پیامبری برای انذار قوم بفرستد؟ آیا اگر کلاً زمانی برسد که ازدواج امری مذموم باشد و مجردی افتخار باشد باید ملزم به رعایت آن شد و مثلاً کسی که تبلیغ ازدواج می‌کند را سسرکوب کنیم که دارد هوسرانی را تبلیغ می‌کند؟ آیا باید نگران صحبت‌ها و نگاه‌ها و تحقیرشدن‌ها بود؟ اصلاً هوسرانی چیست؟ چرا ازدواج دائم هوسرانی نیست ولی ازدواج موقت باشد؟ چرا داشتن یک همسر هواسرانی نیست ولی داشتن دو همسر هوسرانی باشد؟ یک و دو و سه چه فرقی دارند؟ ایا جز این است که تنها شدت و ضعف آنها فرق دارد؟ اگر دو همسری هوسرانی است حقیر با قطعیت می‌گویم تک‌همسری هم هوسرانی است فقط با شدتی کمتر ... معیار ما چیست که بگوییم کدام ازدواج هوسرانی است و کدام نیست؟ معیار ما چیست که بگوییم کدام ازدواج دائم یا مجدد خلاف اخلاق است و کدام نیست؟ معیار ما برای سنجش کارهای پیامبر خدا چیست؟ یعنی اگر پیامبر خدا بگویند که زن نعمت بزرگی است که دوستش دارند و یا اگر معصوم بگوید که لذت جنسی لذت بالایی است که بالاتر از آن در دنیا و آخرت نیست معیار ما برای ارزش‌گذاری کلام و فعل ایشان چیست؟ برای کسی که پذیرفته ایشان خودشان الگو هستند و معیار سنجش هستند دیگر با چه چیزی بالاتر می‌توان روی افعال و اقوال ایشان ارزش‌گذاری کرد؟ صحبت امام صادق علیه‌السلام را با کلام چه کسی باید سنجید؟ با کلام کدام دانشمند؟ کدام پدر و مادر؟ کدام عرف و کدام فرهنگ؟ با کدام معیار؟

کلاً در تمام این پست خواستم از مخالفان بپرسم ملاک مخالفتشان با این حکم چیست؟ این معیار از کجا به ایشان داده شده است و آنجا این اعتبار را از کجا آورده است که چنان معیاری از او را بتوان معتبر دانست؟ آیا این منبع اعتبار دست آخر به خدا می‌رسد یا به بنده‌ی خدا یا به نفس خود و اینکه دوست دارم اینطور باشد و آنطور نباشد؟

خدا عاقبتمان را ختم به خیر کند، از نظر حقیر بحث سر همان است که مولای متقیان فرمودند، اینکه امر بر ما مشتبه شده است، معیار تشخیص حق و باطل را اشتباهی دستمان گرفته‌ایم ... گاهی باید روی مبناهای فکری خودمان هم فکر کنیم که چرا من اینطور فکر می‌کنم؟ چرا اینطور اعتقاد دارم؟ از کجا معلوم که هر چیزی که از کودکی تا کنون پذیرفته‌ام و در ذهنم حک شده است درست باشد؟ چرا این کار به نظرم کار اخلاقی است و آن کار غیر اخلاقی است؟ چرا لیس زدن ظرفها بعد از خوردن غذا کاری غیراخلاقی به حساب می‌اید؟ چرا غذا را با دست بخوری زشت است و نشان دهنده‌ی نداشتن تمدن است و خوردن غذا با چندین و چند قاشق و چنگال و چاقوی با اندازه‌های متفاوت نشان‌دهنده‌ی تمدن و اخلاق و بلندی اندیشه است؟ چرا و باز هم چرا و باز هم چرا؟ ... پاسخ دادن به این سؤالات لازم است برای کسی که به دنبال حقیقت باشد ... کسی که می‌خواهد حق را بشناسد و به آن عمل کند باید اول بداند که حق را چطور و با چه ابزاری می‌تواند بشناسد ... اینکه آیا خودم در وضعیت فعلی معیار خوبی هستم برای ارزش‌گذاری همه کس و همه کار و هر عقیده و هر چیز یا معیاری ورای خودم باید بیابم و به همان پایبند شوم ... این معیار را از کجا بیابم و چطور اعتبار خود آن را بشناسم؟ آیا دوستان مخالف متعه و چند همسری پاسخی برای این سؤالات دارند؟

در پناه خدا باشید ان شاء الله :Gol:
یا علی علیه‌السلام

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

Reza-D;671295 نوشت:
بین خانمها لااقل یک نفر حامی

سلام
حامي مرد است:Nishkhand:[/]

باء;671422 نوشت:
را اینطور اعتقاد دارم؟ از کجا معلوم که هر چیزی که از کودکی تا کنون پذیرفته‌ام و در ذهنم حک شده است درست باشد؟ چرا این کار به نظرم کار اخلاقی است و آن کار غیر اخلاقی است؟ چرا لیس زدن ظرفها بعد از خوردن غذا کاری غیراخلاقی به حساب می‌اید؟ چرا غذا را با دست بخوری زشت است و نشان دهنده‌ی نداشتن تمدن است و خوردن غذا با چندین و چند قاشق و چنگال و چاقوی با اندازه‌های متفاوت نشان‌دهنده‌ی تمدن و اخلاق و بلندی اندیشه است؟ چرا و باز هم چرا و باز هم چرا؟ ... پاسخ دادن به این سؤالات لازم است برای کسی که به دنبال حقیقت باشد ... کسی که می‌خواهد حق را بشناسد و به آن عمل کند باید اول بداند که حق را چطور و با چه ابزاری می‌تواند بشناسد ... اینکه آیا خودم در وضعیت فعلی معیار خوبی هستم برای ارزش‌گذاری همه کس و همه کار و هر عقیده و هر چیز یا معیاری ورای خودم باید بیابم و به همان پایبند شوم ... این معیار را از کجا بیابم و چطور اعتبار خود آن را بشناسم؟ آیا دوستان مخالف متعه و چند همسری پاسخی برای این سؤالات دارند؟

مثل اینه که من با دست غذا بخورم یا ظرف رو لیس بزنم و بپرسم چرا چنین کاری غیراخلاقی است بعد بگم اینو عرف تشخیص داده و باید حتما خدا بهم بگه تا من اینکارو نکنم خوب اصلا تا اینجا درست! اما وقتی من با شخص دیگه ای غذا میخورم حق ندارم چنین کاری رو بکنم وقتی اون شخص نمیتونه از اون غذا بخوره باید بگم چون این رو عرف تعیین کرده پس اشتباهه؟
شخصی هم میتونه هر چقدر که دوست داره متعه کنه یا همسرانی که با تعدد مشکلی ندارند رو اختیار کند تا اینجا رو کسی مشکلی نداره ولی وقتی پای زنانی در وسط است که چنین چیزی رو نمیپذیرن چی؟ وقتی زنان حاضرن جدا شوند ولی تحمل هوو رو ندارن چی؟ یا زمانی که میگن تعدد باعث فروپاشی زندگی زناشویی و نابودی زندگی فرزندان است باید مثل همان ظرف غذا بگیم اینو عرف تشخیص داده که زنان دیگر نمیپذیرند باید خدا مستقیم بهم بگه که چنین کاری در حال حاضر ضررش بیشتر از سودشه؟

سجاد;671406 نوشت:
عدم افراط در اقدام به ازدواج موقت
سلام استاد سجاد عزیز
مد شما اینه:
عدم افراط

افراط نکنید ، یعنی زیاده روی نکنید ، که این زیاده روی نکردن هم معنای کمی دارد و هم کیفی. تا اینجا قبول
اما زیاده نرفتن ، جایی معنا پیدا میکنه که اصلاً رفتنی باشه

مثلاً شما حق دارید غذا بخورید ، اما من به شما میگم در خوردن افراط نکنید (چه کمی و چه کیفی)

اما مشکل اینجاست که خانمها از جملهء

عدم افراط ، عدم انجام رو برداشت میکنن
برای همین ممنون میشم که برای ما مشخص بفرمایید که
حد رفتن در متعه کجاست تا بفهمیم که بیشتر از اون حد ، میشه زیاده روی

سجاد;671417 نوشت:
برداشتتان صحیح نیست و عبارت شما با عبارت بنده تفاوت دارد و من نگفتم فقط برای مجردهاست قطعا این را می دانم که ازدواج موقت برای متأهل ها مجاز است و روایات اطلاق دارد اما سمت و سوی روایات و جمع بین روایات ترغیب و نهی را عرض کردم که بیان شد
بله این قسمت برداشت من اشتباه بود که خانم "یارب" هم توضیح دادن. البته به نظر میشد واضحتر هم بیان کنید ، ولی به هر حال حق با شماست

سجاد;671417 نوشت:
باز هم دقت نکردید بزرگوار! عرض کردم معیار اصلی دین داری نیست یعنی نمی توان با صرف عمل به مستحبات ایمان کسی را سنجید معیار اصلی همان عمل به واجبات است و بس ، و اما اگر کسی علاوه واجبات به مستحبات هم عمل کرد می تواند معیارهای دیگری برای سنجش کمال بیشتر ایمانش باشد
جناب "سجاد" چرا آخه برادر؟! چرا آخه؟! :hey:

باز هم که برگشتیم سر خونهء اول. با احترام ، این فرمایش شما دو تا اشکال داره که بیش از ده بار هم من و هم جناب "الدین القیم" تکرار کردیم

1 - مگر کسی گفت معیار اصلی و تنها معیار باید بحث متعه باشه؟! شما یک جمله از ما بیارید که چنین حرفی گفته باشیم

2 - مگر کسی گفت عمل به متعه؟ ما گفتیم اعتقاد به متعه برادر ، نه عمل به متعه
حالا شما بفرمایید اگر به حکم مستحبی عمل نکنید ، مشکلی برای ایمان شماست. (بطور کلی) خیر
اما اگر به مستحبی اعتقاد نداشته باشید چه؟

البته این احتمال رو میدم که خانمها بگن:

خب ما که گفتیم به متعه اعتقاد داریم :ok:

سجاد;671417 نوشت:
یعنی اگر کسی روزه نگیرد اما نماز شب بخواند از نظر شما با ایمان است؟
جناب سجاد!!! بخدا از شما بعیده
مگر اثبات شی نفی ما عدا میکنه برادر؟!
عجیبه که پاسخی که الان میخوام به شما بدم کاملاً توی همون بخشی هست که نقل قول فرمودید. بفرمایید:

سجاد;671417 نوشت:
اولاً مگر کسی گفت که کلاً واجبات رو کنار بذاریم و برای سنجش ایمان طرف ، فقط به همین یک مستحب اکتفا کنیم؟!

ثانیاً

آیا اگر کسی به واجباتش عمل نکنه ، چیزی از ارزش مستحب کم میشه؟!
درست مثل اینکه بگیم فلانی نماز شب میخونه اما روزه نمیگیره. پس در نتیجه نماز شب معیار خوبی نیست!!!

همین برداشت شما رو خانم "یارب" هم داشتن که براشون توضیح دادم ، ای کاش پست های بعدی رو میخوندید
مطالب ابتدای پست شمارهء 75 در صفحهء 8 رو مطالعه بفرمایید ، اونجا توضیح دادم

سجاد;671417 نوشت:
تمام صحبت در این است که نباید به این مستحب به هر قیمتی عمل کرد و در هر جا به طبل ازدواج موقت کوبید و آن را در بوق و کرنا کرد حتی تا جایی که در جلسه خواستگاری ایمان دختر را با آن سنجید!

یه نفر اومد تو دادگاه در حالی که یه چشمش رو گرفته بود و داد میزد:
جناب قاضی به دادم برس..... چشمم رو کور کردن.....

دستیاران قاضی ناراحت شدن و فریاد زدن:
سربازها.... برید این مرد ضارب رو بگیرید کت بسته بیارید اینجا!

قاضی لبخندی زد و گفت:
عجله نکنید و صرفاً از روی حرف این مرد قضاوت نکنید

چند لحظه بعد ، مردم همون مرد مورد نظر رو به دادگاه آوردن ، در حالیکه این یکی هر دو چشمش رو گفته بود!!!!! :Nishkhand:

حالا شده داستان ما مردها و با احترام باید بگم شما الان دارید مثل همون دستیاران قاضیِ داستان عمل میکنید


اونها از کور شدن یک چشم شخصی نگران شدن که درست هم هست ، اما بدون توجه به اینکه خود این شخص ، هر دو چشم یکی دیگه رو کور کرده! شما هم از بحث "طرح متعه در خواستگاری" انتقاد میکنید که البته درست هم هست ، اما بدون اینکه توجه کنید که خانمها چه کردن که یه مرد رو به اینجا رسوندن که بیاد همچین ایده ای ارائه بده

لطفاً حرفهای من رو پای جسارت یا بی ادبی نذارید صرفاً حرف دله

شما جوری میفرمایید انگار خانمها همه مطیع بحث متعه بودن و هیچ مشکلی هم نداشتن و هیچ تبلیغی هم ضد اون نکردن و از اون طرف ما مردها داریم 24 ساعته متعه میکنیم و طلاق میدیم و زندگی تمام زنها رو سیاه کردیم بطوری که از هر 10 مرد ، 9 تاش داره مدام متعه میکنه و خلاصه اینقدر در این کار افراط کردیم!!!

در نتیجه کارشناسان عزیز احساس خطر کردن و دارن از ما مردها میخوان که

به هر قیمتی به این مستحب عمل نکنیم!

برادر عزیز ، الان عمل به متعه در جامعهء ما در حد مستحب که ابداً!!! در حد مباه به هیچ وجه!!! بلکه از دید اکثر افراد ، بخصوص خانمها ، مکروه و حتی از نظر برخی حرامه!!! اون وقت شما از عمل کردن به هر قیمتی نگران هستید؟!

درست مثل اینه که برید توی قطب جنوب و بخواین به مردم اونجا راه های مقابله با گرما زدگی رو آموزش بدید! :Gig:

باء;671422 نوشت:
خانم‌ها و آقایانی که کلاً معتقد هستند احکام شیعه در مورد زنان بر خلاف انسانیت است و می‌گویند حقوق مسلّم و بدیهی زنان در این شریعت رعایت نشده است یا شده است ولی خوب بیان نمی‌شود و مورد سوء استفاده قرار می‌گیرد لطفاً بگویند که معیارشان برای تشخیص حقوق مسلم و بدیهی زنان چیست؟ مسلم بودن آنها چطور برای ایشان اثبات شده است با توجه به اینکه کمترین تردیدی در صحبت‌هایشان نیست؟

اولا شریعت رو یا قبول داریم یا نداریم
اگر قبول داریم میگیم درسته قبول نداریم به طرف میگیم به سلامت !!
وقتی مبحث عقلانی میشه دوستان میگن شریعت و دین و حجت و.... وقتی بحث به جاهای دیگه میرود میگن دین عقلانی است !
با توجه به اینکه مرد و زن هر دو انسان هستند و مشخص شده به کرات در اکثریت موارد مرد و زن قدرت انجم کارهارا حداقل در حد یکسان دارند و هر دو دارای عقل و شعور هستند در خیلی از موارد از نگاه انسنی تکرار میکنم انسانی میشود قیاس کرد ....مطمئن باشید اگر روال برعکس بود که داد مردان به هوا بود که چرا و ... همنطور که سالیان زیادیست مردان عین ادم مهریه زن نمیدن !! زورمون که نمیکنن 1000سکه مهر بزاریم قبول میکنیم باید پاش بشیم غیر اینکه نیست
حالا شما استاد عزیز اگر مبحث شما تعدد زوجین هست بنده غیر از دین ...تاکید میکنم من نفی دین نمیکنم .... غیر از دین هر گونه خواستید پزشکی احساسی اجتماعی بررسی میکنیم

باء;671422 نوشت:
آیا مساوات با حقوق مردان دلیل ایشان است؟

مساوات فقط در موراد دینی نیست در موارد اجتماعی هست مشکلی هم نداشته خیلی از اجتمعات میشه مثال زن قاضی وکیل و .... داشتن و دارن و مشکلی ندارن

باء;671422 نوشت:
اگر اینطور است بعد آیا از نظر ایشان زن و مرد کلا یکسان هستند و لازم نیست به گروهی گفته شود زن و به گروه دیگری گفته شود مرد؟

چون من برادر دوقلو دارم هردو اسممون محمد جواد باید بشه با اینکه شبیه هم هستیم ؟ نه تفاوت فیزیکی و رفتاری مشخصی وجود داره اصلا درست نیست ندیدم کسی اینجوری بگه

باء;671422 نوشت:
آیا مثلاً ازدواج زن و مرد را می‌توان با ازدواج مرد با مرد و ازدواج زن با زن جایگزین هم کرد؟

نه نمیشه ین یک طفریت هست و خیلیه قبول دارند مشکل هست تا خواسته

باء;671422 نوشت:
اگر زن و مرد کاملاً یکسان نیستند این تفاوت‌ها در کجا باید ظاهر شود و کجا باید ظاهر نشود

از نظر فیزیک و رفتارها کاملا استقلال دارند ولی در زندگی هر کدام میتونند نقش درست و موازی یکدیگر داشته باشند...

باء;671422 نوشت:
معیار ایشان برای این تفکیک چیست؟ معیار برای سنجش صحت خود این معیار چیست؟ اگر عقل است آیا این عقل همان عقلی است که ایدئولوژی ایشان را تأیید کرده است یا خیر و اگر کرده است آیا این عقل باز هم دارد در جزئیات مطابق نظرات آن ایدئولوژی حکم می‌دهد یا بر خلاف آن و اگر بر خلاف آن دلیل این تناقض چیست و باید حرف کدام را پذیرفت؟ عقل یا ایدئولوژی؟ چرا؟

اهان شما میخوای حرف رو بلا پایین کنی ؟ مشکلی نیست استاد خیلی موارد رو میشه اینجوری بررسی کرد
معیار روی کرد جامعه نوین است عرف معقول عرف جمعی درسته حقوق دینی مرد و زن یکسان نیست ولی حقوق اجتماعی هر دو یکسان است خانواده بخشی از اجتماع است و چه بخواهیم چه نخواهیم زن یکی از تاثیر گذارترین عوامل در رسیدن به تعالی جامعه بعدی میباشد

باء;671422 نوشت:
نتیجه بگیرند که چند همسری یا متعه با شرایط قعلی در مذهب تشیع اشکال دارد

چیزی که دین گفته اشکالی ندارد ولی مثل چند ده قانون جزاء دینی که هیچ اجرایی نمیشد اینهم میشود هدفدار و مشخص کرد نه اینکه همینجوری هردمبیل برن جلو

باء;671422 نوشت:
کلاً در تمام این پست خواستم از مخالفان بپرسم ملاک مخالفتشان با این حکم چیست؟

شما استاد واقعا دلیل این مخالف نمیدونید ؟
کسی با حکم مشکل نداره با نحوه اجرا مشکل دارن
مشکل میدونید کجاست ؟
من از شما میپزسم کسی که یک چشمش اشکه یکی خون بخاطر دخترش که 4روز دیگه میخواد ازدواج بکنه هیچی نمیگه شما چطور جوابش رو میدی
من مرد و زنهایی را به چشم دیدم اقا در جوانی هر رقمه دلش خواسته مستحب خدارو انجام داده ... حالا پیر شده ...خیلی معتقد است از یاران اقای انصاری هستند بسیار چهره شناخته شده
پسرش وقتی فهمید چی بوده با اجر تو حیط دنبال پدرش میکرد !!!! هیچ کدام از بچها بابارو تحویل نمیگیرن شما بگو گناهه ولی این کار میشه اقا
همیشه بهار نیست عزیز جان
زنهای با ایمنی که ز ترس شوهرش جرات نداره بره مشاور فقط بدلیل اینکه نکنه از شوهر تمکین نکرده باشه ... نکنه گناه باشه بیخبر جایی بره بعد میدونی اقا چکار میکنه .... هیچی مستحب خدارو ادا میکنه !!!
درکنارش خوبیهای خودشو داره محترمینی هستند که شرایط رو ندارن واقعیتی هست که نمیشه ازش فرار کرد این برشون بستر ارامش روحی و جسمی هست کما اینکه علاقه مندی پاکی به وجود میاره دوست عزیز
به همین راحتی و خشکی که شما هم میگی نیست ما نون گندم دست مردم زیاد دادیم برادر درسته سواد دینی شمرو نداریم ولی داریم تاثیر اینهارو میبینیم ضبح تا شب زار و زاری و گریه و دادگاه سر چی؟سر اینکه اقا روش با خانوم باز نبوده از اول نگفته :::: خانوم من نحوه نزدیکیم اینه اینو دوست دارم اینو میخوام .... ما خجالتی ترین زوجهای جهان رو داریم شما ندیدی وقتی خط طلاق میگیری یا خط انجام مستحب به کجا میرسه
مرد هم حق داره چوب خجالت بیموردش رو میخوره چرا ؟ چون اولین و اخریبن کلاس اموزشی که رفته 60 دقیقه قبل ازمایش بوده !!!
این داستان سر دراز دارد اخوی
خیلی مستحب خوبی هست ولی جنبه عشق و علاقه در نظر بگیریم و اشتباهات خود عرف غلط جامعه

باء;671422 نوشت:
چرا لیس زدن ظرفها بعد از خوردن غذا کاری غیراخلاقی به حساب می‌اید؟

خیلی هم اقا حال میده ولی نه شام اول خونه پدر زن ! جای خودش
باء;671422 نوشت:
چرا غذا را با دست بخوری زشت است و نشان دهنده‌ی نداشتن تمدن است و خوردن غذا با چندین و چند قاشق و چنگال و چاقوی با اندازه‌های متفاوت نشان‌دهنده‌ی تمدن و اخلاق و بلندی اندیشه است؟

خورشت رو که نمیشه خورد ولی خدا از دهنت بشنوه به قدری لذت داره .... البته با بهداشت و میگم در جای خودش ...خوردن با ادوات مثل قاشق هم بد نیست انتخابی هست
ولa اdن مباحث کجا و ان کجا با دست و یا قاشق غذا خوردن رندگی کسی رو نباح نمیکه استاد عزیز
:Gol: [TD="class: b"]بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو[/TD]
[/TD]
[TD="class: b"]بیا ببین که در این غم چه ناخوشم بی تو

Reza-D;671477 نوشت:
باز هم که برگشتیم سر خونهء اول. با احترام ، این فرمایش شما دو تا اشکال داره که بیش از ده بار هم من و هم جناب "الدین القیم" تکرار کردیم

1 - مگر کسی گفت معیار اصلی و تنها معیار باید بحث متعه باشه؟! شما یک جمله از ما بیارید که چنین حرفی گفته باشیم

2 - مگر کسی گفت عمل به متعه؟ ما گفتیم اعتقاد به متعه برادر ، نه عمل به متعه
حالا شما بفرمایید اگر به حکم مستحبی عمل نکنید ، مشکلی برای ایمان شماست. (بطور کلی) خیر
اما اگر به مستحبی اعتقاد نداشته باشید چه؟

البته این احتمال رو میدم که خانمها بگن: خب ما که گفتیم به متعه اعتقاد داریم

جناب سجاد پاسخ روشنی دادند
جناب رضا از شما هم بعید است چرا بحث را اینقدر پیچ می دهید میخواهید به چه برسید ؟ میخواهید تاییدیه کارشناس رو در تایید حرف خودتون بگیرید واقعا کارتون قابل درک نیست
فرض بگیریم همون اعتقاد به متعه بقول شما
حالا شما سر جلسه ی خواستگاری از خانم میپرسید شما به متعه مردان اعتقاد دارید فرض کنید بگوید نه یعنی این دختر ایمانش ناقص است ؟
الان اگر بگوید بله ولی برای زندگی خودم نمی پسندم و دوست ندارم همسرم سراغ متعه برود ایمانش رو چگونه می سنجید ناقصه؟ کامله؟ یا اصلا ایمان نداره؟
حالا بگوید بله می پذیرم و از شما سئوال کند ایا شما سراغ متعه میروید چه پاسخی بهش میدید مگر شما از آینده خود خبر دارید که انتظار دارید خانمها با قاطعیت تمام پاسخ شما رو بگویند
اصلا فکر نمی کنید پرسیدن این سئوال نابجاست و باعث ایجاد حس بدبینی در خانم میشود

موضوع قفل شده است